یکی از انواع گرایش ها و مکاتب تفسیری «تفسیر عرفانی» است. نگارنده در این نوشتار به دنبال بررسی دیدگاه اندیشمندان معاصر حوزه علمیه قم درباره چیستی و حقیقت تأویل و تفسیر عرفانی است. در مجموع سه رویکرد متفاوت در بین اندیشمندان سده اخیر حوزه علمیه قم درباره «تفسیر عرفانی» و مبانی آن وجود دارد: گروهی به طور مطلق با «تفسیر عرفانی» مخالفت کرده اند. گروهی در عین اختلاف در چیستی تأویل، مبانی «تفسیر عرفانی» را پذیرفته اند. گروه سوم قائل به تفصیل شده اند. در مقاله پیش رو پس از گردآوری داده ها به روش کتابخانه ای، دیدگاه افراد شاخص این سه گروه درخصوص تأویل و تفسیر عرفانی بررسی شده و برخی از آنها تحلیل و ارزیابی گردیده و در پایان این نتایج حاصل شده است: روش تفسیری باطنیه با روش تفسیری اهل معرفت تفاوت دارد؛ زیرا باطنیه به ظواهر توجه ندارند، اما اهل معرفت راه رسیدن به باطن را ظاهر می دانند و همواره در کنار باطن، بر ارزش ظواهر تأکید کرده اند. تفاسیر عرفانی از باب تداعی معانی نیست، بلکه از باب تعمیق معناست. هرچند بطن نهایی قرآن از سنخ الفاظ و مفاهیم نیست، اما می توان هر بطنی از بطون قرآن را «تأویل» قرآن نامید و بطون معنایی در دایره تفسیر قرار ندارند.