آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

روزى که «ستاد دفاع فرهنگى‏» به عنوان یک نیاز مبرم زمان مطرح شد، یکى ازدوستان مى‏گفت، حروف آغازین این نام، «سدف‏» مى‏شود که چندان پرمحتوا و گویاو جذاب نیست. زیرا «سدف‏» با این املا پیام روشنى ندارد. او پیشنهاد مى‏کردبه جاى «ستاد دفاع فرهنگى‏» مرکزى با عنوان «نهاد جهاد فرهنگى‏» پدیدآید که حروف نخستین آن کلمه عمیق و گویا و محبوب «نجف‏» را مى‏سازد.
او مى‏گفت; نجف در فرهنگ تشیع بار فرهنگى فراوان دارد. نجف پایگاه علم و جهادو عشق و رهبرى است. نجف آستان خورشید است و آیینه توحید. هم هدف را نشان‏مى‏دهد، هم راه را.
او مى‏گفت: عنوان «نهاد جهاد فرهنگى‏» هم ثبات و برنامه‏ریزى را مى‏رساند و هم‏اهمیت و قداست و نوع حرکت را. از یک سو، جهت‏گیرى علوى را ترسیم مى‏کند و ازدیگر سو، هویت فکرى فرهنگى بودن چنین مرکزى را روشن و شفاف اعلام مى‏دارد و دریک سخن، «نجف‏» پایگاه دانش نبوى دیار قدس علوى و مرکز علمى تشیع در تاریخ‏بیش از هزار ساله حوزه‏ها است و بهتر است مرکزى که مى‏خواهد فعالیت دفاع فرهنگى‏را سازماندهى کند، نام مقدس «نجف‏» را برگزیند.
راقم این سطور، سخن آن دوست را به گوش دل شنید و مثل شما خواننده عزیز تشکیل‏«نهاد جهاد فرهنگى‏» (نجف) را در اعماق ذهن و قلب خویش تصویب کرد. فقط بیمى‏ناشناخته قلبم را فرا گرفت که خداى نکرده این کار که تنها به شکل «ستادى‏»
انجام شدنى است «نهادى‏» شود و اندک، اندک «بر زمین نهاده‏» و معطل و متوقف‏و موقوف! راستش این قلم دلهره و دغدغه‏اى عجیب از واژه‏هاى نهاد و نهادینه دارد،در عین حال که از ثبات در برنامه‏ریزى و دوام سیاستها شدیدا دفاع مى‏کند و هرج ومرج در مدیریت‏ها را مرگ تلاشها مى‏داند، بیم آن دارد که «فرهنگ‏» آن هم به‏معناى غربى آن، جایگزین «ایدئولوژى‏» شود و باران حیات‏بخش انقلاب اسلامى به‏مرداب «توسعه غربى‏» سرازیر گردد و ارگانها و ادارات و موسسات وابسته به نظام‏اسلامى که باید همه بسیجى و جهادگونه، عمل کنند، «بسیج‏» و «جهاد» را هم‏سرانجام ادارى و به اصطلاح نهادینه کنند.
بیم آن است که «فرهنگ عمومى‏»، که در نظام علوى و انقلاب اسلامى و تفکر قرآنى‏مهمترین ویژگى آن، «توحید» و «جهاد» است، به فرهنگ «تسامح‏گرا در عمل‏»
و «تکثرگرا در اندیشه‏» تبدیل شود و «جهاد و مبارزه‏» با کفر و شرک واستکبار به عنوان بخشى از فرهنگ عوام، آن هم تاریخ و فرهنگ عامه شناخته شود. وبدین‏گونه با سیاستهاى گام به گام شیطانى «جهاد» به «نهاد» تبدیل شود ونهاد تبدیل به اداره و اداره به ساختمانى براى اشتغال و گذران اوقات فراغت ودر پایان العیاذبالله، پایان اندیشه و آرمان حاکمیت اسلام و تشیع بر جوامع بشرى‏و ختم انقلاب; فاتحه! صرف نظر از دعواهاى لفظى و جناحى، در «قلمرو فرهنگى‏»
هم، همچون «میادین نظامى‏» ما به «آفند» و «پدافند» نیاز داریم، از یک سوبه فرهنگ و ایدئولوژى کفر و شرک و الحاد باید یورش بریم و از دیدگاه مکتبى درتهاجم فرهنگى ما باید پیشقدم باشیم که دعوت به اسلام از وظایف عمومى دولتها وملتهاى اسلامى است و از سوى دیگر به دفاع فرهنگى از ایمان و قرآن و اسلام ومسلمین برخیزیم و به تعبیر همین مقاله، هم «سدف‏» لازم داریم، که سدى استوار واسکندرین در برابر «یاءجوج و ماءجوج‏» فسادآفرین و فرهنگ بیگانه پدید آورد وهم «نجف‏» که جهاد فرهنگى را در دنیاى اسلام گسترش بخشد و فرزندان اسلام را درتداوم نسلها با ژرفاى قرآن و اندیشه و سیره اهل بیت(ع) آشنا سازد.
دفاع در برابر امواج گوناگونى که از آن سوى «مرزهاى مکتب‏» برمى‏خیزد ومرزهاى جغرافیایى دنیاى اسلام را درهم مى‏نوردد و در درون میهن بزرگ اسلامى‏توسط جریانهاى «التقاط‏» و «جهل‏» و «نفاق‏» و احیانا نامسلمانان رله وتقویت مى‏شود، مساله‏اى نیست که هیچ مسلمانى بتواند نسبت‏به آن بى‏تفاوت باشد.
این امواج ضد دین و اسلام و تشیع که به بهانه فرادینى و فرااسلامى و فرامذهبى وفراروحانیتى و فرافقاهتى در قالبهاى فلسفى و اقتصادى و سیاسى و ورزشى پخش‏مى‏شود، از سوى دنیاى کفر و شرک و استکبار تولید و ارسال مى‏شود و شبکه متحد ووابسته منافقان و سلطنت‏طلبان و مزدوران، مسوولیت ترجمه و تقویت آن را بر عهده‏دارند. فریب‏خوردگان و لشکر فرهنگى شیطان هم‏اکنون در صدها نشریه روزانه وماهانه و هفتگى و کتاب و نوار پرطمطراق آن را رله مى‏کنند. در این شرایط تشکیل‏«ستاد دفاع فرهنگى‏» با هدایت و فرماندهى کارشناسان فقیه و متدین و آشنا به‏سیاستها و شیوه‏هاى کفر جهانى و چهره‏هاى بهره‏مند از آگاهى سیاسى و صلابت ایمانى،ضرورت انقلاب اسلامى و نیاز مبرم دنیاى تشیع و اسلام عزیز است. دستیابى به‏خودباورى و سازماندهى تمام نهادهاى فرهنگى انقلاب در خط عقیده و جهاد و هماهنگى‏و تبعیت دست‏اندرکاران برنامه و بودجه و کارگزاران ادارى مالى از ستاد فرهنگى‏مزبور شرط اصلى موفقیت در این دفاع مقدس است و گرنه بودجه مقابله با «تهاجم‏دشمن‏» صرف تقویت و تثبیت وى خواهد شد و اقتصاد، اعتقاد را به مسلخ خواهد بردکه هرگز چنین مباد.
وظایف مسوولان فرهنگى برنامه‏ریزان، سیاستگذاران، مدیران امور فرهنگى و همه‏کسانى که مسوولیتهاى سنگین در صدا و سیما و دستگاههاى تبلیغاتى و انقلاب‏فرهنگى، آموزش عالى، آموزش و پرورش، حوزه‏ها و دانشگاهها بر عهده دارند و تمام‏آنها که بدون پست و مقام رسمى از دو عنصر آگاهى و دیندارى برخوردارند، امروزدر برابر وظایفى دشوار و بسیار حساس قرار گرفته‏اند که اگر خداى نکرده به‏«همکارى‏» و «همفکرى‏» و «همدلى‏» نرسند و به سازماندهى سریع نیروهاى جبهه‏فرهنگ بر اساس تقواى الهى و منطبق بر رهنمودهاى مقام معظم رهبرى اقدام نکنند،مسوولیت‏شکست در جبهه فرهنگى را در پیشگاه خالق قهار و امت فداکار بر دوش‏خواهند گرفت. خطرناک‏ترین نوع منکر که تغییر معیارهاى ارزیابى معروف و منکراست، امروز به دست عناصرى مرموزو مزدور در حال انجام است. کارگزاران تهاجم‏جامعه را به سمتى مى‏برند که دیگر ایمان و کفر معیار ارزیابى نباشد، اسلام وتشیع عنصر فضیلت‏آفرین تلقى نشود دانش و تقوا و جهاد و شهادت معیار ارزشهاقرارنگیرد و شهروندان صرف نظر از کفر و ایمان و «طاغوتى‏» و «یاقوتى‏» بودن، و«خائن‏» و «خادم‏» بودن، وابستگى به کفر جهانى و دشمن‏ستیزى از حقوق همسان‏برخوردار باشند. مهاجمان فرهنگى، فرقه ضاله بهائیت و وابستگان صهیونیسم جهانى‏و کمونیستهاى مارکدار و دیگر گروهکهاى ملحد شرق و غرب و معاندان اسلام وحکومت اسلامى را در دستیابى به مسوولیتهاى وزارت و وکالت و مدیریتها واستاندارى و فرماندارى با یک مسلمان برابر مى‏دانند رسمیت‏بخشیدن به «معاندان‏اسلام‏» یعنى لغو قانون اساسى در زمینه دین رسمى کشور یعنى اسلام عزیز که حاصل‏قرنها مبارزه است. همزیستى با اقلیتهاى سه گانه در صورتى که توطئه نکنند و به‏خارج وابسته‏نباشند در چهارچوب اسلام محفوظ و محترم است اما، راستى مسلمان وبهائى را در تصدى مسوولیتها و مدیریت ادارى کشور اسلامى همسان اعلام‏مى‏کند؟! آنهاکه مى‏گویند همه کسانى که در این کشور زندگى‏مى‏کنند، صرف نظر از مذهب و دین درهمه امور از حقوق مشابهى برخوردارند، باید پاسخگوى میلیونها شهید و مجروح وجانباز و آزاده و همه اسلام‏اندیشانى باشند که براى حاکمیت اسلام در این کشورایثارگرى‏کردند و پاسخ دهها آیه و روایتى که از سپردن زمام امور به فاسقان ونامسلمانان نهى کرده‏است، چه مى‏دهند؟ آیا فقهاى بزرگوار اسلام و مسوولان فرهنگى‏آشنا به قرآن و دین مى‏توانند در برابر این جریان ضد فرهنگى سکوت کنند. سکوت‏امروز، مرگ فردا را در پى دارد، و روز اختلاف دینداران، مراسم جشن کافران وپایکوبى منافقان برگزار مى‏شود. عالمان بزرگ حوزه و مسوولان متعهد فرهنگى کشورباید فراتر از هر گونه گرایش جناحى به افشاى انحرافات فکرى اقدام کنند، وخبرگان فرهنگى و سیاسى با اخوت اسلامى دست در دست‏یکدیگر. نهادها و شخصیتهاى‏فرهنگى را براى تغذیه سالم نسل جوان با غذاهاى قرآنى و ایمانى بسیج نمایند ونوباوگان را بر سفره قرآن و حدیث و صحیفه نور نشانند تا امت اسلامى از شرغرب‏اندیشان آزاد و میهن اسلامى آباد شود. مهر در کشور اسلامى، آغاز تحصیل وفراگیرى دانش است دانشى که به نام خدا آغاز مى‏شود و سمت و سوى «عدالت‏» داردو با کفر جهانى و نظام سرمایه‏دارى آشتى نمى‏کند نظام اسلامى آن روز زنده مى‏ماندو بالندگى مى‏یابد که روح توحید، توحید ضد شرک و کفر و نفاق نه تنها بر آموزش وپرورش که بر تمام مقررات و دست‏اندرکاران نهادهاى فرهنگى حاکم شود. صدا و سیمابه عقیده و جهاد بیاندیشد و وزارتخانه‏ها و سازمانها و نهادها و دفاتر فرهنگى‏به عقیده و دفاع و جهاد فکر کنند و با این تفکر و اندیشه، حوزه‏ها و مدارس علوم‏دینى، پایگاه تربیت اندیشه‏وران و سرداران جهاد مقدس فرهنگى مى‏شود و آموزش وتدریس در حوزه و دانشگاه به عنوان عبادت تلقى مى‏گردد. پژوهش و تحقیق با انگیزه‏جهادى شکل مى‏گیرد و مقدس مى‏شود. درب مدارس به انگیزه جهاد در راه خدا بازمى‏شود. معلم با شعار، بسم الله و بالله و فى سبیل الله درس را آغاز مى‏کند ودانش‏آموز و دانشجو تمام تلاشها را در جهت تاءمین شکم و شهوت نمى‏بیند و مدافعان‏جبهه فرهنگ در طوفان تهاجم با دو پاروى ایمان و علم و تلاوت آیه بسم الله‏مجریها و مرساها دل به دریا مى‏زنند و از امواج دنیاى دروغ نمى‏هراسند. و در یک‏سخن زندگى عقیده و جهاد مى‏گردد و «قبله‏نماى فرهنگ انقلاب اسلامى‏» از کارنمى‏افتد و زنگ شروع مدارس اذان آزادى محسوب مى‏شود و آواى استقلال، که مرگ «جهل‏و بیداد» و حاکمیت تکبیر را نوید مى‏دهد.
والسلام.

تبلیغات