نهاد جهاد فرهنگى !
آرشیو
چکیده
متن
روزى که «ستاد دفاع فرهنگى» به عنوان یک نیاز مبرم زمان مطرح شد، یکى ازدوستان مىگفت، حروف آغازین این نام، «سدف» مىشود که چندان پرمحتوا و گویاو جذاب نیست. زیرا «سدف» با این املا پیام روشنى ندارد. او پیشنهاد مىکردبه جاى «ستاد دفاع فرهنگى» مرکزى با عنوان «نهاد جهاد فرهنگى» پدیدآید که حروف نخستین آن کلمه عمیق و گویا و محبوب «نجف» را مىسازد.
او مىگفت; نجف در فرهنگ تشیع بار فرهنگى فراوان دارد. نجف پایگاه علم و جهادو عشق و رهبرى است. نجف آستان خورشید است و آیینه توحید. هم هدف را نشانمىدهد، هم راه را.
او مىگفت: عنوان «نهاد جهاد فرهنگى» هم ثبات و برنامهریزى را مىرساند و هماهمیت و قداست و نوع حرکت را. از یک سو، جهتگیرى علوى را ترسیم مىکند و ازدیگر سو، هویت فکرى فرهنگى بودن چنین مرکزى را روشن و شفاف اعلام مىدارد و دریک سخن، «نجف» پایگاه دانش نبوى دیار قدس علوى و مرکز علمى تشیع در تاریخبیش از هزار ساله حوزهها است و بهتر است مرکزى که مىخواهد فعالیت دفاع فرهنگىرا سازماندهى کند، نام مقدس «نجف» را برگزیند.
راقم این سطور، سخن آن دوست را به گوش دل شنید و مثل شما خواننده عزیز تشکیل«نهاد جهاد فرهنگى» (نجف) را در اعماق ذهن و قلب خویش تصویب کرد. فقط بیمىناشناخته قلبم را فرا گرفت که خداى نکرده این کار که تنها به شکل «ستادى»
انجام شدنى است «نهادى» شود و اندک، اندک «بر زمین نهاده» و معطل و متوقفو موقوف! راستش این قلم دلهره و دغدغهاى عجیب از واژههاى نهاد و نهادینه دارد،در عین حال که از ثبات در برنامهریزى و دوام سیاستها شدیدا دفاع مىکند و هرج ومرج در مدیریتها را مرگ تلاشها مىداند، بیم آن دارد که «فرهنگ» آن هم بهمعناى غربى آن، جایگزین «ایدئولوژى» شود و باران حیاتبخش انقلاب اسلامى بهمرداب «توسعه غربى» سرازیر گردد و ارگانها و ادارات و موسسات وابسته به نظاماسلامى که باید همه بسیجى و جهادگونه، عمل کنند، «بسیج» و «جهاد» را همسرانجام ادارى و به اصطلاح نهادینه کنند.
بیم آن است که «فرهنگ عمومى»، که در نظام علوى و انقلاب اسلامى و تفکر قرآنىمهمترین ویژگى آن، «توحید» و «جهاد» است، به فرهنگ «تسامحگرا در عمل»
و «تکثرگرا در اندیشه» تبدیل شود و «جهاد و مبارزه» با کفر و شرک واستکبار به عنوان بخشى از فرهنگ عوام، آن هم تاریخ و فرهنگ عامه شناخته شود. وبدینگونه با سیاستهاى گام به گام شیطانى «جهاد» به «نهاد» تبدیل شود ونهاد تبدیل به اداره و اداره به ساختمانى براى اشتغال و گذران اوقات فراغت ودر پایان العیاذبالله، پایان اندیشه و آرمان حاکمیت اسلام و تشیع بر جوامع بشرىو ختم انقلاب; فاتحه! صرف نظر از دعواهاى لفظى و جناحى، در «قلمرو فرهنگى»
هم، همچون «میادین نظامى» ما به «آفند» و «پدافند» نیاز داریم، از یک سوبه فرهنگ و ایدئولوژى کفر و شرک و الحاد باید یورش بریم و از دیدگاه مکتبى درتهاجم فرهنگى ما باید پیشقدم باشیم که دعوت به اسلام از وظایف عمومى دولتها وملتهاى اسلامى است و از سوى دیگر به دفاع فرهنگى از ایمان و قرآن و اسلام ومسلمین برخیزیم و به تعبیر همین مقاله، هم «سدف» لازم داریم، که سدى استوار واسکندرین در برابر «یاءجوج و ماءجوج» فسادآفرین و فرهنگ بیگانه پدید آورد وهم «نجف» که جهاد فرهنگى را در دنیاى اسلام گسترش بخشد و فرزندان اسلام را درتداوم نسلها با ژرفاى قرآن و اندیشه و سیره اهل بیت(ع) آشنا سازد.
دفاع در برابر امواج گوناگونى که از آن سوى «مرزهاى مکتب» برمىخیزد ومرزهاى جغرافیایى دنیاى اسلام را درهم مىنوردد و در درون میهن بزرگ اسلامىتوسط جریانهاى «التقاط» و «جهل» و «نفاق» و احیانا نامسلمانان رله وتقویت مىشود، مسالهاى نیست که هیچ مسلمانى بتواند نسبتبه آن بىتفاوت باشد.
این امواج ضد دین و اسلام و تشیع که به بهانه فرادینى و فرااسلامى و فرامذهبى وفراروحانیتى و فرافقاهتى در قالبهاى فلسفى و اقتصادى و سیاسى و ورزشى پخشمىشود، از سوى دنیاى کفر و شرک و استکبار تولید و ارسال مىشود و شبکه متحد ووابسته منافقان و سلطنتطلبان و مزدوران، مسوولیت ترجمه و تقویت آن را بر عهدهدارند. فریبخوردگان و لشکر فرهنگى شیطان هماکنون در صدها نشریه روزانه وماهانه و هفتگى و کتاب و نوار پرطمطراق آن را رله مىکنند. در این شرایط تشکیل«ستاد دفاع فرهنگى» با هدایت و فرماندهى کارشناسان فقیه و متدین و آشنا بهسیاستها و شیوههاى کفر جهانى و چهرههاى بهرهمند از آگاهى سیاسى و صلابت ایمانى،ضرورت انقلاب اسلامى و نیاز مبرم دنیاى تشیع و اسلام عزیز است. دستیابى بهخودباورى و سازماندهى تمام نهادهاى فرهنگى انقلاب در خط عقیده و جهاد و هماهنگىو تبعیت دستاندرکاران برنامه و بودجه و کارگزاران ادارى مالى از ستاد فرهنگىمزبور شرط اصلى موفقیت در این دفاع مقدس است و گرنه بودجه مقابله با «تهاجمدشمن» صرف تقویت و تثبیت وى خواهد شد و اقتصاد، اعتقاد را به مسلخ خواهد بردکه هرگز چنین مباد.
وظایف مسوولان فرهنگى برنامهریزان، سیاستگذاران، مدیران امور فرهنگى و همهکسانى که مسوولیتهاى سنگین در صدا و سیما و دستگاههاى تبلیغاتى و انقلابفرهنگى، آموزش عالى، آموزش و پرورش، حوزهها و دانشگاهها بر عهده دارند و تمامآنها که بدون پست و مقام رسمى از دو عنصر آگاهى و دیندارى برخوردارند، امروزدر برابر وظایفى دشوار و بسیار حساس قرار گرفتهاند که اگر خداى نکرده به«همکارى» و «همفکرى» و «همدلى» نرسند و به سازماندهى سریع نیروهاى جبههفرهنگ بر اساس تقواى الهى و منطبق بر رهنمودهاى مقام معظم رهبرى اقدام نکنند،مسوولیتشکست در جبهه فرهنگى را در پیشگاه خالق قهار و امت فداکار بر دوشخواهند گرفت. خطرناکترین نوع منکر که تغییر معیارهاى ارزیابى معروف و منکراست، امروز به دست عناصرى مرموزو مزدور در حال انجام است. کارگزاران تهاجمجامعه را به سمتى مىبرند که دیگر ایمان و کفر معیار ارزیابى نباشد، اسلام وتشیع عنصر فضیلتآفرین تلقى نشود دانش و تقوا و جهاد و شهادت معیار ارزشهاقرارنگیرد و شهروندان صرف نظر از کفر و ایمان و «طاغوتى» و «یاقوتى» بودن، و«خائن» و «خادم» بودن، وابستگى به کفر جهانى و دشمنستیزى از حقوق همسانبرخوردار باشند. مهاجمان فرهنگى، فرقه ضاله بهائیت و وابستگان صهیونیسم جهانىو کمونیستهاى مارکدار و دیگر گروهکهاى ملحد شرق و غرب و معاندان اسلام وحکومت اسلامى را در دستیابى به مسوولیتهاى وزارت و وکالت و مدیریتها واستاندارى و فرماندارى با یک مسلمان برابر مىدانند رسمیتبخشیدن به «معانداناسلام» یعنى لغو قانون اساسى در زمینه دین رسمى کشور یعنى اسلام عزیز که حاصلقرنها مبارزه است. همزیستى با اقلیتهاى سه گانه در صورتى که توطئه نکنند و بهخارج وابستهنباشند در چهارچوب اسلام محفوظ و محترم است اما، راستى مسلمان وبهائى را در تصدى مسوولیتها و مدیریت ادارى کشور اسلامى همسان اعلاممىکند؟! آنهاکه مىگویند همه کسانى که در این کشور زندگىمىکنند، صرف نظر از مذهب و دین درهمه امور از حقوق مشابهى برخوردارند، باید پاسخگوى میلیونها شهید و مجروح وجانباز و آزاده و همه اسلاماندیشانى باشند که براى حاکمیت اسلام در این کشورایثارگرىکردند و پاسخ دهها آیه و روایتى که از سپردن زمام امور به فاسقان ونامسلمانان نهى کردهاست، چه مىدهند؟ آیا فقهاى بزرگوار اسلام و مسوولان فرهنگىآشنا به قرآن و دین مىتوانند در برابر این جریان ضد فرهنگى سکوت کنند. سکوتامروز، مرگ فردا را در پى دارد، و روز اختلاف دینداران، مراسم جشن کافران وپایکوبى منافقان برگزار مىشود. عالمان بزرگ حوزه و مسوولان متعهد فرهنگى کشورباید فراتر از هر گونه گرایش جناحى به افشاى انحرافات فکرى اقدام کنند، وخبرگان فرهنگى و سیاسى با اخوت اسلامى دست در دستیکدیگر. نهادها و شخصیتهاىفرهنگى را براى تغذیه سالم نسل جوان با غذاهاى قرآنى و ایمانى بسیج نمایند ونوباوگان را بر سفره قرآن و حدیث و صحیفه نور نشانند تا امت اسلامى از شرغرباندیشان آزاد و میهن اسلامى آباد شود. مهر در کشور اسلامى، آغاز تحصیل وفراگیرى دانش است دانشى که به نام خدا آغاز مىشود و سمت و سوى «عدالت» داردو با کفر جهانى و نظام سرمایهدارى آشتى نمىکند نظام اسلامى آن روز زنده مىماندو بالندگى مىیابد که روح توحید، توحید ضد شرک و کفر و نفاق نه تنها بر آموزش وپرورش که بر تمام مقررات و دستاندرکاران نهادهاى فرهنگى حاکم شود. صدا و سیمابه عقیده و جهاد بیاندیشد و وزارتخانهها و سازمانها و نهادها و دفاتر فرهنگىبه عقیده و دفاع و جهاد فکر کنند و با این تفکر و اندیشه، حوزهها و مدارس علومدینى، پایگاه تربیت اندیشهوران و سرداران جهاد مقدس فرهنگى مىشود و آموزش وتدریس در حوزه و دانشگاه به عنوان عبادت تلقى مىگردد. پژوهش و تحقیق با انگیزهجهادى شکل مىگیرد و مقدس مىشود. درب مدارس به انگیزه جهاد در راه خدا بازمىشود. معلم با شعار، بسم الله و بالله و فى سبیل الله درس را آغاز مىکند ودانشآموز و دانشجو تمام تلاشها را در جهت تاءمین شکم و شهوت نمىبیند و مدافعانجبهه فرهنگ در طوفان تهاجم با دو پاروى ایمان و علم و تلاوت آیه بسم اللهمجریها و مرساها دل به دریا مىزنند و از امواج دنیاى دروغ نمىهراسند. و در یکسخن زندگى عقیده و جهاد مىگردد و «قبلهنماى فرهنگ انقلاب اسلامى» از کارنمىافتد و زنگ شروع مدارس اذان آزادى محسوب مىشود و آواى استقلال، که مرگ «جهلو بیداد» و حاکمیت تکبیر را نوید مىدهد.
والسلام.
او مىگفت; نجف در فرهنگ تشیع بار فرهنگى فراوان دارد. نجف پایگاه علم و جهادو عشق و رهبرى است. نجف آستان خورشید است و آیینه توحید. هم هدف را نشانمىدهد، هم راه را.
او مىگفت: عنوان «نهاد جهاد فرهنگى» هم ثبات و برنامهریزى را مىرساند و هماهمیت و قداست و نوع حرکت را. از یک سو، جهتگیرى علوى را ترسیم مىکند و ازدیگر سو، هویت فکرى فرهنگى بودن چنین مرکزى را روشن و شفاف اعلام مىدارد و دریک سخن، «نجف» پایگاه دانش نبوى دیار قدس علوى و مرکز علمى تشیع در تاریخبیش از هزار ساله حوزهها است و بهتر است مرکزى که مىخواهد فعالیت دفاع فرهنگىرا سازماندهى کند، نام مقدس «نجف» را برگزیند.
راقم این سطور، سخن آن دوست را به گوش دل شنید و مثل شما خواننده عزیز تشکیل«نهاد جهاد فرهنگى» (نجف) را در اعماق ذهن و قلب خویش تصویب کرد. فقط بیمىناشناخته قلبم را فرا گرفت که خداى نکرده این کار که تنها به شکل «ستادى»
انجام شدنى است «نهادى» شود و اندک، اندک «بر زمین نهاده» و معطل و متوقفو موقوف! راستش این قلم دلهره و دغدغهاى عجیب از واژههاى نهاد و نهادینه دارد،در عین حال که از ثبات در برنامهریزى و دوام سیاستها شدیدا دفاع مىکند و هرج ومرج در مدیریتها را مرگ تلاشها مىداند، بیم آن دارد که «فرهنگ» آن هم بهمعناى غربى آن، جایگزین «ایدئولوژى» شود و باران حیاتبخش انقلاب اسلامى بهمرداب «توسعه غربى» سرازیر گردد و ارگانها و ادارات و موسسات وابسته به نظاماسلامى که باید همه بسیجى و جهادگونه، عمل کنند، «بسیج» و «جهاد» را همسرانجام ادارى و به اصطلاح نهادینه کنند.
بیم آن است که «فرهنگ عمومى»، که در نظام علوى و انقلاب اسلامى و تفکر قرآنىمهمترین ویژگى آن، «توحید» و «جهاد» است، به فرهنگ «تسامحگرا در عمل»
و «تکثرگرا در اندیشه» تبدیل شود و «جهاد و مبارزه» با کفر و شرک واستکبار به عنوان بخشى از فرهنگ عوام، آن هم تاریخ و فرهنگ عامه شناخته شود. وبدینگونه با سیاستهاى گام به گام شیطانى «جهاد» به «نهاد» تبدیل شود ونهاد تبدیل به اداره و اداره به ساختمانى براى اشتغال و گذران اوقات فراغت ودر پایان العیاذبالله، پایان اندیشه و آرمان حاکمیت اسلام و تشیع بر جوامع بشرىو ختم انقلاب; فاتحه! صرف نظر از دعواهاى لفظى و جناحى، در «قلمرو فرهنگى»
هم، همچون «میادین نظامى» ما به «آفند» و «پدافند» نیاز داریم، از یک سوبه فرهنگ و ایدئولوژى کفر و شرک و الحاد باید یورش بریم و از دیدگاه مکتبى درتهاجم فرهنگى ما باید پیشقدم باشیم که دعوت به اسلام از وظایف عمومى دولتها وملتهاى اسلامى است و از سوى دیگر به دفاع فرهنگى از ایمان و قرآن و اسلام ومسلمین برخیزیم و به تعبیر همین مقاله، هم «سدف» لازم داریم، که سدى استوار واسکندرین در برابر «یاءجوج و ماءجوج» فسادآفرین و فرهنگ بیگانه پدید آورد وهم «نجف» که جهاد فرهنگى را در دنیاى اسلام گسترش بخشد و فرزندان اسلام را درتداوم نسلها با ژرفاى قرآن و اندیشه و سیره اهل بیت(ع) آشنا سازد.
دفاع در برابر امواج گوناگونى که از آن سوى «مرزهاى مکتب» برمىخیزد ومرزهاى جغرافیایى دنیاى اسلام را درهم مىنوردد و در درون میهن بزرگ اسلامىتوسط جریانهاى «التقاط» و «جهل» و «نفاق» و احیانا نامسلمانان رله وتقویت مىشود، مسالهاى نیست که هیچ مسلمانى بتواند نسبتبه آن بىتفاوت باشد.
این امواج ضد دین و اسلام و تشیع که به بهانه فرادینى و فرااسلامى و فرامذهبى وفراروحانیتى و فرافقاهتى در قالبهاى فلسفى و اقتصادى و سیاسى و ورزشى پخشمىشود، از سوى دنیاى کفر و شرک و استکبار تولید و ارسال مىشود و شبکه متحد ووابسته منافقان و سلطنتطلبان و مزدوران، مسوولیت ترجمه و تقویت آن را بر عهدهدارند. فریبخوردگان و لشکر فرهنگى شیطان هماکنون در صدها نشریه روزانه وماهانه و هفتگى و کتاب و نوار پرطمطراق آن را رله مىکنند. در این شرایط تشکیل«ستاد دفاع فرهنگى» با هدایت و فرماندهى کارشناسان فقیه و متدین و آشنا بهسیاستها و شیوههاى کفر جهانى و چهرههاى بهرهمند از آگاهى سیاسى و صلابت ایمانى،ضرورت انقلاب اسلامى و نیاز مبرم دنیاى تشیع و اسلام عزیز است. دستیابى بهخودباورى و سازماندهى تمام نهادهاى فرهنگى انقلاب در خط عقیده و جهاد و هماهنگىو تبعیت دستاندرکاران برنامه و بودجه و کارگزاران ادارى مالى از ستاد فرهنگىمزبور شرط اصلى موفقیت در این دفاع مقدس است و گرنه بودجه مقابله با «تهاجمدشمن» صرف تقویت و تثبیت وى خواهد شد و اقتصاد، اعتقاد را به مسلخ خواهد بردکه هرگز چنین مباد.
وظایف مسوولان فرهنگى برنامهریزان، سیاستگذاران، مدیران امور فرهنگى و همهکسانى که مسوولیتهاى سنگین در صدا و سیما و دستگاههاى تبلیغاتى و انقلابفرهنگى، آموزش عالى، آموزش و پرورش، حوزهها و دانشگاهها بر عهده دارند و تمامآنها که بدون پست و مقام رسمى از دو عنصر آگاهى و دیندارى برخوردارند، امروزدر برابر وظایفى دشوار و بسیار حساس قرار گرفتهاند که اگر خداى نکرده به«همکارى» و «همفکرى» و «همدلى» نرسند و به سازماندهى سریع نیروهاى جبههفرهنگ بر اساس تقواى الهى و منطبق بر رهنمودهاى مقام معظم رهبرى اقدام نکنند،مسوولیتشکست در جبهه فرهنگى را در پیشگاه خالق قهار و امت فداکار بر دوشخواهند گرفت. خطرناکترین نوع منکر که تغییر معیارهاى ارزیابى معروف و منکراست، امروز به دست عناصرى مرموزو مزدور در حال انجام است. کارگزاران تهاجمجامعه را به سمتى مىبرند که دیگر ایمان و کفر معیار ارزیابى نباشد، اسلام وتشیع عنصر فضیلتآفرین تلقى نشود دانش و تقوا و جهاد و شهادت معیار ارزشهاقرارنگیرد و شهروندان صرف نظر از کفر و ایمان و «طاغوتى» و «یاقوتى» بودن، و«خائن» و «خادم» بودن، وابستگى به کفر جهانى و دشمنستیزى از حقوق همسانبرخوردار باشند. مهاجمان فرهنگى، فرقه ضاله بهائیت و وابستگان صهیونیسم جهانىو کمونیستهاى مارکدار و دیگر گروهکهاى ملحد شرق و غرب و معاندان اسلام وحکومت اسلامى را در دستیابى به مسوولیتهاى وزارت و وکالت و مدیریتها واستاندارى و فرماندارى با یک مسلمان برابر مىدانند رسمیتبخشیدن به «معانداناسلام» یعنى لغو قانون اساسى در زمینه دین رسمى کشور یعنى اسلام عزیز که حاصلقرنها مبارزه است. همزیستى با اقلیتهاى سه گانه در صورتى که توطئه نکنند و بهخارج وابستهنباشند در چهارچوب اسلام محفوظ و محترم است اما، راستى مسلمان وبهائى را در تصدى مسوولیتها و مدیریت ادارى کشور اسلامى همسان اعلاممىکند؟! آنهاکه مىگویند همه کسانى که در این کشور زندگىمىکنند، صرف نظر از مذهب و دین درهمه امور از حقوق مشابهى برخوردارند، باید پاسخگوى میلیونها شهید و مجروح وجانباز و آزاده و همه اسلاماندیشانى باشند که براى حاکمیت اسلام در این کشورایثارگرىکردند و پاسخ دهها آیه و روایتى که از سپردن زمام امور به فاسقان ونامسلمانان نهى کردهاست، چه مىدهند؟ آیا فقهاى بزرگوار اسلام و مسوولان فرهنگىآشنا به قرآن و دین مىتوانند در برابر این جریان ضد فرهنگى سکوت کنند. سکوتامروز، مرگ فردا را در پى دارد، و روز اختلاف دینداران، مراسم جشن کافران وپایکوبى منافقان برگزار مىشود. عالمان بزرگ حوزه و مسوولان متعهد فرهنگى کشورباید فراتر از هر گونه گرایش جناحى به افشاى انحرافات فکرى اقدام کنند، وخبرگان فرهنگى و سیاسى با اخوت اسلامى دست در دستیکدیگر. نهادها و شخصیتهاىفرهنگى را براى تغذیه سالم نسل جوان با غذاهاى قرآنى و ایمانى بسیج نمایند ونوباوگان را بر سفره قرآن و حدیث و صحیفه نور نشانند تا امت اسلامى از شرغرباندیشان آزاد و میهن اسلامى آباد شود. مهر در کشور اسلامى، آغاز تحصیل وفراگیرى دانش است دانشى که به نام خدا آغاز مىشود و سمت و سوى «عدالت» داردو با کفر جهانى و نظام سرمایهدارى آشتى نمىکند نظام اسلامى آن روز زنده مىماندو بالندگى مىیابد که روح توحید، توحید ضد شرک و کفر و نفاق نه تنها بر آموزش وپرورش که بر تمام مقررات و دستاندرکاران نهادهاى فرهنگى حاکم شود. صدا و سیمابه عقیده و جهاد بیاندیشد و وزارتخانهها و سازمانها و نهادها و دفاتر فرهنگىبه عقیده و دفاع و جهاد فکر کنند و با این تفکر و اندیشه، حوزهها و مدارس علومدینى، پایگاه تربیت اندیشهوران و سرداران جهاد مقدس فرهنگى مىشود و آموزش وتدریس در حوزه و دانشگاه به عنوان عبادت تلقى مىگردد. پژوهش و تحقیق با انگیزهجهادى شکل مىگیرد و مقدس مىشود. درب مدارس به انگیزه جهاد در راه خدا بازمىشود. معلم با شعار، بسم الله و بالله و فى سبیل الله درس را آغاز مىکند ودانشآموز و دانشجو تمام تلاشها را در جهت تاءمین شکم و شهوت نمىبیند و مدافعانجبهه فرهنگ در طوفان تهاجم با دو پاروى ایمان و علم و تلاوت آیه بسم اللهمجریها و مرساها دل به دریا مىزنند و از امواج دنیاى دروغ نمىهراسند. و در یکسخن زندگى عقیده و جهاد مىگردد و «قبلهنماى فرهنگ انقلاب اسلامى» از کارنمىافتد و زنگ شروع مدارس اذان آزادى محسوب مىشود و آواى استقلال، که مرگ «جهلو بیداد» و حاکمیت تکبیر را نوید مىدهد.
والسلام.