رخصت حضور
آرشیو
چکیده
متن
«یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبى الا ان یؤذن لکم» (1)
هنگامى که زایر به حریم کوى یار نزدیک مىشود، التهاب و عشق و شور سراسر وجودش را فرا مىگیرد. در آغاز خصتحضور مىطلبد و در انتظار دیدار لحظهشمارى مىکند; زیرا از قرآن آموخته است که به خانه پیامبر(ص) جز با رخصت گام ننهد. این امر، که در کتابهاى زیارتى با عنوان «اذن دخول» از آن یاد شده، با زمزمههایى روحنواز همراه است و با این جمله پایان مىپذیرد:
«فاذن لى یا مولاى فى الدخول افضل ما اذنت لاحد من اولیائک فان لم اکن اهلا لذالک فانت اهل لذالک»; پس رخصت ده اى مولاى من، تا به حریمت راه یابم; بهترین رخصتى که به هر یک از دوستانت دادى. پس اگر من براى حضور نزد تو شایستگى ندارم، تو شایستگىاش را دارى. (2)
عالم از ناله عشاق مبادا خالى که خوشآهنگ و فرحبخش نوایى دارد (3)
رخصتحضور مبتنى بر اصول تربیتى و اخلاقى است و در همه زیارتها جایگاهى ویژه و ممتاز دارد; چه در زیارت کعبه و چه در زیارات معصومان (علیهم السلام). پیش از ورود به مکه باید احرام پوشید و با آن رخصتحضور یافت. امام رضا(ع) در فلسفه احرام مىفرماید: دستور احرام براى این است که پیش از ورود به حرم و مرکز امن الهى، دلها خاشع شود و به دنیا و زینت و لذات آن مشغول نشوند. (4)
مالک بنانس، فقیه مدینه، مىگوید: سالى در سفر حج همراه حضرت صادق(ع) بودم. همه مردم لبیک مىگفتند و مىگذشتند; ولى جعفر بنمحمد از گفتن لبیک باز ایستاده بود و هرگاه برآن مىشد لبیک بگوید، خاموش مىماند. گفتم: اى پسر رسول خدا، چارهاى نیست، لبیک بگو. فرمود: بیم دارم لبیک را، به نشانه اجابت فرمانهاى الهى، بگویم; اما پاسخ دریافت کنم که اجابت نکردى و فرمان نبردى. (5)
شب تارست و ره وادى ایمن در پیش آتش طور کجا موعد دیدار کجاست (6)
رخصتحضور در زیارت معصومان(ع) نیز حدیثى شنیدنى دارد که روشنگر راز و فلسفه این حضور است.
در این رخصتطلبىها دست کم سه نکته بسیار مهم نهفته است:
الف) یادآورى عظمت انسان آرمیده در زیارتگاه
وقتى انسان، با توجه به فرمان الهى در آستان معصوم(ع) قرار مىگیرد، جایگاه این خانه رفیع را درمىیابد و با خود مىاندیشد: این که در این جایگاه آرمیده چه عظمتى دارد که خالق انسانها فرمان داده است از وى رخصتبگیریم. امام صادق(ع) فرمود: چون خواستى وارد حرم رسول گرامى شوى، از باب جبرئیل وارد شو. باب جبرئیل محلى است که فرشته وحى هنگام نزول از آن حضرت رخصت مىجست و وارد مىشد. (7)
در این نقطه زائر خود را در محل اتصال زمین و آسمان مىبیند و جهانى از بزرگى را درمىیابد.
زآتش وادى ایمن نه منم خرم و بس موسى اینجا به امید قبسى مىآید (8)
ب) محاسبه نفس و تامل در خویشتن
وقتى زائر کنار درگاه مىایستد و رخصتباریافتن مىجوید، در دل نگران است; آیا براى حضور شایستگى دارد؟ آیا حضورش با سرزنش بزرگى که در این آستان خفته همراه خواهد بود؟ اینجاست که مؤمن بیداردل به تامل در خویش مىنشیند و خود را ارزیابى مىکند. معصومان در روزگار زندگى مادى خویش به برخى از افراد اجازه ورود نمىدادند. بىتردید ورود این گروه مایه تلخکامى و آزار معصومان(ع) بود. دو واقعه زیر نمونههایى از عدم رخصت امام(ع) است:
1 - على بنیقطین، که سبب آزردگى خاطر ابراهیم ساربان شده بود، در مدینه مىخواستبه حضور امام موسى بنجعفر(ع) برسد; ولى اجازه حضور نیافت. نگران شد و سبب را از حضرت پرسید. امام(ع) فرمود: به این خاطر که برادرت ابراهیم را به مجلس خویش راه ندادى. آنگاه از او خواست در آغاز رضایتخاطر ابراهیم را فراهم کند. على بنیقطین چنین کرد و توانست توفیق دیدار حضرت به دست آورد. (9)
2 - گروهى از ارادتمندان امام رضا(ع) چندین روز به قصد زیارت امام به خانهاش آمدند; ولى رخصت دیدار نیافتند. سرانجام سبب محرومیت از فیض زیارت را جویا شدند. پاسخ نشان داد که عنوان شیعه فراتر از شایستگیهاى آنان است. (10) و امام به آنها یادآورى کرد که تنها با صداقت و راستى مىتوان بر آستان معصومان(ع) راه یافت.
ج) آموختن ادب خانوادگى
زیارت مکتبى است جامع که اصول اخلاقى اجتماعى را در عمل به انسان مىآموزد. رخصتحضور یکى از این اصول است. قرآن کریم بر این نکته تاکید مىورزد که باید پیش از ورود به خانه دیگران اجازه بگیرید. در آیاتى از سوره نور مىخوانیم:
«اى اهل ایمان، داخل خانههاى دیگران نشوید، مگر اینکه پیشتر با صاحبش انس گیرید و به اهل خانه سلام کنید که «ورود با اجازه و سلام» براى شما بهتر است، باشد که به این وسیله متذکر شوید; و اگر کسى را در خانه نیافتید، وارد نشوید; مگر اینکه اجازه یابید «تا به سرقت متهم نگردید;» و چون به خانهاى گام نهادید و گفتند برگردید، به زودى باز گردید که براى شما پاکیزهتر است و خدا از کردارتان آگاه است.» (11)
آیاتى دیگر از این سوره، حتى به فرزندان نابالغ فرمان مىدهد که، در سه وقت، براى ورود به اتاق خصوصى والدین اجازه بگیرند. سپس مىفرماید:
و آنگاه که اطفال شما بالغ شدند، باید مانند دیگر بالغان با اجازه وارد شوند. خدا آیات خود را بدین روشنى بیان مىکند. او دانا و حکیم است. (12)
این از حقوق اساسى خانواده است که قرآن مؤمنان را بدان سفارش مىکند. زیارت، آموزش عملى این قانون است. خداوند در زیارت از فرد مىخواهد بر در خانه بایستد، اجازه بگیرد و سرزده وارد نشود تا با اهمیت این قانون آشنا شود و بیاموزد که در اجتماع نیز باید به آن پایبند باشد.
بدین ترتیب زیارت خود مکتب است; مکتبى داراى متعالىترین ارزشها که اگر درست انجام گیرد، تحولى عظیم در انسانها پدید مىآورد.
پىنوشتها:
1- احزاب /33.
2- مصباح کفعمى، چاپ دوم، دارالکتب العلمیه، ص473.
3- دیوان حافظ.
4- وسائل الشیعة، ج9، ص3.
5- بحارالانوار، ج47، ص16.
6- دیوان حافظ.
7- بحارالانوار، ج97، ص147.
8- دیوان حافظ.
9- سفینة البحار، ج 2، ص 252.
10- همان، ج 1، ص 731.
11- نور /27 و 28.
12- همان /59.
هنگامى که زایر به حریم کوى یار نزدیک مىشود، التهاب و عشق و شور سراسر وجودش را فرا مىگیرد. در آغاز خصتحضور مىطلبد و در انتظار دیدار لحظهشمارى مىکند; زیرا از قرآن آموخته است که به خانه پیامبر(ص) جز با رخصت گام ننهد. این امر، که در کتابهاى زیارتى با عنوان «اذن دخول» از آن یاد شده، با زمزمههایى روحنواز همراه است و با این جمله پایان مىپذیرد:
«فاذن لى یا مولاى فى الدخول افضل ما اذنت لاحد من اولیائک فان لم اکن اهلا لذالک فانت اهل لذالک»; پس رخصت ده اى مولاى من، تا به حریمت راه یابم; بهترین رخصتى که به هر یک از دوستانت دادى. پس اگر من براى حضور نزد تو شایستگى ندارم، تو شایستگىاش را دارى. (2)
عالم از ناله عشاق مبادا خالى که خوشآهنگ و فرحبخش نوایى دارد (3)
رخصتحضور مبتنى بر اصول تربیتى و اخلاقى است و در همه زیارتها جایگاهى ویژه و ممتاز دارد; چه در زیارت کعبه و چه در زیارات معصومان (علیهم السلام). پیش از ورود به مکه باید احرام پوشید و با آن رخصتحضور یافت. امام رضا(ع) در فلسفه احرام مىفرماید: دستور احرام براى این است که پیش از ورود به حرم و مرکز امن الهى، دلها خاشع شود و به دنیا و زینت و لذات آن مشغول نشوند. (4)
مالک بنانس، فقیه مدینه، مىگوید: سالى در سفر حج همراه حضرت صادق(ع) بودم. همه مردم لبیک مىگفتند و مىگذشتند; ولى جعفر بنمحمد از گفتن لبیک باز ایستاده بود و هرگاه برآن مىشد لبیک بگوید، خاموش مىماند. گفتم: اى پسر رسول خدا، چارهاى نیست، لبیک بگو. فرمود: بیم دارم لبیک را، به نشانه اجابت فرمانهاى الهى، بگویم; اما پاسخ دریافت کنم که اجابت نکردى و فرمان نبردى. (5)
شب تارست و ره وادى ایمن در پیش آتش طور کجا موعد دیدار کجاست (6)
رخصتحضور در زیارت معصومان(ع) نیز حدیثى شنیدنى دارد که روشنگر راز و فلسفه این حضور است.
در این رخصتطلبىها دست کم سه نکته بسیار مهم نهفته است:
الف) یادآورى عظمت انسان آرمیده در زیارتگاه
وقتى انسان، با توجه به فرمان الهى در آستان معصوم(ع) قرار مىگیرد، جایگاه این خانه رفیع را درمىیابد و با خود مىاندیشد: این که در این جایگاه آرمیده چه عظمتى دارد که خالق انسانها فرمان داده است از وى رخصتبگیریم. امام صادق(ع) فرمود: چون خواستى وارد حرم رسول گرامى شوى، از باب جبرئیل وارد شو. باب جبرئیل محلى است که فرشته وحى هنگام نزول از آن حضرت رخصت مىجست و وارد مىشد. (7)
در این نقطه زائر خود را در محل اتصال زمین و آسمان مىبیند و جهانى از بزرگى را درمىیابد.
زآتش وادى ایمن نه منم خرم و بس موسى اینجا به امید قبسى مىآید (8)
ب) محاسبه نفس و تامل در خویشتن
وقتى زائر کنار درگاه مىایستد و رخصتباریافتن مىجوید، در دل نگران است; آیا براى حضور شایستگى دارد؟ آیا حضورش با سرزنش بزرگى که در این آستان خفته همراه خواهد بود؟ اینجاست که مؤمن بیداردل به تامل در خویش مىنشیند و خود را ارزیابى مىکند. معصومان در روزگار زندگى مادى خویش به برخى از افراد اجازه ورود نمىدادند. بىتردید ورود این گروه مایه تلخکامى و آزار معصومان(ع) بود. دو واقعه زیر نمونههایى از عدم رخصت امام(ع) است:
1 - على بنیقطین، که سبب آزردگى خاطر ابراهیم ساربان شده بود، در مدینه مىخواستبه حضور امام موسى بنجعفر(ع) برسد; ولى اجازه حضور نیافت. نگران شد و سبب را از حضرت پرسید. امام(ع) فرمود: به این خاطر که برادرت ابراهیم را به مجلس خویش راه ندادى. آنگاه از او خواست در آغاز رضایتخاطر ابراهیم را فراهم کند. على بنیقطین چنین کرد و توانست توفیق دیدار حضرت به دست آورد. (9)
2 - گروهى از ارادتمندان امام رضا(ع) چندین روز به قصد زیارت امام به خانهاش آمدند; ولى رخصت دیدار نیافتند. سرانجام سبب محرومیت از فیض زیارت را جویا شدند. پاسخ نشان داد که عنوان شیعه فراتر از شایستگیهاى آنان است. (10) و امام به آنها یادآورى کرد که تنها با صداقت و راستى مىتوان بر آستان معصومان(ع) راه یافت.
ج) آموختن ادب خانوادگى
زیارت مکتبى است جامع که اصول اخلاقى اجتماعى را در عمل به انسان مىآموزد. رخصتحضور یکى از این اصول است. قرآن کریم بر این نکته تاکید مىورزد که باید پیش از ورود به خانه دیگران اجازه بگیرید. در آیاتى از سوره نور مىخوانیم:
«اى اهل ایمان، داخل خانههاى دیگران نشوید، مگر اینکه پیشتر با صاحبش انس گیرید و به اهل خانه سلام کنید که «ورود با اجازه و سلام» براى شما بهتر است، باشد که به این وسیله متذکر شوید; و اگر کسى را در خانه نیافتید، وارد نشوید; مگر اینکه اجازه یابید «تا به سرقت متهم نگردید;» و چون به خانهاى گام نهادید و گفتند برگردید، به زودى باز گردید که براى شما پاکیزهتر است و خدا از کردارتان آگاه است.» (11)
آیاتى دیگر از این سوره، حتى به فرزندان نابالغ فرمان مىدهد که، در سه وقت، براى ورود به اتاق خصوصى والدین اجازه بگیرند. سپس مىفرماید:
و آنگاه که اطفال شما بالغ شدند، باید مانند دیگر بالغان با اجازه وارد شوند. خدا آیات خود را بدین روشنى بیان مىکند. او دانا و حکیم است. (12)
این از حقوق اساسى خانواده است که قرآن مؤمنان را بدان سفارش مىکند. زیارت، آموزش عملى این قانون است. خداوند در زیارت از فرد مىخواهد بر در خانه بایستد، اجازه بگیرد و سرزده وارد نشود تا با اهمیت این قانون آشنا شود و بیاموزد که در اجتماع نیز باید به آن پایبند باشد.
بدین ترتیب زیارت خود مکتب است; مکتبى داراى متعالىترین ارزشها که اگر درست انجام گیرد، تحولى عظیم در انسانها پدید مىآورد.
پىنوشتها:
1- احزاب /33.
2- مصباح کفعمى، چاپ دوم، دارالکتب العلمیه، ص473.
3- دیوان حافظ.
4- وسائل الشیعة، ج9، ص3.
5- بحارالانوار، ج47، ص16.
6- دیوان حافظ.
7- بحارالانوار، ج97، ص147.
8- دیوان حافظ.
9- سفینة البحار، ج 2، ص 252.
10- همان، ج 1، ص 731.
11- نور /27 و 28.
12- همان /59.