نقد و بررسى کتابهاى کودکان پیرامون زندگى معصومان (ع)
آرشیو
چکیده
متن
آنچه در این مقاله مىخوانید بررسى کلى آثارى است که در بارهچهارده معصوم (علیهم السلام) براى کودکان نوشته شده است. نوشتار ما در پىانتقاد از تلاشگران این عرصه نیست،هدیهاى است که تقدیم آنان مىشود. اعتقاد ما این است که نویسندگان وپژوهشگرانى که براى کودک چیزى نگاشتهاند از ژرفاندیشى دلسوزانهاى برخوداربودهاند. چه بر خلاف پندار اغلب افراد نوشتن براى کودکان به مراتب دشوارتر ودقیقتر از نگاشتن براى بزرگسالان است. زبان کودک زبان تصویر، لطافت و زیبایىاست. در حالى که بزرگسالان بسیارى از مطالب را به مدد تجربههاى پیش آموختهفرا مىگیرند. با کودک سخن گفتن و براى او نوشتن همانند گفتگو با بزرگسالىاست که حافظه خویش را از دست داده است. از همین رو پیش از هر سخن باید ازهمه کسانى که از سالیان گذشته تا حال توانستهاند با کودکان سخن گویند وبرایشان چیزى بنویسند قدردانى کنیم.
شاید بیش از یکصد سال است که در غربنویسندگان و پژوهشگران از کودکان مىگویند و براى آنها مىنویسند. طبیعى استکه موفقیت آنان با توجه به همان مقاصدى که داشتهاند بیشتر از ما باشد. در کشور ما توجه به دنیاى کودک را باید در دوران شکلگیرى انقلاب اسلامى جستجوکرد. بعد از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى در ایران رویکرد مردم مسلمان بهآثار مذهبى صد چندان شد و نویسندگانى با همت و دلسوزى بدین مهم پرداختند. آنان پیشگامانى بودند که بدون از دست دادن فرصت قلم به دست گرفتند و حاصلخیراندیشى خویش را بر کاغذ آوردند. اگر ما در امروز به نقد و بررسى آن آثارمىپردازیم نه بدان معناست که آن پیشگامان در آنچه کردهاند به خطا رفتهاند. هرگز! حقیقت آن است که با توجه به ضرورت اقدام چنین مهمى براى کودکان و نیزاشتیاق خردسالان به مطالعه تاریخ اسلام، شتابزردگى در این راه طبیعى بوده ولازمه هر شتابزدگى لغزشهاى خرد و درشتى است که دیگران پس از سالها تجربهبدانها پى مىبرند. اگر نویسندگان جدید در این زمینه موفقتر بودهاند، یکى ازدلایل عمده آن بهرهجویى از تجربه کسانى است که پیش از آنان در این بارهقلمفرسایى کردهاند. با این بیان آثار مربوط به معصومین(ع) را در حوزه کودکانمورد بررسى قرار مىدهیم. نقایص این آثار را در ابعاد زیر مىتوان یادآورىکرد: اشکالات محتوایى معایب کلى نقاشیها و رنگآمیزیها در باره نامکتابها تصاویر کتابهاى کودک و بدآموزیها در نظر گرفتن مسائل فنى وهنرى متناسب نبودن موضوع براى کودکان بدآموزیهاى ضمنى
پیش از هر چیز به«معایب کلى» کتابها نظرى مىافکنیم:
الف) طرح و موضوع یکنواخت و تکرارى،چون کتابهاى پیرامون زندگى معصومین (علیهم السلام) را مىنگریم طرح وموضوع و محتواى آنها را مشابه مىیابیم. مطالب این آثار اغلب تکرار یکدیگراست و بدون ابتکار به خوانندگان ارائه مىشود. نویسندگان کوشایى همچون آقایانمحترم سیدمهدى آیتاللهى، سید میرابوالفتح دعوتى، على وافى، عبدالکریم بىآزارشیرازى، اسدالله داستانى بنیسى، احمد فرزانه، رضاى شیرازى و شمارى دیگر همگىموضوعاتى مشابه و کتابهایى همنام به رشته تحریر درآوردهاند و اغلب در میانمعصومین به زندگى پیامبر(ص) و جنگهاى آن حضرت و زندگى امام على(ع) وسیدالشهداء(ع) پرداختهاند. برخى چون آقاى احمد فرزانه حدود بیست و چهار جلداز آثار خود را تنها اختصاص به زندگى پیامبر اکرم(ص) داده و نسبتبه سایرامامان معصوم (علیهم السلام) چنین همتى ننموده است.
ب) این آثار در یک کلامهمه زندگینامهاند و به ندرت مىتوان در میان آنها کتابى را یافت که به شیوهداستان کوتاه و با معیارهاى آن نگاشته شده باشد. به همین علت از جاذبه لازمبرخودار نیستند و هر چه زبان این کتابها به حد زیادى، تاریخى نگاشتهشده و جنبه اطلاعرسانى دارند که تنها براى گروههاى سنى بالاتر درخور فهممىباشد و براى کودکان جاذبهاى ندارد، بخصوص که پیامهاى آنها به شیوه القاىمستقیم است که در کتابهاى کودک هیچ جایگاهى ندارد.
ج) گروه سنى خوانندگانکتاب (کودکان) با نوجوانان درهم آمیخته شده است.
د) رسم الخط آنهااستاندارد نیست.
ه) مطالبکتابها اغلب از کتابهاى تقریبا معتبر برگرفته شده است ولىنویسندگان محترم آنها منابع مورد استناد خود را کمتر نام بردهاند.
و) کتابهااز نظر قطع (اندازه) اغلب در قطع وزیرى به چاپ رسیده و در این زمینهکمتر تنوع به چشم مىخورد و بیشتر با کاغذ و چاپ نامرغوب، به بازار عرضهشدهاند.
ز) کتابها معمولا شناسنامه ندارند، حتى گاهى نام نویسنده و تاریخ و نوبتچاپ معلوم نیست.
ح) نقاشیها و رنگآمیزیهاى آنها تقریبا هیچ جاذبهاى ندارد.
ط) مسائل فنى و هنرى مورد توجه قرار نگرفته است. (پیرامون این موضوعاتجداگانه توضیح خواهیم داد.)
ى) بر پایه نمونههایى که ارائه خواهیم کردمحتواى این کتابها به کمک تصاویر، مسلمانان را مردمانى بىفرهنگ، آشوبگر، بىسواد و خشن و هرج و مرجطلب معرفى مىکند که به هر جا قدم مىنهند، مىزنند ومىکشند و غارت مىکنند و طعم تلخ قساوت و توحش را به دیگران مىچشانند. براى نمونه به تصویر کتاب «تولد در کعبه»، ج 2، ص 5 نگاه کنید. در اینتصویر مسلمانان در فتح مکه به شهر یورش بردهاند و تا توانستهاند از مردمغارت نمودهاند. در حالى که در فتح مکه موضوع بعکس بوده و هیچ برخورد وکشتارى رخ نداده است.
تصویر روى جلد و مطالب کتاب «داستان اسلام» چهرهاى که از اسلام براى کودکترسیم مىکند جز جنگ و خونریزى و مبارزه و شکنجه چیزى نیست. از یاد نبریم که قرنهاست از سوى دشمنان اسلام، آیین پیامبر اکرم(ص) آیین جنگو خونریزى معرفى مىشود. حوادثنگاران خامنویس و مستشرقان کماطلاع یا پرغرض، زندگى ده ساله پیامبر درمدینه را جز جنگ ترسیم نکردهاند. حال جاى اندوه است که نویسندگان مسلماننیز خود به این تبلیغات ناصحیح جلوه قیقتبپوشانند. سزاوار است نویسندگانکتابهاى کودک بخصوص آنها که از اهل بیت (علیهم السلام) چیزى مىنویسند پیشاز هر قلمفرسایى، از تاریخ صحیح اسلام اطلاعاتى ناب به دست آورند و از ذکروقایعى که مدرک معتبرى ندارد یا ذکر آن براى کودکان لازم نیست اجتناب ورزند. دیگر اینکه این نویسندگان باید از هنر نگارش و ویرایش بهرهمند باشند یا آنکهآثار خود را قبل از چاپ به گروهى افراد کارشناس در این زمینه بسپارند. این هنر به نویسنده کمک مىکند تا با عبارتهاى مناسب، از خشونت رویدادهاىتاریخى بکاهد و چهره حقایق را به بهترین صورت ممکن ترسیم سازد حال در اینباره ذکر نکاتى را ضرورى مىدانیم:
با توجه به منابع معتبر و تحقیقهاى انجام گرفته، رسول خدا(ص) در ایام زندگىپربرکتخود بیش از هشتاد برخورد نظامى با دشمنان خویش داشته است. بسیارجاى تاسف است که نویسندگان مسلمان از همه این برخوردها به «جنگ» تعبیرمىکنند.
بیشتر آنچه رسول(ص) انجام داد اولا به هیچ برخوردى نینجامید و به صلحیا هزیمت دشمنان پایان پذیرفت; که شمار این برخوردها بیش از چهل مورد است. در دهها مورد دیگر نیز هجوم ابتدایى از سوى دشمنان صورت گرفته و پیامبر تنهابه دفاع پرداخته است. چگونه براى مسلمانان کمشمار مدینه که وسعتشهرشان درعصر نبوى برابر با وسعت فعلى مسجدالنبى بوده این امکان وجود داشته است کههشتاد جنگ خانمان برانداز به راه اندازند!
از نبردهاى بزرگ اسلام نبرد بدراست. جمعیت مسلمانان در این نبرد سیصد و سیزده نفر بوده که فقط سه اسبداشتهاند. غزوه خندق نیز که در سال پنجم هجرت رخ داده و آن را از بزرگترین برخوردهاى مسلمانان با کفار برشمردهاند در حالى به وقوع پیوستکه وضع اقتصادى اهل مدینه چنان بود که حفرکنندگان خندق دانهاى خرما را میاندو کس قسمت مىکردند و به همین سبب تنى چند جان سپردند. این گروه اندک کمسلاحبىبضاعت چگونه ترجیح مىدهد ده سال را به جنگ بگذرانند؟! از سپاه ده هزارنفرى احزاب که مدینه را محاصره کردند و سپس به هزیمت رفتند باید لااقل نیمىاز ایشان به قتل رسیده باشند تا بقیه بگریزند; در حالى که جمله مورخان تلفاتاین محاصره را بین3 تا 14 نفر نوشتهاند. نیز به شهادت تاریخنویسان، میانگینتلفات مسلمان و کافر در ده سال اقامت رسول اکرم(ص) در مدینه کمتر از هزار وپانصد تن بوده و در برخى غزوهها حتى یک نفر کشته نشده است.
در این کتابها خواننده بیش از آنکه به اسلام خوشبین و بدان امیدوار باشد ازحوادثى که ممکن استبراى وى رخ دهد بیمناک مىگردد. تصور کودک با مطالعهاین کتابها آن است که پیامبر و امامان معصوم جز درد و رنج و فقر براى پیروانخود به ارمغان نیاوردهاند. چه آنکه در کتابها بیشتر رنجهاى شیعیان به تصویرکشیده شده است تا پیروزیها و شادابیها و خوشیهاى زندگى. شاید هم به کودکچنین وانمود مىشود که اسلام دین شادمانى نیست. پذیرفتن اسلام یعنى آماده شدن براى تحمل سختیها!
در این آثار، زندگى معصومین(علیهم السلام) سراسر رنج و مشقت و فقر و یا جنگ نمایش داده شده است. درمواردى نیز آن بزرگواران افرادى ترسیم شدهاند که گاه گاه دستى بر سر یتیمانهم مىکشند و درهم و دینارى به فقرا عطا مىکنند.
این نویسندگان دلسوز و کوشا شاید در آنچه نگاشتهاند هیچ چنین قصدى نداشتهانداما آنچه از مجموع آثار آنان به دست مىآید چیزى جز آنچه یاد کردیم نیست.
موضوع حایز اهمیت اینکه وقوع حوادث تلخ در تاریخ اسلام هر چند امرى بجا وراست است، اما این بدان معنى نیست که اسلام صحنههاى شادمان و امیدوارکنندهدیگرى نداشته باشد، به علاوه که هر گاه از سیماى دین تنها بخشى ترسیم گردد وبخشى دیگر مورد توجه قرار نگیرد جز این نمىتوان انتظار داشت که خوانندگان ونظارهگران تاریخ از دین جز تلخى به یاد نیاورند. از طرفى چه فرد یا گروهىچنین تشخیص دادهاند که از اسلام تنها این مسائل براى کودکان گفته شود؟ آیابراى شناساندن زندگى پیامبر و اسلام چارهاى جز برشمارى جنگهاى رسول خدا وجودندارد؟
امروزه اگر بخواهیم زندگى پیامبر را به کودکان نشان دهیم و در اینراه آنهارا به کتابها واگذاریم جز بر انحراف آنها نیفزودهایم.
براى نمونه در کتابى چنین آمده است: کافران و بتپرستان مکه تعدادشان زیاد بود ولى عده مسلمانان بسیار کم بود. بیشتر مسلمانان تهیدست و کارگر و زحمتکش بودند. زورشان به زور کافرانو پولدارها نمىرسید ... روزى ... کافران ... دستهجمعى به محمد حمله کردند و با مشت و لگد محمد را کتک زدند. یکى ازکافران گفت تو مىگویى بتها را پرستش نکنید، آنها فایدهاى به شمانمىرسانند؟! پیامبر فرمود: بلى من مىگویم. آن مرد کافر عصبانى شد و عباى پیامبر را گرفت و به دور گردنشپیچید. آن قدر فشار داد که نفس پیامبر به تنگ افتاد. [محمد و شکنجههاىقریش، ص 8 و 10]
درباره تصاویر کتابها
اولین عنصرى که کودکان را به کتابعلاقمند مىسازد قبل از محتواى آن، تصاویر کتاب است. در باره تصاویر کتابهاىمذهبى و رنگآمیزى آنها خصوصا براى کودکان قدمهاى مؤثرى برداشته نشده است. امروزه تصاویر کتابهاى مذهبى بیش از آنکه در خدمت دین و اهداف الهى باشد، درخدمت دشمنان اسلام است. در واقع همانچه را که در طول قرنها از سوى مخالفاناسلام به اسلام نسبت داده شده است، به وسیله خود ما با نقاشیهاى کتابها ومحتواى سست، مورد تایید قرار گرفته است. کودکان با خواندن کتابهاى مذهبى وملاحظه نقاشیهاى آنها به همان چیزى دست مىیابند که امروزه از سوى مبلغانمسیحى و مستشرقان به اسلام نسبت داده مىشود. در نقاشیهاى کتابهاى کودکان همهآنچه که نماد اسلام و مذهب استبه بدترین شکل نمایش داده شده است. دین اسلامآیین زور و شمشیر و خشونت و قساوت ترسیم مىگردد و شیوه پیروانش شیوهدرندگان. کودک با مشاهده این تصاویر پیوسته آنجا که ریش و مسجد و پوششهاىعربى (عبا و قبا) را مشاهده مىکند در کنار آن شمشیر و نیزه و خون و پیکرهاىخونین و سرهاى بریده را نیز نظارهگر است. براى او چندان مهم نیست که فردشکنجهشده در تصاویر، مسلمان استیا کافر، خوب استیا بد، آنچه او در تصویرمىبیند پیکر آغشته به خون افرادى است که بر زمین افتادهاند و برخى در حالشکنجهاند و عدهاى در حال فرار، در حالى که هجوم برندگان و شمشیرآختگان و نیزکشته شدگان و فراریان هر دو لباسهاى عربى به تن دارند و در جنگ و ستیز بایکدیگرند. یعنى هر جا تصویر با شمشیر نمایش داده شده است افرادى با عبا وقباى عربى و محاسن بلند وجود دارد و از آن سو هرگاه اشخاصى با چنین هیئتهادرتصاویر کتابها نمایش داده مىشود شمشیرى آخته در دست آنها خودنمایى مىکند.
درکتاب «فتح مکه» تصویر روى جلد چنان مىنماید که مکه به وسیله پیامبر باجنگ و شمشیر فتح شده است. این تصویر شمشیرهاى آخته یاران پیامبر را نشانمىدهد که به کعبه حملهور شدهاند و بتها را شکستهاند.
در کتاب «پیغمبراسلام» نوشته دکتر حسین خراسانى، در روى جلد، عکسى رنگى از ماجراى فتحمکه و درهم شکستن بتهاى داخل کعبه نمایش داده شده است. با تعجب، داخل کعبهبه شکل تالارى مجلل با رنگهایى زیبا به تصویر کشیده شده است که ظرف شراب ومیوه نیز در سکویى از آن قرار دارد. پیامبر در حالى که على(ع) را بر دوشدارد به همراه جمعى از یارانش مشغول درهم شکستن بتهایند و مردى از مشرکان کهبتى به سرش اصابت کرده، بر زمین سرنگون شده است.
همین نویسنده در کتاب«حضرت على(ع)» بر روى جلد کتاب، تصویرى از آن امام و یارانش در حال جنگبا شمشیرهاى آخته و نیزههاى بلند و سپرهاى آنچنانى نمایش داده است. در اینتصاویر به فرمان على(ع) حمله یاران وى آغاز گشته و چهره یاران على(ع) بسیارخشن و زشت جلوه داده شده است.
در تصویر روى جلد کتاب نیاکان پیامبر، نوشتهسیدمهدى آیتاللهى، یکى از وحشتناکترین چهرههاى آدمى به تصویر کشیدهشده است. این چهره به قیافه مردمان قبل از تاریخ و شیران درنده بیشتر نزدیکاست تا به سیماى آدمى; به علاوه که در صفحات کتاب نیز معلوم نیست که تصویرروى جلد به چه شخصیتى مربوط است.
شگفتا که در این کتابها سیماى افراد بدسرشتو مخالف اهل بیت، همه زشت و بلکه وحشتناک ترسیم شده و سیماى افراد صالحتا حدودى زیبا نشان داده شده است. در حالى که این امر چندان به صلاح نیست. این موضوع سبب مىشود که کودک همیشهافراد بدسرشت را در میان افراد زشت رو جستجو کند و همه افراد خوش سیمارا مردمانى صالح بپندارند. در حالى که افراد صالحى بودهاند که سیماى زیبانداشتهاند و چه مردمانى که در نهایتبدسرشتى، بسیار زیباروى بودهاند. گاهىنیز موضوع بعکس جلوه مىکند یعنى شخصیتهایى چون بلال و ابوذر و مقداد ممکن استبه بدترین شکل به تصویر کشیده شوند.
از طرفى رنگ در نقاشیهاى این گونهکتابها یکنواخت و مات است و براى کودک هیچ جاذبهاى ندارد. همه شکلها ازانسان گرفته تا حیوان و جماد، یک رنگ هستند. این نقاشیها و رنگها جز خمودى،افسردگى، ناامیدى و یکنواختى زندگى چیزى را به بیننده القا نمىکنند; درحالى که کودکان ما وقتى کتابهاى ترجمه شده خارجى را با نقاشیهاى جذابمىنگرند، احساس مىکنند که حتى حیوانات و جمادات نیز داراى روح شادى آورند. او در مقایسه این دو نقاشى با هم، جهان کفر را جهان تحرک و شادمانى مىپنداردو دنیاى ارائه شده از سوى دین را عرصه افسردگى و مرگ.
تصاویر از نگاهى دیگر
در این آثار معمولا تصاویر روى جلد رنگى هستند اما در میان کتابغیررنگىاند. آرایش تصاویر هم بیش از آنکه کودکانه باشد، بزرگسالانه است.
برخى از کتابها نیز تصاویر کتابهاى دیگر را در روى جلد یاداخل کتاب خود وام گرفتهاند و حتى گاهى براى دهها کتاب با نامهاى مختلفیک تصویر تکرارى وجود دارد. از آن نمونه براى جنگ بدر، احد، خندق و ... ازیک تصویر در روى جلد کتابها استفاده شده است.
شاید بعضى بپندارند که کودکان از تصاویر حقیقى (عکس) بیشتر لذت مىبرند تانقاشى. در حالى که موضوع بعکس مىباشد و این امرى است که برخى نویسندگانبدان توجه ندارند.
از طرفى باید تصاویر کتاب متناسب با عصرى باشد که محتواى کتاب از آن سخنمىگوید، حال آنکه در بیشتر نقاشیهاى کتابهاى کودک، نقاشیها تصاویر زمانحادثه است. براى نمونه در این کتابها مردمان عرب با پوششهایى نمایش دادهشدهاند که بیشتر پوشش اشراف است. حتى گاهى لباس ائمه (علیهم السلام) بسیارفاخر و پرزرق و برق است. اسبها و درختها نیز کاملا امروزى مىنماید; در حالىکه لباسهاى آنان اغلب ساده و با رنگهاى ملایم بوده است و اسب نیز در زندگىآنان چندان که شتر وجود داشته، دیده نمىشده است.شاید یکى از نویسندگانمحترمى که در این موضوع تناسب زمانى را رعایت کرده استاد بىآزار شیرازى است. اما ایشان نیز گاهى به جاى تصاویر ساده از عکسهاى امروزى استفاده مىکند. مثلارویدادى از عصر پیامبر نقل مىکند و اماکن مکه و مدینه را با عکسهاى امروزىنشان مىدهد و این براى کودکان هیچ جالب توجه نیست. در تصویر روى جلد کتاب «پنج تن آل عبا» نوشته آقاى داستانى بنیسى، شکلعبایى زمستانى که روحانیان مىپوشند جلوه مىکند در حالى که پوششى کهپیامبر واهل بیت در زیر آن گرد آمدند شباهتى به عباى مرسوم امروزى نداشتهاست. نام این کتاب از حدیثشریف کساء گرفته شده است ولى تحقیق آن است کهمیان کساء و عبا تفاوت است. کساء در حقیقت معادل همان چیزى است که در فارسىبه آن چادرشب یا ملافه مىگویند.
همچنین کتاب آغاز وحى اثر استاد بىآزار شیرازى، در ص 11 بدون هیچ مناسبت عکسطواف چند پیر فرتوت استخوانى را در حال طواف نشان مىدهد و در کتاب دورانشکنجه و رنج که مربوط به عصر نبوى است، تصویر روى جلد را از دوران فراعنهانتخاب کرده که بردگان در حال حمل سنگهاى بزرگ هستند.
بدآموزیها در تصاویر
یکى از مشکلترین کارهاى تهیه کتاب براى کودکان موضوعمصورسازى کتاب است. کودک بیش از نیمى آموزشها و لذتهاى خود را از مطالعهکتاب از طریق تصاویر آن دریافت مىکند. تصاویر براى او در حکم نوشتهها براىماست. با این همه بسیار دیده مىشود که کتابهاى کودکان از تصاویرى که براىآنها بدآموزى دارد خالى نیست. این امر آنگاه که با ارائه الگوهاى دینى باشداز اهمیتبیشترى برخودار است. آنگاه که کودک از طریق تصویر موضوعى را پذیرفتبسیار کم رخ مىدهد که شخص دیگرى بتواند همان موضوع را از ذهن او دور سازد یابه گونهاى دیگر جلوهاش دهد. این امر در کتابهاى کودک که در باره چهاردهمعصوم (علیهم السلام) نوشته شده است نیز مشاهده مىشود. براى نمونه در کتابمعجزات پیامبر، نوشته جناب آقاى محسن انصارى در صفحه 20. عکس دو کودک ترسیمشده است که یکى سر برادر خود را بریده است و پیامبر سر او را بر جاى خودمىنهد و زندگى را به وى بازمىگرداند. اصولا ذکر این ماجرا براى خردسالان و بهتصویر کشیدن سر قطع شده بسیار کار ناروایى است. هیچ لزومى ندارد که اینماجرا به طور کامل (آنچنان که بوده است) براى خردسالان تشریح شود. ذکر بعضى از ماجراها که نشان از خشونت و قساوت دارد امکان انجام هر عملى رابراى کودک میسر مىسازد.
در کتابى دیگر تصویرى از کودکى امام حسن(ع) کشیده شده است که شمشیرى در کناراوست. منظور از نویسنده از این تصویرسازى آن بوده است تا نشان دهد کهامام (علیهم السلام) از خردسالى با بکارگیرى شمشیر شجاعتخویش را نشانمىدادهاند و حال آنکه شجاعت هرگز به معناى جنگطلبى نیست!
شاید بیش از یکصد سال است که در غربنویسندگان و پژوهشگران از کودکان مىگویند و براى آنها مىنویسند. طبیعى استکه موفقیت آنان با توجه به همان مقاصدى که داشتهاند بیشتر از ما باشد. در کشور ما توجه به دنیاى کودک را باید در دوران شکلگیرى انقلاب اسلامى جستجوکرد. بعد از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى در ایران رویکرد مردم مسلمان بهآثار مذهبى صد چندان شد و نویسندگانى با همت و دلسوزى بدین مهم پرداختند. آنان پیشگامانى بودند که بدون از دست دادن فرصت قلم به دست گرفتند و حاصلخیراندیشى خویش را بر کاغذ آوردند. اگر ما در امروز به نقد و بررسى آن آثارمىپردازیم نه بدان معناست که آن پیشگامان در آنچه کردهاند به خطا رفتهاند. هرگز! حقیقت آن است که با توجه به ضرورت اقدام چنین مهمى براى کودکان و نیزاشتیاق خردسالان به مطالعه تاریخ اسلام، شتابزردگى در این راه طبیعى بوده ولازمه هر شتابزدگى لغزشهاى خرد و درشتى است که دیگران پس از سالها تجربهبدانها پى مىبرند. اگر نویسندگان جدید در این زمینه موفقتر بودهاند، یکى ازدلایل عمده آن بهرهجویى از تجربه کسانى است که پیش از آنان در این بارهقلمفرسایى کردهاند. با این بیان آثار مربوط به معصومین(ع) را در حوزه کودکانمورد بررسى قرار مىدهیم. نقایص این آثار را در ابعاد زیر مىتوان یادآورىکرد: اشکالات محتوایى معایب کلى نقاشیها و رنگآمیزیها در باره نامکتابها تصاویر کتابهاى کودک و بدآموزیها در نظر گرفتن مسائل فنى وهنرى متناسب نبودن موضوع براى کودکان بدآموزیهاى ضمنى
پیش از هر چیز به«معایب کلى» کتابها نظرى مىافکنیم:
الف) طرح و موضوع یکنواخت و تکرارى،چون کتابهاى پیرامون زندگى معصومین (علیهم السلام) را مىنگریم طرح وموضوع و محتواى آنها را مشابه مىیابیم. مطالب این آثار اغلب تکرار یکدیگراست و بدون ابتکار به خوانندگان ارائه مىشود. نویسندگان کوشایى همچون آقایانمحترم سیدمهدى آیتاللهى، سید میرابوالفتح دعوتى، على وافى، عبدالکریم بىآزارشیرازى، اسدالله داستانى بنیسى، احمد فرزانه، رضاى شیرازى و شمارى دیگر همگىموضوعاتى مشابه و کتابهایى همنام به رشته تحریر درآوردهاند و اغلب در میانمعصومین به زندگى پیامبر(ص) و جنگهاى آن حضرت و زندگى امام على(ع) وسیدالشهداء(ع) پرداختهاند. برخى چون آقاى احمد فرزانه حدود بیست و چهار جلداز آثار خود را تنها اختصاص به زندگى پیامبر اکرم(ص) داده و نسبتبه سایرامامان معصوم (علیهم السلام) چنین همتى ننموده است.
ب) این آثار در یک کلامهمه زندگینامهاند و به ندرت مىتوان در میان آنها کتابى را یافت که به شیوهداستان کوتاه و با معیارهاى آن نگاشته شده باشد. به همین علت از جاذبه لازمبرخودار نیستند و هر چه زبان این کتابها به حد زیادى، تاریخى نگاشتهشده و جنبه اطلاعرسانى دارند که تنها براى گروههاى سنى بالاتر درخور فهممىباشد و براى کودکان جاذبهاى ندارد، بخصوص که پیامهاى آنها به شیوه القاىمستقیم است که در کتابهاى کودک هیچ جایگاهى ندارد.
ج) گروه سنى خوانندگانکتاب (کودکان) با نوجوانان درهم آمیخته شده است.
د) رسم الخط آنهااستاندارد نیست.
ه) مطالبکتابها اغلب از کتابهاى تقریبا معتبر برگرفته شده است ولىنویسندگان محترم آنها منابع مورد استناد خود را کمتر نام بردهاند.
و) کتابهااز نظر قطع (اندازه) اغلب در قطع وزیرى به چاپ رسیده و در این زمینهکمتر تنوع به چشم مىخورد و بیشتر با کاغذ و چاپ نامرغوب، به بازار عرضهشدهاند.
ز) کتابها معمولا شناسنامه ندارند، حتى گاهى نام نویسنده و تاریخ و نوبتچاپ معلوم نیست.
ح) نقاشیها و رنگآمیزیهاى آنها تقریبا هیچ جاذبهاى ندارد.
ط) مسائل فنى و هنرى مورد توجه قرار نگرفته است. (پیرامون این موضوعاتجداگانه توضیح خواهیم داد.)
ى) بر پایه نمونههایى که ارائه خواهیم کردمحتواى این کتابها به کمک تصاویر، مسلمانان را مردمانى بىفرهنگ، آشوبگر، بىسواد و خشن و هرج و مرجطلب معرفى مىکند که به هر جا قدم مىنهند، مىزنند ومىکشند و غارت مىکنند و طعم تلخ قساوت و توحش را به دیگران مىچشانند. براى نمونه به تصویر کتاب «تولد در کعبه»، ج 2، ص 5 نگاه کنید. در اینتصویر مسلمانان در فتح مکه به شهر یورش بردهاند و تا توانستهاند از مردمغارت نمودهاند. در حالى که در فتح مکه موضوع بعکس بوده و هیچ برخورد وکشتارى رخ نداده است.
تصویر روى جلد و مطالب کتاب «داستان اسلام» چهرهاى که از اسلام براى کودکترسیم مىکند جز جنگ و خونریزى و مبارزه و شکنجه چیزى نیست. از یاد نبریم که قرنهاست از سوى دشمنان اسلام، آیین پیامبر اکرم(ص) آیین جنگو خونریزى معرفى مىشود. حوادثنگاران خامنویس و مستشرقان کماطلاع یا پرغرض، زندگى ده ساله پیامبر درمدینه را جز جنگ ترسیم نکردهاند. حال جاى اندوه است که نویسندگان مسلماننیز خود به این تبلیغات ناصحیح جلوه قیقتبپوشانند. سزاوار است نویسندگانکتابهاى کودک بخصوص آنها که از اهل بیت (علیهم السلام) چیزى مىنویسند پیشاز هر قلمفرسایى، از تاریخ صحیح اسلام اطلاعاتى ناب به دست آورند و از ذکروقایعى که مدرک معتبرى ندارد یا ذکر آن براى کودکان لازم نیست اجتناب ورزند. دیگر اینکه این نویسندگان باید از هنر نگارش و ویرایش بهرهمند باشند یا آنکهآثار خود را قبل از چاپ به گروهى افراد کارشناس در این زمینه بسپارند. این هنر به نویسنده کمک مىکند تا با عبارتهاى مناسب، از خشونت رویدادهاىتاریخى بکاهد و چهره حقایق را به بهترین صورت ممکن ترسیم سازد حال در اینباره ذکر نکاتى را ضرورى مىدانیم:
با توجه به منابع معتبر و تحقیقهاى انجام گرفته، رسول خدا(ص) در ایام زندگىپربرکتخود بیش از هشتاد برخورد نظامى با دشمنان خویش داشته است. بسیارجاى تاسف است که نویسندگان مسلمان از همه این برخوردها به «جنگ» تعبیرمىکنند.
بیشتر آنچه رسول(ص) انجام داد اولا به هیچ برخوردى نینجامید و به صلحیا هزیمت دشمنان پایان پذیرفت; که شمار این برخوردها بیش از چهل مورد است. در دهها مورد دیگر نیز هجوم ابتدایى از سوى دشمنان صورت گرفته و پیامبر تنهابه دفاع پرداخته است. چگونه براى مسلمانان کمشمار مدینه که وسعتشهرشان درعصر نبوى برابر با وسعت فعلى مسجدالنبى بوده این امکان وجود داشته است کههشتاد جنگ خانمان برانداز به راه اندازند!
از نبردهاى بزرگ اسلام نبرد بدراست. جمعیت مسلمانان در این نبرد سیصد و سیزده نفر بوده که فقط سه اسبداشتهاند. غزوه خندق نیز که در سال پنجم هجرت رخ داده و آن را از بزرگترین برخوردهاى مسلمانان با کفار برشمردهاند در حالى به وقوع پیوستکه وضع اقتصادى اهل مدینه چنان بود که حفرکنندگان خندق دانهاى خرما را میاندو کس قسمت مىکردند و به همین سبب تنى چند جان سپردند. این گروه اندک کمسلاحبىبضاعت چگونه ترجیح مىدهد ده سال را به جنگ بگذرانند؟! از سپاه ده هزارنفرى احزاب که مدینه را محاصره کردند و سپس به هزیمت رفتند باید لااقل نیمىاز ایشان به قتل رسیده باشند تا بقیه بگریزند; در حالى که جمله مورخان تلفاتاین محاصره را بین3 تا 14 نفر نوشتهاند. نیز به شهادت تاریخنویسان، میانگینتلفات مسلمان و کافر در ده سال اقامت رسول اکرم(ص) در مدینه کمتر از هزار وپانصد تن بوده و در برخى غزوهها حتى یک نفر کشته نشده است.
در این کتابها خواننده بیش از آنکه به اسلام خوشبین و بدان امیدوار باشد ازحوادثى که ممکن استبراى وى رخ دهد بیمناک مىگردد. تصور کودک با مطالعهاین کتابها آن است که پیامبر و امامان معصوم جز درد و رنج و فقر براى پیروانخود به ارمغان نیاوردهاند. چه آنکه در کتابها بیشتر رنجهاى شیعیان به تصویرکشیده شده است تا پیروزیها و شادابیها و خوشیهاى زندگى. شاید هم به کودکچنین وانمود مىشود که اسلام دین شادمانى نیست. پذیرفتن اسلام یعنى آماده شدن براى تحمل سختیها!
در این آثار، زندگى معصومین(علیهم السلام) سراسر رنج و مشقت و فقر و یا جنگ نمایش داده شده است. درمواردى نیز آن بزرگواران افرادى ترسیم شدهاند که گاه گاه دستى بر سر یتیمانهم مىکشند و درهم و دینارى به فقرا عطا مىکنند.
این نویسندگان دلسوز و کوشا شاید در آنچه نگاشتهاند هیچ چنین قصدى نداشتهانداما آنچه از مجموع آثار آنان به دست مىآید چیزى جز آنچه یاد کردیم نیست.
موضوع حایز اهمیت اینکه وقوع حوادث تلخ در تاریخ اسلام هر چند امرى بجا وراست است، اما این بدان معنى نیست که اسلام صحنههاى شادمان و امیدوارکنندهدیگرى نداشته باشد، به علاوه که هر گاه از سیماى دین تنها بخشى ترسیم گردد وبخشى دیگر مورد توجه قرار نگیرد جز این نمىتوان انتظار داشت که خوانندگان ونظارهگران تاریخ از دین جز تلخى به یاد نیاورند. از طرفى چه فرد یا گروهىچنین تشخیص دادهاند که از اسلام تنها این مسائل براى کودکان گفته شود؟ آیابراى شناساندن زندگى پیامبر و اسلام چارهاى جز برشمارى جنگهاى رسول خدا وجودندارد؟
امروزه اگر بخواهیم زندگى پیامبر را به کودکان نشان دهیم و در اینراه آنهارا به کتابها واگذاریم جز بر انحراف آنها نیفزودهایم.
براى نمونه در کتابى چنین آمده است: کافران و بتپرستان مکه تعدادشان زیاد بود ولى عده مسلمانان بسیار کم بود. بیشتر مسلمانان تهیدست و کارگر و زحمتکش بودند. زورشان به زور کافرانو پولدارها نمىرسید ... روزى ... کافران ... دستهجمعى به محمد حمله کردند و با مشت و لگد محمد را کتک زدند. یکى ازکافران گفت تو مىگویى بتها را پرستش نکنید، آنها فایدهاى به شمانمىرسانند؟! پیامبر فرمود: بلى من مىگویم. آن مرد کافر عصبانى شد و عباى پیامبر را گرفت و به دور گردنشپیچید. آن قدر فشار داد که نفس پیامبر به تنگ افتاد. [محمد و شکنجههاىقریش، ص 8 و 10]
درباره تصاویر کتابها
اولین عنصرى که کودکان را به کتابعلاقمند مىسازد قبل از محتواى آن، تصاویر کتاب است. در باره تصاویر کتابهاىمذهبى و رنگآمیزى آنها خصوصا براى کودکان قدمهاى مؤثرى برداشته نشده است. امروزه تصاویر کتابهاى مذهبى بیش از آنکه در خدمت دین و اهداف الهى باشد، درخدمت دشمنان اسلام است. در واقع همانچه را که در طول قرنها از سوى مخالفاناسلام به اسلام نسبت داده شده است، به وسیله خود ما با نقاشیهاى کتابها ومحتواى سست، مورد تایید قرار گرفته است. کودکان با خواندن کتابهاى مذهبى وملاحظه نقاشیهاى آنها به همان چیزى دست مىیابند که امروزه از سوى مبلغانمسیحى و مستشرقان به اسلام نسبت داده مىشود. در نقاشیهاى کتابهاى کودکان همهآنچه که نماد اسلام و مذهب استبه بدترین شکل نمایش داده شده است. دین اسلامآیین زور و شمشیر و خشونت و قساوت ترسیم مىگردد و شیوه پیروانش شیوهدرندگان. کودک با مشاهده این تصاویر پیوسته آنجا که ریش و مسجد و پوششهاىعربى (عبا و قبا) را مشاهده مىکند در کنار آن شمشیر و نیزه و خون و پیکرهاىخونین و سرهاى بریده را نیز نظارهگر است. براى او چندان مهم نیست که فردشکنجهشده در تصاویر، مسلمان استیا کافر، خوب استیا بد، آنچه او در تصویرمىبیند پیکر آغشته به خون افرادى است که بر زمین افتادهاند و برخى در حالشکنجهاند و عدهاى در حال فرار، در حالى که هجوم برندگان و شمشیرآختگان و نیزکشته شدگان و فراریان هر دو لباسهاى عربى به تن دارند و در جنگ و ستیز بایکدیگرند. یعنى هر جا تصویر با شمشیر نمایش داده شده است افرادى با عبا وقباى عربى و محاسن بلند وجود دارد و از آن سو هرگاه اشخاصى با چنین هیئتهادرتصاویر کتابها نمایش داده مىشود شمشیرى آخته در دست آنها خودنمایى مىکند.
درکتاب «فتح مکه» تصویر روى جلد چنان مىنماید که مکه به وسیله پیامبر باجنگ و شمشیر فتح شده است. این تصویر شمشیرهاى آخته یاران پیامبر را نشانمىدهد که به کعبه حملهور شدهاند و بتها را شکستهاند.
در کتاب «پیغمبراسلام» نوشته دکتر حسین خراسانى، در روى جلد، عکسى رنگى از ماجراى فتحمکه و درهم شکستن بتهاى داخل کعبه نمایش داده شده است. با تعجب، داخل کعبهبه شکل تالارى مجلل با رنگهایى زیبا به تصویر کشیده شده است که ظرف شراب ومیوه نیز در سکویى از آن قرار دارد. پیامبر در حالى که على(ع) را بر دوشدارد به همراه جمعى از یارانش مشغول درهم شکستن بتهایند و مردى از مشرکان کهبتى به سرش اصابت کرده، بر زمین سرنگون شده است.
همین نویسنده در کتاب«حضرت على(ع)» بر روى جلد کتاب، تصویرى از آن امام و یارانش در حال جنگبا شمشیرهاى آخته و نیزههاى بلند و سپرهاى آنچنانى نمایش داده است. در اینتصاویر به فرمان على(ع) حمله یاران وى آغاز گشته و چهره یاران على(ع) بسیارخشن و زشت جلوه داده شده است.
در تصویر روى جلد کتاب نیاکان پیامبر، نوشتهسیدمهدى آیتاللهى، یکى از وحشتناکترین چهرههاى آدمى به تصویر کشیدهشده است. این چهره به قیافه مردمان قبل از تاریخ و شیران درنده بیشتر نزدیکاست تا به سیماى آدمى; به علاوه که در صفحات کتاب نیز معلوم نیست که تصویرروى جلد به چه شخصیتى مربوط است.
شگفتا که در این کتابها سیماى افراد بدسرشتو مخالف اهل بیت، همه زشت و بلکه وحشتناک ترسیم شده و سیماى افراد صالحتا حدودى زیبا نشان داده شده است. در حالى که این امر چندان به صلاح نیست. این موضوع سبب مىشود که کودک همیشهافراد بدسرشت را در میان افراد زشت رو جستجو کند و همه افراد خوش سیمارا مردمانى صالح بپندارند. در حالى که افراد صالحى بودهاند که سیماى زیبانداشتهاند و چه مردمانى که در نهایتبدسرشتى، بسیار زیباروى بودهاند. گاهىنیز موضوع بعکس جلوه مىکند یعنى شخصیتهایى چون بلال و ابوذر و مقداد ممکن استبه بدترین شکل به تصویر کشیده شوند.
از طرفى رنگ در نقاشیهاى این گونهکتابها یکنواخت و مات است و براى کودک هیچ جاذبهاى ندارد. همه شکلها ازانسان گرفته تا حیوان و جماد، یک رنگ هستند. این نقاشیها و رنگها جز خمودى،افسردگى، ناامیدى و یکنواختى زندگى چیزى را به بیننده القا نمىکنند; درحالى که کودکان ما وقتى کتابهاى ترجمه شده خارجى را با نقاشیهاى جذابمىنگرند، احساس مىکنند که حتى حیوانات و جمادات نیز داراى روح شادى آورند. او در مقایسه این دو نقاشى با هم، جهان کفر را جهان تحرک و شادمانى مىپنداردو دنیاى ارائه شده از سوى دین را عرصه افسردگى و مرگ.
تصاویر از نگاهى دیگر
در این آثار معمولا تصاویر روى جلد رنگى هستند اما در میان کتابغیررنگىاند. آرایش تصاویر هم بیش از آنکه کودکانه باشد، بزرگسالانه است.
برخى از کتابها نیز تصاویر کتابهاى دیگر را در روى جلد یاداخل کتاب خود وام گرفتهاند و حتى گاهى براى دهها کتاب با نامهاى مختلفیک تصویر تکرارى وجود دارد. از آن نمونه براى جنگ بدر، احد، خندق و ... ازیک تصویر در روى جلد کتابها استفاده شده است.
شاید بعضى بپندارند که کودکان از تصاویر حقیقى (عکس) بیشتر لذت مىبرند تانقاشى. در حالى که موضوع بعکس مىباشد و این امرى است که برخى نویسندگانبدان توجه ندارند.
از طرفى باید تصاویر کتاب متناسب با عصرى باشد که محتواى کتاب از آن سخنمىگوید، حال آنکه در بیشتر نقاشیهاى کتابهاى کودک، نقاشیها تصاویر زمانحادثه است. براى نمونه در این کتابها مردمان عرب با پوششهایى نمایش دادهشدهاند که بیشتر پوشش اشراف است. حتى گاهى لباس ائمه (علیهم السلام) بسیارفاخر و پرزرق و برق است. اسبها و درختها نیز کاملا امروزى مىنماید; در حالىکه لباسهاى آنان اغلب ساده و با رنگهاى ملایم بوده است و اسب نیز در زندگىآنان چندان که شتر وجود داشته، دیده نمىشده است.شاید یکى از نویسندگانمحترمى که در این موضوع تناسب زمانى را رعایت کرده استاد بىآزار شیرازى است. اما ایشان نیز گاهى به جاى تصاویر ساده از عکسهاى امروزى استفاده مىکند. مثلارویدادى از عصر پیامبر نقل مىکند و اماکن مکه و مدینه را با عکسهاى امروزىنشان مىدهد و این براى کودکان هیچ جالب توجه نیست. در تصویر روى جلد کتاب «پنج تن آل عبا» نوشته آقاى داستانى بنیسى، شکلعبایى زمستانى که روحانیان مىپوشند جلوه مىکند در حالى که پوششى کهپیامبر واهل بیت در زیر آن گرد آمدند شباهتى به عباى مرسوم امروزى نداشتهاست. نام این کتاب از حدیثشریف کساء گرفته شده است ولى تحقیق آن است کهمیان کساء و عبا تفاوت است. کساء در حقیقت معادل همان چیزى است که در فارسىبه آن چادرشب یا ملافه مىگویند.
همچنین کتاب آغاز وحى اثر استاد بىآزار شیرازى، در ص 11 بدون هیچ مناسبت عکسطواف چند پیر فرتوت استخوانى را در حال طواف نشان مىدهد و در کتاب دورانشکنجه و رنج که مربوط به عصر نبوى است، تصویر روى جلد را از دوران فراعنهانتخاب کرده که بردگان در حال حمل سنگهاى بزرگ هستند.
بدآموزیها در تصاویر
یکى از مشکلترین کارهاى تهیه کتاب براى کودکان موضوعمصورسازى کتاب است. کودک بیش از نیمى آموزشها و لذتهاى خود را از مطالعهکتاب از طریق تصاویر آن دریافت مىکند. تصاویر براى او در حکم نوشتهها براىماست. با این همه بسیار دیده مىشود که کتابهاى کودکان از تصاویرى که براىآنها بدآموزى دارد خالى نیست. این امر آنگاه که با ارائه الگوهاى دینى باشداز اهمیتبیشترى برخودار است. آنگاه که کودک از طریق تصویر موضوعى را پذیرفتبسیار کم رخ مىدهد که شخص دیگرى بتواند همان موضوع را از ذهن او دور سازد یابه گونهاى دیگر جلوهاش دهد. این امر در کتابهاى کودک که در باره چهاردهمعصوم (علیهم السلام) نوشته شده است نیز مشاهده مىشود. براى نمونه در کتابمعجزات پیامبر، نوشته جناب آقاى محسن انصارى در صفحه 20. عکس دو کودک ترسیمشده است که یکى سر برادر خود را بریده است و پیامبر سر او را بر جاى خودمىنهد و زندگى را به وى بازمىگرداند. اصولا ذکر این ماجرا براى خردسالان و بهتصویر کشیدن سر قطع شده بسیار کار ناروایى است. هیچ لزومى ندارد که اینماجرا به طور کامل (آنچنان که بوده است) براى خردسالان تشریح شود. ذکر بعضى از ماجراها که نشان از خشونت و قساوت دارد امکان انجام هر عملى رابراى کودک میسر مىسازد.
در کتابى دیگر تصویرى از کودکى امام حسن(ع) کشیده شده است که شمشیرى در کناراوست. منظور از نویسنده از این تصویرسازى آن بوده است تا نشان دهد کهامام (علیهم السلام) از خردسالى با بکارگیرى شمشیر شجاعتخویش را نشانمىدادهاند و حال آنکه شجاعت هرگز به معناى جنگطلبى نیست!