آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

آنچه در این مقاله مى‏خوانید بررسى کلى آثارى است که در باره‏چهارده معصوم (علیهم السلام) براى کودکان نوشته شده است. نوشتار ما در پى‏انتقاد از تلاشگران این عرصه نیست،هدیه‏اى است که تقدیم آنان مى‏شود. اعتقاد ما این است که نویسندگان وپژوهشگرانى که براى کودک چیزى نگاشته‏اند از ژرف‏اندیشى دلسوزانه‏اى برخوداربوده‏اند. چه بر خلاف پندار اغلب افراد نوشتن براى کودکان به مراتب دشوارتر ودقیق‏تر از نگاشتن براى بزرگسالان است. زبان کودک زبان تصویر، لطافت و زیبایى‏است. در حالى که بزرگسالان بسیارى از مطالب را به مدد تجربه‏هاى پیش آموخته‏فرا مى‏گیرند. با کودک سخن گفتن و براى او نوشتن همانند گفتگو با بزرگسالى‏است که حافظه خویش را از دست داده است. از همین رو پیش از هر سخن باید ازهمه کسانى که از سالیان گذشته تا حال توانسته‏اند با کودکان سخن گویند وبرایشان چیزى بنویسند قدردانى کنیم.
شاید بیش از یکصد سال است که در غرب‏نویسندگان و پژوهشگران از کودکان مى‏گویند و براى آنها مى‏نویسند. طبیعى است‏که موفقیت آنان با توجه به همان مقاصدى که داشته‏اند بیشتر از ما باشد. در کشور ما توجه به دنیاى کودک را باید در دوران شکل‏گیرى انقلاب اسلامى جستجوکرد. بعد از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى در ایران رویکرد مردم مسلمان به‏آثار مذهبى صد چندان شد و نویسندگانى با همت و دلسوزى بدین مهم پرداختند. آنان پیشگامانى بودند که بدون از دست دادن فرصت قلم به دست گرفتند و حاصل‏خیراندیشى خویش را بر کاغذ آوردند. اگر ما در امروز به نقد و بررسى آن آثارمى‏پردازیم نه بدان معناست که آن پیشگامان در آنچه کرده‏اند به خطا رفته‏اند. هرگز! حقیقت آن است که با توجه به ضرورت اقدام چنین مهمى براى کودکان و نیزاشتیاق خردسالان به مطالعه تاریخ اسلام، شتابزردگى در این راه طبیعى بوده ولازمه هر شتابزدگى لغزشهاى خرد و درشتى است که دیگران پس از سالها تجربه‏بدانها پى مى‏برند. اگر نویسندگان جدید در این زمینه موفقتر بوده‏اند، یکى ازدلایل عمده آن بهره‏جویى از تجربه کسانى است که پیش از آنان در این باره‏قلمفرسایى کرده‏اند. با این بیان آثار مربوط به معصومین(ع) را در حوزه کودکان‏مورد بررسى قرار مى‏دهیم. نقایص این آثار را در ابعاد زیر مى‏توان یادآورى‏کرد: اشکالات محتوایى معایب کلى نقاشیها و رنگ‏آمیزیها در باره نام‏کتابها تصاویر کتابهاى کودک و بدآموزیها در نظر گرفتن مسائل فنى وهنرى متناسب نبودن موضوع براى کودکان بدآموزیهاى ضمنى
پیش از هر چیز به‏«معایب کلى‏» کتابها نظرى مى‏افکنیم:
الف) طرح و موضوع یکنواخت و تکرارى،چون کتابهاى پیرامون زندگى معصومین (علیهم السلام) را مى‏نگریم طرح وموضوع و محتواى آنها را مشابه مى‏یابیم. مطالب این آثار اغلب تکرار یکدیگراست و بدون ابتکار به خوانندگان ارائه مى‏شود. نویسندگان کوشایى همچون آقایان‏محترم سیدمهدى آیت‏اللهى، سید میرابوالفتح دعوتى، على وافى، عبدالکریم بى‏آزارشیرازى، اسدالله داستانى بنیسى، احمد فرزانه، رضاى شیرازى و شمارى دیگر همگى‏موضوعاتى مشابه و کتابهایى همنام به رشته تحریر درآورده‏اند و اغلب در میان‏معصومین به زندگى پیامبر(ص) و جنگهاى آن حضرت و زندگى امام على(ع) وسیدالشهداء(ع) پرداخته‏اند. برخى چون آقاى احمد فرزانه حدود بیست و چهار جلداز آثار خود را تنها اختصاص به زندگى پیامبر اکرم(ص) داده و نسبت‏به سایرامامان معصوم (علیهم السلام) چنین همتى ننموده است.
ب) این آثار در یک کلام‏همه زندگینامه‏اند و به ندرت مى‏توان در میان آن‏ها کتابى را یافت که به شیوه‏داستان کوتاه و با معیارهاى آن نگاشته شده باشد. به همین علت از جاذبه لازم‏برخودار نیستند و هر چه زبان این کتابها به حد زیادى، تاریخى نگاشته‏شده و جنبه اطلاع‏رسانى دارند که تنها براى گروههاى سنى بالاتر درخور فهم‏مى‏باشد و براى کودکان جاذبه‏اى ندارد، بخصوص که پیامهاى آنها به شیوه القاى‏مستقیم است که در کتابهاى کودک هیچ جایگاهى ندارد.
ج) گروه سنى خوانندگان‏کتاب (کودکان) با نوجوانان درهم آمیخته شده است.
د) رسم الخط آنهااستاندارد نیست.
ه) مطالب‏کتابها اغلب از کتابهاى تقریبا معتبر برگرفته شده است ولى‏نویسندگان محترم آنها منابع مورد استناد خود را کمتر نام برده‏اند.
و) کتابهااز نظر قطع (اندازه) اغلب در قطع وزیرى به چاپ رسیده و در این زمینه‏کمتر تنوع به چشم مى‏خورد و بیشتر با کاغذ و چاپ نامرغوب، به بازار عرضه‏شده‏اند.
ز) کتابها معمولا شناسنامه ندارند، حتى گاهى نام نویسنده و تاریخ و نوبت‏چاپ معلوم نیست.
ح) نقاشیها و رنگ‏آمیزیهاى آنها تقریبا هیچ جاذبه‏اى ندارد.
ط) مسائل فنى و هنرى مورد توجه قرار نگرفته است. (پیرامون این موضوعات‏جداگانه توضیح خواهیم داد.)
ى) بر پایه نمونه‏هایى که ارائه خواهیم کردمحتواى این کتابها به کمک تصاویر، مسلمانان را مردمانى بى‏فرهنگ، آشوبگر، بى‏سواد و خشن و هرج و مرج‏طلب معرفى مى‏کند که به هر جا قدم مى‏نهند، مى‏زنند ومى‏کشند و غارت مى‏کنند و طعم تلخ قساوت و توحش را به دیگران مى‏چشانند. براى نمونه به تصویر کتاب «تولد در کعبه‏»، ج 2، ص 5 نگاه کنید. در این‏تصویر مسلمانان در فتح مکه به شهر یورش برده‏اند و تا توانسته‏اند از مردم‏غارت نموده‏اند. در حالى که در فتح مکه موضوع بعکس بوده و هیچ برخورد وکشتارى رخ نداده است.
تصویر روى جلد و مطالب کتاب «داستان اسلام‏» چهره‏اى که از اسلام براى کودک‏ترسیم مى‏کند جز جنگ و خونریزى و مبارزه و شکنجه چیزى نیست. از یاد نبریم که قرنهاست از سوى دشمنان اسلام، آیین پیامبر اکرم(ص) آیین جنگ‏و خونریزى معرفى مى‏شود. حوادث‏نگاران خام‏نویس و مستشرقان کم‏اطلاع یا پرغرض، زندگى ده ساله پیامبر درمدینه را جز جنگ ترسیم نکرده‏اند. حال جاى اندوه است که نویسندگان مسلمان‏نیز خود به این تبلیغات ناصحیح جلوه قیقت‏بپوشانند. سزاوار است نویسندگان‏کتابهاى کودک بخصوص آنها که از اهل بیت (علیهم السلام) چیزى مى‏نویسند پیش‏از هر قلمفرسایى، از تاریخ صحیح اسلام اطلاعاتى ناب به دست آورند و از ذکروقایعى که مدرک معتبرى ندارد یا ذکر آن براى کودکان لازم نیست اجتناب ورزند. دیگر اینکه این نویسندگان باید از هنر نگارش و ویرایش بهره‏مند باشند یا آنکه‏آثار خود را قبل از چاپ به گروهى افراد کارشناس در این زمینه بسپارند. این هنر به نویسنده کمک مى‏کند تا با عبارتهاى مناسب، از خشونت رویدادهاى‏تاریخى بکاهد و چهره حقایق را به بهترین صورت ممکن ترسیم سازد حال در این‏باره ذکر نکاتى را ضرورى مى‏دانیم:
با توجه به منابع معتبر و تحقیقهاى انجام گرفته، رسول خدا(ص) در ایام زندگى‏پربرکت‏خود بیش از هشتاد برخورد نظامى با دشمنان خویش داشته است. بسیارجاى تاسف است که نویسندگان مسلمان از همه این برخوردها به «جنگ‏» تعبیرمى‏کنند.
بیشتر آنچه رسول(ص) انجام داد اولا به هیچ برخوردى نینجامید و به صلح‏یا هزیمت دشمنان پایان پذیرفت; که شمار این برخوردها بیش از چهل مورد است. در دهها مورد دیگر نیز هجوم ابتدایى از سوى دشمنان صورت گرفته و پیامبر تنهابه دفاع پرداخته است. چگونه براى مسلمانان کم‏شمار مدینه که وسعت‏شهرشان درعصر نبوى برابر با وسعت فعلى مسجدالنبى بوده این امکان وجود داشته است که‏هشتاد جنگ خانمان برانداز به راه اندازند!
از نبردهاى بزرگ اسلام نبرد بدراست. جمعیت مسلمانان در این نبرد سیصد و سیزده نفر بوده که فقط سه اسب‏داشته‏اند. غزوه خندق نیز که در سال پنجم هجرت رخ داده و آن را از بزرگترین برخوردهاى مسلمانان با کفار برشمرده‏اند در حالى به وقوع پیوست‏که وضع اقتصادى اهل مدینه چنان بود که حفرکنندگان خندق دانه‏اى خرما را میان‏دو کس قسمت مى‏کردند و به همین سبب تنى چند جان سپردند. این گروه اندک کم‏سلاح‏بى‏بضاعت چگونه ترجیح مى‏دهد ده سال را به جنگ بگذرانند؟! از سپاه ده هزارنفرى احزاب که مدینه را محاصره کردند و سپس به هزیمت رفتند باید لااقل نیمى‏از ایشان به قتل رسیده باشند تا بقیه بگریزند; در حالى که جمله مورخان تلفات‏این محاصره را بین‏3 تا 14 نفر نوشته‏اند. نیز به شهادت تاریخ‏نویسان، میانگین‏تلفات مسلمان و کافر در ده سال اقامت رسول اکرم(ص) در مدینه کمتر از هزار وپانصد تن بوده و در برخى غزوه‏ها حتى یک نفر کشته نشده است.
در این کتابها خواننده بیش از آنکه به اسلام خوش‏بین و بدان امیدوار باشد ازحوادثى که ممکن است‏براى وى رخ دهد بیمناک مى‏گردد. تصور کودک با مطالعه‏این کتابها آن است که پیامبر و امامان معصوم جز درد و رنج و فقر براى پیروان‏خود به ارمغان نیاورده‏اند. چه آنکه در کتابها بیشتر رنجهاى شیعیان به تصویرکشیده شده است تا پیروزیها و شادابیها و خوشیهاى زندگى. شاید هم به کودک‏چنین وانمود مى‏شود که اسلام دین شادمانى نیست. پذیرفتن اسلام یعنى آماده شدن براى تحمل سختیها!
در این آثار، زندگى معصومین(علیهم السلام) سراسر رنج و مشقت و فقر و یا جنگ نمایش داده شده است. درمواردى نیز آن بزرگواران افرادى ترسیم شده‏اند که گاه گاه دستى بر سر یتیمان‏هم مى‏کشند و درهم و دینارى به فقرا عطا مى‏کنند.
این نویسندگان دلسوز و کوشا شاید در آنچه نگاشته‏اند هیچ چنین قصدى نداشته‏انداما آنچه از مجموع آثار آنان به دست مى‏آید چیزى جز آنچه یاد کردیم نیست.
موضوع حایز اهمیت اینکه وقوع حوادث تلخ در تاریخ اسلام هر چند امرى بجا وراست است، اما این بدان معنى نیست که اسلام صحنه‏هاى شادمان و امیدوارکننده‏دیگرى نداشته باشد، به علاوه که هر گاه از سیماى دین تنها بخشى ترسیم گردد وبخشى دیگر مورد توجه قرار نگیرد جز این نمى‏توان انتظار داشت که خوانندگان ونظاره‏گران تاریخ از دین جز تلخى به یاد نیاورند. از طرفى چه فرد یا گروهى‏چنین تشخیص داده‏اند که از اسلام تنها این مسائل براى کودکان گفته شود؟ آیابراى شناساندن زندگى پیامبر و اسلام چاره‏اى جز برشمارى جنگهاى رسول خدا وجودندارد؟
امروزه اگر بخواهیم زندگى پیامبر را به کودکان نشان دهیم و در این‏راه آنهارا به کتابها واگذاریم جز بر انحراف آنها نیفزوده‏ایم.
براى نمونه در کتابى چنین آمده است: کافران و بت‏پرستان مکه تعدادشان زیاد بود ولى عده مسلمانان بسیار کم بود. بیشتر مسلمانان تهیدست و کارگر و زحمتکش بودند. زورشان به زور کافران‏و پولدارها نمى‏رسید ... روزى ... کافران ... دسته‏جمعى به محمد حمله کردند و با مشت و لگد محمد را کتک زدند. یکى ازکافران گفت تو مى‏گویى بتها را پرستش نکنید، آنها فایده‏اى به شمانمى‏رسانند؟! پیامبر فرمود: بلى من مى‏گویم. آن مرد کافر عصبانى شد و عباى پیامبر را گرفت و به دور گردنش‏پیچید. آن قدر فشار داد که نفس پیامبر به تنگ افتاد. [محمد و شکنجه‏هاى‏قریش، ص 8 و 10]
درباره تصاویر کتابها
اولین عنصرى که کودکان را به کتاب‏علاقمند مى‏سازد قبل از محتواى آن، تصاویر کتاب است. در باره تصاویر کتابهاى‏مذهبى و رنگ‏آمیزى آنها خصوصا براى کودکان قدمهاى مؤثرى برداشته نشده است. امروزه تصاویر کتابهاى مذهبى بیش از آنکه در خدمت دین و اهداف الهى باشد، درخدمت دشمنان اسلام است. در واقع همانچه را که در طول قرنها از سوى مخالفان‏اسلام به اسلام نسبت داده شده است، به وسیله خود ما با نقاشیهاى کتابها ومحتواى سست، مورد تایید قرار گرفته است. کودکان با خواندن کتابهاى مذهبى وملاحظه نقاشیهاى آنها به همان چیزى دست مى‏یابند که امروزه از سوى مبلغان‏مسیحى و مستشرقان به اسلام نسبت داده مى‏شود. در نقاشیهاى کتابهاى کودکان همه‏آنچه که نماد اسلام و مذهب است‏به بدترین شکل نمایش داده شده است. دین اسلام‏آیین زور و شمشیر و خشونت و قساوت ترسیم مى‏گردد و شیوه پیروانش شیوه‏درندگان. کودک با مشاهده این تصاویر پیوسته آنجا که ریش و مسجد و پوششهاى‏عربى (عبا و قبا) را مشاهده مى‏کند در کنار آن شمشیر و نیزه و خون و پیکرهاى‏خونین و سرهاى بریده را نیز نظاره‏گر است. براى او چندان مهم نیست که فردشکنجه‏شده در تصاویر، مسلمان است‏یا کافر، خوب است‏یا بد، آنچه او در تصویرمى‏بیند پیکر آغشته به خون افرادى است که بر زمین افتاده‏اند و برخى در حال‏شکنجه‏اند و عده‏اى در حال فرار، در حالى که هجوم برندگان و شمشیرآختگان و نیزکشته شدگان و فراریان هر دو لباسهاى عربى به تن دارند و در جنگ و ستیز بایکدیگرند. یعنى هر جا تصویر با شمشیر نمایش داده شده است افرادى با عبا وقباى عربى و محاسن بلند وجود دارد و از آن سو هرگاه اشخاصى با چنین هیئتهادرتصاویر کتابها نمایش داده مى‏شود شمشیرى آخته در دست آنها خودنمایى مى‏کند.
درکتاب «فتح مکه‏» تصویر روى جلد چنان مى‏نماید که مکه به وسیله پیامبر باجنگ و شمشیر فتح شده است. این تصویر شمشیرهاى آخته یاران پیامبر را نشان‏مى‏دهد که به کعبه حمله‏ور شده‏اند و بتها را شکسته‏اند.
در کتاب «پیغمبراسلام‏» نوشته دکتر حسین خراسانى، در روى جلد، عکسى رنگى از ماجراى فتح‏مکه و درهم شکستن بتهاى داخل کعبه نمایش داده شده است. با تعجب، داخل کعبه‏به شکل تالارى مجلل با رنگهایى زیبا به تصویر کشیده شده است که ظرف شراب ومیوه نیز در سکویى از آن قرار دارد. پیامبر در حالى که على(ع) را بر دوش‏دارد به همراه جمعى از یارانش مشغول درهم شکستن بتهایند و مردى از مشرکان که‏بتى به سرش اصابت کرده، بر زمین سرنگون شده است.
همین نویسنده در کتاب‏«حضرت على(ع)» بر روى جلد کتاب، تصویرى از آن امام و یارانش در حال جنگ‏با شمشیرهاى آخته و نیزه‏هاى بلند و سپرهاى آنچنانى نمایش داده است. در این‏تصاویر به فرمان على(ع) حمله یاران وى آغاز گشته و چهره یاران على(ع) بسیارخشن و زشت جلوه داده شده است.
در تصویر روى جلد کتاب نیاکان پیامبر، نوشته‏سیدمهدى آیت‏اللهى، یکى از وحشتناکترین چهره‏هاى آدمى به تصویر کشیده‏شده است. این چهره به قیافه مردمان قبل از تاریخ و شیران درنده بیشتر نزدیک‏است تا به سیماى آدمى; به علاوه که در صفحات کتاب نیز معلوم نیست که تصویرروى جلد به چه شخصیتى مربوط است.
شگفتا که در این کتابها سیماى افراد بدسرشت‏و مخالف اهل بیت، همه زشت و بلکه وحشتناک ترسیم شده و سیماى افراد صالح‏تا حدودى زیبا نشان داده شده است. در حالى که این امر چندان به صلاح نیست. این موضوع سبب مى‏شود که کودک همیشه‏افراد بدسرشت را در میان افراد زشت رو جستجو کند و همه افراد خوش سیمارا مردمانى صالح بپندارند. در حالى که افراد صالحى بوده‏اند که سیماى زیبانداشته‏اند و چه مردمانى که در نهایت‏بدسرشتى، بسیار زیباروى بوده‏اند. گاهى‏نیز موضوع بعکس جلوه مى‏کند یعنى شخصیتهایى چون بلال و ابوذر و مقداد ممکن است‏به بدترین شکل به تصویر کشیده شوند.
از طرفى رنگ در نقاشیهاى این گونه‏کتابها یکنواخت و مات است و براى کودک هیچ جاذبه‏اى ندارد. همه شکلها ازانسان گرفته تا حیوان و جماد، یک رنگ هستند. این نقاشیها و رنگها جز خمودى،افسردگى، ناامیدى و یکنواختى زندگى چیزى را به بیننده القا نمى‏کنند; درحالى که کودکان ما وقتى کتابهاى ترجمه شده خارجى را با نقاشیهاى جذاب‏مى‏نگرند، احساس مى‏کنند که حتى حیوانات و جمادات نیز داراى روح شادى آورند. او در مقایسه این دو نقاشى با هم، جهان کفر را جهان تحرک و شادمانى مى‏پنداردو دنیاى ارائه شده از سوى دین را عرصه افسردگى و مرگ.
تصاویر از نگاهى دیگر
در این آثار معمولا تصاویر روى جلد رنگى هستند اما در میان کتاب‏غیررنگى‏اند. آرایش تصاویر هم بیش از آنکه کودکانه باشد، بزرگسالانه است.
برخى از کتابها نیز تصاویر کتابهاى دیگر را در روى جلد یاداخل کتاب خود وام گرفته‏اند و حتى گاهى براى دهها کتاب با نامهاى مختلف‏یک تصویر تکرارى وجود دارد. از آن نمونه براى جنگ بدر، احد، خندق و ... ازیک تصویر در روى جلد کتابها استفاده شده است.
شاید بعضى بپندارند که کودکان از تصاویر حقیقى (عکس) بیشتر لذت مى‏برند تانقاشى. در حالى که موضوع بعکس مى‏باشد و این امرى است که برخى نویسندگان‏بدان توجه ندارند.
از طرفى باید تصاویر کتاب متناسب با عصرى باشد که محتواى کتاب از آن سخن‏مى‏گوید، حال آنکه در بیشتر نقاشیهاى کتابهاى کودک، نقاشیها تصاویر زمان‏حادثه است. براى نمونه در این کتابها مردمان عرب با پوششهایى نمایش داده‏شده‏اند که بیشتر پوشش اشراف است. حتى گاهى لباس ائمه (علیهم السلام) بسیارفاخر و پرزرق و برق است. اسبها و درختها نیز کاملا امروزى مى‏نماید; در حالى‏که لباسهاى آنان اغلب ساده و با رنگهاى ملایم بوده است و اسب نیز در زندگى‏آنان چندان که شتر وجود داشته، دیده نمى‏شده است.شاید یکى از نویسندگان‏محترمى که در این موضوع تناسب زمانى را رعایت کرده استاد بى‏آزار شیرازى است. اما ایشان نیز گاهى به جاى تصاویر ساده از عکسهاى امروزى استفاده مى‏کند. مثلارویدادى از عصر پیامبر نقل مى‏کند و اماکن مکه و مدینه را با عکسهاى امروزى‏نشان مى‏دهد و این براى کودکان هیچ جالب توجه نیست. در تصویر روى جلد کتاب «پنج تن آل عبا» نوشته آقاى داستانى بنیسى، شکل‏عبایى زمستانى که روحانیان مى‏پوشند جلوه مى‏کند در حالى که پوششى که‏پیامبر واهل بیت در زیر آن گرد آمدند شباهتى به عباى مرسوم امروزى نداشته‏است. نام این کتاب از حدیث‏شریف کساء گرفته شده است ولى تحقیق آن است که‏میان کساء و عبا تفاوت است. کساء در حقیقت معادل همان چیزى است که در فارسى‏به آن چادرشب یا ملافه مى‏گویند.
همچنین کتاب آغاز وحى اثر استاد بى‏آزار شیرازى، در ص 11 بدون هیچ مناسبت عکس‏طواف چند پیر فرتوت استخوانى را در حال طواف نشان مى‏دهد و در کتاب دوران‏شکنجه و رنج که مربوط به عصر نبوى است، تصویر روى جلد را از دوران فراعنه‏انتخاب کرده که بردگان در حال حمل سنگهاى بزرگ هستند.
بدآموزیها در تصاویر
یکى از مشکل‏ترین کارهاى تهیه کتاب براى کودکان موضوع‏مصورسازى کتاب است. کودک بیش از نیمى آموزشها و لذتهاى خود را از مطالعه‏کتاب از طریق تصاویر آن دریافت مى‏کند. تصاویر براى او در حکم نوشته‏ها براى‏ماست. با این همه بسیار دیده مى‏شود که کتابهاى کودکان از تصاویرى که براى‏آنها بدآموزى دارد خالى نیست. این امر آنگاه که با ارائه الگوهاى دینى باشداز اهمیت‏بیشترى برخودار است. آنگاه که کودک از طریق تصویر موضوعى را پذیرفت‏بسیار کم رخ مى‏دهد که شخص دیگرى بتواند همان موضوع را از ذهن او دور سازد یابه گونه‏اى دیگر جلوه‏اش دهد. این امر در کتابهاى کودک که در باره چهارده‏معصوم (علیهم السلام) نوشته شده است نیز مشاهده مى‏شود. براى نمونه در کتاب‏معجزات پیامبر، نوشته جناب آقاى محسن انصارى در صفحه 20. عکس دو کودک ترسیم‏شده است که یکى سر برادر خود را بریده است و پیامبر سر او را بر جاى خودمى‏نهد و زندگى را به وى بازمى‏گرداند. اصولا ذکر این ماجرا براى خردسالان و به‏تصویر کشیدن سر قطع شده بسیار کار ناروایى است. هیچ لزومى ندارد که این‏ماجرا به طور کامل (آنچنان که بوده است) براى خردسالان تشریح شود. ذکر بعضى از ماجراها که نشان از خشونت و قساوت دارد امکان انجام هر عملى رابراى کودک میسر مى‏سازد.
در کتابى دیگر تصویرى از کودکى امام حسن(ع) کشیده شده است که شمشیرى در کناراوست. منظور از نویسنده از این تصویرسازى آن بوده است تا نشان دهد که‏امام (علیهم السلام) از خردسالى با بکارگیرى شمشیر شجاعت‏خویش را نشان‏مى‏داده‏اند و حال آنکه شجاعت هرگز به معناى جنگ‏طلبى نیست!

تبلیغات