آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

منظور از اهل بیت در آیه کریمه
اینکه آیه تطهیر و احادیث فضیلتى بس بزرگ رابراى اهل بیت‏بیان داشته است، مورد قبول امامیه و اهل سنت مى‏باشد، ولى درتعیین مصداق آن دو نظریه وجود دارد: امامیه معتقدند که این فضیلت‏بزرگ و این‏ویژگى برجسته از آن کسانى است که داراى مقام عصمت‏باشند، یعنى امامان‏معصوم(ع) و فاطمه زهرا(س) که اهل بیت رسالت و امامتند.
ولى گروهى از اهل سنت‏به لحاظ نقطه نظرهاى عقیدتى خویش گفته‏اند که منظور ازاهل بیت زنان پیامبر(ص) مى‏باشد و این آیه در شان آنان نازل گشته است.
این ادعا نقدپذیر است، زیرا اراده تکوینى خداوند از مراد، تخلف نمى‏کند، امادر مورد برخى از زنان پیامبر شاهد خالفت‏با امر و نهى خدا هستیم. و تاریخ‏نشان مى‏دهد که پس از وفات رسول خدا(ص) عایشه بر خلاف توصیه پیامبر(ص) و تصریح‏قرآن که فرموده است: «و قرن فى بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولى‏» ازمکه مکرمه براى جنگ با امام على(ع) لشکرکشى کرد و جنگ جمل را به راه انداخت‏و پس از کشته شدن هزار نفر در این نبرد مغلوب گردید و حضرت او را به مدینه‏بازگردانید.
و این تنها خلاف و مشکلى نبود که از وى سر زد، او در زمان خلافت‏عثمان از سرسخت‏ترین دشمنان عثمان بود و مردم را علیه او تهییج مى‏کرد وپیراهن رسول خدا را به مردم نشان مى‏داد و مى‏گفت هنوز پیراهن پیامبر نپوسیده‏است در حالى که عثمان سنت رسول خدا را از میان برده است. عایشه هثمان را بدمعرفى کرد و حتى قتل او را لازم مى‏دانست و براى اعتراض به حکومت عثمان بود که‏از مدینه به مکه رفت. و در آنجا خبر کشته شدن عثمان را به او دادند و او به‏گمان اینکه پس از عثمان، طلحه خلیفه خواهد شد با خوشحالى به مدینه بازگشت‏ولى هنگامى که دید مردم با على(ع) بیعت کردند به شدت نگران گردید و سوگندیاد کرد که عثمان مظلوم کشته شد و پرچم خون‏خواهى عثمان را به منظور مبارزه‏با خلافت على(ع) برافراشت. در هر حال با توجه به لزوم تناسب بین ظلم و موضوع‏احتمال اینکه مراد از اهل بیت در آیه زنان پیامبر و یا آنکه مراد همه کسانى‏باشند که در خانه آن حضرت و تحت تکفل او زندگى مى‏کردند باشند ناتمام به نظرمى‏آید زیرا آنچه که از منابع و پایه‏هاى شناخت‏به دست مى‏آید این است که آنان‏مورد اعتماد و پیروى از آنان خطا و ضلالت و گمراهى را به دنبال ندارد پس بایدآنان از کسانى باشند که بگونه کامل از فرامین وحى آگاهى و از هر گونه خطا وعصیان و اشتباه مصونیت داشته باشند و این ویژگیها در همه افراد خانواده‏پیامبر وجود نداشت‏بلکه در افراد خاصى وجود داشت.
ظاهرا اولین کسى که نظریه‏یاد شده را در اهل سنت ابداع کرد «عکرمه‏» و مقاتل بوده است. علامه واحد مى‏گوید: عکرمه در بازار صدا سر مى‏داد و مى‏گفت آیه تطهیر در باره‏زنان پیامبر نازل شده است.
در تفسیر الدر المنثور آمده است که عکرمه گفت: هر کس حاضر باشد با او مباهله‏خواهم کرد که آیه تطهیر در باره ازواج رسول(ص) نازل شده است.
از شیوه‏هاى مختلف کار او که در مان مردم فریاد مى‏زد آیه تطهیر در باره زنان‏پیامبر فرود آمد و یا مردم را به مباهله مى‏خواند چنین استنباط مى‏شود که این‏نظریه در میان مسلمین شناخته شده نبود، و مردم عقیده‏اى غیر از عقیده اوداشتند و بدین جهت جلال‏الدین سیوطى در تفسیر الدر المنثور مى‏گوید عکرمه به‏مردم مى‏گفت: مراد از آیه تطهیر و اهل بیت آن چیزى نیست که شما فهمیده‏ایدبلکه مراد زنان پیامبر است.
اهل رجال در کتابهاى خویش او را یکى از معاندان امیرالمؤمنین(ع) دانسته‏اند ودر باره او گفته‏اند که احادیث زیادى را جعل کرده و به ابن‏عباس نسبت داده است‏و احتمال مى‏رود که همین حرف او نیز از جعلیات خود او باشد.
تمسک و اعتماد به قول کسانى چون عکرمه و مقاتل با وجود اخبار معتبر و قابل‏اطمینانى که علیه نظریه آنان وجود دارد، جایى نخواهد داشت.
در تفسیر طبرى از ابوسعید خدرى نقل شده که رسول خدا فرمود آیه تطهیر دربارءه پنج نفر نازل شد، من و على و فاطمه و حسن و حسین. از ام‏سلمه و عایشه وعمر بن‏ابى سلمه روایت‏شد که آیه انما یرى الله الخ در خانه ام‏سلمه نازل شد وپیامبر على و فاطمه و حسن و حسین را طلب کرد و آنها را در زیر کسا قرار دادو پوشیده شدند سپس فرمود اینان اهل بیت من مى‏باشند که خداوند رجس و پلیدى رااز آنها از بین برد و آنها را پاک و پاکیزه قرار داد.
در تفسیر الدر المنثور از ابن‏عباس نقل شده که رسول خدا مدت نه ماه هر روز به‏هنگام وقت نماز به درب خانه على مى‏آمد و مى‏فرمود: «السلام علیکم و رحمه الله‏و برکاته، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا الصلاه‏یرحمکم الله کل یوم خمس مرات‏».
در کتاب مذکور از ابوسعید خدرى نقل شده که پیامبر(ص) چهل روز بر درب خانه‏فاطمه مى‏آمد و سلام و رحمت‏خدا را براى اهل بیت آرزو مى‏کرد و مى‏فرمود: «انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس (اهل البیت) و یطهرکم تطهیرا انا حرب لمن حاربتم‏و سلم لمن سالمتم ...»
در شواهد التنزیل حسکانى از جامع تمیمى نقل شده که‏من و مادرم نزد عایشه رفتیم، مادرم از او در باره على پرسید، عایشه گفت: چه‏گمان مى‏برى به مردى که فاطمه همسر و حسن و حسین دو فرزند اویند، من به چشم‏خود شاهد بودم که رسول خدا آنها را با پارچه‏اى پوشانید و فرمود: خدایا اینهااز اهل بیت من هستند «اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا».
در همان کتاب از ام‏سلمه روایت‏شده که آیه تطهیر در خانه من بر پیامبر(ص)نازل گشت، هنگانى که رسول خدا بود على و فاطمه و حسین و حسین نیز در کنار اوبودند و من بر درب خانه ایستاده بودم و گفتم اى رسول خدا آیا من از اهل بیت‏تو نیستم؟ حضرت فرمود: خیر، تو از همسران پیامبرى.
این گونه روایات و مضامین در کتب اهل سنت‏بسیار است که پرداختن به آنها مجال‏وسیعى را مى‏طلبد، و ما به همین چند نمونه اکتفا مى‏کنیم.
شبهه وحدت سیاق
یکى از شبهاتى که در مورد آیه تطهیر مطرح شده و سبب گردیده‏که برخى گمان برند منظور از اهل بیت زنان پیامبر هستند، مساله رعایت وحدت‏سیاق آیات مبارکه‏اى است که آیه تطهیر را دربرگرفته است. برخى معتقدند آیات مذکور قطعا در مورد زنان پیامبر نازل شده، زیرا یکنواختى‏و وحدت سیاق آیات مقتضى است که آیه تطهیر نیز در شان آنها باشد.
مطلبى که در رفع و دفع این شبهه مى‏توان آورد این است:
اولا، در کلام عرب لفظ اهل بر ازواج اطلاق نمى‏شود، مگر از باب مجاز، و روایات‏نیز همین شیوه عرفى را مى‏رساند.
در صحیح مسلم، باب فضائل على، چنین آمده: «ان زید بن‏ارقم سئل عن المرادباهل البیت، هل هم النساء، قال لا وایم الله، ان المراءه تکون مع الرجل،العصر من الدهر ثم یطلقها فترجع الى ابیها و قومها.» از زید بن‏ارثم سؤال شداز اینکه منظور از اهل بیت چه کسانى‏اند آیا منظور زنان پیامبر مى‏باشند درپاسخ گفت نه به خدا قسم زن با همسرش در قمستى از زمان زندگى مى‏کند و بعد که‏او را طلاق داد به نزدیک خانواده‏اش برمى گردد.
از ام‏سلمه نقل مى‏کند که گفت: «نزلت هذه الایه فى بیتى ... و فى البیت‏سبعه‏جبرئیل و میکائیل و على و فاطمه و الحسن و الحسین و انا على باب الباب. قلت‏اءلست من اهل البیت؟ قال انک على خیر انک من ازواج النبى‏». این آیه در خانه‏من فرود آمد در وقتى که در آن هفت جبرئیل، میکائیل، على، فاطمه، حسن و حسین‏در اینجا بودند و من بر درب خانه بوده‏ام گفتم آیا من از اهل بیت نیستم درپاسخ آمده تو از همسران پیامبر و بر خیر و صلاحى.
ثانیا، اگر از جواب نخست چشم‏پوشى کنیم و فرض را بر این بگذاریم که کلمه اهل‏شامل همسران نیز مى‏تواند بشود، ولى با توجه به اینکه هیچ یکى از زنان پیامبرادعا نکرده‏اند که آیه تطهیر در باره آنها نازل شده بلکه کسانى چون ام‏سلمه‏تصریح کرده‏اند که آیه در باره على و فاطمه و حسن و حسین نازل گشته است، لذاجایى براى توهم مذکور باقى نمى‏ماند، زیرا اگر این آیه در شان همسران رسول‏خدا نازل شده بود، اهمیت آن سبب مى‏شد که ایشان همواره آن را در فضیلت‏خودیادآور شوند و از این شایستگى بزرگ غفلت نورزند.
در صحیح مسلم روایتى از عایشه نقل شده است که گفت: «خرج النبى(ص) غداه وعلیه مرط مرحل من شعرا سود فجاء الحسن بن‏على فادخله ثم جاء الحسین فدخل معه‏ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء على فادخله ثم قال انما یرید الله لیذهب عنکم‏الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
یک روز صبح پیامبر (از خانه) خارج شد وعبائى که از موى سیاه بافته شده و داراى رنگهاى مختلفى بود بر تن اشت‏حسن‏بن‏على آمد او را (رسول خدا) در زیر عباى خود جا داد پس از وى حسین آمد او رانیز در زیر عبا قرار داد آنگاه فاطمه وارد شد او را نیز در زیر عبا داخل‏نمود سپس على آمد او را نیز در زیر عبا داخل نمود و فرمود انما یرید الله‏لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.
البته در زمینه حدیث کساء تعبیرات دیگرى نیز هست و جالسان دیگرى نیز نقل شده‏است که از جهت‏سند ضعیف و از نظر محتوا مخدوش است.
ثالثا، تمسک به وحدت سیاق براى فهم آیه در صورتى صحیح است که نصى در کارنباید و با بودن نص قابل اعتماد، تکیه کردن بر سیاق آیات باطل و اجتهاد دربرابر نص است.
رابعا، تمسک به وحدت سیاق در کلامى جاى دارد که کلام داراى پیوستگى قطعى باشد،اما با توجه به این که آیات قرآن بر اساس شان نزول و یا ترتیب نزول جمع‏آورى‏نشده است لذا تمسک کردن به سیاق آیات مجالى ندارد.
و نکته‏اى که عدم پیوستگى آیه تطهیر با قبل و بعد از آن را تایید مى‏کند،ضمایرى است که در آیات مذکور به کار رفته، زیرا آیاتى که به همسران نبى(ص)مربوط مى‏شود دربردارنده ضمایر جمع مونث است، مانند «فى بیوتکن، لستن، ان‏اتقیتن، فلا تخضعن، قلن و ...» در حالى که ضمایر آیه تطهیر به صورت جمع مذکر«عنکم، یطهرکن‏» آمده است.
ممکن است گفته شود که اگر آیه تطهیر از آیات قبل و بعد به کلى تجزیه شده‏بود، جدایى آیه تطهیر از آیات قبل و بعد را نزدیکتر به قبول مى‏ساخت، ولى‏مى‏بینم که آیه تطهیر یک آیه کامل و مجزا نیست و بخشى از آیه را تشکیل مى‏دهد،در حالى که صدر آیه بلکه بیشتر آیه در مورد زنان پیامبر است و اگر با این‏وصف بخواهیم بخش دال بر تطهیر را جداى از صدر آیه بگیریم، مستلزم استطرادیعنى وجود کلامى بیگانه و بى‏تناسب در بین کلامى دیگر است و استطراد خلاف‏فصاحت است.
این بیان نیز قابل پاسخ است، زیرا: اولا استطراد در همه جا خلاف‏فصاحت نیست و ثانیا، در آیات دیگرى از قرآن نیز استطراد به چشم مى‏خورد:
در قرآن کریم آمده فلما راى قمیصه قد من دبر قال انه من کیدکن ان کیدکن‏عظیم یوسف اعرض عن هذا که جمله (یوسف اعرض عن هذا) استطراد است و نیز درقرآن کریم آمده قالت ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلهااذله و کذلک یفعلون و انى مرسله الیهم بهدیه فناظره بم یرجع المرسلون. دراین آیه صدر و ذیل آن نقل قون بلقیس است ولى جمله (و کذلک یفعلون) استطراد وتایید خداوند است و اما در آیات مورد بحث از آنجا که روى سخن با زنان‏پیامبر بوده و این احتمال مى‏رفته که خطاب مذکور متوجه اهل بیت نیز باشدخداوند با جمله‏اى کوتاه حساب و مقام اهل بیت را از زنان پیامبر جدا ساخته وعظمت و رفعت‏شان و عصمت ایشان را یادآور شده است و این غرضى است عقلانى که‏استطراد را موجه مى‏سازد و مخل به فصاحت نیست.
پاسخ به یک پرسش
چرا یاران پیامبر اکرم از آن حضرت در باره اهل بیت(ع)نپرسیدند و حضرت به تفصیل پاسخ نداد؟
بعد از بررسى در احادیث‏به خصوص حدیثى که مى‏گوید چهل روز رسول خدا به درب‏منزل فاطمه مى‏آمد و سلام و رحمت‏خدا را براى آنها آرزو مى‏کرد: این به دست‏مى‏آید که اهل بیت در نزد صحابه و یاران امرى بود معلوم و نیازى به سؤال‏نبوده است.
و نیز آیه مباهله که نشان مى‏دهد پیغمبر(ص) در مراى و مسمع امت وصحابه على و فاطمه و حسن و حسین را به عنوان اهل بیت‏خود براى مباهله برد وسپس جبرئیل آیه مباهله را در شان پیغمبر و اهل بیت‏بر پیغمبر فرود آورد.
مسلم بن‏حجاج نیشابورى مى‏گوید هنگامى که این آیه: فقل تعالوا ندع ابناءنا واءبنائکم و نساءنا و نسائکم، فرود آمد، رسول خدا على و فاطمه و حسن و حسین‏را خواست و فرمود: «اللهم هئولاء اهلى‏» پروردگارا اینها اهل بیت من‏مى‏باشند. همین مطلب را ترمذى و حاکم و بیهقى وغیر اینان نیز روایت کردند.
و همچنین موردهاى دیگرى که احصائشان کتابى ویژه مى‏طلبد; همگى گواهند براینکه مصادیق اهل بیت و انطباق آن بر على و فاطمه و حسن و حسین آنچنان ازطرف رسول خدا مشخص و واضح شده که هیچ نیازى بر مسلمین به سؤال در این باره‏نبود.
تذکر یک نکته
در اینجا لازم است نکته‏اى را بگونه مختصر و فشرده یادآورشویم.
از احادیث گذشته معلوم مى‏شود که امام على و فاطمه و دو فرزندش حسن وحسین از اهل بیت محسوبند ولى سؤال این است‏بقیه امامان به چه دلیل از اهل‏بیت‏به حساب مى‏آیند.
در پاسخ گفته مى‏شود به دلیل روایات، آنها به دو گونه مى‏باشند: 1- دسته اول روایاتى است که نام یکایک امامان در آنها تصریح شده است و ازطریق اهل سنت نیز نقل شده‏اند. 2- دسته دوم روایاتى است که در صحاح و مسانید جامعه اهل سنت نقل شد ولى‏تنها در آنها به ذکر تعداد آنها که 12 مى‏باشد بسنده شده است ولى نامشان درآن کتابها به میان نیامد، و بجا است‏برخى از آنها را در اینجا یادآور شویم.
محمد اسماعیل بخارى در کتاب خویش از جابر بن‏سمره روایت کرد و مى‏گوید سمعت‏النبى(ص) یقول یکون اثناعشر امیرا فقال: کلمه لم اسمعها، فقال ابى انه قال: کلهم من قریش.
از رسول خدا روایت کرد که فرمود: «لا یزال الدین قائما حتى تقوم الساعه، اویکون علیکم اثناعشر خلیفه کلهم من قریش. » و فرمود: «لا یزال هذا الامر فى‏قریش ما بقى من الناس اثنان،
در دلائل الصدق از مسند احمد بن‏حنبل شیبانى نقل‏شد که احمد بن‏مسروق گفت: «کنا جلوسا عند عبدالله بن‏مسعود و هو یقرئناالقرآن، فقال له رجل: یا ابا عبد الرحمان هل ساءلتم رسول الله کم یملک هذه‏الامه من خلیفه؟ فقال عبدالله: ما سالنى عنها احمد منذ قدمت العراق قبلک، ثم‏قال: نعم و لقد ساکنا رسول الله اثنى عشر کعده نقباء بنى‏اسرائیل‏» و نظر این‏روایات را با کمى اختلاف در مضمون ابوداود وطبرانى و جز آنان نقل نموده‏اند.
مستفاد از این احادیث عبارت است از: 1- بیشتر نبودن خلفا از 12 نفر. 2- بودن همه آنها از قریش. 3- معین و مشخص بودن آنها از راه نص زیرا تشبیه آنها به نقباء بنى‏اسرائیل‏همین معنا را اقتضاء دارد خداوند فرمود: «و لقد اخذنا میثاق بنى‏اسرائیل وبعثنا منهم اثنى عشر نقیبا.»
4- وجوب باقى بودن آنان تا زمانى که دین‏اسلامى باقى باشد و یا تا قیام ساعت (که روز قیامت است).
و این گفتار با آنچه که از حدیث ثقلین مستفاد است «انهما لن یفترقا حتى‏یردا على الحوض‏» مناسبت کامل دارد.

تبلیغات