اهل بیت در آیه تطهیر کیانند؟ (1)
آرشیو
چکیده
متن
در قرآن و سنت رسول خدا ویژگیهایى براى اهل بیت ذکر شده است. بدین جهتبایدبا دلیل قطعى معلوم شود که آنها کیانند.پیش از اینکه به اصل موضوع بپردازیم،بجاست دلایل اهمیت اهل بیت(ع) و نیزبعضى ازمسایل مربوط به آنها رایادآورشویم.
1 آیه تطهیر
خداوند در سوره احزاب مىفرماید:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (1) براى روشنشدن معناى آیه توجه به دو نکته ضرورى مىنماید:
الف) مفهوم واژه تطهیر
ب) مراد از اراده
2 مفهوم واژه تطهیر
طهارت مصدر طهر و طهر و به معناى پاکى از عیوب وکثافتهاى مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى و اخلاقى است. سخن خداوند متعال: «ولهم فیها ازواج مطهره» (2)
و قول اعراب: «و قوم یتطهرون» و «امراءهطاهره» بدین معناست مراد از طهارت در آیه مبارکه تطهیر نیز همین است; زیراخداوند پاکى اهل بیت از هر آلودگى و عیب مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى رااراده کرده است. ما، همانند اندیشمندان علم اصول، در بحثهاى خود گفتهایم کههر گاه متعلق چیزى ذکر نشود، افاده عموم مىکند. البته معانى دیگرى نیز براىآن ذکر کردهاند که به یادآورى آنها نیاز نیست.
معناى اراده خداوند
واژه «اراده»، در آیه یادشده، به معناى اراده تکوینىاست نه تشریعى; و تخلف مراد از اراده تکوینى امکان ندارد:
«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له: کن فیکون.» (3)
واژه «اراده»، دربسیارى از آیات قرآن، به معناى اراده تکوینى و در مواردى اندک به معناىاراده تشریعى (نفس اوامر و نواهى و آئیننامه) است.
این واژه حدود 138 بار در قرآن به کار رفته است و در 135 مورد به معناىاراده تکوینى است. این امر ما را در فهم اراده تکوینى از آیه تطهیر نیز یارىمىدهد. اگر چه واژه اراده در آیه تشریع وضو و غسل «یرید لیطهرکم ... .» (4)
و نیز آیه «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» (5) در معناى تشریعىبه کار رفته است، ولى در این آیات قرینه قعطى وجود دارد که نشان مىدهد منظوراز آن، اراده تشریعى است. قرینه قطعى، مورد آیه است که فعل عباد است.
از سوى دیگر، همه اندیشمندان علوم قرآنى معتقدند که این آیه مزیتى را براىاهل بیتبرمىشمرد و این مزیت در صورتى از آیه استفاده مىشود که مراد ازاراده، اراده تکوینى و انفکاکناپذیر از مراد باشد; زیرا:
الف) اگر مراد اراده تشریعى باشد، فرقى میان این آیه با آیه وضو و غسل وجودنخواهد داشت; چون همانگونه که «یرید لیطهرکم ...» هیچ فضیلتخاصى را براىمردم ثابت نمىکند، آیه تطهیر نیز فضیلتى را براى اهل بیتبه اثبات نمىرساند.
ب) اراده تشریعى پروردگار به اهل بیت رسول اختصاص ندارد، بلکه شامل همهانسانها مىشود. و این با کلمه «انما»، که از قویترین ابزار حصر است،منافات دارد.
2. احادیث رسول خدا در باره فضایل اهل بیت (علیهم السلام)
احادیث رسول خدا درباره فضایل اهل بیتبسیار است. بجاست در اینجا برخى از آنها را یادآور شویم:
پیامبر اکرم فرمود: احبوا الله لما یغذوکم من نعمه و احبونى بحب الله واحبوا اهل بیتى لحبى (6) و فرمود: انما مثل اهل بیتى فیکم مثل سفینه نوح فىقومه من رکبها نجى و من تخلف عنها غرق. (7) مثل اهل بیت من در میان شماهمانند کشتى نوح در میان قوم او است.
هر کس در آن سوار شد، نجات پیدا کرد و هر که تخلف ورزید، در دریا غرق شد.
و انما مثل اهل بیتى فیکم مثل باب حطه فى بنى اسرائیل من دخله غفرله (8) ; مثلاهل بیت من در میان شما همانند درب حطه در بنىاسرائیل است. هر کس داخل در آنشود، مورد آمرزش قرار مىگیرد. (9) در بحار از رسول خدا وایتشده است کهفرمود «انا اهل بیت اختار الله عز و جل لنا الاخره على الدنیا»; ما اهلبیتى هستیم که خداوند براى ما آخرت را بر دنیا برگزیده است.
در همین کتاب مىخوانیم که رسول خدا فرمود: «انا اهل بیت قد اذهب الله عناالفواحش ما ظهر منها و ما بطن»; ما اهل بیتى هستیم که خداوند فواحش وچیزهاى ناپسند ظاهرى و باطنى را از ما دور کرده است.
و فرمود: من سره ان یحیا حیاتى و یموت مماتى و یسکن جنه عدن غرسها ربىفلیوال علیا من بعدى ولیوال و لیه و لیقتد باهل بیتى من بعدى، فانهم عترتىخلقوا من طینتى، و رزقوا فهمى و علمى، فویل للمکذبین بفضلهم من امتىالقاطعین فیهم صلتى لا انا لهم الله شفاعتى. (10) کسى که دوست دارد زندگى اوبسان حیات من و مرگ او بگونه مرگ من باشد و سکونت گزیند در بهشت عدن، کهپروردگارم درختان آن را غرس کرده است، از على طرفدارى کند (ولایت على رابپذیرد) و طرفدار طرفداران على باشد و پس از من از اهل بیتم پیروى کند; زیراآنان عترت من هستند، از سرشت من خلق شدهاند و از فهم و علم من برخودارند.
واى بر آن گروه از امتم که برترى آنها را تکذیب مىکنند و رشته ارتباط با منرا قطع مىکنند. خدا شفاعت مرا نصیب آنها نگرداند.
حدیث ثقلین از طرق مختلفى نقل شده است که برخى از آنها را با متن حدیثمىآوریم. زید بنارقم از رسول خدا روایت کرده است که فرمود: «انى ترکت فیکمما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدى: کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض وعترتى اهل بیتى و لن یفترقا حتى یردا على الحوض فانظروا کیف تخلفوننىفیهما.»
زید بنثابت از آن بزرگوار روایت مىکند که فرمود: «انى تارک فیکمخلیفتین کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء و الارض (او ما بین السماء الىالارض) و عترتى اهل بیتى و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض.»
در صحیحمسلم بنحجاج نیشابورى روایتشد که رسول خدا فرمود: «ایها الناس انا بشرمثلکم یوشک ان یاتینى رسول ربى فاجیب و انا تارک فیکم الثقلین اولهما کتابالله فیه النور خذوا بکتاب الله و استمسکوا به فحث على کتاب الله و رغب فیهثم قال: و اهل بیتى اذکرکم الله فى اهل بیت، اذکرکم الله فى اهل بیتى،اذکرکم الله فى اهل بیتى». اى مردم، من همانند شما انسان هستم. نزدیک استفرستاده پروردگار (عزرائیل) بر من وارد شود [و مرا بخواند] و من اجابت کنم.
من دو چیز سنگین و نفیس در میان شما مىگذارم; نخست کتاب خدا که در آن نور وهدایت است. پس به آن عمل کنید. سپس رسول خدا بر عمل به قرآن بسیار تاکید وترغیب کرد و فرمود: و اهل بیتم. در باره اهل بیتم شما را به یاد خدامىاندازم ... .» این جمله را سه مرتبه تکرار فرمود.
طبق نقلى دیگر حضرت فرمود:
«...انى قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر کتاب الله و عترتى فانظرواکیف تخلفوننى فیهما، فانهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض ثم قال: ان اللهعز و جل مولاى و انا مولى کل مؤمن، ثم اخذ بید على فقال:من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه; و قال: على مع الحقو الحق مع على یدور معه حیثما دار و قال:
اللهم ادر الحق مع على حیث ما دار; و قال:
یا عمار، ان رایت علیا قد سلک وادیا و سلک الناس وادیا غیره فاسلک مع علىودع الناس انه لم یدلک على ردى و لن یخرجک من هدى. و قال له غیر مره:
حربک حربى و سلمک سلمى.» (11) من در میان شما دو چیز گرانمایه باقى گذاردمکه یکى از دیگرى بزرگتر است. اینها کتاب خدا و عترت من است.
پس بنگرید که پس از من، چگونه با این دو رفتار مىکنید. این دو از هم جدانمىشوند تا نزد حوض بر من وارد شوند. سپس فرمود: خداوند سرور من و من سرورهر مومنى هستم. آنگاه دست على را گرفت و گفت: هر که من مولاى او هستم، علىنیز مولاى او است; خدایا، با دوستانش دوستباش; و گفت:
على با حق است و حق با او; هر جا على برود، حق بر گرد او مىچرخد; و گفت:
خدایا حق را هر جا که على مىرود بر محور او بچرخان; و گفت: اى عمار، اگردیدى على به راهى رفت و همه مردم به راه دیگر تو به راهى که على رفته برو ومردم را واگذار; زیرا على تو را به هیچ بدى راهنمایى نمىکند و از هیچ هدایتىمنحرف نمىسازد; و بارها به على گفت:
جنگ با تو جنگ با من است و سازش با تو سازش با من.
و فرمود: «ایها الناس یوشک ان اقبض قبضا سریعا فینطلق بى و قد قدمت الیکمالقول معذره الیکم الا انى مخلف فیکم کتاب ربى عز و جل و عترتى اهل بیتى ثماخذ بید على فرفعها، فقال: هذا مع القرآن و القرآن مع على لا یفترقان حتىیردا على الحوض فاسالهما ما خلفت فیهما.»
اى مردم، بزودى روانم از طرفخداوند شتابان قبض خواهد شد و از میانتان خواهم رفت. این سخن را، براى اتمامعذر و حجت، با شما در میان نهادم; ولى بدانید که من پس از خود کتاب خدا وعترتم یعنى اهل بیتم را، به عنوان جانشین در بین شما قرار مىدهم. سپس دستعلى را گرفت و بالا برد و فرمود: این على با قرآن است و قرآن با على است، ازهم جدا نمىشوند تا در قیامت نزد حوض بر من وارد شوند. من از این دو، قرآن وعلى، در باره آنچه که در آنها باقى نهادم، خواهم پرسید.
و فرمود: «انى اوشک ان ادعى فاجیب و انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله عز وجل و عترتى، کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بیتى و اناللطیف اخبرنى انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض فانظروا کیف تخلفوننىفیهما. » من بزودى از سوى خدا فراخوانده مىشوم و اجابتخواهم کرد. در میانشما دو چیز گرانمایه باقى مىگذارم، کتاب خدا و عترتم. کتاب خدا رشتهاى کشیدهشده بین آسمان و زمین است و عترتم که اهل بیت است. خداوند لطیف و خبیر مراآگاه ساخت که این دو از هم جدا نمىشوند تا اینکه نزد حوض بر من وارد شوند.
بنگرید پس از من، با قرآن و عترت چگونه رفتار مىکنید.
این حدیث از جمله احادیثى است که همه علما و مفسران و محدثان و لغتشناساناهل سنت (12) آن را نقل کردهاند. (13) بخشى از تفسیرهایى که حدیث ثقلین را نقلکرده، عبارت است از:
تفسیر امام فخر رازى; (14) الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، احمد بنمحمدثعلبى; تفسیر ابنکثیر، اسماعیل بنعمر معروف به ابنکثیر; الباب التاویل فىمعان التنزیل فى التفسیر، على بنمحمد شافعى معروف به خازن.
علماى تاریخ و لغت و سیرهنگاران و رجال و تذکرهنویسان نیز، به مناسبت، حدیثثقلین را نقل کردهاند. براى اطلاع بیشتر مىتوان به رساله «حدیث الثقلین»،که از سوى دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در مصر منتشر شده، مراجعه کرد.
این حدیث، علاوه بر استحکام متن، داراى سندى متواتر و مطمئن است. در صواعقالمحرقه مىگوید: حدیث ثقلین را حدود بیست نفر از صحابى رسول خدا نقلکردهاند. (15) علامه سید هاشم بحرانى در غایه المرام مىگوید: حدیث ثقلین ازطریق اهل سنت39 سند و از طریق شیعه 82 سند دارد.
در هر حال این حدیث (16) «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى» از نوعمشهورترین احادیث است و علت اشتهارش، این است که رسول خدا آن را در اماکنمتعدد و حساسى بازگو کرده است، از جمله در حجه الوداع در روز عرفه، در مدینههنگامى که آخرین لحظات زندگى پر برکتش را سپرى مىکرد و در غدیر خم، هنگامبازگشت از آخرین سفر حج و هنگام بازگشت از طائف.
و همین موضوع از قرائنى است که اهمیت محتواى حدیث را آشکار مىکند.
بررسى نتایجحدیث ثقلین
این حدیث، از یک سو، وجوب تمسک به قرآن و عمل بهتعالیم آن را مىرساند و از سوى دیگر، لزوم پیروى از عترت را بیان مىکند.
افزون بر این، مختصرى از آنچه از این روایت استفاده مىشود، چنین است:
الف) عصمت اهل بیت و مصونیت آنان از خطا و اشتباه.
دلیل این امر کنار هم قرار گرفتن عترت و قرآن و همسنگ معرفى شدن آن دو است.
شکى نیست که در قرآن باطل راه ندارد: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا منخلفه».
ب) جدا نشدن عترت از قرآن
(لن یفترقا حتى یردا على الحوض) روایتبر اینواقعیت تاکید مىکند که عترت هرگز از مسیر قرآن جدا نشده، سهوا یا عمداخطایى را مرتکب نمىشود; زیرا اگر خطا و انحراف سهوى و نسیانى در عترت راهداشت، عبارت «آن دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد» صحیح نبود. اگر خطا ازروى جهل یا غفلت و سهو باشد، ممکن است گناه به شمار نیاید، ولى افتراق ازقرآن خواهد بود. بر این اساس، عبارت «حسبنا کتاب الله» (نیازى به اهل بیتنیست) نادرست است و نیز عبارت «حسبنا اهل البیت» (نیازى به قرآن نیست)نادرست است. ج) همراهى همیشگى قرآن و عترت کلمه «لن» علاوه بر نفى جدایىعترت و قرآن از یکدیگر، رابطه و همبستگى و همراهى کتاب و عترت را جاودانهمىسازد و بر آن تاکید مىکند.
د) تضمین هدایت
«ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا»; تا وقتى که به هر دوتمسک کنید گمراه نمىشوید. در حقیقت تمسک به قرآن منهاى عترت و تمسک به عترتمنهاى قرآن سعادت انسان و گمراه نشدن او را تضمین نمىکند; بلکه تنهاتضمینکننده هدایت انسان، تمسک به هر دو است.
عبارت «فانظروا کیف تخلفوننى فیهما» نیز این مطلب را تاکید مىکند. مطلبىکه در روایت طبرانى: «فلا تقدموهما فتهلکوا و لا تقصروا عنهما فتهلکوا و لاتعلموهم فانهم اعلم منکم» با صراحتبیشترى بیان شده است. (17)
ه) امتیاز علمى آنان
بر دیگران روایت نشان مىدهد که اهل بیت(ع) در همه علوم از دیگرانبرترند: «و لا تعلموهم فانهم اعلم منکم.» بدین جهت پیامبر بر پیروى ازآنها تاکید کرد و فرمود الحمدلله الذى جعل فینا الحکمه اهل البیت.
پىنوشتها:
1 - احزاب، آیه3.
2 - بقره، آیه 25.
3 - یس، آیه 82.
4 - مائده، آیه6.
5 - بقره، آیه 185.
6 - سنن ترمذى 5 / 664 /13789 و مستدرک حاکم3 / 150 و 2 /343 و الصواعقالمحرقه باب 11 مقصد دوم، ص 171 و مجمع الزوائد9 / 168 و جامع صفیر 2 /533و تلخیص الذهبى و ینابیع الموده و تاریخ الخلفاء و ...
7 - مستدرک 2 /343 و الصواعق المحرقه باب 11 / 152; مجمع الزوائد9 / 168;جامع سفیر 2 /533 / 8162.
8 - مجمع الزوائد هیثمى9 / 168.
9 - مستدرک حاکم3 / 128 و جامع کبیر طبرانى و اصابه ابنحجر عسقلانى و کنزالعمال6 / 155 و المناقب خوارزمى /36 و ینابیع الموده /149; حلیه الاولیاء1 /86; تاریخ ابنعساکر 2 / 95.
10 - مستصفى 1 /136.
11 - رک: به دلائل الصدق، ج 2، ص303.
12 - رک: صحیح، مسلم بنحجاج نیشابورى، ج 4، ص1873 /36; خصائص النسائى احمدبنشعیب نیشابورى (معروف به نسائى); سنن ترمذى 5 / 662 /3786، 3788; سننابوداود و ابنماجه و دارمى; الصواعق المحرقه، ص 122; مسند احمد بنحنبل3 /17،26،59 و 4 /366 و 5 / 181،189; انساب الاشراف بلاذرى 2 / 110; مستدرک،حاکم3 /109، 110،126، 148; اسد الغابه 2 / 12; مفاتیح السته 4 / 190 /4816; مجمع الزوائد هیثمى9 / 162; تاریخ خطیب بغدادى6 / 442; فصول المهمهابنصباغ / 22; مناقب خوارزمى /93; ینابیع الموده قندوزى / 31; محمد بنعلىالصبان چاپ شده در حاشیه نورالابصار / 110; تذکره الخواص، ابنجوزى / 322;ذخائر العقبى محب الدین طبرى /16.
نظم درر السبطین / 331; السیره الحلبیه، على حلبى،3 / 308; نسیم الریاض3 /410; السیره النبویه 4 /416.
13 - تفسیر فخر رازى 8 /163.
14 - الصواعق المحرقه، ص 148.
15 - حدیث ثقلین را اندیشمندان مذاهب اسلامى در کتابهایشان یادآور شدهاند. ازاینرو هر که در صحت آن تردید نماید راه خطا رفته است. علامه ذهبى که در حدیثبسیار سختگیر است نتوانسته در این حدیث اشکال کند.
16 - الصواعق المحرقه، ص 148.
17 - صحیح مسلم، ج7، ص 121.
1 آیه تطهیر
خداوند در سوره احزاب مىفرماید:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (1) براى روشنشدن معناى آیه توجه به دو نکته ضرورى مىنماید:
الف) مفهوم واژه تطهیر
ب) مراد از اراده
2 مفهوم واژه تطهیر
طهارت مصدر طهر و طهر و به معناى پاکى از عیوب وکثافتهاى مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى و اخلاقى است. سخن خداوند متعال: «ولهم فیها ازواج مطهره» (2)
و قول اعراب: «و قوم یتطهرون» و «امراءهطاهره» بدین معناست مراد از طهارت در آیه مبارکه تطهیر نیز همین است; زیراخداوند پاکى اهل بیت از هر آلودگى و عیب مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى رااراده کرده است. ما، همانند اندیشمندان علم اصول، در بحثهاى خود گفتهایم کههر گاه متعلق چیزى ذکر نشود، افاده عموم مىکند. البته معانى دیگرى نیز براىآن ذکر کردهاند که به یادآورى آنها نیاز نیست.
معناى اراده خداوند
واژه «اراده»، در آیه یادشده، به معناى اراده تکوینىاست نه تشریعى; و تخلف مراد از اراده تکوینى امکان ندارد:
«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له: کن فیکون.» (3)
واژه «اراده»، دربسیارى از آیات قرآن، به معناى اراده تکوینى و در مواردى اندک به معناىاراده تشریعى (نفس اوامر و نواهى و آئیننامه) است.
این واژه حدود 138 بار در قرآن به کار رفته است و در 135 مورد به معناىاراده تکوینى است. این امر ما را در فهم اراده تکوینى از آیه تطهیر نیز یارىمىدهد. اگر چه واژه اراده در آیه تشریع وضو و غسل «یرید لیطهرکم ... .» (4)
و نیز آیه «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» (5) در معناى تشریعىبه کار رفته است، ولى در این آیات قرینه قعطى وجود دارد که نشان مىدهد منظوراز آن، اراده تشریعى است. قرینه قطعى، مورد آیه است که فعل عباد است.
از سوى دیگر، همه اندیشمندان علوم قرآنى معتقدند که این آیه مزیتى را براىاهل بیتبرمىشمرد و این مزیت در صورتى از آیه استفاده مىشود که مراد ازاراده، اراده تکوینى و انفکاکناپذیر از مراد باشد; زیرا:
الف) اگر مراد اراده تشریعى باشد، فرقى میان این آیه با آیه وضو و غسل وجودنخواهد داشت; چون همانگونه که «یرید لیطهرکم ...» هیچ فضیلتخاصى را براىمردم ثابت نمىکند، آیه تطهیر نیز فضیلتى را براى اهل بیتبه اثبات نمىرساند.
ب) اراده تشریعى پروردگار به اهل بیت رسول اختصاص ندارد، بلکه شامل همهانسانها مىشود. و این با کلمه «انما»، که از قویترین ابزار حصر است،منافات دارد.
2. احادیث رسول خدا در باره فضایل اهل بیت (علیهم السلام)
احادیث رسول خدا درباره فضایل اهل بیتبسیار است. بجاست در اینجا برخى از آنها را یادآور شویم:
پیامبر اکرم فرمود: احبوا الله لما یغذوکم من نعمه و احبونى بحب الله واحبوا اهل بیتى لحبى (6) و فرمود: انما مثل اهل بیتى فیکم مثل سفینه نوح فىقومه من رکبها نجى و من تخلف عنها غرق. (7) مثل اهل بیت من در میان شماهمانند کشتى نوح در میان قوم او است.
هر کس در آن سوار شد، نجات پیدا کرد و هر که تخلف ورزید، در دریا غرق شد.
و انما مثل اهل بیتى فیکم مثل باب حطه فى بنى اسرائیل من دخله غفرله (8) ; مثلاهل بیت من در میان شما همانند درب حطه در بنىاسرائیل است. هر کس داخل در آنشود، مورد آمرزش قرار مىگیرد. (9) در بحار از رسول خدا وایتشده است کهفرمود «انا اهل بیت اختار الله عز و جل لنا الاخره على الدنیا»; ما اهلبیتى هستیم که خداوند براى ما آخرت را بر دنیا برگزیده است.
در همین کتاب مىخوانیم که رسول خدا فرمود: «انا اهل بیت قد اذهب الله عناالفواحش ما ظهر منها و ما بطن»; ما اهل بیتى هستیم که خداوند فواحش وچیزهاى ناپسند ظاهرى و باطنى را از ما دور کرده است.
و فرمود: من سره ان یحیا حیاتى و یموت مماتى و یسکن جنه عدن غرسها ربىفلیوال علیا من بعدى ولیوال و لیه و لیقتد باهل بیتى من بعدى، فانهم عترتىخلقوا من طینتى، و رزقوا فهمى و علمى، فویل للمکذبین بفضلهم من امتىالقاطعین فیهم صلتى لا انا لهم الله شفاعتى. (10) کسى که دوست دارد زندگى اوبسان حیات من و مرگ او بگونه مرگ من باشد و سکونت گزیند در بهشت عدن، کهپروردگارم درختان آن را غرس کرده است، از على طرفدارى کند (ولایت على رابپذیرد) و طرفدار طرفداران على باشد و پس از من از اهل بیتم پیروى کند; زیراآنان عترت من هستند، از سرشت من خلق شدهاند و از فهم و علم من برخودارند.
واى بر آن گروه از امتم که برترى آنها را تکذیب مىکنند و رشته ارتباط با منرا قطع مىکنند. خدا شفاعت مرا نصیب آنها نگرداند.
حدیث ثقلین از طرق مختلفى نقل شده است که برخى از آنها را با متن حدیثمىآوریم. زید بنارقم از رسول خدا روایت کرده است که فرمود: «انى ترکت فیکمما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدى: کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض وعترتى اهل بیتى و لن یفترقا حتى یردا على الحوض فانظروا کیف تخلفوننىفیهما.»
زید بنثابت از آن بزرگوار روایت مىکند که فرمود: «انى تارک فیکمخلیفتین کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء و الارض (او ما بین السماء الىالارض) و عترتى اهل بیتى و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض.»
در صحیحمسلم بنحجاج نیشابورى روایتشد که رسول خدا فرمود: «ایها الناس انا بشرمثلکم یوشک ان یاتینى رسول ربى فاجیب و انا تارک فیکم الثقلین اولهما کتابالله فیه النور خذوا بکتاب الله و استمسکوا به فحث على کتاب الله و رغب فیهثم قال: و اهل بیتى اذکرکم الله فى اهل بیت، اذکرکم الله فى اهل بیتى،اذکرکم الله فى اهل بیتى». اى مردم، من همانند شما انسان هستم. نزدیک استفرستاده پروردگار (عزرائیل) بر من وارد شود [و مرا بخواند] و من اجابت کنم.
من دو چیز سنگین و نفیس در میان شما مىگذارم; نخست کتاب خدا که در آن نور وهدایت است. پس به آن عمل کنید. سپس رسول خدا بر عمل به قرآن بسیار تاکید وترغیب کرد و فرمود: و اهل بیتم. در باره اهل بیتم شما را به یاد خدامىاندازم ... .» این جمله را سه مرتبه تکرار فرمود.
طبق نقلى دیگر حضرت فرمود:
«...انى قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر کتاب الله و عترتى فانظرواکیف تخلفوننى فیهما، فانهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض ثم قال: ان اللهعز و جل مولاى و انا مولى کل مؤمن، ثم اخذ بید على فقال:من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه; و قال: على مع الحقو الحق مع على یدور معه حیثما دار و قال:
اللهم ادر الحق مع على حیث ما دار; و قال:
یا عمار، ان رایت علیا قد سلک وادیا و سلک الناس وادیا غیره فاسلک مع علىودع الناس انه لم یدلک على ردى و لن یخرجک من هدى. و قال له غیر مره:
حربک حربى و سلمک سلمى.» (11) من در میان شما دو چیز گرانمایه باقى گذاردمکه یکى از دیگرى بزرگتر است. اینها کتاب خدا و عترت من است.
پس بنگرید که پس از من، چگونه با این دو رفتار مىکنید. این دو از هم جدانمىشوند تا نزد حوض بر من وارد شوند. سپس فرمود: خداوند سرور من و من سرورهر مومنى هستم. آنگاه دست على را گرفت و گفت: هر که من مولاى او هستم، علىنیز مولاى او است; خدایا، با دوستانش دوستباش; و گفت:
على با حق است و حق با او; هر جا على برود، حق بر گرد او مىچرخد; و گفت:
خدایا حق را هر جا که على مىرود بر محور او بچرخان; و گفت: اى عمار، اگردیدى على به راهى رفت و همه مردم به راه دیگر تو به راهى که على رفته برو ومردم را واگذار; زیرا على تو را به هیچ بدى راهنمایى نمىکند و از هیچ هدایتىمنحرف نمىسازد; و بارها به على گفت:
جنگ با تو جنگ با من است و سازش با تو سازش با من.
و فرمود: «ایها الناس یوشک ان اقبض قبضا سریعا فینطلق بى و قد قدمت الیکمالقول معذره الیکم الا انى مخلف فیکم کتاب ربى عز و جل و عترتى اهل بیتى ثماخذ بید على فرفعها، فقال: هذا مع القرآن و القرآن مع على لا یفترقان حتىیردا على الحوض فاسالهما ما خلفت فیهما.»
اى مردم، بزودى روانم از طرفخداوند شتابان قبض خواهد شد و از میانتان خواهم رفت. این سخن را، براى اتمامعذر و حجت، با شما در میان نهادم; ولى بدانید که من پس از خود کتاب خدا وعترتم یعنى اهل بیتم را، به عنوان جانشین در بین شما قرار مىدهم. سپس دستعلى را گرفت و بالا برد و فرمود: این على با قرآن است و قرآن با على است، ازهم جدا نمىشوند تا در قیامت نزد حوض بر من وارد شوند. من از این دو، قرآن وعلى، در باره آنچه که در آنها باقى نهادم، خواهم پرسید.
و فرمود: «انى اوشک ان ادعى فاجیب و انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله عز وجل و عترتى، کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بیتى و اناللطیف اخبرنى انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض فانظروا کیف تخلفوننىفیهما. » من بزودى از سوى خدا فراخوانده مىشوم و اجابتخواهم کرد. در میانشما دو چیز گرانمایه باقى مىگذارم، کتاب خدا و عترتم. کتاب خدا رشتهاى کشیدهشده بین آسمان و زمین است و عترتم که اهل بیت است. خداوند لطیف و خبیر مراآگاه ساخت که این دو از هم جدا نمىشوند تا اینکه نزد حوض بر من وارد شوند.
بنگرید پس از من، با قرآن و عترت چگونه رفتار مىکنید.
این حدیث از جمله احادیثى است که همه علما و مفسران و محدثان و لغتشناساناهل سنت (12) آن را نقل کردهاند. (13) بخشى از تفسیرهایى که حدیث ثقلین را نقلکرده، عبارت است از:
تفسیر امام فخر رازى; (14) الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، احمد بنمحمدثعلبى; تفسیر ابنکثیر، اسماعیل بنعمر معروف به ابنکثیر; الباب التاویل فىمعان التنزیل فى التفسیر، على بنمحمد شافعى معروف به خازن.
علماى تاریخ و لغت و سیرهنگاران و رجال و تذکرهنویسان نیز، به مناسبت، حدیثثقلین را نقل کردهاند. براى اطلاع بیشتر مىتوان به رساله «حدیث الثقلین»،که از سوى دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در مصر منتشر شده، مراجعه کرد.
این حدیث، علاوه بر استحکام متن، داراى سندى متواتر و مطمئن است. در صواعقالمحرقه مىگوید: حدیث ثقلین را حدود بیست نفر از صحابى رسول خدا نقلکردهاند. (15) علامه سید هاشم بحرانى در غایه المرام مىگوید: حدیث ثقلین ازطریق اهل سنت39 سند و از طریق شیعه 82 سند دارد.
در هر حال این حدیث (16) «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى» از نوعمشهورترین احادیث است و علت اشتهارش، این است که رسول خدا آن را در اماکنمتعدد و حساسى بازگو کرده است، از جمله در حجه الوداع در روز عرفه، در مدینههنگامى که آخرین لحظات زندگى پر برکتش را سپرى مىکرد و در غدیر خم، هنگامبازگشت از آخرین سفر حج و هنگام بازگشت از طائف.
و همین موضوع از قرائنى است که اهمیت محتواى حدیث را آشکار مىکند.
بررسى نتایجحدیث ثقلین
این حدیث، از یک سو، وجوب تمسک به قرآن و عمل بهتعالیم آن را مىرساند و از سوى دیگر، لزوم پیروى از عترت را بیان مىکند.
افزون بر این، مختصرى از آنچه از این روایت استفاده مىشود، چنین است:
الف) عصمت اهل بیت و مصونیت آنان از خطا و اشتباه.
دلیل این امر کنار هم قرار گرفتن عترت و قرآن و همسنگ معرفى شدن آن دو است.
شکى نیست که در قرآن باطل راه ندارد: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا منخلفه».
ب) جدا نشدن عترت از قرآن
(لن یفترقا حتى یردا على الحوض) روایتبر اینواقعیت تاکید مىکند که عترت هرگز از مسیر قرآن جدا نشده، سهوا یا عمداخطایى را مرتکب نمىشود; زیرا اگر خطا و انحراف سهوى و نسیانى در عترت راهداشت، عبارت «آن دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد» صحیح نبود. اگر خطا ازروى جهل یا غفلت و سهو باشد، ممکن است گناه به شمار نیاید، ولى افتراق ازقرآن خواهد بود. بر این اساس، عبارت «حسبنا کتاب الله» (نیازى به اهل بیتنیست) نادرست است و نیز عبارت «حسبنا اهل البیت» (نیازى به قرآن نیست)نادرست است. ج) همراهى همیشگى قرآن و عترت کلمه «لن» علاوه بر نفى جدایىعترت و قرآن از یکدیگر، رابطه و همبستگى و همراهى کتاب و عترت را جاودانهمىسازد و بر آن تاکید مىکند.
د) تضمین هدایت
«ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا»; تا وقتى که به هر دوتمسک کنید گمراه نمىشوید. در حقیقت تمسک به قرآن منهاى عترت و تمسک به عترتمنهاى قرآن سعادت انسان و گمراه نشدن او را تضمین نمىکند; بلکه تنهاتضمینکننده هدایت انسان، تمسک به هر دو است.
عبارت «فانظروا کیف تخلفوننى فیهما» نیز این مطلب را تاکید مىکند. مطلبىکه در روایت طبرانى: «فلا تقدموهما فتهلکوا و لا تقصروا عنهما فتهلکوا و لاتعلموهم فانهم اعلم منکم» با صراحتبیشترى بیان شده است. (17)
ه) امتیاز علمى آنان
بر دیگران روایت نشان مىدهد که اهل بیت(ع) در همه علوم از دیگرانبرترند: «و لا تعلموهم فانهم اعلم منکم.» بدین جهت پیامبر بر پیروى ازآنها تاکید کرد و فرمود الحمدلله الذى جعل فینا الحکمه اهل البیت.
پىنوشتها:
1 - احزاب، آیه3.
2 - بقره، آیه 25.
3 - یس، آیه 82.
4 - مائده، آیه6.
5 - بقره، آیه 185.
6 - سنن ترمذى 5 / 664 /13789 و مستدرک حاکم3 / 150 و 2 /343 و الصواعقالمحرقه باب 11 مقصد دوم، ص 171 و مجمع الزوائد9 / 168 و جامع صفیر 2 /533و تلخیص الذهبى و ینابیع الموده و تاریخ الخلفاء و ...
7 - مستدرک 2 /343 و الصواعق المحرقه باب 11 / 152; مجمع الزوائد9 / 168;جامع سفیر 2 /533 / 8162.
8 - مجمع الزوائد هیثمى9 / 168.
9 - مستدرک حاکم3 / 128 و جامع کبیر طبرانى و اصابه ابنحجر عسقلانى و کنزالعمال6 / 155 و المناقب خوارزمى /36 و ینابیع الموده /149; حلیه الاولیاء1 /86; تاریخ ابنعساکر 2 / 95.
10 - مستصفى 1 /136.
11 - رک: به دلائل الصدق، ج 2، ص303.
12 - رک: صحیح، مسلم بنحجاج نیشابورى، ج 4، ص1873 /36; خصائص النسائى احمدبنشعیب نیشابورى (معروف به نسائى); سنن ترمذى 5 / 662 /3786، 3788; سننابوداود و ابنماجه و دارمى; الصواعق المحرقه، ص 122; مسند احمد بنحنبل3 /17،26،59 و 4 /366 و 5 / 181،189; انساب الاشراف بلاذرى 2 / 110; مستدرک،حاکم3 /109، 110،126، 148; اسد الغابه 2 / 12; مفاتیح السته 4 / 190 /4816; مجمع الزوائد هیثمى9 / 162; تاریخ خطیب بغدادى6 / 442; فصول المهمهابنصباغ / 22; مناقب خوارزمى /93; ینابیع الموده قندوزى / 31; محمد بنعلىالصبان چاپ شده در حاشیه نورالابصار / 110; تذکره الخواص، ابنجوزى / 322;ذخائر العقبى محب الدین طبرى /16.
نظم درر السبطین / 331; السیره الحلبیه، على حلبى،3 / 308; نسیم الریاض3 /410; السیره النبویه 4 /416.
13 - تفسیر فخر رازى 8 /163.
14 - الصواعق المحرقه، ص 148.
15 - حدیث ثقلین را اندیشمندان مذاهب اسلامى در کتابهایشان یادآور شدهاند. ازاینرو هر که در صحت آن تردید نماید راه خطا رفته است. علامه ذهبى که در حدیثبسیار سختگیر است نتوانسته در این حدیث اشکال کند.
16 - الصواعق المحرقه، ص 148.
17 - صحیح مسلم، ج7، ص 121.