آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در قرآن و سنت رسول خدا ویژگیهایى براى اهل بیت ذکر شده است. بدین جهت‏بایدبا دلیل قطعى معلوم شود که آنها کیانند.پیش از اینکه به اصل موضوع بپردازیم،بجاست دلایل اهمیت اهل بیت(ع) و نیزبعضى ازمسایل مربوط به آنها رایادآورشویم.
1 آیه تطهیر
خداوند در سوره احزاب مى‏فرماید:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (1) براى روشن‏شدن معناى آیه توجه به دو نکته ضرورى مى‏نماید:
الف) مفهوم واژه تطهیر
ب) مراد از اراده
2 مفهوم واژه تطهیر
طهارت مصدر طهر و طهر و به معناى پاکى از عیوب وکثافتهاى مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى و اخلاقى است. سخن خداوند متعال: «ولهم فیها ازواج مطهره‏» (2)
و قول اعراب: «و قوم یتطهرون‏» و «امراءه‏طاهره‏» بدین معناست مراد از طهارت در آیه مبارکه تطهیر نیز همین است; زیراخداوند پاکى اهل بیت از هر آلودگى و عیب مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى رااراده کرده است. ما، همانند اندیشمندان علم اصول، در بحثهاى خود گفته‏ایم که‏هر گاه متعلق چیزى ذکر نشود، افاده عموم مى‏کند. البته معانى دیگرى نیز براى‏آن ذکر کرده‏اند که به یادآورى آنها نیاز نیست.
معناى اراده خداوند
واژه «اراده‏»، در آیه یادشده، به معناى اراده تکوینى‏است نه تشریعى; و تخلف مراد از اراده تکوینى امکان ندارد:
«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له: کن فیکون.» (3)
واژه «اراده‏»، دربسیارى از آیات قرآن، به معناى اراده تکوینى و در مواردى اندک به معناى‏اراده تشریعى (نفس اوامر و نواهى و آئین‏نامه) است.
این واژه حدود 138 بار در قرآن به کار رفته است و در 135 مورد به معناى‏اراده تکوینى است. این امر ما را در فهم اراده تکوینى از آیه تطهیر نیز یارى‏مى‏دهد. اگر چه واژه اراده در آیه تشریع وضو و غسل «یرید لیطهرکم ... .» (4)
و نیز آیه «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» (5) در معناى تشریعى‏به کار رفته است، ولى در این آیات قرینه قعطى وجود دارد که نشان مى‏دهد منظوراز آن، اراده تشریعى است. قرینه قطعى، مورد آیه است که فعل عباد است.
از سوى دیگر، همه اندیشمندان علوم قرآنى معتقدند که این آیه مزیتى را براى‏اهل بیت‏برمى‏شمرد و این مزیت در صورتى از آیه استفاده مى‏شود که مراد ازاراده، اراده تکوینى و انفکاک‏ناپذیر از مراد باشد; زیرا:
الف) اگر مراد اراده تشریعى باشد، فرقى میان این آیه با آیه وضو و غسل وجودنخواهد داشت; چون همان‏گونه که «یرید لیطهرکم ...» هیچ فضیلت‏خاصى را براى‏مردم ثابت نمى‏کند، آیه تطهیر نیز فضیلتى را براى اهل بیت‏به اثبات نمى‏رساند.
ب) اراده تشریعى پروردگار به اهل بیت رسول اختصاص ندارد، بلکه شامل همه‏انسانها مى‏شود. و این با کلمه «انما»، که از قویترین ابزار حصر است،منافات دارد.
2. احادیث رسول خدا در باره فضایل اهل بیت (علیهم السلام)
احادیث رسول خدا درباره فضایل اهل بیت‏بسیار است. بجاست در اینجا برخى از آنها را یادآور شویم:
پیامبر اکرم فرمود: احبوا الله لما یغذوکم من نعمه و احبونى بحب الله واحبوا اهل بیتى لحبى (6) و فرمود: انما مثل اهل بیتى فیکم مثل سفینه نوح فى‏قومه من رکبها نجى و من تخلف عنها غرق. (7) مثل اهل بیت من در میان شماهمانند کشتى نوح در میان قوم او است.
هر کس در آن سوار شد، نجات پیدا کرد و هر که تخلف ورزید، در دریا غرق شد.
و انما مثل اهل بیتى فیکم مثل باب حطه فى بنى اسرائیل من دخله غفرله (8) ; مثل‏اهل بیت من در میان شما همانند درب حطه در بنى‏اسرائیل است. هر کس داخل در آن‏شود، مورد آمرزش قرار مى‏گیرد. (9) در بحار از رسول خدا وایت‏شده است که‏فرمود «انا اهل بیت اختار الله عز و جل لنا الاخره على الدنیا»; ما اهل‏بیتى هستیم که خداوند براى ما آخرت را بر دنیا برگزیده است.
در همین کتاب مى‏خوانیم که رسول خدا فرمود: «انا اهل بیت قد اذهب الله عناالفواحش ما ظهر منها و ما بطن‏»; ما اهل بیتى هستیم که خداوند فواحش وچیزهاى ناپسند ظاهرى و باطنى را از ما دور کرده است.
و فرمود: من سره ان یحیا حیاتى و یموت مماتى و یسکن جنه عدن غرسها ربى‏فلیوال علیا من بعدى ولیوال و لیه و لیقتد باهل بیتى من بعدى، فانهم عترتى‏خلقوا من طینتى، و رزقوا فهمى و علمى، فویل للمکذبین بفضلهم من امتى‏القاطعین فیهم صلتى لا انا لهم الله شفاعتى. (10) کسى که دوست دارد زندگى اوبسان حیات من و مرگ او بگونه مرگ من باشد و سکونت گزیند در بهشت عدن، که‏پروردگارم درختان آن را غرس کرده است، از على طرفدارى کند (ولایت على رابپذیرد) و طرفدار طرفداران على باشد و پس از من از اهل بیتم پیروى کند; زیراآنان عترت من هستند، از سرشت من خلق شده‏اند و از فهم و علم من برخودارند.
واى بر آن گروه از امتم که برترى آنها را تکذیب مى‏کنند و رشته ارتباط با من‏را قطع مى‏کنند. خدا شفاعت مرا نصیب آنها نگرداند.
حدیث ثقلین از طرق مختلفى نقل شده است که برخى از آنها را با متن حدیث‏مى‏آوریم. زید بن‏ارقم از رسول خدا روایت کرده است که فرمود: «انى ترکت فیکم‏ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدى: کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض وعترتى اهل بیتى و لن یفترقا حتى یردا على الحوض فانظروا کیف تخلفوننى‏فیهما.»
زید بن‏ثابت از آن بزرگوار روایت مى‏کند که فرمود: «انى تارک فیکم‏خلیفتین کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء و الارض (او ما بین السماء الى‏الارض) و عترتى اهل بیتى و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض.»
در صحیح‏مسلم بن‏حجاج نیشابورى روایت‏شد که رسول خدا فرمود: «ایها الناس انا بشرمثلکم یوشک ان یاتینى رسول ربى فاجیب و انا تارک فیکم الثقلین اولهما کتاب‏الله فیه النور خذوا بکتاب الله و استمسکوا به فحث على کتاب الله و رغب فیه‏ثم قال: و اهل بیتى اذکرکم الله فى اهل بیت، اذکرکم الله فى اهل بیتى،اذکرکم الله فى اهل بیتى‏». اى مردم، من همانند شما انسان هستم. نزدیک است‏فرستاده پروردگار (عزرائیل) بر من وارد شود [و مرا بخواند] و من اجابت کنم.
من دو چیز سنگین و نفیس در میان شما مى‏گذارم; نخست کتاب خدا که در آن نور وهدایت است. پس به آن عمل کنید. سپس رسول خدا بر عمل به قرآن بسیار تاکید وترغیب کرد و فرمود: و اهل بیتم. در باره اهل بیتم شما را به یاد خدامى‏اندازم ... .» این جمله را سه مرتبه تکرار فرمود.
طبق نقلى دیگر حضرت فرمود:
«...انى قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر کتاب الله و عترتى فانظرواکیف تخلفوننى فیهما، فانهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض ثم قال: ان الله‏عز و جل مولاى و انا مولى کل مؤمن، ثم اخذ بید على فقال:من کنت مولاه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه; و قال: على مع الحق‏و الحق مع على یدور معه حیثما دار و قال:
اللهم ادر الحق مع على حیث ما دار; و قال:
یا عمار، ان رایت علیا قد سلک وادیا و سلک الناس وادیا غیره فاسلک مع على‏ودع الناس انه لم یدلک على ردى و لن یخرجک من هدى. و قال له غیر مره:
حربک حربى و سلمک سلمى.» (11) من در میان شما دو چیز گرانمایه باقى گذاردم‏که یکى از دیگرى بزرگتر است. اینها کتاب خدا و عترت من است.
پس بنگرید که پس از من، چگونه با این دو رفتار مى‏کنید. این دو از هم جدانمى‏شوند تا نزد حوض بر من وارد شوند. سپس فرمود: خداوند سرور من و من سرورهر مومنى هستم. آنگاه دست على را گرفت و گفت: هر که من مولاى او هستم، على‏نیز مولاى او است; خدایا، با دوستانش دوست‏باش; و گفت:
على با حق است و حق با او; هر جا على برود، حق بر گرد او مى‏چرخد; و گفت:
خدایا حق را هر جا که على مى‏رود بر محور او بچرخان; و گفت: اى عمار، اگردیدى على به راهى رفت و همه مردم به راه دیگر تو به راهى که على رفته برو ومردم را واگذار; زیرا على تو را به هیچ بدى راهنمایى نمى‏کند و از هیچ هدایتى‏منحرف نمى‏سازد; و بارها به على گفت:
جنگ با تو جنگ با من است و سازش با تو سازش با من.
و فرمود: «ایها الناس یوشک ان اقبض قبضا سریعا فینطلق بى و قد قدمت الیکم‏القول معذره الیکم الا انى مخلف فیکم کتاب ربى عز و جل و عترتى اهل بیتى ثم‏اخذ بید على فرفعها، فقال: هذا مع القرآن و القرآن مع على لا یفترقان حتى‏یردا على الحوض فاسالهما ما خلفت فیهما.»
اى مردم، بزودى روانم از طرف‏خداوند شتابان قبض خواهد شد و از میانتان خواهم رفت. این سخن را، براى اتمام‏عذر و حجت، با شما در میان نهادم; ولى بدانید که من پس از خود کتاب خدا وعترتم یعنى اهل بیتم را، به عنوان جانشین در بین شما قرار مى‏دهم. سپس دست‏على را گرفت و بالا برد و فرمود: این على با قرآن است و قرآن با على است، ازهم جدا نمى‏شوند تا در قیامت نزد حوض بر من وارد شوند. من از این دو، قرآن وعلى، در باره آنچه که در آنها باقى نهادم، خواهم پرسید.
و فرمود: «انى اوشک ان ادعى فاجیب و انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله عز وجل و عترتى، کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بیتى و ان‏اللطیف اخبرنى انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض فانظروا کیف تخلفوننى‏فیهما. » من بزودى از سوى خدا فراخوانده مى‏شوم و اجابت‏خواهم کرد. در میان‏شما دو چیز گرانمایه باقى مى‏گذارم، کتاب خدا و عترتم. کتاب خدا رشته‏اى کشیده‏شده بین آسمان و زمین است و عترتم که اهل بیت است. خداوند لطیف و خبیر مراآگاه ساخت که این دو از هم جدا نمى‏شوند تا اینکه نزد حوض بر من وارد شوند.
بنگرید پس از من، با قرآن و عترت چگونه رفتار مى‏کنید.
این حدیث از جمله احادیثى است که همه علما و مفسران و محدثان و لغت‏شناسان‏اهل سنت (12) آن را نقل کرده‏اند. (13) بخشى از تفسیرهایى که حدیث ثقلین را نقل‏کرده، عبارت است از:
تفسیر امام فخر رازى; (14) الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، احمد بن‏محمدثعلبى; تفسیر ابن‏کثیر، اسماعیل بن‏عمر معروف به ابن‏کثیر; الباب التاویل فى‏معان التنزیل فى التفسیر، على بن‏محمد شافعى معروف به خازن.
علماى تاریخ و لغت و سیره‏نگاران و رجال و تذکره‏نویسان نیز، به مناسبت، حدیث‏ثقلین را نقل کرده‏اند. براى اطلاع بیشتر مى‏توان به رساله «حدیث الثقلین‏»،که از سوى دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در مصر منتشر شده، مراجعه کرد.
این حدیث، علاوه بر استحکام متن، داراى سندى متواتر و مطمئن است. در صواعق‏المحرقه مى‏گوید: حدیث ثقلین را حدود بیست نفر از صحابى رسول خدا نقل‏کرده‏اند. (15) علامه سید هاشم بحرانى در غایه المرام مى‏گوید: حدیث ثقلین ازطریق اهل سنت‏39 سند و از طریق شیعه 82 سند دارد.
در هر حال این حدیث (16) «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى‏» از نوع‏مشهورترین احادیث است و علت اشتهارش، این است که رسول خدا آن را در اماکن‏متعدد و حساسى بازگو کرده است، از جمله در حجه الوداع در روز عرفه، در مدینه‏هنگامى که آخرین لحظات زندگى پر برکتش را سپرى مى‏کرد و در غدیر خم، هنگام‏بازگشت از آخرین سفر حج و هنگام بازگشت از طائف.
و همین موضوع از قرائنى است که اهمیت محتواى حدیث را آشکار مى‏کند.
بررسى نتایج‏حدیث ثقلین
این حدیث، از یک سو، وجوب تمسک به قرآن و عمل به‏تعالیم آن را مى‏رساند و از سوى دیگر، لزوم پیروى از عترت را بیان مى‏کند.
افزون بر این، مختصرى از آنچه از این روایت استفاده مى‏شود، چنین است:
الف) عصمت اهل بیت و مصونیت آنان از خطا و اشتباه.
دلیل این امر کنار هم قرار گرفتن عترت و قرآن و همسنگ معرفى شدن آن دو است.
شکى نیست که در قرآن باطل راه ندارد: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من‏خلفه‏».
ب) جدا نشدن عترت از قرآن
(لن یفترقا حتى یردا على الحوض) روایت‏بر این‏واقعیت تاکید مى‏کند که عترت هرگز از مسیر قرآن جدا نشده، سهوا یا عمداخطایى را مرتکب نمى‏شود; زیرا اگر خطا و انحراف سهوى و نسیانى در عترت راه‏داشت، عبارت «آن دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد» صحیح نبود. اگر خطا ازروى جهل یا غفلت و سهو باشد، ممکن است گناه به شمار نیاید، ولى افتراق ازقرآن خواهد بود. بر این اساس، عبارت «حسبنا کتاب الله‏» (نیازى به اهل بیت‏نیست) نادرست است و نیز عبارت «حسبنا اهل البیت‏» (نیازى به قرآن نیست)نادرست است. ج) همراهى همیشگى قرآن و عترت کلمه «لن‏» علاوه بر نفى جدایى‏عترت و قرآن از یکدیگر، رابطه و همبستگى و همراهى کتاب و عترت را جاودانه‏مى‏سازد و بر آن تاکید مى‏کند.
د) تضمین هدایت
«ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا»; تا وقتى که به هر دوتمسک کنید گمراه نمى‏شوید. در حقیقت تمسک به قرآن منهاى عترت و تمسک به عترت‏منهاى قرآن سعادت انسان و گمراه نشدن او را تضمین نمى‏کند; بلکه تنهاتضمین‏کننده هدایت انسان، تمسک به هر دو است.
عبارت «فانظروا کیف تخلفوننى فیهما» نیز این مطلب را تاکید مى‏کند. مطلبى‏که در روایت طبرانى: «فلا تقدموهما فتهلکوا و لا تقصروا عنهما فتهلکوا و لاتعلموهم فانهم اعلم منکم‏» با صراحت‏بیشترى بیان شده است. (17)
ه) امتیاز علمى آنان
بر دیگران روایت نشان مى‏دهد که اهل بیت(ع) در همه علوم از دیگران‏برترند: «و لا تعلموهم فانهم اعلم منکم.» بدین جهت پیامبر بر پیروى ازآنها تاکید کرد و فرمود الحمدلله الذى جعل فینا الحکمه اهل البیت.
پى‏نوشت‏ها:
1 - احزاب، آیه‏3.
2 - بقره، آیه 25.
3 - یس، آیه 82.
4 - مائده، آیه‏6.
5 - بقره، آیه 185.
6 - سنن ترمذى 5 / 664 /13789 و مستدرک حاکم‏3 / 150 و 2 /343 و الصواعق‏المحرقه باب 11 مقصد دوم، ص 171 و مجمع الزوائد9 / 168 و جامع صفیر 2 /533و تلخیص الذهبى و ینابیع الموده و تاریخ الخلفاء و ...
7 - مستدرک 2 /343 و الصواعق المحرقه باب 11 / 152; مجمع الزوائد9 / 168;جامع سفیر 2 /533 / 8162.
8 - مجمع الزوائد هیثمى‏9 / 168.
9 - مستدرک حاکم‏3 / 128 و جامع کبیر طبرانى و اصابه ابن‏حجر عسقلانى و کنزالعمال‏6 / 155 و المناقب خوارزمى /36 و ینابیع الموده /149; حلیه الاولیاء1 /86; تاریخ ابن‏عساکر 2 / 95.
10 - مستصفى 1 /136.
11 - رک: به دلائل الصدق، ج 2، ص‏303.
12 - رک: صحیح، مسلم بن‏حجاج نیشابورى، ج 4، ص‏1873 /36; خصائص النسائى احمدبن‏شعیب نیشابورى (معروف به نسائى); سنن ترمذى 5 / 662 /3786، 3788; سنن‏ابوداود و ابن‏ماجه و دارمى; الصواعق المحرقه، ص 122; مسند احمد بن‏حنبل‏3 /17،26،59 و 4 /366 و 5 / 181،189; انساب الاشراف بلاذرى 2 / 110; مستدرک،حاکم‏3 /109، 110،126، 148; اسد الغابه 2 / 12; مفاتیح السته 4 / 190 /4816; مجمع الزوائد هیثمى‏9 / 162; تاریخ خطیب بغدادى‏6 / 442; فصول المهمه‏ابن‏صباغ / 22; مناقب خوارزمى /93; ینابیع الموده قندوزى / 31; محمد بن‏على‏الصبان چاپ شده در حاشیه نورالابصار / 110; تذکره الخواص، ابن‏جوزى / 322;ذخائر العقبى محب الدین طبرى /16.
نظم درر السبطین / 331; السیره الحلبیه، على حلبى،3 / 308; نسیم الریاض‏3 /410; السیره النبویه 4 /416.
13 - تفسیر فخر رازى 8 /163.
14 - الصواعق المحرقه، ص 148.
15 - حدیث ثقلین را اندیشمندان مذاهب اسلامى در کتابهایشان یادآور شده‏اند. ازاینرو هر که در صحت آن تردید نماید راه خطا رفته است. علامه ذهبى که در حدیث‏بسیار سختگیر است نتوانسته در این حدیث اشکال کند.
16 - الصواعق المحرقه، ص 148.
17 - صحیح مسلم، ج‏7، ص 121.
 

تبلیغات