آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

کودک و وابستگى به والدین
پیوند عاطفى والدین و فرزندان از نشانه‏هاى خداوند است; پیوند ناگسستنى وبى‏شائبه‏اى که بر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. وابستگى عاطفى فرزند به‏والدین بیش از تعلق خاطر والدین به فرزند است. نیاز به عاطفه سراسر وجودکودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک توان‏دورى از والدین را ندارد و هرگونه بى‏توجهى پدر و مادر به این وابستگى‏مى‏تواند در آینده براى کودک مشکل‏آفرین باشد. متاسفانه امروزه برخى ازوالدین، بى‏آنکه ناگزیر باشند، فرزندان خود را به مهدکودک مى‏سپارند. هرچندمهدکودک بعد اجتماعى کودکان را پرورش مى‏دهد، اما هرگز پاسخگوى نیاز حیاتى‏کودک به عاطفه نیست. بنابراین شایسته است والدین، در حد امکان، فرزندان خودرا از حلاوت مهر مادرى و عطوفت پدرى محروم نسازند. توجه به وابستگى کودک چنان‏مهم است که حتى در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هم نشسته‏اند، فاصله‏انداخت.
امام کاظم(ع) مى‏فرماید:
رسول خدا(ص) از فاصله انداختن بین پدر و فرزند نهى فرمود. (1)
وفا به وعده
وفاى به وعده، حتى در برابر کفار، از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دین‏است. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیت‏بیشترى برخودار است. کودکان‏جز به تحقق وعده والدین نمى‏اندیشند، در وفاى والدین تردید ندارند و هماره به‏انتظار لحظه موعود مى‏نشینند. هرگونه تاخیر و تخلف در وفاى به وعده آنها رامى‏آزارد و به تخریب روحیه اعتماد به والدین مى‏انجامد. افزون بر این، چنین‏کردار ناپسندى غیر مستقیم درس پیمان‏شکنى به آنان مى‏آموزد. کلیب صیداوى نقل‏مى‏کند که، امام کاظم(ع) فرمود: اذا وعدتم الصبیان وفوا لهم ...; هنگامى که‏به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید; همانا کودکان چنان مى‏پندارند که شما به‏آنها روزى مى‏دهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزى به اندازه زنان و کودکان‏خشمگین نمى‏شود. (2)
کودکان و نماز
نماز ستون دین و سرچشمه همه نیکیهاست.
هرچند این امر مهم همزمان با سن تکلیف بر انسان واجب مى‏شود; اما هر چه زودترفرزندان با آن آشنا گردند، سریعتر تحت الطاف الهى قرار مى‏گیرند و شتابانتردر راه کسب فضایل اخلاقى گام خواهند گذاشت.
انسانى که از کودکى با نماز آشنا و مانوس شود، زودتر شیرینى عبادت و ارتباطبا پروردگار را مى‏چشد و دیگر هرگز ذائقه دلش طعم تلخ گناه را نمى‏پسندد. ازبعد اجتماعى نیز نماز، نوجوان را به جماعت نیک‏رفتاران و پسندیدگان پیوندمى‏دهد و از فرو رفتن در گرداب آشنایى با آلودگان و تبهکاران بازمى‏دارد. نمازدر نوجوانى و قبل از تکلیف، تجربه‏اى شیرین و جذاب است، هنگام تکلیف، احساس‏سختى فرایض را از انسان دور مى‏سازد. بدین جهت ائمه علیهم السلام فرزندان‏خود را، قبل از سن تکلیف، با نماز آشنا مى‏ساختند. امام کاظم(ع) فرمود: مرواصبیانکم بالصلاه اذا کانوا سبع سنین ...; هنگامى که فرزندانتان به سن هفت‏سالگى رسیدند، آنها را به نماز فرمان دهید. (3)
فرزندان و بستر استراحت
اسلام به پیشگیرى از گناه اهمیت‏بسیار مى‏دهدو براى از بین بردن زمینه‏هاى گناه تاکید مى‏کند. رعایت‏حجاب، پرهیزاز اختلاط زنان و مردان، کراهت‏سخن گفتن بسیار با نامحرمان و ... از همین باب‏است. جدا کردن بستر فرزندان در آستانه سن تمیز نیز بخشى از برنامه پیشگیرى‏از گناهان است. امام کاظم(ع) فرمود: ... هنگامى که فرزندانتان به ده سالگى‏رسیدند، بسترشان را از هم جدا کنید. (4)
فرزندان و مسوولیت
مسوولیت دادن به‏فرزندان از روشهاى مؤثر تربیتى است. مسوولیت، اگر متناسب با توان کودکان‏باشد و در انجام دادن آن یارى شوند، اعتماد به نفسشان را تقویت مى‏کند و آنان‏را براى پذیرش و به انجام رساندن مسوولیتهاى بزرگتر آماده مى‏سازد علاوه براین، کودکان احساس مى‏کنند که والدین براى آنها احترام قایلند و آنها راناتوان نمى‏انگارند. پیشواى هفتم شیعیان، در فرصتهاى مناسب، به فرزندانش‏مسوولیت مى‏داد. سلیمان جعفرى مى‏گوید: هنگامى که یکى از فرزندان امام کاظم(ع)در بستر مرگ بود، حضرت به فرزندش قاسم فرمود: بر بالین برادرت سوره صافات‏بخوان. قاسم قرائت‏سوره صافات را شروع کرد و چون به آیه «اهم اشد خلقا ام‏من خلقناه ...; رسید، برادرش وفات یافت ...» (5)
آن حضرت همچنین، همزمان باوصى اصلى قرار دادن حضرت رضا(ع) سه تن از فرزندانش (عباس، اسماعیل و احمد)را در مسوولیت وصایت‏با امام هشتم(ع) همراه ساخت.
ناآرامى کودکان
برخى از کودکان بسیار شلوغ، پرتحرک و ناآرامند; به هر کارى‏دست مى‏زنند و چه بسا سبب آزار والدین مى‏شوند. برخى از والدین در برابر آنهاموضع مى‏گیرند، لب به سرزنش مى‏گشایند و آنان را نابهنجار به شمار مى‏آورند; درحالى که تحرک و ناآرامى کودکان معمولا طبیعى است و کسانى که در کودکى شلوغ وپرتحرک باشند، در جوانى آرام و بردبار خواهند شد. بنابراین بجاست والدین کمرهمت‏ببندند و با صبر و حوصله، خود را براى گذر از این دوره حساس و چه بساطاقت‏فرسا مهیا سازند.
امام کاظم فرمود: تستحب عرامه (6) الصبى فى صغره لیکون‏حلیما فى کبره; ... ما ینبعى ان یکون الا هکذا; سزاوار است فرزند در کودکى‏شلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگى صبور و بردبار شود; ... و جز این روانیست. (7)
تفاوت آرى، تبعیض هرگز
تبعیض و تفاوت دو واژه نزدیک، ولى متفاوت‏است. تبعیض بدین معناست که در میان افراد همپایه و همسان بى‏دلیل فرد یاافرادى را برتر به شمار آوریم; ولى تفاوت عبارت است از برترى شایستگان. درسیره تربیتى امام کاظم(ع) تبعیض ممنوع و تفاوت مجاز شمرده شده است. تبعیض‏میان فرزندان بذر کینه و اختلاف و بدبینى به والدین را در دل کودکان‏مى‏پراکند. امام کاظم(ع) از پدرانش چنین نقل مى‏کند: مردى یکى از دو فرزندش‏بوسید و دیگرى را رها کرد. رسول خدا(ص) [با ناراحتى] فرمود: چرا بین آن‏ها به‏مساوات رفتار نمى‏کنى؟ (8)
تفاوت اگر بجا و منطقى باشد، موجب پیشرفت فرزندان‏مى‏شود; زیرا حس رقابت‏سالم را در آنها تقویت مى‏کند. امام کاظم(ع) در مواردى‏میان فرزندانش تفاوت قایل مى‏شد. رفاعه از حضرت موسى بن‏جعفر(ع) پرسید: اى‏فرزند رسول الله، مردى چند پسر دارد; آیا برتر شمردن یکى بر دیگران، درست‏است؟
امام(ع) پاسخ داد: نعم، لا باءس; قد کان ابى(ع) یفضلنى على عبدالله;بلى، مانعى ندارد; زیرا پدرم [حضرت صادق(ع)] مرا بر عبدالله، برادر بزرگترم‏ترجیح مى‏داد. (9)
حضرت رضا(ع) نیز فرمود: پدر بزرگوارم اسماعیل را، با آنکه‏از عباس کوچکتر بود، در تولیت صدقه اموال بر عباس مقدم داشت. (10)
شیخ مفیدمى‏نویسد: «احمد بن‏موسى شخصى بخشنده، بزرگوار و با ورع بود، امام کاظم(ع) اورا دوست مى‏داشت، بر دیگران مقدم مى‏شمرد و مزرعه خود را به او بخشید.» (11)
تفاوت نهادن میان فرزندان امرى بسیار ظریف و حساس است و نیاز به کمال دقت وظرافت دارد; زیرا ممکن است فرزندان آن را تبعیض پندارند. پس والدین باید:
1 هنگام تفاوت نهادن میان فرزندان، به گونه‏اى رفتار کنند که کسى آن راتبعیض به شمار نیاورد;
2 دقت کنند که سبب برترى فرزندى که برتر مى‏شمارند،کاملا آشکار باشد;
3 در صورت امکان، امتیاز فرزند برتر را، با عباراتى‏سازنده، بیان کنند.
امام هفتم(ع) در مواردى حضرت رضا(ع) را بر دیگران ترجیح‏مى‏داد، او را الگوى دیگر فرزندان معرفى مى‏کرد و وجه برترى‏اش را آشکارمى‏ساخت.
اسحاق بن‏موسى(ع) مى‏گوید: امام کاظم(ع) به فرزندانش مى‏فرمود:
برادرتان على(ع) دانشمند آل محمد(ص) است، در باره دینتان از او بپرسید وآنچه بیان مى‏کند، به خاطر بسپارید. همانا ابوجعفر(ع) به من فرمود:
دانشمند آل محمد در شمار فرزندان تو خواهد بود. کاش وى را درک مى‏کردم.
بى‏تردید او همنام امیرمومنان [على] است. (12)
موقعیت اجتماعى فرزندان
فرزندان‏تا وقتى به بلوغ شرعى، عقلى و اجتماعى دست نیافته‏اند، به مراقبت والدین وهدایت آنها نیاز دارند.
فراهم ساختن زمینه مساعد براى دستیابى فرزندان به جایگاه اجتماعى مناسب،بخشى از وظایف والدین در برابر فرزندان است. آنها باید، براى رسیدن به این‏هدف، فرزندشان را در انتخاب شغل مناسب یارى دهند. چه بسیار فرزندانى که براثر بى‏توجهى والدین به مشاغل پست و منفى تن داده‏اند و به خاطر محروم بودن ازراهنماییهاى سودمند والدین از موقعیتهاى ارزشمند و شایسته اجتماعى محروم‏شدند، سرانجامشان به رذالت و پستى گرایید و مایه ننگ و خوارى والدین‏گردیدند. امام کاظم(ع) فرمود:
شخصى [با فرزندش] خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: اى رسول خدا، حق این فرزند برمن کدام است؟
حضرت فرمود: نام نیکو برایش انتخاب کن، او را ادب بیاموز و در موقعیتى نیک‏قرار ده.[جایگاه اجتماعى مناسب برایش فراهم ساز] (13)
در حدیث دیگرى‏مى‏فرماید: شخصى همراه فرزندش خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: یا رسول الله، من‏به فرزندم نوشتن آموختم، او را به چه کارى گمارم؟
حضرت فرمود: او را به کارى که خشنودى خداوند در آن است‏بگمار و از پنج‏شغل‏بازدار: سیائى، صائغى، قصابى، حناطى و نحاسى.
مرد پرسید: سیاء کیست؟
فرمود: کسى که کفن مى‏فروشد و براى امتم آرزوى مرگ مى‏کند. همانا نوزاد امت‏من، نزد من از آنچه خورشید بر آن مى‏تابد، محبوب‏تر است. صائغ کسى است که درپى زیان (14) امت من است; قصاب ذبح مى‏کند تا آنکه رحمت از قلبش مى‏رود; حناطکسى است که غذا را احتکار مى‏کند، همانا اگر خداوند محتکر را در حال دزدى‏مشاهده کند، بهتر است از اینکه او را چهل روز در حال احتکار ببیند; اما نحاس[برده‏فروش] جبرئیل نزدم آمد و فرمود:
اى محمد، بدترین امت کسانى‏اند که مردم را مى‏فروشند.
والدین و موعظه فرزندان
هرچند روش غیر مستقیم و زبان عمل از زبان گفتارنافذتر است و معصومان(علیهم السلام) بیش از آنچه مى‏گفتند با کردار خود، مردم‏را ارشاد مى‏کردند; ولى پند مستقیم نیز در سیره آنها بسیار مشاهده مى‏شود.
امام کاظم(ع) بعضى از فرزندانش را چنین اندرز مى‏دهد: فرزندم! بپرهیز ازاینکه خداوند تو را در گناهى که از آن نهى‏ات کرده، ببیند; بپرهیز از اینکه‏پروردگار تو را از اطاعتى که بدان فرمانت داده، دور مشاهده کند. بر تو بادبه تلاش و کوشش. هرگز خود را از کوتاهى در عبادت خداوند تهى مشمار; زیراخداوند چنان که شایسته است عبادت نمى‏شود; و از مزاح بپرهیز که نور ایمانت رامى‏برد و تو را سبک مى‏سازد; و از اندوه و کسالت دور باش، که از بهره دنیا وآخرتت جلوگیرى مى‏کنند.» (15)
مسافرت خانوادگى
مسافرتهاى خانوادگى مى‏توانداثر تربیتى داشته باشد; زیرا: 1. باعث نشاط و شادابى اعضاى خانواده مى‏شود;
2. سبب استمرار نظارت پدر، که در حیات تربیتى فرزندان ضرورى است، مى‏گردد;این امر، بویژه امروزه که پدران به سبب مشاغل زیاد در خانه کمتر حضور دارند.بسیار مهم است.
3. زمینه بروز استعدادها و شناخت نقاط ضعف و قوت کودکان را فراهم مى‏آورد;
4.میدان مناسبى براى تجلى اخلاق اجتماعى و تمرین صفات پسندیده‏اى چون همکارى،تعاون، نوعدوستى، ایثار و گذشت‏به شمار مى‏آید;
5. چنانچه سفر، زیارتى باشدسبب تحکیم اعتقادات و توجه به معنویات مى‏شود.
على بن‏جعفر، برادر امام کاظم(ع) مى‏گوید: چهار مرتبه در رکاب حضرت کاظم(ع)بودم و حضرت همراه خانواده‏اش سمت‏حج راه مى‏سپرد. این سفرها گاه‏26 روز،زمانى 24 روز و گاه 21 روز به درازا مى‏کشید. (16)
تربیت از تولد تا مرگ
امام(ع) هنگام تولد فرزندش رضا(ع) کلمات زیباى اذان و اقامه را در گوشش‏زمزمه فرمود و روان نورسیده خود را با آواى توحید صفا بخشید. نجمه مادر حضرت‏رضا(ع) مى‏گوید: هنگامى که وضع حمل کردم پسرم [على بن‏موسى] دستهایش را برزمین قرار داده، سر را سمت آسمان بلند کرد و لبهایش را حرکت داد، گویا سخن‏مى‏گفت. پدرش موسى بن‏جعفر(ع) بر من وارد شد و فرمود: اى نجمه، کرامت‏پروردگارت گوارایت‏باد. آنگاه نوزاد را، که در لباس سفید پیچیده بودم، به‏حضرت دادم.
امام(ع) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت; آب فرات خواست، کامش رابا آب فرات آشنا ساخت; سپس او را به من داد و فرمود: بگیرش که بقیه الله درروى زمین است. (17) حضرت حتى در لحظات پایانى عمرش نیز به تربیت فرزندانش‏مى‏اندیشید. آن بزرگوار در وصیت‏نامه‏اش نکات تربیتى مهمى به یادگار نهاده،مى‏فرماید: ... در باره صدقات و اموال و فرزندان وصیت مى‏کنم ابراهیم و عباس واسماعیل و ام احمد و على را، بویژه در امر زنان; و پسرم على(ع) در امر آنهامختار است نه پسران دیگرم. همچنین در صدقه و ثلث پدرم و درباره اهل بیتم اواختیار دارد ... من داراى اموالى هستم که صدقه قرار داده‏ام; فرزندم على بدان‏آگاه و راست‏گفتار است و باید بدین وصیت عمل کند. و اگر از برخى از فرزندانم‏به عنوان وصى نام بردم، براى احترامشان بوده تا در اجراى وصیت‏شرکت کنند.
فرزندان و همسرانم هر یک در همان خانه‏اى که هستند، اقامت و با مقدارى ثابت‏از صدقات معین زندگى کنند ...
هیچ یک از فرزندانم حق شوهردادن دخترانم را ندارند، مگر به فرمان رضا(ع).
اگر رضا ناخشنود بود و کسى بدین کار اقدام کرد، با خداوند و رسول و ولى‏اش‏مخالفت کرده، در مقام جنگ با حق برآمده است. اگر فرزندم رضا صلاح دانست، آنهارا شوهر مى‏دهد و اگر نخواست نگه مى‏دارد. (18)
پى‏نوشت‏ها:
1 الکافى، ج‏6، ص 50.
2 مستدرک الوسائل، ج‏3، ص 558.
3 همان.
4 حیاه الامام موسى بن‏جعفر(ع)، ج 2، ص 430.
5 صبى عارم: بین العرام بالضم اى شرس (مجمع البحرین، ج‏6، ص‏113) و الشرس‏هو السیى‏ء الخلق، بین الشرس (همان، ج 4، ص 78); عرم عرامه: اشتد و خرج عن‏الحد (المنجد) در برخى کتب عرامه را تحمل سختى و مشقت کودک معنا کرده‏اند که‏به نظر مى‏رسد صحیح نباشد.
6 الکافى، ج‏6، ص 51.
7 مسند امام کاظم(ع)، ج 1، ص 481.
8 همان، ج‏3، ص‏7.
9 عیون اخبار الرضا(ع)، ص‏27.
10 الارشاد، ج 2، ص 244.
11 کشف الغمه، ج‏3، ص‏107.
12 الکافى، ج‏6، ص 48.
13 در نسخه تهذیب و استبصار «دین‏» امتى ذکر شده. (تهذیب، ج‏6، ص 362 واستبصار، ج‏3،ص‏96)
14 مسند امام کاظم(ع)، ج 2، ص 391.
15 تحف العقول، ص‏306.
16 بحار، ج 48، ص 100.
17 عیون اخبار الرضا، ص‏1716.
18 بحار، ج 48، ص‏276 280.

تبلیغات