رهنمودهاى تربیتى امام کاظم(ع) (2)
آرشیو
چکیده
متن
کودک و وابستگى به والدین
پیوند عاطفى والدین و فرزندان از نشانههاى خداوند است; پیوند ناگسستنى وبىشائبهاى که بر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. وابستگى عاطفى فرزند بهوالدین بیش از تعلق خاطر والدین به فرزند است. نیاز به عاطفه سراسر وجودکودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک تواندورى از والدین را ندارد و هرگونه بىتوجهى پدر و مادر به این وابستگىمىتواند در آینده براى کودک مشکلآفرین باشد. متاسفانه امروزه برخى ازوالدین، بىآنکه ناگزیر باشند، فرزندان خود را به مهدکودک مىسپارند. هرچندمهدکودک بعد اجتماعى کودکان را پرورش مىدهد، اما هرگز پاسخگوى نیاز حیاتىکودک به عاطفه نیست. بنابراین شایسته است والدین، در حد امکان، فرزندان خودرا از حلاوت مهر مادرى و عطوفت پدرى محروم نسازند. توجه به وابستگى کودک چنانمهم است که حتى در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هم نشستهاند، فاصلهانداخت.
امام کاظم(ع) مىفرماید:
رسول خدا(ص) از فاصله انداختن بین پدر و فرزند نهى فرمود. (1)
وفا به وعده
وفاى به وعده، حتى در برابر کفار، از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دیناست. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیتبیشترى برخودار است. کودکانجز به تحقق وعده والدین نمىاندیشند، در وفاى والدین تردید ندارند و هماره بهانتظار لحظه موعود مىنشینند. هرگونه تاخیر و تخلف در وفاى به وعده آنها رامىآزارد و به تخریب روحیه اعتماد به والدین مىانجامد. افزون بر این، چنینکردار ناپسندى غیر مستقیم درس پیمانشکنى به آنان مىآموزد. کلیب صیداوى نقلمىکند که، امام کاظم(ع) فرمود: اذا وعدتم الصبیان وفوا لهم ...; هنگامى کهبه فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید; همانا کودکان چنان مىپندارند که شما بهآنها روزى مىدهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزى به اندازه زنان و کودکانخشمگین نمىشود. (2)
کودکان و نماز
نماز ستون دین و سرچشمه همه نیکیهاست.
هرچند این امر مهم همزمان با سن تکلیف بر انسان واجب مىشود; اما هر چه زودترفرزندان با آن آشنا گردند، سریعتر تحت الطاف الهى قرار مىگیرند و شتابانتردر راه کسب فضایل اخلاقى گام خواهند گذاشت.
انسانى که از کودکى با نماز آشنا و مانوس شود، زودتر شیرینى عبادت و ارتباطبا پروردگار را مىچشد و دیگر هرگز ذائقه دلش طعم تلخ گناه را نمىپسندد. ازبعد اجتماعى نیز نماز، نوجوان را به جماعت نیکرفتاران و پسندیدگان پیوندمىدهد و از فرو رفتن در گرداب آشنایى با آلودگان و تبهکاران بازمىدارد. نمازدر نوجوانى و قبل از تکلیف، تجربهاى شیرین و جذاب است، هنگام تکلیف، احساسسختى فرایض را از انسان دور مىسازد. بدین جهت ائمه علیهم السلام فرزندانخود را، قبل از سن تکلیف، با نماز آشنا مىساختند. امام کاظم(ع) فرمود: مرواصبیانکم بالصلاه اذا کانوا سبع سنین ...; هنگامى که فرزندانتان به سن هفتسالگى رسیدند، آنها را به نماز فرمان دهید. (3)
فرزندان و بستر استراحت
اسلام به پیشگیرى از گناه اهمیتبسیار مىدهدو براى از بین بردن زمینههاى گناه تاکید مىکند. رعایتحجاب، پرهیزاز اختلاط زنان و مردان، کراهتسخن گفتن بسیار با نامحرمان و ... از همین باباست. جدا کردن بستر فرزندان در آستانه سن تمیز نیز بخشى از برنامه پیشگیرىاز گناهان است. امام کاظم(ع) فرمود: ... هنگامى که فرزندانتان به ده سالگىرسیدند، بسترشان را از هم جدا کنید. (4)
فرزندان و مسوولیت
مسوولیت دادن بهفرزندان از روشهاى مؤثر تربیتى است. مسوولیت، اگر متناسب با توان کودکانباشد و در انجام دادن آن یارى شوند، اعتماد به نفسشان را تقویت مىکند و آنانرا براى پذیرش و به انجام رساندن مسوولیتهاى بزرگتر آماده مىسازد علاوه براین، کودکان احساس مىکنند که والدین براى آنها احترام قایلند و آنها راناتوان نمىانگارند. پیشواى هفتم شیعیان، در فرصتهاى مناسب، به فرزندانشمسوولیت مىداد. سلیمان جعفرى مىگوید: هنگامى که یکى از فرزندان امام کاظم(ع)در بستر مرگ بود، حضرت به فرزندش قاسم فرمود: بر بالین برادرت سوره صافاتبخوان. قاسم قرائتسوره صافات را شروع کرد و چون به آیه «اهم اشد خلقا اممن خلقناه ...; رسید، برادرش وفات یافت ...» (5)
آن حضرت همچنین، همزمان باوصى اصلى قرار دادن حضرت رضا(ع) سه تن از فرزندانش (عباس، اسماعیل و احمد)را در مسوولیت وصایتبا امام هشتم(ع) همراه ساخت.
ناآرامى کودکان
برخى از کودکان بسیار شلوغ، پرتحرک و ناآرامند; به هر کارىدست مىزنند و چه بسا سبب آزار والدین مىشوند. برخى از والدین در برابر آنهاموضع مىگیرند، لب به سرزنش مىگشایند و آنان را نابهنجار به شمار مىآورند; درحالى که تحرک و ناآرامى کودکان معمولا طبیعى است و کسانى که در کودکى شلوغ وپرتحرک باشند، در جوانى آرام و بردبار خواهند شد. بنابراین بجاست والدین کمرهمتببندند و با صبر و حوصله، خود را براى گذر از این دوره حساس و چه بساطاقتفرسا مهیا سازند.
امام کاظم فرمود: تستحب عرامه (6) الصبى فى صغره لیکونحلیما فى کبره; ... ما ینبعى ان یکون الا هکذا; سزاوار است فرزند در کودکىشلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگى صبور و بردبار شود; ... و جز این روانیست. (7)
تفاوت آرى، تبعیض هرگز
تبعیض و تفاوت دو واژه نزدیک، ولى متفاوتاست. تبعیض بدین معناست که در میان افراد همپایه و همسان بىدلیل فرد یاافرادى را برتر به شمار آوریم; ولى تفاوت عبارت است از برترى شایستگان. درسیره تربیتى امام کاظم(ع) تبعیض ممنوع و تفاوت مجاز شمرده شده است. تبعیضمیان فرزندان بذر کینه و اختلاف و بدبینى به والدین را در دل کودکانمىپراکند. امام کاظم(ع) از پدرانش چنین نقل مىکند: مردى یکى از دو فرزندشبوسید و دیگرى را رها کرد. رسول خدا(ص) [با ناراحتى] فرمود: چرا بین آنها بهمساوات رفتار نمىکنى؟ (8)
تفاوت اگر بجا و منطقى باشد، موجب پیشرفت فرزندانمىشود; زیرا حس رقابتسالم را در آنها تقویت مىکند. امام کاظم(ع) در مواردىمیان فرزندانش تفاوت قایل مىشد. رفاعه از حضرت موسى بنجعفر(ع) پرسید: اىفرزند رسول الله، مردى چند پسر دارد; آیا برتر شمردن یکى بر دیگران، درستاست؟
امام(ع) پاسخ داد: نعم، لا باءس; قد کان ابى(ع) یفضلنى على عبدالله;بلى، مانعى ندارد; زیرا پدرم [حضرت صادق(ع)] مرا بر عبدالله، برادر بزرگترمترجیح مىداد. (9)
حضرت رضا(ع) نیز فرمود: پدر بزرگوارم اسماعیل را، با آنکهاز عباس کوچکتر بود، در تولیت صدقه اموال بر عباس مقدم داشت. (10)
شیخ مفیدمىنویسد: «احمد بنموسى شخصى بخشنده، بزرگوار و با ورع بود، امام کاظم(ع) اورا دوست مىداشت، بر دیگران مقدم مىشمرد و مزرعه خود را به او بخشید.» (11)
تفاوت نهادن میان فرزندان امرى بسیار ظریف و حساس است و نیاز به کمال دقت وظرافت دارد; زیرا ممکن است فرزندان آن را تبعیض پندارند. پس والدین باید:
1 هنگام تفاوت نهادن میان فرزندان، به گونهاى رفتار کنند که کسى آن راتبعیض به شمار نیاورد;
2 دقت کنند که سبب برترى فرزندى که برتر مىشمارند،کاملا آشکار باشد;
3 در صورت امکان، امتیاز فرزند برتر را، با عباراتىسازنده، بیان کنند.
امام هفتم(ع) در مواردى حضرت رضا(ع) را بر دیگران ترجیحمىداد، او را الگوى دیگر فرزندان معرفى مىکرد و وجه برترىاش را آشکارمىساخت.
اسحاق بنموسى(ع) مىگوید: امام کاظم(ع) به فرزندانش مىفرمود:
برادرتان على(ع) دانشمند آل محمد(ص) است، در باره دینتان از او بپرسید وآنچه بیان مىکند، به خاطر بسپارید. همانا ابوجعفر(ع) به من فرمود:
دانشمند آل محمد در شمار فرزندان تو خواهد بود. کاش وى را درک مىکردم.
بىتردید او همنام امیرمومنان [على] است. (12)
موقعیت اجتماعى فرزندان
فرزندانتا وقتى به بلوغ شرعى، عقلى و اجتماعى دست نیافتهاند، به مراقبت والدین وهدایت آنها نیاز دارند.
فراهم ساختن زمینه مساعد براى دستیابى فرزندان به جایگاه اجتماعى مناسب،بخشى از وظایف والدین در برابر فرزندان است. آنها باید، براى رسیدن به اینهدف، فرزندشان را در انتخاب شغل مناسب یارى دهند. چه بسیار فرزندانى که براثر بىتوجهى والدین به مشاغل پست و منفى تن دادهاند و به خاطر محروم بودن ازراهنماییهاى سودمند والدین از موقعیتهاى ارزشمند و شایسته اجتماعى محرومشدند، سرانجامشان به رذالت و پستى گرایید و مایه ننگ و خوارى والدینگردیدند. امام کاظم(ع) فرمود:
شخصى [با فرزندش] خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: اى رسول خدا، حق این فرزند برمن کدام است؟
حضرت فرمود: نام نیکو برایش انتخاب کن، او را ادب بیاموز و در موقعیتى نیکقرار ده.[جایگاه اجتماعى مناسب برایش فراهم ساز] (13)
در حدیث دیگرىمىفرماید: شخصى همراه فرزندش خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: یا رسول الله، منبه فرزندم نوشتن آموختم، او را به چه کارى گمارم؟
حضرت فرمود: او را به کارى که خشنودى خداوند در آن استبگمار و از پنجشغلبازدار: سیائى، صائغى، قصابى، حناطى و نحاسى.
مرد پرسید: سیاء کیست؟
فرمود: کسى که کفن مىفروشد و براى امتم آرزوى مرگ مىکند. همانا نوزاد امتمن، نزد من از آنچه خورشید بر آن مىتابد، محبوبتر است. صائغ کسى است که درپى زیان (14) امت من است; قصاب ذبح مىکند تا آنکه رحمت از قلبش مىرود; حناطکسى است که غذا را احتکار مىکند، همانا اگر خداوند محتکر را در حال دزدىمشاهده کند، بهتر است از اینکه او را چهل روز در حال احتکار ببیند; اما نحاس[بردهفروش] جبرئیل نزدم آمد و فرمود:
اى محمد، بدترین امت کسانىاند که مردم را مىفروشند.
والدین و موعظه فرزندان
هرچند روش غیر مستقیم و زبان عمل از زبان گفتارنافذتر است و معصومان(علیهم السلام) بیش از آنچه مىگفتند با کردار خود، مردمرا ارشاد مىکردند; ولى پند مستقیم نیز در سیره آنها بسیار مشاهده مىشود.
امام کاظم(ع) بعضى از فرزندانش را چنین اندرز مىدهد: فرزندم! بپرهیز ازاینکه خداوند تو را در گناهى که از آن نهىات کرده، ببیند; بپرهیز از اینکهپروردگار تو را از اطاعتى که بدان فرمانت داده، دور مشاهده کند. بر تو بادبه تلاش و کوشش. هرگز خود را از کوتاهى در عبادت خداوند تهى مشمار; زیراخداوند چنان که شایسته است عبادت نمىشود; و از مزاح بپرهیز که نور ایمانت رامىبرد و تو را سبک مىسازد; و از اندوه و کسالت دور باش، که از بهره دنیا وآخرتت جلوگیرى مىکنند.» (15)
مسافرت خانوادگى
مسافرتهاى خانوادگى مىتوانداثر تربیتى داشته باشد; زیرا: 1. باعث نشاط و شادابى اعضاى خانواده مىشود;
2. سبب استمرار نظارت پدر، که در حیات تربیتى فرزندان ضرورى است، مىگردد;این امر، بویژه امروزه که پدران به سبب مشاغل زیاد در خانه کمتر حضور دارند.بسیار مهم است.
3. زمینه بروز استعدادها و شناخت نقاط ضعف و قوت کودکان را فراهم مىآورد;
4.میدان مناسبى براى تجلى اخلاق اجتماعى و تمرین صفات پسندیدهاى چون همکارى،تعاون، نوعدوستى، ایثار و گذشتبه شمار مىآید;
5. چنانچه سفر، زیارتى باشدسبب تحکیم اعتقادات و توجه به معنویات مىشود.
على بنجعفر، برادر امام کاظم(ع) مىگوید: چهار مرتبه در رکاب حضرت کاظم(ع)بودم و حضرت همراه خانوادهاش سمتحج راه مىسپرد. این سفرها گاه26 روز،زمانى 24 روز و گاه 21 روز به درازا مىکشید. (16)
تربیت از تولد تا مرگ
امام(ع) هنگام تولد فرزندش رضا(ع) کلمات زیباى اذان و اقامه را در گوششزمزمه فرمود و روان نورسیده خود را با آواى توحید صفا بخشید. نجمه مادر حضرترضا(ع) مىگوید: هنگامى که وضع حمل کردم پسرم [على بنموسى] دستهایش را برزمین قرار داده، سر را سمت آسمان بلند کرد و لبهایش را حرکت داد، گویا سخنمىگفت. پدرش موسى بنجعفر(ع) بر من وارد شد و فرمود: اى نجمه، کرامتپروردگارت گوارایتباد. آنگاه نوزاد را، که در لباس سفید پیچیده بودم، بهحضرت دادم.
امام(ع) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت; آب فرات خواست، کامش رابا آب فرات آشنا ساخت; سپس او را به من داد و فرمود: بگیرش که بقیه الله درروى زمین است. (17) حضرت حتى در لحظات پایانى عمرش نیز به تربیت فرزندانشمىاندیشید. آن بزرگوار در وصیتنامهاش نکات تربیتى مهمى به یادگار نهاده،مىفرماید: ... در باره صدقات و اموال و فرزندان وصیت مىکنم ابراهیم و عباس واسماعیل و ام احمد و على را، بویژه در امر زنان; و پسرم على(ع) در امر آنهامختار است نه پسران دیگرم. همچنین در صدقه و ثلث پدرم و درباره اهل بیتم اواختیار دارد ... من داراى اموالى هستم که صدقه قرار دادهام; فرزندم على بدانآگاه و راستگفتار است و باید بدین وصیت عمل کند. و اگر از برخى از فرزندانمبه عنوان وصى نام بردم، براى احترامشان بوده تا در اجراى وصیتشرکت کنند.
فرزندان و همسرانم هر یک در همان خانهاى که هستند، اقامت و با مقدارى ثابتاز صدقات معین زندگى کنند ...
هیچ یک از فرزندانم حق شوهردادن دخترانم را ندارند، مگر به فرمان رضا(ع).
اگر رضا ناخشنود بود و کسى بدین کار اقدام کرد، با خداوند و رسول و ولىاشمخالفت کرده، در مقام جنگ با حق برآمده است. اگر فرزندم رضا صلاح دانست، آنهارا شوهر مىدهد و اگر نخواست نگه مىدارد. (18)
پىنوشتها:
1 الکافى، ج6، ص 50.
2 مستدرک الوسائل، ج3، ص 558.
3 همان.
4 حیاه الامام موسى بنجعفر(ع)، ج 2، ص 430.
5 صبى عارم: بین العرام بالضم اى شرس (مجمع البحرین، ج6، ص113) و الشرسهو السیىء الخلق، بین الشرس (همان، ج 4، ص 78); عرم عرامه: اشتد و خرج عنالحد (المنجد) در برخى کتب عرامه را تحمل سختى و مشقت کودک معنا کردهاند کهبه نظر مىرسد صحیح نباشد.
6 الکافى، ج6، ص 51.
7 مسند امام کاظم(ع)، ج 1، ص 481.
8 همان، ج3، ص7.
9 عیون اخبار الرضا(ع)، ص27.
10 الارشاد، ج 2، ص 244.
11 کشف الغمه، ج3، ص107.
12 الکافى، ج6، ص 48.
13 در نسخه تهذیب و استبصار «دین» امتى ذکر شده. (تهذیب، ج6، ص 362 واستبصار، ج3،ص96)
14 مسند امام کاظم(ع)، ج 2، ص 391.
15 تحف العقول، ص306.
16 بحار، ج 48، ص 100.
17 عیون اخبار الرضا، ص1716.
18 بحار، ج 48، ص276 280.
پیوند عاطفى والدین و فرزندان از نشانههاى خداوند است; پیوند ناگسستنى وبىشائبهاى که بر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. وابستگى عاطفى فرزند بهوالدین بیش از تعلق خاطر والدین به فرزند است. نیاز به عاطفه سراسر وجودکودک را فرا گرفته و او را به عنایت والدین نیازمند ساخته است. کودک تواندورى از والدین را ندارد و هرگونه بىتوجهى پدر و مادر به این وابستگىمىتواند در آینده براى کودک مشکلآفرین باشد. متاسفانه امروزه برخى ازوالدین، بىآنکه ناگزیر باشند، فرزندان خود را به مهدکودک مىسپارند. هرچندمهدکودک بعد اجتماعى کودکان را پرورش مىدهد، اما هرگز پاسخگوى نیاز حیاتىکودک به عاطفه نیست. بنابراین شایسته است والدین، در حد امکان، فرزندان خودرا از حلاوت مهر مادرى و عطوفت پدرى محروم نسازند. توجه به وابستگى کودک چنانمهم است که حتى در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هم نشستهاند، فاصلهانداخت.
امام کاظم(ع) مىفرماید:
رسول خدا(ص) از فاصله انداختن بین پدر و فرزند نهى فرمود. (1)
وفا به وعده
وفاى به وعده، حتى در برابر کفار، از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دیناست. این عمل مهم در برخورد با کودکان از اهمیتبیشترى برخودار است. کودکانجز به تحقق وعده والدین نمىاندیشند، در وفاى والدین تردید ندارند و هماره بهانتظار لحظه موعود مىنشینند. هرگونه تاخیر و تخلف در وفاى به وعده آنها رامىآزارد و به تخریب روحیه اعتماد به والدین مىانجامد. افزون بر این، چنینکردار ناپسندى غیر مستقیم درس پیمانشکنى به آنان مىآموزد. کلیب صیداوى نقلمىکند که، امام کاظم(ع) فرمود: اذا وعدتم الصبیان وفوا لهم ...; هنگامى کهبه فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید; همانا کودکان چنان مىپندارند که شما بهآنها روزى مىدهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزى به اندازه زنان و کودکانخشمگین نمىشود. (2)
کودکان و نماز
نماز ستون دین و سرچشمه همه نیکیهاست.
هرچند این امر مهم همزمان با سن تکلیف بر انسان واجب مىشود; اما هر چه زودترفرزندان با آن آشنا گردند، سریعتر تحت الطاف الهى قرار مىگیرند و شتابانتردر راه کسب فضایل اخلاقى گام خواهند گذاشت.
انسانى که از کودکى با نماز آشنا و مانوس شود، زودتر شیرینى عبادت و ارتباطبا پروردگار را مىچشد و دیگر هرگز ذائقه دلش طعم تلخ گناه را نمىپسندد. ازبعد اجتماعى نیز نماز، نوجوان را به جماعت نیکرفتاران و پسندیدگان پیوندمىدهد و از فرو رفتن در گرداب آشنایى با آلودگان و تبهکاران بازمىدارد. نمازدر نوجوانى و قبل از تکلیف، تجربهاى شیرین و جذاب است، هنگام تکلیف، احساسسختى فرایض را از انسان دور مىسازد. بدین جهت ائمه علیهم السلام فرزندانخود را، قبل از سن تکلیف، با نماز آشنا مىساختند. امام کاظم(ع) فرمود: مرواصبیانکم بالصلاه اذا کانوا سبع سنین ...; هنگامى که فرزندانتان به سن هفتسالگى رسیدند، آنها را به نماز فرمان دهید. (3)
فرزندان و بستر استراحت
اسلام به پیشگیرى از گناه اهمیتبسیار مىدهدو براى از بین بردن زمینههاى گناه تاکید مىکند. رعایتحجاب، پرهیزاز اختلاط زنان و مردان، کراهتسخن گفتن بسیار با نامحرمان و ... از همین باباست. جدا کردن بستر فرزندان در آستانه سن تمیز نیز بخشى از برنامه پیشگیرىاز گناهان است. امام کاظم(ع) فرمود: ... هنگامى که فرزندانتان به ده سالگىرسیدند، بسترشان را از هم جدا کنید. (4)
فرزندان و مسوولیت
مسوولیت دادن بهفرزندان از روشهاى مؤثر تربیتى است. مسوولیت، اگر متناسب با توان کودکانباشد و در انجام دادن آن یارى شوند، اعتماد به نفسشان را تقویت مىکند و آنانرا براى پذیرش و به انجام رساندن مسوولیتهاى بزرگتر آماده مىسازد علاوه براین، کودکان احساس مىکنند که والدین براى آنها احترام قایلند و آنها راناتوان نمىانگارند. پیشواى هفتم شیعیان، در فرصتهاى مناسب، به فرزندانشمسوولیت مىداد. سلیمان جعفرى مىگوید: هنگامى که یکى از فرزندان امام کاظم(ع)در بستر مرگ بود، حضرت به فرزندش قاسم فرمود: بر بالین برادرت سوره صافاتبخوان. قاسم قرائتسوره صافات را شروع کرد و چون به آیه «اهم اشد خلقا اممن خلقناه ...; رسید، برادرش وفات یافت ...» (5)
آن حضرت همچنین، همزمان باوصى اصلى قرار دادن حضرت رضا(ع) سه تن از فرزندانش (عباس، اسماعیل و احمد)را در مسوولیت وصایتبا امام هشتم(ع) همراه ساخت.
ناآرامى کودکان
برخى از کودکان بسیار شلوغ، پرتحرک و ناآرامند; به هر کارىدست مىزنند و چه بسا سبب آزار والدین مىشوند. برخى از والدین در برابر آنهاموضع مىگیرند، لب به سرزنش مىگشایند و آنان را نابهنجار به شمار مىآورند; درحالى که تحرک و ناآرامى کودکان معمولا طبیعى است و کسانى که در کودکى شلوغ وپرتحرک باشند، در جوانى آرام و بردبار خواهند شد. بنابراین بجاست والدین کمرهمتببندند و با صبر و حوصله، خود را براى گذر از این دوره حساس و چه بساطاقتفرسا مهیا سازند.
امام کاظم فرمود: تستحب عرامه (6) الصبى فى صغره لیکونحلیما فى کبره; ... ما ینبعى ان یکون الا هکذا; سزاوار است فرزند در کودکىشلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگى صبور و بردبار شود; ... و جز این روانیست. (7)
تفاوت آرى، تبعیض هرگز
تبعیض و تفاوت دو واژه نزدیک، ولى متفاوتاست. تبعیض بدین معناست که در میان افراد همپایه و همسان بىدلیل فرد یاافرادى را برتر به شمار آوریم; ولى تفاوت عبارت است از برترى شایستگان. درسیره تربیتى امام کاظم(ع) تبعیض ممنوع و تفاوت مجاز شمرده شده است. تبعیضمیان فرزندان بذر کینه و اختلاف و بدبینى به والدین را در دل کودکانمىپراکند. امام کاظم(ع) از پدرانش چنین نقل مىکند: مردى یکى از دو فرزندشبوسید و دیگرى را رها کرد. رسول خدا(ص) [با ناراحتى] فرمود: چرا بین آنها بهمساوات رفتار نمىکنى؟ (8)
تفاوت اگر بجا و منطقى باشد، موجب پیشرفت فرزندانمىشود; زیرا حس رقابتسالم را در آنها تقویت مىکند. امام کاظم(ع) در مواردىمیان فرزندانش تفاوت قایل مىشد. رفاعه از حضرت موسى بنجعفر(ع) پرسید: اىفرزند رسول الله، مردى چند پسر دارد; آیا برتر شمردن یکى بر دیگران، درستاست؟
امام(ع) پاسخ داد: نعم، لا باءس; قد کان ابى(ع) یفضلنى على عبدالله;بلى، مانعى ندارد; زیرا پدرم [حضرت صادق(ع)] مرا بر عبدالله، برادر بزرگترمترجیح مىداد. (9)
حضرت رضا(ع) نیز فرمود: پدر بزرگوارم اسماعیل را، با آنکهاز عباس کوچکتر بود، در تولیت صدقه اموال بر عباس مقدم داشت. (10)
شیخ مفیدمىنویسد: «احمد بنموسى شخصى بخشنده، بزرگوار و با ورع بود، امام کاظم(ع) اورا دوست مىداشت، بر دیگران مقدم مىشمرد و مزرعه خود را به او بخشید.» (11)
تفاوت نهادن میان فرزندان امرى بسیار ظریف و حساس است و نیاز به کمال دقت وظرافت دارد; زیرا ممکن است فرزندان آن را تبعیض پندارند. پس والدین باید:
1 هنگام تفاوت نهادن میان فرزندان، به گونهاى رفتار کنند که کسى آن راتبعیض به شمار نیاورد;
2 دقت کنند که سبب برترى فرزندى که برتر مىشمارند،کاملا آشکار باشد;
3 در صورت امکان، امتیاز فرزند برتر را، با عباراتىسازنده، بیان کنند.
امام هفتم(ع) در مواردى حضرت رضا(ع) را بر دیگران ترجیحمىداد، او را الگوى دیگر فرزندان معرفى مىکرد و وجه برترىاش را آشکارمىساخت.
اسحاق بنموسى(ع) مىگوید: امام کاظم(ع) به فرزندانش مىفرمود:
برادرتان على(ع) دانشمند آل محمد(ص) است، در باره دینتان از او بپرسید وآنچه بیان مىکند، به خاطر بسپارید. همانا ابوجعفر(ع) به من فرمود:
دانشمند آل محمد در شمار فرزندان تو خواهد بود. کاش وى را درک مىکردم.
بىتردید او همنام امیرمومنان [على] است. (12)
موقعیت اجتماعى فرزندان
فرزندانتا وقتى به بلوغ شرعى، عقلى و اجتماعى دست نیافتهاند، به مراقبت والدین وهدایت آنها نیاز دارند.
فراهم ساختن زمینه مساعد براى دستیابى فرزندان به جایگاه اجتماعى مناسب،بخشى از وظایف والدین در برابر فرزندان است. آنها باید، براى رسیدن به اینهدف، فرزندشان را در انتخاب شغل مناسب یارى دهند. چه بسیار فرزندانى که براثر بىتوجهى والدین به مشاغل پست و منفى تن دادهاند و به خاطر محروم بودن ازراهنماییهاى سودمند والدین از موقعیتهاى ارزشمند و شایسته اجتماعى محرومشدند، سرانجامشان به رذالت و پستى گرایید و مایه ننگ و خوارى والدینگردیدند. امام کاظم(ع) فرمود:
شخصى [با فرزندش] خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: اى رسول خدا، حق این فرزند برمن کدام است؟
حضرت فرمود: نام نیکو برایش انتخاب کن، او را ادب بیاموز و در موقعیتى نیکقرار ده.[جایگاه اجتماعى مناسب برایش فراهم ساز] (13)
در حدیث دیگرىمىفرماید: شخصى همراه فرزندش خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: یا رسول الله، منبه فرزندم نوشتن آموختم، او را به چه کارى گمارم؟
حضرت فرمود: او را به کارى که خشنودى خداوند در آن استبگمار و از پنجشغلبازدار: سیائى، صائغى، قصابى، حناطى و نحاسى.
مرد پرسید: سیاء کیست؟
فرمود: کسى که کفن مىفروشد و براى امتم آرزوى مرگ مىکند. همانا نوزاد امتمن، نزد من از آنچه خورشید بر آن مىتابد، محبوبتر است. صائغ کسى است که درپى زیان (14) امت من است; قصاب ذبح مىکند تا آنکه رحمت از قلبش مىرود; حناطکسى است که غذا را احتکار مىکند، همانا اگر خداوند محتکر را در حال دزدىمشاهده کند، بهتر است از اینکه او را چهل روز در حال احتکار ببیند; اما نحاس[بردهفروش] جبرئیل نزدم آمد و فرمود:
اى محمد، بدترین امت کسانىاند که مردم را مىفروشند.
والدین و موعظه فرزندان
هرچند روش غیر مستقیم و زبان عمل از زبان گفتارنافذتر است و معصومان(علیهم السلام) بیش از آنچه مىگفتند با کردار خود، مردمرا ارشاد مىکردند; ولى پند مستقیم نیز در سیره آنها بسیار مشاهده مىشود.
امام کاظم(ع) بعضى از فرزندانش را چنین اندرز مىدهد: فرزندم! بپرهیز ازاینکه خداوند تو را در گناهى که از آن نهىات کرده، ببیند; بپرهیز از اینکهپروردگار تو را از اطاعتى که بدان فرمانت داده، دور مشاهده کند. بر تو بادبه تلاش و کوشش. هرگز خود را از کوتاهى در عبادت خداوند تهى مشمار; زیراخداوند چنان که شایسته است عبادت نمىشود; و از مزاح بپرهیز که نور ایمانت رامىبرد و تو را سبک مىسازد; و از اندوه و کسالت دور باش، که از بهره دنیا وآخرتت جلوگیرى مىکنند.» (15)
مسافرت خانوادگى
مسافرتهاى خانوادگى مىتوانداثر تربیتى داشته باشد; زیرا: 1. باعث نشاط و شادابى اعضاى خانواده مىشود;
2. سبب استمرار نظارت پدر، که در حیات تربیتى فرزندان ضرورى است، مىگردد;این امر، بویژه امروزه که پدران به سبب مشاغل زیاد در خانه کمتر حضور دارند.بسیار مهم است.
3. زمینه بروز استعدادها و شناخت نقاط ضعف و قوت کودکان را فراهم مىآورد;
4.میدان مناسبى براى تجلى اخلاق اجتماعى و تمرین صفات پسندیدهاى چون همکارى،تعاون، نوعدوستى، ایثار و گذشتبه شمار مىآید;
5. چنانچه سفر، زیارتى باشدسبب تحکیم اعتقادات و توجه به معنویات مىشود.
على بنجعفر، برادر امام کاظم(ع) مىگوید: چهار مرتبه در رکاب حضرت کاظم(ع)بودم و حضرت همراه خانوادهاش سمتحج راه مىسپرد. این سفرها گاه26 روز،زمانى 24 روز و گاه 21 روز به درازا مىکشید. (16)
تربیت از تولد تا مرگ
امام(ع) هنگام تولد فرزندش رضا(ع) کلمات زیباى اذان و اقامه را در گوششزمزمه فرمود و روان نورسیده خود را با آواى توحید صفا بخشید. نجمه مادر حضرترضا(ع) مىگوید: هنگامى که وضع حمل کردم پسرم [على بنموسى] دستهایش را برزمین قرار داده، سر را سمت آسمان بلند کرد و لبهایش را حرکت داد، گویا سخنمىگفت. پدرش موسى بنجعفر(ع) بر من وارد شد و فرمود: اى نجمه، کرامتپروردگارت گوارایتباد. آنگاه نوزاد را، که در لباس سفید پیچیده بودم، بهحضرت دادم.
امام(ع) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت; آب فرات خواست، کامش رابا آب فرات آشنا ساخت; سپس او را به من داد و فرمود: بگیرش که بقیه الله درروى زمین است. (17) حضرت حتى در لحظات پایانى عمرش نیز به تربیت فرزندانشمىاندیشید. آن بزرگوار در وصیتنامهاش نکات تربیتى مهمى به یادگار نهاده،مىفرماید: ... در باره صدقات و اموال و فرزندان وصیت مىکنم ابراهیم و عباس واسماعیل و ام احمد و على را، بویژه در امر زنان; و پسرم على(ع) در امر آنهامختار است نه پسران دیگرم. همچنین در صدقه و ثلث پدرم و درباره اهل بیتم اواختیار دارد ... من داراى اموالى هستم که صدقه قرار دادهام; فرزندم على بدانآگاه و راستگفتار است و باید بدین وصیت عمل کند. و اگر از برخى از فرزندانمبه عنوان وصى نام بردم، براى احترامشان بوده تا در اجراى وصیتشرکت کنند.
فرزندان و همسرانم هر یک در همان خانهاى که هستند، اقامت و با مقدارى ثابتاز صدقات معین زندگى کنند ...
هیچ یک از فرزندانم حق شوهردادن دخترانم را ندارند، مگر به فرمان رضا(ع).
اگر رضا ناخشنود بود و کسى بدین کار اقدام کرد، با خداوند و رسول و ولىاشمخالفت کرده، در مقام جنگ با حق برآمده است. اگر فرزندم رضا صلاح دانست، آنهارا شوهر مىدهد و اگر نخواست نگه مىدارد. (18)
پىنوشتها:
1 الکافى، ج6، ص 50.
2 مستدرک الوسائل، ج3، ص 558.
3 همان.
4 حیاه الامام موسى بنجعفر(ع)، ج 2، ص 430.
5 صبى عارم: بین العرام بالضم اى شرس (مجمع البحرین، ج6، ص113) و الشرسهو السیىء الخلق، بین الشرس (همان، ج 4، ص 78); عرم عرامه: اشتد و خرج عنالحد (المنجد) در برخى کتب عرامه را تحمل سختى و مشقت کودک معنا کردهاند کهبه نظر مىرسد صحیح نباشد.
6 الکافى، ج6، ص 51.
7 مسند امام کاظم(ع)، ج 1، ص 481.
8 همان، ج3، ص7.
9 عیون اخبار الرضا(ع)، ص27.
10 الارشاد، ج 2، ص 244.
11 کشف الغمه، ج3، ص107.
12 الکافى، ج6، ص 48.
13 در نسخه تهذیب و استبصار «دین» امتى ذکر شده. (تهذیب، ج6، ص 362 واستبصار، ج3،ص96)
14 مسند امام کاظم(ع)، ج 2، ص 391.
15 تحف العقول، ص306.
16 بحار، ج 48، ص 100.
17 عیون اخبار الرضا، ص1716.
18 بحار، ج 48، ص276 280.