هشت درس و پیام از هشتمین امام(ع)
آرشیو
چکیده
متن
اصولا رسول اکرم(ص) و ائمه(علیهم السلام) طبق روایاتى که داریم قبلاز این عالم انوارى بودهاند در ظل عرش و در انعقاد نطفه و طینت از بقیه مردمامتیاز داشتهاند.»
حضرت امام خمینى ضمن بیان مطلب فوق افزودهاند:
«ومقاماتى دارند الى ماشاء الله چنانکه در روایات معراج جبرئیل عرض مىکند:
... هرگاه کمى نزدیکتر مىشدم، سوخته بودم.
با این فرمایش که ... ما با خداحالاتى داریم که نه فرشته مقرب آن را مىتواند داشته باشد و نه پیامبر مرسل.اینجزء اصول مذهب ماست که ائمه(علیهم السلام) چنین مقاماتى دارند.
چنانکه به حسب روایات این مقامات معنوى براى حضرت زهرا(ع) هم هست.»
پیشوایان شیعه تمام عمر خویش را صرف بسط احکام و اخلاق و عقاید نمودند و تنهاهدف و مقصدشان نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده، نورشان از بسیط خاک تاآن سوى افلاک و از عالم ملک تا آن سوى ملکوت اعلى پرتوافشانى کرده و مىکند.
در این مختصر با استفاده از رهنمودهاى معصومین(علیهم السلام) و علماى بزرگواردر محضر درخشانترین سیماى نورانى از تبار امام کاظم(ع) و آفتاب خطه خراسانمىنشینیم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا مىگیریم.
دستت نمىرسد که بچینى گلى ز شاخ بارى بپاى گلبن ایشان گیاه باش
1- عبادت و نیایش
امام خمینى مىنویسد:
فرموده ائمه(علیهم السلام) که:
«عبادت ما عبادت احرار است که فقط براى حب خداست، نه طمع به بهشتیا ترساز جهنم است»از مقامات معمولى و اول درجه ولایت است. از براى آنها در عبادات حالاتى است کهبه فهم ما و شما نمىگنجد.
و در جاى دیگر مىفرماید: شما خیال مىکنید گریههاىائمه طاهرین(علیهم السلام) و ... براى تعلیم بوده و مىخواستهاند به دیگرانبیاموزند؟
آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخى که داشتند از خوف خدامىگریستند و مىدانستند راهى که در پیش دارند پیمودنش چه قدر مشکل و خطرناکاست.
از مشکلات، سختیها ناهمواریهاى عبور از صراط که یک طرف آن دنیا و طرفدیگرش آخرت مىباشد و از میان جهنم مىگذرد خبر داشتند.
از عوالم قبر، برزخ،قیامت و عقبات هولناک آن آگاه بودند از این روى هیچگاه آرام نداشته و هموارهاز عقوبات شدید آخرت به خدا پناه مىبردند.
شیخ صدوق (متوفا به سال 381) ازابراهیم بن عباس نقل مىکند که: حضرت رضا(ع) در شب کم مىخوابید و بیشتر بیدارمىماند، اکثر شبهایش را از اول شب تا صبح احیا مىداشت (و به عبادت و نیایشمىپرداخت).
و حتى اهل منزل خود را به نماز شب وادار مىساخت.
شیخ صدوق در جاى دیگر از رجاء بن ابىضحاک نقل مىکند که وى گفت:
مامون به من ماموریت داد تا حضرت رضا(ع) را (به اجبار) از مدینه به مروبیاورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصى امام را بیاورم و وى رااز قم عبور ندهم (چون مرکز شیعیان بود و احتمال شورش مىرفت) و شب و روزمىبایستبه نگهبانى از آن حضرت مشغول باشم. از مدینه تا مرو با حضرت بودم، بهخدا سوگند کسى را مانند او در تقوا و کثرت ذکر خدا و خوف از او در تمام اوقاتندیدم. و سپس به تفصیل، کیفیت اداى نمازها و ذکرها و راز و نیازهاىحضرتراشرحمىدهد.
آن حضرت درباره وحشت و هراس شیطان از نماز و نمازگزارمىفرماید:
شیطان همواره از مومنى که مراقب وقت نمازهاى پنجگانهاش باشد در هراساست و در صورتى که وى نمازهاى خود را ضایع کند بر او جرات پیدا مىکند و کم کماو را در گناهان بزرگ مىاندازد.
برخیز و شست و شو کن با اشک خود وضو کن تحصیل آبرو کن در پیشگاه یزدان دور افکن این ریا را وین کبر و این هوى رایکدم بخوان خدا را چون عاشقى پریشان
2- انس به قرآن و تامل در آن
اصولا پیوند میان قرآن و عترت پیوندى عمیق،جاودانه و پایدار است که حدیثشریف ثقلین بدان شهادت داده است.
شیخ صدوق از یکى از معاصران حضرت چنین نقل کرده است: همه کلام حضرت و جوابها ومثالهایش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز یک بار قرآن را ختم مىکرد و مىفرمود:
اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم مىتوانم آن را ختم نمایم اما هرگز به آیهاىنمىرسم مگر اینکه در معناى آن و اینکه درباره چه چیزى و در چه وقتى نازل گشته،مىاندیشم.
آن حضرت در مورد پیروى از قرآن مىفرماید: قرآن کلام و سخن خداست ازآن نگذرید و هدایت را در غیر آن نجویید که گمراه مىشوید. (12)
3- اطاعت از ولى امر
اساسا تمامى ائمه اطهار(علیهم السلام) تا قبل از رسیدن بهمقام امامت مطیعترین فرد نسبتبه ولى امر خویش بودهاند.
امام کاظم(ع) فرمودهاند:
«على، پسرم، بزرگترین فرزندم است و سخنانم راشنواتر و دستوراتم را مطیعتر است».
و اینک ما که در زمان غیبتحضرت صاحبالعصر(ع) بسر مىبریم نیز بایستى با تمام توان خویش از ولایت فقیه که منصبنمایندگى از جانب حضرت حجت(ع) است، حمایت و پاسدارى نماییم. و چه بسیار دور ازحقیقتاند آنان که با طرح شبهات کودکانه مىخواهند اصل ولایت فقیه را زیر سؤالبرند، در صورتى که اطاعت از ولى فقیه در زمان غیبت، مورد تصریح حضراتمعصومین(علیهم السلام) قرار گرفته است و حضرت امام خمینى نیز به تفصیل در کتابولایت فقیه به شرح آن پرداختهاند.
در قسمتى از کتاب فوق مىخوانیم:
الفقهاء امناء الرسل .. همانطور که پیغمبر اکرم مامور اجراى احکام و برقرارىنظامات اسلام بود و خداوند او را رئیس و حاکم مسلمین قرار داده و اطاعتش راواجب شمرده است فقهاى عادل هم بایستى رئیس و حاکم باشند و اجراى احکام کنند ونظام اجتماعى اسلام را مستقر گردانند.
4- علم و دانش
شیخ طبرسى (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل مىکند که:
امام کاظم(ع) همواره به فرزندان خویش مىفرمود: این برادر شما، على بن موسى،عالم آل محمد است، پس از وى در مورد ادیان خود بپرسید و آنچه به شما تعلیممىدهند را حفظ کنید، چرا که از پدرم (امام صادق(ع» چندین بار شنیدم کهمىفرمود:
عالم آل محمد در صلب توست و اى کاش او را درک مىکردم. یک بار خودآن حضرت فرمودند:
من در روضه (مسجد النبى ص) مىنشستم، در مدینه دانشمندان زیادى بودند، هرگاهیکى از آنها در پاسخ دادن به مطلبى عاجز مىگشت، همگى به من اشاره مىکردند ومسائلى را پیش من مىفرستادند و من به آنها پاسخ مىدادم.
آرى! از سربلندىندیده قافش صداى سیمرغ.
شیخ طبرسى از هروى نقل کرده است که: هیچ کس را دانشمندتر از على بن موسىالرضا(ع) ندیدم و هیچ دانشمندى نیز وى را ندید مگر اینکه همانند من به فضل ودانش او شهادت داد.
شیخ صدوق مىنویسد: مامون افرادى را از فرقهها و گروههاىمختلف و گمراه دعوت مىکرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پیروزشوند و این به جهتحقد و حسدى بود که نسبتبه آن حضرت در دل داشت، اما امام باکسى به بحث ننشست جز آنکه در پایان به فضیلت آن حضرت اعتراف کرد و در برابراستدلال امام سر فرود آورد.
آرى «چراغى را که ایزد برفروزد» هیچکس را توانخاموشى آن نخواهد بود.
خود حضرت امام رضا(ع) مىفرماید:
... آنگاه که من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجیل با انجیلشان و براهل زبور با زبورشان و بر صائبین با زبان عبرى خودشان و بر هربذان با زبانفارسىشان و بر رومیان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغتخودشان استدلالکنم. و آنگاه که هر دستهاى را محکوم کردم و دلیلشان را باطل ساختم و دست ازعقیده و گفتار خود کشیدند و به گفتار من گراییدند مامون در مىیابد مسندى کهبر آن تکیه کرده استحق او نیست و در این هنگام پشیمان مىگردد. سپس فرمود:
«ولا حول ولا قوه الا بالله العلى العظیم».
5-امر به معروف و نهى از منکر
طبق تصریح آیات قرآن و روایاتاهل بیت(علیهم السلام) امر به معروف و نهى از منکر از اهمیت ویژهاى برخورداراست و اصولا سایر واجبات به واسطه آن دو برپا مىگردند.
امیرالمؤمنین(ع) فرموده است:
امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید که در غیر این صورت ستمگران برشما مسلط مىگردند و آنگاه هر قدر هم که دعا کنید اجابتنمىشود.
در جاى دیگر نیز فرمودهاند:
قوام دین در سه چیز خلاصه مىشود:
امر به معروف، نهى از منکر و اقامه حدود.
با توجه به فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) که بالاترین جهاد سخنعدلى است که نزد فرمانرواى ظالمى ایراد گردد حضرت رضا(ع) در مقاطع مختلفزندگى خویش با جلوههاى گوناگون توانستبا بالاترین جهاد سیاستهاى باطلزمامداران ستمگر زمان خویش را نقش بر آب نماید و چهره حق و حقیقت رابنمایاند.
نقش امر به معروف و نهى از منکر به حدى در زندگى آن حضرت بارز بود که یکى ازمهمترین علل شهادت حضرت رضا(ع) محسوب مىگردد.
مرحوم شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) در باب اسباب شهادت آن حضرت، سهخبر نقل کرده است که موید ادعاى مزبور مىباشد.
و جالب اینجاست که در ضمن خبراول حضرت به پرونده ثروتهاى بادآورده مامون و غیرقانونى بودن آنها نیز اشارتکرده است.
مرحوم شیخ کلینى (متوفا به سال329) درباره عذاب تارکان امر به معروف و نهىاز منکر حدیثى از امام رضا(ع) نقل کرده که آن حضرت از قول رسول خدا(ص) فرموده:
زمانى که امت من نسبتبه امر به معروف و نهى از منکر سهل انگارى کنند ومسوولیت را به گردن یکدیگر اندازند (و هر کس منتظر این باشد که دیگرى آن راانجام دهد) در این صورت بایستى منتظر عذاب الهى باشند و این کار آنها به منزلهاعلان جنگ با خداست.
یکى از کنیزان مامون چنین گفته است:
«هنگامى که در منزل مامون بودیم در بهشتى از خوردنىهاى و نوشیدنىها و بوى خوش و پول فراوان بسرمىبردیم اما همین که مامون مرا به امام رضا(ع) بخشید دیگر از آن همه ناز ونعمتخبرى نبود، زنى که سرپرست ما بود، شب ما را بیدار مىکرد و به نماز وادارمىساخت که بر ما سخت و گران مىآمد و آرزو مىکردم از آنجا رهایى یابم ..»
کهالبته به زودى توسط حضرت به دیگرى بخشیده شد زیرا لیاقتخدمت در منزل امام رانداشت.
همانطور که ملاحظه مىشود، امام نسبتبه نماز شب خواندن اهل منزل عنایتداشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند که آنها را در آن موقع بیدارنمایند.
در اینجا یادآورى این نکته بجاست که میان «تحمیل عقیده» و «تحمیلعمل در برخى امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن کریم مىخوانیم:
«لا اکراه فى الدین»[در دین تحمیل عقیده راه ندارد.] در صورتى که تحمیل عمل در برخى ازموارد که مصلحتبالاترى وجود دارد نه تنها جایز بلکه ضرورى مىباشد. به عنوانمثال وقتى معلمى دلسوز، دانشآموز خود را به انجام پارهاى از تکالیف وادارمىسازد، هیچگاه نمىخواهد تحمیل عقیده نماید بلکه به خاطر در نظر گرفتن صلاح ومصلحت دانشآموزش به وى نوعى عمل را اجبار مىکند و چه بسا همان دانشآموز پس ازرسیدن به مدارج عالى علمى از کار معلم بسیار خشنود و دلشاد گردد.
تذکرات دلسوزانه خمینى کبیر را مرورى دوباره کنیم: باید همه بدانیم که آزادىبه شکل غربى آن که موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مىشود از نظر اسلام وعقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانىها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفتعمومى و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیرى از آنها واجباست و از آزادىهاى مخرب باید جلوگیرى شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچهبرخلاف مسیر ملت و کشور اسلامى و مخالف با حیثیت جمهورى اسلامى استبطورقاطع اگرجلوگیرى نشود همه مسوول مىباشند و مردم و جوانان حزباللهى اگر برخورد به یکىاز امور مذکور نمودند به دستگاههاى مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهى نمودندخودشان مکلف به جلوگیرى هستند خداوند تعالى مددکار همه باشد.
6- هشیارى سیاسى و سازش ناپذیرى
ائمه(علیهم السلام) نه فقط خود با دستگاههاىظالم و دولتهاى جائر و دربارهاى فاسد مبارزه کردهاند بلکه مسلمانان را به جهادبر ضد آنها دعوت نمودهاند، بیش از پنجاه روایت در وسائل الشیعه و مستدرکو دیگر کتب هست که «از سلاطین و دستگاه ظلمه کنارهگیرى کنید و به دهان مداحآنها خاک بریزید، هر کس یک مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد چنین وچنان مىشود ..» خلاصه دستور دادهاند که با آنها به هیچ وجه همکارى نشود وقطع رابطه بشود.
امام خمینى در جاى دیگر اینطور مىفرمایند:
ائمه ما(علیهم السلام) همه شان کشته شدند براى اینکه همه اینها مخالف با دستگاه ظلمبودند اگر چنانچه امامهاى ما تو خانههایشان مىنشستند .. محترم بودند،روى سرشان مىگذاشتند ائمه ما را، لکن مىدیدند هر یک از اینها حالا کهنمىتواند لشرکشى کند از باب اینکه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد زیرزمینى اینهارا از بین مىبرد، اینها را مىگرفتند حبس مىکردند ..
مرحوم شیخ کلینى از قولیکى از یاران امام رضا(ع) مىنویسد:
پس از آنکه حضرت رضا(ع) به امامت رسید سخنانى ایراد فرمود که بر جان وىترسیدیم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبى آشکار کردى که بیم داریم این طاغوت(هارون) بر علیه شما اقدامى کند، و حضرت در جواب فرمود:
هر کارى مىتواند انجام دهد ..
یکى دیگر از یاران حضرت مىگوید:
به امام عرض کردم: شما خود را به این امر (یعنى امامت) شهره ساخته و جاى پدرنشستهاید، در حالى که از شمشیر هارون خون مىچکد (و دوران اختناق عجیبىحکمفرماست، شما با چه جراتى چنین مىکنید؟!) که آن حضرت با پاسخ خود به وىفهماند که این مسائل و ماموریتهاى ائمه(علیهم السلام) قبلا از جانب الهى تعیینشده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد.
امام هشتم با هشیارى سیاسى خویشتوانست پس از مرگ هارون (که در سال دهم از امامتحضرت اتفاق افتاد) در دوراننزاع و کشمکشهاى میان دو برادر (یعنى امین و مامون) به ارشاد و تعلیم و تربیتشیعه ادامه دهد.
و بالاخره پس از به قدرت رسیدن مامون، با حرکتها و موضعگیریهاى دقیق وحکیمانه نقش عظیم خویش را به خوبى ایفا نمود.
همانطور که معروف است مامون در میان خلفاى بنىعباس از همه داناتر و زیرکتربود، از علوم مختلف آگاهى داشت و تمام اینها را وسیلهاى براى پیشبرد قدرتشیطانى خویش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فریبى وى بود. وى با طرحیک نقشه حساب شده، ولایت عهدى حضرت را پیشنهاد کرد که اهداف مختلفى را دنبالمىنمود از جمله: در هم شکستن قداست و مظلومیت امامان شیعه و پیروانشان،مشروعیتبخشیدن به حکومتخویش و خلفاى جور قبلى و کسب وجهه و حیثیتبراى خویش،تخطئه شیعیان مبنى بر عدم اعتنا به دنیا و ریاست، کنترل مرکز و کانون مبارزات، دور کردن امام از مردم و تبدیل امام به یک عنصر دربارى و توجیهگر دستگاه.
مقام معظم رهبرى حضرت آیهالله خامنهاى (مدظله العالى) ضمن برشمردن و توضیحاهداف فوق فرمودهاند:
در این حادثه، امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) در برابر یک تجربه تاریخى عظیمقرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهان سیاسى که پیروزى یا ناکامى آن مىتوانستسرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. در این نبرد رقیب که ابتکار عمل را بدستداشت و با همه امکانات به میدان آمده بود مامون بود.
مامون با هوشى سرشار و تدبیرى قوى و فهم و درایتى بىسابقه قدم در میدانىنهاد که اگر پیروز مىشد و اگر مىتوانست آنچنانکه برنامهریزى کرده بود کار رابه انجام برساند یقینا به هدفى دست مىیافت که از سال چهل هجرى یعنى از شهادتعلى بن ابیطالب(ع) هیچیک از خلفاى اموى و عباسى با وجود تلاش خود نتوانستهبودند به آن دستیابند یعنى مىتوانست درخت تشیع را ریشهکن کند و جریان معارضىرا که همواره همچون خارى در چشم سردمداران خلافتهاى طاغوتى فرو رفته بود بکلىنابود سازد. اما امام هشتم با تدبیرى الهى بر مامون فائق آمد و او را درمیدان نبرد سیاسى که خود به وجود آورده بود بطور کامل شکست داد و نه فقط تشیعضعیف یا ریشهکن نشد بلکه حتى سال دویست و یک هجرى یعنى سال ولایتعهدى آن حضرتیکى از پر برکتترین سالهاى تاریخ تشیع شد و نفس تازهاى در مبارزات علویاندمیده شد و این همه به برکت تدبیر الهى امام هشتم و شیوه حکیمانهاى بود که آنامام معصوم در این آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد.
آرى نمونههاى هشیارى وتیزبینى آن حضرت در قضایاى متعددى جلوهگر است مانند ماجراى نماز عید که هر چندبا پیشنهاد مامون بود اما حرکت و شیوه حضرت به گونهاى بود که مامون دستورجلوگیرى از اقامه نماز را صادر کرد و به قول رهبر عزیزمان «مامون را درمیدان نبردى که خود به وجود آورده بود بطور کامل شکست داد.»
7- تواضع و فروتنى
مرحوم شیخ صدوق به نقل از یکى از معاصران حضرت رضا(ع)مىنویسد: چون سفره انداخته مىشد، غلامانش حتى دربان و نگهبان نیز با اوسر یک سفره مىنشستند.
مرحوم ابن شهر آشوب (متوفا به سال 588) نیز مىنویسد:
روزى امام وارد حمام شد، مردى (که حضرت را نمىشناخت) از وى درخواست کرد تا اورا کیسه کشد، امام نیز پذیرفت و مشغول شد. حاضران به آن مرد، حضرت را معرفىکردند و او با کمال شرمندگى و سرافکندگى از حضرت پوزش خواست اما حضرت رضا(ع)او را آرام نمود و به کار خود همچنان ادامه داد.
مرحوم کلینى طبق حدیثى فرموده:
شبى امام مهمان داشت، در میان صحبت، چراغ دچار نقص گشت، مهمان خواستآن را اصلاح نماید ولى حضرت اجازه نداد و خود به اصلاح آن پرداخت.
مرحوم علامه مجلسى (متوفا به سال 1111) چنین نقل کرده است:
مردى از اهالى بلخ گوید:
در سفر خراسان با حضرت همراه بودم، به دستور وى سفرهانداخته شد و خدمتکاران و غلامان، چه سیاهان و چه غیر ایشان، همگى را بر سر یکسفره نشاند، به امام عرض کردم:
فدایتشوم خوب بود براى اینها سفره جداگانهاىمىانداختید. حضرت فرمود:
ساکتباش.
پروردگار همه یکى است، پدر و مادر همه یکى است و پاداش و جزا (فقط) به عملبستگى دارد (نه بر حسب و نسب و جاه و مقام).
8- احترام و محبتبه دیگران
مرحوم اربلى (از دانشمندان قرن هفتم) در خبرىکه نقل نموده است از قول یکى از معاصران امام رضا(ع) مىنویسد:
هرگز ندیدم کهامام در سخن خویش نسبتبه کسى بىاحترامى کند و هرگز ندیدم که کلام دیگرىرا قطع کند، و مىگذاشت تا سخنانش به پایان رسد .. هیچگاه در برابر کسى کهمقابلش نشسته بود پاهایش را دراز نمىکرد و تکیه نمىزد. هرگز ندیدم به هیچیکاز خدمتکاران و غلامانش ناسزا گوید ..
آن حضرت فرموده است:
محبتبه دیگراننیمى از عقلانیت و خرد ورزى است.
و از آنجا که درصد قابل توجهى از کینهها ودلخورىها به سبب سخنان بىمورد و بعضا نیشدارى است که نسبتبه یکدیگر اظهارمىگردد و شاید در اکثر موارد نیز بىقصد و غرض باشد آن حضرت فرمودهاند:
سکوت موجب جلب محبت مىگردد.
پوزش
در پایان، از محضر نورانى امام رئوف و مهربانحضرت رضا(ع) پوزش مىطلبیم; چرا که بیان یک ویژگى از ویژگیهاى خدایى ایشان ازعهده کسى ساخته نیست.
کتاب فضل ترا آب بحر کافى نیست که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم
حضرت امام خمینى ضمن بیان مطلب فوق افزودهاند:
«ومقاماتى دارند الى ماشاء الله چنانکه در روایات معراج جبرئیل عرض مىکند:
... هرگاه کمى نزدیکتر مىشدم، سوخته بودم.
با این فرمایش که ... ما با خداحالاتى داریم که نه فرشته مقرب آن را مىتواند داشته باشد و نه پیامبر مرسل.اینجزء اصول مذهب ماست که ائمه(علیهم السلام) چنین مقاماتى دارند.
چنانکه به حسب روایات این مقامات معنوى براى حضرت زهرا(ع) هم هست.»
پیشوایان شیعه تمام عمر خویش را صرف بسط احکام و اخلاق و عقاید نمودند و تنهاهدف و مقصدشان نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده، نورشان از بسیط خاک تاآن سوى افلاک و از عالم ملک تا آن سوى ملکوت اعلى پرتوافشانى کرده و مىکند.
در این مختصر با استفاده از رهنمودهاى معصومین(علیهم السلام) و علماى بزرگواردر محضر درخشانترین سیماى نورانى از تبار امام کاظم(ع) و آفتاب خطه خراسانمىنشینیم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا مىگیریم.
دستت نمىرسد که بچینى گلى ز شاخ بارى بپاى گلبن ایشان گیاه باش
1- عبادت و نیایش
امام خمینى مىنویسد:
فرموده ائمه(علیهم السلام) که:
«عبادت ما عبادت احرار است که فقط براى حب خداست، نه طمع به بهشتیا ترساز جهنم است»از مقامات معمولى و اول درجه ولایت است. از براى آنها در عبادات حالاتى است کهبه فهم ما و شما نمىگنجد.
و در جاى دیگر مىفرماید: شما خیال مىکنید گریههاىائمه طاهرین(علیهم السلام) و ... براى تعلیم بوده و مىخواستهاند به دیگرانبیاموزند؟
آنان با تمام آن معنویات و مقام شامخى که داشتند از خوف خدامىگریستند و مىدانستند راهى که در پیش دارند پیمودنش چه قدر مشکل و خطرناکاست.
از مشکلات، سختیها ناهمواریهاى عبور از صراط که یک طرف آن دنیا و طرفدیگرش آخرت مىباشد و از میان جهنم مىگذرد خبر داشتند.
از عوالم قبر، برزخ،قیامت و عقبات هولناک آن آگاه بودند از این روى هیچگاه آرام نداشته و هموارهاز عقوبات شدید آخرت به خدا پناه مىبردند.
شیخ صدوق (متوفا به سال 381) ازابراهیم بن عباس نقل مىکند که: حضرت رضا(ع) در شب کم مىخوابید و بیشتر بیدارمىماند، اکثر شبهایش را از اول شب تا صبح احیا مىداشت (و به عبادت و نیایشمىپرداخت).
و حتى اهل منزل خود را به نماز شب وادار مىساخت.
شیخ صدوق در جاى دیگر از رجاء بن ابىضحاک نقل مىکند که وى گفت:
مامون به من ماموریت داد تا حضرت رضا(ع) را (به اجبار) از مدینه به مروبیاورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصى امام را بیاورم و وى رااز قم عبور ندهم (چون مرکز شیعیان بود و احتمال شورش مىرفت) و شب و روزمىبایستبه نگهبانى از آن حضرت مشغول باشم. از مدینه تا مرو با حضرت بودم، بهخدا سوگند کسى را مانند او در تقوا و کثرت ذکر خدا و خوف از او در تمام اوقاتندیدم. و سپس به تفصیل، کیفیت اداى نمازها و ذکرها و راز و نیازهاىحضرتراشرحمىدهد.
آن حضرت درباره وحشت و هراس شیطان از نماز و نمازگزارمىفرماید:
شیطان همواره از مومنى که مراقب وقت نمازهاى پنجگانهاش باشد در هراساست و در صورتى که وى نمازهاى خود را ضایع کند بر او جرات پیدا مىکند و کم کماو را در گناهان بزرگ مىاندازد.
برخیز و شست و شو کن با اشک خود وضو کن تحصیل آبرو کن در پیشگاه یزدان دور افکن این ریا را وین کبر و این هوى رایکدم بخوان خدا را چون عاشقى پریشان
2- انس به قرآن و تامل در آن
اصولا پیوند میان قرآن و عترت پیوندى عمیق،جاودانه و پایدار است که حدیثشریف ثقلین بدان شهادت داده است.
شیخ صدوق از یکى از معاصران حضرت چنین نقل کرده است: همه کلام حضرت و جوابها ومثالهایش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز یک بار قرآن را ختم مىکرد و مىفرمود:
اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم مىتوانم آن را ختم نمایم اما هرگز به آیهاىنمىرسم مگر اینکه در معناى آن و اینکه درباره چه چیزى و در چه وقتى نازل گشته،مىاندیشم.
آن حضرت در مورد پیروى از قرآن مىفرماید: قرآن کلام و سخن خداست ازآن نگذرید و هدایت را در غیر آن نجویید که گمراه مىشوید. (12)
3- اطاعت از ولى امر
اساسا تمامى ائمه اطهار(علیهم السلام) تا قبل از رسیدن بهمقام امامت مطیعترین فرد نسبتبه ولى امر خویش بودهاند.
امام کاظم(ع) فرمودهاند:
«على، پسرم، بزرگترین فرزندم است و سخنانم راشنواتر و دستوراتم را مطیعتر است».
و اینک ما که در زمان غیبتحضرت صاحبالعصر(ع) بسر مىبریم نیز بایستى با تمام توان خویش از ولایت فقیه که منصبنمایندگى از جانب حضرت حجت(ع) است، حمایت و پاسدارى نماییم. و چه بسیار دور ازحقیقتاند آنان که با طرح شبهات کودکانه مىخواهند اصل ولایت فقیه را زیر سؤالبرند، در صورتى که اطاعت از ولى فقیه در زمان غیبت، مورد تصریح حضراتمعصومین(علیهم السلام) قرار گرفته است و حضرت امام خمینى نیز به تفصیل در کتابولایت فقیه به شرح آن پرداختهاند.
در قسمتى از کتاب فوق مىخوانیم:
الفقهاء امناء الرسل .. همانطور که پیغمبر اکرم مامور اجراى احکام و برقرارىنظامات اسلام بود و خداوند او را رئیس و حاکم مسلمین قرار داده و اطاعتش راواجب شمرده است فقهاى عادل هم بایستى رئیس و حاکم باشند و اجراى احکام کنند ونظام اجتماعى اسلام را مستقر گردانند.
4- علم و دانش
شیخ طبرسى (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل مىکند که:
امام کاظم(ع) همواره به فرزندان خویش مىفرمود: این برادر شما، على بن موسى،عالم آل محمد است، پس از وى در مورد ادیان خود بپرسید و آنچه به شما تعلیممىدهند را حفظ کنید، چرا که از پدرم (امام صادق(ع» چندین بار شنیدم کهمىفرمود:
عالم آل محمد در صلب توست و اى کاش او را درک مىکردم. یک بار خودآن حضرت فرمودند:
من در روضه (مسجد النبى ص) مىنشستم، در مدینه دانشمندان زیادى بودند، هرگاهیکى از آنها در پاسخ دادن به مطلبى عاجز مىگشت، همگى به من اشاره مىکردند ومسائلى را پیش من مىفرستادند و من به آنها پاسخ مىدادم.
آرى! از سربلندىندیده قافش صداى سیمرغ.
شیخ طبرسى از هروى نقل کرده است که: هیچ کس را دانشمندتر از على بن موسىالرضا(ع) ندیدم و هیچ دانشمندى نیز وى را ندید مگر اینکه همانند من به فضل ودانش او شهادت داد.
شیخ صدوق مىنویسد: مامون افرادى را از فرقهها و گروههاىمختلف و گمراه دعوت مىکرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پیروزشوند و این به جهتحقد و حسدى بود که نسبتبه آن حضرت در دل داشت، اما امام باکسى به بحث ننشست جز آنکه در پایان به فضیلت آن حضرت اعتراف کرد و در برابراستدلال امام سر فرود آورد.
آرى «چراغى را که ایزد برفروزد» هیچکس را توانخاموشى آن نخواهد بود.
خود حضرت امام رضا(ع) مىفرماید:
... آنگاه که من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجیل با انجیلشان و براهل زبور با زبورشان و بر صائبین با زبان عبرى خودشان و بر هربذان با زبانفارسىشان و بر رومیان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغتخودشان استدلالکنم. و آنگاه که هر دستهاى را محکوم کردم و دلیلشان را باطل ساختم و دست ازعقیده و گفتار خود کشیدند و به گفتار من گراییدند مامون در مىیابد مسندى کهبر آن تکیه کرده استحق او نیست و در این هنگام پشیمان مىگردد. سپس فرمود:
«ولا حول ولا قوه الا بالله العلى العظیم».
5-امر به معروف و نهى از منکر
طبق تصریح آیات قرآن و روایاتاهل بیت(علیهم السلام) امر به معروف و نهى از منکر از اهمیت ویژهاى برخورداراست و اصولا سایر واجبات به واسطه آن دو برپا مىگردند.
امیرالمؤمنین(ع) فرموده است:
امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید که در غیر این صورت ستمگران برشما مسلط مىگردند و آنگاه هر قدر هم که دعا کنید اجابتنمىشود.
در جاى دیگر نیز فرمودهاند:
قوام دین در سه چیز خلاصه مىشود:
امر به معروف، نهى از منکر و اقامه حدود.
با توجه به فرمایش حضرت رسول اکرم(ص) که بالاترین جهاد سخنعدلى است که نزد فرمانرواى ظالمى ایراد گردد حضرت رضا(ع) در مقاطع مختلفزندگى خویش با جلوههاى گوناگون توانستبا بالاترین جهاد سیاستهاى باطلزمامداران ستمگر زمان خویش را نقش بر آب نماید و چهره حق و حقیقت رابنمایاند.
نقش امر به معروف و نهى از منکر به حدى در زندگى آن حضرت بارز بود که یکى ازمهمترین علل شهادت حضرت رضا(ع) محسوب مىگردد.
مرحوم شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) در باب اسباب شهادت آن حضرت، سهخبر نقل کرده است که موید ادعاى مزبور مىباشد.
و جالب اینجاست که در ضمن خبراول حضرت به پرونده ثروتهاى بادآورده مامون و غیرقانونى بودن آنها نیز اشارتکرده است.
مرحوم شیخ کلینى (متوفا به سال329) درباره عذاب تارکان امر به معروف و نهىاز منکر حدیثى از امام رضا(ع) نقل کرده که آن حضرت از قول رسول خدا(ص) فرموده:
زمانى که امت من نسبتبه امر به معروف و نهى از منکر سهل انگارى کنند ومسوولیت را به گردن یکدیگر اندازند (و هر کس منتظر این باشد که دیگرى آن راانجام دهد) در این صورت بایستى منتظر عذاب الهى باشند و این کار آنها به منزلهاعلان جنگ با خداست.
یکى از کنیزان مامون چنین گفته است:
«هنگامى که در منزل مامون بودیم در بهشتى از خوردنىهاى و نوشیدنىها و بوى خوش و پول فراوان بسرمىبردیم اما همین که مامون مرا به امام رضا(ع) بخشید دیگر از آن همه ناز ونعمتخبرى نبود، زنى که سرپرست ما بود، شب ما را بیدار مىکرد و به نماز وادارمىساخت که بر ما سخت و گران مىآمد و آرزو مىکردم از آنجا رهایى یابم ..»
کهالبته به زودى توسط حضرت به دیگرى بخشیده شد زیرا لیاقتخدمت در منزل امام رانداشت.
همانطور که ملاحظه مىشود، امام نسبتبه نماز شب خواندن اهل منزل عنایتداشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند که آنها را در آن موقع بیدارنمایند.
در اینجا یادآورى این نکته بجاست که میان «تحمیل عقیده» و «تحمیلعمل در برخى امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن کریم مىخوانیم:
«لا اکراه فى الدین»[در دین تحمیل عقیده راه ندارد.] در صورتى که تحمیل عمل در برخى ازموارد که مصلحتبالاترى وجود دارد نه تنها جایز بلکه ضرورى مىباشد. به عنوانمثال وقتى معلمى دلسوز، دانشآموز خود را به انجام پارهاى از تکالیف وادارمىسازد، هیچگاه نمىخواهد تحمیل عقیده نماید بلکه به خاطر در نظر گرفتن صلاح ومصلحت دانشآموزش به وى نوعى عمل را اجبار مىکند و چه بسا همان دانشآموز پس ازرسیدن به مدارج عالى علمى از کار معلم بسیار خشنود و دلشاد گردد.
تذکرات دلسوزانه خمینى کبیر را مرورى دوباره کنیم: باید همه بدانیم که آزادىبه شکل غربى آن که موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مىشود از نظر اسلام وعقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانىها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفتعمومى و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیرى از آنها واجباست و از آزادىهاى مخرب باید جلوگیرى شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچهبرخلاف مسیر ملت و کشور اسلامى و مخالف با حیثیت جمهورى اسلامى استبطورقاطع اگرجلوگیرى نشود همه مسوول مىباشند و مردم و جوانان حزباللهى اگر برخورد به یکىاز امور مذکور نمودند به دستگاههاى مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهى نمودندخودشان مکلف به جلوگیرى هستند خداوند تعالى مددکار همه باشد.
6- هشیارى سیاسى و سازش ناپذیرى
ائمه(علیهم السلام) نه فقط خود با دستگاههاىظالم و دولتهاى جائر و دربارهاى فاسد مبارزه کردهاند بلکه مسلمانان را به جهادبر ضد آنها دعوت نمودهاند، بیش از پنجاه روایت در وسائل الشیعه و مستدرکو دیگر کتب هست که «از سلاطین و دستگاه ظلمه کنارهگیرى کنید و به دهان مداحآنها خاک بریزید، هر کس یک مداد به آنها بدهد یا آب در دواتشان بریزد چنین وچنان مىشود ..» خلاصه دستور دادهاند که با آنها به هیچ وجه همکارى نشود وقطع رابطه بشود.
امام خمینى در جاى دیگر اینطور مىفرمایند:
ائمه ما(علیهم السلام) همه شان کشته شدند براى اینکه همه اینها مخالف با دستگاه ظلمبودند اگر چنانچه امامهاى ما تو خانههایشان مىنشستند .. محترم بودند،روى سرشان مىگذاشتند ائمه ما را، لکن مىدیدند هر یک از اینها حالا کهنمىتواند لشرکشى کند از باب اینکه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد زیرزمینى اینهارا از بین مىبرد، اینها را مىگرفتند حبس مىکردند ..
مرحوم شیخ کلینى از قولیکى از یاران امام رضا(ع) مىنویسد:
پس از آنکه حضرت رضا(ع) به امامت رسید سخنانى ایراد فرمود که بر جان وىترسیدیم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبى آشکار کردى که بیم داریم این طاغوت(هارون) بر علیه شما اقدامى کند، و حضرت در جواب فرمود:
هر کارى مىتواند انجام دهد ..
یکى دیگر از یاران حضرت مىگوید:
به امام عرض کردم: شما خود را به این امر (یعنى امامت) شهره ساخته و جاى پدرنشستهاید، در حالى که از شمشیر هارون خون مىچکد (و دوران اختناق عجیبىحکمفرماست، شما با چه جراتى چنین مىکنید؟!) که آن حضرت با پاسخ خود به وىفهماند که این مسائل و ماموریتهاى ائمه(علیهم السلام) قبلا از جانب الهى تعیینشده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد.
امام هشتم با هشیارى سیاسى خویشتوانست پس از مرگ هارون (که در سال دهم از امامتحضرت اتفاق افتاد) در دوراننزاع و کشمکشهاى میان دو برادر (یعنى امین و مامون) به ارشاد و تعلیم و تربیتشیعه ادامه دهد.
و بالاخره پس از به قدرت رسیدن مامون، با حرکتها و موضعگیریهاى دقیق وحکیمانه نقش عظیم خویش را به خوبى ایفا نمود.
همانطور که معروف است مامون در میان خلفاى بنىعباس از همه داناتر و زیرکتربود، از علوم مختلف آگاهى داشت و تمام اینها را وسیلهاى براى پیشبرد قدرتشیطانى خویش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فریبى وى بود. وى با طرحیک نقشه حساب شده، ولایت عهدى حضرت را پیشنهاد کرد که اهداف مختلفى را دنبالمىنمود از جمله: در هم شکستن قداست و مظلومیت امامان شیعه و پیروانشان،مشروعیتبخشیدن به حکومتخویش و خلفاى جور قبلى و کسب وجهه و حیثیتبراى خویش،تخطئه شیعیان مبنى بر عدم اعتنا به دنیا و ریاست، کنترل مرکز و کانون مبارزات، دور کردن امام از مردم و تبدیل امام به یک عنصر دربارى و توجیهگر دستگاه.
مقام معظم رهبرى حضرت آیهالله خامنهاى (مدظله العالى) ضمن برشمردن و توضیحاهداف فوق فرمودهاند:
در این حادثه، امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) در برابر یک تجربه تاریخى عظیمقرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهان سیاسى که پیروزى یا ناکامى آن مىتوانستسرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. در این نبرد رقیب که ابتکار عمل را بدستداشت و با همه امکانات به میدان آمده بود مامون بود.
مامون با هوشى سرشار و تدبیرى قوى و فهم و درایتى بىسابقه قدم در میدانىنهاد که اگر پیروز مىشد و اگر مىتوانست آنچنانکه برنامهریزى کرده بود کار رابه انجام برساند یقینا به هدفى دست مىیافت که از سال چهل هجرى یعنى از شهادتعلى بن ابیطالب(ع) هیچیک از خلفاى اموى و عباسى با وجود تلاش خود نتوانستهبودند به آن دستیابند یعنى مىتوانست درخت تشیع را ریشهکن کند و جریان معارضىرا که همواره همچون خارى در چشم سردمداران خلافتهاى طاغوتى فرو رفته بود بکلىنابود سازد. اما امام هشتم با تدبیرى الهى بر مامون فائق آمد و او را درمیدان نبرد سیاسى که خود به وجود آورده بود بطور کامل شکست داد و نه فقط تشیعضعیف یا ریشهکن نشد بلکه حتى سال دویست و یک هجرى یعنى سال ولایتعهدى آن حضرتیکى از پر برکتترین سالهاى تاریخ تشیع شد و نفس تازهاى در مبارزات علویاندمیده شد و این همه به برکت تدبیر الهى امام هشتم و شیوه حکیمانهاى بود که آنامام معصوم در این آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد.
آرى نمونههاى هشیارى وتیزبینى آن حضرت در قضایاى متعددى جلوهگر است مانند ماجراى نماز عید که هر چندبا پیشنهاد مامون بود اما حرکت و شیوه حضرت به گونهاى بود که مامون دستورجلوگیرى از اقامه نماز را صادر کرد و به قول رهبر عزیزمان «مامون را درمیدان نبردى که خود به وجود آورده بود بطور کامل شکست داد.»
7- تواضع و فروتنى
مرحوم شیخ صدوق به نقل از یکى از معاصران حضرت رضا(ع)مىنویسد: چون سفره انداخته مىشد، غلامانش حتى دربان و نگهبان نیز با اوسر یک سفره مىنشستند.
مرحوم ابن شهر آشوب (متوفا به سال 588) نیز مىنویسد:
روزى امام وارد حمام شد، مردى (که حضرت را نمىشناخت) از وى درخواست کرد تا اورا کیسه کشد، امام نیز پذیرفت و مشغول شد. حاضران به آن مرد، حضرت را معرفىکردند و او با کمال شرمندگى و سرافکندگى از حضرت پوزش خواست اما حضرت رضا(ع)او را آرام نمود و به کار خود همچنان ادامه داد.
مرحوم کلینى طبق حدیثى فرموده:
شبى امام مهمان داشت، در میان صحبت، چراغ دچار نقص گشت، مهمان خواستآن را اصلاح نماید ولى حضرت اجازه نداد و خود به اصلاح آن پرداخت.
مرحوم علامه مجلسى (متوفا به سال 1111) چنین نقل کرده است:
مردى از اهالى بلخ گوید:
در سفر خراسان با حضرت همراه بودم، به دستور وى سفرهانداخته شد و خدمتکاران و غلامان، چه سیاهان و چه غیر ایشان، همگى را بر سر یکسفره نشاند، به امام عرض کردم:
فدایتشوم خوب بود براى اینها سفره جداگانهاىمىانداختید. حضرت فرمود:
ساکتباش.
پروردگار همه یکى است، پدر و مادر همه یکى است و پاداش و جزا (فقط) به عملبستگى دارد (نه بر حسب و نسب و جاه و مقام).
8- احترام و محبتبه دیگران
مرحوم اربلى (از دانشمندان قرن هفتم) در خبرىکه نقل نموده است از قول یکى از معاصران امام رضا(ع) مىنویسد:
هرگز ندیدم کهامام در سخن خویش نسبتبه کسى بىاحترامى کند و هرگز ندیدم که کلام دیگرىرا قطع کند، و مىگذاشت تا سخنانش به پایان رسد .. هیچگاه در برابر کسى کهمقابلش نشسته بود پاهایش را دراز نمىکرد و تکیه نمىزد. هرگز ندیدم به هیچیکاز خدمتکاران و غلامانش ناسزا گوید ..
آن حضرت فرموده است:
محبتبه دیگراننیمى از عقلانیت و خرد ورزى است.
و از آنجا که درصد قابل توجهى از کینهها ودلخورىها به سبب سخنان بىمورد و بعضا نیشدارى است که نسبتبه یکدیگر اظهارمىگردد و شاید در اکثر موارد نیز بىقصد و غرض باشد آن حضرت فرمودهاند:
سکوت موجب جلب محبت مىگردد.
پوزش
در پایان، از محضر نورانى امام رئوف و مهربانحضرت رضا(ع) پوزش مىطلبیم; چرا که بیان یک ویژگى از ویژگیهاى خدایى ایشان ازعهده کسى ساخته نیست.
کتاب فضل ترا آب بحر کافى نیست که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم