على بن یقطین، کارگزار حضرت کاظم(ع)
آرشیو
چکیده
متن
اصحاب و شاگردان ائمه معصومین (علیهمالسلام) نقش بزرگى در اخذ و انتقالآثار و روایات آنان، به جهان اسلام داشتهاند.
اگر این حاملان آثار امامت و ناقل آن اخبار ولایت نبودند، آثار گرانبهاى اهلبیت علیهمالسلام از بین مىرفت و بازرگانان حدیث و واضعان مکتب جهل، میدانرا براى عرضه متاع بىارزش غرور خود، بلامانع احساس کرده و بازار دین سازى را، رونق مىبخشیدند.
در میان اصحاب ائمه معصومین (علیهمالسلام) کسانى هستند که در میادین مختلفى بهپاسدارى از حریم تشیع و حفظ آثار امامان پرداخته، و گسترش فرهنگ امامت راوظیفه خود مىدانستند.
«على بن یقطین» یکى از نمونههاى بارز این مردان سختکوش است او براى رسیدنبه رشد و تعالى و رضوان الهى مرارتها و سختیها کشیده، از هیچ مانعى نهراسیده،و در دامان ولایت پرورش یافتهاست.
او عنصرى بود که در دستگاه خلافتبه استخدام آنها و اهدافشان در نیامد وابزارى براى اجراى مقاصد آنها نبود، بلکه; امکانات و ابزار دستگاه خلافت را بهاستخدام خود در آورد و اهداف مقدس امامت و اندیشههاى پربار امام کاظمعلیهالسلام را، در حوزه مسئولیتخود، بارور ساخت و کمکهاى زیادى به جامعه شیعهکرد و با موقعیتى که داشت، موانع زیادى را، از سر راه آنان برداشت. لذا بر مالازم است زندگى على بن یقطین خادم اهل بیت علیهمالسلام، را مورد مطالعه قرارداده تا از آن درس بگیریم.
زندگى على بن یقطین
بر اساس آنچه در کتابهاى رجال و تاریخ آمده استیقطین بنموسى داراى چهار فرزند پسر، به نامهاى على، عبید، یعقوب و خزیمه بود که علىاولین فرزند وى محسوب مىشده است و همه فرزندان یقطین بن موسى، از اصحاب امامکاظم علیهالسلام به شمار مىرفتند.
على کوفى، فرزند یقطین بن موسى در سال 124هجرى قمرى در کوفه متولد شد;3 تولد وى همزمان با آغاز شورشهاى مردمى علیهحکومت و خلافتبنىامیه و بنى مروان بود.
پدرش از جمله شخصیتهاى انقلابى بود که علیه خلافت امویان مبارزه مىکرد لذا تحتتعقیب ماموران حکومت قرار گرفت و مخفى شد.
همسر و دو فرزندش على و عبید براى مصون ماندن از دستگیرى و آزار و اذیتمروانیان، از کوفه فرار کرده و به مدینه پناه بردند. پس از انقراض خلافتبنىامیه و تاسیس خلافت عباسیان، یقطین ظاهر شد، و همراه همسر و دو فرزندش علىو عبید به کوفه بازگشت.
على بن یقطین در دوران امام صادق(ع)
دوران کودکى ونوجوانى «على بن یقطین» همزمان با دوران امامت امام صادق علیهالسلام بودهاست; که مدت این دوره به 24 سال مىرسد. چرا که تولد وى همان طور که گذشتسال 124 هجرى بوده، و شهادت امام صادق علیهالسلام در 25 شوال سال 148 هجرىاتفاق افتاده است.
او در این مدت چند بار خدمت امام و مقتداى خود رسیده، وبهرهها برده و مورد دعاى خیر آن حضرت واقع شده است.
«على بن یقطین» با وجوداین که در طول دوران زندگى پربار خود کارهاى حساس دولتى و فعالیتهاى گستردهسیاسى، داشته و در دولتباطل، وزیرى شیعه، و پایگاه مطمئنى براى ابلاغاندیشههاى امامت و ولایتبوده; فقیه و مورخ و محدث نیز بوده است.
روایتى را شیخ کلینى از زبان على بن یقطین نقل نموده، که شایان توجه است اثرکافى و وافى را بگذارد.
«الکلینى باسناده عن على بن یقطین عمن رواه عن ابى عبدالله - علیهالسلامقال: اوحى الله عزوجل الى موسى - علیهالسلام ، اتدرى لم اصطفیتک بکلامى دونخلقى؟ قال: یا رب و لم ذاک؟
قال: فاوحى الله تبارک و تعالى الیه ان یا موسى انى قلبت عبادى ظهرا لبطن فلماجد فیهم احدا اذل لى نفسا منک، یا موسى انک اذا صلیت وضعتخدک على التراب اوقال: على الارض».
امام صادق (ع) فرمود:
خداوند به موساى کلیم وحى کرد: آیا مىدانى چرا تو را از میان خلق براى سخنگفتن با خود برگزیدم؟ موسى علیهالسلام گفت: پروردگارا نمىدانم.
خداوند به موسى علیهالسلام وحى فرستاد: اى موسى! من تمام بندگانم را زیر و روکردم و در میان آنها از تو ذلیلتر و متواضعتر در برابر خود ندیدم; اى موسى: توهر گاه نماز مىگزارى، گونههایت را بر خاک یا زمین مىسایى.
على بن یقطین در زمان امام موسى کاظم(ع)
«على بن یقطین» از اصحاب برجستهامام کاظم علیهالسلام و مورد اعتمادو از شیعیان پرهیزکار بود. و از کسانى استکه حدیث امامت امام رضا علیهالسلام را از پدر خود امام کاظم علیهالسلام روایتکرده است.
وى، ارتباط محکمى با امام کاظم علیهالسلام داشت، و با راهنمایى وارشاد آن حضرت به فریاد مظلومین مىرسید. او در عین حال که وزیر هارون، شخصدوم ممکلتبود، اما در حقیقت، مطیع محض امام کاظم علیهالسلام و شیعه آن حضرتبود. امام کاظم علیهالسلام توانستبا نفوذ دادن على بن یقطین. در هیاتحاکمه خلافت عباسى، تشکیلات منسجم خود را، تا قلب سنگرهاى دشمن، گسترش داده وامید و تلاش و تحرک را در میان اصحاب و یاران خود، بیفزاید و در بالاترین ردهاداره حکومت، پناهگاه و فریاد رسى براى شیعیان مستضعف خود، ترتیب دهد.
شخصیت والاى على بن یقطین از نظر امام کاظم(ع)
امام کاظم علیهالسلام خالصتریندوستى و محبت را نسبتبه «على بن یقطین» در دل داشت، و در بعضى از موارد آنرا ابراز مىکرد:
1 عبدالله فرزند یحیى کاهلى گوید:
خدمت امام کاظم علیهالسلام بودم. در آن هنگام «على بن یقطین» از دور نمایانشد. امام علیهالسلام فرمود هر کس با دیدن مردى از اصحاب رسول خدا (ص) خوشحالمىشود، به این مرد على بن یقطین که دارد مىآید، بنگرد. یکى از حاضران روبه امام علیهالسلام کرد و گفت: آیا وى اهل بهشت است؟ امام علیهالسلام فرمود:
آرى، من گواهى مىدهم که وى اهل بهشت است.
2-«على بن یقطین» به حضورامام کاظم علیهالسلام رسید و از آن حضرت اجازه خواست تامنصب خود را، ترک کند.
امام او را از این کار منع کرد، و فرمود:
این کار را نکن. زیرا ما به تو انس داریم و برادران دینىات به وسیله تو درعزت مىباشند. امید است که خداوندبه وسیله تو، صدمه دیدهاى را، جبران کرده وبهبود بخشد. و یا آتش خشم مخالفان را از اولیاى خود فرو نشاند.
یا على! کفاره اعمال شما، احسان و نیکى به برادرانتان مىباشد. تو براى من یکچیز را ضمانت کن، من براى تو سه چیز را ضامن مىشوم، تو قبول کن که کسى ازدوستان ما را نبینى مگر این که نیاز او را برآورى و مورد احترام قرار دهى; ومن براى تو ضمانت مىکنم که سقف زندانى ، هرگز بر تو سایه نیفکند، و هرگز تیزىشمشیرى، به بدن تو نرسد، و هرگز تنگدستى وارد خانه تو نشود ...
یا على! هر کس مومنى را خوشحال کند، در درجه اول خدا را خشنود کرده و بعدپیامبر را، و سپس ما را.
قبول ولایت از ناحیه ظالم
این یکى از مسائلى است که در فقه، مورد بررسى قرار گرفته، و فقها و اندیشمندان شیعه پیرامون آن تحقیقاتشایانى انجام دادهاند، فقهاى نامدار شیعه موارد وجوب قبول ولایت و مسولیت، ازناحیه دستگاه خلافت و حکومت غاصب و همچنین موارد غیر مجاز ورود در دستگاه آنانرا، به طور استدلالى بیان کردهاند.
شیخ انصارى(ره) ابتدا روایات این باب را، بررسى کرده، و مىگوید: ظاهر روایاتاین است که قبول ولایت از طرف ولى جائر و ستمگر با قطع نظر از ترتیب گناه ومعصیتبه خودى خود حرام است; علاوه بر این که ولایت و حکومت از طرف جائر جداى ازمعصیت نیست.
سپس مىفرماید: یکى از موارد اتفاقى و اجماعى، که قبول ولایت از طرف ولى جائررا، مباح و جایز مىسازد; قیام به مصالح مردم است.... و براى این مطلب سه دلیلاقامه شده است: اول:
اجماع، دوم: سنت، سوم: قرآن. آنجا که خداوند از قولیوسف علیهالسلام مىفرماید:
«قال اجعلنى على خزائن الارض انى حفیظ علیم»یعنى; یوسف گفت: مرا به خزینهدارى مملکت منصوب کن، که من در حفظ دارایى و مصارف آن دانا و بصیرم.
لذا شیخ انصارى(ره) فرموده: اگر دو واجب: امر به معروف و نهى از منکر، متوقفبر ورود به دستگاه ظلم و حکومت غاصب باشد، ورود به دستگاه ظلم واجب خواهد بود.
زیرا وقتى انجام واجبى متوقف بر امرى باشد، آن امر، از باب وجوب مقدمه واجب،واجب است. بخاطر همین است که امام کاظم علیهالسلام نیز، بر باقى ماندن على بنیقطین در پست وزارت اصرار داشت.
خدمات على بن یقطین
1-به طور کلى، على بن یقطین در طول دوران وزارت ومسوولیتش در دستگاه خلافت، سعى مىکرد به طور مخفیانه، مطابق مقتضیات و شرایطموجود، نظریات امام کاظم علیهالسلام را یادآورى کند.
2-اخبار و تصمیمهاى دستگاه حکومت غاصب را، به اطلاع امام علیهالسلام مىرساند.مخصوصا هنگامى که نقشههاى دستگاه حکومت غاصب، بر ضد امام علیهالسلام بود، وىخیلى سریع، امام علیهالسلام را با خبر مىساخت.
3-ارسال کمکهاى مالى براى امام کاظم علیهالسلام; ابوعمر کشى روایت کرده استچه بسا على بن یقطین صدهزار درهم تا سیصد هزار درهم به رسم هدیه، به حضور امامکاظم علیهالسلام مىفرستاد. و آن حضرت درهمها را، در بین فقراى شیعه و اهل وعیال خود قسمت مىنمود.
تقوى و تواضع على بن یقطین
ابراهیم جمال که یکى از شیعیان موسى بن جعفر علیهالسلام بود، روزى خواستخدمت على بن یقطین برسد.
چون ابراهیم ساربان بود و على بن یقطین وزیر، به حسب ظاهر، شان ابراهیم نبودکه; وارد شود لذا على بن یقطین او را راه نداد.
اتفاقا در همان سال على بن یقطین به حج مشرف شد. در مدینه خواستخدمت امامکاظم علیهالسلام شرفیاب شود، حضرت او را راه نداد. روز دوم، در بیرون خانه،حضرت را ملاقات نمود. و عرضه داشت; که اى سید من، تقصیر من چه بود که مرا راهندادید؟!
امام - علیهالسلام فرمود: به این دلیل که برادرت ابراهیم جمال رابه حضور نپذیرفتى، من نیز از ورود تو مانع شدم; و خداوند عمل تو را قبولنخواهد کرد و فرمود مگر آن که ابراهیم جمال تو را ببخشد.
سرانجام به دستور امام علیهالسلام على بن یقطین، خود را به درب خانه ابراهیمرسانید و گفت: اگر تو مرا عفو نکنى، و مرا نبخشى، سرورم موسى بن جعفرعلیهالسلام مرا قبول نکرده و به حضور نخواهد پذیرفت. ابراهیم گفت:
خدا تو را ببخشد و بیامرزد.
سپس على بن یقطین صورت خود را روى زمین گذاشت و با اصرار زیادى خواست کهابراهیم پاى خود را روى صورت او بگذارد! در این هنگام پیوسته مىگفت: «خدایاشاهد باش».
وى همان شب، خود را به درب خانه امام علیهالسلام رسانید، آن حضرت به او اجازهورود داده و او را به حضور پذیرفت!
دستور امام کاظم(ع) به تقیه
امام موسى بن جعفر علیهالسلام دستور داده بود که على بن یقطین در جاهاى خلوت و دور از اغیار،طبق روش اهل سنت وضو بسازد. به هارون خبر داده بودند که على بن یقطین شیعه استو دلیل آن طرز وضو گرفتن است. روزى هارون تصمیم گرفت که طرز وضو گرفتن على بنیقطین را ببیند. مخفیانه تماشاگر وضوى او شد و دید که او به روش اهل سنت وضومىگیرد و کسى هم نزد او نیست.
از این جهتیقین پیدا کرد که على بن یقطین شیعه نیست، قسم خورد که حرف دیگرانرا درباره او باور نکند.
بعد، موسى بن جعفر علیهالسلام به او گفت از این به بعد، به روش شیعه وضو بگیرد.
على بن یقطین و حج
حج و مراسم و مناسک آن از نظر اسلام اهمیتبسزایى دارد. وهمین اهمیت ویژه باعثشده که مسلمانها در طول تاریخ احترام خاصى براى آن قائلشده و نسبتبه انجام آن توجه داشته و تلاش نمایند.
على بن یقطین که به عظمتحج و اجتماع عظیم زائران و نقش تبلیغى و سرنوشتسازآن واقف و آگاه بود، همواره سعى مىکرد حضور خود را، دراین مراسم باشکوه حفظکند و در این سنگر بزرگ الهى از اهداف و آرمانهاى بلند تشیع دفاع نماید.
او هر ساله طرح جالب و بسیار مؤثرى در این راستا اجرا مىکرد. کاروانى متشکلاز دویست و پنجاه الى سیصد نفر از شیعیان زبده را، تجهیز مىکرد، تا از طرف اوحج مستحبى انجام دهند.
این عمل على بن یقطین پیامدهاى مهمى داشت:
اولا حضور شیعیان را، که در آن زمان تحت فشار دستگاه خلافت و در حال مبارزه وتعقیب و گریز بودند وامکان فراهم آوردن زاد و توشه براى سفر حج نداشتندتضمین مىکرد.
ثانیا با اجرتى که به آنها پرداخت مىنمود، بنیه مالى و اقتصادى شیعیان را بالامىبرد.
بطور خلاصه این یار فداکار امام موسى بن جعفر علیهالسلام در هر زمینهاى، اگرکارى از دستش برمىآمد، که به نفع شیعیان بود، انجام مىداد. به خاطر همین بودکه امام علیهالسلام او را مورد لطف خود قرار مىداد، و او را جزء اولیاء الهىمىدانست، و مىفرمود:
«خدایا! على بن یقطین را در اعلى علیین مورد آمرزش خود قرار ده»
وفات على بن یقطین
سرانجام على بن یقطین پس از عمرى تلاش و مبارزه و صبر و مقاومت دربرابر حوادث ناگوار، در سن 58 سالگى، در سال 182 هجرى قمرى، در بغداد، در حالىکه امام کاظم علیهالسلام در زندان هارون به سر مىبرد; وفات کرد.
وى در طول حیات طیب و طاهر خود، توانست رضایت امام کاظم علیهالسلام را کسب نماید، تاآنجایى که امام علیهالسلام بهشت را براى او تضمین کرد، و درباره او فرمود:
«انى احب لک ما احب لنفسى» یعنى: براى تو آن را دوست دارم که براى خوددوست مىدارم.
براستى او شهید زندهاى است که همیشه در تاریخ ، مانند شمعى فروزان، خواهددرخشید. چرا که خاتم پیامبران محمد مصطفى (ص) فرمود:
«الا و من مات على حب آلمحمد مات شهیدا»
یعنى: هر کس حب ما خاندان را در دل داشته باشد و بمیرد،شهید مرده است.
(درود خدا و رسول بر على بنیقطین)
اگر این حاملان آثار امامت و ناقل آن اخبار ولایت نبودند، آثار گرانبهاى اهلبیت علیهمالسلام از بین مىرفت و بازرگانان حدیث و واضعان مکتب جهل، میدانرا براى عرضه متاع بىارزش غرور خود، بلامانع احساس کرده و بازار دین سازى را، رونق مىبخشیدند.
در میان اصحاب ائمه معصومین (علیهمالسلام) کسانى هستند که در میادین مختلفى بهپاسدارى از حریم تشیع و حفظ آثار امامان پرداخته، و گسترش فرهنگ امامت راوظیفه خود مىدانستند.
«على بن یقطین» یکى از نمونههاى بارز این مردان سختکوش است او براى رسیدنبه رشد و تعالى و رضوان الهى مرارتها و سختیها کشیده، از هیچ مانعى نهراسیده،و در دامان ولایت پرورش یافتهاست.
او عنصرى بود که در دستگاه خلافتبه استخدام آنها و اهدافشان در نیامد وابزارى براى اجراى مقاصد آنها نبود، بلکه; امکانات و ابزار دستگاه خلافت را بهاستخدام خود در آورد و اهداف مقدس امامت و اندیشههاى پربار امام کاظمعلیهالسلام را، در حوزه مسئولیتخود، بارور ساخت و کمکهاى زیادى به جامعه شیعهکرد و با موقعیتى که داشت، موانع زیادى را، از سر راه آنان برداشت. لذا بر مالازم است زندگى على بن یقطین خادم اهل بیت علیهمالسلام، را مورد مطالعه قرارداده تا از آن درس بگیریم.
زندگى على بن یقطین
بر اساس آنچه در کتابهاى رجال و تاریخ آمده استیقطین بنموسى داراى چهار فرزند پسر، به نامهاى على، عبید، یعقوب و خزیمه بود که علىاولین فرزند وى محسوب مىشده است و همه فرزندان یقطین بن موسى، از اصحاب امامکاظم علیهالسلام به شمار مىرفتند.
على کوفى، فرزند یقطین بن موسى در سال 124هجرى قمرى در کوفه متولد شد;3 تولد وى همزمان با آغاز شورشهاى مردمى علیهحکومت و خلافتبنىامیه و بنى مروان بود.
پدرش از جمله شخصیتهاى انقلابى بود که علیه خلافت امویان مبارزه مىکرد لذا تحتتعقیب ماموران حکومت قرار گرفت و مخفى شد.
همسر و دو فرزندش على و عبید براى مصون ماندن از دستگیرى و آزار و اذیتمروانیان، از کوفه فرار کرده و به مدینه پناه بردند. پس از انقراض خلافتبنىامیه و تاسیس خلافت عباسیان، یقطین ظاهر شد، و همراه همسر و دو فرزندش علىو عبید به کوفه بازگشت.
على بن یقطین در دوران امام صادق(ع)
دوران کودکى ونوجوانى «على بن یقطین» همزمان با دوران امامت امام صادق علیهالسلام بودهاست; که مدت این دوره به 24 سال مىرسد. چرا که تولد وى همان طور که گذشتسال 124 هجرى بوده، و شهادت امام صادق علیهالسلام در 25 شوال سال 148 هجرىاتفاق افتاده است.
او در این مدت چند بار خدمت امام و مقتداى خود رسیده، وبهرهها برده و مورد دعاى خیر آن حضرت واقع شده است.
«على بن یقطین» با وجوداین که در طول دوران زندگى پربار خود کارهاى حساس دولتى و فعالیتهاى گستردهسیاسى، داشته و در دولتباطل، وزیرى شیعه، و پایگاه مطمئنى براى ابلاغاندیشههاى امامت و ولایتبوده; فقیه و مورخ و محدث نیز بوده است.
روایتى را شیخ کلینى از زبان على بن یقطین نقل نموده، که شایان توجه است اثرکافى و وافى را بگذارد.
«الکلینى باسناده عن على بن یقطین عمن رواه عن ابى عبدالله - علیهالسلامقال: اوحى الله عزوجل الى موسى - علیهالسلام ، اتدرى لم اصطفیتک بکلامى دونخلقى؟ قال: یا رب و لم ذاک؟
قال: فاوحى الله تبارک و تعالى الیه ان یا موسى انى قلبت عبادى ظهرا لبطن فلماجد فیهم احدا اذل لى نفسا منک، یا موسى انک اذا صلیت وضعتخدک على التراب اوقال: على الارض».
امام صادق (ع) فرمود:
خداوند به موساى کلیم وحى کرد: آیا مىدانى چرا تو را از میان خلق براى سخنگفتن با خود برگزیدم؟ موسى علیهالسلام گفت: پروردگارا نمىدانم.
خداوند به موسى علیهالسلام وحى فرستاد: اى موسى! من تمام بندگانم را زیر و روکردم و در میان آنها از تو ذلیلتر و متواضعتر در برابر خود ندیدم; اى موسى: توهر گاه نماز مىگزارى، گونههایت را بر خاک یا زمین مىسایى.
على بن یقطین در زمان امام موسى کاظم(ع)
«على بن یقطین» از اصحاب برجستهامام کاظم علیهالسلام و مورد اعتمادو از شیعیان پرهیزکار بود. و از کسانى استکه حدیث امامت امام رضا علیهالسلام را از پدر خود امام کاظم علیهالسلام روایتکرده است.
وى، ارتباط محکمى با امام کاظم علیهالسلام داشت، و با راهنمایى وارشاد آن حضرت به فریاد مظلومین مىرسید. او در عین حال که وزیر هارون، شخصدوم ممکلتبود، اما در حقیقت، مطیع محض امام کاظم علیهالسلام و شیعه آن حضرتبود. امام کاظم علیهالسلام توانستبا نفوذ دادن على بن یقطین. در هیاتحاکمه خلافت عباسى، تشکیلات منسجم خود را، تا قلب سنگرهاى دشمن، گسترش داده وامید و تلاش و تحرک را در میان اصحاب و یاران خود، بیفزاید و در بالاترین ردهاداره حکومت، پناهگاه و فریاد رسى براى شیعیان مستضعف خود، ترتیب دهد.
شخصیت والاى على بن یقطین از نظر امام کاظم(ع)
امام کاظم علیهالسلام خالصتریندوستى و محبت را نسبتبه «على بن یقطین» در دل داشت، و در بعضى از موارد آنرا ابراز مىکرد:
1 عبدالله فرزند یحیى کاهلى گوید:
خدمت امام کاظم علیهالسلام بودم. در آن هنگام «على بن یقطین» از دور نمایانشد. امام علیهالسلام فرمود هر کس با دیدن مردى از اصحاب رسول خدا (ص) خوشحالمىشود، به این مرد على بن یقطین که دارد مىآید، بنگرد. یکى از حاضران روبه امام علیهالسلام کرد و گفت: آیا وى اهل بهشت است؟ امام علیهالسلام فرمود:
آرى، من گواهى مىدهم که وى اهل بهشت است.
2-«على بن یقطین» به حضورامام کاظم علیهالسلام رسید و از آن حضرت اجازه خواست تامنصب خود را، ترک کند.
امام او را از این کار منع کرد، و فرمود:
این کار را نکن. زیرا ما به تو انس داریم و برادران دینىات به وسیله تو درعزت مىباشند. امید است که خداوندبه وسیله تو، صدمه دیدهاى را، جبران کرده وبهبود بخشد. و یا آتش خشم مخالفان را از اولیاى خود فرو نشاند.
یا على! کفاره اعمال شما، احسان و نیکى به برادرانتان مىباشد. تو براى من یکچیز را ضمانت کن، من براى تو سه چیز را ضامن مىشوم، تو قبول کن که کسى ازدوستان ما را نبینى مگر این که نیاز او را برآورى و مورد احترام قرار دهى; ومن براى تو ضمانت مىکنم که سقف زندانى ، هرگز بر تو سایه نیفکند، و هرگز تیزىشمشیرى، به بدن تو نرسد، و هرگز تنگدستى وارد خانه تو نشود ...
یا على! هر کس مومنى را خوشحال کند، در درجه اول خدا را خشنود کرده و بعدپیامبر را، و سپس ما را.
قبول ولایت از ناحیه ظالم
این یکى از مسائلى است که در فقه، مورد بررسى قرار گرفته، و فقها و اندیشمندان شیعه پیرامون آن تحقیقاتشایانى انجام دادهاند، فقهاى نامدار شیعه موارد وجوب قبول ولایت و مسولیت، ازناحیه دستگاه خلافت و حکومت غاصب و همچنین موارد غیر مجاز ورود در دستگاه آنانرا، به طور استدلالى بیان کردهاند.
شیخ انصارى(ره) ابتدا روایات این باب را، بررسى کرده، و مىگوید: ظاهر روایاتاین است که قبول ولایت از طرف ولى جائر و ستمگر با قطع نظر از ترتیب گناه ومعصیتبه خودى خود حرام است; علاوه بر این که ولایت و حکومت از طرف جائر جداى ازمعصیت نیست.
سپس مىفرماید: یکى از موارد اتفاقى و اجماعى، که قبول ولایت از طرف ولى جائررا، مباح و جایز مىسازد; قیام به مصالح مردم است.... و براى این مطلب سه دلیلاقامه شده است: اول:
اجماع، دوم: سنت، سوم: قرآن. آنجا که خداوند از قولیوسف علیهالسلام مىفرماید:
«قال اجعلنى على خزائن الارض انى حفیظ علیم»یعنى; یوسف گفت: مرا به خزینهدارى مملکت منصوب کن، که من در حفظ دارایى و مصارف آن دانا و بصیرم.
لذا شیخ انصارى(ره) فرموده: اگر دو واجب: امر به معروف و نهى از منکر، متوقفبر ورود به دستگاه ظلم و حکومت غاصب باشد، ورود به دستگاه ظلم واجب خواهد بود.
زیرا وقتى انجام واجبى متوقف بر امرى باشد، آن امر، از باب وجوب مقدمه واجب،واجب است. بخاطر همین است که امام کاظم علیهالسلام نیز، بر باقى ماندن على بنیقطین در پست وزارت اصرار داشت.
خدمات على بن یقطین
1-به طور کلى، على بن یقطین در طول دوران وزارت ومسوولیتش در دستگاه خلافت، سعى مىکرد به طور مخفیانه، مطابق مقتضیات و شرایطموجود، نظریات امام کاظم علیهالسلام را یادآورى کند.
2-اخبار و تصمیمهاى دستگاه حکومت غاصب را، به اطلاع امام علیهالسلام مىرساند.مخصوصا هنگامى که نقشههاى دستگاه حکومت غاصب، بر ضد امام علیهالسلام بود، وىخیلى سریع، امام علیهالسلام را با خبر مىساخت.
3-ارسال کمکهاى مالى براى امام کاظم علیهالسلام; ابوعمر کشى روایت کرده استچه بسا على بن یقطین صدهزار درهم تا سیصد هزار درهم به رسم هدیه، به حضور امامکاظم علیهالسلام مىفرستاد. و آن حضرت درهمها را، در بین فقراى شیعه و اهل وعیال خود قسمت مىنمود.
تقوى و تواضع على بن یقطین
ابراهیم جمال که یکى از شیعیان موسى بن جعفر علیهالسلام بود، روزى خواستخدمت على بن یقطین برسد.
چون ابراهیم ساربان بود و على بن یقطین وزیر، به حسب ظاهر، شان ابراهیم نبودکه; وارد شود لذا على بن یقطین او را راه نداد.
اتفاقا در همان سال على بن یقطین به حج مشرف شد. در مدینه خواستخدمت امامکاظم علیهالسلام شرفیاب شود، حضرت او را راه نداد. روز دوم، در بیرون خانه،حضرت را ملاقات نمود. و عرضه داشت; که اى سید من، تقصیر من چه بود که مرا راهندادید؟!
امام - علیهالسلام فرمود: به این دلیل که برادرت ابراهیم جمال رابه حضور نپذیرفتى، من نیز از ورود تو مانع شدم; و خداوند عمل تو را قبولنخواهد کرد و فرمود مگر آن که ابراهیم جمال تو را ببخشد.
سرانجام به دستور امام علیهالسلام على بن یقطین، خود را به درب خانه ابراهیمرسانید و گفت: اگر تو مرا عفو نکنى، و مرا نبخشى، سرورم موسى بن جعفرعلیهالسلام مرا قبول نکرده و به حضور نخواهد پذیرفت. ابراهیم گفت:
خدا تو را ببخشد و بیامرزد.
سپس على بن یقطین صورت خود را روى زمین گذاشت و با اصرار زیادى خواست کهابراهیم پاى خود را روى صورت او بگذارد! در این هنگام پیوسته مىگفت: «خدایاشاهد باش».
وى همان شب، خود را به درب خانه امام علیهالسلام رسانید، آن حضرت به او اجازهورود داده و او را به حضور پذیرفت!
دستور امام کاظم(ع) به تقیه
امام موسى بن جعفر علیهالسلام دستور داده بود که على بن یقطین در جاهاى خلوت و دور از اغیار،طبق روش اهل سنت وضو بسازد. به هارون خبر داده بودند که على بن یقطین شیعه استو دلیل آن طرز وضو گرفتن است. روزى هارون تصمیم گرفت که طرز وضو گرفتن على بنیقطین را ببیند. مخفیانه تماشاگر وضوى او شد و دید که او به روش اهل سنت وضومىگیرد و کسى هم نزد او نیست.
از این جهتیقین پیدا کرد که على بن یقطین شیعه نیست، قسم خورد که حرف دیگرانرا درباره او باور نکند.
بعد، موسى بن جعفر علیهالسلام به او گفت از این به بعد، به روش شیعه وضو بگیرد.
على بن یقطین و حج
حج و مراسم و مناسک آن از نظر اسلام اهمیتبسزایى دارد. وهمین اهمیت ویژه باعثشده که مسلمانها در طول تاریخ احترام خاصى براى آن قائلشده و نسبتبه انجام آن توجه داشته و تلاش نمایند.
على بن یقطین که به عظمتحج و اجتماع عظیم زائران و نقش تبلیغى و سرنوشتسازآن واقف و آگاه بود، همواره سعى مىکرد حضور خود را، دراین مراسم باشکوه حفظکند و در این سنگر بزرگ الهى از اهداف و آرمانهاى بلند تشیع دفاع نماید.
او هر ساله طرح جالب و بسیار مؤثرى در این راستا اجرا مىکرد. کاروانى متشکلاز دویست و پنجاه الى سیصد نفر از شیعیان زبده را، تجهیز مىکرد، تا از طرف اوحج مستحبى انجام دهند.
این عمل على بن یقطین پیامدهاى مهمى داشت:
اولا حضور شیعیان را، که در آن زمان تحت فشار دستگاه خلافت و در حال مبارزه وتعقیب و گریز بودند وامکان فراهم آوردن زاد و توشه براى سفر حج نداشتندتضمین مىکرد.
ثانیا با اجرتى که به آنها پرداخت مىنمود، بنیه مالى و اقتصادى شیعیان را بالامىبرد.
بطور خلاصه این یار فداکار امام موسى بن جعفر علیهالسلام در هر زمینهاى، اگرکارى از دستش برمىآمد، که به نفع شیعیان بود، انجام مىداد. به خاطر همین بودکه امام علیهالسلام او را مورد لطف خود قرار مىداد، و او را جزء اولیاء الهىمىدانست، و مىفرمود:
«خدایا! على بن یقطین را در اعلى علیین مورد آمرزش خود قرار ده»
وفات على بن یقطین
سرانجام على بن یقطین پس از عمرى تلاش و مبارزه و صبر و مقاومت دربرابر حوادث ناگوار، در سن 58 سالگى، در سال 182 هجرى قمرى، در بغداد، در حالىکه امام کاظم علیهالسلام در زندان هارون به سر مىبرد; وفات کرد.
وى در طول حیات طیب و طاهر خود، توانست رضایت امام کاظم علیهالسلام را کسب نماید، تاآنجایى که امام علیهالسلام بهشت را براى او تضمین کرد، و درباره او فرمود:
«انى احب لک ما احب لنفسى» یعنى: براى تو آن را دوست دارم که براى خوددوست مىدارم.
براستى او شهید زندهاى است که همیشه در تاریخ ، مانند شمعى فروزان، خواهددرخشید. چرا که خاتم پیامبران محمد مصطفى (ص) فرمود:
«الا و من مات على حب آلمحمد مات شهیدا»
یعنى: هر کس حب ما خاندان را در دل داشته باشد و بمیرد،شهید مرده است.
(درود خدا و رسول بر على بنیقطین)