آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

اصحاب و شاگردان ائمه معصومین (علیهم‏السلام) نقش بزرگى در اخذ و انتقال‏آثار و روایات آنان، به جهان اسلام داشته‏اند.
اگر این حاملان آثار امامت و ناقل آن اخبار ولایت نبودند، آثار گرانبهاى اهل‏بیت علیهم‏السلام از بین مى‏رفت و بازرگانان حدیث و واضعان مکتب جهل، میدان‏را براى عرضه متاع بى‏ارزش غرور خود، بلامانع احساس کرده و بازار دین سازى را، رونق مى‏بخشیدند.
در میان اصحاب ائمه معصومین (علیهم‏السلام) کسانى هستند که در میادین مختلفى به‏پاسدارى از حریم تشیع و حفظ آثار امامان پرداخته، و گسترش فرهنگ امامت راوظیفه خود مى‏دانستند.
«على بن یقطین‏» یکى از نمونه‏هاى بارز این مردان سختکوش است او براى رسیدن‏به رشد و تعالى و رضوان الهى مرارتها و سختیها کشیده، از هیچ مانعى نهراسیده،و در دامان ولایت پرورش یافته‏است.
او عنصرى بود که در دستگاه خلافت‏به استخدام آنها و اهدافشان در نیامد وابزارى براى اجراى مقاصد آنها نبود، بلکه; امکانات و ابزار دستگاه خلافت را به‏استخدام خود در آورد و اهداف مقدس امامت و اندیشه‏هاى پربار امام کاظم‏علیه‏السلام را، در حوزه مسئولیت‏خود، بارور ساخت و کمکهاى زیادى به جامعه شیعه‏کرد و با موقعیتى که داشت، موانع زیادى را، از سر راه آنان برداشت. لذا بر مالازم است زندگى على بن یقطین خادم اهل بیت علیهم‏السلام، را مورد مطالعه قرارداده تا از آن درس بگیریم.
زندگى على بن یقطین
بر اساس آنچه در کتاب‏هاى رجال و تاریخ آمده است‏یقطین بن‏موسى داراى چهار فرزند پسر، به نامهاى على، عبید، یعقوب و خزیمه بود که على‏اولین فرزند وى محسوب مى‏شده است و همه فرزندان یقطین بن موسى، از اصحاب امام‏کاظم علیه‏السلام به شمار مى‏رفتند.
على کوفى، فرزند یقطین بن موسى در سال 124هجرى قمرى در کوفه متولد شد;3 تولد وى همزمان با آغاز شورشهاى مردمى علیه‏حکومت و خلافت‏بنى‏امیه و بنى مروان بود.
پدرش از جمله شخصیتهاى انقلابى بود که علیه خلافت امویان مبارزه مى‏کرد لذا تحت‏تعقیب ماموران حکومت قرار گرفت و مخفى شد.
همسر و دو فرزندش على و عبید براى مصون ماندن از دستگیرى و آزار و اذیت‏مروانیان، از کوفه فرار کرده و به مدینه پناه بردند. پس از انقراض خلافت‏بنى‏امیه و تاسیس خلافت عباسیان، یقطین ظاهر شد، و همراه همسر و دو فرزندش على‏و عبید به کوفه بازگشت.
على بن یقطین در دوران امام صادق(ع)
دوران کودکى ونوجوانى «على بن یقطین‏» همزمان با دوران امامت امام صادق علیه‏السلام بوده‏است; که مدت این دوره به 24 سال مى‏رسد. چرا که تولد وى همان طور که گذشت‏سال 124 هجرى بوده، و شهادت امام صادق علیه‏السلام در 25 شوال سال 148 هجرى‏اتفاق افتاده است.
او در این مدت چند بار خدمت امام و مقتداى خود رسیده، وبهره‏ها برده و مورد دعاى خیر آن حضرت واقع شده است.
«على بن یقطین‏» با وجوداین که در طول دوران زندگى پربار خود کارهاى حساس دولتى و فعالیتهاى گسترده‏سیاسى، داشته و در دولت‏باطل، وزیرى شیعه، و پایگاه مطمئنى براى ابلاغ‏اندیشه‏هاى امامت و ولایت‏بوده; فقیه و مورخ و محدث نیز بوده است.
روایتى را شیخ کلینى از زبان على بن یقطین نقل نموده، که شایان توجه است اثرکافى و وافى را بگذارد.
«الکلینى باسناده عن على بن یقطین عمن رواه عن ابى عبدالله - علیه‏السلام‏قال: اوحى الله عزوجل الى موسى - علیه‏السلام ، اتدرى لم اصطفیتک بکلامى دون‏خلقى؟ قال: یا رب و لم ذاک؟
قال: فاوحى الله تبارک و تعالى الیه ان یا موسى انى قلبت عبادى ظهرا لبطن فلم‏اجد فیهم احدا اذل لى نفسا منک، یا موسى انک اذا صلیت وضعت‏خدک على التراب اوقال: على الارض‏».
امام صادق (ع) فرمود:
خداوند به موساى کلیم وحى کرد: آیا مى‏دانى چرا تو را از میان خلق براى سخن‏گفتن با خود برگزیدم؟ موسى علیه‏السلام گفت: پروردگارا نمى‏دانم.
خداوند به موسى علیه‏السلام وحى فرستاد: اى موسى! من تمام بندگانم را زیر و روکردم و در میان آنها از تو ذلیل‏تر و متواضع‏تر در برابر خود ندیدم; اى موسى: توهر گاه نماز مى‏گزارى، گونه‏هایت را بر خاک یا زمین مى‏سایى.
على بن یقطین در زمان امام موسى کاظم(ع)
«على بن یقطین‏» از اصحاب برجسته‏امام کاظم علیه‏السلام و مورد اعتمادو از شیعیان پرهیزکار بود. و از کسانى است‏که حدیث امامت امام رضا علیه‏السلام را از پدر خود امام کاظم علیه‏السلام روایت‏کرده است.
وى، ارتباط محکمى با امام کاظم علیه‏السلام داشت، و با راهنمایى وارشاد آن حضرت به فریاد مظلومین مى‏رسید. او در عین حال که وزیر هارون، شخص‏دوم ممکلت‏بود، اما در حقیقت، مطیع محض امام کاظم علیه‏السلام و شیعه آن حضرت‏بود. امام کاظم علیه‏السلام توانست‏با نفوذ دادن على بن یقطین. در هیات‏حاکمه خلافت عباسى، تشکیلات منسجم خود را، تا قلب سنگرهاى دشمن، گسترش داده وامید و تلاش و تحرک را در میان اصحاب و یاران خود، بیفزاید و در بالاترین رده‏اداره حکومت، پناهگاه و فریاد رسى براى شیعیان مستضعف خود، ترتیب دهد.
شخصیت والاى على بن یقطین از نظر امام کاظم(ع)
امام کاظم علیه‏السلام خالص‏ترین‏دوستى و محبت را نسبت‏به «على بن یقطین‏» در دل داشت، و در بعضى از موارد آن‏را ابراز مى‏کرد:
1 عبدالله فرزند یحیى کاهلى گوید:
خدمت امام کاظم علیه‏السلام بودم. در آن هنگام «على بن یقطین‏» از دور نمایان‏شد. امام علیه‏السلام فرمود هر کس با دیدن مردى از اصحاب رسول خدا (ص) خوشحال‏مى‏شود، به این مرد على بن یقطین که دارد مى‏آید، بنگرد. یکى از حاضران روبه امام علیه‏السلام کرد و گفت: آیا وى اهل بهشت است؟ امام علیه‏السلام فرمود:
آرى، من گواهى مى‏دهم که وى اهل بهشت است.
2-«على بن یقطین‏» به حضورامام کاظم علیه‏السلام رسید و از آن حضرت اجازه خواست تامنصب خود را، ترک کند.
امام او را از این کار منع کرد، و فرمود:
این کار را نکن. زیرا ما به تو انس داریم و برادران دینى‏ات به وسیله تو درعزت مى‏باشند. امید است که خداوندبه وسیله تو، صدمه دیده‏اى را، جبران کرده وبهبود بخشد. و یا آتش خشم مخالفان را از اولیاى خود فرو نشاند.
یا على! کفاره اعمال شما، احسان و نیکى به برادرانتان مى‏باشد. تو براى من یک‏چیز را ضمانت کن، من براى تو سه چیز را ضامن مى‏شوم، تو قبول کن که کسى ازدوستان ما را نبینى مگر این که نیاز او را برآورى و مورد احترام قرار دهى; ومن براى تو ضمانت مى‏کنم که سقف زندانى ، هرگز بر تو سایه نیفکند، و هرگز تیزى‏شمشیرى، به بدن تو نرسد، و هرگز تنگدستى وارد خانه تو نشود ...
یا على! هر کس مومنى را خوشحال کند، در درجه اول خدا را خشنود کرده و بعدپیامبر را، و سپس ما را.
قبول ولایت از ناحیه ظالم
این یکى از مسائلى است که در فقه، مورد بررسى قرار گرفته، و فقها و اندیشمندان شیعه پیرامون آن تحقیقات‏شایانى انجام داده‏اند، فقهاى نامدار شیعه موارد وجوب قبول ولایت و مسولیت، ازناحیه دستگاه خلافت و حکومت غاصب و همچنین موارد غیر مجاز ورود در دستگاه آنان‏را، به طور استدلالى بیان کرده‏اند.
شیخ انصارى(ره) ابتدا روایات این باب را، بررسى کرده، و مى‏گوید: ظاهر روایات‏این است که قبول ولایت از طرف ولى جائر و ستمگر با قطع نظر از ترتیب گناه ومعصیت‏به خودى خود حرام است; علاوه بر این که ولایت و حکومت از طرف جائر جداى ازمعصیت نیست.
سپس مى‏فرماید: یکى از موارد اتفاقى و اجماعى، که قبول ولایت از طرف ولى جائررا، مباح و جایز مى‏سازد; قیام به مصالح مردم است.... و براى این مطلب سه دلیل‏اقامه شده است: اول:
اجماع، دوم: سنت، سوم: قرآن. آنجا که خداوند از قول‏یوسف علیه‏السلام مى‏فرماید:
«قال اجعلنى على خزائن الارض انى حفیظ علیم‏»یعنى; یوسف گفت: مرا به خزینه‏دارى مملکت منصوب کن، که من در حفظ دارایى و مصارف آن دانا و بصیرم.
لذا شیخ انصارى(ره) فرموده: اگر دو واجب: امر به معروف و نهى از منکر، متوقف‏بر ورود به دستگاه ظلم و حکومت غاصب باشد، ورود به دستگاه ظلم واجب خواهد بود.
زیرا وقتى انجام واجبى متوقف بر امرى باشد، آن امر، از باب وجوب مقدمه واجب،واجب است. بخاطر همین است که امام کاظم علیه‏السلام نیز، بر باقى ماندن على بن‏یقطین در پست وزارت اصرار داشت.
خدمات على بن یقطین
1-به طور کلى، على بن یقطین در طول دوران وزارت ومسوولیتش در دستگاه خلافت، سعى مى‏کرد به طور مخفیانه، مطابق مقتضیات و شرایطموجود، نظریات امام کاظم علیه‏السلام را یادآورى کند.
2-اخبار و تصمیم‏هاى دستگاه حکومت غاصب را، به اطلاع امام علیه‏السلام مى‏رساند.مخصوصا هنگامى که نقشه‏هاى دستگاه حکومت غاصب، بر ضد امام علیه‏السلام بود، وى‏خیلى سریع، امام علیه‏السلام را با خبر مى‏ساخت.
3-ارسال کمکهاى مالى براى امام کاظم علیه‏السلام; ابوعمر کشى روایت کرده است‏چه بسا على بن یقطین صدهزار درهم تا سیصد هزار درهم به رسم هدیه، به حضور امام‏کاظم علیه‏السلام مى‏فرستاد. و آن حضرت درهم‏ها را، در بین فقراى شیعه و اهل وعیال خود قسمت مى‏نمود.
تقوى و تواضع على بن یقطین
ابراهیم جمال که یکى از شیعیان موسى بن جعفر علیه‏السلام بود، روزى خواست‏خدمت على بن یقطین برسد.
چون ابراهیم ساربان بود و على بن یقطین وزیر، به حسب ظاهر، شان ابراهیم نبودکه; وارد شود لذا على بن یقطین او را راه نداد.
اتفاقا در همان سال على بن یقطین به حج مشرف شد. در مدینه خواست‏خدمت امام‏کاظم علیه‏السلام شرفیاب شود، حضرت او را راه نداد. روز دوم، در بیرون خانه،حضرت را ملاقات نمود. و عرضه داشت; که اى سید من، تقصیر من چه بود که مرا راه‏ندادید؟!
امام - علیه‏السلام فرمود: به این دلیل که برادرت ابراهیم جمال رابه حضور نپذیرفتى، من نیز از ورود تو مانع شدم; و خداوند عمل تو را قبول‏نخواهد کرد و فرمود مگر آن که ابراهیم جمال تو را ببخشد.
سرانجام به دستور امام علیه‏السلام على بن یقطین، خود را به درب خانه ابراهیم‏رسانید و گفت: اگر تو مرا عفو نکنى، و مرا نبخشى، سرورم موسى بن جعفرعلیه‏السلام مرا قبول نکرده و به حضور نخواهد پذیرفت. ابراهیم گفت:
خدا تو را ببخشد و بیامرزد.
سپس على بن یقطین صورت خود را روى زمین گذاشت و با اصرار زیادى خواست که‏ابراهیم پاى خود را روى صورت او بگذارد! در این هنگام پیوسته مى‏گفت: «خدایاشاهد باش‏».
وى همان شب، خود را به درب خانه امام علیه‏السلام رسانید، آن حضرت به او اجازه‏ورود داده و او را به حضور پذیرفت!
دستور امام کاظم(ع) به تقیه
امام موسى بن جعفر علیه‏السلام دستور داده بود که على بن یقطین در جاهاى خلوت و دور از اغیار،طبق روش اهل سنت وضو بسازد. به هارون خبر داده بودند که على بن یقطین شیعه است‏و دلیل آن طرز وضو گرفتن است. روزى هارون تصمیم گرفت که طرز وضو گرفتن على بن‏یقطین را ببیند. مخفیانه تماشاگر وضوى او شد و دید که او به روش اهل سنت وضومى‏گیرد و کسى هم نزد او نیست.
از این جهت‏یقین پیدا کرد که على بن یقطین شیعه نیست، قسم خورد که حرف دیگران‏را درباره او باور نکند.
بعد، موسى بن جعفر علیه‏السلام به او گفت از این به بعد، به روش شیعه وضو بگیرد.
على بن یقطین و حج
حج و مراسم و مناسک آن از نظر اسلام اهمیت‏بسزایى دارد. وهمین اهمیت ویژه باعث‏شده که مسلمانها در طول تاریخ احترام خاصى براى آن قائل‏شده و نسبت‏به انجام آن توجه داشته و تلاش نمایند.
على بن یقطین که به عظمت‏حج و اجتماع عظیم زائران و نقش تبلیغى و سرنوشت‏سازآن واقف و آگاه بود، همواره سعى مى‏کرد حضور خود را، دراین مراسم باشکوه حفظکند و در این سنگر بزرگ الهى از اهداف و آرمانهاى بلند تشیع دفاع نماید.
او هر ساله طرح جالب و بسیار مؤثرى در این راستا اجرا مى‏کرد. کاروانى متشکل‏از دویست و پنجاه الى سیصد نفر از شیعیان زبده را، تجهیز مى‏کرد، تا از طرف اوحج مستحبى انجام دهند.
این عمل على بن یقطین پیامدهاى مهمى داشت:
اولا حضور شیعیان را، که در آن زمان تحت فشار دستگاه خلافت و در حال مبارزه وتعقیب و گریز بودند وامکان فراهم آوردن زاد و توشه براى سفر حج نداشتندتضمین مى‏کرد.
ثانیا با اجرتى که به آنها پرداخت مى‏نمود، بنیه مالى و اقتصادى شیعیان را بالامى‏برد.
بطور خلاصه این یار فداکار امام موسى بن جعفر علیه‏السلام در هر زمینه‏اى، اگرکارى از دستش برمى‏آمد، که به نفع شیعیان بود، انجام مى‏داد. به خاطر همین بودکه امام علیه‏السلام او را مورد لطف خود قرار مى‏داد، و او را جزء اولیاء الهى‏مى‏دانست، و مى‏فرمود:
«خدایا! على بن یقطین را در اعلى علیین مورد آمرزش خود قرار ده‏»
وفات على بن یقطین
سرانجام على بن یقطین پس از عمرى تلاش و مبارزه و صبر و مقاومت دربرابر حوادث ناگوار، در سن 58 سالگى، در سال 182 هجرى قمرى، در بغداد، در حالى‏که امام کاظم علیه‏السلام در زندان هارون به سر مى‏برد; وفات کرد.
وى در طول حیات طیب و طاهر خود، توانست رضایت امام کاظم علیه‏السلام را کسب نماید، تاآنجایى که امام علیه‏السلام بهشت را براى او تضمین کرد، و درباره او فرمود:
«انى احب لک ما احب لنفسى‏» یعنى: براى تو آن را دوست دارم که براى خوددوست مى‏دارم.
براستى او شهید زنده‏اى است که همیشه در تاریخ ، مانند شمعى فروزان، خواهددرخشید. چرا که خاتم پیامبران محمد مصطفى (ص) فرمود:
«الا و من مات على حب آل‏محمد مات شهیدا»
یعنى: هر کس حب ما خاندان را در دل داشته باشد و بمیرد،شهید مرده است.
(درود خدا و رسول بر على بن‏یقطین)

تبلیغات