مهتاب مغرب (همسر امام کاظم«ع»)
آرشیو
چکیده
متن
مادر گرامى حضرت امام رضا(ع) از بزرگزادگان عجم بود. او در عجم به دنیا آمداما در بلاد عرب رشد کرد و پرورش یافت. از مشهورترین نامهایش تکتم مىباشد کهاز نامهاى زنان عرب است و در اشعار عرب این نام زیاد آمده است. او نامهاىدیگرى هم دارد از جمله: سکن نوبیه ، اروى، نجمه، سمانه، سلامه ، خیزران، مرسیه، صقر ، و البته این تمام نامهاى ایشان نیست و دلیل اینکه ایشان نامهاى زیادىدارد این است که مستحب است اسم برده هنگام تغییر مالک، تغییر پیدا کند.
و حال ما سرگذشتبردگى ایشان را شرح مىدهیم: علامه مجلسى از هشام روایت کردهاست که روزى حضرت امام موسى کاظم(ع) از من پرسید که آیا از برده فروشان کسىآمده؟ جواب دادم: نه.
حضرت فرمود: آمده استبیا تا به نزد او برویم. همراه آن حضرت شدم وقتى کهبه مکان مورد نظر رسیدیم، با کمال تعجب دیدیم که مردى از تجار مغرب آمده است وبا خودش غلامان و کنیزان بسیارى آورده است. حضرت جلو رفت و فرمود: کنیزان خودرا بر ما عرضه کن! او نه کنیز آورد و حضرت هیچ کدام را نپسندید و فرمود: دیگربیاور. گفت:
کنیزى ندارم. حضرت فرمود: دارى و باید بیاورى. گفت: به خدا سوگند ندارم مگریک کنیز بیمار! حضرت فرمود: او را بیاور. ولى مرد برده فروش امتناع کرد وبنابراین من و حضرت برگشتیم. روز بعد حضرت مرا به نزد او فرستاد و فرمود: بههر قیمت که بگوید آن کنیز بیمار را براى من خریدارى کن و به نزد من بیاور! منمثل روز قبل پیش مرد برده فروش رفتم و گفتم: آمدهام تا آن کنیزک را طلب کنم.
کنیز را به قیمت زیادى به من فروخت و گفت: راستش را بگو آن مردى که دیروز باتو همراه بود که بود؟
گفتم: مردى است از بنىهاشم! برده فروش گفت: اى مرد! بدان که من این کنیز رااز دورترین بلاد غرب خریدهام، روزى زنى از اهل کتاب این کنیز را دید و پرسید اورا از کجا آوردهام؟ گفتم: او را براى خودم خریدهام گفت: سزاوار نیست این کنیزنزد امثال تو باشد، بلکه باید نزد بهترین اهل زمین باشد و چون او این کنیزک رابگیرد، پس از مدت کوتاهى از او پسرى به دنیا خواهد آمد که اهل مشرق و مغرب ازاو اطاعت کنند و پس از اندکى حضرت امام رضا(ع) از او به وجود آمد. روایتىدیگر هم هست که نمایانگر رویایى راستین مىباشد: وقتى که مادر حضرت رضا(ع) ازآن مرد برده فروش خریده شد. حمیده مادر امام موسى کاظم(ع) در خواب رسول خدا(ص)را دید که به او مىفرماید: اى حمیده نجمه را به فرزندت موسى ببخش زیرا به زودىاز او فرزندى متولد مىشود که بهترین روى زمین است. حمیده به آنچه که رسولخدا(ص) در خواب به وى امر کرده بود عمل کرد. وقتى امام رضا(ع) به دنیا آمد آنوقتحمیده، نجمه را طاهره نامید. حال روایتى دیگر که قطرهاى از دریاى حسنهاىنجمه را براى ما بیان مىکند: ابا الحسن على بن میثم گفته است: حمیده مادرامام موسى کاظم(ع) کنیزکى خرید (در برخى روایات آمده که ایشان کنیزک را خریدهاست) اسم این کنیزک تکتم بود و در آداب اخلاقى و دینى و در عقل و حیا یکى ازبهترین زنان بود. او حمیده را بسیار گرامى مىداشت و به او احترام مىگذاشت.
روزى حمیده به فرزندش امام موسى کاظم(ع) گفت: فرزندم تکتم کنیزکى است که من ازاو در زیرکى و محاسن اخلاقى بهتر ندیدهام و مىدانم که هر نسلى از او به وجودمىآید پاکیزه و مطهر خواهد بود. او را به تو مىبخشم و از تو خواهش مىکنم کهرعایتحرمت او را بکنى و همان طور که در قبل اشاره شد، وقتى حضرت امام رضا(ع)از وى متولد شد، حمیده او را طاهره نامید. در روایت آمده است که: حضرت رضا(ع)در کودکى شیر فراوانى مىخورد.
روزى نجمه گفت: دایهاى پیدا کنند که مرا (در شیر دادن به او) یارى کندپرسیدند: مگر شیر تو کم شده است.
جواب داد: دروغ نمىگویم به خدا سوگند شیر من کم نیستبلکه نوافلى که همیشهعادت داشتم آنها را بجا آورم اعثشده است که به آن کمتر بپردازم.
براى همین کمک مىخواهم که نوافل و (عباداتى که به آنها) عادت کردهام ترک نکنم.
شیخ صدوق در عیون به سند معتبر از نجمه مادر آن حضرت روایت کرده است: چونحامله شدم به هیچ وجه احساس سنگینى نمىکردم و در خواب صداى تسبیح و تهلیل وتمجید حق تعالى از نوزاد درون شکم خود مىشنیدم. و باز مىگوید: وقتى حضرترضا(ع) به دنیا آمد دستهاى خود را بر زمین گذاشت و سر مبارک خود را به سوىآسمان گرفت و لبهاى مبارکش حرکت مىکرد و سخنى (با خدا) مىگفت که من نمىفهمیدم.
در آن لحظه امام موسى بنجعفر(ع) به نزد من آمد و فرمود: گوارا باد تو را اىنجمه کرامت پروردگارت! و من نوزاد را در پارچه سفیدى پیچیدم و به آن حضرتدادم. حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و آب فرات خواست و کامشرا با آن آب برداشت و او را به دست من داد و فرمود: بگیر این را که بقیه اللهدر زمین و حجتخدا بعد از من است.
و حال ما سرگذشتبردگى ایشان را شرح مىدهیم: علامه مجلسى از هشام روایت کردهاست که روزى حضرت امام موسى کاظم(ع) از من پرسید که آیا از برده فروشان کسىآمده؟ جواب دادم: نه.
حضرت فرمود: آمده استبیا تا به نزد او برویم. همراه آن حضرت شدم وقتى کهبه مکان مورد نظر رسیدیم، با کمال تعجب دیدیم که مردى از تجار مغرب آمده است وبا خودش غلامان و کنیزان بسیارى آورده است. حضرت جلو رفت و فرمود: کنیزان خودرا بر ما عرضه کن! او نه کنیز آورد و حضرت هیچ کدام را نپسندید و فرمود: دیگربیاور. گفت:
کنیزى ندارم. حضرت فرمود: دارى و باید بیاورى. گفت: به خدا سوگند ندارم مگریک کنیز بیمار! حضرت فرمود: او را بیاور. ولى مرد برده فروش امتناع کرد وبنابراین من و حضرت برگشتیم. روز بعد حضرت مرا به نزد او فرستاد و فرمود: بههر قیمت که بگوید آن کنیز بیمار را براى من خریدارى کن و به نزد من بیاور! منمثل روز قبل پیش مرد برده فروش رفتم و گفتم: آمدهام تا آن کنیزک را طلب کنم.
کنیز را به قیمت زیادى به من فروخت و گفت: راستش را بگو آن مردى که دیروز باتو همراه بود که بود؟
گفتم: مردى است از بنىهاشم! برده فروش گفت: اى مرد! بدان که من این کنیز رااز دورترین بلاد غرب خریدهام، روزى زنى از اهل کتاب این کنیز را دید و پرسید اورا از کجا آوردهام؟ گفتم: او را براى خودم خریدهام گفت: سزاوار نیست این کنیزنزد امثال تو باشد، بلکه باید نزد بهترین اهل زمین باشد و چون او این کنیزک رابگیرد، پس از مدت کوتاهى از او پسرى به دنیا خواهد آمد که اهل مشرق و مغرب ازاو اطاعت کنند و پس از اندکى حضرت امام رضا(ع) از او به وجود آمد. روایتىدیگر هم هست که نمایانگر رویایى راستین مىباشد: وقتى که مادر حضرت رضا(ع) ازآن مرد برده فروش خریده شد. حمیده مادر امام موسى کاظم(ع) در خواب رسول خدا(ص)را دید که به او مىفرماید: اى حمیده نجمه را به فرزندت موسى ببخش زیرا به زودىاز او فرزندى متولد مىشود که بهترین روى زمین است. حمیده به آنچه که رسولخدا(ص) در خواب به وى امر کرده بود عمل کرد. وقتى امام رضا(ع) به دنیا آمد آنوقتحمیده، نجمه را طاهره نامید. حال روایتى دیگر که قطرهاى از دریاى حسنهاىنجمه را براى ما بیان مىکند: ابا الحسن على بن میثم گفته است: حمیده مادرامام موسى کاظم(ع) کنیزکى خرید (در برخى روایات آمده که ایشان کنیزک را خریدهاست) اسم این کنیزک تکتم بود و در آداب اخلاقى و دینى و در عقل و حیا یکى ازبهترین زنان بود. او حمیده را بسیار گرامى مىداشت و به او احترام مىگذاشت.
روزى حمیده به فرزندش امام موسى کاظم(ع) گفت: فرزندم تکتم کنیزکى است که من ازاو در زیرکى و محاسن اخلاقى بهتر ندیدهام و مىدانم که هر نسلى از او به وجودمىآید پاکیزه و مطهر خواهد بود. او را به تو مىبخشم و از تو خواهش مىکنم کهرعایتحرمت او را بکنى و همان طور که در قبل اشاره شد، وقتى حضرت امام رضا(ع)از وى متولد شد، حمیده او را طاهره نامید. در روایت آمده است که: حضرت رضا(ع)در کودکى شیر فراوانى مىخورد.
روزى نجمه گفت: دایهاى پیدا کنند که مرا (در شیر دادن به او) یارى کندپرسیدند: مگر شیر تو کم شده است.
جواب داد: دروغ نمىگویم به خدا سوگند شیر من کم نیستبلکه نوافلى که همیشهعادت داشتم آنها را بجا آورم اعثشده است که به آن کمتر بپردازم.
براى همین کمک مىخواهم که نوافل و (عباداتى که به آنها) عادت کردهام ترک نکنم.
شیخ صدوق در عیون به سند معتبر از نجمه مادر آن حضرت روایت کرده است: چونحامله شدم به هیچ وجه احساس سنگینى نمىکردم و در خواب صداى تسبیح و تهلیل وتمجید حق تعالى از نوزاد درون شکم خود مىشنیدم. و باز مىگوید: وقتى حضرترضا(ع) به دنیا آمد دستهاى خود را بر زمین گذاشت و سر مبارک خود را به سوىآسمان گرفت و لبهاى مبارکش حرکت مىکرد و سخنى (با خدا) مىگفت که من نمىفهمیدم.
در آن لحظه امام موسى بنجعفر(ع) به نزد من آمد و فرمود: گوارا باد تو را اىنجمه کرامت پروردگارت! و من نوزاد را در پارچه سفیدى پیچیدم و به آن حضرتدادم. حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و آب فرات خواست و کامشرا با آن آب برداشت و او را به دست من داد و فرمود: بگیر این را که بقیه اللهدر زمین و حجتخدا بعد از من است.