آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

 

مادر گرامى حضرت امام رضا(ع) از بزرگزادگان عجم بود. او در عجم به دنیا آمداما در بلاد عرب رشد کرد و پرورش یافت. از مشهورترین نامهایش تکتم مى‏باشد که‏از نامهاى زنان عرب است و در اشعار عرب این نام زیاد آمده است. او نامهاى‏دیگرى هم دارد از جمله: سکن نوبیه ، اروى، نجمه، سمانه، سلامه ، خیزران، مرسیه، صقر ، و البته این تمام نامهاى ایشان نیست و دلیل اینکه ایشان نامهاى زیادى‏دارد این است که مستحب است اسم برده هنگام تغییر مالک، تغییر پیدا کند.
و حال ما سرگذشت‏بردگى ایشان را شرح مى‏دهیم: علامه مجلسى از هشام روایت کرده‏است که روزى حضرت امام موسى کاظم(ع) از من پرسید که آیا از برده فروشان کسى‏آمده؟ جواب دادم: نه.
حضرت فرمود: آمده است‏بیا تا به نزد او برویم. همراه آن حضرت شدم وقتى که‏به مکان مورد نظر رسیدیم، با کمال تعجب دیدیم که مردى از تجار مغرب آمده است وبا خودش غلامان و کنیزان بسیارى آورده است. حضرت جلو رفت و فرمود: کنیزان خودرا بر ما عرضه کن! او نه کنیز آورد و حضرت هیچ کدام را نپسندید و فرمود: دیگربیاور. گفت:
کنیزى ندارم. حضرت فرمود: دارى و باید بیاورى. گفت: به خدا سوگند ندارم مگریک کنیز بیمار! حضرت فرمود: او را بیاور. ولى مرد برده فروش امتناع کرد وبنابراین من و حضرت برگشتیم. روز بعد حضرت مرا به نزد او فرستاد و فرمود: به‏هر قیمت که بگوید آن کنیز بیمار را براى من خریدارى کن و به نزد من بیاور! من‏مثل روز قبل پیش مرد برده فروش رفتم و گفتم: آمده‏ام تا آن کنیزک را طلب کنم.
کنیز را به قیمت زیادى به من فروخت و گفت: راستش را بگو آن مردى که دیروز باتو همراه بود که بود؟
گفتم: مردى است از بنى‏هاشم! برده فروش گفت: اى مرد! بدان که من این کنیز رااز دورترین بلاد غرب خریده‏ام، روزى زنى از اهل کتاب این کنیز را دید و پرسید اورا از کجا آورده‏ام؟ گفتم: او را براى خودم خریده‏ام گفت: سزاوار نیست این کنیزنزد امثال تو باشد، بلکه باید نزد بهترین اهل زمین باشد و چون او این کنیزک رابگیرد، پس از مدت کوتاهى از او پسرى به دنیا خواهد آمد که اهل مشرق و مغرب ازاو اطاعت کنند و پس از اندکى حضرت امام رضا(ع) از او به وجود آمد. روایتى‏دیگر هم هست که نمایانگر رویایى راستین مى‏باشد: وقتى که مادر حضرت رضا(ع) ازآن مرد برده فروش خریده شد. حمیده مادر امام موسى کاظم(ع) در خواب رسول خدا(ص)را دید که به او مى‏فرماید: اى حمیده نجمه را به فرزندت موسى ببخش زیرا به زودى‏از او فرزندى متولد مى‏شود که بهترین روى زمین است. حمیده به آنچه که رسول‏خدا(ص) در خواب به وى امر کرده بود عمل کرد. وقتى امام رضا(ع) به دنیا آمد آن‏وقت‏حمیده، نجمه را طاهره نامید. حال روایتى دیگر که قطره‏اى از دریاى حسن‏هاى‏نجمه را براى ما بیان مى‏کند: ابا الحسن على بن میثم گفته است: حمیده مادرامام موسى کاظم(ع) کنیزکى خرید (در برخى روایات آمده که ایشان کنیزک را خریده‏است) اسم این کنیزک تکتم بود و در آداب اخلاقى و دینى و در عقل و حیا یکى ازبهترین زنان بود. او حمیده را بسیار گرامى مى‏داشت و به او احترام مى‏گذاشت.
روزى حمیده به فرزندش امام موسى کاظم(ع) گفت: فرزندم تکتم کنیزکى است که من ازاو در زیرکى و محاسن اخلاقى بهتر ندیده‏ام و مى‏دانم که هر نسلى از او به وجودمى‏آید پاکیزه و مطهر خواهد بود. او را به تو مى‏بخشم و از تو خواهش مى‏کنم که‏رعایت‏حرمت او را بکنى و همان طور که در قبل اشاره شد، وقتى حضرت امام رضا(ع)از وى متولد شد، حمیده او را طاهره نامید. در روایت آمده است که: حضرت رضا(ع)در کودکى شیر فراوانى مى‏خورد.
روزى نجمه گفت: دایه‏اى پیدا کنند که مرا (در شیر دادن به او) یارى کندپرسیدند: مگر شیر تو کم شده است.
جواب داد: دروغ نمى‏گویم به خدا سوگند شیر من کم نیست‏بلکه نوافلى که همیشه‏عادت داشتم آنها را بجا آورم اعث‏شده است که به آن کمتر بپردازم.
براى همین کمک مى‏خواهم که نوافل و (عباداتى که به آنها) عادت کرده‏ام ترک نکنم.
شیخ صدوق در عیون به سند معتبر از نجمه مادر آن حضرت روایت کرده است: چون‏حامله شدم به هیچ وجه احساس سنگینى نمى‏کردم و در خواب صداى تسبیح و تهلیل وتمجید حق تعالى از نوزاد درون شکم خود مى‏شنیدم. و باز مى‏گوید: وقتى حضرت‏رضا(ع) به دنیا آمد دستهاى خود را بر زمین گذاشت و سر مبارک خود را به سوى‏آسمان گرفت و لبهاى مبارکش حرکت مى‏کرد و سخنى (با خدا) مى‏گفت که من نمى‏فهمیدم.
در آن لحظه امام موسى بن‏جعفر(ع) به نزد من آمد و فرمود: گوارا باد تو را اى‏نجمه کرامت پروردگارت! و من نوزاد را در پارچه سفیدى پیچیدم و به آن حضرت‏دادم. حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و آب فرات خواست و کامش‏را با آن آب برداشت و او را به دست من داد و فرمود: بگیر این را که بقیه الله‏در زمین و حجت‏خدا بعد از من است.

تبلیغات