آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

نام اصلى «حبیب بن مظاهر» «حبیب بن‏مظهر» (1) است، بزرگمردى از طایفه با شرافت و افتخارآفرین! «بنى اسد» و از صحابه رسول گرامى اسلام(ص) مى‏باشد، وى یک سال پیش از بعثت پیامبر اسلام به دنیا آمد; دوران کودکى او همزمان با سالهایى بود که پیامبر(ص) در مکه مکرمه مردم را به توحید و خداپرستى دعوت مى‏نمود، فیض دیدار پیامبر، توفیقى بود که حبیب را، از همان اوان جوانى با معارف دینى و سرچشمه زلال تعالیم اسلام، آشنا ساخت.
چهره بارز «حبیب‏» همیشه در تاریخ مانند خورشیدى تابان، درخشیده و مى‏درخشد; چرا که او از اصحاب پیامبر گرامى اسلام به حساب مى‏آمد، و از آن حضرت حدیثهاى زیادى شنیده بود از سوى دیگر، شرکت او در سن 75 سالگى، در نهضت نورانى کربلا و دفاع از حریم ولایت از صحنه‏هاى پرشکوه و نورانى زندگى سرشار از معنویت او مى‏باشد.
بنابراین حبیب از جمله کسانى است که به فیض دیدار پنج امام معصوم، نائل آمده است. چهره‏اش زیبا و جمال معنوى او به حد کمال رسیده بود. (2) به طورى که در عبادت، شجاعت، علم، زهد و در دفاع از حریم ولایت زبانزد دیگران شده بود.
حبیب بن مظاهر مورد علاقه پیامبر اسلام(ص)
نقل شده که: پیغمبر خاتم(ص) روزى با جماعتى از اصحابش، از جایى عبور مى‏کردند; ناگهان دیدند چند نفر از بچه‏ها، با یکدیگر بازى مى‏کنند. پیامبر اکرم(ص) جلو رفتند و نزدیک یکى ازبچه‏ها نشست، و دست نوازش بر سر او کشید، سپس پیشانى او را بوسید. و با ملاطفت و مهربانى، او را پهلوى خود نشاند!
اصحاب، از این عمل حضرت سؤال کردند. حضرت فرمود: روزى دیدم، که این طفل با حسینم بازى مى‏کرد، و در حین بازى، خاک زیر پاى «حسین‏» را برمى‏داشت و به صورت و چشمهایش مى‏مالید. پس; من هم او را دوست مى‏دارم. چون او فرزند مرا دوست مى‏دارد، و جبرئیل خبر داده: او در واقعه کربلا از انصار و یاران حسینم خواهد بود. (3)
در تقریرات، «مرحوم حاج شیخ جعفر تسترى‏» احتمال داده که، آن طفل «حبیب بن مظاهر» بوده است.
علم حبیب
پس از وفات جانسوز رسول گرامى(ص) حبیب بن مظاهر با حضرت على(ع) بیعت نمود، و در خط ولایت على بن ابیطالب(ع) قرار گرفت. چون بارها، از پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) شنیده بود: «انا مدینة العلم و على بابها فمن اراد المدینة فلیات الباب‏». یعنى «من شهر علمم و على در آن شهر است، هر کس که علم مى‏خواهد از در آن وارد شود»، لذا محضر حضرت على(ع) را مغتنم شمرده و در شمار یاران خالص و حواریون و شاگردان ویژه حضرت قرار گرفت (4) و دانشهاى گرانبها و فراوانى از حضرت على(ع) آموخت.
او در جمیع علوم و فنون، همچون فقه، تفسیر، قرائت، حدیث، ادبیات، جدل و مناظره تبحر داشت تا آنجا که مایه اعجاب و شگفتى دیگران بود. (5) یکى از دانشهاى او «علم بلایا و منایا» بود. یعنى: پیشگویى حوادث و خبر داشتن از وقایع آینده، و تاریخ.
شجاعت ‏حبیب
«حبیب بن مظاهر» مردى شجاع، باصلابت و با قدرت بود، به طورى که در تمام جنگهایى که در دوران حکومت‏حضرت على(ع) رخ داد; حضورى فعال و چشمگیر داشت، و در آن زمان بعنوان یکى از شجاعان بزرگ کوفه در زمره یاران امام(ع) بود. (6)
در روز عاشورا نیز با شجاعت تمام، در مقابل لشگر عمر سعد ایستاد; و شروع به نصیحت و اندرز کرد. بلکه، آن خفتگان و اسیران هواى نفس را، بیدار کند. خلاصه، «حبیب‏» شخصى بود که تنها از خدا مى‏ترسید و با تمام وجود و شجاعت‏بسیار، کمر همت، به یارى و دفاع از حریم ولایت و امامت، بسته بود.
عبادت حبیب
حبیب مردى عابد و پارسا بود. تقوى و حدود الهى را رعایت مى‏کرد. حافظ کل قرآن کریم بود، و هر شب به نیایش و عبادت خدا مى‏پرداخت. (7)
به فرموده امام حسین(ع) در هر شب یک ختم قرآن مى‏کرد. (8)
مردى بود که حتى آخرین شب عمر خود را (شب عاشورا)، به نیایش با پروردگار سپرى کرد.
زهد حبیب
او حلال و حرام الهى را رعایت مى‏نمود. زندگى پاک و ساده‏اى داشت. آن‏قدر به دنیا بى‏رغبت‏بود و زهد را، سرمشق زندگى خود قرار داده بود، که هر چقدر به او پیشنهاد امان و پول فراوان شد; نپذیرفت، و گفت: «ما نزد رسول خدا(ص) عذرى نداریم که زنده باشیم، و فرزند رسول خدا(ص) را مظلومانه به قتل برسانند». (9)
به تحقیق مى‏توان گفت: «حبیب بن‏مظاهر» از جمله افرادى است که امیرالمؤمنین(ع) در باره آنان فرموده است:
«ارادتهم الدنیا فلم یریدوها» (10) یعنى: دنیا به آنان روى مى‏آورد ولى آنها به دنیا پشت کرده، و با بى‏رغبتى و بى‏اعتنایى از کنار آن مى‏گذرند.
چهره حبیب از آغاز نهضت ‏حسینى تا شهادت
بعد از شهادت امام حسین(ع) شیعیان به امام حسین نامه نوشته، آن حضرت را به قیام علیه معاویه دعوت کردند، نخستین نامه در خانه «سلیمان بن‏مریم خزاعى‏» - که از شیعیان مخلص بود - نوشته شد. این دعوتنامه با امضاى چهار تن از بزرگان کوفه، توسط «عبدالله بن‏مسمع همدانى‏» و «عبدالله بن‏وال‏» به مکه ارسال شد; که «حبیب بن‏ظاهر» یکى از امضاکنندگان این نامه بود. (11)
بنابراین مى‏بینیم که حبیب، از همان اول فعالیت‏خود را براى این نهضت الهى شروع مى‏کند، و همراه «مسلم بن‏عوسجه‏» که به طور پنهانى در کوفه براى «مسلم بن‏عقیل‏» از مردم بیعت مى‏گرفتند; و در این راه از هیچ اقدامى کوتاهى نمى‏کردند. (12)
حبیب بن‏مظاهر این پیرمرد عارف و آگاه، مصمم بود که به هر قیمتى شده، خود را به کاروان کربلا برساند; شب به راه مى‏افتاد و روز استراحت مى‏کرد تا در بند ماموران «ابن‏زیاد» اسیر نشود. سرانجام روز هفتم ماه محرم، در کربلا، به کاروان امام حسین(ع) پیوست. (13)
به محض رسیدن به کربلا، مجددا وفادارى خود را نسبت‏به امام(ع) در میدان عمل به نمایش مى‏گذارد. همین که مشاهده نمود یاوران امام اندک و دشمنان او بسیارند، به امام حسین(ع) عرض کرد: «در این نزدیکى، قبیله‏اى از «بنى‏اسد» هستند، اگر اجازه دهید پیش آن‏ها رفته، آنان را به یارى شما دعوت کنم، شاید خداوند هدایتشان کند.» بعد از اینکه حضرت اجازه داد، با عجله خود را به آنان رسانید و شروع به نصیحت و موعظه کرد. (14)
شهادت
او، عاشق شهادت بود. دلش براى شهادت مى‏طپید. شب عاشورا را به عبادت و مناجات با معبود خویش مشغول بود، و لحظه‏شمارى مى‏کرد تا روز عاشورا فرا رسد و در رکاب مولا و سرور خویش، شربت‏شهادت را بنوشد.
بالاخره، نوبت جان‏فشانى فرا رسید. آن مجاهد پیر و عاشق که روحیه‏اى جوان و شاداب داشت; با شمشیرى بران به میان سپاه دشمن نفوذ کرده، آنان را از دم تیغ مى‏گذراند. و این گونه رجز مى‏خواند:
«من حبیب، پسر مظاهر، زمانى که آتش جنگ برافروخته شود، یکه سوار میدان جنگم، شما گرچه از نظر نیرو و نفر از ما بیشترید، لیکن ما از شما مقاومتر و وفادارتریم، حجت و دلیل ما برتر، منطق ما آشکارتر است و از شما پرهیزکارتر و استوارتریم.» (15)
حبیب بن‏مظاهر، با آن سن زیاد همچون یک قهرمان شمشیر مى‏زد، و 62 نفر از افراد دشمن را به درک واصل کرد.
تشنگى و خستگى بر او چیره شده بود، ناگهان، در این هنگام «بدیل بن‏مریم عقفانى‏» به او حمله کرد و با شمشیرى بر فرق او زد، دیگرى با سر نیزه به او حمله کرد، تا اینکه حبیب از اسب بر زمین افتاد، محاسن او با خون سرش خضاب شد. سپس «بدیل بن‏مریم‏» سر مطهرش را از تن جدا کرد.
شهادت این پیر عاشق، بر یاران امام(ع) و خود امام(ع) بسیار گران بود. حضرت خود را به بالین او رسانید. چنان شهادت «حبیب‏» در امام اثر گذاشته بود که فرمود:
«احتسب نفسى و حماة اصحابى‏»: پاداش خود و یاران حامى خود را، از خداى تعالى انتظار مى‏برم. (16) اى حبیب! مردى با فضیلت‏بودى که در یک شب قرآن را ختم مى‏کردى. (17)
سرانجام «حبیب بن‏مظاهر اسدى‏» یار باوفاى اباعبدالله‏الحسین(ع) در سن 75 سالگى، در تاریخ دهم محرم‏الحرام، سال 61 هجرى قمرى، در سرزمین مقدس کربلا به فیض شهادت نائل آمد.
خاتمه
تاریخ، معلم انسان‏هاست، بنابراین نباید تنها به مطالعه تاریخ بماهو تاریخ اکتفا کرد، بلکه باید از مطالعه زندگى بزرگان درس گرفته و آن را به کار بست.
درسى که از تاریخ زندگى این صحابى و یار دلاور امام حسین(ع) مى‏توان گرفت در چند سظر به طور خلاصه بیان مى‏کنم:
چرا افرادى همانند «حبیب‏» تا آخرین قطره خون از حریم ولایت دفاع مى‏کنند و تمام هستى خود را، در راه هدفشان، نثار مى‏نمایند؟ علت این است که:
«افراد امثال حبیب، عاشق حقیقى و واقعى اهل بیت (علیهم السلام) بوده‏اند، اراده آنها تنها زبانى نبود; بلکه سعى مى‏کردند در عقیده و افکار، اخلاق، بینش سیاسى، زندگى فردى و اجتماعى به گونه‏اى رفتار نمایند که ائمه (علیهم السلام) دستور داده‏اند.
خداوند ما را جزء دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) قرار دهد.»
پى‏نوشتها:
1- تقى الدین الحسن بن على بن داود حلى ، الرجال .
2- قاضى نورالله ، مجالس المؤمنین ، ص 308 . السید محن الامین ، اعیان الشیعه ، ج 4 ، ص 554 .
3- علامه مجلسى ، بحارالانوار ، ج 10 ، حاج محمد هاشم خراسانى ، منتخب التواریخ ، ص 278 .
4- السید محن الامین ، المجالس السنیه فى مناقب و مصائب العتره النبویه ، ج 1 .
5- امالى منتخبه ، ص‏49 .
6- محمد بن طاهر سماوى ، ابصار العین فى انصار الحسین(ع)، ص‏56 .
7- السید محن الامین ، اعیان الشیعه ، ج 4 ، ص 554 .
8- ترجمه نفس المهموم ، شیخ عباس قمى ، ص‏343 .
9- کشى، رجال.
10- سید رضى، نهج‏البلاغه، خطبه همام.
11- شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 35 - 34.
12- السید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج 4، ص 554.
13- همان.
14- محمد بن‏طاهر سماوى، ابصار العین فى انصار الحسین، ص‏57.
15- تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏347.
16- السید محسن الامین، مجالس السنیة، ج 1; تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏349.
17- حاج شیخ عباس قمى، منتهى الامال، ص 430; حاج شیخ عباس قمى، ترجمع نفس المهوم، ص‏343.

تبلیغات