آرامش در طوفان
آرشیو
چکیده
متن
یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة (1)
آرامش اکسیر نجات و هماى سعادت حیات انسان است که درخواستههاى اولیاء الهى جلوه خاص یافته است. در زیارت «امین الله» که در شمار زیارتهاى معتبره است، چنین مىخوانیم: اللهم فاجعل نفسى مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک (2) : بارالها جانم را به تقدیرت آرامش بخش و به حکم و قضایت مرا خشنود گردان. حضرت ابراهیم(ع) که خود در اوج بندگى و آرامش قرار دارد، در خصوص چگونگى احیاء مردگان، اطمینان و دل آرامى جان را خواستار است و در پاسخ خداوند که مىفرماید: «اولم تؤمن». آیا ایمان نیاوردهاى؟ اظهار مىدارد: «بلى ولکن لیطمئن قلبى» (3) «ایمان دارم و لکن دوستدار آن هستم که قلب من به آن آرامش یابد.»
حادثه کربلا پایگاه نفوس مطمئنهاى است که آرامش و اطمینان را تجلى داده و جلوههاى زیباى آن مشعلى از معرفت فراراه برافروخته است. چنانکه در روایات تفسیرى سوره فجر «نفس مطمئنه» را بر امام حسین(ع) تطبیق کرده و یادآور شده است: اقراوا سورة الفجر فى فرائضکم و نوافلکم فانها سورة الحسین ابن على علیهما السلام: سوره والفجر را در نمازهاى واجب و مستحب خود بخوانید که سوره فجر، سوره حسین ابن على علیهما السلام است. (4) عاشقان و دوستداران نهضتحسینى با شناخت موجبات این اطمینان مىتوانند انگیزهها را در خویش تقویت نموده و خود را هر چه بیشتر به ساحل این «اقیانوس آرام» نزدیکتر سازند بویژه آنکه پوینده این راه خود را با الگوهاى عملى و اسوههاى قرآنى مواجه مىبیند که مىتواند عزم او را دو چندان کند براى شناخت این انگیزهها و عوامل مناسب است که علل اضطراب آفرین راء;ء دریافت و سپس تجسم عینى و عملى آرامش را در نهضت کربلا مورد مطالعه قرار داد که در این زمینه مىتوان به چند عامل اشاره نمود.
عوامل اضطراب
هراس از مرگ; یکى از عوامل نگرانى انسان و دغدغه خاطر او مساله مرگ است و گاه در برخورد با عوامل مرگ آفرین آن چنان تعادل خویش را از دست مىدهد که قدرت تفکر و اندیشه صحیح از او سلب مىشود اما شهیدان کربلا بر این نگرانى پیروز شدند و خود با آرامش خاطر به استقبال مرگ شتافتند
نشان مرد مؤمن با تو گویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد
که موارد ذیل نمونههایى از آن مىباشد: امام جواد(ع) حالات سیدالشهداء را از امام زینالعابدین(ع) این چنین بیان مىدارد که: چون کارزار به سختى انجامید به امام حسین نگاه کردند دیدند که برخلاف آنان مشاهده مىشود «لانهم کلما اشتد الامر تغیرت الوانهم، وارتعدت فرائضهم و وجلت قلوبهم وکان الحسین(ع) و بعض من معه من خصائصه تشرق الوانهم وتهدئ جوارحهم وتسکن نفوسهم»: زیرا به هر مقدار که کار جنگ سختتر مىشد، رنگهاى آنان تغییر مىیافت و اعضاى بدنشان مضطرب و دلهاشان ترسان مىشد اما بر عکس آنها امام حسین(ع) و بعضى از اصحاب آن حضرت رنگ صورتشان درخشان و اعضایشان آرام و دلهاشان اطمینان مىیافت. در این زمان بود که به یکدیگر مىگفتند: «انظروا لایبالى بالموت» (5) نگاه کنید; از مرگ باک و هراسى به دل ندارید. در یکى از اشعار منسوب به سیدالشهداء آمده است که فرمود:
و ان یکن الابدان للموت انشئت فقتل امرئ بالسیف فى الله افضل (6)
یعنى: اگر بدنها براى مردن آفریده شدهاند پس چه بهتر که مرد در راه خدا کشته شود و فرمود: «الموت خیر من رکوب العار» (7) : مرگ بهتر است از اینکه فرد به ذلت گرفتار شود و کمال شوق خویش را به مرگ بسان اشتیاق یعقوب به گمشده خویش حضرت یوسف قلمداد مىکند و مىفرماید: «و ما اولهنى الى اسلافى اشتیاق یعقوب بیوسف» (8) و مردن را براى خویش مایه سعادت و نیکبختى مىبیند و اعلام مىدارد که «لا ارى الموت الا سعادة» (9) و این شوق را حضرت در موقع خداحافظى با هر یک از یارانش اظهار مىکرد به هنگامى که آنان بر حضرتش سلام مىدادند حضرت مىفرمود: و علیک السلام ونحن خلفکبر تو سلام باد و ما پس از تو خواهیم آمد. (10) سپس حضرت این آیه شریفه را قرائت مىنمودند که «... فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ینتظر ...» کسانى جام مرگ را نوشیدند و کسانى دیگر به انتظار رسیدن آن مىباشند. (11) چنانکه در آغاز رویارویى با حر نیز فرمود: «افبالموت تخوفنى» آیا مرا از مرگ مىترسانى؟
سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا وجاهد مسلما (12)
راه خویش را ادامه مىدهم و مرگ بر جوانمرد ننگ نیست در صورتى که نیت او حق باشد و در حالى که مسلمان است، جهاد کند.
در حالات آن بزرگوار پس از شهادت عزیزانش مىخوانیم: «ما رایت مکثورا قط قد قتل ولده واهل بیته وصحبه اربط جاشا ولاامضى جنانا منه» (13) : فردى را ندیدم که فرزند و اهلبیت و یارانش کشته شده باشند اما همانند حسین(ع) از قوت قلب و آرامش روح برخوردار باشد.
آرامش یاران امام
اهل بیت آن بزرگوار نیز برخوردار از روحیه اطمینان و نهراسیدن از مرگ بودند. مرحوم سید ابن طاووس مىنویسد: امام حسین(ع) در مسیر خویش به کربلا به منزل «ثعلبیه» رسید مقدارى خوابیدند به هنگام بیدارى خوابى را نقل کردند که: خبر از مردن خود و یارانش مىداد. حضرت على اکبر عرض کرد: «افلسنا على الحق؟» آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: بلى بر حق هستیم; سوگند به خدایى که بازگشتبندگان بسوى اوست، على اکبر گفت: «اذن لانبالى بالموت» (14) در این هنگام باک و هراسى از مرگ نداریم. در شب عاشورا تکرار این حماسه را درباره حضرت قاسم مشاهده مىکنیم; اصحاب در خیمه نشستهاند. تصمیم نهایى باید اعلام شود، سیدالشهداء خبر از شهادت همه یارانش مىدهد اما قاسم نگران است که نکند توفیق شهادت را نیابد از حضرت درباره خویش سؤال مىکند امام حسین مىفرماید: «کیف الموت عندک»: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم مىگوید: «احلى من العسل» (15) از عسل شیرینتر است و به همین جهتبود که روز عاشورا با اصرار از عموى بزرگوارش اجازه گرفت و راهى میدان مبارزه شد و برگ زرین دیگرى را بر کتاب شهادت افزون ساخت.
بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت برگ گل سرخ را باد کجا مىبرد
و همین شکوه و عظمت را در سخنان اباالفضل(ع) مىبینیم زمانى که ابى عبد الله علیه السلام در جمع اصحاب خویش سخنرانى نمود و آنان را دستور به ترک دیار کربلا داد، اولین فردى که سخن آغاز کرد و آمادگى خویش را جهت مردن اعلام داشت آن بزرگوار بود که فرمود: آیا براى این برویم که بعد از تو زندگى کنیم خدا آن روز را نیاورد. (16) و در همین جمع الهى بود که دیگر اصحاب امام حسین(ع) لب به سخن گشودند و حماسه دلانگیز و شنیدنى را در تاریخ جاودانه کردند. «مسلم بنعوسجه» اظهار داشت: به خدا سوگند که من در مقام یارى تو به مرتبهاى مىباشم که اگر بدانم کشته مىشوم و آنگاه مرا زنده کنند و بکشند و بسوزانند و خاکستر مرا بر باد دهند و این مرگ و حیات تا هفتاد مرتبه تکرار شود، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا آنگاه که در حضورت مرگ را ملاقات کنم و به دنبال او زهیر ابن قین برخاست و فتبخدا سوگند که من دوست دارم هزار مرتبه کشته شوم آنگاه زنده گردم و سپس کشته شوم اما در عوض جان تو و جوانان از خاندانت محفوظ بماند. (17)
حال باید دید علت و فلسفه این آرامش و نهراسیدن از مرگ چیست و چه عاملى این اطمینان خاطر را فراهم ساخته است که با توجه به کلمات سیدالشهداء و یارانش مىتوان به سه عامل اشاره کرد:
1 - اعتماد به جهان دیگر
سید الشهداء علیه السلام در سخنانى که براى یاران در لحظات حساس مبارزه ایراد کرد فرمود پایدارى کنید بدانید که مرگ براى شما جز پلى براى رهایى از سختىها نیست. پس از آن راهى بهشتهاى وسیع الهى و نعمتهاى جاودانه او خواهید شد. کدامیک از شما خوش ندارد که از زندان به سوى قصر منتقل شود و این در حالى است که مرگ براى دشمنان شما انتقال از قصر استبه زندان و عذاب الهى. (18)
2 - دیدن جایگاه خویش در بهشت
در یکى از روایات از امام صادق(ع) سؤال مىشود که چگونه اصحاب امام حسین به سوى مرگ مىشتافتند؟ فقال: انهم لهم الغطاء حتى راوا منازلهم من الجنة فکان الرجل منهم یقدم على القتل لیبادر الى حوراء یعانقها و الى مکانه من الجنة. فرمود: براى آنان پردهها کنار رفت تا این که مقامات خویش را در بهشت مشاهده کردند این چنین بود که مردى از آنان به کشته شدن روى مىآورد تا این که به حورالعین و جایگاه خویش در بهشتبرسد. (19) البته این یقین مرتبه والایى است که براى هر فرد رسیدن به آن میسر نیست اما آنچه از قرآن کریم و آثار اهلبیت علیهم السلام مىتوان استفاده کرد اینکه دو عامل زیر نقش عمده در رسیدن به آن دارد:
الف - دعا در جهتبه دست آوردن یقین: چنانکه دردعاى ابى حمزه ثمالى از امام زینالعابدین(ع) مىخوانیم: اللهم انى اسئلک ایمانا تباشر به قلبى ویقینا حتى اعلم انه لن یصیبنى الا ما کتبت لى: پروردگارا از تو درخواست مىکنم ایمانى که همیشه در قلبم برقرار باشد و یقینى تا بدانم که به من جز آنچه قلم تقدیر تو نگاشته، نخواهد رسید و در فقره دیگر اظهار مىدارد: «اللهم صل على محمد و آل وارزقنى الیقین وحسن الظن بک» (20) خدایا; بر محمد و آل محمد درود فرست و به من یقین و گمان نیک به خودت را عطا کن.
ب - عبادت و عمل شایسته: چنانکه قرآن کریم مىفرماید: واعبد ربک حتى یاتیک الیقین (21) بندگى پروردگارت کن تا آن هنگام که به تو یقین برسد.
3 - اعتماد به حقانیت راه
در کلام فرزند بزرگوار امام حسین(ع) گذشت که فرمود: چون بر حق هستیم ترسى از مرگ نداریم.
دومین عامل اضطراب خود باختگى در مقابل حوادث است. روحهاى ضعیف خیلى زود در مقابل مشکلات شکسته مىشوند و گاه عقدههاى فرو خورده و فشارهاى روحى موجب سکتههاى مرگآور مىشود و در بعضى از موارد راه خارج شدن از بنبست مشکلات را در انتحار و خودکشى مىبیند برعکس، انسان کامل و برخوردار از تربیت صحیح موجهاى سنگین حوادث در صلابت روح موج شکن او آرام مىگیرد و طوفان رنجها در آغوش استواریش به تسلیم مىنشیند و مصداق این حدیثشریف است که مىفرماید: الحر حر على جیمع احواله ان نابته نائبة صبر لها و ان تداکت علیه المصائب لم تکسره، (22) آزاد در همه حال آزاده است اگر مصیبتى به او برسد صبر مىکند و اگر سختیها به او هجوم آورد از پاى در نمىآید. متانت و آرامش در مقابل بلکه از نشانههاى مؤمن به شمار آماده است که با تعبیر «وقورا عند الهزاهز» (23) از آن یاد شده است.
در بلا هم مىچشم لذات او مات اویم مات اویم مات او
کربلا نمایش قدرت روح در کوران حوادث و نشانه آرامش در طوفان است آنها بدون اینکه مصائب آنان را در هم شکند همواره رضایت و تسلیم خود را در مقابل فرمان الهى اظهار مىداشتند که نمونه کامل آن را - در فرمایش امام حسین(ع) - مىبینیم که فرموده است: «رضى الله رضانا اهل البیت نصبر على بلائه ویوفینا اجور الصابرین» (24) : آنچه مایه خشنودى خداوند باشد ما از آن خشنود هستیم بر بلاى او صبر مىکنیم و خداوند ما را اجر صابران خواهد داد. و به پیروى از همین مکتب و مرام بود که زینب کبرى (سلام الله علیها) در جواب عبیدالله زیاد که به طعنه گفت: نظرت درباره آنچه خدا با برادر و خاندانت انجام داد چیست؟ فرمود: «ما رایت الا جمیلا»: جز زیبایى و جمال چیزى مشاهده ننمودم (25) و در مجلس یزید با آن همه شقاوت و سنگدلى که از یزید نسبتبه ابىعبدالله مشاهده نمود، صبر و پایدارى خویش را با سپاس الهى اعلام کرد و فرمود: «الحمدلله الذى ختم لاولنا بالسعادة ولآخرنا بالشهادة والرحمة» سپاس خداى را که آغاز کارمان را سعادتمند ساخت و عاقبت زندگیمان را با شهادت و رحمتش پایان داد. (26)
و این همان درسى است که خانوادههاى معظم شهداء در مقاطع مختلف انقلاب بویژه جنگ تحمیلى به خوبى آموختند و قلب و دل خود را با یادآورى صبر و پایدارى سیدالشهداء و خاندان او تسلى بخشیدند.
عامل سوم اضطراب غفلت از یاد خداست. فردى که همواره قدرت ربانى و الهى را یار و مددکار خویش مىبیند، هیچگاه خود را تنها نمىبیند. همواره روزنههاى امید قلب و دلش را روشن نموده استبه او پناه مىبرد و او را پناهگاه درماندگىهاى خویش مىبیند. قرآن کریم حالت مشرکین و حیرت آنان را به صورت زیبایى ترسیم مىکند و مىفرماید: خداوند مثلى زده آیا شخصى که اربابان متعدد و مخالف یکدیگر دارد، همانند آن شخصى است که تسلیم یک نفر است و آیا این دو مساوى هستند. سپاس براى خداست; لیکن بیشتر مردم آن را نمىدانند. (27) و بدین جهت آرامش را در سایه یاد خدا یادآور مىشود تا انسانها با تکیه بر او کمال خویش را باز یابند و مىفرماید «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (28) دل آرام گیرد به یاد خدا. امام حسین همواره محو جمال دوستبوده است هنوز سرزمین عرفات زمزمههاى روح نوازش را از یاد نبرده است. بشر و بشیر پسران غالب اسدى مىگویند: عصر روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم. پس از خیمه خود بیرون آمد با نهایتخضوع و وقار و طمانینه در حالى که گروهى از اهل بیت و فرزندان و شیعیان آن بزرگوار به همراهش بودند; پس در جانب چپ کوه ایستاد و روى مبارک را به سوى کعبه گردانید و دستها را برابر صورت داشت; مانند فقیرى که طعام را خواستار باشد و دعاى عرفه را خواند در اثناء دعا دیدگان و سر خویش را متوجه آسمان ساخت و از دیدههاى مبارکش اشک مىریخت و این چنین حضرت دعا را به پایان برد تا آنگاه که آفتاب غروب کرد و روانه مشعرالحرام شد. (29)
نهضت کربلا یاد خدا را در متعالىترین مراتب خود متجلى ساخته است. شبانگاه عاشورا پس از اینکه دشمن تصمیم به جنگ گرفت، به برادرش عباس مىفرماید اگر مىتوانى جنگ را تا فردا تاخیر انداز «لعلنا نصلى لربنا اللیلة وندعوه ونستغفره فهو یعلم انى کنت قد احب الصلاة له و تلاوة کتابه و کثرة الدعاء والاستغفار»: (30) تا براى پروردگارمان نماز بگزاریم و دعا و استغفار نماییم و خدا مىداند که من نماز و تلاوت قرآن و زیادى دعا و استغفار را دوست مىدارم و در صبح عاشورا و آغاز جنگ با دعا بسوى خدا نهایت توکل و اعتماد خویش را به خداى متعال یادآور مىشود و مىفرماید: «اللهم انت ثقتى فى کل امر ورجائى فى کل شدة» (31) : بارخدایا تو در همه کارها تکیهگاه من هستى و امیدم در همه سختیها به توست. و در ظهر عاشورا با انجام آخرین نماز قیامتى از عظمت و جلال و شکوه را فراراه همه حماسهسازان تاریخ قرار مىدهد که بدانید; مىتوان در کوران حوادث و ناملایمات نیز به آرامش رسید و با یاد خدا به ساحل جاودانگى رهنمون گشت و از آنجا به سوى بىنهایتها پرواز کرد.
والسلام
پىنوشتها:
1- والفجر/27 - 30.
2- بحارالانوار، ج97، ص264.
3- بقره/260.
4- تفسیر صافى، ج2، ص818 ذیل سوره «فجر».
5- بحارالانوار، ج44، ص297.
6- همان، ج45، ص49.
7- همان.
8- لهوف، ص52 و53.
9- همان، ص69.
10- بحارالانوار، ج45، ص31.
11- احزاب/23.
12- ارشاد، ص207 نقل از بحارالانوار، ج44، ص378.
13- تاریخ طبرى، ج4، ص245، «مؤسسة الاعلمى بیروت».
14- لهوف، ص60، نقل از بحار، ج44، ص367.
15- اثبات الهداة، ج5، ص204، ح61.
16- بحارالانوار، ج44، ص393.
17- تاریخ الطبرى، ج4، ص318.
18- بحارالانوار، ج44، ص297.
19- همان.
20- همان، ج95، ص93، مفاتیح الجنان دعاى ابىحمزه ثمالى.
21- حجر/99.
22- اصول کافى، عربى، ج2، ص89، باب الصبر، حدیث6.
23- همان، ص47، خصال المؤمن.
24- بحارالانوار، ج44، ص367.
25- همان، ج45، ص116.
26- همان، ص367.
27- زمر/29.
28- رعد/28.
29- بحارالانوار، ج95، ص213، دعاى عرفه و مفاتیح الجنان.
30- تاریخ طبرى، ج4، ص316.
31- همان، ص321.
آرامش اکسیر نجات و هماى سعادت حیات انسان است که درخواستههاى اولیاء الهى جلوه خاص یافته است. در زیارت «امین الله» که در شمار زیارتهاى معتبره است، چنین مىخوانیم: اللهم فاجعل نفسى مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک (2) : بارالها جانم را به تقدیرت آرامش بخش و به حکم و قضایت مرا خشنود گردان. حضرت ابراهیم(ع) که خود در اوج بندگى و آرامش قرار دارد، در خصوص چگونگى احیاء مردگان، اطمینان و دل آرامى جان را خواستار است و در پاسخ خداوند که مىفرماید: «اولم تؤمن». آیا ایمان نیاوردهاى؟ اظهار مىدارد: «بلى ولکن لیطمئن قلبى» (3) «ایمان دارم و لکن دوستدار آن هستم که قلب من به آن آرامش یابد.»
حادثه کربلا پایگاه نفوس مطمئنهاى است که آرامش و اطمینان را تجلى داده و جلوههاى زیباى آن مشعلى از معرفت فراراه برافروخته است. چنانکه در روایات تفسیرى سوره فجر «نفس مطمئنه» را بر امام حسین(ع) تطبیق کرده و یادآور شده است: اقراوا سورة الفجر فى فرائضکم و نوافلکم فانها سورة الحسین ابن على علیهما السلام: سوره والفجر را در نمازهاى واجب و مستحب خود بخوانید که سوره فجر، سوره حسین ابن على علیهما السلام است. (4) عاشقان و دوستداران نهضتحسینى با شناخت موجبات این اطمینان مىتوانند انگیزهها را در خویش تقویت نموده و خود را هر چه بیشتر به ساحل این «اقیانوس آرام» نزدیکتر سازند بویژه آنکه پوینده این راه خود را با الگوهاى عملى و اسوههاى قرآنى مواجه مىبیند که مىتواند عزم او را دو چندان کند براى شناخت این انگیزهها و عوامل مناسب است که علل اضطراب آفرین راء;ء دریافت و سپس تجسم عینى و عملى آرامش را در نهضت کربلا مورد مطالعه قرار داد که در این زمینه مىتوان به چند عامل اشاره نمود.
عوامل اضطراب
هراس از مرگ; یکى از عوامل نگرانى انسان و دغدغه خاطر او مساله مرگ است و گاه در برخورد با عوامل مرگ آفرین آن چنان تعادل خویش را از دست مىدهد که قدرت تفکر و اندیشه صحیح از او سلب مىشود اما شهیدان کربلا بر این نگرانى پیروز شدند و خود با آرامش خاطر به استقبال مرگ شتافتند
نشان مرد مؤمن با تو گویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد
که موارد ذیل نمونههایى از آن مىباشد: امام جواد(ع) حالات سیدالشهداء را از امام زینالعابدین(ع) این چنین بیان مىدارد که: چون کارزار به سختى انجامید به امام حسین نگاه کردند دیدند که برخلاف آنان مشاهده مىشود «لانهم کلما اشتد الامر تغیرت الوانهم، وارتعدت فرائضهم و وجلت قلوبهم وکان الحسین(ع) و بعض من معه من خصائصه تشرق الوانهم وتهدئ جوارحهم وتسکن نفوسهم»: زیرا به هر مقدار که کار جنگ سختتر مىشد، رنگهاى آنان تغییر مىیافت و اعضاى بدنشان مضطرب و دلهاشان ترسان مىشد اما بر عکس آنها امام حسین(ع) و بعضى از اصحاب آن حضرت رنگ صورتشان درخشان و اعضایشان آرام و دلهاشان اطمینان مىیافت. در این زمان بود که به یکدیگر مىگفتند: «انظروا لایبالى بالموت» (5) نگاه کنید; از مرگ باک و هراسى به دل ندارید. در یکى از اشعار منسوب به سیدالشهداء آمده است که فرمود:
و ان یکن الابدان للموت انشئت فقتل امرئ بالسیف فى الله افضل (6)
یعنى: اگر بدنها براى مردن آفریده شدهاند پس چه بهتر که مرد در راه خدا کشته شود و فرمود: «الموت خیر من رکوب العار» (7) : مرگ بهتر است از اینکه فرد به ذلت گرفتار شود و کمال شوق خویش را به مرگ بسان اشتیاق یعقوب به گمشده خویش حضرت یوسف قلمداد مىکند و مىفرماید: «و ما اولهنى الى اسلافى اشتیاق یعقوب بیوسف» (8) و مردن را براى خویش مایه سعادت و نیکبختى مىبیند و اعلام مىدارد که «لا ارى الموت الا سعادة» (9) و این شوق را حضرت در موقع خداحافظى با هر یک از یارانش اظهار مىکرد به هنگامى که آنان بر حضرتش سلام مىدادند حضرت مىفرمود: و علیک السلام ونحن خلفکبر تو سلام باد و ما پس از تو خواهیم آمد. (10) سپس حضرت این آیه شریفه را قرائت مىنمودند که «... فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ینتظر ...» کسانى جام مرگ را نوشیدند و کسانى دیگر به انتظار رسیدن آن مىباشند. (11) چنانکه در آغاز رویارویى با حر نیز فرمود: «افبالموت تخوفنى» آیا مرا از مرگ مىترسانى؟
سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا وجاهد مسلما (12)
راه خویش را ادامه مىدهم و مرگ بر جوانمرد ننگ نیست در صورتى که نیت او حق باشد و در حالى که مسلمان است، جهاد کند.
در حالات آن بزرگوار پس از شهادت عزیزانش مىخوانیم: «ما رایت مکثورا قط قد قتل ولده واهل بیته وصحبه اربط جاشا ولاامضى جنانا منه» (13) : فردى را ندیدم که فرزند و اهلبیت و یارانش کشته شده باشند اما همانند حسین(ع) از قوت قلب و آرامش روح برخوردار باشد.
آرامش یاران امام
اهل بیت آن بزرگوار نیز برخوردار از روحیه اطمینان و نهراسیدن از مرگ بودند. مرحوم سید ابن طاووس مىنویسد: امام حسین(ع) در مسیر خویش به کربلا به منزل «ثعلبیه» رسید مقدارى خوابیدند به هنگام بیدارى خوابى را نقل کردند که: خبر از مردن خود و یارانش مىداد. حضرت على اکبر عرض کرد: «افلسنا على الحق؟» آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: بلى بر حق هستیم; سوگند به خدایى که بازگشتبندگان بسوى اوست، على اکبر گفت: «اذن لانبالى بالموت» (14) در این هنگام باک و هراسى از مرگ نداریم. در شب عاشورا تکرار این حماسه را درباره حضرت قاسم مشاهده مىکنیم; اصحاب در خیمه نشستهاند. تصمیم نهایى باید اعلام شود، سیدالشهداء خبر از شهادت همه یارانش مىدهد اما قاسم نگران است که نکند توفیق شهادت را نیابد از حضرت درباره خویش سؤال مىکند امام حسین مىفرماید: «کیف الموت عندک»: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم مىگوید: «احلى من العسل» (15) از عسل شیرینتر است و به همین جهتبود که روز عاشورا با اصرار از عموى بزرگوارش اجازه گرفت و راهى میدان مبارزه شد و برگ زرین دیگرى را بر کتاب شهادت افزون ساخت.
بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت برگ گل سرخ را باد کجا مىبرد
و همین شکوه و عظمت را در سخنان اباالفضل(ع) مىبینیم زمانى که ابى عبد الله علیه السلام در جمع اصحاب خویش سخنرانى نمود و آنان را دستور به ترک دیار کربلا داد، اولین فردى که سخن آغاز کرد و آمادگى خویش را جهت مردن اعلام داشت آن بزرگوار بود که فرمود: آیا براى این برویم که بعد از تو زندگى کنیم خدا آن روز را نیاورد. (16) و در همین جمع الهى بود که دیگر اصحاب امام حسین(ع) لب به سخن گشودند و حماسه دلانگیز و شنیدنى را در تاریخ جاودانه کردند. «مسلم بنعوسجه» اظهار داشت: به خدا سوگند که من در مقام یارى تو به مرتبهاى مىباشم که اگر بدانم کشته مىشوم و آنگاه مرا زنده کنند و بکشند و بسوزانند و خاکستر مرا بر باد دهند و این مرگ و حیات تا هفتاد مرتبه تکرار شود، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا آنگاه که در حضورت مرگ را ملاقات کنم و به دنبال او زهیر ابن قین برخاست و فتبخدا سوگند که من دوست دارم هزار مرتبه کشته شوم آنگاه زنده گردم و سپس کشته شوم اما در عوض جان تو و جوانان از خاندانت محفوظ بماند. (17)
حال باید دید علت و فلسفه این آرامش و نهراسیدن از مرگ چیست و چه عاملى این اطمینان خاطر را فراهم ساخته است که با توجه به کلمات سیدالشهداء و یارانش مىتوان به سه عامل اشاره کرد:
1 - اعتماد به جهان دیگر
سید الشهداء علیه السلام در سخنانى که براى یاران در لحظات حساس مبارزه ایراد کرد فرمود پایدارى کنید بدانید که مرگ براى شما جز پلى براى رهایى از سختىها نیست. پس از آن راهى بهشتهاى وسیع الهى و نعمتهاى جاودانه او خواهید شد. کدامیک از شما خوش ندارد که از زندان به سوى قصر منتقل شود و این در حالى است که مرگ براى دشمنان شما انتقال از قصر استبه زندان و عذاب الهى. (18)
2 - دیدن جایگاه خویش در بهشت
در یکى از روایات از امام صادق(ع) سؤال مىشود که چگونه اصحاب امام حسین به سوى مرگ مىشتافتند؟ فقال: انهم لهم الغطاء حتى راوا منازلهم من الجنة فکان الرجل منهم یقدم على القتل لیبادر الى حوراء یعانقها و الى مکانه من الجنة. فرمود: براى آنان پردهها کنار رفت تا این که مقامات خویش را در بهشت مشاهده کردند این چنین بود که مردى از آنان به کشته شدن روى مىآورد تا این که به حورالعین و جایگاه خویش در بهشتبرسد. (19) البته این یقین مرتبه والایى است که براى هر فرد رسیدن به آن میسر نیست اما آنچه از قرآن کریم و آثار اهلبیت علیهم السلام مىتوان استفاده کرد اینکه دو عامل زیر نقش عمده در رسیدن به آن دارد:
الف - دعا در جهتبه دست آوردن یقین: چنانکه دردعاى ابى حمزه ثمالى از امام زینالعابدین(ع) مىخوانیم: اللهم انى اسئلک ایمانا تباشر به قلبى ویقینا حتى اعلم انه لن یصیبنى الا ما کتبت لى: پروردگارا از تو درخواست مىکنم ایمانى که همیشه در قلبم برقرار باشد و یقینى تا بدانم که به من جز آنچه قلم تقدیر تو نگاشته، نخواهد رسید و در فقره دیگر اظهار مىدارد: «اللهم صل على محمد و آل وارزقنى الیقین وحسن الظن بک» (20) خدایا; بر محمد و آل محمد درود فرست و به من یقین و گمان نیک به خودت را عطا کن.
ب - عبادت و عمل شایسته: چنانکه قرآن کریم مىفرماید: واعبد ربک حتى یاتیک الیقین (21) بندگى پروردگارت کن تا آن هنگام که به تو یقین برسد.
3 - اعتماد به حقانیت راه
در کلام فرزند بزرگوار امام حسین(ع) گذشت که فرمود: چون بر حق هستیم ترسى از مرگ نداریم.
دومین عامل اضطراب خود باختگى در مقابل حوادث است. روحهاى ضعیف خیلى زود در مقابل مشکلات شکسته مىشوند و گاه عقدههاى فرو خورده و فشارهاى روحى موجب سکتههاى مرگآور مىشود و در بعضى از موارد راه خارج شدن از بنبست مشکلات را در انتحار و خودکشى مىبیند برعکس، انسان کامل و برخوردار از تربیت صحیح موجهاى سنگین حوادث در صلابت روح موج شکن او آرام مىگیرد و طوفان رنجها در آغوش استواریش به تسلیم مىنشیند و مصداق این حدیثشریف است که مىفرماید: الحر حر على جیمع احواله ان نابته نائبة صبر لها و ان تداکت علیه المصائب لم تکسره، (22) آزاد در همه حال آزاده است اگر مصیبتى به او برسد صبر مىکند و اگر سختیها به او هجوم آورد از پاى در نمىآید. متانت و آرامش در مقابل بلکه از نشانههاى مؤمن به شمار آماده است که با تعبیر «وقورا عند الهزاهز» (23) از آن یاد شده است.
در بلا هم مىچشم لذات او مات اویم مات اویم مات او
کربلا نمایش قدرت روح در کوران حوادث و نشانه آرامش در طوفان است آنها بدون اینکه مصائب آنان را در هم شکند همواره رضایت و تسلیم خود را در مقابل فرمان الهى اظهار مىداشتند که نمونه کامل آن را - در فرمایش امام حسین(ع) - مىبینیم که فرموده است: «رضى الله رضانا اهل البیت نصبر على بلائه ویوفینا اجور الصابرین» (24) : آنچه مایه خشنودى خداوند باشد ما از آن خشنود هستیم بر بلاى او صبر مىکنیم و خداوند ما را اجر صابران خواهد داد. و به پیروى از همین مکتب و مرام بود که زینب کبرى (سلام الله علیها) در جواب عبیدالله زیاد که به طعنه گفت: نظرت درباره آنچه خدا با برادر و خاندانت انجام داد چیست؟ فرمود: «ما رایت الا جمیلا»: جز زیبایى و جمال چیزى مشاهده ننمودم (25) و در مجلس یزید با آن همه شقاوت و سنگدلى که از یزید نسبتبه ابىعبدالله مشاهده نمود، صبر و پایدارى خویش را با سپاس الهى اعلام کرد و فرمود: «الحمدلله الذى ختم لاولنا بالسعادة ولآخرنا بالشهادة والرحمة» سپاس خداى را که آغاز کارمان را سعادتمند ساخت و عاقبت زندگیمان را با شهادت و رحمتش پایان داد. (26)
و این همان درسى است که خانوادههاى معظم شهداء در مقاطع مختلف انقلاب بویژه جنگ تحمیلى به خوبى آموختند و قلب و دل خود را با یادآورى صبر و پایدارى سیدالشهداء و خاندان او تسلى بخشیدند.
عامل سوم اضطراب غفلت از یاد خداست. فردى که همواره قدرت ربانى و الهى را یار و مددکار خویش مىبیند، هیچگاه خود را تنها نمىبیند. همواره روزنههاى امید قلب و دلش را روشن نموده استبه او پناه مىبرد و او را پناهگاه درماندگىهاى خویش مىبیند. قرآن کریم حالت مشرکین و حیرت آنان را به صورت زیبایى ترسیم مىکند و مىفرماید: خداوند مثلى زده آیا شخصى که اربابان متعدد و مخالف یکدیگر دارد، همانند آن شخصى است که تسلیم یک نفر است و آیا این دو مساوى هستند. سپاس براى خداست; لیکن بیشتر مردم آن را نمىدانند. (27) و بدین جهت آرامش را در سایه یاد خدا یادآور مىشود تا انسانها با تکیه بر او کمال خویش را باز یابند و مىفرماید «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (28) دل آرام گیرد به یاد خدا. امام حسین همواره محو جمال دوستبوده است هنوز سرزمین عرفات زمزمههاى روح نوازش را از یاد نبرده است. بشر و بشیر پسران غالب اسدى مىگویند: عصر روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم. پس از خیمه خود بیرون آمد با نهایتخضوع و وقار و طمانینه در حالى که گروهى از اهل بیت و فرزندان و شیعیان آن بزرگوار به همراهش بودند; پس در جانب چپ کوه ایستاد و روى مبارک را به سوى کعبه گردانید و دستها را برابر صورت داشت; مانند فقیرى که طعام را خواستار باشد و دعاى عرفه را خواند در اثناء دعا دیدگان و سر خویش را متوجه آسمان ساخت و از دیدههاى مبارکش اشک مىریخت و این چنین حضرت دعا را به پایان برد تا آنگاه که آفتاب غروب کرد و روانه مشعرالحرام شد. (29)
نهضت کربلا یاد خدا را در متعالىترین مراتب خود متجلى ساخته است. شبانگاه عاشورا پس از اینکه دشمن تصمیم به جنگ گرفت، به برادرش عباس مىفرماید اگر مىتوانى جنگ را تا فردا تاخیر انداز «لعلنا نصلى لربنا اللیلة وندعوه ونستغفره فهو یعلم انى کنت قد احب الصلاة له و تلاوة کتابه و کثرة الدعاء والاستغفار»: (30) تا براى پروردگارمان نماز بگزاریم و دعا و استغفار نماییم و خدا مىداند که من نماز و تلاوت قرآن و زیادى دعا و استغفار را دوست مىدارم و در صبح عاشورا و آغاز جنگ با دعا بسوى خدا نهایت توکل و اعتماد خویش را به خداى متعال یادآور مىشود و مىفرماید: «اللهم انت ثقتى فى کل امر ورجائى فى کل شدة» (31) : بارخدایا تو در همه کارها تکیهگاه من هستى و امیدم در همه سختیها به توست. و در ظهر عاشورا با انجام آخرین نماز قیامتى از عظمت و جلال و شکوه را فراراه همه حماسهسازان تاریخ قرار مىدهد که بدانید; مىتوان در کوران حوادث و ناملایمات نیز به آرامش رسید و با یاد خدا به ساحل جاودانگى رهنمون گشت و از آنجا به سوى بىنهایتها پرواز کرد.
والسلام
پىنوشتها:
1- والفجر/27 - 30.
2- بحارالانوار، ج97، ص264.
3- بقره/260.
4- تفسیر صافى، ج2، ص818 ذیل سوره «فجر».
5- بحارالانوار، ج44، ص297.
6- همان، ج45، ص49.
7- همان.
8- لهوف، ص52 و53.
9- همان، ص69.
10- بحارالانوار، ج45، ص31.
11- احزاب/23.
12- ارشاد، ص207 نقل از بحارالانوار، ج44، ص378.
13- تاریخ طبرى، ج4، ص245، «مؤسسة الاعلمى بیروت».
14- لهوف، ص60، نقل از بحار، ج44، ص367.
15- اثبات الهداة، ج5، ص204، ح61.
16- بحارالانوار، ج44، ص393.
17- تاریخ الطبرى، ج4، ص318.
18- بحارالانوار، ج44، ص297.
19- همان.
20- همان، ج95، ص93، مفاتیح الجنان دعاى ابىحمزه ثمالى.
21- حجر/99.
22- اصول کافى، عربى، ج2، ص89، باب الصبر، حدیث6.
23- همان، ص47، خصال المؤمن.
24- بحارالانوار، ج44، ص367.
25- همان، ج45، ص116.
26- همان، ص367.
27- زمر/29.
28- رعد/28.
29- بحارالانوار، ج95، ص213، دعاى عرفه و مفاتیح الجنان.
30- تاریخ طبرى، ج4، ص316.
31- همان، ص321.