آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة (1)
آرامش اکسیر نجات و هماى سعادت حیات انسان است که درخواسته‏هاى اولیاء الهى جلوه خاص یافته است. در زیارت «امین الله‏» که در شمار زیارتهاى معتبره است، چنین مى‏خوانیم: اللهم فاجعل نفسى مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک (2) : بارالها جانم را به تقدیرت آرامش بخش و به حکم و قضایت مرا خشنود گردان. حضرت ابراهیم(ع) که خود در اوج بندگى و آرامش قرار دارد، در خصوص چگونگى احیاء مردگان، اطمینان و دل آرامى جان را خواستار است و در پاسخ خداوند که مى‏فرماید: «اولم تؤمن‏». آیا ایمان نیاورده‏اى؟ اظهار مى‏دارد: «بلى ولکن لیطمئن قلبى‏» (3) «ایمان دارم و لکن دوستدار آن هستم که قلب من به آن آرامش یابد.»
حادثه کربلا پایگاه نفوس مطمئنه‏اى است که آرامش و اطمینان را تجلى داده و جلوه‏هاى زیباى آن مشعلى از معرفت فراراه برافروخته است. چنانکه در روایات تفسیرى سوره فجر «نفس مطمئنه‏» را بر امام حسین(ع) تطبیق کرده و یادآور شده است: اقراوا سورة الفجر فى فرائضکم و نوافلکم فانها سورة الحسین ابن على علیهما السلام: سوره والفجر را در نمازهاى واجب و مستحب خود بخوانید که سوره فجر، سوره حسین ابن على علیهما السلام است. (4) عاشقان و دوستداران نهضت‏حسینى با شناخت موجبات این اطمینان مى‏توانند انگیزه‏ها را در خویش تقویت نموده و خود را هر چه بیشتر به ساحل این «اقیانوس آرام‏» نزدیک‏تر سازند بویژه آنکه پوینده این راه خود را با الگوهاى عملى و اسوه‏هاى قرآنى مواجه مى‏بیند که مى‏تواند عزم او را دو چندان کند براى شناخت این انگیزه‏ها و عوامل مناسب است که علل اضطراب آفرین راء;ء دریافت و سپس تجسم عینى و عملى آرامش را در نهضت کربلا مورد مطالعه قرار داد که در این زمینه مى‏توان به چند عامل اشاره نمود.
عوامل اضطراب
هراس از مرگ; یکى از عوامل نگرانى انسان و دغدغه خاطر او مساله مرگ است و گاه در برخورد با عوامل مرگ آفرین آن چنان تعادل خویش را از دست مى‏دهد که قدرت تفکر و اندیشه صحیح از او سلب مى‏شود اما شهیدان کربلا بر این نگرانى پیروز شدند و خود با آرامش خاطر به استقبال مرگ شتافتند
نشان مرد مؤمن با تو گویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد
که موارد ذیل نمونه‏هایى از آن مى‏باشد: امام جواد(ع) حالات سیدالشهداء را از امام زین‏العابدین(ع) این چنین بیان مى‏دارد که: چون کارزار به سختى انجامید به امام حسین نگاه کردند دیدند که برخلاف آنان مشاهده مى‏شود «لانهم کلما اشتد الامر تغیرت الوانهم، وارتعدت فرائضهم و وجلت قلوبهم وکان الحسین(ع) و بعض من معه من خصائصه تشرق الوانهم وتهدئ جوارحهم وتسکن نفوسهم‏»: زیرا به هر مقدار که کار جنگ سخت‏تر مى‏شد، رنگهاى آنان تغییر مى‏یافت و اعضاى بدنشان مضطرب و دلهاشان ترسان مى‏شد اما بر عکس آنها امام حسین(ع) و بعضى از اصحاب آن حضرت رنگ صورتشان درخشان و اعضایشان آرام و دلهاشان اطمینان مى‏یافت. در این زمان بود که به یکدیگر مى‏گفتند: «انظروا لایبالى بالموت‏» (5) نگاه کنید; از مرگ باک و هراسى به دل ندارید. در یکى از اشعار منسوب به سیدالشهداء آمده است که فرمود:
و ان یکن الابدان للموت انشئت فقتل امرئ بالسیف فى الله افضل (6)
یعنى: اگر بدنها براى مردن آفریده شده‏اند پس چه بهتر که مرد در راه خدا کشته شود و فرمود: «الموت خیر من رکوب العار» (7) : مرگ بهتر است از اینکه فرد به ذلت گرفتار شود و کمال شوق خویش را به مرگ بسان اشتیاق یعقوب به گمشده خویش حضرت یوسف قلمداد مى‏کند و مى‏فرماید: «و ما اولهنى الى اسلافى اشتیاق یعقوب بیوسف‏» (8) و مردن را براى خویش مایه سعادت و نیکبختى مى‏بیند و اعلام مى‏دارد که «لا ارى الموت الا سعادة‏» (9) و این شوق را حضرت در موقع خداحافظى با هر یک از یارانش اظهار مى‏کرد به هنگامى که آنان بر حضرتش سلام مى‏دادند حضرت مى‏فرمود: و علیک السلام ونحن خلفک‏بر تو سلام باد و ما پس از تو خواهیم آمد. (10) سپس حضرت این آیه شریفه را قرائت مى‏نمودند که «... فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ینتظر ...» کسانى جام مرگ را نوشیدند و کسانى دیگر به انتظار رسیدن آن مى‏باشند. (11) چنانکه در آغاز رویارویى با حر نیز فرمود: «افبالموت تخوفنى‏» آیا مرا از مرگ مى‏ترسانى؟
سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا وجاهد مسلما (12)
راه خویش را ادامه مى‏دهم و مرگ بر جوانمرد ننگ نیست در صورتى که نیت او حق باشد و در حالى که مسلمان است، جهاد کند.
در حالات آن بزرگوار پس از شهادت عزیزانش مى‏خوانیم: «ما رایت مکثورا قط قد قتل ولده واهل بیته وصحبه اربط جاشا ولاامضى جنانا منه‏» (13) : فردى را ندیدم که فرزند و اهل‏بیت و یارانش کشته شده باشند اما همانند حسین(ع) از قوت قلب و آرامش روح برخوردار باشد.
آرامش یاران امام
اهل بیت آن بزرگوار نیز برخوردار از روحیه اطمینان و نهراسیدن از مرگ بودند. مرحوم سید ابن طاووس مى‏نویسد: امام حسین(ع) در مسیر خویش به کربلا به منزل «ثعلبیه‏» رسید مقدارى خوابیدند به هنگام بیدارى خوابى را نقل کردند که: خبر از مردن خود و یارانش مى‏داد. حضرت على اکبر عرض کرد: «افلسنا على الحق؟» آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: بلى بر حق هستیم; سوگند به خدایى که بازگشت‏بندگان بسوى اوست، على اکبر گفت: «اذن لانبالى بالموت‏» (14) در این هنگام باک و هراسى از مرگ نداریم. در شب عاشورا تکرار این حماسه را درباره حضرت قاسم مشاهده مى‏کنیم; اصحاب در خیمه نشسته‏اند. تصمیم نهایى باید اعلام شود، سیدالشهداء خبر از شهادت همه یارانش مى‏دهد اما قاسم نگران است که نکند توفیق شهادت را نیابد از حضرت درباره خویش سؤال مى‏کند امام حسین مى‏فرماید: «کیف الموت عندک‏»: مرگ در نزد تو چگونه است؟ قاسم مى‏گوید: «احلى من العسل‏» (15) از عسل شیرین‏تر است و به همین جهت‏بود که روز عاشورا با اصرار از عموى بزرگوارش اجازه گرفت و راهى میدان مبارزه شد و برگ زرین دیگرى را بر کتاب شهادت افزون ساخت.
بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت برگ گل سرخ را باد کجا مى‏برد
و همین شکوه و عظمت را در سخنان اباالفضل(ع) مى‏بینیم زمانى که ابى عبد الله علیه السلام در جمع اصحاب خویش سخنرانى نمود و آنان را دستور به ترک دیار کربلا داد، اولین فردى که سخن آغاز کرد و آمادگى خویش را جهت مردن اعلام داشت آن بزرگوار بود که فرمود: آیا براى این برویم که بعد از تو زندگى کنیم خدا آن روز را نیاورد. (16) و در همین جمع الهى بود که دیگر اصحاب امام حسین(ع) لب به سخن گشودند و حماسه دل‏انگیز و شنیدنى را در تاریخ جاودانه کردند. «مسلم بن‏عوسجه‏» اظهار داشت: به خدا سوگند که من در مقام یارى تو به مرتبه‏اى مى‏باشم که اگر بدانم کشته مى‏شوم و آنگاه مرا زنده کنند و بکشند و بسوزانند و خاکستر مرا بر باد دهند و این مرگ و حیات تا هفتاد مرتبه تکرار شود، هرگز از تو جدا نخواهم شد تا آنگاه که در حضورت مرگ را ملاقات کنم و به دنبال او زهیر ابن قین برخاست و فت‏بخدا سوگند که من دوست دارم هزار مرتبه کشته شوم آنگاه زنده گردم و سپس کشته شوم اما در عوض جان تو و جوانان از خاندانت محفوظ بماند. (17)
حال باید دید علت و فلسفه این آرامش و نهراسیدن از مرگ چیست و چه عاملى این اطمینان خاطر را فراهم ساخته است که با توجه به کلمات سیدالشهداء و یارانش مى‏توان به سه عامل اشاره کرد:
1 - اعتماد به جهان دیگر
سید الشهداء علیه السلام در سخنانى که براى یاران در لحظات حساس مبارزه ایراد کرد فرمود پایدارى کنید بدانید که مرگ براى شما جز پلى براى رهایى از سختى‏ها نیست. پس از آن راهى بهشت‏هاى وسیع الهى و نعمتهاى جاودانه او خواهید شد. کدامیک از شما خوش ندارد که از زندان به سوى قصر منتقل شود و این در حالى است که مرگ براى دشمنان شما انتقال از قصر است‏به زندان و عذاب الهى. (18)
2 - دیدن جایگاه خویش در بهشت
در یکى از روایات از امام صادق(ع) سؤال مى‏شود که چگونه اصحاب امام حسین به سوى مرگ مى‏شتافتند؟ فقال: انهم لهم الغطاء حتى راوا منازلهم من الجنة فکان الرجل منهم یقدم على القتل لیبادر الى حوراء یعانقها و الى مکانه من الجنة. فرمود: براى آنان پرده‏ها کنار رفت تا این که مقامات خویش را در بهشت مشاهده کردند این چنین بود که مردى از آنان به کشته شدن روى مى‏آورد تا این که به حورالعین و جایگاه خویش در بهشت‏برسد. (19) البته این یقین مرتبه والایى است که براى هر فرد رسیدن به آن میسر نیست اما آنچه از قرآن کریم و آثار اهل‏بیت علیهم السلام مى‏توان استفاده کرد اینکه دو عامل زیر نقش عمده در رسیدن به آن دارد:
الف - دعا در جهت‏به دست آوردن یقین: چنانکه دردعاى ابى حمزه ثمالى از امام زین‏العابدین(ع) مى‏خوانیم: اللهم انى اسئلک ایمانا تباشر به قلبى ویقینا حتى اعلم انه لن یصیبنى الا ما کتبت لى: پروردگارا از تو درخواست مى‏کنم ایمانى که همیشه در قلبم برقرار باشد و یقینى تا بدانم که به من جز آنچه قلم تقدیر تو نگاشته، نخواهد رسید و در فقره دیگر اظهار مى‏دارد: «اللهم صل على محمد و آل وارزقنى الیقین وحسن الظن بک‏» (20) خدایا; بر محمد و آل محمد درود فرست و به من یقین و گمان نیک به خودت را عطا کن.
ب - عبادت و عمل شایسته: چنانکه قرآن کریم مى‏فرماید: واعبد ربک حتى یاتیک الیقین (21) بندگى پروردگارت کن تا آن هنگام که به تو یقین برسد.
3 - اعتماد به حقانیت راه
در کلام فرزند بزرگوار امام حسین(ع) گذشت که فرمود: چون بر حق هستیم ترسى از مرگ نداریم.
دومین عامل اضطراب خود باختگى در مقابل حوادث است. روحهاى ضعیف خیلى زود در مقابل مشکلات شکسته مى‏شوند و گاه عقده‏هاى فرو خورده و فشارهاى روحى موجب سکته‏هاى مرگ‏آور مى‏شود و در بعضى از موارد راه خارج شدن از بن‏بست مشکلات را در انتحار و خودکشى مى‏بیند برعکس، انسان کامل و برخوردار از تربیت صحیح موجهاى سنگین حوادث در صلابت روح موج شکن او آرام مى‏گیرد و طوفان رنجها در آغوش استواریش به تسلیم مى‏نشیند و مصداق این حدیث‏شریف است که مى‏فرماید: الحر حر على جیمع احواله ان نابته نائبة صبر لها و ان تداکت علیه المصائب لم تکسره، (22) آزاد در همه حال آزاده است اگر مصیبتى به او برسد صبر مى‏کند و اگر سختیها به او هجوم آورد از پاى در نمى‏آید. متانت و آرامش در مقابل بلکه از نشانه‏هاى مؤمن به شمار آماده است که با تعبیر «وقورا عند الهزاهز» (23) از آن یاد شده است.
در بلا هم مى‏چشم لذات او مات اویم مات اویم مات او
کربلا نمایش قدرت روح در کوران حوادث و نشانه آرامش در طوفان است آنها بدون اینکه مصائب آنان را در هم شکند همواره رضایت و تسلیم خود را در مقابل فرمان الهى اظهار مى‏داشتند که نمونه کامل آن را - در فرمایش امام حسین(ع) - مى‏بینیم که فرموده است: «رضى الله رضانا اهل البیت نصبر على بلائه ویوفینا اجور الصابرین‏» (24) : آنچه مایه خشنودى خداوند باشد ما از آن خشنود هستیم بر بلاى او صبر مى‏کنیم و خداوند ما را اجر صابران خواهد داد. و به پیروى از همین مکتب و مرام بود که زینب کبرى (سلام الله علیها) در جواب عبیدالله زیاد که به طعنه گفت: نظرت درباره آنچه خدا با برادر و خاندانت انجام داد چیست؟ فرمود: «ما رایت الا جمیلا»: جز زیبایى و جمال چیزى مشاهده ننمودم (25) و در مجلس یزید با آن همه شقاوت و سنگدلى که از یزید نسبت‏به ابى‏عبدالله مشاهده نمود، صبر و پایدارى خویش را با سپاس الهى اعلام کرد و فرمود: «الحمدلله الذى ختم لاولنا بالسعادة ولآخرنا بالشهادة والرحمة‏» سپاس خداى را که آغاز کارمان را سعادتمند ساخت و عاقبت زندگیمان را با شهادت و رحمتش پایان داد. (26)
و این همان درسى است که خانواده‏هاى معظم شهداء در مقاطع مختلف انقلاب بویژه جنگ تحمیلى به خوبى آموختند و قلب و دل خود را با یادآورى صبر و پایدارى سیدالشهداء و خاندان او تسلى بخشیدند.
عامل سوم اضطراب غفلت از یاد خداست. فردى که همواره قدرت ربانى و الهى را یار و مددکار خویش مى‏بیند، هیچگاه خود را تنها نمى‏بیند. همواره روزنه‏هاى امید قلب و دلش را روشن نموده است‏به او پناه مى‏برد و او را پناهگاه درماندگى‏هاى خویش مى‏بیند. قرآن کریم حالت مشرکین و حیرت آنان را به صورت زیبایى ترسیم مى‏کند و مى‏فرماید: خداوند مثلى زده آیا شخصى که اربابان متعدد و مخالف یکدیگر دارد، همانند آن شخصى است که تسلیم یک نفر است و آیا این دو مساوى هستند. سپاس براى خداست; لیکن بیشتر مردم آن را نمى‏دانند. (27) و بدین جهت آرامش را در سایه یاد خدا یادآور مى‏شود تا انسانها با تکیه بر او کمال خویش را باز یابند و مى‏فرماید «الا بذکر الله تطمئن القلوب‏» (28) دل آرام گیرد به یاد خدا. امام حسین همواره محو جمال دوست‏بوده است هنوز سرزمین عرفات زمزمه‏هاى روح نوازش را از یاد نبرده است. بشر و بشیر پسران غالب اسدى مى‏گویند: عصر روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم. پس از خیمه خود بیرون آمد با نهایت‏خضوع و وقار و طمانینه در حالى که گروهى از اهل بیت و فرزندان و شیعیان آن بزرگوار به همراهش بودند; پس در جانب چپ کوه ایستاد و روى مبارک را به سوى کعبه گردانید و دستها را برابر صورت داشت; مانند فقیرى که طعام را خواستار باشد و دعاى عرفه را خواند در اثناء دعا دیدگان و سر خویش را متوجه آسمان ساخت و از دیده‏هاى مبارکش اشک مى‏ریخت و این چنین حضرت دعا را به پایان برد تا آنگاه که آفتاب غروب کرد و روانه مشعرالحرام شد. (29)
نهضت کربلا یاد خدا را در متعالى‏ترین مراتب خود متجلى ساخته است. شبانگاه عاشورا پس از اینکه دشمن تصمیم به جنگ گرفت، به برادرش عباس مى‏فرماید اگر مى‏توانى جنگ را تا فردا تاخیر انداز «لعلنا نصلى لربنا اللیلة وندعوه ونستغفره فهو یعلم انى کنت قد احب الصلاة له و تلاوة کتابه و کثرة الدعاء والاستغفار»: (30) تا براى پروردگارمان نماز بگزاریم و دعا و استغفار نماییم و خدا مى‏داند که من نماز و تلاوت قرآن و زیادى دعا و استغفار را دوست مى‏دارم و در صبح عاشورا و آغاز جنگ با دعا بسوى خدا نهایت توکل و اعتماد خویش را به خداى متعال یادآور مى‏شود و مى‏فرماید: «اللهم انت ثقتى فى کل امر ورجائى فى کل شدة‏» (31) : بارخدایا تو در همه کارها تکیه‏گاه من هستى و امیدم در همه سختیها به توست. و در ظهر عاشورا با انجام آخرین نماز قیامتى از عظمت و جلال و شکوه را فراراه همه حماسه‏سازان تاریخ قرار مى‏دهد که بدانید; مى‏توان در کوران حوادث و ناملایمات نیز به آرامش رسید و با یاد خدا به ساحل جاودانگى رهنمون گشت و از آنجا به سوى بى‏نهایت‏ها پرواز کرد.
والسلام
پى‏نوشتها:
1- والفجر/27 - 30.
2- بحارالانوار، ج‏97، ص‏264.
3- بقره/260.
4- تفسیر صافى، ج‏2، ص‏818 ذیل سوره «فجر».
5- بحارالانوار، ج‏44، ص‏297.
6- همان، ج‏45، ص‏49.
7- همان.
8- لهوف، ص‏52 و53.
9- همان، ص‏69.
10- بحارالانوار، ج‏45، ص‏31.
11- احزاب/23.
12- ارشاد، ص‏207 نقل از بحارالانوار، ج‏44، ص‏378.
13- تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏245، «مؤسسة الاعلمى بیروت‏».
14- لهوف، ص‏60، نقل از بحار، ج‏44، ص‏367.
15- اثبات الهداة، ج‏5، ص‏204، ح‏61.
16- بحارالانوار، ج‏44، ص‏393.
17- تاریخ الطبرى، ج‏4، ص‏318.
18- بحارالانوار، ج‏44، ص‏297.
19- همان.
20- همان، ج‏95، ص‏93، مفاتیح الجنان دعاى ابى‏حمزه ثمالى.
21- حجر/99.
22- اصول کافى، عربى، ج‏2، ص‏89، باب الصبر، حدیث‏6.
23- همان، ص‏47، خصال المؤمن.
24- بحارالانوار، ج‏44، ص‏367.
25- همان، ج‏45، ص‏116.
26- همان، ص‏367.
27- زمر/29.
28- رعد/28.
29- بحارالانوار، ج‏95، ص‏213، دعاى عرفه و مفاتیح الجنان.
30- تاریخ طبرى، ج‏4، ص‏316.
31- همان، ص‏321.

تبلیغات