آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

شهادت پیشواى نهم حضرت جودالائمه(ع) در روز آخر ماه ذى‏قعده در شهر بغداد،سال 220 اتفاق افتاد. آن بزرگوار در سن 25 سالگى توسط طاغوت زمان خویش‏مسموم گردید. شهادت آن امام بزرگوار بر امت اسلامى تسلیت‏باد.
گوهر وجودى امام جواد(ع) و عسکریین(علیهماالسلام)، در بین مردم کمتر شناخته‏شده و آن گونه که از سایر ائمه(ع) و پیامبر اکرم(ص) و فاطمه زهرا(س) و حتى بعضى‏از اولاد ائمه شناخت دارند، نسبت‏به این سه بزرگوار معرفت ندارند، به این خاطرتمسک و توسل کمترى به آنان دارند. با اینکه ما شیعیان معتقدیم‏ائمه(علیهم‏السلام)، نور واحدند، کلامشان نور است و همه از چشمه فیاض حق استفاده‏مى‏کنند به نظر مى‏رسد نمایاندن چهره واقعى این سه امام بزرگوار مى‏تواند خدمتى‏شایان به شمار آید.
علت مطرح نبودن این سه امام(ع)، وجود شرایط سخت اجتماعى و خفقان موجود در آن‏عصر بود. خفقان حاکم تا حدى بود که ابن‏اثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترین‏بلاد اسلامى و حتى فلسفه اجتماعى زیادى از حوادث را بیان مى‏کند، تنها در سه مورداز این امام بزرگوار اسم برده و مجموع کلماتش از پنج الى شش خط فراتر نمى‏رود.
این فرازها عبارتند از:
1 جلد 10; آنجا که زندگى همسر امام رضا(ع) را توضیح مى‏دهد و مى‏گوید: همسرحضرت رضا(ع) ام حبیبه نام داشت و دختر مامون بود.
دختر دیگر مامون را محمد بن‏على بن‏موسى گرفته بود. پس پدر و پسر هر دو بادختران مامون ازدواج کردند.
2 در ضمن حوادث سال 211 مى‏نویسد: مامون در، تکریت، با محمد بن‏على بن‏موسى‏برخورد و دختر خود را به او تزویج کرد.
3 در حوادث سال 220; وفات آن حضرت را مى‏نویسد.
ابن‏جریر طبرى نیز در «تاریخ طبرى‏» تنها یک سطر راجع به ازدواج حضرت رضا(ع)و حضرت جواد(ع) با دختران مامون مى‏نویسد: حتى از رحلت‏حضرت جواد(ع) چیزى‏نمى‏نگارد.
خفقان موجود به اندازه‏اى بود که حضرت همیشه خلفاى عصر را با «امیرالمؤمنین‏»خطاب مى‏کرد در حالى که این لقب مخصوص حضرت على بود.
از طرف دیگر برخى امامان به خاطر موقعیتهاى ویژه خویش توانستند دست‏به‏اقداماتى بزنند که مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازه‏اى اسمى از آنان بر لوح‏تاریخ بماند.
فاطمه زهرا(س)
خبرهاى متواترى از پیامبر اکرم(ص) راجع به فاطمه زهرا(س) وجودداشت از جمله، او پاره تن من است، حوریه انسیه است; گذشته از آن شرف دخترپیامبر بودن فاطمه او را در دلها جاى داد و باعث‏شد تا دشمن هم نتواند ویژگیهاى‏درخشان زندگى او را در پرده نگه دارد.
امیرالمؤمنین
به این دلیل که اولین صحابى، اولین مسلمان بود و کلمات متواترپیامبر در غدیر خم و امثال آن درباره‏اش در سطح جامعه اسلامى منتشر شده بود ومهمتر از همه این نکته که حکومت پنج‏ساله‏اش او را بر اریکه تاریخ نشاند و باعث‏شد فرازهاى درخشان زندگیش در تاریخ ثبت گردد.
حضرت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)
باید گفت آن دو، تا اندازه‏اى توسطپیامبر اکرم معرفى شدند و جملاتى مانند «سیداشباب اهل الجنه‏» «انهما امامان‏قاما او قعدا»، از پیامبر در باره آنان مشهور شد. وقایع مربوط به صلح و جنگ‏آنان خصوصا واقعه کربلا، عامل دیگرى شد بر اینکه آن دو امام بزرگوار یادشان دردلها جاودانه ماند.
امام سجاد (سلام‏الله علیه)
در پرتو حوادث کربلا و صحیفه سجادیه‏اش معرفى شد.
امام باقر و صادق(علیهما السلام)
شرایط خاص زمان امام باقر و صادق (علیهماالسلام)، از جمله حوزه فعالیت علمى آنان و شاگردان پرکارشان در رشته‏هاى مختلف،جمع احادیث، تدوین فقه و انتشار احادیثشان در اقصى نقاط، چهره‏اى جهانى به آنان‏داد. به طورى که مکتب شیعه به مکتب جعفرى معروف شد.
بنابر این هر چند حضور جنبش شیعى از زمان حضرت على(ع) و حتى از زمان پیامبراکرم(ص)، مشهود بود، اما عصر «امام باقر و صادق‏» (علیهما السلام)، فقه مدونى‏نداشت. زراره از بزرگترین شاگردان امام صادق و باقر (علیهماالسلام)، مى‏گوید:
روزى خدمت امام باقر(ع) رفتم. از مساله ارث بحث‏شد. حضرت امام باقر(ع) به‏فرزندش امام صادق(ع) فرمود: آن کتاب را بیاور و او براى من مى‏خواند. در ذهن خودگفتم (لیس بشى‏ء زخرف باطل) چیزى نیست، باطل است.
وقتى حضرت امام باقر(ع) پرسید; چگونه بود؟ گفتم:
باطل، چیزى نبود. فرمود: «والله یا زراره، هو الحق، الذى رایت املاء رسول‏الله(ص) و خط على‏» به خدا اى زراره این مطالب را پیامبر اکرم(ص) املاء فرمود وعلى(ع) نوشت.
بنابر این زراره که یکى از اصحاب خاص و شیعیان مخلص بود، نیز آراء و اقوال‏ائمه(علیهم‏السلام) و پیامبر اکرم(ص) را به خوبى نمى‏دانست.
امام هفتم موسى بن‏جعفر(ع)
آن حضرت در حالى به امامت رسید که فقه جعفرى درسراسر عالم اسلام پخش شده بود. در این دوره هر چند خفقان بنى‏العباس زیاد بود وشیعیان و آن امام عظیم‏الشان گاه در زندانهاى مخوف گرفتار مى‏شدند، ولى کثرت‏شیعیان و معاصر بودنشان با عصر صادقین، (علیهما السلام)، باعث‏شد هر گاه امام اززندان آزاد مى‏شد، یا ملاقاتى صورت مى‏گرفت، مردم مسایل و نیازهاى خود را بپرسند.
از این روى مساله تشکیل حکومت اسلامى نیز از اذهان مردم به صحنه سوالات مورد بحث‏روز آمد به همین جهت، در مرسله حماد و ... دقیقترین مسائل حکومت و مسائل‏اقتصادى پرسیده شده و امام نیز جواب داده است. همچنین شکنجه شدن و غل و زنجیر وزندان رفتن این امام بزرگوار خود زمینه‏اى براى مجالس عزا بود، پیوسته نام این‏امام(ع) بر زبانها جارى مى‏شد.
امام رضا(ع)
در زمان ایشان مساله امامت و ظهور امام، شکل دیگرى به خود گرفت.
مامون عباسى امام را به ولیعهدى خویش منسوب کرد. امام در طول مسیر و در هرشهر و روستا که وارد مى‏شد براى مردم سخن مى‏گفت و به این ترتیب آنان از نزدیک باچهره پر فروغ مولاى خویش آشنا مى‏شوند. مامون عباسى نیز به انگیزه‏هاى مختلف‏مجالس علمى تشکیل مى‏داد و از دانشمندان اسلامى و غیر اسلامى براى برگزارى مناظرات‏علمى با حضور امام دعوت به عمل مى‏آورد. در آن محافل سخنان امام پخش مى‏شد و به‏اقصى نقاط جهان مى‏رسید. امام رضا(ع) هدایایى را که به مناسبتهاى مختلف دریافت‏مى‏کرد، به محرومان و مستضعفان مى‏بخشید و به هر حال جایگاه مردمى مناسبى یافت.
اما چهار امام دیگر
چهارمین آنها که امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف)است و اخبار نقل شده از پیامبر اکرم و ائمه معصومین در باره وجود، خصوصیات وقیامش وجود شریفش را براى همه مسلم ساخته است.
از این روى در طول تاریخ بارها اشخاصى از معروف بودن نام و نهضت‏حضرت استفاده‏کرده خود را امام موعود نامیدند از جمله اسماعیلیه یا واقفیه که وجودشان بر این‏اساس شکل گرفت; چه اسماعیلیه معتقد بودند که امام موعود همان اسماعیل است و اوزنده و از انظار غایب است. واقفیه نیز همین اعتقاد را نسبت‏به امام موسى‏بن‏جعفر(ع) داشتند.
بعضى از افراد دیگر نیز که داعیه رهبرى جامعه یا مبارزه با فساد را داشتند،ادعاى مهدویت مى‏کردند و چون اسم آن امام در روایات هم اسم پیامبر اکرم(ص) بودبعضى افراد محمد نام، مثل محمد بن‏عبدالله محض ادعاى مهدویت مى‏کردند. همچنین دردعاهاى نقل شده از ائمه روى مساله وجود امام زمان(ع) تاکید زیاد شده است.
علاوه بر آن، احتیاج فطرى انسانها به نجات‏دهنده واقعى دست در دست عوامل فوق‏انتظار ظهور آن حضرت را براى غیر مسلمانان نیز امرى بدیهى ساخته است.
علت اساسى دیگر بر مطرح بودن حضرت حجت(عج) در جوامع بشرى نظریه‏هایى است که درپى غیبت طولانى حضرت به طور گسترده‏اى مطرح شده و اذهان را به خود مشغول کرده‏است، در طول تاریخ افرادى نظریه‏هایى ارائه کرده‏اند. و گروهى به نقد و بررسى‏پرداخته‏اند و دسته‏اى ادعاى مهدویت کرده، دسته‏اى دیگر به ابطال آن روى آورده‏اند.
امام جواد و عسکریین(علیهم‏السلام)
هیچیک از جهات یاد شده در زندگى سایر ائمه‏در حیات این سه امام بزرگوار، وجود نداشت‏به همین جهت چهره والاى آنها ناشناخته‏ماند و بعد از هزار و دویست‏سال همچنان هاله‏اى از غربت‏بر چهره آنان سایه‏افکنده است و تنها کلیاتى که از آیات قرآن و احادیث و برخى زیارات مانند زیارت‏جامعه کبیر، استفاده مى‏شود مبین گوشه‏اى از شرایط زندگى آنان است.
گروهى در این باره معتقدند دلیل وضعیت موجود این است که وجود آن ائمه فقطبراى وجود یافتن امام موعود بوده است تا آن حضرت جهان را پر از عدل و داد کند.
از این سوى عمر امام جواد(ع) که مدت طولانى دوام نیافت.
آن حضرت در سن‏9 سالگى بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید.
به نظر مى‏رسد همین عامل سبب شد مردم آن عصر در باره امامت و خصوصیات وویژگیهایش خیلى علاقه نشان ندهند چه همان مردم به على(ع) که سى و سه سال داشت،گفتند جوان است و رهبرى جامعه فردى مسن‏تر و کارآمدتر مى‏طلبد.
زمانى که نص صریح پیامبر اکرم(ص) کنار رود و آن همه احادیث و شان نزول آیات‏و واقعه غدیر به فراموشى سپرده شدو کهولت جاى تمام آنها را بگیرد انتظارى ازمردم عصر حضرت امام جواد(ع) نمى‏توان داشت.
در روایت است هنگامى که حضرت امام جواد(ع) وارد مسجد شد، على بن‏جعفر، عموى‏پدر او، به احترام حضرت از جاى بلند شد و او را به جاى خود نشاند. مردم اعتراض‏کردند که تو پیرى و محاسنت‏سفید شده اسست، چطور به جوان کم‏سن و سالى این چنین‏احترام مى‏کنى؟
از طرف دیگر نصوص متواتره‏اى نبود که مقام حضرت جواد را به مردم آن طور که بودمعرفى کند. این موضوع آنگاه واضح مى‏شود که کلمات رسول خدا(ص) در موردحسنین(علیهماالسلام) یا فاطمه زهرا(س) و یا على(ع) با کلمات و روایات وارده درباره امام جواد(ع) مقایسه شود.
علت عمده عدم معرفى یکسان ائمه این بود که چون حضرت على و زهرا و حسنین(علیهم‏السلام)، در زمان آن حضرت بودند و مناسبتهاى مختلفى براى معرفى آنان بود.
این موضوع در باره امام زمان(عج) فرق مى‏کند چون رهبر پیوسته باید در جامعه روح‏امید بدمد و دمیدن روح امید با معرفى منجى عالم بشریت امکان داشت جدا از این که‏بیشتر معرفى‏ها توسط ائمه بعدى صورت پذیرفت و آن هم به خاطر سؤال بیش از حد مردم‏و اشتیاق آنان به دانستن حضرت امام زمان(ع) و خصوصیات و صفات او بود. حتى وجوداحادیث فراوان در باره امام حسن و حسین(ع) وقتى شخصى در محضر ابن‏عباس سوالى‏مى‏پرسد و یکى از حسنین(علیهما السلام)، جواب مى‏دهند، آن شخص قبول نمى‏کند ومى‏خواهد جواب را از ابن‏عباس بشنود، تا مطمئن شود.
مراجعه به کتب فقهى بر این حقیقت اشاره دارد که در طول تاریخ بیست‏سال حضورامام حسن و حسین(ع) در مدینه مسئله فقهى چندانى از آنان پرسیده نشد و مردم آنان‏را دو فقیه اسلام‏شناس عالم حساب نمى‏کردند تا چه رسد به امام جوادى که سن کمترى‏داشتند. و از پشتیبانى عظیم و تاییدات مکرر پیامبر اکرم(ص) نیز برخوردارنبودند.
دسیسه‏هاى خلفاى عباسى که پیوسته مى‏خواستند او در بین مردم ناشناخته بماند وخفقان حاکم آن زمان تا اندازه‏اى که آن امام یا پدر بزرگوارش و فرزندانش مجبورمى‏بودند خلفاى ظالم عباسى را امیرالمؤمنین خطاب کنند به عمیق‏تر شدن جهل موجوددامن مى‏زد.

تبلیغات