راز ناشناختگى امام جواد(ع)
آرشیو
چکیده
متن
شهادت پیشواى نهم حضرت جودالائمه(ع) در روز آخر ماه ذىقعده در شهر بغداد،سال 220 اتفاق افتاد. آن بزرگوار در سن 25 سالگى توسط طاغوت زمان خویشمسموم گردید. شهادت آن امام بزرگوار بر امت اسلامى تسلیتباد.
گوهر وجودى امام جواد(ع) و عسکریین(علیهماالسلام)، در بین مردم کمتر شناختهشده و آن گونه که از سایر ائمه(ع) و پیامبر اکرم(ص) و فاطمه زهرا(س) و حتى بعضىاز اولاد ائمه شناخت دارند، نسبتبه این سه بزرگوار معرفت ندارند، به این خاطرتمسک و توسل کمترى به آنان دارند. با اینکه ما شیعیان معتقدیمائمه(علیهمالسلام)، نور واحدند، کلامشان نور است و همه از چشمه فیاض حق استفادهمىکنند به نظر مىرسد نمایاندن چهره واقعى این سه امام بزرگوار مىتواند خدمتىشایان به شمار آید.
علت مطرح نبودن این سه امام(ع)، وجود شرایط سخت اجتماعى و خفقان موجود در آنعصر بود. خفقان حاکم تا حدى بود که ابناثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترینبلاد اسلامى و حتى فلسفه اجتماعى زیادى از حوادث را بیان مىکند، تنها در سه مورداز این امام بزرگوار اسم برده و مجموع کلماتش از پنج الى شش خط فراتر نمىرود.
این فرازها عبارتند از:
1 جلد 10; آنجا که زندگى همسر امام رضا(ع) را توضیح مىدهد و مىگوید: همسرحضرت رضا(ع) ام حبیبه نام داشت و دختر مامون بود.
دختر دیگر مامون را محمد بنعلى بنموسى گرفته بود. پس پدر و پسر هر دو بادختران مامون ازدواج کردند.
2 در ضمن حوادث سال 211 مىنویسد: مامون در، تکریت، با محمد بنعلى بنموسىبرخورد و دختر خود را به او تزویج کرد.
3 در حوادث سال 220; وفات آن حضرت را مىنویسد.
ابنجریر طبرى نیز در «تاریخ طبرى» تنها یک سطر راجع به ازدواج حضرت رضا(ع)و حضرت جواد(ع) با دختران مامون مىنویسد: حتى از رحلتحضرت جواد(ع) چیزىنمىنگارد.
خفقان موجود به اندازهاى بود که حضرت همیشه خلفاى عصر را با «امیرالمؤمنین»خطاب مىکرد در حالى که این لقب مخصوص حضرت على بود.
از طرف دیگر برخى امامان به خاطر موقعیتهاى ویژه خویش توانستند دستبهاقداماتى بزنند که مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازهاى اسمى از آنان بر لوحتاریخ بماند.
فاطمه زهرا(س)
خبرهاى متواترى از پیامبر اکرم(ص) راجع به فاطمه زهرا(س) وجودداشت از جمله، او پاره تن من است، حوریه انسیه است; گذشته از آن شرف دخترپیامبر بودن فاطمه او را در دلها جاى داد و باعثشد تا دشمن هم نتواند ویژگیهاىدرخشان زندگى او را در پرده نگه دارد.
امیرالمؤمنین
به این دلیل که اولین صحابى، اولین مسلمان بود و کلمات متواترپیامبر در غدیر خم و امثال آن دربارهاش در سطح جامعه اسلامى منتشر شده بود ومهمتر از همه این نکته که حکومت پنجسالهاش او را بر اریکه تاریخ نشاند و باعثشد فرازهاى درخشان زندگیش در تاریخ ثبت گردد.
حضرت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)
باید گفت آن دو، تا اندازهاى توسطپیامبر اکرم معرفى شدند و جملاتى مانند «سیداشباب اهل الجنه» «انهما امامانقاما او قعدا»، از پیامبر در باره آنان مشهور شد. وقایع مربوط به صلح و جنگآنان خصوصا واقعه کربلا، عامل دیگرى شد بر اینکه آن دو امام بزرگوار یادشان دردلها جاودانه ماند.
امام سجاد (سلامالله علیه)
در پرتو حوادث کربلا و صحیفه سجادیهاش معرفى شد.
امام باقر و صادق(علیهما السلام)
شرایط خاص زمان امام باقر و صادق (علیهماالسلام)، از جمله حوزه فعالیت علمى آنان و شاگردان پرکارشان در رشتههاى مختلف،جمع احادیث، تدوین فقه و انتشار احادیثشان در اقصى نقاط، چهرهاى جهانى به آنانداد. به طورى که مکتب شیعه به مکتب جعفرى معروف شد.
بنابر این هر چند حضور جنبش شیعى از زمان حضرت على(ع) و حتى از زمان پیامبراکرم(ص)، مشهود بود، اما عصر «امام باقر و صادق» (علیهما السلام)، فقه مدونىنداشت. زراره از بزرگترین شاگردان امام صادق و باقر (علیهماالسلام)، مىگوید:
روزى خدمت امام باقر(ع) رفتم. از مساله ارث بحثشد. حضرت امام باقر(ع) بهفرزندش امام صادق(ع) فرمود: آن کتاب را بیاور و او براى من مىخواند. در ذهن خودگفتم (لیس بشىء زخرف باطل) چیزى نیست، باطل است.
وقتى حضرت امام باقر(ع) پرسید; چگونه بود؟ گفتم:
باطل، چیزى نبود. فرمود: «والله یا زراره، هو الحق، الذى رایت املاء رسولالله(ص) و خط على» به خدا اى زراره این مطالب را پیامبر اکرم(ص) املاء فرمود وعلى(ع) نوشت.
بنابر این زراره که یکى از اصحاب خاص و شیعیان مخلص بود، نیز آراء و اقوالائمه(علیهمالسلام) و پیامبر اکرم(ص) را به خوبى نمىدانست.
امام هفتم موسى بنجعفر(ع)
آن حضرت در حالى به امامت رسید که فقه جعفرى درسراسر عالم اسلام پخش شده بود. در این دوره هر چند خفقان بنىالعباس زیاد بود وشیعیان و آن امام عظیمالشان گاه در زندانهاى مخوف گرفتار مىشدند، ولى کثرتشیعیان و معاصر بودنشان با عصر صادقین، (علیهما السلام)، باعثشد هر گاه امام اززندان آزاد مىشد، یا ملاقاتى صورت مىگرفت، مردم مسایل و نیازهاى خود را بپرسند.
از این روى مساله تشکیل حکومت اسلامى نیز از اذهان مردم به صحنه سوالات مورد بحثروز آمد به همین جهت، در مرسله حماد و ... دقیقترین مسائل حکومت و مسائلاقتصادى پرسیده شده و امام نیز جواب داده است. همچنین شکنجه شدن و غل و زنجیر وزندان رفتن این امام بزرگوار خود زمینهاى براى مجالس عزا بود، پیوسته نام اینامام(ع) بر زبانها جارى مىشد.
امام رضا(ع)
در زمان ایشان مساله امامت و ظهور امام، شکل دیگرى به خود گرفت.
مامون عباسى امام را به ولیعهدى خویش منسوب کرد. امام در طول مسیر و در هرشهر و روستا که وارد مىشد براى مردم سخن مىگفت و به این ترتیب آنان از نزدیک باچهره پر فروغ مولاى خویش آشنا مىشوند. مامون عباسى نیز به انگیزههاى مختلفمجالس علمى تشکیل مىداد و از دانشمندان اسلامى و غیر اسلامى براى برگزارى مناظراتعلمى با حضور امام دعوت به عمل مىآورد. در آن محافل سخنان امام پخش مىشد و بهاقصى نقاط جهان مىرسید. امام رضا(ع) هدایایى را که به مناسبتهاى مختلف دریافتمىکرد، به محرومان و مستضعفان مىبخشید و به هر حال جایگاه مردمى مناسبى یافت.
اما چهار امام دیگر
چهارمین آنها که امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف)است و اخبار نقل شده از پیامبر اکرم و ائمه معصومین در باره وجود، خصوصیات وقیامش وجود شریفش را براى همه مسلم ساخته است.
از این روى در طول تاریخ بارها اشخاصى از معروف بودن نام و نهضتحضرت استفادهکرده خود را امام موعود نامیدند از جمله اسماعیلیه یا واقفیه که وجودشان بر ایناساس شکل گرفت; چه اسماعیلیه معتقد بودند که امام موعود همان اسماعیل است و اوزنده و از انظار غایب است. واقفیه نیز همین اعتقاد را نسبتبه امام موسىبنجعفر(ع) داشتند.
بعضى از افراد دیگر نیز که داعیه رهبرى جامعه یا مبارزه با فساد را داشتند،ادعاى مهدویت مىکردند و چون اسم آن امام در روایات هم اسم پیامبر اکرم(ص) بودبعضى افراد محمد نام، مثل محمد بنعبدالله محض ادعاى مهدویت مىکردند. همچنین دردعاهاى نقل شده از ائمه روى مساله وجود امام زمان(ع) تاکید زیاد شده است.
علاوه بر آن، احتیاج فطرى انسانها به نجاتدهنده واقعى دست در دست عوامل فوقانتظار ظهور آن حضرت را براى غیر مسلمانان نیز امرى بدیهى ساخته است.
علت اساسى دیگر بر مطرح بودن حضرت حجت(عج) در جوامع بشرى نظریههایى است که درپى غیبت طولانى حضرت به طور گستردهاى مطرح شده و اذهان را به خود مشغول کردهاست، در طول تاریخ افرادى نظریههایى ارائه کردهاند. و گروهى به نقد و بررسىپرداختهاند و دستهاى ادعاى مهدویت کرده، دستهاى دیگر به ابطال آن روى آوردهاند.
امام جواد و عسکریین(علیهمالسلام)
هیچیک از جهات یاد شده در زندگى سایر ائمهدر حیات این سه امام بزرگوار، وجود نداشتبه همین جهت چهره والاى آنها ناشناختهماند و بعد از هزار و دویستسال همچنان هالهاى از غربتبر چهره آنان سایهافکنده است و تنها کلیاتى که از آیات قرآن و احادیث و برخى زیارات مانند زیارتجامعه کبیر، استفاده مىشود مبین گوشهاى از شرایط زندگى آنان است.
گروهى در این باره معتقدند دلیل وضعیت موجود این است که وجود آن ائمه فقطبراى وجود یافتن امام موعود بوده است تا آن حضرت جهان را پر از عدل و داد کند.
از این سوى عمر امام جواد(ع) که مدت طولانى دوام نیافت.
آن حضرت در سن9 سالگى بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید.
به نظر مىرسد همین عامل سبب شد مردم آن عصر در باره امامت و خصوصیات وویژگیهایش خیلى علاقه نشان ندهند چه همان مردم به على(ع) که سى و سه سال داشت،گفتند جوان است و رهبرى جامعه فردى مسنتر و کارآمدتر مىطلبد.
زمانى که نص صریح پیامبر اکرم(ص) کنار رود و آن همه احادیث و شان نزول آیاتو واقعه غدیر به فراموشى سپرده شدو کهولت جاى تمام آنها را بگیرد انتظارى ازمردم عصر حضرت امام جواد(ع) نمىتوان داشت.
در روایت است هنگامى که حضرت امام جواد(ع) وارد مسجد شد، على بنجعفر، عموىپدر او، به احترام حضرت از جاى بلند شد و او را به جاى خود نشاند. مردم اعتراضکردند که تو پیرى و محاسنتسفید شده اسست، چطور به جوان کمسن و سالى این چنیناحترام مىکنى؟
از طرف دیگر نصوص متواترهاى نبود که مقام حضرت جواد را به مردم آن طور که بودمعرفى کند. این موضوع آنگاه واضح مىشود که کلمات رسول خدا(ص) در موردحسنین(علیهماالسلام) یا فاطمه زهرا(س) و یا على(ع) با کلمات و روایات وارده درباره امام جواد(ع) مقایسه شود.
علت عمده عدم معرفى یکسان ائمه این بود که چون حضرت على و زهرا و حسنین(علیهمالسلام)، در زمان آن حضرت بودند و مناسبتهاى مختلفى براى معرفى آنان بود.
این موضوع در باره امام زمان(عج) فرق مىکند چون رهبر پیوسته باید در جامعه روحامید بدمد و دمیدن روح امید با معرفى منجى عالم بشریت امکان داشت جدا از این کهبیشتر معرفىها توسط ائمه بعدى صورت پذیرفت و آن هم به خاطر سؤال بیش از حد مردمو اشتیاق آنان به دانستن حضرت امام زمان(ع) و خصوصیات و صفات او بود. حتى وجوداحادیث فراوان در باره امام حسن و حسین(ع) وقتى شخصى در محضر ابنعباس سوالىمىپرسد و یکى از حسنین(علیهما السلام)، جواب مىدهند، آن شخص قبول نمىکند ومىخواهد جواب را از ابنعباس بشنود، تا مطمئن شود.
مراجعه به کتب فقهى بر این حقیقت اشاره دارد که در طول تاریخ بیستسال حضورامام حسن و حسین(ع) در مدینه مسئله فقهى چندانى از آنان پرسیده نشد و مردم آنانرا دو فقیه اسلامشناس عالم حساب نمىکردند تا چه رسد به امام جوادى که سن کمترىداشتند. و از پشتیبانى عظیم و تاییدات مکرر پیامبر اکرم(ص) نیز برخوردارنبودند.
دسیسههاى خلفاى عباسى که پیوسته مىخواستند او در بین مردم ناشناخته بماند وخفقان حاکم آن زمان تا اندازهاى که آن امام یا پدر بزرگوارش و فرزندانش مجبورمىبودند خلفاى ظالم عباسى را امیرالمؤمنین خطاب کنند به عمیقتر شدن جهل موجوددامن مىزد.
گوهر وجودى امام جواد(ع) و عسکریین(علیهماالسلام)، در بین مردم کمتر شناختهشده و آن گونه که از سایر ائمه(ع) و پیامبر اکرم(ص) و فاطمه زهرا(س) و حتى بعضىاز اولاد ائمه شناخت دارند، نسبتبه این سه بزرگوار معرفت ندارند، به این خاطرتمسک و توسل کمترى به آنان دارند. با اینکه ما شیعیان معتقدیمائمه(علیهمالسلام)، نور واحدند، کلامشان نور است و همه از چشمه فیاض حق استفادهمىکنند به نظر مىرسد نمایاندن چهره واقعى این سه امام بزرگوار مىتواند خدمتىشایان به شمار آید.
علت مطرح نبودن این سه امام(ع)، وجود شرایط سخت اجتماعى و خفقان موجود در آنعصر بود. خفقان حاکم تا حدى بود که ابناثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترینبلاد اسلامى و حتى فلسفه اجتماعى زیادى از حوادث را بیان مىکند، تنها در سه مورداز این امام بزرگوار اسم برده و مجموع کلماتش از پنج الى شش خط فراتر نمىرود.
این فرازها عبارتند از:
1 جلد 10; آنجا که زندگى همسر امام رضا(ع) را توضیح مىدهد و مىگوید: همسرحضرت رضا(ع) ام حبیبه نام داشت و دختر مامون بود.
دختر دیگر مامون را محمد بنعلى بنموسى گرفته بود. پس پدر و پسر هر دو بادختران مامون ازدواج کردند.
2 در ضمن حوادث سال 211 مىنویسد: مامون در، تکریت، با محمد بنعلى بنموسىبرخورد و دختر خود را به او تزویج کرد.
3 در حوادث سال 220; وفات آن حضرت را مىنویسد.
ابنجریر طبرى نیز در «تاریخ طبرى» تنها یک سطر راجع به ازدواج حضرت رضا(ع)و حضرت جواد(ع) با دختران مامون مىنویسد: حتى از رحلتحضرت جواد(ع) چیزىنمىنگارد.
خفقان موجود به اندازهاى بود که حضرت همیشه خلفاى عصر را با «امیرالمؤمنین»خطاب مىکرد در حالى که این لقب مخصوص حضرت على بود.
از طرف دیگر برخى امامان به خاطر موقعیتهاى ویژه خویش توانستند دستبهاقداماتى بزنند که مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازهاى اسمى از آنان بر لوحتاریخ بماند.
فاطمه زهرا(س)
خبرهاى متواترى از پیامبر اکرم(ص) راجع به فاطمه زهرا(س) وجودداشت از جمله، او پاره تن من است، حوریه انسیه است; گذشته از آن شرف دخترپیامبر بودن فاطمه او را در دلها جاى داد و باعثشد تا دشمن هم نتواند ویژگیهاىدرخشان زندگى او را در پرده نگه دارد.
امیرالمؤمنین
به این دلیل که اولین صحابى، اولین مسلمان بود و کلمات متواترپیامبر در غدیر خم و امثال آن دربارهاش در سطح جامعه اسلامى منتشر شده بود ومهمتر از همه این نکته که حکومت پنجسالهاش او را بر اریکه تاریخ نشاند و باعثشد فرازهاى درخشان زندگیش در تاریخ ثبت گردد.
حضرت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)
باید گفت آن دو، تا اندازهاى توسطپیامبر اکرم معرفى شدند و جملاتى مانند «سیداشباب اهل الجنه» «انهما امامانقاما او قعدا»، از پیامبر در باره آنان مشهور شد. وقایع مربوط به صلح و جنگآنان خصوصا واقعه کربلا، عامل دیگرى شد بر اینکه آن دو امام بزرگوار یادشان دردلها جاودانه ماند.
امام سجاد (سلامالله علیه)
در پرتو حوادث کربلا و صحیفه سجادیهاش معرفى شد.
امام باقر و صادق(علیهما السلام)
شرایط خاص زمان امام باقر و صادق (علیهماالسلام)، از جمله حوزه فعالیت علمى آنان و شاگردان پرکارشان در رشتههاى مختلف،جمع احادیث، تدوین فقه و انتشار احادیثشان در اقصى نقاط، چهرهاى جهانى به آنانداد. به طورى که مکتب شیعه به مکتب جعفرى معروف شد.
بنابر این هر چند حضور جنبش شیعى از زمان حضرت على(ع) و حتى از زمان پیامبراکرم(ص)، مشهود بود، اما عصر «امام باقر و صادق» (علیهما السلام)، فقه مدونىنداشت. زراره از بزرگترین شاگردان امام صادق و باقر (علیهماالسلام)، مىگوید:
روزى خدمت امام باقر(ع) رفتم. از مساله ارث بحثشد. حضرت امام باقر(ع) بهفرزندش امام صادق(ع) فرمود: آن کتاب را بیاور و او براى من مىخواند. در ذهن خودگفتم (لیس بشىء زخرف باطل) چیزى نیست، باطل است.
وقتى حضرت امام باقر(ع) پرسید; چگونه بود؟ گفتم:
باطل، چیزى نبود. فرمود: «والله یا زراره، هو الحق، الذى رایت املاء رسولالله(ص) و خط على» به خدا اى زراره این مطالب را پیامبر اکرم(ص) املاء فرمود وعلى(ع) نوشت.
بنابر این زراره که یکى از اصحاب خاص و شیعیان مخلص بود، نیز آراء و اقوالائمه(علیهمالسلام) و پیامبر اکرم(ص) را به خوبى نمىدانست.
امام هفتم موسى بنجعفر(ع)
آن حضرت در حالى به امامت رسید که فقه جعفرى درسراسر عالم اسلام پخش شده بود. در این دوره هر چند خفقان بنىالعباس زیاد بود وشیعیان و آن امام عظیمالشان گاه در زندانهاى مخوف گرفتار مىشدند، ولى کثرتشیعیان و معاصر بودنشان با عصر صادقین، (علیهما السلام)، باعثشد هر گاه امام اززندان آزاد مىشد، یا ملاقاتى صورت مىگرفت، مردم مسایل و نیازهاى خود را بپرسند.
از این روى مساله تشکیل حکومت اسلامى نیز از اذهان مردم به صحنه سوالات مورد بحثروز آمد به همین جهت، در مرسله حماد و ... دقیقترین مسائل حکومت و مسائلاقتصادى پرسیده شده و امام نیز جواب داده است. همچنین شکنجه شدن و غل و زنجیر وزندان رفتن این امام بزرگوار خود زمینهاى براى مجالس عزا بود، پیوسته نام اینامام(ع) بر زبانها جارى مىشد.
امام رضا(ع)
در زمان ایشان مساله امامت و ظهور امام، شکل دیگرى به خود گرفت.
مامون عباسى امام را به ولیعهدى خویش منسوب کرد. امام در طول مسیر و در هرشهر و روستا که وارد مىشد براى مردم سخن مىگفت و به این ترتیب آنان از نزدیک باچهره پر فروغ مولاى خویش آشنا مىشوند. مامون عباسى نیز به انگیزههاى مختلفمجالس علمى تشکیل مىداد و از دانشمندان اسلامى و غیر اسلامى براى برگزارى مناظراتعلمى با حضور امام دعوت به عمل مىآورد. در آن محافل سخنان امام پخش مىشد و بهاقصى نقاط جهان مىرسید. امام رضا(ع) هدایایى را که به مناسبتهاى مختلف دریافتمىکرد، به محرومان و مستضعفان مىبخشید و به هر حال جایگاه مردمى مناسبى یافت.
اما چهار امام دیگر
چهارمین آنها که امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف)است و اخبار نقل شده از پیامبر اکرم و ائمه معصومین در باره وجود، خصوصیات وقیامش وجود شریفش را براى همه مسلم ساخته است.
از این روى در طول تاریخ بارها اشخاصى از معروف بودن نام و نهضتحضرت استفادهکرده خود را امام موعود نامیدند از جمله اسماعیلیه یا واقفیه که وجودشان بر ایناساس شکل گرفت; چه اسماعیلیه معتقد بودند که امام موعود همان اسماعیل است و اوزنده و از انظار غایب است. واقفیه نیز همین اعتقاد را نسبتبه امام موسىبنجعفر(ع) داشتند.
بعضى از افراد دیگر نیز که داعیه رهبرى جامعه یا مبارزه با فساد را داشتند،ادعاى مهدویت مىکردند و چون اسم آن امام در روایات هم اسم پیامبر اکرم(ص) بودبعضى افراد محمد نام، مثل محمد بنعبدالله محض ادعاى مهدویت مىکردند. همچنین دردعاهاى نقل شده از ائمه روى مساله وجود امام زمان(ع) تاکید زیاد شده است.
علاوه بر آن، احتیاج فطرى انسانها به نجاتدهنده واقعى دست در دست عوامل فوقانتظار ظهور آن حضرت را براى غیر مسلمانان نیز امرى بدیهى ساخته است.
علت اساسى دیگر بر مطرح بودن حضرت حجت(عج) در جوامع بشرى نظریههایى است که درپى غیبت طولانى حضرت به طور گستردهاى مطرح شده و اذهان را به خود مشغول کردهاست، در طول تاریخ افرادى نظریههایى ارائه کردهاند. و گروهى به نقد و بررسىپرداختهاند و دستهاى ادعاى مهدویت کرده، دستهاى دیگر به ابطال آن روى آوردهاند.
امام جواد و عسکریین(علیهمالسلام)
هیچیک از جهات یاد شده در زندگى سایر ائمهدر حیات این سه امام بزرگوار، وجود نداشتبه همین جهت چهره والاى آنها ناشناختهماند و بعد از هزار و دویستسال همچنان هالهاى از غربتبر چهره آنان سایهافکنده است و تنها کلیاتى که از آیات قرآن و احادیث و برخى زیارات مانند زیارتجامعه کبیر، استفاده مىشود مبین گوشهاى از شرایط زندگى آنان است.
گروهى در این باره معتقدند دلیل وضعیت موجود این است که وجود آن ائمه فقطبراى وجود یافتن امام موعود بوده است تا آن حضرت جهان را پر از عدل و داد کند.
از این سوى عمر امام جواد(ع) که مدت طولانى دوام نیافت.
آن حضرت در سن9 سالگى بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید.
به نظر مىرسد همین عامل سبب شد مردم آن عصر در باره امامت و خصوصیات وویژگیهایش خیلى علاقه نشان ندهند چه همان مردم به على(ع) که سى و سه سال داشت،گفتند جوان است و رهبرى جامعه فردى مسنتر و کارآمدتر مىطلبد.
زمانى که نص صریح پیامبر اکرم(ص) کنار رود و آن همه احادیث و شان نزول آیاتو واقعه غدیر به فراموشى سپرده شدو کهولت جاى تمام آنها را بگیرد انتظارى ازمردم عصر حضرت امام جواد(ع) نمىتوان داشت.
در روایت است هنگامى که حضرت امام جواد(ع) وارد مسجد شد، على بنجعفر، عموىپدر او، به احترام حضرت از جاى بلند شد و او را به جاى خود نشاند. مردم اعتراضکردند که تو پیرى و محاسنتسفید شده اسست، چطور به جوان کمسن و سالى این چنیناحترام مىکنى؟
از طرف دیگر نصوص متواترهاى نبود که مقام حضرت جواد را به مردم آن طور که بودمعرفى کند. این موضوع آنگاه واضح مىشود که کلمات رسول خدا(ص) در موردحسنین(علیهماالسلام) یا فاطمه زهرا(س) و یا على(ع) با کلمات و روایات وارده درباره امام جواد(ع) مقایسه شود.
علت عمده عدم معرفى یکسان ائمه این بود که چون حضرت على و زهرا و حسنین(علیهمالسلام)، در زمان آن حضرت بودند و مناسبتهاى مختلفى براى معرفى آنان بود.
این موضوع در باره امام زمان(عج) فرق مىکند چون رهبر پیوسته باید در جامعه روحامید بدمد و دمیدن روح امید با معرفى منجى عالم بشریت امکان داشت جدا از این کهبیشتر معرفىها توسط ائمه بعدى صورت پذیرفت و آن هم به خاطر سؤال بیش از حد مردمو اشتیاق آنان به دانستن حضرت امام زمان(ع) و خصوصیات و صفات او بود. حتى وجوداحادیث فراوان در باره امام حسن و حسین(ع) وقتى شخصى در محضر ابنعباس سوالىمىپرسد و یکى از حسنین(علیهما السلام)، جواب مىدهند، آن شخص قبول نمىکند ومىخواهد جواب را از ابنعباس بشنود، تا مطمئن شود.
مراجعه به کتب فقهى بر این حقیقت اشاره دارد که در طول تاریخ بیستسال حضورامام حسن و حسین(ع) در مدینه مسئله فقهى چندانى از آنان پرسیده نشد و مردم آنانرا دو فقیه اسلامشناس عالم حساب نمىکردند تا چه رسد به امام جوادى که سن کمترىداشتند. و از پشتیبانى عظیم و تاییدات مکرر پیامبر اکرم(ص) نیز برخوردارنبودند.
دسیسههاى خلفاى عباسى که پیوسته مىخواستند او در بین مردم ناشناخته بماند وخفقان حاکم آن زمان تا اندازهاى که آن امام یا پدر بزرگوارش و فرزندانش مجبورمىبودند خلفاى ظالم عباسى را امیرالمؤمنین خطاب کنند به عمیقتر شدن جهل موجوددامن مىزد.