آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در شماره نخست از مقاله حاضر به‏نحوه حضور فضه نوبیه در مدینه و آشنایى وى با فضایل اهل بیت و تاثرات روحى‏برگرفته از آنان پرداختیم، در این شماره به حضور جدى فضه در کنار اهل بیت(ع) درسخت‏ترین شرایط اجتماعى سیاسى پرداخته، لحظه لحظه او را با خاندان نور، بویژه‏حضرت فاطمه(س)، به نظاره خواهیم نشست.
مقام نیکان
اندک زمانى از آشنایى فضه با خاندان طهارت مى‏گذشت. در این مدت اوبا دریاى زهد و عدل پیوندى مستحکم یافت. انس و الفت وى با خاندان پیامبر(ص) تاآنجا پیش رفت که چشمه جوشان معارف را فرا رویش گشود و کام جانش را با عالى‏ترین‏معارف الهى و انسانى آشنا ساخت.
«استجابت دعا» از مراتبى است که نصیبش شد. (1) این کمال روحى، که نشان ازموقعیت ممتاز روحى دارد، بارها در زمان رسول اکرم(ص) ظاهر گشت.
در مصابیح القلوب مى‏خوانیم «امیر مومنان، فاطمه، حسن و حسین(ع) هر یک شبى ازماه رمضان رسول الله را براى افطار دعوت کردند، فضه با اینکه خانه‏اى جداگانه‏نداشت، براى شب پنجم پیامبر را دعوت کرد. هنگام افطار نگاههاى ناباورانه فضه به‏دیدار چهره رسول اکرم(ص) روشن شد. اهل خانه که غافلگیر شده بودند، گفتند: ما رادر جریان مى‏گذاشتى تا تدارکى ببینیم. فضه که آرزوى میزبانى رسول خدا را داشت،از درگاه الهى طعام خواست و آنگاه که غذا حاضر شد، سفره افطار را گسترد». (2)
علاوه بر این نشانه‏هاى زیادى از مستجاب الدعوه بودن فضه در این دوران به چشم‏مى‏خورد که همه حکایت از یک واقعیت دارند. آرى، فضه در خانه ولایت پرورش یافته‏بود، و این امر باعث‏شد به مرور زمان به والاترین مقام انسانى ست‏یابد. اوج‏همراهى و دلبستگى او به اهل بیت را در ماجراى اطعام مى‏یابیم که به واسطه آن فضه‏به مقام «ابرار» ست‏یافت. قرآن کریم اینگونه از اطعام فقیر و اسیر و یتیم‏یاد مى‏کند:
«همانا نیکان از جامهایى مى‏نوشند که آمیخته به کافور است. چشمه‏اى که بندگان‏خدا از آن مى‏نوشند و آن را به هر جاى که خواهند روان مى‏سازند. به نذر وفامى‏کنند و از روزى که شر آن فراگیر است، مى‏ترسند. و طعام را در حالى که خود دوست‏دارند، به مسکین و یتیم و اسیر مى‏خورانند و در دل چنین مى‏گویند. جز این نیست که‏شما را براى خدا اطعام مى‏کنیم و از شما نه پاداشى مى‏خواهیم و نه سپاسى.
ما از پروردگار خود مى‏ترسیم در روزى که آن روز سخت و هولناک است. خداوند آنان‏را از شر آن روز نگاه داشت‏». (3)
فضه در خانه ولایت پرورش یافته بود.
در کتب روایى و تفسیرى شان نزول این آیات را چنین بیان مى‏کنند.
حسن و حسین(ع) فرزندان امیرمومنان(ع) مریض شدند. پیامبر به همراه اصحاب به‏ملاقات آنان آمد.
وقتى حالشان را نگران کننده دید، یکى از آنان پیشنهاد کرد که اى على اگر نذرکنى براى سلامتى کودکانت امید ست‏خدا شفایشان دهد. (4)
على(ع) فرمود: اگر خدا شفایشان داد، سه روز روزه مى‏گیرم. دختر رسول الله(ص) وخادمش فضه نیز چنین نذر کردند. بعد از مدتى آن دو سلامت‏خود را بازیافتند.
اینک وقت وفا به نذر رسیده بود.
امیرمومنان به نزد شمعون خیبرى رفت (5) و مقدارى پشم براى ریسیدن و سه پیمانه جوبه عنوان اجرت گرفت و به منزل بازگشت. حضرت فاطمه(س) یک سوم از جو را آرد کرد ونان پخت.
هنگام افطار فقیرى آمد و گفت: السلام علیکم یا اهل بیت محمد(ص) فقیرى ازمسلمانان هستم غذایى به من دهید; خدا غذایى از بهشت‏به شما دهد. همه سهم‏افطارشان را یکجا جمع کرده به او دادند. روز دوم یتیم و روز سوم اسیرى آمد وآنان نیز تمام غذایشان را با رضایت قلبى تقدیم کردند. (6)
سه روز بود که على، فاطمه، حسن، حسین و فضه بى هیچ غذایى روزه گرفته بودند.
صبح روز چهارم پیامبر به خانه فاطمه آمد. حسن و حسین از شدت ضعف بر خودمى‏لرزیدند. حال رسول اکرم دگرگون شد و از امیرمومنان علت را سؤال کرد و گفت‏دخترم را به من نشان بده. على(ع) رسول خدا را به طرف فاطمه راهنمایى کرد. او درمحرابش نماز مى‏خواند در حالى که آثار گرسنگى از سیمایش پیدا بود. ضعف به جسم‏فاطمه غالب شده و رنگ رخسارش به زردى گراییده بود. پیامبر تا این منظره را دیدفرمود:
«وا غوثاه بالله! انتم هذا ثلاث فیما ارى؟» پناه بر خدا، شما سه روز به این‏حال بودید. جبرئیل نازل شد و گفت:
«خذ یا محمد هناک الله فى اهل بیتک‏» بگیر اى محمد! خدا گواراى اهل بیت توکند. پیامبر فرمود: چه را بگیرم. جبرئیل سوره «هل اتى‏» تا «ان هذا کان لکم‏جزاء و کان سعیکم مشکورا» را خواند. (7)
حسن بن مهران معتقد است آنگاه که پیامبر داخل خانه شد و آنها را دید گریان شدو ... جبرئیل این آیات را فرود آورد: «ان الابرار یشربون من کاءس کان مزاجهاکافورا عینا یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیرا». (8)
علامه طباطبایى در ذیل این آیات تفسیرى از امام صادق(ع) آورده، مى‏نویسد:
«یوفون بالنذر» یعنى على، فاطمه، حسن، حسین و خادم آنها فضه (9) در این میان‏علامه مجلسى بعد از نقل 15 روایت مختلف از شان نزول این آیات مى‏نویسد: «بعد ازآنکه بر اجماع مفسرین و محدثین بر اینکه این سوره در حق اصحاب کساء نازل شد، پى‏بردى هیچ کس شبهه نیندازد زیرا; اینگونه ایثار از غیر ائمه برنمى‏آید و نزول این‏سوره به همراه غذا براى آنها دلیل بر جلال و رفعت و کرامت آنها نزد خداست واختصاص آنها به این نیکو داشت‏به همراه مکارم دیگر باعث مى‏شود که نسبت دادن این‏فضل به غیر آنها که هیچ مکارمى ندارند، قبیح باشد».
این تعریض علامه مجلسى در حقیقت پاسخى به گروههاى ناصبى و منحرفین است که غیراهل بیت را مستحق چنین پاداشى دانسته‏اند و اساسا مدنى بودن این سوره را زیرسؤال برده‏اند (10) و گرنه تعریض وى به عدم سهیم بودن فضه در این پاداش عظیم نمى‏تواندصحیح باشد.
استاد ذبیح الله محلاتى در ریاحین الشریعه مى‏نویسد: «سى آیه در حق امیرمومنان‏بدون استثناى فضه وارد شده است که از فوائد و علائم متابعت‏خلوص مودت اوست. و آن‏بر حسب ظاهر صبر و شکیبایى بر گرسنگى در مدت سه روز است که در اطعام قرص نان به‏مسکین و یتیم و اسیر با موالى خود همراهى مى‏کرد.
فضه گرسنه بود زمانى که اهل بیت گرسنه بودند و تشنه بود وقتى تشنه بودند.
نمى‏خوابید وقتى نمى‏خوابیدند روزه مى‏گرفت وقتى روزه بودند...» (11) آنچه براى‏بانوان ما مى‏تواند راهکارى در عصر حاضر براى دستیابى به قله‏هاى معرفت و شرافت‏معنوى باشد پى بردن به سر مقاماتى است که بانوانى شایسته چون فضه به آن دست‏یافته‏اند.
و این راز چیزى جز همراهى با اهل بیت و محو شدن در خواسته آنان نیست. چهاراصل مقدمات همراهى فضه با اهل بیت را فراهم ساخت. این اصول عبارتند از:
1 وفاى به نذر: بشر به هنگام گرفتارى در دام رنج و سختى روى به خدا مى‏آورد،اما به محض خلاصى، خدا از یادش مى‏رود. نذر انسان را به پروردگار توجه مى‏دهد تاگرفتاریش برطرف شود. وفاى به عهد و نذر انجام عملى است که خداى تعالى به آن‏دستورداده و عدم وفا به فراموشى سپردن خداست و به این صورت بین دستیابى به‏شرافت معنوى و وفاء به نذر رابطه‏اى عمیق وجود دارد.
2 ترس از روز حساب: مشخصه دوم ابرار به فکر حساب و روز جزاء بودن است چه‏انسانهاى نیکوکار نیز نمى‏توانند به طورى که شایسته خداست او را عبادت کنند ازاین روى همواره نقص و کاستى در اعمال انسان وجود دارد و فضه با آگاهى از این‏نقیصه و ترس از حساب بود که توانست‏با میل خود به یارى مستمندان بپردازد.
3 و 4 اطعام به نیازمندان و رضایت الهى: سرکوب خودخواهى و برترى‏جویى درسایه اطعام به دیگران خصوصا نیازمندان تحقق مى‏یابد. اطعام به این معنى است که‏شخص تنها غم خود را نمى‏بیند بلکه دیگران را نیز مستحق یارى مى‏داند و به آنان‏نیز عشق مى‏ورزد. رضایت الهى نیز اساس اعمال است تا آنجا که هیچ درخواستى ازفقیر و اسیر و یتیم ندارند و در هنگام گفتگو نیز با خدا سخن مى‏گویند و از اوپاداش مى‏خواهند.
از این روى امام صادق(ع) فرمود:
«و یقولون اذا اطعموهم «انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لا شکورا»قال والله ماقالوا هذا لهم و لکنهم اضمروه فى انفسهم فاخبر الله باضمارهم‏یقولون:
لا نرید جزاء تکافوننا به شکورا تثنون علینا به ولکنا انما اطعمناکم لوجه الله‏و طلب ثوابه‏». (12)
«به خاطر خدا غذا مى‏دهیم و از شما جزا و شکرى نمى‏خواهیم‏» امام صادق(ع)فرمود: به خدا قسم این را نگفتند بلکه با خود چنین گفتند و خدا از باطن آنهاخبر داد...
رحلت پیامبر
فضه ضمن کسب فضایل والاى انسانى، یاورى دلسوز و مهربان براى‏فاطمه(س) و فرزندانش بود (13) او در خدمت رسول اکرم سالهایى را سپرى کرد تا اینکه‏سال دهم هجرى با تمام حزن و اندوهش فرا رسید. در این سال حال رسول اکرم پس ازحجه الوداع رو به وخامت گذاشت و سرانجام در غروب روز دوشنبه 28 صفر سال 10 هجرت‏به دیدار حق شتافت. (14)
فضه از آن روز تلخ اینگونه یاد مى‏کند:
وقتى پیامبر وفات یافت کوچک و بزرگ سوگوار شدند و گریه بر او زیاد شد ودلدارى‏دهنده نبود و مصیبت وى بر نزدیکان، اصحاب، اولیاء، دوستان، و بیگانگان وخویشان گران بود و کسى را ندیدم از زن و مرد مگر آنکه گریان بود و فریاد مى‏زد. (15)
دوران بعد از رحلت
محور و تکیه‏گاههاى اصلى انقلابى که پیامبر اکرم(ص)بنیانگذارى کرد، از سوى عوامل خارجى مانند روم و تهدیدهایى داخلى همچون منافقان‏و اقلیتهاى دینى ناراضى که در قالب مسلمانان وارد جامعه اسلامى شده بودند، شدیدادر معرض مخاطره بود.
آنچه باعث‏شد فضه راه حق را برگزیند و در مقابل سیل تحریف واقعیتها و غصب‏حقوق مسلم مقاومت کند، معرفت عمیقى بود که در سایه اهل بیت(ع) به دست آورد.
بنابراین او نمى‏توانست‏باور کند بانویى که در تقسیم کار خانه با خادمى تنها وبى‏سرپرست، عدالت را تا آخرین حد رعایت مى‏کند در ادعایش درغگو باشد. و یاامیرمومنان به حکومت ذره‏اى دلبستگى داشته باشد.
همه این عوامل موجب شد در میان کشمکشهاى سیاسى او راه صحیح را برگزیند ومانند تعداد انگشت‏شمارى از جامعه زنان (اسماء بنت عمیس، ام ایمن و ...) در راه‏مستقیم ثابت قدم بماند. این گروه از زنان هر چند اندک بودند، اما توانستند به‏طور شگفت‏انگیزى از سیطره فکرى و تبلیغى جریان حاکم خارج شوند و این در حالى بودکه بعضى نزدیکان پیامبر همچون برخى همسران وى به وضع موجود و حکومت ایجاد شده‏رضایت دادند.
ارزش رویکرد فضه در این فضاى بحرانى آنگاه آشکار مى‏شود که به کنیزان هم گروه‏و هم‏وطن وى نظرى بیفکنیم که هر یک در خانه‏اى از خانه‏هاى مدینه به خدمتکارى‏مشغول بودند و هرگز در کشمکشهاى سیاسى وارد نمى‏شدند. از این روى آنگاه که ازکنیز عایشه مى‏پرسند از عایشه چه دیدى تنها با این کلام (از او جز خیر ندیدم) خودرا خلاص مى‏کند اما سکوت در مکتب فضه جاى نداشت. فضه بعد از رحلت رسول اکرم(ص) به‏گروه اقلیتى از زنان پیوست که با مظلومیت تمام از افشاى حقیقت اباء نکردند و درصف طرفداران امیرمومنان، فاطمه زهرا(س) قرار گرفتند.
روزى که لاله پرپر شد
او به دلیل قرابت‏با فاطمه(س) از همان لحظات وفات‏پیامبر(ص) به دقت تمام قضایاى پشت پرده براى غصب مقام ولایت را مشاهده مى‏کرد ودر کنار آن مظلومیت اهل بیت را به نظاره مى‏نشست. در حالى که برخى از اصحاب به‏شدت در پى کسب مقام حکومت‏بودند او فاطمه را مى‏دید که با چشمانى گریان و کمرى‏خمیده از فراق پدر مى‏نالید و با ناله‏هاى جان‏سوز خدو از مظلومیتش شکوه مى‏کند.
ابن‏ابى‏الحدید مى‏نویسد: «ابوبکر به همراه ابن‏خطاب و ابوعبیده و گروهى ازاصحاب سقیفه مى‏آمدند در حالى که به هیچ کس برخورد نمى‏کردند مگر این که او راکتک مى‏زدند و جلو مى‏آوردند و دستش را مى‏گرفتند و روى دست ابوبکر مى‏گذاشتند وخواه نا خواه از او بیعت مى‏گرفتند.» (16) فضه در همین زمان از وضعیت زهرا(س) خبرمى‏دهد و مى‏گوید:
از اهل زمین، اصحاب و نزدیکان و دوستان کسى به اندازه مولایم فاطمه غمگین وشدیدا گریان نبود. اندوهش تجدید و زیاد مى‏شد و گریه‏اش افزونتر مى‏شد. و مى‏فرمود:
پدر قوتم رفته و خویشتن‏داریم را از دست داده‏ام و دشمنم سرزنش کننده‏ام شده و حزن‏و اندوه درونى مرا مى‏کشد.
پدر، یکه و تنها باقى مانده و در کار خود حیران و سرگردانم، صدایم خفته وپشتم شکسته و زندگیم درهم ریخته و روزگارم تیره شده است.
پدر پس از تو براى وحشتم انیسى نمى‏یابم و مانعى براى گریه‏ام و یاورى براى‏ضعفم پیدا نمى‏کنم.
و مى‏فرمود: اى پدر مردم از ما روى برگردانده‏اند حال آنکه نزد مردم به برکت تومحترم بودیم و ضعیف شده نبودیم پس کدامین اشک در فراقت‏سرازیر نشود و ... (17)
فضه که خود شاهد تمام این مظلومیتها بود و بارها از زبان گویاى فاطمه(س)کلماتى چون سرزنش دشمنان، تنهایى، نداشتن یاور، روى گرداندن مردم، استضعاف‏تحمیل شده و ... مى‏شنید چنان اراده‏اى یافت که بتواند در کنار فاطمه بماند و به‏دفاع از حریم رسول الهى اقدام کند هر چند خادمه‏اى بیش نیست و به راحتى عوامل‏حکومتى مى‏توانند وى را تا مرز نابودى پیش برند.
او راه خود را انتخاب کرد و در مقابل صدماتش را نیز به جان خرید. او درسخت‏ترین شرایط نیز از همراهى اهل بیت دست‏برنداشت و با غیر امیرمومنان بیعت‏نکرد. خلیفه دوم طى نامه‏اى که به معاویه نوشته است از جرات و جسارت فضه سخن‏مى‏گوید و مى‏نویسد: اى پسر ابوسفیان بدان که با خالد بن‏ولید، قنفذ و عده‏اى ازخواص اصحابم به در خانه فاطمه آمدیم و در را به شدت کوبیدیم. در خانه على،فاطمه، حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و فضه بودند. پس فضه درآمد و گفت: چه‏مى‏خواهى، گفتم: على را بگو بیرون بیاید و با جانشین رسول خدا بیعت کند.
آنگاه فضه شروع به احتجاج با من کرد.
گفتم برو و به على بگو بیرون بیاید. و الا وارد خانه مى‏شوم و او را بیرون‏مى‏کشم.
فاطمه وقتى این را شنید خود پشت در آمد و گفت: اى گمراهان تکذیب‏کننده چه‏مى‏گویید و چه مى‏خواهید؟ از خدا نمى‏ترسى و داخل خانه مى‏شوى یا با گروه شیطانى‏خود مرا مى‏ترسانى حال آنکه گروه شیطان ضعیف است واى بر تو و بر جرئتى که نسبت‏به خدا و رسول او کردى. مى‏خواهى نسل پیامبر را از دین قطع کنى و نورش را خاموش‏سازى؟ و ... (18)
آخرین فریاد
فضه چهره فاطمه(س) را آنگاه که بین در و دیوار ماند، در خاطرنگاه داشت. لحظه‏اى که فاطمه تنها او را صدا کرده و به کمک طلبید. خلیفه دوم‏مى‏گوید: هیزم جمع کرده در را آتش زدم. فاطمه پشت در مانع از ورودم شد...
وقتى کشته‏هاى بدر و احد را که به دست على هلاک شده بودند به یاد آوردم‏برافروختم و لگدى بر در زدم فاطمه در پشت در بود چنان در خانه را فشار دادم که‏کودکش (محسن) سقط شد. فاطمه چنان نالید که گویا مدینه زیر و رو شد و داد زد:
آه اى فضه به سویم بیا و مرا دریاب به خدا قسم کودکم کشته شد. (19)
محرم کوثر
همراهى فضه با حضرت فاطمه(س) در آن شرایط بحرانى تا به آنجا رسیدکه جزء معدود محرمان حرم وى شد او باب حضرت فاطمه(س) بود (20) و ارتباط زنان دیگر باحضرت توسط وى صورت مى‏گرفت از این روى فضه از درونى‏ترین اسرار اهل‏بیت مى‏توانست‏مطلع شود و به این ترتیب استوارتر از دیگران در راه حقیقت گام بنهد تا به آنجامقام محرمیت وى پیش رفت که امام صادق(ع) فرمود: امیرمومنان فرمود:
وقتى از مرقد پیامبر برگشتیم به من ناله کرد. به سویش رفتم و گفتم: چرا شکوه‏مى‏کنى؟ او از خوابى که دیده بود مرا مطلع کرد و به خدا و رسول خدا از من عهدگرفت که وقتى وفات کرد غیر از ام سلمه (همسر رسول‏الله) ام ایمن، فضه و از مردان‏غیر از دو پسرش، عبدالله بن‏عباس، سلمان فارسى، عمار یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه‏کسى از آن مطلع نباشد. (21)
عشق او به فاطمه تا حدى بود که وقتى نامش را مى‏شنید اشک از چشمانش بى‏اختیارسرازیر مى‏شد. به این جهت وقتى ورقه بن‏عبدالله نام فاطمه را برد سیلاب اشک برگونه‏هاى فضه جارى شد و گفت اى ورقه بن عبدالله حزن ساکن مرا به هیجان آوردى ومصیبت و دردهاى دلم را که در قلبم پوشیده بود، آشکار کردى. (22)
همیشه میل قلبى و رضایت‏خاطر این بزرگوار را بقدر امکان بر میل و رضاى خودترجیح مى‏داد. (23)
شهادت حضرت فاطمه
فضه که خبر وقایع آن روز را با تلاش بسیار براى آیندگان زنده‏نگاه داشت مى‏گوید: بزرگان مدینه جمع شدند و به سوى حضرت امیرمومنان على آمدند وگفتند: به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز حضرت سخن آنان را براى فاطمه بازگفت:
فاطمه فرمود: اى اباالحسن! توقف من در بین آنها کوتاه و مرگم نزدیک است. به‏خدا شب و روز ساکت نخواهم شد تا اینکه به پدرم رسول خدا ملحق شوم. (24)
على(ع) خانه‏اى در بقیع براى او ساخت که حسن و حسین و مادرشان به آنجا رفته‏مى‏گریستند و امیرمومنان فاطمه را در بین دستهایش به خانه برمى‏گرداند. (25)
فضه در مراسم غسل حضرت نیز شرکت داشت. او که لحظه لحظه زندگى حضرت فاطمه رااز لحظه وفات پیامبر تا شهادت حضرت فاطمه بیان کرده است لحظه غسل تا دفن را اززبان على(ع) اینگونه شرح مى‏دهد:
«فقال على والله لقد اخذت فى امرها و غسلتها فى قمیصها و لم اکشفه عنهافوالله لقد کانت میمونه طاهره مطهره ثم حنطتها من فضله حنوط رسول الله و کفنتهاو ادرجتها فى اکفانها فلما هممت ان اعقد الردا نادیت‏یا ام کلثوم یا زینب یاسکینه یا فضه یا حسن یا حسین هلموا تزودوا من امکم فهذا الفراق و اللقا فى‏الجنه‏» (26) على(ع) فرمود: «به خدا قسم کارش را به عهده گرفتم و در لباسش غسل دادم‏و لباسش را جدا نکردم، به خدا او مبارک طاهر و مطهره بود. آنگاه با باقى‏مانده‏حنوط پیامبر حنوط کشیده کفنش کردم و در کفن پیچیدم. وقتى خواستم رداء را ببندم‏اى ام‏کلثوم اى زینب اى فضه اى حسن اى حسین بشتابید و از مادرتان بهره بگیرید که‏این جدایى است و دیدار در بهشت است.» محمد بن‏هارون بن‏موسى تلعکبرى از پدرش ازمحمد بن‏هاشم فخل مى‏گوید: وقتى فاطمه وفات یافت امیرمومنان غسلش داد و کسى جزحسن، حسین، زینب، ام‏کلثوم، فضه و اسماء بنت عمیس و ... حاضر نبود. (27)
پى‏نوشتها:
1- الاصابه فى تمییز الصحابه، ج 8،ص 75، ردیف 1628; معالى السبطین، ص‏136، نقل از لمعه البیضاء.
2- رساله هلالیه، ص‏317 نقل از مناقب و مصابیح القلوب. در باره استجابت دعاى‏فضه به معالى السبطین، شیخ محمد مهدى مازندرانى، ص‏136 (به نقل ازاللمعه‏البیضاء) و شام سرزمین خاطره‏ها، ص‏113 رجوع کنید.
3- انسان، آیه 5 تا 11.
4- اسدالغابه، ج 5، ص 531، در الموضوعات، ج 1، ص 390 این واقعه جزء موضوعات‏آمده است. به اصابه فى تمییز الصحابه، ج 4، ص‏387 نیز رجوع کنید «کانه موضوع...»، ج 8، ص 75، ردیف 11628.
5- در برخى از روایات اشاره به شمعون خیبرى یهودى شده است اما برخى دیگر ازروایات از وى نامى به میان نیامده است.
6- در برخى روایات آمده که اسیر از فضه تقاضاى غذا کرد و او غذایش را بخشید،به بحارالانوار، ج 35، ص‏237 تا 255 رجوع کنید.
7- اسدالغابه، ج 5، ص 131، ینابیع الموده، ص‏93; کشف‏الغمه، ص‏49.
8- به این منابع رجوع کنید: بحارالانوار، ج 35، ص‏247 (و شان نزولهاى دیگر)،امالى صدوق، ص 155 و157 در خرایج، ص 82 نامى از فضه نیست و در کشف‏الغمه ص 200آمده اسیر غذا را از فضه خواست.
9- المیزان فى تفسیر القرآن، جزء29، سوره دهر، ص‏137، امالى صدوق، ص 115 و157.
10- بحارالانوار، ج 35، ص‏256 و مجمع البیان، ج 10، ص 405 و406 وى به اشکال‏برخى از ناصبى‏ها مبنى بر مکى بودن سوره اشاره کرده و پاسخ مى‏دهد.
11- ریاحین الشریعه، ج 1، ص 325 و326.
12- امالى صدوق، ص 115.
13- ارشاد القلوب، ص 428.
14- سیره نبوى ابن هشام، ج 2، ص 658.
15- «لما قبض رسول الله(ص) افتجع له الصغیر و الکبیر و کثر علیه البکاء و قل‏العزاء و عظم رزوه على الاقربا و الاصحاب و الاولیاء و الاحباب و الغربا و الانساب ولم نلق الا کل باک و باکیه و نادب و نادبه‏»، ریاحین الشریعه، ج 2، ص‏316 تا317نقل از بحارالانوار.
16- شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابى‏الحدید، ج 1، ص 74.
17- «لم یکن فى اهل الارض و الاصحاب و الاقرباء و الاحباب اشد حزنا و اعظم بکاء وانتحابا من مولاتى فاطمه الزهرا(س) و کان حزنها یتحدد و یزید و بکاءها یتشد».«رفعت قوتى و خاشى جلدى و شمت‏بى‏عدوى و الکمه قاتلى یا ابناه بقیت و الهه‏وحیده و حیرانه فریده فقد انخمد صوتى و انقطع ظهرى و تنغص عیش و تکدر دهرى...»، بحارالانوار، ج‏43 (باب ماوقع علیها من الظلم)، ص 174 و 175، کوکب الدرى،جزء اول، ص 241; عوالم، ج 11، ص‏487 و ... نقل از نهج الحیاه، ص 72، حرف «پ‏».
18- «ایها الظالون المکذبون ماذا تقولون و اى شى‏ء تریدون؟ یا عمر اما تتقى‏الله؟ تدخل على بیتى؟ ابحزبک الشیطان تخوفنى؟ و کان حزب الشیطان ضعیفا و یحک ماهذه الجراه على الله و على رسوله ترید ان تقطع نسله من الدنیا و تفنیه و تطفى‏ءنور الله؟ و الله متم نوره و انتهاره لها طفیانک یا عمر اخرجنى و الزمک الحجه وکل ضال غوتى اما و الله یابن‏الخطاب لولا انى اکره ان یصیب البلاء من لا ذنب له‏لعلمت انى ساءقسم على الله ثم اجده سریع الاجابه.» بحارالانوار، ج‏53، ص 18 و ج‏8، ص‏229 و ج 28، ص 268; وافى، ج 2، ص 188; اصول کافى، ج 1، ص 460; ارشاددیلمى، ص‏176; الامامه و السیاسه، ج 1، ص 12; احتجاج طبرسى، ص‏83; نهج‏الحیاه، ص‏137; بیت الاحزان محدث قمى، ص‏107.
19- «آه یا فضه الى فخذنینى و الله قتل ما فى احشایى من الحمل‏». بحارالانوار،ج 8، ص 230 (چاپ کمپانى).
20- ملاهاشم خراسانى از مصباح کفهمى نقل مى‏کند که فضه‏باب‏حضرت‏فاطمه‏بود،منتخب‏التواریخ،ص‏116.
21- «قال امیرالمؤمنین(ع): فلما انتبهت من مرقدها صاحت‏بى فاتیتها فضلت لها: ما تشتکین فخبرتنى بخبر الرویاثم اخذت على عهد الله و رسوله انها اذا توفیت لااعلم احدا الا ام‏سلمه زوج رسول الله و ام‏ایمن و فضه و من الرجال ابنیها وعبدالله بن‏عباس و سلمان الفارسى و عمار بن‏یاسر و المقداد و ابوذر و حذیفه‏». بحارالانوار، ج‏43، ص 208 و ج 81، ص 310، ح 30; دلائل الامامه طبرسى، ص 44;مستدرک الوسایل، ج 2، ص‏186.
22- ریاحین الشیعه، ج 2، ص‏317.
23- همان، ص 314.
24- «یا ابا الحسن ما اقل مکثى بینهم و ما اقرب مغیبى من بعد اظهرهم فوالله لااسکت لیلا و لا نهارا اذ الحق بابى رسول الله(ص‏»). بحارالانوار، ج‏43، ص 174 تا180.
25- بحارالانوار، ج‏43، ص 180.
26- همان، ج 81، ص 310، ح 31.

تبلیغات