آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

ابوالحسن‏على بن حسین بن‏موسى بن‏بابویه قمى، فقیه روشن ضمیر و محدث فرزانه قم در نیمه دوم‏قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجرى قمرى یعنى در زمان غیبت صغراى امام زمان(ارواحنا فداه) مى‏زیست. گر چه لقب «ابن‏بابویه‏» بیشتر به فرزندش ابوجعفر محمد(شیخ صدوق متوفى 381 ق) گفته مى‏شود ولى پدر و نیز فرزند دیگرش ابوعبدالله حسین‏بدین لقب شهرت داشته‏اند و در کتابهاى تراجم و نوشته‏هاى علم رجال، پدر و دوفرزندش به «ابن‏بابویه‏» معروف‏اند.
بابویه، نام جد بزرگ او یک نام کهن ایرانى است که در روزگار پس از ظهور اسلام‏نیز افرادى به این نام موسوم بوده‏اند. برخى این کلمه را منسوب به «بابو» یعنى‏بابا، پیر و مرشد مى‏دانند و در زبان عربى هم به ضم با و فتح واو و سکون یاءتلفظ مى‏شود. بنابر این «ابن‏بابویه‏» به معناى پسر بابا مى‏شود و هم اکنون نیزدر میان خانواده‏هاى ایرانى تعبیر «فرزند بابا» یا «پسر بابا» براى فرزندمورد احترام و علاقه پدر، متداول است. (1)
على بن‏حسین به «صدوق اول‏» نیز معروف است که هر جا «صدوقین‏» یا «ابنابابویه‏» گفته شود او و فرزندش ابوجعفر محمد در نظر است و تصور اینکه شیخ صدوق‏و برادرش مراد باشد اشتباه است. (2)
ابن‏بابویه قمى این رادمرد بزرگ علم و دین در قم حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع)چشم به جهان گشود و به حیات پر بار علمى و معنوى خویش ادامه داد.
گر چه تاریخ ولادتش معلوم نیست ولى با توجه به نامه‏اى که از امام حسن عسکرى(ع)دریافت کرد و در آن از او تجلیل شده است، حاکى از منزلت علمى و فقهى این محدث‏بزرگ شیعه در عصر امامت امام یازدهم(ع) دارد. بنابر این در سال شهادت امام‏عسکرى(ع) یعنى سال 260 ق، حداقل بیست‏بهار از عمر خود را سپرى کرده است وسالروز تولد وى ممکن است از سال 235 ق، به بعد باشد.
منشور حیات طیبه
فقیه بزرگوار ابن‏بابویه قمى، در جوار بارگاه ملکوتى فاطمه‏معصومه(ع) از فقها و محدثان بنام قم که از قله‏هاى فرازمند فرهنگ تشیع به شمارمى‏آمدند و در فقه، حدیث و دیگر علوم و معارف اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‏السلام)سرآمد روزگار بودند بهره مى‏برد و به سرعت در حدیث و فقه و دیگر علوم اسلامى ونیز در تقوا و پارسایى و فضائل اخلاقى از چهره‏هاى بى‏نظیر تاریخ اسلام گشت.
نامه‏اى که یازدهمین پیشواى انسانها(ع) براى وى نگاشت جایگاه رفیع ابن‏بابویه‏قمى را در بین دیگر دانشمندان و فقهاى قم و نیز موقعیت‏خاص و احترامى که در نزدائمه معصومین(علیهم‏السلام) داشت آشکار مى‏سازد.
امام عسکرى(ع) پس از حمد و ثناى ربوبى و صلوات بر پیامبر(ص) و عترت طاهرینش‏خطاب به او مى‏نویسد:
«یا شیخى و معتمدى و فقیهى اباالحسن على بن‏الحسین وفقک الله لمرضاته و جعل‏من صلبک اولادا صالحین برحمته‏».
اى فقیه بزرگوار و مورد اعتمادم ابوالحسن على بن‏حسین قمى! خداوند تو را برانجام افعال پسندیده حق توفیق دهد و از نسلت‏به رحمت و کرمش فرزندان شایسته‏اى‏به وجود آورد.
امام(ع) در ادامه این پیام که به حق منشور عبادى، اخلاقى، اجتماعى و سیاسى‏براى یک زندگانى شرافتمندانه انسانى است، در روزگار پر از مخاطره و گردابهاى‏جهالت و هوسها چنین وصیت مى‏کند:
تو را وصیت مى‏کنم به تقواى الهى، بپا داشتن نماز و پرداخت زکات زیرا نمازکسانى که زکات نمى‏دهند پذیرفته نمى‏شود، و تو را وصیت مى‏کنم به گذشت از گناه‏دیگران، فرو بردن خشم، صله رحم، همدردى با برادران و کوشش در انجام نیازمندیهاى‏آنان در هنگامه سختى و گشایش، بردبارى در برابر نادانى، تفقه در دین، استوارى‏در کارها، هم پیمانى با قرآن، خوش‏خلقى و امر به معروف و نهى از منکر چرا که‏خداوند متعال مى‏فرماید:
«لا خیر فى کثیر من نجویهم الا من امر بصدقه او اصلاح بین الناس‏». (3)
در بسیارى از گفتگوهاى درگوشى آنان خیرى نیست جز آن کس که به صدقه یا معروفى‏امر کند و یا میان مردم اصلاح نماید. و دورى از تمام پلیدیها و زشتیها.
و بر تو باد به نماز شب خواندن! زیرا پیامبر اکرم(ص) به امام على(ع) چنین‏سفارش کرد و فرمود: اى على! بر تو باد به نماز شب خواندن و این جمله را سه‏بار تکرار نمود و هر کس نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست. پس توصیه مرا بکاربند و شیعیانم را بر انجام آن فرمان ده تا عمل کنند. و بر تو باد به صبر وانتظار فرج زیرا پیامبر اسلام(ص) فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج است.
امت من و شیعیان ما همواره اندوهگین خواهند بود تا فرزندم که پیامبر(ص) بشارت‏ظهور او را داده است قیام کند; او زمین را پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده است‏سرشار از عدالت و برابرى خواهد بود.
اى شخصیت‏بزرگ من! (ابن‏بابویه قمى) پس صبر کن و شیعیانم را به صبر دستور ده،زیرا زمین از آن خداوند است‏به هر کس از بندگانش که بخواهد واگذار مى‏کند وفرجام نیک از متقین خواهد بود.
«والسلام علیک و على جمیع شیعتنا و رحمه‏الله و برکاته‏». (4)
بارى نامه رهبر دینى و معنوى و پیشواى به حق در روى زمین که بدست ابن‏بابویه‏قمى رسید، آن را بوسید و بر چشمانش گذارد و فرامین و سفارشات مولایش آب حیات وسرچشمه جوشانى در روزگار طلایى‏اش شد.
از نگاه سروقامتان
در فضل و بزرگوارى و مراتب دانش و تقواى ابن‏بابویه قمى،همین بس که امام معصوم(ع) با تعابیر زیبا و افتخارآمیز تصریح به وثاقت وپاک‏سرشتى این ستاره شیعى مى‏نماید و یادکردى ارزشمند از این محدث داشته باشد.
صفحات زرین زندگانى این مرد الهى، نگاه تحسین برانگیز تذکره‏نویسان را نیز به‏خود مجذوب ساخته و با جملات برخاسته از اندیشه و فکر و بدون اغراق او را ستودند.
نجاشى مى‏نویسد: ابوالحسن على بن‏حسین بن‏موسى (رضوان خدا بر او باد) در روزگارخویش بزرگ، پیشوا و پیشرو، فقیه و مورد اعتماد قمى‏ها بود، آنگاه هیجده اثر ازآثار محدث را مى‏شمارد. (5)
شیخ طوسى مى‏نویسد:
ابوالحسن على بن‏حسین بن‏موسى بن‏بابویه قمى (رضوان خدا بر اوباد) فقیه بزرگوار و شخصیت مورد اعتمادى بود. آنگاه بیست کتاب از آثارش را نام‏مى‏برد و طریق روایى خویش را از کتابهاى این محدث یادآور مى‏شود. (6)
علامه حلى و علامه مامقانى دو رجالى سرشناس نیز با عباراتى نظیر نجاشى و شیخ به‏ستایش این محدث و فقیه برآمده‏اند. (7)
محقق خوانسارى مى‏نویسد:
ابوالحسن على بن‏حسین، استاد و پدر شیخ صدوق، صاحب همان رساله معروفى است که‏شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه‏» از آن حدیث نقل کرده است. وى از فقهاى‏بزرگ شیعى و پویندگان ثابت و استوار راه نبوت و خاندان عصمت وطهارت(علیهم‏السلام) و مشعل‏دار هدایت انسانها بر همان راه; بود غیرت دینى داشت ودر برابر تهاجمات نااهلان، مرزبان مرزهاى اعتقادى شیعه بود. از استادان بزرگوارشیعى و از ارکان و اساطین شریعت‏بشمار مى‏رفت. داراى کرامات و مقامات بلند اخلاقى‏و در خویشتن‏دارى و حفظ نفس بسیار کوشا بود. در نهایت‏بزرگ‏منشى این شخصیت همین‏بس که نامه‏اى از محضر مقدس مولایمان امام عسکرى(ع) بدست مبارکش رسید. (8)
شیخ عباس قمى محدث بزرگ از او چنین یاد کرده است: ابوالحسن على بن‏حسین، ازاستوانه‏هاى بزرگ محدثین، دانشمند و فقیه بلند مرتبه که در روزگار خویش بزرگ‏قمى‏ها، فقیه دین‏شناس و مورد اعتمادشان بوده است. فضل و بزرگوارى از او مى‏درخشدو نامه شریف امام عسکرى(ع) شاهد صادقى است‏بر قله‏هاى فرازمند کرامت و عظمت اوکه در نوشته‏اش خطاب کرده است: یا شیخى و معتمدى و فقیهى یا اباالحسن. (9)
سید حسن صدر در شمار دانشمندان و مفسرانى که در تفسیر قرآن از آنان اثرى به‏یادگار مانده است مى‏نویسد: از زمره دانشورانى که در تفسیر قرآن از آنان اثرى به‏یادگار مانده على بن‏بابویه پدر شیخ صدوق است. وى بزرگ شیعیان در قم بود و ازشخصیتهایى که مولاى ما امام حسن عسکرى(ع) با او مکاتبه داشت. زندگانى‏اش مشحون ازکرامات و حکایات ارزنده و یکى از آثارش کتاب «التفسیر» است. (10)
وثاقت ابن‏بابویه قمى تا بدانجا رسید که مورد اطمینان تمامى فقهاى شیعه قرارگرفت که از یک سو برخى از فقهاى شیعى با توجه به سخن معصوم در حق این شخصیت‏قلمشان تواناى نوشتن نداشت و از سوى دیگر، دانشمندان اهل سنت چون ابن‏ندیم راواداشت که قلم به ستایش از او بردارد و بنویسد: على، ابن‏بابویه قمى، از فقهاى‏شیعه و شخصیت مورد اطمینانى است. (11)
منزلت دینى و اجتماعى
ابن‏بابویه قمى، در بین مردم قم از موقعیت‏خاصى برخورداربود و تعبیر دو رجالى معروف شیعى نجاشى و علامه حلى از او به «شیخ القمیین فى‏عصره‏»، «متقدمهم‏» و «فقیههم‏» (12) آشکار مى‏سازد که او منصب مرجعیت و پیشوایى‏شیعیان قم و اطراف آن را در روزگار خویش داشته است. به سبب همین مقام و منزلت‏دینى و اجتماعى ارزشمند و بس خطیر این فقیه است که امام عسکرى(ع) از سامرا براى‏شخص ایشان پیام مى‏فرستد و به او وصایایى دارد که در ابتدا خود عمل کند و آنگاه‏شیعیان و پیروان راستین‏اش را بر انجام آنها فرمان دهد.
او علاوه بر این مسوولیت‏بزرگ دینى که پاسخگوى مسائل شرعى مومنان بود و پرچم‏هدایت و ارشاد شیعیان را بر دوش داشت; به کار تجارت نیز مشغول بود. از آغازتحصیل که در شهر قم فقه مى‏آموخت مغازه‏اى داشت در آنجا به تجارت اشتغال داشت.
صاحب ثروت و مال بود و از این راه زندگى روزمره‏اش را مى‏گذراند. آن طور که‏فرزندش ابوعبدالله حسین نقل کرده است، این شغل را تا اواخر عمر پربارش و نیز درزمان تصدى مرجعیت داشته است. (13)
گر چه از چگونگى شغل شریف‏اش اطلاعى در دست نیست ولى این کار را براى اینکه دربیت‏المال تصرف نکند انتخاب کرد تا با امکانات بیشتر و دست‏بازترى به‏نیازمندیهاى شیعیان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‏السلام) اهتمام ورزد.
منزلت علمى
ابن‏بابویه قمى را در زمره پرکارترین محدثان در فرهنگ تشیع‏برشمرده‏اند و فقهاى بزرگ براى نظریات اجتهادى و فقهى او ارزش زیادى قائلند. اودر فقه، حدیث و دیگر علوم اسلامى آثار بسیارى از خویش به یادگار گذارد که‏ابن‏ندیم چنین اعتراف مى‏کند: من به خط ابوجعفر محمد بن‏على (شیخ صدوق) پسرابن‏بابویه قمى، بر پشت کتابى خواندم که نوشته بود: به فلانى اجازه کتابهاى پدرم‏على بن‏حسین را که دویست کتاب و نیز کتابهاى خود را که هیجده اثر است، دادم. (14)
گرچه در نقل این سخن ممکن است اشتباهى رخ داده و جابجا شده است، زیرا نجاشى‏وقتى آثار علمى ابن‏بابویه را یادآورد مى‏شود تنها هیجده اثر از آثار او را نام‏مى‏برد، ولى جایگاه رفیع و دست‏به قلم بودن این دانشور را آشکار مى‏سازد.
یکى از آثار ارزشمندش «الشرائع‏» همان رساله معروفى است که براى فرزندش‏نوشته و شیخ صدوق در کتابهایش از آن بهره زیادى برده است.
دانشمندان و فقهاى بزرگ هر وقت‏به حدیث و روایتى از امامان معصوم(علیهم‏السلام)دسترسى پیدا نمى‏کردند به فتاوى و نظریاتى که در این رساله ارائه شده مراجعه‏مى‏کردند و آراء مطرح شده در آن را به مثابه متن حدیث مى‏دانستند و این به سبب‏سخن نویسنده در آغاز کتاب است که فرموده:
آنچه در این کتاب موجود است از ائمه طاهرین(علیهم‏السلام) گرفته شده است. (15)
دانشمندان و فرهیختگان حوزه علوم اسلامى، شیوه ابن‏بابویه قمى را در رساله‏الشرائع ستوده‏اند چرا که وى اولین شخصیتى است که در این رساله مبتکر جمع روایات‏شبیه به هم بود و اصل حدیث را با قرائن آن یادآورى کرده است. (16)
از آثار او مى‏توان از الامامه من الحیره، الاملاء و النطق، الاخوان، التسلیم،التوحید، التفسیر، الجنائز، الصلاه، الطب، قرب الاسناد، المعراج، مناسک الحج،المنطق، المواریث، النکاح، النساء و الولدان، الوضوء، الحج که کامل نیست والنوادر را نام برد. (17)
شاگردان و راویان
جمعى از محدثان و استادان اندیشمند از ابن‏بابویه قمى نقل‏کرده‏اند که از جمله آنها عبارتند از:
1. فرزندش ابوجعفر محمد (شیخ صدوق متوفى 381 ق) که بیشترین روایت را درکتابهایش از پدرش دارد.
2. فرزند دیگرش ابوعبدالله حسین(متوفى 381 به بعد).
3. ابوالقاسم جعفر بن‏محمد بن‏قولویه قمى(متوفى 368 ق) که در کامل‏الزیارات این‏محدث بزرگوار احادیث زیادى را از این استادش نقل کرده است. (18)
4. احمد بن‏داوود بن‏على قمى.
5. فرزند خواهرش ابوعبدالله حسین بن‏حسن بن‏محمد.
6. هارون بن‏موسى تعلکبرى. (19)
7. محمد بن‏حسن بن‏بندار قمى. (20)
8. ابوالحسن عباس بن‏عمر بن‏عباس کلوذانى که خود مى‏گوید:
زمانى که على بن‏الحسین (ابن‏بابویه قمى) وارد بغداد شد به من اجازه تمام‏کتابهایش را داد. (21)
استادان حدیث
ابن‏بابویه قمى، در محضر بسیارى از بزرگان و استادان فقه و حدیث‏شاگردى نمود و از دریاى دانش و تقواى آنها عطش درونى‏اش را سیراب کرد و به مقام‏نقل حدیث از آنان نایل گشت. وى بیشترین حدیث را از این محدثان و راویان شیعى‏نقل کرده که عبارتند از:
ابوالقاسم سعد بن‏عبدالله اشعرى قمى(متوفى 301 ق); ابوالعباس عبدالله بن‏جعفرحمیرى; على بن‏ابراهیم بن‏هاشم قمى(307 ق); احمد بن‏ادریس قمى; محمد بن‏یحیى‏العطار; محمد بن‏حسن صفار قمى(متوفى 290 ق); محمد بن‏ابى‏القاسم ماجیلویه; على‏بن‏موسى بن‏جعفر کمندانى; حسین بن‏احمد مالکى; عبدالله بن‏حسن مودب; حسین بن‏محمدبن‏عامر; على بن‏محمد بن‏قتیبه; على بن‏حسن بن‏على کوفى; على بن‏حسین سعدآبادى. (22)
در برابر اندیشه باطل
محدثان فقیه و آگاهان به احکام شرع و حلال و حرام،مرزبانى از مرزهاى اعتقادى شیعى و اسلام ناب را بر عهده دارند. سلامت دین وباورهاى اعتقادى راستین از تهاجم نااهلان و عنادورزان مغرض در سایه تلاش وزحمتهاى طاقت‏فرساى شخصیتها و فقهاى تیزبین و آگاه همچون ابن‏بابویه قمى پدر شیخ‏صدوق، ماندگار مانده است. او با تدبیر، بصیرت و موقعیت‏شناسى تحسین‏برانگیز درهنگامه خطر با قاطعیت و صلابت در برابر اندیشه‏هاى باطل مى‏ایستاد و مدعیان دروغین‏را طرد مى‏کرد.
حسین بن‏منصور حلاج، ادعاى وکالت از جانب صاحب‏الزمان(عج) را داشت; از یک سو به‏سراغ افراد ضعیف‏الایمان مى‏رفت و با نیرنگها و معرکه‏گیریهاى خود آنان را مى‏فریفت‏و به پیروى از خویش دعوت مى‏کرد و گاهى نیز به سراغ شخصیتهاى علمى که در میان‏مردم مشهور بودند و موقعیت‏خاصى داشتند مى‏رفت! از این روى در بغداد نزد ابوسهل‏بن‏اسماعیل نوبختى که از متکلمان بزرگ شیعى بود و در دانش و ادب شهرت فراوان‏داشت رفت‏به تصور اینکه شاید نیرنگهاى شیطانى‏اش در او مؤثر واقع شود ولى سرش به‏سنگ خورد و با رسوایى بغداد را به قصد قم ترک کرد.
در قم اطلاع پیدا کرد که خاندان ابن‏بابویه قمى و بویژه ابوالحسن على بن‏حسین،بنیانگذار و شخصیت‏بزرگ علمى این خاندان، بیشترین موقعیت را در میان فقها وشیعیان قم دارند، لذا دام شیطانى‏اش را به سمت ابن‏بابویه قمى گستراند! جریان رااز زبان ابوعبدالله حسین، فرزند ابن‏بابویه قمى، پى گیریم او مى‏گوید:
حسین بن‏منصور حلاج به قم آمد و نامه‏اى به پدرم نوشت و در آن ادعا کرد:
من فرستاده امام زمان (عج) و وکیل او هستم از من پیروى کنید! نامه‏رسان نوشته‏او را به دست پدرم داد و به محض اینکه از مضمون نامه آگاه شد آن را پاره کرد وبه نامه‏رسان گفت: چه مى‏پندارى در باره انسانهاى نادان؟
قاصد مطالبى بر زبان جارى کرد و به پاره کردن نامه اعتراض کرد که حاضران برسخنان او خندیدند و به مسخره گرفتند. سپس پدرم برخاست و با جمعى از یاران ودست‏اندرکارانش به مکان تجارت خود رفت; وقتى از در وارد شد کسانى که در آنجانشسته بودند به احترام پدرم برخاستند، جز مرد ناشناسى که از جاى خود بلند نشد وشیوه ادب را رعایت نکرد. البته پدرم نیز او را نمى‏شناخت. پدرم نشست و حساب وقلم و دواتش را چنانکه معمول بازرگانان است درآورد و از یکى از افراد پرسید این‏مرد ناشناس کیست؟ آن شخص پاسخ پدرم را داد ولى آن مرد ناشناس وقتى متوجه شد درباره او جستجو مى‏شود برخاست و نزدیک آمد و به حالت اعتراض گفت: با اینکه حاضرم‏چرا از دیگرى در باره من مى‏پرسى؟! پدرم گفت: اى مرد! احترام تو را نگه داشتم وتو را بزرگ شمردم که از خودت نپرسیدم. آن مرد گفت: نامه مرا پاره مى‏کنى! من‏خودم دیدم که شما نامه مرا پاره کردى! پدرم گفت: تو همان شخص یعنى حسین بن‏منصورحلاج هستى! پدرم ناراحت‏شد و بلافاصله به شاگردش دستور داد: دشمن خدا و رسولش رااز اینجا بیرون کن! و خطاب به حسین بن‏منصور گفت: اتدعى المعجزات؟ علیک لعنه‏الله! ادعاى معجزه دارى؟ لعنت‏خدا بر تو باد! همانطور که فرمان داده بود از پشت‏گردن حسین بن‏منصور حلاج را گرفتند و او را از آنجا بیرون انداختند که پس از این‏جریان دیگر ما او را در قم ندیدیم. (23)
مقام زیارت و دیدار یار
ابن‏بابویه قمى، از زمان ولادتش تا پایان دوره نیابت‏ابوجعفر محمد بن‏عثمان عمرى، دومین سفیر امام زمان(عج)، در شهر قم ماند و به‏جایى مسافرت نکرد. در آغاز عصر نیابت ابوالقاسم حسین بن‏روح نوبختى یعنى سال 304یا 305 ق، به منظور زیارت امامان معصوم(علیهم‏السلام) و دیدار سومین نایب خاص‏صاحب‏الزمان(عج) وارد عراق شد.
او پس از زیارت چهار امام معصوم(علیهم السلام) و بهره روحى و معنوى از آستان‏مقدس آنان به بغداد رفت و به دیدار ابوالقاسم حسین بن‏روح نوبختى (سومین نایب‏خاص امام زمان(عج‏» شتافت. احترام کرد و بین دو چشمانش را بوسید و در محضرش‏نشست و با مطرح کردن چندین سؤال، از مقام دانش و تقوا و انفاس قدسیه‏اش بهره‏هابرد.
نجاشى مى‏نویسد: (على بن‏حسین) به عراق مسافرت کرد و به محضر ابوالقاسم حسین‏بن‏روح نوبختى (رضوان خدا بر او باد) رسید. از او مسائلى پرسید و پس از این‏دیدار به وسیله نامه بح او در ارتباط بود. (24)
علامه حلى نیز نظیر گفته نجاشى را نقل مى‏کند. (25)
از سخنان این دو رجالى سرشناس شیعى استفاده مى‏شود که این سفر اولین مسافرت‏این محدث به عراق و بغداد بوده است زیرا اگر در عصر نیابت دومین نایب امام(ع)مسافرت داشت قطعا چنین دیدارى را با او انجام مى‏داد و چنین چیزى نقل نشده است ونیز نامه‏هایى که ابن‏بابویه قمى از قم به جناب حسین بن‏روح نوشت پس از این ملاقات‏حضورى بوده است. (26)
مقام توسل
بیش از 60 بهار از عمر پربار ابن‏بابویه قمى گذشت ولى هنوز از همسرش‏که دختر عمویش بود داراى فرزند نشد. گر چه بشارتى که امام یازدهم(ع) در حدودپنجاه سال پیش به او داد و در حقش چنین دعایى داشت که: خداوند به لطف و کرمش ازنسلت فرزندان شایسته‏اى بوجود آورد! آرامشى داشت و در انتظار تحقق این بشارت بودولى آن ارتباط ویژه با اولیاء خدا را قطع نکرد و اندیشه اینکه تنها امام‏زمان(عج) وسیله فیض است و این خواسته به توسط اوست که به جابت‏خواهد رسید.
لذا نامه‏اى به جناب حسین بن‏روح نوبختى نوشت و از نایب خاص امام(ع) استدعا کردکه از صاحب الزمان(عج) تقاضا نماید دعا بفرماید خداوند فرزندانى فقیه و آگاه به‏احکام شرع به او عنایت کند.
پس از مدتى در جواب نامه او چنین آمد: «انک لا تزرق من هذه و ستملک جاریه‏دیلمیه و ترزق منها ولدین فقیهین‏». (27)
از همسر فعلى خود فرزندى نخواهى داشت ولى به زودى کنیزى دیلمى را مالک مى‏شوى‏و دو پسر فقیه و دین‏شناس از او نصیب تو خواهد شد.
فرزندان
دعاى حجت‏خدا در روى زمین در حق ابن‏بابویه قمى به اجابت رسید وخداوند متعال به او از کنیز دیلمى که به همسرى برگزید سه پسر عنایت کرد.
1. ابوجعفر محمد معروف به شیخ صدوق (متوفى 381ق); از اندیشمندان و فقهاى بزرگ‏شیعى و داراى تالیفات و آثار بسیار ارزشمند که از گنجینه‏هاى غنى فرهنگ تشیع واسلام است.
2. حسین بن‏على; فرزند دوم ابن‏بابویه قمى که شیوه پارسایى و عبادت را گرفت وبا مردم کم ارتباط داشت و از فقه بهره‏اى نداشت. (28)
3. ابوعبدالله حسین بن‏على; فرزند سوم او که از فقهاى بزرگ امامیه و از محدثان‏مورد اعتمادى که روایت‏بسیارى از راویان شیعى و نیز از پدر و برادرش شیخ صدوق‏نقل کرده است.
شیخ طوسى، سید مرتضى علم‏الهدى، ابوجعفر محمد بن‏على اسود، ابوهاشم محمد بن‏حمزه‏که با شش واسطه به امام موسى کاظم(ع) نسب مى‏رساند از زمره شاگردان او هستند ودو کتاب «التوحید و نفى التشبیه‏» و «الرد الواقفه‏» به قلم او نگاشته شد. (29)
شیخ صدوق و ابوعبدالله حسین، همان دو فقیهى‏اند که به دعاى صاحب‏الزمان(عج)نصیب ابن‏بابویه قمى شدند. دو فقیه ماهر و خوش حافظه و مطالبى را در ذهن بااستعداد خود داشتند که هیچ کس از اهل قم آن را حفظ نبود تا جایى که ازدانشمندان از حافظه قوى این دو فرزند در نقل روایات و احادیث تعجب مى‏کردند ومى‏گفتند:
این مقام و جایگاه رفیع به دعاى امام زمان(عج) نصیب شما شده است و این کرامت‏و سرچشمه جوشان معنوى بر اهل قم پیوسته سرازیر است.
على بن‏حسین، پدر شیخ صدوق، موسس و سلسله جنبان خاندان ابن‏بابویه قمى است که‏از نسل پاک او مردان دانشور و پارسایى تا اواخر قرن ششم هجرى قمرى، یکى پس ازدیگرى قامت‏برافراشتند. البته معرفى چهره‏هاى علمى و عملى این خاندان بزرگ مقاله‏مستقلى را مى‏طلبد که در جاى خود ضرورى است. (30)
وفاى به نذر
چشم ابن‏بابویه قمى در سنین حدود هفتاد سالگى به ولادت فرزندانش‏روشن گردید و دعاى دو امام معصوم امام حسن عسکرى و امام زمان(ع) در حقش و نیزنذرى که در پیشگاه خداوند متعال کرده بود به اجابت رسید. او منتظر زمان مناسبى‏بود که شکر این همه لطف و خیر کثیر از جانب پروردگار را انجام دهد و در آستان‏ربوبى بر خود عهد بسته بود که حق سپاس و شکر در خانه خدا انجام پذیرد. از این‏رو مقدمات سفر معنوى و روحانى بیت‏الله الحرام را فراهم کرد.
على بن‏حسین، گر چه مقام بزرگ مرجعیت‏شیعیان را در قم داشت و در فقه، حدیث،تفسیر و دیگر معارف و تهذیب نفس و اخلاق سرآمد بود ولى با تیزبینى و بصیرت به‏خوبى واقف بود که در روزگارى دارد نفس مى‏کشد که عصر غیبت صغراى امام زمان(ع)است و نایبان خاص آن حضرت در اوج دانشها و فضیلتهاى اخلاقى و انسانى حضور دارندو احدى با مقام بلند آنان قابل قیاس نیست چرا که این چهار ستاره واسطه فیض وسرچشمه آب حیات از ناحیه صاحب‏الزمان(عج) به جهان آفرینش‏اند و اعمال رفتاردیگران با اجازه و رضایت آنها که خشنودى و اذن مقام ولایت است مشروعیت دارد، لذاپیش از آهنگ زیارت خانه خدا از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‏السلام) از صاحبان‏حرم، اذن دخول به حرم امن الهى را تقاضامند است.
فرزندش ابوعبدالله حسین مى‏فرماید: جمعى از محدثان شیعى قم که در بغداد ساکن‏بودند برایم نقل کردند در سالى که فرقه قرامطه به زائران خانه خدا حمله کردند،یعنى همان سالى که شهابهاى آسمانى فرو ریختند، پدرم رضوان خدا بر او باد به‏محضر ابوالقاسم حسین بن‏روح نوبختى(قدس سره) نامه نوشت و از او اجازه خواست که‏به مکه مکرمه مشرف شود.
در پاسخ آمد: امسال به زیارت خانه خدا حرکت نکن! نامه دیگرى نوشت و عرض کرد:
نذر واجبى داشتم که همین امسال به مکه روم آیا اجازه مى‏دهید از زیارت صرف‏نظرکنم؟
در پاسخ آمد: چنانچه از رفتن به زیارت خانه خدا ناگزیر هستى، پس لازم است‏هنگام حرکت همراه آخرین کاروان باشى! همانطور که آن حضرت دستور داده بود پدرم‏در آن سال با آخرین کاروان حرکت کرد و به سلامتى برگشت ولى زائرانى که باکاروانهاى پیش از آن حرکت کرده بودند جانشان را در حمله قرامطه از دست دادند. (31)
دو حادثه کشتار زائران خانه خدا توسط قرامطه و سقوط شهابهاى آسمانى که به‏«تناثر نجوم‏» معروف است‏سرآغاز تاریخ واقع شد و ابن‏اثیر، مسعودى و ذهبى سه‏مورخ شهیر وقوع این دو حادثه را در سال‏323 ق، مى‏دانند. (32)
بنابر این مسافرت ابن‏بابویه قمى به زیارت خانه خدا در سال‏323 ق بود که درهمین سال براى بار دوم به بغداد وارد شد و مطابق نقل شیخ طوسى، هارون بن‏موسى‏تعلکبرى از او حدیث نقل کرد و فرمود: در سالى که ستارگان فرو ریخت از وى(ابن‏بابویه قمى) احادیثى را شنیدم که در همان سال او وارد بغداد شد و تمام‏کتابها و احادیثى را که روایت مى‏کرد به من اجازه داد.
آرامگاه ابدى
صدوق اول، ابن‏بابویه قمى، در دانش و کرامتها و صداقت و راستیهامورد احترام و اطمنیان نایبان خاص صاحب‏الزمان(عج) بود. ابوالحسن على بن‏محمدسمرى چهارمین نایب امام زمان(عج) پیوسته از فقها و راویانى که به دیدارش‏مى‏رفتند از سلامتى او مى‏پرسید و آنها از تندرستى و زندگى پر بارش خبر مى‏دادند واز اینکه مى‏شنیدند صدوق اول مرد راستیها حیات دارند و همچنان نورافشانى مى‏کنند،خوشحالى در سیماى مبارکش آشکار مى‏گشت.
در سال‏329 ق، پیش از آنکه على بن‏محمد سمرى از زندگانى دنیا رخت‏بربندد و عصرغیبت صغرى به پایان رسد، جمعى از استادان بزرگ و ستارگان آسمان حدیث در محضرش‏بودند که ناگاه فرمود:
رحم الله على بن‏الحسین بن‏بابویه القمى! خداى تبارک و تعالى على بن‏حسین‏بن‏بابویه قمى را بیامرزد! به نقلى چنین فرمود: آجرکم الله فى على بن‏الحسین فقدقبض فى هذه الساعه.
خداوند به شما در مصیبت على بن‏حسین(ابن‏بابویه قمى) اجر عنایت فرماید، او دراین ساعت از دنیا رفت.
حاضران با شگفتى تاریخ آن روز را یادداشت کردند که پس از17 یا 18 روز، از قم‏خبر آمد که على بن‏حسین، صدوق اول در همان ساعت و روزى که على بن‏محمد سمرى آن‏جملات را فرمود چشم از این جهان فرو بست.
فقها و شیعیان قم پیکر مطهرش را تشییع کردند و در جوار بارگاه ملکوتى فاطمه‏معصومه(س) به خاک سپردند، هم اکنون آرامگاه این ستاره آسمان معرفت در مکانى که‏در ابتداى خیابان چهارمردان قم واقع است، زیارتگاهى است و دانشمندان و شیعیان‏به زیارتش مى‏روند و از روح ملکوتى و فضاى سرشار از معنویت گنبد و بارگاهش بهره‏مى‏برند.
رحمت‏خدا بر روانش باد!
پى‏نوشتها:
1- اعیان‏الشیعه، سید محسن امین، دارالتعارف بیرون، ج 2، ص 261; دائره المعارف بزرگ‏اسلامى، ج‏3، ص 61; دائره المعارف تشیع بنیاد اسلامى طاهر، ج 1، ص 305.
2- اعیان الشیعه، ج 2، ص 261.
3- نساء: 114.
4- قاموس الرجال، ج‏7، ص‏439; مجالس المؤمنین، ج 1، ص 435; روضات الجنان، ج‏4، ص 274; لولوه البحرین، ص 384; زندگانى امام حسن عسکرى(ع) باقر شریف قرشى،جامعه مدرسین، ص 84; مناقب ابن‏شهرآشوب، ج 4، ص 425.
5- رجال النجاشى، ج 2، ص‏89.
6- الفهرست، شیخ طوسى، ص‏93، رجال طوسى، جامعه مدرسین، ص 432، رقم 6191.
7- خلاصه الاقوال فى معرفه الرجال، علامه حلى، نشر فقاهت، ص 178; تنقیح المقال،علامه مامقانى، ج 2، ص‏283.
8- روضات الجنات، محمد باقر موسوى خراسانى، ج 4، ص‏273.
9- الکنى و الالقاب، شیخ عباس قمى، ج 1، ص 222; فوائد الرضویه، ص 280.
10- تاسیس الشیعه، سید حسن صدر، ص 331.
11- الفهرست، محمد بن‏اسحاق ندیم، ترجمه م.رضا تجدد، ص‏363.
12- رجال النجاشى، ج 2، ص‏89; خلاصه الاقوال فى معرفه الرجال، ص 178.
13- کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص‏403; نامه دانشوران، ج 1، ص 2.
14- الفهرست، ص‏363.
15- الذریعه الى تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانى، ج‏13، ص‏46، رقم‏57.
16- روضات الجنات، ج 4، ص 274.
17- رجال النجاشى، ج 2، ص‏89 و 90; الفهرست، شیخ طوسى، ص‏93; معالم العلماء،محمد بن‏على بن‏شهرآشوب، چاپ نجف، ص 65. مقدمه کامل الزیارات، جعفر بن‏محمدقولویه، نشر الفقاهه، ص 11 و اسانید آن در صفحات متعدد.
18- مقدمه کامل الزیارات، جعفر بن محمد قولویه، نشر الفقاهه، ص 11 و اسانید آن در صفحات متعدد.
19- رجال طوسى، ص 432; طبقات اعلام الشیعه، آقابزرگ تهرانى، اسماعیلیان، ج 1، ص‏185.
20- اختیار معرفه الرجال، ص 222، رقم‏397.
21- رجال النجاشى، ص 90.
22- رک: اسانید کامل الزیارات در صفحات متعدد; اسانید کمال الدین و تمام‏النعمه شیخ صدوق، صفحات متعدد; اسانید التوحید، معانى الاخبار، من لا یحضره‏الفقیه در صفحات متعدد آنها; شرح مشیخه من لا یحضره الفقیه، ج 4، صفحات‏27، 81،31، 110، 40،107 و136.
23- کتاب الغیبه، ص‏403; نامه دانشوران; ج 1، ص‏3.
24- رجال النجاشى، ج 2، ص‏89.
25- رک، خلاصه الاقوال، ص 178.
26- رابط میان ابن‏بابویه قمى و حسین بن‏روح نوبختى که نامه‏ها را به دست‏سومین‏سفیر مى‏رساند، محدث بزرگ شیعى ابوجعفر محمد بن‏على اسود بوده است. (کمال‏الدین وتمام النعمه، ص 502، کتاب الغیبه، ص 320).
27- کتاب الغیبه، ص 308، رک، کمال‏الدین و تمام النعمه، ص 502; کتاب الغیبه، ص‏320; رجال النجاشى، ج 2، ص‏89.
28- ریحانه الادب، ج‏7، ص 400.
29- همان; همان; اعیان الشیعه، ج‏6، ص‏116; خلاصه الاقوال، ص 115.
30- علامه بحرانى رساله‏اى در باره این خاندان دارد که در دسترس نیست و مقدمه‏کتاب آیین دوستى و برادرى در مکتب اسلام که ترجمه کتاب مصادقه الاخوان است. البته‏در «مصادقه الاخوان‏» به اشتباه به شیخ صدوق نسبت داده شده و این همان کتاب‏«الاخوان‏» از ابن‏بابویه قمى پدر شیخ صدوق است. سند روایات در این کتاب ذکرنشده که این با شیوه‏اى که پدر شیخ صدوق در نقل احادیث داشته سازگارى دارد نه باشیوه شیخ صدوق و نیز در چند حدیث که راوى ذکر شده، محمد بن‏یحیى العطار، على‏بن‏ابراهیم بن‏هاشم و سعد بن‏عبدالله اشعرى قمى است که این سه محدث بزرگوار ازاستادان حدیث ابوالحسن على بن‏حسین‏اند نه شیخ صدوق و صدوق از اینان به واسطه‏پدرش حدیث نقل کرده و نه بدون واسطه. (رک، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 1، ص‏382، رقم‏1979).
31- کتاب الغیبه، ص 322.
32- رک، الکامل فى التاریخ، ج‏7، ص‏176 و177; مروج الذهب، ابوالحسن على‏بن‏حسین مسعودى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمى و فرهنگى، ج 2، ص 512;تاریخ الاسلام، محمد بن‏احمد بن‏عثمان ذهبى، ج 24، ص‏33.

تبلیغات