هدیه الهى
آرشیو
چکیده
متن
در پانزدهم رمضان سال دوم و یا سوم هجرت خداوند سبحانبالاترین هدیه خویش را به بیت نبوت وامامت اهدا کرد.
مولود سعیدى که صورت و سیرتش آیینه تمامنماى سیماى نبوى و علوىبود و امتیازات فاطمى نیز در اندامش درخشش داشت.
این هدیه الهى از بالاترین خیرات و برکات ماه رمضان بعد از هجرت بشمار مىرفت.
ولادتش نویدى بر مهاجران سختکوش و موحد و معتمد بر خدا شد.
تسبیح و تهلیل سبط اکبر رسول خدا(ص) و ثمره رسالت و امامتبه هنگام ولادت درنیمه رمضان و قرائت قرآن او برترین تحفه رمضانیه بر روزهداران عصر پیامبرخدا(ص) و نسلهاى آینده گشت.
این مولود مسعود «حسن بنعلى(ع) » است که کره خاکى و همه افلاک بر زادهشدن اوبر خود بالیدند و مدینه منوره حرم دوم الهى در این میان شرفى دیگر یافت.
فرشتگان به یکدیگر تهنیت و تبریک گفتند و انتظار رسیدن به خدمت رسول خدا(ص)را جهت تبریکگویى داشتند که به این فیض نائل گشتند.
بهشتبرین سالیان دراز آرزوى بوسهزدن بر گامهایش داشت و بارها در برابر حضرتحق عرضه داشته بود. یا رب الیس قد و عدتنى ان تسکنى رکنا من ارکانک; بارخدایا! آیا وعده نکردى که یکى از پایههاى اساسى عالم خلقتت را در من سکنى دهى؟!
بعد از دنیا آمدن امام حسن مجتبى(ع) و برادرش حسین بنعلى(ع) خداوند چنین پاسخىداد: اما ترضین انى زینتک بالحسن و الحسین فاقبلت تمیس کما تمیس العروس; آیاخشنود نمىگردى به اینکه زینت دهم تو را با جاى دادن حسن و حسین[علیهماالسلام]؟
بهشتبه پیش خواهد آمد و همانند داماد آنان را در آغوش خواهد گرفت.
با ولادت سبط اکبر رسول خدا(ص) موجى از سرور و شادمانى اهل بیت علیهمالسلامرا فرا گرفت زیرا اعطاء کوثر که وعده اساسى حضرت حق بر پیامبر(ص) بوده تحققیافت و چهارمین مصداق آیه تطهیر پا به عرصه وجود گذاشت. این نوزاد بیشترینشباهت را به جدش پیامبر(ص) داشت. از این رو پدر و مادرش و دیگر یاران پیامبر درپوستخود نمىگنجیدند، آن روز مردم و فرشتگان همانند جبرئیل و میکائیل و ...
بر نبى مکرم بیشترین تهنیت و تبریک را گفتند.
نامگذارى
در سیره پیامبر و اهل بیت(ع) انتخاب نام نیک و پسندیده براى فرزنداناز حقوق اولیه آنان شمرده شده و رسول خدا(ص) بدان توصیه نموده بود. از این روبه هنگام ولادت سبط اکبر پیامبر همگى در فکر انتخاب زیباترین نام براى او بودند.
فاطمه(س) چون فرزند را به همسرش داد تا در آغوش بگیرد از او خواست تا براى نوزادنام نیکى انتخاب کند. لیکن امیرالمؤمنین(ع) که براى پیامبر(ص) احترام خاصىمىگذاشت رو به فاطمه(س) کرد و فرمود: من در نامگذارى فرزندم بر رسول خدا(ص) پیشىنمىگیرم.
چیزى نگذشت پیامبر خدا(ص) به خانه دخترش آمد، از وضعیت زایمان و سلامتى مادر وچگونگى نوزادش پرسش نمود. «اسماء بنت عمیس» نوزاد را در پارچهاى زرد پیچید وبه پیامبر داد.
حضرت ضمن تبریک و تهنیتبه داماد و دختر خویش فرمود: الم اتقدم الیکم ان لاتلفوه فى حرقه صفراء; مگر پیش از این نگفته بودم که نوزاد را در پارچهاى زردنپیچید؟! آنگاه پارچه سفیدى طلبید و آن مولود مسعود را در میان آن نهاد.
پیامبر خدا(ص) او را مىبوسید و زبان مبارک را در دهان او مىگذاشت و آن طفلزبان جد خویش را مىمکید.
رسول خدا(ص) بخاطر آن مولود حمد و ثناى الهى را بجا آورد. اذان در گوش راستو اقامه در گوش چپ وى خواند و سپس از على(ع) پرسید: چه نامى براى فرزندت انتخابکردهاى؟
على(ع) پاسخ داد: «در نامگذاریش بر شما پیشى نگرفتیم».
پیامبر خدا(ص) فرمود: من نیز در نامگذارى او بر پروردگارم سبقت نخواهم گرفت.
در آن هنگام خداوند فرشته وحى جبرئیل را از ولادت سبط اکبر پیامبرش با خبرساخت و او را جهت تهنیت و تبریک و نامگذارى بر آن حضرت فرستاد.
جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد سلام و درود حضرت حق را بر او ابلاغ کرد و ضمنتبریک و تهنیت گفت:
خداوند به تو فرمان مىدهد که نام فرزند هارون برادر موسى(ع) را براى فرزندتانتخاب کن. پرسید: نامش چه بود؟
جبرئیل عرض کرد: شبر. فرمود:
زبان من عربى است. گفت: نامش را «حسن» بگذار. آن گاه نام نوزادش را «حسن»گذاشت.
ابناثیر مورخ مشهور مىنویسد:
«حسن» نامى است که در عرب جاهلیت تا آن روز سابقه نداشت و کسى آن رانمىشناخت.
واژه «حسن» برگرفته از کلمه «محسن» است و این کلمه از نامهاى مسلمپروردگار است و توبه آدم آن گاه پذیرفته شد که خداوند بزرگ را به نام «محسن»و ... یاد کرد و او را سوگند به «حسن»(ع) داد در تفسیر آیه شریفه:
فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم آمده است: آدم(ع)تضرع بسیار کرد خداوند جبرئیل را فرستاد و فرمود: چنانچه بخواهى توبهات پذیرفتهشود مىتوانى به کلمات و اسمهایى که در ساقه عرش است توسل یابى رسول خدا(ص)فرمود: آدم بدان هنگام خداى را بحق محمد و على و فاطمه و حسن وحسین[علیهمالسلام] خواند و توبه کرد و توبهاش پذیرفته شد.
در روایت دیگر آمده است: جبرئیل آدم ابوالبشر را بعد از تضرع بسیار چنینتعلیم داد و طریقه توسل را آموخت، فتبگو: یا حمید بحق محمد یا عالى بحق علىیا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان...; اى ستوده مطلقبمقام محمد و اى بلندمرتبه والا به مقام على و اى پدیدآورنده هستى به مقام فاطمهو اى نیکوکار مطلق به مقام حسن و حسین، تو به و بازگشت مرا بپذیر، زیرا احسان وفضل و گذشت از ناحیه توست.
آن گاه خداوند توبه آدم(ع) را پذیرفت و رحمتش را نازل کرد.
القاب و کنیه امام حسن(ع)
مسلمانان آن روز نواده رسول خدا و سبط اکبر را بهلقبهاى زیر مىشناختند: امام دوم; ریحانه رسول خدا(ص) ; زکى; سبط اول; سید; طیب;مصلح; نقى و ولى...
ابنشهرآشوب لقبهاى دیگرى را براى آن بزرگوار مىشمارد: امین، اثیر; امیر;بر; حجت; زهد; قائم; مجتبى; وزیر.
صاحب مناقب; کنیه امام حسن(ع) را «ابوالقاسم» مىنامد و لکن محقق اربلى باتکیه بر یک روایت مىنویسد:
رسول خدا(ص) از شدت علاقهاى که به نواده خویش داشت و او را آیینه تمامنماىصفات خود مىدانست کنیهاش را «ابومحمد» نامید در حالى که یکى و دو سال ازولادتش بیشتر نگذشته بود.
سیماى امام حسن(ع)
زیبایى صورت و اندام سلاله پیامبر خدا(ص) زبان زد عام و خاصبود هر کس به او نگاه مىکرد سیماى محمد و على(علیهماالسلام) را در او مىدید و درجمالش محو مىگشت.
امام غزالى در احیاء العلوم مىنویسد:
رسول خدا(ص) فرمود: لقد اشبهتخلقى و خلفى; چه بسیار شباهت پیدا کرد فرزندم(حسن) به من از جهت اندام و صورت و سیره و اخلاق.
انس بنمالک در باره امام مجتبى(ع) مىگوید: «لم یکن احد اشبه برسول اللهصلى الله علیه و آله من الحسن بنعلى»; هیچ فردى از امام حسن(ع) شبیهتر بهپیامبر(ص) نبوده است.
احمد بنحنبل به نقل از على بنابىطالب(ع) مىنویسد: کان الحسن اشبه برسولالله(ص) ما بین الصدور الى الراس و الحسین اشبه فیما کان اسفل من ذلک;حسن(ع) از سینه تا سر شبیهترین فرد به نبىگرامى اسلام بود و حسین(ع) از سینه بهپایین بیشترین شباهت را به آن حضرت پیدا کرده بود.
ابنصباغ مالکى در باره صورت و اعضاء بدن امام حسن(ع) مىنویسد:
رنگ چهرهاش سفید آمیخته با سرخى بود، چشمانش سیاه، درشت و گشاده; گونههایشهموار، موى وسط سینهاش نرم، موى ریشش پر و انبوه، گردن آن حضرت کشیده و براقهمچون شمشیرى از نقره; مفاصلش درشت و دو شانهاش پهن و دور از یکدیگر بود.
چهارشانه و قد میانه و نمکین و خلاصه نیکوترین صورت را داشت.
و خلاصه آنکه واصل بنعطا (80 131) رئیس فرقه معتزله در باره آن بزرگوار گفتهاست: صورت حسن بنعلى(ع) چون سیماى انبیاء و هیات و شکل او همچون هیات ملوک وامرا بوده است.
سنتهاى ارزشمند
با ولادت سبط اکبر رسول خدا(ص) سرور و شادمانى در میانمسلمانان مهاجر و انصار پیدا شد و از همان ساعات اولیه بر پیامبر(ص) شاد باش وتبریک مىگفتند و لکن همگى توجه داشتند که رسول گرامى(ص) چه برخوردى خواهد داشتو سنتهاى زیبا و بیادماندنى آن حضرت چه خواهد بود همانند اذان و یا صلوات درگوش طفل و تبدیل قماط(قنداق) زرد به سفید و چگونگى انتخاب نام نیک براى فرزند ودیگر سنتهاى الهى که ما به برخى دیگر از آنها اشاره خواهیم کرد:
الف) عقیقه فرزند
چون روز هفتم ولادت امام حسن(ع) فرا رسید رسول خدا(ص) دستورداد گوسفندى را تهیه کردند. سپس با دست مبارک خویش براى نوهاش بنام نوزاد ذبحنمود و او را عقیقه نامید. امام صادق(ع) فرمود: جدم رسول خدا(ص) براى عمویم حسنبنعلى(ع) عقیقه کرد و در آن هنگام چنین فرمود: بسم الله عقیقه عن الحسن; بنامخداوند، این گوسفند عقیقه از جانب حسن[(ع)]است و به هنگام کشتن گوسفند، ایندعا را قرائت کرد:
اللهم عظمها بعظمه و لحمها بلحمه و دمها بدمه و شعرها بشعره اللهم اجعلهاوقاءا لمحمد و آله; بار خدایا استخوانش را به جاى استخوان او، گوشتش را به جاىگوشت او، خونش را به جاى خون او و مویش را به جاى موى او عقیقه مىکنم. خدایااین عقیقه را حافظ و نگاهبان محمد و آلش قرار ده. و نیز عکرمه نقل مىکند: انالنبى(ص) عق عن الحسن بکبش و عن الحسین بکبش; همانا پیامبر(ص) عقیقه کرد براىفرزندش حسن یک گوسفند و براى فرزند دیگرش حسین گوسفندى دیگر.
ب) اطعام
در همان روز هفتم رسول خدا(ص) دستور داد یک ران از گوسفند عقیقه رابراى قابله بردند و بقیه را به اطرافیان و فقراء اطعام نمودند، در روایت آمدهاست:
ثم قال: کلوا و اطعموا و ابعثوا الى القابله برجل; رسول خدا(ص) فرمود: عقیقهرا بخورید و به دیگران اطعام کنید و فرمود یک ران عقیقه را براى قابله آنبفرستید.
امام صادق(ع) در باب اطعام عقیقه حسن بنعلى(ع) فرمود: فاکلوا منه و اهدواالى الجیران...; نزدیکان رسول خدا از عقیقه خوردند و براى همسایگان هدیهفرستادند (مىشود چنین استفاده نمود که پخت و اطعام کرد و یا مقدارى از گوشتعقیقه را هدیه کرد).
ج) تراشیدن موى سر و دادن صدقه
از دیگر سنتهاى زیباى رسول خدا(ص) این بود کهسر فرزند هفت روزهاش را تراشیدند [در بعضى از روایات آمده است: مادرش فاطمه(س)تراشید] و به اندازه وزن آن نقره در راه خدا صدقه دادند، آن گاه سر مبارکحسن(ع) را با مادهاى خوشبو بنام خلوق (نوعى خوشبوکننده است که بیشتر اجزاء آناز زعفران مىباشد) آغشته کردند.
این عمل یعنى تراشیدن سر طفل هفت روزه و آغشته نمودن به خلوق; سنت جدیدى بودکه جایگزین فرهنگ اهلیتشد زیرا آنان سر فرزندان خود را به خون آغشته مىنمودندپیامبر خدا(ص) به اسماء فرمود: یا اسماء الدم فعل الجاهلیه؟ اسماء آغشته بهخون نمودن سر نوزاد از کارهاى ناپسند مردمان جاهلیت است.
در روایات دیگر آمده: صدقه هم وزن موها را به اصحاب صفه (فقراء داخل مسجدپیامبر(ص) ) دادند، که مقدار هم وزن طلا بوده و13 دینار شده است. و همچنین مالکبنانس نقل مىکند: این سنت الهى در باره «زینب» و «ام کلثوم» دو دختر دیگرفاطمه(س) جارى گشته است.
د) ختنه باز در همان روز هفتم رسول خدا(ص) دستور داد فرزندش «حسن» را ختنهکردند تا این سنت الهى جامه عمل پوشد و به عنوان سیره عملى پیامبر(ص) باقىبماند زیرا خود از قبل فرمود: اختنوا اولادکم فى السابع فانه اطهر و اسرعلنبات اللحم، ان الارض تنجس ببول الاغلف اربعین یوما; نوزادان خود را در روزهفتم ختنه کنید، این عمل براى سلامتى طفل بهتر است و جراحت آن به سرعتبهبودمىیابد. «چنانچه فرد ختنه نشدهاى بر روى زمین ادرار کند تا چهل روز آلودگى آنباقى مىماند».
در حدیث دیگرى آمده است: عبدالله بنجعفر از امام باقر(ع) پرسید: در شهر ماختنهگر حاذقى وجود ندارد و اینان یهودى هستند و روز هفتم را خوب نمىدانند. آیاجایز استختنه فرزند را به آنان واگذار کرد؟
حضرت فرمود: سنت و سیره پیامبر خدا(ص) در روز هفتم ولادت نوزاد بوده مخالفتسنت پیامبر(ص) نکنید و آن را انجام دهید.
مولود سعیدى که صورت و سیرتش آیینه تمامنماى سیماى نبوى و علوىبود و امتیازات فاطمى نیز در اندامش درخشش داشت.
این هدیه الهى از بالاترین خیرات و برکات ماه رمضان بعد از هجرت بشمار مىرفت.
ولادتش نویدى بر مهاجران سختکوش و موحد و معتمد بر خدا شد.
تسبیح و تهلیل سبط اکبر رسول خدا(ص) و ثمره رسالت و امامتبه هنگام ولادت درنیمه رمضان و قرائت قرآن او برترین تحفه رمضانیه بر روزهداران عصر پیامبرخدا(ص) و نسلهاى آینده گشت.
این مولود مسعود «حسن بنعلى(ع) » است که کره خاکى و همه افلاک بر زادهشدن اوبر خود بالیدند و مدینه منوره حرم دوم الهى در این میان شرفى دیگر یافت.
فرشتگان به یکدیگر تهنیت و تبریک گفتند و انتظار رسیدن به خدمت رسول خدا(ص)را جهت تبریکگویى داشتند که به این فیض نائل گشتند.
بهشتبرین سالیان دراز آرزوى بوسهزدن بر گامهایش داشت و بارها در برابر حضرتحق عرضه داشته بود. یا رب الیس قد و عدتنى ان تسکنى رکنا من ارکانک; بارخدایا! آیا وعده نکردى که یکى از پایههاى اساسى عالم خلقتت را در من سکنى دهى؟!
بعد از دنیا آمدن امام حسن مجتبى(ع) و برادرش حسین بنعلى(ع) خداوند چنین پاسخىداد: اما ترضین انى زینتک بالحسن و الحسین فاقبلت تمیس کما تمیس العروس; آیاخشنود نمىگردى به اینکه زینت دهم تو را با جاى دادن حسن و حسین[علیهماالسلام]؟
بهشتبه پیش خواهد آمد و همانند داماد آنان را در آغوش خواهد گرفت.
با ولادت سبط اکبر رسول خدا(ص) موجى از سرور و شادمانى اهل بیت علیهمالسلامرا فرا گرفت زیرا اعطاء کوثر که وعده اساسى حضرت حق بر پیامبر(ص) بوده تحققیافت و چهارمین مصداق آیه تطهیر پا به عرصه وجود گذاشت. این نوزاد بیشترینشباهت را به جدش پیامبر(ص) داشت. از این رو پدر و مادرش و دیگر یاران پیامبر درپوستخود نمىگنجیدند، آن روز مردم و فرشتگان همانند جبرئیل و میکائیل و ...
بر نبى مکرم بیشترین تهنیت و تبریک را گفتند.
نامگذارى
در سیره پیامبر و اهل بیت(ع) انتخاب نام نیک و پسندیده براى فرزنداناز حقوق اولیه آنان شمرده شده و رسول خدا(ص) بدان توصیه نموده بود. از این روبه هنگام ولادت سبط اکبر پیامبر همگى در فکر انتخاب زیباترین نام براى او بودند.
فاطمه(س) چون فرزند را به همسرش داد تا در آغوش بگیرد از او خواست تا براى نوزادنام نیکى انتخاب کند. لیکن امیرالمؤمنین(ع) که براى پیامبر(ص) احترام خاصىمىگذاشت رو به فاطمه(س) کرد و فرمود: من در نامگذارى فرزندم بر رسول خدا(ص) پیشىنمىگیرم.
چیزى نگذشت پیامبر خدا(ص) به خانه دخترش آمد، از وضعیت زایمان و سلامتى مادر وچگونگى نوزادش پرسش نمود. «اسماء بنت عمیس» نوزاد را در پارچهاى زرد پیچید وبه پیامبر داد.
حضرت ضمن تبریک و تهنیتبه داماد و دختر خویش فرمود: الم اتقدم الیکم ان لاتلفوه فى حرقه صفراء; مگر پیش از این نگفته بودم که نوزاد را در پارچهاى زردنپیچید؟! آنگاه پارچه سفیدى طلبید و آن مولود مسعود را در میان آن نهاد.
پیامبر خدا(ص) او را مىبوسید و زبان مبارک را در دهان او مىگذاشت و آن طفلزبان جد خویش را مىمکید.
رسول خدا(ص) بخاطر آن مولود حمد و ثناى الهى را بجا آورد. اذان در گوش راستو اقامه در گوش چپ وى خواند و سپس از على(ع) پرسید: چه نامى براى فرزندت انتخابکردهاى؟
على(ع) پاسخ داد: «در نامگذاریش بر شما پیشى نگرفتیم».
پیامبر خدا(ص) فرمود: من نیز در نامگذارى او بر پروردگارم سبقت نخواهم گرفت.
در آن هنگام خداوند فرشته وحى جبرئیل را از ولادت سبط اکبر پیامبرش با خبرساخت و او را جهت تهنیت و تبریک و نامگذارى بر آن حضرت فرستاد.
جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد سلام و درود حضرت حق را بر او ابلاغ کرد و ضمنتبریک و تهنیت گفت:
خداوند به تو فرمان مىدهد که نام فرزند هارون برادر موسى(ع) را براى فرزندتانتخاب کن. پرسید: نامش چه بود؟
جبرئیل عرض کرد: شبر. فرمود:
زبان من عربى است. گفت: نامش را «حسن» بگذار. آن گاه نام نوزادش را «حسن»گذاشت.
ابناثیر مورخ مشهور مىنویسد:
«حسن» نامى است که در عرب جاهلیت تا آن روز سابقه نداشت و کسى آن رانمىشناخت.
واژه «حسن» برگرفته از کلمه «محسن» است و این کلمه از نامهاى مسلمپروردگار است و توبه آدم آن گاه پذیرفته شد که خداوند بزرگ را به نام «محسن»و ... یاد کرد و او را سوگند به «حسن»(ع) داد در تفسیر آیه شریفه:
فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم آمده است: آدم(ع)تضرع بسیار کرد خداوند جبرئیل را فرستاد و فرمود: چنانچه بخواهى توبهات پذیرفتهشود مىتوانى به کلمات و اسمهایى که در ساقه عرش است توسل یابى رسول خدا(ص)فرمود: آدم بدان هنگام خداى را بحق محمد و على و فاطمه و حسن وحسین[علیهمالسلام] خواند و توبه کرد و توبهاش پذیرفته شد.
در روایت دیگر آمده است: جبرئیل آدم ابوالبشر را بعد از تضرع بسیار چنینتعلیم داد و طریقه توسل را آموخت، فتبگو: یا حمید بحق محمد یا عالى بحق علىیا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان...; اى ستوده مطلقبمقام محمد و اى بلندمرتبه والا به مقام على و اى پدیدآورنده هستى به مقام فاطمهو اى نیکوکار مطلق به مقام حسن و حسین، تو به و بازگشت مرا بپذیر، زیرا احسان وفضل و گذشت از ناحیه توست.
آن گاه خداوند توبه آدم(ع) را پذیرفت و رحمتش را نازل کرد.
القاب و کنیه امام حسن(ع)
مسلمانان آن روز نواده رسول خدا و سبط اکبر را بهلقبهاى زیر مىشناختند: امام دوم; ریحانه رسول خدا(ص) ; زکى; سبط اول; سید; طیب;مصلح; نقى و ولى...
ابنشهرآشوب لقبهاى دیگرى را براى آن بزرگوار مىشمارد: امین، اثیر; امیر;بر; حجت; زهد; قائم; مجتبى; وزیر.
صاحب مناقب; کنیه امام حسن(ع) را «ابوالقاسم» مىنامد و لکن محقق اربلى باتکیه بر یک روایت مىنویسد:
رسول خدا(ص) از شدت علاقهاى که به نواده خویش داشت و او را آیینه تمامنماىصفات خود مىدانست کنیهاش را «ابومحمد» نامید در حالى که یکى و دو سال ازولادتش بیشتر نگذشته بود.
سیماى امام حسن(ع)
زیبایى صورت و اندام سلاله پیامبر خدا(ص) زبان زد عام و خاصبود هر کس به او نگاه مىکرد سیماى محمد و على(علیهماالسلام) را در او مىدید و درجمالش محو مىگشت.
امام غزالى در احیاء العلوم مىنویسد:
رسول خدا(ص) فرمود: لقد اشبهتخلقى و خلفى; چه بسیار شباهت پیدا کرد فرزندم(حسن) به من از جهت اندام و صورت و سیره و اخلاق.
انس بنمالک در باره امام مجتبى(ع) مىگوید: «لم یکن احد اشبه برسول اللهصلى الله علیه و آله من الحسن بنعلى»; هیچ فردى از امام حسن(ع) شبیهتر بهپیامبر(ص) نبوده است.
احمد بنحنبل به نقل از على بنابىطالب(ع) مىنویسد: کان الحسن اشبه برسولالله(ص) ما بین الصدور الى الراس و الحسین اشبه فیما کان اسفل من ذلک;حسن(ع) از سینه تا سر شبیهترین فرد به نبىگرامى اسلام بود و حسین(ع) از سینه بهپایین بیشترین شباهت را به آن حضرت پیدا کرده بود.
ابنصباغ مالکى در باره صورت و اعضاء بدن امام حسن(ع) مىنویسد:
رنگ چهرهاش سفید آمیخته با سرخى بود، چشمانش سیاه، درشت و گشاده; گونههایشهموار، موى وسط سینهاش نرم، موى ریشش پر و انبوه، گردن آن حضرت کشیده و براقهمچون شمشیرى از نقره; مفاصلش درشت و دو شانهاش پهن و دور از یکدیگر بود.
چهارشانه و قد میانه و نمکین و خلاصه نیکوترین صورت را داشت.
و خلاصه آنکه واصل بنعطا (80 131) رئیس فرقه معتزله در باره آن بزرگوار گفتهاست: صورت حسن بنعلى(ع) چون سیماى انبیاء و هیات و شکل او همچون هیات ملوک وامرا بوده است.
سنتهاى ارزشمند
با ولادت سبط اکبر رسول خدا(ص) سرور و شادمانى در میانمسلمانان مهاجر و انصار پیدا شد و از همان ساعات اولیه بر پیامبر(ص) شاد باش وتبریک مىگفتند و لکن همگى توجه داشتند که رسول گرامى(ص) چه برخوردى خواهد داشتو سنتهاى زیبا و بیادماندنى آن حضرت چه خواهد بود همانند اذان و یا صلوات درگوش طفل و تبدیل قماط(قنداق) زرد به سفید و چگونگى انتخاب نام نیک براى فرزند ودیگر سنتهاى الهى که ما به برخى دیگر از آنها اشاره خواهیم کرد:
الف) عقیقه فرزند
چون روز هفتم ولادت امام حسن(ع) فرا رسید رسول خدا(ص) دستورداد گوسفندى را تهیه کردند. سپس با دست مبارک خویش براى نوهاش بنام نوزاد ذبحنمود و او را عقیقه نامید. امام صادق(ع) فرمود: جدم رسول خدا(ص) براى عمویم حسنبنعلى(ع) عقیقه کرد و در آن هنگام چنین فرمود: بسم الله عقیقه عن الحسن; بنامخداوند، این گوسفند عقیقه از جانب حسن[(ع)]است و به هنگام کشتن گوسفند، ایندعا را قرائت کرد:
اللهم عظمها بعظمه و لحمها بلحمه و دمها بدمه و شعرها بشعره اللهم اجعلهاوقاءا لمحمد و آله; بار خدایا استخوانش را به جاى استخوان او، گوشتش را به جاىگوشت او، خونش را به جاى خون او و مویش را به جاى موى او عقیقه مىکنم. خدایااین عقیقه را حافظ و نگاهبان محمد و آلش قرار ده. و نیز عکرمه نقل مىکند: انالنبى(ص) عق عن الحسن بکبش و عن الحسین بکبش; همانا پیامبر(ص) عقیقه کرد براىفرزندش حسن یک گوسفند و براى فرزند دیگرش حسین گوسفندى دیگر.
ب) اطعام
در همان روز هفتم رسول خدا(ص) دستور داد یک ران از گوسفند عقیقه رابراى قابله بردند و بقیه را به اطرافیان و فقراء اطعام نمودند، در روایت آمدهاست:
ثم قال: کلوا و اطعموا و ابعثوا الى القابله برجل; رسول خدا(ص) فرمود: عقیقهرا بخورید و به دیگران اطعام کنید و فرمود یک ران عقیقه را براى قابله آنبفرستید.
امام صادق(ع) در باب اطعام عقیقه حسن بنعلى(ع) فرمود: فاکلوا منه و اهدواالى الجیران...; نزدیکان رسول خدا از عقیقه خوردند و براى همسایگان هدیهفرستادند (مىشود چنین استفاده نمود که پخت و اطعام کرد و یا مقدارى از گوشتعقیقه را هدیه کرد).
ج) تراشیدن موى سر و دادن صدقه
از دیگر سنتهاى زیباى رسول خدا(ص) این بود کهسر فرزند هفت روزهاش را تراشیدند [در بعضى از روایات آمده است: مادرش فاطمه(س)تراشید] و به اندازه وزن آن نقره در راه خدا صدقه دادند، آن گاه سر مبارکحسن(ع) را با مادهاى خوشبو بنام خلوق (نوعى خوشبوکننده است که بیشتر اجزاء آناز زعفران مىباشد) آغشته کردند.
این عمل یعنى تراشیدن سر طفل هفت روزه و آغشته نمودن به خلوق; سنت جدیدى بودکه جایگزین فرهنگ اهلیتشد زیرا آنان سر فرزندان خود را به خون آغشته مىنمودندپیامبر خدا(ص) به اسماء فرمود: یا اسماء الدم فعل الجاهلیه؟ اسماء آغشته بهخون نمودن سر نوزاد از کارهاى ناپسند مردمان جاهلیت است.
در روایات دیگر آمده: صدقه هم وزن موها را به اصحاب صفه (فقراء داخل مسجدپیامبر(ص) ) دادند، که مقدار هم وزن طلا بوده و13 دینار شده است. و همچنین مالکبنانس نقل مىکند: این سنت الهى در باره «زینب» و «ام کلثوم» دو دختر دیگرفاطمه(س) جارى گشته است.
د) ختنه باز در همان روز هفتم رسول خدا(ص) دستور داد فرزندش «حسن» را ختنهکردند تا این سنت الهى جامه عمل پوشد و به عنوان سیره عملى پیامبر(ص) باقىبماند زیرا خود از قبل فرمود: اختنوا اولادکم فى السابع فانه اطهر و اسرعلنبات اللحم، ان الارض تنجس ببول الاغلف اربعین یوما; نوزادان خود را در روزهفتم ختنه کنید، این عمل براى سلامتى طفل بهتر است و جراحت آن به سرعتبهبودمىیابد. «چنانچه فرد ختنه نشدهاى بر روى زمین ادرار کند تا چهل روز آلودگى آنباقى مىماند».
در حدیث دیگرى آمده است: عبدالله بنجعفر از امام باقر(ع) پرسید: در شهر ماختنهگر حاذقى وجود ندارد و اینان یهودى هستند و روز هفتم را خوب نمىدانند. آیاجایز استختنه فرزند را به آنان واگذار کرد؟
حضرت فرمود: سنت و سیره پیامبر خدا(ص) در روز هفتم ولادت نوزاد بوده مخالفتسنت پیامبر(ص) نکنید و آن را انجام دهید.