آیتالله سید احمد خوانسارى، تندیس پارسایى
آرشیو
چکیده
متن
آیتالله سید احمد خوانسارى ستارهاى تابناک از تبار امام موسى بنجعفر علیهما السلام بود. تبار او همه عالمان فرهیخته دین بودند و نور هدایت علوى را در ضمیر جانها روشن نگاه داشتند. پدرش سید یوسف امام جمعه خوانسار، جدش سید محمد مهدى، رجالى معروف (1) و برادرش محمدحسن خوانسارى (م1337 ه . ق) از عالمان کامل عصر خود بودند. (2)
یک آسمان ستاره
شب هیجدهم محرم سال1309 قمرى آسمان خوانسار ستارگان بىقرارى را شاهد بود که چشم بر زمین دوخته، در انتظار لحظهاى آسمانى در تب و تاب بودند. به ناگاه ستارهاى در خانه سید یوسف درخشید و چشمان پدر و مادر را روشن ساخت. پدر به پاس رسالت عظمى نام احمد را برگزید و مادر به مهر علوى او را در آغوش کشید.
سومین بهار از زندگى شیرین کودکى را پشتسر مىگذاشت که باد خزان بر خرمن مهر پدرى زد و او را از دستسید احمد گرفت. از آن پس سرپرستى او را برادر گرانقدرش سید محمدحسن پذیرفت. (3)
تحصیل
احمد به سرعت دوران کودکى را پشتسر گذاشت. با آغاز نوجوانى شعلههاى عشق به تحصیل علوم آل محمد سراپاى وجودش را فرا گرفت. تا پایان سطح را در خوانسار گذراند و پس از آن دیگر فضاى تنگ علمى خوانسار برآورنده نیازهاى علمى او نبود. شانزده بهار از عمرش را تجربه مىکرد که بار سفر بست و روى به اصفهان آورد. چهار سال از محضر اساتید آن دیار استفاده کرد و بعد از پایان دروس خارج فقه و اصول در 18 سالگى به آستان مقدس امیرمؤمنان در نجف اشرف شتافت و به تکمیل فقه و اصول و فراگیرى علم رجال پرداخت و پس از6 سال روى به میهن آورد و اندکى بعد در حوزه سلطانآباد اراک که به برکت وجود آیتالله العظمى حائرى شکوفا شده بود، ساکن شد و هفتسال به تحصیل و تدریس پرداخت. (4)
مکتب فرزانگان
سید از محضر بزرگان عصر استفاده کرد برخى از آنان در چهار حوزه درسى عبارتند از:
خوانسار: سید محمدحسن خوانسارى (متوفى1337)، سید علىاکبر خوانسارى; دروس مقدمات و سطح
اصفهان: میرمحمدصادق مدرس اصفهانى، عبدالکریم گزى (متوفى1339) محمدعلى تویسرکانى; دروس خارج فقه و اصول
نجف: آخوند خراسانى (متوفى1329) سید محمدکاظم یزدى (1337م) محمدحسن نائینى (متوفى 1355) آقا ضیاءالدین عراقى (متوفى 1361) شیخ الشریعة اصفهانى، دروس خارج و سید ابوتراب خوانسارى، (رجال).
قم: عبدالکریم حائرى، میرزا علىاکبر حکیم یزدى (فلسفه و حکمت) و محمدحسن ریاضى (هندسه و ریاضیات).
تدریس
آیتالله سید احمد خوانسارى ابتدا به تدریس سطوح و آنگاه خارج فقه و اصول پرداخت. علاوه بر آن از اساتید خط و ریاضیات نیز به شمار مىرفت و در تهران طالبان دانش دین در محضرش دروس خارج فقه را مىآموختند. یکى از معاصران وى مىنویسد «در مسجد مزبور (سید عزیزالله) به اقامه جماعت و تدریس فقه استدلالى مشغول و تاکنون همه روزه ساعت ده صبح اکثر علماء تهران به مباحثه ایشان حاضر شده و استفاده مىنمایند» (5) او همواره به مطالب مهم مىپرداخت و جزئیات را به دانشطلبان وامىگذارد. شاگردانش اکنون نیز از کاوش دقیق ظرایف و زوایاى مطلب توسط استاد خویش سخن مىگویند. او در بحثبه مبانى عالمان گذشته توجه ویژه داشت و نظریات آنان را به نقد مىکشید. از جمله در مباحث او بارها سخنان آقا ضیاء و مرحوم نایینى مورد بحث و کنکاش قرار مىگرفت.
شاگردان
از حوزه تدریس آیتالله خوانسارى شاگردانى توانمند و مجتهدینى ارزشمند به جامعه علمى حوزه تقدیم شد. برخى از شاگردان او در قم عبارتند از:
1- جلال طاهر شمس 2- ستوده3- شیخ علىپناه اشتهاردى 4- سید محمدباقر سلطانى 5- سید موسى صدر6- حسینعلى منتظرى7- شهید مرتضى مطهرى 8- سید محمدباقر ابطحى9- سید محمدعلى ابطحى 10- سید رضا صدر و 11- سید عبدالله شبسترى
از پرورشیافتگان مکتب علمى او در تهران نیز مىتوان به سید رضى شیرازى، مجتهدى، محمود انصارى، محمدتقى شریعتمدارى، حسن خسروشاهى و میرزا هادى (حاجى) (متوفى1377 کربلا) اشاره کرد.
آثار و تالیفات
حضرت آیتالله العظمى خوانسارى در طول عمر با برکتخود آثار فراوان عمرانى و علمى از خود برجاى گذاشتند که بخش عمدهاى از آن شامل آثار علمى و تالیفاتش است. برخى از آنها عبارتند از:
1- جامعالمدارک در شرح کتاب مختصرالنافع6 جلد
این کتاب، یک دوره فقه استدلالى است که به صورت شرح بر مختصرالنافع محقق حلى - متوفاى676 - نگارش یافته است و بر مسایل فقهى از طریق کتاب و سنت و مدرک اجتهادى استدلال کرده است. مراجعه به آن از دقت نظر و مقام احتیاط ایشان ما را مطلع مىسازد; همانطور که امام خمینى رحمة الله در مساله شطرنجسخن از احتیاط و تقوى او در استدلال به میان آورده، مىفرماید: «شما مراجعه کنید به کتاب جامعالمدارک مرحوم آیتالله آقاى حاج سید احمد خوانسارى ... در تمام ادله خدشه مىکند. در صورتى که مقام احتیاط و تقواى ایشان و نیز مقام علمیت و دقتنظرشان معلوماست.» (6)
2- عقائدالحقه: یک دوره اصول دین استدلالى است که به زبان عربى نگارش یافته است. با روش مستدل مسایل عقیدتى را مطرح مىکند. این کتاب نیز میزان احاطه ایشان بر فلسفه و کلام را مبین است.
3- حاشیه بر عروقالوثقى: افکار فقهى آیتالله خوانسارى را مطرح مىسازد.
4- مناسک حج
5- توضیحالمسائل
6- رساله عملیه فارسى
7- کتاب طهارت
8- کتاب صلوة و ... (7)
ویژگیهاى اخلاقى
1- زهد و سادهزیستى
او الگوى اخلاق براى نسل دیروز و امروز بود. با داشتن مقام علمى والا هیچ گاه اصول اخلاقى را فراموش نمىکرد. چنان مهر اهل بیت در جانش نفوذ کرده بود که کردارش نیز بوى علوى مىداد. بعد از گذشتسالها خوشهچینان مکتب سید از زهد و سادهزیستى او به عنوان مشخصه اصلى زندگیش یاد مىکنند.
با اینکه وى پرداختشهریه هنگفت طلاب تهران، مشهد، قم و نجف را بر عهده داشت، (8) هرگز در آنها تصرف نکرد و تا آخرین لحظهاى که در قید حیات بود، خانهاى هر چند محقر تهیه نکرد و عمرش را در منزل استیجارى گذراند. شاگردان او اکنون نیز از فرشهاى نخنماى خانهاش یاد مىکنند و نشانهاى بسیارى از زهد و سادهزیستى در زندگى او را به ما نشان مىدهند. (9)
2- احتیاط
حضرت آیتالله خوانسارى، احتیاط، را اصل مسلم زندگى خود قرار داده بود آیتالله ابوطالب تجلیل مىگوید: احتیاط او در امور شرعى زبانزد عام و خاص بود تا آنجا که وجوهات شرعیه را هرگز در منزل نگاه نمىداشت و آن را نزد یکى از تجار امین مىگذاشت و به نیازمندان حواله مىداد تا به این طریق احتمال هر نوع تصرف در آن پولها از بین برود. در امور سیاسى نیز همین شیوه را پیش گرفت.
3- تواضع
هر تازهوارد ابتدا ورود با قامت ایستاده او مواجه مىشد. به احترام همه مىایستاد و مخصوصا براى سادات احترامى بیشتر قایل بود. به دید و بازدید تمام علما مىرفت، هیچ گاه در مجلس تکیه نزد و چهار زانو ننشست و کمال ادب و تواضع را مبذول داشت و آنگاه که امام به ایران آمد، با وجود کهنسالى به دیدارش شتافت و پیروزى نور بر سپاه جهل را به ایشان تبریکگفت.
4 - عرفان و کرامات
یکى از فضلاى حوزه علمیه آنگاه که از عرفان و کسب مقامات سید احمد سخن به میان آمد ماجراى عمل جراحى او را یادآور شد که:
سید طبق اصول استنباطى خود معتقد بود مجتهد و مرجع تقلید هیچگاه نباید در حال بیهوشى باشد در غیر این صورت بعد از به هوش آمدن، تمام مقلدین باید دوباره نیت تقلید از او کنند. به این خاطر وقتى نیاز به عمل جراحى پیدا کرد، اجازه نداد او را بیهوش کنند. سورهاى از قرآن را شروع کرد. تا سورهاش تمام شد، عمل جراحى نیز پایان ذیرفتبىآنکه نشانهاى از احساس درد در سیماى ملکوتىاش نمایان شود. (10)
نویسنده محقق محمد شریف رازى از قول یکى از معتمدین در باره مقام عرفان و اتصال به ماوراء عالم امکان سید مىنویسد: «او صاحب بینش و بصیرت خاص خویش بود... یکى از بازرگانان مورد اعتماد تهران مىگفت: روزى در خدمت ایشان بودم و هیچ کس دیگر نبود آقا ناگاه فرمود: فردى در خانه است و خواستهاى دارد. عرض کردم: آقا کسى زنگ نمىزند. فرمود: چرا کسى هست این پاکت را به او بدهید تا برود. پاکت را گرفتم و جلو در آمدم، شخص محترمى را دیدم که قدم مىزند. او را صدا کردم و گفتم شما زنگ زدید؟ گفتخیر. پرسیدم کارى دارید گفت آرى، همسرم بیمار است و براى بسترى شدن هشت هزار تومان کسرى دارم... پاکت را به او دادم. او همانجا باز کرد و پولها را شمرد. درست هشت هزار تومان بود.» (11)
5-عدالت
عظمتشخصیت او تا آن حد است که آیتالله العظمى حائرى در بارهاش مىگفت: «اجتهاد را به هر معنى تفسیر کنیم، آیتالله خوانسارى مجتهد بود و عدالت را به هر گونه معنى کنیم، او عادل بود.» (12) امام رحمة الله علیه نیز آنجا که به جامع المدارک استناد مىکند، به مقام علمى و تقوا و احتیاط آیتالله سید احمد خوانسارى اشاره کرده و از او به بزرگى نام مىبرد.
شهر ستارهها
در سال 1340 هجرى قمرى برابر با فروردین 1301 شمسى آیتالله حائرى سفرى به قم کرد. علماى قم از محضر او تقاضاى اقامت دائمى کردند. (13) بعد از اقامت او در قم، طالبان علم از نقاط مختلف گرد هم آمده (14) ، حوزهاى پربرکت و ماندگار در کنار قبر حضرت فاطمه معصومه(س) تشکیلدادند.
شش ماه از شکلگیرى حوزه مىگذشت، آیتالله العظمى اراکى «هم بحث آیتالله خوانسارى» مىگفت: آیتالله حائرى آن روز در جمع عالمانى که چون پروانه بر گرد او در مجلس درس گرد آمده بودند گفت: «ما مىخواستیم آقاى سید احمد خوانسارى اعلم علماى شیعه باشد و لکن ایشان قناعت کردند که اعلم علماى اراک باشند». (15)
این اظهارات در حالى بیان مىشد که سید احمد بعد از انتقال حوزه علمیه به قم، همچنان در اراک ماندگار شده بود. سید به محض اطلاع از سخن استاد فرزانه درنگ را جایز ندانست.
چه این سخن گویاى علاقه آیتالله حائرى به انتقال او بود. عزم سفر کرد و خود را به پاى درس استاد رساند و در شهر فاطمه معصومه(س) ساکن شد.
علاقه و اعتماد شدید آیتالله العظمى حائرى مؤسس حوزه علمیه قم را مىتوان از لابلاى رفتارهاى او به دست آورد. به فاصله دو ماه از هجرت ستاره خوانسار به قم، زمانى اقامه نماز جماعتخود در فیضیه را به او سپرد و خود، اولین بار شتسر سید به نماز ایستاد. این نهایت احترامى بود که استاد کل حوزه قم مىتوانست در حق سید احمد خوانسارى ابراز کند.
بعد از ورود به حوزه مقدس قم در حالى که خود یکى از مدرسان عالى مقام بود، در حوزه درسى فقهى و اصولى مرحوم آیتالله حائرى حاضر شد و در مدت اقامتش در قم فلسفه مشاء، اشارات و اسفار، ریاضى و خط نستعلیق را نیز آموخت.
تا سال 1330 شمسى اقامت او در قم به طول کشید. و در طى این سالها شاگردانى در خور در مکتب درسى او ربیتشدند.
فصل مبارزه (اقامت در تهران)
علامه شیخ آقا بزرگ مىنویسد: در محرم سنه 1370ه .ق. که علامه حاج آقا یحیى سجادى وفات کرد. اهالى تهران از مرجع کبیر آیتالله العظمى بروجردى(ره) تقاضا کردند که شخصیتبا کفایتى را به تهران اعزام دارند تا در مسجد حاج سید عزیزالله اقامه نماز کرده و به امورات دینى مردم بپردازند و مرحوم بروجردى ایشان را به تهران مىفرستاد. (16)
ایشان بلافاصله تمام اشتغالات علمى خود را قطع و به تهران «پایتختحکومت ظلم و جور» عزیمت کرد. و در آنجا علاوه بر امامت جماعت مسجد سید عزیزالله و رفع گرفتاریهاى مردم، به تدریس خارج فقه نیز پرداخت.
او مسجد سید عزیزالله را به پایگاه مبارزه علیه طاغوت تبدیل کرد و شاگردانى مکتبى در آن پروراند. فعالیتها و مبارزات سید در این دوران گویاى نقش و تلاش او در دوران مبارزاتى است که به پیروزى انقلاب اسلامى انجامید و از آن روى که این قسمت از زندگانى فرزانه خوانسار در هالهاى از آراء و نظرات گوناگون قرار گرفته در مقاله حاضر رسالتخود مىدانیم، به تفصیل در باره آن سخن گوییم.
سایه وحشت
یک و نیم سال بعد از وفات آیتالله بروجردى همزمان با نخستوزیرى علم دولتبه فکر اجراى انجمنهاى ایالتى و ولایتى افتاد. اولین برنامه اصلاحى نخستوزیر وقت، علم، در16 مهرماه سال 1341، تصویینامه مربوط به انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى بود که متن آن در شانزدهم همان ماه منتشر شد. بر اساس این برنامه، نخستین بار به زنان حق راى داده شد و در کنار آن قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف و سوگند به کتاب آسمانى جایگزین آن شد. (17) جو خفگان، فشار روزافزون و سایه وحشتحاکم بر جامعه توسط ساواک و حجم سنگین تبلیغات رسانهاى علما را به انفعال واداشته بود. در چنین موقعیتى آیتالله خوانسارى به همراه آیتالله بهبهانى که دو مرجع عامه پایتختبودند، اقدامات سلسلهدارى علیه این اقدام رژیم انجام دادند. اولین کار اعلامیه مشترکى بود که از مذاکره با اولیاء امر خبر مىداد.
نحوه اقدام بعدى آیتالله خوانسارى پرده از وجود فشار علیه علما برمىدارد تا آنجا که ناچار شد تنها با تشکیل مجلس دعا در مسجد سید عزیزالله، افکار عمومى را در جریان خیانتى که روى داده بگذارد. از این روى اطلاعیهاى صادر و عموم مسلمین را به شرکت در آن مجلس دعوت کرد: در بخشى از اطلاعیه آمده بود:
«مدتى است آقایان مراجع محترم و علما اعلام، دامتبرکاتهم، و جامعه مسلمین از نظر خیرخواهى و مصلحت مملکت، وظایف شرعیه را کتبا و شفاها به دولت تذکر دادهاند. متاسفانه تا کنون از طرف مقامات مربوطه ترتیب اثر داده نشده است لهذا به پیروى از حضرت رسول اکرم(ص) که در مواقع مشکله موفقیت مسلمین را از خداوند متعال خواستار بود، جامعه روحانیین تهران روز پنجشنبه اول ماه مبارک رجب که از ایام متبرکه است از ساعت9 الى 11 صبح در مسجد آقا سید عزیزالله مجلس دعا تشکیل خواهد داد...»
الاحقر احمد الموسوى الخوانسارى (18)
آیت الله محمدرضا تنکابنى و محمد تقى آملى نیز هر یک با اعلامیه جداگانهاى مسلمین را به جمع شدن در مسجد عزیزالله دعوت کردند. (19)
امام خمینى(ره) علمدار مبارزه با رژیم فاسد پهلوى که از فشار جهنمى ساواک و دستگاههاى تبلیغاتى مطلع بود، تحلیلى دیگر براى عکسالعمل در مقابل لایحه داشت. او در نامه خود به آیتالله فلسفى، ضمن اینکه فشارهاى موجود را مىپذیرد، بر عجز رژیم از عملى ساختن فشارها و تهدیدهایش تاکید مىکند. از اینرو هر چند اصل اقدام آیتالله خوانسارى را مىستاید اما به نحوه برگزارى آن شدیدا اعتراض کرده و مىنویسد:
«اعلامیه آقاى خوانسارى را ملاحظه کردم و خالى از تعجب نبود. اصل اقدام ایشان بسیار به موقع و لازم است. ولکن کیفیت آن خیلى نارسا و سست است. براى این مطلب دینى که اساس روحانیت و دیانت و ملیت در خطر است مجلس روضه درست کردن و در ضمن آن، اساس دیانت را قرار دادن بسیار موهن است نسبتبه مقصد. و از آن بدتر آنکه مسجد سید عزیزالله را چهار هزار جمعیت مقدس بازارى در آن مجتمع مىشود [انتخاب مىکنند] و البته مىدانید دولت از دیانت نمىترسد تا از بازارى متدین و دعاى اینها یا نفرین آنها وحشت کند. دولت از مردم فعال و جوان و احزاب و دانشگاه ملاحظه مىکند باید یک اجتماعى دینى که آقاى فلسفى سخنگوى دیانت اسلام است صحبت کند و آقاى خوانسارى از مراجع وقت مىخواهد صحبت کند. در مسجد سید عزیزالله که حکم صندوقخانه را دارد، نباشد. ... هیهات من الذلة، نترسید ملاحظه نکنید، آقاى خوانسارى را نمىگیرند، شما را نمىگیرند، دنیا اقتضاء نمىکند.»
اعتراضها و رهنمودهاى امام خمینى(ره) به علما و مراجع موجب شکلگیرى اعتراضها و مخالفتهاى علنى و عمده علیه رژیم شده و به این ترتیب اولین جوانههاى قیام در پایتخت کفر و ظلم بارور گشت.
انتشار اعلامیههاى دیگر با دهها امضاء از طرف علما و پخش گسترده آن تا حدودى این نقیصه را برطرف و تا اندازهاى نظر امام را براى حضور تمام طبقات تامین کرد. آیتالله فلسفى در اینباره مىگوید: با انتشار این اعلامیهها شور و شوق و هیجان عمومى تهران را تکان داد به طورى که دانشگاهیان، فرهنگیان، کارمندان و کارگران، تجار و کسبه همه و همه براى فرا رسیدن روز پنجشنبه دقیقهشمارى مىکردند ... چهار نفر از علماى بزرگ تهران: آیتالله بهبهانى، آیتالله تنکابنى، آیتالله خوانسارى و آیتالله آملى به اتفاق سایر علماى تهران قصد داشتند تا حصول نتیجه در مسجد سید عزیزالله متحصن شوند.» عذرخواهى و پس گرفتن طرح اقدام کرد. (20)
اما امام خمینى دست از مبارزه برنداشت و اعلام کرد; تا وقتى دولت رسما لغو تصویبنامه را از طریق جراید اعلام نکند به مبارزه ادامه خواهد داد. جمعى از علماى تهران و قم در مسجد سید عزیزالله گرد آمدند و مردم را نیز دعوت به حضور کردند. سرانجام دولت چارهاى جز لغو تصویبنامه انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى و اعلام آن در جراید روز دهم آذرماه 1341، ندید. (21)
علماى تهران که به سختى توسط ساواک رژیم تحت فشار بودند، ضمن اعلامیهاى به مردم اطلاع دادند که مراسم دعا دیگر برگزار نمىشود (22) چون نخستوزیر اعلام کرده است که موضوع تصویبنامه انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى طبق تصویب هیئت دولت اجرا نخواهد شد. با این حال که اعلامیه فوق با امضاى آیات عظام بهبهانى، خوانسارى، آملى و تنکابنى به در و دیوار نصب شده بود مردم همچنان به طرف مسجد سید عزیزالله در حرکتبودند آنان در اصالت اطلاعیه تردید داشتند، از این جهت اندکى بعد مسجد و اطراف بازار مملو از جمعیتشد. حجةالاسلام محمدتقى فلسفى به مسجد آمد و ضمن خطابه تاریخى و پرشور خود گفت:
«دولت متوجه شد ریشه احساسات عمیق ملت مسلمان ایران بقدرى قوى و نیرومند است که شاید در ظرف یک هفته به صورت یک سیل بنیانکنى ظهور کند و تار و پود افکار ضد اسلامى را یکسره بر باد دهد.» (23)
انقلاب شاه و ملت
یک ماه بعد از ختم حوادث مربوط به انجمنهاى ایالتى و ولایتى که به پیروزى روحانیتشیعه منجر شد، شاه طرح ششمادهاى موسوم به انقلاب سفید را در19 دى 1341 اعلام کرد.
امام خمینى این بار نیز رهبرى مبارزه را بر عهده گرفت و اعلامیه تحریم رفراندم را در دومین روز بهمن انتشار داد. در پى آن اعتصاب در بازار تهران آغاز شد. آیتالله خوانسارى بازوى تواناى حوزه علمیه و مرجعیتشیعه در تهران از ابراز نارضایتى خوددارى نکرد. او در اولین اقدام طبق معمول از نصیحت و پیشنهاد مذاکرات لازمه، سخن گفت و اینچنین اعلام کرد:
«... عموم علما و مراجع محترم طبق وظیفه شرعى به فکر چارهجویى افتاده و به زبان نصیحت، مذاکرات لازمه را نمودهاند و منتظرند هر چه زودتر اولیاى امور به نظریات خیرخواهانه آقایان توجه کنند البته مردم را از جریان ما وقع مطلع مىکنند و اطمینان داشته باشند که مقامات روحانى به وظیفه شرعى خود عمل خواهند کرد.»
الاحقر احمد الموسوى خوانسارى
العبد محمد الموسوى البهبهانى عفى عنه (24)
مردم حاضر در بازار و مغازههاى اطراف با تعطیل بازار به سوى خانه آیتالله خوانسارى که نزدیک بازار بود به راه افتادند و آنگاه که آیتالله خوانسارى به آنان پیوست، به منزل آیتالله بهبهانى رفتند. در آنجا حجةالاسلام فلسفى ضمن حملات شدید به «رفراندم تقلبى» اعلامیه مشترک آقایان بهبهانى و خوانسارى را در تحریم رفراندم که همانجا صادر کرده بودند، قرائت کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلى الله على محمد و آله الطاهرین و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم کلیه تصویبنامههایى که بر خلاف شرع مقدس باشد، حرام و شرکت در آنها شرکت در امر حرام و در حکم مبارزه با امام زمان اروحنا له الفداء مىباشد و محرمات الهیه به تصویبنامه و آراى عمومى حلال نمىشود، حلال محمد حلال الى یوم القیامة و حرامه حرام الى یوم القیامة
الاحقر احمد الموسوى الخوانسارى (25)
در پى صدور فتواى تحریم که در روز سهشنبه دوم بهمن 1341 جمعیت چند هزار نفرى با حضور آیتالله خوانسارى و علماى اعلام در منزل حضرت آیتالله بهبهانى اجتماع کردند و فتاواى تحریم خوانده شد، جمعیتحاضر از آنان کسب تکلیف کردند. در پى آن مقرر شد، بازار به عنوان اعتراض به رفراندوم براى سه روز تعطیل شود و ساعتسه همان روز در مسجد سید عزیزالله اجتماع کرده ابراز مخالف کنند. بیانیه جامعه روحانیت تهران حادثه مربوط به عصر آن روز را اینچنین باز مىگوید:
«در موقعى که مردم متدین تهران به اتفاق حضرت آیتالله خوانسارى و بقیه آقایان علما به طرف مسجد مىرفتند عده زیادى از افراد پلیس و نظامى و جمعى از مامورین انتظامى دولتبا باتوم و قنداقه تفنگ و چوب و چماق به سوى علما و جمعیت که فاقد هر گونه وسیله دفاعى بودند حمله کرده عده زیادى را مضروب و مجروح کردند و اهانتشدیدى به مقامات روحانیت نمودند ...»
در قم نیز ماموران حفاظت و انتظامى به مدرسه فیضیه هجوم آوردند و به غارت و چپاول و شکستن شیشههاى مدرسه .. . و ضرب و جرح طلاب پرداختند. آیتالله خوانسارى نیز از حملات پلیس در امان نماند. او همگام با ملت مسلمان به عنوان اعتراض به خیابان آمد و مورد حمله پلیس و ماموران امنیتى قرار گرفت و از ناحیه پا مجروح گردید با این حال از حمایت منادى تشیع ناب دستبرنداشت. (26)
حمله وحشیانه نیروهاى امنیتى به مردم و اهانتبه ساحت مقدس مرجعیت، مورد خشم و انزجار مرجعیتشیعه و مردم متدین قرار گرفت.
آیتالله گلپایگانى ضمن نامهاى به آیتالله سیداحمد خوانسارى تلاشهاى او در راه عزت اسلام را ستود و اعلام کرد; که تحمل سختیها در راه عزت دین توسط شما، زینت صفحات تاریخ خواهد شد. در بخشى از تلگراف آیتالله گلپایگانى که در26 شعبان 82 ارسال شد آمده بود:
«متاعبى را که حضرت مستطاب عالى در راه اعلام فتواى صریح دائر به حرمتشرکت در مراجعه به آراى عمومى تحمل فرمودهاید باعث مزید عزت دین و اعتلاى حکم اسلام و زینت صفحات تاریخ مجاهدات علماى اعلام در راه حفظ اصول دیانت است ... » (27)
تظاهرات روز چهارشنبه نیز ادامه یافت. اما شاه که اینبار قصد عقبنشینى نداشت روز چهارم بهمن خود را به قم «مرکز اصلى انقلاب» رساند و یکى از شدیدترین سخنرانیهاى خود را در نهایت عصبانیتبا توهینهاى بسیار در بین مردم قم و افرادى که از تهران آورده بودند، انجامداد: (28)
به هر حال با ارعاب و جو خفقانى که ایجاد شد رفراندوم در شش بهمن برگزار شد و رقم 711/598/5 موافق و تنها 4115 راى مخالف اعلام شد. فشار و ارعاب در پى اعلام نتایج افزونتر شد. در طول این مدت سه روز بازارها تعطیل شد و علما نیز از رفتن به مساجد خوددارى کردند.
«جامعه روحانیت» از مبارزه منفى آیتالله خوانسارى (نرفتن به نماز جماعتبراى اعلام مبارزه) طى بیانیهاى یاد مىکند:
«به علت مراجعات و تقاضاى حضرت بارى عز اسمه همه امور و مشکلات حل شدو آقایان ائمه جماعتبعد از اطلاع از اینکه آیتالله خوانسارى را نمازگزاران به مسجد بردند به اقامه جماعت و انجام وطایف خود مشغول گردیدند. ولى این نکته باید مورد توجه عموم قرار گیرد که عدم رضایت جامعه روحانیت و ملت مسلمان ایران باقى بوده و با خواستخداوند براى حفظ حریم مقدس اسلام در مواقع لازم تا سر امکان استقامتخواهندنمود.»
جامعه روحانیت تهران
هشتم / رمضان المبارک/ 1382 (29)
رسیدگى به زندانیان
شخصیتسیاسى و نفوذ اجتماعى آیتالله خوانسارى موجب مىشد در سختترین شرایط که دیگران قدرت ابراز نظر نداشتند وى دستبه اعمال نظر بزند از اینرو آنگاه که گروه عمدهاى از علما مانند حاجباقر قمى، سید علىنقى تهرانى، سید محمدعلى سبط و آیتالله فلسفى در زندان به سر مىبردند به دیدارشان شتافته موجبات آسایششان را فراهم سازد. آیتالله فلسفى در خاطرات خود (ص278) مىنویسد:
«معلوم شد که در بیرون منعکس شده است وضع ما در زندان چگونه است و بعضى رفتهاند از آیتالله سید احمد خوانسارى خواهش کردهاند که شما بروید و با زندانىها ملاقات کنید. قصد ساواک این بود که ما را به جاى مناسبى ببرند و براى آیتالله خوانسارى وانمود کنند که جاى زندانىها اینجاست. آنچه شنیدهاید حقیقت ندارد. ... پس از آن ملاقات اجازه دادند براى بعضىها که وضع مزاجى خوبى نداشتند از منزل غذا بیاورند.» (30)
اقدامات آیتالله خوانسارى در رسیدگى به وضع زندانیان و خانواده آنان بیش از آن است که در این مجال بگنجد با این حال به ذکر موردى بسنده شد.
پانزده خرداد 42 و دستگیرى امام
در پى موفقیت در برگزارى رفراندوم و سرکوب اعتراض علما شاه احساس کرد توانسته بر نیروهاى مخالف مذهبى جامعه غالب شود بنابراین با استناد به اصل قانون اساسى که، مجلس شوراى ملى نماینده قاطبه اهالى مملکت است، اعلام کرد: نصف جمعیت این مملکت تا کنون بر خلاف این اصل مسلم قانون اساسى از حق خود محروم مانده و ما این آخرین ننگ اجتماعى ایران را در انتخابات آینده برطرف خواهیم کرد. (31)
در این برهه از تاریخ مراجع تقلید حوزه علمیه قم از «امام خمینى، آیتالله گلپایگانى،...» و علماى مجاهد پایتخت «آیتالله خوانسارى، بهبهانى، تنکابنى» به مخالفتبا طرحهاى خائنانه شاه پرداختند هر چند علماى پایتختبنابر ملاحظات مصلحتى (حفظ عناصر اسلامى، روحانیت، نفوذ و حضور در مرکز) ناچار از موضع گاه بى سر و صدا اقدام مىکردند.
این بار نیز حرکت توفنده در قم و از طرف یگانه مرجع بیدار عصر امام خمینى صورت گرفت. امام در آستانه عید نوروز سال 1342 عزاى عمومى اعلام کرد و نوشت: «دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرده و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد...»
امام همچنین در جواب سخنرانى شاه، سخنان کوبنده سیزده خرداد را در مدرسه ایراد کرد:
«... آیا ما مفتخوریم که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم ما وقتى از دنیا مىرفت همان شب آقازادهاش شام نداشتند یا که مرحوم بروجردى ما وقتى که از دنیا مىروند ششصد هزار تومان «بابتشهریه طلبهها» قرض باقى مىگذارند ایشان فتخورند؟ ولى آنهایى که بانکهاى دنیا را از دسترنج مردم فقیر انباشتهاند کاخهاى عظیم را روى هم گذاشتهاند باز هم ملت را رها نمىکنند و باز هم دنبال این هستند که منافع این کشور را به جیب خود و اسراییل برسانند مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند...» (32)
شاه که از سخنرانى امام به شدت عصبانى بود، دستور دستگیرى ایشان را شخصا صادر کرد. ساعت چهار بامداد پانزدهم خرداد 1342 امام دستگیر و به تهران منتقل شد. بررسى عملکرد حضرت آیتالله العظمى خوانسارى در این برهه از تاریخ خونبار میهن اسلامى که جو خفقان بر همه جا حاکم شده بود، به خوبى مىتواند پرده از شهامت او بردارد. او در بخشى از اعلامیهاى که در16/3/1342 خطاب به عموم ملت مسلمان صادر شد نوشت:
انالله و انا الیه راجعون
... مسؤولین امنیت کشور با نهایت گستاخى حضرات آقایان مراجع عظام و علماى اعلام دامتبرکاتهم را موافق امورى که مباینت آنها با شرع مطهر محرز و مکرر تذکر داده شده است جلوه مىدهند. حقیر در این موقع حساس لازم مىدانم اولیاى امور را متذکر سازم انجام اینگونه اعمال ضد انسانى به حضرات علماى اعلام و قتل و جرح مردم بىپناه نه تنها موجب رفع غائله نخواهد بود بلکه جز تشدید امور و ایجاد تفرقه و وخامت اوضاع اثر دیگرى نخواهد داشت. موجب کمال تاسف است که باید حریم مقدس اسلام و روحانیت از طرف اولیاى امور این چنین مورد تجاوز قرار گیرد «انا لله و انا الیه راجعون»... (33)
با انتشار خبر مربوط به دستگیرى امام تظاهرات عظیمى در قم به راه افتاد که با دخالت پلیس روبرو شد این خبر همان صبح به تهران رسید و با تعطیل شدن بازار تظاهرات بر ضد رژیم از جنوب تهران آغاز شد. دانشگاه را نیز اعتراض فرا گرفت و اندکى بعد آنان به سوى کاخ سلطنتى به راه افتادند. (34)
تا اواسط اسفند 42 امام همچنان در زندان بود و سرانجام بعد از دو ماه به خانه یکى از تجار تهران انتقال یافت.
با این حال سران اطلاعات و مقامات امنیتى از ملاقاتها جلوگیرى مىکرد و سختگیرى از خود نشان مىداد یکى از فضلاى حوزه از همراهى آیتالله سید احمد خوانسارى در این لحظات حساس هم خبر داده است او مىگوید: اوایلى که امام در تهران به حالت تبعید به سر مىبردند و ساواک نسبتبه ملاقات با ایشان خیلى سختگیرى مىکرد و لکن افراد مىتوانستند با تحمل زحماتى ایشان را ملاقات کنند. یک روز صبح زود عازم دیدار امام شدم موقعى که به نزدیکى منزلى که امام در آنجا تشریف داشتند، رسیدم، مشاهده کردم افرادى که منتظر ملاقات امام هستند به صف ایستاده و به وبتبه محضر امام شرفیاب مىشوند. با کمال تعجب دیدم که مرحوم خوانسارى هم جز همین افراد (نفر شانزدهم) به صف ایستاده و منتظر رسیدن نوبت هستند تا با امام ملاقات کنند. (35)
تبعید امام
لایحه اعطاى مصونیتسیاسى به مستشاران نظامى آمریکا، بار دیگر آتش انقلاب را شعلهور کرد و امام در اعتراض به آن کوبندهترین سخنرانى تاریخى خود را ایراد کرد که منجر به تبعید ایشان در تاریخ13 آبان1343 به ترکیه شد. (36)
آیتالله خوانسارى در این موقعیت، ذخیره و اهرم اصلى حوزه علمیه در تهران به حساب مىآمد او با اعلامیهها، گفتهها و درخواستهاى خود حکومتشاه را در فشار قرار داد به صورتى که در ماجراى تبعید امام خمینى به ترکیه او توانست از موقعیتى که داشت استفاده کند. علماى تهران نیز غالبا اعتراضهاى خود را در قالب نامه به وى اظهار مىکردند (37) و به این طریق نقش علماى پایتخت را باید در آن برهه حفظ خود براى حفظ قیام و فشار بر حکام زمان ارزیابى کرد.
اولین اقدام آیتالله خوانسارى در ارتباط با تبعید امام خمینى تشکیل جلسهاى بود که ضمن ارزیابى اوضاع، اقدامات لازم را مشخص کرد. جلسه در روز 5 شنبه، 21 آبان43 با حضور علماى طراز اول تهران، حاج میرزا احمد آشتیانى، حاج سید احمد خوانسارى و شیخ حسین محمدرضا تنکابنى در منزل مرحوم آشتیانى تشکیل شد و از وزیر دربار نیز دعوت به عمل آورد. دستآورد این جلسه اعزام سید فضل الله خوانسارى (داماد آیتالله خوانسارى) به ترکیه براى دیدار با امام خمینى بود. او در29 آذر43 امام را ملاقات کرد و نامههایى را که با خود آورده بود تسلیم امام کرد. (38)
تبعید به عراق
فعالیتهاى علنى و پشت پرده آیتالله سید احمد خوانسارى راز سکوت او را آشکار مىسازد او با این اهرم در صدد بود تا وسیله آزادى یگانه رهبر شجاع شیعه را فراهم سازد. ستاره خوانسار به خوبى توانست از عهده آن برآید و از اهرم سکوت استفاده کند. تا آنجا که شاه طى پیامى شفاهى به آیتالعظمى خوانسارى توسط شریفامامى در17/6/44 گفت: خمینى را به عراق مىفرستم یا به ایران برمىگردانم. (39)
آیتالله خوانسارى طى تلگرامى در مهرماه 1344 خوشحالى خود از انتقال امام به نجف را اینگونه ابراز داشت:
«بشارت تشرف حضرت عالى به عراق موجب مسرت; دوام تاییدات در ظل مبارک ولىعصر عج از خدا مسالت و ملتمس دعا هستم.
احمد الموسوى خوانسارى (40)
قانون خانواده
آیتالله خوانسارى با تمام گرفتاریهایى که اوضاع متشنج و در حال انقلاب ایجاد کرده بود، هرگز از مرکز قانونگذارى (مجلس) و امور داخلى کشور غفلت نکرد. در سال 1345 وقتى دولت لایحهاى به عنوان حمایت از خانواده تسلیم مجلس کرد او با مطالعه دقیق به اشتباهات فاحش آن قانون اشاره کرد و نوشت:
«راجع به لایحه خانواده که تسلیم مجلس شورا شده است. بعد از ملاحظه آنچه در آن درج شده است ظاهرا حدود دوازده ماده آن خلاف احکام اسلامى مىباشد حقیر تلگراف نمودم به جهت مجلس. از قرار مسموع انتشار پیدا کرده امضاى حقیر راجع به این لایحه. نمىدانم این افتراء و کذب محض از چه محلى ناشى شده استخداوند تبارک و تعالى همگى را از شر در این دوره حفظ نماید.
احمد الموسوى الخوانسارى (41)
حادثه19 دى
این حادثه با انتشار مقاله توهینآمیز علیه امام خمینى در روزنامه اطلاعات 18 دىماه56 که بنابر نظر محققان شخصا توسط شاه دستور تهیه آن داده شد، آغاز گشت. در بخشى از این مقاله آمده بود.
«مالکان که براى ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزیر و از روضهخوان تا چاقوکش در اختیار داشتند وقتى با عدم توجه عالم روحانیت و در نیتجه مشکل ایجاد هرج و مرج علیه انقلاب روبرو شدند و روحانیون برجسته معاصر حاضر به همکارى با آنها نشدند در صدد یافتن یک روحانى برآمدند که مردى ماجراجو، بىاعتنا و وابسته و سرسپرده به مراکز استعمارى و بخصوص جاهطلب باشد و بتواند مقصود آنها را تامین نماید. و چنین مردى را یافتند». (42)
انتشار این مقاله که دروغ و دغلبازى سیاسى سراپاى آن را پوشانده بود خشم عمومى خصوصا مردم قم را فرا گرفت. درسها تعطیل شد و طلاب به منزل مراجع حرکت کردند و پس از تایید حرکتخود از طرف مراجع در مسجد اعظم قم اجتماع کردند.
با این حال حادثه اصلى فرداى آن روز یعنى صبح دوشنبه19 دى روى داد. بازارها تعطیل شد و مردم شهر را یکپارچه بر علیه شاه بسیج کردند و مزدوران شاه این قیام انقلابى را به خاک و خون کشیدند. پیامى که امام در این باره صادر کرد، نویدبخش سرنگونى رژیم شاهنشاهى بود;
«با بهانه مختصرى که مامورین ایجاد کردند مرکز تشیع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاک فاطمه معصومه سلام الله علیها به مسلسل بست... من به ملت ایران با این بیدارى و هوشیارى و با این روحیه قوى و شجاعتبىمانند نوید پیروزى مىدهم...» (43)
آیتالله خوانسارى در این زمان چیزى بیش از89 سال از سنشان مىگذشت. او دیگر نمىتوانست همانند واقعه انجمنهاى ایالتى و ولایتى همراه مردم در کوچه و بازار حاضر شود به اضافه این واقعیت که از ابتداء نیز علما قم از وى همواره مىخواستند در مواقع اضطرارى به مذاکره و گوشزد کردن وظیفه و انحرافهاى حکومتى با اولیاء امر بپردازد این بار نیز علما از وى خواستار ایفاء چنین نقشى بودند. آیتالله سید عبدالله شیرازى مىنویسد:
«اینجانب طى نامهاى که به حضرت آیتالله خوانسارى دامتبرکاته نوشتم، خواستار شدم که به مقامات مربوطه تذکر دهند که وظیفه آنان است از روحانیت و احکام دین تجلیل نمایند و ایادى مرموزى که نسبتبه آنان تعدى و تجاوز مىنمایند کوتاه نمایند.» (44)
حضرت آیتالله گلپایگانى نیز طى نامهاى به ایشان خواستار مذاکره و اخطار به مسؤولین شد و اینگونه نوشت:
«... مستدعى استبه مسؤولین امور اخطار فرمایید که مسؤولیت این حوادث فجیعه که هماکنون با دستگیرى و تبعید بعضى طلاب محترم و سلب آزادى از مردم ادامه دارد، متوجه آنها است. و در برابر خداوند متعال مسؤول هستند و جوابى نخواهند داشت...» (45)
آیتالله خوانسارى این بار نیز با مقامات وقت مذاکره کرد و طى نامهاى در27/10/56 به آیتالله مرعشى نجفى در قم نوشت: از جهت وقوع حادثه در حوزه همگى مکدر و شدیدا متاثر، با مقامات مربوطه مذاکره شد...» (46)
دیدار با امام
طوفانهاى شدیدى که تا سال1357 همواره در حال وزیدن بود، بالاخره بنیان سلطه پهلوى را از ریشه کند. امام خمینى در صبح روز 5 شنبه 12 بهمن1357 وارد ایران شد و در مدرسه رفاه تهران اقامت گزید.
آیتالله سید احمد خوانسارى با کهولتسن در حالى که نود سالگى خود را پشتسر مىگذاشت، در مدرسه علوى شماره 1 به حضور امام شتافت. آیتالله خلخالى در این باره مىگوید: به خاطر دارم که اوایل قیام آیتالله خوانسارى ... بعد از نماز مغرب و عشاء براى دیدن امام به دبیرستان علوى شماره یک آمده بود. (47)
غروب ستاره خوانسار
بیش از96 سال از عمر پر برکت آیتالله خوانسارى مىگذشتیک هفته قبل از وفات آیتالله العظمى خوانسارى اطرافیان را از وفات خود آگاه ساخت و سربر بالین نهاد. (48) تا اینکه بعد از یک عمر تلاش، در عرصههاى گوناگون اخلاقى، معنوى، سیاسى و اجتماعى در اولین ساعات بامداد روز شنبه29/10/63 مطابق با27 ربیعالثانى 1405 نداى حق را لبیک گفت.
دروس حوزههاى علمیه تعطیل و از سوى دولت وقتیک هفته در سراسر کشور عزاى عمومى شد و بازار تهران نیز به مدت سه روز تعطیل شد. با احترام و استقبال مردمى با شکوه پیکر مطهرش رابه قم آوردند و بعد از تشییعى بىنظیر حضرت آیتالله العظمى گلپایگانى نماز میتخواند و در کنار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد. (مزار او کنار قبر علامه طباطبایى قرار دارد.) امام خمینى در بخشى از پیام خود به مناسبت رحلتستاره آسمان فضایل، سید احمد خوانسارى، نوشت:
«این عالم جلیل بزرگوار و مرجع معظم که پیوسته در حوزههاى علمیه و مجامع متدینه، مقام رفیع و بلندى داشت و عمر شریف خود را در راه تدریس و تربیت و علم و عمل به پایان رسانده حق بزرگى بر حوزهها دارد.
چه که با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره خویش پیوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربیتبود». (49)
آیتالله گلپایگانى نیز در بخشى از اعلامیه خود زوایاى گوناگونى از فضایل او را بیان کرد.
«... با کمال تاسف رحلت مرجع عالیقدر، بقیةالسلف و اسوه فضایل و تقوا و فقیه اهل بیت، حضرت آیةالله آقاى حاج سید احمد خوانسارى قدس سره را به آستان اقدس حضرت بقیةالله ارواح العالمین له الفداء و به محاضر علماى اعلام و حوزههاى علمیه و به عموم ملت مسلمان و شیعه جهان تسلیت عرض مىکنم. آن فقیه روحانیت در علم و عمل و مخالفت هوى و اطاعت مولى و ترک اقبال به دنیا و انقطاع الى الله و جامعیت علمى و تدریس و تالیف و عبادت و تواضع در بیش از نیم قرن مشار بالبنان و مسلم بین اقرانبود...» (50)
پىنوشتها:
1-از وى کتابى در باره ابوبصیر بر جاى مانده است.
2-نور علم، شماره 18، ص 12.
3-آینه دانشوران، ص489 و 490.
4-مکتب اسلام، سال 24، شماره 11، ص 1 و 2.
5-مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4، ص383.
6-پاسخ امام به نامه آقاى قدیرى، 2/7/1367.
7-آینه دانشوران، ص489.
8-ماهانه سیصد هزار تومان شهریه طلاب مىداد. مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4، ص 384.
9-دوست فاضل و محقق گرانمایه آقاى ناصرالدین انصارى قمى در تحقیقات خود راجع به سید احمد خوانسارى فرازهاى زیبایى از زهد و ... سید را یادآورد شده است. مقاله حاضر با همیارى خالصانه ایشان فراهم آمد.
10-به نقل از شیخ ابراهیم غضنفرى.
11-کرامات صالحین، ص319 ، 310.
12-نور علم، ش 8، ص 15.
13-برخى از علماى قم که قبل از ورود آیتالله العظمى حائرى در قم بودند عبارتند از: «میرزا محمد ارباب، محمد فیض، ابوالقاسم بنمحمد کریم، محمد کبیر، سید فخرالدین سیدى، حسن فاضل، محمود روحانى، عهدى حکمى، میر سید محمد، سید محمد تقى رضوى، على اکبر اردکانى یزدى، سید حسین کوچه حرمى، شیخ محمد حسین، شیخ حسن نویسى، ملا محمود، میرزا جواد ملکى تبریزى، محمد تقى بافقىو...
شرح احوال حضرت آیتالله العظمى اراکى، رضا استادى، ص66 تا77 را مطالعه کنید.
14- برخى از مهاجرین از حوزه اراک به قم عبارتند از: آیتالله العظمى اراکى، محمد رضا گلپایگانى، روح الله خمینى، محمد تقى خوانسارى، سید احمد خوانسارى، شیخ اسماعیل جاپنقى، حسن فرید اراکى، میرزا محمد على ادیب تهرانى، ابوالفضل زاهدى، هدایتالله گلپایگانى، میر سید محمد، عبدالحسین صاحب الدارى، ریحانالله نجفى گلپایگانى، شیخ محمد بنملا على جاپلقى، حسن فرید گلپایگانى، سید محمد بنحاج میرزا هدایتالله حائرى گلپایگانى، سید کاظم موسوى گلپایگانى، خلیل کمرهاى، شیخعباس تهرانى و ...». همان، ص53 تا 64.
15- نور علم، ش 11، ص 64.
16- نقباء البشر، ج 1، ص 462.
17- داستان انقلاب، محمود طلوعى، ص 192. آیتالله فلسفى در خاطرات و مبارزات خود مىگوید:
«شاید در زمان حیات آیتالله بروجردى دولتبه فکر اجراى قانون انجمنهاى ایالتى و ولایتى به صورت دلخواه خود بود لیکن جرات انجام آن را نداشت تا بالاخره یک سال و نیم بعد از فوت ایشان در حالى که تنها چند ماهى از نخستوزیرى علم گذشته بود و مجلش شورا و سنا هم با شروع نخستوزیرى امینى منحل شده بود، دولت علم از فرصت استفاده کرد و در اوایل پاییز 1341 تصویبنامهاى گذراند که طى آن در قانون انجمنهاى ایالتى و ولایتى قید اسلام و ذکوریتحذف مىگردید. روزنامه جمهورى اسلامى،13 آبان1376.
18- این اعلامیه مربوط به9 آبان ماه است.نهضت روحانیون ایران، ج3، ص 138، اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 50. اولین اطلاعیه او در ص 32 اسناد انقلابى ثبتشده است.
19- همان، خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى روزنامه جمهورى، شماره 31.
20- همان، ص196.
21- همان، ص197.
22-اسناد انقلاب اسلامى، ص 52 این اطلاعیه به امضاى آیات عظام بهبهانى، خوانسارى، تنکابنى و محمدتقى آملى رسیده است.
23- نهضت روحانیون ایران، ج3، ص 155 و156.
24- همان، ص207 و اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 58.
25- اسناد انقلاب اسلامى. ج 1، ص59.
26- همان، ج 4، ص 20.
27- همان، ج 1، ص 61.
28- بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، ص 265 تا263.
29- اسناد انقلاب اسلامى، ج 4، ص27.
30- خاطرات حجةالاسلام فلسفى، ص 278.
31- داستان انقلاب، ص203.
32- همان، ص 210.
33- نهضت روحانیون، ج 4، ص 110 و 111، اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 120 و 121.
34- داستان انقلاب، ص 214.
35- نور علم، ش 8، ص 15.
36- داستان انقلاب، ص223 تا 224.
37- نهضت امام خمینى، ج 2، ص 22 و23 و 42.
38- همان، ص 51.
39- همان، ج 2، ص99 و 100.
40- اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص293.
41- همان، ص303.
42- تاریخ سیاسى معاصر ایران، مدنى، ج 2، ص243 تا245.
43- پیام انقلاب، ج 1، ص 195 تا 194.
44- نهضت روحانیون، ج7، ص47 و 48.
45- اسناد انقلاب اسلامى، ج 1 مربوط به سند تاریخ 22/10/1356.
46- همان، ج 1، ص416.
47- روزنامه سلام17/2/1371 خاطرات آیتالله خلخالى.
48- گنجینه دانشمندان، ج9، ص 150 - از وى تنها یک پسر به نام سیدجعفر باقى مانده است.
49- نور علم، ش 8، ص17.
50- همان.
یک آسمان ستاره
شب هیجدهم محرم سال1309 قمرى آسمان خوانسار ستارگان بىقرارى را شاهد بود که چشم بر زمین دوخته، در انتظار لحظهاى آسمانى در تب و تاب بودند. به ناگاه ستارهاى در خانه سید یوسف درخشید و چشمان پدر و مادر را روشن ساخت. پدر به پاس رسالت عظمى نام احمد را برگزید و مادر به مهر علوى او را در آغوش کشید.
سومین بهار از زندگى شیرین کودکى را پشتسر مىگذاشت که باد خزان بر خرمن مهر پدرى زد و او را از دستسید احمد گرفت. از آن پس سرپرستى او را برادر گرانقدرش سید محمدحسن پذیرفت. (3)
تحصیل
احمد به سرعت دوران کودکى را پشتسر گذاشت. با آغاز نوجوانى شعلههاى عشق به تحصیل علوم آل محمد سراپاى وجودش را فرا گرفت. تا پایان سطح را در خوانسار گذراند و پس از آن دیگر فضاى تنگ علمى خوانسار برآورنده نیازهاى علمى او نبود. شانزده بهار از عمرش را تجربه مىکرد که بار سفر بست و روى به اصفهان آورد. چهار سال از محضر اساتید آن دیار استفاده کرد و بعد از پایان دروس خارج فقه و اصول در 18 سالگى به آستان مقدس امیرمؤمنان در نجف اشرف شتافت و به تکمیل فقه و اصول و فراگیرى علم رجال پرداخت و پس از6 سال روى به میهن آورد و اندکى بعد در حوزه سلطانآباد اراک که به برکت وجود آیتالله العظمى حائرى شکوفا شده بود، ساکن شد و هفتسال به تحصیل و تدریس پرداخت. (4)
مکتب فرزانگان
سید از محضر بزرگان عصر استفاده کرد برخى از آنان در چهار حوزه درسى عبارتند از:
خوانسار: سید محمدحسن خوانسارى (متوفى1337)، سید علىاکبر خوانسارى; دروس مقدمات و سطح
اصفهان: میرمحمدصادق مدرس اصفهانى، عبدالکریم گزى (متوفى1339) محمدعلى تویسرکانى; دروس خارج فقه و اصول
نجف: آخوند خراسانى (متوفى1329) سید محمدکاظم یزدى (1337م) محمدحسن نائینى (متوفى 1355) آقا ضیاءالدین عراقى (متوفى 1361) شیخ الشریعة اصفهانى، دروس خارج و سید ابوتراب خوانسارى، (رجال).
قم: عبدالکریم حائرى، میرزا علىاکبر حکیم یزدى (فلسفه و حکمت) و محمدحسن ریاضى (هندسه و ریاضیات).
تدریس
آیتالله سید احمد خوانسارى ابتدا به تدریس سطوح و آنگاه خارج فقه و اصول پرداخت. علاوه بر آن از اساتید خط و ریاضیات نیز به شمار مىرفت و در تهران طالبان دانش دین در محضرش دروس خارج فقه را مىآموختند. یکى از معاصران وى مىنویسد «در مسجد مزبور (سید عزیزالله) به اقامه جماعت و تدریس فقه استدلالى مشغول و تاکنون همه روزه ساعت ده صبح اکثر علماء تهران به مباحثه ایشان حاضر شده و استفاده مىنمایند» (5) او همواره به مطالب مهم مىپرداخت و جزئیات را به دانشطلبان وامىگذارد. شاگردانش اکنون نیز از کاوش دقیق ظرایف و زوایاى مطلب توسط استاد خویش سخن مىگویند. او در بحثبه مبانى عالمان گذشته توجه ویژه داشت و نظریات آنان را به نقد مىکشید. از جمله در مباحث او بارها سخنان آقا ضیاء و مرحوم نایینى مورد بحث و کنکاش قرار مىگرفت.
شاگردان
از حوزه تدریس آیتالله خوانسارى شاگردانى توانمند و مجتهدینى ارزشمند به جامعه علمى حوزه تقدیم شد. برخى از شاگردان او در قم عبارتند از:
1- جلال طاهر شمس 2- ستوده3- شیخ علىپناه اشتهاردى 4- سید محمدباقر سلطانى 5- سید موسى صدر6- حسینعلى منتظرى7- شهید مرتضى مطهرى 8- سید محمدباقر ابطحى9- سید محمدعلى ابطحى 10- سید رضا صدر و 11- سید عبدالله شبسترى
از پرورشیافتگان مکتب علمى او در تهران نیز مىتوان به سید رضى شیرازى، مجتهدى، محمود انصارى، محمدتقى شریعتمدارى، حسن خسروشاهى و میرزا هادى (حاجى) (متوفى1377 کربلا) اشاره کرد.
آثار و تالیفات
حضرت آیتالله العظمى خوانسارى در طول عمر با برکتخود آثار فراوان عمرانى و علمى از خود برجاى گذاشتند که بخش عمدهاى از آن شامل آثار علمى و تالیفاتش است. برخى از آنها عبارتند از:
1- جامعالمدارک در شرح کتاب مختصرالنافع6 جلد
این کتاب، یک دوره فقه استدلالى است که به صورت شرح بر مختصرالنافع محقق حلى - متوفاى676 - نگارش یافته است و بر مسایل فقهى از طریق کتاب و سنت و مدرک اجتهادى استدلال کرده است. مراجعه به آن از دقت نظر و مقام احتیاط ایشان ما را مطلع مىسازد; همانطور که امام خمینى رحمة الله در مساله شطرنجسخن از احتیاط و تقوى او در استدلال به میان آورده، مىفرماید: «شما مراجعه کنید به کتاب جامعالمدارک مرحوم آیتالله آقاى حاج سید احمد خوانسارى ... در تمام ادله خدشه مىکند. در صورتى که مقام احتیاط و تقواى ایشان و نیز مقام علمیت و دقتنظرشان معلوماست.» (6)
2- عقائدالحقه: یک دوره اصول دین استدلالى است که به زبان عربى نگارش یافته است. با روش مستدل مسایل عقیدتى را مطرح مىکند. این کتاب نیز میزان احاطه ایشان بر فلسفه و کلام را مبین است.
3- حاشیه بر عروقالوثقى: افکار فقهى آیتالله خوانسارى را مطرح مىسازد.
4- مناسک حج
5- توضیحالمسائل
6- رساله عملیه فارسى
7- کتاب طهارت
8- کتاب صلوة و ... (7)
ویژگیهاى اخلاقى
1- زهد و سادهزیستى
او الگوى اخلاق براى نسل دیروز و امروز بود. با داشتن مقام علمى والا هیچ گاه اصول اخلاقى را فراموش نمىکرد. چنان مهر اهل بیت در جانش نفوذ کرده بود که کردارش نیز بوى علوى مىداد. بعد از گذشتسالها خوشهچینان مکتب سید از زهد و سادهزیستى او به عنوان مشخصه اصلى زندگیش یاد مىکنند.
با اینکه وى پرداختشهریه هنگفت طلاب تهران، مشهد، قم و نجف را بر عهده داشت، (8) هرگز در آنها تصرف نکرد و تا آخرین لحظهاى که در قید حیات بود، خانهاى هر چند محقر تهیه نکرد و عمرش را در منزل استیجارى گذراند. شاگردان او اکنون نیز از فرشهاى نخنماى خانهاش یاد مىکنند و نشانهاى بسیارى از زهد و سادهزیستى در زندگى او را به ما نشان مىدهند. (9)
2- احتیاط
حضرت آیتالله خوانسارى، احتیاط، را اصل مسلم زندگى خود قرار داده بود آیتالله ابوطالب تجلیل مىگوید: احتیاط او در امور شرعى زبانزد عام و خاص بود تا آنجا که وجوهات شرعیه را هرگز در منزل نگاه نمىداشت و آن را نزد یکى از تجار امین مىگذاشت و به نیازمندان حواله مىداد تا به این طریق احتمال هر نوع تصرف در آن پولها از بین برود. در امور سیاسى نیز همین شیوه را پیش گرفت.
3- تواضع
هر تازهوارد ابتدا ورود با قامت ایستاده او مواجه مىشد. به احترام همه مىایستاد و مخصوصا براى سادات احترامى بیشتر قایل بود. به دید و بازدید تمام علما مىرفت، هیچ گاه در مجلس تکیه نزد و چهار زانو ننشست و کمال ادب و تواضع را مبذول داشت و آنگاه که امام به ایران آمد، با وجود کهنسالى به دیدارش شتافت و پیروزى نور بر سپاه جهل را به ایشان تبریکگفت.
4 - عرفان و کرامات
یکى از فضلاى حوزه علمیه آنگاه که از عرفان و کسب مقامات سید احمد سخن به میان آمد ماجراى عمل جراحى او را یادآور شد که:
سید طبق اصول استنباطى خود معتقد بود مجتهد و مرجع تقلید هیچگاه نباید در حال بیهوشى باشد در غیر این صورت بعد از به هوش آمدن، تمام مقلدین باید دوباره نیت تقلید از او کنند. به این خاطر وقتى نیاز به عمل جراحى پیدا کرد، اجازه نداد او را بیهوش کنند. سورهاى از قرآن را شروع کرد. تا سورهاش تمام شد، عمل جراحى نیز پایان ذیرفتبىآنکه نشانهاى از احساس درد در سیماى ملکوتىاش نمایان شود. (10)
نویسنده محقق محمد شریف رازى از قول یکى از معتمدین در باره مقام عرفان و اتصال به ماوراء عالم امکان سید مىنویسد: «او صاحب بینش و بصیرت خاص خویش بود... یکى از بازرگانان مورد اعتماد تهران مىگفت: روزى در خدمت ایشان بودم و هیچ کس دیگر نبود آقا ناگاه فرمود: فردى در خانه است و خواستهاى دارد. عرض کردم: آقا کسى زنگ نمىزند. فرمود: چرا کسى هست این پاکت را به او بدهید تا برود. پاکت را گرفتم و جلو در آمدم، شخص محترمى را دیدم که قدم مىزند. او را صدا کردم و گفتم شما زنگ زدید؟ گفتخیر. پرسیدم کارى دارید گفت آرى، همسرم بیمار است و براى بسترى شدن هشت هزار تومان کسرى دارم... پاکت را به او دادم. او همانجا باز کرد و پولها را شمرد. درست هشت هزار تومان بود.» (11)
5-عدالت
عظمتشخصیت او تا آن حد است که آیتالله العظمى حائرى در بارهاش مىگفت: «اجتهاد را به هر معنى تفسیر کنیم، آیتالله خوانسارى مجتهد بود و عدالت را به هر گونه معنى کنیم، او عادل بود.» (12) امام رحمة الله علیه نیز آنجا که به جامع المدارک استناد مىکند، به مقام علمى و تقوا و احتیاط آیتالله سید احمد خوانسارى اشاره کرده و از او به بزرگى نام مىبرد.
شهر ستارهها
در سال 1340 هجرى قمرى برابر با فروردین 1301 شمسى آیتالله حائرى سفرى به قم کرد. علماى قم از محضر او تقاضاى اقامت دائمى کردند. (13) بعد از اقامت او در قم، طالبان علم از نقاط مختلف گرد هم آمده (14) ، حوزهاى پربرکت و ماندگار در کنار قبر حضرت فاطمه معصومه(س) تشکیلدادند.
شش ماه از شکلگیرى حوزه مىگذشت، آیتالله العظمى اراکى «هم بحث آیتالله خوانسارى» مىگفت: آیتالله حائرى آن روز در جمع عالمانى که چون پروانه بر گرد او در مجلس درس گرد آمده بودند گفت: «ما مىخواستیم آقاى سید احمد خوانسارى اعلم علماى شیعه باشد و لکن ایشان قناعت کردند که اعلم علماى اراک باشند». (15)
این اظهارات در حالى بیان مىشد که سید احمد بعد از انتقال حوزه علمیه به قم، همچنان در اراک ماندگار شده بود. سید به محض اطلاع از سخن استاد فرزانه درنگ را جایز ندانست.
چه این سخن گویاى علاقه آیتالله حائرى به انتقال او بود. عزم سفر کرد و خود را به پاى درس استاد رساند و در شهر فاطمه معصومه(س) ساکن شد.
علاقه و اعتماد شدید آیتالله العظمى حائرى مؤسس حوزه علمیه قم را مىتوان از لابلاى رفتارهاى او به دست آورد. به فاصله دو ماه از هجرت ستاره خوانسار به قم، زمانى اقامه نماز جماعتخود در فیضیه را به او سپرد و خود، اولین بار شتسر سید به نماز ایستاد. این نهایت احترامى بود که استاد کل حوزه قم مىتوانست در حق سید احمد خوانسارى ابراز کند.
بعد از ورود به حوزه مقدس قم در حالى که خود یکى از مدرسان عالى مقام بود، در حوزه درسى فقهى و اصولى مرحوم آیتالله حائرى حاضر شد و در مدت اقامتش در قم فلسفه مشاء، اشارات و اسفار، ریاضى و خط نستعلیق را نیز آموخت.
تا سال 1330 شمسى اقامت او در قم به طول کشید. و در طى این سالها شاگردانى در خور در مکتب درسى او ربیتشدند.
فصل مبارزه (اقامت در تهران)
علامه شیخ آقا بزرگ مىنویسد: در محرم سنه 1370ه .ق. که علامه حاج آقا یحیى سجادى وفات کرد. اهالى تهران از مرجع کبیر آیتالله العظمى بروجردى(ره) تقاضا کردند که شخصیتبا کفایتى را به تهران اعزام دارند تا در مسجد حاج سید عزیزالله اقامه نماز کرده و به امورات دینى مردم بپردازند و مرحوم بروجردى ایشان را به تهران مىفرستاد. (16)
ایشان بلافاصله تمام اشتغالات علمى خود را قطع و به تهران «پایتختحکومت ظلم و جور» عزیمت کرد. و در آنجا علاوه بر امامت جماعت مسجد سید عزیزالله و رفع گرفتاریهاى مردم، به تدریس خارج فقه نیز پرداخت.
او مسجد سید عزیزالله را به پایگاه مبارزه علیه طاغوت تبدیل کرد و شاگردانى مکتبى در آن پروراند. فعالیتها و مبارزات سید در این دوران گویاى نقش و تلاش او در دوران مبارزاتى است که به پیروزى انقلاب اسلامى انجامید و از آن روى که این قسمت از زندگانى فرزانه خوانسار در هالهاى از آراء و نظرات گوناگون قرار گرفته در مقاله حاضر رسالتخود مىدانیم، به تفصیل در باره آن سخن گوییم.
سایه وحشت
یک و نیم سال بعد از وفات آیتالله بروجردى همزمان با نخستوزیرى علم دولتبه فکر اجراى انجمنهاى ایالتى و ولایتى افتاد. اولین برنامه اصلاحى نخستوزیر وقت، علم، در16 مهرماه سال 1341، تصویینامه مربوط به انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى بود که متن آن در شانزدهم همان ماه منتشر شد. بر اساس این برنامه، نخستین بار به زنان حق راى داده شد و در کنار آن قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف و سوگند به کتاب آسمانى جایگزین آن شد. (17) جو خفگان، فشار روزافزون و سایه وحشتحاکم بر جامعه توسط ساواک و حجم سنگین تبلیغات رسانهاى علما را به انفعال واداشته بود. در چنین موقعیتى آیتالله خوانسارى به همراه آیتالله بهبهانى که دو مرجع عامه پایتختبودند، اقدامات سلسلهدارى علیه این اقدام رژیم انجام دادند. اولین کار اعلامیه مشترکى بود که از مذاکره با اولیاء امر خبر مىداد.
نحوه اقدام بعدى آیتالله خوانسارى پرده از وجود فشار علیه علما برمىدارد تا آنجا که ناچار شد تنها با تشکیل مجلس دعا در مسجد سید عزیزالله، افکار عمومى را در جریان خیانتى که روى داده بگذارد. از این روى اطلاعیهاى صادر و عموم مسلمین را به شرکت در آن مجلس دعوت کرد: در بخشى از اطلاعیه آمده بود:
«مدتى است آقایان مراجع محترم و علما اعلام، دامتبرکاتهم، و جامعه مسلمین از نظر خیرخواهى و مصلحت مملکت، وظایف شرعیه را کتبا و شفاها به دولت تذکر دادهاند. متاسفانه تا کنون از طرف مقامات مربوطه ترتیب اثر داده نشده است لهذا به پیروى از حضرت رسول اکرم(ص) که در مواقع مشکله موفقیت مسلمین را از خداوند متعال خواستار بود، جامعه روحانیین تهران روز پنجشنبه اول ماه مبارک رجب که از ایام متبرکه است از ساعت9 الى 11 صبح در مسجد آقا سید عزیزالله مجلس دعا تشکیل خواهد داد...»
الاحقر احمد الموسوى الخوانسارى (18)
آیت الله محمدرضا تنکابنى و محمد تقى آملى نیز هر یک با اعلامیه جداگانهاى مسلمین را به جمع شدن در مسجد عزیزالله دعوت کردند. (19)
امام خمینى(ره) علمدار مبارزه با رژیم فاسد پهلوى که از فشار جهنمى ساواک و دستگاههاى تبلیغاتى مطلع بود، تحلیلى دیگر براى عکسالعمل در مقابل لایحه داشت. او در نامه خود به آیتالله فلسفى، ضمن اینکه فشارهاى موجود را مىپذیرد، بر عجز رژیم از عملى ساختن فشارها و تهدیدهایش تاکید مىکند. از اینرو هر چند اصل اقدام آیتالله خوانسارى را مىستاید اما به نحوه برگزارى آن شدیدا اعتراض کرده و مىنویسد:
«اعلامیه آقاى خوانسارى را ملاحظه کردم و خالى از تعجب نبود. اصل اقدام ایشان بسیار به موقع و لازم است. ولکن کیفیت آن خیلى نارسا و سست است. براى این مطلب دینى که اساس روحانیت و دیانت و ملیت در خطر است مجلس روضه درست کردن و در ضمن آن، اساس دیانت را قرار دادن بسیار موهن است نسبتبه مقصد. و از آن بدتر آنکه مسجد سید عزیزالله را چهار هزار جمعیت مقدس بازارى در آن مجتمع مىشود [انتخاب مىکنند] و البته مىدانید دولت از دیانت نمىترسد تا از بازارى متدین و دعاى اینها یا نفرین آنها وحشت کند. دولت از مردم فعال و جوان و احزاب و دانشگاه ملاحظه مىکند باید یک اجتماعى دینى که آقاى فلسفى سخنگوى دیانت اسلام است صحبت کند و آقاى خوانسارى از مراجع وقت مىخواهد صحبت کند. در مسجد سید عزیزالله که حکم صندوقخانه را دارد، نباشد. ... هیهات من الذلة، نترسید ملاحظه نکنید، آقاى خوانسارى را نمىگیرند، شما را نمىگیرند، دنیا اقتضاء نمىکند.»
اعتراضها و رهنمودهاى امام خمینى(ره) به علما و مراجع موجب شکلگیرى اعتراضها و مخالفتهاى علنى و عمده علیه رژیم شده و به این ترتیب اولین جوانههاى قیام در پایتخت کفر و ظلم بارور گشت.
انتشار اعلامیههاى دیگر با دهها امضاء از طرف علما و پخش گسترده آن تا حدودى این نقیصه را برطرف و تا اندازهاى نظر امام را براى حضور تمام طبقات تامین کرد. آیتالله فلسفى در اینباره مىگوید: با انتشار این اعلامیهها شور و شوق و هیجان عمومى تهران را تکان داد به طورى که دانشگاهیان، فرهنگیان، کارمندان و کارگران، تجار و کسبه همه و همه براى فرا رسیدن روز پنجشنبه دقیقهشمارى مىکردند ... چهار نفر از علماى بزرگ تهران: آیتالله بهبهانى، آیتالله تنکابنى، آیتالله خوانسارى و آیتالله آملى به اتفاق سایر علماى تهران قصد داشتند تا حصول نتیجه در مسجد سید عزیزالله متحصن شوند.» عذرخواهى و پس گرفتن طرح اقدام کرد. (20)
اما امام خمینى دست از مبارزه برنداشت و اعلام کرد; تا وقتى دولت رسما لغو تصویبنامه را از طریق جراید اعلام نکند به مبارزه ادامه خواهد داد. جمعى از علماى تهران و قم در مسجد سید عزیزالله گرد آمدند و مردم را نیز دعوت به حضور کردند. سرانجام دولت چارهاى جز لغو تصویبنامه انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى و اعلام آن در جراید روز دهم آذرماه 1341، ندید. (21)
علماى تهران که به سختى توسط ساواک رژیم تحت فشار بودند، ضمن اعلامیهاى به مردم اطلاع دادند که مراسم دعا دیگر برگزار نمىشود (22) چون نخستوزیر اعلام کرده است که موضوع تصویبنامه انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى طبق تصویب هیئت دولت اجرا نخواهد شد. با این حال که اعلامیه فوق با امضاى آیات عظام بهبهانى، خوانسارى، آملى و تنکابنى به در و دیوار نصب شده بود مردم همچنان به طرف مسجد سید عزیزالله در حرکتبودند آنان در اصالت اطلاعیه تردید داشتند، از این جهت اندکى بعد مسجد و اطراف بازار مملو از جمعیتشد. حجةالاسلام محمدتقى فلسفى به مسجد آمد و ضمن خطابه تاریخى و پرشور خود گفت:
«دولت متوجه شد ریشه احساسات عمیق ملت مسلمان ایران بقدرى قوى و نیرومند است که شاید در ظرف یک هفته به صورت یک سیل بنیانکنى ظهور کند و تار و پود افکار ضد اسلامى را یکسره بر باد دهد.» (23)
انقلاب شاه و ملت
یک ماه بعد از ختم حوادث مربوط به انجمنهاى ایالتى و ولایتى که به پیروزى روحانیتشیعه منجر شد، شاه طرح ششمادهاى موسوم به انقلاب سفید را در19 دى 1341 اعلام کرد.
امام خمینى این بار نیز رهبرى مبارزه را بر عهده گرفت و اعلامیه تحریم رفراندم را در دومین روز بهمن انتشار داد. در پى آن اعتصاب در بازار تهران آغاز شد. آیتالله خوانسارى بازوى تواناى حوزه علمیه و مرجعیتشیعه در تهران از ابراز نارضایتى خوددارى نکرد. او در اولین اقدام طبق معمول از نصیحت و پیشنهاد مذاکرات لازمه، سخن گفت و اینچنین اعلام کرد:
«... عموم علما و مراجع محترم طبق وظیفه شرعى به فکر چارهجویى افتاده و به زبان نصیحت، مذاکرات لازمه را نمودهاند و منتظرند هر چه زودتر اولیاى امور به نظریات خیرخواهانه آقایان توجه کنند البته مردم را از جریان ما وقع مطلع مىکنند و اطمینان داشته باشند که مقامات روحانى به وظیفه شرعى خود عمل خواهند کرد.»
الاحقر احمد الموسوى خوانسارى
العبد محمد الموسوى البهبهانى عفى عنه (24)
مردم حاضر در بازار و مغازههاى اطراف با تعطیل بازار به سوى خانه آیتالله خوانسارى که نزدیک بازار بود به راه افتادند و آنگاه که آیتالله خوانسارى به آنان پیوست، به منزل آیتالله بهبهانى رفتند. در آنجا حجةالاسلام فلسفى ضمن حملات شدید به «رفراندم تقلبى» اعلامیه مشترک آقایان بهبهانى و خوانسارى را در تحریم رفراندم که همانجا صادر کرده بودند، قرائت کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلى الله على محمد و آله الطاهرین و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم کلیه تصویبنامههایى که بر خلاف شرع مقدس باشد، حرام و شرکت در آنها شرکت در امر حرام و در حکم مبارزه با امام زمان اروحنا له الفداء مىباشد و محرمات الهیه به تصویبنامه و آراى عمومى حلال نمىشود، حلال محمد حلال الى یوم القیامة و حرامه حرام الى یوم القیامة
الاحقر احمد الموسوى الخوانسارى (25)
در پى صدور فتواى تحریم که در روز سهشنبه دوم بهمن 1341 جمعیت چند هزار نفرى با حضور آیتالله خوانسارى و علماى اعلام در منزل حضرت آیتالله بهبهانى اجتماع کردند و فتاواى تحریم خوانده شد، جمعیتحاضر از آنان کسب تکلیف کردند. در پى آن مقرر شد، بازار به عنوان اعتراض به رفراندوم براى سه روز تعطیل شود و ساعتسه همان روز در مسجد سید عزیزالله اجتماع کرده ابراز مخالف کنند. بیانیه جامعه روحانیت تهران حادثه مربوط به عصر آن روز را اینچنین باز مىگوید:
«در موقعى که مردم متدین تهران به اتفاق حضرت آیتالله خوانسارى و بقیه آقایان علما به طرف مسجد مىرفتند عده زیادى از افراد پلیس و نظامى و جمعى از مامورین انتظامى دولتبا باتوم و قنداقه تفنگ و چوب و چماق به سوى علما و جمعیت که فاقد هر گونه وسیله دفاعى بودند حمله کرده عده زیادى را مضروب و مجروح کردند و اهانتشدیدى به مقامات روحانیت نمودند ...»
در قم نیز ماموران حفاظت و انتظامى به مدرسه فیضیه هجوم آوردند و به غارت و چپاول و شکستن شیشههاى مدرسه .. . و ضرب و جرح طلاب پرداختند. آیتالله خوانسارى نیز از حملات پلیس در امان نماند. او همگام با ملت مسلمان به عنوان اعتراض به خیابان آمد و مورد حمله پلیس و ماموران امنیتى قرار گرفت و از ناحیه پا مجروح گردید با این حال از حمایت منادى تشیع ناب دستبرنداشت. (26)
حمله وحشیانه نیروهاى امنیتى به مردم و اهانتبه ساحت مقدس مرجعیت، مورد خشم و انزجار مرجعیتشیعه و مردم متدین قرار گرفت.
آیتالله گلپایگانى ضمن نامهاى به آیتالله سیداحمد خوانسارى تلاشهاى او در راه عزت اسلام را ستود و اعلام کرد; که تحمل سختیها در راه عزت دین توسط شما، زینت صفحات تاریخ خواهد شد. در بخشى از تلگراف آیتالله گلپایگانى که در26 شعبان 82 ارسال شد آمده بود:
«متاعبى را که حضرت مستطاب عالى در راه اعلام فتواى صریح دائر به حرمتشرکت در مراجعه به آراى عمومى تحمل فرمودهاید باعث مزید عزت دین و اعتلاى حکم اسلام و زینت صفحات تاریخ مجاهدات علماى اعلام در راه حفظ اصول دیانت است ... » (27)
تظاهرات روز چهارشنبه نیز ادامه یافت. اما شاه که اینبار قصد عقبنشینى نداشت روز چهارم بهمن خود را به قم «مرکز اصلى انقلاب» رساند و یکى از شدیدترین سخنرانیهاى خود را در نهایت عصبانیتبا توهینهاى بسیار در بین مردم قم و افرادى که از تهران آورده بودند، انجامداد: (28)
به هر حال با ارعاب و جو خفقانى که ایجاد شد رفراندوم در شش بهمن برگزار شد و رقم 711/598/5 موافق و تنها 4115 راى مخالف اعلام شد. فشار و ارعاب در پى اعلام نتایج افزونتر شد. در طول این مدت سه روز بازارها تعطیل شد و علما نیز از رفتن به مساجد خوددارى کردند.
«جامعه روحانیت» از مبارزه منفى آیتالله خوانسارى (نرفتن به نماز جماعتبراى اعلام مبارزه) طى بیانیهاى یاد مىکند:
«به علت مراجعات و تقاضاى حضرت بارى عز اسمه همه امور و مشکلات حل شدو آقایان ائمه جماعتبعد از اطلاع از اینکه آیتالله خوانسارى را نمازگزاران به مسجد بردند به اقامه جماعت و انجام وطایف خود مشغول گردیدند. ولى این نکته باید مورد توجه عموم قرار گیرد که عدم رضایت جامعه روحانیت و ملت مسلمان ایران باقى بوده و با خواستخداوند براى حفظ حریم مقدس اسلام در مواقع لازم تا سر امکان استقامتخواهندنمود.»
جامعه روحانیت تهران
هشتم / رمضان المبارک/ 1382 (29)
رسیدگى به زندانیان
شخصیتسیاسى و نفوذ اجتماعى آیتالله خوانسارى موجب مىشد در سختترین شرایط که دیگران قدرت ابراز نظر نداشتند وى دستبه اعمال نظر بزند از اینرو آنگاه که گروه عمدهاى از علما مانند حاجباقر قمى، سید علىنقى تهرانى، سید محمدعلى سبط و آیتالله فلسفى در زندان به سر مىبردند به دیدارشان شتافته موجبات آسایششان را فراهم سازد. آیتالله فلسفى در خاطرات خود (ص278) مىنویسد:
«معلوم شد که در بیرون منعکس شده است وضع ما در زندان چگونه است و بعضى رفتهاند از آیتالله سید احمد خوانسارى خواهش کردهاند که شما بروید و با زندانىها ملاقات کنید. قصد ساواک این بود که ما را به جاى مناسبى ببرند و براى آیتالله خوانسارى وانمود کنند که جاى زندانىها اینجاست. آنچه شنیدهاید حقیقت ندارد. ... پس از آن ملاقات اجازه دادند براى بعضىها که وضع مزاجى خوبى نداشتند از منزل غذا بیاورند.» (30)
اقدامات آیتالله خوانسارى در رسیدگى به وضع زندانیان و خانواده آنان بیش از آن است که در این مجال بگنجد با این حال به ذکر موردى بسنده شد.
پانزده خرداد 42 و دستگیرى امام
در پى موفقیت در برگزارى رفراندوم و سرکوب اعتراض علما شاه احساس کرد توانسته بر نیروهاى مخالف مذهبى جامعه غالب شود بنابراین با استناد به اصل قانون اساسى که، مجلس شوراى ملى نماینده قاطبه اهالى مملکت است، اعلام کرد: نصف جمعیت این مملکت تا کنون بر خلاف این اصل مسلم قانون اساسى از حق خود محروم مانده و ما این آخرین ننگ اجتماعى ایران را در انتخابات آینده برطرف خواهیم کرد. (31)
در این برهه از تاریخ مراجع تقلید حوزه علمیه قم از «امام خمینى، آیتالله گلپایگانى،...» و علماى مجاهد پایتخت «آیتالله خوانسارى، بهبهانى، تنکابنى» به مخالفتبا طرحهاى خائنانه شاه پرداختند هر چند علماى پایتختبنابر ملاحظات مصلحتى (حفظ عناصر اسلامى، روحانیت، نفوذ و حضور در مرکز) ناچار از موضع گاه بى سر و صدا اقدام مىکردند.
این بار نیز حرکت توفنده در قم و از طرف یگانه مرجع بیدار عصر امام خمینى صورت گرفت. امام در آستانه عید نوروز سال 1342 عزاى عمومى اعلام کرد و نوشت: «دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرده و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد...»
امام همچنین در جواب سخنرانى شاه، سخنان کوبنده سیزده خرداد را در مدرسه ایراد کرد:
«... آیا ما مفتخوریم که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم ما وقتى از دنیا مىرفت همان شب آقازادهاش شام نداشتند یا که مرحوم بروجردى ما وقتى که از دنیا مىروند ششصد هزار تومان «بابتشهریه طلبهها» قرض باقى مىگذارند ایشان فتخورند؟ ولى آنهایى که بانکهاى دنیا را از دسترنج مردم فقیر انباشتهاند کاخهاى عظیم را روى هم گذاشتهاند باز هم ملت را رها نمىکنند و باز هم دنبال این هستند که منافع این کشور را به جیب خود و اسراییل برسانند مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند...» (32)
شاه که از سخنرانى امام به شدت عصبانى بود، دستور دستگیرى ایشان را شخصا صادر کرد. ساعت چهار بامداد پانزدهم خرداد 1342 امام دستگیر و به تهران منتقل شد. بررسى عملکرد حضرت آیتالله العظمى خوانسارى در این برهه از تاریخ خونبار میهن اسلامى که جو خفقان بر همه جا حاکم شده بود، به خوبى مىتواند پرده از شهامت او بردارد. او در بخشى از اعلامیهاى که در16/3/1342 خطاب به عموم ملت مسلمان صادر شد نوشت:
انالله و انا الیه راجعون
... مسؤولین امنیت کشور با نهایت گستاخى حضرات آقایان مراجع عظام و علماى اعلام دامتبرکاتهم را موافق امورى که مباینت آنها با شرع مطهر محرز و مکرر تذکر داده شده است جلوه مىدهند. حقیر در این موقع حساس لازم مىدانم اولیاى امور را متذکر سازم انجام اینگونه اعمال ضد انسانى به حضرات علماى اعلام و قتل و جرح مردم بىپناه نه تنها موجب رفع غائله نخواهد بود بلکه جز تشدید امور و ایجاد تفرقه و وخامت اوضاع اثر دیگرى نخواهد داشت. موجب کمال تاسف است که باید حریم مقدس اسلام و روحانیت از طرف اولیاى امور این چنین مورد تجاوز قرار گیرد «انا لله و انا الیه راجعون»... (33)
با انتشار خبر مربوط به دستگیرى امام تظاهرات عظیمى در قم به راه افتاد که با دخالت پلیس روبرو شد این خبر همان صبح به تهران رسید و با تعطیل شدن بازار تظاهرات بر ضد رژیم از جنوب تهران آغاز شد. دانشگاه را نیز اعتراض فرا گرفت و اندکى بعد آنان به سوى کاخ سلطنتى به راه افتادند. (34)
تا اواسط اسفند 42 امام همچنان در زندان بود و سرانجام بعد از دو ماه به خانه یکى از تجار تهران انتقال یافت.
با این حال سران اطلاعات و مقامات امنیتى از ملاقاتها جلوگیرى مىکرد و سختگیرى از خود نشان مىداد یکى از فضلاى حوزه از همراهى آیتالله سید احمد خوانسارى در این لحظات حساس هم خبر داده است او مىگوید: اوایلى که امام در تهران به حالت تبعید به سر مىبردند و ساواک نسبتبه ملاقات با ایشان خیلى سختگیرى مىکرد و لکن افراد مىتوانستند با تحمل زحماتى ایشان را ملاقات کنند. یک روز صبح زود عازم دیدار امام شدم موقعى که به نزدیکى منزلى که امام در آنجا تشریف داشتند، رسیدم، مشاهده کردم افرادى که منتظر ملاقات امام هستند به صف ایستاده و به وبتبه محضر امام شرفیاب مىشوند. با کمال تعجب دیدم که مرحوم خوانسارى هم جز همین افراد (نفر شانزدهم) به صف ایستاده و منتظر رسیدن نوبت هستند تا با امام ملاقات کنند. (35)
تبعید امام
لایحه اعطاى مصونیتسیاسى به مستشاران نظامى آمریکا، بار دیگر آتش انقلاب را شعلهور کرد و امام در اعتراض به آن کوبندهترین سخنرانى تاریخى خود را ایراد کرد که منجر به تبعید ایشان در تاریخ13 آبان1343 به ترکیه شد. (36)
آیتالله خوانسارى در این موقعیت، ذخیره و اهرم اصلى حوزه علمیه در تهران به حساب مىآمد او با اعلامیهها، گفتهها و درخواستهاى خود حکومتشاه را در فشار قرار داد به صورتى که در ماجراى تبعید امام خمینى به ترکیه او توانست از موقعیتى که داشت استفاده کند. علماى تهران نیز غالبا اعتراضهاى خود را در قالب نامه به وى اظهار مىکردند (37) و به این طریق نقش علماى پایتخت را باید در آن برهه حفظ خود براى حفظ قیام و فشار بر حکام زمان ارزیابى کرد.
اولین اقدام آیتالله خوانسارى در ارتباط با تبعید امام خمینى تشکیل جلسهاى بود که ضمن ارزیابى اوضاع، اقدامات لازم را مشخص کرد. جلسه در روز 5 شنبه، 21 آبان43 با حضور علماى طراز اول تهران، حاج میرزا احمد آشتیانى، حاج سید احمد خوانسارى و شیخ حسین محمدرضا تنکابنى در منزل مرحوم آشتیانى تشکیل شد و از وزیر دربار نیز دعوت به عمل آورد. دستآورد این جلسه اعزام سید فضل الله خوانسارى (داماد آیتالله خوانسارى) به ترکیه براى دیدار با امام خمینى بود. او در29 آذر43 امام را ملاقات کرد و نامههایى را که با خود آورده بود تسلیم امام کرد. (38)
تبعید به عراق
فعالیتهاى علنى و پشت پرده آیتالله سید احمد خوانسارى راز سکوت او را آشکار مىسازد او با این اهرم در صدد بود تا وسیله آزادى یگانه رهبر شجاع شیعه را فراهم سازد. ستاره خوانسار به خوبى توانست از عهده آن برآید و از اهرم سکوت استفاده کند. تا آنجا که شاه طى پیامى شفاهى به آیتالعظمى خوانسارى توسط شریفامامى در17/6/44 گفت: خمینى را به عراق مىفرستم یا به ایران برمىگردانم. (39)
آیتالله خوانسارى طى تلگرامى در مهرماه 1344 خوشحالى خود از انتقال امام به نجف را اینگونه ابراز داشت:
«بشارت تشرف حضرت عالى به عراق موجب مسرت; دوام تاییدات در ظل مبارک ولىعصر عج از خدا مسالت و ملتمس دعا هستم.
احمد الموسوى خوانسارى (40)
قانون خانواده
آیتالله خوانسارى با تمام گرفتاریهایى که اوضاع متشنج و در حال انقلاب ایجاد کرده بود، هرگز از مرکز قانونگذارى (مجلس) و امور داخلى کشور غفلت نکرد. در سال 1345 وقتى دولت لایحهاى به عنوان حمایت از خانواده تسلیم مجلس کرد او با مطالعه دقیق به اشتباهات فاحش آن قانون اشاره کرد و نوشت:
«راجع به لایحه خانواده که تسلیم مجلس شورا شده است. بعد از ملاحظه آنچه در آن درج شده است ظاهرا حدود دوازده ماده آن خلاف احکام اسلامى مىباشد حقیر تلگراف نمودم به جهت مجلس. از قرار مسموع انتشار پیدا کرده امضاى حقیر راجع به این لایحه. نمىدانم این افتراء و کذب محض از چه محلى ناشى شده استخداوند تبارک و تعالى همگى را از شر در این دوره حفظ نماید.
احمد الموسوى الخوانسارى (41)
حادثه19 دى
این حادثه با انتشار مقاله توهینآمیز علیه امام خمینى در روزنامه اطلاعات 18 دىماه56 که بنابر نظر محققان شخصا توسط شاه دستور تهیه آن داده شد، آغاز گشت. در بخشى از این مقاله آمده بود.
«مالکان که براى ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزیر و از روضهخوان تا چاقوکش در اختیار داشتند وقتى با عدم توجه عالم روحانیت و در نیتجه مشکل ایجاد هرج و مرج علیه انقلاب روبرو شدند و روحانیون برجسته معاصر حاضر به همکارى با آنها نشدند در صدد یافتن یک روحانى برآمدند که مردى ماجراجو، بىاعتنا و وابسته و سرسپرده به مراکز استعمارى و بخصوص جاهطلب باشد و بتواند مقصود آنها را تامین نماید. و چنین مردى را یافتند». (42)
انتشار این مقاله که دروغ و دغلبازى سیاسى سراپاى آن را پوشانده بود خشم عمومى خصوصا مردم قم را فرا گرفت. درسها تعطیل شد و طلاب به منزل مراجع حرکت کردند و پس از تایید حرکتخود از طرف مراجع در مسجد اعظم قم اجتماع کردند.
با این حال حادثه اصلى فرداى آن روز یعنى صبح دوشنبه19 دى روى داد. بازارها تعطیل شد و مردم شهر را یکپارچه بر علیه شاه بسیج کردند و مزدوران شاه این قیام انقلابى را به خاک و خون کشیدند. پیامى که امام در این باره صادر کرد، نویدبخش سرنگونى رژیم شاهنشاهى بود;
«با بهانه مختصرى که مامورین ایجاد کردند مرکز تشیع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاک فاطمه معصومه سلام الله علیها به مسلسل بست... من به ملت ایران با این بیدارى و هوشیارى و با این روحیه قوى و شجاعتبىمانند نوید پیروزى مىدهم...» (43)
آیتالله خوانسارى در این زمان چیزى بیش از89 سال از سنشان مىگذشت. او دیگر نمىتوانست همانند واقعه انجمنهاى ایالتى و ولایتى همراه مردم در کوچه و بازار حاضر شود به اضافه این واقعیت که از ابتداء نیز علما قم از وى همواره مىخواستند در مواقع اضطرارى به مذاکره و گوشزد کردن وظیفه و انحرافهاى حکومتى با اولیاء امر بپردازد این بار نیز علما از وى خواستار ایفاء چنین نقشى بودند. آیتالله سید عبدالله شیرازى مىنویسد:
«اینجانب طى نامهاى که به حضرت آیتالله خوانسارى دامتبرکاته نوشتم، خواستار شدم که به مقامات مربوطه تذکر دهند که وظیفه آنان است از روحانیت و احکام دین تجلیل نمایند و ایادى مرموزى که نسبتبه آنان تعدى و تجاوز مىنمایند کوتاه نمایند.» (44)
حضرت آیتالله گلپایگانى نیز طى نامهاى به ایشان خواستار مذاکره و اخطار به مسؤولین شد و اینگونه نوشت:
«... مستدعى استبه مسؤولین امور اخطار فرمایید که مسؤولیت این حوادث فجیعه که هماکنون با دستگیرى و تبعید بعضى طلاب محترم و سلب آزادى از مردم ادامه دارد، متوجه آنها است. و در برابر خداوند متعال مسؤول هستند و جوابى نخواهند داشت...» (45)
آیتالله خوانسارى این بار نیز با مقامات وقت مذاکره کرد و طى نامهاى در27/10/56 به آیتالله مرعشى نجفى در قم نوشت: از جهت وقوع حادثه در حوزه همگى مکدر و شدیدا متاثر، با مقامات مربوطه مذاکره شد...» (46)
دیدار با امام
طوفانهاى شدیدى که تا سال1357 همواره در حال وزیدن بود، بالاخره بنیان سلطه پهلوى را از ریشه کند. امام خمینى در صبح روز 5 شنبه 12 بهمن1357 وارد ایران شد و در مدرسه رفاه تهران اقامت گزید.
آیتالله سید احمد خوانسارى با کهولتسن در حالى که نود سالگى خود را پشتسر مىگذاشت، در مدرسه علوى شماره 1 به حضور امام شتافت. آیتالله خلخالى در این باره مىگوید: به خاطر دارم که اوایل قیام آیتالله خوانسارى ... بعد از نماز مغرب و عشاء براى دیدن امام به دبیرستان علوى شماره یک آمده بود. (47)
غروب ستاره خوانسار
بیش از96 سال از عمر پر برکت آیتالله خوانسارى مىگذشتیک هفته قبل از وفات آیتالله العظمى خوانسارى اطرافیان را از وفات خود آگاه ساخت و سربر بالین نهاد. (48) تا اینکه بعد از یک عمر تلاش، در عرصههاى گوناگون اخلاقى، معنوى، سیاسى و اجتماعى در اولین ساعات بامداد روز شنبه29/10/63 مطابق با27 ربیعالثانى 1405 نداى حق را لبیک گفت.
دروس حوزههاى علمیه تعطیل و از سوى دولت وقتیک هفته در سراسر کشور عزاى عمومى شد و بازار تهران نیز به مدت سه روز تعطیل شد. با احترام و استقبال مردمى با شکوه پیکر مطهرش رابه قم آوردند و بعد از تشییعى بىنظیر حضرت آیتالله العظمى گلپایگانى نماز میتخواند و در کنار مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد. (مزار او کنار قبر علامه طباطبایى قرار دارد.) امام خمینى در بخشى از پیام خود به مناسبت رحلتستاره آسمان فضایل، سید احمد خوانسارى، نوشت:
«این عالم جلیل بزرگوار و مرجع معظم که پیوسته در حوزههاى علمیه و مجامع متدینه، مقام رفیع و بلندى داشت و عمر شریف خود را در راه تدریس و تربیت و علم و عمل به پایان رسانده حق بزرگى بر حوزهها دارد.
چه که با رفتار و اعمال خود و تقوا و سیره خویش پیوسته در نفوس مستعده مؤثر و موجب تربیتبود». (49)
آیتالله گلپایگانى نیز در بخشى از اعلامیه خود زوایاى گوناگونى از فضایل او را بیان کرد.
«... با کمال تاسف رحلت مرجع عالیقدر، بقیةالسلف و اسوه فضایل و تقوا و فقیه اهل بیت، حضرت آیةالله آقاى حاج سید احمد خوانسارى قدس سره را به آستان اقدس حضرت بقیةالله ارواح العالمین له الفداء و به محاضر علماى اعلام و حوزههاى علمیه و به عموم ملت مسلمان و شیعه جهان تسلیت عرض مىکنم. آن فقیه روحانیت در علم و عمل و مخالفت هوى و اطاعت مولى و ترک اقبال به دنیا و انقطاع الى الله و جامعیت علمى و تدریس و تالیف و عبادت و تواضع در بیش از نیم قرن مشار بالبنان و مسلم بین اقرانبود...» (50)
پىنوشتها:
1-از وى کتابى در باره ابوبصیر بر جاى مانده است.
2-نور علم، شماره 18، ص 12.
3-آینه دانشوران، ص489 و 490.
4-مکتب اسلام، سال 24، شماره 11، ص 1 و 2.
5-مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4، ص383.
6-پاسخ امام به نامه آقاى قدیرى، 2/7/1367.
7-آینه دانشوران، ص489.
8-ماهانه سیصد هزار تومان شهریه طلاب مىداد. مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4، ص 384.
9-دوست فاضل و محقق گرانمایه آقاى ناصرالدین انصارى قمى در تحقیقات خود راجع به سید احمد خوانسارى فرازهاى زیبایى از زهد و ... سید را یادآورد شده است. مقاله حاضر با همیارى خالصانه ایشان فراهم آمد.
10-به نقل از شیخ ابراهیم غضنفرى.
11-کرامات صالحین، ص319 ، 310.
12-نور علم، ش 8، ص 15.
13-برخى از علماى قم که قبل از ورود آیتالله العظمى حائرى در قم بودند عبارتند از: «میرزا محمد ارباب، محمد فیض، ابوالقاسم بنمحمد کریم، محمد کبیر، سید فخرالدین سیدى، حسن فاضل، محمود روحانى، عهدى حکمى، میر سید محمد، سید محمد تقى رضوى، على اکبر اردکانى یزدى، سید حسین کوچه حرمى، شیخ محمد حسین، شیخ حسن نویسى، ملا محمود، میرزا جواد ملکى تبریزى، محمد تقى بافقىو...
شرح احوال حضرت آیتالله العظمى اراکى، رضا استادى، ص66 تا77 را مطالعه کنید.
14- برخى از مهاجرین از حوزه اراک به قم عبارتند از: آیتالله العظمى اراکى، محمد رضا گلپایگانى، روح الله خمینى، محمد تقى خوانسارى، سید احمد خوانسارى، شیخ اسماعیل جاپنقى، حسن فرید اراکى، میرزا محمد على ادیب تهرانى، ابوالفضل زاهدى، هدایتالله گلپایگانى، میر سید محمد، عبدالحسین صاحب الدارى، ریحانالله نجفى گلپایگانى، شیخ محمد بنملا على جاپلقى، حسن فرید گلپایگانى، سید محمد بنحاج میرزا هدایتالله حائرى گلپایگانى، سید کاظم موسوى گلپایگانى، خلیل کمرهاى، شیخعباس تهرانى و ...». همان، ص53 تا 64.
15- نور علم، ش 11، ص 64.
16- نقباء البشر، ج 1، ص 462.
17- داستان انقلاب، محمود طلوعى، ص 192. آیتالله فلسفى در خاطرات و مبارزات خود مىگوید:
«شاید در زمان حیات آیتالله بروجردى دولتبه فکر اجراى قانون انجمنهاى ایالتى و ولایتى به صورت دلخواه خود بود لیکن جرات انجام آن را نداشت تا بالاخره یک سال و نیم بعد از فوت ایشان در حالى که تنها چند ماهى از نخستوزیرى علم گذشته بود و مجلش شورا و سنا هم با شروع نخستوزیرى امینى منحل شده بود، دولت علم از فرصت استفاده کرد و در اوایل پاییز 1341 تصویبنامهاى گذراند که طى آن در قانون انجمنهاى ایالتى و ولایتى قید اسلام و ذکوریتحذف مىگردید. روزنامه جمهورى اسلامى،13 آبان1376.
18- این اعلامیه مربوط به9 آبان ماه است.نهضت روحانیون ایران، ج3، ص 138، اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 50. اولین اطلاعیه او در ص 32 اسناد انقلابى ثبتشده است.
19- همان، خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى روزنامه جمهورى، شماره 31.
20- همان، ص196.
21- همان، ص197.
22-اسناد انقلاب اسلامى، ص 52 این اطلاعیه به امضاى آیات عظام بهبهانى، خوانسارى، تنکابنى و محمدتقى آملى رسیده است.
23- نهضت روحانیون ایران، ج3، ص 155 و156.
24- همان، ص207 و اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 58.
25- اسناد انقلاب اسلامى. ج 1، ص59.
26- همان، ج 4، ص 20.
27- همان، ج 1، ص 61.
28- بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، ص 265 تا263.
29- اسناد انقلاب اسلامى، ج 4، ص27.
30- خاطرات حجةالاسلام فلسفى، ص 278.
31- داستان انقلاب، ص203.
32- همان، ص 210.
33- نهضت روحانیون، ج 4، ص 110 و 111، اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 120 و 121.
34- داستان انقلاب، ص 214.
35- نور علم، ش 8، ص 15.
36- داستان انقلاب، ص223 تا 224.
37- نهضت امام خمینى، ج 2، ص 22 و23 و 42.
38- همان، ص 51.
39- همان، ج 2، ص99 و 100.
40- اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص293.
41- همان، ص303.
42- تاریخ سیاسى معاصر ایران، مدنى، ج 2، ص243 تا245.
43- پیام انقلاب، ج 1، ص 195 تا 194.
44- نهضت روحانیون، ج7، ص47 و 48.
45- اسناد انقلاب اسلامى، ج 1 مربوط به سند تاریخ 22/10/1356.
46- همان، ج 1، ص416.
47- روزنامه سلام17/2/1371 خاطرات آیتالله خلخالى.
48- گنجینه دانشمندان، ج9، ص 150 - از وى تنها یک پسر به نام سیدجعفر باقى مانده است.
49- نور علم، ش 8، ص17.
50- همان.