شرایط کارگزاران از دیدگاه نهجالبلاغه
آرشیو
چکیده
متن
براى تبیین صفات و ویژگیهاى کارگزاران در نهجالبلاغه، لازم است مختصرى در باره حکومت از منظر على(ع) بحثشود، به دلیل اینکه اوصاف کارگزارانى که على(ع) مطرح کرده در راستاى حکومتى است که مورد قبول آن حضرت است. جهت رعایت اختصار در مقاله حاضر به دو محور زیر بسنده مىشود:
الف: ضرورت حکومت
جاى تردید نیست که نقش حکومت در برقرارى نظم، حفظ امنیت، احقاق حق و اجراى قوانین و ... (1) یک نقش بنیادى است. بر اساس نقش حکومت در تحقق اهداف فوق است که جامعه بشرى در هیچ مقطع زمانى خالى از حکومت نبوده است. بشر در همان عصر حجر هم شبیه حکومت را تشکیل داده است. عقل و فطرت (2) نیز به این ضرورت حکم مىکنند. دانشمندان جهان مانند افلاطون (3) ، ارسطو (4) ، منتسکیو (5) و ... به ضرورت حکومتحکم کردهاند. دانشمندان اسلامى همانند شیخ طوسى (6) ، علامه حلى (7) ، ابوالحسن ماوردى (8) ، امام خمینى (9) و ... بر ضرورت حکومت اتفاق دارند.
چنانکه ابنحزم اندلسى در خصوص ضرورت حکومت ادعاى اجماع کرده است.. (10)
نگرش على(ع) در باره ضرورت حکومتبا دیدگاه عقلا در خصوص ضرورت حکومت هماهنگ است. با توجه به فطرى و عقلى بودن حکومتحضرت در قبال فکر آنارشیسم که به وسیله خوارج ترویج مىشد و مىگفتند: «لا حکم الا الله» (11) ; به ضرورت عنصر حکومتحکم کرده فرمود: «... کلمة حق یراد بها الباطل، نعم انه لا حکم الا الله، ولکن هولآء یقولون لا امرة الا الله، و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر ...» (12)
همچنین آن حضرت فرمود: «الامام الجائر خیر من الفتنة» (13) : «وال غشوم خیر من فتنة تدوم» (14) پیشواى ظالم از هرج و مرج است.
ب - ارزش حکومت
در حوزه فرهنگ سیاسى امام على(ع) حکومتبا لذات هدف نیست; بلکه ابزار و وسیلهاى است، براى اجراى قوانین الهى، برقرارى عدالت اجتماعى و احقاق حق. چنانکه على(ع) به آن تصریح کرده است. (15) حکومتبه این معنا است که على(ع) و بارها از آن دفاع مىکرد که این حق به صاحب اصلى آن برگردد. (17) على(ع) از این قسم حکومتبه عنوان امانت الهى یاد کرده است. چنانکه آن حضرت خطاب به عامل آذربایجان فرمود: «... و ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فى عنقک امانة...» (18) نگرش امام على(ع) در خصوص حکومتبدین معنا ریشه قرآنى دارد که در قرآن نیز از حکومتبه عنوان امانتیاد شده است: «ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الى اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ...» (19)
از دیدگاه على(ع) حکومتبدین معنا پدیده ارزشمندى است. اما حکومتبه معناى ریاستطلبى که بنىامیه و بنىعباس و همه حاکمان جائر از آن به عنوان وسیله عیاشى و رقابتهاى سیاسى بهره مىگرفته و مىگیرند; و در راه رسیدن به آن از هیچ جنایتى دریغ نمىکردند، از دیدگاه على(ع) فاقد ارزش بوده و به اندازه بند یک کفش ارزش ندارد. (20) برخى تصور کردهاند که على(ع) نسبتبه حکومت ارزش قایل نبوده است. در جواب این تصور باید گفت: حکومتبه معناى ریاستطلبى است که از منظر على(ع) فاقد ارزش است. از اینرو است که پیامبر اسلام(ص) مردم را علیه حاکمان جائر که حکومت غیر قانونى تشکیل داده و از حکومتسوء استفاده مىکنند، دعوت به قیام کرد. (21)
همانطورى که ملاحظه شد: از دیدگاه على(ع) حکومت امانت است. از اینرو این امانت الهى باید به کارگزارانى سپرده شود که واجد ویژگیها و اوصافى باشند که على(ع) خود به آن اشاره کرده است. در اینجا جهت رعایت اختصار به برخى از این ویژگیها و صفات اشاره مىشود:
1- خودسازى
از دیدگاه اسلام خودسازى از اهمیت ویژهاى برخوردار است. چنانکه در قرآن یکى از اهداف بعثت پیامبر اسلام خودسازى بیان شده است. (22) در آیات (23) و روایات (24) نیز به این عنصر توجه خاص شده است. چنانچه پیامبر اسلام(ص) از جهاد با نفس به عنوان جهاد اکبر یاد کرده است. (25)
خودسازى براى همه انسانها لازم است; ولکن براى کارگزاران; وجود چنین صفتى ضرورى بوده و اهمیتخاص دارد. به دلیل اینکه مدیران با جان، مال و آبروى مردم ارتباط داشته و نقش بنیادى در اصلاح و فساد جامعه دارند. چنانکه پیامبر اسلام(ص) در خصوص نقش فقهاء و حاکمان در اصلاح و فساد امت فرمود: «صنفان من امتى اذا صلحا صلحت امتى، و اذا فسد فسدت امتى، قیل: و من هما؟ قال: الفقهاء و الامراء.» (26)
على(ع) نیز با پیروى از رسول اکرم(ص) اصلاح جامعه و امت را منوط به اصلاح حاکمان و کارگزاران مىداند. چنان که آن حضرت فرمود: «فلیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاة ...». (27) همچنان آن حضرت یکى از وظایف کارگزاران را اصلاح جامعه بیان کرده است. (28) طبیعى است که مدیران و کارگزارانى مىتوانند به اصلاح جامعه بپردازند که خود قبلا به خودسازى پرداخته باشند. از اینرو على(ع) فرمود که رهبر امت اسلامى قبل از اصلاح دیگران خود را تزکیه نموده و با عمل دیگران را به اسلام دعوت کند. «من نصب للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ...» (29) هر کس که مىخواهد خود را در معرض رهبرى مردم قرار دهد، باید پیش از آموزش دیگران به تعلیم خویش بپردازد. على(ع) خود چنین بود. چنانچه آن حضرت فرمود: «اى مردم! به خدا قسم من هیچگاه شما را به فرمانبرى خدا دعوت نکردهام مگر آنکه در عمل کردن به آن فرمان بر شما پیشى گرفتهام. همچنین از چیزى منع نکردهام، جز آنکه پیش از شما خودم از آن دورى جستهام ...» (30)
با توجه به اهمیتخودسازى کارگزاران است که على(ع) مالکاشتر را به رعایت تقوا، گزینش اطاعتخدا، پیروى از آنچه در قرآن و سنت آمده، جهاد با نفس، تملک نفس و کنترل شهوت، دعوت مىکند. چنانکه آن حضرت خطاب به مالکاشتر فرمود:
«امره بتقوى الله، و ایثار اطاعته و اتباع ما امر به فى کتابه ... و امره ان یکسر نفسه من الشهوات و یزعها عند الحجمات فان النفس امارة بالسوء الا ما رحم الله ... فاملک هواک ...» (31)
توصیه مقام معظم رهبرى به اعضاى دولت جناب آقاى خاتمى در خصوص برقرارى ارتباط ویژه با خداوند، در حقیقت توجه به لزوم خودسازى دولتمردان است. کسانى که به قدرت مىرسند در معرض آسیبهاى بیشترى قرار مىگیرند و قدرت فسادآور است; مگر براى انسانهاى خودساخته و آراسته به تقوا که به تعبیر على(ع) تقوا سپرى استبراى حفط انسان از آسیبها و لغزشها (32)
2- سادهزیستى
یکى از ویژگیهاى مهم کارگزاران نظام اسلامى سادهزیستى است. سادهزیستى و دورى از تجملگرایى یکى از ارزشهاى پذیرفته مکتب انبیاء است. از اینرو رهبران الهى ساده زندگى مىکردند و دیگران را نیز به این عنصر دعوت مىکردند.
بىتردید براى کارگزاران رعایتسادهزیستى از دو جهت اهمیت دارد: اول: آنکه آنان پاسداران ارزشهاى اسلامى هستند. از اینرو باید الگو باشند. دوم: سادهزیستى آنان موجب مىشود که کارگزاران با فقر و درد محرومان و فقیران جامعه بیشتر آشنا شده و سیاستهایى را در رفع مشکلات آنها و فقرزدایى اتخاذ نمایند. کارگزارانى که طعم تلخ فقر را نچشیدهاند، نمىتوانند درد فقیران و محرومان را درک کنند. از اینرو است که على(ع) فلسفه زهد و سادهزیستى حاکمان اسلامى را همدردى با فقیران و محرومان بیان مىکند: «ان الله فرض على ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیع بالفقیر فقره» (33) خداوند بر حاکمان عادل واجب کرده است که زندگانى خویش را در سطح مردم فقیر قرار دهند. تا رنج فقر، مستمندان را ناراحت نکند.
امام راحل با پیروى از امام على(ع) فرمود: «رئیسجمهور و وکلاى مجلس از طبقهاى باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند نه از سرمایهداران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمىتوانند بفهمند.» (34)
با توجه به اهمیتسادهزیستى است که على(ع) عثمان بنحنیف استاندار بصره را به خاطر شرکت او در مجلسى که فقیران حضور ندارند و از غذاهاى رنگارنگ استفاده شده، مزمت کرده چنین مىفرماید: «... امام و رهبر شما از دنیا به جامه و از غذا به دو قرص نان اکتفا کرده است. اگر بخواهم مىتوانم غذاى خویش را از عسل مصفى و مغز گندم و لباس خویش را از ابریشم قرار دهم ...
چگونه ممکن است هواى نفس بر من غلبه کند و مرا به سوى انتخاب بهترین خوراکها بکشاند در صورتى که شاید در حجاز یا یمامه افرادى باشند که امید همین یک قرص نان را هم ندارند و دیرزمانى است که شکمشان سیر نشده است; آیا سزاوار استشب را با سیرى صبح کنم در صورتى که در اطرافم شکمهاى گرسنه و جگرهاى سوزان قرار دارد؟ ...» (35)
بىتردید یکى از وظایف مهم رئیس دولت نظارت بر اعمال کارگزاران است. چنانچه از نامه على(ع) به عثمانبنحنیف استفاده مىشود که آن حضرت بر اعمال و رفتار عثمان کاملا نظارت داشته است. در شان نظام اسلامى نیست که خداى نکرده برخى از کارگزاران طورى زندگى و رفتار کنند که محبوبیتخویش را از دست داده و موجب فراهم شدن ثروتهاى بادآورده شود. بىتردید یکى از علل محبوبیتشهیدان رجایى و باهنر در جامعه ما همانا سادهزیستى آنها است; که سادهزیستى آنها امروزه به عنوان یک فرهنگ در جامعه اسلامى ایران مطرح است.
3- رابطه با مردم
در ساختار حکومت اسلامى نقش مردم یک نقش بنیادى و کلیدى است. در فرهنگ شیعه گزینش رهبرى امت اسلامى با انتخاب مردم و در چارچوب شرایط الهى است و مشارکت و حضور مردم در حکومت نادیده گرفته نشده است. از اینرو على(ع) در هنگام به خلافت رسیدن، از مردم بیعت گرفت. (37) بىتردید یکى از علل بیعت گرفتن همانا مردمى بودن حکومت است. اگر حکومت را به یک کبوترى تشبیه کنیم که به سوى هدف نهایى پرواز مىکند، بىتردید یک بال او مردم است. حکومتبدون مشارکت مردم همانند کبوتر بال شکسته است که به هدف نمىرسد. نقش مشارکت مردم ایران در حفظ نظام جمهورى اسلامى، شاهد بر مدعا است.
یکى از ویژگیهاى مهم کارگزاران، مردمى بودن آنان است. اگر کارگزارى پایگاه مردمى بودن خود را از دست داد، بىتردید در ایفاى مسؤولیتخود موفق نیست. پایگاه مردمى در صورتى به وجود مىآید که کارگزاران خود را «تافته جدا بافته» تلقى نکرده و از مردم باشند و در میان مردم. اگر کارگزاران در میان مردم نباشند و حقایق و مشکلات مردم را از زبان آنان نشوند; چطور مىتوانند، سیاستهاى معقول و منطقى براى رفع مشکلات آنان اتخاذ کنند؟ مسؤولانى که در اتاقهاى در بسته به فعالیتهاى خود بپردازند، و از دیدگاهها و خواستهاى مردم فاصله گرفته و مردم مدتها انتظار بکشند که موفق به دیدار آنان شوند; هیچ گاه موفق نخواهند بود. و همین عدم ارتباط کارگزاران با مردم موجب مىشود که مردم در شناختحقایق دچار اشتباه شوند.
با توجه به اهمیت رابطه کارگزاران با مردم و پایگاه مردمى بودن و آثار مفید آن است که على(ع) خطاب به مالکاشتر مىفرماید: «... و اجعل لذوى الحاجات منک قسما تفرغ لهم فیه شخصک، و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه لله الذى خلقک و تقعد عنهم جندک و اعوانک من احراسک و شرطک. حتى یکلمک متکلمهم غیر متتعتع ...» (38) و براى حاجتمندان بخشى از اوقات خود را اختصاص ده و با آنان در مجمع عمومى بنشین، و براى خداوندى که تو را آفریده خضوع کن، و سپاهیان و پاسداران را از جمع آنان دور گردان تا آنها بدون پروا و هراس با تو صحبت کنند...» (39) همچنین آن حضرت در همان نامه فرمود: «... مبادا مدت طولانى از مردم فاصله بگیرى، زیرا احتجاب حکام از مردم خود نوعى تنگنا و باعثبىاطلاعى از حقایق است و باعثبىاطلاعى مردم از واقعیت جریان کارها مىشود، و این عدم آگاهى موجب تلبیس حق و باطل ... مىگردد. حاکم، انسانى بیش نیست و حقایق را بدون ارتباط و مشاهده نمىتواند درک کند و واقعیتها که نشانههاى مخصوص روى آنها نصب نشده است که راست و دروغ و صحت و سقم آنها را مشخص کند. تو با اینکه مرد عمل به حق هستى و از اعطاى حق دریغ ندارى در این صورت پس چرا از مردم فاصله مىگیرى ... در این صورت مردم به سرعت از تو ناامید مىشوند ...» (40)
4- سعهصدر
یکى از ویژگیها و صفات مهم کارگزاران سعهصدر استسعهصدر که به معناى با حوصلگى، گشادگى نظر و همتبلند به کار مىرود، از صفات ضرورى کارگزاران است. در فرهنگ اسلام نیز به آن توجه شده است. چنانکه در قرآن در باره رسول اکرم(ص) مىخوانیم: «الم نشرح لک صدرک» (41) و همچنین از زبان حضرت موسى در قرآن آمده است: «رب اشرح لی صدرى و یسرلى امرى ...» (42) سعهصدر و توجه به دیدگاهها و انتقاد مخالفان رمز موفقیتیک کارگزار است. کارگزاران نباید در مقابل انتقاد مخالفان تحمل خود را از دست داده، عجولانه قضاوت کرده، آنان را سرکوب کنند، بلکه با سعهصدر به انتقاد آنان توجه کرده و حقایق را قبول کنند، که روح انتقادپذیرى صفتى پسندیده است. همچنین باید کارگزاران در قبال خواستهاى مشروع مردم و رسیدگى به مشکلات آنان پرحوصله بوده و همتبلند داشته باشند. از اینرو است که از دیدگاه نهجالبلاغه رمزموفقیت کارگزاران سعهصدر بیان شده است: « آلة الریاسة سعةالصدر» (43) وسیله حکمرانى سعهصدر است.
على(ع) خطاب به مالکاشتر در خصوص رعایت صفتسعهصدر فرمود: «... ثم احتمل الخرق منهم و العىغ و نح الضیق و الانف ...» (44) آنگاه از آنان (مردم) خشونت و ناتوانى در سخن را تحمل کن و کمحوصلگى و بىاعتنایى را واگذار.
پىنوشتها:
1- ر.ک: نهجالبلاغه فیضالاسلام، خطبه 131، ص407.
2- ر.ک: کتاب مرجعیت و روحانیت، مقاله علامه طباطبایى.
3- جمهورى، اثر افلاطون.
4- سیاست، اثر ارسطو.
5- روح القوانین.
6- ر.ک: تلخیص الشافى 1:55.
7- ر.ک: الفین:67.
8- ر.ک: الاحکام السلطانیة: 5.
9- ر.ک: ولایت فقیه; کتاب البیع، ج 2.
10- ر.ک: الفصل فى الملل و الاهوا و النحل 4:87.
11- نهجالبلاغه فیضالاسلام، خطبه 40.
12- نهجالبلاغه فیض، خطبه 40; نهجالبلاغه عبده، حطبه40.
13- شرح نهجالبلاغه، ابن میثم، ج 2، ص103.
14- ر.ک: غرور و درر6:236.
15- ر.ک: نهجالبلاغه فیض الاسلام، خطبه 131 و 40.
16- ر.ک: تاریخ طبرى 4: 234; نهجالبلاغه، خطبه 2 و171.
17- ر.ک: نهجالبلاغه فیض، خطبه 171.
18- نهجالبلاغه، نامه 5; ر.ک: سیرى در نهجالبلاغه، ص131.
19- نساء: 58.
20- نهجالبلاغه فیض، خطبه33، ص 11.
21- تاریخ طبرى 4: 304.
22- جمعه: 2.
23- ر.ک: شمس: 8; جمعه: 2; بقره: 212; عنکبوت:6; فجر:27 - 30; القیامة: 2.
24- ر.ک: سفینة البحار 2: 728; بحار67 از ص 64 به بعد، چاپ بیروت.
25- ر.ک: بحار67: 65; امالى صدوق:279; معانىالاخبار:160.
26- بحار 2:49.
27- نهجالبلاغه، خطبه 214; ر.ک: سیرى در نهجالبلاغه:107.
28- ر.ک: نهجالبلاغه آغاز نامه53.
29- نهجالبلاغه، حکمت 70.
30- نهجالبلاغه صبحى الصالح: 250.
31- نهجالبلاغه، آغازنامه 35; بحار 74; 240.
32- ر.ک: نهجالبلاغه، صبحى الصالح، خطبه23.
33- نهجالبلاغه صبحى صالح، خطبه209.
34- صحیفه نور، 21; 190.
35- نهجالبلاغه فیضالاسلام، نامه 45. قسمت از این ترجمه از کتاب سیرى در نهجالبلاغه اخذ شده است.
36- ر.ک: تفسیر الدر المنثور7:517; سنن نسائى،7: 38; نور ثقلین 5:307.
37- ر.ک: انساب الاشراف3:7; اسد الغابة 4: 12; کامل ابناثیر3: 190.
38- نهجالبلاغه، نامه53; بحار 74: 285.
39- همان.
40- نهجالبلاغه، نامه53.
41- انشراح: 1.
42- طه، 25.
43- نهجالبلاغه صبحى صالح، حکمت176.
44- نهجالبلاغه، نامه53.
الف: ضرورت حکومت
جاى تردید نیست که نقش حکومت در برقرارى نظم، حفظ امنیت، احقاق حق و اجراى قوانین و ... (1) یک نقش بنیادى است. بر اساس نقش حکومت در تحقق اهداف فوق است که جامعه بشرى در هیچ مقطع زمانى خالى از حکومت نبوده است. بشر در همان عصر حجر هم شبیه حکومت را تشکیل داده است. عقل و فطرت (2) نیز به این ضرورت حکم مىکنند. دانشمندان جهان مانند افلاطون (3) ، ارسطو (4) ، منتسکیو (5) و ... به ضرورت حکومتحکم کردهاند. دانشمندان اسلامى همانند شیخ طوسى (6) ، علامه حلى (7) ، ابوالحسن ماوردى (8) ، امام خمینى (9) و ... بر ضرورت حکومت اتفاق دارند.
چنانکه ابنحزم اندلسى در خصوص ضرورت حکومت ادعاى اجماع کرده است.. (10)
نگرش على(ع) در باره ضرورت حکومتبا دیدگاه عقلا در خصوص ضرورت حکومت هماهنگ است. با توجه به فطرى و عقلى بودن حکومتحضرت در قبال فکر آنارشیسم که به وسیله خوارج ترویج مىشد و مىگفتند: «لا حکم الا الله» (11) ; به ضرورت عنصر حکومتحکم کرده فرمود: «... کلمة حق یراد بها الباطل، نعم انه لا حکم الا الله، ولکن هولآء یقولون لا امرة الا الله، و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر ...» (12)
همچنین آن حضرت فرمود: «الامام الجائر خیر من الفتنة» (13) : «وال غشوم خیر من فتنة تدوم» (14) پیشواى ظالم از هرج و مرج است.
ب - ارزش حکومت
در حوزه فرهنگ سیاسى امام على(ع) حکومتبا لذات هدف نیست; بلکه ابزار و وسیلهاى است، براى اجراى قوانین الهى، برقرارى عدالت اجتماعى و احقاق حق. چنانکه على(ع) به آن تصریح کرده است. (15) حکومتبه این معنا است که على(ع) و بارها از آن دفاع مىکرد که این حق به صاحب اصلى آن برگردد. (17) على(ع) از این قسم حکومتبه عنوان امانت الهى یاد کرده است. چنانکه آن حضرت خطاب به عامل آذربایجان فرمود: «... و ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فى عنقک امانة...» (18) نگرش امام على(ع) در خصوص حکومتبدین معنا ریشه قرآنى دارد که در قرآن نیز از حکومتبه عنوان امانتیاد شده است: «ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الى اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ...» (19)
از دیدگاه على(ع) حکومتبدین معنا پدیده ارزشمندى است. اما حکومتبه معناى ریاستطلبى که بنىامیه و بنىعباس و همه حاکمان جائر از آن به عنوان وسیله عیاشى و رقابتهاى سیاسى بهره مىگرفته و مىگیرند; و در راه رسیدن به آن از هیچ جنایتى دریغ نمىکردند، از دیدگاه على(ع) فاقد ارزش بوده و به اندازه بند یک کفش ارزش ندارد. (20) برخى تصور کردهاند که على(ع) نسبتبه حکومت ارزش قایل نبوده است. در جواب این تصور باید گفت: حکومتبه معناى ریاستطلبى است که از منظر على(ع) فاقد ارزش است. از اینرو است که پیامبر اسلام(ص) مردم را علیه حاکمان جائر که حکومت غیر قانونى تشکیل داده و از حکومتسوء استفاده مىکنند، دعوت به قیام کرد. (21)
همانطورى که ملاحظه شد: از دیدگاه على(ع) حکومت امانت است. از اینرو این امانت الهى باید به کارگزارانى سپرده شود که واجد ویژگیها و اوصافى باشند که على(ع) خود به آن اشاره کرده است. در اینجا جهت رعایت اختصار به برخى از این ویژگیها و صفات اشاره مىشود:
1- خودسازى
از دیدگاه اسلام خودسازى از اهمیت ویژهاى برخوردار است. چنانکه در قرآن یکى از اهداف بعثت پیامبر اسلام خودسازى بیان شده است. (22) در آیات (23) و روایات (24) نیز به این عنصر توجه خاص شده است. چنانچه پیامبر اسلام(ص) از جهاد با نفس به عنوان جهاد اکبر یاد کرده است. (25)
خودسازى براى همه انسانها لازم است; ولکن براى کارگزاران; وجود چنین صفتى ضرورى بوده و اهمیتخاص دارد. به دلیل اینکه مدیران با جان، مال و آبروى مردم ارتباط داشته و نقش بنیادى در اصلاح و فساد جامعه دارند. چنانکه پیامبر اسلام(ص) در خصوص نقش فقهاء و حاکمان در اصلاح و فساد امت فرمود: «صنفان من امتى اذا صلحا صلحت امتى، و اذا فسد فسدت امتى، قیل: و من هما؟ قال: الفقهاء و الامراء.» (26)
على(ع) نیز با پیروى از رسول اکرم(ص) اصلاح جامعه و امت را منوط به اصلاح حاکمان و کارگزاران مىداند. چنان که آن حضرت فرمود: «فلیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاة ...». (27) همچنان آن حضرت یکى از وظایف کارگزاران را اصلاح جامعه بیان کرده است. (28) طبیعى است که مدیران و کارگزارانى مىتوانند به اصلاح جامعه بپردازند که خود قبلا به خودسازى پرداخته باشند. از اینرو على(ع) فرمود که رهبر امت اسلامى قبل از اصلاح دیگران خود را تزکیه نموده و با عمل دیگران را به اسلام دعوت کند. «من نصب للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ...» (29) هر کس که مىخواهد خود را در معرض رهبرى مردم قرار دهد، باید پیش از آموزش دیگران به تعلیم خویش بپردازد. على(ع) خود چنین بود. چنانچه آن حضرت فرمود: «اى مردم! به خدا قسم من هیچگاه شما را به فرمانبرى خدا دعوت نکردهام مگر آنکه در عمل کردن به آن فرمان بر شما پیشى گرفتهام. همچنین از چیزى منع نکردهام، جز آنکه پیش از شما خودم از آن دورى جستهام ...» (30)
با توجه به اهمیتخودسازى کارگزاران است که على(ع) مالکاشتر را به رعایت تقوا، گزینش اطاعتخدا، پیروى از آنچه در قرآن و سنت آمده، جهاد با نفس، تملک نفس و کنترل شهوت، دعوت مىکند. چنانکه آن حضرت خطاب به مالکاشتر فرمود:
«امره بتقوى الله، و ایثار اطاعته و اتباع ما امر به فى کتابه ... و امره ان یکسر نفسه من الشهوات و یزعها عند الحجمات فان النفس امارة بالسوء الا ما رحم الله ... فاملک هواک ...» (31)
توصیه مقام معظم رهبرى به اعضاى دولت جناب آقاى خاتمى در خصوص برقرارى ارتباط ویژه با خداوند، در حقیقت توجه به لزوم خودسازى دولتمردان است. کسانى که به قدرت مىرسند در معرض آسیبهاى بیشترى قرار مىگیرند و قدرت فسادآور است; مگر براى انسانهاى خودساخته و آراسته به تقوا که به تعبیر على(ع) تقوا سپرى استبراى حفط انسان از آسیبها و لغزشها (32)
2- سادهزیستى
یکى از ویژگیهاى مهم کارگزاران نظام اسلامى سادهزیستى است. سادهزیستى و دورى از تجملگرایى یکى از ارزشهاى پذیرفته مکتب انبیاء است. از اینرو رهبران الهى ساده زندگى مىکردند و دیگران را نیز به این عنصر دعوت مىکردند.
بىتردید براى کارگزاران رعایتسادهزیستى از دو جهت اهمیت دارد: اول: آنکه آنان پاسداران ارزشهاى اسلامى هستند. از اینرو باید الگو باشند. دوم: سادهزیستى آنان موجب مىشود که کارگزاران با فقر و درد محرومان و فقیران جامعه بیشتر آشنا شده و سیاستهایى را در رفع مشکلات آنها و فقرزدایى اتخاذ نمایند. کارگزارانى که طعم تلخ فقر را نچشیدهاند، نمىتوانند درد فقیران و محرومان را درک کنند. از اینرو است که على(ع) فلسفه زهد و سادهزیستى حاکمان اسلامى را همدردى با فقیران و محرومان بیان مىکند: «ان الله فرض على ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیع بالفقیر فقره» (33) خداوند بر حاکمان عادل واجب کرده است که زندگانى خویش را در سطح مردم فقیر قرار دهند. تا رنج فقر، مستمندان را ناراحت نکند.
امام راحل با پیروى از امام على(ع) فرمود: «رئیسجمهور و وکلاى مجلس از طبقهاى باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند نه از سرمایهداران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمىتوانند بفهمند.» (34)
با توجه به اهمیتسادهزیستى است که على(ع) عثمان بنحنیف استاندار بصره را به خاطر شرکت او در مجلسى که فقیران حضور ندارند و از غذاهاى رنگارنگ استفاده شده، مزمت کرده چنین مىفرماید: «... امام و رهبر شما از دنیا به جامه و از غذا به دو قرص نان اکتفا کرده است. اگر بخواهم مىتوانم غذاى خویش را از عسل مصفى و مغز گندم و لباس خویش را از ابریشم قرار دهم ...
چگونه ممکن است هواى نفس بر من غلبه کند و مرا به سوى انتخاب بهترین خوراکها بکشاند در صورتى که شاید در حجاز یا یمامه افرادى باشند که امید همین یک قرص نان را هم ندارند و دیرزمانى است که شکمشان سیر نشده است; آیا سزاوار استشب را با سیرى صبح کنم در صورتى که در اطرافم شکمهاى گرسنه و جگرهاى سوزان قرار دارد؟ ...» (35)
بىتردید یکى از وظایف مهم رئیس دولت نظارت بر اعمال کارگزاران است. چنانچه از نامه على(ع) به عثمانبنحنیف استفاده مىشود که آن حضرت بر اعمال و رفتار عثمان کاملا نظارت داشته است. در شان نظام اسلامى نیست که خداى نکرده برخى از کارگزاران طورى زندگى و رفتار کنند که محبوبیتخویش را از دست داده و موجب فراهم شدن ثروتهاى بادآورده شود. بىتردید یکى از علل محبوبیتشهیدان رجایى و باهنر در جامعه ما همانا سادهزیستى آنها است; که سادهزیستى آنها امروزه به عنوان یک فرهنگ در جامعه اسلامى ایران مطرح است.
3- رابطه با مردم
در ساختار حکومت اسلامى نقش مردم یک نقش بنیادى و کلیدى است. در فرهنگ شیعه گزینش رهبرى امت اسلامى با انتخاب مردم و در چارچوب شرایط الهى است و مشارکت و حضور مردم در حکومت نادیده گرفته نشده است. از اینرو على(ع) در هنگام به خلافت رسیدن، از مردم بیعت گرفت. (37) بىتردید یکى از علل بیعت گرفتن همانا مردمى بودن حکومت است. اگر حکومت را به یک کبوترى تشبیه کنیم که به سوى هدف نهایى پرواز مىکند، بىتردید یک بال او مردم است. حکومتبدون مشارکت مردم همانند کبوتر بال شکسته است که به هدف نمىرسد. نقش مشارکت مردم ایران در حفظ نظام جمهورى اسلامى، شاهد بر مدعا است.
یکى از ویژگیهاى مهم کارگزاران، مردمى بودن آنان است. اگر کارگزارى پایگاه مردمى بودن خود را از دست داد، بىتردید در ایفاى مسؤولیتخود موفق نیست. پایگاه مردمى در صورتى به وجود مىآید که کارگزاران خود را «تافته جدا بافته» تلقى نکرده و از مردم باشند و در میان مردم. اگر کارگزاران در میان مردم نباشند و حقایق و مشکلات مردم را از زبان آنان نشوند; چطور مىتوانند، سیاستهاى معقول و منطقى براى رفع مشکلات آنان اتخاذ کنند؟ مسؤولانى که در اتاقهاى در بسته به فعالیتهاى خود بپردازند، و از دیدگاهها و خواستهاى مردم فاصله گرفته و مردم مدتها انتظار بکشند که موفق به دیدار آنان شوند; هیچ گاه موفق نخواهند بود. و همین عدم ارتباط کارگزاران با مردم موجب مىشود که مردم در شناختحقایق دچار اشتباه شوند.
با توجه به اهمیت رابطه کارگزاران با مردم و پایگاه مردمى بودن و آثار مفید آن است که على(ع) خطاب به مالکاشتر مىفرماید: «... و اجعل لذوى الحاجات منک قسما تفرغ لهم فیه شخصک، و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه لله الذى خلقک و تقعد عنهم جندک و اعوانک من احراسک و شرطک. حتى یکلمک متکلمهم غیر متتعتع ...» (38) و براى حاجتمندان بخشى از اوقات خود را اختصاص ده و با آنان در مجمع عمومى بنشین، و براى خداوندى که تو را آفریده خضوع کن، و سپاهیان و پاسداران را از جمع آنان دور گردان تا آنها بدون پروا و هراس با تو صحبت کنند...» (39) همچنین آن حضرت در همان نامه فرمود: «... مبادا مدت طولانى از مردم فاصله بگیرى، زیرا احتجاب حکام از مردم خود نوعى تنگنا و باعثبىاطلاعى از حقایق است و باعثبىاطلاعى مردم از واقعیت جریان کارها مىشود، و این عدم آگاهى موجب تلبیس حق و باطل ... مىگردد. حاکم، انسانى بیش نیست و حقایق را بدون ارتباط و مشاهده نمىتواند درک کند و واقعیتها که نشانههاى مخصوص روى آنها نصب نشده است که راست و دروغ و صحت و سقم آنها را مشخص کند. تو با اینکه مرد عمل به حق هستى و از اعطاى حق دریغ ندارى در این صورت پس چرا از مردم فاصله مىگیرى ... در این صورت مردم به سرعت از تو ناامید مىشوند ...» (40)
4- سعهصدر
یکى از ویژگیها و صفات مهم کارگزاران سعهصدر استسعهصدر که به معناى با حوصلگى، گشادگى نظر و همتبلند به کار مىرود، از صفات ضرورى کارگزاران است. در فرهنگ اسلام نیز به آن توجه شده است. چنانکه در قرآن در باره رسول اکرم(ص) مىخوانیم: «الم نشرح لک صدرک» (41) و همچنین از زبان حضرت موسى در قرآن آمده است: «رب اشرح لی صدرى و یسرلى امرى ...» (42) سعهصدر و توجه به دیدگاهها و انتقاد مخالفان رمز موفقیتیک کارگزار است. کارگزاران نباید در مقابل انتقاد مخالفان تحمل خود را از دست داده، عجولانه قضاوت کرده، آنان را سرکوب کنند، بلکه با سعهصدر به انتقاد آنان توجه کرده و حقایق را قبول کنند، که روح انتقادپذیرى صفتى پسندیده است. همچنین باید کارگزاران در قبال خواستهاى مشروع مردم و رسیدگى به مشکلات آنان پرحوصله بوده و همتبلند داشته باشند. از اینرو است که از دیدگاه نهجالبلاغه رمزموفقیت کارگزاران سعهصدر بیان شده است: « آلة الریاسة سعةالصدر» (43) وسیله حکمرانى سعهصدر است.
على(ع) خطاب به مالکاشتر در خصوص رعایت صفتسعهصدر فرمود: «... ثم احتمل الخرق منهم و العىغ و نح الضیق و الانف ...» (44) آنگاه از آنان (مردم) خشونت و ناتوانى در سخن را تحمل کن و کمحوصلگى و بىاعتنایى را واگذار.
پىنوشتها:
1- ر.ک: نهجالبلاغه فیضالاسلام، خطبه 131، ص407.
2- ر.ک: کتاب مرجعیت و روحانیت، مقاله علامه طباطبایى.
3- جمهورى، اثر افلاطون.
4- سیاست، اثر ارسطو.
5- روح القوانین.
6- ر.ک: تلخیص الشافى 1:55.
7- ر.ک: الفین:67.
8- ر.ک: الاحکام السلطانیة: 5.
9- ر.ک: ولایت فقیه; کتاب البیع، ج 2.
10- ر.ک: الفصل فى الملل و الاهوا و النحل 4:87.
11- نهجالبلاغه فیضالاسلام، خطبه 40.
12- نهجالبلاغه فیض، خطبه 40; نهجالبلاغه عبده، حطبه40.
13- شرح نهجالبلاغه، ابن میثم، ج 2، ص103.
14- ر.ک: غرور و درر6:236.
15- ر.ک: نهجالبلاغه فیض الاسلام، خطبه 131 و 40.
16- ر.ک: تاریخ طبرى 4: 234; نهجالبلاغه، خطبه 2 و171.
17- ر.ک: نهجالبلاغه فیض، خطبه 171.
18- نهجالبلاغه، نامه 5; ر.ک: سیرى در نهجالبلاغه، ص131.
19- نساء: 58.
20- نهجالبلاغه فیض، خطبه33، ص 11.
21- تاریخ طبرى 4: 304.
22- جمعه: 2.
23- ر.ک: شمس: 8; جمعه: 2; بقره: 212; عنکبوت:6; فجر:27 - 30; القیامة: 2.
24- ر.ک: سفینة البحار 2: 728; بحار67 از ص 64 به بعد، چاپ بیروت.
25- ر.ک: بحار67: 65; امالى صدوق:279; معانىالاخبار:160.
26- بحار 2:49.
27- نهجالبلاغه، خطبه 214; ر.ک: سیرى در نهجالبلاغه:107.
28- ر.ک: نهجالبلاغه آغاز نامه53.
29- نهجالبلاغه، حکمت 70.
30- نهجالبلاغه صبحى الصالح: 250.
31- نهجالبلاغه، آغازنامه 35; بحار 74; 240.
32- ر.ک: نهجالبلاغه، صبحى الصالح، خطبه23.
33- نهجالبلاغه صبحى صالح، خطبه209.
34- صحیفه نور، 21; 190.
35- نهجالبلاغه فیضالاسلام، نامه 45. قسمت از این ترجمه از کتاب سیرى در نهجالبلاغه اخذ شده است.
36- ر.ک: تفسیر الدر المنثور7:517; سنن نسائى،7: 38; نور ثقلین 5:307.
37- ر.ک: انساب الاشراف3:7; اسد الغابة 4: 12; کامل ابناثیر3: 190.
38- نهجالبلاغه، نامه53; بحار 74: 285.
39- همان.
40- نهجالبلاغه، نامه53.
41- انشراح: 1.
42- طه، 25.
43- نهجالبلاغه صبحى صالح، حکمت176.
44- نهجالبلاغه، نامه53.