آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

براى تبیین صفات و ویژگیهاى کارگزاران در نهج‏البلاغه، لازم است مختصرى در باره حکومت از منظر على(ع) بحث‏شود، به دلیل اینکه اوصاف کارگزارانى که على(ع) مطرح کرده در راستاى حکومتى است که مورد قبول آن حضرت است. جهت رعایت اختصار در مقاله حاضر به دو محور زیر بسنده مى‏شود:
الف: ضرورت حکومت
جاى تردید نیست که نقش حکومت در برقرارى نظم، حفظ امنیت، احقاق حق و اجراى قوانین و ... (1) یک نقش بنیادى است. بر اساس نقش حکومت در تحقق اهداف فوق است که جامعه بشرى در هیچ مقطع زمانى خالى از حکومت نبوده است. بشر در همان عصر حجر هم شبیه حکومت را تشکیل داده است. عقل و فطرت (2) نیز به این ضرورت حکم مى‏کنند. دانشمندان جهان مانند افلاطون (3) ، ارسطو (4) ، منتسکیو (5) و ... به ضرورت حکومت‏حکم کرده‏اند. دانشمندان اسلامى همانند شیخ طوسى (6) ، علامه حلى (7) ، ابوالحسن ماوردى (8) ، امام خمینى (9) و ... بر ضرورت حکومت اتفاق دارند.
چنانکه ابن‏حزم اندلسى در خصوص ضرورت حکومت ادعاى اجماع کرده است.. (10)
نگرش على(ع) در باره ضرورت حکومت‏با دیدگاه عقلا در خصوص ضرورت حکومت هماهنگ است. با توجه به فطرى و عقلى بودن حکومت‏حضرت در قبال فکر آنارشیسم که به وسیله خوارج ترویج مى‏شد و مى‏گفتند: «لا حکم الا الله‏» (11) ; به ضرورت عنصر حکومت‏حکم کرده فرمود: «... کلمة حق یراد بها الباطل، نعم انه لا حکم الا الله، ولکن هولآء یقولون لا امرة الا الله، و انه لابد للناس من امیر بر او فاجر ...» (12)
همچنین آن حضرت فرمود: «الامام الجائر خیر من الفتنة‏» (13) : «وال غشوم خیر من فتنة تدوم‏» (14) پیشواى ظالم از هرج و مرج است.
ب - ارزش حکومت
در حوزه فرهنگ سیاسى امام على(ع) حکومت‏با لذات هدف نیست; بلکه ابزار و وسیله‏اى است، براى اجراى قوانین الهى، برقرارى عدالت اجتماعى و احقاق حق. چنانکه على(ع) به آن تصریح کرده است. (15) حکومت‏به این معنا است که على(ع) و بارها از آن دفاع مى‏کرد که این حق به صاحب اصلى آن برگردد. (17) على(ع) از این قسم حکومت‏به عنوان امانت الهى یاد کرده است. چنانکه آن حضرت خطاب به عامل آذربایجان فرمود: «... و ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فى عنقک امانة...» (18) نگرش امام على(ع) در خصوص حکومت‏بدین معنا ریشه قرآنى دارد که در قرآن نیز از حکومت‏به عنوان امانت‏یاد شده است: «ان الله یامرکم ان تؤدوا الامانات الى اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ...» (19)
از دیدگاه على(ع) حکومت‏بدین معنا پدیده ارزشمندى است. اما حکومت‏به معناى ریاست‏طلبى که بنى‏امیه و بنى‏عباس و همه حاکمان جائر از آن به عنوان وسیله عیاشى و رقابتهاى سیاسى بهره مى‏گرفته و مى‏گیرند; و در راه رسیدن به آن از هیچ جنایتى دریغ نمى‏کردند، از دیدگاه على(ع) فاقد ارزش بوده و به اندازه بند یک کفش ارزش ندارد. (20) برخى تصور کرده‏اند که على(ع) نسبت‏به حکومت ارزش قایل نبوده است. در جواب این تصور باید گفت: حکومت‏به معناى ریاست‏طلبى است که از منظر على(ع) فاقد ارزش است. از این‏رو است که پیامبر اسلام(ص) مردم را علیه حاکمان جائر که حکومت غیر قانونى تشکیل داده و از حکومت‏سوء استفاده مى‏کنند، دعوت به قیام کرد. (21)
همان‏طورى که ملاحظه شد: از دیدگاه على(ع) حکومت امانت است. از این‏رو این امانت الهى باید به کارگزارانى سپرده شود که واجد ویژگیها و اوصافى باشند که على(ع) خود به آن اشاره کرده است. در اینجا جهت رعایت اختصار به برخى از این ویژگیها و صفات اشاره مى‏شود:
1- خودسازى
از دیدگاه اسلام خودسازى از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است. چنانکه در قرآن یکى از اهداف بعثت پیامبر اسلام خودسازى بیان شده است. (22) در آیات (23) و روایات (24) نیز به این عنصر توجه خاص شده است. چنانچه پیامبر اسلام(ص) از جهاد با نفس به عنوان جهاد اکبر یاد کرده است. (25)
خودسازى براى همه انسانها لازم است; ولکن براى کارگزاران; وجود چنین صفتى ضرورى بوده و اهمیت‏خاص دارد. به دلیل اینکه مدیران با جان، مال و آبروى مردم ارتباط داشته و نقش بنیادى در اصلاح و فساد جامعه دارند. چنانکه پیامبر اسلام(ص) در خصوص نقش فقهاء و حاکمان در اصلاح و فساد امت فرمود: «صنفان من امتى اذا صلحا صلحت امتى، و اذا فسد فسدت امتى، قیل: و من هما؟ قال: الفقهاء و الامراء.» (26)
على(ع) نیز با پیروى از رسول اکرم(ص) اصلاح جامعه و امت را منوط به اصلاح حاکمان و کارگزاران مى‏داند. چنان که آن حضرت فرمود: «فلیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاة ...». (27) همچنان آن حضرت یکى از وظایف کارگزاران را اصلاح جامعه بیان کرده است. (28) طبیعى است که مدیران و کارگزارانى مى‏توانند به اصلاح جامعه بپردازند که خود قبلا به خودسازى پرداخته باشند. از این‏رو على(ع) فرمود که رهبر امت اسلامى قبل از اصلاح دیگران خود را تزکیه نموده و با عمل دیگران را به اسلام دعوت کند. «من نصب للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ...» (29) هر کس که مى‏خواهد خود را در معرض رهبرى مردم قرار دهد، باید پیش از آموزش دیگران به تعلیم خویش بپردازد. على(ع) خود چنین بود. چنانچه آن حضرت فرمود: «اى مردم! به خدا قسم من هیچگاه شما را به فرمانبرى خدا دعوت نکرده‏ام مگر آنکه در عمل کردن به آن فرمان بر شما پیشى گرفته‏ام. همچنین از چیزى منع نکرده‏ام، جز آنکه پیش از شما خودم از آن دورى جسته‏ام ...» (30)
با توجه به اهمیت‏خودسازى کارگزاران است که على(ع) مالک‏اشتر را به رعایت تقوا، گزینش اطاعت‏خدا، پیروى از آنچه در قرآن و سنت آمده، جهاد با نفس، تملک نفس و کنترل شهوت، دعوت مى‏کند. چنانکه آن حضرت خطاب به مالک‏اشتر فرمود:
«امره بتقوى الله، و ایثار اطاعته و اتباع ما امر به فى کتابه ... و امره ان یکسر نفسه من الشهوات و یزعها عند الحجمات فان النفس امارة بالسوء الا ما رحم الله ... فاملک هواک ...» (31)
توصیه مقام معظم رهبرى به اعضاى دولت جناب آقاى خاتمى در خصوص برقرارى ارتباط ویژه با خداوند، در حقیقت توجه به لزوم خودسازى دولتمردان است. کسانى که به قدرت مى‏رسند در معرض آسیبهاى بیشترى قرار مى‏گیرند و قدرت فسادآور است; مگر براى انسانهاى خودساخته و آراسته به تقوا که به تعبیر على(ع) تقوا سپرى است‏براى حفط انسان از آسیبها و لغزشها (32)
2- ساده‏زیستى
یکى از ویژگیهاى مهم کارگزاران نظام اسلامى ساده‏زیستى است. ساده‏زیستى و دورى از تجمل‏گرایى یکى از ارزشهاى پذیرفته مکتب انبیاء است. از این‏رو رهبران الهى ساده زندگى مى‏کردند و دیگران را نیز به این عنصر دعوت مى‏کردند.
بى‏تردید براى کارگزاران رعایت‏ساده‏زیستى از دو جهت اهمیت دارد: اول: آنکه آنان پاسداران ارزشهاى اسلامى هستند. از این‏رو باید الگو باشند. دوم: ساده‏زیستى آنان موجب مى‏شود که کارگزاران با فقر و درد محرومان و فقیران جامعه بیشتر آشنا شده و سیاست‏هایى را در رفع مشکلات آنها و فقرزدایى اتخاذ نمایند. کارگزارانى که طعم تلخ فقر را نچشیده‏اند، نمى‏توانند درد فقیران و محرومان را درک کنند. از این‏رو است که على(ع) فلسفه زهد و ساده‏زیستى حاکمان اسلامى را همدردى با فقیران و محرومان بیان مى‏کند: «ان الله فرض على ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیع بالفقیر فقره‏» (33) خداوند بر حاکمان عادل واجب کرده است که زندگانى خویش را در سطح مردم فقیر قرار دهند. تا رنج فقر، مستمندان را ناراحت نکند.
امام راحل با پیروى از امام على(ع) فرمود: «رئیس‏جمهور و وکلاى مجلس از طبقه‏اى باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند نه از سرمایه‏داران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى‏توانند بفهمند.» (34)
با توجه به اهمیت‏ساده‏زیستى است که على(ع) عثمان بن‏حنیف استاندار بصره را به خاطر شرکت او در مجلسى که فقیران حضور ندارند و از غذاهاى رنگارنگ استفاده شده، مزمت کرده چنین مى‏فرماید: «... امام و رهبر شما از دنیا به جامه و از غذا به دو قرص نان اکتفا کرده است. اگر بخواهم مى‏توانم غذاى خویش را از عسل مصفى و مغز گندم و لباس خویش را از ابریشم قرار دهم ...
چگونه ممکن است هواى نفس بر من غلبه کند و مرا به سوى انتخاب بهترین خوراکها بکشاند در صورتى که شاید در حجاز یا یمامه افرادى باشند که امید همین یک قرص نان را هم ندارند و دیرزمانى است که شکمشان سیر نشده است; آیا سزاوار است‏شب را با سیرى صبح کنم در صورتى که در اطرافم شکمهاى گرسنه و جگرهاى سوزان قرار دارد؟ ...» (35)
بى‏تردید یکى از وظایف مهم رئیس دولت نظارت بر اعمال کارگزاران است. چنانچه از نامه على(ع) به عثمان‏بن‏حنیف استفاده مى‏شود که آن حضرت بر اعمال و رفتار عثمان کاملا نظارت داشته است. در شان نظام اسلامى نیست که خداى نکرده برخى از کارگزاران طورى زندگى و رفتار کنند که محبوبیت‏خویش را از دست داده و موجب فراهم شدن ثروتهاى بادآورده شود. بى‏تردید یکى از علل محبوبیت‏شهیدان رجایى و باهنر در جامعه ما همانا ساده‏زیستى آنها است; که ساده‏زیستى آنها امروزه به عنوان یک فرهنگ در جامعه اسلامى ایران مطرح است.
3- رابطه با مردم
در ساختار حکومت اسلامى نقش مردم یک نقش بنیادى و کلیدى است. در فرهنگ شیعه گزینش رهبرى امت اسلامى با انتخاب مردم و در چارچوب شرایط الهى است و مشارکت و حضور مردم در حکومت نادیده گرفته نشده است. از این‏رو على(ع) در هنگام به خلافت رسیدن، از مردم بیعت گرفت. (37) بى‏تردید یکى از علل بیعت گرفتن همانا مردمى بودن حکومت است. اگر حکومت را به یک کبوترى تشبیه کنیم که به سوى هدف نهایى پرواز مى‏کند، بى‏تردید یک بال او مردم است. حکومت‏بدون مشارکت مردم همانند کبوتر بال شکسته است که به هدف نمى‏رسد. نقش مشارکت مردم ایران در حفظ نظام جمهورى اسلامى، شاهد بر مدعا است.
یکى از ویژگیهاى مهم کارگزاران، مردمى بودن آنان است. اگر کارگزارى پایگاه مردمى بودن خود را از دست داد، بى‏تردید در ایفاى مسؤولیت‏خود موفق نیست. پایگاه مردمى در صورتى به وجود مى‏آید که کارگزاران خود را «تافته جدا بافته‏» تلقى نکرده و از مردم باشند و در میان مردم. اگر کارگزاران در میان مردم نباشند و حقایق و مشکلات مردم را از زبان آنان نشوند; چطور مى‏توانند، سیاستهاى معقول و منطقى براى رفع مشکلات آنان اتخاذ کنند؟ مسؤولانى که در اتاقهاى در بسته به فعالیتهاى خود بپردازند، و از دیدگاهها و خواستهاى مردم فاصله گرفته و مردم مدتها انتظار بکشند که موفق به دیدار آنان شوند; هیچ گاه موفق نخواهند بود. و همین عدم ارتباط کارگزاران با مردم موجب مى‏شود که مردم در شناخت‏حقایق دچار اشتباه شوند.
با توجه به اهمیت رابطه کارگزاران با مردم و پایگاه مردمى بودن و آثار مفید آن است که على(ع) خطاب به مالک‏اشتر مى‏فرماید: «... و اجعل لذوى الحاجات منک قسما تفرغ لهم فیه شخصک، و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه لله الذى خلقک و تقعد عنهم جندک و اعوانک من احراسک و شرطک. حتى یکلمک متکلمهم غیر متتعتع ...» (38) و براى حاجتمندان بخشى از اوقات خود را اختصاص ده و با آنان در مجمع عمومى بنشین، و براى خداوندى که تو را آفریده خضوع کن، و سپاهیان و پاسداران را از جمع آنان دور گردان تا آنها بدون پروا و هراس با تو صحبت کنند...» (39) همچنین آن حضرت در همان نامه فرمود: «... مبادا مدت طولانى از مردم فاصله بگیرى، زیرا احتجاب حکام از مردم خود نوعى تنگنا و باعث‏بى‏اطلاعى از حقایق است و باعث‏بى‏اطلاعى مردم از واقعیت جریان کارها مى‏شود، و این عدم آگاهى موجب تلبیس حق و باطل ... مى‏گردد. حاکم، انسانى بیش نیست و حقایق را بدون ارتباط و مشاهده نمى‏تواند درک کند و واقعیت‏ها که نشانه‏هاى مخصوص روى آنها نصب نشده است که راست و دروغ و صحت و سقم آنها را مشخص کند. تو با اینکه مرد عمل به حق هستى و از اعطاى حق دریغ ندارى در این صورت پس چرا از مردم فاصله مى‏گیرى ... در این صورت مردم به سرعت از تو ناامید مى‏شوند ...» (40)
4- سعه‏صدر
یکى از ویژگیها و صفات مهم کارگزاران سعه‏صدر است‏سعه‏صدر که به معناى با حوصلگى، گشادگى نظر و همت‏بلند به کار مى‏رود، از صفات ضرورى کارگزاران است. در فرهنگ اسلام نیز به آن توجه شده است. چنانکه در قرآن در باره رسول اکرم(ص) مى‏خوانیم: «الم نشرح لک صدرک‏» (41) و همچنین از زبان حضرت موسى در قرآن آمده است: «رب اشرح لی صدرى و یسرلى امرى ...» (42) سعه‏صدر و توجه به دیدگاهها و انتقاد مخالفان رمز موفقیت‏یک کارگزار است. کارگزاران نباید در مقابل انتقاد مخالفان تحمل خود را از دست داده، عجولانه قضاوت کرده، آنان را سرکوب کنند، بلکه با سعه‏صدر به انتقاد آنان توجه کرده و حقایق را قبول کنند، که روح انتقادپذیرى صفتى پسندیده است. همچنین باید کارگزاران در قبال خواستهاى مشروع مردم و رسیدگى به مشکلات آنان پرحوصله بوده و همت‏بلند داشته باشند. از این‏رو است که از دیدگاه نهج‏البلاغه رمزموفقیت کارگزاران سعه‏صدر بیان شده است: « آلة الریاسة سعة‏الصدر» (43) وسیله حکمرانى سعه‏صدر است.
على(ع) خطاب به مالک‏اشتر در خصوص رعایت صفت‏سعه‏صدر فرمود: «... ثم احتمل الخرق منهم و العى‏غ و نح الضیق و الانف ...» (44) آنگاه از آنان (مردم) خشونت و ناتوانى در سخن را تحمل کن و کم‏حوصلگى و بى‏اعتنایى را واگذار.
پى‏نوشتها:
1- ر.ک: نهج‏البلاغه فیض‏الاسلام، خطبه 131، ص‏407.
2- ر.ک: کتاب مرجعیت و روحانیت، مقاله علامه طباطبایى.
3- جمهورى، اثر افلاطون.
4- سیاست، اثر ارسطو.
5- روح القوانین.
6- ر.ک: تلخیص الشافى 1:55.
7- ر.ک: الفین:67.
8- ر.ک: الاحکام السلطانیة: 5.
9- ر.ک: ولایت فقیه; کتاب البیع، ج 2.
10- ر.ک: الفصل فى الملل و الاهوا و النحل 4:87.
11- نهج‏البلاغه فیض‏الاسلام، خطبه 40.
12- نهج‏البلاغه فیض، خطبه 40; نهج‏البلاغه عبده، حطبه‏40.
13- شرح نهج‏البلاغه، ابن میثم، ج 2، ص‏103.
14- ر.ک: غرور و درر6:236.
15- ر.ک: نهج‏البلاغه فیض الاسلام، خطبه 131 و 40.
16- ر.ک: تاریخ طبرى 4: 234; نهج‏البلاغه، خطبه 2 و171.
17- ر.ک: نهج‏البلاغه فیض، خطبه 171.
18- نهج‏البلاغه، نامه 5; ر.ک: سیرى در نهج‏البلاغه، ص‏131.
19- نساء: 58.
20- نهج‏البلاغه فیض، خطبه‏33، ص 11.
21- تاریخ طبرى 4: 304.
22- جمعه: 2.
23- ر.ک: شمس: 8; جمعه: 2; بقره: 212; عنکبوت:6; فجر:27 - 30; القیامة: 2.
24- ر.ک: سفینة البحار 2: 728; بحار67 از ص 64 به بعد، چاپ بیروت.
25- ر.ک: بحار67: 65; امالى صدوق:279; معانى‏الاخبار:160.
26- بحار 2:49.
27- نهج‏البلاغه، خطبه 214; ر.ک: سیرى در نهج‏البلاغه:107.
28- ر.ک: نهج‏البلاغه آغاز نامه‏53.
29- نهج‏البلاغه، حکمت 70.
30- نهج‏البلاغه صبحى الصالح: 250.
31- نهج‏البلاغه، آغازنامه 35; بحار 74; 240.
32- ر.ک: نهج‏البلاغه، صبحى الصالح، خطبه‏23.
33- نهج‏البلاغه صبحى صالح، خطبه‏209.
34- صحیفه نور، 21; 190.
35- نهج‏البلاغه فیض‏الاسلام، نامه 45. قسمت از این ترجمه از کتاب سیرى در نهج‏البلاغه اخذ شده است.
36- ر.ک: تفسیر الدر المنثور7:517; سنن نسائى،7: 38; نور ثقلین 5:307.
37- ر.ک: انساب الاشراف‏3:7; اسد الغابة 4: 12; کامل ابن‏اثیر3: 190.
38- نهج‏البلاغه، نامه‏53; بحار 74: 285.
39- همان.
40- نهج‏البلاغه، نامه‏53.
41- انشراح: 1.
42- طه، 25.
43- نهج‏البلاغه صبحى صالح، حکمت‏176.
44- نهج‏البلاغه، نامه‏53.

تبلیغات