کوثر قرآن
آرشیو
چکیده
متن
«بسم الله الرحمن الرحیم. انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک وانحر. ان شانئک هو الابتر»
معنویت قدسى فاطمه(س) در قرآن کریم، جلوهاى تام یافته. جمال معنوى و اوج پاکى و عصمتش، در آیه تطهیر، (1) درخشش انسان کامل را متجلى ساخت، آیه مباهله (2) شاهدى بر شکوهمندى و قدر و جلالتش شد.
و سوره «هل اتى» (3) جلوهاى از مروت و ایثار فاطمه(س) را همراه با عارفانهترین زمزمه هستى - «على حبه» - تجسمى زیبا بخشید.
این جویبارهاى فضیلتبه هم پیوند خورد و در سوره «کوثر» مجموعهاى دلانگیز از زیباییها و اصالتها را رقم زد و آن را به عنوان، هدیهاى الهى، تقدیم رسول خاتم(ص) کرد، زیرا فاطمه(س) یکى از مظاهر فیض مداوم و جریان پر برکتحرکت محمدى است که استمرار آن را با ذریه خویش تضمین کرد.
در این راستا نگاهى به سوره کوثر داریم:
الف: جلوههاى اعجاز در سوره کوثر; آنان که اهل ذوق و ادب و آشناى با آهنگ کلمات هستند و معانى زیبا و معارف بلند را درک مىکنند سورههاى قرآن را آنچنان پرجاذبه و دلربا احساس مىکنند که خضوع و فروتنى خویش را در مقابل این اعجاز بزرگ اعلام داشته و اسلام را به عنوان دین و برنامه زندگى خویش برمىگزینند.
همین آهنگ زیبا و دلنشین قرآن در نظم و نسق زیباى کلمات سوره کوثر جلوه غیر قابل تقلید یافته است; بویژه که پایان هر آیه به راء ماقبل مفتوح در کلمات - الکوثر - و انحر - ابتر - روح هنرمند را به وجد و شوق آورده و او را به دنیاى زیباى ترکیب کلمات رهنمون مىگردد. یکى از مفسرین در این باره مىنویسد: مخارج صوتى حروف، حرکات، ترکیبات و فواصل این سوره، آهنگ و ایقاعات خاص و وصف ناپذیرى دارد. هر آیه داراى دو ایقاع (4) است که از حروف هم مخرج و قریب المخرج «ا، ن، ک، ل» متصل و منفصل و فواصل راء ماقبل فتحه، ترکیب یافته که از مجموع آنها آهنگ یکنواختبر مىآید، آیه اول با حرکت کسره و نون مشدد و فتحهها و سکونهاى متعالى آمده که حرکت اعطاء را از مبدء تا نهایت مىنمایاند.
صداى حروف و حرکات متنوع آیه دو، بیانگر دو امر متوالى است ... اوزان و کلمات خاص این سوره: اعطیناک، الکوثر، انحر، شانئ، الابتر است. معانى عالى و پیشگویى قاطع را که در آیه کوتاه این سوره آمده و در آهنگ حروف و حرکات و کلمات خاص و متقارب و متقابل نمودار شده است، نه آنطور که هست مىتوان دریافت و نه وصف نمود و خود سرچشمه کوثر و نشانه کلام برتر و به عجز آوردن بشر است. (5)
اعجاز قرآن در سوره کوثر نه تنها در موزون بودن کلمات و ترکیب زیباى آن نهفته استبلکه با پیشگویى درست از آینده، جلوهاى دیگر از اعجاز را فراراه حق جویان قرار داده است. با استخدام کلمات غنى و برخوردار از معانى بلند آنچنان به سوره کوثر استحکام بخشیده، که مجال ظهور و مقاومت هر گونه معارضهاى را از بین برده است و اگر کسى به این کار دست زد نه تنها بر آن خدشهاى وارد نساخته بلکه بر رونق آن نیز افزوده است. نمونه آن را در کار یکى از مزدوران استکبار در کتاب «حسن الایجاز» (6) «حویش» مشاهده مىنماییم. نویسنده به گمان خود به مقابله با سوره «کوثر» برخاسته و معارضه خویش را این چنین آورده است: «انا اعطیناک الجواهر فصل لربک و جاهر - ولا تعتمد قول ساحر; ما به تو زر و زیور دادیم، پس براى پروردگار خویش نماز بگزار و آن را آشکار کن و به سخن جادوگر اعتماد نکن.»
اولین سؤالى که براى هر فرد پیش مىآید این است که; این چه نوع مقابله و معارضهاى است که بیشترین الفاظ را از خود سوره کوثر انتخاب کرده است و فقط به جایگزینى بعضى الفاظ بسنده کرده است؟ آیا همانندى یک اثر زیبا این گونه است که عبارات آن اثر با تغییرات اندک ذکر نشود؟ علاوه اینکه تاکید آورده شده در جمله «انا اعطیناک» که لفظ «انا» و «نا» و آوردن فعل ماضى گواه آن است مىبایستبیانگر امرى باشد که از اهمیت فراوانى برخوردار است. هر انسان اندیشمند و متفکر این را به خوبى مىفهمد که نعمتهاى مهمترى مانند عقل، ایمان و حیات با این تاکید و اهتمام سازگارى و تناسب تام دارد و آوردن زر و زیور تنها به خاطر همان روحیه بندگى و پویندگى در مقابل جواهرات است که از بین همه نعمتها به آن اهتمام ورزیده است. (7) سوره کوثر جداى از کوتاهى عبارات، از مضامین بلند و معارف زیبایى برخوردار است و این معجزه و سند نبوت پیامبر گرامى(ص)براى همیشهدر تاریخاز مردم خواسته است که اگر مىتوانند یک سوره هر چند به کوتاهى سوره کوثر، بیاورند.
سوره کوثر با این جمله آغاز مىشود «انا اعطیناک الکوثر». سؤالى که مطرح است این است که چگونه عطاى خداوندى به صورت جمع، ما، آورده شده است؟ با این که خداوند متعال یگانه یکتاست و همه نعمتها از او سرچشمه گرفته استبراى این تعبیر که نظیر آن در سورههاى دیگر از جمله سوره قدر «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»فخر رازى، از علماى اهل سنت، در تفسیر خود مىنویسد: سومین نظر در معناى کوثر این است که منظور از آن فرزندان آن حضرت است، و این به آن جهت است که; این سوره در رد کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عیبجویىمىکردند.
مشاهده مىشود، دو جواب داده شده است: 1 - تعبیر جمع به خاطر عظمت دادن به او است و اینکه مورد، کوثر، ذکر شده است، نشان دهنده اهتمام فوقالعاده خداوند است.
2 - جهان مبتنى بر نظام علت و معلول و اسباب و مسببات است; چنانکه در حدیثى از امام صادق(ع) مىخوانیم: «ابى الله ان یجرى الاشیاء الا بالاسباب» ارادهاى الهى بر این قرار گرفته است که امور جهان جز به اسباب خود جریان نیابد. (8) و چون علل و اسباب به اذن الهى دست اندر کار این عطیه الهى بوده است، در اشاره به آن جمع آورده شده است. فخر رازى در این زمینه مىنویسد: «فلا یمکن حمله على الجمع الا اذا ارید ان هذه العطیه مما سعى فى تحصیلها الملائکة وجبریل و میکائیل والانبیاء المتقدمون...» نمىتوان این آیه را «انا اعطیناک» جمع دانست; مگر اینکه بگوییم این بخشش از امورى است که در به دست آوردن آن ملائکه و جبرئیل و میکائیل و انبیاء پیشین سعى و تلاش داشتهاند. (9)
ب: معناى کوثر: مرحوم طبرسى در معناى لغوى «کوثر» مىنویسد: «الکوثر، فوعل من الکثرة و هو الشئ الذى من شانه الکثرة و الکوثر، الخیر الکثیر» کوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و بر گرفته از کثرت است و آن عبارت از چیزى است که; شایستگى و زیادى را داشته باشد و منظور از آن خیر فراوان است. (10)
بیضاوى، از دیگر مفسرین اهل سنت، نیز زیادى فرزندان و پیروان را در شمار معانى کوثر ذکر مىکند.
ج: مظاهر و جلوههاى کوثرى: خیر فراوان در این آیه به امور مختلفى از جمله: قرآن، نبوت، چشمهاى در بهشت، علماء، زیادى فرزندان، حوضى در بهشت، حکمت و شفاعت تفسیر شده است. (11)
هیچ کدام از این معانى با یکدیگر منافاتى ندارند، زیرا همه بیانگر همان مضمون متعالى کوثر و خیر فراوانند. نکته در خور توجه این است که این زیادى فرزندان و نسل پیامبر(ص) که از چشمهسار فاطمه(س) جوشیده است، در میان دیگر معانى از درخشش و جلوه بیشترى برخوردار است. برخى از شواهد و قرائنى که آن را تایید مىکند عبارتند از:
الف. شان نزول سوره: مفسرین از شیعه و اهل سنت در شان نزول این سوره این گونه نگاشتهاند که; عاص بنوائل سهمى جلوى یکى از درهاى مسجد الحرام بنام باب بنى السهم با رسول گرامى اسلام ملاقات کرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت. قریشىها که شاهد این منظره بودند از او سؤال کردند: با چه شخصى سخن مىگفتى؟ او با عبارات بیشرمانه گفتبا ابتر.
این جواب به آن جهتبود که عبدالله، آخرین فرزند پسر آن بزرگوار، زندگى را بدرود گفته بود. و عرب جاهلى کسانى را که داراى فرزند پسر نباشد «ابتر» قلمداد مىکردند زیرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر مىدانستند. (12) در نتیجه، این شان نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود.
در این باره فخر رازى، از علماى اهل سنت، در تفسیر خود مىنویسد: «سومین نظر در معناى کوثر این است که منظور از آن فرزندان آن حضرت است و این به آن جهت است که; این سوره در رد کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عیبجویى مىکردند که در این صورت معناى آن این است که خداوند ترا فرزندان و نسلى عطا مىکند که در طول تاریخ برقرار خواهند ماند سپس مىگوید: ببین که چقدر انسانها از اهلبیت پیامبر(ص) به شهادت رسیدهاند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده آنان است آنگاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا «علیهم الصلوة و السلام» و محمد نفس زکیه در میان آنها جلوهگر شده است» (13) .
علامه آلوسى بغدادى در تفسیر روح المعانى مىنویسد: مىتوان یکى از معانى کوثر را زیادى فرزندان رسول گرامى اسلام(ص) دانست زیرا که; عیبجویى دشمنان در ارتباط با فقدان فرزند آن حضرت بوده است. سپس مىگوید: اینچنین است که فرزندان رسول گرامى اسلام سراسر گیتى را فرا گرفتهاند. (14)
بیضاوى، از دیگر مفسرین اهل سنت، نیز زیادى فرزندان و پیروان را در شمار معانى کوثر ذکر مىکند. (15)
در میان مفسرین شیعه، مرحوم طبرسى در مجمع البیان و علامه طباطبایى در المیزان مخاطبان خود را به این معنا توجه دادهاند. در تفسیر المیزان در این باره به خوبى استدلال شده است.
ب: دومین شاهد بر اینکه در کوثر معناى فرزندان فراوان منظور شده، ذیل سوره شریفه است که مىفرماید: «ان شانئک هو الابتر.» محققا دشمن تو بىدنباله است; زیرا که ظاهر کلمه ابتر، عبارت از قطع نسل و بىفرزندى است چنانکه شان نزول سوره آن را تایید مىکند و یا دلیلى بر انحصار به یکى از موارد آن مثل جدا شدن از خیرات ... است.
و یا از قوم خود نخواهد دانست و بیانگر هرگونه انقطاع و جدا شدن مىباشد در هر صورت بدون دنباله بودن از نظر فرزند، در معناى ابتر ملاحظه شده است که خود دلیلى بر این است که در کوثر معنایى مقابل آن ارائه شده است; یکى وجود فرزندان بسیار است که به پیامبر(ص) اعلام مىدارد که: اى پیامبر ما به تو خیر فراوان از جمله فرزندان بسیار دادیم و دشمن تو براى همیشه تاریخ از تمامى نیکیها و از نسل و فرزندان منقطع و جدا خواهد بود و از آنجا که بستر کوثر و جریان پرفیض و مداوم، در وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره فاطمه(س) قرار دارد، به عظمت این سرچشمه خیرات و وجود با برکتبیشتر مىتوان پى برد. وجود مقدسى که نعمتبزرگ الهى و استمرار فرزندان رسول گرامى اسلام(ص) به وسیله او تحقق یافت، تا شخصیت زن را در ابعاد معنوى و اجتماعى جلوه بیشترى بخشیده تا هیچ فردى به خود اجازه ندهد که فرزندش را تنها به خاطر جنسیت مورد تحقیر قرار دهد زیرا که الگوى زن مسلمان فاطمه(س) است. همان بزرگوارى که حلقه پیوند شکوهمند رسالت و امامت گشت و زیباترین جلوههاى انسانى معنوى را در خویش متجلى ساخت.
مکتب فاطمه(س) مجموعهاى از فضایل انسانى و منظومهاى از گلواژههاى نیک زیستن است که در هسته مرکزى آن پیامبر قرار گرفته است و فرزندان معصومش، اقمار این منظومهاند. جهان امروز به همان مقدار نیازمند به آرمانهاى فاطمى است، که جامعه دیروزجاهلى.
سوره کوثر خود گواه این مطلب است که تبار و ذریه پیامبر گرامى(ص) از دختر گرانمایهاش فاطمه(س) استمرار مىیابد; چنانکه مرحوم علامه طباطبائى (16) به آن توجه داده است. البته این معنا را در آیات دیگر به صورت آشکارترى مىتوان دید. همچنین به دو نمونه آن در مناظره امام موسى بنجعفر(ع) با هارون الرشید تصریح شده است زمانى هارون الرشید از امام موسى بنجعفر(ع)، پرسید: چگونه شما مىگویید ما از فرزندان پیامبریم، با اینکه به جاى ماندن نسل از پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر او هستید؟ حضرت در جواب او، آیهاى از سوره انعام را خواند: «و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هرون وکذلک نجزى المحسنین و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس کل من الصالحین» و هدایت نمودیم - از فرزندان او، نوح یا ابراهیم، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و اینگونه نیکوکاران را جزا مىدهیم و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند. (17) آنگاه حضرت از هارونالرشید پرسید: پدر عیسى کیست، که به وسیله آن از فرزندان نوح «یا ابراهیم» بشمار آمده است؟ هارون گفت: عیسى پدرى نداشت. امام بىدرنگ فرمود: همانگونه که خداوند عیسى را بوسیله مریم از فرزندان انبیاء محسوب داشته است، ما نیز به پیامبر اسلام از طریق مادرمان فاطمه(س) انتساب پیدا کردهایم و از فرزندان آن حضرت هستیم. آنگاه حضرت آیه شریفه مباهله را تلاوت کرد: «فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم ...» و فرمود: هیچ کس ادعا نکرده است که: در موقع مباهله و نفرین بر مسیحیان پیامبر غیر از على بن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسین،: در زیر کساء (عبا) داخل کرده باشد. به این ترتیب مشخص مىشود منظور از ابنائنا، پسران ما، حسن و حسیناند که خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است. (18)
بهرهاى که از این سوره نورانى باید براى امروزمان برداریم این است که: راه نجات جامعه انسانى در بازگشتبه چشمهسار جوشان و استفاده از برکات فراوان آن است، که در مجموعهاى از الگوهاى متعالى تجلى یافته است.
اگر فاطمه(س) براى زن معاصر امروزین بهترین الگو استبدان جهت است که مکتب فاطمه(س) مجموعهاى از فضایل انسانى و منظومهاى از گلواژههاى نیک زیستن است که در هسته مرکزى آن پیامبر قرار گرفته است و فرزندان معصومش، اقمار این منظومهاند. جهان امروز به همان مقدار نیازمند به آرمانهاى فاطمى است، که جامعه دیروز جاهلى. زیرا که اصول حاکم بر نظام جاهلى قدیم، در شکلهاى جدیدتر ارائه شده است و جاهلیت جدیدى را در قالب نظامهاى غربى و الحادى ترسیم کرده است. نظام خانواده استحکام و اصالتخویش را از دست داده و زن به صورت یک شىء و بازیچه بازارهاى تبلیغاتى درآمده و آزادى زن در برهنگى و جلوهگرى او تجسم یافته است.
اینجاست که زن امروز نیازمند اسوههایى است که با تکیه بر ارزشهاى راستین الهى او را به کوثر آگاهى و ایمان و آزادى راستین رهنمون شود.
نى تو اعطیناک کوثر خواندهاى پس چرا خشکى و تشنه ماندهاى یا مگر فرعونى و کوثر چو نیل بر تو خون گشته است و ناخوش اى علیل توبه کن بیزار شو از هر عدو کو ندارد آب کوثر در گلو هر که را دیدى ز کوثر سرخ رو او محمد(ص) خوستبا او گیر خو هر که را دیدى ز کوثر خشک لب دشمنش میدار همچون مرگ و تب
«فصل لربک وانحر; پس براى پروردگارت نماز گزار و نحر کن.» سپاسگزارى و کرنش به آستان الهى از وظایف مهمى است که عقل هر انسان برایش مقرر مىدارد. سرشت انسانها مبتنى بر قدردانى از فردى است که به او نیکى کرده است و از آنجا که تمامى نعمتها از جانب خداوند به انسان ارزانى شده است، سپاسگزارى از او جلوه دیگرى به خود مىگیرد که در این سوره مبارکه در نماز و «نحر» تجسم یافته است.
هر معنایى که در «نحر» منظور باشد چه قربانى کردن شتر و چه بالا بردن دو دست تا روبروى گلوگاه و یا جلو آوردن روى سینه - به هنگام تکبیرهاى نماز، همه نشانه سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند است و نماز و نحر در صورتى مىتواند اعلام سپاس باشد که فقط براى خدا و در جهت پروردگار جهان باشد.
«ان شانئک هو الابتر.» به یقین دشمن تو بىدنبال و بىخیر است. یکى از جلوههاى اعجاز قرآن، خبرهاى غیبى و پیشگوییهاى قاطع و انطباق آن با واقعیتها است و به روشنى موارد زیادى را در آیات قرآنى مىتوان یافت. از جمله; داستان پیشگویى پیروزى رو میان بر ایرانیان، پس از آنکه آنها مغلوب ایرانیان گشتند و آن را نه سال قبل پیشبینى کرد و به همانگونه نیز تحقق یافتخداوند متعال در قرآن کریم فرمود: «غلبت الروم فى ادنى الارض وهم من بعد غلبهم سیغلبون فى بضع سنین» رومیان مغلوب شدند در جنگى که به نزدیکتر زمین واقع شد و آنها پس از مغلوب شدن به زودى بر فارسها با ر دیگر غلبه خواهند کرد. (19) و در آیهاى دیگر پیروزى مسلمین در جنگ بدر را پیشبینى کرد و فرمود: «سیهزم الجمع و یولون الدبر» به زودى آن جماعت «در بدر» شکستخورده و به جنگ پشت کنند. (20)
جهت تحقیق بیشتر مىتوان به تفسیر البیان اثر آیةالله خوئى (21) و المیزان نوشته علامه طباطبائى (22) مراجعه کرد.
سومین پیشبینى مربوط به آیه شریفه «ان شانئک هو الابتر» است. دشمن که از سر غرور و نخوت به زیادى تعداد و فرزندان خویش مىبالید و مسلمین را ناچیز مىانگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول گرامى اسلام، کار را تمام شده تلقى کرد و گمان برد پیام و رسالت پیامبر در میان انبوه حوادث تاریخ به فراموشى سپرده خواهد شد. در این هنگام قرآن کریم پیشگویى کرد که دین تو جهانگیر خواهد شد و کار دشمنان به نافرجامى و تباهى خواهد کشید و امروزه که پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده مىکنیم درخشش اعجاز این سوره را هر چه بیشتر حس کرده و آن را به عنوان نشانه صدق دیگرى بر رسالت نبى گرامى اسلام اعلام مىداریم.
مصطفى را وعده کرد الطاف حق گر بمیرى تو نمیرد این سبق من کتاب و معجزت را رافعم بیش و کم کن را ز قرآن مانعم من مناره پر کنم آفاق را کور گردانم دو چشم عاق را چاکرانتشهرها گیرند و جاه دین تو گیرد ز ماهى تا به ماه تا قیامتباقیش داریم ما تو مترس از نسخ دین اى مصطفا (23)
در پرتو همین اعجاز فرزندان فاطمه(س) همچنان رونقى فزاینده یافته، سرچشمهاى پربرکتشدهاند که هر روز بیش از گذشته در جهان مىدرخشند و شاخسارهاى معنویت و پاکى را فرا راه حقجویان قرار مىدهند، تا آن زمان که چهره پر فروغ حسن یار و جلوه زیباى عدل الهى حضرت بقیة الله «عجل الله تعالى فرجه الشریف» رخ کند و با ظهور خود کوثر فاطمى را تفسیرى تام و تمام بخشد - به امید آن روز. والسلام.
پىنوشتها:
1- سوره احزاب، آیه33.
2- آل عمران، آیه 61.
3- سوره دهر، آیه76.
4- ایقاع: توافق صداها - هم آهنگى نقل از کتاب «فرهنگ نوین» در ماده وقع.
5- پرتوى از قرآن; آیةالله طالقانى، بخش 2، جلد آخر، ص281.
6- این کتاب از چاپخانه انگلیسى، آمریکائى بولاق مصر در سال 1912 منتشر شد و مرحوم آیةالله خوئى در رد آن کتاب «نفحات الاعجاز» را نگاشته است. نقل از تفسیر «البیان» ج1، ص108، طبع پنجم.
7- براى توضیح بیشتر مراجعه شود به «البیان»: آیةالله خوئى، ج1، ص113، طبع پنجم.
8- بحارالانوار، ج2، کتاب العلم، ص90.
9- تفسیر فخر رازى، سوره کوثر، ج32، ص124.
10- مجمع البیان، سوره کوثر، ج5، ص548، کتابخانه آیةالله نجفى.
11- مراجعه شود به مجمع البیان، ج5، ص549 و تفسیر فخر رازى، ج32، ص124.
12- مجمع البیان، ج5، ص549 و المیزان، ج20، ص372 و درالمنثور، ج8، ص652، دارالفکر.
13- تفسیر فخر رازى، ج32، ص124.
14- روح المعانى، ج30، ص245.
15- تفسیر بیضاوى، ج2، ص626.
16- المیزان، سوره کوثر، ج20، ص371.
17- سوره انعام، آیه 84.
18- بحارالانوار، ج48، ص128.
19- سوره روم، آیه3.
20- سوره قمر، آیه 45.
21- البیان، ج1، ص81، طبع پنجم.
22- المیزان، ج1، ص63.
23- مثنوى مولوى، دفتر سوم، ص442، شماره1196.
معنویت قدسى فاطمه(س) در قرآن کریم، جلوهاى تام یافته. جمال معنوى و اوج پاکى و عصمتش، در آیه تطهیر، (1) درخشش انسان کامل را متجلى ساخت، آیه مباهله (2) شاهدى بر شکوهمندى و قدر و جلالتش شد.
و سوره «هل اتى» (3) جلوهاى از مروت و ایثار فاطمه(س) را همراه با عارفانهترین زمزمه هستى - «على حبه» - تجسمى زیبا بخشید.
این جویبارهاى فضیلتبه هم پیوند خورد و در سوره «کوثر» مجموعهاى دلانگیز از زیباییها و اصالتها را رقم زد و آن را به عنوان، هدیهاى الهى، تقدیم رسول خاتم(ص) کرد، زیرا فاطمه(س) یکى از مظاهر فیض مداوم و جریان پر برکتحرکت محمدى است که استمرار آن را با ذریه خویش تضمین کرد.
در این راستا نگاهى به سوره کوثر داریم:
الف: جلوههاى اعجاز در سوره کوثر; آنان که اهل ذوق و ادب و آشناى با آهنگ کلمات هستند و معانى زیبا و معارف بلند را درک مىکنند سورههاى قرآن را آنچنان پرجاذبه و دلربا احساس مىکنند که خضوع و فروتنى خویش را در مقابل این اعجاز بزرگ اعلام داشته و اسلام را به عنوان دین و برنامه زندگى خویش برمىگزینند.
همین آهنگ زیبا و دلنشین قرآن در نظم و نسق زیباى کلمات سوره کوثر جلوه غیر قابل تقلید یافته است; بویژه که پایان هر آیه به راء ماقبل مفتوح در کلمات - الکوثر - و انحر - ابتر - روح هنرمند را به وجد و شوق آورده و او را به دنیاى زیباى ترکیب کلمات رهنمون مىگردد. یکى از مفسرین در این باره مىنویسد: مخارج صوتى حروف، حرکات، ترکیبات و فواصل این سوره، آهنگ و ایقاعات خاص و وصف ناپذیرى دارد. هر آیه داراى دو ایقاع (4) است که از حروف هم مخرج و قریب المخرج «ا، ن، ک، ل» متصل و منفصل و فواصل راء ماقبل فتحه، ترکیب یافته که از مجموع آنها آهنگ یکنواختبر مىآید، آیه اول با حرکت کسره و نون مشدد و فتحهها و سکونهاى متعالى آمده که حرکت اعطاء را از مبدء تا نهایت مىنمایاند.
صداى حروف و حرکات متنوع آیه دو، بیانگر دو امر متوالى است ... اوزان و کلمات خاص این سوره: اعطیناک، الکوثر، انحر، شانئ، الابتر است. معانى عالى و پیشگویى قاطع را که در آیه کوتاه این سوره آمده و در آهنگ حروف و حرکات و کلمات خاص و متقارب و متقابل نمودار شده است، نه آنطور که هست مىتوان دریافت و نه وصف نمود و خود سرچشمه کوثر و نشانه کلام برتر و به عجز آوردن بشر است. (5)
اعجاز قرآن در سوره کوثر نه تنها در موزون بودن کلمات و ترکیب زیباى آن نهفته استبلکه با پیشگویى درست از آینده، جلوهاى دیگر از اعجاز را فراراه حق جویان قرار داده است. با استخدام کلمات غنى و برخوردار از معانى بلند آنچنان به سوره کوثر استحکام بخشیده، که مجال ظهور و مقاومت هر گونه معارضهاى را از بین برده است و اگر کسى به این کار دست زد نه تنها بر آن خدشهاى وارد نساخته بلکه بر رونق آن نیز افزوده است. نمونه آن را در کار یکى از مزدوران استکبار در کتاب «حسن الایجاز» (6) «حویش» مشاهده مىنماییم. نویسنده به گمان خود به مقابله با سوره «کوثر» برخاسته و معارضه خویش را این چنین آورده است: «انا اعطیناک الجواهر فصل لربک و جاهر - ولا تعتمد قول ساحر; ما به تو زر و زیور دادیم، پس براى پروردگار خویش نماز بگزار و آن را آشکار کن و به سخن جادوگر اعتماد نکن.»
اولین سؤالى که براى هر فرد پیش مىآید این است که; این چه نوع مقابله و معارضهاى است که بیشترین الفاظ را از خود سوره کوثر انتخاب کرده است و فقط به جایگزینى بعضى الفاظ بسنده کرده است؟ آیا همانندى یک اثر زیبا این گونه است که عبارات آن اثر با تغییرات اندک ذکر نشود؟ علاوه اینکه تاکید آورده شده در جمله «انا اعطیناک» که لفظ «انا» و «نا» و آوردن فعل ماضى گواه آن است مىبایستبیانگر امرى باشد که از اهمیت فراوانى برخوردار است. هر انسان اندیشمند و متفکر این را به خوبى مىفهمد که نعمتهاى مهمترى مانند عقل، ایمان و حیات با این تاکید و اهتمام سازگارى و تناسب تام دارد و آوردن زر و زیور تنها به خاطر همان روحیه بندگى و پویندگى در مقابل جواهرات است که از بین همه نعمتها به آن اهتمام ورزیده است. (7) سوره کوثر جداى از کوتاهى عبارات، از مضامین بلند و معارف زیبایى برخوردار است و این معجزه و سند نبوت پیامبر گرامى(ص)براى همیشهدر تاریخاز مردم خواسته است که اگر مىتوانند یک سوره هر چند به کوتاهى سوره کوثر، بیاورند.
سوره کوثر با این جمله آغاز مىشود «انا اعطیناک الکوثر». سؤالى که مطرح است این است که چگونه عطاى خداوندى به صورت جمع، ما، آورده شده است؟ با این که خداوند متعال یگانه یکتاست و همه نعمتها از او سرچشمه گرفته استبراى این تعبیر که نظیر آن در سورههاى دیگر از جمله سوره قدر «ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»فخر رازى، از علماى اهل سنت، در تفسیر خود مىنویسد: سومین نظر در معناى کوثر این است که منظور از آن فرزندان آن حضرت است، و این به آن جهت است که; این سوره در رد کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عیبجویىمىکردند.
مشاهده مىشود، دو جواب داده شده است: 1 - تعبیر جمع به خاطر عظمت دادن به او است و اینکه مورد، کوثر، ذکر شده است، نشان دهنده اهتمام فوقالعاده خداوند است.
2 - جهان مبتنى بر نظام علت و معلول و اسباب و مسببات است; چنانکه در حدیثى از امام صادق(ع) مىخوانیم: «ابى الله ان یجرى الاشیاء الا بالاسباب» ارادهاى الهى بر این قرار گرفته است که امور جهان جز به اسباب خود جریان نیابد. (8) و چون علل و اسباب به اذن الهى دست اندر کار این عطیه الهى بوده است، در اشاره به آن جمع آورده شده است. فخر رازى در این زمینه مىنویسد: «فلا یمکن حمله على الجمع الا اذا ارید ان هذه العطیه مما سعى فى تحصیلها الملائکة وجبریل و میکائیل والانبیاء المتقدمون...» نمىتوان این آیه را «انا اعطیناک» جمع دانست; مگر اینکه بگوییم این بخشش از امورى است که در به دست آوردن آن ملائکه و جبرئیل و میکائیل و انبیاء پیشین سعى و تلاش داشتهاند. (9)
ب: معناى کوثر: مرحوم طبرسى در معناى لغوى «کوثر» مىنویسد: «الکوثر، فوعل من الکثرة و هو الشئ الذى من شانه الکثرة و الکوثر، الخیر الکثیر» کوثر صفت مبالغه و وزن فوعل را دارد و بر گرفته از کثرت است و آن عبارت از چیزى است که; شایستگى و زیادى را داشته باشد و منظور از آن خیر فراوان است. (10)
بیضاوى، از دیگر مفسرین اهل سنت، نیز زیادى فرزندان و پیروان را در شمار معانى کوثر ذکر مىکند.
ج: مظاهر و جلوههاى کوثرى: خیر فراوان در این آیه به امور مختلفى از جمله: قرآن، نبوت، چشمهاى در بهشت، علماء، زیادى فرزندان، حوضى در بهشت، حکمت و شفاعت تفسیر شده است. (11)
هیچ کدام از این معانى با یکدیگر منافاتى ندارند، زیرا همه بیانگر همان مضمون متعالى کوثر و خیر فراوانند. نکته در خور توجه این است که این زیادى فرزندان و نسل پیامبر(ص) که از چشمهسار فاطمه(س) جوشیده است، در میان دیگر معانى از درخشش و جلوه بیشترى برخوردار است. برخى از شواهد و قرائنى که آن را تایید مىکند عبارتند از:
الف. شان نزول سوره: مفسرین از شیعه و اهل سنت در شان نزول این سوره این گونه نگاشتهاند که; عاص بنوائل سهمى جلوى یکى از درهاى مسجد الحرام بنام باب بنى السهم با رسول گرامى اسلام ملاقات کرد و با آن حضرت به گفتگو پرداخت. قریشىها که شاهد این منظره بودند از او سؤال کردند: با چه شخصى سخن مىگفتى؟ او با عبارات بیشرمانه گفتبا ابتر.
این جواب به آن جهتبود که عبدالله، آخرین فرزند پسر آن بزرگوار، زندگى را بدرود گفته بود. و عرب جاهلى کسانى را که داراى فرزند پسر نباشد «ابتر» قلمداد مىکردند زیرا تنها راه استمرار اهداف فرد را در وجود پسر مىدانستند. (12) در نتیجه، این شان نزول متناسب با سرزنش آنان خواهد بود.
در این باره فخر رازى، از علماى اهل سنت، در تفسیر خود مىنویسد: «سومین نظر در معناى کوثر این است که منظور از آن فرزندان آن حضرت است و این به آن جهت است که; این سوره در رد کسانى نازل شده است که از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزندان عیبجویى مىکردند که در این صورت معناى آن این است که خداوند ترا فرزندان و نسلى عطا مىکند که در طول تاریخ برقرار خواهند ماند سپس مىگوید: ببین که چقدر انسانها از اهلبیت پیامبر(ص) به شهادت رسیدهاند اما جهان همچنان شاهد رونق فزاینده آنان است آنگاه بنگر که چه تعداد از بزرگان اندیشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا «علیهم الصلوة و السلام» و محمد نفس زکیه در میان آنها جلوهگر شده است» (13) .
علامه آلوسى بغدادى در تفسیر روح المعانى مىنویسد: مىتوان یکى از معانى کوثر را زیادى فرزندان رسول گرامى اسلام(ص) دانست زیرا که; عیبجویى دشمنان در ارتباط با فقدان فرزند آن حضرت بوده است. سپس مىگوید: اینچنین است که فرزندان رسول گرامى اسلام سراسر گیتى را فرا گرفتهاند. (14)
بیضاوى، از دیگر مفسرین اهل سنت، نیز زیادى فرزندان و پیروان را در شمار معانى کوثر ذکر مىکند. (15)
در میان مفسرین شیعه، مرحوم طبرسى در مجمع البیان و علامه طباطبایى در المیزان مخاطبان خود را به این معنا توجه دادهاند. در تفسیر المیزان در این باره به خوبى استدلال شده است.
ب: دومین شاهد بر اینکه در کوثر معناى فرزندان فراوان منظور شده، ذیل سوره شریفه است که مىفرماید: «ان شانئک هو الابتر.» محققا دشمن تو بىدنباله است; زیرا که ظاهر کلمه ابتر، عبارت از قطع نسل و بىفرزندى است چنانکه شان نزول سوره آن را تایید مىکند و یا دلیلى بر انحصار به یکى از موارد آن مثل جدا شدن از خیرات ... است.
و یا از قوم خود نخواهد دانست و بیانگر هرگونه انقطاع و جدا شدن مىباشد در هر صورت بدون دنباله بودن از نظر فرزند، در معناى ابتر ملاحظه شده است که خود دلیلى بر این است که در کوثر معنایى مقابل آن ارائه شده است; یکى وجود فرزندان بسیار است که به پیامبر(ص) اعلام مىدارد که: اى پیامبر ما به تو خیر فراوان از جمله فرزندان بسیار دادیم و دشمن تو براى همیشه تاریخ از تمامى نیکیها و از نسل و فرزندان منقطع و جدا خواهد بود و از آنجا که بستر کوثر و جریان پرفیض و مداوم، در وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره فاطمه(س) قرار دارد، به عظمت این سرچشمه خیرات و وجود با برکتبیشتر مىتوان پى برد. وجود مقدسى که نعمتبزرگ الهى و استمرار فرزندان رسول گرامى اسلام(ص) به وسیله او تحقق یافت، تا شخصیت زن را در ابعاد معنوى و اجتماعى جلوه بیشترى بخشیده تا هیچ فردى به خود اجازه ندهد که فرزندش را تنها به خاطر جنسیت مورد تحقیر قرار دهد زیرا که الگوى زن مسلمان فاطمه(س) است. همان بزرگوارى که حلقه پیوند شکوهمند رسالت و امامت گشت و زیباترین جلوههاى انسانى معنوى را در خویش متجلى ساخت.
مکتب فاطمه(س) مجموعهاى از فضایل انسانى و منظومهاى از گلواژههاى نیک زیستن است که در هسته مرکزى آن پیامبر قرار گرفته است و فرزندان معصومش، اقمار این منظومهاند. جهان امروز به همان مقدار نیازمند به آرمانهاى فاطمى است، که جامعه دیروزجاهلى.
سوره کوثر خود گواه این مطلب است که تبار و ذریه پیامبر گرامى(ص) از دختر گرانمایهاش فاطمه(س) استمرار مىیابد; چنانکه مرحوم علامه طباطبائى (16) به آن توجه داده است. البته این معنا را در آیات دیگر به صورت آشکارترى مىتوان دید. همچنین به دو نمونه آن در مناظره امام موسى بنجعفر(ع) با هارون الرشید تصریح شده است زمانى هارون الرشید از امام موسى بنجعفر(ع)، پرسید: چگونه شما مىگویید ما از فرزندان پیامبریم، با اینکه به جاى ماندن نسل از پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر او هستید؟ حضرت در جواب او، آیهاى از سوره انعام را خواند: «و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هرون وکذلک نجزى المحسنین و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس کل من الصالحین» و هدایت نمودیم - از فرزندان او، نوح یا ابراهیم، داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و اینگونه نیکوکاران را جزا مىدهیم و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس را که همه از شایستگان بودند. (17) آنگاه حضرت از هارونالرشید پرسید: پدر عیسى کیست، که به وسیله آن از فرزندان نوح «یا ابراهیم» بشمار آمده است؟ هارون گفت: عیسى پدرى نداشت. امام بىدرنگ فرمود: همانگونه که خداوند عیسى را بوسیله مریم از فرزندان انبیاء محسوب داشته است، ما نیز به پیامبر اسلام از طریق مادرمان فاطمه(س) انتساب پیدا کردهایم و از فرزندان آن حضرت هستیم. آنگاه حضرت آیه شریفه مباهله را تلاوت کرد: «فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم ...» و فرمود: هیچ کس ادعا نکرده است که: در موقع مباهله و نفرین بر مسیحیان پیامبر غیر از على بن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسین،: در زیر کساء (عبا) داخل کرده باشد. به این ترتیب مشخص مىشود منظور از ابنائنا، پسران ما، حسن و حسیناند که خداوند آنها را پسران رسول خود خوانده است. (18)
بهرهاى که از این سوره نورانى باید براى امروزمان برداریم این است که: راه نجات جامعه انسانى در بازگشتبه چشمهسار جوشان و استفاده از برکات فراوان آن است، که در مجموعهاى از الگوهاى متعالى تجلى یافته است.
اگر فاطمه(س) براى زن معاصر امروزین بهترین الگو استبدان جهت است که مکتب فاطمه(س) مجموعهاى از فضایل انسانى و منظومهاى از گلواژههاى نیک زیستن است که در هسته مرکزى آن پیامبر قرار گرفته است و فرزندان معصومش، اقمار این منظومهاند. جهان امروز به همان مقدار نیازمند به آرمانهاى فاطمى است، که جامعه دیروز جاهلى. زیرا که اصول حاکم بر نظام جاهلى قدیم، در شکلهاى جدیدتر ارائه شده است و جاهلیت جدیدى را در قالب نظامهاى غربى و الحادى ترسیم کرده است. نظام خانواده استحکام و اصالتخویش را از دست داده و زن به صورت یک شىء و بازیچه بازارهاى تبلیغاتى درآمده و آزادى زن در برهنگى و جلوهگرى او تجسم یافته است.
اینجاست که زن امروز نیازمند اسوههایى است که با تکیه بر ارزشهاى راستین الهى او را به کوثر آگاهى و ایمان و آزادى راستین رهنمون شود.
نى تو اعطیناک کوثر خواندهاى پس چرا خشکى و تشنه ماندهاى یا مگر فرعونى و کوثر چو نیل بر تو خون گشته است و ناخوش اى علیل توبه کن بیزار شو از هر عدو کو ندارد آب کوثر در گلو هر که را دیدى ز کوثر سرخ رو او محمد(ص) خوستبا او گیر خو هر که را دیدى ز کوثر خشک لب دشمنش میدار همچون مرگ و تب
«فصل لربک وانحر; پس براى پروردگارت نماز گزار و نحر کن.» سپاسگزارى و کرنش به آستان الهى از وظایف مهمى است که عقل هر انسان برایش مقرر مىدارد. سرشت انسانها مبتنى بر قدردانى از فردى است که به او نیکى کرده است و از آنجا که تمامى نعمتها از جانب خداوند به انسان ارزانى شده است، سپاسگزارى از او جلوه دیگرى به خود مىگیرد که در این سوره مبارکه در نماز و «نحر» تجسم یافته است.
هر معنایى که در «نحر» منظور باشد چه قربانى کردن شتر و چه بالا بردن دو دست تا روبروى گلوگاه و یا جلو آوردن روى سینه - به هنگام تکبیرهاى نماز، همه نشانه سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند است و نماز و نحر در صورتى مىتواند اعلام سپاس باشد که فقط براى خدا و در جهت پروردگار جهان باشد.
«ان شانئک هو الابتر.» به یقین دشمن تو بىدنبال و بىخیر است. یکى از جلوههاى اعجاز قرآن، خبرهاى غیبى و پیشگوییهاى قاطع و انطباق آن با واقعیتها است و به روشنى موارد زیادى را در آیات قرآنى مىتوان یافت. از جمله; داستان پیشگویى پیروزى رو میان بر ایرانیان، پس از آنکه آنها مغلوب ایرانیان گشتند و آن را نه سال قبل پیشبینى کرد و به همانگونه نیز تحقق یافتخداوند متعال در قرآن کریم فرمود: «غلبت الروم فى ادنى الارض وهم من بعد غلبهم سیغلبون فى بضع سنین» رومیان مغلوب شدند در جنگى که به نزدیکتر زمین واقع شد و آنها پس از مغلوب شدن به زودى بر فارسها با ر دیگر غلبه خواهند کرد. (19) و در آیهاى دیگر پیروزى مسلمین در جنگ بدر را پیشبینى کرد و فرمود: «سیهزم الجمع و یولون الدبر» به زودى آن جماعت «در بدر» شکستخورده و به جنگ پشت کنند. (20)
جهت تحقیق بیشتر مىتوان به تفسیر البیان اثر آیةالله خوئى (21) و المیزان نوشته علامه طباطبائى (22) مراجعه کرد.
سومین پیشبینى مربوط به آیه شریفه «ان شانئک هو الابتر» است. دشمن که از سر غرور و نخوت به زیادى تعداد و فرزندان خویش مىبالید و مسلمین را ناچیز مىانگاشت و به خصوص بعد از فوت فرزند رسول گرامى اسلام، کار را تمام شده تلقى کرد و گمان برد پیام و رسالت پیامبر در میان انبوه حوادث تاریخ به فراموشى سپرده خواهد شد. در این هنگام قرآن کریم پیشگویى کرد که دین تو جهانگیر خواهد شد و کار دشمنان به نافرجامى و تباهى خواهد کشید و امروزه که پس از چهارده قرن حضور سرافراز اسلام را در جهان مشاهده مىکنیم درخشش اعجاز این سوره را هر چه بیشتر حس کرده و آن را به عنوان نشانه صدق دیگرى بر رسالت نبى گرامى اسلام اعلام مىداریم.
مصطفى را وعده کرد الطاف حق گر بمیرى تو نمیرد این سبق من کتاب و معجزت را رافعم بیش و کم کن را ز قرآن مانعم من مناره پر کنم آفاق را کور گردانم دو چشم عاق را چاکرانتشهرها گیرند و جاه دین تو گیرد ز ماهى تا به ماه تا قیامتباقیش داریم ما تو مترس از نسخ دین اى مصطفا (23)
در پرتو همین اعجاز فرزندان فاطمه(س) همچنان رونقى فزاینده یافته، سرچشمهاى پربرکتشدهاند که هر روز بیش از گذشته در جهان مىدرخشند و شاخسارهاى معنویت و پاکى را فرا راه حقجویان قرار مىدهند، تا آن زمان که چهره پر فروغ حسن یار و جلوه زیباى عدل الهى حضرت بقیة الله «عجل الله تعالى فرجه الشریف» رخ کند و با ظهور خود کوثر فاطمى را تفسیرى تام و تمام بخشد - به امید آن روز. والسلام.
پىنوشتها:
1- سوره احزاب، آیه33.
2- آل عمران، آیه 61.
3- سوره دهر، آیه76.
4- ایقاع: توافق صداها - هم آهنگى نقل از کتاب «فرهنگ نوین» در ماده وقع.
5- پرتوى از قرآن; آیةالله طالقانى، بخش 2، جلد آخر، ص281.
6- این کتاب از چاپخانه انگلیسى، آمریکائى بولاق مصر در سال 1912 منتشر شد و مرحوم آیةالله خوئى در رد آن کتاب «نفحات الاعجاز» را نگاشته است. نقل از تفسیر «البیان» ج1، ص108، طبع پنجم.
7- براى توضیح بیشتر مراجعه شود به «البیان»: آیةالله خوئى، ج1، ص113، طبع پنجم.
8- بحارالانوار، ج2، کتاب العلم، ص90.
9- تفسیر فخر رازى، سوره کوثر، ج32، ص124.
10- مجمع البیان، سوره کوثر، ج5، ص548، کتابخانه آیةالله نجفى.
11- مراجعه شود به مجمع البیان، ج5، ص549 و تفسیر فخر رازى، ج32، ص124.
12- مجمع البیان، ج5، ص549 و المیزان، ج20، ص372 و درالمنثور، ج8، ص652، دارالفکر.
13- تفسیر فخر رازى، ج32، ص124.
14- روح المعانى، ج30، ص245.
15- تفسیر بیضاوى، ج2، ص626.
16- المیزان، سوره کوثر، ج20، ص371.
17- سوره انعام، آیه 84.
18- بحارالانوار، ج48، ص128.
19- سوره روم، آیه3.
20- سوره قمر، آیه 45.
21- البیان، ج1، ص81، طبع پنجم.
22- المیزان، ج1، ص63.
23- مثنوى مولوى، دفتر سوم، ص442، شماره1196.