دعا در قرآن (4)
آرشیو
چکیده
متن
در نوشتارهاى پیش سخن از «ارکان دعا» بود. در این گفتار نیز سخن را در رکن دیگرى از آن پى مىگیریم.
3- اعتقاد به اجابت
براى تحقق هر امر در ردیف دیگر علل، وجود غایت و غرضى معقول از مهمترین عوامل است که از آن به «علتغایى» تعبیر مىشود.
در تحقق دعا نیز همچنان که به قلبى سوزان و دلى دردمند و آگاه نسبتبه احتیاج و درماندگى خود در برابر خداى قادر متعال، نیاز هست - و گرنه دعاى حقیقى صورت نمىگیرد - اعتقاد به اجابت دعا از ارکان مهم دعاست، به گونهاى که بدون این باور یا ضعف آن، نه فرد انگیزهاى در خود مىبیند تا بدین کار مبادرت ورزد و نه امید اجابت مىرود.
گاهى برخى گرفتار مشکلى هستند و براى رفع آن تا از پیشگاه خداوند بزرگ استغاثه و درخواست کمک مىکنند ولى به موجباتى که پس از این خواهیم گفت، آن خواسته محقق نگشته یا به تاخیر مىافتد، و از اینروى دست از طلب برداشته، از دعا فاصله مىگیرند و دلسرد مىشوند و در سایر مشکلات نیز، از روى اعتقاد و باور، عرض حاجتبه پروردگار جهان نمىکنند و بانومیدى مىگویند خدا که به ما توجهى ندارد، پس به چه انگیزهاى دعا کنیم؟
اعتقاد و باور قلبى و صحیح به اجابت دعا از ناحیه پروردگار نقش اساسى در اجابت دعا دارد و همین موضوع مقاله حاضر است.
قرآن و اجابت دعا
قرآن کریم در مقام محکوم کردن کفار که حوایجخود را به بتان عرضه مىکردند و به آنها استغاثه مىبردند اینچنین مىفرماید:
«ان تدعوهم لا یسمعوا دعائکم و لو سمعوا ما استجابوا لکم»اگر آنها را بخوانید سخن شما را نمىشنوند و اگر به ندایتان گوش دهند از برآوردن حاجتهاى شما ناتوانند.
در این آیه خداى متعال براى نشان دادن گمراهى مشرکان و متوجه کردن آنها به خطاى بزرگشان، به متزلزل ساختن مهمترین رکن دعا که اعتقاد به اجابت است و در خیالهاى باطل آنان نسبتبه معبودهایشان جاى گرفته، مىپردازد و از این راه وجدانهاى خفته آنان را بیدار مىکند.
در چندین جاى دیگر قرآن کریم همین مضمون را بیان کرده در آیات دیگرى این اجابت را به خود نسبت مىدهد و عملى شدن آن را تنها از ناحیه خود ممکن دانسته و بدان وعده داده است. براى مثال مىفرماید:
«و اذا سالک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوالى و لیؤمنوا بى لعلهم یرشدون».
هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، پس من بدانها نزدیکم و نداى درخواستکننده را پاسخ مىدهم هرگاه مرا بخواند. پس دعوت مرا لبیک گویند و به من ایمان آورند به امید اینکه هدایتیابند.
و باز مىفرماید: «و قال ربکم ادعونى استجب لکم ...»
پرووردگار شما گفت مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»
در مواردى هم به بیان برخى دعاهاى مستجاب شده پرداخته، از این راه نمونههاى عملى دعا را ارائه مىکند. براى مثال مىفرماید:
«اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انى ممدکم بالف من الملائکة مردفین»آنگاه که پروردگارتان را به کمک خواستید پس او این دعوت را مستجاب و شما را با هزار فرشته که پى در پى فرود آمدند یارى کرد.
بنا بر نقل قرآن مجید هنگامى که حضرت «یونس بنمتى» بر قوم خود خشم گرفت و از میان آنها هجرت گزید و سپس در شکم ماهى گرفتار آمد در آن ظلمت و سیاهى شب و دریا و شکم آن حیوان با تضرع و استغاثه گفت: «لاالهالا نتسبحانک انى کنت من الظالمین» (هیچ معبودى جز تو نیست، تو پاک و منزهى همانا من از ستمکارانم.)بعد مىفرماید: «فاستجبناله و نجیناه من الغم و کذالک ننجى المؤمنین».
ما دعاى او را اجابت کردیم و از گرفتارى رهایى دادیم و اینگونه مؤمنان را نجات مىبخشیم.
عوامل مؤثر در اعتقاد به اجابت
1- ایمان به ربوبیت الهى
در مقالات پیشین به طور مشروح پیرامون آن سخن گفتیم.
2- ایمان به نزدیکى خداوند
از اعتقادات بحق و بسیار سازنده در مکتب اهل بیت عصمت(علیهم السلام) تنزیه و دور دانستن ساحت قدس الهى از هر گونه شایبه، جسمیت و جهت نیاز به مکان و اعتقاد به قرب الهى و فرامکان بودن وجود اوست.
بر اساس تعلیمات قرآنى و امامان معصوم(ع) خداوند خود خالق مکان است و بدینسان محال استبدان نیازمند باشد. او در همه جا حاضر است و هیچ نقطهاى از وجود او خالى نیست. بر این اساس خداى متعال نزدیکترین موجود به مخلوقات خود و از آن جمله انسان است. قرآن کریم با لطیفترین بیان این حقیقت را بازگو کرده است و مىفرماید:
«و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید».
ما انسان را آفریدیم و به خاطرات نفسانى او آگاهیم و ما از رگ گردن - که رشتههاى آن به همه اعضاى بدن کشیده شده است - نزدیکتریم.
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر این آیه مىنویسد: «این بیان، ساده کردن موضوع براى درک ذهن است تا موضوعى که فهم آن براى عوام دشوار است دریافتحقیقت آن آسان شود وگرنه مساله قرب الهى بسیار بالاتر از این است. خداى متعال است که نفس را آفرید و آثارى برایش قرار داد. پس او واسطه بین انسان و نفس او و بین نفس او و آثار آن است. او از هر چیزى که فرض شود حتى از خود انسان بدو نزدیکتر است.»
قرآن کریم در جاى دیگر مىفرماید: «ان الله یحول بین المرء و قلبه»، «همانا خداى متعال بین انسان و قلب او حایل و واسطه است.»
بنابراین دافعه وجود الهى در همه جا و نیز بین شخص و قلب او گسترده است و او نسبتبه مخفىترین اسرار و نیات و خواستههاى بشر آگاه است.
در آیهاى دیگر مىفرماید: «... و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون» ما به شخص در حال مرگ از شما نزدیکتریم ولى شما این را نمىبینید.
این باور و احساس موجب مىشود که انسان درمانده و محتاج در لطیفترین و ظریفترین حالات خود، در هر مکان و موقعیتى که قرار گیرد هیچ گاه و براى لحظهاى خود را از آفریدگار خود جدا نبیند و بىآنکه بین خود و ذات مقدسش کوچکترین فاصلهاى ببیند و براى ارتباط و اتصال با او کمترین مانعى در سر راه خود بیابد در لحظات سخت و دشوار رو به سوى او آورد و سامان یافتن کارش را از او بخواهد.
از همینرو قرآن کریم در مقام وعده اجابت، ابتدا خداى متعال را وجودى «قریب» و سپس «مجیب» توصیف مىکند.
در آیهاى مىفرماید: «... فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان ...» و زمانى مىفرماید: «فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربى قریب مجیب» پس از خدا آمرزش بخواهید و به سوى او باز گردید و توبه کنید . همانا پروردگار من نزدیک است و آنچه بخواهید اجابت مىکند.
بىدلى در همه احوال خدا با او بود او نمىدید و از دور خدایا مىکرد
خدایى که خود نزدیک است رحمتش نیز نزدیک است و براى بهرهمندى از رحمت او نیازى به هیچ خرج و یا گذران اندک زمانى نیست. که «ان رحمت الله قریب من المحسنین»، همانا رحمت الهى به نیکوکاران نزدیک است.
3- عقیده به سمیع و بصیر بودن او
از عوامل مؤثر در اعتقاد به اجابت، توجه به صفت «سمیع» و «بصیر» بودن الهى است. قرآن کریم مىفرماید: «والذین یدعون من دونه لا یقضون بشىء ان الله هو السمیع البصیر».
کسانى را که غیر از خدا مىخوانید توانایى انجام کارى ندارند. همانا خداست که شنوا و بیناست. یعنى او بدانچه دیدنى و شنیدنى است آگاه است. از همینرو در موارد وصف «سمیع» و «علیم» در کنار هم یاد شده، مىفرماید: «و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسمعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم»: آنگاه که ابراهیم و اسماعیل پایههاى کعبه را بالا برده، استوار ساختند گفتند: پروردگارا، از ما بپذیر، همانا تو شنوا و دانایى.
نیز مىفرماید: «هنا لک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعا».
آنگاه زکریا دستبه دعا برداشت و گفت: پروردگارا! از پیشگاه خود به من اولاد پاکى موهبت کن، تو نسبتبه درخواستها شنوایى.
دعاهاى معصومان(علیهم السلام) هم که الهام گرفته از قرآن کریم استبا جمله «یا اسمع السامعین و یا ابصر الناظرین» همراه است. این قبیل جملات در دعاهاى ایشان بسیار است.
یک پرسش
گاهى گفته مىشود: شخص شنوا وقتى به سخن کسى گوش فرا مىدهد از توجه به کلام دیگرى عاجز است و نمىتوان در یک لحظه، چندین سخن مختلف و متفاوت را شنید. در این صورت چگونه مىتوان گفت هر لحظه که بنده گرفتارى بخواهد مىتواند خدا را به کمک بطلبد و خواستهاش را با او در میان بگذارد در حالى که ممکن است در همان حال، عده بسیارى در نقاط مختلف و دور از هم، دست طلب به سوى او دراز کرده حوائجخویش را از او بخواهند؟
پاسخ: ناتوانى انسان از توجه به چند جانب در یک زمان ناشى از محدودیت طبیعت و ابزار آن است و گرنه در فرا طبیعت چنین چیزى غیر ممکن نیست.
توضیح اینکه: ناتوانى روح در تلقى چندین سخن متفاوت در وقت واحد بدین علت است که او براى دریافتسخن دیگرى باید از ابزار مادى بهرهگیرد. به وسیله گوش بشنود و با مغز آن شنیده را بفهمد. محدودیت این ابزار موجب مىشود که روح نتواند در یک لحظه به سخنان گوناگون توجه کند. ولى با در نظر گرفتن بى حد و مرز بودن وجود خداوند و نیز حضور او در همه جا و با همه کس و اینکه او در شنیدن و دریافتسخن بندگان خود نیازى به هیچگونه ابزار محدود مادى و غیر آن نداشته و حتى براى آگاهى از خواستههاى آنان حتى به اظهار آن از سوى آنها احتیاجى ندارد، این اشکال وارد نیست.
در یکى از تعقیباتى که پس از هر نماز واجب خوانده مىشود مىگوییم: «یا من لا یشغله سمع عن سمع و یا من لا یغلطه السائلون و یا من لا یبرمه الحاح الملحین اذقنى برد عفوک و حلاوة رحمتک و مغفرتک» اى وجود بىهمتایى که هیچ شنیدنى تو را از توجه به کلام دیگرى باز نمىدارد و طلبکنندگان و خواهندگان مختلف تو را به اشتباه نمىاندازد و اصرار جویندگان به ستوهت نمىآورد، سردى عفوت و شیرینى رحمت و بخششت را به من بچشان.
با استفاده از همین اصل است که مىگوییم چنین سخنى در سطحى نازلتر، در باره ارواح بسیار قوى همچون روحهاى طیب معصومان(علیهمالسلام) و اولیاى الهى جارى است و آنان نه تنها پس از وفات و رهایى کامل از بند طبیعت، بلکه در زمان حیات خود، در اثر قوت و قدرت ارواح پاکشان، که تا سرحد امکان از قید طبیعت و اسارت آن آزاد گشته توانایى آن را دارند که به استغاثههاى گوناگون با اذن الهى در نقاط مختلف آگاه شوند و به تمامى آنها، در صورت مصلحت پاسخ مساعد دهند. و این خداگونه شدن است نه خدا دانستن افراد. و بین این دو تفاوت بسیار است که متاسفانه عدهاى از درک صحیح آن ناتوانند و از دین راه دامن قدس شیعه را به اتهام شرک مىآلایند و تهمتهاى ناروا مىزنند که خود بدان سزاوارترند.
4 - توجه به قدرت الهى
دعاکننده باید معتقد باشد که اراده الهى هر گاه بر تحقق امرى که در ذات خود ممتنع و محال نباشد، تعلق بگیرد، با صدور فرمان او بىچون و چرا به همان صورتى که ارادهاش باشد بىواسطه یا با واسطه، دفعى یا تدریجى آن امر محقق مىشود.
قرآن کریم مىفرماید: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون».
شان خدا این است که هر گاه اراده او به انجام کارى باشد تنها با صدور آن کار عملى مىگردد.
قرآن مجید براى مردود شمردن و محکومیتشیوه مشرکان دایر به طلب از غیر خدا، از آنان نفى قدرت مىکند و مىفرماید: «ام لهم آلهة تمنعهم من دوننا لا یستطیعون نصر انفسهم...» آنهایى که غیر از خدا معبود گرفتهاید حتى از کمکرسانى و دفع ضرر از خود ناتوانند.
در جاى دیگر مىفرماید: «والذین تدعون من دونه لا یستطیعون نصرکم و لا انفسهم ینصرون» آنانى که غیر از خدا مىخوانید از یارى رساندن به شما و نیز خود عاجزاند.
در ماجراى پر شکوه بتشکنى حضرت ابراهیم(ع) به نقل قرآن کریم پس از اینکه کفار بیچارگى و درماندگى خدایان خود را در دفاع از خویش با چشم خود مشاهده کردند وجدان خفتهشان بیدار شده خود را ستمکار یافتند. آنگاه حضرت ابراهیم بدانان گفت: «... افتعبدون من دون الله ما لا ینفعکم شیئا و لا یضرکم اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون».
آیا غیر از خدا چیزى را که توانایى رساندن هیچ نفعى یا دفع کوچکترین ضررى را از شما ندارند پرستش مىکنید؟ ننگ بر شما و آنچه جز او مىپرستید پس چرا در زشتى این کار خود اندیشه نمىکنید!
توجه به قدرت خداوند در وقت دعا و حتى یادآورى و ذکر مظاهر قدرت الهى و شمردن آن در این حال و تلقین آن به نفس تاثیرى قوى در اطمینان به اجابت دعا و به دنبال آن تحقق دعاى واقعى و طلب حقیقى از خداى متعال و سپس اجابت آن از سوى خدا دارد.
این موضوع در دعاهاى رسیده از حضرات معصومان(علیهمالسلام) نمونههاى فراوان دارد. و ما براى مثال به نقل یک مورد بسنده مىکنیم.
امام کاظم(ع) آنگاه که از فشارها و شکنجههاى طاقتفرسا و طولانى حاکم ستمگر بغداد در زندانهاى مخوف طاغوت به تنگ آمده بود، خلاصى خود را اینچنین از خداوند طلب کرد: «مولاى من ... اى کسى که درخت را از بین آب و ریگ و گل نجات مىدهى و شیر مادر را از میان خون و زواید بدن خارج مىکنى و فرزند را از رحم مادران خلاصى مىدهى و آتش را از لابهلاى سنگ و آهن بیرون مىآورى و روح را از بین احشا و امعاى بدن رهایى مىدهى! مرا از دستستم هارون خلاصى بخش.»
سایر عوامل
عناصر دیگرى نیز در ایجاد یا تقویت این رکن از ارکان دعا مؤثر است که نقل و توضیح همه آنها مقاله را به درازا خواهد کشاند و به همین علت از آن صرفنظر مىکنیم; همچون ایمان به غناى ذاتى او و اینکه با عطایا و مواهب او کمترین نقصى در خزانههاى بىپایان او پیش نمىآید و نیز رحمانیت و رحیمیت او و همچنین جواد بودن و دورى او از بخل و امساک.
این امور، عواملى هستند که توجه و عنایتبدانها در وقت دعا و بخصوص بازگو کردن آنها و القا و تحکیم آنها در زوایاى قلب و در جان دعاکننده، این اطمینان را به وجود مىآورد که خدایى که حوایجش را از او مىطلبد فقط پروردگار است و زمام هر امرى به دست اوست و از او دور نیست و حتى از خود او بدو نزدیکتر است و ندایش را بهتر از هر کس مىشنود و توانایى بر انجام هر کارى دارد و هیچ بخششى چیزى از او کم نمىکند و بدو از هر کس مهربانتر و رؤفتر بوده و بخلى هم در ساحت قدسش نیست.
وقتى چنین احساسى در جان دعاکننده پدیدار شد دعا از حالت تشریفات خارج مىشود و صورت ظاهر به خود نمىگیرد. فریادى است از عمق جان و خواستهاى است همراه با سوز و گداز. دست طلبى است همراه با اشک و آه که گاهى تار و پود وجودش را به لرزه انداخته، تحت تاثیر خود مىگیرد.
3- اعتقاد به اجابت
براى تحقق هر امر در ردیف دیگر علل، وجود غایت و غرضى معقول از مهمترین عوامل است که از آن به «علتغایى» تعبیر مىشود.
در تحقق دعا نیز همچنان که به قلبى سوزان و دلى دردمند و آگاه نسبتبه احتیاج و درماندگى خود در برابر خداى قادر متعال، نیاز هست - و گرنه دعاى حقیقى صورت نمىگیرد - اعتقاد به اجابت دعا از ارکان مهم دعاست، به گونهاى که بدون این باور یا ضعف آن، نه فرد انگیزهاى در خود مىبیند تا بدین کار مبادرت ورزد و نه امید اجابت مىرود.
گاهى برخى گرفتار مشکلى هستند و براى رفع آن تا از پیشگاه خداوند بزرگ استغاثه و درخواست کمک مىکنند ولى به موجباتى که پس از این خواهیم گفت، آن خواسته محقق نگشته یا به تاخیر مىافتد، و از اینروى دست از طلب برداشته، از دعا فاصله مىگیرند و دلسرد مىشوند و در سایر مشکلات نیز، از روى اعتقاد و باور، عرض حاجتبه پروردگار جهان نمىکنند و بانومیدى مىگویند خدا که به ما توجهى ندارد، پس به چه انگیزهاى دعا کنیم؟
اعتقاد و باور قلبى و صحیح به اجابت دعا از ناحیه پروردگار نقش اساسى در اجابت دعا دارد و همین موضوع مقاله حاضر است.
قرآن و اجابت دعا
قرآن کریم در مقام محکوم کردن کفار که حوایجخود را به بتان عرضه مىکردند و به آنها استغاثه مىبردند اینچنین مىفرماید:
«ان تدعوهم لا یسمعوا دعائکم و لو سمعوا ما استجابوا لکم»اگر آنها را بخوانید سخن شما را نمىشنوند و اگر به ندایتان گوش دهند از برآوردن حاجتهاى شما ناتوانند.
در این آیه خداى متعال براى نشان دادن گمراهى مشرکان و متوجه کردن آنها به خطاى بزرگشان، به متزلزل ساختن مهمترین رکن دعا که اعتقاد به اجابت است و در خیالهاى باطل آنان نسبتبه معبودهایشان جاى گرفته، مىپردازد و از این راه وجدانهاى خفته آنان را بیدار مىکند.
در چندین جاى دیگر قرآن کریم همین مضمون را بیان کرده در آیات دیگرى این اجابت را به خود نسبت مىدهد و عملى شدن آن را تنها از ناحیه خود ممکن دانسته و بدان وعده داده است. براى مثال مىفرماید:
«و اذا سالک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوالى و لیؤمنوا بى لعلهم یرشدون».
هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، پس من بدانها نزدیکم و نداى درخواستکننده را پاسخ مىدهم هرگاه مرا بخواند. پس دعوت مرا لبیک گویند و به من ایمان آورند به امید اینکه هدایتیابند.
و باز مىفرماید: «و قال ربکم ادعونى استجب لکم ...»
پرووردگار شما گفت مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»
در مواردى هم به بیان برخى دعاهاى مستجاب شده پرداخته، از این راه نمونههاى عملى دعا را ارائه مىکند. براى مثال مىفرماید:
«اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انى ممدکم بالف من الملائکة مردفین»آنگاه که پروردگارتان را به کمک خواستید پس او این دعوت را مستجاب و شما را با هزار فرشته که پى در پى فرود آمدند یارى کرد.
بنا بر نقل قرآن مجید هنگامى که حضرت «یونس بنمتى» بر قوم خود خشم گرفت و از میان آنها هجرت گزید و سپس در شکم ماهى گرفتار آمد در آن ظلمت و سیاهى شب و دریا و شکم آن حیوان با تضرع و استغاثه گفت: «لاالهالا نتسبحانک انى کنت من الظالمین» (هیچ معبودى جز تو نیست، تو پاک و منزهى همانا من از ستمکارانم.)بعد مىفرماید: «فاستجبناله و نجیناه من الغم و کذالک ننجى المؤمنین».
ما دعاى او را اجابت کردیم و از گرفتارى رهایى دادیم و اینگونه مؤمنان را نجات مىبخشیم.
عوامل مؤثر در اعتقاد به اجابت
1- ایمان به ربوبیت الهى
در مقالات پیشین به طور مشروح پیرامون آن سخن گفتیم.
2- ایمان به نزدیکى خداوند
از اعتقادات بحق و بسیار سازنده در مکتب اهل بیت عصمت(علیهم السلام) تنزیه و دور دانستن ساحت قدس الهى از هر گونه شایبه، جسمیت و جهت نیاز به مکان و اعتقاد به قرب الهى و فرامکان بودن وجود اوست.
بر اساس تعلیمات قرآنى و امامان معصوم(ع) خداوند خود خالق مکان است و بدینسان محال استبدان نیازمند باشد. او در همه جا حاضر است و هیچ نقطهاى از وجود او خالى نیست. بر این اساس خداى متعال نزدیکترین موجود به مخلوقات خود و از آن جمله انسان است. قرآن کریم با لطیفترین بیان این حقیقت را بازگو کرده است و مىفرماید:
«و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید».
ما انسان را آفریدیم و به خاطرات نفسانى او آگاهیم و ما از رگ گردن - که رشتههاى آن به همه اعضاى بدن کشیده شده است - نزدیکتریم.
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر این آیه مىنویسد: «این بیان، ساده کردن موضوع براى درک ذهن است تا موضوعى که فهم آن براى عوام دشوار است دریافتحقیقت آن آسان شود وگرنه مساله قرب الهى بسیار بالاتر از این است. خداى متعال است که نفس را آفرید و آثارى برایش قرار داد. پس او واسطه بین انسان و نفس او و بین نفس او و آثار آن است. او از هر چیزى که فرض شود حتى از خود انسان بدو نزدیکتر است.»
قرآن کریم در جاى دیگر مىفرماید: «ان الله یحول بین المرء و قلبه»، «همانا خداى متعال بین انسان و قلب او حایل و واسطه است.»
بنابراین دافعه وجود الهى در همه جا و نیز بین شخص و قلب او گسترده است و او نسبتبه مخفىترین اسرار و نیات و خواستههاى بشر آگاه است.
در آیهاى دیگر مىفرماید: «... و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون» ما به شخص در حال مرگ از شما نزدیکتریم ولى شما این را نمىبینید.
این باور و احساس موجب مىشود که انسان درمانده و محتاج در لطیفترین و ظریفترین حالات خود، در هر مکان و موقعیتى که قرار گیرد هیچ گاه و براى لحظهاى خود را از آفریدگار خود جدا نبیند و بىآنکه بین خود و ذات مقدسش کوچکترین فاصلهاى ببیند و براى ارتباط و اتصال با او کمترین مانعى در سر راه خود بیابد در لحظات سخت و دشوار رو به سوى او آورد و سامان یافتن کارش را از او بخواهد.
از همینرو قرآن کریم در مقام وعده اجابت، ابتدا خداى متعال را وجودى «قریب» و سپس «مجیب» توصیف مىکند.
در آیهاى مىفرماید: «... فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان ...» و زمانى مىفرماید: «فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربى قریب مجیب» پس از خدا آمرزش بخواهید و به سوى او باز گردید و توبه کنید . همانا پروردگار من نزدیک است و آنچه بخواهید اجابت مىکند.
بىدلى در همه احوال خدا با او بود او نمىدید و از دور خدایا مىکرد
خدایى که خود نزدیک است رحمتش نیز نزدیک است و براى بهرهمندى از رحمت او نیازى به هیچ خرج و یا گذران اندک زمانى نیست. که «ان رحمت الله قریب من المحسنین»، همانا رحمت الهى به نیکوکاران نزدیک است.
3- عقیده به سمیع و بصیر بودن او
از عوامل مؤثر در اعتقاد به اجابت، توجه به صفت «سمیع» و «بصیر» بودن الهى است. قرآن کریم مىفرماید: «والذین یدعون من دونه لا یقضون بشىء ان الله هو السمیع البصیر».
کسانى را که غیر از خدا مىخوانید توانایى انجام کارى ندارند. همانا خداست که شنوا و بیناست. یعنى او بدانچه دیدنى و شنیدنى است آگاه است. از همینرو در موارد وصف «سمیع» و «علیم» در کنار هم یاد شده، مىفرماید: «و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسمعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم»: آنگاه که ابراهیم و اسماعیل پایههاى کعبه را بالا برده، استوار ساختند گفتند: پروردگارا، از ما بپذیر، همانا تو شنوا و دانایى.
نیز مىفرماید: «هنا لک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعا».
آنگاه زکریا دستبه دعا برداشت و گفت: پروردگارا! از پیشگاه خود به من اولاد پاکى موهبت کن، تو نسبتبه درخواستها شنوایى.
دعاهاى معصومان(علیهم السلام) هم که الهام گرفته از قرآن کریم استبا جمله «یا اسمع السامعین و یا ابصر الناظرین» همراه است. این قبیل جملات در دعاهاى ایشان بسیار است.
یک پرسش
گاهى گفته مىشود: شخص شنوا وقتى به سخن کسى گوش فرا مىدهد از توجه به کلام دیگرى عاجز است و نمىتوان در یک لحظه، چندین سخن مختلف و متفاوت را شنید. در این صورت چگونه مىتوان گفت هر لحظه که بنده گرفتارى بخواهد مىتواند خدا را به کمک بطلبد و خواستهاش را با او در میان بگذارد در حالى که ممکن است در همان حال، عده بسیارى در نقاط مختلف و دور از هم، دست طلب به سوى او دراز کرده حوائجخویش را از او بخواهند؟
پاسخ: ناتوانى انسان از توجه به چند جانب در یک زمان ناشى از محدودیت طبیعت و ابزار آن است و گرنه در فرا طبیعت چنین چیزى غیر ممکن نیست.
توضیح اینکه: ناتوانى روح در تلقى چندین سخن متفاوت در وقت واحد بدین علت است که او براى دریافتسخن دیگرى باید از ابزار مادى بهرهگیرد. به وسیله گوش بشنود و با مغز آن شنیده را بفهمد. محدودیت این ابزار موجب مىشود که روح نتواند در یک لحظه به سخنان گوناگون توجه کند. ولى با در نظر گرفتن بى حد و مرز بودن وجود خداوند و نیز حضور او در همه جا و با همه کس و اینکه او در شنیدن و دریافتسخن بندگان خود نیازى به هیچگونه ابزار محدود مادى و غیر آن نداشته و حتى براى آگاهى از خواستههاى آنان حتى به اظهار آن از سوى آنها احتیاجى ندارد، این اشکال وارد نیست.
در یکى از تعقیباتى که پس از هر نماز واجب خوانده مىشود مىگوییم: «یا من لا یشغله سمع عن سمع و یا من لا یغلطه السائلون و یا من لا یبرمه الحاح الملحین اذقنى برد عفوک و حلاوة رحمتک و مغفرتک» اى وجود بىهمتایى که هیچ شنیدنى تو را از توجه به کلام دیگرى باز نمىدارد و طلبکنندگان و خواهندگان مختلف تو را به اشتباه نمىاندازد و اصرار جویندگان به ستوهت نمىآورد، سردى عفوت و شیرینى رحمت و بخششت را به من بچشان.
با استفاده از همین اصل است که مىگوییم چنین سخنى در سطحى نازلتر، در باره ارواح بسیار قوى همچون روحهاى طیب معصومان(علیهمالسلام) و اولیاى الهى جارى است و آنان نه تنها پس از وفات و رهایى کامل از بند طبیعت، بلکه در زمان حیات خود، در اثر قوت و قدرت ارواح پاکشان، که تا سرحد امکان از قید طبیعت و اسارت آن آزاد گشته توانایى آن را دارند که به استغاثههاى گوناگون با اذن الهى در نقاط مختلف آگاه شوند و به تمامى آنها، در صورت مصلحت پاسخ مساعد دهند. و این خداگونه شدن است نه خدا دانستن افراد. و بین این دو تفاوت بسیار است که متاسفانه عدهاى از درک صحیح آن ناتوانند و از دین راه دامن قدس شیعه را به اتهام شرک مىآلایند و تهمتهاى ناروا مىزنند که خود بدان سزاوارترند.
4 - توجه به قدرت الهى
دعاکننده باید معتقد باشد که اراده الهى هر گاه بر تحقق امرى که در ذات خود ممتنع و محال نباشد، تعلق بگیرد، با صدور فرمان او بىچون و چرا به همان صورتى که ارادهاش باشد بىواسطه یا با واسطه، دفعى یا تدریجى آن امر محقق مىشود.
قرآن کریم مىفرماید: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون».
شان خدا این است که هر گاه اراده او به انجام کارى باشد تنها با صدور آن کار عملى مىگردد.
قرآن مجید براى مردود شمردن و محکومیتشیوه مشرکان دایر به طلب از غیر خدا، از آنان نفى قدرت مىکند و مىفرماید: «ام لهم آلهة تمنعهم من دوننا لا یستطیعون نصر انفسهم...» آنهایى که غیر از خدا معبود گرفتهاید حتى از کمکرسانى و دفع ضرر از خود ناتوانند.
در جاى دیگر مىفرماید: «والذین تدعون من دونه لا یستطیعون نصرکم و لا انفسهم ینصرون» آنانى که غیر از خدا مىخوانید از یارى رساندن به شما و نیز خود عاجزاند.
در ماجراى پر شکوه بتشکنى حضرت ابراهیم(ع) به نقل قرآن کریم پس از اینکه کفار بیچارگى و درماندگى خدایان خود را در دفاع از خویش با چشم خود مشاهده کردند وجدان خفتهشان بیدار شده خود را ستمکار یافتند. آنگاه حضرت ابراهیم بدانان گفت: «... افتعبدون من دون الله ما لا ینفعکم شیئا و لا یضرکم اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون».
آیا غیر از خدا چیزى را که توانایى رساندن هیچ نفعى یا دفع کوچکترین ضررى را از شما ندارند پرستش مىکنید؟ ننگ بر شما و آنچه جز او مىپرستید پس چرا در زشتى این کار خود اندیشه نمىکنید!
توجه به قدرت خداوند در وقت دعا و حتى یادآورى و ذکر مظاهر قدرت الهى و شمردن آن در این حال و تلقین آن به نفس تاثیرى قوى در اطمینان به اجابت دعا و به دنبال آن تحقق دعاى واقعى و طلب حقیقى از خداى متعال و سپس اجابت آن از سوى خدا دارد.
این موضوع در دعاهاى رسیده از حضرات معصومان(علیهمالسلام) نمونههاى فراوان دارد. و ما براى مثال به نقل یک مورد بسنده مىکنیم.
امام کاظم(ع) آنگاه که از فشارها و شکنجههاى طاقتفرسا و طولانى حاکم ستمگر بغداد در زندانهاى مخوف طاغوت به تنگ آمده بود، خلاصى خود را اینچنین از خداوند طلب کرد: «مولاى من ... اى کسى که درخت را از بین آب و ریگ و گل نجات مىدهى و شیر مادر را از میان خون و زواید بدن خارج مىکنى و فرزند را از رحم مادران خلاصى مىدهى و آتش را از لابهلاى سنگ و آهن بیرون مىآورى و روح را از بین احشا و امعاى بدن رهایى مىدهى! مرا از دستستم هارون خلاصى بخش.»
سایر عوامل
عناصر دیگرى نیز در ایجاد یا تقویت این رکن از ارکان دعا مؤثر است که نقل و توضیح همه آنها مقاله را به درازا خواهد کشاند و به همین علت از آن صرفنظر مىکنیم; همچون ایمان به غناى ذاتى او و اینکه با عطایا و مواهب او کمترین نقصى در خزانههاى بىپایان او پیش نمىآید و نیز رحمانیت و رحیمیت او و همچنین جواد بودن و دورى او از بخل و امساک.
این امور، عواملى هستند که توجه و عنایتبدانها در وقت دعا و بخصوص بازگو کردن آنها و القا و تحکیم آنها در زوایاى قلب و در جان دعاکننده، این اطمینان را به وجود مىآورد که خدایى که حوایجش را از او مىطلبد فقط پروردگار است و زمام هر امرى به دست اوست و از او دور نیست و حتى از خود او بدو نزدیکتر است و ندایش را بهتر از هر کس مىشنود و توانایى بر انجام هر کارى دارد و هیچ بخششى چیزى از او کم نمىکند و بدو از هر کس مهربانتر و رؤفتر بوده و بخلى هم در ساحت قدسش نیست.
وقتى چنین احساسى در جان دعاکننده پدیدار شد دعا از حالت تشریفات خارج مىشود و صورت ظاهر به خود نمىگیرد. فریادى است از عمق جان و خواستهاى است همراه با سوز و گداز. دست طلبى است همراه با اشک و آه که گاهى تار و پود وجودش را به لرزه انداخته، تحت تاثیر خود مىگیرد.