آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در نوشتارهاى پیش سخن از «ارکان دعا» بود. در این گفتار نیز سخن را در رکن دیگرى از آن پى مى‏گیریم.
3- اعتقاد به اجابت
براى تحقق هر امر در ردیف دیگر علل، وجود غایت و غرضى معقول از مهمترین عوامل است که از آن به «علت‏غایى‏» تعبیر مى‏شود.
در تحقق دعا نیز همچنان که به قلبى سوزان و دلى دردمند و آگاه نسبت‏به احتیاج و درماندگى خود در برابر خداى قادر متعال، نیاز هست - و گرنه دعاى حقیقى صورت نمى‏گیرد - اعتقاد به اجابت دعا از ارکان مهم دعاست، به گونه‏اى که بدون این باور یا ضعف آن، نه فرد انگیزه‏اى در خود مى‏بیند تا بدین کار مبادرت ورزد و نه امید اجابت مى‏رود.
گاهى برخى گرفتار مشکلى هستند و براى رفع آن تا از پیشگاه خداوند بزرگ استغاثه و درخواست کمک مى‏کنند ولى به موجباتى که پس از این خواهیم گفت، آن خواسته محقق نگشته یا به تاخیر مى‏افتد، و از این‏روى دست از طلب برداشته، از دعا فاصله مى‏گیرند و دلسرد مى‏شوند و در سایر مشکلات نیز، از روى اعتقاد و باور، عرض حاجت‏به پروردگار جهان نمى‏کنند و بانومیدى مى‏گویند خدا که به ما توجهى ندارد، پس به چه انگیزه‏اى دعا کنیم؟
اعتقاد و باور قلبى و صحیح به اجابت دعا از ناحیه پروردگار نقش اساسى در اجابت دعا دارد و همین موضوع مقاله حاضر است.
قرآن و اجابت دعا
قرآن کریم در مقام محکوم کردن کفار که حوایج‏خود را به بتان عرضه مى‏کردند و به آنها استغاثه مى‏بردند اینچنین مى‏فرماید:
«ان تدعوهم لا یسمعوا دعائکم و لو سمعوا ما استجابوا لکم‏»اگر آنها را بخوانید سخن شما را نمى‏شنوند و اگر به ندایتان گوش دهند از برآوردن حاجتهاى شما ناتوانند.
در این آیه خداى متعال براى نشان دادن گمراهى مشرکان و متوجه کردن آنها به خطاى بزرگشان، به متزلزل ساختن مهمترین رکن دعا که اعتقاد به اجابت است و در خیالهاى باطل آنان نسبت‏به معبودهایشان جاى گرفته، مى‏پردازد و از این راه وجدانهاى خفته آنان را بیدار مى‏کند.
در چندین جاى دیگر قرآن کریم همین مضمون را بیان کرده در آیات دیگرى این اجابت را به خود نسبت مى‏دهد و عملى شدن آن را تنها از ناحیه خود ممکن دانسته و بدان وعده داده است. براى مثال مى‏فرماید:
«و اذا سالک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوالى و لیؤمنوا بى لعلهم یرشدون‏».
هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، پس من بدانها نزدیکم و نداى درخواست‏کننده را پاسخ مى‏دهم هرگاه مرا بخواند. پس دعوت مرا لبیک گویند و به من ایمان آورند به امید اینکه هدایت‏یابند.
و باز مى‏فرماید: «و قال ربکم ادعونى استجب لکم ...»
پرووردگار شما گفت مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»
در مواردى هم به بیان برخى دعاهاى مستجاب شده پرداخته، از این راه نمونه‏هاى عملى دعا را ارائه مى‏کند. براى مثال مى‏فرماید:
«اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انى ممدکم بالف من الملائکة مردفین‏»آنگاه که پروردگارتان را به کمک خواستید پس او این دعوت را مستجاب و شما را با هزار فرشته که پى در پى فرود آمدند یارى کرد.
بنا بر نقل قرآن مجید هنگامى که حضرت «یونس بن‏متى‏» بر قوم خود خشم گرفت و از میان آنها هجرت گزید و سپس در شکم ماهى گرفتار آمد در آن ظلمت و سیاهى شب و دریا و شکم آن حیوان با تضرع و استغاثه گفت: «لااله‏الا نت‏سبحانک انى کنت من الظالمین‏» (هیچ معبودى جز تو نیست، تو پاک و منزهى همانا من از ستمکارانم.)بعد مى‏فرماید: «فاستجبناله و نجیناه من الغم و کذالک ننجى المؤمنین‏».
ما دعاى او را اجابت کردیم و از گرفتارى رهایى دادیم و این‏گونه مؤمنان را نجات مى‏بخشیم.
عوامل مؤثر در اعتقاد به اجابت
1- ایمان به ربوبیت الهى
در مقالات پیشین به طور مشروح پیرامون آن سخن گفتیم.
2- ایمان به نزدیکى خداوند
از اعتقادات بحق و بسیار سازنده در مکتب اهل بیت عصمت(علیهم السلام) تنزیه و دور دانستن ساحت قدس الهى از هر گونه شایبه، جسمیت و جهت نیاز به مکان و اعتقاد به قرب الهى و فرامکان بودن وجود اوست.
بر اساس تعلیمات قرآنى و امامان معصوم(ع) خداوند خود خالق مکان است و بدین‏سان محال است‏بدان نیازمند باشد. او در همه جا حاضر است و هیچ نقطه‏اى از وجود او خالى نیست. بر این اساس خداى متعال نزدیکترین موجود به مخلوقات خود و از آن جمله انسان است. قرآن کریم با لطیفترین بیان این حقیقت را بازگو کرده است و مى‏فرماید:
«و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید».
ما انسان را آفریدیم و به خاطرات نفسانى او آگاهیم و ما از رگ گردن - که رشته‏هاى آن به همه اعضاى بدن کشیده شده است - نزدیکتریم.
مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر این آیه مى‏نویسد: «این بیان، ساده کردن موضوع براى درک ذهن است تا موضوعى که فهم آن براى عوام دشوار است دریافت‏حقیقت آن آسان شود وگرنه مساله قرب الهى بسیار بالاتر از این است. خداى متعال است که نفس را آفرید و آثارى برایش قرار داد. پس او واسطه بین انسان و نفس او و بین نفس او و آثار آن است. او از هر چیزى که فرض شود حتى از خود انسان بدو نزدیکتر است.»
قرآن کریم در جاى دیگر مى‏فرماید: «ان الله یحول بین المرء و قلبه‏»، «همانا خداى متعال بین انسان و قلب او حایل و واسطه است.»
بنابراین دافعه وجود الهى در همه جا و نیز بین شخص و قلب او گسترده است و او نسبت‏به مخفى‏ترین اسرار و نیات و خواسته‏هاى بشر آگاه است.
در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید: «... و نحن اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون‏» ما به شخص در حال مرگ از شما نزدیکتریم ولى شما این را نمى‏بینید.
این باور و احساس موجب مى‏شود که انسان درمانده و محتاج در لطیفترین و ظریفترین حالات خود، در هر مکان و موقعیتى که قرار گیرد هیچ گاه و براى لحظه‏اى خود را از آفریدگار خود جدا نبیند و بى‏آنکه بین خود و ذات مقدسش کوچکترین فاصله‏اى ببیند و براى ارتباط و اتصال با او کمترین مانعى در سر راه خود بیابد در لحظات سخت و دشوار رو به سوى او آورد و سامان یافتن کارش را از او بخواهد.
از همین‏رو قرآن کریم در مقام وعده اجابت، ابتدا خداى متعال را وجودى «قریب‏» و سپس «مجیب‏» توصیف مى‏کند.
در آیه‏اى مى‏فرماید: «... فانى قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان ...» و زمانى مى‏فرماید: «فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربى قریب مجیب‏» پس از خدا آمرزش بخواهید و به سوى او باز گردید و توبه کنید . همانا پروردگار من نزدیک است و آنچه بخواهید اجابت مى‏کند.
بى‏دلى در همه احوال خدا با او بود او نمى‏دید و از دور خدایا مى‏کرد
خدایى که خود نزدیک است رحمتش نیز نزدیک است و براى بهره‏مندى از رحمت او نیازى به هیچ خرج و یا گذران اندک زمانى نیست. که «ان رحمت الله قریب من المحسنین‏»، همانا رحمت الهى به نیکوکاران نزدیک است.
3- عقیده به سمیع و بصیر بودن او
از عوامل مؤثر در اعتقاد به اجابت، توجه به صفت «سمیع‏» و «بصیر» بودن الهى است. قرآن کریم مى‏فرماید: «والذین یدعون من دونه لا یقضون بشى‏ء ان الله هو السمیع البصیر».
کسانى را که غیر از خدا مى‏خوانید توانایى انجام کارى ندارند. همانا خداست که شنوا و بیناست. یعنى او بدانچه دیدنى و شنیدنى است آگاه است. از همین‏رو در موارد وصف «سمیع‏» و «علیم‏» در کنار هم یاد شده، مى‏فرماید: «و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسمعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم‏»: آنگاه که ابراهیم و اسماعیل پایه‏هاى کعبه را بالا برده، استوار ساختند گفتند: پروردگارا، از ما بپذیر، همانا تو شنوا و دانایى.
نیز مى‏فرماید: «هنا لک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعا».
آنگاه زکریا دست‏به دعا برداشت و گفت: پروردگارا! از پیشگاه خود به من اولاد پاکى موهبت کن، تو نسبت‏به درخواستها شنوایى.
دعاهاى معصومان(علیهم السلام) هم که الهام گرفته از قرآن کریم است‏با جمله «یا اسمع السامعین و یا ابصر الناظرین‏» همراه است. این قبیل جملات در دعاهاى ایشان بسیار است.
یک پرسش
گاهى گفته مى‏شود: شخص شنوا وقتى به سخن کسى گوش فرا مى‏دهد از توجه به کلام دیگرى عاجز است و نمى‏توان در یک لحظه، چندین سخن مختلف و متفاوت را شنید. در این صورت چگونه مى‏توان گفت هر لحظه که بنده گرفتارى بخواهد مى‏تواند خدا را به کمک بطلبد و خواسته‏اش را با او در میان بگذارد در حالى که ممکن است در همان حال، عده بسیارى در نقاط مختلف و دور از هم، دست طلب به سوى او دراز کرده حوائج‏خویش را از او بخواهند؟
پاسخ: ناتوانى انسان از توجه به چند جانب در یک زمان ناشى از محدودیت طبیعت و ابزار آن است و گرنه در فرا طبیعت چنین چیزى غیر ممکن نیست.
توضیح اینکه: ناتوانى روح در تلقى چندین سخن متفاوت در وقت واحد بدین علت است که او براى دریافت‏سخن دیگرى باید از ابزار مادى بهره‏گیرد. به وسیله گوش بشنود و با مغز آن شنیده را بفهمد. محدودیت این ابزار موجب مى‏شود که روح نتواند در یک لحظه به سخنان گوناگون توجه کند. ولى با در نظر گرفتن بى حد و مرز بودن وجود خداوند و نیز حضور او در همه جا و با همه کس و اینکه او در شنیدن و دریافت‏سخن بندگان خود نیازى به هیچ‏گونه ابزار محدود مادى و غیر آن نداشته و حتى براى آگاهى از خواسته‏هاى آنان حتى به اظهار آن از سوى آنها احتیاجى ندارد، این اشکال وارد نیست.
در یکى از تعقیباتى که پس از هر نماز واجب خوانده مى‏شود مى‏گوییم: «یا من لا یشغله سمع عن سمع و یا من لا یغلطه السائلون و یا من لا یبرمه الحاح الملحین اذقنى برد عفوک و حلاوة رحمتک و مغفرتک‏» اى وجود بى‏همتایى که هیچ شنیدنى تو را از توجه به کلام دیگرى باز نمى‏دارد و طلب‏کنندگان و خواهندگان مختلف تو را به اشتباه نمى‏اندازد و اصرار جویندگان به ستوهت نمى‏آورد، سردى عفوت و شیرینى رحمت و بخششت را به من بچشان.
با استفاده از همین اصل است که مى‏گوییم چنین سخنى در سطحى نازلتر، در باره ارواح بسیار قوى همچون روح‏هاى طیب معصومان(علیهم‏السلام) و اولیاى الهى جارى است و آنان نه تنها پس از وفات و رهایى کامل از بند طبیعت، بلکه در زمان حیات خود، در اثر قوت و قدرت ارواح پاکشان، که تا سرحد امکان از قید طبیعت و اسارت آن آزاد گشته توانایى آن را دارند که به استغاثه‏هاى گوناگون با اذن الهى در نقاط مختلف آگاه شوند و به تمامى آنها، در صورت مصلحت پاسخ مساعد دهند. و این خداگونه شدن است نه خدا دانستن افراد. و بین این دو تفاوت بسیار است که متاسفانه عده‏اى از درک صحیح آن ناتوانند و از دین راه دامن قدس شیعه را به اتهام شرک مى‏آلایند و تهمتهاى ناروا مى‏زنند که خود بدان سزاوارترند.
4 - توجه به قدرت الهى
دعاکننده باید معتقد باشد که اراده الهى هر گاه بر تحقق امرى که در ذات خود ممتنع و محال نباشد، تعلق بگیرد، با صدور فرمان او بى‏چون و چرا به همان صورتى که اراده‏اش باشد بى‏واسطه یا با واسطه، دفعى یا تدریجى آن امر محقق مى‏شود.
قرآن کریم مى‏فرماید: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون‏».
شان خدا این است که هر گاه اراده او به انجام کارى باشد تنها با صدور آن کار عملى مى‏گردد.
قرآن مجید براى مردود شمردن و محکومیت‏شیوه مشرکان دایر به طلب از غیر خدا، از آنان نفى قدرت مى‏کند و مى‏فرماید: «ام لهم آلهة تمنعهم من دوننا لا یستطیعون نصر انفسهم...» آنهایى که غیر از خدا معبود گرفته‏اید حتى از کمک‏رسانى و دفع ضرر از خود ناتوانند.
در جاى دیگر مى‏فرماید: «والذین تدعون من دونه لا یستطیعون نصرکم و لا انفسهم ینصرون‏» آنانى که غیر از خدا مى‏خوانید از یارى رساندن به شما و نیز خود عاجزاند.
در ماجراى پر شکوه بت‏شکنى حضرت ابراهیم(ع) به نقل قرآن کریم پس از اینکه کفار بیچارگى و درماندگى خدایان خود را در دفاع از خویش با چشم خود مشاهده کردند وجدان خفته‏شان بیدار شده خود را ستمکار یافتند. آنگاه حضرت ابراهیم بدانان گفت: «... افتعبدون من دون الله ما لا ینفعکم شیئا و لا یضرکم اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون‏».
آیا غیر از خدا چیزى را که توانایى رساندن هیچ نفعى یا دفع کوچکترین ضررى را از شما ندارند پرستش مى‏کنید؟ ننگ بر شما و آنچه جز او مى‏پرستید پس چرا در زشتى این کار خود اندیشه نمى‏کنید!
توجه به قدرت خداوند در وقت دعا و حتى یادآورى و ذکر مظاهر قدرت الهى و شمردن آن در این حال و تلقین آن به نفس تاثیرى قوى در اطمینان به اجابت دعا و به دنبال آن تحقق دعاى واقعى و طلب حقیقى از خداى متعال و سپس اجابت آن از سوى خدا دارد.
این موضوع در دعاهاى رسیده از حضرات معصومان(علیهم‏السلام) نمونه‏هاى فراوان دارد. و ما براى مثال به نقل یک مورد بسنده مى‏کنیم.
امام کاظم(ع) آنگاه که از فشارها و شکنجه‏هاى طاقت‏فرسا و طولانى حاکم ستمگر بغداد در زندانهاى مخوف طاغوت به تنگ آمده بود، خلاصى خود را اینچنین از خداوند طلب کرد: «مولاى من ... اى کسى که درخت را از بین آب و ریگ و گل نجات مى‏دهى و شیر مادر را از میان خون و زواید بدن خارج مى‏کنى و فرزند را از رحم مادران خلاصى مى‏دهى و آتش را از لابه‏لاى سنگ و آهن بیرون مى‏آورى و روح را از بین احشا و امعاى بدن رهایى مى‏دهى! مرا از دست‏ستم هارون خلاصى بخش.»
سایر عوامل
عناصر دیگرى نیز در ایجاد یا تقویت این رکن از ارکان دعا مؤثر است که نقل و توضیح همه آنها مقاله را به درازا خواهد کشاند و به همین علت از آن صرف‏نظر مى‏کنیم; همچون ایمان به غناى ذاتى او و اینکه با عطایا و مواهب او کمترین نقصى در خزانه‏هاى بى‏پایان او پیش نمى‏آید و نیز رحمانیت و رحیمیت او و همچنین جواد بودن و دورى او از بخل و امساک.
این امور، عواملى هستند که توجه و عنایت‏بدانها در وقت دعا و بخصوص بازگو کردن آنها و القا و تحکیم آنها در زوایاى قلب و در جان دعاکننده، این اطمینان را به وجود مى‏آورد که خدایى که حوایجش را از او مى‏طلبد فقط پروردگار است و زمام هر امرى به دست اوست و از او دور نیست و حتى از خود او بدو نزدیکتر است و ندایش را بهتر از هر کس مى‏شنود و توانایى بر انجام هر کارى دارد و هیچ بخششى چیزى از او کم نمى‏کند و بدو از هر کس مهربانتر و رؤف‏تر بوده و بخلى هم در ساحت قدسش نیست.
وقتى چنین احساسى در جان دعاکننده پدیدار شد دعا از حالت تشریفات خارج مى‏شود و صورت ظاهر به خود نمى‏گیرد. فریادى است از عمق جان و خواسته‏اى است همراه با سوز و گداز. دست طلبى است همراه با اشک و آه که گاهى تار و پود وجودش را به لرزه انداخته، تحت تاثیر خود مى‏گیرد.

تبلیغات