دعا در قرآن(3)
آرشیو
چکیده
متن
در نوشتار پیش، پیرامون اعتقاد به ربوبیتحق، که یکى از ارکان مهم دعاست، به گفتگو پرداختیم. چنانکه گفتیم مقصود از ارکان دعا امورى است که اگر تحقق نیابد، اصل دعا محقق نمىشود. و سر عدم استجابتبسیارى از دعاها نیز همین است و گرنه، طبق وعده الهى، هر گاه دست نیاز به سوى حضرت حق دراز شود و دعا تحقق یابد، اجابتبه وقوع مىپیوندد.
البته شیوه اجابت و زمان آن، طبق روایات، مختلف است; ولى اصل عنایت و جواب، قطعى و اجتنابناپذیر است. در این نوشتار به یکى دیگر از ارکان دعا مىپردازیم:
احساس نیاز
چنانکه گذشت عالم خلقت را فقر فرا گرفته است و خداوند جهان نیز به هر موجودى، به فراخور استعدادش، فیض مىرساند. اراده حضرت حق چنان تعلق گرفته است که انسان، گذشته از اصل زندگى براى برخوردارى از حیات خاص انسانى و تامین سعادت دنیا و آخرت نیز به توجهات ویژه خداوند نیازمند باشد. سنت الهى برخوردارى از عنایات ویژه حق را به درخواستبنده و دعاى او وانهاده است; به گونهاى که، بر اساس مفاد آیه کریمه، اگر دست نیاز به سوى حضرت حق دراز نشود، انسان از این عنایت ویژه محروم خواهد شد.
نکته مهم در مساله این است که براى اجابت دعا تنها وجود فقر کافى نیستبلکه علاوه بر آن احساس فقر نیز لازم است. تا انسان به نیاز خود پى نبرد و آن را با تمام وجود درک نکند، براى پر کردن خلاهاى حیات خود اقدام نمىکند.
وقتى بشر به ابزارهاى مادى چشم دوخته است و از فقر و نیاز واقعىاش به خداى متعال غافل است، دست طلب به سوى پروردگار دراز نمىکند و اگر هم چیزى بگوید، چون با این احساس همراه نیست دعاى حقیقى شمرده نمىشود.
دعاى مضطر
در فرهنگ قرآنى گاه سخن از «مضطر» است. مضطر کسى است که براى نجات از سختیها و شداید زندگى تمام راههاى عادى را بسته مىبیند، بیچاره و درمانده مىشود، با تمام وجود تنها به یک نقطه توجه مىکند و از همان روزنه به صفحه دل خود روشنى مىبخشد. در سوره نمل مىخوانیم:
«امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء ... .»
چه کسى دعاى مضطر را اجابت مىکند و ناگوارى را برطرف مىسازد ... .
آن گونه که از ظاهر آیه برمىآید اجابت دعاى مضطر از سنتهاى الهى و غیر قابل تردید است. اینکه عنوان «مضطر» موضوع کلام واقع شده است، نشان مىدهد که اضطرار شخص داعى از پایهها و ارکان جریان این سنت الهى است; بدون آن انتظار استجابت دعا نادرست است. در واقع خداى بزرگ بطور خالص خوانده نمىشود. مرحوم علامه طباطبایى(ره) در تفسیر این آیه به همین نکته اشاره فرموده است.
در صحیفه سجادیه نیز این گونه مىخوانیم:
«... انت الذى اجبت عند الاضطرار دعوتى ... »خدایا، این تویى که هنگام اضطرار دعایم را اجابت مىکنى ... .
استجابت دعاى «مضطر» نه بدان خاطر است که عنوان اضطرار، در برابر احساس فقر، موضوع مستقلى است; بلکه بدان جهت است که انسان در این حال دستخود را از همه اسباب عادى کوتاه مىیابد، از هر چه غیر خداست قطع امید مىکند، به حقیقت فقر و نیازش پى مىبرد، با همه ذرات وجود خود هماهنگ مىشود، لحظهاى نورانى و شکوهمند به خدا پناه مىبرد و خواسته دل را به زبان مىآورد. در این حالت است که دعا محقق مىشود و بر اساس سنت جارى الهى اجابت تحقق مىیابد.
قرآن کریم اشاره مىکند که انسان همواره در هنگام خطر و یاس از وسایل عادى به خدا روى مىآورد، از او طلب نجات مىکند و چون از بحران خارج مىشود، دوباره پروردگار را فراموش مىکند.
«و هو الذى یسیرکم فى البر و البحر حتى اذا کنتم فى الفلک و جرین بهم بریح طیبه و فرحوابها جائتهاریح عاصف و جائهم الموج من کل مکان و ظنوا انهم احیط بهم دعوا الله مخلصین له الدین لئن انجیتنا من هذه لنکونن من الشاکرین فلما انجیهم اذا هم یبغون فى الارض بغیر الحق ...»
اوست که شما را در خشکى و دریا سیر مىدهد تا آنگاه که در کشتى قرار گرفتید و بادى خوش و ملایم کشتى را به حرکت درآورد و شما شادمان شدید ناگهان طوفانى سخت و تند وزیدن گرفت و امواج دریا از هر طرف به سوى شما حملهور گردید تا آن جا که احساس کردید از هر ناحیه در احاطهى امواج بلائید آن وقتخدا را با خلوص و توجه قلبى به کمک فرا مىخوانید که اگر از این خطر ما را رهایى بخشى از سپاسگزاران خواهیم بود و همین که آنان را از این گرفتارى و تنگنا نجات داد آنها به سوى فساد و تجاوزکارى روى آوردند و به غیر حق عمل کردند ... .
این مضمون در آیات دیگر نیز آمده است.
سبب روىآورى به سرچشمهى نجات در حال خطر و اعراض از او هنگام آسودگى خاطر این است که انسان در موقعیت دشوار به حقیقت ضعف، فقر و نیازش پى مىبرد و با هدایت فطرت از همه چیز و همه کس دل بریده، به خداوند روى مىآورد. در این موقعیت دعاى حقیقى به وقوع مىپیوندد، خداوند نیز اجابت مىکند و انسان درمانده را نجات مىدهد. ولى چون موقعیت دگرگون شد و فرد رهایى یافت، دیگر بار در هوسهاى خویش فرو مىرود و از توجه به حقیقتسراسر نیازش باز مىماند.
بنابراین، آنچه انسان در کشتى نشسته را به سمتخالق هستى کشانده، دست نیازش را به سوى او مىگشاید. احساس فقر و نیاز واقعى به خداوند است.
ایجاد تنگناها براى تضرع
بر اساس آیات قرآن کریم، هرگاه خداى تعالى اراده مىکند تا مردم گرفتار در غرقاب شهوات و لذات زندگى مادى را به سوى خود متمایل سازد، باران مصیبتها را بر آنان فرو مىفرستد تا تحت تاثیر مشکلات و گرفتاریها به پروردگار روى آورند و از او طلب نجات کنند. قرآن کریم مىفرماید: «و ما ارسلنا فى قریة من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم یضرعون.»
ما هیچ پیامبرى را به سوى گروه و منطقهاى نفرستادیم مگر اینکه آن جمعیت را به انواع محنتها همچون فقر و کمبود امکانات زندگى و بد حالى و سختى معیشت گرفتار ساختیم تا شاید [احساس ذلت و فقر کنند و] دست نیاز به سوى او بردارند.
البته مصیبتها و بلاها تنها مىتواند زمینه هدایت و توجه به سوى حق را فراهم آورد و در حدى نیست که موجب اضطرار شده، اختیار و اراده را از انسان سلب کند. در حقیقت اضطرار حالتى است که در اثر حوادث و مصیبتها پدید مىآید. در چنین موقعیتى فطرت بیدار مىشود انسان را سمت پروردگار توانا مىکشاند. ناگفته پیداست که خداى متعال هرگز از اضطرار براى هدایت انسان بهره نمىگیرد، زیرا در قرآن کریم هدایت کردن اضطرارى را از خود نفى کرده است. او براى راهنمایى بشر تنها به فرستادن رسولان و کتابهاى آسمانى و ایجاد زمینههاى مساعد بسنده مىکندتا انسان در انتخاب راه صحیح زندگى کاملا مختار باشد.
راز مستجاب الدعوه بودن
بنا بر آنچه گفتیم اساس دعا احساس فقر حقیقى است. عروض اضطرار تنها شخص را بیدار کرده، ضعف و ناچیزى او و اسباب عادى را به وى مىنمایاند و وجودش را از احساس فقر و نیاز سرشار مىسازد. پس اگر کسى، در اثر کمال معرفت و یقین، به مرحلهاى برسد که بدون قرار گرفتن در موقعیتهاى دشوار با تمام وجود تنها خدا را مؤثر در هستى به شمار آورد، از هر چه غیر اوست دل بریده، به انقطاع از غیر خدا برسد و در هر حال خود را حقیقتا وابسته به حق بداند، مستجاب الدعوة مىشود.
البته دسترسى به چنین مرتبهاى به عزم پولادین و مساعدت عوامل بسیار نیازمند است; وصول بدان مرتبه نه تنها آرزوى همه اولیا و مخلصان وادى سلوک الى الله است، بلکه دستیابى به بالاترین درجهى ممکن آن که «کمال انقطاع» از غیر خداست، با همه مراتبش، خواسته امامان معصوم - علیهم السلام - است; امامان مظلومى که در مناجات شعبانیه گفتند: «الهى هب لى کمال الانقطاع الیک ...;» یعنى، خدایا مرا به آن مقام «کمال انقطاع» واصل کن.
وقتى انسان بدین مقام رسید،دیگر در همه حال «مضطر» است. چنین شخصى براى بیدارى و درک فقر محض به گرداب حوادث طبیعى نیاز ندارد; زیرا همواره دستخود را از توسل به غیر حق کوتاه، امیدش را از غیر حق بریده و خود را مضطر واقعى مىبیند; شاید آیه کریمه «امن یجیب ...» نیز، در افقى عالىتر و معنایى بالاتر چنین مقصودى را در بر داشته باشد.
و بعید نیست که مراد از مضطر خواندن حضرت ولى عصر - ارواحنا له الفدا - نیز همین باشد. در دعاى شریف «ندبه» آمده است:
«این المضطر الذى یجاب اذا دعا ... ;» یعنى، کجاست آن شخص مضطرى که هر گاه خدا را بخواهد، خواستهاش به اجابت مقرون است. بسیار شایسته است که نوشتار را با فرازى از صحیفهى سجادیه به پایان بریم. حضرت سجاد(ع) با خداوند چنین مناجات مىکنند:
«دعوتک یا رب مسکینا مستکینا مشفقا خائفا و جلا فقیرا مضطرا الیک ... .»
پروردگارا، تو را مىخوانم در حالى که تهیدست و درماندهام، هراسناک و ترسانم بىچیز و نیازمندم و به عنایت و کمک تو مضطرم ... .
البته شیوه اجابت و زمان آن، طبق روایات، مختلف است; ولى اصل عنایت و جواب، قطعى و اجتنابناپذیر است. در این نوشتار به یکى دیگر از ارکان دعا مىپردازیم:
احساس نیاز
چنانکه گذشت عالم خلقت را فقر فرا گرفته است و خداوند جهان نیز به هر موجودى، به فراخور استعدادش، فیض مىرساند. اراده حضرت حق چنان تعلق گرفته است که انسان، گذشته از اصل زندگى براى برخوردارى از حیات خاص انسانى و تامین سعادت دنیا و آخرت نیز به توجهات ویژه خداوند نیازمند باشد. سنت الهى برخوردارى از عنایات ویژه حق را به درخواستبنده و دعاى او وانهاده است; به گونهاى که، بر اساس مفاد آیه کریمه، اگر دست نیاز به سوى حضرت حق دراز نشود، انسان از این عنایت ویژه محروم خواهد شد.
نکته مهم در مساله این است که براى اجابت دعا تنها وجود فقر کافى نیستبلکه علاوه بر آن احساس فقر نیز لازم است. تا انسان به نیاز خود پى نبرد و آن را با تمام وجود درک نکند، براى پر کردن خلاهاى حیات خود اقدام نمىکند.
وقتى بشر به ابزارهاى مادى چشم دوخته است و از فقر و نیاز واقعىاش به خداى متعال غافل است، دست طلب به سوى پروردگار دراز نمىکند و اگر هم چیزى بگوید، چون با این احساس همراه نیست دعاى حقیقى شمرده نمىشود.
دعاى مضطر
در فرهنگ قرآنى گاه سخن از «مضطر» است. مضطر کسى است که براى نجات از سختیها و شداید زندگى تمام راههاى عادى را بسته مىبیند، بیچاره و درمانده مىشود، با تمام وجود تنها به یک نقطه توجه مىکند و از همان روزنه به صفحه دل خود روشنى مىبخشد. در سوره نمل مىخوانیم:
«امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء ... .»
چه کسى دعاى مضطر را اجابت مىکند و ناگوارى را برطرف مىسازد ... .
آن گونه که از ظاهر آیه برمىآید اجابت دعاى مضطر از سنتهاى الهى و غیر قابل تردید است. اینکه عنوان «مضطر» موضوع کلام واقع شده است، نشان مىدهد که اضطرار شخص داعى از پایهها و ارکان جریان این سنت الهى است; بدون آن انتظار استجابت دعا نادرست است. در واقع خداى بزرگ بطور خالص خوانده نمىشود. مرحوم علامه طباطبایى(ره) در تفسیر این آیه به همین نکته اشاره فرموده است.
در صحیفه سجادیه نیز این گونه مىخوانیم:
«... انت الذى اجبت عند الاضطرار دعوتى ... »خدایا، این تویى که هنگام اضطرار دعایم را اجابت مىکنى ... .
استجابت دعاى «مضطر» نه بدان خاطر است که عنوان اضطرار، در برابر احساس فقر، موضوع مستقلى است; بلکه بدان جهت است که انسان در این حال دستخود را از همه اسباب عادى کوتاه مىیابد، از هر چه غیر خداست قطع امید مىکند، به حقیقت فقر و نیازش پى مىبرد، با همه ذرات وجود خود هماهنگ مىشود، لحظهاى نورانى و شکوهمند به خدا پناه مىبرد و خواسته دل را به زبان مىآورد. در این حالت است که دعا محقق مىشود و بر اساس سنت جارى الهى اجابت تحقق مىیابد.
قرآن کریم اشاره مىکند که انسان همواره در هنگام خطر و یاس از وسایل عادى به خدا روى مىآورد، از او طلب نجات مىکند و چون از بحران خارج مىشود، دوباره پروردگار را فراموش مىکند.
«و هو الذى یسیرکم فى البر و البحر حتى اذا کنتم فى الفلک و جرین بهم بریح طیبه و فرحوابها جائتهاریح عاصف و جائهم الموج من کل مکان و ظنوا انهم احیط بهم دعوا الله مخلصین له الدین لئن انجیتنا من هذه لنکونن من الشاکرین فلما انجیهم اذا هم یبغون فى الارض بغیر الحق ...»
اوست که شما را در خشکى و دریا سیر مىدهد تا آنگاه که در کشتى قرار گرفتید و بادى خوش و ملایم کشتى را به حرکت درآورد و شما شادمان شدید ناگهان طوفانى سخت و تند وزیدن گرفت و امواج دریا از هر طرف به سوى شما حملهور گردید تا آن جا که احساس کردید از هر ناحیه در احاطهى امواج بلائید آن وقتخدا را با خلوص و توجه قلبى به کمک فرا مىخوانید که اگر از این خطر ما را رهایى بخشى از سپاسگزاران خواهیم بود و همین که آنان را از این گرفتارى و تنگنا نجات داد آنها به سوى فساد و تجاوزکارى روى آوردند و به غیر حق عمل کردند ... .
این مضمون در آیات دیگر نیز آمده است.
سبب روىآورى به سرچشمهى نجات در حال خطر و اعراض از او هنگام آسودگى خاطر این است که انسان در موقعیت دشوار به حقیقت ضعف، فقر و نیازش پى مىبرد و با هدایت فطرت از همه چیز و همه کس دل بریده، به خداوند روى مىآورد. در این موقعیت دعاى حقیقى به وقوع مىپیوندد، خداوند نیز اجابت مىکند و انسان درمانده را نجات مىدهد. ولى چون موقعیت دگرگون شد و فرد رهایى یافت، دیگر بار در هوسهاى خویش فرو مىرود و از توجه به حقیقتسراسر نیازش باز مىماند.
بنابراین، آنچه انسان در کشتى نشسته را به سمتخالق هستى کشانده، دست نیازش را به سوى او مىگشاید. احساس فقر و نیاز واقعى به خداوند است.
ایجاد تنگناها براى تضرع
بر اساس آیات قرآن کریم، هرگاه خداى تعالى اراده مىکند تا مردم گرفتار در غرقاب شهوات و لذات زندگى مادى را به سوى خود متمایل سازد، باران مصیبتها را بر آنان فرو مىفرستد تا تحت تاثیر مشکلات و گرفتاریها به پروردگار روى آورند و از او طلب نجات کنند. قرآن کریم مىفرماید: «و ما ارسلنا فى قریة من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم یضرعون.»
ما هیچ پیامبرى را به سوى گروه و منطقهاى نفرستادیم مگر اینکه آن جمعیت را به انواع محنتها همچون فقر و کمبود امکانات زندگى و بد حالى و سختى معیشت گرفتار ساختیم تا شاید [احساس ذلت و فقر کنند و] دست نیاز به سوى او بردارند.
البته مصیبتها و بلاها تنها مىتواند زمینه هدایت و توجه به سوى حق را فراهم آورد و در حدى نیست که موجب اضطرار شده، اختیار و اراده را از انسان سلب کند. در حقیقت اضطرار حالتى است که در اثر حوادث و مصیبتها پدید مىآید. در چنین موقعیتى فطرت بیدار مىشود انسان را سمت پروردگار توانا مىکشاند. ناگفته پیداست که خداى متعال هرگز از اضطرار براى هدایت انسان بهره نمىگیرد، زیرا در قرآن کریم هدایت کردن اضطرارى را از خود نفى کرده است. او براى راهنمایى بشر تنها به فرستادن رسولان و کتابهاى آسمانى و ایجاد زمینههاى مساعد بسنده مىکندتا انسان در انتخاب راه صحیح زندگى کاملا مختار باشد.
راز مستجاب الدعوه بودن
بنا بر آنچه گفتیم اساس دعا احساس فقر حقیقى است. عروض اضطرار تنها شخص را بیدار کرده، ضعف و ناچیزى او و اسباب عادى را به وى مىنمایاند و وجودش را از احساس فقر و نیاز سرشار مىسازد. پس اگر کسى، در اثر کمال معرفت و یقین، به مرحلهاى برسد که بدون قرار گرفتن در موقعیتهاى دشوار با تمام وجود تنها خدا را مؤثر در هستى به شمار آورد، از هر چه غیر اوست دل بریده، به انقطاع از غیر خدا برسد و در هر حال خود را حقیقتا وابسته به حق بداند، مستجاب الدعوة مىشود.
البته دسترسى به چنین مرتبهاى به عزم پولادین و مساعدت عوامل بسیار نیازمند است; وصول بدان مرتبه نه تنها آرزوى همه اولیا و مخلصان وادى سلوک الى الله است، بلکه دستیابى به بالاترین درجهى ممکن آن که «کمال انقطاع» از غیر خداست، با همه مراتبش، خواسته امامان معصوم - علیهم السلام - است; امامان مظلومى که در مناجات شعبانیه گفتند: «الهى هب لى کمال الانقطاع الیک ...;» یعنى، خدایا مرا به آن مقام «کمال انقطاع» واصل کن.
وقتى انسان بدین مقام رسید،دیگر در همه حال «مضطر» است. چنین شخصى براى بیدارى و درک فقر محض به گرداب حوادث طبیعى نیاز ندارد; زیرا همواره دستخود را از توسل به غیر حق کوتاه، امیدش را از غیر حق بریده و خود را مضطر واقعى مىبیند; شاید آیه کریمه «امن یجیب ...» نیز، در افقى عالىتر و معنایى بالاتر چنین مقصودى را در بر داشته باشد.
و بعید نیست که مراد از مضطر خواندن حضرت ولى عصر - ارواحنا له الفدا - نیز همین باشد. در دعاى شریف «ندبه» آمده است:
«این المضطر الذى یجاب اذا دعا ... ;» یعنى، کجاست آن شخص مضطرى که هر گاه خدا را بخواهد، خواستهاش به اجابت مقرون است. بسیار شایسته است که نوشتار را با فرازى از صحیفهى سجادیه به پایان بریم. حضرت سجاد(ع) با خداوند چنین مناجات مىکنند:
«دعوتک یا رب مسکینا مستکینا مشفقا خائفا و جلا فقیرا مضطرا الیک ... .»
پروردگارا، تو را مىخوانم در حالى که تهیدست و درماندهام، هراسناک و ترسانم بىچیز و نیازمندم و به عنایت و کمک تو مضطرم ... .