آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در نوشتار پیش، پیرامون اعتقاد به ربوبیت‏حق، که یکى از ارکان مهم دعاست، به گفتگو پرداختیم. چنانکه گفتیم مقصود از ارکان دعا امورى است که اگر تحقق نیابد، اصل دعا محقق نمى‏شود. و سر عدم استجابت‏بسیارى از دعاها نیز همین است و گرنه، طبق وعده الهى، هر گاه دست نیاز به سوى حضرت حق دراز شود و دعا تحقق یابد، اجابت‏به وقوع مى‏پیوندد.
البته شیوه اجابت و زمان آن، طبق روایات، مختلف است; ولى اصل عنایت و جواب، قطعى و اجتناب‏ناپذیر است. در این نوشتار به یکى دیگر از ارکان دعا مى‏پردازیم:
احساس نیاز
چنانکه گذشت عالم خلقت را فقر فرا گرفته است و خداوند جهان نیز به هر موجودى، به فراخور استعدادش، فیض مى‏رساند. اراده حضرت حق چنان تعلق گرفته است که انسان، گذشته از اصل زندگى براى برخوردارى از حیات خاص انسانى و تامین سعادت دنیا و آخرت نیز به توجهات ویژه خداوند نیازمند باشد. سنت الهى برخوردارى از عنایات ویژه حق را به درخواست‏بنده و دعاى او وانهاده است; به گونه‏اى که، بر اساس مفاد آیه کریمه، اگر دست نیاز به سوى حضرت حق دراز نشود، انسان از این عنایت ویژه محروم خواهد شد.
نکته مهم در مساله این است که براى اجابت دعا تنها وجود فقر کافى نیست‏بلکه علاوه بر آن احساس فقر نیز لازم است. تا انسان به نیاز خود پى نبرد و آن را با تمام وجود درک نکند، براى پر کردن خلاهاى حیات خود اقدام نمى‏کند.
وقتى بشر به ابزارهاى مادى چشم دوخته است و از فقر و نیاز واقعى‏اش به خداى متعال غافل است، دست طلب به سوى پروردگار دراز نمى‏کند و اگر هم چیزى بگوید، چون با این احساس همراه نیست دعاى حقیقى شمرده نمى‏شود.
دعاى مضطر
در فرهنگ قرآنى گاه سخن از «مضطر» است. مضطر کسى است که براى نجات از سختیها و شداید زندگى تمام راههاى عادى را بسته مى‏بیند، بیچاره و درمانده مى‏شود، با تمام وجود تنها به یک نقطه توجه مى‏کند و از همان روزنه به صفحه دل خود روشنى مى‏بخشد. در سوره نمل مى‏خوانیم:
«امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء ... .»
چه کسى دعاى مضطر را اجابت مى‏کند و ناگوارى را برطرف مى‏سازد ... .
آن گونه که از ظاهر آیه برمى‏آید اجابت دعاى مضطر از سنتهاى الهى و غیر قابل تردید است. اینکه عنوان «مضطر» موضوع کلام واقع شده است، نشان مى‏دهد که اضطرار شخص داعى از پایه‏ها و ارکان جریان این سنت الهى است; بدون آن انتظار استجابت دعا نادرست است. در واقع خداى بزرگ بطور خالص خوانده نمى‏شود. مرحوم علامه طباطبایى(ره) در تفسیر این آیه به همین نکته اشاره فرموده است.
در صحیفه سجادیه نیز این گونه مى‏خوانیم:
«... انت الذى اجبت عند الاضطرار دعوتى ... »خدایا، این تویى که هنگام اضطرار دعایم را اجابت مى‏کنى ... .
استجابت دعاى «مضطر» نه بدان خاطر است که عنوان اضطرار، در برابر احساس فقر، موضوع مستقلى است; بلکه بدان جهت است که انسان در این حال دست‏خود را از همه اسباب عادى کوتاه مى‏یابد، از هر چه غیر خداست قطع امید مى‏کند، به حقیقت فقر و نیازش پى مى‏برد، با همه ذرات وجود خود هماهنگ مى‏شود، لحظه‏اى نورانى و شکوهمند به خدا پناه مى‏برد و خواسته دل را به زبان مى‏آورد. در این حالت است که دعا محقق مى‏شود و بر اساس سنت جارى الهى اجابت تحقق مى‏یابد.
قرآن کریم اشاره مى‏کند که انسان همواره در هنگام خطر و یاس از وسایل عادى به خدا روى مى‏آورد، از او طلب نجات مى‏کند و چون از بحران خارج مى‏شود، دوباره پروردگار را فراموش مى‏کند.
«و هو الذى یسیرکم فى البر و البحر حتى اذا کنتم فى الفلک و جرین بهم بریح طیبه و فرحوابها جائتهاریح عاصف و جائهم الموج من کل مکان و ظنوا انهم احیط بهم دعوا الله مخلصین له الدین لئن انجیتنا من هذه لنکونن من الشاکرین فلما انجیهم اذا هم یبغون فى الارض بغیر الحق ...»
اوست که شما را در خشکى و دریا سیر مى‏دهد تا آنگاه که در کشتى قرار گرفتید و بادى خوش و ملایم کشتى را به حرکت درآورد و شما شادمان شدید ناگهان طوفانى سخت و تند وزیدن گرفت و امواج دریا از هر طرف به سوى شما حمله‏ور گردید تا آن جا که احساس کردید از هر ناحیه در احاطه‏ى امواج بلائید آن وقت‏خدا را با خلوص و توجه قلبى به کمک فرا مى‏خوانید که اگر از این خطر ما را رهایى بخشى از سپاسگزاران خواهیم بود و همین که آنان را از این گرفتارى و تنگنا نجات داد آنها به سوى فساد و تجاوزکارى روى آوردند و به غیر حق عمل کردند ... .
این مضمون در آیات دیگر نیز آمده است.
سبب روى‏آورى به سرچشمه‏ى نجات در حال خطر و اعراض از او هنگام آسودگى خاطر این است که انسان در موقعیت دشوار به حقیقت ضعف، فقر و نیازش پى مى‏برد و با هدایت فطرت از همه چیز و همه کس دل بریده، به خداوند روى مى‏آورد. در این موقعیت دعاى حقیقى به وقوع مى‏پیوندد، خداوند نیز اجابت مى‏کند و انسان درمانده را نجات مى‏دهد. ولى چون موقعیت دگرگون شد و فرد رهایى یافت، دیگر بار در هوسهاى خویش فرو مى‏رود و از توجه به حقیقت‏سراسر نیازش باز مى‏ماند.
بنابراین، آنچه انسان در کشتى نشسته را به سمت‏خالق هستى کشانده، دست نیازش را به سوى او مى‏گشاید. احساس فقر و نیاز واقعى به خداوند است.
ایجاد تنگناها براى تضرع
بر اساس آیات قرآن کریم، هرگاه خداى تعالى اراده مى‏کند تا مردم گرفتار در غرقاب شهوات و لذات زندگى مادى را به سوى خود متمایل سازد، باران مصیبتها را بر آنان فرو مى‏فرستد تا تحت تاثیر مشکلات و گرفتاریها به پروردگار روى آورند و از او طلب نجات کنند. قرآن کریم مى‏فرماید: «و ما ارسلنا فى قریة من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم یضرعون.»
ما هیچ پیامبرى را به سوى گروه و منطقه‏اى نفرستادیم مگر اینکه آن جمعیت را به انواع محنتها همچون فقر و کمبود امکانات زندگى و بد حالى و سختى معیشت گرفتار ساختیم تا شاید [احساس ذلت و فقر کنند و] دست نیاز به سوى او بردارند.
البته مصیبتها و بلاها تنها مى‏تواند زمینه هدایت و توجه به سوى حق را فراهم آورد و در حدى نیست که موجب اضطرار شده، اختیار و اراده را از انسان سلب کند. در حقیقت اضطرار حالتى است که در اثر حوادث و مصیبتها پدید مى‏آید. در چنین موقعیتى فطرت بیدار مى‏شود انسان را سمت پروردگار توانا مى‏کشاند. ناگفته پیداست که خداى متعال هرگز از اضطرار براى هدایت انسان بهره نمى‏گیرد، زیرا در قرآن کریم هدایت کردن اضطرارى را از خود نفى کرده است. او براى راهنمایى بشر تنها به فرستادن رسولان و کتابهاى آسمانى و ایجاد زمینه‏هاى مساعد بسنده مى‏کندتا انسان در انتخاب راه صحیح زندگى کاملا مختار باشد.
راز مستجاب الدعوه بودن
بنا بر آنچه گفتیم اساس دعا احساس فقر حقیقى است. عروض اضطرار تنها شخص را بیدار کرده، ضعف و ناچیزى او و اسباب عادى را به وى مى‏نمایاند و وجودش را از احساس فقر و نیاز سرشار مى‏سازد. پس اگر کسى، در اثر کمال معرفت و یقین، به مرحله‏اى برسد که بدون قرار گرفتن در موقعیتهاى دشوار با تمام وجود تنها خدا را مؤثر در هستى به شمار آورد، از هر چه غیر اوست دل بریده، به انقطاع از غیر خدا برسد و در هر حال خود را حقیقتا وابسته به حق بداند، مستجاب الدعوة مى‏شود.
البته دسترسى به چنین مرتبه‏اى به عزم پولادین و مساعدت عوامل بسیار نیازمند است; وصول بدان مرتبه نه تنها آرزوى همه اولیا و مخلصان وادى سلوک الى الله است، بلکه دستیابى به بالاترین درجه‏ى ممکن آن که «کمال انقطاع‏» از غیر خداست، با همه مراتبش، خواسته امامان معصوم - علیهم السلام - است; امامان مظلومى که در مناجات شعبانیه گفتند: «الهى هب لى کمال الانقطاع الیک ...;» یعنى، خدایا مرا به آن مقام «کمال انقطاع‏» واصل کن.
وقتى انسان بدین مقام رسید،دیگر در همه حال «مضطر» است. چنین شخصى براى بیدارى و درک فقر محض به گرداب حوادث طبیعى نیاز ندارد; زیرا همواره دست‏خود را از توسل به غیر حق کوتاه، امیدش را از غیر حق بریده و خود را مضطر واقعى مى‏بیند; شاید آیه کریمه «امن یجیب ...» نیز، در افقى عالى‏تر و معنایى بالاتر چنین مقصودى را در بر داشته باشد.
و بعید نیست که مراد از مضطر خواندن حضرت ولى عصر - ارواحنا له الفدا - نیز همین باشد. در دعاى شریف «ندبه‏» آمده است:
«این المضطر الذى یجاب اذا دعا ... ;» یعنى، کجاست آن شخص مضطرى که هر گاه خدا را بخواهد، خواسته‏اش به اجابت مقرون است. بسیار شایسته است که نوشتار را با فرازى از صحیفه‏ى سجادیه به پایان بریم. حضرت سجاد(ع) با خداوند چنین مناجات مى‏کنند:
«دعوتک یا رب مسکینا مستکینا مشفقا خائفا و جلا فقیرا مضطرا الیک ... .»
پروردگارا، تو را مى‏خوانم در حالى که تهیدست و درمانده‏ام، هراسناک و ترسانم بى‏چیز و نیازمندم و به عنایت و کمک تو مضطرم ... .

تبلیغات