پیام عاشورا
آرشیو
چکیده
متن
«السلام علیک یا ثارالله و ابنثاره و الوتر الموتور» (1) .
عاشوراى سال 61 ه.ق فرا رسید; حاکمیتبنىامیه، که ستمگرى و جنایت را به اوج رسانده بودند و هر روز بر منکرات مىافزودند، متزلزل شده بود. مردان الهى همکارى و همسویى با چنین حکومتى را ذلت محض مىدانستند و اعلام بىلیاقتى حاکمان را امرى واجب. (2)
از اینرو امام العارفین سید الشهداء(ع) که همراه پاکباختگان دین خدا به صحراى کربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشترى در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. در آن موقعیت دشوار که زنان و اطفال خردسالش در معرض اسارت وحشىترین سفاکان روزگار قرار داشتند، در خیمههایشان حتى قطرهاى آب یافت نمىشد و فریاد «العطش» کودکان از هر سو به گوش مىرسید، حسین بنعلى - علیهما السلام - با دلى آرام، قلبى مطمئن و روحى بلند در برابر همه سردمداران کفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ کرد:
الف) آزادى
در بامداد عاشورا، که دشمنان بر گرد امام(ع) حلقه زده بودند عدهاى چون قیس بناشعث و شبثبنربعى و حجار بنابجر و یزید بنحارث به آن حضرت پیشنهاد بیعتبا یزید کردند و گفتند تو تسلیم شو، هر چه مىخواهى بکن و به هر سوى مىخواهى برو. امام(ع) در برابر پیشنهاد آنان فرمود:
لا والله لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید. (3)
نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردى خوار پیش شما دراز نمىکنم و چون بردگان ذلت و خوارى را نمىپذیرم.
آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام آزادى را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذلة، هرگز تن به ذلت نمىدهیم و زبونى و خوارى از جمع ما دور است.
علاوه بر این در آخرین لحظات که پیکر پارهپارهاش بر روى زمین افتاده بود، خون خدا از رگهاى بریدهاش بیرون مىزد و آن نامردان از خدا بىخبر سمتخیمهگاهش یورش مىبردند، در زیر لب آنان را به آزادگى فرا خواند و چنین زمزمه کرد:
یا شیعة آل ابىسفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم; (4) اى پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشتهاید و از روز رستاخیز نمىهراسید پس در دنیاى خویش آزاده باشید.
ب) عرفان و آشنایى با حق
هر چه ظهر عاشورا نزدیکتر مىشد، تهدید سپاهیان عمر سعد فزونى مىیافت; وحشت و اضطراب زنان و اطفال خردسال بیشتر مىشد و حسین فاطمه(ع) تنهایى را احساس مىکرد. در چنین موقعیتى، از همه مخلوق برید و با خالق یکتایش به مناجات پرداخت. او دستش را سمت آسمان بلند کرد و چنین گفت: اللهم انت ثقتى فى کل کرب و انت رجائى فى کل شدة و انت لى فى کل امر نزل بى ثقة و عدة، کم من هم یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیلة و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه [به] العدو انزلته بک و شکوته الیک رغبة منى الیک عمن سواک ففرجته عنى و کشفته [و کفیتنیه] فانت ولى کل نعمة و صاحب کل حسنة و منتهى کل رغبة. (5)
بارالها، تو در هر اندوه و مشکلى مورد اعتماد منى; در هر سختى مایه امید و در هر امرى که بر من وارد آید مورد اعتماد و پشتیبان من هستى. غمهایى سبب سستى قلب مىشود و راه چارهاندیشى را بر انسان مىبندد، در آن هنگام دوستان انسان را رها مىکنند و دشمنان به نکوهش مىپردازند; چه بسیار چنین غمهایى که به درگاه تو روى آوردم، به تو شکایت کرده، از دیگران روى گرداندم و تو آن غمها را بر طرف ساختى. پس تو عطا کننده هر نعمت، صاحب هر خیر و نیکى و پایان هر آرزو و امیدى.
ج) اقامه نماز
ابو ثمامه صیداوى همراه امام مشغول کارزار با دشمنان اسلام بود که هنگام اذان ظهر فرا رسید. یاور مخلص عاشورا پیشنهاد اقامه نماز جماعت کرد. حضرت فرمود: وقت نماز رسیده است، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد. امام(ع) دستور داد تا زهیر بنقین و سعید بنعبدالله در جلو بایستند و تهاجم دشمن را پاسخ گویند. آنگاه نماز را آغاز کرد و نزدیک به نیمى از مجاهدان از فیض جماعت آن حضرت کامیاب شدند. (6)
اقامه نماز در صحنه کربلا، به عنوان بالاترین پیام عاشورا، در زیارات منقول از ائمه اهل بیت(ع) مورد تاکید قرار گرفته است. زائران امام حسین(ع) به پیروى از معصومان(ع) در زیارت آن حضرت به این حقیقت والا اشاره مىکنند و مىگویند:
... اشهد انک قد اقمت الصلاة... (7)
د) ایستادگى در برابر باطل
در روز عاشورا، حلقه محاصره ابوعبدالله(ع) لحظه به لحظه تنگتر مىشد و سختیهایش فزونى مىیافت. در آن هنگام، که تشنگى بر زنان و اطفال روى آورده، یاران یکى پس از دیگرى شربتشهادت مىنوشیدند و خویشاوندان نزدیک و فرزندان حضرت در خون خویش دست و پا مىزدند. امام(ع) آن سنگدلان از خدا بىخبر را مخاطب ساخت و فرمود:
تبا لکم ایتها الجماعة و ترحا افحین استصرختمونا و لهین متحیرین... .
هلاکت و اندوه بر شما اى گروهى که با اشتیاق بسیار ما را به یارى خود خواندید و چون به یاریتان شتافتیم، با همان شمشیرى که به شما سپردیم ما را هدف قرار دادید همان آتشى را که ما براى نابودى دشمن خود و شما افروخته بودیم علیه ما شعلهور ساختید; بىآنکه دشمنان در میانتان عدالت گسترده باشند و یا به آیندهشان امیدوار باشید، بر ضد آنان پیمان بستید و علیه خیرخواهان خود گرد آمدید. واى بر شما، چرا زمانى که شمشیرها در نیام و دلها آرام بود و تصمیم به همکارى با آنان نداشتید دست از ما نکشیدید؟ چرا چون ملخهاى تازه پردرآورده شتابزده به پرواز درآمدید و پروانهوار در آتش فتنه فرو ریختید؟!
اى فرو مایگان، اى بازماندگان احزابى که با پیغمبر خدا جنگیدند، اى نامردانى که کتاب خدا را دور افکندید و کلمات آن را تحریف کردید، اى هواداران شیطان، اى کسانى که سنتهاى پیامبران را نابود کردید، آیا به یارى یزید و بنىامیه برخاسته، به آنان اعتماد کردهاید. و از یارى پسر پیغمبر دست کشیدید؟! آرى، این بىوفایى در شما سابقه دارد; ریشههاى شما با فریب درآمیخته، تنه و شاخههایتان از آن نیرو گرفته است. شما پستترین میوهاى هستید که گلوگیر باغبان خویشید ولى راحت و گوارا در کام دشمن فرو مىروید.
الا و ان الدعى بن الدعى قد رکزنى بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یا بى الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و ... (8)
آگاه باشید، پسر خوانده بنىامیه [ابنزیاد]، که پدرش نیز پسر خوانده و ناپاک بود، مرا بر دو راهى مرگ و ذلت نگاه داشته است و من هرگز تن به ذلت نخواهم داد. نه خدا به خوارى من راضى است، نه پیامبرش، نه مردان با ایمان، نه دامنهاى پاکى که مرا پروریدهاند و نه شجاعان و غیوران. هیچیک از این گروه از پیروى فرومایگان خشنود نمىشوند و آن را بر کشته شدن کریمان و رادمردان ترجیح نخواهند داد.
در پایان امام(ع) اشعار فروة بنمسیک مرادى را قرائت کرد، اشعارى که مضمونش چنین است:
اگر شما را شکست دادیم، از قدیم چنین بودهایم و تازگى ندارد. اگر با شکست رو به رو شدیم، باز مغلوب نشدهایم; پیروزى در هر حال با جبهه حق است. ما با ترس خوى نگرفتهایم; اگر کشته شویم، سرنوشت، شهادت در راه خداست.
ه) تسلیم محض در برابر حق -جل و علا -
بالاترین پیام سیدالشهداء، در روز عاشورا، تسلیم در برابر خداوند سبحان بود. یاران آن حضرت نیز چنین بودند و در برابر امام خویش مىگفتند: انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الى یوم القیامة; من تا روز قیامت، با هر که با شما [معصومان] سازش کند، سازش مىکنم و با هر که بر شما [معصومان] سر جنگ داشته باشد مىجنگم.
یاران امام(ع) ظهر عاشورا، بعد از به جاى آوردن نماز ظهر، گویا بیعتى دیگر کردند و بر تسلیم بودن خویش در برابر فرماندهى چنین تاکید کردند: نفوسنا لنفسک الفداء و دماؤنا لدمک الوقاء فوالله لا یصل الیک و الى حرمک سوء و فینا عرق یضرب; (9) جانهاى ما فداى جان تو باد [اى پسر فاطمه] و خونهاى ما فداى خون پاک تو باد. سوگند به خدا، تا وقتى جان در بدن داریم، هرگز به تو و اهل حرمت گزندى نخواهد رسید.
امام(ع) و یارانش هرگز به پیروزى فکر نمىکردند، بلکه مىخواستند وظیفه الهى خود را انجام دهند. در سایه چنین دیدگاهى اضطراب و دو دلى در آنان راه نمىیافت و از آغاز تا پایان نبرد از آرامشى ویژه مردان الهى برخوردار بودند. سالار شهیدان با توجه به مصایب سنگینى چون در خون غلتیدن یاران، برادران و فرزندان و نیز جراحات فراوان پیکرش چهره بر خاکهاى گرم کربلا نهاد و حدیث عشق به خدا و تسلیم در برابر خالق را چنین زمزمه کرد:
صبرا على قضاءک یا رب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین، مالى سواک و لا معبود غیرک، صبرا على حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائما لانفاد له یا محیى الموتى یا قائما على کل نفس بما کسبت احکم بینى و بینهم و انتخیر الحاکمین. (10)
خدایا، در برابر قضا و حکم حتمىات صبر پیشه مىکنم. خالقى جز تو نیست; اى یاور یارىجویان، غیر از تو یاورى ندارم و جز تو معبودى نیست. حکم تو را مىپذیرم، اى فریادرس کسى که فریادرسى ندارد; اى جاودانهاى که پایانى ندارد، اى زندهکننده مردگان و اى قیومى که بر اعمال همه افراد نظارت دارى، تو خود میان من و دشمنانت قضاوت کن; تو بهترین داورانى.
پىنوشتها:
1- بحارالانوار، ج 98، ص 260، ح 41; زیارت بر اساس دستور امام جعفرصادق(ع) است. ترجمه جمله فوق چنین است: سلام و درود بر تو اى خون خدا و اى پسر خون خدا و اى کشته تنهایى که انتقام خونت گرفته نشده است.
2- رک: اصول کافى، ج 1، ص 54، ح 2; بحارالانوار، ج 44، ص 382، ح 2.
3- بحارالانوار، ج 45، ص7; در کتبى چون مناقب ابن شهر آشوب جمله آخر را چنین نقل کردهاند... و لا افر فرار العبید. همانند بردگان از پیش شما فرار نخواهم کرد. (مناقب آل ابىطالب، ابن شهر آشوب مازندرانى، ج 4، ص 75; الکامل فى التاریخ، ابناثیر، ج 4، ص63; اعلام الورى; اعلام الهدى، الطبرسى، ص 238).
4- بحارالانوار، ج 45، ص 51.
5- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 60 - 61; ارشاد مفید، ص217; بحارالانوار، ج 45، ص 4.
6- بحارالانوار، ج 45، ص 21; املهوف على قتلى الطفوف، سید بنطاووس، ص 165.
7- رک: بحارالانوار، ج 98، ص 260.
8- بحارالانوار، ج 45، ص 8; ص83، ح 10; املهوف على قتلى الطفوف، سید بن طاووس، ص6 - 155.
9- مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص 5 - 304.
10- مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص 375.
عاشوراى سال 61 ه.ق فرا رسید; حاکمیتبنىامیه، که ستمگرى و جنایت را به اوج رسانده بودند و هر روز بر منکرات مىافزودند، متزلزل شده بود. مردان الهى همکارى و همسویى با چنین حکومتى را ذلت محض مىدانستند و اعلام بىلیاقتى حاکمان را امرى واجب. (2)
از اینرو امام العارفین سید الشهداء(ع) که همراه پاکباختگان دین خدا به صحراى کربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشترى در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. در آن موقعیت دشوار که زنان و اطفال خردسالش در معرض اسارت وحشىترین سفاکان روزگار قرار داشتند، در خیمههایشان حتى قطرهاى آب یافت نمىشد و فریاد «العطش» کودکان از هر سو به گوش مىرسید، حسین بنعلى - علیهما السلام - با دلى آرام، قلبى مطمئن و روحى بلند در برابر همه سردمداران کفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ کرد:
الف) آزادى
در بامداد عاشورا، که دشمنان بر گرد امام(ع) حلقه زده بودند عدهاى چون قیس بناشعث و شبثبنربعى و حجار بنابجر و یزید بنحارث به آن حضرت پیشنهاد بیعتبا یزید کردند و گفتند تو تسلیم شو، هر چه مىخواهى بکن و به هر سوى مىخواهى برو. امام(ع) در برابر پیشنهاد آنان فرمود:
لا والله لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید. (3)
نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردى خوار پیش شما دراز نمىکنم و چون بردگان ذلت و خوارى را نمىپذیرم.
آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام آزادى را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذلة، هرگز تن به ذلت نمىدهیم و زبونى و خوارى از جمع ما دور است.
علاوه بر این در آخرین لحظات که پیکر پارهپارهاش بر روى زمین افتاده بود، خون خدا از رگهاى بریدهاش بیرون مىزد و آن نامردان از خدا بىخبر سمتخیمهگاهش یورش مىبردند، در زیر لب آنان را به آزادگى فرا خواند و چنین زمزمه کرد:
یا شیعة آل ابىسفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم; (4) اى پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشتهاید و از روز رستاخیز نمىهراسید پس در دنیاى خویش آزاده باشید.
ب) عرفان و آشنایى با حق
هر چه ظهر عاشورا نزدیکتر مىشد، تهدید سپاهیان عمر سعد فزونى مىیافت; وحشت و اضطراب زنان و اطفال خردسال بیشتر مىشد و حسین فاطمه(ع) تنهایى را احساس مىکرد. در چنین موقعیتى، از همه مخلوق برید و با خالق یکتایش به مناجات پرداخت. او دستش را سمت آسمان بلند کرد و چنین گفت: اللهم انت ثقتى فى کل کرب و انت رجائى فى کل شدة و انت لى فى کل امر نزل بى ثقة و عدة، کم من هم یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیلة و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه [به] العدو انزلته بک و شکوته الیک رغبة منى الیک عمن سواک ففرجته عنى و کشفته [و کفیتنیه] فانت ولى کل نعمة و صاحب کل حسنة و منتهى کل رغبة. (5)
بارالها، تو در هر اندوه و مشکلى مورد اعتماد منى; در هر سختى مایه امید و در هر امرى که بر من وارد آید مورد اعتماد و پشتیبان من هستى. غمهایى سبب سستى قلب مىشود و راه چارهاندیشى را بر انسان مىبندد، در آن هنگام دوستان انسان را رها مىکنند و دشمنان به نکوهش مىپردازند; چه بسیار چنین غمهایى که به درگاه تو روى آوردم، به تو شکایت کرده، از دیگران روى گرداندم و تو آن غمها را بر طرف ساختى. پس تو عطا کننده هر نعمت، صاحب هر خیر و نیکى و پایان هر آرزو و امیدى.
ج) اقامه نماز
ابو ثمامه صیداوى همراه امام مشغول کارزار با دشمنان اسلام بود که هنگام اذان ظهر فرا رسید. یاور مخلص عاشورا پیشنهاد اقامه نماز جماعت کرد. حضرت فرمود: وقت نماز رسیده است، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد. امام(ع) دستور داد تا زهیر بنقین و سعید بنعبدالله در جلو بایستند و تهاجم دشمن را پاسخ گویند. آنگاه نماز را آغاز کرد و نزدیک به نیمى از مجاهدان از فیض جماعت آن حضرت کامیاب شدند. (6)
اقامه نماز در صحنه کربلا، به عنوان بالاترین پیام عاشورا، در زیارات منقول از ائمه اهل بیت(ع) مورد تاکید قرار گرفته است. زائران امام حسین(ع) به پیروى از معصومان(ع) در زیارت آن حضرت به این حقیقت والا اشاره مىکنند و مىگویند:
... اشهد انک قد اقمت الصلاة... (7)
د) ایستادگى در برابر باطل
در روز عاشورا، حلقه محاصره ابوعبدالله(ع) لحظه به لحظه تنگتر مىشد و سختیهایش فزونى مىیافت. در آن هنگام، که تشنگى بر زنان و اطفال روى آورده، یاران یکى پس از دیگرى شربتشهادت مىنوشیدند و خویشاوندان نزدیک و فرزندان حضرت در خون خویش دست و پا مىزدند. امام(ع) آن سنگدلان از خدا بىخبر را مخاطب ساخت و فرمود:
تبا لکم ایتها الجماعة و ترحا افحین استصرختمونا و لهین متحیرین... .
هلاکت و اندوه بر شما اى گروهى که با اشتیاق بسیار ما را به یارى خود خواندید و چون به یاریتان شتافتیم، با همان شمشیرى که به شما سپردیم ما را هدف قرار دادید همان آتشى را که ما براى نابودى دشمن خود و شما افروخته بودیم علیه ما شعلهور ساختید; بىآنکه دشمنان در میانتان عدالت گسترده باشند و یا به آیندهشان امیدوار باشید، بر ضد آنان پیمان بستید و علیه خیرخواهان خود گرد آمدید. واى بر شما، چرا زمانى که شمشیرها در نیام و دلها آرام بود و تصمیم به همکارى با آنان نداشتید دست از ما نکشیدید؟ چرا چون ملخهاى تازه پردرآورده شتابزده به پرواز درآمدید و پروانهوار در آتش فتنه فرو ریختید؟!
اى فرو مایگان، اى بازماندگان احزابى که با پیغمبر خدا جنگیدند، اى نامردانى که کتاب خدا را دور افکندید و کلمات آن را تحریف کردید، اى هواداران شیطان، اى کسانى که سنتهاى پیامبران را نابود کردید، آیا به یارى یزید و بنىامیه برخاسته، به آنان اعتماد کردهاید. و از یارى پسر پیغمبر دست کشیدید؟! آرى، این بىوفایى در شما سابقه دارد; ریشههاى شما با فریب درآمیخته، تنه و شاخههایتان از آن نیرو گرفته است. شما پستترین میوهاى هستید که گلوگیر باغبان خویشید ولى راحت و گوارا در کام دشمن فرو مىروید.
الا و ان الدعى بن الدعى قد رکزنى بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یا بى الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و ... (8)
آگاه باشید، پسر خوانده بنىامیه [ابنزیاد]، که پدرش نیز پسر خوانده و ناپاک بود، مرا بر دو راهى مرگ و ذلت نگاه داشته است و من هرگز تن به ذلت نخواهم داد. نه خدا به خوارى من راضى است، نه پیامبرش، نه مردان با ایمان، نه دامنهاى پاکى که مرا پروریدهاند و نه شجاعان و غیوران. هیچیک از این گروه از پیروى فرومایگان خشنود نمىشوند و آن را بر کشته شدن کریمان و رادمردان ترجیح نخواهند داد.
در پایان امام(ع) اشعار فروة بنمسیک مرادى را قرائت کرد، اشعارى که مضمونش چنین است:
اگر شما را شکست دادیم، از قدیم چنین بودهایم و تازگى ندارد. اگر با شکست رو به رو شدیم، باز مغلوب نشدهایم; پیروزى در هر حال با جبهه حق است. ما با ترس خوى نگرفتهایم; اگر کشته شویم، سرنوشت، شهادت در راه خداست.
ه) تسلیم محض در برابر حق -جل و علا -
بالاترین پیام سیدالشهداء، در روز عاشورا، تسلیم در برابر خداوند سبحان بود. یاران آن حضرت نیز چنین بودند و در برابر امام خویش مىگفتند: انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الى یوم القیامة; من تا روز قیامت، با هر که با شما [معصومان] سازش کند، سازش مىکنم و با هر که بر شما [معصومان] سر جنگ داشته باشد مىجنگم.
یاران امام(ع) ظهر عاشورا، بعد از به جاى آوردن نماز ظهر، گویا بیعتى دیگر کردند و بر تسلیم بودن خویش در برابر فرماندهى چنین تاکید کردند: نفوسنا لنفسک الفداء و دماؤنا لدمک الوقاء فوالله لا یصل الیک و الى حرمک سوء و فینا عرق یضرب; (9) جانهاى ما فداى جان تو باد [اى پسر فاطمه] و خونهاى ما فداى خون پاک تو باد. سوگند به خدا، تا وقتى جان در بدن داریم، هرگز به تو و اهل حرمت گزندى نخواهد رسید.
امام(ع) و یارانش هرگز به پیروزى فکر نمىکردند، بلکه مىخواستند وظیفه الهى خود را انجام دهند. در سایه چنین دیدگاهى اضطراب و دو دلى در آنان راه نمىیافت و از آغاز تا پایان نبرد از آرامشى ویژه مردان الهى برخوردار بودند. سالار شهیدان با توجه به مصایب سنگینى چون در خون غلتیدن یاران، برادران و فرزندان و نیز جراحات فراوان پیکرش چهره بر خاکهاى گرم کربلا نهاد و حدیث عشق به خدا و تسلیم در برابر خالق را چنین زمزمه کرد:
صبرا على قضاءک یا رب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین، مالى سواک و لا معبود غیرک، صبرا على حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائما لانفاد له یا محیى الموتى یا قائما على کل نفس بما کسبت احکم بینى و بینهم و انتخیر الحاکمین. (10)
خدایا، در برابر قضا و حکم حتمىات صبر پیشه مىکنم. خالقى جز تو نیست; اى یاور یارىجویان، غیر از تو یاورى ندارم و جز تو معبودى نیست. حکم تو را مىپذیرم، اى فریادرس کسى که فریادرسى ندارد; اى جاودانهاى که پایانى ندارد، اى زندهکننده مردگان و اى قیومى که بر اعمال همه افراد نظارت دارى، تو خود میان من و دشمنانت قضاوت کن; تو بهترین داورانى.
پىنوشتها:
1- بحارالانوار، ج 98، ص 260، ح 41; زیارت بر اساس دستور امام جعفرصادق(ع) است. ترجمه جمله فوق چنین است: سلام و درود بر تو اى خون خدا و اى پسر خون خدا و اى کشته تنهایى که انتقام خونت گرفته نشده است.
2- رک: اصول کافى، ج 1، ص 54، ح 2; بحارالانوار، ج 44، ص 382، ح 2.
3- بحارالانوار، ج 45، ص7; در کتبى چون مناقب ابن شهر آشوب جمله آخر را چنین نقل کردهاند... و لا افر فرار العبید. همانند بردگان از پیش شما فرار نخواهم کرد. (مناقب آل ابىطالب، ابن شهر آشوب مازندرانى، ج 4، ص 75; الکامل فى التاریخ، ابناثیر، ج 4، ص63; اعلام الورى; اعلام الهدى، الطبرسى، ص 238).
4- بحارالانوار، ج 45، ص 51.
5- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 60 - 61; ارشاد مفید، ص217; بحارالانوار، ج 45، ص 4.
6- بحارالانوار، ج 45، ص 21; املهوف على قتلى الطفوف، سید بنطاووس، ص 165.
7- رک: بحارالانوار، ج 98، ص 260.
8- بحارالانوار، ج 45، ص 8; ص83، ح 10; املهوف على قتلى الطفوف، سید بن طاووس، ص6 - 155.
9- مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص 5 - 304.
10- مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص 375.