آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

اینک پیامبر(ص)، در بازگشت از سفر خانه خداست پیغمبر از رسالت‏خود، شاد و سربلند دریاى بیکرانه قلبش ز موج شوق همواره در تلاطم و همواره در تپش عشق خدا فکنده به جانش شراره‏ها یاد خدا گرفته از او فرصت و مجال اعمال حج رسیده به پایان، ولى افق چشم انتظار حادثه‏ها در «غدیر خم‏» بیدار مانده است...
در پهنه غدیر در زیر شعله‏هاى فروزان آفتاب انبوه حاجیان فزونتر ز صد هزار در پهنه وسیع غدیر ایستاده‏اند. یک کاروان خسته، در اینجا ستاده است یک کاروان رسته ز بند نفاق و کین. خورشید هم شراره سوزان خویش را ریزد به روى سینه تفتیده زمین. دشتى پر از حرارت ایمان، فروغ دین دشتى پر از محبت و احساس دوستى. گسترده غدیر، اینک دوباره شاهد انبوه مسلمین همراه رهبرى که فزونتر ز بیست‏سال جان در ره هدایت آنان نهاده است در پاسخ خشونت آنان، چو مادرى آغوش پر محبت‏خود را گشوده است جهل و غرور و ابلهى قوم خویش را جز با صفا و مهر، جوابى نداده است اینک غدیر خم، در گیر و دار گرمى این مشهد عظیم در اوج این شکوه از سوى آفریدگار جهان آفرین، خدا از آسمان به گوش پیمبر، ندا رسید: یا ایها الرسول ... یا ایها الرسول! اسلام را چه خوب بیان کرده‏اى به خلق اما هنوز، رهبر امت پس از رسول، تعیین نگشته است. ارکان استوار رسالت تمام نیست. رکن بزرگ مذهب «امت‏»، «امامت‏» است. اینک پیامبر، در بازگشت از سفر خانه خدا در واپسین دقایق آن «حجة‏الوداع‏»، مامور گشته تا برساند به گوش خلق والاترین، عمیق‏ترین نکته را ز دین. فرمان رسید تا که به مردم نشان دهد لایقترین، شجاعترین فرد مسلمین
پیغمبر از جهاز شتر منبرى بساخت در آن فضاى باز، دست «على‏» گرفت و به بالاى سر رساند تا هر که بود، رهبر آینده را شناخت آن رهبرى که اوست مدار نظام دین آن کس که چشمه‏هاى فضیلت در او عیان آن کس که نهرهاى سخاوت از او روان، آن کس که در زمین، در پهنه زمان شایسته‏تر از او نبود «مرد»، در جهان. چشمان روزگار کهنسال و چرخ پیر هرگز امام عدل بدین سان ندیده است داستان باغبان فلک، از درخت علم هرگز گلى به جلوه این گل، نچیده است
اینک غدیر، خاطره آن شکوه را در یادها و خاطره‏ها زنده مى‏کند. اینک غدیر و زندگى آن «امام‏» را مانند درسهاى گرانقدر و پرثمر تکرار مى‏کند. اینک

تبلیغات