پیام غدیر
آرشیو
چکیده
متن
اینک پیامبر(ص)، در بازگشت از سفر خانه خداست پیغمبر از رسالتخود، شاد و سربلند دریاى بیکرانه قلبش ز موج شوق همواره در تلاطم و همواره در تپش عشق خدا فکنده به جانش شرارهها یاد خدا گرفته از او فرصت و مجال اعمال حج رسیده به پایان، ولى افق چشم انتظار حادثهها در «غدیر خم» بیدار مانده است...
در پهنه غدیر در زیر شعلههاى فروزان آفتاب انبوه حاجیان فزونتر ز صد هزار در پهنه وسیع غدیر ایستادهاند. یک کاروان خسته، در اینجا ستاده است یک کاروان رسته ز بند نفاق و کین. خورشید هم شراره سوزان خویش را ریزد به روى سینه تفتیده زمین. دشتى پر از حرارت ایمان، فروغ دین دشتى پر از محبت و احساس دوستى. گسترده غدیر، اینک دوباره شاهد انبوه مسلمین همراه رهبرى که فزونتر ز بیستسال جان در ره هدایت آنان نهاده است در پاسخ خشونت آنان، چو مادرى آغوش پر محبتخود را گشوده است جهل و غرور و ابلهى قوم خویش را جز با صفا و مهر، جوابى نداده است اینک غدیر خم، در گیر و دار گرمى این مشهد عظیم در اوج این شکوه از سوى آفریدگار جهان آفرین، خدا از آسمان به گوش پیمبر، ندا رسید: یا ایها الرسول ... یا ایها الرسول! اسلام را چه خوب بیان کردهاى به خلق اما هنوز، رهبر امت پس از رسول، تعیین نگشته است. ارکان استوار رسالت تمام نیست. رکن بزرگ مذهب «امت»، «امامت» است. اینک پیامبر، در بازگشت از سفر خانه خدا در واپسین دقایق آن «حجةالوداع»، مامور گشته تا برساند به گوش خلق والاترین، عمیقترین نکته را ز دین. فرمان رسید تا که به مردم نشان دهد لایقترین، شجاعترین فرد مسلمین
پیغمبر از جهاز شتر منبرى بساخت در آن فضاى باز، دست «على» گرفت و به بالاى سر رساند تا هر که بود، رهبر آینده را شناخت آن رهبرى که اوست مدار نظام دین آن کس که چشمههاى فضیلت در او عیان آن کس که نهرهاى سخاوت از او روان، آن کس که در زمین، در پهنه زمان شایستهتر از او نبود «مرد»، در جهان. چشمان روزگار کهنسال و چرخ پیر هرگز امام عدل بدین سان ندیده است داستان باغبان فلک، از درخت علم هرگز گلى به جلوه این گل، نچیده است
اینک غدیر، خاطره آن شکوه را در یادها و خاطرهها زنده مىکند. اینک غدیر و زندگى آن «امام» را مانند درسهاى گرانقدر و پرثمر تکرار مىکند. اینک
در پهنه غدیر در زیر شعلههاى فروزان آفتاب انبوه حاجیان فزونتر ز صد هزار در پهنه وسیع غدیر ایستادهاند. یک کاروان خسته، در اینجا ستاده است یک کاروان رسته ز بند نفاق و کین. خورشید هم شراره سوزان خویش را ریزد به روى سینه تفتیده زمین. دشتى پر از حرارت ایمان، فروغ دین دشتى پر از محبت و احساس دوستى. گسترده غدیر، اینک دوباره شاهد انبوه مسلمین همراه رهبرى که فزونتر ز بیستسال جان در ره هدایت آنان نهاده است در پاسخ خشونت آنان، چو مادرى آغوش پر محبتخود را گشوده است جهل و غرور و ابلهى قوم خویش را جز با صفا و مهر، جوابى نداده است اینک غدیر خم، در گیر و دار گرمى این مشهد عظیم در اوج این شکوه از سوى آفریدگار جهان آفرین، خدا از آسمان به گوش پیمبر، ندا رسید: یا ایها الرسول ... یا ایها الرسول! اسلام را چه خوب بیان کردهاى به خلق اما هنوز، رهبر امت پس از رسول، تعیین نگشته است. ارکان استوار رسالت تمام نیست. رکن بزرگ مذهب «امت»، «امامت» است. اینک پیامبر، در بازگشت از سفر خانه خدا در واپسین دقایق آن «حجةالوداع»، مامور گشته تا برساند به گوش خلق والاترین، عمیقترین نکته را ز دین. فرمان رسید تا که به مردم نشان دهد لایقترین، شجاعترین فرد مسلمین
پیغمبر از جهاز شتر منبرى بساخت در آن فضاى باز، دست «على» گرفت و به بالاى سر رساند تا هر که بود، رهبر آینده را شناخت آن رهبرى که اوست مدار نظام دین آن کس که چشمههاى فضیلت در او عیان آن کس که نهرهاى سخاوت از او روان، آن کس که در زمین، در پهنه زمان شایستهتر از او نبود «مرد»، در جهان. چشمان روزگار کهنسال و چرخ پیر هرگز امام عدل بدین سان ندیده است داستان باغبان فلک، از درخت علم هرگز گلى به جلوه این گل، نچیده است
اینک غدیر، خاطره آن شکوه را در یادها و خاطرهها زنده مىکند. اینک غدیر و زندگى آن «امام» را مانند درسهاى گرانقدر و پرثمر تکرار مىکند. اینک