مصاحبه با:آیت الله علامه مرتضى عسکرى
آرشیو
چکیده
متن
علامه مرتضى عسکرى از پژوهندگان پر تلاش تاریخ اسلام و مباحث امامت و نویسنده کتابهاى ارزشمند معالم المدرستین و یکصد و پنجاه صحابى دروغین و عبدالله بنسبا و عایشه و بنیانگزار دانشگاه اصول دین و ... مىباشند. مصاحبه حاضر ارمغانى است که از گفتگو با ایشان در آستانه سفر حجبرگرفتهایم و اینک به خوانندگان ماهنامه کوثر تقدیم مىشود.
کوثر: با تشکر از حضرتعالى که وقتشریفتان را در اختیار مجله کوثر قرار دادید، لطفا از حادثه غدیر برایمان بگویید و اینکه چرا این واقعه در جحفه اتفاق افتاد؟
× بسم الله الرحمن الرحیم: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس.
مفسرین از فریقین نوشتهاند که این آیه شریفه درباره على(ع) نازل شده است و مربوط به غدیر خم است. قبل از توضیح واقعه، یک نکته را باید یادآورى نمایم، و آن این است که: وحیى که بر پیامبر(ص) نازل مىشده است دو گونه بود: وحى قرآنى و وحى غیر قرآنى.
وحى قرآنى آن است که لفط و معنى از جانب خداوند بر پیامبر(ص) وحى مىشده است که همین آیات و سورههاى مبارک قرآن است. وحى غیر قرآنى آن است که معنا از جانب خداوند بر پیامبر(ص) وحى مىشده و آن بزرگوار آن را با الفاظ خود بیان مىکرده است، مانند: عدد رکعات نماز، کیفیت نماز، و دیگر احکامى که در قرآن نیست و پیامبر(ص) آن را بیان نموده است.
هر آیهاى که نازل مىشد معنایش به پیامبر(ص) وحى مىشد، لذا خداوند مىفرماید:
«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم; آنچه براى مردم در قرآن نازل شده استشما باید بیان کنى»و پیامبر(ص) از خود چیزى نمىگفت. «ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى»احکامى که با وحى غیر قرآنى بر پیامبر(ص) نازل مىشد پیامبر(ص) گاه به ملاحظاتى در تبلیغ آن تانى مىفرمود، مانند: داستان زینب، زن زید پسر خوانده پیامبر(ص)، که خداوند پس از آنکه زید او را طلاق داد به پیامبرش تزویج کرد ولى به خاطر اینکه مردم نگویند زن پسرخوانده خود را گرفته است انجام این دستور را به تاخیر انداخت تا آنکه وحى قرآنى نازل شد، آنگاه پیامبر(ص) بىدرنگ به خانه زینب رفت.
درباره داستان غدیر هم چنین بوده است، ابتدا در روز عرفه وحى غیر قرآنى بر پیامبر(ص) نازل شد که باید در این اجتماع بزرگ، «حجةالوداع» على را به جانشینى خود منصوب نمایى. ولى پیامبر(ص) در این اندیشه بود که مبادا بگویند او مىخواهد پسرعموى خود را به خلافت پس از خویش تعیین نماید.
در ابلاغ فرمان تانى کرد و به تاخیر انداخت تا حاجیان به جحفه رسیدند، منطقهاى که حاجیان از یکدیگر جدا مىشدند و آن اجتماع عظیم از هم مىپاشید. در هیمن جا بر پیامبر وحى قرآنى شد و آیه شریفه نازل شد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک» (آنچه را در عرفه بر تو نازل کرده بودیم در حجفه برسان.
پیامبر فورا از شترش پایین آمد دستور داد آنها که جلو افتادهاند برگردند و آنها که عقب ماندهاند خود را برسانند، نزدیک ظهر بود و هوا گرم. کنار برکه آبى به نام غدیر از جهاز شتران منبرى ساختند، پیامبر(ص) نماز خواند آنگاه بر آن منبر بالا رفت، خطبهاى خواند و بعد از اقرار گرفتن از مردم در تبلیغ درست احکام خداوند، به آنان فرمود:
«الست اولى بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا بلى; آیا من در ولایت، بر مؤمنان از خود آنان سزاواتر نیستم، گفتند چرا؟»آنگاه دست در دست على(ع) انداخت و او را بلند کرد چنانکه سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و تمامى جمعیت على(ع) را دیدند، فرمود:
«اللهم من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و انصر من نصره; خدایا هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست، خدایا ولى باش آنکه را که على را ولى خویش بداند و یارى کن آنکه را که على را یارى نماید».
پیامبر(ص) عمامهاى داشتبه نام (سحاب) با رنگ مشکى که با نه لایه آن را بر سر مىبست و در حکم تاج بود، روزهایى که وفود (نمایندههاى قبایل) به دیار آن حضرت مىآمدند آن را بر سر مىگذاشت در روز فتح مکه نیز آن را بر سر گذاشته بود، همین عمامه سیاهى که سادات بر سر مىگذارند، از آن بزرگوار به ارث بردهاند. پیامبر(ص) این عمامه را روز غدیر خم برسر حضرت على(ع) گذاشت.
خلیفه دوم، این انتصاب را به حضرت على(ع) تبریک گفت:
بخبخ لک یا على، اصبحت مولاى و مولى کل مؤمن و مؤمنهپاسخ قسمت دوم سؤال: شما مىدانید که پیامبر(ص) در ایام حیات خویش چندین بار موضوع جانشینى على(ع) را مطرح کرده بود ولى هیچ کدام خصوصیت جحفه را نداشت، به عنوان مثال اولین مرتبه سال سوم بعثتبود که آیه شریفه «و انذر عشیرتک الاقربین» بر پیامبر نازل شد آن حضرت بنى عبدالمطلب را فرا خواند، در جمع آنان فرمود:
«ایکم یبایعنى على هذا الامر فیکون اخى و وصى و وارثى ...»
کسى جز على(ع) که آن زمان خردسالترین آنان بود نپذیرفت، پیامبر هم دربارهاش فرمود:
«هذا اخى و وصى و وارثى فاسمعوالله و اطیعوه»این کار بر بسیارى از آنان گران آمد و قتى که از مجلس خارج مىشدند با تمسخر به ابوطالب مىگفتند:
«ان ابن اخیک یامرک ان تطیعک ابنک; پسر برادرت به تو دستور مىدهد از پسرت اطاعت کنى!!»در داستان غزوه تبوک هم چنان که در صحیح بخارى آمده وقتى پیامبر(ص) آن حضرت را در مدینه به جاى خود گذاشت فرمود:
او ما ترضى ان تکون منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لانبى من بعدى.
و موارد متعدد دیگر که همه اینها در اجتماعات محدود بوده و تنها اجتماع عظیم آن هم از اقطار مختلف، در جحفه بودهاست و در روز هجدهم ذىالحجة. مورخان تعداد جمعیتى که آن سال در حجةالوداع بودهاند را از هفتاد هزار تا یکصد و چهل هزار برشمردهاند.
چنان که در تورات آمده، مشابه این کار پیامبر(ص) را، حضرت موسى درباره یوشع بننون انجام داده است و آن حضرت را در ملا عام به دستور خداوند به جانشینى خود تعیین نموده و از بنىاسرائیل خواسته است تا از او اطاعت کنند و او را وصى و جانشین موسى بدانند.
پیامبر(ص) نیز چنانکه هم در صحیح مسلم و هم در مسند حاکم آمده، در خطبهاى که آن روز خواند، فرمود:
«انى مخلف فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتى، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى»در روایتى دیگر داریم آن حضرت فرمود:
«لقد انبئنى اللطیف الخبیر انهما لا یفترقان حتى یردا على الحوض»تمامى اینها نشان مىدهد که قضیه غدیر تعیین جانشین براى پیامبر(ص) بوده است نه چیز دیگرى.
کوثر : چرا حضرت امیر(ع) به واقعه غدیر در سقیفه و بعد از آن احتجاج نکرد؟
× اگر شما آن شرایطى که سقیفه تشکیل و موقعیتحضرت على(ع) را مورد توجه قرار دهید خواهید فهمید که حضرت امیر(ع) در سقیفه نیامد تا بخواهد احتجاج بکند، آنچنان که در کتابهاى حدیثى و تاریخى آمده است، پیامبر اکرم(ص) روز دوشنبه رحلت کرد، حضرت على(ع) به همراه چهار نفر دیگر: عباس عموى پیامبر و یکى از فرزندانش، یکى از آزادشدگان پیامبر و یک نفر از انصار مشغول غسل و تجهیز پیامبر(ص) شدند. در همین حال انصار در سقیفه گرد آمدند (سقیفه محل اجتماع عشیره است مربوط به شیخ عشیره که آنجا جمع مىشوند) تا «سعد بنعباده» را به جاى پیامبر(ص) برگزینند. آیا در باره سعد بنعباده از پیامبر توصیهاى رسیده بود؟ فضیلتى داشت؟ یا نه صرفا به خاطر آنکه رئیس قبیله بود مطابق زندگى عشیرهاى و قبیلهاى موجود در جزیرة العرب، به دنبال این بودند حال که پیامبر از دنیا رفته باید جانشین او از ما باشد. خبر به مهاجرین رسید، اینها نیز در سقیفه جمع شدند. این در حالى بود که جنازه پیامبر هنوز به خاک سپرده نشده است و دیگران مشغول غسل آن حضرت بودند.
عباس عموى پیامبر در همان حال که مشغول غسل و کفن آن حضرت بودند به على(ع) پیشنهاد کرد:
«یابن اخى امدد یدیک ابایعک؟ یقال عم رسول الله(ص) بایع ابنعمه فلا یختلف علیک اثنان; پسر برادم دستت را بده با تو بعیت کنم تا بگویند عموى پیامبر با پسرعموى او بیعت کرده، آنگاه دو نفر هم با تو مخالفت نخواهند کرد.»
حضرت نپذیرفت، فرمود: «ما مشغول تجهیز پیکر پیامبر هستم!»اختلاف مهاجرین و انصار بر سر جانشینى بالا گرفت، مهاجرین استدلال کردند که ما از قریش هستیم وابسته به پیامبر(ص)، عرب نمىپذیرد از غیر بستگان جانشین شود. اختلاف دیرینه «اوس» و «خزرج» عدهاى از انصار را که مىترسیدند که حکومتبه دست رقبایشان بیفتد با مهاجرین همصدا کرد و در نهایت آنها که در سقیفه جمع بودند اکثریتبا ابىبکر بیعت کردند.
همان روز دوشنبه کار را تمام کردند و از آن پس براى ابىبکر بیعت مىگرفتند، روز بعد هم ابىبکر را به مسجد پیامبر(ص) که آن زمان حکم دارالحکومة را داشت آوردند خطبه خواند و نماز خواند. تمامى اینها در وقتى بود که على(ع) مشغول تجهیز پیامبر(ص) بود زیرا بعد از اتمام غسل و کفن بنا شد مسلمانان 5 نفر 5 نفر و یا ده نفر ده نفر بیایند در همان خانه پیامبر بر آن حضرت نماز بخوانند و حضرت على(ع) در آنجا آنان را راهنمایى مىکرد. این کار از روز دوشنبه تا چهارشنیه به طول انجامید و شب چهارشنبه هم پیامبر را به خاک سپردند. مراسم دفن که تمام شد، مطابق وصیت پیامبر(ص) به على(ع) که فرموده بود از دفن و کفن من که فارغ شدى ردا از دوش مگیر تا آنکه قرآنى که در خانه من هست آن را جمع کنى، حضرت على به جمعآورى قرآن پرداخت. این قرآنى بود همراه با تفسیر، نوشته بر روى تخته، پوست، شانه گوسفند و ...، حضرت همه اینها را جمعآورى کرد، پس از جمعآورى آن را به مسجد آورد که متاسفانه آن را نپذیرفتند. حضرت هم آن قرآن را برگرداند و فرمود: دیگر آن را نخواهید دید! این همان قرآنى است که حضرت حجت(عج) آن را در مسجد کوفه بیرون مىآورد و احکام اسلامى را به مسلمانان بر اساس آن تعلیم مىدهد، زیرا آن همین قرآن است ولى با تفسیر و توضیحات.
بنابراین مىبینید که در جریان سقیفه و انتخاب ابوبکر و حتى دو روز بعد از آن حضرت امیر(ع) به کار غسل و دفن پیامبر مشغول بوده و در هیچ یک از اجتماعات آنها نبوده تا بخواهد به حادثه غدیر با آنان احتجاج کند.
کوثر : لطفا بفرمایید اولین موردى که حضرت على(ع) به داستان غدیر احتجاج کرد چه زمانى بود؟
× اولین بار که در ملا عام غدیر مطرح شد در زمان خلافتخود آن حضرت بود، زیرا تا آن زمان موردى که لازم ببیند و غدیر را مطرح کند پیش نیامد، چون ابوبکر بعد از خود نامهاى نوشته بود و طى آن عمر را به جانشینى خود تعیین کرده بود همان نامه را پس از مرگ او براى مردم خواندند و مردم هم با او بیعت کردند بعد از او هم داستان شوراى شش نفره پیش آمد که یک نفر از آن شورا على(ع) بود و به آنجا منتهى شد که همگان مىدانیم. تا مىرسد به زمان خلافتخود حضرت، چنانکه تفصیل آن در کتاب الغدیر آمده است.
روزى حضرت در مسجد کوفه بر بالاى منبر فرمود: هر کس حدیث غدیر را شنیده استبگوید، چند نفر برخاستنند و زبان به اظهار آنچه در غدیر گذشته است نمودند. این اولین بار بود که بدون ترس در ملا عام فضائل على(ع) گفته مىشد و از غدیر سخن به میان مىآمد و مردم همه مىشنیدند و تا امروز آن شنیدهها در باره غدیر براى ما مانده است.
کوثر : مردم در روز غدیر از کلمه مولا چه معنایى را فهمیدند، آیا خلافت و سرپرستى جامعه بعد از رسول الله بود یا دوستى و محبت آن حضرت؟
× اگر ما بودیم و همین لفظ «مولا» جاى این پرسش بود که مولا به چه معنا است؟ و نوعا کسانى که دچار کجفهمى مىشوند همین کار را مىکنند، ولى اگر ما باشیم و ظرف زمانى که پیامبر(ص) این جملات را فرمود، آن اجتماع عظیم را در آن سرزمین به وجود آورد، بعد براى آنان خطبه خواند، مقدمهچینى نمود، و از مردم اقرار گرفتبر اینکه «الست اولى بکم من انفسکم» آنگاه على(ع) را به مردم معرفى نمود و فرمود:
«من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من واله و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»
و خلیفه دوم به عنوان یک صحابى و عرب زبان این انتخاب را چنین تبریک مىگوید که:
«بخبخ لک یا على اصبحت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة»
و مطابق نظر برخى مفسران آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» نیز پس از این انتصاب نازل مىشود. و کارهاى دیگرى که در آن روز انجام شد. همه اینها را در کنار هم بسنجید و در نظر بگیرید بدون شک خواهید گفت: که مقصود پیامبر(ص) از مولا چیزى جز تعیین خلیفه و جانشین پس از خویش نبوده است و مولا در این جملات پیامبر(ص) معنایى جز ولایت و سرپرستى جامعه اسلامى نداشته است.
کوثر : کدام آیات قرآن را هم شیعه و هم سنى اتفاق دارند که در باره داستان غدیر است؟
× آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک...» همگان بر این باورند که مربوط به داستان غدیر است، آیه «الیوم اکملت لکم دینکم ...» را نیز برخى از علماء اهل سنت مانند «حاکم» گفتهاند که این آیه نیز مربوط به غدیر است.
کوثر : آیا حضرتعالى تالیف خاصى در باره غدیر دارید؟
× در جلد اول کتاب «معالم المدرستین» من احادیثى را که مربوط به تعیین جانشینى على(ع) بوده است آوردهام از جمله به موضوع غدیر نیز به تفصیل پرداختهام.
کوثر : براى به فراموشى سپردن شدن غدیر چه جریانهایى تلاش کردهاند؟
× به عقیده من پس از وفات پیامبر(ص) و تمام طول هفتصد سال حاکمیت مکتب خلفا، همواره تلاش بر این بوده است که از غدیر نامى به میان نیاید و مسلمانان آنچه را که در آن روز گذشته ندانند، زیرا غدیر تنها یک حادثه تاریخى نبود بلکه غدیر به معنى تعیین جانشینى على(ع) به خلافت پس از پیامبر و فرزندان او پس از آن حضرت بود، بنابراین طبیعى است که تلاش شود یا غدیر را مردم نشناسند و یا آنگونه که بوده است نفهمند، تا برداشتهاى انحرافى نمایند
کوثر : به نظر شما امروز جریانهاى مخالف غدیر چیست و تلاشهاى آنها کدام است؟
× اگر درست ریشهیابى کنیم خواهیم دید مخالفتبا غدیر امروز در مخالفتبا نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران متبلور شده است و جریان وهابیتیکى از آنهاست.
به نظر من مسیحیت پس از آنکه در جنگهاى صلیبى علیه مسلمانان کارى از پیش نبرد و برنامهریزى کرد که با ما یک جنگ فرهنگى آغاز کند و متاسفانه در این جنگ فرهنگى ما غافل بودهایم، کار به جایى رسید که توانستند دین اسلام را از متن جامعه به گوشه خانهها و کتابخانهها ببرند و ما نتوانیم نظامى به عنوان نظام اسلامى و قرآنى داشته باشیم. البته علماء بسیارى در برابر این حرکت استعمارى بپا خاستند و در این اواخر حرکتها و قیامهایى را رهبرى کردند. شیخ فضلاللهها، نواب صفوىها و ... ولى آنکه توانست از تجربه پیشینیان به خوبى استقبال کند و قیامى را تا رساندن به سر منزل مقصود و تشکیل حکومت اسلامى رهبرى کند تنها امام خمینى رحمةالله علیه بود و بدون شک دستیارى خداوند همواره پشتیبان این قیام بوده است. قیامى که نظامى را در ایران برپا نمود که صد در صد نظام اسلامى است، هر چند ممکن استبرخى از مسؤولان و کارگزاران آنگونه باید به وظیفه خود عمل ننمایند ولى اصل نظام به تمام معنى کلمه، اسلامى است، قوانین که از مجلس شوراى اسلامى مىگذرد و فقهاى شوراى نگهبان آن را تایید مىکند قوانین و دستورات اسلامى است.
نظامى که از روز اول نامشروع بودن اسرائیل را اعلام داشت و مبارزه با صهیونیسم را شعار خود قرار داد از فلسطینیان حمایت کرد، چهل هزار مستشار آمریکایى را بیرون ریخت، مظاهر فساد و بىبند و بارى را در مملکت از بین برد و منافع جهانخواران را به خطر انداخت، و مهمتر از اینها تاثیرى بوده است که بر مسلمانان مصر، الجزایر، ترکیه و سایر نقاط جهان داشته است. طبیعى است که دشمنان این نظام به مقابله برخیزند و براى نابودى این نظام مقدس تلاش و کوشش نمایند، جنگ عراق علیه ایران، تحریک شیوخ خلیج و علم کردن جریان وهابیت علیه شیعیان در پاکستان و ایران و ... اینها همه به خاطر مخالفتبا این نظام اسلامى است.
البته مسلمانان دارند بیدار مىشوند و مىفهمند که نباید آلت دست دشمنان واقع شوند و در برابر نظام جمهورى اسلامى بایستند و امیدوارم که وحدت اسلامى جایگزین تفرقهها و تشتتهاى موجود گردد.
کوثر : جنابعالى به عنوان یک محقق، در باره غدیر چه موضوعاتى را شایان تحقیق مىدانید؟
× به نظر من از نظر تحقیق و تتبع ما در مورد غدیر کمبود نداریم، بزرگان زحمتهاى فراوانى کشیدهاند، شما هر چه تلاش و تحقیق کنید نخواهید توانستبیش از آنچه علامه امینى در الغدیر و میرحامد حسین در عبقات و ... انجام دادهاند کارى عرضه کنید.
ولى آنچه امروزه نیاز است عرضه درست این تحقیقات گرانبها استبه مردم، با زبانى که مردم ما بتوانند آن معارف را بفهمند، مجلات ما باید با زبانى رسا و همگانى به صورت مقالات علمى، داستانى و ... از این منابع سرشار بهره گیرند و حقایق دینى ارائه دهند، امروز تلویزیون مىتواند وسیله خوبى براى معرفى غدیر باشد. سریالها و فیلمها ساخته شود و از این وسیله تبلیغاتى براى آگاهى مردم استفاده شود. البته زیر نظر حداقل پنج نفر از علماء حوزه تا دچار انحرافاتى نشود. چون موضوع هم تاریخى است و هم اعتقادى، نظارت اسلامشناسان لازم است. من به دستاندرکاران احیاء و بزرگداشت غدیر هم گفتم که مهم محتوایى است که عرضه مىکنید صحیح و ساده و قابل فهم عموم باشد. سر و صدا و شعار دادن کارى از پیش نمىبرد.
کوثر : حضرتعالى در دفاع از تشیع آثار و تحقیقات فراوانى دارید آخرین تحقیقات در دفاع از شیعه چه بوده است؟ لطفا در صورت امکان توضیحاتى بفرمایید؟
× یکى از موضوعاتى که همواره مورد طعن بر شیعه بوده است مساله چگونگى جمعآورى قرآن است و در نهایت تحریف آن که روایاتى به دروغ به شیعه نسبت داده شده است. این موضوع همواره مطرح بوده است که آیا قرآن در زمان پیامبر(ص) جمعآورى شده است؟ یا زمان ابوبکر یا زمان عثمان و چگونگى جمعآورى؟ بنده تاکنون دو جلد کتاب در این موضوع نوشتهام و جلد سوم آن هم در دست تالیف است تحت عنوان «القرآن الکریم و روایات المدرستین» جلد اول آن درباره روایاتى است که از مکتب خلفا درباره قرآن رسیده است. جلد دوم آن روایاتى است که از مکتب اهل بیت(ع) در باره قرآن رسیده است، در این جلد اثبات شده است که قرآن به همین شکل که هستخداوند آن را جمع کرده ودر سینه پیامبر قرار داده است «ثم ان علینا جمعه و قرآنه» و پیامبر آن را به ما رسانده است.
در زمان پیامبر صدها نفر بودهاند که قرآن را نوشتهاند و یا حفط کردهاند، البته این نوشتهها همراه با توضیحها و تفسیرهایى نیز بوده است. در زمان ابوبکر قرآنى را بدون تفاسیر آن شروع به نوشتن کردند و در زمان عمر به اتمام رسید و پیش حفصه دختر عمر گذاشته شد.در زمان عثمان همان قرآن را درآوردند، هفت نسخه از روى آن نوشتند و مابقى قرآنها را از بین بردند.
بنابراین آنچه هست همان قرآنى است که در زمان پیامبر نازل شده، بدون هیچ تحریفى، این عقیده شیعه است.
کوثر : با تشکر از حضرتعالى که با وجود بیمارى و در آستانه سفر وقتخویش را در اختیار ما قرار دادید.
کوثر: با تشکر از حضرتعالى که وقتشریفتان را در اختیار مجله کوثر قرار دادید، لطفا از حادثه غدیر برایمان بگویید و اینکه چرا این واقعه در جحفه اتفاق افتاد؟
× بسم الله الرحمن الرحیم: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس.
مفسرین از فریقین نوشتهاند که این آیه شریفه درباره على(ع) نازل شده است و مربوط به غدیر خم است. قبل از توضیح واقعه، یک نکته را باید یادآورى نمایم، و آن این است که: وحیى که بر پیامبر(ص) نازل مىشده است دو گونه بود: وحى قرآنى و وحى غیر قرآنى.
وحى قرآنى آن است که لفط و معنى از جانب خداوند بر پیامبر(ص) وحى مىشده است که همین آیات و سورههاى مبارک قرآن است. وحى غیر قرآنى آن است که معنا از جانب خداوند بر پیامبر(ص) وحى مىشده و آن بزرگوار آن را با الفاظ خود بیان مىکرده است، مانند: عدد رکعات نماز، کیفیت نماز، و دیگر احکامى که در قرآن نیست و پیامبر(ص) آن را بیان نموده است.
هر آیهاى که نازل مىشد معنایش به پیامبر(ص) وحى مىشد، لذا خداوند مىفرماید:
«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم; آنچه براى مردم در قرآن نازل شده استشما باید بیان کنى»و پیامبر(ص) از خود چیزى نمىگفت. «ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى»احکامى که با وحى غیر قرآنى بر پیامبر(ص) نازل مىشد پیامبر(ص) گاه به ملاحظاتى در تبلیغ آن تانى مىفرمود، مانند: داستان زینب، زن زید پسر خوانده پیامبر(ص)، که خداوند پس از آنکه زید او را طلاق داد به پیامبرش تزویج کرد ولى به خاطر اینکه مردم نگویند زن پسرخوانده خود را گرفته است انجام این دستور را به تاخیر انداخت تا آنکه وحى قرآنى نازل شد، آنگاه پیامبر(ص) بىدرنگ به خانه زینب رفت.
درباره داستان غدیر هم چنین بوده است، ابتدا در روز عرفه وحى غیر قرآنى بر پیامبر(ص) نازل شد که باید در این اجتماع بزرگ، «حجةالوداع» على را به جانشینى خود منصوب نمایى. ولى پیامبر(ص) در این اندیشه بود که مبادا بگویند او مىخواهد پسرعموى خود را به خلافت پس از خویش تعیین نماید.
در ابلاغ فرمان تانى کرد و به تاخیر انداخت تا حاجیان به جحفه رسیدند، منطقهاى که حاجیان از یکدیگر جدا مىشدند و آن اجتماع عظیم از هم مىپاشید. در هیمن جا بر پیامبر وحى قرآنى شد و آیه شریفه نازل شد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک» (آنچه را در عرفه بر تو نازل کرده بودیم در حجفه برسان.
پیامبر فورا از شترش پایین آمد دستور داد آنها که جلو افتادهاند برگردند و آنها که عقب ماندهاند خود را برسانند، نزدیک ظهر بود و هوا گرم. کنار برکه آبى به نام غدیر از جهاز شتران منبرى ساختند، پیامبر(ص) نماز خواند آنگاه بر آن منبر بالا رفت، خطبهاى خواند و بعد از اقرار گرفتن از مردم در تبلیغ درست احکام خداوند، به آنان فرمود:
«الست اولى بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا بلى; آیا من در ولایت، بر مؤمنان از خود آنان سزاواتر نیستم، گفتند چرا؟»آنگاه دست در دست على(ع) انداخت و او را بلند کرد چنانکه سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و تمامى جمعیت على(ع) را دیدند، فرمود:
«اللهم من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و انصر من نصره; خدایا هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست، خدایا ولى باش آنکه را که على را ولى خویش بداند و یارى کن آنکه را که على را یارى نماید».
پیامبر(ص) عمامهاى داشتبه نام (سحاب) با رنگ مشکى که با نه لایه آن را بر سر مىبست و در حکم تاج بود، روزهایى که وفود (نمایندههاى قبایل) به دیار آن حضرت مىآمدند آن را بر سر مىگذاشت در روز فتح مکه نیز آن را بر سر گذاشته بود، همین عمامه سیاهى که سادات بر سر مىگذارند، از آن بزرگوار به ارث بردهاند. پیامبر(ص) این عمامه را روز غدیر خم برسر حضرت على(ع) گذاشت.
خلیفه دوم، این انتصاب را به حضرت على(ع) تبریک گفت:
بخبخ لک یا على، اصبحت مولاى و مولى کل مؤمن و مؤمنهپاسخ قسمت دوم سؤال: شما مىدانید که پیامبر(ص) در ایام حیات خویش چندین بار موضوع جانشینى على(ع) را مطرح کرده بود ولى هیچ کدام خصوصیت جحفه را نداشت، به عنوان مثال اولین مرتبه سال سوم بعثتبود که آیه شریفه «و انذر عشیرتک الاقربین» بر پیامبر نازل شد آن حضرت بنى عبدالمطلب را فرا خواند، در جمع آنان فرمود:
«ایکم یبایعنى على هذا الامر فیکون اخى و وصى و وارثى ...»
کسى جز على(ع) که آن زمان خردسالترین آنان بود نپذیرفت، پیامبر هم دربارهاش فرمود:
«هذا اخى و وصى و وارثى فاسمعوالله و اطیعوه»این کار بر بسیارى از آنان گران آمد و قتى که از مجلس خارج مىشدند با تمسخر به ابوطالب مىگفتند:
«ان ابن اخیک یامرک ان تطیعک ابنک; پسر برادرت به تو دستور مىدهد از پسرت اطاعت کنى!!»در داستان غزوه تبوک هم چنان که در صحیح بخارى آمده وقتى پیامبر(ص) آن حضرت را در مدینه به جاى خود گذاشت فرمود:
او ما ترضى ان تکون منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لانبى من بعدى.
و موارد متعدد دیگر که همه اینها در اجتماعات محدود بوده و تنها اجتماع عظیم آن هم از اقطار مختلف، در جحفه بودهاست و در روز هجدهم ذىالحجة. مورخان تعداد جمعیتى که آن سال در حجةالوداع بودهاند را از هفتاد هزار تا یکصد و چهل هزار برشمردهاند.
چنان که در تورات آمده، مشابه این کار پیامبر(ص) را، حضرت موسى درباره یوشع بننون انجام داده است و آن حضرت را در ملا عام به دستور خداوند به جانشینى خود تعیین نموده و از بنىاسرائیل خواسته است تا از او اطاعت کنند و او را وصى و جانشین موسى بدانند.
پیامبر(ص) نیز چنانکه هم در صحیح مسلم و هم در مسند حاکم آمده، در خطبهاى که آن روز خواند، فرمود:
«انى مخلف فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتى، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى»در روایتى دیگر داریم آن حضرت فرمود:
«لقد انبئنى اللطیف الخبیر انهما لا یفترقان حتى یردا على الحوض»تمامى اینها نشان مىدهد که قضیه غدیر تعیین جانشین براى پیامبر(ص) بوده است نه چیز دیگرى.
کوثر : چرا حضرت امیر(ع) به واقعه غدیر در سقیفه و بعد از آن احتجاج نکرد؟
× اگر شما آن شرایطى که سقیفه تشکیل و موقعیتحضرت على(ع) را مورد توجه قرار دهید خواهید فهمید که حضرت امیر(ع) در سقیفه نیامد تا بخواهد احتجاج بکند، آنچنان که در کتابهاى حدیثى و تاریخى آمده است، پیامبر اکرم(ص) روز دوشنبه رحلت کرد، حضرت على(ع) به همراه چهار نفر دیگر: عباس عموى پیامبر و یکى از فرزندانش، یکى از آزادشدگان پیامبر و یک نفر از انصار مشغول غسل و تجهیز پیامبر(ص) شدند. در همین حال انصار در سقیفه گرد آمدند (سقیفه محل اجتماع عشیره است مربوط به شیخ عشیره که آنجا جمع مىشوند) تا «سعد بنعباده» را به جاى پیامبر(ص) برگزینند. آیا در باره سعد بنعباده از پیامبر توصیهاى رسیده بود؟ فضیلتى داشت؟ یا نه صرفا به خاطر آنکه رئیس قبیله بود مطابق زندگى عشیرهاى و قبیلهاى موجود در جزیرة العرب، به دنبال این بودند حال که پیامبر از دنیا رفته باید جانشین او از ما باشد. خبر به مهاجرین رسید، اینها نیز در سقیفه جمع شدند. این در حالى بود که جنازه پیامبر هنوز به خاک سپرده نشده است و دیگران مشغول غسل آن حضرت بودند.
عباس عموى پیامبر در همان حال که مشغول غسل و کفن آن حضرت بودند به على(ع) پیشنهاد کرد:
«یابن اخى امدد یدیک ابایعک؟ یقال عم رسول الله(ص) بایع ابنعمه فلا یختلف علیک اثنان; پسر برادم دستت را بده با تو بعیت کنم تا بگویند عموى پیامبر با پسرعموى او بیعت کرده، آنگاه دو نفر هم با تو مخالفت نخواهند کرد.»
حضرت نپذیرفت، فرمود: «ما مشغول تجهیز پیکر پیامبر هستم!»اختلاف مهاجرین و انصار بر سر جانشینى بالا گرفت، مهاجرین استدلال کردند که ما از قریش هستیم وابسته به پیامبر(ص)، عرب نمىپذیرد از غیر بستگان جانشین شود. اختلاف دیرینه «اوس» و «خزرج» عدهاى از انصار را که مىترسیدند که حکومتبه دست رقبایشان بیفتد با مهاجرین همصدا کرد و در نهایت آنها که در سقیفه جمع بودند اکثریتبا ابىبکر بیعت کردند.
همان روز دوشنبه کار را تمام کردند و از آن پس براى ابىبکر بیعت مىگرفتند، روز بعد هم ابىبکر را به مسجد پیامبر(ص) که آن زمان حکم دارالحکومة را داشت آوردند خطبه خواند و نماز خواند. تمامى اینها در وقتى بود که على(ع) مشغول تجهیز پیامبر(ص) بود زیرا بعد از اتمام غسل و کفن بنا شد مسلمانان 5 نفر 5 نفر و یا ده نفر ده نفر بیایند در همان خانه پیامبر بر آن حضرت نماز بخوانند و حضرت على(ع) در آنجا آنان را راهنمایى مىکرد. این کار از روز دوشنبه تا چهارشنیه به طول انجامید و شب چهارشنبه هم پیامبر را به خاک سپردند. مراسم دفن که تمام شد، مطابق وصیت پیامبر(ص) به على(ع) که فرموده بود از دفن و کفن من که فارغ شدى ردا از دوش مگیر تا آنکه قرآنى که در خانه من هست آن را جمع کنى، حضرت على به جمعآورى قرآن پرداخت. این قرآنى بود همراه با تفسیر، نوشته بر روى تخته، پوست، شانه گوسفند و ...، حضرت همه اینها را جمعآورى کرد، پس از جمعآورى آن را به مسجد آورد که متاسفانه آن را نپذیرفتند. حضرت هم آن قرآن را برگرداند و فرمود: دیگر آن را نخواهید دید! این همان قرآنى است که حضرت حجت(عج) آن را در مسجد کوفه بیرون مىآورد و احکام اسلامى را به مسلمانان بر اساس آن تعلیم مىدهد، زیرا آن همین قرآن است ولى با تفسیر و توضیحات.
بنابراین مىبینید که در جریان سقیفه و انتخاب ابوبکر و حتى دو روز بعد از آن حضرت امیر(ع) به کار غسل و دفن پیامبر مشغول بوده و در هیچ یک از اجتماعات آنها نبوده تا بخواهد به حادثه غدیر با آنان احتجاج کند.
کوثر : لطفا بفرمایید اولین موردى که حضرت على(ع) به داستان غدیر احتجاج کرد چه زمانى بود؟
× اولین بار که در ملا عام غدیر مطرح شد در زمان خلافتخود آن حضرت بود، زیرا تا آن زمان موردى که لازم ببیند و غدیر را مطرح کند پیش نیامد، چون ابوبکر بعد از خود نامهاى نوشته بود و طى آن عمر را به جانشینى خود تعیین کرده بود همان نامه را پس از مرگ او براى مردم خواندند و مردم هم با او بیعت کردند بعد از او هم داستان شوراى شش نفره پیش آمد که یک نفر از آن شورا على(ع) بود و به آنجا منتهى شد که همگان مىدانیم. تا مىرسد به زمان خلافتخود حضرت، چنانکه تفصیل آن در کتاب الغدیر آمده است.
روزى حضرت در مسجد کوفه بر بالاى منبر فرمود: هر کس حدیث غدیر را شنیده استبگوید، چند نفر برخاستنند و زبان به اظهار آنچه در غدیر گذشته است نمودند. این اولین بار بود که بدون ترس در ملا عام فضائل على(ع) گفته مىشد و از غدیر سخن به میان مىآمد و مردم همه مىشنیدند و تا امروز آن شنیدهها در باره غدیر براى ما مانده است.
کوثر : مردم در روز غدیر از کلمه مولا چه معنایى را فهمیدند، آیا خلافت و سرپرستى جامعه بعد از رسول الله بود یا دوستى و محبت آن حضرت؟
× اگر ما بودیم و همین لفظ «مولا» جاى این پرسش بود که مولا به چه معنا است؟ و نوعا کسانى که دچار کجفهمى مىشوند همین کار را مىکنند، ولى اگر ما باشیم و ظرف زمانى که پیامبر(ص) این جملات را فرمود، آن اجتماع عظیم را در آن سرزمین به وجود آورد، بعد براى آنان خطبه خواند، مقدمهچینى نمود، و از مردم اقرار گرفتبر اینکه «الست اولى بکم من انفسکم» آنگاه على(ع) را به مردم معرفى نمود و فرمود:
«من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من واله و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»
و خلیفه دوم به عنوان یک صحابى و عرب زبان این انتخاب را چنین تبریک مىگوید که:
«بخبخ لک یا على اصبحت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة»
و مطابق نظر برخى مفسران آیه «الیوم اکملت لکم دینکم» نیز پس از این انتصاب نازل مىشود. و کارهاى دیگرى که در آن روز انجام شد. همه اینها را در کنار هم بسنجید و در نظر بگیرید بدون شک خواهید گفت: که مقصود پیامبر(ص) از مولا چیزى جز تعیین خلیفه و جانشین پس از خویش نبوده است و مولا در این جملات پیامبر(ص) معنایى جز ولایت و سرپرستى جامعه اسلامى نداشته است.
کوثر : کدام آیات قرآن را هم شیعه و هم سنى اتفاق دارند که در باره داستان غدیر است؟
× آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک...» همگان بر این باورند که مربوط به داستان غدیر است، آیه «الیوم اکملت لکم دینکم ...» را نیز برخى از علماء اهل سنت مانند «حاکم» گفتهاند که این آیه نیز مربوط به غدیر است.
کوثر : آیا حضرتعالى تالیف خاصى در باره غدیر دارید؟
× در جلد اول کتاب «معالم المدرستین» من احادیثى را که مربوط به تعیین جانشینى على(ع) بوده است آوردهام از جمله به موضوع غدیر نیز به تفصیل پرداختهام.
کوثر : براى به فراموشى سپردن شدن غدیر چه جریانهایى تلاش کردهاند؟
× به عقیده من پس از وفات پیامبر(ص) و تمام طول هفتصد سال حاکمیت مکتب خلفا، همواره تلاش بر این بوده است که از غدیر نامى به میان نیاید و مسلمانان آنچه را که در آن روز گذشته ندانند، زیرا غدیر تنها یک حادثه تاریخى نبود بلکه غدیر به معنى تعیین جانشینى على(ع) به خلافت پس از پیامبر و فرزندان او پس از آن حضرت بود، بنابراین طبیعى است که تلاش شود یا غدیر را مردم نشناسند و یا آنگونه که بوده است نفهمند، تا برداشتهاى انحرافى نمایند
کوثر : به نظر شما امروز جریانهاى مخالف غدیر چیست و تلاشهاى آنها کدام است؟
× اگر درست ریشهیابى کنیم خواهیم دید مخالفتبا غدیر امروز در مخالفتبا نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران متبلور شده است و جریان وهابیتیکى از آنهاست.
به نظر من مسیحیت پس از آنکه در جنگهاى صلیبى علیه مسلمانان کارى از پیش نبرد و برنامهریزى کرد که با ما یک جنگ فرهنگى آغاز کند و متاسفانه در این جنگ فرهنگى ما غافل بودهایم، کار به جایى رسید که توانستند دین اسلام را از متن جامعه به گوشه خانهها و کتابخانهها ببرند و ما نتوانیم نظامى به عنوان نظام اسلامى و قرآنى داشته باشیم. البته علماء بسیارى در برابر این حرکت استعمارى بپا خاستند و در این اواخر حرکتها و قیامهایى را رهبرى کردند. شیخ فضلاللهها، نواب صفوىها و ... ولى آنکه توانست از تجربه پیشینیان به خوبى استقبال کند و قیامى را تا رساندن به سر منزل مقصود و تشکیل حکومت اسلامى رهبرى کند تنها امام خمینى رحمةالله علیه بود و بدون شک دستیارى خداوند همواره پشتیبان این قیام بوده است. قیامى که نظامى را در ایران برپا نمود که صد در صد نظام اسلامى است، هر چند ممکن استبرخى از مسؤولان و کارگزاران آنگونه باید به وظیفه خود عمل ننمایند ولى اصل نظام به تمام معنى کلمه، اسلامى است، قوانین که از مجلس شوراى اسلامى مىگذرد و فقهاى شوراى نگهبان آن را تایید مىکند قوانین و دستورات اسلامى است.
نظامى که از روز اول نامشروع بودن اسرائیل را اعلام داشت و مبارزه با صهیونیسم را شعار خود قرار داد از فلسطینیان حمایت کرد، چهل هزار مستشار آمریکایى را بیرون ریخت، مظاهر فساد و بىبند و بارى را در مملکت از بین برد و منافع جهانخواران را به خطر انداخت، و مهمتر از اینها تاثیرى بوده است که بر مسلمانان مصر، الجزایر، ترکیه و سایر نقاط جهان داشته است. طبیعى است که دشمنان این نظام به مقابله برخیزند و براى نابودى این نظام مقدس تلاش و کوشش نمایند، جنگ عراق علیه ایران، تحریک شیوخ خلیج و علم کردن جریان وهابیت علیه شیعیان در پاکستان و ایران و ... اینها همه به خاطر مخالفتبا این نظام اسلامى است.
البته مسلمانان دارند بیدار مىشوند و مىفهمند که نباید آلت دست دشمنان واقع شوند و در برابر نظام جمهورى اسلامى بایستند و امیدوارم که وحدت اسلامى جایگزین تفرقهها و تشتتهاى موجود گردد.
کوثر : جنابعالى به عنوان یک محقق، در باره غدیر چه موضوعاتى را شایان تحقیق مىدانید؟
× به نظر من از نظر تحقیق و تتبع ما در مورد غدیر کمبود نداریم، بزرگان زحمتهاى فراوانى کشیدهاند، شما هر چه تلاش و تحقیق کنید نخواهید توانستبیش از آنچه علامه امینى در الغدیر و میرحامد حسین در عبقات و ... انجام دادهاند کارى عرضه کنید.
ولى آنچه امروزه نیاز است عرضه درست این تحقیقات گرانبها استبه مردم، با زبانى که مردم ما بتوانند آن معارف را بفهمند، مجلات ما باید با زبانى رسا و همگانى به صورت مقالات علمى، داستانى و ... از این منابع سرشار بهره گیرند و حقایق دینى ارائه دهند، امروز تلویزیون مىتواند وسیله خوبى براى معرفى غدیر باشد. سریالها و فیلمها ساخته شود و از این وسیله تبلیغاتى براى آگاهى مردم استفاده شود. البته زیر نظر حداقل پنج نفر از علماء حوزه تا دچار انحرافاتى نشود. چون موضوع هم تاریخى است و هم اعتقادى، نظارت اسلامشناسان لازم است. من به دستاندرکاران احیاء و بزرگداشت غدیر هم گفتم که مهم محتوایى است که عرضه مىکنید صحیح و ساده و قابل فهم عموم باشد. سر و صدا و شعار دادن کارى از پیش نمىبرد.
کوثر : حضرتعالى در دفاع از تشیع آثار و تحقیقات فراوانى دارید آخرین تحقیقات در دفاع از شیعه چه بوده است؟ لطفا در صورت امکان توضیحاتى بفرمایید؟
× یکى از موضوعاتى که همواره مورد طعن بر شیعه بوده است مساله چگونگى جمعآورى قرآن است و در نهایت تحریف آن که روایاتى به دروغ به شیعه نسبت داده شده است. این موضوع همواره مطرح بوده است که آیا قرآن در زمان پیامبر(ص) جمعآورى شده است؟ یا زمان ابوبکر یا زمان عثمان و چگونگى جمعآورى؟ بنده تاکنون دو جلد کتاب در این موضوع نوشتهام و جلد سوم آن هم در دست تالیف است تحت عنوان «القرآن الکریم و روایات المدرستین» جلد اول آن درباره روایاتى است که از مکتب خلفا درباره قرآن رسیده است. جلد دوم آن روایاتى است که از مکتب اهل بیت(ع) در باره قرآن رسیده است، در این جلد اثبات شده است که قرآن به همین شکل که هستخداوند آن را جمع کرده ودر سینه پیامبر قرار داده است «ثم ان علینا جمعه و قرآنه» و پیامبر آن را به ما رسانده است.
در زمان پیامبر صدها نفر بودهاند که قرآن را نوشتهاند و یا حفط کردهاند، البته این نوشتهها همراه با توضیحها و تفسیرهایى نیز بوده است. در زمان ابوبکر قرآنى را بدون تفاسیر آن شروع به نوشتن کردند و در زمان عمر به اتمام رسید و پیش حفصه دختر عمر گذاشته شد.در زمان عثمان همان قرآن را درآوردند، هفت نسخه از روى آن نوشتند و مابقى قرآنها را از بین بردند.
بنابراین آنچه هست همان قرآنى است که در زمان پیامبر نازل شده، بدون هیچ تحریفى، این عقیده شیعه است.
کوثر : با تشکر از حضرتعالى که با وجود بیمارى و در آستانه سفر وقتخویش را در اختیار ما قرار دادید.