آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

علامه مرتضى عسکرى از پژوهندگان پر تلاش تاریخ اسلام و مباحث امامت و نویسنده کتابهاى ارزشمند معالم المدرستین و یکصد و پنجاه صحابى دروغین و عبدالله بن‏سبا و عایشه و بنیانگزار دانشگاه اصول دین و ... مى‏باشند. مصاحبه حاضر ارمغانى است که از گفتگو با ایشان در آستانه سفر حج‏برگرفته‏ایم و اینک به خوانندگان ماهنامه کوثر تقدیم مى‏شود.
کوثر: با تشکر از حضرتعالى که وقت‏شریفتان را در اختیار مجله کوثر قرار دادید، لطفا از حادثه غدیر برایمان بگویید و اینکه چرا این واقعه در جحفه اتفاق افتاد؟
× بسم الله الرحمن الرحیم: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس.
مفسرین از فریقین نوشته‏اند که این آیه شریفه درباره على(ع) نازل شده است و مربوط به غدیر خم است. قبل از توضیح واقعه، یک نکته را باید یادآورى نمایم، و آن این است که: وحیى که بر پیامبر(ص) نازل مى‏شده است دو گونه بود: وحى قرآنى و وحى غیر قرآنى.
وحى قرآنى آن است که لفط و معنى از جانب خداوند بر پیامبر(ص) وحى مى‏شده است که همین آیات و سوره‏هاى مبارک قرآن است. وحى غیر قرآنى آن است که معنا از جانب خداوند بر پیامبر(ص) وحى مى‏شده و آن بزرگوار آن را با الفاظ خود بیان مى‏کرده است، مانند: عدد رکعات نماز، کیفیت نماز، و دیگر احکامى که در قرآن نیست و پیامبر(ص) آن را بیان نموده است.
هر آیه‏اى که نازل مى‏شد معنایش به پیامبر(ص) وحى مى‏شد، لذا خداوند مى‏فرماید:
«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم; آنچه براى مردم در قرآن نازل شده است‏شما باید بیان کنى‏»و پیامبر(ص) از خود چیزى نمى‏گفت. «ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى‏»احکامى که با وحى غیر قرآنى بر پیامبر(ص) نازل مى‏شد پیامبر(ص) گاه به ملاحظاتى در تبلیغ آن تانى مى‏فرمود، مانند: داستان زینب، زن زید پسر خوانده پیامبر(ص)، که خداوند پس از آنکه زید او را طلاق داد به پیامبرش تزویج کرد ولى به خاطر اینکه مردم نگویند زن پسرخوانده خود را گرفته است انجام این دستور را به تاخیر انداخت تا آنکه وحى قرآنى نازل شد، آنگاه پیامبر(ص) بى‏درنگ به خانه زینب رفت.
درباره داستان غدیر هم چنین بوده است، ابتدا در روز عرفه وحى غیر قرآنى بر پیامبر(ص) نازل شد که باید در این اجتماع بزرگ، «حجة‏الوداع‏» على را به جانشینى خود منصوب نمایى. ولى پیامبر(ص) در این اندیشه بود که مبادا بگویند او مى‏خواهد پسرعموى خود را به خلافت پس از خویش تعیین نماید.
در ابلاغ فرمان تانى کرد و به تاخیر انداخت تا حاجیان به جحفه رسیدند، منطقه‏اى که حاجیان از یکدیگر جدا مى‏شدند و آن اجتماع عظیم از هم مى‏پاشید. در هیمن جا بر پیامبر وحى قرآنى شد و آیه شریفه نازل شد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک‏» (آنچه را در عرفه بر تو نازل کرده بودیم در حجفه برسان.
پیامبر فورا از شترش پایین آمد دستور داد آنها که جلو افتاده‏اند برگردند و آنها که عقب مانده‏اند خود را برسانند، نزدیک ظهر بود و هوا گرم. کنار برکه آبى به نام غدیر از جهاز شتران منبرى ساختند، پیامبر(ص) نماز خواند آنگاه بر آن منبر بالا رفت، خطبه‏اى خواند و بعد از اقرار گرفتن از مردم در تبلیغ درست احکام خداوند، به آنان فرمود:
«الست اولى بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا بلى; آیا من در ولایت، بر مؤمنان از خود آنان سزاواتر نیستم، گفتند چرا؟»آنگاه دست در دست على(ع) انداخت و او را بلند کرد چنانکه سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و تمامى جمعیت على(ع) را دیدند، فرمود:
«اللهم من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و انصر من نصره; خدایا هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست، خدایا ولى باش آنکه را که على را ولى خویش بداند و یارى کن آنکه را که على را یارى نماید».
پیامبر(ص) عمامه‏اى داشت‏به نام (سحاب) با رنگ مشکى که با نه لایه آن را بر سر مى‏بست و در حکم تاج بود، روزهایى که وفود (نماینده‏هاى قبایل) به دیار آن حضرت مى‏آمدند آن را بر سر مى‏گذاشت در روز فتح مکه نیز آن را بر سر گذاشته بود، همین عمامه سیاهى که سادات بر سر مى‏گذارند، از آن بزرگوار به ارث برده‏اند. پیامبر(ص) این عمامه را روز غدیر خم برسر حضرت على(ع) گذاشت.
خلیفه دوم، این انتصاب را به حضرت على(ع) تبریک گفت:
بخ‏بخ لک یا على، اصبحت مولاى و مولى کل مؤمن و مؤمنه‏پاسخ قسمت دوم سؤال: شما مى‏دانید که پیامبر(ص) در ایام حیات خویش چندین بار موضوع جانشینى على(ع) را مطرح کرده بود ولى هیچ کدام خصوصیت جحفه را نداشت، به عنوان مثال اولین مرتبه سال سوم بعثت‏بود که آیه شریفه «و انذر عشیرتک الاقربین‏» بر پیامبر نازل شد آن حضرت بنى عبدالمطلب را فرا خواند، در جمع آنان فرمود:
«ایکم یبایعنى على هذا الامر فیکون اخى و وصى و وارثى ...»
کسى جز على(ع) که آن زمان خردسالترین آنان بود نپذیرفت، پیامبر هم درباره‏اش فرمود:
«هذا اخى و وصى و وارثى فاسمعوالله و اطیعوه‏»این کار بر بسیارى از آنان گران آمد و قتى که از مجلس خارج مى‏شدند با تمسخر به ابوطالب مى‏گفتند:
«ان ابن اخیک یامرک ان تطیعک ابنک; پسر برادرت به تو دستور مى‏دهد از پسرت اطاعت کنى!!»در داستان غزوه تبوک هم چنان که در صحیح بخارى آمده وقتى پیامبر(ص) آن حضرت را در مدینه به جاى خود گذاشت فرمود:
او ما ترضى ان تکون منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لانبى من بعدى.
و موارد متعدد دیگر که همه اینها در اجتماعات محدود بوده و تنها اجتماع عظیم آن هم از اقطار مختلف، در جحفه بوده‏است و در روز هجدهم ذى‏الحجة. مورخان تعداد جمعیتى که آن سال در حجة‏الوداع بوده‏اند را از هفتاد هزار تا یکصد و چهل هزار برشمرده‏اند.
چنان که در تورات آمده، مشابه این کار پیامبر(ص) را، حضرت موسى درباره یوشع بن‏نون انجام داده است و آن حضرت را در ملا عام به دستور خداوند به جانشینى خود تعیین نموده و از بنى‏اسرائیل خواسته است تا از او اطاعت کنند و او را وصى و جانشین موسى بدانند.
پیامبر(ص) نیز چنانکه هم در صحیح مسلم و هم در مسند حاکم آمده، در خطبه‏اى که آن روز خواند، فرمود:
«انى مخلف فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتى، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى‏»در روایتى دیگر داریم آن حضرت فرمود:
«لقد انبئنى اللطیف الخبیر انهما لا یفترقان حتى یردا على الحوض‏»تمامى اینها نشان مى‏دهد که قضیه غدیر تعیین جانشین براى پیامبر(ص) بوده است نه چیز دیگرى.
کوثر : چرا حضرت امیر(ع) به واقعه غدیر در سقیفه و بعد از آن احتجاج نکرد؟
× اگر شما آن شرایطى که سقیفه تشکیل و موقعیت‏حضرت على(ع) را مورد توجه قرار دهید خواهید فهمید که حضرت امیر(ع) در سقیفه نیامد تا بخواهد احتجاج بکند، آنچنان که در کتابهاى حدیثى و تاریخى آمده است، پیامبر اکرم(ص) روز دوشنبه رحلت کرد، حضرت على(ع) به همراه چهار نفر دیگر: عباس عموى پیامبر و یکى از فرزندانش، یکى از آزادشدگان پیامبر و یک نفر از انصار مشغول غسل و تجهیز پیامبر(ص) شدند. در همین حال انصار در سقیفه گرد آمدند (سقیفه محل اجتماع عشیره است مربوط به شیخ عشیره که آنجا جمع مى‏شوند) تا «سعد بن‏عباده‏» را به جاى پیامبر(ص) برگزینند. آیا در باره سعد بن‏عباده از پیامبر توصیه‏اى رسیده بود؟ فضیلتى داشت؟ یا نه صرفا به خاطر آنکه رئیس قبیله بود مطابق زندگى عشیره‏اى و قبیله‏اى موجود در جزیرة العرب، به دنبال این بودند حال که پیامبر از دنیا رفته باید جانشین او از ما باشد. خبر به مهاجرین رسید، اینها نیز در سقیفه جمع شدند. این در حالى بود که جنازه پیامبر هنوز به خاک سپرده نشده است و دیگران مشغول غسل آن حضرت بودند.
عباس عموى پیامبر در همان حال که مشغول غسل و کفن آن حضرت بودند به على(ع) پیشنهاد کرد:
«یابن اخى امدد یدیک ابایعک؟ یقال عم رسول الله(ص) بایع ابن‏عمه فلا یختلف علیک اثنان; پسر برادم دستت را بده با تو بعیت کنم تا بگویند عموى پیامبر با پسرعموى او بیعت کرده، آنگاه دو نفر هم با تو مخالفت نخواهند کرد.»
حضرت نپذیرفت، فرمود: «ما مشغول تجهیز پیکر پیامبر هستم!»اختلاف مهاجرین و انصار بر سر جانشینى بالا گرفت، مهاجرین استدلال کردند که ما از قریش هستیم وابسته به پیامبر(ص)، عرب نمى‏پذیرد از غیر بستگان جانشین شود. اختلاف دیرینه «اوس‏» و «خزرج‏» عده‏اى از انصار را که مى‏ترسیدند که حکومت‏به دست رقبایشان بیفتد با مهاجرین همصدا کرد و در نهایت آنها که در سقیفه جمع بودند اکثریت‏با ابى‏بکر بیعت کردند.
همان روز دوشنبه کار را تمام کردند و از آن پس براى ابى‏بکر بیعت مى‏گرفتند، روز بعد هم ابى‏بکر را به مسجد پیامبر(ص) که آن زمان حکم دارالحکومة را داشت آوردند خطبه خواند و نماز خواند. تمامى اینها در وقتى بود که على(ع) مشغول تجهیز پیامبر(ص) بود زیرا بعد از اتمام غسل و کفن بنا شد مسلمانان 5 نفر 5 نفر و یا ده نفر ده نفر بیایند در همان خانه پیامبر بر آن حضرت نماز بخوانند و حضرت على(ع) در آنجا آنان را راهنمایى مى‏کرد. این کار از روز دوشنبه تا چهارشنیه به طول انجامید و شب چهارشنبه هم پیامبر را به خاک سپردند. مراسم دفن که تمام شد، مطابق وصیت پیامبر(ص) به على(ع) که فرموده بود از دفن و کفن من که فارغ شدى ردا از دوش مگیر تا آنکه قرآنى که در خانه من هست آن را جمع کنى، حضرت على به جمع‏آورى قرآن پرداخت. این قرآنى بود همراه با تفسیر، نوشته بر روى تخته، پوست، شانه گوسفند و ...، حضرت همه اینها را جمع‏آورى کرد، پس از جمع‏آورى آن را به مسجد آورد که متاسفانه آن را نپذیرفتند. حضرت هم آن قرآن را برگرداند و فرمود: دیگر آن را نخواهید دید! این همان قرآنى است که حضرت حجت(عج) آن را در مسجد کوفه بیرون مى‏آورد و احکام اسلامى را به مسلمانان بر اساس آن تعلیم مى‏دهد، زیرا آن همین قرآن است ولى با تفسیر و توضیحات.
بنابراین مى‏بینید که در جریان سقیفه و انتخاب ابوبکر و حتى دو روز بعد از آن حضرت امیر(ع) به کار غسل و دفن پیامبر مشغول بوده و در هیچ یک از اجتماعات آنها نبوده تا بخواهد به حادثه غدیر با آنان احتجاج کند.
کوثر : لطفا بفرمایید اولین موردى که حضرت على(ع) به داستان غدیر احتجاج کرد چه زمانى بود؟
× اولین بار که در ملا عام غدیر مطرح شد در زمان خلافت‏خود آن حضرت بود، زیرا تا آن زمان موردى که لازم ببیند و غدیر را مطرح کند پیش نیامد، چون ابوبکر بعد از خود نامه‏اى نوشته بود و طى آن عمر را به جانشینى خود تعیین کرده بود همان نامه را پس از مرگ او براى مردم خواندند و مردم هم با او بیعت کردند بعد از او هم داستان شوراى شش نفره پیش آمد که یک نفر از آن شورا على(ع) بود و به آنجا منتهى شد که همگان مى‏دانیم. تا مى‏رسد به زمان خلافت‏خود حضرت، چنانکه تفصیل آن در کتاب الغدیر آمده است.
روزى حضرت در مسجد کوفه بر بالاى منبر فرمود: هر کس حدیث غدیر را شنیده است‏بگوید، چند نفر برخاستنند و زبان به اظهار آنچه در غدیر گذشته است نمودند. این اولین بار بود که بدون ترس در ملا عام فضائل على(ع) گفته مى‏شد و از غدیر سخن به میان مى‏آمد و مردم همه مى‏شنیدند و تا امروز آن شنیده‏ها در باره غدیر براى ما مانده است.
کوثر : مردم در روز غدیر از کلمه مولا چه معنایى را فهمیدند، آیا خلافت و سرپرستى جامعه بعد از رسول الله بود یا دوستى و محبت آن حضرت؟
× اگر ما بودیم و همین لفظ «مولا» جاى این پرسش بود که مولا به چه معنا است؟ و نوعا کسانى که دچار کج‏فهمى مى‏شوند همین کار را مى‏کنند، ولى اگر ما باشیم و ظرف زمانى که پیامبر(ص) این جملات را فرمود، آن اجتماع عظیم را در آن سرزمین به وجود آورد، بعد براى آنان خطبه خواند، مقدمه‏چینى نمود، و از مردم اقرار گرفت‏بر اینکه «الست اولى بکم من انفسکم‏» آنگاه على(ع) را به مردم معرفى نمود و فرمود:
«من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من واله و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله‏»
و خلیفه دوم به عنوان یک صحابى و عرب زبان این انتخاب را چنین تبریک مى‏گوید که:
«بخ‏بخ لک یا على اصبحت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة‏»
و مطابق نظر برخى مفسران آیه «الیوم اکملت لکم دینکم‏» نیز پس از این انتصاب نازل مى‏شود. و کارهاى دیگرى که در آن روز انجام شد. همه اینها را در کنار هم بسنجید و در نظر بگیرید بدون شک خواهید گفت: که مقصود پیامبر(ص) از مولا چیزى جز تعیین خلیفه و جانشین پس از خویش نبوده است و مولا در این جملات پیامبر(ص) معنایى جز ولایت و سرپرستى جامعه اسلامى نداشته است.
کوثر : کدام آیات قرآن را هم شیعه و هم سنى اتفاق دارند که در باره داستان غدیر است؟
× آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک...» همگان بر این باورند که مربوط به داستان غدیر است، آیه «الیوم اکملت لکم دینکم ...» را نیز برخى از علماء اهل سنت مانند «حاکم‏» گفته‏اند که این آیه نیز مربوط به غدیر است.
کوثر : آیا حضرتعالى تالیف خاصى در باره غدیر دارید؟
× در جلد اول کتاب «معالم المدرستین‏» من احادیثى را که مربوط به تعیین جانشینى على(ع) بوده است آورده‏ام از جمله به موضوع غدیر نیز به تفصیل پرداخته‏ام.
کوثر : براى به فراموشى سپردن شدن غدیر چه جریانهایى تلاش کرده‏اند؟
× به عقیده من پس از وفات پیامبر(ص) و تمام طول هفتصد سال حاکمیت مکتب خلفا، همواره تلاش بر این بوده است که از غدیر نامى به میان نیاید و مسلمانان آنچه را که در آن روز گذشته ندانند، زیرا غدیر تنها یک حادثه تاریخى نبود بلکه غدیر به معنى تعیین جانشینى على(ع) به خلافت پس از پیامبر و فرزندان او پس از آن حضرت بود، بنابراین طبیعى است که تلاش شود یا غدیر را مردم نشناسند و یا آن‏گونه که بوده است نفهمند، تا برداشتهاى انحرافى نمایند
کوثر : به نظر شما امروز جریانهاى مخالف غدیر چیست و تلاشهاى آنها کدام است؟
× اگر درست ریشه‏یابى کنیم خواهیم دید مخالفت‏با غدیر امروز در مخالفت‏با نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران متبلور شده است و جریان وهابیت‏یکى از آنهاست.
به نظر من مسیحیت پس از آنکه در جنگهاى صلیبى علیه مسلمانان کارى از پیش نبرد و برنامه‏ریزى کرد که با ما یک جنگ فرهنگى آغاز کند و متاسفانه در این جنگ فرهنگى ما غافل بوده‏ایم، کار به جایى رسید که توانستند دین اسلام را از متن جامعه به گوشه خانه‏ها و کتابخانه‏ها ببرند و ما نتوانیم نظامى به عنوان نظام اسلامى و قرآنى داشته باشیم. البته علماء بسیارى در برابر این حرکت استعمارى بپا خاستند و در این اواخر حرکتها و قیامهایى را رهبرى کردند. شیخ فضل‏الله‏ها، نواب صفوى‏ها و ... ولى آنکه توانست از تجربه پیشینیان به خوبى استقبال کند و قیامى را تا رساندن به سر منزل مقصود و تشکیل حکومت اسلامى رهبرى کند تنها امام خمینى رحمة‏الله علیه بود و بدون شک دست‏یارى خداوند همواره پشتیبان این قیام بوده است. قیامى که نظامى را در ایران برپا نمود که صد در صد نظام اسلامى است، هر چند ممکن است‏برخى از مسؤولان و کارگزاران آنگونه باید به وظیفه خود عمل ننمایند ولى اصل نظام به تمام معنى کلمه، اسلامى است، قوانین که از مجلس شوراى اسلامى مى‏گذرد و فقهاى شوراى نگهبان آن را تایید مى‏کند قوانین و دستورات اسلامى است.
نظامى که از روز اول نامشروع بودن اسرائیل را اعلام داشت و مبارزه با صهیونیسم را شعار خود قرار داد از فلسطینیان حمایت کرد، چهل هزار مستشار آمریکایى را بیرون ریخت، مظاهر فساد و بى‏بند و بارى را در مملکت از بین برد و منافع جهانخواران را به خطر انداخت، و مهمتر از اینها تاثیرى بوده است که بر مسلمانان مصر، الجزایر، ترکیه و سایر نقاط جهان داشته است. طبیعى است که دشمنان این نظام به مقابله برخیزند و براى نابودى این نظام مقدس تلاش و کوشش نمایند، جنگ عراق علیه ایران، تحریک شیوخ خلیج و علم کردن جریان وهابیت علیه شیعیان در پاکستان و ایران و ... اینها همه به خاطر مخالفت‏با این نظام اسلامى است.
البته مسلمانان دارند بیدار مى‏شوند و مى‏فهمند که نباید آلت دست دشمنان واقع شوند و در برابر نظام جمهورى اسلامى بایستند و امیدوارم که وحدت اسلامى جایگزین تفرقه‏ها و تشتتهاى موجود گردد.
کوثر : جناب‏عالى به عنوان یک محقق، در باره غدیر چه موضوعاتى را شایان تحقیق مى‏دانید؟
× به نظر من از نظر تحقیق و تتبع ما در مورد غدیر کمبود نداریم، بزرگان زحمتهاى فراوانى کشیده‏اند، شما هر چه تلاش و تحقیق کنید نخواهید توانست‏بیش از آنچه علامه امینى در الغدیر و میرحامد حسین در عبقات و ... انجام داده‏اند کارى عرضه کنید.
ولى آنچه امروزه نیاز است عرضه درست این تحقیقات گرانبها است‏به مردم، با زبانى که مردم ما بتوانند آن معارف را بفهمند، مجلات ما باید با زبانى رسا و همگانى به صورت مقالات علمى، داستانى و ... از این منابع سرشار بهره گیرند و حقایق دینى ارائه دهند، امروز تلویزیون مى‏تواند وسیله خوبى براى معرفى غدیر باشد. سریالها و فیلمها ساخته شود و از این وسیله تبلیغاتى براى آگاهى مردم استفاده شود. البته زیر نظر حداقل پنج نفر از علماء حوزه تا دچار انحرافاتى نشود. چون موضوع هم تاریخى است و هم اعتقادى، نظارت اسلام‏شناسان لازم است. من به دست‏اندرکاران احیاء و بزرگداشت غدیر هم گفتم که مهم محتوایى است که عرضه مى‏کنید صحیح و ساده و قابل فهم عموم باشد. سر و صدا و شعار دادن کارى از پیش نمى‏برد.
کوثر : حضرتعالى در دفاع از تشیع آثار و تحقیقات فراوانى دارید آخرین تحقیقات در دفاع از شیعه چه بوده است؟ لطفا در صورت امکان توضیحاتى بفرمایید؟
× یکى از موضوعاتى که همواره مورد طعن بر شیعه بوده است مساله چگونگى جمع‏آورى قرآن است و در نهایت تحریف آن که روایاتى به دروغ به شیعه نسبت داده شده است. این موضوع همواره مطرح بوده است که آیا قرآن در زمان پیامبر(ص) جمع‏آورى شده است؟ یا زمان ابوبکر یا زمان عثمان و چگونگى جمع‏آورى؟ بنده تاکنون دو جلد کتاب در این موضوع نوشته‏ام و جلد سوم آن هم در دست تالیف است تحت عنوان «القرآن الکریم و روایات المدرستین‏» جلد اول آن درباره روایاتى است که از مکتب خلفا درباره قرآن رسیده است. جلد دوم آن روایاتى است که از مکتب اهل بیت(ع) در باره قرآن رسیده است، در این جلد اثبات شده است که قرآن به همین شکل که هست‏خداوند آن را جمع کرده ودر سینه پیامبر قرار داده است «ثم ان علینا جمعه و قرآنه‏» و پیامبر آن را به ما رسانده است.
در زمان پیامبر صدها نفر بوده‏اند که قرآن را نوشته‏اند و یا حفط کرده‏اند، البته این نوشته‏ها همراه با توضیحها و تفسیرهایى نیز بوده است. در زمان ابوبکر قرآنى را بدون تفاسیر آن شروع به نوشتن کردند و در زمان عمر به اتمام رسید و پیش حفصه دختر عمر گذاشته شد.در زمان عثمان همان قرآن را درآوردند، هفت نسخه از روى آن نوشتند و مابقى قرآنها را از بین بردند.
بنابراین آنچه هست همان قرآنى است که در زمان پیامبر نازل شده، بدون هیچ تحریفى، این عقیده شیعه است.
کوثر : با تشکر از حضرتعالى که با وجود بیمارى و در آستانه سفر وقت‏خویش را در اختیار ما قرار دادید.

تبلیغات