تربیت سیاسی
آرشیو
چکیده
متن
آقایان که تربیت بچهها را میکنند، مسائل سیاسی روز را هم به آنها تعلیم بکنند. نمیگویم همة آن این باشد. همه چیز باید باشد.یک بچهای که از یک مدرسه بیرون میآید، باید مسائل دینیاش را بداند. مسائل نماز و روزهاش را بداند. هم تربیتهای علمی بشود... و هم تربیت سیاسی[1]
امام خمینی
ارتباط نظام تربیتی با نظام و عناصر نهاد سیاسی، از دیر زمان مورد توجه بوده و بسیاری از صاحبنظران رابطة میان مقولهای این دو بخش، اشاره کردهاند و پیوند تنگاتنگ نهادهای آموزشی و قدرت را، مورد تأکید قرار دادهاند. از جمله «ارسطو» اظهار میکند:
«در میان تمام چیزهایی که بیان کردهام، آنچه بیشترین سهم را در دوام و قوام قوانین دارد، سازگاری آموزش و پرورش با نوع دولت است و این چیزی است که جهانیان از آن غافل هستند. بهترین قوانین نیزـ حتی اگر توسط تمام افراد جامعه هم معتبر و مشروع دانسته شودـ در صورتی ارزش و اعتبار خواهند داشت که به وسیلة آموزش و پرورش به نسل جوان آموخته شوند و آموزش و پرورش نیز با قوانین مزبور تطابق داشته باشند.»[2]
تأکید «ارسطو» بر ضرورت تجانس و سازگاری نظام آموزشی با نهاد حکومت، بیجهت نبود. تجربة حکومتهای یونانی، این جمعبندی را در فرادید وی نهاد که ثبات اجتماعی ـ سیاسی، از طریق نهادهای آموزشی، پدید میآید. حکومتها و قوانین اجتماعی، در ارتباطی فعال با نظام آموزشی میزیند و امکان ادامه بقا مییابند.
به مرور و با حضور عصر تغییر و تحول، نقش نهادهای آموزشی در تغییرات سیاسی ـ اجتماعی نیز، مورد تأکید قرار گرفت. در این بازیافتها، روشن شد که دورة تحول نیز جز با تغییرات در نظام آموزشی، ممکن نخواهد بود. در این نگاه، نقش آموزش و پرورش نه در ثبات، بلکه
در دورة اخیر، بررسی انقلابهای اجتماعی از زاویة یاد شده، مورد اهمیت است. زیرا انقلابها، بارزترین و روشنترین نمای تغییرات سیاسی ـ اجتماعی هستند. از این رو، بازبینی این نکته لازم است که انقلابهای یاد شده، چه رابطهای با نظام آموزشی پیدا کردهاند؟ و چه دیدگاهی را در ارتباط با نظام آموزشی داشته و دارند. در این میان، بویژه بررسی این نکته که چگونه و با چه تمهیداتی میان نهادهای آموزشی و نظام سیاسی، رابطه برقرار کردهاند؟ و یا حداقل از چه ارتباطی دفاع میکنند؟
بررسی نقطه نظرات امام راحل، از دیدگاه یاد شده، لازم و ضروری مینماید. حضرت ایشان به عنوان رهبر یکی از انقلابهای پردامنه و مؤثر، همواره از ارتباط «تربیت» و «سیاست» سخن گفتهاند و همانگونه که در سخن آغازین این نوشتار مشاهده شد، تربیت سیاسی را یکی از مواد و عناصر ضروری و لازم در نظام آموزشی، تلقی کردهاند. بنابراین، شایسته است که در بررسی ابعاد دیدگاههای تربیتی امام، این نکته مغفول نماند و اهمیت خود را، بیابد.
نگارنده، دراین نوشته، به اجمال و ایجاز، میکوشد نگاهی ـ هرچند سریع ـ بر این منظر بیفکند و تلقی حضرت ایشان را ـ به زعم خویش ـ ارائه کند. و صد البته، مجال کوتاه و بضاعت نویسنده، مانع از آنست که بحث به کمال و تمام خویش، عرضه شود. از این رو، از مخاطبان، تمنای آن دارد که لغزشهای ره یافته را باز گویند و گامهای صواب را، ره پویند و به فرجام رسانند.
ضرورت پرورش سیاسی
آموزش و پرورش، با کارکردهای مختلف خویش، تعریف شده است. در میان این کارکردها، کم و بیش به مسأله «پرورش سیاسی» اشاره شده است. فراگردی که از راه آن افراد جامعه، نگرشها و احساسات مربوط به نظام سیاسی و نقش خود را در آن، کسب میکنند.
به نوشتة برخی از مؤلفان:
«نظام آموزش و پرورش یکی از کارگزاران مسؤول در فراگرد پرورش سیاسی است. محققان... همبستگیهای مثبتی بین آموزش و پرورش و آگاهی و مشارکت سیاسی مشاهده کرده و نتیجه گرفتهاند که برخورداری از تحصیلات رسمی بالاترین تأثیر را بر نگرشهای سیاسی دارد و هیچ
امام راحل، بر این بعد، از کارکردهای آموزش و پرورش، تأکید جدی داشتهاند و بارها و بارها، از اهمیت آن، سخن گفتهاند. امام، پرورش سیاسی را جزئی اساسی از نظام تعلیم و تربیت شمردهاند. بخشی که به هیچ وجه، نبایستی به غفلت سپرده شود و یا کمرنگ گردد.
در سخنرانی که امام با جمعی از فرهنگیان داشتهاند چنین اظهار فرمودهاند:
«این جوانانی که دست ما هستند و با آنها رابطه داریم، اینها را باید تربیت اسلامی، تربیت دینی و متوجه به مسائل روز کنیم. جوری باشد که از اول این بچهها و جوانها، مسائل روز دستشان باشد و بفهمند که باید چه بکنند در آتیه».[4]
سخن فوق، نشاندهندة مکانت تربیت سیاسی در دید امام است. نمونة فوق، نمونهای از نمونههاست. ایشان بارها و بارها، بر ضرورت توجه به مسائل سیاسی در نظام آموزشی، اشاره کردهاند. اشاراتی که تماماً نشان میدهد که امام، پرورش و رشد سیاسی را به عنوان یکی از مهمترین
شما متصدیان مدرسة علوی ـ البته از قراری که تا حالا به من گفتهاند ـ بسیار خوب عمل کردهاید... فقط یک نکته بوده است که اشکال داشتم و آن نکته را از این به بعد، شما مورد نظرتان باشد و آن این که بچههای ما در هر زمان موافق آن زمان، باید تربیت بشوند و در روایات هم هست که بچههاتان را تربیت کنید به غیر آنطوری که خودتان هستید. برای زمان آتیه. برای اینکه اینها در زمان آتیه باید دست به کار مملکت و کشور بشوند. شما بچهها را از سیاست... دور نگه ندارید. دور نگه داشتن بچهها از سیاست، آن فرمی میشود که وقتی وارد اجتماع شدند، مثل یک آدم کوری وارد اجتماع بشوند... تربیت و تعلیم همه جانبه باید باشد. یعنی آن مقداری که کشور احتیاج به آن دارد. انسان احتیاج به آن دارد. خود شخص احتیاج به آن دارد، تعلیم و تربیت در آنجا به همه ابعاد باشد».[5]
بیان هشدار دهنده و صریح امام با متصدیان یکی از مدارس دینی ـ در رژیم پیشین ـ نتیجهگیری گذشته را تأیید میکند که ایشان به جایگاه تربیت سیاسی در مجموعة نظام آموزشی، عنایت ویژهای داشتهاند. تا بدان حد که برخلاف عرف متعارف ایشان در پرهیز از نقد جزئی و رویاروی از ابراز دیدگاه خویش نسبت به گذشتة مدرسة یاد شده (که از مدارس مقید به کارکرد دینی اما بیتوجه به کارکرد سیاسی بود) دریغ نکردند و تلقی خود را بدون هرگونه ابهام و اجمال، در اختیار آنان گذاردند. آنان که با روش و منش امام آشنایند، نیک در مییابند که مسأله یاد شده (یعنی ضرورت حضور عینیتر تربیت سیاسی در کارکرد نظام آموزشی) تا چه سطح و عمقی در نظر امام اهمیت داشته است که ایشان بجای طرح مطلب به صورت یک نگاه و نظر کلّی، به یک بحث عینی و جزئی آن را، کشاندهاند و از زاویة نقادی تاریخ گذشتة آن مدرسه، باور خویش را منتقل کردهاند.
ارکان تربیت سیاسی
در پرورش سیاسی، برسه عنصر اصلی تأکید شده است.
1. شناخت: شخص دربارة نظام سیاسی چه میداند و چه اعتقادی دارد؟
2. احساس: شخص چه احساسی نسبت به نظام دارد؟ (شامل وظیفه شناسی، وفاداری، حس تعهدات شهروندی و ...)
3. حس شایستگی سیاسی: نقش شخص در نظام سیاسی چیست؟ و چه میتواند باشد؟[6]
امام خمینی در ابعاد مختلف نکات یاد شده، دیدگاههای خویش را تبیین کردهاند و از چگونگی پرورش سیاسی در هر بعد، سخن گفتهاند. در سطور ذیل، گوشهای از این برداشتها را مشاهده میکنید:
الف. شناخت سیاسی: امام، در تکمیل معرفت و شناخت سیاسی نسل معاصر، سهم عمدهای را داشتند و گونهای خاص از دانش سیاسی را در مغز و جان آموزشجویان کشور ـ و بطور اعم نسل معاصر ـ آفریدند. بحث مبسوط در این زمینه، خود مجال واسع میطلبد تا منظومه معرفتشناختی سیاسی امام، تبیین و تحلیل شود. از این رو، طرح این بحث تفصیلی، به موقعیتی دیگر واگذار میشود.
ب. احساس سیاسی: نظامهای سیاسی ـ حتی عقلانیترین آنها ـ به احساساتی ویژه در شهروندان خویش، نیازمندند. احساسی که بتواند رابطة شناختی ـ معرفتی را، تعمیق بخشد، پایدار کند و یا حداقل در استواری آن مدد رساند. در این میان نظامهای انقلابی، به این نکته، وابستهترند این نظامها، از یکسو داعیة تغییر و دگرگونی را دارند و از سوی دیگر پس از پیروزی، به تثبیت و تحکیم موقعیت خویش در برابر بازماندههای رژیم قبل از انقلاب ـ و نیز داعیهداران جدید ـ سخت محتاجند.
ترکیب دو عنصر تغییر و علاقه به ثبات در نظامهای انقلابی، ایجاب میکند که احساسی متناسب پدید آید تا بتواند شهروندان انقلابی را، در عین شور و اشتیاق به تحول و دگرگونی، به حفظ و تحکیم اساس نظام انقلابی، وفادار نگاه دارد. و این نکته خود از پیچیدگیهای دورة گذار انقلابهاست. دورهای که اگر کارگزاران و رهبران انقلاب در تلفیق معرفت و احساس متناسب با این دوره، کوتاهی ورزند یا روحیة تغییر و تحولخواهی، چون سیلاب بنیان برانداز، خود نظام سیاسی انقلابی را درهم خواهد ریخت و یا به سرعت عناصر تغییرخواهانه نهضت، به رکود میانجامد و سرخوردگی سیاسی را در جامعه انقلابی پدید خواهد آورد.
از نکات بسیار اساسی در بینش امام خمینی، ترکیب و تلفیق موفق دو بخش عناصر احساسی بود. پیروان ایشان، وفاداری به نظام سیاسی را، با شور و شوقی تحولطلبانه آمیخته بودند و این ترکیب، بواسطة رهنمودهای اصولی بود که ایشان به تناوب و در موارد مختلف، یادآور شدند و ترکیبی از احساسات دوگانه را در میان
در این بخش، به اجمال میکوشد نکاتی را که حضرت امام، در پرورش احساس سیاسی جامعه، بازگو کردند و بر آن تأکید داشتند، باز بنمایاند و مؤکداً نشان دهد که چگونه حضرت ایشان، با درایت و تیزبینی، این تلفیق موفق را پی گرفتند و دو عنصر ثبات و تغییر را پا به پای یکدیگر، در احساس اجتماعی جامعة انقلابی جای دادند.
1. احساس لزوم حفظ نظام: امام، بارها و بارها از ضرورت حفظ نظام سیاسی سخن گفتهاند و آن را، وظیفهای شرعی ـ ملی دانستهاند. از ابتدای پیروزی انقلاب تا مقطع رحلت، به مناسبتهای مختلف بر این تکلیف، تأکید کردهاند. علیرغم دولتهای مختلف که در این دوره بر سر کار آمدند، اما حضرت ایشان تقربباً با بیان و خطابی مشابه، ضرورت و وجوب حمایت از نظام سیاسی و احساس تعهد و وفاداری نسبت به آن را، بازگو کردهاند. از جمله، خطاب ذیل را میتوان برشمرد:
«امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل طرحریزی میکنند برای اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست بدهند و نابود کنند... حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر باشد، اهمیتش بیشتر است. برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا میکند برای اسلام. ... اسلام یک ودیعة الهی است پیش ملتها که این ودیعة الهی برای تربیت افراد و برای خدمت به خود افراد است و حفظ دین، بر همه کس واجب عینی است.»[7]
تأکیدات مکرر و بلیغ امام خمینی در وجوب حفظ نظام، چنان بود که توانست این اصل را به گونة یکی از اصول محوری تفکر حضرت ایشان درآورد. امام، علیرغم پذیرش انتقاد و اظهار رأی اختلافات حزبی و گروهی، هرگاه که مسأله «حفظ نظام» و کلیت نظام سیاسی در کار بود، به دفاعی سرسختانه از هویت و کلیت نظام پرداختند. این گونه حمایتها چه در دورة دولت موقت
2. روحیة اعتماد به نفس و استقلال فرهنگی: تغییر معادله قدرت میان جهان اسلام و غرب، القائات استعمارگران، تبلیغات غربزدگان و... موجب آن شد که جهان مسلمانان ـ و جامعة ایرانی ـ دچار ضعف شخصیت اجتماعی و بحران هویت شود. انقلاب اسلامی و رهبری آن، در راستای بازگشت به هویت و اعتماد به خویشتن، تلاش کرد و تمام همت خویش را بر آن نهاد تا نسلی خودباور را بپروراند، اوهام سرگشتگی و یا بیبتگی را بزداید؛ نسل معاصر جهانِ اسلام را، به ریشة تاریخی خویش واقف کند و امید به آینده را در جان وی، زنده سازد.
بیان و کلام امام سرشار از اعتماد به نفس و القای این روحیه است. از جمله، میخوانیم:
«اتکال به نفس، بعد از اعتماد به خداوند، منشأ خیرات است و اگر کشورها ما را آرام بگذارند، مردم همة امور را اصلاح میکنند. مهم این است که شما خوتان را بیابید زیرا در رژیم گذشته ما خودمان را گم کرده بودیم و آنها
در بیان و خطابی دیگر به معلمان فرمودهاند:
«معلمها جوانها را مستقل، آزادبار بیاورید، معتمد به نفسشان کنید ما همه چیز داریم لکن آنها همچو کردند که خیال کردیم هیچ نداریم».[9]
امام در ملاقات و دیدار با عناصر تصمیم گیرنده در نظام تعلیم و تربیت کشور، مکرراً بر القای احساس اعتماد به خویشتن در نسل نوین، تأکید ورزیدهاند و آن را از اهمّ وظایف نظام تربیتی کشور دانستهاند. در دیداری با وزیر وقت آموزش و پرورش و مدیران آن، فرمودهاند:
«باید از همان بچهها شروع کنیم و تنها مقصدمان تحول انسان غربی به انسان اسلامی باشد. اگر این مهم را انجام دادیم، مطمئن باشیم که هیچ کس و هیچ قدرتی نمیتواند به ما ضربه بزند... تکرار میکنم ما باید باورمان شود که چیزی هستیم. اگر اعتقاد پیدا کردیم که چیزی هستیم، اگر اعتقاد پیدا کردیم که میتوانیم هر کاری را انجام دهیم، توانا میشویم. شما هم اعتقاد پیدا کنید که میتوانید. مغزها باید شستشو شود و مغزهائی که متکی به خود است، جای آن را بگیرد.»[10]
در باور امام، احساس اعتماد به خود و استقلال فرهنگی، بایستی از دورة اولیه تعلیم و تربیت و از تمامی طرق و راههای آموزشی صورت گیرد. تنها مدرسه و دانشگاه، مکلف بدان نیست بلکه بایستی کلیة ابزارهای تعلیم و تربیت در خدمت تکوین و اعتلای این روحیه، بکار گرفته شود.
«حتی آنکه برای بچهها نمایش داده میشود، باید یک جوری باشد که این بچه را از اول یک طوری بار بیاورد که مستقل باشد در فکر».[11]
3. احساس عزت و اقتدار: نظام انقلابی، بازگشت به عزت و اقتدار غارت رفته را، از اهداف اساسی خود قلمداد کرد. رهبری انقلاب، بیش از همگان، بر این نکته پای فشرد و آن را از اهمّ آمال و آرزوهای نهضت، دانست در نتیجه، سربلندی و اقتدار جهان اسلام و مردم ایران زمین ـ و تغییر معادله قدرت در روابط با غرب ـ از اهداف استراتژیک و تبدیلناپذیر نظام انقلابی، بشمار آمد.
شعار «بازگشت به عزت واقتدار» در صورتی میتوانست فراگیر شود و پایدار بماند، که احساس متناسب این شعار، در روحیة شهروندان نظام پدید آید. در غیر اینصورت، این شعار میتوانست به زودی از قالب یک آرمان ملی خارج شود و به صورت یک شعار میان تهی درآید.
تأکیدات مستمر امام خمینی در احیای فرهنگ عزت در جامعه، در راستای تحقق مسأله فوق، انجام یافت. در بخشی از سخنان ایشان در این زمینه، چنین میخوانیم:
«مااگر سر سفره نان جوین داشته باشیم، بهتر است تا در پارکهای بزرگ زندگی کنیم ولی از آنجا دستمان به طرف دیگران دراز باشد. شرافت این را اقتضا میکند».[12]
4. فرهنگ استقامت و شهادت: امام خمینی، بارها تأکید داشتند که پیروزی بر رژیم پیشین، آغاز راه است و نه پایان خط. قدرت طلبان و عوامل آنان، از کوشش و تلاش باز نخواهند ایستاد و جز به سرنگونی یا انحراف نهضت، رضایت نخواهند داد. امام با این تلقی، روند آیندة نهضت و انقلاب را. سرشار از مخاطره و حادثه دریافتند و هشدارها و تذکارهای مناسب با این آیندة پر مخاطره را یادآور
«از صدر اسلام تاکنون دو طریقه، دو خط بوده است: یک خط، اشخاص راحتطلب که تمام همّشان به این است که یک طعمهای پیدا کنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم ـ آنهائی که مسلمان بودندـ میکردند؛ اما مقدم بر هر چیزی در نظر آنها راحتطلبی بود... تکلیف را این میدانستند که نمازی بخوانند و روزهای بگیرند و بنشینند در منزلشان ذکری بگویند و ... یک دسته دیگر هم انبیا بودهاند و اولیای بزرگ... این دستهای که خودشان را از اول مهیا کردهاند برای مقابله، مقابله با ظلم. این دسته از اول توجه به این معنا داشتند که این مقابله زحمت دارد، این مقابله شهادت دارد.»[13]
امام، با تبلیغ و تأکید بر «فرهنگ استقامت»، تلاش داشتند مسؤولیت پذیری اجتماعی را در جامعه، رشد و اعتلا بخشند و آنان را، به مسؤولیتهای خویش در برابر حوادث مهیا و آماده سازند. بینش امام، آن بود که نمیتوان گمان برد با مماشات و مداهنه، قدرتهای جهانی و عوامل آن، از کینهتوزی و بلوا سازی دست برخواهند داشت. ایشان مؤکداً باور داشتند که استکبار قلدرپیشه، جز به فنا و نابودی نهضت و عناصر فکری آن رضایت نخواهد داد. و راههای مختلفی را برای نابودی و حذف آن خواهد پیمود. از این رو در مسیر نهضت، جز همگامی و همدلی ملت در برابر مشکلات، چارهای نبوده و نیست و این مهم، جز با احیا و اعتلای فرهنگ تحمل و شهادت، میسر نخواهد بود.
ج. حس شایستگی سیاسی: تربیت سیاسی، علاوه بر دو رکن شناخت و احساس سیاسی، نیازمند تعیین جایگاه فرد در نظام سیاسی است. شخص و موقعیت او در نظام، بایستی تفسیر شود، قابلیتهای خویش را پیدا کند و بدرستی دریابد که چه کارهائی در توان و در مسؤولیت اوست.
امام خمینی، در راستای توضیح و تعیین نکتة فوق، مطالب ذیل را یادآور شدند:
اولاً عمل سیاسی، تکلیف شرعی و دینی است. امام، بارها و بارها از پیوند
«حضرت موسی بن جعفر را چون نماز میخواند، چون روزه میگرفت، چون مردم را دعوت میکرد که به هارون الرشید و اینها، شما بروید و با آنها بسازید هرچه آنها ظلم میکنند شما حرف نزنید؟ یا قضیه این نبوده است؟ آنها از باب اینکه میدیدند... برای دولت خطرناک است برای قدرتها[ی] اینها خطرناک است» [14] [به حبس ایشان اقدام کردند].
ثانیاً مسؤولیت پذیری سیاسی را، وظیفه و تکلیف دانستهاند. گریز از مسؤولیت و روحیه انزوا و کنارهگیری از مسؤولیت سیاسی و اجتماعی را، نکوهش کردهاند و از جمله، وسوسههای شیطانی را در این زمینه، افشا کردهاند، در خطاب به فرزند گرامیشان نوشتهاند:
«پسرم از زیر بار مسؤولیت انسانی که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالی مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان، کمتر از میدان تاخت و تاز در بین مسؤولین و دست اندرکاران نیست».[15]
بیان فوق از حضرت ایشان، بسیار دقیق و قابل ملاحظه است. امام به عنوان یک استاد اخلاق و آموزگاری آشنا به زیر و بم درون آدمی، مطلب فوق را باز میگوید. این نکته که شیطان در انزوا، چونان محیط اجتماعی حضور دارد و اگر وساوس او در آن محیط، بیشتر نباشد. حداقل کمتر نیست، توجه و تذکاری آموزنده از آن استاد بزرگ اخلاق است. چه بسیار کسان که مسؤولیتگریزی سیاسی و اجتماعی را به بهانة پرهیز از دامهای شیطانی، طرح و عنوان کردهاند و دوری از خدمت به خلق را با آن ماسک و شمایل، توجیه نمودهاند. امام با درایت و تیزبینی، این پندار را درهم ریختهاند و فراخنای عمل شیطان را در گوشة خلوت چونان میدان خدمت و سیاست دانستهاند و آن بهانه و توجیه را، ناموجّه نشان دادهاند.
ثالثاً فعالیت سیاسی، در انحصار قشر و طبقه خاصی نیست بلکه تمامی مردم، بایستی خود را موظف به اجرای نقش سیاسی بدانند. تأکید امام بر حضور تمامی اقشار در میدان عمل و سیاست، در طول دورة مبارزه تا رحلت ایشان، ادامه یافت. ایشان، در برابر کنارهگیری تمامی گروههای
از جمله تأکیدات امام، لزوم دخالت سیاسی نسل تحصیلکرده در مسائل سیاسی ـ اجتماعی است. در مقطع انتخابات مجلس دوم، ایشان در برابر القائات برخی از گروهها ـ که نتیجهای جز حذف تعهد سیاسی در دانشگاهیان نداشت ـ چنین موضعگیری کردند:
«از قراری که من شنیدهام در دانشگاه بر بعضی از اشخاص رفتهاند، گفتهاند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است. تا حالا میگفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند. این منافی با حق مجتهدین است. آنجا شکست خوردهاند. حالا عکسش را دارند میگویند. این هم روی همین زمینه است... دانشگاهیها بدانند این را که همانطوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت بکند یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند... بیدار باشید، توجه کنید، اینها با توطئههایشان میخواهند کار را انجام بدهند... آنوقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است و بسیار ضرر به ما زدند و ما بسیار ضرر خوردیم و آنها هم بسیار نفع بردند. این مطلب شکست خورده، حالا میگویند که سیاست حق مجتهدین است. یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند. باقیشان بروند سراغ کارشان... این از آن توطئه سابق بدتر است برای ایران... برای آنکه آن یک عده از علما را کنار میگذاشت. منتها به واسطة آنها هم یک قشر زیادی کنار گذاشته میشوند. این تمام ملت را میخواهد کنار بگذارد. یعنی نه اینکه این میخواهد مجتهد را داخل کند. این میخواهد مجتهد را با دست همین ملت از بین ببرد.»[16]
مشابه خطاب و عتاب فوق، در ارتباط با حوزهها نیز از حضرت ایشان صادر شده است. مکرراً تفکر جدائی دین از سیاست را در حوزهها، تخطئه کردهاند، ضرورت حضور فعال روحانیان را در عمل سیاسی
عوامل تربیت سیاسی
جامعه پذیری سیاسی چون دیگر اشکال و چهرههای جامعهپذیری، در یک پروسه و جریان مستمر شکل میگیرد. عوامل مختلف ـ با سهمهای متفاوتـ در شکلگیری شخصیت سیاسی فرد، مؤثرند. بیتردید، برای یک نظام سیاسی، این نکته حائز اهمیت است که از عوامل مؤثر، سود جوید تا بتواند شخصیت سیاسی شهروندان را متناسب با نیازها و آرمانهای سیاسی نظام، شکل دهد.
برخی از جامعهشناسان، عوامل شکلگیری شخصیت سیاسی فرد را، به دو دسته تقسیم کردهاند.
دسته نخستین عوامل اولیه جامعهپذیری سیاسی است که در این بخش، تماسهای نزدیک و چهره به چهره تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را محقق میکند. عواملی چون خانواده، گروه همسال و ... در این بخش میگنجند. دسته دوم، عواملی که تماسهای چهره به چهره و نزدیک، نقش چندانی در آن ندارند. عواملی مانند: مدرسه، احزاب، اتحادیهها، رسانههای گروهی و ...[18]
ما در این بخش، به بررسی نقطه نظرات امام راحل در چگونگی این عوامل در شکلگیری شخصیت سیاسی افراد، خواهیم پرداخت و در حد توان و فرصت،
عوامل اولیه جامعهپذیری سیاسی
همانگونه که در سطور پیشین، ملاحظه شد، عواملی چون خانواده، گروههای همسال در زمرة عوامل اولیه جامعهپذیری بطور مطلق و جامعهپذیری سیاسی ـ به گونة اخص ـ شناخته شدهاند.
نقش خانواده در شکلگیری شخصیت سیاسی: در کارکردهای نهاد خانواده، نکات مختلفی چون کارکرد تولید، آموزش حرفه و فن، تعلیم و تربیت و ... ذکر گردیده است. در این میان به نقش «خانواده» در پرورش سیاسی، توجه کمتری مبذول شده است، اما کم و بیش تذکرات و دیدگاههائی در این زمینه، ارائه گردیده است. از جمله:
«تجربیات اولیه در مشارکت در تصمیمگیری خانواده، میتواند فهم کودک را در مورد صلاحیت سیاسی افزایش دهد و موجب مهارت وی در امور سیاسی شود. این مشارکتها و کسب مهارتها زمینه شرکت فعال فرد به هنگام بزرگسالی در نظام سیاسی خواهد شد.
«بری استیسری» از جمله صاحبنظرانی است که اعتقاد دارند در خانوادهای که درباره مسائل آزادانه بحث میکنند، نوعی جامعهپذیری سیاسی شکل میگیرد که کودکان را به فراگیری شایستگی سیاسی و تعهدات مربوط به آن توانا میسازد».[19]
امام خمینی بر تأثیرگذاری نهاد خانواده در تعلیم و تربیت، تأکیدات پیوستهای داشتهاند و از جمله نقش این نهاد را در شکلگیری شخصیت سیاسی، یاد آور شدهاند. در این میان، دو نکته یاد کردنیتر مینماید:
اولاً تأثیری که نهاد خانواده در تربیت فرزندانی شجاع، مستقل و متعهد داشته و دارد. امام، مبدأ پیدایش روحیههای شجاعت، اعتماد به نفس، استقلال فکری و ... را از درون خانواده دانستهاند و این نهاد را مسؤول اولیه و اصلی پرورش روحیات یاد شده، تلقی کردهاند.
ایشان، در بخشی از سخنان خویش، اظهار داشتهاند:
«زنها، مردان شجاع را در دامن خود بزرگ میکنند. قرآن کریم، انسان ساز است و زنان نیز انسان ساز. وظیفه زنها انسان سازی است. اگر زنهای انسان ساز از ملتها گرفته شوند، ملتها به شکست و انحطاط مبدل خواهد شد».[20]
امام با بیان فوق و کلماتی مشابه، بر نقش نامرئی اما عینی نهاد خانواده ـ و بویژه مادران که ارتباطی عاطفیتر و پایدارتر را سامان میدهند ـ تأکید میکنند. این نقش، گرچه بظاهر چندان رؤیت نمیشود، اما چون در امتداد زمان و در طول سالیان اولیه شخصیت پذیری کودک انجام میگیرد. تأثیری بس ژرف و عمیق در روحیة کودک برجای خواهد نهاد. خانوادههای شجاع، مستقل، متکی به خویش و غیر غربزده، بستر مناسب شکلگیری شخصیت سیاسی مناسب در نسل نو، خواهند بود.
ثانیاً: عناصر اصلی نهاد خانواده یعنی زن و مرد، در گرایشها وایدههای سیاسی و نیز ثبات آن گرایشها و ایدهها، نقش اساسی دارند. امام خمینی، بویژه در تأثیر روحیة زنان بر حالات سیاسی مردان سخنان مبسوط و مفصلی دارند. در تحلیل حضرت ایشان، اگر روحیة زنان یک جامعه، آمادگی استقامت و مبارزه را نداشته باشند، مردان آن جامعه، در پیکار از پای خواهند فتاد. بنابراین در هر مبارزه و نبرد، نقش پشت پرده و حساس جامعة زنان کشور بایستی مورد توجه قرار گیرد.
امام خمینی در این زمینه، چنین میگویند:
«باید بگویم که آنها [بانوان] در صف اول واقع هستند برای اینکه مردها هم از آنها شجاع شدند، از مجاهدات آنها تشجیع شدند».[21]
بدینگونه حضرت امام، از نقش دوگانه نهاد خانواده در پرورش سیاسی سخن میگویند. از یک سو تأثیری که شکلگیری شخصیت در نسل آینده جامعه، برجای میگذارد و از سوی دیگر تأثیری که «زن خانواده» در روحیة شجاعت، ایثار و استقامت شوهر و فرزندان بالغ خود برجای مینهد. این دو تأثیر، در جوار و پا به پای یکدیگر بایستی عمل کنند تا شخصیت و عمل سیاسی مناسب را، از جامعة اسلامی بتوان انتظار داشت.
عوامل ثانوی جامعهپذیری سیاسی
در عوامل ثانوی ـ و غیر چهره به چهره ـ پرورش سیاسی، مراکز مختلفی سهیم هستند. در میان این عوامل، نقش مراکز ذیل مهمتر مینمایند:
1. مدارس و مؤسسات آموزشی: مراکز آموزشی، نقش مستقیم و آگاهانه را در تعلیم و تربیت ایفا میکنند و نقشی بسزا در پرورش سیاسی دارند. از دیر ایام، این نکته مورد توجه بوده است «افلاطون» معتقد بود که تعلیم و تربیت، وسیلهای است که با آن زمامدار میتواند به منظور ایجاد دولت هماهنگ با طبیعت بشر، به نحو احسن استفاده کند ـ وی در کتاب قوانین،
تذکرات مؤکد امام راحل در مورد مؤسسات آموزشی ـ بویژه دانشگاهها ـ عمدتاً برخاسته از این باور بود که پرورش مناسب سیاسی، جز با پالایش و بهسازی نظام آموزشی غیر ممکن است. هشدارهای متفاوت و پیوستة امام در زمینه مراکز آموزشی، برخاسته از همین درک بود. از جمله حساسیتهای امام، نکات ذیل را میتوان برشمرد:
اولاً: مراکز آموزش، بایستی از نفوذ عناصر خودباخته مصونیت پیدا کند. این نکته، از تأکیدات مداوم امام راحل بود. نکتهای که شاید از زاویة آماری، قابل دقّت باشد. در مجموعة مسائل و تذکرات حضرت ایشان، شاید نکتهای به اندازة اعتنا و ارزش قائل شدن برای هویت روحی ـ فکری معلمان، نتوان یافت. در یکی از سخنان و خطابههای خود، فرمودهاند:
«اینطور نباشد که معلمین ما و مربیهای جوانهای ما، تربیت مسکو شده باشند یا تربیت واشنگتن. سادهاندیشی است که ما گمان کنیم که باید همه اینها که تخصص دارند هر طوری که میخواهند باشند. باید بیایند و ما از آنها استفاده کنیم. استفاده نمیتوانیم بکنیم. اگر مرض ظاهری ما را یک متخصص خوب کند، امراض باطنی برای ما ایجاد میکند... از یک مرض کوچک به یک مرض بزرگ ما را میکشاند».[22]
تعلق فکری حضرت امام به اصل فوق، چنان بود که در کلّ مقاطع تعلیم و تربیت، رعایت آن را ضروری و الزامی تلقی میکردند. در سخنانی که برای مسؤولان نهضت سوادآموزی و ... ایراد کردند، چنین اظهار داشتند:
«همین برادرانی که برای سوادآموزی در تمام کشور همت گماشتهاند بدانند که باید افرادی وارد این عمل بشوند که سوابقشان معلوم باشد و کیفیت عملشان در سابق ولاحق معلوم بشود که خدای نخواسته اشخاصی نباشند منحرف که بخواهند کودکان این کشور را از اول منحرف کنند».[23]
ثانیاً: امام، مؤکداً این نکته را هشدار دادند که بایستی از القائاتی که دانشپژوهان را، خودباخته کند و از اعتماد به نفس آنان، بکاهد خودداری شود. در یکی از پیامهای خویش، چنین فرمودهاند:
«مبادا اساتید و معلمینی که بواسطة معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیدهاند، تحقیر و سرزنش نمایند و خدای ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها، بت بتراشند و روحیه پیروی و تقلید و گداصفتی را در ضمیر جوانان تزریق نمایند».[24]
پیام فوق نکتهای بس رفیع را در بر دارد. متون درسی و نیز درسی و نیز سخنان
2. رسانههای گروهی: در اهمیت رسانههای همگانی در دورة اخیر، سخن بسیار گفتهاند. شاید بتوان گفت که یکی از تغییرات جدّی در چهرة جهانی، تغییر نظام اطلاعاتی و ارتباطی است. سرعت، گستره و عمق جامعهپذیری ـ و بویژه جامعهپذیری سیاسی ـ در عصر ارتباطات اطلاعاتی نوی، کاملاً متفاوت با دورههای پیشین است. قبل از هجوم رسانههای همگانی، یک کودک در دهکدهای که به کندی تغییر میکرد، بزرگ میشد و انگارههای خود را از منابع محدود و انگشتشمار ـ و از همه مهمتر خانواده ـ دریافت میکردند. این منابع اولاً پیامهای خویش را به شکل گفتاری و عامیانه منتقل میکردند ـ که معمولاً پر از مکث و تکرار مکررات بود ـ و ثانیاً در این پیامها، غالباً منابع یکدیگر را تأیید میکردند.
در اثر نظام ارتباطی ـ اطلاعاتی نوین، تعداد مجاریی که فرد تصاویر و باورهای خویش را دریافت میکرد، افزایش یافت. کودک و جوان، دیگر تصورات خود را به تنهائی از طبیعت یا اطرافیان دریافت نمیدارد بلکه روزنامهها، مجلات، رادیوـ تلویزیون و ... به وی،تلقی و ذهنیت میدهند.[25]
امام خمینی، به اهمیت ابزارهای اطلاعرسانی نوین وقوف داشتند و در میان ابزارهای سمعی و تصویری، بر نقش رادیوـ تلویزیون. تأکید فراوانتر مبذول کردند. به نظر ایشان، نقش اساسی این دستگاه در نوع تربیت سیاسی و هم چنین فراگیری و گسترة آنها ایجاب میکند که با عنایت و توجه بیشتری در ادارة آن صورت گیرد:
«اهمیت رادیو ـ تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاهها، دستگاههای تربیتی است. باید تمام اقشار ملت با این دستگاهها تربیت شوند. یک دانشگاه عمومی است. دانشگاه دانشگاهِ موضعی است. این یک دانشگاه عمومی است یعنی دانشگاهی است که در تمام سطح کشور گسترده است... باید این دستگاه، دستگاهی باشد که
بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند. تمام را مبارز بار بیاورد. تمام را متفکر بار بیاورد. تمام اینها را مستقل بار بیاورد. آزادمنش بار بیاورد. از غربزدگی بیرون کند. استقلال به مردم بدهد».[26]
تعمق در جملات اخیر امام، نشان میدهد که ایشان چه رسالتی را از رادیو ـ تلویزیون انتظار داشتند. به نظر ایشان، این دستگاه موظف است که روحیة مناسب با نظام سیاسی انقلاب را، در جامعه بیافریند. جامعه را، از خودباختگی و جذب به تمدن غربی دور کند و در آنان، روح تفکر واعتماد به نفس ایجاد کند. در نظر حضرت امام، این رسالت، بایستی چون آب حیات در اندام و پیکره برنامههای رادیو ـ تلویزیون جاری باشد و هیچ برنامهای از برنامههای این دو دستگاه، معارض با این اهداف و خواستهها نباشد.
امام خمینی، در سهم مطبوعات و نشریات در رشد و تربیت سیاسی جامعه،... سخنان مبسوط و مفصل دارند. بارها و بارها از نقش قلم سخن گفتند و مسؤولیت ارباب قلم را در ابعاد مختلف تربیت اجتماعی و بویژه تربیت سیاسی، یادآور شدند. ایشان، در تأثیرگذاری مجلات و مطبوعات، کلام نغز و قابل توجهی دارند:
«آنچه که بیش از همه در فرهنگ مردم تأثیر میگذارد، مجله و فرم مجله است. برای اینکه مجله و نحوة ارائه آن خیلی تأثیر دارد. این حتی خودش اگر مجله را هم نخواند، ورق زدن مجلّه، این خودش در روحیهاش تأثیر میگذارد».[27]
کلام فوق از ایشان حکایت از آن دارد که ابعاد تأثیر مطبوعات را نه تنها در خوانندگان بلکه در بینندگان آن نیز باید جستجو کرد. نکتهای که خود بر تکلیف اصحاب قلم میافزاید.
امام خمینی با تلقی فوق، بارها و بارها از ابعاد مسؤولیت مطبوعات و نشریات، سخن گفتند و رهنمودهایی را پیرامون رسالت این رسانة مکتوب، بیان کردند. از جمله، در خطابهای فرمودند:
«در باب نشریات خودتان میدانید که نقش نشریات در هر کشوری از همه چیزها بالاتر است روزنامهها و مجلات میتوانند که یک کشوری را رشد بدهند و هدایت بدهند به راهی که صلاح کشور است و میتوانند که به عکس عمل کنند».[28]
3. مساجد و مؤسسات دینی: در کشورهای صنعتی، «احزاب» یکی از عوامل جامعهپذیری سیاسی شناخته شدهاند. در کشور ما، به علل مختلف، احزاب و گروههای سیاسی، نقش چشمگیری در این مقوله نداشتهاند. در بررسی علل آن، به عوامل مختلف اشاره کردهاند و از جمله آنکه بخشی عظیم از کارکرهای احزاب سیاسی، توسط مساجد و حسینیهها انجام میشده است و از جمله آن، مشارکتهای سیاسی در مواقع لزوم، در این امکان، سامان پیدا میکرده است. جنبشها و نهضتهای سدة اخیر در کشورمان، عمدتاً در محور «مساجد» شکل گرفتهاند و به تاریخ سیاسی کشور، جهت بخشیدهاند.
«امام خمینی» با توجه به نقش تاریخی مساجد، فرمودهاند:
«مسجد در اسلام و در صدر اسلام، همیشه مرکز جنبش و حرکتهای اسلامی بوده، از مسجد تبلیغات اسلامی شروع میشده است و از مسجد حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در بیرق اسلام بوده است... شما که از اهالی مسجد و از علمای مساجد هستید، باید پیروی از پیـامبر اسلام و اصحاب
آن مرور کنید و مساجد را برای تبلیغات اسلام و حرکت اسلامیه و برای قطع ایادی شرکت و کفر و تأیید مستضعفین در مقابل مستکبرین قرار بدهید».[29]
امام، معتقد بودند که پیروزی نهضت، نه تنها از نقش مساجد و ضرورت آن در ابعاد مختلف تربیتی و بویژه تربیت سیاسی، نکاسته بلکه بر اهمیت آن افزوده است. در هشدارهای اولیه پس از پیروزی، فرموده بودند:
«راه دیگری که الآن در نظر آنهاست، این است که این مراکزی که مربوط به ربط روحانیت و ملت است، این مراکز را سست بکنند و کمکم از بین ببرند. وسوسه کنند به اینکه این آخوندها که از آنها کاری نمیآید، میروید توی مسجد چه کنید؟... مسجد محلی است که از مسجد باید امور اداره بشود. این مساجد بود که این پیروزی را برای ملت ما درست کرد. این مراکز حساسی است که ملت باید به آن توجه داشته باشد. اینطور نباشد که خیال کنند حالا دیگر ما پیروز شدیم و دیگر مسجد میخواهیم چه کنیم».[30]
4. شعائر مذهبی: دیانت اسلام با تشریع و تأکید بر شعائری چون حجّ، نمازجمعه، نماز جماعت و موارد مشابه، زمینة نوعی خاص از جامعهپذیری سیاسی را پدید آورده است. مسلمانان با شرکت در این تجمعات، به انتقال و کسب گرایشهای سیاسی ـ اجتماعی دست مییازند. امام خمینی بر این وجه از شعائر دینی، تأکید فراوان داشتند و در گسترش و تعمیق آن، تلاش مؤکّد نشان دادند. ایشان، به مبلغان مذهبی، توصیه داشتند که از موقعیت تجمعات مذهبی، در افزایش دانش و آگاهی سیاسی جامعه، بهرهبرداری لازم را بنمایند.
«به عهده علمای بلاد و خصوصاً ائمة جمعه هست... که در خطبههایشان که یک فرصتی است که مردم مجتمعند و مطالب را میشود گفت، تنبه بدهند مردم را که غفلت نکنند از این دستهائی که به خیانت میخواهند این انقلاب را متلاشی کنند».[31]
همچنین در ارشاد به مبلغان در مراسم سنتی روضه و عزاداری، فرمودهاند:
«عزاداری به همان قوت خودش باید باقی بماند و گویندگان پس از اینکه مسائل روز را گفتند، روضه را همانطور که سابق میخواندند و مرثیه را همانطور که سابق میخواندند، بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری. این خون سیدالشهداست که خونهای همه ملتهای اسلامی را به جوش میآورد و این دستجات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند».[32]
امام در بیان فوق، بر دو وجه تأثیرگذاری این مراسم، تأکید کردهاند. از یکسو با انتقال مسائل روز توسط مبلغان مذهبی، دانش و اطلاع سیاسی مخاطبان افزایش بیابد و از سوی دیگر شکل و شیوة مراسم، روحیة شهادتطلبی و فداکاری را زنده نگاه دارد. روحیهای که نظام اسلامی ـ بواسطة اصطکاک با مخاطرات و حوادث ـ از شهروندان خویش، متوقع است و در تکامل و اعتلای این احساس، خود را موظف میداند.
تأکید امام بر مراسم«حج ابراهیمی» گوشهای دیگر از این نکته بود ایشان به موقعیت حج در شکلگیری معرفت و احساس سیاسی جهان اسلام،توجّهی وافر داشتند. از این رو، در مناسبتهای مختلف بر تلفیق سیاست با مراسم عبادی حج، تأکید کردند و مراسم حج را بدون انتقال
«اعلان برائت از مشرکان که از ارکان توحیدی و واجیات سیاسی حج است، باید در ایام حج به صورت تظاهرات و راهپیمائی با صلابت و شکوه هرچه بیشتر و بهتر برگزار شود... اعلان برائت در حج، تجدید میثاق مبارزه و تمرین تشکل مجاهدان برای ادامة نبرد با کفر و شرک و بتپرستیهاست و به شعار هم خلاصه نمیشود که سرآغاز علنی ساختن منشور مبارزه و سازماندهی جنود خدای تعالی در برابر جنود ابلیس و ابلیسصفتان است».[33]
توضیح آخر
در پایان این مقال، تذکار نخستین را تکرار میکنیم که طرح نقطه نظرات حضرت امام در مقوله «تربیت سیاسی» خارج از گنجایش یک مقاله است. از این رو اشارات یاد شده در ضرورت تربیت سیاسی، ارکان و عوامل جامعهپذیری سیاسی، مروری اجمالی به برخی از دیدگاهها و نقطه نظرات بود. و صد البته در این میان، عناوین دیگری نیز بازماندهاند که بواسطة اطناب مقاله، از طرح آن خودداری شد. مباحثی چون کیفیت آموزش سیاسی، عمل سیاسی، هشدارها و تذکارها در شناختشناسی سیاسی و ...
نگارنده، امیدوار است که سطور رقم زده شده در این نوشتار، بتواند گوشهای از دیدگاههای امام راحل را در مورد یکی از مقولات اساسی تربیت در نظام انقلابی، باز نمایانده باشد. منظرههای که بایستی توسط اهل فکر و اندیشه، پیموده شوند و در نهایت زمینة لازم را برای معرفت منظومة فکری امام، میسر سازند.
پینوشتها :
[1] . صحیفة نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، انتشارات سروش، چاپ اول، ج5، ص109.
[2] . فلسفهً آمورش و پرورش، فیلیپ جِی اسمیت، سعید بهشتی، شرکت به نشر (آستان قدس)، 1370، ص59.
[3] . جامعه شناسی آموزش و پرورش، دکتر علی علاقهبند، انتشارات بعثت، چاپ دهم، 1372، ص74.
[4] . صحیفه نور، ج5، ص250.
[5] . همان مدرک، ص106 و 107.
[6] . جامعه شناسی آموزش و پرورش، دکتر علی علاقهبند، ص74.
[7] . صحیفة نور، ج15، ص221.
[8] . همان مدرک، ج17، ص65.
[9] . همان مدرک، ج6، ص40.
[10] . همان مدرک، ج15، ص192.
[11] . همان مدرک، ج10، ص12.
[12] . همان مدرک، ج15، ص175.
[13] . همان مدرک، ج15، ص45.
[14] . همان مدرک، ج2، ص166.
[15]. نقطه عطف، ص16 و 17.
[16] . صحیفه نور، ج18، ص245و246.
[17] . همان مدرک، ج20، ص92.
[18] . ر.ک. توسعه سیاسی و تحول اداری، دکتر عبدالعلی قوام، نشر قومس، 1371، ص76 به بعد.
[19] . همان مدرک، ص78.
[20] . صحیفه نور، ج5، ص153.
[21] . همان.
[22] . توسعه سیاسی و تحول اداری، عبدالعلی قوام، ص81..
[23] . صحیفه نور، ج13، ص269.
[24] . همان مدرک، ج15، ص270.
[25] . همان مدرک، ج20. ص241.
[26] . موج سوم، آلوین تافلر، دکتر شهیندخت خوارزمی، نشر نو، ص216.
[27] . صحیفه نور، ج5، ص203.
[28] . همان مدرک، ج15، ص35.
[29] . همان مدرک، ج14، ص248.
[30] . همان مدرک، ج6، ص49.
[31] . همان مدرک، ج12، ص230.
[32] . همان مدرک، ج15، ص238.
[33] . همان مدرک، ج15، ص204.
34. همان مدرک، ج20، ص112