آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

پیش‏گفتار
اسلام همواره به انسان توصیه مى‏کند تا درباره آن‏چه به آن یقین و علم ندارد، زبان نگشاید همچنان که‏مى‏فرماید:
«لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا». (1)
به چیزى که علم و اطمینان ندارى، اعتماد مکن و آن را بر زبان میاور، زیرا گوش و چشم و دل و اندیشه آدمى‏مسوول خواهند برد. امام سجادعلیه السلام به یکى از حاضران در جلسه خود فرمود:
«لیس لک ان تکلم بما شئت‏».
هر گونه که دلت‏بدان مایل است، نمى‏توانى لب بگشایى.
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم نیز فرموده‏اند:
«رحم الله عبدا قال خیرا فغنم او صمت فسلم‏»خدا بیامرزد کسى را که کلام خداپسندى را بر زبان آورد و پاداش گیرد و یا آنکه سکوت حکیمانه کند و (از مبتلاشدن به کیفر سخنان ناستوده) سالم بماند.
امام سپس فرمود:
«و لیس لک ان تسمع ما شئت لان الله یقول: ان السمع والبصر...» (2) تو آزاد نیستى به هر سخنى که دلت‏بدان تمایل دارد، گوش فرا دهى، زیرا خداى عز و جل مى‏فرماید: گوش وچشم و... مسؤولیت دارند. (3) هر یک از ابزار ادراکى، اعم از حس ظاهر - سمع و بصر و...- و حس باطن- عقل و اندیشه و...- حجت الهى‏اندو آدمى با در اختیار داشتن چنین ابزارى مسؤول است و باید در صراط صحیح گام بردارد. (4)
در سوره «یس‏» مى‏خوانیم:
«الیوم نختم على افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون‏». (5)
امروز دهان‏هاى آن‏ها را مى‏بندیم، در حالى که دست‏ها و پاهاى آنان علیه آنان گواهى وشهادت مى‏دهند.
گاهى حتى اخبارى که به آن اعتماد و یقین داریم را نیز نباید براى دیگران بازگو کنیم، بلکه بایدعاقبت و نتیجه آن را نیز بسنجیم. چنانکه امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرماید:
«لا تقل مالا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم‏». (6)
نه تنها چیزى که علم ندارى، بازگو مکن بلکه همه آنچه را که مى‏دانى را نیز مگو. خواجه عبدالله‏انصارى مى‏گوید:
جز، راست نباید گفت هر راست نشاید گفت
اسلام به صمت و کم‏گوئى، متین و استوار گوئى - حق گوئى - پرهیز از اضافه‏گوئى و هرزه‏گوئى توصیه و تاکید کرده است و به فرموده امام صادق‏علیه السلام:
«المؤمن ملجم‏». (7)
انسان باایمان در سخن گفتن، محدود و زبان او بسته است.
شایعه چیست؟
شایعه خبر بى‏اساسى است (8) که گوینده آن را براى ترور شخصیت انسان برجسته و آبرومند و یاهر موضوع دلخواه - فردى یا اجتماعى - در جامعه نشر مى‏دهد.
در فصل لغت‏نامه اصول روانشناسى آمده است:
هر گزارش تایید نشده یا شرح یک حادثه که آزادانه - بدون توجه به راستى و نادرستى آن -دهن به دهن مى‏گردد را شایعه گویند. (9)
در معناى لغوى شایعه، انتشار خبر، نهفته است - چنانکه راغب در مفردات (10) بدان اشاره دارد-لکن خبرى بى‏اساس و یا ناروایى که در میان مردم زبان به زبان گردد.
ویژگى‏هاى شایعه
الف) شایعه داراى پشتوانه است، یعنى فرد یا افرادى در نشر آن دست اندرکارند و بار تهمت‏هاو غیبت‏ها و... را بر دوش دارند;
ب) شایعه مرز ناشناس است و تیر آن به سوى هر کسى نشانه مى‏رود;
ج) شایعه عمر کوتاهى دارد و پس از چندى از شدت آن کاسته مى‏شود و شیرینى و لذت آن‏براى بانیان آن به تلخى بدل مى‏شود زیرا همیشه آفتاب پشت ابر نمى‏ماند;
د) شایعه، افراد ساده و بیمار دل را مى‏فریبد;
ه) آدم‏هاى مغرض، حسود، معیوب و کج فهم به بیمارى شایعه‏سازى و شایعه پراکنى مبتلامى‏شوند.
کسى کرده بى آبروئى بسى چه غم دارد از آبروى کسى
شایعه در دیدگاه اسلام از گناهانى است که داراى کیفر دنیوى و اخروى است. (11)
شایعه سازى
1) شایعه سازى گاهى بار سیاسى ویژه‏اى دارد. چنانکه دولتهاى توطئه‏گر و سلطه جو علیه‏دولت‏ها و مردم انقلابى دیگر جوامع دست‏به شایعه و جنگ روانى مى‏زنند. 2) و گاهى هم باراخلاقى و اجتماعى دارد. چنانکه توسط بدخواهان، حسودان و کسانى که داراى احساس‏حقارت‏اند علیه برجستگان جامعه انجام مى‏گیرد. 3) و گاهى نیز بار انتقام جویى دارد که به‏مضمون «الغیبة جهد العاجز» صورت مى‏گیرد. (12)
قرآن کریم شایعه‏سازان را مستحق عذاب الیم دانسته و مى‏فرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا والآخرة والله‏یعلم و انتم لا تعلمون‏». (13)
آنان که دوست دارند در جامعه اسلامى، کار منکرى را اشاعه (شهرت) دهند، در دنیا و آخرت‏به عذاب دردناک دچار خواهند شد و خدا از عاقبت‏سخت آنان باخبر است و شما از آن خبرندارید.
ظاهر آیه این نکته را در بر دارد که عذاب الیم مربوط به اشاعه فحشا است گرچه تعمیم آن را نمى‏توان از نظردور داشت زیرا تنقیح مناط حکم مى‏کند در اشاعه سایر منکرات نیز این چنین باشد زیرا واژه فاحشه اختصاص به‏فحشا ندارد بلکه به همه گونه ناروا و منکرات، اطلاق مى‏شود. لذا این واژه در حدیث معروف نبوى در مقابل «خیر»قرار گرفته است.
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله فرمود:
«من سمع فاحشة فافشاها کان کمن اتاها و من سمع خیرا فافشاه کان کمن عمله‏».
کسى که از عمل منکرى باخبر شود و آن را افشا کند، چنان است که خود، آن را انجام داده‏است و کسى که از کار نیک و شایسته‏اى مطلع گردد و آن را افشاء نماید بسان کسى است که آن راانجام داده است. (14)
پس مى‏توان گفت که عذاب الیم در آیه 19 سوره نور، اختصاص به اشاعه فحشا نداشته و درهمه موارد اشاعه منکرات کاربرد دارد.
شایعه چیست؟ و شایعه‏گر کیست؟
آیا با یکبار نقل کردن خبرى نادرست، شایعه رخ مى‏نماید؟ و صاحب آن را مى‏توان شایعه‏گر ویا عامل شایعه نامید؟ طریحى در مجمع‏البحرین در ذیل ماده شیع (15) در تبیین آیه‏«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى‏الذین آمنوا» (16) مى‏نویسد:
«اى یشیعونها عن قصد الاشاعة و محبة لها»مقصود از آیه، کسانى هستند که خبرى را با تمایل قلبى به قصد شایع شدن بر زبان مى‏آورند. اوهمچنین به نقل حدیثى از امام صادق‏علیه السلام مى‏پردازد که فرمود:
من قال فى مؤمن ما رات عیناه و سمعت اذناه کان من الذین قال الله فیهم ان‏الذین یحبون ان تشیع الفاحشة.
کسى که در باره انسان مؤمنى به قصد اشاعه فحشاء همراه با میل قلبى خود ذکر عمل نارواى واقع‏شده‏اى را بر زبان آورد، حتى عمل منکرى که با چشم خود آن را دیده و با گوش خود آن را شنیده‏است افشا کند از مصادیق آیه است.
شایعه در قرآن
قرآن از مساله افک (17) سخن به میان آورده و عمل منافقان و ساده اندیشان در جهت ترورشخصیت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را بازگو کرده و هشدارهاى لازم را ارایه داده است و در آیه 12 سوره نورمى‏خوانیم:
چرا هنگامى که این مساله (شایعه افک) را شنیدید، مردان و زنان باایمان نسبت‏به خود (وکسانى را که همچون خود آنان‏اند) گمان خیر نبردند؟! و نگفتند این دروغى بزرگ است.
در ادامه این آیه آمده است.
چرا شایعه‏گران چهار شاهد براى اثبات مدعاى خود ارائه ندادند چون نتوانستند از طریق چهارشاهد مدعاى خود را ثابت کنند در پیشگاه خدا در شمار دروغگویان‏اند. (18)
سپس پروردگار متعال مى‏فرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیاوالاخرة والله یعلم و انتم لا تعلمون‏». (19)
کسانى که دوست دارند تا زشتى‏ها میان مردم باایمان شایع شود، عذاب دردناکى براى آنان دردنیا و نیز آخرت مقرر شده است و خدا به رازهایى آگاهى دارد که شما از آن‏ها بى‏اطلاعید.
درس‏هایى از آیات
از این آیات اصول زیر به دست مى‏آید:
1) شایعه افکنى حرام است و اسلام، اهل آن را کیفر مى‏دهد و نکوهش مى‏کند.
2) نه تنها شایعه‏سازى حرام است، بلکه دوست داشتن اشاعه فحشا و حمایت و پشتیبانى ازشایعه‏سازان نیز حرام مى‏باشد.
3) کیفر شایعه فقط یک کیفر دنیایى نیست‏بلکه این عمل کیفر اخروى نیز دارد.
4) راز شدت عمل در برابر شایعه‏سازان و عوامل نشر اکاذیب و اشاعه زشتى‏ها را جز خداکسى نمى‏داند. این مساله گویاى اهمیت فراوانى است که اسلام براى امنیت عرض و آبروى افرادقایل است.
5) وظیفه شنونده شایعه در مورد افک آن است که از گوینده آن شهود طلب کند و تعداد شهوداو هم باید از چهار تن کمتر نباشند وگرنه وى را باید به عنوان دروغگوى شایعه‏پرداز قلمداد کند.
6) حد شایعه افک، حد قذف است و حد قذف همان حد اتهام در فقه اسلامى است.
7) گرچه شایعه‏ساز در آغاز یک تن است، ولى پخش کنندگان آن نیز شایعه‏ساز محسوب‏مى‏شوند.
8) شایعه، غالبا در باره برجستگان جامعه است.
افک‏بعضى از مفسران افک را کذب (20) مى‏دانند، اما صاحب‏نظرانى چون طبرسى در مجمع‏البیان‏مى‏گویند:
هر گونه دروغى را افک نمى‏گویند، دروغى که در جامعه، موجى بیافریند و اذهان‏را مشوش سازد افک است. (21)
به نظر مى‏رسد، بیشترین کاربرد کلمه افک، شایعه‏اى (22) باشد که پاى بهتان به عمل فحشا در میان‏باشد و باعث نگرانى جامعه شود.
روان‏شناسى شایعه مى‏گوید: انسان‏هاى داراى مشکلات روانى به ویژه آنان که داراى روحیه‏تفوق‏طلبى، کینه‏ورزى و انتقام‏جویى هستند دست‏به شایعه، علیه دیگران مى‏زنند و از حیث‏جامعه‏شناسى نیز شایعه از وجود جامعه‏اى بیمار و غرق در دوئیت و خصومت میان افرادحکایت دارد و با توجه به روحیات شایعه سازان به روشنى مى‏توان از انگیزه‏هاى آنان پى برد وباید دانست که جامعه، هر چه بیمارتر باشد، شایعه در آن زودتر پا مى‏گیرد و دیرتر از یاد مى‏رود.
اضطراب آفرینان (مرجفون)
از آیات مربوط به شایعه آیه 60 سوره احزاب است که مى‏فرماید: (23) اگر منافقان، بیمار دلان و اضطراب آفرینان (شایعه سازان) در مدینه دست ازکار ناستوده‏شان بر ندارند تو را علیه آنان بر مى‏گماریم و در آن صورت مدت کمى‏در مدینه اقامت‏خواهند داشت و بناچار باید در تبعید بسر ببرند.
هنگامى که رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم در جنگى شرکت مى‏جست، منافقین، بیمار دلان (گنه‏کاران‏ضعیف الایمان) و شایعه افکنان شایع مى‏کردند که پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم کشته شد و یا آنکه اسیر گردیدو... تا اضطراب، نگرانى، یاس و دلسردى در اجتماع مسلمانان پدید بیاید و هوس‏بازان و افرادضعیف‏الایمان دیگر هم آن را ترویج مى‏کردند. (24)
واژه مرجفون از ارجاف به معنى اضطراب است. مرجفون عبارتند از: اضطراب آفرینان ومتزلزل (25) کنندگان قلوب مردم.
در تفسیر قمى درباره آیه 60 سوره احزاب آمده است:
گروهى از مردم منافق در مدینه در غیاب رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم دست‏به شایعه مى‏زدند.
«نزلت فى قوم منافقین کانوا فى المدینة یرجفون برسول الله اذا خرج فى بعض غزواته یقولون‏قتل و اسر فیغتم المسلمون لذالک...».
آنان باعث اندوه و ناراحتى مسلمانان مى‏گشتند. از این رو دستور آمد:
«لا یجاورونک الا قلیلا - یعنى نامرهم باخراجهم من المدینه‏».
اینان به‏زودى باید اخراج شوند. در ادامه آن آمده است:
«ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا».
در روایت ابى‏الجارود از امام باقرعلیه السلام آمده است:
«فوجبت علیهم اللعنة‏». (26)
لعنت و نفرین بر ایشان واجب است. (27)
زمخشرى در کشاف، ملعونین را صفت‏شایعه پراکنان مى‏داند (28) فخر رازى یادآور مى‏شود که آنان‏سه گروه بودند که بعضى داراى روحیه نفاق و بعضى داراى روحیه فسق و فجور پیشگى و بعضى‏داراى روحیه شایعه‏گرى بودند. (29) ولى بعضى از مفسران مى‏نویسند آنان یک دسته از مسلمانان‏بودند که سه خصیصه را با هم داشتند. (30)
شایعه در نهج‏البلاغه
در نهج‏البلاغه شایعه‏گرى با عناوین مختلف نکوهش و به‏ویژه از واژه اقاویل درباره این گروه‏استفاده شده است. امام در یک جا از شایعه‏سازان به عنوان اشرار یاد مى‏کند. در خطبه 78نهج‏البلاغه مى‏خوانیم:
«فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون الیک باقاویل السوء». (31)
از نقل مطالبى که درباره آن اطلاع کافى ندارید پرهیز کن، زیرا اشرار، مطالب‏بى‏اساس یعنى شایعات را علیه من به گوش شما مى‏رسانند.
تاثیر شایعه‏گرى در روح گوینده
امام در جایى دیگر به شایعه سازان هشدار مى‏دهد، کلامى که بر زبان‏شان جارى مى‏شود تاثیرسوء در نفس خودشان نیز مى‏گذارد و در نامه اعمال‏شان به یادگار مى‏ماند. آن حضرت مى‏فرمود:
«الاقاویل محفوظة و السرائر مبلولة و کل نفس بما کسبت رهینة‏». (32)
گفتار آدمى بر جاى مى‏ماند و باطن آدمى نیز امتحان مى‏شود و هر کسى در گروکردار خویش است.
امام‏علیه السلام مى‏فرمود:
هر یک از شما که از عیب دیگران آگاهى دارد هنگامى که آن عیب را در خودنیز مى‏یابد از عیب‏جوئى خوددارى کند و اگر آن عیب را ندارد، باید خداى را شاکرباشد که از این‏گونه عیب‏ها پاک است.
اى مردم آن کس که از برادر مؤمنش استقامت در دین و درستى در کردار راسراغ دارد، باید به سخنانى که این و آن در باره‏اش مى‏گویند و شایعه‏پراکنى‏مى‏کنند گوش فرا ندهد. آگاه باشید گاهى تیرانداز تیرش به خطا مى‏رود. سخن‏باطل فراوان بر زبان جارى مى‏شود، زیرا خدا شنوا و گواه است. و بدانید که بین حق‏و باطل چهار انگشت فاصله است، یعنى میان گوش و چشم چهار انگشت‏بسته‏فاصله است. پس آنچه را که خود دیده‏اید و تردیدى در آن ندارید، حق است وآنچه را که از این و آن شنیده‏اید ناحق به حساب آورید. (33)
حکم شایعه در تاریخ
در ادیان پیشین، شایعه‏گران کیفر سنگینى داشتند. از آیه 62-60 سوره احزاب (34) به دست‏مى‏آید که در ادیان گذشته شایعه‏پراکنان کشته مى‏شدند. (35)
قابل ذکر است که شایعه‏اى که در آن اتهام به فحشاء باشد، حد آن هشتاد ضربه شلاق است،وگرنه تعزیر دارد. ولى شایعه‏اى که توسط منافقان علیه مؤمنان راستین به راه انداخته شود، حد آن‏تبعید و قتل است. عبدالله شبر در تفسیر آیه بالا مى‏نویسد:
در اقوام پیشین منافقان شایعه‏گر را مى‏کشتند. (36)
طبرسى نیز در مجمع‏البیان مجازات قتل و تبعید را براى منافقان ذکر مى‏کند و مى‏نویسد منافقان‏شایعه‏گر محکوم به تبعید و یا اعدام مى‏گشتند.
شایعه‏سازان چه‏کسانى هستند؟
1) کسى که دچار خشم و حالت انتقام جویى است‏به شایعه‏سازى علیه دیگران دست مى‏زند;
2) کسى که گرفتار گزافه‏گوئى بوده زبان او از اختیار عقل و ایمان او خارج شده و بر مبناى‏هواهاى نفسانى و خواسته‏هاى شیطانى سخن مى‏گوید و عادت به غیبت و تهمت و افتراء ویاوه‏گوئى‏هاى دیگر دارد، در این باره مرزى را نمى‏شناسد و به شایعه‏سازى مى‏پردازد.
3) کسى که خود معیوب است دوست دارد تا عیوب او شایع شده و افرادى همانند او درجامعه وجود داشته باشند. شایعه‏ساز اگر افراد مماثل خود را در جامعه نیابد از راه شایعه افکنى‏حضور توهمى و تخیلى در جامعه ایجاد مى‏کند; امام امیرالمؤمنین‏علیه السلام در این باره مى‏فرمایند:
«ذوواالعیوب یحبون اشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر فى معایبهم‏». (37)
آدم معیوب، دوست مى‏دارد تا عیوب مردم در میان جامعه فاش شود تا عذرى‏براى او فراهم آید.
4) کسى که در درون خود درباره برجستگى‏هاى دیگران احساس حقارت کند.
5) کسى که اهل شر است.
امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرمایند:
«فان شرار الناس طائرون الیک باقاویل السوء». (38)
افراد شرور و اشرار مردم، شایعات و نارواها مى‏پراکنند.
هشدارى از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم درباره شایعه‏پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم فرمود:
«انى لعرفت قوما یضربون صدورهم ضربا یسمعه اهل النار و هم الهمازون‏اللمازون الذین یلتمسون عورات المسلمین و یهتکون ستورهم و یشیعون فیهم‏من الفواحش ما لیس فیهم‏». (39)
گروهى را مى‏شناسم که در قیامت آنچنان به سینه آنان ضربه وارد مى‏شود که‏اهل جهنم صداى سینه آنان را مى‏شنوند و آنان کسانى‏اند که در پى اطلاع از عیوب وگناهان پنهانى دیگران بوده‏اند و به هتک حرمت و فاش کردن آنها مى‏پردازند وچیزهائى را علیه آنها شایعه مى‏کنند که آنان اهل آن نبودند.
اثرات منفى شایعه
جنگ روانى و اضطراب و نگرانى یکى از میوه‏هاى تلخ شایعه در جامعه است. پیامدهاى دیگرشایعه عبارتند از:
الف) تشدید کینه‏ها، خصومت‏ها و تفرقه و تضاد در میان افراد;
ب) اوج‏گیرى رذایل اخلاقى از جمله: اخلاق نارواى غیبت، دروغ، افتراء و...;
ج) روحیه بدخواهى و تقویت روحیه انتقام‏جوئى;
د)حریم شکنى و نادیده گرفتن حرمت افراد و زیرپا رفتن بسیارى از مؤلفه‏ها و قوانین اخلاقى واجتماعى;
ه) به مخاطره افتادن انتظام اجتماعى;
و) تضعیف روحیه دگر دوستى، فداکارى و مؤلفه‏هاى اتحاد، یگانگى و حس اخوت.
وظیفه مسلمین در برابر شایعه‏پردازى
در آغاز بر این نکته باید تاکید کرد که انسان باایمان مجاز نیست که به هر سخنى گوش فرا دهد.امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرمایند:
سامع القول شریک القائل (غرر الحکم).
شنونده سخن، شریک گوینده است از حیث کیفر یا پاداش.
چنانکه امام جوادعلیه السلام فرمودند:
«من اصغى الى ناطق فقد عبده‏» (40) کسى که گوش جان به کلام گوینده‏اى مى‏سپارد چنان است که او را مى‏پرستد.
و بر این اساس اگر گوینده، در هر وادى از خیر و شر توسن سخن بجهاند شنونده همراه اواست.
علاوه بر آن شنونده باید درباره آدم مؤمن دیگر پرده‏پوشى کند، چنانکه پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم‏فرمودند:
«لا یستر عبده مؤمن عورة عبد مؤمن الا ستره الله عورته یوم القیامة‏». (41) هیچ مؤمنى زشتى‏هاى بنده مؤمن دیگر را نمى‏پوشاند مگر آنکه خدا در قیامت‏زشتى‏هاى او را مى‏پوشاند.
و نیز آن حضرت فرمود:
«لا یؤمن العبد حتى یحب لاخیه ما یحب لنفسه من الخیر». (42)
انسان، مؤمن محسوب نمى‏شود مگر آنکه دوست‏بدارد براى دیگران آنچه راکه براى خود دوست مى‏دارد.
همچنین شنونده شایعه باید از گوینده - عامل نشر اکاذیب - چهار شاهد عادل جهت صدق‏منظور او (در صورتى که پاى اتهام به روابط نامشروع جنسى در کار باشد) بخواهد وگرنه باید به‏حرف او توجه نکند و یا آنکه او را به محکمه، یا به افرادى که از پى‏گیرى کنندگان مساله‏اند معرفى‏کند تا آنان قضیه را تعقیب کنند؟
وظیفه اصلى آن است که علاوه بر شایعه، بلکه گناه واقع شده نیز منتشر نشود.
امام هشتم‏علیه السلام فرمود:
«المذیع بالسیئة مخذول والمستتر بالسیئة مغفور». (43)
کسى که گناه را نشر مى‏دهد مطرود است و کسى که در استتار و فراموش شدن‏آن مى‏کوشد مشمول آمرزش الهى است.
فلسفه تحریم شایعه
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم تلاش وافر داشت تا گناهانى که در پنهانى انجام مى‏شود به شایع شدن وبدنامى جامعه منجر نشود. آن حضرت مى‏فرمود:
«من اذعى فاحشة کان کمبتدئها». (44)
کسى که عمل نارواى انجام یافته را فاش مى‏کند چنان است که خود آن را انجام داده است.
مردى به امام هفتم گفت چیزى به کسى (که داراى ایمان به خدا و پایبند به دستوارت دین‏است) نسبت مى‏دهند و نسبت دهندگان از افراد با وثوق‏اند ولى وقتى با آن شخص صحبت کردم‏آن را به شدت انکار کرد و من در شک واقع شده‏ام چه کنم؟ امام فرمود:
«کذب سمعک و بصرک عن اخیک‏». (45) در این هنگام، گوش وچشم خود را تکذیب کن.
کیفر شایعه
کیفر شایعه دنیوى و اخروى است. کیفر دنیوى، حد و لعن و مذمت و نکوهش است. و کیفراخروى عذاب قبر در برزخ و دخول در آتش قیامت است.
حد شایعه (اگر اتهام به زنا و عمل فحشا باشد) همان حد قذف (افتراء) 80 ضربه شلاق است‏و از آن پس دیگر گواهى شایعه‏گر پذیرفته نمى‏شود. در باب قذف، در قرآن مى‏خوانیم:
«والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة ولا تقبلوا لهم‏شهادة ابدا». (46)
هنگامى که آیات شایعه نازل و حکم کیفرى شایعه‏گر مشخص شد رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم‏دست‏اندرکاران شایعه در باره عایشه را فرا خواند. آنان عبارت بودند از: 1) حسان بن ثابت، یکى‏از شعراى نامدار رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، 2) حمنه، دختر زینب همسر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، 3) عبدالله بن‏ابى سلول یکى از منافقان مدینه، 4) مسطح بن اثاثة (یکى از مهاجران و از رزمندگان جنگ بدر، اوپسرخاله ابوبکر بود).
اینان آلت دست منافق معروف عبدالله بن ابى سلول شده بودند. رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم آنان را فراخواند و حد شایعه در باره آنان را اجراء کرد. ولى عبدالله ابى سلول را دو حد زد. زیرا، اولا:شکستن حریم پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و افتراء به همسر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم کیفر مضاعف دارد و ثانیا: شایعه‏سازو ناشر آن مساوى نیستند. او شایعه آفرید و نیز به نشر آن اقدام کرد و دیگران فقط به نشر شایعه(اکاذیب) دست زدند. مى‏توان گفت که این از موارد ویژه است که هم حق الناس است و هم حق‏الله.
سیوطى در تفسیر جلالین یادآور مى‏شود که «عذاب الیم‏» در دنیا حد قذف و در آخرت دخول‏در جهنم است‏بخاطر آنکه این مساله یکى از حقوق الهى است که آتش را در پى دارد. (47)
فخر رازى کیفر دنیوى را اجراء حد و نیز لعن و نفرین و مذمت و نکوهش و کیفر اخروى راعذاب قبر و عذاب در قیامت مى‏داند. (48)
همچنین; سیوطى در تفسیر الدرالمنثور نقل مى‏کند: کسى که از عمل فحشا در جامعه تبلیغ‏مى‏کند باید کیفر شود گرچه سخن او صادق باشد.
«من اشاع الفاحشة فعلیه النکال و ان کان صادقا».
اما در باب شایعه‏اى که اتهام به فحشا نباشد شایعه‏گر، از مصادیق ملعونین در آیه 61 سوره‏احزاب است، از این رو لعن و نفرین مى‏شود و گواهى و شهادت دادن او از اعتبار ساقط و تعزیرمى‏شود.
کیفر مردم آزارى
راوى مى‏گوید از امام صادق شنیدم که فرمود:
باید آماده جنگ با خدا باشد کسى که بنده باایمان مرا بیازارد و از غضب من در امان است کسى‏که به اکرام و احترام بنده مؤمن من اقدام مى‏کند. (49)
شیخ طوسى در کتاب نهایة در بحث‏حدود مى‏گوید:
«... و کل کلام یؤذى المسلمین فانه یجب على قائله التعزیر... و من نبز مسلما او اغتابه وقامت علیه البینه ادب‏». (50)
هر سخنى که مایه آزار مسلمانان شود واجب است گوینده‏اش تعزیر شود و همچنین کسى که ازمسلمانان عیب‏جویى به عمل آورد و یا از آنان غیبت نماید و بر این مساله بینه‏اى گواهى دهد، بایدتادیب شود.
وى در ادامه مى‏نویسد:
«و شاهدا الزور یجب ان یؤدبا و یشهرا فى قبیلتهما او قومهما و یعزما بما شهدا به ان کانا قداتلفا بشهادتهما شیئا». (51)
کسانى که به ناحق گواهى دهند باید تادیب شوند و در میان قبیله خود باید گردانده شوند و نیزباید در صورتى که گواهى آنان مایه تلف شدن مالى شود، غرامت پرداخت کنند.
در باب شایعه‏سازى نیز باید توجه داشت که بعضى از افراد، هم شایعه‏گرند، هم مؤذى‏مؤمن‏اند و هم عملشان نوعى شهادت ناحق محسوب مى‏شود، بنابراین کیفر چندگانه‏اى متوجه‏آنان است.
علامه حلى در تبصره مى‏نویسد:
«و کذا یعزرفى کل قول موجب للاستخفاف‏». (52)
هر سخنى که مایه تضعیف شخصیت دیگران شود تعزیر دارد.
فلسفه شدت کیفر شایعه‏گر
فلسفه اصلى سخت‏گیرى‏هاى اسلام در برابر شایعه‏گران را مى‏توان در نکات زیر جستجو کرد:
الف) محیط سالم، روحیه انسان را به سوى سلامتى سوق مى‏دهد چنانکه محیط فاسدزمینه‏هاى گرایش به سوى فساد را در آدمى تقویت مى‏نماید بنابراین، اسلام بر این حقیقت تاکیددارد تا افراد در محیط اجتماعى، از یکدیگر جز خیر و سخن از پاکى‏ها، موفقیت‏ها و تکامل‏نشنوند و در جامعه جز مظاهر تعالى و طهارت روحى و ترقى و تکامل در زندگى نبینند.
ب) حفظ قداست و حرمت محیط اجتماع اسلامى وظیفه همگان است و در راستاى حفظحرمت محیط اجتماعى باید سیطره باطل را در جامعه محدود و تضعیف کرد و کم کم آن را از بین‏برد. و مظاهر منکر و اعمال ناشایسته را باید از راه‏هاى مختلف متروک کرد. در حدیث آمده است،«الباطل یموت بترک ذکره‏» با دم نزدن از اعمال ناباب، در برخى از موارد، منکر و باطل از بین‏مى‏رود. و بدیهى است که اجراء حدود الهى بدان خاطر است که ابهت عمل حرام نقض نشود. کسى که مى‏داند نباید در پى حرام برود، اما بشنود یا ببیند همه و همگان از آن دم مى‏زنند، روحیه‏گرایش به فحشا و قانون شکنى در او تقویت مى‏شود; لذا فلسفه اجراء حد یا تعزیر آن است که‏مردم بدانند که حریم‏شکنان و کسانى که دستورات خدا را زیر پا مى‏نهند مورد تنفر خواهند بود.
شایعه در مکتوب عرفانى امام خمینى‏قدس سره
در مکتوب عارفانه عارف پیر، خمینى کبیرقدس سره به پسرش حاج سید احمد خمینى‏قدس سره که به نام‏نقطه عطف انتشار یافته است مى‏خوانیم:
پسرم! گاهى مى‏بینم از تهمتهاى ناروا و شایعه پراکنى‏هاى دروغین اظهارناراحتى و نگرانى مى‏کنى. اولا باید بگویم تا زنده هستى و حرکت مى‏کنى و تو رامنشا تاثیرى بدانند، انتقاد و تهمت و شایعه سازى علیه تو، اجتناب‏ناپذیر است;عقده‏ها زیاد و توقعات، روزافزون و حسادت‏ها، فراوان است. آن کس که فعالیت دارد گرچه صد در صد براى خدا باشد از گزند بدخواهان نمى‏تواند به دور باشد.من خود یک عالم بزرگوار متقى را که تا به ریاست جزئى نرسیده بود براى او جزخیر به حسب نوع نمى‏گفتند و تقریبا مورد تسالم اهل علم و دیگران بود به مجردآن که توجه نفوس به او جلب شد و شاخصیتى دنیاوى - ولو ناچیز - نسبت‏به‏مقامش پیدا کرد، مورد تهمت و اذیت‏شد و حسادت‏ها و عقده‏ها به جوش آمد و تادر قید حیات بود این مسایل نیز بود.
امام در ادامه این صحیفه الهى به تفسیر آیات تقوى پرداخته مى‏نویسد:
این تقوى، تقواى از اعمال ناشایسته نیست تقواى از توجه به غیر است، تقواى ازاستمداد و عبودیت غیر حق است، تقواى از راه دادن غیر او جل و علا به قلب است،تقواى از اتکال و اعتماد به غیر خداست، آنچه مى‏بینى همه ما و مثل ما بدان مبتلااست و آنچه باعث‏خوف من و تو از شایعه‏ها و دروغ‏پراکنى‏ها است و خوف از مرگ‏و رهائى از طبیعت و افکندن خرقه نیز از این قبیل است که باید از آن اتقاء نمود ودر این صورت مراد از «ولتنظر نفس ما قدمت لغد» افعال قلبى است که درملکوت، صورتى و در فوق آن نیز صورتى دارد و خداوند خبیر است‏به خطرات قلب‏همه.
پسرم براى ماها که از قافله «ابرار» عقب هستیم. یک نکته دلپذیر است و آن‏چیزى است که به نظر من شاید در ساختن انسان که در صدد خود ساختن است‏دخیل است. باید توجه کنیم که منشا خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان ازانتقاداها و شایعه افکنى‏ها حب نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است; ماهامیل داریم که دیگران ثناگوى ما باشند.
[این گونه مسایل] همچون عمل جراحى دردناکى که موجب سلامت مریض‏مى‏شود. آنانکه با ثناهاى خود ما را از جوار حق دور مى‏کنند، دوستانى هستند که بادوستى خود به ما دشمنى مى‏کنند و آنان که مى‏پندارند با عیب‏گوئى و فحاشى وشایعه‏سازى به ما دشمنى مى‏کنند دشمنانى هستند که با عمل خود ما را اگر لایق‏باشیم اصلاح مى‏کنند و در صورت دشمنى به ما دوستى مى‏نمایند. من و تو اگر این‏حقیقت را باور کنیم و حیله‏هاى شیطانى و نفسانى بگذارند، واقعیات را آنطور که‏هستند ببینیم، آنگاه از مدح مداحان و ثناى ثنا جویان آن‏طور پریشان مى‏شویم که‏امروز از عیب جویى دشمنان و شایعه سازى بدخواهان; و عیب جویى را آن گونه‏استقبال مى‏کنیم که امروز از مداحى‏ها و یاوه گویى‏هاى ثناخوانان. اگر از آنچه ذکرشد به قلبت‏برسد، از ناملایمات و دروغ پردازیها ناراحت نمى‏شوى و آرامش قلب‏پیدا مى‏کنى، که ناراحتى‏ها اکثرا از خودخواهى، است. خداوند همه ما را از آن نجات‏مرحمت فرماید. (53)
راه‏هاى درمان بیمارى شایعه سازى
تردیدى نیست که شایعه‏گر، را باید به چند مساله توجه داد:
1) شایعه‏پرداز باید به این حقیقت‏بیندیشد که مشمول نفرین الهى و در شمار دروغگویان‏است. قرآن، در برخى از موارد، رسما از کذب و کذاب نکوهش مى‏کند و در برخى دیگر نیز باآهنگى دیگر آن را مذمت کرده است از جمله مى‏فرماید:
«قتل الخراصون الذین هم فى غمرة ساهون‏». (54)
مرگ بر دروغگویان، آن کسانى که در جهل و غفلت غوطه‏ورند.
خراصون کسانى هستند که مطلب بى‏اساس را به دیگران انتقال مى‏دهند.
طبرسى در جوامع الجامع مى‏نویسد:
«الخراصون... الکذابون المقدرون مالا یصح و هم اصحاب القول المختلف‏».
خراصون به آن دسته از دروغگویانى گویند که مطلب را بر زبان‏ها مى‏اندازند و از هر درى سخن‏مى‏گویند.
خراصون، به کسانى گفته مى‏شود که آراء و اقوال مختلف پیرامون عقائد و ایمان از آنان بر زبان‏جارى مى‏شود. اینان در اقوال و گفتار خود دقت ندارند و گاهى به نقل مطالب بى‏اساس‏مى‏پردازند، مطالب دروغ را بر زبان مى‏آورند و در اثر غفلت و جهالت‏خود بدان توجه نمى‏کنند. (55)
2) به اهل شایعه باید توجه داد که از دیدگاه اسلام، مجاز نیست که هر چیزى را بر زبان آوردچنانکه امیرالمؤمنین‏علیه السلام در نهج‏البلاغه مى‏فرماید:
«لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم‏». (56)
3) انسان باایمان در پرهیز از سخنان ناروا، از گفتن سخنان خوب نیز تا حدودى باید خوددارى‏ورزد. به فرموده امام صادق‏علیه السلام:
«المؤمن ملجم‏». (57)
و امیرالمؤمنین‏علیه السلام فرمود:
«اذا تم العقل نقص الکلام‏». (58)
4) حقیقت پیشگى و واقع‏گرایى را پیشه خود ساختن، یکى از راه‏هاى رهایى از بیمارى‏شایعه‏سازى است. امام هفتم‏علیه السلام به هشام، این چنین رهنمود داد:
اى هشام! اگر در دست تو دانه گردویى است ولى همه مردم آن را جواهر پنداشته‏اند این پندار،تو را سود نبخشد چون، مى‏دانى که آنچه در دست تو است گردوئى بیش نیست. همچنین اگر درمیان مشت تو، جواهرى باشد، لکن مردم آن را گردو قلمداد کرده‏اند در این صورت نیز این پندار،واقعیت را دگرگون نمى‏سازد و زیانى به تو نمى‏رسد. (59)
5) پرهیز از خوشبینى بى‏جا یکى از راه‏هاى درمان و رهایى از بیمارى شایعه سازى است.گرچه نباید بدون دلیل، به دیگران و سخنى که از آنان شنیده مى‏شود بدبین بود ولى زمان‏شناسى‏را نیز نباید از نظر دور داشت. زیرا گاهى در جامعه ناامنى در باب گفتار و نیز تهاجم به حیثیت وآبروى افراد، حاکم است. امیرالمؤمنین‏علیه السلام‏فرمود:
چیزى که از برادر مؤمن خود شنیده و یا دیده‏اى که به ظاهر ناپسند جلوه مى‏کند، تلاش کن تاآن را به وجه احسن، تفسیر و تحلیل کنى مگر آنجا که بر جامعه، ناهنجارى از حیث‏خصلت،بدخواهى و عدم صداقت و صمیمیت میان افراد غلبه دارد و تباهى، تاروپود آن را فرا گرفته‏است. (60)
همچنین آن حضرت فرمود:
در جامعه بیمار، اگر کسى خوشبینى را پیشه خود ساخته و از این راه، ضربه‏اى به او وارد شود،جز خود را ملامت نکند. (61)
چنانکه امام هادى‏علیه السلام فرمودند:
هنگامى که زمانه به گونه‏اى است که عدالت و ایمان در میان مردم حاکمیت دارد در این‏صورت، نباید بى‏جهت‏به دیگران بدبین بود، مگر در مورد کسى که بى‏عدالتى از او دیده شده‏باشد. ولى اگر زمانه عکس آن باشد و بى‏عدالتى و لاابالى‏گرى بر مردم حاکم باشد در این صورت‏نباید به مردم اعتماد جست، بلکه باید به آنان سوء ظن داشت مگر در باره کسى که شایستگى وعدالت او به اثبات رسیده باشد. (62)
6) اجراء تعزیر و یا حد الهى درباره شایعه‏گر یکى از راه‏هاى مبارزه با این عمل شوم است.
7) به شایعه‏گر باید توجه داد که عمل تو بدترین شیوه مردم آزارى است.
8) به شایعه‏گر باید توجه داد که عمل تو نوعى جنگ با خداست.
9) به شایعه‏گر باید توجه داد که گواهى و شهادت تو در جامعه از اعتبار ساقط است.
10) پرهیز از پرحرفى.
پرهیز از پرحرفى و روى آوردن به کم حرفى یا سکوت حکیمانه آدمى را از بیمارى شایعه ونارواگوئى نجات مى‏دهد. زیرا پرحرفى به هرزه‏گویى منجر مى‏شود. به قول امیرالمؤمنین‏علیه السلام:
آن کس که زیاد سخن مى‏گوید زیاد اشتباه مى‏کند، و آن کس که زیاد اشتباه کندحیایش کم مى‏شود و کسى که حیاتش کم شود، پارسائیش نقصان مى‏پذیرد و کسى که‏پارسائیش نقصان پذیرد، قلبش مى‏میرد و کسى که قلبش بمیرد، داخل دوزخ مى‏شود وآن کس که به عیب‏هاى مردم چشم بدوزد و آن را شماره کند ولى همانها را خود داراباشد احمق واقعى است. (63)
1) اسراء، 36.
2) اسراء (17): 36.
3) ر.ک: فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 3، ص 192.
4) فخر رازى، تفسیر کبیر، نشر دارالفکر، ج 20، ص 211، علامه طباطبائى، المیزان، ج 13، ص 94.
5) یس (36): 64.
6) ر.ک: نهج‏البلاغه، حکمت، شماره 383.
7) ر.ک: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 275.
8) ر.ک: دهخدا، لغت‏نامه، واژه شایعه.
9) ر.ک: نرمان، ل، مان، اصول روانشناسى، ترجمه دکتر ساعتچى، فصل لغت نامه، جلد دوم، ص 649.
10) ر.ک: راغب، مفردات، ماده شیع.
11) ر.ک: داستان بازگشت رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم از جنگ بنى مصطلق و پیش‏آمدن مساله افک، همین نوشتار.
12) نهج‏البلاغه، حکمت، 461.
13) نور (24): 19.
14) وسایل الشیعه، ج 12، ص 296، چاپ جدید.
15) طریحى، مجمع‏البحرین، ج 4ص 354، نشر دارالهدى.
16) نور (24): 19.
17) طبرسى، مفسر مجمع‏البیان ذیل آیه افک مى‏نویسد: هر گونه دروغى را افک نمى‏گویند بلکه به دروغ مهم که مساله را دگرگون درجامعه معرفى مى‏نماید، افک گفته مى‏شود.
18) لولا اذ سمعتوه ظن المؤمنین والمؤمنات بانفسهم خیرا و قالوا هذا افک مبین (نور - 11).
19) نور (24): 19.
20) ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج 3، ص 447، ذیل آیه 19 سوره نور.
21) ر.ک: طبرسى، مجمع البیان، ذیل آیه 19، سوره نور.
22) ر.ک: طریحى، مجمع‏البیان، ماده افک.
23) لئن لم ینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا ملعونین اینماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا. (س 31، 61)
24) ر.ک: علامه طباطبائى، المیزان، ج 6، ص 345 و 340، والذین یشیعون الاخبار الکاذبة فى المدینة لالقاء الاضطراب بین المسلمین.
25) الرجفة: الزلزلة (کشاف ج 3، ص 561) سمى بها الخبر الکاذب لتزلزله.
26) على بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 199.
27) ر.ک: تفسیر شبر، ذیل آیه 60 سوره احزاب.
28) ر.ک: زمخشرى، الکشاف، ج 3، چاپ البلاغه، ص 561.
29) ر.ک: تفسیر کبیر، ج 25، ص 261.
30) ر.ک: فخر رازى، ج 25، ص 232، ذیل آیه 61 احزاب.
31) ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه 78.
32) ر.ک: نهج‏البلاغه، حکمت، شماره 343.
33) فلیکفف من علم منکم عیب غیره لما یعلم من عیب نفسه، و لیکن الشکر شاغلا له على معافاته مما ابتلى به غیره، ایها الناس من‏عرف من اخیه وثیقة دین و سداد طریق، فلا یسمعن فیه اقاویل الرجال (الناس) اما انه قد یرمى الرامى، و تخطى‏ء السهام، و یحیل‏الکلام، و باطل ذلک یبور، والله سمیع و شهید. اما انه لیس بین‏الحق و الباطل الا اربع اصابع فسئل علیه‏السلام، عن معنى قوله هذا،فجمع اصابعه و وضعها بین اذنه و عینه ثم قال:
الباطل ان تقول سمعت، والحق ان تقول رایت! ر.ک: نهج‏البلاغه، نامه 141.
34) لئن لم ینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا ملعونین اینماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا سنة الله فى الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا).
35) ر.ک: تفسیر شبر ذیل آیه 60 سوره احزاب (فى الذین خلوا من قبل: من الامم الماضیة فى منافقینهم المرجفون للمومنین).
36) ر.ک: تفسیر شبر، ذیل آیه 60 سوره احزاب.
37) غرر الحکم.
38) ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه 78.
39) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183، ذیل آیه 19 نور.
40) ر.ک: مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 94 و ج 72، ص 264.
41) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183، ذیل آیه 19 نور.
42) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183 ذیل آیه 19 نور.
43) کلینى، اصول کافى، ج 2، باب سترالذنوب.
44) اصول کافى، باب التعبیر، ر.ک: ابن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ذیل آیه 19، سوره نور.
45) ر.ک: ابن جمعه، نورالثقلین، ذیل آیه 19، سوره نور.
46) نور (24): 25.
47) ر.ک: سیوطى، تفسیرالجلالین، ذیل آیه.
48) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183.
49) ر.ک: حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 8، باب 145 کتاب الحج. راوى مى‏گوید: سمعت الصادق یقول: قال الله عزوجل لیاذن بحرب منى‏من اذى عبدى المؤمن ولیامن غضبى من اکرم عبدى المؤمن.
50) ر.ک: شیخ طوسى، النهایة مبحث الحدود، نشر قدس محمدى قم، ص 728-729.
51) ر.ک: شیخ طوسى، النهایة مبحث الحدود، نشر قدس محمدى قم، ص 728-729.
52) ر.ک: الحسن الحلى، تبصرة المتعلمین، فى القذف، نشر طهران، ص 187.
53) ر.ک: حضرت امام خمینى‏قدس سره، نقطه عطف، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام چاپ اول، بهار 1369.
54) ذاریات (51): 10.
55) ر.ک: فیض کاشانى، تفسیرالصافى، ذیل آیه 10 سوره الذاریات.
56) ر.ک: نهج‏البلاغه، قصار.
57) ر.ک: بحارالانوار، ج 75، ص 275، روایات 8.
58) ر.ک: نهج‏البلاغه، قصار، 71.
59) امام هفتم‏علیه السلام فرمود:
یا هشام لو کان فى یدک جوزة و قال الناس لؤلؤة ما کان ینفعک و انت تعلم انها جوزة ولو کان فى یدک لؤلؤة و قال الناس انهاجوزة ما ضرک و انت تعلم انها لؤلؤء. تحف العقول، بخش امام هفتم، ص 386.
60) قال امیرالمؤمنین‏علیه السلام ضع امر اخیک على احسنه حتى یاتیک منه ما یغلبک ولا تظنن بکلمة خرجت من اخیک سوء و انت تجدلها فى الخیر محتملا. بحار، ج 75، ص 196.
61) در نهج‏البلاغه آمده است: اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزیة فقد ظلم و اذااستولى الفساد على الزمان و اهله فما حسن رجل الظن برجل فقد غرر .
62) الامام الهادى‏علیه السلام: اذا کان زمان العدل فیه اغلب من الجور فحرام ان یظن باحد سوء حتى یعلم ذالک منه و اذا کان زمان الجوراغلب فیه من العدل فلیس لاحد این یظن باحد خیرا ما لم یعلم ذلک منه. ر.ک: بحار الانوار، ج 78، ص 370.
63) و من کثر کلامه کثر خطوه، و من کثر خطوه قل حیاؤه، و من قل حیاؤه قل ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل‏النار، و من نظر فى عیوب الناس فانکرها، ثم رضیها لنفسه، فذلک الاحمق بعینه. ر.ک: نهج‏البلاغه، کمت‏شماره 3449.

تبلیغات