شایعه درقرآن و روایات
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پیشگفتار
اسلام همواره به انسان توصیه مىکند تا درباره آنچه به آن یقین و علم ندارد، زبان نگشاید همچنان کهمىفرماید:
«لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا». (1)
به چیزى که علم و اطمینان ندارى، اعتماد مکن و آن را بر زبان میاور، زیرا گوش و چشم و دل و اندیشه آدمىمسوول خواهند برد. امام سجادعلیه السلام به یکى از حاضران در جلسه خود فرمود:
«لیس لک ان تکلم بما شئت».
هر گونه که دلتبدان مایل است، نمىتوانى لب بگشایى.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم نیز فرمودهاند:
«رحم الله عبدا قال خیرا فغنم او صمت فسلم»خدا بیامرزد کسى را که کلام خداپسندى را بر زبان آورد و پاداش گیرد و یا آنکه سکوت حکیمانه کند و (از مبتلاشدن به کیفر سخنان ناستوده) سالم بماند.
امام سپس فرمود:
«و لیس لک ان تسمع ما شئت لان الله یقول: ان السمع والبصر...» (2) تو آزاد نیستى به هر سخنى که دلتبدان تمایل دارد، گوش فرا دهى، زیرا خداى عز و جل مىفرماید: گوش وچشم و... مسؤولیت دارند. (3) هر یک از ابزار ادراکى، اعم از حس ظاهر - سمع و بصر و...- و حس باطن- عقل و اندیشه و...- حجت الهىاندو آدمى با در اختیار داشتن چنین ابزارى مسؤول است و باید در صراط صحیح گام بردارد. (4)
در سوره «یس» مىخوانیم:
«الیوم نختم على افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون». (5)
امروز دهانهاى آنها را مىبندیم، در حالى که دستها و پاهاى آنان علیه آنان گواهى وشهادت مىدهند.
گاهى حتى اخبارى که به آن اعتماد و یقین داریم را نیز نباید براى دیگران بازگو کنیم، بلکه بایدعاقبت و نتیجه آن را نیز بسنجیم. چنانکه امیرالمؤمنینعلیه السلام مىفرماید:
«لا تقل مالا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم». (6)
نه تنها چیزى که علم ندارى، بازگو مکن بلکه همه آنچه را که مىدانى را نیز مگو. خواجه عبداللهانصارى مىگوید:
جز، راست نباید گفت هر راست نشاید گفت
اسلام به صمت و کمگوئى، متین و استوار گوئى - حق گوئى - پرهیز از اضافهگوئى و هرزهگوئى توصیه و تاکید کرده است و به فرموده امام صادقعلیه السلام:
«المؤمن ملجم». (7)
انسان باایمان در سخن گفتن، محدود و زبان او بسته است.
شایعه چیست؟
شایعه خبر بىاساسى است (8) که گوینده آن را براى ترور شخصیت انسان برجسته و آبرومند و یاهر موضوع دلخواه - فردى یا اجتماعى - در جامعه نشر مىدهد.
در فصل لغتنامه اصول روانشناسى آمده است:
هر گزارش تایید نشده یا شرح یک حادثه که آزادانه - بدون توجه به راستى و نادرستى آن -دهن به دهن مىگردد را شایعه گویند. (9)
در معناى لغوى شایعه، انتشار خبر، نهفته است - چنانکه راغب در مفردات (10) بدان اشاره دارد-لکن خبرى بىاساس و یا ناروایى که در میان مردم زبان به زبان گردد.
ویژگىهاى شایعه
الف) شایعه داراى پشتوانه است، یعنى فرد یا افرادى در نشر آن دست اندرکارند و بار تهمتهاو غیبتها و... را بر دوش دارند;
ب) شایعه مرز ناشناس است و تیر آن به سوى هر کسى نشانه مىرود;
ج) شایعه عمر کوتاهى دارد و پس از چندى از شدت آن کاسته مىشود و شیرینى و لذت آنبراى بانیان آن به تلخى بدل مىشود زیرا همیشه آفتاب پشت ابر نمىماند;
د) شایعه، افراد ساده و بیمار دل را مىفریبد;
ه) آدمهاى مغرض، حسود، معیوب و کج فهم به بیمارى شایعهسازى و شایعه پراکنى مبتلامىشوند.
کسى کرده بى آبروئى بسى چه غم دارد از آبروى کسى
شایعه در دیدگاه اسلام از گناهانى است که داراى کیفر دنیوى و اخروى است. (11)
شایعه سازى
1) شایعه سازى گاهى بار سیاسى ویژهاى دارد. چنانکه دولتهاى توطئهگر و سلطه جو علیهدولتها و مردم انقلابى دیگر جوامع دستبه شایعه و جنگ روانى مىزنند. 2) و گاهى هم باراخلاقى و اجتماعى دارد. چنانکه توسط بدخواهان، حسودان و کسانى که داراى احساسحقارتاند علیه برجستگان جامعه انجام مىگیرد. 3) و گاهى نیز بار انتقام جویى دارد که بهمضمون «الغیبة جهد العاجز» صورت مىگیرد. (12)
قرآن کریم شایعهسازان را مستحق عذاب الیم دانسته و مىفرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا والآخرة واللهیعلم و انتم لا تعلمون». (13)
آنان که دوست دارند در جامعه اسلامى، کار منکرى را اشاعه (شهرت) دهند، در دنیا و آخرتبه عذاب دردناک دچار خواهند شد و خدا از عاقبتسخت آنان باخبر است و شما از آن خبرندارید.
ظاهر آیه این نکته را در بر دارد که عذاب الیم مربوط به اشاعه فحشا است گرچه تعمیم آن را نمىتوان از نظردور داشت زیرا تنقیح مناط حکم مىکند در اشاعه سایر منکرات نیز این چنین باشد زیرا واژه فاحشه اختصاص بهفحشا ندارد بلکه به همه گونه ناروا و منکرات، اطلاق مىشود. لذا این واژه در حدیث معروف نبوى در مقابل «خیر»قرار گرفته است.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله فرمود:
«من سمع فاحشة فافشاها کان کمن اتاها و من سمع خیرا فافشاه کان کمن عمله».
کسى که از عمل منکرى باخبر شود و آن را افشا کند، چنان است که خود، آن را انجام دادهاست و کسى که از کار نیک و شایستهاى مطلع گردد و آن را افشاء نماید بسان کسى است که آن راانجام داده است. (14)
پس مىتوان گفت که عذاب الیم در آیه 19 سوره نور، اختصاص به اشاعه فحشا نداشته و درهمه موارد اشاعه منکرات کاربرد دارد.
شایعه چیست؟ و شایعهگر کیست؟
آیا با یکبار نقل کردن خبرى نادرست، شایعه رخ مىنماید؟ و صاحب آن را مىتوان شایعهگر ویا عامل شایعه نامید؟ طریحى در مجمعالبحرین در ذیل ماده شیع (15) در تبیین آیه«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فىالذین آمنوا» (16) مىنویسد:
«اى یشیعونها عن قصد الاشاعة و محبة لها»مقصود از آیه، کسانى هستند که خبرى را با تمایل قلبى به قصد شایع شدن بر زبان مىآورند. اوهمچنین به نقل حدیثى از امام صادقعلیه السلام مىپردازد که فرمود:
من قال فى مؤمن ما رات عیناه و سمعت اذناه کان من الذین قال الله فیهم انالذین یحبون ان تشیع الفاحشة.
کسى که در باره انسان مؤمنى به قصد اشاعه فحشاء همراه با میل قلبى خود ذکر عمل نارواى واقعشدهاى را بر زبان آورد، حتى عمل منکرى که با چشم خود آن را دیده و با گوش خود آن را شنیدهاست افشا کند از مصادیق آیه است.
شایعه در قرآن
قرآن از مساله افک (17) سخن به میان آورده و عمل منافقان و ساده اندیشان در جهت ترورشخصیت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را بازگو کرده و هشدارهاى لازم را ارایه داده است و در آیه 12 سوره نورمىخوانیم:
چرا هنگامى که این مساله (شایعه افک) را شنیدید، مردان و زنان باایمان نسبتبه خود (وکسانى را که همچون خود آناناند) گمان خیر نبردند؟! و نگفتند این دروغى بزرگ است.
در ادامه این آیه آمده است.
چرا شایعهگران چهار شاهد براى اثبات مدعاى خود ارائه ندادند چون نتوانستند از طریق چهارشاهد مدعاى خود را ثابت کنند در پیشگاه خدا در شمار دروغگویاناند. (18)
سپس پروردگار متعال مىفرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیاوالاخرة والله یعلم و انتم لا تعلمون». (19)
کسانى که دوست دارند تا زشتىها میان مردم باایمان شایع شود، عذاب دردناکى براى آنان دردنیا و نیز آخرت مقرر شده است و خدا به رازهایى آگاهى دارد که شما از آنها بىاطلاعید.
درسهایى از آیات
از این آیات اصول زیر به دست مىآید:
1) شایعه افکنى حرام است و اسلام، اهل آن را کیفر مىدهد و نکوهش مىکند.
2) نه تنها شایعهسازى حرام است، بلکه دوست داشتن اشاعه فحشا و حمایت و پشتیبانى ازشایعهسازان نیز حرام مىباشد.
3) کیفر شایعه فقط یک کیفر دنیایى نیستبلکه این عمل کیفر اخروى نیز دارد.
4) راز شدت عمل در برابر شایعهسازان و عوامل نشر اکاذیب و اشاعه زشتىها را جز خداکسى نمىداند. این مساله گویاى اهمیت فراوانى است که اسلام براى امنیت عرض و آبروى افرادقایل است.
5) وظیفه شنونده شایعه در مورد افک آن است که از گوینده آن شهود طلب کند و تعداد شهوداو هم باید از چهار تن کمتر نباشند وگرنه وى را باید به عنوان دروغگوى شایعهپرداز قلمداد کند.
6) حد شایعه افک، حد قذف است و حد قذف همان حد اتهام در فقه اسلامى است.
7) گرچه شایعهساز در آغاز یک تن است، ولى پخش کنندگان آن نیز شایعهساز محسوبمىشوند.
8) شایعه، غالبا در باره برجستگان جامعه است.
افکبعضى از مفسران افک را کذب (20) مىدانند، اما صاحبنظرانى چون طبرسى در مجمعالبیانمىگویند:
هر گونه دروغى را افک نمىگویند، دروغى که در جامعه، موجى بیافریند و اذهانرا مشوش سازد افک است. (21)
به نظر مىرسد، بیشترین کاربرد کلمه افک، شایعهاى (22) باشد که پاى بهتان به عمل فحشا در میانباشد و باعث نگرانى جامعه شود.
روانشناسى شایعه مىگوید: انسانهاى داراى مشکلات روانى به ویژه آنان که داراى روحیهتفوقطلبى، کینهورزى و انتقامجویى هستند دستبه شایعه، علیه دیگران مىزنند و از حیثجامعهشناسى نیز شایعه از وجود جامعهاى بیمار و غرق در دوئیت و خصومت میان افرادحکایت دارد و با توجه به روحیات شایعه سازان به روشنى مىتوان از انگیزههاى آنان پى برد وباید دانست که جامعه، هر چه بیمارتر باشد، شایعه در آن زودتر پا مىگیرد و دیرتر از یاد مىرود.
اضطراب آفرینان (مرجفون)
از آیات مربوط به شایعه آیه 60 سوره احزاب است که مىفرماید: (23) اگر منافقان، بیمار دلان و اضطراب آفرینان (شایعه سازان) در مدینه دست ازکار ناستودهشان بر ندارند تو را علیه آنان بر مىگماریم و در آن صورت مدت کمىدر مدینه اقامتخواهند داشت و بناچار باید در تبعید بسر ببرند.
هنگامى که رسولخداصلى الله علیه وآله وسلم در جنگى شرکت مىجست، منافقین، بیمار دلان (گنهکارانضعیف الایمان) و شایعه افکنان شایع مىکردند که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم کشته شد و یا آنکه اسیر گردیدو... تا اضطراب، نگرانى، یاس و دلسردى در اجتماع مسلمانان پدید بیاید و هوسبازان و افرادضعیفالایمان دیگر هم آن را ترویج مىکردند. (24)
واژه مرجفون از ارجاف به معنى اضطراب است. مرجفون عبارتند از: اضطراب آفرینان ومتزلزل (25) کنندگان قلوب مردم.
در تفسیر قمى درباره آیه 60 سوره احزاب آمده است:
گروهى از مردم منافق در مدینه در غیاب رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم دستبه شایعه مىزدند.
«نزلت فى قوم منافقین کانوا فى المدینة یرجفون برسول الله اذا خرج فى بعض غزواته یقولونقتل و اسر فیغتم المسلمون لذالک...».
آنان باعث اندوه و ناراحتى مسلمانان مىگشتند. از این رو دستور آمد:
«لا یجاورونک الا قلیلا - یعنى نامرهم باخراجهم من المدینه».
اینان بهزودى باید اخراج شوند. در ادامه آن آمده است:
«ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا».
در روایت ابىالجارود از امام باقرعلیه السلام آمده است:
«فوجبت علیهم اللعنة». (26)
لعنت و نفرین بر ایشان واجب است. (27)
زمخشرى در کشاف، ملعونین را صفتشایعه پراکنان مىداند (28) فخر رازى یادآور مىشود که آنانسه گروه بودند که بعضى داراى روحیه نفاق و بعضى داراى روحیه فسق و فجور پیشگى و بعضىداراى روحیه شایعهگرى بودند. (29) ولى بعضى از مفسران مىنویسند آنان یک دسته از مسلمانانبودند که سه خصیصه را با هم داشتند. (30)
شایعه در نهجالبلاغه
در نهجالبلاغه شایعهگرى با عناوین مختلف نکوهش و بهویژه از واژه اقاویل درباره این گروهاستفاده شده است. امام در یک جا از شایعهسازان به عنوان اشرار یاد مىکند. در خطبه 78نهجالبلاغه مىخوانیم:
«فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون الیک باقاویل السوء». (31)
از نقل مطالبى که درباره آن اطلاع کافى ندارید پرهیز کن، زیرا اشرار، مطالببىاساس یعنى شایعات را علیه من به گوش شما مىرسانند.
تاثیر شایعهگرى در روح گوینده
امام در جایى دیگر به شایعه سازان هشدار مىدهد، کلامى که بر زبانشان جارى مىشود تاثیرسوء در نفس خودشان نیز مىگذارد و در نامه اعمالشان به یادگار مىماند. آن حضرت مىفرمود:
«الاقاویل محفوظة و السرائر مبلولة و کل نفس بما کسبت رهینة». (32)
گفتار آدمى بر جاى مىماند و باطن آدمى نیز امتحان مىشود و هر کسى در گروکردار خویش است.
امامعلیه السلام مىفرمود:
هر یک از شما که از عیب دیگران آگاهى دارد هنگامى که آن عیب را در خودنیز مىیابد از عیبجوئى خوددارى کند و اگر آن عیب را ندارد، باید خداى را شاکرباشد که از اینگونه عیبها پاک است.
اى مردم آن کس که از برادر مؤمنش استقامت در دین و درستى در کردار راسراغ دارد، باید به سخنانى که این و آن در بارهاش مىگویند و شایعهپراکنىمىکنند گوش فرا ندهد. آگاه باشید گاهى تیرانداز تیرش به خطا مىرود. سخنباطل فراوان بر زبان جارى مىشود، زیرا خدا شنوا و گواه است. و بدانید که بین حقو باطل چهار انگشت فاصله است، یعنى میان گوش و چشم چهار انگشتبستهفاصله است. پس آنچه را که خود دیدهاید و تردیدى در آن ندارید، حق است وآنچه را که از این و آن شنیدهاید ناحق به حساب آورید. (33)
حکم شایعه در تاریخ
در ادیان پیشین، شایعهگران کیفر سنگینى داشتند. از آیه 62-60 سوره احزاب (34) به دستمىآید که در ادیان گذشته شایعهپراکنان کشته مىشدند. (35)
قابل ذکر است که شایعهاى که در آن اتهام به فحشاء باشد، حد آن هشتاد ضربه شلاق است،وگرنه تعزیر دارد. ولى شایعهاى که توسط منافقان علیه مؤمنان راستین به راه انداخته شود، حد آنتبعید و قتل است. عبدالله شبر در تفسیر آیه بالا مىنویسد:
در اقوام پیشین منافقان شایعهگر را مىکشتند. (36)
طبرسى نیز در مجمعالبیان مجازات قتل و تبعید را براى منافقان ذکر مىکند و مىنویسد منافقانشایعهگر محکوم به تبعید و یا اعدام مىگشتند.
شایعهسازان چهکسانى هستند؟
1) کسى که دچار خشم و حالت انتقام جویى استبه شایعهسازى علیه دیگران دست مىزند;
2) کسى که گرفتار گزافهگوئى بوده زبان او از اختیار عقل و ایمان او خارج شده و بر مبناىهواهاى نفسانى و خواستههاى شیطانى سخن مىگوید و عادت به غیبت و تهمت و افتراء ویاوهگوئىهاى دیگر دارد، در این باره مرزى را نمىشناسد و به شایعهسازى مىپردازد.
3) کسى که خود معیوب است دوست دارد تا عیوب او شایع شده و افرادى همانند او درجامعه وجود داشته باشند. شایعهساز اگر افراد مماثل خود را در جامعه نیابد از راه شایعه افکنىحضور توهمى و تخیلى در جامعه ایجاد مىکند; امام امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره مىفرمایند:
«ذوواالعیوب یحبون اشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر فى معایبهم». (37)
آدم معیوب، دوست مىدارد تا عیوب مردم در میان جامعه فاش شود تا عذرىبراى او فراهم آید.
4) کسى که در درون خود درباره برجستگىهاى دیگران احساس حقارت کند.
5) کسى که اهل شر است.
امیرالمؤمنینعلیه السلام مىفرمایند:
«فان شرار الناس طائرون الیک باقاویل السوء». (38)
افراد شرور و اشرار مردم، شایعات و نارواها مىپراکنند.
هشدارى از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم درباره شایعهپیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم فرمود:
«انى لعرفت قوما یضربون صدورهم ضربا یسمعه اهل النار و هم الهمازوناللمازون الذین یلتمسون عورات المسلمین و یهتکون ستورهم و یشیعون فیهممن الفواحش ما لیس فیهم». (39)
گروهى را مىشناسم که در قیامت آنچنان به سینه آنان ضربه وارد مىشود کهاهل جهنم صداى سینه آنان را مىشنوند و آنان کسانىاند که در پى اطلاع از عیوب وگناهان پنهانى دیگران بودهاند و به هتک حرمت و فاش کردن آنها مىپردازند وچیزهائى را علیه آنها شایعه مىکنند که آنان اهل آن نبودند.
اثرات منفى شایعه
جنگ روانى و اضطراب و نگرانى یکى از میوههاى تلخ شایعه در جامعه است. پیامدهاى دیگرشایعه عبارتند از:
الف) تشدید کینهها، خصومتها و تفرقه و تضاد در میان افراد;
ب) اوجگیرى رذایل اخلاقى از جمله: اخلاق نارواى غیبت، دروغ، افتراء و...;
ج) روحیه بدخواهى و تقویت روحیه انتقامجوئى;
د)حریم شکنى و نادیده گرفتن حرمت افراد و زیرپا رفتن بسیارى از مؤلفهها و قوانین اخلاقى واجتماعى;
ه) به مخاطره افتادن انتظام اجتماعى;
و) تضعیف روحیه دگر دوستى، فداکارى و مؤلفههاى اتحاد، یگانگى و حس اخوت.
وظیفه مسلمین در برابر شایعهپردازى
در آغاز بر این نکته باید تاکید کرد که انسان باایمان مجاز نیست که به هر سخنى گوش فرا دهد.امیرالمؤمنینعلیه السلام مىفرمایند:
سامع القول شریک القائل (غرر الحکم).
شنونده سخن، شریک گوینده است از حیث کیفر یا پاداش.
چنانکه امام جوادعلیه السلام فرمودند:
«من اصغى الى ناطق فقد عبده» (40) کسى که گوش جان به کلام گویندهاى مىسپارد چنان است که او را مىپرستد.
و بر این اساس اگر گوینده، در هر وادى از خیر و شر توسن سخن بجهاند شنونده همراه اواست.
علاوه بر آن شنونده باید درباره آدم مؤمن دیگر پردهپوشى کند، چنانکه پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلمفرمودند:
«لا یستر عبده مؤمن عورة عبد مؤمن الا ستره الله عورته یوم القیامة». (41) هیچ مؤمنى زشتىهاى بنده مؤمن دیگر را نمىپوشاند مگر آنکه خدا در قیامتزشتىهاى او را مىپوشاند.
و نیز آن حضرت فرمود:
«لا یؤمن العبد حتى یحب لاخیه ما یحب لنفسه من الخیر». (42)
انسان، مؤمن محسوب نمىشود مگر آنکه دوستبدارد براى دیگران آنچه راکه براى خود دوست مىدارد.
همچنین شنونده شایعه باید از گوینده - عامل نشر اکاذیب - چهار شاهد عادل جهت صدقمنظور او (در صورتى که پاى اتهام به روابط نامشروع جنسى در کار باشد) بخواهد وگرنه باید بهحرف او توجه نکند و یا آنکه او را به محکمه، یا به افرادى که از پىگیرى کنندگان مسالهاند معرفىکند تا آنان قضیه را تعقیب کنند؟
وظیفه اصلى آن است که علاوه بر شایعه، بلکه گناه واقع شده نیز منتشر نشود.
امام هشتمعلیه السلام فرمود:
«المذیع بالسیئة مخذول والمستتر بالسیئة مغفور». (43)
کسى که گناه را نشر مىدهد مطرود است و کسى که در استتار و فراموش شدنآن مىکوشد مشمول آمرزش الهى است.
فلسفه تحریم شایعه
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم تلاش وافر داشت تا گناهانى که در پنهانى انجام مىشود به شایع شدن وبدنامى جامعه منجر نشود. آن حضرت مىفرمود:
«من اذعى فاحشة کان کمبتدئها». (44)
کسى که عمل نارواى انجام یافته را فاش مىکند چنان است که خود آن را انجام داده است.
مردى به امام هفتم گفت چیزى به کسى (که داراى ایمان به خدا و پایبند به دستوارت دیناست) نسبت مىدهند و نسبت دهندگان از افراد با وثوقاند ولى وقتى با آن شخص صحبت کردمآن را به شدت انکار کرد و من در شک واقع شدهام چه کنم؟ امام فرمود:
«کذب سمعک و بصرک عن اخیک». (45) در این هنگام، گوش وچشم خود را تکذیب کن.
کیفر شایعه
کیفر شایعه دنیوى و اخروى است. کیفر دنیوى، حد و لعن و مذمت و نکوهش است. و کیفراخروى عذاب قبر در برزخ و دخول در آتش قیامت است.
حد شایعه (اگر اتهام به زنا و عمل فحشا باشد) همان حد قذف (افتراء) 80 ضربه شلاق استو از آن پس دیگر گواهى شایعهگر پذیرفته نمىشود. در باب قذف، در قرآن مىخوانیم:
«والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة ولا تقبلوا لهمشهادة ابدا». (46)
هنگامى که آیات شایعه نازل و حکم کیفرى شایعهگر مشخص شد رسول خداصلى الله علیه وآله وسلمدستاندرکاران شایعه در باره عایشه را فرا خواند. آنان عبارت بودند از: 1) حسان بن ثابت، یکىاز شعراى نامدار رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، 2) حمنه، دختر زینب همسر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، 3) عبدالله بنابى سلول یکى از منافقان مدینه، 4) مسطح بن اثاثة (یکى از مهاجران و از رزمندگان جنگ بدر، اوپسرخاله ابوبکر بود).
اینان آلت دست منافق معروف عبدالله بن ابى سلول شده بودند. رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم آنان را فراخواند و حد شایعه در باره آنان را اجراء کرد. ولى عبدالله ابى سلول را دو حد زد. زیرا، اولا:شکستن حریم پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و افتراء به همسر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم کیفر مضاعف دارد و ثانیا: شایعهسازو ناشر آن مساوى نیستند. او شایعه آفرید و نیز به نشر آن اقدام کرد و دیگران فقط به نشر شایعه(اکاذیب) دست زدند. مىتوان گفت که این از موارد ویژه است که هم حق الناس است و هم حقالله.
سیوطى در تفسیر جلالین یادآور مىشود که «عذاب الیم» در دنیا حد قذف و در آخرت دخولدر جهنم استبخاطر آنکه این مساله یکى از حقوق الهى است که آتش را در پى دارد. (47)
فخر رازى کیفر دنیوى را اجراء حد و نیز لعن و نفرین و مذمت و نکوهش و کیفر اخروى راعذاب قبر و عذاب در قیامت مىداند. (48)
همچنین; سیوطى در تفسیر الدرالمنثور نقل مىکند: کسى که از عمل فحشا در جامعه تبلیغمىکند باید کیفر شود گرچه سخن او صادق باشد.
«من اشاع الفاحشة فعلیه النکال و ان کان صادقا».
اما در باب شایعهاى که اتهام به فحشا نباشد شایعهگر، از مصادیق ملعونین در آیه 61 سورهاحزاب است، از این رو لعن و نفرین مىشود و گواهى و شهادت دادن او از اعتبار ساقط و تعزیرمىشود.
کیفر مردم آزارى
راوى مىگوید از امام صادق شنیدم که فرمود:
باید آماده جنگ با خدا باشد کسى که بنده باایمان مرا بیازارد و از غضب من در امان است کسىکه به اکرام و احترام بنده مؤمن من اقدام مىکند. (49)
شیخ طوسى در کتاب نهایة در بحثحدود مىگوید:
«... و کل کلام یؤذى المسلمین فانه یجب على قائله التعزیر... و من نبز مسلما او اغتابه وقامت علیه البینه ادب». (50)
هر سخنى که مایه آزار مسلمانان شود واجب است گویندهاش تعزیر شود و همچنین کسى که ازمسلمانان عیبجویى به عمل آورد و یا از آنان غیبت نماید و بر این مساله بینهاى گواهى دهد، بایدتادیب شود.
وى در ادامه مىنویسد:
«و شاهدا الزور یجب ان یؤدبا و یشهرا فى قبیلتهما او قومهما و یعزما بما شهدا به ان کانا قداتلفا بشهادتهما شیئا». (51)
کسانى که به ناحق گواهى دهند باید تادیب شوند و در میان قبیله خود باید گردانده شوند و نیزباید در صورتى که گواهى آنان مایه تلف شدن مالى شود، غرامت پرداخت کنند.
در باب شایعهسازى نیز باید توجه داشت که بعضى از افراد، هم شایعهگرند، هم مؤذىمؤمناند و هم عملشان نوعى شهادت ناحق محسوب مىشود، بنابراین کیفر چندگانهاى متوجهآنان است.
علامه حلى در تبصره مىنویسد:
«و کذا یعزرفى کل قول موجب للاستخفاف». (52)
هر سخنى که مایه تضعیف شخصیت دیگران شود تعزیر دارد.
فلسفه شدت کیفر شایعهگر
فلسفه اصلى سختگیرىهاى اسلام در برابر شایعهگران را مىتوان در نکات زیر جستجو کرد:
الف) محیط سالم، روحیه انسان را به سوى سلامتى سوق مىدهد چنانکه محیط فاسدزمینههاى گرایش به سوى فساد را در آدمى تقویت مىنماید بنابراین، اسلام بر این حقیقت تاکیددارد تا افراد در محیط اجتماعى، از یکدیگر جز خیر و سخن از پاکىها، موفقیتها و تکاملنشنوند و در جامعه جز مظاهر تعالى و طهارت روحى و ترقى و تکامل در زندگى نبینند.
ب) حفظ قداست و حرمت محیط اجتماع اسلامى وظیفه همگان است و در راستاى حفظحرمت محیط اجتماعى باید سیطره باطل را در جامعه محدود و تضعیف کرد و کم کم آن را از بینبرد. و مظاهر منکر و اعمال ناشایسته را باید از راههاى مختلف متروک کرد. در حدیث آمده است،«الباطل یموت بترک ذکره» با دم نزدن از اعمال ناباب، در برخى از موارد، منکر و باطل از بینمىرود. و بدیهى است که اجراء حدود الهى بدان خاطر است که ابهت عمل حرام نقض نشود. کسى که مىداند نباید در پى حرام برود، اما بشنود یا ببیند همه و همگان از آن دم مىزنند، روحیهگرایش به فحشا و قانون شکنى در او تقویت مىشود; لذا فلسفه اجراء حد یا تعزیر آن است کهمردم بدانند که حریمشکنان و کسانى که دستورات خدا را زیر پا مىنهند مورد تنفر خواهند بود.
شایعه در مکتوب عرفانى امام خمینىقدس سره
در مکتوب عارفانه عارف پیر، خمینى کبیرقدس سره به پسرش حاج سید احمد خمینىقدس سره که به نامنقطه عطف انتشار یافته است مىخوانیم:
پسرم! گاهى مىبینم از تهمتهاى ناروا و شایعه پراکنىهاى دروغین اظهارناراحتى و نگرانى مىکنى. اولا باید بگویم تا زنده هستى و حرکت مىکنى و تو رامنشا تاثیرى بدانند، انتقاد و تهمت و شایعه سازى علیه تو، اجتنابناپذیر است;عقدهها زیاد و توقعات، روزافزون و حسادتها، فراوان است. آن کس که فعالیت دارد گرچه صد در صد براى خدا باشد از گزند بدخواهان نمىتواند به دور باشد.من خود یک عالم بزرگوار متقى را که تا به ریاست جزئى نرسیده بود براى او جزخیر به حسب نوع نمىگفتند و تقریبا مورد تسالم اهل علم و دیگران بود به مجردآن که توجه نفوس به او جلب شد و شاخصیتى دنیاوى - ولو ناچیز - نسبتبهمقامش پیدا کرد، مورد تهمت و اذیتشد و حسادتها و عقدهها به جوش آمد و تادر قید حیات بود این مسایل نیز بود.
امام در ادامه این صحیفه الهى به تفسیر آیات تقوى پرداخته مىنویسد:
این تقوى، تقواى از اعمال ناشایسته نیست تقواى از توجه به غیر است، تقواى ازاستمداد و عبودیت غیر حق است، تقواى از راه دادن غیر او جل و علا به قلب است،تقواى از اتکال و اعتماد به غیر خداست، آنچه مىبینى همه ما و مثل ما بدان مبتلااست و آنچه باعثخوف من و تو از شایعهها و دروغپراکنىها است و خوف از مرگو رهائى از طبیعت و افکندن خرقه نیز از این قبیل است که باید از آن اتقاء نمود ودر این صورت مراد از «ولتنظر نفس ما قدمت لغد» افعال قلبى است که درملکوت، صورتى و در فوق آن نیز صورتى دارد و خداوند خبیر استبه خطرات قلبهمه.
پسرم براى ماها که از قافله «ابرار» عقب هستیم. یک نکته دلپذیر است و آنچیزى است که به نظر من شاید در ساختن انسان که در صدد خود ساختن استدخیل است. باید توجه کنیم که منشا خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان ازانتقاداها و شایعه افکنىها حب نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است; ماهامیل داریم که دیگران ثناگوى ما باشند.
[این گونه مسایل] همچون عمل جراحى دردناکى که موجب سلامت مریضمىشود. آنانکه با ثناهاى خود ما را از جوار حق دور مىکنند، دوستانى هستند که بادوستى خود به ما دشمنى مىکنند و آنان که مىپندارند با عیبگوئى و فحاشى وشایعهسازى به ما دشمنى مىکنند دشمنانى هستند که با عمل خود ما را اگر لایقباشیم اصلاح مىکنند و در صورت دشمنى به ما دوستى مىنمایند. من و تو اگر اینحقیقت را باور کنیم و حیلههاى شیطانى و نفسانى بگذارند، واقعیات را آنطور کههستند ببینیم، آنگاه از مدح مداحان و ثناى ثنا جویان آنطور پریشان مىشویم کهامروز از عیب جویى دشمنان و شایعه سازى بدخواهان; و عیب جویى را آن گونهاستقبال مىکنیم که امروز از مداحىها و یاوه گویىهاى ثناخوانان. اگر از آنچه ذکرشد به قلبتبرسد، از ناملایمات و دروغ پردازیها ناراحت نمىشوى و آرامش قلبپیدا مىکنى، که ناراحتىها اکثرا از خودخواهى، است. خداوند همه ما را از آن نجاتمرحمت فرماید. (53)
راههاى درمان بیمارى شایعه سازى
تردیدى نیست که شایعهگر، را باید به چند مساله توجه داد:
1) شایعهپرداز باید به این حقیقتبیندیشد که مشمول نفرین الهى و در شمار دروغگویاناست. قرآن، در برخى از موارد، رسما از کذب و کذاب نکوهش مىکند و در برخى دیگر نیز باآهنگى دیگر آن را مذمت کرده است از جمله مىفرماید:
«قتل الخراصون الذین هم فى غمرة ساهون». (54)
مرگ بر دروغگویان، آن کسانى که در جهل و غفلت غوطهورند.
خراصون کسانى هستند که مطلب بىاساس را به دیگران انتقال مىدهند.
طبرسى در جوامع الجامع مىنویسد:
«الخراصون... الکذابون المقدرون مالا یصح و هم اصحاب القول المختلف».
خراصون به آن دسته از دروغگویانى گویند که مطلب را بر زبانها مىاندازند و از هر درى سخنمىگویند.
خراصون، به کسانى گفته مىشود که آراء و اقوال مختلف پیرامون عقائد و ایمان از آنان بر زبانجارى مىشود. اینان در اقوال و گفتار خود دقت ندارند و گاهى به نقل مطالب بىاساسمىپردازند، مطالب دروغ را بر زبان مىآورند و در اثر غفلت و جهالتخود بدان توجه نمىکنند. (55)
2) به اهل شایعه باید توجه داد که از دیدگاه اسلام، مجاز نیست که هر چیزى را بر زبان آوردچنانکه امیرالمؤمنینعلیه السلام در نهجالبلاغه مىفرماید:
«لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم». (56)
3) انسان باایمان در پرهیز از سخنان ناروا، از گفتن سخنان خوب نیز تا حدودى باید خوددارىورزد. به فرموده امام صادقعلیه السلام:
«المؤمن ملجم». (57)
و امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود:
«اذا تم العقل نقص الکلام». (58)
4) حقیقت پیشگى و واقعگرایى را پیشه خود ساختن، یکى از راههاى رهایى از بیمارىشایعهسازى است. امام هفتمعلیه السلام به هشام، این چنین رهنمود داد:
اى هشام! اگر در دست تو دانه گردویى است ولى همه مردم آن را جواهر پنداشتهاند این پندار،تو را سود نبخشد چون، مىدانى که آنچه در دست تو است گردوئى بیش نیست. همچنین اگر درمیان مشت تو، جواهرى باشد، لکن مردم آن را گردو قلمداد کردهاند در این صورت نیز این پندار،واقعیت را دگرگون نمىسازد و زیانى به تو نمىرسد. (59)
5) پرهیز از خوشبینى بىجا یکى از راههاى درمان و رهایى از بیمارى شایعه سازى است.گرچه نباید بدون دلیل، به دیگران و سخنى که از آنان شنیده مىشود بدبین بود ولى زمانشناسىرا نیز نباید از نظر دور داشت. زیرا گاهى در جامعه ناامنى در باب گفتار و نیز تهاجم به حیثیت وآبروى افراد، حاکم است. امیرالمؤمنینعلیه السلامفرمود:
چیزى که از برادر مؤمن خود شنیده و یا دیدهاى که به ظاهر ناپسند جلوه مىکند، تلاش کن تاآن را به وجه احسن، تفسیر و تحلیل کنى مگر آنجا که بر جامعه، ناهنجارى از حیثخصلت،بدخواهى و عدم صداقت و صمیمیت میان افراد غلبه دارد و تباهى، تاروپود آن را فرا گرفتهاست. (60)
همچنین آن حضرت فرمود:
در جامعه بیمار، اگر کسى خوشبینى را پیشه خود ساخته و از این راه، ضربهاى به او وارد شود،جز خود را ملامت نکند. (61)
چنانکه امام هادىعلیه السلام فرمودند:
هنگامى که زمانه به گونهاى است که عدالت و ایمان در میان مردم حاکمیت دارد در اینصورت، نباید بىجهتبه دیگران بدبین بود، مگر در مورد کسى که بىعدالتى از او دیده شدهباشد. ولى اگر زمانه عکس آن باشد و بىعدالتى و لاابالىگرى بر مردم حاکم باشد در این صورتنباید به مردم اعتماد جست، بلکه باید به آنان سوء ظن داشت مگر در باره کسى که شایستگى وعدالت او به اثبات رسیده باشد. (62)
6) اجراء تعزیر و یا حد الهى درباره شایعهگر یکى از راههاى مبارزه با این عمل شوم است.
7) به شایعهگر باید توجه داد که عمل تو بدترین شیوه مردم آزارى است.
8) به شایعهگر باید توجه داد که عمل تو نوعى جنگ با خداست.
9) به شایعهگر باید توجه داد که گواهى و شهادت تو در جامعه از اعتبار ساقط است.
10) پرهیز از پرحرفى.
پرهیز از پرحرفى و روى آوردن به کم حرفى یا سکوت حکیمانه آدمى را از بیمارى شایعه ونارواگوئى نجات مىدهد. زیرا پرحرفى به هرزهگویى منجر مىشود. به قول امیرالمؤمنینعلیه السلام:
آن کس که زیاد سخن مىگوید زیاد اشتباه مىکند، و آن کس که زیاد اشتباه کندحیایش کم مىشود و کسى که حیاتش کم شود، پارسائیش نقصان مىپذیرد و کسى کهپارسائیش نقصان پذیرد، قلبش مىمیرد و کسى که قلبش بمیرد، داخل دوزخ مىشود وآن کس که به عیبهاى مردم چشم بدوزد و آن را شماره کند ولى همانها را خود داراباشد احمق واقعى است. (63)
1) اسراء، 36.
2) اسراء (17): 36.
3) ر.ک: فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 3، ص 192.
4) فخر رازى، تفسیر کبیر، نشر دارالفکر، ج 20، ص 211، علامه طباطبائى، المیزان، ج 13، ص 94.
5) یس (36): 64.
6) ر.ک: نهجالبلاغه، حکمت، شماره 383.
7) ر.ک: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 275.
8) ر.ک: دهخدا، لغتنامه، واژه شایعه.
9) ر.ک: نرمان، ل، مان، اصول روانشناسى، ترجمه دکتر ساعتچى، فصل لغت نامه، جلد دوم، ص 649.
10) ر.ک: راغب، مفردات، ماده شیع.
11) ر.ک: داستان بازگشت رسولخداصلى الله علیه وآله وسلم از جنگ بنى مصطلق و پیشآمدن مساله افک، همین نوشتار.
12) نهجالبلاغه، حکمت، 461.
13) نور (24): 19.
14) وسایل الشیعه، ج 12، ص 296، چاپ جدید.
15) طریحى، مجمعالبحرین، ج 4ص 354، نشر دارالهدى.
16) نور (24): 19.
17) طبرسى، مفسر مجمعالبیان ذیل آیه افک مىنویسد: هر گونه دروغى را افک نمىگویند بلکه به دروغ مهم که مساله را دگرگون درجامعه معرفى مىنماید، افک گفته مىشود.
18) لولا اذ سمعتوه ظن المؤمنین والمؤمنات بانفسهم خیرا و قالوا هذا افک مبین (نور - 11).
19) نور (24): 19.
20) ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج 3، ص 447، ذیل آیه 19 سوره نور.
21) ر.ک: طبرسى، مجمع البیان، ذیل آیه 19، سوره نور.
22) ر.ک: طریحى، مجمعالبیان، ماده افک.
23) لئن لم ینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا ملعونین اینماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا. (س 31، 61)
24) ر.ک: علامه طباطبائى، المیزان، ج 6، ص 345 و 340، والذین یشیعون الاخبار الکاذبة فى المدینة لالقاء الاضطراب بین المسلمین.
25) الرجفة: الزلزلة (کشاف ج 3، ص 561) سمى بها الخبر الکاذب لتزلزله.
26) على بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 199.
27) ر.ک: تفسیر شبر، ذیل آیه 60 سوره احزاب.
28) ر.ک: زمخشرى، الکشاف، ج 3، چاپ البلاغه، ص 561.
29) ر.ک: تفسیر کبیر، ج 25، ص 261.
30) ر.ک: فخر رازى، ج 25، ص 232، ذیل آیه 61 احزاب.
31) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه 78.
32) ر.ک: نهجالبلاغه، حکمت، شماره 343.
33) فلیکفف من علم منکم عیب غیره لما یعلم من عیب نفسه، و لیکن الشکر شاغلا له على معافاته مما ابتلى به غیره، ایها الناس منعرف من اخیه وثیقة دین و سداد طریق، فلا یسمعن فیه اقاویل الرجال (الناس) اما انه قد یرمى الرامى، و تخطىء السهام، و یحیلالکلام، و باطل ذلک یبور، والله سمیع و شهید. اما انه لیس بینالحق و الباطل الا اربع اصابع فسئل علیهالسلام، عن معنى قوله هذا،فجمع اصابعه و وضعها بین اذنه و عینه ثم قال:
الباطل ان تقول سمعت، والحق ان تقول رایت! ر.ک: نهجالبلاغه، نامه 141.
34) لئن لم ینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا ملعونین اینماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا سنة الله فى الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا).
35) ر.ک: تفسیر شبر ذیل آیه 60 سوره احزاب (فى الذین خلوا من قبل: من الامم الماضیة فى منافقینهم المرجفون للمومنین).
36) ر.ک: تفسیر شبر، ذیل آیه 60 سوره احزاب.
37) غرر الحکم.
38) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه 78.
39) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183، ذیل آیه 19 نور.
40) ر.ک: مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 94 و ج 72، ص 264.
41) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183، ذیل آیه 19 نور.
42) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183 ذیل آیه 19 نور.
43) کلینى، اصول کافى، ج 2، باب سترالذنوب.
44) اصول کافى، باب التعبیر، ر.ک: ابن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ذیل آیه 19، سوره نور.
45) ر.ک: ابن جمعه، نورالثقلین، ذیل آیه 19، سوره نور.
46) نور (24): 25.
47) ر.ک: سیوطى، تفسیرالجلالین، ذیل آیه.
48) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183.
49) ر.ک: حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 8، باب 145 کتاب الحج. راوى مىگوید: سمعت الصادق یقول: قال الله عزوجل لیاذن بحرب منىمن اذى عبدى المؤمن ولیامن غضبى من اکرم عبدى المؤمن.
50) ر.ک: شیخ طوسى، النهایة مبحث الحدود، نشر قدس محمدى قم، ص 728-729.
51) ر.ک: شیخ طوسى، النهایة مبحث الحدود، نشر قدس محمدى قم، ص 728-729.
52) ر.ک: الحسن الحلى، تبصرة المتعلمین، فى القذف، نشر طهران، ص 187.
53) ر.ک: حضرت امام خمینىقدس سره، نقطه عطف، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام چاپ اول، بهار 1369.
54) ذاریات (51): 10.
55) ر.ک: فیض کاشانى، تفسیرالصافى، ذیل آیه 10 سوره الذاریات.
56) ر.ک: نهجالبلاغه، قصار.
57) ر.ک: بحارالانوار، ج 75، ص 275، روایات 8.
58) ر.ک: نهجالبلاغه، قصار، 71.
59) امام هفتمعلیه السلام فرمود:
یا هشام لو کان فى یدک جوزة و قال الناس لؤلؤة ما کان ینفعک و انت تعلم انها جوزة ولو کان فى یدک لؤلؤة و قال الناس انهاجوزة ما ضرک و انت تعلم انها لؤلؤء. تحف العقول، بخش امام هفتم، ص 386.
60) قال امیرالمؤمنینعلیه السلام ضع امر اخیک على احسنه حتى یاتیک منه ما یغلبک ولا تظنن بکلمة خرجت من اخیک سوء و انت تجدلها فى الخیر محتملا. بحار، ج 75، ص 196.
61) در نهجالبلاغه آمده است: اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزیة فقد ظلم و اذااستولى الفساد على الزمان و اهله فما حسن رجل الظن برجل فقد غرر .
62) الامام الهادىعلیه السلام: اذا کان زمان العدل فیه اغلب من الجور فحرام ان یظن باحد سوء حتى یعلم ذالک منه و اذا کان زمان الجوراغلب فیه من العدل فلیس لاحد این یظن باحد خیرا ما لم یعلم ذلک منه. ر.ک: بحار الانوار، ج 78، ص 370.
63) و من کثر کلامه کثر خطوه، و من کثر خطوه قل حیاؤه، و من قل حیاؤه قل ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخلالنار، و من نظر فى عیوب الناس فانکرها، ثم رضیها لنفسه، فذلک الاحمق بعینه. ر.ک: نهجالبلاغه، کمتشماره 3449.
اسلام همواره به انسان توصیه مىکند تا درباره آنچه به آن یقین و علم ندارد، زبان نگشاید همچنان کهمىفرماید:
«لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا». (1)
به چیزى که علم و اطمینان ندارى، اعتماد مکن و آن را بر زبان میاور، زیرا گوش و چشم و دل و اندیشه آدمىمسوول خواهند برد. امام سجادعلیه السلام به یکى از حاضران در جلسه خود فرمود:
«لیس لک ان تکلم بما شئت».
هر گونه که دلتبدان مایل است، نمىتوانى لب بگشایى.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم نیز فرمودهاند:
«رحم الله عبدا قال خیرا فغنم او صمت فسلم»خدا بیامرزد کسى را که کلام خداپسندى را بر زبان آورد و پاداش گیرد و یا آنکه سکوت حکیمانه کند و (از مبتلاشدن به کیفر سخنان ناستوده) سالم بماند.
امام سپس فرمود:
«و لیس لک ان تسمع ما شئت لان الله یقول: ان السمع والبصر...» (2) تو آزاد نیستى به هر سخنى که دلتبدان تمایل دارد، گوش فرا دهى، زیرا خداى عز و جل مىفرماید: گوش وچشم و... مسؤولیت دارند. (3) هر یک از ابزار ادراکى، اعم از حس ظاهر - سمع و بصر و...- و حس باطن- عقل و اندیشه و...- حجت الهىاندو آدمى با در اختیار داشتن چنین ابزارى مسؤول است و باید در صراط صحیح گام بردارد. (4)
در سوره «یس» مىخوانیم:
«الیوم نختم على افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون». (5)
امروز دهانهاى آنها را مىبندیم، در حالى که دستها و پاهاى آنان علیه آنان گواهى وشهادت مىدهند.
گاهى حتى اخبارى که به آن اعتماد و یقین داریم را نیز نباید براى دیگران بازگو کنیم، بلکه بایدعاقبت و نتیجه آن را نیز بسنجیم. چنانکه امیرالمؤمنینعلیه السلام مىفرماید:
«لا تقل مالا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم». (6)
نه تنها چیزى که علم ندارى، بازگو مکن بلکه همه آنچه را که مىدانى را نیز مگو. خواجه عبداللهانصارى مىگوید:
جز، راست نباید گفت هر راست نشاید گفت
اسلام به صمت و کمگوئى، متین و استوار گوئى - حق گوئى - پرهیز از اضافهگوئى و هرزهگوئى توصیه و تاکید کرده است و به فرموده امام صادقعلیه السلام:
«المؤمن ملجم». (7)
انسان باایمان در سخن گفتن، محدود و زبان او بسته است.
شایعه چیست؟
شایعه خبر بىاساسى است (8) که گوینده آن را براى ترور شخصیت انسان برجسته و آبرومند و یاهر موضوع دلخواه - فردى یا اجتماعى - در جامعه نشر مىدهد.
در فصل لغتنامه اصول روانشناسى آمده است:
هر گزارش تایید نشده یا شرح یک حادثه که آزادانه - بدون توجه به راستى و نادرستى آن -دهن به دهن مىگردد را شایعه گویند. (9)
در معناى لغوى شایعه، انتشار خبر، نهفته است - چنانکه راغب در مفردات (10) بدان اشاره دارد-لکن خبرى بىاساس و یا ناروایى که در میان مردم زبان به زبان گردد.
ویژگىهاى شایعه
الف) شایعه داراى پشتوانه است، یعنى فرد یا افرادى در نشر آن دست اندرکارند و بار تهمتهاو غیبتها و... را بر دوش دارند;
ب) شایعه مرز ناشناس است و تیر آن به سوى هر کسى نشانه مىرود;
ج) شایعه عمر کوتاهى دارد و پس از چندى از شدت آن کاسته مىشود و شیرینى و لذت آنبراى بانیان آن به تلخى بدل مىشود زیرا همیشه آفتاب پشت ابر نمىماند;
د) شایعه، افراد ساده و بیمار دل را مىفریبد;
ه) آدمهاى مغرض، حسود، معیوب و کج فهم به بیمارى شایعهسازى و شایعه پراکنى مبتلامىشوند.
کسى کرده بى آبروئى بسى چه غم دارد از آبروى کسى
شایعه در دیدگاه اسلام از گناهانى است که داراى کیفر دنیوى و اخروى است. (11)
شایعه سازى
1) شایعه سازى گاهى بار سیاسى ویژهاى دارد. چنانکه دولتهاى توطئهگر و سلطه جو علیهدولتها و مردم انقلابى دیگر جوامع دستبه شایعه و جنگ روانى مىزنند. 2) و گاهى هم باراخلاقى و اجتماعى دارد. چنانکه توسط بدخواهان، حسودان و کسانى که داراى احساسحقارتاند علیه برجستگان جامعه انجام مىگیرد. 3) و گاهى نیز بار انتقام جویى دارد که بهمضمون «الغیبة جهد العاجز» صورت مىگیرد. (12)
قرآن کریم شایعهسازان را مستحق عذاب الیم دانسته و مىفرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا والآخرة واللهیعلم و انتم لا تعلمون». (13)
آنان که دوست دارند در جامعه اسلامى، کار منکرى را اشاعه (شهرت) دهند، در دنیا و آخرتبه عذاب دردناک دچار خواهند شد و خدا از عاقبتسخت آنان باخبر است و شما از آن خبرندارید.
ظاهر آیه این نکته را در بر دارد که عذاب الیم مربوط به اشاعه فحشا است گرچه تعمیم آن را نمىتوان از نظردور داشت زیرا تنقیح مناط حکم مىکند در اشاعه سایر منکرات نیز این چنین باشد زیرا واژه فاحشه اختصاص بهفحشا ندارد بلکه به همه گونه ناروا و منکرات، اطلاق مىشود. لذا این واژه در حدیث معروف نبوى در مقابل «خیر»قرار گرفته است.
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله فرمود:
«من سمع فاحشة فافشاها کان کمن اتاها و من سمع خیرا فافشاه کان کمن عمله».
کسى که از عمل منکرى باخبر شود و آن را افشا کند، چنان است که خود، آن را انجام دادهاست و کسى که از کار نیک و شایستهاى مطلع گردد و آن را افشاء نماید بسان کسى است که آن راانجام داده است. (14)
پس مىتوان گفت که عذاب الیم در آیه 19 سوره نور، اختصاص به اشاعه فحشا نداشته و درهمه موارد اشاعه منکرات کاربرد دارد.
شایعه چیست؟ و شایعهگر کیست؟
آیا با یکبار نقل کردن خبرى نادرست، شایعه رخ مىنماید؟ و صاحب آن را مىتوان شایعهگر ویا عامل شایعه نامید؟ طریحى در مجمعالبحرین در ذیل ماده شیع (15) در تبیین آیه«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فىالذین آمنوا» (16) مىنویسد:
«اى یشیعونها عن قصد الاشاعة و محبة لها»مقصود از آیه، کسانى هستند که خبرى را با تمایل قلبى به قصد شایع شدن بر زبان مىآورند. اوهمچنین به نقل حدیثى از امام صادقعلیه السلام مىپردازد که فرمود:
من قال فى مؤمن ما رات عیناه و سمعت اذناه کان من الذین قال الله فیهم انالذین یحبون ان تشیع الفاحشة.
کسى که در باره انسان مؤمنى به قصد اشاعه فحشاء همراه با میل قلبى خود ذکر عمل نارواى واقعشدهاى را بر زبان آورد، حتى عمل منکرى که با چشم خود آن را دیده و با گوش خود آن را شنیدهاست افشا کند از مصادیق آیه است.
شایعه در قرآن
قرآن از مساله افک (17) سخن به میان آورده و عمل منافقان و ساده اندیشان در جهت ترورشخصیت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را بازگو کرده و هشدارهاى لازم را ارایه داده است و در آیه 12 سوره نورمىخوانیم:
چرا هنگامى که این مساله (شایعه افک) را شنیدید، مردان و زنان باایمان نسبتبه خود (وکسانى را که همچون خود آناناند) گمان خیر نبردند؟! و نگفتند این دروغى بزرگ است.
در ادامه این آیه آمده است.
چرا شایعهگران چهار شاهد براى اثبات مدعاى خود ارائه ندادند چون نتوانستند از طریق چهارشاهد مدعاى خود را ثابت کنند در پیشگاه خدا در شمار دروغگویاناند. (18)
سپس پروردگار متعال مىفرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم فى الدنیاوالاخرة والله یعلم و انتم لا تعلمون». (19)
کسانى که دوست دارند تا زشتىها میان مردم باایمان شایع شود، عذاب دردناکى براى آنان دردنیا و نیز آخرت مقرر شده است و خدا به رازهایى آگاهى دارد که شما از آنها بىاطلاعید.
درسهایى از آیات
از این آیات اصول زیر به دست مىآید:
1) شایعه افکنى حرام است و اسلام، اهل آن را کیفر مىدهد و نکوهش مىکند.
2) نه تنها شایعهسازى حرام است، بلکه دوست داشتن اشاعه فحشا و حمایت و پشتیبانى ازشایعهسازان نیز حرام مىباشد.
3) کیفر شایعه فقط یک کیفر دنیایى نیستبلکه این عمل کیفر اخروى نیز دارد.
4) راز شدت عمل در برابر شایعهسازان و عوامل نشر اکاذیب و اشاعه زشتىها را جز خداکسى نمىداند. این مساله گویاى اهمیت فراوانى است که اسلام براى امنیت عرض و آبروى افرادقایل است.
5) وظیفه شنونده شایعه در مورد افک آن است که از گوینده آن شهود طلب کند و تعداد شهوداو هم باید از چهار تن کمتر نباشند وگرنه وى را باید به عنوان دروغگوى شایعهپرداز قلمداد کند.
6) حد شایعه افک، حد قذف است و حد قذف همان حد اتهام در فقه اسلامى است.
7) گرچه شایعهساز در آغاز یک تن است، ولى پخش کنندگان آن نیز شایعهساز محسوبمىشوند.
8) شایعه، غالبا در باره برجستگان جامعه است.
افکبعضى از مفسران افک را کذب (20) مىدانند، اما صاحبنظرانى چون طبرسى در مجمعالبیانمىگویند:
هر گونه دروغى را افک نمىگویند، دروغى که در جامعه، موجى بیافریند و اذهانرا مشوش سازد افک است. (21)
به نظر مىرسد، بیشترین کاربرد کلمه افک، شایعهاى (22) باشد که پاى بهتان به عمل فحشا در میانباشد و باعث نگرانى جامعه شود.
روانشناسى شایعه مىگوید: انسانهاى داراى مشکلات روانى به ویژه آنان که داراى روحیهتفوقطلبى، کینهورزى و انتقامجویى هستند دستبه شایعه، علیه دیگران مىزنند و از حیثجامعهشناسى نیز شایعه از وجود جامعهاى بیمار و غرق در دوئیت و خصومت میان افرادحکایت دارد و با توجه به روحیات شایعه سازان به روشنى مىتوان از انگیزههاى آنان پى برد وباید دانست که جامعه، هر چه بیمارتر باشد، شایعه در آن زودتر پا مىگیرد و دیرتر از یاد مىرود.
اضطراب آفرینان (مرجفون)
از آیات مربوط به شایعه آیه 60 سوره احزاب است که مىفرماید: (23) اگر منافقان، بیمار دلان و اضطراب آفرینان (شایعه سازان) در مدینه دست ازکار ناستودهشان بر ندارند تو را علیه آنان بر مىگماریم و در آن صورت مدت کمىدر مدینه اقامتخواهند داشت و بناچار باید در تبعید بسر ببرند.
هنگامى که رسولخداصلى الله علیه وآله وسلم در جنگى شرکت مىجست، منافقین، بیمار دلان (گنهکارانضعیف الایمان) و شایعه افکنان شایع مىکردند که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم کشته شد و یا آنکه اسیر گردیدو... تا اضطراب، نگرانى، یاس و دلسردى در اجتماع مسلمانان پدید بیاید و هوسبازان و افرادضعیفالایمان دیگر هم آن را ترویج مىکردند. (24)
واژه مرجفون از ارجاف به معنى اضطراب است. مرجفون عبارتند از: اضطراب آفرینان ومتزلزل (25) کنندگان قلوب مردم.
در تفسیر قمى درباره آیه 60 سوره احزاب آمده است:
گروهى از مردم منافق در مدینه در غیاب رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم دستبه شایعه مىزدند.
«نزلت فى قوم منافقین کانوا فى المدینة یرجفون برسول الله اذا خرج فى بعض غزواته یقولونقتل و اسر فیغتم المسلمون لذالک...».
آنان باعث اندوه و ناراحتى مسلمانان مىگشتند. از این رو دستور آمد:
«لا یجاورونک الا قلیلا - یعنى نامرهم باخراجهم من المدینه».
اینان بهزودى باید اخراج شوند. در ادامه آن آمده است:
«ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا».
در روایت ابىالجارود از امام باقرعلیه السلام آمده است:
«فوجبت علیهم اللعنة». (26)
لعنت و نفرین بر ایشان واجب است. (27)
زمخشرى در کشاف، ملعونین را صفتشایعه پراکنان مىداند (28) فخر رازى یادآور مىشود که آنانسه گروه بودند که بعضى داراى روحیه نفاق و بعضى داراى روحیه فسق و فجور پیشگى و بعضىداراى روحیه شایعهگرى بودند. (29) ولى بعضى از مفسران مىنویسند آنان یک دسته از مسلمانانبودند که سه خصیصه را با هم داشتند. (30)
شایعه در نهجالبلاغه
در نهجالبلاغه شایعهگرى با عناوین مختلف نکوهش و بهویژه از واژه اقاویل درباره این گروهاستفاده شده است. امام در یک جا از شایعهسازان به عنوان اشرار یاد مىکند. در خطبه 78نهجالبلاغه مىخوانیم:
«فدع ما لا تعرف فان شرارالناس طائرون الیک باقاویل السوء». (31)
از نقل مطالبى که درباره آن اطلاع کافى ندارید پرهیز کن، زیرا اشرار، مطالببىاساس یعنى شایعات را علیه من به گوش شما مىرسانند.
تاثیر شایعهگرى در روح گوینده
امام در جایى دیگر به شایعه سازان هشدار مىدهد، کلامى که بر زبانشان جارى مىشود تاثیرسوء در نفس خودشان نیز مىگذارد و در نامه اعمالشان به یادگار مىماند. آن حضرت مىفرمود:
«الاقاویل محفوظة و السرائر مبلولة و کل نفس بما کسبت رهینة». (32)
گفتار آدمى بر جاى مىماند و باطن آدمى نیز امتحان مىشود و هر کسى در گروکردار خویش است.
امامعلیه السلام مىفرمود:
هر یک از شما که از عیب دیگران آگاهى دارد هنگامى که آن عیب را در خودنیز مىیابد از عیبجوئى خوددارى کند و اگر آن عیب را ندارد، باید خداى را شاکرباشد که از اینگونه عیبها پاک است.
اى مردم آن کس که از برادر مؤمنش استقامت در دین و درستى در کردار راسراغ دارد، باید به سخنانى که این و آن در بارهاش مىگویند و شایعهپراکنىمىکنند گوش فرا ندهد. آگاه باشید گاهى تیرانداز تیرش به خطا مىرود. سخنباطل فراوان بر زبان جارى مىشود، زیرا خدا شنوا و گواه است. و بدانید که بین حقو باطل چهار انگشت فاصله است، یعنى میان گوش و چشم چهار انگشتبستهفاصله است. پس آنچه را که خود دیدهاید و تردیدى در آن ندارید، حق است وآنچه را که از این و آن شنیدهاید ناحق به حساب آورید. (33)
حکم شایعه در تاریخ
در ادیان پیشین، شایعهگران کیفر سنگینى داشتند. از آیه 62-60 سوره احزاب (34) به دستمىآید که در ادیان گذشته شایعهپراکنان کشته مىشدند. (35)
قابل ذکر است که شایعهاى که در آن اتهام به فحشاء باشد، حد آن هشتاد ضربه شلاق است،وگرنه تعزیر دارد. ولى شایعهاى که توسط منافقان علیه مؤمنان راستین به راه انداخته شود، حد آنتبعید و قتل است. عبدالله شبر در تفسیر آیه بالا مىنویسد:
در اقوام پیشین منافقان شایعهگر را مىکشتند. (36)
طبرسى نیز در مجمعالبیان مجازات قتل و تبعید را براى منافقان ذکر مىکند و مىنویسد منافقانشایعهگر محکوم به تبعید و یا اعدام مىگشتند.
شایعهسازان چهکسانى هستند؟
1) کسى که دچار خشم و حالت انتقام جویى استبه شایعهسازى علیه دیگران دست مىزند;
2) کسى که گرفتار گزافهگوئى بوده زبان او از اختیار عقل و ایمان او خارج شده و بر مبناىهواهاى نفسانى و خواستههاى شیطانى سخن مىگوید و عادت به غیبت و تهمت و افتراء ویاوهگوئىهاى دیگر دارد، در این باره مرزى را نمىشناسد و به شایعهسازى مىپردازد.
3) کسى که خود معیوب است دوست دارد تا عیوب او شایع شده و افرادى همانند او درجامعه وجود داشته باشند. شایعهساز اگر افراد مماثل خود را در جامعه نیابد از راه شایعه افکنىحضور توهمى و تخیلى در جامعه ایجاد مىکند; امام امیرالمؤمنینعلیه السلام در این باره مىفرمایند:
«ذوواالعیوب یحبون اشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر فى معایبهم». (37)
آدم معیوب، دوست مىدارد تا عیوب مردم در میان جامعه فاش شود تا عذرىبراى او فراهم آید.
4) کسى که در درون خود درباره برجستگىهاى دیگران احساس حقارت کند.
5) کسى که اهل شر است.
امیرالمؤمنینعلیه السلام مىفرمایند:
«فان شرار الناس طائرون الیک باقاویل السوء». (38)
افراد شرور و اشرار مردم، شایعات و نارواها مىپراکنند.
هشدارى از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم درباره شایعهپیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم فرمود:
«انى لعرفت قوما یضربون صدورهم ضربا یسمعه اهل النار و هم الهمازوناللمازون الذین یلتمسون عورات المسلمین و یهتکون ستورهم و یشیعون فیهممن الفواحش ما لیس فیهم». (39)
گروهى را مىشناسم که در قیامت آنچنان به سینه آنان ضربه وارد مىشود کهاهل جهنم صداى سینه آنان را مىشنوند و آنان کسانىاند که در پى اطلاع از عیوب وگناهان پنهانى دیگران بودهاند و به هتک حرمت و فاش کردن آنها مىپردازند وچیزهائى را علیه آنها شایعه مىکنند که آنان اهل آن نبودند.
اثرات منفى شایعه
جنگ روانى و اضطراب و نگرانى یکى از میوههاى تلخ شایعه در جامعه است. پیامدهاى دیگرشایعه عبارتند از:
الف) تشدید کینهها، خصومتها و تفرقه و تضاد در میان افراد;
ب) اوجگیرى رذایل اخلاقى از جمله: اخلاق نارواى غیبت، دروغ، افتراء و...;
ج) روحیه بدخواهى و تقویت روحیه انتقامجوئى;
د)حریم شکنى و نادیده گرفتن حرمت افراد و زیرپا رفتن بسیارى از مؤلفهها و قوانین اخلاقى واجتماعى;
ه) به مخاطره افتادن انتظام اجتماعى;
و) تضعیف روحیه دگر دوستى، فداکارى و مؤلفههاى اتحاد، یگانگى و حس اخوت.
وظیفه مسلمین در برابر شایعهپردازى
در آغاز بر این نکته باید تاکید کرد که انسان باایمان مجاز نیست که به هر سخنى گوش فرا دهد.امیرالمؤمنینعلیه السلام مىفرمایند:
سامع القول شریک القائل (غرر الحکم).
شنونده سخن، شریک گوینده است از حیث کیفر یا پاداش.
چنانکه امام جوادعلیه السلام فرمودند:
«من اصغى الى ناطق فقد عبده» (40) کسى که گوش جان به کلام گویندهاى مىسپارد چنان است که او را مىپرستد.
و بر این اساس اگر گوینده، در هر وادى از خیر و شر توسن سخن بجهاند شنونده همراه اواست.
علاوه بر آن شنونده باید درباره آدم مؤمن دیگر پردهپوشى کند، چنانکه پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلمفرمودند:
«لا یستر عبده مؤمن عورة عبد مؤمن الا ستره الله عورته یوم القیامة». (41) هیچ مؤمنى زشتىهاى بنده مؤمن دیگر را نمىپوشاند مگر آنکه خدا در قیامتزشتىهاى او را مىپوشاند.
و نیز آن حضرت فرمود:
«لا یؤمن العبد حتى یحب لاخیه ما یحب لنفسه من الخیر». (42)
انسان، مؤمن محسوب نمىشود مگر آنکه دوستبدارد براى دیگران آنچه راکه براى خود دوست مىدارد.
همچنین شنونده شایعه باید از گوینده - عامل نشر اکاذیب - چهار شاهد عادل جهت صدقمنظور او (در صورتى که پاى اتهام به روابط نامشروع جنسى در کار باشد) بخواهد وگرنه باید بهحرف او توجه نکند و یا آنکه او را به محکمه، یا به افرادى که از پىگیرى کنندگان مسالهاند معرفىکند تا آنان قضیه را تعقیب کنند؟
وظیفه اصلى آن است که علاوه بر شایعه، بلکه گناه واقع شده نیز منتشر نشود.
امام هشتمعلیه السلام فرمود:
«المذیع بالسیئة مخذول والمستتر بالسیئة مغفور». (43)
کسى که گناه را نشر مىدهد مطرود است و کسى که در استتار و فراموش شدنآن مىکوشد مشمول آمرزش الهى است.
فلسفه تحریم شایعه
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم تلاش وافر داشت تا گناهانى که در پنهانى انجام مىشود به شایع شدن وبدنامى جامعه منجر نشود. آن حضرت مىفرمود:
«من اذعى فاحشة کان کمبتدئها». (44)
کسى که عمل نارواى انجام یافته را فاش مىکند چنان است که خود آن را انجام داده است.
مردى به امام هفتم گفت چیزى به کسى (که داراى ایمان به خدا و پایبند به دستوارت دیناست) نسبت مىدهند و نسبت دهندگان از افراد با وثوقاند ولى وقتى با آن شخص صحبت کردمآن را به شدت انکار کرد و من در شک واقع شدهام چه کنم؟ امام فرمود:
«کذب سمعک و بصرک عن اخیک». (45) در این هنگام، گوش وچشم خود را تکذیب کن.
کیفر شایعه
کیفر شایعه دنیوى و اخروى است. کیفر دنیوى، حد و لعن و مذمت و نکوهش است. و کیفراخروى عذاب قبر در برزخ و دخول در آتش قیامت است.
حد شایعه (اگر اتهام به زنا و عمل فحشا باشد) همان حد قذف (افتراء) 80 ضربه شلاق استو از آن پس دیگر گواهى شایعهگر پذیرفته نمىشود. در باب قذف، در قرآن مىخوانیم:
«والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة ولا تقبلوا لهمشهادة ابدا». (46)
هنگامى که آیات شایعه نازل و حکم کیفرى شایعهگر مشخص شد رسول خداصلى الله علیه وآله وسلمدستاندرکاران شایعه در باره عایشه را فرا خواند. آنان عبارت بودند از: 1) حسان بن ثابت، یکىاز شعراى نامدار رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، 2) حمنه، دختر زینب همسر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم، 3) عبدالله بنابى سلول یکى از منافقان مدینه، 4) مسطح بن اثاثة (یکى از مهاجران و از رزمندگان جنگ بدر، اوپسرخاله ابوبکر بود).
اینان آلت دست منافق معروف عبدالله بن ابى سلول شده بودند. رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم آنان را فراخواند و حد شایعه در باره آنان را اجراء کرد. ولى عبدالله ابى سلول را دو حد زد. زیرا، اولا:شکستن حریم پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و افتراء به همسر رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم کیفر مضاعف دارد و ثانیا: شایعهسازو ناشر آن مساوى نیستند. او شایعه آفرید و نیز به نشر آن اقدام کرد و دیگران فقط به نشر شایعه(اکاذیب) دست زدند. مىتوان گفت که این از موارد ویژه است که هم حق الناس است و هم حقالله.
سیوطى در تفسیر جلالین یادآور مىشود که «عذاب الیم» در دنیا حد قذف و در آخرت دخولدر جهنم استبخاطر آنکه این مساله یکى از حقوق الهى است که آتش را در پى دارد. (47)
فخر رازى کیفر دنیوى را اجراء حد و نیز لعن و نفرین و مذمت و نکوهش و کیفر اخروى راعذاب قبر و عذاب در قیامت مىداند. (48)
همچنین; سیوطى در تفسیر الدرالمنثور نقل مىکند: کسى که از عمل فحشا در جامعه تبلیغمىکند باید کیفر شود گرچه سخن او صادق باشد.
«من اشاع الفاحشة فعلیه النکال و ان کان صادقا».
اما در باب شایعهاى که اتهام به فحشا نباشد شایعهگر، از مصادیق ملعونین در آیه 61 سورهاحزاب است، از این رو لعن و نفرین مىشود و گواهى و شهادت دادن او از اعتبار ساقط و تعزیرمىشود.
کیفر مردم آزارى
راوى مىگوید از امام صادق شنیدم که فرمود:
باید آماده جنگ با خدا باشد کسى که بنده باایمان مرا بیازارد و از غضب من در امان است کسىکه به اکرام و احترام بنده مؤمن من اقدام مىکند. (49)
شیخ طوسى در کتاب نهایة در بحثحدود مىگوید:
«... و کل کلام یؤذى المسلمین فانه یجب على قائله التعزیر... و من نبز مسلما او اغتابه وقامت علیه البینه ادب». (50)
هر سخنى که مایه آزار مسلمانان شود واجب است گویندهاش تعزیر شود و همچنین کسى که ازمسلمانان عیبجویى به عمل آورد و یا از آنان غیبت نماید و بر این مساله بینهاى گواهى دهد، بایدتادیب شود.
وى در ادامه مىنویسد:
«و شاهدا الزور یجب ان یؤدبا و یشهرا فى قبیلتهما او قومهما و یعزما بما شهدا به ان کانا قداتلفا بشهادتهما شیئا». (51)
کسانى که به ناحق گواهى دهند باید تادیب شوند و در میان قبیله خود باید گردانده شوند و نیزباید در صورتى که گواهى آنان مایه تلف شدن مالى شود، غرامت پرداخت کنند.
در باب شایعهسازى نیز باید توجه داشت که بعضى از افراد، هم شایعهگرند، هم مؤذىمؤمناند و هم عملشان نوعى شهادت ناحق محسوب مىشود، بنابراین کیفر چندگانهاى متوجهآنان است.
علامه حلى در تبصره مىنویسد:
«و کذا یعزرفى کل قول موجب للاستخفاف». (52)
هر سخنى که مایه تضعیف شخصیت دیگران شود تعزیر دارد.
فلسفه شدت کیفر شایعهگر
فلسفه اصلى سختگیرىهاى اسلام در برابر شایعهگران را مىتوان در نکات زیر جستجو کرد:
الف) محیط سالم، روحیه انسان را به سوى سلامتى سوق مىدهد چنانکه محیط فاسدزمینههاى گرایش به سوى فساد را در آدمى تقویت مىنماید بنابراین، اسلام بر این حقیقت تاکیددارد تا افراد در محیط اجتماعى، از یکدیگر جز خیر و سخن از پاکىها، موفقیتها و تکاملنشنوند و در جامعه جز مظاهر تعالى و طهارت روحى و ترقى و تکامل در زندگى نبینند.
ب) حفظ قداست و حرمت محیط اجتماع اسلامى وظیفه همگان است و در راستاى حفظحرمت محیط اجتماعى باید سیطره باطل را در جامعه محدود و تضعیف کرد و کم کم آن را از بینبرد. و مظاهر منکر و اعمال ناشایسته را باید از راههاى مختلف متروک کرد. در حدیث آمده است،«الباطل یموت بترک ذکره» با دم نزدن از اعمال ناباب، در برخى از موارد، منکر و باطل از بینمىرود. و بدیهى است که اجراء حدود الهى بدان خاطر است که ابهت عمل حرام نقض نشود. کسى که مىداند نباید در پى حرام برود، اما بشنود یا ببیند همه و همگان از آن دم مىزنند، روحیهگرایش به فحشا و قانون شکنى در او تقویت مىشود; لذا فلسفه اجراء حد یا تعزیر آن است کهمردم بدانند که حریمشکنان و کسانى که دستورات خدا را زیر پا مىنهند مورد تنفر خواهند بود.
شایعه در مکتوب عرفانى امام خمینىقدس سره
در مکتوب عارفانه عارف پیر، خمینى کبیرقدس سره به پسرش حاج سید احمد خمینىقدس سره که به نامنقطه عطف انتشار یافته است مىخوانیم:
پسرم! گاهى مىبینم از تهمتهاى ناروا و شایعه پراکنىهاى دروغین اظهارناراحتى و نگرانى مىکنى. اولا باید بگویم تا زنده هستى و حرکت مىکنى و تو رامنشا تاثیرى بدانند، انتقاد و تهمت و شایعه سازى علیه تو، اجتنابناپذیر است;عقدهها زیاد و توقعات، روزافزون و حسادتها، فراوان است. آن کس که فعالیت دارد گرچه صد در صد براى خدا باشد از گزند بدخواهان نمىتواند به دور باشد.من خود یک عالم بزرگوار متقى را که تا به ریاست جزئى نرسیده بود براى او جزخیر به حسب نوع نمىگفتند و تقریبا مورد تسالم اهل علم و دیگران بود به مجردآن که توجه نفوس به او جلب شد و شاخصیتى دنیاوى - ولو ناچیز - نسبتبهمقامش پیدا کرد، مورد تهمت و اذیتشد و حسادتها و عقدهها به جوش آمد و تادر قید حیات بود این مسایل نیز بود.
امام در ادامه این صحیفه الهى به تفسیر آیات تقوى پرداخته مىنویسد:
این تقوى، تقواى از اعمال ناشایسته نیست تقواى از توجه به غیر است، تقواى ازاستمداد و عبودیت غیر حق است، تقواى از راه دادن غیر او جل و علا به قلب است،تقواى از اتکال و اعتماد به غیر خداست، آنچه مىبینى همه ما و مثل ما بدان مبتلااست و آنچه باعثخوف من و تو از شایعهها و دروغپراکنىها است و خوف از مرگو رهائى از طبیعت و افکندن خرقه نیز از این قبیل است که باید از آن اتقاء نمود ودر این صورت مراد از «ولتنظر نفس ما قدمت لغد» افعال قلبى است که درملکوت، صورتى و در فوق آن نیز صورتى دارد و خداوند خبیر استبه خطرات قلبهمه.
پسرم براى ماها که از قافله «ابرار» عقب هستیم. یک نکته دلپذیر است و آنچیزى است که به نظر من شاید در ساختن انسان که در صدد خود ساختن استدخیل است. باید توجه کنیم که منشا خوش آمد ما از مدح و ثناها و بد آمدنمان ازانتقاداها و شایعه افکنىها حب نفس است که بزرگترین دام ابلیس لعین است; ماهامیل داریم که دیگران ثناگوى ما باشند.
[این گونه مسایل] همچون عمل جراحى دردناکى که موجب سلامت مریضمىشود. آنانکه با ثناهاى خود ما را از جوار حق دور مىکنند، دوستانى هستند که بادوستى خود به ما دشمنى مىکنند و آنان که مىپندارند با عیبگوئى و فحاشى وشایعهسازى به ما دشمنى مىکنند دشمنانى هستند که با عمل خود ما را اگر لایقباشیم اصلاح مىکنند و در صورت دشمنى به ما دوستى مىنمایند. من و تو اگر اینحقیقت را باور کنیم و حیلههاى شیطانى و نفسانى بگذارند، واقعیات را آنطور کههستند ببینیم، آنگاه از مدح مداحان و ثناى ثنا جویان آنطور پریشان مىشویم کهامروز از عیب جویى دشمنان و شایعه سازى بدخواهان; و عیب جویى را آن گونهاستقبال مىکنیم که امروز از مداحىها و یاوه گویىهاى ثناخوانان. اگر از آنچه ذکرشد به قلبتبرسد، از ناملایمات و دروغ پردازیها ناراحت نمىشوى و آرامش قلبپیدا مىکنى، که ناراحتىها اکثرا از خودخواهى، است. خداوند همه ما را از آن نجاتمرحمت فرماید. (53)
راههاى درمان بیمارى شایعه سازى
تردیدى نیست که شایعهگر، را باید به چند مساله توجه داد:
1) شایعهپرداز باید به این حقیقتبیندیشد که مشمول نفرین الهى و در شمار دروغگویاناست. قرآن، در برخى از موارد، رسما از کذب و کذاب نکوهش مىکند و در برخى دیگر نیز باآهنگى دیگر آن را مذمت کرده است از جمله مىفرماید:
«قتل الخراصون الذین هم فى غمرة ساهون». (54)
مرگ بر دروغگویان، آن کسانى که در جهل و غفلت غوطهورند.
خراصون کسانى هستند که مطلب بىاساس را به دیگران انتقال مىدهند.
طبرسى در جوامع الجامع مىنویسد:
«الخراصون... الکذابون المقدرون مالا یصح و هم اصحاب القول المختلف».
خراصون به آن دسته از دروغگویانى گویند که مطلب را بر زبانها مىاندازند و از هر درى سخنمىگویند.
خراصون، به کسانى گفته مىشود که آراء و اقوال مختلف پیرامون عقائد و ایمان از آنان بر زبانجارى مىشود. اینان در اقوال و گفتار خود دقت ندارند و گاهى به نقل مطالب بىاساسمىپردازند، مطالب دروغ را بر زبان مىآورند و در اثر غفلت و جهالتخود بدان توجه نمىکنند. (55)
2) به اهل شایعه باید توجه داد که از دیدگاه اسلام، مجاز نیست که هر چیزى را بر زبان آوردچنانکه امیرالمؤمنینعلیه السلام در نهجالبلاغه مىفرماید:
«لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم». (56)
3) انسان باایمان در پرهیز از سخنان ناروا، از گفتن سخنان خوب نیز تا حدودى باید خوددارىورزد. به فرموده امام صادقعلیه السلام:
«المؤمن ملجم». (57)
و امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود:
«اذا تم العقل نقص الکلام». (58)
4) حقیقت پیشگى و واقعگرایى را پیشه خود ساختن، یکى از راههاى رهایى از بیمارىشایعهسازى است. امام هفتمعلیه السلام به هشام، این چنین رهنمود داد:
اى هشام! اگر در دست تو دانه گردویى است ولى همه مردم آن را جواهر پنداشتهاند این پندار،تو را سود نبخشد چون، مىدانى که آنچه در دست تو است گردوئى بیش نیست. همچنین اگر درمیان مشت تو، جواهرى باشد، لکن مردم آن را گردو قلمداد کردهاند در این صورت نیز این پندار،واقعیت را دگرگون نمىسازد و زیانى به تو نمىرسد. (59)
5) پرهیز از خوشبینى بىجا یکى از راههاى درمان و رهایى از بیمارى شایعه سازى است.گرچه نباید بدون دلیل، به دیگران و سخنى که از آنان شنیده مىشود بدبین بود ولى زمانشناسىرا نیز نباید از نظر دور داشت. زیرا گاهى در جامعه ناامنى در باب گفتار و نیز تهاجم به حیثیت وآبروى افراد، حاکم است. امیرالمؤمنینعلیه السلامفرمود:
چیزى که از برادر مؤمن خود شنیده و یا دیدهاى که به ظاهر ناپسند جلوه مىکند، تلاش کن تاآن را به وجه احسن، تفسیر و تحلیل کنى مگر آنجا که بر جامعه، ناهنجارى از حیثخصلت،بدخواهى و عدم صداقت و صمیمیت میان افراد غلبه دارد و تباهى، تاروپود آن را فرا گرفتهاست. (60)
همچنین آن حضرت فرمود:
در جامعه بیمار، اگر کسى خوشبینى را پیشه خود ساخته و از این راه، ضربهاى به او وارد شود،جز خود را ملامت نکند. (61)
چنانکه امام هادىعلیه السلام فرمودند:
هنگامى که زمانه به گونهاى است که عدالت و ایمان در میان مردم حاکمیت دارد در اینصورت، نباید بىجهتبه دیگران بدبین بود، مگر در مورد کسى که بىعدالتى از او دیده شدهباشد. ولى اگر زمانه عکس آن باشد و بىعدالتى و لاابالىگرى بر مردم حاکم باشد در این صورتنباید به مردم اعتماد جست، بلکه باید به آنان سوء ظن داشت مگر در باره کسى که شایستگى وعدالت او به اثبات رسیده باشد. (62)
6) اجراء تعزیر و یا حد الهى درباره شایعهگر یکى از راههاى مبارزه با این عمل شوم است.
7) به شایعهگر باید توجه داد که عمل تو بدترین شیوه مردم آزارى است.
8) به شایعهگر باید توجه داد که عمل تو نوعى جنگ با خداست.
9) به شایعهگر باید توجه داد که گواهى و شهادت تو در جامعه از اعتبار ساقط است.
10) پرهیز از پرحرفى.
پرهیز از پرحرفى و روى آوردن به کم حرفى یا سکوت حکیمانه آدمى را از بیمارى شایعه ونارواگوئى نجات مىدهد. زیرا پرحرفى به هرزهگویى منجر مىشود. به قول امیرالمؤمنینعلیه السلام:
آن کس که زیاد سخن مىگوید زیاد اشتباه مىکند، و آن کس که زیاد اشتباه کندحیایش کم مىشود و کسى که حیاتش کم شود، پارسائیش نقصان مىپذیرد و کسى کهپارسائیش نقصان پذیرد، قلبش مىمیرد و کسى که قلبش بمیرد، داخل دوزخ مىشود وآن کس که به عیبهاى مردم چشم بدوزد و آن را شماره کند ولى همانها را خود داراباشد احمق واقعى است. (63)
1) اسراء، 36.
2) اسراء (17): 36.
3) ر.ک: فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 3، ص 192.
4) فخر رازى، تفسیر کبیر، نشر دارالفکر، ج 20، ص 211، علامه طباطبائى، المیزان، ج 13، ص 94.
5) یس (36): 64.
6) ر.ک: نهجالبلاغه، حکمت، شماره 383.
7) ر.ک: علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 275.
8) ر.ک: دهخدا، لغتنامه، واژه شایعه.
9) ر.ک: نرمان، ل، مان، اصول روانشناسى، ترجمه دکتر ساعتچى، فصل لغت نامه، جلد دوم، ص 649.
10) ر.ک: راغب، مفردات، ماده شیع.
11) ر.ک: داستان بازگشت رسولخداصلى الله علیه وآله وسلم از جنگ بنى مصطلق و پیشآمدن مساله افک، همین نوشتار.
12) نهجالبلاغه، حکمت، 461.
13) نور (24): 19.
14) وسایل الشیعه، ج 12، ص 296، چاپ جدید.
15) طریحى، مجمعالبحرین، ج 4ص 354، نشر دارالهدى.
16) نور (24): 19.
17) طبرسى، مفسر مجمعالبیان ذیل آیه افک مىنویسد: هر گونه دروغى را افک نمىگویند بلکه به دروغ مهم که مساله را دگرگون درجامعه معرفى مىنماید، افک گفته مىشود.
18) لولا اذ سمعتوه ظن المؤمنین والمؤمنات بانفسهم خیرا و قالوا هذا افک مبین (نور - 11).
19) نور (24): 19.
20) ر.ک: جصاص، احکام القرآن، ج 3، ص 447، ذیل آیه 19 سوره نور.
21) ر.ک: طبرسى، مجمع البیان، ذیل آیه 19، سوره نور.
22) ر.ک: طریحى، مجمعالبیان، ماده افک.
23) لئن لم ینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا ملعونین اینماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا. (س 31، 61)
24) ر.ک: علامه طباطبائى، المیزان، ج 6، ص 345 و 340، والذین یشیعون الاخبار الکاذبة فى المدینة لالقاء الاضطراب بین المسلمین.
25) الرجفة: الزلزلة (کشاف ج 3، ص 561) سمى بها الخبر الکاذب لتزلزله.
26) على بن ابراهیم، تفسیر قمى، ج 2، ص 199.
27) ر.ک: تفسیر شبر، ذیل آیه 60 سوره احزاب.
28) ر.ک: زمخشرى، الکشاف، ج 3، چاپ البلاغه، ص 561.
29) ر.ک: تفسیر کبیر، ج 25، ص 261.
30) ر.ک: فخر رازى، ج 25، ص 232، ذیل آیه 61 احزاب.
31) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه 78.
32) ر.ک: نهجالبلاغه، حکمت، شماره 343.
33) فلیکفف من علم منکم عیب غیره لما یعلم من عیب نفسه، و لیکن الشکر شاغلا له على معافاته مما ابتلى به غیره، ایها الناس منعرف من اخیه وثیقة دین و سداد طریق، فلا یسمعن فیه اقاویل الرجال (الناس) اما انه قد یرمى الرامى، و تخطىء السهام، و یحیلالکلام، و باطل ذلک یبور، والله سمیع و شهید. اما انه لیس بینالحق و الباطل الا اربع اصابع فسئل علیهالسلام، عن معنى قوله هذا،فجمع اصابعه و وضعها بین اذنه و عینه ثم قال:
الباطل ان تقول سمعت، والحق ان تقول رایت! ر.ک: نهجالبلاغه، نامه 141.
34) لئن لم ینته المنافقون والذین فى قلوبهم مرض والمرجفون فى المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا ملعونین اینماثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا سنة الله فى الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا).
35) ر.ک: تفسیر شبر ذیل آیه 60 سوره احزاب (فى الذین خلوا من قبل: من الامم الماضیة فى منافقینهم المرجفون للمومنین).
36) ر.ک: تفسیر شبر، ذیل آیه 60 سوره احزاب.
37) غرر الحکم.
38) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه 78.
39) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183، ذیل آیه 19 نور.
40) ر.ک: مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 94 و ج 72، ص 264.
41) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183، ذیل آیه 19 نور.
42) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183 ذیل آیه 19 نور.
43) کلینى، اصول کافى، ج 2، باب سترالذنوب.
44) اصول کافى، باب التعبیر، ر.ک: ابن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ذیل آیه 19، سوره نور.
45) ر.ک: ابن جمعه، نورالثقلین، ذیل آیه 19، سوره نور.
46) نور (24): 25.
47) ر.ک: سیوطى، تفسیرالجلالین، ذیل آیه.
48) فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 23، ص 183.
49) ر.ک: حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 8، باب 145 کتاب الحج. راوى مىگوید: سمعت الصادق یقول: قال الله عزوجل لیاذن بحرب منىمن اذى عبدى المؤمن ولیامن غضبى من اکرم عبدى المؤمن.
50) ر.ک: شیخ طوسى، النهایة مبحث الحدود، نشر قدس محمدى قم، ص 728-729.
51) ر.ک: شیخ طوسى، النهایة مبحث الحدود، نشر قدس محمدى قم، ص 728-729.
52) ر.ک: الحسن الحلى، تبصرة المتعلمین، فى القذف، نشر طهران، ص 187.
53) ر.ک: حضرت امام خمینىقدس سره، نقطه عطف، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام چاپ اول، بهار 1369.
54) ذاریات (51): 10.
55) ر.ک: فیض کاشانى، تفسیرالصافى، ذیل آیه 10 سوره الذاریات.
56) ر.ک: نهجالبلاغه، قصار.
57) ر.ک: بحارالانوار، ج 75، ص 275، روایات 8.
58) ر.ک: نهجالبلاغه، قصار، 71.
59) امام هفتمعلیه السلام فرمود:
یا هشام لو کان فى یدک جوزة و قال الناس لؤلؤة ما کان ینفعک و انت تعلم انها جوزة ولو کان فى یدک لؤلؤة و قال الناس انهاجوزة ما ضرک و انت تعلم انها لؤلؤء. تحف العقول، بخش امام هفتم، ص 386.
60) قال امیرالمؤمنینعلیه السلام ضع امر اخیک على احسنه حتى یاتیک منه ما یغلبک ولا تظنن بکلمة خرجت من اخیک سوء و انت تجدلها فى الخیر محتملا. بحار، ج 75، ص 196.
61) در نهجالبلاغه آمده است: اذا استولى الصلاح على الزمان و اهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزیة فقد ظلم و اذااستولى الفساد على الزمان و اهله فما حسن رجل الظن برجل فقد غرر .
62) الامام الهادىعلیه السلام: اذا کان زمان العدل فیه اغلب من الجور فحرام ان یظن باحد سوء حتى یعلم ذالک منه و اذا کان زمان الجوراغلب فیه من العدل فلیس لاحد این یظن باحد خیرا ما لم یعلم ذلک منه. ر.ک: بحار الانوار، ج 78، ص 370.
63) و من کثر کلامه کثر خطوه، و من کثر خطوه قل حیاؤه، و من قل حیاؤه قل ورعه، و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخلالنار، و من نظر فى عیوب الناس فانکرها، ثم رضیها لنفسه، فذلک الاحمق بعینه. ر.ک: نهجالبلاغه، کمتشماره 3449.