آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

مرحوم حاج شیخ عباس گذشته از محدث بودن و آن همه کتاب‏ها که به‏فارسى و عربى به قصد تعلیم و تربیت‏براى عام و خاص نوشته،واعظى کم نظیر و از بزرگان اهل منبر هم بوده است.
بسیارى از علما و فضلا و فقها و مردم مختلف از تجار و کسبه وافراد عادى، از تاثیر ژرف وعظ و منبر حاج شیخ عباس قمى ومطالب نافذ و جالبى که در پاى منبر از وى شنیده بودند، یادمى‏کردند.
تاثیر بیانات این رادمرد در مستمعین حرف‏هاى او، پس از سال‏هاهم‏چنان مشهود بود.
بى‏گمان محدث قمى واعظ خلق و به تمام معنا اهل منبر بوده است.
هم بیانى رسا و گویا داشته و هم محدثى بزرگ و متتبع بوده و ازاین رو قدروعظ و منبر را چنان که باید، مى‏دانسته و حقش را آن‏طور که باید ادا مى‏کرده است. در این جا ما به نمونه‏هایى ازوعظ و منبرى که انسان را به یاد وعظ و منبر پیغمبر(ص) وامیرالمؤمنین(ع) مى‏انداخته، اشاره مى‏کنیم.
شاید مرحوم حاج شیخ عباس پیش از سال 1332 و رفتن به مشهد،گاهى در قم منبر مى‏رفته، ولى شهرت او در وعظ و بیانات گیرا ومنابر رسمى از مشهد و شهرهاى خراسان آغاز، و بعدها در قم وهمدان، و به ویژه در نجف اشرف زبانزد خاص و عام شد.
آوازه منبر حاج شیخ عباس قمى در مشهد مقدس بعد از سال 1332 که‏از قم به آن جا رفته به گوش‏ها رسید. او در دهه‏هاى عاشورا، وماه‏هاى مبارک رمضان در مشهد و شهرهاى دیگر خراسان مانندنیشابور و تربت‏حیدریه منبر مى‏رفته است.
ایشان در طول سال‏هایى که در مشهد بود، زمستان‏ها به قم مى‏آمد وبه دعوت باجناق سابقش (1) مرحوم آقا سید على بلور فروش بزرگ‏بازاریان قم در خانه او، و همچنین به دعوت مرحوم آیه‏الله حاج‏شیخ عبدالکریم‏حائرى در مدرسه فیضیه، و به دعوت کسبه و تجار درتیمچه بزرگ قم در ایام فاطمیه و دیگر مناسبت‏ها منبر داشته وموعظه مى‏کرد.
مرحوم حاج شیخ عباس قمى در بعضى از سال‏ها تابستان‏ها به همدان‏مى‏رفت و علاوه بر تالیف و تصنیف به منبر مى‏رفت. و منبرهاى اودر آن جا نیز رونق زیادى پیدا کرده بود.
او تقریبا هر ساله در فصل زمستان پس از سفر مشهد، به قم یا به‏طور مستقیم از راه همدان به نجف اشرف مشرف مى‏شد و در مسجدهندى و دیگر مراکز منبر داشت.
او در6 سال آخر زندگانیش که در نجف اشرف مقیم بود نیز، دهه‏اول محرم و ماه مبارک رمضان در مسجد هندى منبر مى‏رفت.
تاثیر منبرهاى حاج شیخ عباس قمى
در مجلس وعظ او بزرگان فقها و علما و مجتهدین و مدرسین و فضلاو طلاب حوزه و عامه مردم شرکت مى‏کردند و همگى سخت تحت تاثیروعظ و منبرش قرار مى‏گرفتند، به طورى که نظیرش را به یادنداشته‏اند.
شیوه خطابه محدث قمى این بود که در منبر ابتدا خطبه مى‏خواند،سپس حدیثى را عنوان کرده، و به مناسبت آن حدیثى دیگر، و حدیثى‏دیگر و... همه احادیث را نیز با ذکر اسناد و گاهى معرفى کوتاه‏یا مفصل راویان مى‏آورده است.
منبر در ایامى خاص
منبر رفتن محدث قمى در مشهد و نجف اشرف تا روز عاشورا بود.
بعد از آن هر چه اصرار مى‏کردند قبول نمى‏کرد. گاهى چند روزى درایام بعد از عاشورا هم منبر مى‏رفت. او در باره این تصمیم‏مى‏گفت:
بیش از این مزاحم کار نوشتن من است. من تالیف و تصنیف را لازم‏و مهم‏تر مى‏دانم.
با این که دایما کار وى با اخبار و روایات و احادیث و تاریخ واین قبیل چیزها بوده، مع الوصف براى یک بار منبر رفتن یکى دوساعت مطالعه مى‏کرد تا مبادا کلمه‏اى زیاد یا کم بگوید!
منابر محدث قمى در خراسان و مشهد مقدس
آقاى حاج معتمد خراسانى، واعظ بزرگوار معاصر که در جوانى،هنگام اقامت محدث قمى در مشهد، منبرهاى او را دیده است، دراین باره مى‏گوید:
مرحوم حاج شیخ عباس بر اساس فن خودش که علم الحدیث‏بود صحبت‏مى‏کرد. حدیث را بر اساس قواعد علم لحدیث‏بیان مى‏کرد، اوآن‏چنان درباره حدیث‏شناخت داشت که وقتى بر منبر مى‏نشست گویى‏جمعیت نفس نمى‏کشیدند مبادا یک کلمه از سخن او را نشنوند. مجلس‏او نورانیت عجیبى داشت. بعد از حمد و ثناى خداوند اول حدیث رامى‏خواند و مى‏گفت که حدیث مسند است و سندش متصل به امام است،مثلا مى‏فرمود:
و بالسند المتصل عن محمدبن یعقوب الکلینى، قال حدثنى محمدبن‏یونس، سپس تمام راویان را سه یا چهار نفر یا بیشتر، هر چه‏بود، اسامى آن‏ها را مى‏گفت، تا به معصوم مى‏رسانید. آن وقت متن‏حدیث را بدون کم و زیاد نقل و ترجمه مى‏کرد. پس از آن به‏مناسبت‏بحث، روایات چندى، مقطوع یا مرسل نقل مى‏کرد و بحث راادامه مى‏داد.
اگر اقتضاى جلسه بود، باز چند حدیث مسند دیگرى را با همان‏آداب حدیث نقل مى‏کرد والا بحث را به حالات رجال حدیث مى‏کشانید.
اگر مى‏خواست تاریخ بگوید معمولا حالات رجال حدیث را بیان‏مى‏فرمود، و در ضمن حالات آن‏ها باز مطالبى بیان مى‏کرد.
سخنانش تاثیر عجیبى داشت، چون اول خودش تحت تاثیر آن احادیث‏قرار مى‏گرفت، به همین جهت منبرش داراى قوه اشراب بود. گویاجاذبه روحى داشت.
وقتى مى‏خواست‏حدیثى، به عنوان مثال از امام صادق(ع) نقل کند،توجه ویژه‏اى داشت که یک کلمه از سخنان آن حضرت کم و زیادنشود. در همه جا منبر نمى‏رفت فقط ایام عاشورا منزل آیه‏الله‏قمى (رضوان الله علیه) که ده روز منبر دایر بود و تا ظهرآقایان دیگر منبر بودند، پس از نماز جماعت ظهر منبر مى‏رفت که‏جمعیت‏خاصى براى استفاده از منبر وى مى‏آمدند.
به درخواست مؤمنین در ماه رمضان، گاهى در مسجد گوهر شاد وگاهى در مدرسه میرزا جعفر که دور از جمعیت معمولى و ازدحام‏بود منبر مى‏رفت.
در مدرسه هم با این که از ازدحام برکنار بود باز جمعیت‏فراوانى مى‏آمدند. کسى که او را در بالاى منبر مى‏دید گویى کوه‏وقار و مجسمه زهد و تقوا را مى‏دید. نوع فضلاى اهل علم ازارادتمندان ایشان بودند.
اخلاص محدث قمى و علاقه‏مندى علما به او
در آن اوان وى با مرحوم ادیب نیشابورى (2) معاصر بود. عموم فضلا وطلاب شاگردان ایشان بودند و در درس معانى و بیان او در مدرسه‏نواب حدود 700 نفر طلبه شرکت مى‏کردند. آن درس هم منحصر به این‏استاد بود. مرحوم ادیب به شاگردانش سفارش مى‏کرد:
بروید پاى منبر حاج شیخ عباس قمى و استفاده کنید.
امتیاز آن محدث بزرگ این بود که هوى و هوس را در خود کشته واز اسارت هوى و خودخواهى بیرون آمده بود. در مدت توقف در مشهدگاهى به خارج سفر مى‏کرد، به نجف اشرف یا قم مى‏رفت، ولى تامى‏خواست جمعیتى جمع شود و زمینه نماز جماعت‏یا منبرى فراهم‏شود، حرکت مى‏کرد.
در شبستان مرحوم آیه‏الله قمى که امروز معروف به شبستان‏سبزوارى است‏یک ماه رمضان در باره صله رحم صحبت کرد. منبرعجیبى بود همه چیز داشت. بعد حس کرده بود جمعیت آن جا زیادشده، شاید باعث لطمه به دیگران از اهل منبر باشد.
سال بعد در گوشه‏اى جداى از آن محیط یعنى مدرسه میرزا جعفر درصحن عتیق، منبر رفت. در عین حال عده زیادى از طلاب و جمعى ازبزرگان در این جلسات حاضر مى‏شدند.
حکایتى از تواضع محدث قمى
مرحوم حاج آخوند تربتى عالم زاهد پدر مرحوم راشد، با سفر به‏مشهد مقدس مى‏خواست چند روزى در آن جا بماند وقتى از منبر رفتن‏حاج شیخ عباس قمى اطلاع پیدا کرد، با حضور در جلسه وعظ ایشان‏پاى منبر او مى‏نشست.
محدث قمى روزى نگاه کرد و دید که حاج آخوند تربتى پاى منبراست. گفت:
جناب حاج آخوند! من چند روز است که صحبت کرده‏ام و شما میهمان‏هستید، شما هم چند روزى صحبت کنید.
حاج آخوند هر قدر اصرار کرد که من براى استفاده آمده‏ام، شیخ‏نپذیرفت و از منبر فرود آمد و منبر را به ایشان واگذار کرد.
استاد فقید آیه‏الله حاج آقا رضا صدر نیز که در نوجوانى درمشهد مقدس شاهد منبرها و مواعظ او بوده است مى‏گوید:
او سخنورى دانا و گوینده‏اى توانا بود. هنگامى که بر اریکه‏منبر جلوس مى‏کرد روان سخن مى‏گفت و حاضران را سراپا گوش مى‏کرد.
موعظه مى‏کرد، تاریخ مى‏گفت و حدیث تفسیر مى‏کرد. ذکر مصیبت اهل‏بیت(علیهم السلام) را چنان ساده و بدون تکیه بر صوت بیان مى‏کردکه مستعمان را به گریه شدید مى‏انداخت. سخنان او در خودش نیزمؤثر واقع مى‏شد و براى حضرتش به مناسبت مطالب، تغییر حال، رخ‏مى‏داد.
مرحوم صدر در نوشته دیگرى آورده است:
گذران زندگى او از راه منبر بود. در دهه عاشورا در مشهد ومنزل عموى همسرش مرحوم حاج آقا حسین قمى منبر مى‏رفت، و درایام فاطمیه براى منبر در مدرسه فیضیه قم از طرف مرحوم حاج‏شیخ عبدالکریم حائرى یزدى دعوت مى‏شد. منبرش سرتاسر موعظه ونقل احادیث‏بود، و با آن که هنگام ذکر مصایب با آهنگ، ذکرمصیبت نمى‏کرد و به طور عادى سخن مى‏گفت و ذکر مصیبت مى‏کرد،مستمعان را مى‏گریانید و استادانه این وظیفه را انجام مى‏داد».
آقاى محدث‏زاده مى‏گویند:
در وقتى که مرحوم والد در مشهد مقدس بودند، مرحوم آیه‏الله حاج‏آقا حسین قمى، دهه عاشورا مجلس روضه مفصلى داشت. تمام حیاطبزرگ خانه ایشان و حتى قسمتى از پشت‏بام از جمعیت پر مى‏شد.
از اول صبح، تمام منبرى‏هاى درجه یک آن وقت و روضه خوان‏هامى‏آمدند و منبر مى‏رفتند، بعد از نماز ظهر تازه مرحوم والدمنبر مى‏رفت. کسبه در آن موقع دست از کار مى‏کشیدند و خود رابراى منبر ایشان آماده مى‏کردند. منبر ایشان اغلب تا یک و نیم‏و دو بعدازظهر طول مى‏کشید. تمام صحن حیاط و اتاقها و پشت‏بام‏پر از جمعیت مى‏شد.
مرحوم آیه‏الله آقاى شیخ کاظم دامغانى از علماى بزرگ مشهدمى‏فرمودند:
مردم توجه ویژه‏اى به منبر محدث قمى داشتند و هر کس در جایى‏بود، در وقت منبر ایشان خودش را به منزل آیه‏الله قمى اعلى‏الله مقامه الشریف مى‏رسانید. وقتى هم پاى منبر مى‏نشستند، تمام‏حواس آن‏ها به ایشان بود که چه مى‏گویند. منبر ایشان جز اخبار واحادیث و تاریخ، چیز دیگرى نبود. روضه را هم خیلى ساده‏مى‏خواندند، اما چون با حال مى‏خواندند و خودشان هم منقلب‏مى‏شدند، مردم را فوق العاده منقلب مى‏کرد.
در یکى از سال‏ها روز تاسوعا در منزل مرحوم آیه‏الله حاج آقاحسین قمى، از صبح همه منبرى‏ها منبر رفتند و هر چه در باره‏حضرت ابوالفضل العباس سلام الله علیه بود گفتند. بعد از همه‏آن‏ها مرحوم حاج شیخ عباس منبر رفتند. وقتى وارد روضه شدندشروع کردند اشعار جناب ام البنین «لا تدعونى ویک ام البنین‏»را تا آخر خواندند. من از شدت گریه از حال رفتم. وقتى مرا به‏حال آوردند، دیدم یازده نفر در اطراف من هنوز در حال بى‏هوشى‏هستند. خود ایشان هم حال عجیبى داشتند و گریه مى‏کردند.
آقاى محدث‏زاده اضافه کردند:
روضه مرحوم آیه‏الله قمى فقط دهه اول محرم بود و تا بعدازظهرادامه داشت. روزى مرحوم والد در باره رباخوارى سخن گفت و آیات‏و روایات آن را خواند و در نکوهش آن بحث کرد. زرگرى که اهل‏ربا بود با شنیدن سخنان نافذ او طورى منقلب شد و تکان خورد که‏از کثرت وحشت دیوانه شد.
حدود سال 1341 عده‏اى از فضلاى مشهد از ایشان تقاضا کردند که‏شب‏هاى پنجشنبه و جمعه در مدرسه میرزا جعفر واقع در ضلع صحن‏مطهر حضرت امام رضا(ع) به عنوان درس اخلاق براى طلاب علوم دینى،منبر روند و ایشان قبول فرمودند. قریب هزار نفر از طلاب وعلماى شهر در آن مجلس شرکت کردند، این منبر هر روز حدود دوساعت و نیم تا سه ساعت طول مى‏کشید مرحوم حاج شیخ عباس قمى دراین منابر در باره اخلاق بحث مى‏کرد.
مرحوم راشد واعظ دانشمند مشهور که از طلاب درس خوان آن روزمشهد و حاضران آن مجلس بوده، بارها مى‏گفت:
اثر یک منبر ایشان در آن شب‏ها تا یک هفته در ما باقى بود. درطول یک هفته مضامین سخنان آن مرحوم در اعماق دل ما ریشه‏دوانیده و ما را به خود مشغول داشته بود! به طورى که تا هفته‏بعد کاملا تحت تاثیر آن بودیم! سخنان نافذ آن مرحوم چنان بودکه تا یک هفته انسان را از تمامى سیئات و پندارهاى ناروا وگناهان باز مى‏داشت و به خدا و عبادت متوجه مى‏کرد.
مرحوم آقابزرگ روحانى و حکیم عالى‏قدر خراسان در میان علما به‏دو نفر زیاد ابراز علاقه مى‏کرد; یکى مرحوم آیه‏الله حاج آقاحسین قمى و دیگرى حاج شیخ عباس قمى و مى‏گفت:
هر کس مى‏خواهد از کلام اهل‏بیت(علیهم السلام) نورانیت پیدا کند،از منبر حاج شیخ عباس قمى استفاده کند!
مرحوم استاد محمود شهابى دانشمند فقید درباره ایشان مى‏نویسد:
به گفته یکى از علماى اعلام نجف و از مدرسین عالى مقام، وقتى‏حاج شیخ عباس قمى در منبر، حدیث نقل مى‏کرد، سلسله سند راویان‏هر حدیث را ذکر مى‏کرد و مورد بحث قرار مى‏داد، و مختصرى از شرح‏حال هر کدام را بیان مى‏داشت. همین که پس از معرفى آخرین راوى‏به امام صادق یا امامان دیگر(علیهم السلام) مى‏رسید، چنان بودکه گویى شنونده امام را مى‏دید، با همان عظمت و مهابت و مقام‏شامخ امامت!
دقت محدث قمى در نقل حدیث
یکى از آقایان علماى محترم تهران که از فضلاى آن روز مشهد بوده‏است، نقل مى‏کند که محدث قمى یک سال ماه رمضان در مشهد منبرمى‏رفت. روزى ضمن بیانات خود گفت: خواب دیده‏ام مثل این که‏روزه‏ام را افطار مى‏کنم و خودم این طور تعبیر کرده‏ام که مبادادر نقل حدیث کم و زیادى روى دهد، لذا کتاب آورده‏ام که احادیث‏را از رو بخوانم!
محدث قمى با همه اطلاعاتى که در باره تاریخ حیات پیامبر(ص) وائمه اطهار(علیهم السلام) و اخبار و احادیث آن ذوات مقدس داشت،نه تنها در مشهد بلکه در قم و نجف اشرف و جاهاى دیگر هم که‏منبر مى‏رفت، گاهى کتاب به دست مى‏گرفت و حتى روضه را نیز از رومى‏خواند که تاثیر عجیبى هم در شنونده داشت.
اخلاص و احتیاط و عدم توجه به دنیا
زمانى که در مشهد بود براى این که کمتر منبر برود نذر کرده‏بود که اگر غیر از منزل مرحوم آیه‏الله قمى و مسجد گوهرشادمنبر برود، یک سفر پیاده به حج‏برود! در همان موقع تاجرى به‏نام هراتى که بیمار بود نذر کرده بود که اگر بهبودى یافت، یک‏دهه روضه بگذارد و حاج شیخ عباس قمى را دعوت کند.
وقتى موضوع را به حاج شیخ مى‏گوید، مى‏فرماید: من نذر کرده‏ام که‏غیر از خانه آقاى قمى و مسجد گوهرشاد جایى منبر نروم.
هراتى مى‏گوید:
من هم نذر کرده‏ام شما را دعوت کنم.
بعد براى این که حاج شیخ بداند اهمیت موضوع تا کجاست مى‏گوید:
من براى اداى نذرم هزار تومان براى شما منظور داشته‏ام.
محدث قمى مى‏گوید:
با این وصف چون نذر کرده‏ام معذورم.
هزار تومان در آن موقع پول زیادى بوده است. شاید خانه او درمشهد در آن زمان کمتر از هزار تومان قیمت داشته است.
جالب است که پس از آن، محدث به قم مى‏رود. شخصى مى‏آید و ازایشان دعوت مى‏کند که یک دهه در خانه او منبر برود. محدث قمى‏که در قم هم در جاهاى خاصى منبر مى‏رفته، از پذیرش منبر بیشترعذر مى‏خواهد. شخص دعوت کننده براى این که محدث قمى تشویق شودمى‏گوید آقا من براى این دهه سه تومان پول مى‏دهم!
مردم تربت‏حیدریه به مرحوم حاج شیخ عباس علاقه عجیبى داشته‏اند.
یکى از اهالى آن جا مى‏گفت:
اگر بگویم دین مردم تربت دین حاج شیخ عباس قمى است گزاف‏نگفته‏ام.
خاطره‏اى تنبه‏آور از مرحوم محدث
صدرالعلما براى آقاى محدث‏زاده فرزند مرحوم محدث قمى نقل کرده‏که سالى مرحوم حاج شیخ عباس شب‏ها در ربت‏حیدریه منبر مى‏رفت،مردى مى‏آید و به ایشان اظهار فقر مى‏کند و تقاضاى کمک مى‏کند.
حاج شیخ عباس مى‏فرمایند:
صبر کن من روى منبر مى‏گویم و مردم کمک مى‏کنند.
حالا آن ارادت و علاقه شدید تربتى‏ها به ایشان از یک طرف و این‏که او از روى منبر به مردم بگوید به مستمندى کمک کنید از طرف‏دیگر، پیداست که همه بدون تامل کمک مى‏کردند، ولى ایشان روى‏منبر مى‏گویند اما حتى یک نفر هم چیزى به آن فقیر نمى‏دهد.
حاج شیخ در باره این جریان فرموده بودند:
علت این بود که من به فقیر گفتم، به اینها مى‏گویم و به تو کمک‏مى‏کنند و روى علاقه‏اى که به من داشتند، اطمینان به این کارداشتم ولى خداوند به من عنایت فرمود و مرا متنبه کرد که تا مانخواهیم همان مریدهاى کذا و کذا هم به حرف تو اعتنا نمى‏کنند.
الحمد لله الذى یفعل ما یشاء ولا یفعل ما یشاء غیره. (3)
واعظ و محدث بزرگوار معاصر آقاى حاج شیخ قوام وشنوى قمى درباره حاج شیخ عباس آورده‏اند:
مرحوم آیه‏الله العظمى حائرى موسس حوزه علمیه قم، هر ساله درایام فاطمیه دوم (4) در مدرسه مبارکه فیضیه مجلس روضه مى‏گرفتند واز مرحوم محدث قمى که آن موقع مقیم مشهد مقدس بود دعوت‏مى‏کردند تا در مجلس عزادارى ایام فاطمیه مدرسه فیضیه منبربروند مستمعین این جلسه بیشتر علما و اهل علم بودند و طورى‏منقلب مى‏شدند که زبان از بیان آن قاصر است. سخنان مرحوم حاج‏شیخ عباس مصداق حقیقى «الکلام اذا خرج من القلب دخل فى‏القلب‏» بود. خضوع و خشوع آن بزرگوار و گریستن خود ایشان درمنابر، موقع ذکر مصیبت موجب انقلاب در مجلس و مستمعین مى‏شد.
مرحوم حاج سید جمال‏الدین مجد از فضلاى پیشین حوزه قم که سال‏هادر شهر دماوند اقامت داشت و روحانى بزرگ شهر بود، مى‏گفت:
حاج سید على بلور فروش که به او آقاى بازار قم مى‏گفتند، هرساله در ایام فاطمیه اول روضه مفصلى داشت و مقید بود که حاج‏شیخ عباس را دعوت کند. ما طلاب در انتظار بودیم تا ایام فاطمیه‏برسد و حاج شیخ عباس از مشهد بیاید و منبر برود.
خانه‏اى را که در آن روضه برقرار مى‏شد حاج سید على بلور فروش‏با نیت پاک ساخته بود و بیرونى آن را فاطمیه کرده بود وبزرگترین مجلس ایام فاطمیه در آن منعقد مى‏شد. (5)
آیه‏الله مرحوم حائرى هم در ایام فاطمیه دوم در مدرسه فیضیه‏مجلس روضه داشت، و از حاج شیخ عباس دعوت مى‏کرد، و خود هم درمجلس حضور مى‏یافت. در آغاز جلسه، حاج میرزا على هسته‏اى‏اصفهانى با آن مقام علمیش (6) منبر مى‏رفت و ما خیال مى‏کردیم پس‏از او مجلس به هم مى‏خورد، ولى پس از آن که حاج شیخ عباس منبرمى‏رفت نه تنها جمعیت پراکنده نمى‏شد، بلکه مجلس همچنان گرم بودو علما و فضلا و طبقات مختلف با شور و شوق فراوان به مواعظنافذ حاج شیخ عباس قمى گوش مى‏دادند.
بعد از مجلس عزادارى، مرحوم آیه‏الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى‏جلسه حوزه استفتاى خود را با حضور مرحومین آیه‏الله آقا سیدمحمدتقى خوانسارى، و آیه‏الله شیخ محمدعلى اراکى، و آقا شیخ‏حسن یونسى، و حاج میرزا محمود روحانى، و میرزا محمدتقى اشراقى‏در آن خانه قرار مى‏داد.
مرحوم آیه‏الله نجفى مرعشى نقل مى‏فرمودند:
عجیب بود، که حاج شیخ عباس در مدرسه فیضیه در منبر آیه قرآن‏مى‏خواند و مردم زار زار گریه مى‏کردند!
آقاى رحمانى همدانى واعظ از آیه‏الله آخوند ملا على همدانى نقل‏مى‏کند که محدث قمى در مدرسه فیضیه قم یک منبر تمام در باره‏میثم تمار صحبت کرده بود. عده‏اى از طلاب گفته بودند در یک منبراین همه مطلب در باره میثم تمار گفتید؟ و او روى منبر گفته‏بود:
در حضور حاج شیخ مى‏گویم، شما امروز در قلمرو تشیع محدثى مثل‏مرا ندارید، با این وصف این همه در باره میثم صحبت کردم، بازهم صحبت مى‏کنم، چون من خواستم، آدم درست کنم و بگویم آدم‏این‏ها هستند!
مرحوم آخوند همدانى افزوده بود:
در این حال آیه‏الله حائرى به علامت تصدیق سر خود رامى‏گردانید. (7)
آقاى حاج شیخ‏حسین انصاریان واعظ و دانشمند معاصر در اثر نفیس‏خود «عرفان اسلامى‏» نوشته‏اند:
یکى از علماى تهران که سالیان دراز در زمان مرجعیت مرجع بزرگ‏حضرت آیه‏الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى در قم مشرف بود، براى‏این فقیر حکایت کرد:
زمانى که محدث قمى صاحب «مفاتیح‏» و «سفینه‏» به قم آمدند،مرحوم حاج شیخ عبدالکریم براى ده شب از وى براى سخنرانى بعداز نماز مغرب و عشا دعوت کرد. آن مرد شایسته و با تقوا دعوت‏آن جناب را پذیرفت و شب‏ها در صحن حضرت معصومه(س) جهت مردم وطلاب به وعظ و موعظه پرداخت.
خدمت آیه‏الله حائرى عرضه داشتند نظر شما در باره منابر حاج‏شیخ عباس قمى چیست؟ با یک دنیا ادب فرموده بودند:
«هر طلبه‏اى را کنار منبر او ببینم و نشستن او را پاى موعظه‏محدث مشاهده کنم تا سه روز حاضرم تمام نمازهاى واجب خود را به‏او اقتدا کنم، زیرا منابر و مواعظ این مرد در شنونده ایجادروح عدالت مى‏کند».!
جاذبه و تاثیر معنوى
وقتى محدث قمى در قم منبر مى‏رفت‏شخصیت‏هاى مهم و سرشناسى ازتهران و جاهاى دیگر براى درک فیض مى‏آمدند و استفاده مى‏کردند.
طلاب مى‏گفتند وقتى ما از پاى منبر ایشان بر مى‏خاستیم به کلى حب‏دنیا از دلمان خارج مى‏شد. از میان معیت‏بیرون مى‏رفتیم تافاصله بگیریم و مشغول کار آخرت شویم.
جلسات منبر در ساوه
بعد از روضه حاج شیخ در مدرسه فیضیه، به دعوت مرحوم آقاسیدعبدالله رضوانى ساوه‏اى از علماى بزرگ و اول روحانى ساوه،به آن‏جا مى‏رفت و در آن جا سه روز با همان حال و هوایى که‏داشت، در منبر مردم را موعظه مى‏کرد. در سفر به ساوه، فرزندان‏ایشان مرحوم محدث‏زاده و آقاى محدث‏زاده نیز با پدر بوده‏اند.
آقاى محدث‏زاده مى‏گویند:
مجلس وعظ ایشان در منزل مرحوم آقا سیدعبدالله رضوانى در ساوه‏بسیار پرجمعیت‏بوده، حتى صدرالاشراف که در آن زمان بسیار بانفوذ بود، از تهران براى درک مجلس ایشان به ساوه آمده بود.
آقا سیداسدالله برادر آقا سیدعبدالله از علماى ساوه روزى ازحاج شیخ بر سبیل مزاح پرسید: شما تا کى در ساوه هستید؟ حاج‏شیخ فرمود: تا گل‏هاى باغچه شما باز شود. دو سه روز بعد آقاسیداسدالله، گلى را که در دست داشت‏به حاج شیخ نشان داد وگفت: الحمدلله گل باز شده است. حاج شیخ فرمود: بله، این رنگ‏باز شده، ولى رنگ‏هاى دیگر باز نشده است، وقتى همه رنگ‏هاى گل‏هاباز شدند، آن وقت موقع رفتن من از ساوه است!
منبر محدث در نجف اشرف
یکى از علماى محترم نجف اشرف (8) که با مرحوم محدث قمى ارتباطنزدیکى داشته نقل مى‏کند:
آن مرحوم را آقایان نجف در دهه اول محرم دعوت کردند تاصبحگاهان در مسجد هندى منبر بروند.
ایشان اوایل طلوع آفتاب تابستان در مسجد هندى بر فراز منبرکه‏حدود 12پله داشت مى‏رفتند. درست‏سه ساعت تمام منبر بودند.
این جلسه کلیه مجالس نجف را تحت تاثیر قرار داده بود.تمام مسجد مملو از جمعیت‏بود. بیشتر حضار، مراجع و مجتهدین وروحانیون بودند زیادى جمعیت، به ویژه حضور علما و روحانیون‏چنان بود که تصور مى‏شد تمامى اهالى نجف در مجلس حاضرند. خداشاهد است در تمام عمرم و در چهل سال اقامت عراق و سى ساله‏اقامت ایران چنان مجلسى را از حیث اهمیت و جمعیت ندیده ونشنیده‏ام، آن مرحوم وقتى شروع مى‏کرد به سوگوارى و تحقیقات‏مسلمه - نه روایات مرسله اهل مقاتل- از ورود خامس آل‏عبا(ع) به‏زمین کربلا، تا زمانى که از منبر فرود مى‏آمد به قدر اغلب‏شنوندگان بارانى از اشک از دو چشم مبارک مى‏ریخت. مى‏توان به‏لفظ جلاله قسم یاد کرد که یک ساعت از سه ساعت منبر گریه آن خلدآشیان بود».
یکى از دانشمندان معاصر (9) مى‏گویند:
بچه بودم و با پدرم در نجف اشرف در مسجد هندى براى حضور درجلسه منبر مرحوم حاج شیخ عباس مى‏رفتیم. خیلى ساده صحبت مى‏کرد.
عمده پاى منبرى‏هایش اهل علم بودند. تمام بزرگان و مراجع نجف‏امثال آقا شیخ محمدحسین اصفهانى (10) حضور مى‏یافتند حاج شیخ عباس‏چنان ساده و نافذ صحبت مى‏کرد که به نظرم در و دیوار گریه‏مى‏کردند! یکى از استادانم در نجف اشرف که اینک در قم و داراى‏آثار گرانقدرى است (11) مى‏فرمود:
مرحوم حاج شیخ عباس دهه محرم در نجف اشرف از طرف شیرازى‏هاى‏بازار دعوت به منبر مى‏شد.
موقع نقل حدیث از روى کتاب حدیث مى‏خواند، و حتى نسخه بدل‏ها راهم نقل مى‏کرد، و این از شدت احتیاط آن مرحوم در نقل سخن‏معصومین(علیهم السلام) بود.
چنان مى‏گفت و گریه مى‏کرد که من از دور قطرات اشک او رامى‏دیدم. همین استاد مى‏افزود:
مرحوم آقا شیخ على قمى را که پاى منبر هیچ گوینده‏اى نمى‏نشست،دیدم که در کنار منبر ایشان نشسته بود. وقتى به صورت او و حاج‏شیخ عباس نگاه مى‏کردم، مى‏دیدم صورت آن دو بزرگوار مى‏درخشید، وآثار نماز شب در پیشانى آن‏ها کاملا آشکار بود. موقع روضه‏خواندن آن مرحوم حس مى‏کردم که گویى در و دیوار مسجد هندى ازشدت تاثر گریه مى‏کند. خود آن مرحوم بیش از شنوندگان گریه‏مى‏کرد.
آقاى لطفى از فضلاى آن روز نجف مى‏گویند:
مرحوم حاج شیخ در سال‏هاى آخر که در نجف سکونت داشتند، دهه اول‏محرم، و ماه مبارک رمضان در مسجد هندى منبر مى‏رفتند، علما وفضلا حتى مراجع هم پاى منبر ایشان حاضر شدند.
حاج شیخ، سلسله روات را یکى یکى به تفصیل معرفى مى‏کرد و درباره جرح و تعدیل آن‏ها بحث مى‏کرد. گاهى بعضى از علما و فضلا ازپاى منبر اشکال مى‏کردند و ایشان هم جواب مى‏داد و از این رومنبر ایشان حکم درس داشت. وقتى ایشان به خود امام مى‏رسید چنان‏صحنه را مجسم مى‏کرد که گویى خود امام صادق(ع) دارند حرف‏مى‏زند. گاهى اوقات هم قبل از این که مصیبت‏بخواند طلاب و مردم‏را موعظه مى‏کرد، و این موعظه چنان مؤثر بود که بعضى‏ها از شدت‏تاثر غش مى‏کردند و از حال مى‏رفتند. بسیار تاکید داشت که اهل‏منبر توجه داشته باشند، حرف‏هاى خلاف واقع در منبر نگویند وقداست منبر و موعظه و نقل وقایع را حفظ کنند. همین که به روضه‏و مصیبت مى‏رسید، هنگامه مى‏شد و دیگر کسى نبود که منقلب نشود واشک نریزد.
آقاى محدث زاده مى‏گویند:
مرحوم والد در ماه مبارک رمضان و دهه عاشورا در مسجد هندى نجف‏اشرف منبر مى‏رفتند. در ماه مبارک عصرها و در دهه محرم صبح‏زود. منبر ایشان هم عجیب بود. چون در آن ساعت تمام مجالس روضه‏تعطیل مى‏شد، زیرا صاحبان مجالس مى‏خواستند، خودشان هم از منبرایشان استفاده کنند. لذا در بین ایرانى‏ها در آن وقت مجلسى‏نبود، ولى عرب‏ها ظاهرا مجلس داشتند.
منبر ایشان هم حکم درس را داشت که در ساعت معینى مى‏آمدند.
مجلس صاحبى نداشت که معلوم باشد بانى کیست. همه علما و بزرگان‏حتى مرجع عالى قدر مرحوم آیه‏الله اصفهانى اعلى الله مقامه که‏شخصیت‏بى نظیرى بودند، همچنین مراجع دیگر کنونى و گذشته نجف‏شرکت مى‏فرمودند.
مجلسى فوق‏العاده بود هم از نظر جمعیت و هم از نظر محتوا. ومنبر مرحوم والد یک ساعت، گاه یک ساعت و ربع و گاهى هم یک‏ساعت و نیم، و روز عاشورا دو ساعت طول مى‏کشید. حتى در شب‏عاشورا اگر آقایان علما به کربلا مى‏رفتند عموما زود برمى‏گشتند، وگرنه رفتن به کربلا را به روز عاشورا مى‏انداختند.
وقتى مجلس پدرم در مسجد هندى تمام مى‏شد، مى‏رفتند به زیارت‏حضرت سیدالشهدا(ع).
مجلس عاشوراى ایشان واقعا عجیب بود. روز عاشورا وقتى ایشان‏روى منبر مى‏نشستند، اول مى‏فرمودند:
«عظم الله اجورنا بمصابنا الحسین(ع‏»).
و بعد شروع مى‏کردند به بیان وقایع روز عاشورا، و مقتل‏مى‏خواندند. مطالب را به گونه‏اى بیان مى‏کردند که جریان عاشورامجسم مى‏شد، و حالت عجیبى به مردم دست مى‏داد.
از ویژگى‏هاى مرحوم والد عشق و علاقه به اهل‏بیت(علیهم السلام)بود. روایت غلام حضرت صادق(ع) با آن مرد خراسانى را علاوه براین که در منتهى الامال در حالات آن حضرت و کتب دیگرشان‏نوشته‏اند، خودم نیز از ایشان شنیدم. بعد از نقل این روایت عرض‏مى‏کردند:
آقا! امام صادق! من از وقتى که خودم را شناختم، نوکر در خانه‏شما بودم، غلام در خانه شما بودم، یابن رسول الله! در این آخرکار این غلامتان را از در خانه بیرون نکنید. این را با یک‏حالتى عرض مى‏کردند.
بارى محدث قمى در سفر آخر که از سال 1354 تا1359 در نجف‏اقامت داشته است، در مسجد هندى منبر مى‏رفتند. مسجد هندى واقع‏در بازار قبله صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) از مساجد مشهورو بابرکت نجف است. بیشتر مراجع و فقها و مدرسین شب‏ها و روزهادر این مسجد درس مى‏گفتند و همیشه مجتهدین بزرگ در آن نمازجماعت‏برگزار مى‏کردند.مرحوم آیه‏الله اصفهانى مرجع بزرگ، عصرزمستان‏ها در آن مسجد نماز جماعت داشت، هر گاه ایشان نمى‏آمدند،به جاى او مرحوم آقا شیخ على قمى معروف به زاهد، دوست صمیمى وهمدرس مرحوم محدث قمى نماز جماعت داشت.
حجه‏الاسلام آقا سید محمد على میلانى نقل مى‏کنند که وقتى مرحوم‏حاج شیخ عباس در نجف اشرف منزل ما بودند، و دهه عاشورا درمسجد هندى منبر مى‏رفتند، بعد از هر منبر که مى‏آمدند منزل، تافردا که باز مى‏خواستند منبر بروند، مطالعه مى‏کردند! و نیز ازحجه‏الاسلام آقا سید محسن خلخالى نقل مى‏کنند که گفته است: من درنجف با پدرم (12) به مسجد هندى پاى منبر مرحوم حاج شیخ عباس‏مى‏رفتیم.
یک روز ایشان براى منبر نیامدند. بعد که از وى علت راپرسیدند، فرموده بودند: چون دیروز کسالت داشتم و نتوانستم‏براى منبر آن روز مطالعه کنم، لذا نیامدم! ولمثل هذا فلیعمل‏الواعظون!
پى‏نوشت‏ها:
1. همسر مرحوم بلور فروش نوه دخترى مرحوم سید زکریا قزوینى وخواهرزاده همسر اول مرحوم حاج شیخ عباس بوده است.
2. میرزا عبدالجواد نیشابورى ادیب اول.
3. این معنى همان است که وقتى قریش آمدند و سه سؤال از پیغمبرکردند: از حقیقت روح، از جهان گشاى عادل، از جوانان باایمانى‏که خوابیدند و309 سال بعد بیدار شدند، و پیغمبر فرمود: فردابیایید که بگویم. و چون فردا و پس‏فردا و پسین فردا فرود آمدندوحى بر پیغمبر نازل نشد و نتوانست جواب بدهد، تا این که پیک‏وحى الهى نازل شد و این آیه را آورد: (ولا تقولن لشى‏ء انى فاعل‏ذلک غدا الا ان یشاءالله) یعنى: مگو من فردا این‏کار را خواهم‏کرد مگر این‏که قبلا بگویى اگر خدا خواست. کهف(18): 22 و23.
4. ایام فاطمیه یعنى روزهایى که به مناسبت وفات حضرت فاطمه‏زهرا(س) مجالس عزا مى‏گیرند، یکى 75 روز بعد از رحلت پیغمبر(ص)در (روز 28 ماه صفر) که مصادف است‏با13 جمادى الاولى، و دوم‏95 روز بعد از رحلت رسول خدا(ص) که مصادف است‏با3 جمادى‏الثانیه این دو تاریخ هم از لفظ عربى «سبع و تسعین‏» یا«تسع و تسعین‏» نشات گرفته که لفظ «سبع‏» و «تسع‏» بخصوص‏زمانى که خط کوفى و بدون نقطه بوده ناشى شده است. مرحوم‏آیه‏الله حائرى فاطمیه دوم یعنى 95 روز را معتبر مى‏دانسته است.
5. گفتیم که مرحوم حاج سید على بلور فروش باجناق محدث قمى وهمسر نوه یکى از سه دختر آقا سید زکریا قزوینى، و پدر مرحوم‏حاج آقا محمد آقازاده بوده که کوچه آقازاده جنب دفتر تبلیغات‏اسلامى قم به نام او است. خانه او هم بعدها در اجاره مرحوم‏آیه‏الله العظمى بروجردى بود که از آن جا بر دنیاى شیعه حکومت‏شرعى داشت.
6. نگارنده، یک منبر مرحوم حاج میرزا على هسته‏اى را در مدرسه‏فیضیه سال 1328 شمسى با حضور مرحوم آیه‏الله بروجردى دیدم.
مى‏گفتند دو نفر منبرى مجتهد هستند، یکى حاج میرزا على هسته‏اى‏و دیگر میرزا محمدتقى اشراقى.
7. این سخن کوتاه را بارها از مرحوم امام خمینى رضوان‏الله‏علیه شنیده‏ایم، و باز هم از رادیو و تلویزیون مى‏شنویم که‏مى‏گویند: «در بین ما معروف است که مى‏گویند: ملا شدن چه آسان،آدم شدن چه مشکل، شیخ ما (آیه‏الله حائرى) مى‏گفت: آدم شدن محال‏است!!
8. آیه‏الله آقا سیدعلى لواسانى.
9. آقاى شیخ محمدرضا جعفرى.
10. فیلسوف الفقها و فقیه الفلاسفه و استاد بسیارى از فقها ومجتهدین در عصر اخیر.
11. آیه‏الله شیخ محمد غروى.
12. پدر ایشان آیه‏الله آقاى سید مرتضى خلخالى از علماى اعلام‏نجف اشرف که سال‏هااست در زندان رژیم بعث عراق است، با این که‏سنى بالاى نود سالگى دارد!.

تبلیغات