تبلیغ و تحقیق
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
جایگاه ارجمند مبلغان
مبلغان به شهادت تاریخ همواره در تمامى جوامع از اهمیتخاصىبرخوردار بودهاند و حتى جوامع جاهلى و غیر متمدن براى خطیبان،شاعران، نویسندگان و هنرمندان خود ارزشى خاص قایل بودهاند چهآنان را زبان خود و بیان کننده آرمانها، اندیشهها و احساسات وفرهنگ خود مىدانستهاند.
مبلغ کسى است که پیامى را به شایستگى به مقصد مىرساند از اینروى ارزش و جایگاه او را نمىتوان از قداست، اهمیت و ارزشمحتواى پیام و کار تبلیغى او جدا دانست.
فضیلت تبلیغ و جایگاه مبلغ در اسلام
در اسلام مبلغ کسى است که پیام قرآن و خداوند و محتواى گرانقدرو انسانساز اسلام را به مردمان مىرساند و آنان را از گمراهى،کژروى و ظلمت جهل مىرهاند. چه ارزشى والاتر و بالاتر از رسانیدنپیام خداوند و گسترانیدن محتواى اسلام و قرآن و ایمان آفریدن وشکها را زدودن و اسلام را به اعماق جانهاى مردمان بردن اینهمان مسوولیتى است که پیامبران خدا یکى پس از دیگرى بر دوشگرفتند. (رسلا مبشرین و منذرین)و(الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولا یخشون احدا الا الله...) (1) .
واصطفى الله سبحانه من ولده انبیاء، اخذ على الوحى میثاقهم،و على تبلیغ الرساله امانتهم، لما بدل اکثر خلقه عهداللهالیهم... فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه لیتسادوهممیثاق فطرته و یذکروهم منسى نعمته و یحتجوا الیهم بالتبلیغ ویثیروا لهم دفائن العقول ویروهم آیات المقدره من سقف فوقهممرفوع... . (2)
«ذات وارسته خداوندى از فرزندان آدم پیامبرانى را برگزید وبر پایه وحى از آنان پیمان گرفت و تبلیغ رسالت الهى را بهعنوان امانتخویش - به آنان سپرد و این گزینش در حالى بود کهبیشتر خلق، پیمان خدا را دگرگون ساخته بودند.... و چنین بودکه خداوند فرستادگانش را میان آنان برانگیخت و پیامبران خودرا پى در پى به سویشان گسیل داشت، تا میثاق فطرت توحیدى را ازآنان مطالبه کنند و نعمتهاى از یاد رفته خداوندى را یادشانآورند و با تبلیغ حقایق توحیدى احتجاج کنند و عقلهاى مدفون رابرانگیزانند و آیههاى دقیق و سنجیدهاى را در خداشناسى - ازسقفى که بر فراز سرشان برافراشته و...- برایشان بنمایشگذراند. پیامبران خدا از آدم تا خاتم(ص) مبلغ بودند و امامانمعصوم(علیهم السلام) و عالمان وارسته و مومنان پاکدل و آگاهنسل از پى نسل تبلیغ را وظیفه خود مىدانستند.
بىشک انجام چنین مسوولیتى دشوارىها، شرایط و ویژگىهایى داردکه بدون مراعات آنها نمىتوان به هدف تبلیغ دستیافت و گاهاجتناب و پرهیز از تبلیغ بسى سودمندتر است. چه گاه پدید آمدنبدعتهایى را در پى دارد و گاه جاى استوار ساختن ایمانها، دردلها ایجاد شک و شبهه مىکند.
آگاهى از محتواى پیام
یکى از شرایط تبلیغ آن است که مبلغ از محتواى پیامى که در پىرساندن آن است و ابعاد گوناگون آن به خوبى آگاه باشد. اصولاتبلیغ را سه عنصر سامان مىدهد; پیام دهنده، پیام گیرنده وپیام. برخى ابزار تبلیغ را بر آنها افزودهاند لیکن عناصر اصلىدر تحقق تبلیغ همانها است. افزون بر این دلایل زیر لزوم تحقیقدر محتواى پیام را به منظور تاثیر و یا تاثیر بیشتر تبلیغضرورت مىیابد.
نقض غرض
در خطبه اول نهجالبلاغه به هدف تبلیغ پیامبران اشاره شده است وبر پایه آن مقصد پیامبران الهى در تبلیغ آن است که با ابلاغپیام پروردگار عالم حجت را بر بندگان تمام کنند و گنجینهخردهاى نهفته آنان را بیدار سازند و آیات و نشانههاى قدرت ووجود خداوند متعال را براى مردمان به نمایش گذارند.
از مجموع آیات و روایات استفاده مىشود که مبلغ در اسلام بهچراغ پرنورى مىماند که پیام گیرندگان در پرتو آن مىتوانند راهراست را بیابند و حقیقت را با چشمان خویش ببینند و در سایههشدارها و تنبه آفرینىهاى او از خواب فلتبرخیزند و باوجدانهاى بیدار شده به پیمان الهى گردن نهند.
بىشک دستیابى به چنین اهدافى جز با شناخت دقیق محتواى پیامممکن نیست.
دانش و بصیرت در تبلیغ
خداوند متعال در قرآن کریم مىفرماید:
(قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره انا و من اتبعنى وسبحان الله و ما انا من المشرکین). (3)
«بگو این راه من است که با بینش و بصیرت به سوى خدا مىخوانم.
من و هر که از من پیروى کند و پاک استخداى و من از مشرکاننیستم».
فخر رازى در تفسیر این آیه شریفه مىنویسد:
... و این آیه دلالت دارد که دعوت مردمان به دین خدا تنها درصورتى نیکو و جایز است که از سر بصیرت و هدایت و یقین به آنباشد. و در غیر این صورت دعوت به راه خدا جز غرور و فریبنیست.
پیامبر خدا(ص) فرمود: عالمان دینى امانت داران پیامبران، بربندگان خدایند از این روى که از محتواى پیامى که آنان را بدانمىخوانند حفاظت مىکنند. (4)
مفسر عالىقدر علامه طباطبائى- رحمهالله علیه - در تفسیر اینآیه مىنویسد: جمله «ادعوا الى الله على بصیره» بیان استبراى کلمه «سبیلى» و جمله «انا و من اتبعنى» توسعه وتعمیم است. بدین سان معناى آیه آن است که روش و شیوه من آناست که مردم را از سر بصیرت و معرفتبه توحید فرا خوانم وپیروان من نیز همین شیوه را دارند و از این جهت همانند منند.
آن مفسر عظیم الشان در پایان تنبه مىدهد; مقصود از پیروان آنحضرت که در این موضوع با ایشان مشترکند، همه مسلمانان وتابعان رسول خدا(ص) نیستند. بلکه تنها کسانى مشمول این آیهشریفهاند که افزون بر اخلاص از دانش و بصیرت و یقین برخوردارباشند وگرنه هر مومنى نمىتواند رسالت دعوت به دین و تبلیغ آنرا بر دوش کشد. (5)
خداوند متعال در آیه دیگرى مىفرماید:
(ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتىهى احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلمبالمهتدین). (6)
«مردم را با حکمت و موعظه نیکو به راه پروردگارت بخوان و باآن به شیوهاى که نیکوتر است مجادله و گفت و گو کن. هماناپروردگار تو به آنان که به راه او هدایتشدهاند. آگاهتراست».
در این آیه شریفه خداوند به پیامبرش فرمان مىدهد، سه روش رادر دعوت به راه خدا در نظر گیرد، حکمت، موعظه حسنه و جدالاحسن.
دعوت بر پایه حکمت
بر پایه این آیه شریفه پیامبر(ص) باید از طریق حکمت، موعظهنیکو و مجادله احسن مردم را به راه خدا فراخواند. بدین ساننخستین شیوه و راهبرد تبلیغ دین خدا حکمت است.
حکمت در لغتبه معناى دانش، اتقان، باز داشتن، معرفت و...است.
راغب اصفهانى در این باره مىنویسد:
الحکمه اصابه الحق بالعلم و العقل فالحکمه من الله تعالىمعرفه الاشیاء و ایجادها على غایه الاحکام.
و من الانسان معرفه الموجودات و فعل الخیرات و هذا هو الذى وصفبه لقمان فى قوله عز و جل (و لقد آتینا لقمان الحکمه).
حکمتبه معناى دستیافتن به حقیقت از راه دانش و خود است.
بدین سان حکمتخداوند متعال آن است که اشیاء را به گونهاىاستوار و متقن بشناسد و بیافریند. و حکمت انسان آن است که بهموجودات معرفت داشته و کارهاى نیک و شایسته انجام دهد. و اینهمان است که خداوند به لقمان عنایت کرده و در وصف او فرمود (ولقد آتینا لقمان الحکمه).
از سخنان شیخ طوسى در تفسیر تبیان استفاده مىشود که ایشانحکمت را به معناى منع و باز داشتن از فاسد مىداند.
حکمت آن است که آدمى را از فساد باز دارد از این روى به تعقلمستقیم و معرفت، حکمت مىگویند چه مانع فساد انسان مىشود. (7)
به نظر مىرسد حکمت در لغتبه معناى اتقان، استوارى و پختگىاست و معانى مختلف دیگرى که لغتشناسان تازى و گروهى ازمفسران آوردهاند (8) از لوازم و توابع آن باشد، مانند به حقرسیدن، تشخیص، جلوگیرى از فساد که از تایجحکمت است و نیز بهتکالیف به طور مطلق (9) و تعالیم حضرت عیسى(ع) (10) از آن روى حکمتاطلاق شده است که احکام و اتقان را در پى دارد.
این واژه در قرآن بیستبار به کار رفته و مىتوان گفت که معناىاصلى آن در همه موارد همان باشد که آوردیم.
علامه طباطبایى در این باره مىنویسد:
حکمت نوعى محکم کارى و اتقان یا نوعى از امر متقن و محکمى استکه در آن سستى راه ندارد; حکمت قضایایى است که با واقع مطابقاست از آن روى که در بر دارنده سعادت انسان است و استعمال آندر معلوماتى که صادق است و حق و کذب در آنها راه ندارد غلبهیافته است». (11)
در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده است که مقصود از حکمت درآیه شریفه، «قرآن» است، از این رو طبرسى در مجمعالبیان برهمین اساس معناى حکمت را قرآن دانسته است. (12)
فیض کاشانى در این باره مىنویسد:
(ادع الى سبیل ربک بالحکمه:) المقاله المحکمه الصحیحه الموضحهللحق المزیله للشبهه... فى الکافى و القمى عن الصادق یعنىبالقرآن». (13)
«حکمتسخن درست، روشنگر حق و زداینده شبهه است... و در کافىو تفسیر قمى از امام صادق(ع) نقل شده است که مقصود از حکمت«قرآن» است.
بههر حال حکمت در آیه شریفه چه مربوط به محتواى سخن باشد;یعنى مطالب و محتواى دعوت بر پایه برهان و دلایلى قطعى و منطقىمطرح شود و چه ناظر به شیوه دعوت و تبلیغ باشد یعنى در دعوتراه حکمتبپیماید و هر چیزى را به جاى خود نهد و با توجه بهاوضاع و احوال و مطابق با مقتضاى حال (بلاغت) مطالب را عرضهکند. و چه به هر دو معنا باشد - که این احتمال مطابق ظاهر آیهاست- و با معانى لغوى آن سازگارتر مىباشد و نیز مطابق روایتىکه از حضرت صادق(ع) در باره قرآن آورده است. به روشنى بر ایننکته دلالت درد که مبلغ باید از محتواى تبلیغ خود به خوبى آگاهباشد. و اگر به معناى دوم باشد; یعنى مبلغ باید اوضاع و احوالمخاطبان خود را بشناسد و به هنگام تبلیغ با عایتحال آنان بهتبلیغ بپردازد.
در این فرض نیز بدون تسلط کامل بر محتواى تبلیغ ، مبلغنمىتواند حکیمانه تبلیغ را به فرجام رساند.
اصولا حکمتبهر معنا باشد مقابل جهل و نادانى است و ناآگاهى ویا کم آگاهى از موضوعات تبلیغ شده در تقابل کامل با حکمت وحکیمانه تبلیغ کردن است. این مطلب را از دو عنوان دیگر در آیهشریفه; یعنى «موعظه حسنه و جدال احسن» نیز مىتوان استفادهکرد. موعظه بر دو قسم است; موعظه حسنه و غیرحسنه و جدال نیزدو قسم است، جدال حسن و غیرحسن. جدال حسن نیز گاهى احسن استو گاهى غیراحسن. علامه طباطبایى پس از این تقسیم مىنویسد:
آیه شریفه تنها موعظه حسنه و جدال احسن را به عنوان شیوهتبلیغ مجاز دانسته است، نه دیگر اقسام آنها را. (14) بىشک موعظه حسنه و جدال احسن در صورتى است که مبلغ از چگونگىموضوع مورد نظر خود آگاه باشد، به همان سان که آگاهى از اوضاعو احوال مخاطب نیز ضرورى است. (15)
صداقت در تبلیغ در گرو تحقیق است
بىشک از مهمترین شرایط تبلیغ دین چه در نوشتار و چه در گفتارصداقت است. آیات، روایات و فتواهاى فقیهان و سیره عالمان دینىبلکه سیره عقلا مملو از فضیلت و ارزش راستگویى است; علامه نورىدر این باره در لولو و مرجانمىنویسد: بدان که خصلت صدق و سیرهراستگویى از افضل کمالات انسانى است. تمام عقلاى هر ملت متفق برحسن آن و زشتى ترک آن هستند و حاجتى به ذکر فضایل و مدایح آناز کتاب و سنت نیست.
آنگاه آیات و روایات زیادى را در این باره آورده است:
در تبلیغ مسایل دینى به صدق در گفتار و نوشتار تاکید شده استو این مهم جز با تحقیق دستیافتنى نیست. علاوه بر اینکه دروغ درتبلیغات دینى در قرآن و سخنان معصومان چهرهاى بس کریه و زشتدارد. از دیدگاه روایات اصولا کذب نکوهیده است و ویرانگر ایمانو معنویت و خباثت آفرین و... شمرده شده است.
مرحوم نورى پس از گزارش احادیث متعددى در این باره، فشردهاىاز پیامدها و آثار زیانبار دروغ را در چهل عنوان فهرستوارآورده است. برپایه آنها کذب و دروغ کیفر دردناک الهى را در پىدارد.
گروهى از این روایات به لحاظ سند و دلالتبسیار متقن و روشناست. شهید ثانى در کتاب الدرایه به مناسبتبررسى معناى خبرمتواتر و اقسام آن و ضمن مردود شمردن برخى از اخبار، که گروهىآنها را متواتر دانستهاند، مىنویسد:
آرى، حدیث «من کذب على متعمدا فلیتبوا معقده من النار» رامىتوان متواتر دانست. زیرا آنرا گروه زیادى از پیامبر خدا(ص)روایت کردهاند و برخى گفتهاند شمار راویان آن به چهل نفرمىرسد و برخى گفتهاند شصت و دو نفر از اصحاب پیامبر(ص) آن رانقل کردهاند و همچنان بر تعداد راویان آن افزودهاند و روشناست که تواتر با این تعداد بلکه با کمتر از آن تحقق مىیابد. (16)
یکى از آثار دروغ بستن بر خدا، پیامبر و امامان(علیهم السلام)بطلان روزه است. در موثقه ابوبصیر که کلینى، صدوق و شیخ آن راروایت کردهاند چنین آمده است: «سمعت اباعبدالله(ع) یقول:
الکذبه تنقض الوضوء و تفطر الصائم.
قال: قلت له: هلکنا. قال: لیس حیث تدهب انما ذالک الکذبه علىالله و على رسوله و على الائمه(علیهم السلام)» (17)
ابوبصیر مىگوید از امام صادق(ع) شنید که فرمود: دروغ وضوء رامىشکند و روزه را باطل مىکند. به ایشان عرض کردم: [بدینسان]ما هلاک مىشویم. حضرت فرمود: آن گونه که شما گمان مىکنىنیست.
تنها دروغ بستن بر خدا، پیامبر و امامان(علیهم السلام) این اثررا دارد. لازم به یادآورى است این کذب انواع و اقسامى دارد ونباید گمان کرد که تنها در صورتى که مىدانیم این مطلب در دینخداوند نیامده و یا به گونه دیگر آمده و از سر عمد بر خلاف آنمىگوییم و یا مىنویسیم دروغ عمدى تحقق مىیابد. بلکه اگر براثر عدم تحقیق در مساله با تساهل و تسامح، مطلب را درستدرنیابیم. و آن را به دین خدا نسبت دهیم، کذب محقق مىشود.
مرحوم محقق نورى در لولو و مرجان دروغ بستن بر خدا و معصومینرا یازده نوع گفته است; خلاصه نظریه ایشان آن است که پیرایهبستن به خداوند و معصومان چه با زبان و چه با قلم، و چه باکنایه و اشاره و سکوت و چه... حرام است. (18) ایشان در این بارهمىنویسد:
مخفى نماند که کذب بر خداوند و رسول و ائمه طاهرین(ص) ازمعاصى کبیره و گناهان عظیمه در نزد تمام مسلمین استبلکه ابنحجر عسقلانى در کتاب زواجر نقل کرده از جماعتى که آن موجب کفراست... . (19)
علاوه بر اینها اگر در مواردى احتمال دروغ بودن مطلبى را دهیمنباید آن را به صورت قطعى نسبت دهیم; به عنوان نمونه اگرنتیجه پژوهش در موضوعى آن باشد که حکم دینى برگرفته از کتاب وسنت احتمالا این است و آنرا جزما به دین و صاحبان آن نسبت دهیمو یا به دلیل عدم تحقیق و یا تحقیق نارسا احتمال نادرستى مطلببرود و آنرا به طور یقینى و قطعى به دین نسبت دهیم این نیز ازگناهان کبیره استبلکه روزه را نیز باطل مىکند. صاحب عروه دراین باره مىنویسد:
لا فرق فى البطلان بین ان یکون الخبر المکتوب مکتوبا فى کتاب منکتب الاخبار اولا. فمع العلم بکذبه لا یجوز الاخبار به وان اسندهالى ذالک الکتاب الا ان یکون ذکره على وجه الحکایه دون الاخباربل لا یجوز الاخبار به على سبیل الجزم مع الظن بکذبه و کذا معاحتمال کذبه... (20)
در باطل شدن روزه با پیرایه بستن بر خدا و رسول خدا تفاوتىنمىکند که خبر دروغ در یکى از کتب حدیثى نوشته شده یا نشدهباشد بدین سان با یقین به دروغ بودن اخبار جایز نیست گرچه آنرا از همان منبع اصلى (کتاب حدیثى) نقل کنیم مگر آن که بگوییمدر آن کتاب چنین آمده است نه این که امام(ع) چنین فرموده است.
بلکه نقل این خبر و انتساب آن به معصوم به صورت قطعى در صورتىکه ظن به کذب آن و یا احتمال کذب آن وجود داشته باشد، جایزنیست.... آیهالله خویى(ره) در استدلال بر این حکم مىنویسد:
در صورتى که علم به کذب خبر داشته باشیم مطلب روشن است امااگر ظن به کذب داشته باشیم چه ظن به کذب خبر داشته و چه ظن بهعدم کذب آن داشته باشیم، حکم شرعى آن مانند صورتى است که کذبو یا صدق آن خبر مشکوک باشد. زیرا تفاوتى از این جهت [حجتنبودن ] میان ظن و شک نیست در این احتمالات چنین نسبتى بهمعصوم(ع) جایز نیست زیرا آیات قرآن بر حرام بودن آن دلالتدارد.
اطمینان در نقل وقایع تاریخى
که در انتساب به خداوند، پیامبر وپیامبران (22) و امامان(علیهم السلام) تفاوتى نمىکند که در اموردنیوى و یا دینى باشد زیرا مسایل دینى و تاریخى و اجتماعى درباره دین به گونهاى به ائمه و پیامبر و خداوند مىرسد گزارش هرمطلب دینى و دست کم غالب آنها و یا بیان حکم شرعى اگر خلافواقع باشد از مصادیق دروغ بستن به خدا، پیامبر و اهل بیت(ص)محسوب مىشود و بدون تحقیق در مطلب مورد نظر نمىتوان از پیرایهبستن بر دین خدا و از این گناه بزرگ دورى کرد.
تبلیغات غیرمنطقى
هرگاه تبلیغ بر پایه تحقیق استوار نباشد به تبلیغات گمراهکننده و فضاسازى فرهنگى و فکرى دروغین مىانجامد.. و تنها درکسانى تاثیر مىگذارد که کورکورانه تقلید مىکنند و چشم و گوشبسته تسلیم فضاى فرهنگى غالب مىشوند. در اسلام ایمان و گرایشبر اساس منطق و تفکر است و تقلید غیرمنطقى اعتبار و ارزشندارد. قرآن کریم مىفرماید:
(فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذینهداهم الله و اولئک هم اولوالالباب). (23)
«پس بندگان مرا مژده ده; آنان که سخن را مىشنوند و بهترین آنرا پیروى مىکنند اینانند کسانى که خدا هدایتشان نموده وایشانند خردمندان».
بر این اساس تبلیغ در صورتى مفید است که بر پایه تفکر و برهانو استدلال باشد والا اگر تاثیرگذار هم باشد، نمىتواند ایمانهاىاستوار بیافریند و کژىها و انحرافات فکرى مخاطبان را بزداید.
اخبار و سرگذشت اقوام و پیامبران گذشته همه بر پایه واقعیاتاست.(و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون). (24)
همچنین در تشریع بسیارى از احکام فلسفه آن بیان شده است; رازوجوب نماز یاد خدا و زدودن زشتىها و انحرافات اخلاقى و اجتماعىاست; (25) رمز وجوب روزه تقوا پیشگى و رهانیدن آدمیان ازتنگناهاى غرایز حیوانى، (26) فلسفه وجوب زکات و صدقات پاکیزهساختن مال و تزکیه جانها است. (27) و علتحرام بودن شرابخوارگى وقماربازى پلیدى و پلشتى آن عمل شیطانى است و دشمنى و کینهتوزىکه در پى مىآورد (28) و دلیل حرام بودن نگاه به نامحرمان پاکسازىجامعه [از آلودگىهاى جنسى و زینت و آرایش آن به عفت] است. (29)
فراهم کردن زمینه خردورزى
دانشمندان رشته تبلیغ در عصر کنونى معتقدند عالىترین صورتتبلیغ آن است که بعد فرهنگى و ارشادى داشته باشد و مخاطبان رابه واقعیت امر و شناخت و آگاهى از محتواى پیام و تاثیر آن درسرنوشت انسان توجه دهد و این شیوه تبلیغ را در تبلیغات روزگارما در جهان کمتر مىتوان دید. (30)
توصیه قرآن آن است که زمینه را حتى براى کافران و کژاندیشانفراهم آورید تا سخن حق را بشنوند و در آن بیندیشند و از سرتفکر و تامل ایمان آورند; علامه طباطبایى(ره) در تفسیر آیهشریفه زیر مىآورد:
(و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتى یسمع کلام الله ثمابلغه مامنه ذالک بانهم قوم لا یعلمون). (31)
این نهایت چیزى است که مىتواند، کرامت انسانى و فضیلت و ارزشو رحمت و رافت انسانى را بگستراند... در آیه کریمه توصیه شدههر گاه فرد مشرک براى شناخت و شنیدن کلام خدا به شما پناهآورد، پناهش دهید و او را به مکانى امن هدایت کنید و این دلیلاستبر عنایت کامل به گشودن باب هدایتبر مردم و پاسدارى ازآزادى انسان در زندگى و کارهاى حیاتى خود و چشمپوشى از تحکم وتحمیل، تا در نتیجه هر کس رو به هلاکت مىآورد با دلیلى روشنباشد و هر کس به راه هدایت مىآید با دلیل و برهان باشد و مردمرا پس از اتمام حجتبه وسیله پیامبران بر خداوند حجتى نیست ونیز آیه دلالت دارد که اعتقاد به اصول دین باید از روى علمقطعى و بدور از هر گونه شک و تردید باشد.... (32)
تحقیق ونو آورى
نوآورى همواره جذابیت دارد. موفقترین هنرمندان آنانند که باابتکار و آفریدن اعمال نو در آفرینش احساس و انتقال آن بهدیگران توفیق یابند و بدینسان دلها و توجه مردم را جلب کرده ودر ژرفاى جان آنان اثر گذارند. نوآورى در چگونگى تبلیغ و نیزدر محتواى پیام تاثیر شگرفى در تبلیغات دارد. و صد البتهنوآورى از تحقیق بر مىآید. به همانسان که در همانجا مىباشد وشکوفا مىشود. تا آن جا که مربوط به تعالیم دینى است، بىشکزمینه برآوردن مسایل نو که بتواند مرهمى بر زخمهاى مزمناجتماعى و روحى مردم باشد و توجه آنان را به اصل دیانت و اسلامجلب کند، فراهم است و این مبلغ است که مىباید در سایهپژوهشهاى پیاپى و کوشش فراوان به نوها دستیابد و از زلالگواراى قرآن و سنت و سیره معصومان جانهاى تشنه را سیراب سازد.
تولستوى در این زمینه مىنویسد:
هیچ چیز کهنهتر و متبذلتر و پیشپا افتادهتر از لذت و هیچ چیزفزونتر از احساساتى که ناشى از شعور دینى یک زمان معلوم استشاداب و نو، نیست. جز این نمىتواند باشد زیرا لذت حدى دارد واین حد را طبیعت آدمى معلوم کرده است. لیکن حرکت پیشتاز بشریتکه شعور دینى مبین آن استبىکران است. با هر گامى که بشریتبهپیش مىگذارد - و این گامها به سبب وضوح روز افزون دینىبرداشته مىشود - انسانها پیوسته از احساسات نو بر خور دارند.
فقط بر احساس شعور دینى که عالىترین درجه ادراک انسانها را اززندگانى در زمان معین و مشخص نشان مىدهد، احساسات جدید - یعنىاحساساتى که قبلا مردم هرگز تجربه ننمودهاند - به وجود مىآید.
تنوع احساساتى که ناشى از شعور دینىاند، بىپایان است و همهاین احساسات تازهاند. زیرا شعور دینى جز نشان دادن رابطه جدیدانسان با جهان در یک نظام خلقت چیز دیگرى نیست. و حال آن کهاحساساتى که از میل لذت بردن سرچشمه مىگیرد، نه تنها محدوداندبلکه از مدتها پیش آنها را کاویده و بیان کردهاند.... (33)
الگوها
صد شکر که الگوهاى تبلیغ و تحقیق در تاریخ تشیع و حوزههاىعلمى شیعه کم نیست، مردان پولادینى که دامن همتبه کمر بسته وبا کوششهاى مداوم و چشمپوشى از لذتهاى زودگذر دنیوى با عبوراز فراز و فرودهاى تحقیق قلههاى رفیع تبلیغ را در نوردیدند واز رهگذر پژوهش به سرافرازى چشمگیرى در تبلیغ دستیافتند. آنفرزانگان از سویى حجت را بر مبلغان تمام کردند و از سویىراهرا به آنان نشان دادند.
استاد سخنوران، عالم وارسته و محقق و مبلغ و نویسنده شایستهمرحوم فلسفى در زمره این عالمان فضیلت مدار بود او تبلیغ وتحقیق را در هم آمیخت. بهرهورى از آمیزه این دو، رمز و رازموفقیت و سربلندى او در رسانیدن پیام قرآن و آموزههاىمعصومان(علیهم السلام) بود.
مناسب مىنماید در این جا سخن آن فرزانه را در باره چگونگى وکمیت تحقیقاتى که براى سخنرانىهاى خود انجام مىداد فراروىخوانندگان گذاریم:
در یک سخنرانى حدود پنجسال پیش از نگارش کتاب معاد مىگوید:
اما این بحث قیامت که اگر خداوند یک وقتى توفیق داد، میل دارماگر عمرم وافى باشد، یک سال ماه رمضان را از اول تا آخر بهبحث معاد اختصاص دهم. منتهاى مراتب آن بحثى را که من بایدداشته باشم اقلا یکسال مطالعه لازم دارد; من باید لااقل پنج ماهروزى، سه الى چهار ساعت، تمام آیات قرآن را در باره معادبررسى کنم و بعد در بقیه هفت ماه، تمام روایات این باب راببینم تا یک بحث پخته و منظمى بر روى یک اساس صحیح بتوانمانجام دهم. (34)
بر پایه سخنان یاد شده ایشان براى هر منبر سى ساعت مطالعهداشتهاند البته نباید از یاد برد که سى ساعت مطالعه کسى کهبیست الى سى سال تحقیق قبلى داشته و با چنین دستمایه وپشتوانه علمى براى هر سخنرانى این مقدار مطالعه مىکرده است.
آن عالم وارسته در این باره مىگوید:
باید سى سال درس بخوانم و بعد سى ساعت مطالعه کنم تا یک ساعتبراى شما سخن بگویم. (35)
گاه در گوشه و کنار شنیده مىشود که هر گاه مىخواهند به مطلبىکه چندان استوار نیست، اشاره کنند. مىگویند این براى منبرمناسب است!
مطالب پیشین و آن چه از مرحوم فلسفى نقل شد، به خوبى بطلان وبىاساسى این مطلب را نشان مىدهد; مرحوم فلسفى در بارهدشوارىها و تلاشهایى که اهل منبر دارند مىفرماید:
... اگر یک کارگر هشتساعت کار مىکند، به خدا عمامه به سر هستکه ده تا دوازده ساعت زحمت مىکشد; من در اروپا جراحى کردم.
وقتى آن پروفسور فهمید من ناطقم آمد و گفتشما خیلى مواظبباشید به استناد آمارهاى دقیق و آزمایشهایى که انجام دادهاندمقدار کالرى و نیرویى را که یک نفر ناطق در یک ساعت مصرفمىکند مساوى با هشتساعت کار عادى است; یعنى هشتساعتخشتمالىچقدر نیرو مصرف مىکند... . (36)
پىنوشتها:
1- احزاب(33):39.
2- نهجالبلاغه، خطبه اول، با تکیه بر ترجمه عبدالمجید معادىخواه.
3- یوسف(12): آیه 108.
4- التفسیر الکبیر، فخر رازى، ج 18، ص 224. ر. ک. تفسیرکنزالدقائق، ج 5، ص 64.
5- المیزان، ج 11، ص279-280.
6- نحل(16): 125.
7- تفسیر تبیان، ج 4، ص 440.
8- ر.ک. روح المعانى، ج7، ص 254. تفسیر شبر، 278.
مجمعالبیان، ج 5، ص 392 التفسیر الکبیر، ج 20، ص 111.
جامعالبیان، ج 8، ص 194، البحر المحیط، 5،549. المیزان، ج12، ص 371، المصباح المنیر، ص 145، لسان العرب،3، ص107،مجمعالبحرین، ج6، ص 45. ترتیب کتاب العین، ج 1، ص 411.
9- اسرا(17):39 و احزاب(33): 34.
10- زخرف(43):63.
11- المیزان، ج 2، ص 395.
12- تفسیر قمى، ج 1، ص 392، ر.ک. المیزان، ج 12، ص376 و تفسیرنورالثقلین، ج3، ص 95.
13- تفسیر الصافى، ذیل آیه 125 سوره نحل.
14- المیزان، ج 12، ص 374 گو این که آن فرزانه این تقسیم رااز روایتى در تفسیر آیه شریفه گرفته است. ر.ک تفسیرنورالثقلین، ج3، ص 95.
15- بررسى دقیق مفهوم موعظه حسنه و جدال احسن فرصتى فراترمىطلبد و در این جا مقصود بیان تلازم آن دو با شناخت و تحقیقاست.
16- الدرایه فى مصطلح علم الحدیث، ص 15.
17- وسایل، باب 2 از ابواب ما یمسک عنه الصائم، حدیث 2. درموثقه دیگر ابوبصیر و نیز در دو موثقه سماعه همین مضمون نقلشده است. ر. ک. همان منبع حدیث 2 و 4.
18- لولو و مرجان، ص 98-91.
19 همان، ص 128-106.
20- العروه الوثقى، ج 2، ص 18، مسله 24 باب صوم.
21- العروه الوثقى، ج 2، ص 18، الخامس.
22- در همان منبع نسبت کذب به پیامبران را مثل کذب به پیامبراسلام دانسته است، مساله19.
23- زمر(39): 18.
24- عنکوب (29):43.
25- عنکبوت (29): 45.
26- بقره(2):183.
27- توبه(9):103.
28- مائده(8): 90 و 91.
29- نور(24): 30.
30- پژوهشى در تبلیغ، ص253.
31- توبه(9):6.
32- المیزان، ج9، صص 154، 155 و156.
33- هنر چیست، ص 84-83 به نقل از پژوهشى در تبلیغ محمدتقىرهبر.
34- نوار سخنرانى آن مرحوم در تکیه سید عزیزالله در تهرانحدود پنجسال قبل از بحث معاد با تشکر از بیت آن مرحوم که مطلبیاد شده را از سر لطف در اختیارم نهاد.
35- سخنرانى مرحوم فلسفى در سال1343 در کرمان.
36- همان منبع.
مبلغان به شهادت تاریخ همواره در تمامى جوامع از اهمیتخاصىبرخوردار بودهاند و حتى جوامع جاهلى و غیر متمدن براى خطیبان،شاعران، نویسندگان و هنرمندان خود ارزشى خاص قایل بودهاند چهآنان را زبان خود و بیان کننده آرمانها، اندیشهها و احساسات وفرهنگ خود مىدانستهاند.
مبلغ کسى است که پیامى را به شایستگى به مقصد مىرساند از اینروى ارزش و جایگاه او را نمىتوان از قداست، اهمیت و ارزشمحتواى پیام و کار تبلیغى او جدا دانست.
فضیلت تبلیغ و جایگاه مبلغ در اسلام
در اسلام مبلغ کسى است که پیام قرآن و خداوند و محتواى گرانقدرو انسانساز اسلام را به مردمان مىرساند و آنان را از گمراهى،کژروى و ظلمت جهل مىرهاند. چه ارزشى والاتر و بالاتر از رسانیدنپیام خداوند و گسترانیدن محتواى اسلام و قرآن و ایمان آفریدن وشکها را زدودن و اسلام را به اعماق جانهاى مردمان بردن اینهمان مسوولیتى است که پیامبران خدا یکى پس از دیگرى بر دوشگرفتند. (رسلا مبشرین و منذرین)و(الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولا یخشون احدا الا الله...) (1) .
واصطفى الله سبحانه من ولده انبیاء، اخذ على الوحى میثاقهم،و على تبلیغ الرساله امانتهم، لما بدل اکثر خلقه عهداللهالیهم... فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه لیتسادوهممیثاق فطرته و یذکروهم منسى نعمته و یحتجوا الیهم بالتبلیغ ویثیروا لهم دفائن العقول ویروهم آیات المقدره من سقف فوقهممرفوع... . (2)
«ذات وارسته خداوندى از فرزندان آدم پیامبرانى را برگزید وبر پایه وحى از آنان پیمان گرفت و تبلیغ رسالت الهى را بهعنوان امانتخویش - به آنان سپرد و این گزینش در حالى بود کهبیشتر خلق، پیمان خدا را دگرگون ساخته بودند.... و چنین بودکه خداوند فرستادگانش را میان آنان برانگیخت و پیامبران خودرا پى در پى به سویشان گسیل داشت، تا میثاق فطرت توحیدى را ازآنان مطالبه کنند و نعمتهاى از یاد رفته خداوندى را یادشانآورند و با تبلیغ حقایق توحیدى احتجاج کنند و عقلهاى مدفون رابرانگیزانند و آیههاى دقیق و سنجیدهاى را در خداشناسى - ازسقفى که بر فراز سرشان برافراشته و...- برایشان بنمایشگذراند. پیامبران خدا از آدم تا خاتم(ص) مبلغ بودند و امامانمعصوم(علیهم السلام) و عالمان وارسته و مومنان پاکدل و آگاهنسل از پى نسل تبلیغ را وظیفه خود مىدانستند.
بىشک انجام چنین مسوولیتى دشوارىها، شرایط و ویژگىهایى داردکه بدون مراعات آنها نمىتوان به هدف تبلیغ دستیافت و گاهاجتناب و پرهیز از تبلیغ بسى سودمندتر است. چه گاه پدید آمدنبدعتهایى را در پى دارد و گاه جاى استوار ساختن ایمانها، دردلها ایجاد شک و شبهه مىکند.
آگاهى از محتواى پیام
یکى از شرایط تبلیغ آن است که مبلغ از محتواى پیامى که در پىرساندن آن است و ابعاد گوناگون آن به خوبى آگاه باشد. اصولاتبلیغ را سه عنصر سامان مىدهد; پیام دهنده، پیام گیرنده وپیام. برخى ابزار تبلیغ را بر آنها افزودهاند لیکن عناصر اصلىدر تحقق تبلیغ همانها است. افزون بر این دلایل زیر لزوم تحقیقدر محتواى پیام را به منظور تاثیر و یا تاثیر بیشتر تبلیغضرورت مىیابد.
نقض غرض
در خطبه اول نهجالبلاغه به هدف تبلیغ پیامبران اشاره شده است وبر پایه آن مقصد پیامبران الهى در تبلیغ آن است که با ابلاغپیام پروردگار عالم حجت را بر بندگان تمام کنند و گنجینهخردهاى نهفته آنان را بیدار سازند و آیات و نشانههاى قدرت ووجود خداوند متعال را براى مردمان به نمایش گذارند.
از مجموع آیات و روایات استفاده مىشود که مبلغ در اسلام بهچراغ پرنورى مىماند که پیام گیرندگان در پرتو آن مىتوانند راهراست را بیابند و حقیقت را با چشمان خویش ببینند و در سایههشدارها و تنبه آفرینىهاى او از خواب فلتبرخیزند و باوجدانهاى بیدار شده به پیمان الهى گردن نهند.
بىشک دستیابى به چنین اهدافى جز با شناخت دقیق محتواى پیامممکن نیست.
دانش و بصیرت در تبلیغ
خداوند متعال در قرآن کریم مىفرماید:
(قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره انا و من اتبعنى وسبحان الله و ما انا من المشرکین). (3)
«بگو این راه من است که با بینش و بصیرت به سوى خدا مىخوانم.
من و هر که از من پیروى کند و پاک استخداى و من از مشرکاننیستم».
فخر رازى در تفسیر این آیه شریفه مىنویسد:
... و این آیه دلالت دارد که دعوت مردمان به دین خدا تنها درصورتى نیکو و جایز است که از سر بصیرت و هدایت و یقین به آنباشد. و در غیر این صورت دعوت به راه خدا جز غرور و فریبنیست.
پیامبر خدا(ص) فرمود: عالمان دینى امانت داران پیامبران، بربندگان خدایند از این روى که از محتواى پیامى که آنان را بدانمىخوانند حفاظت مىکنند. (4)
مفسر عالىقدر علامه طباطبائى- رحمهالله علیه - در تفسیر اینآیه مىنویسد: جمله «ادعوا الى الله على بصیره» بیان استبراى کلمه «سبیلى» و جمله «انا و من اتبعنى» توسعه وتعمیم است. بدین سان معناى آیه آن است که روش و شیوه من آناست که مردم را از سر بصیرت و معرفتبه توحید فرا خوانم وپیروان من نیز همین شیوه را دارند و از این جهت همانند منند.
آن مفسر عظیم الشان در پایان تنبه مىدهد; مقصود از پیروان آنحضرت که در این موضوع با ایشان مشترکند، همه مسلمانان وتابعان رسول خدا(ص) نیستند. بلکه تنها کسانى مشمول این آیهشریفهاند که افزون بر اخلاص از دانش و بصیرت و یقین برخوردارباشند وگرنه هر مومنى نمىتواند رسالت دعوت به دین و تبلیغ آنرا بر دوش کشد. (5)
خداوند متعال در آیه دیگرى مىفرماید:
(ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتىهى احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلمبالمهتدین). (6)
«مردم را با حکمت و موعظه نیکو به راه پروردگارت بخوان و باآن به شیوهاى که نیکوتر است مجادله و گفت و گو کن. هماناپروردگار تو به آنان که به راه او هدایتشدهاند. آگاهتراست».
در این آیه شریفه خداوند به پیامبرش فرمان مىدهد، سه روش رادر دعوت به راه خدا در نظر گیرد، حکمت، موعظه حسنه و جدالاحسن.
دعوت بر پایه حکمت
بر پایه این آیه شریفه پیامبر(ص) باید از طریق حکمت، موعظهنیکو و مجادله احسن مردم را به راه خدا فراخواند. بدین ساننخستین شیوه و راهبرد تبلیغ دین خدا حکمت است.
حکمت در لغتبه معناى دانش، اتقان، باز داشتن، معرفت و...است.
راغب اصفهانى در این باره مىنویسد:
الحکمه اصابه الحق بالعلم و العقل فالحکمه من الله تعالىمعرفه الاشیاء و ایجادها على غایه الاحکام.
و من الانسان معرفه الموجودات و فعل الخیرات و هذا هو الذى وصفبه لقمان فى قوله عز و جل (و لقد آتینا لقمان الحکمه).
حکمتبه معناى دستیافتن به حقیقت از راه دانش و خود است.
بدین سان حکمتخداوند متعال آن است که اشیاء را به گونهاىاستوار و متقن بشناسد و بیافریند. و حکمت انسان آن است که بهموجودات معرفت داشته و کارهاى نیک و شایسته انجام دهد. و اینهمان است که خداوند به لقمان عنایت کرده و در وصف او فرمود (ولقد آتینا لقمان الحکمه).
از سخنان شیخ طوسى در تفسیر تبیان استفاده مىشود که ایشانحکمت را به معناى منع و باز داشتن از فاسد مىداند.
حکمت آن است که آدمى را از فساد باز دارد از این روى به تعقلمستقیم و معرفت، حکمت مىگویند چه مانع فساد انسان مىشود. (7)
به نظر مىرسد حکمت در لغتبه معناى اتقان، استوارى و پختگىاست و معانى مختلف دیگرى که لغتشناسان تازى و گروهى ازمفسران آوردهاند (8) از لوازم و توابع آن باشد، مانند به حقرسیدن، تشخیص، جلوگیرى از فساد که از تایجحکمت است و نیز بهتکالیف به طور مطلق (9) و تعالیم حضرت عیسى(ع) (10) از آن روى حکمتاطلاق شده است که احکام و اتقان را در پى دارد.
این واژه در قرآن بیستبار به کار رفته و مىتوان گفت که معناىاصلى آن در همه موارد همان باشد که آوردیم.
علامه طباطبایى در این باره مىنویسد:
حکمت نوعى محکم کارى و اتقان یا نوعى از امر متقن و محکمى استکه در آن سستى راه ندارد; حکمت قضایایى است که با واقع مطابقاست از آن روى که در بر دارنده سعادت انسان است و استعمال آندر معلوماتى که صادق است و حق و کذب در آنها راه ندارد غلبهیافته است». (11)
در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده است که مقصود از حکمت درآیه شریفه، «قرآن» است، از این رو طبرسى در مجمعالبیان برهمین اساس معناى حکمت را قرآن دانسته است. (12)
فیض کاشانى در این باره مىنویسد:
(ادع الى سبیل ربک بالحکمه:) المقاله المحکمه الصحیحه الموضحهللحق المزیله للشبهه... فى الکافى و القمى عن الصادق یعنىبالقرآن». (13)
«حکمتسخن درست، روشنگر حق و زداینده شبهه است... و در کافىو تفسیر قمى از امام صادق(ع) نقل شده است که مقصود از حکمت«قرآن» است.
بههر حال حکمت در آیه شریفه چه مربوط به محتواى سخن باشد;یعنى مطالب و محتواى دعوت بر پایه برهان و دلایلى قطعى و منطقىمطرح شود و چه ناظر به شیوه دعوت و تبلیغ باشد یعنى در دعوتراه حکمتبپیماید و هر چیزى را به جاى خود نهد و با توجه بهاوضاع و احوال و مطابق با مقتضاى حال (بلاغت) مطالب را عرضهکند. و چه به هر دو معنا باشد - که این احتمال مطابق ظاهر آیهاست- و با معانى لغوى آن سازگارتر مىباشد و نیز مطابق روایتىکه از حضرت صادق(ع) در باره قرآن آورده است. به روشنى بر ایننکته دلالت درد که مبلغ باید از محتواى تبلیغ خود به خوبى آگاهباشد. و اگر به معناى دوم باشد; یعنى مبلغ باید اوضاع و احوالمخاطبان خود را بشناسد و به هنگام تبلیغ با عایتحال آنان بهتبلیغ بپردازد.
در این فرض نیز بدون تسلط کامل بر محتواى تبلیغ ، مبلغنمىتواند حکیمانه تبلیغ را به فرجام رساند.
اصولا حکمتبهر معنا باشد مقابل جهل و نادانى است و ناآگاهى ویا کم آگاهى از موضوعات تبلیغ شده در تقابل کامل با حکمت وحکیمانه تبلیغ کردن است. این مطلب را از دو عنوان دیگر در آیهشریفه; یعنى «موعظه حسنه و جدال احسن» نیز مىتوان استفادهکرد. موعظه بر دو قسم است; موعظه حسنه و غیرحسنه و جدال نیزدو قسم است، جدال حسن و غیرحسن. جدال حسن نیز گاهى احسن استو گاهى غیراحسن. علامه طباطبایى پس از این تقسیم مىنویسد:
آیه شریفه تنها موعظه حسنه و جدال احسن را به عنوان شیوهتبلیغ مجاز دانسته است، نه دیگر اقسام آنها را. (14) بىشک موعظه حسنه و جدال احسن در صورتى است که مبلغ از چگونگىموضوع مورد نظر خود آگاه باشد، به همان سان که آگاهى از اوضاعو احوال مخاطب نیز ضرورى است. (15)
صداقت در تبلیغ در گرو تحقیق است
بىشک از مهمترین شرایط تبلیغ دین چه در نوشتار و چه در گفتارصداقت است. آیات، روایات و فتواهاى فقیهان و سیره عالمان دینىبلکه سیره عقلا مملو از فضیلت و ارزش راستگویى است; علامه نورىدر این باره در لولو و مرجانمىنویسد: بدان که خصلت صدق و سیرهراستگویى از افضل کمالات انسانى است. تمام عقلاى هر ملت متفق برحسن آن و زشتى ترک آن هستند و حاجتى به ذکر فضایل و مدایح آناز کتاب و سنت نیست.
آنگاه آیات و روایات زیادى را در این باره آورده است:
در تبلیغ مسایل دینى به صدق در گفتار و نوشتار تاکید شده استو این مهم جز با تحقیق دستیافتنى نیست. علاوه بر اینکه دروغ درتبلیغات دینى در قرآن و سخنان معصومان چهرهاى بس کریه و زشتدارد. از دیدگاه روایات اصولا کذب نکوهیده است و ویرانگر ایمانو معنویت و خباثت آفرین و... شمرده شده است.
مرحوم نورى پس از گزارش احادیث متعددى در این باره، فشردهاىاز پیامدها و آثار زیانبار دروغ را در چهل عنوان فهرستوارآورده است. برپایه آنها کذب و دروغ کیفر دردناک الهى را در پىدارد.
گروهى از این روایات به لحاظ سند و دلالتبسیار متقن و روشناست. شهید ثانى در کتاب الدرایه به مناسبتبررسى معناى خبرمتواتر و اقسام آن و ضمن مردود شمردن برخى از اخبار، که گروهىآنها را متواتر دانستهاند، مىنویسد:
آرى، حدیث «من کذب على متعمدا فلیتبوا معقده من النار» رامىتوان متواتر دانست. زیرا آنرا گروه زیادى از پیامبر خدا(ص)روایت کردهاند و برخى گفتهاند شمار راویان آن به چهل نفرمىرسد و برخى گفتهاند شصت و دو نفر از اصحاب پیامبر(ص) آن رانقل کردهاند و همچنان بر تعداد راویان آن افزودهاند و روشناست که تواتر با این تعداد بلکه با کمتر از آن تحقق مىیابد. (16)
یکى از آثار دروغ بستن بر خدا، پیامبر و امامان(علیهم السلام)بطلان روزه است. در موثقه ابوبصیر که کلینى، صدوق و شیخ آن راروایت کردهاند چنین آمده است: «سمعت اباعبدالله(ع) یقول:
الکذبه تنقض الوضوء و تفطر الصائم.
قال: قلت له: هلکنا. قال: لیس حیث تدهب انما ذالک الکذبه علىالله و على رسوله و على الائمه(علیهم السلام)» (17)
ابوبصیر مىگوید از امام صادق(ع) شنید که فرمود: دروغ وضوء رامىشکند و روزه را باطل مىکند. به ایشان عرض کردم: [بدینسان]ما هلاک مىشویم. حضرت فرمود: آن گونه که شما گمان مىکنىنیست.
تنها دروغ بستن بر خدا، پیامبر و امامان(علیهم السلام) این اثررا دارد. لازم به یادآورى است این کذب انواع و اقسامى دارد ونباید گمان کرد که تنها در صورتى که مىدانیم این مطلب در دینخداوند نیامده و یا به گونه دیگر آمده و از سر عمد بر خلاف آنمىگوییم و یا مىنویسیم دروغ عمدى تحقق مىیابد. بلکه اگر براثر عدم تحقیق در مساله با تساهل و تسامح، مطلب را درستدرنیابیم. و آن را به دین خدا نسبت دهیم، کذب محقق مىشود.
مرحوم محقق نورى در لولو و مرجان دروغ بستن بر خدا و معصومینرا یازده نوع گفته است; خلاصه نظریه ایشان آن است که پیرایهبستن به خداوند و معصومان چه با زبان و چه با قلم، و چه باکنایه و اشاره و سکوت و چه... حرام است. (18) ایشان در این بارهمىنویسد:
مخفى نماند که کذب بر خداوند و رسول و ائمه طاهرین(ص) ازمعاصى کبیره و گناهان عظیمه در نزد تمام مسلمین استبلکه ابنحجر عسقلانى در کتاب زواجر نقل کرده از جماعتى که آن موجب کفراست... . (19)
علاوه بر اینها اگر در مواردى احتمال دروغ بودن مطلبى را دهیمنباید آن را به صورت قطعى نسبت دهیم; به عنوان نمونه اگرنتیجه پژوهش در موضوعى آن باشد که حکم دینى برگرفته از کتاب وسنت احتمالا این است و آنرا جزما به دین و صاحبان آن نسبت دهیمو یا به دلیل عدم تحقیق و یا تحقیق نارسا احتمال نادرستى مطلببرود و آنرا به طور یقینى و قطعى به دین نسبت دهیم این نیز ازگناهان کبیره استبلکه روزه را نیز باطل مىکند. صاحب عروه دراین باره مىنویسد:
لا فرق فى البطلان بین ان یکون الخبر المکتوب مکتوبا فى کتاب منکتب الاخبار اولا. فمع العلم بکذبه لا یجوز الاخبار به وان اسندهالى ذالک الکتاب الا ان یکون ذکره على وجه الحکایه دون الاخباربل لا یجوز الاخبار به على سبیل الجزم مع الظن بکذبه و کذا معاحتمال کذبه... (20)
در باطل شدن روزه با پیرایه بستن بر خدا و رسول خدا تفاوتىنمىکند که خبر دروغ در یکى از کتب حدیثى نوشته شده یا نشدهباشد بدین سان با یقین به دروغ بودن اخبار جایز نیست گرچه آنرا از همان منبع اصلى (کتاب حدیثى) نقل کنیم مگر آن که بگوییمدر آن کتاب چنین آمده است نه این که امام(ع) چنین فرموده است.
بلکه نقل این خبر و انتساب آن به معصوم به صورت قطعى در صورتىکه ظن به کذب آن و یا احتمال کذب آن وجود داشته باشد، جایزنیست.... آیهالله خویى(ره) در استدلال بر این حکم مىنویسد:
در صورتى که علم به کذب خبر داشته باشیم مطلب روشن است امااگر ظن به کذب داشته باشیم چه ظن به کذب خبر داشته و چه ظن بهعدم کذب آن داشته باشیم، حکم شرعى آن مانند صورتى است که کذبو یا صدق آن خبر مشکوک باشد. زیرا تفاوتى از این جهت [حجتنبودن ] میان ظن و شک نیست در این احتمالات چنین نسبتى بهمعصوم(ع) جایز نیست زیرا آیات قرآن بر حرام بودن آن دلالتدارد.
اطمینان در نقل وقایع تاریخى
که در انتساب به خداوند، پیامبر وپیامبران (22) و امامان(علیهم السلام) تفاوتى نمىکند که در اموردنیوى و یا دینى باشد زیرا مسایل دینى و تاریخى و اجتماعى درباره دین به گونهاى به ائمه و پیامبر و خداوند مىرسد گزارش هرمطلب دینى و دست کم غالب آنها و یا بیان حکم شرعى اگر خلافواقع باشد از مصادیق دروغ بستن به خدا، پیامبر و اهل بیت(ص)محسوب مىشود و بدون تحقیق در مطلب مورد نظر نمىتوان از پیرایهبستن بر دین خدا و از این گناه بزرگ دورى کرد.
تبلیغات غیرمنطقى
هرگاه تبلیغ بر پایه تحقیق استوار نباشد به تبلیغات گمراهکننده و فضاسازى فرهنگى و فکرى دروغین مىانجامد.. و تنها درکسانى تاثیر مىگذارد که کورکورانه تقلید مىکنند و چشم و گوشبسته تسلیم فضاى فرهنگى غالب مىشوند. در اسلام ایمان و گرایشبر اساس منطق و تفکر است و تقلید غیرمنطقى اعتبار و ارزشندارد. قرآن کریم مىفرماید:
(فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذینهداهم الله و اولئک هم اولوالالباب). (23)
«پس بندگان مرا مژده ده; آنان که سخن را مىشنوند و بهترین آنرا پیروى مىکنند اینانند کسانى که خدا هدایتشان نموده وایشانند خردمندان».
بر این اساس تبلیغ در صورتى مفید است که بر پایه تفکر و برهانو استدلال باشد والا اگر تاثیرگذار هم باشد، نمىتواند ایمانهاىاستوار بیافریند و کژىها و انحرافات فکرى مخاطبان را بزداید.
اخبار و سرگذشت اقوام و پیامبران گذشته همه بر پایه واقعیاتاست.(و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون). (24)
همچنین در تشریع بسیارى از احکام فلسفه آن بیان شده است; رازوجوب نماز یاد خدا و زدودن زشتىها و انحرافات اخلاقى و اجتماعىاست; (25) رمز وجوب روزه تقوا پیشگى و رهانیدن آدمیان ازتنگناهاى غرایز حیوانى، (26) فلسفه وجوب زکات و صدقات پاکیزهساختن مال و تزکیه جانها است. (27) و علتحرام بودن شرابخوارگى وقماربازى پلیدى و پلشتى آن عمل شیطانى است و دشمنى و کینهتوزىکه در پى مىآورد (28) و دلیل حرام بودن نگاه به نامحرمان پاکسازىجامعه [از آلودگىهاى جنسى و زینت و آرایش آن به عفت] است. (29)
فراهم کردن زمینه خردورزى
دانشمندان رشته تبلیغ در عصر کنونى معتقدند عالىترین صورتتبلیغ آن است که بعد فرهنگى و ارشادى داشته باشد و مخاطبان رابه واقعیت امر و شناخت و آگاهى از محتواى پیام و تاثیر آن درسرنوشت انسان توجه دهد و این شیوه تبلیغ را در تبلیغات روزگارما در جهان کمتر مىتوان دید. (30)
توصیه قرآن آن است که زمینه را حتى براى کافران و کژاندیشانفراهم آورید تا سخن حق را بشنوند و در آن بیندیشند و از سرتفکر و تامل ایمان آورند; علامه طباطبایى(ره) در تفسیر آیهشریفه زیر مىآورد:
(و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتى یسمع کلام الله ثمابلغه مامنه ذالک بانهم قوم لا یعلمون). (31)
این نهایت چیزى است که مىتواند، کرامت انسانى و فضیلت و ارزشو رحمت و رافت انسانى را بگستراند... در آیه کریمه توصیه شدههر گاه فرد مشرک براى شناخت و شنیدن کلام خدا به شما پناهآورد، پناهش دهید و او را به مکانى امن هدایت کنید و این دلیلاستبر عنایت کامل به گشودن باب هدایتبر مردم و پاسدارى ازآزادى انسان در زندگى و کارهاى حیاتى خود و چشمپوشى از تحکم وتحمیل، تا در نتیجه هر کس رو به هلاکت مىآورد با دلیلى روشنباشد و هر کس به راه هدایت مىآید با دلیل و برهان باشد و مردمرا پس از اتمام حجتبه وسیله پیامبران بر خداوند حجتى نیست ونیز آیه دلالت دارد که اعتقاد به اصول دین باید از روى علمقطعى و بدور از هر گونه شک و تردید باشد.... (32)
تحقیق ونو آورى
نوآورى همواره جذابیت دارد. موفقترین هنرمندان آنانند که باابتکار و آفریدن اعمال نو در آفرینش احساس و انتقال آن بهدیگران توفیق یابند و بدینسان دلها و توجه مردم را جلب کرده ودر ژرفاى جان آنان اثر گذارند. نوآورى در چگونگى تبلیغ و نیزدر محتواى پیام تاثیر شگرفى در تبلیغات دارد. و صد البتهنوآورى از تحقیق بر مىآید. به همانسان که در همانجا مىباشد وشکوفا مىشود. تا آن جا که مربوط به تعالیم دینى است، بىشکزمینه برآوردن مسایل نو که بتواند مرهمى بر زخمهاى مزمناجتماعى و روحى مردم باشد و توجه آنان را به اصل دیانت و اسلامجلب کند، فراهم است و این مبلغ است که مىباید در سایهپژوهشهاى پیاپى و کوشش فراوان به نوها دستیابد و از زلالگواراى قرآن و سنت و سیره معصومان جانهاى تشنه را سیراب سازد.
تولستوى در این زمینه مىنویسد:
هیچ چیز کهنهتر و متبذلتر و پیشپا افتادهتر از لذت و هیچ چیزفزونتر از احساساتى که ناشى از شعور دینى یک زمان معلوم استشاداب و نو، نیست. جز این نمىتواند باشد زیرا لذت حدى دارد واین حد را طبیعت آدمى معلوم کرده است. لیکن حرکت پیشتاز بشریتکه شعور دینى مبین آن استبىکران است. با هر گامى که بشریتبهپیش مىگذارد - و این گامها به سبب وضوح روز افزون دینىبرداشته مىشود - انسانها پیوسته از احساسات نو بر خور دارند.
فقط بر احساس شعور دینى که عالىترین درجه ادراک انسانها را اززندگانى در زمان معین و مشخص نشان مىدهد، احساسات جدید - یعنىاحساساتى که قبلا مردم هرگز تجربه ننمودهاند - به وجود مىآید.
تنوع احساساتى که ناشى از شعور دینىاند، بىپایان است و همهاین احساسات تازهاند. زیرا شعور دینى جز نشان دادن رابطه جدیدانسان با جهان در یک نظام خلقت چیز دیگرى نیست. و حال آن کهاحساساتى که از میل لذت بردن سرچشمه مىگیرد، نه تنها محدوداندبلکه از مدتها پیش آنها را کاویده و بیان کردهاند.... (33)
الگوها
صد شکر که الگوهاى تبلیغ و تحقیق در تاریخ تشیع و حوزههاىعلمى شیعه کم نیست، مردان پولادینى که دامن همتبه کمر بسته وبا کوششهاى مداوم و چشمپوشى از لذتهاى زودگذر دنیوى با عبوراز فراز و فرودهاى تحقیق قلههاى رفیع تبلیغ را در نوردیدند واز رهگذر پژوهش به سرافرازى چشمگیرى در تبلیغ دستیافتند. آنفرزانگان از سویى حجت را بر مبلغان تمام کردند و از سویىراهرا به آنان نشان دادند.
استاد سخنوران، عالم وارسته و محقق و مبلغ و نویسنده شایستهمرحوم فلسفى در زمره این عالمان فضیلت مدار بود او تبلیغ وتحقیق را در هم آمیخت. بهرهورى از آمیزه این دو، رمز و رازموفقیت و سربلندى او در رسانیدن پیام قرآن و آموزههاىمعصومان(علیهم السلام) بود.
مناسب مىنماید در این جا سخن آن فرزانه را در باره چگونگى وکمیت تحقیقاتى که براى سخنرانىهاى خود انجام مىداد فراروىخوانندگان گذاریم:
در یک سخنرانى حدود پنجسال پیش از نگارش کتاب معاد مىگوید:
اما این بحث قیامت که اگر خداوند یک وقتى توفیق داد، میل دارماگر عمرم وافى باشد، یک سال ماه رمضان را از اول تا آخر بهبحث معاد اختصاص دهم. منتهاى مراتب آن بحثى را که من بایدداشته باشم اقلا یکسال مطالعه لازم دارد; من باید لااقل پنج ماهروزى، سه الى چهار ساعت، تمام آیات قرآن را در باره معادبررسى کنم و بعد در بقیه هفت ماه، تمام روایات این باب راببینم تا یک بحث پخته و منظمى بر روى یک اساس صحیح بتوانمانجام دهم. (34)
بر پایه سخنان یاد شده ایشان براى هر منبر سى ساعت مطالعهداشتهاند البته نباید از یاد برد که سى ساعت مطالعه کسى کهبیست الى سى سال تحقیق قبلى داشته و با چنین دستمایه وپشتوانه علمى براى هر سخنرانى این مقدار مطالعه مىکرده است.
آن عالم وارسته در این باره مىگوید:
باید سى سال درس بخوانم و بعد سى ساعت مطالعه کنم تا یک ساعتبراى شما سخن بگویم. (35)
گاه در گوشه و کنار شنیده مىشود که هر گاه مىخواهند به مطلبىکه چندان استوار نیست، اشاره کنند. مىگویند این براى منبرمناسب است!
مطالب پیشین و آن چه از مرحوم فلسفى نقل شد، به خوبى بطلان وبىاساسى این مطلب را نشان مىدهد; مرحوم فلسفى در بارهدشوارىها و تلاشهایى که اهل منبر دارند مىفرماید:
... اگر یک کارگر هشتساعت کار مىکند، به خدا عمامه به سر هستکه ده تا دوازده ساعت زحمت مىکشد; من در اروپا جراحى کردم.
وقتى آن پروفسور فهمید من ناطقم آمد و گفتشما خیلى مواظبباشید به استناد آمارهاى دقیق و آزمایشهایى که انجام دادهاندمقدار کالرى و نیرویى را که یک نفر ناطق در یک ساعت مصرفمىکند مساوى با هشتساعت کار عادى است; یعنى هشتساعتخشتمالىچقدر نیرو مصرف مىکند... . (36)
پىنوشتها:
1- احزاب(33):39.
2- نهجالبلاغه، خطبه اول، با تکیه بر ترجمه عبدالمجید معادىخواه.
3- یوسف(12): آیه 108.
4- التفسیر الکبیر، فخر رازى، ج 18، ص 224. ر. ک. تفسیرکنزالدقائق، ج 5، ص 64.
5- المیزان، ج 11، ص279-280.
6- نحل(16): 125.
7- تفسیر تبیان، ج 4، ص 440.
8- ر.ک. روح المعانى، ج7، ص 254. تفسیر شبر، 278.
مجمعالبیان، ج 5، ص 392 التفسیر الکبیر، ج 20، ص 111.
جامعالبیان، ج 8، ص 194، البحر المحیط، 5،549. المیزان، ج12، ص 371، المصباح المنیر، ص 145، لسان العرب،3، ص107،مجمعالبحرین، ج6، ص 45. ترتیب کتاب العین، ج 1، ص 411.
9- اسرا(17):39 و احزاب(33): 34.
10- زخرف(43):63.
11- المیزان، ج 2، ص 395.
12- تفسیر قمى، ج 1، ص 392، ر.ک. المیزان، ج 12، ص376 و تفسیرنورالثقلین، ج3، ص 95.
13- تفسیر الصافى، ذیل آیه 125 سوره نحل.
14- المیزان، ج 12، ص 374 گو این که آن فرزانه این تقسیم رااز روایتى در تفسیر آیه شریفه گرفته است. ر.ک تفسیرنورالثقلین، ج3، ص 95.
15- بررسى دقیق مفهوم موعظه حسنه و جدال احسن فرصتى فراترمىطلبد و در این جا مقصود بیان تلازم آن دو با شناخت و تحقیقاست.
16- الدرایه فى مصطلح علم الحدیث، ص 15.
17- وسایل، باب 2 از ابواب ما یمسک عنه الصائم، حدیث 2. درموثقه دیگر ابوبصیر و نیز در دو موثقه سماعه همین مضمون نقلشده است. ر. ک. همان منبع حدیث 2 و 4.
18- لولو و مرجان، ص 98-91.
19 همان، ص 128-106.
20- العروه الوثقى، ج 2، ص 18، مسله 24 باب صوم.
21- العروه الوثقى، ج 2، ص 18، الخامس.
22- در همان منبع نسبت کذب به پیامبران را مثل کذب به پیامبراسلام دانسته است، مساله19.
23- زمر(39): 18.
24- عنکوب (29):43.
25- عنکبوت (29): 45.
26- بقره(2):183.
27- توبه(9):103.
28- مائده(8): 90 و 91.
29- نور(24): 30.
30- پژوهشى در تبلیغ، ص253.
31- توبه(9):6.
32- المیزان، ج9، صص 154، 155 و156.
33- هنر چیست، ص 84-83 به نقل از پژوهشى در تبلیغ محمدتقىرهبر.
34- نوار سخنرانى آن مرحوم در تکیه سید عزیزالله در تهرانحدود پنجسال قبل از بحث معاد با تشکر از بیت آن مرحوم که مطلبیاد شده را از سر لطف در اختیارم نهاد.
35- سخنرانى مرحوم فلسفى در سال1343 در کرمان.
36- همان منبع.