آسیبشناسى تبلیغات دینى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پیش گفتار
در فرهنگ لغتبه هر پدیدهاى که مایه تباهى و فساد چیزى شود،آسیب یا آفت گفته مىشود. (1) یکى از پدیدههایى که مانند هر چیزدیگرى در معرض آسیبها (2) قرار مىگیرد، تبلیغ دین و فعالیتهاىجانبى آن است. این آسیبها در موقعیت و شرایط مختلف، متفاوتمىباشند.
با قطع نظر از این موقعیتها و شرایط، شاهد لطمهها و خطراتىهستیم که یک تبلیغ موفق را تهدید و در نهایتبازدهى و اثرمطلوب آن را کاهش مىدهد.
بر این اساس لازم است در وهله اول به آسیبشناسى تبلیغات دینىپرداخت و سپس با استفاده از رهنمودهاى قرآن و اهل بیت(علیهمالسلام) و نیز صاحب نظران «زمان آگاه»، به آسیب زدایى ازبوستان پرفیض پرداخت.
این نوشتار کوتاه بر آن است تا، گوشهاى از این آفتها را براىخوانندگان گرامى بهویژه مبلغان ارجمند یادآور شود.
خود فراموشى
خود فراموشى یکى از نقاط آسیب پذیرى تبلیغات دینى است; سخنمبلغ در ابلاغ و تبیین معارف دینى، آنگاه در شنوندگان اثر ژرفو پایدار برجاى مىگذارد که گوینده خود نیز بهرهاى از اثراتپیامش برده باشد. در غیر اینصورت، نباید توقع توفیق چندانى رادر این مقصود داشت زیرا:
1) بیان از حرارت و احساس لازم، که ناشى از انس قلبى گوینده وتاثر او در حین عمل به آن مىباشد، خالى خواهد بود.
2) از آنجایى که گوینده، خود آن مسیر را در عمل نیازموده، بهخوبى نخواهد توانست الگویى عملى و راهکارى موفق، براى دیگرانترسیم کند.
3) مهمتر اینکه معقول و پسندیده نیست که دیگران را به نیکى ونیکو بودن دعوت و خود را فراموش کرد. چنانکه خداوند تبارک وتعالى در قرآن مجید، مىفرماید: (اتامرون الناس بالبر وتنسونانفسکم و انتم تتلون الکتاب) (3)
(آیا امر مىکنید مردم را به نیکى و خویشتن خویش را فراموشمىکنید! و در حالىکه کتاب را تلاوت مىکنید؟!) بنابراین باید با اجابت آیه کریمه;«فاستبقوا الخیرات» (4) همبه دعوت قرآن و هم به فرمایش قرآن ناطق، حضرت امام صادق(ع):«کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم»عمل کرده باشیم (5) .
سخنان باطل و ناروا
یکى دیگر از آسیبهاى تبلیغ دینى، دچار شدن به سخنان باطل وناروا است; که ناشى از مراجعه به منابع مطالعاتى و تحقیقاتىمنحرف و یا بر گرفتن مطالب از «افواه الرجال» مىباشد.
سخنان و شعارهاى زیبا ولى بى محتوا و منحرف فراوان در برخىکتب، نشریات و بیانها دیده و شنیده مىشود که ناشى از تراوشاتافکار شیطانى و اذهان گمراه و مسموماند که آنها را درترکیبهاى جذاب و قالبهایى مورد پسند و ظاهر فریب اظهارمىکنند. مبلغ لازم است در باره این نوع مطالب قدرت تشخیص،تفکیک و تحلیل داشته باشد. آیه شریفه ذیل ناظر به بیان اینآفت است;
(شیاطین الانس والجن یوحى بعضهم الى بعض زخرف القولغرورا...); (6)
شیطانهاى انس و جن بعضى بر بعض دیگر وحى مىکنند.
مبلغ همچنین باید از ایراد سخنان ناپخته و بدون مطالعه وبررسى در جوانب مختلف آن، پرهیز کند. زیرا ممکن است، دراینصورت پدیدهاى را که مهم و بزرگ استبراى شنونده کم اهمیت وکوچک جلوه دهد. و بهعکس چیزى کوچک و کم اهمیت را بزرگ و مهمجلوه دهد. قرآن مجید این نکته را نیز در این آیه شریفه موردتوجه قرار مىدهد که:
(ولاتقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفواد کل اولئککان عنه مسولا); (7)
(و پیروى مکن آنچه را که عالم به آن نیستى،همانا گوش و چشم و دل همگى مورد سؤال قرار خواهند گرفت).
چنانکه در جاى دیگر مىفرماید:
(وتقولون ما لیس لکم به علم وتحسبونه هنیئا وهو عند اللهعظیم) (8)
(و شما چیزى را با زبانهاىتان مىگویید که به آن علم ندارید وکار را سهل و کوچک مىپندارید در صورتى که نزد خداوند بسیاربزرگ است.) کسى که مردم را به سوى خدا مىخواند باید بینش خودشبه خدا بیشتر و کاملتر از آنها باشد. چنانکه پیامبر اکرم(ص)این گونه فرمودهاند:
«ادعو الى الله على بصیره انا و من اتبعنى»; (9)
(من و پیروانم، خلق را با بصیرت به سوى خدا فرا مىخوانیم).
استبداد به راى
یکى دیگر از آسیبهاى تبلیغات اسلامى خودمحورى است. چه بسیارکسانى که با انگیزههاى خیر و پاک راه تلاش دینى را برگزیدند وبه دلیل اجتهاد به راى در کام انحراف غلطیدند.
قرآن کریم مىفرماید:
(ولاتقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفترواعلى الله الکذب ان الذین یفترون على الله الکذب لایفلحون); (10)
(و شما نباید از پیش خود به دروغ چیزى را حلال و چیزى را حرامکنید و به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ بندید. آنان که برخدا دروغ بستند هرگز روى رستگارى نخواهند دید.)بسیارى از سختگیرىها، ناشى از جهل به دستورات اسلام است.
تحلیلهاى غلط
همچنانکه تحلیل درست و صحیح مسایل و حوادث نقش مهم و سازندهاىدر روشنگرى و رشد و شکوفایى فکرى و فرهنگى افراد جامعه دارد;پیشبینىهاى غلط و تحلیلهاى نادرست مسایل نیز موجب سردرگمى خودو دیگران خواهد شد.
تحلیل مسایل و پیشبینى حوادث آینده، اگر با علم و آگاهى نباشداشتباه از آب در مىآید. بنابراین تا روشن شدن جوانب یک مسالهنباید آن را تکذیب یا تصدیق کرد، خداوند متعال نیز به خاطرهمین کار منکران را سرزنش کرده و مىفرماید:
(بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولا یاتیهم تاویله کذلک کذبالذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبه الظالمین) (11)
[آنها از روى علم و دانش قرآن را انکار نمىکنند] (بلکه آنهاچیزى را تکذیب کردند که از آن آگاهى نداشتند. و هنوز واقعیتشبر آنان روشن نشده بود. پیشینیان آنها نیز اینگونه تکذیبکردند. پس ببین که عاقبت کار ظالمان چگونه بود.) مبلغ باید بهتحلیل مباحث و مسایلى بپردازد که:
1) اصل موضوع و جوانب آن کاملا برایش روشن و آشکار شده باشد2) قدرت و تسلط کامل بر طرح و بیان آن داشته باشد3) مخاطبانش توانایى درک و فهم آن را داشته باشند
تحریف معارف
اسلام دین کاملى است که در همه زمینهها دستورات، معیارها وطرحهاى عملى دارد. اما تشخیص صحیح آنها نیازمند شناخت و تسلطبر مبانى و منابع اصیل دینى است. بر مبلغ لازم است که در نقل وبیان آنچه به عنوان نظم اسلام مطرح مىکند تحقیقات دانشمندانبرجسته و مجتهدین جامع الشرایط را دیده باشد. تا مبادا قرآن وروایات را با راى و اندیشه خویش تفسیر کند; زیرا در اینصورتممکن است مطالب غیر دینى در دین داخل و یا متون اصیل اسلامى راتحریف کند.
از پیامبر اکرم(ص) در اینباره روایاتى نقل شده از جمله اینحدیثشریف که فرمود:
«من فسر القرآن برایه فقد افترى على الله الکذب»; (12)
(کسى که قرآن را با نظر خویش تفسیر نماید به تحقیق بر خداونددروغ بسته است).
مبلغ باید علاوه بر دقت در محتواى مطالبى که بیان مىکند باتحریفها و نسبتهاى ناروایى که افراد نادان بنام دین رواجمىدهند با روشى شایسته و پسندیده برخورد کند. چنانکه خداىسبحان فرموده:
(وان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب وما هو من الکتاب ویقولون هو من عند الله وما هو من عنداللهویقولون على الله الکذب وهم یعلمون); (13)
(در بین ایشان[یهود] کسانى هستند که هنگام تلاوت کتاب خدا زبانخویش را چنان مىپیچند که گمان مىکنید [آنچه را مىخوانند] ازکتاب[خدا] است.
در حالیکه از کتاب خدا نیست[حتى صریحا] مىگویند: آن از طرفخداستبا اینکه از طرف خدا نمىباشد و به خدا دروغ مىبندند. درحالى که آگاهند).
التقاط
مخلوط کردن حق و باطل با هم، التقاط است که گناهش کمتر ازتحریف نیست و گمراهى مردم را در پى دارد. چنانکه خداوند تبارکو تعالى به نقل از پیامبرش حضرت موسى(على نبینا و آله و علیهالسلام) در بازجویى از سامرى مىفرماید: (قال فما خطبکیا)(سامرى قال بصرت بما لم یبصروا به فقبضت قبضه من اثرالرسول فنبذتها و کذلک سولت لى نفسى); (14)
[موسى(ع) رو به سامرى کرد و] (گفت: تو چرا این کار را کردى؟!
گفت: من چیزى دیدم که آنها ندیدند من قسمتى از خاک جاى پاىجبرییل را گرفتم.
سپس آن را درون گوساله طلایى افکندم و اینچنین نفس من مطلب رادر نظرم جلوه داد).
حضرت على(ع) جملهاى دارند که به همین مطلب اشاره دارد ایشانمىفرماید:
«و لکن یوخذ من هذا ضغت و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولىالشیطان على اولیائه»; (15)
(و اما چون قسمتى از حق و قسمتى از باطل گرفته و در هممىگردد، در آن هنگام شیطان بر دوستان خود، تسلط پیدا مىکند.)بههنگام سخن، آن بزرگوار متوجه شد که حسن بصرى، گفتگوهاى اورا مىنویسد. پرسید:
چه مىنویسى؟
گفت: مطالب حکیمانه تو را یادداشت مىکنم و مطالبى هم از خودمبه آنها اضافه کرده و براى مردم سخنرانى مىکنم.
حضرت به او فرمود:
سامرى نیز همین کار را مىکرد. او مىگفت من آثار رسول را گرفتمو با هنر خودم درآمیختم و گوسالهاى ساختم که مردم را منحرفکنم.
به همین دلیل است که حضرت رو به مردم کرد و فرمود:
«اما ان لکل قوم سامریا و هذا سامرى هذه الامه»; (16)
(آگاه باشید که هر قومى یک سامرى دارد و این شخص، سامرى اینامت است!).
نوآورى
نوآورى در غیر امر دین عیبى ندارد. کسى در شعر یا هنر یافلسفه نوآور باشد، مانعى ندارد، اما نوآورى در دین جایز نیست، چون ما آورنده دین نیستیم، حتى امام هم آورنده دین نیست.
امام، وصى پیغمبر و خزانه علم او است. خود پیغمبر هم آورندهدین نیست. خدا به وسیله ملک و گاهى بدون وسیله ملک دین را بهپیغمبر وحى مىکند و پیغمبر نیز به مردم ابلاغ مىفرماید. (17) بنابراین نوآورى در دین غلط و بدعت و حرام است. اما استنباطکردن درست است. اخباریین خیال مىکنند اجتهاد نوآورى است.
مىگویند: اجتهادها همه بدعت است. حال آنکه اشتباه مىکنند زیرااجتهاد یعنى «حسن استنباط»; ممکن است مجتهدى مطلبى را از نواستنباط کند که قبلا خود او یا دیگران گونهاى دیگر استنباطمىکردهاند. این مسئله استنباط است نه آورندگى. (18) بنابرایننباید مطلق نوآورى را بدعت نامید. نوآورى یعنى:«ادخال فىالدین ما لیس فى الدین»;چیزى را که در دین نیست از خود جعل کردن!
تجدد گرایىهاى افراطى!
باید توجه داشت که پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدالدر هرکارى، خالى از دشوارى نیست. گویى همیشه راه اعتدال یک خطباریک است که اندک بىتوجهاى موجب خروج از آن است. این که درآثار دینى وارد شده که«صراط» از«مو» باریکتر است، اشارهبه همین نکته است که رعایت اعتدال در هر کارى، سخت و دشواراست. (19) بدیهى است که مشکلات جامعه بشرى نو مىشود و مشکلات نو،راه حل نو مىخواهد. «الحوادث الواقعه» جز پدیدههاى نوظهورىاست.
که حل آنها بر عهده حاملان معارف اسلامى است. بنابراین ضرورتوجود مجتهد در هر دوره، و لزوم تقلید و رجوع به مجتهد زندههمین است; والا در سلسله مسایل ثابت ولایتغیر میان تقلید اززنده و مرده فرقى نیست.
اگر مجتهد(یا مبلغى) به مسایل و مشکلات روز توجه نکند، او راباید در صف مردگان به شمار آورد. کوتاهى و زیادهروى از همینجا پیدا مىشود. (20)
گاه برخى آنچنان عوام زده هستند که تنها معیارشان سلیقه عواماست، عوام هم گذشته گراست و به حال و آینده کارى ندارد.
برخى دیگر که به مسایل روز توجه دارند و درباره آیندهمىاندیشند، متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه مىگذارند، سلیقه روز را معیار قرار مىدهند و به نام «اجتهاد آزاد» بهجاى آنکه اسلام را معیار حق و باطل زمان قرار دهند، سلیقه وروح حاکم بر زمان را معیار اسلام قرار مىدهند، مثلا مهریه نبایدباشد، چون زمان نمىپسندد، تعدد زوجات یادگار عهد بردگى زناست، پوشیدگى همین طور، اجاره، مضاربه و مزارعه یادگار عهدفئودالیسم است! و فلان حکم دیگر، یادگارعهدى دیگر. اسلام، دینعقل و اجتهاد است. اجتهاد، چنین و چنان حکم مىکند.
باید توجه داشته باشیم که حتى معیارهایى که دانشمندان روشنفکرو مترقى اهل تسنن، نظیر عبده و اقبال براى حل مشکلات جدیدارایه کردهاند، از قبیل تمایز قایل شدن میان عبادات و معاملاتو تعبیرهاى خاصى که آنها از اجماع، اجتهاد و شورا و غیرهکردهاند، و همچنین جهان بینى اسلامى که آنها عرضه کردهاند، بههیچ وجه براى ما که پرورده فرهنگ اسلامى پیشرفته شیعى هستیم،قابل قبول نیست و نمىتواند الگو قرار گیرد، فقه شیعه، حدیثشیعه، کلام شیعه، فلسفه شیعه، تفسیر شیعه، فلسفه اجتماعى شیعه،از آنچه در جهان تسنن رشد کرده بسى رشد یافتهتر و جوابگوتراست. (21)
مقایسه میان آنچه در طول تاریخ اسلام و بویژه سنوات اخیر ازجهان شیعه عرضه شده و آنچه از جهان تسنن عرضه شده است،مىرساند که نظریات شیعى به برکت پیروى از مکتب اهل بیت(علیهمالسلام) بسى عمیقتر و منطقىتر است.
به هر حال تجدد گرایى افراطى، که هم در شیعه و هم در سنى وجودداشته و دارد در حقیقت عبارت است از:
الف) آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست.
ب)پیراستن آن، از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن وباب طبع زمان کردن.
اینها آفتبزرگى براى نهضت اسلامى است. و وظیفه مبلغ آن است کهبا روشى مؤثر با تاثیرات ناشى از این آسیبها مبارزه کند. (22)
اوهام، خرافات و سنتهاى ناروا
بى تردید یکى از آسیبهاى تبلیغات اسلامى، رواج آداب و رسوم وسنتهایى است که بر خلاف تعالیم اسلام بوده و همواره سد راهگسترش این دین مبین بوده است. مبارزه با این سنتها و جانشینکردن سنتهاى الهى به جاى اوهام و سنتهاى نارواى اجتماعى،همواره باید مورد توجه مبلغ مسلمان باشد. علماى بزرگ اسلام هرجا که سنتهاى جاهلى سد راه تکامل جامعه مىشد، حتى به قیمتآبروى خویش با آنها مبارزه مىکردهاند. سنتشکنى وسیلهاى براىرشد جامعه در بستر تعالیم اسلام و ایجاد فضاى مناسب براى تعالىو ترقى فرهنگ و اندیشه در جامعه اسلامى است. البته در این راهگروهى همواره در مقابل حق جویان قرار دارند.
قرآن کریم در این باره مىفرماید:
(وکذلک ما ارسلنا من قبلک فى قریه من نذیر الا قال مترفوهاانا وجدنا آبائنا على امه وانا على آثارهم مقتدون قال اولوجئتکم باهدى مما وجدتم علیه آباءکم قالوا انا بما ارسلتمبه کافرون); (23)
(و همچنین ما هیچ رسولى پیش از تو در هیچ شهر و دیارىنفرستادیم جز آنکه اهل ثروت و مال آن دیار(به رسولان) گفتند:
ما پدران خود را بر آیین و عقایدى یافتیم و از آنها البتهپیروى خواهیم کرد. آن رسول ما به آنان گفت:«اگر من به آیینىبهتر از دین باطل پدرانتان شما را هدایت کنم، باز هم پدران راتقلید مىکنید؟» آنها پاسخ دادند: ما به آنچه شما به رسالتآوردهاید کافریم!)
غرور
در فراز و نشیب کارهاى تبلیغى همواره موفقیتها در کنار برخىناکامىهاى ظاهرى هستند. گاهى تمجید و تحسینها به دنبال یکسخنرانى جالب و مفید متوجه مبلغ مىشود و گاهى نیز مبلغ درکارهاى خود احساس موفقیت و کامیابى نمىکند. در هر دو صورت اوباید با تدبیر و تلاش به شناخت وظیفه و انجام آن، بپردازد.
ناتوانى علمى
از مهمترین عوامل موفقیت در تبلیغ دینى آگاهى و توانایى لازمدر بیان مسایل و موضوعات اسلامى است.
سخنورى که بدون علم و آگاهى از مطلبى در کرسى خطابه بحث مىکندو پیرامون آن سخن مىگوید، به ارزش کلام و شخصیتخود آسیبمىرساند. و خویشتن را با عوارض نامطلوب آن مواجه مىسازد. (24) چنانکه این نکته مهم، در کلام امیر بیان، حضرت على(ع) چنینآمده است که:
«لاتقل ما لاتعلم...»
(درباره چیزى که از آن اطلاع ندارى سخن مگوى...) (25)
وابستگى مالى به افراد ناصالح
تبلیغات اسلامى اگر آلوده به سودطلبى شد، بتدریج ارزش واقعیشرا از دست مىدهد و جذب کانونهاى قدرت مادى مىشود و در بهترینو مردمىترین شکلش به سوى عوامزدگى سوق پیدا مىکند.
بندگان زر و زیور نمىتوانند در تبلیغات براى خدا نقش سازندهاىداشته باشند. بزرگترین نقش آفرینان در این مسیر کسانى هستندکه خویشتن را از علقه این وابستگىها رهانیدهاند. مانند:
بزرگترین مبلغ تاریخ اسلام پیامبر اکرم(ص) است از قول قرآن کهمىفرماید:
(ما اسئلکم علیه من اجر، ان اجرى الا على رب العالمین) (26)
اى پیامبر، بگو: ( به خاطر رسالت و نبوت از شما اجر نمىطلبمبلکه اجر من بر پروردگار عالمیان است).
البته اگر مبلغان دینى بتوانند و سعى کنند براى تامین معاشخود فکر دیگرى بکنند و از راه تبلیغ، امرار معاش نکنند، درکار خود موفقتر و مؤثرتر عمل خواهند کرد، چرا که راههاى رزق وروزى در زندگى بسیار است. (27)
وابستگى مالى به افراد ناصالح به مرور زمان علاوه بر تاثیرمنفى بر روحیه مبلغ موقعیت و شخصیت اجتماعى و اخلاقى او را نیزدچار خطر انحراف و انحطاط خواهد کرد.
در تاریخ ادیان به بسیارى از عالمان و راهبان اهل کتاب برخوردمىکنیم که به اقطاب قدرت و ثروت نزدیک مىشدند تا از یکسو ازوجهه آنان استفاده کنند و از سوى دیگر از دنیاى آنان بهرهگیرند.
چنانکه در آیه زیر آمده است:
(ان کثیرا من الاحبار والرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطلویصدون عن سبیل الله...) (28)
(بسیارى از عالمان اهل کتاب و راهبان اموال مردم را به باطلمىخورند. و سد راه خدا مىشوند...)
ابهام در پیام
پیام تبلیغى مورد نظر باید از هرگونه ابهام و گنگ بودنپیراسته باشد تا مخاطب دچار سوء برداشت نشود، هر چه پیامروشنتر باشد، آرامش مخاطب در برداشت از مطالب بیشتر خواهدبود. (29)
رسول خدا(ص) در این مورد مىفرماید:
«انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدرعقولهم» (30) (ما گروه پیامبران، ماموریم که با انسانها به اندازه عقلهاشان سخن گوییم).
پرگویى
یکى از عواملى که موجب خستگى و کسالت مخاطبان مىشود، آن استکه مبلغ در بیان مقصود خویش بجاى استفاده از کلام مختصر وبلیغ، پرگویى کند.
از امام صادق(ع) روایتشده است که فرمود:
«قیل ما البلاغه؟، فقال(ع) من عرف شیئا قل کلامه فیه وانما سمىالبلیغ لانه یبلغ حاجته باهون سعیه» (31)
از امام صادق(ع) سؤال شد بلاغت چیست؟ فرمود: آنکه چیزى راشناختسخنش درباره آن کم مىشود. بلیغ نیز به همین خاطر چنیننام گرفته است، زیرا که با اندک تلاشى به مقصود خود نایلمىآید.
امام کاظم(ع) نیز در این باره فرمودهاند:
(هر کس با زواید سخن خود، شیرینى و زیبایىهاى حکیمانه سخن رامحو کند... گویا بر نابودى عقل خویش اقدام کرده است.) (32)
حضرت على(ع) فرمود:«خیر الکلام مالا یمل ولایقل» (33)
بهترین سخن آن است که نه کم باشد و نه ملال آور.
همچنین آن حضرت فرمودهاند:«قلیل یدوم علیک خیر من کثیرمملول» (34) اندکى که دوام دارد، بهتر است، از زیادى که ملال آورباشد.
سنت پیامبر گرامى(ص) هم سخنرانىهاى کوتاه و مفید بوده است. (35)
توجه به هدف تبلیغ
انسان در نقطه پایانى کمال خویش به جایگاهى مىرسد که جواررحمتخدا است. چنانکه قرآن مىفرماید:
(ان المتقین فى جنات ونهر فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر) (36)
محققا اهل تقوا در باغها و کنار نهرها منزل گزینند. درمنزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند با عزت و سلطنت جاودانىمتنعماند.
کمال نهایى انسان در رسیدن به قرب ربوبى است و آمدن انسان بهاین جهان براى تحصیل آمادگى جهت وصال به حق است. از این روتمامى کوششهاى تبلیغى باید در جهت تحصیل این آمادگى و کسبشایستگى براى رسیدن به لقاى الهى باشد. انحراف از این هدف کلىمىتواند موجب سردرگمى مبلغ و مخاطب شود.
اهداف فرعى و انحرافى، گرمى جلسه، خوش آمد مخاطب و بانى مجلس،جذب مریدان، کسب شهرت در خطابه و منبر و. .. در دراز مدتموفقیت مبلغ را در رسیدن به اهداف متعالى اسلام با خطر کاهشتاثیر مطلوب و خداى ناکرده تاثیر گذارى منفى در تبلیغشوندگان مواجه خواهد کرد.
مولى الموحدین حضرت على(ع) مىفرماید:«یثیروا لهم دفائنالعقول» (37) انبیا آمدند تا عقلهاى خفته را برانگیزند.
هدف، نشر قانون خدا است. مبارزه با ظلم است. دعوت به عدالت وتقوا است. اتمام حجت و ارشاد و امر به معروف و نهى از منکراست.
تبلیغ کار بسیار ارزشمندى است که اول مسوولیت آن از طرفخداوند بر عهده انبیا و اولیا و سپس بر عهده علماى ربانى است.
هدف تبلیغ در مکتب انبیا نجات مردم از طاغوتها، هواهاىنفسانى، جهل، تفرقه، شرک، دعوت به ایمان به خداوند و قانونآسمانى و معاد و... است. بنا به فرمایش قرآن محتواى تبلیغتمام انبیا یکى بوده است:(ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت) (38)
تندخویى و زود رنجى
اینها دو صفت است که از ارزش مبلغ دینى مىکاهد.
مردمى که گرد مبلغ جمع مىشوند گاهى اسباب آزردگى و دلسردى اورا فراهم ساخته و با اصرارها، نادانىها، خشنونتها، بدرفتارىهاو پرگویىهاى خویش، مبلغ را به ستوه مىآورند.
مبلغ دینى هر چه باشد یک انسان است و انسان از کارهاى ناپسندآزرده مىگردد و آزردگى خود را آشکار مىکند. و نیز انسان هرچهباشد به خشم مىآید و گاهى خشم خود را آشکار مىسازد.
در نتیجه خشم و آزردگى، مردم پراکنده مىشوند. چنانکه خداوندمتعال در قرآن کریم به پیامبر عظیم الشان و مبلغ کبیراسلام(ص) مىفرماید:
(فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا منحولک) (39) اى رسول رحمت، خدا تو را با حمتخویش با خلق مهربانو خوش خوى گردانید و اگر تندخو و سخت دل مىبودى، مردم از گردتو پراکنده مىشدند.
مردم از مبلغان توقع دارند که نیکوترین اخلاق را داشته باشند وبراى دیگران الگو و اسوه باشند، و به دیگر سخن، مردم انتظاردارند که مبلغ و نماینده مذهبى در صفات برتر و ملکات نیکوخلیفه و جانشین رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)باشد.
خشم على (ع)
داستان معروف امام على(ع) را شنیدهایم. آنحضرت در میدانجنگ«عمرو بن عبدود» حریف رزمى خود را نقش زمین مىسازد و روىسینه او مىنشیند. دشمن مغلوب که همه توان خود را از دست دادهو از هرگونه اقدامى ناتوان مانده است، آب دهان به طرفامیرالمؤمنین(ع) پرتاب مىکند. عمل خبیث و نگران کننده اوعلى(ع) را ناراحت مىکند تا سریعتر على(ع) کار او را تمام کند،اما امام(ع) تعلل مىکند و از روى سینه «عمرو» برمىخیزد،اندکى صبر مىکند و قدم مىزند، تا خشمش فرو مىنشیند آنگاه، سردشمن را«خالصا لوجه الله»، از بدن جدا مىکند. (40)
امام هم غضب مىکند; عصبانى مىشود، اینها جنبههاى بشرى است،اما در اثر تسلط بر نفس، خشم و غضب خود را مهار مىکند. و عملخود را با هواى نفس آمیخته نمىسازد، بلکه خالصا لوجه اللهدشمن دین را به نیستى مىکشاند. چنین رفتارى مىتواند براىافراد بشر درس عملى واقع شود. (41)
دامن زدن به اختلافات
بى شک در هر اجتماعى، اختلافاتى میان مردم آن بهوجود مىآید، کهگاه به لحاظ زمانى تا حدى هم ریشه دار و عمیق مىباشد.
و همچنین گاهى میان مسئوولین یک منطقه و یا یک شهر و...اختلافاتى وجود دارد.
البته وجود این تنشها و تقابلها بر حسب علت و انگیزه قابلبررسى و ریشهیابى است. اما مبلغ باید از دامن زدن به اینگونهنزاعها با هوشمندى و لطافت دورى گزیند. و اگر توانستباید آناختلافات را کاهش داده و جلوى گسترش آنها را بگیرد. مبلغ بایدبا نرمش و رفتارى منطقى مردم را به سوى راه راست هدایت کند.
گرایش برخى مبلغان به جناحها و گروههاى سیاسى باعث مىشود تامردم سخنان او را همواره حمل بر طرفدارى و تبلیغ جناح و گروهىکنند، که مبلغ خودش را منتسب به آن مىداند.
ساده لوحى، زود باورى و اعتماد به همه!
مبلغ نباید هر آنچه را مىشنود باور کند و به همه افراد اعتمادکند. البته نباید با سوء ظن برخورد کرد; بلکه سخن در این استکه به سادگى مطلب شنیده یا خواندهاى را نقل نکرده و عکس العملنشان ندهد.
قرآن مىفرماید:
(ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا) (42)
اگر فاسقى براى شما خبر آورد تحقیق کنید.
آشنایى با دانش آمارگیرى
آشنایى با مبانى آمارى و برآوردهاى عملکرد تبلیغاتى و نیزشیوههاى بررسى بازتاب در آموزههاى تبلیغى، نقش مهمى در پیشبردتبلیغ دینى دارد.
تبلیغ دینى یک خدمت آموزشى و تربیتى است.
قرآن کریم در این باره مىفرماید:
(ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کلاولئک کان عنه مسئولا. ) (43)
[اى انسان!] آنچه را که نسبتبه آن آگاهى ندارى دنبال مکن کهچشم و گوش و دل، همه مسوولند.)
متاسفانه دانش بشرى، تجارب اجتماعى و فرهنگى و پژوهشهاى علمىمعمولا در مراکز و موسسات پژوهشى و آموزشى رسمى، کتابخانهها،گزارشهاى رسمى دولتى و اسناد ادارى جمع آورى و معمولا بایگانىمىشود.
اگر نشر و تعلیم این آموزهها به طور مستمر در موسسات آموزشىرسمى وجود دارد، دایره آن بسته به محدوده عملکرد موسساتآموزشى رسمى و محدود است، در حالى که در نظام تبلیغ مىتوان ازاین دستاوردهاى علمى و پژوهشى براى گسترش فرهنگ و رشد اجتماعىاستفاده فراوانى کرد. (44)
همچنین کم اطلاعى و عدم بهرهگیرى از قالبهاى هنرى در جهتآمیختن تبلیغات و هنر را نیز مىتوان از جمله کمبودهاى تبلیغىاین زمانه دانست.
پىنوشتها:
1- الافه: عرض یفسد ما یصیبه; المصباح المنیر ج 1 ص29، الافه.
2- قال على (ع): لکل شىء آفه...; ر.ک میزان الحکمه، ج 1،الافات ح 514.
3- بقره(2):43.
4- بقره(2): 148 و 48، (پس پیشى گیرید در نیکىها).
5- اصول کافى، ج 2، ص 78.
6- انعام(6): 112.
7- اسرا (17):36.
8- نور(24): 15.
9- اصول کافى، ج 1، ص 44.
10- نحل(16):116.
11- یونس(10):39.
12- بحار الانوار، چاپ بیروت، موسسه الوفاء، ج36، ص227.
13- آل عمران(3): 78.
14- طه(20):95 و96.
15- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 5/137.
16- تفسیر نمونه، ج13، ص286، به نقل از تفسیر نور الثقلین،ج3، ص 392.
17- کتاب سیره نبوى، تالیف شهید مطهرى(ره) ص126 - 128 بهنقل از کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى به کوششعبدالرحیم موگهى، ص 184.
18- همان .
19- کتاب بررسى اجمالى نهضتهاى اسلامى در صد سال اخیر، ص 90 92، (به نقل از کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى(ره)عبدالرحیم موگهى. ص333 - 334.
20- همان.
21- کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى، تالیف عبدالرحیمموگهى، ص 334.
22- بررسى اجمالى نهضتهاى اسلامى در صد سال اخیر، به نقل ازکتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى(ره)، ص335.
23- زخرف(43):23 و 24.
24- روشهاى تبلیغ، مولف رضا على کرمى، ص123.
25- غرر الحکم، ص 828.
26- شعراء(26):127.
27- گامهایى در راه تبلیغ، تالیف علامه محمدحسین فضلالله،ترجمه دکتر احمد بهشتى ص89.
28- توبه(9): 34.
29- روشهاى تبلیغ، تالیف رضا على کرمى، ص33.
30- اصول کافى، ج 1، ص27.
31- تحف العقول، ص377.
32- اصول کافى، ج1، ص17.
33- غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، فصل29، حدیث23.
34- غررالحکم و دررالکلم، ج2، فصل 61، حدیث 28.
35- به نقل از قرآن و تبلیغ، حجهالاسلام والمسلمین محسن قرائتى،ص 94.36 قمر(54): 55 - 54.
37- نهج البلاغه، خطبه 1.
38- نحل(16):36.
39- آل عمران(3):159.
40- به نقل از کتاب روش تبلیغ و سخنرانى، تالیف احمد صادقىاردستانى، صص126 - 128.
41- همان.
42- حجرات (49):6.
43- اسراء(17):36.
44- مبانى تبلیغ، محمد حسن زورق، ص 40.
در فرهنگ لغتبه هر پدیدهاى که مایه تباهى و فساد چیزى شود،آسیب یا آفت گفته مىشود. (1) یکى از پدیدههایى که مانند هر چیزدیگرى در معرض آسیبها (2) قرار مىگیرد، تبلیغ دین و فعالیتهاىجانبى آن است. این آسیبها در موقعیت و شرایط مختلف، متفاوتمىباشند.
با قطع نظر از این موقعیتها و شرایط، شاهد لطمهها و خطراتىهستیم که یک تبلیغ موفق را تهدید و در نهایتبازدهى و اثرمطلوب آن را کاهش مىدهد.
بر این اساس لازم است در وهله اول به آسیبشناسى تبلیغات دینىپرداخت و سپس با استفاده از رهنمودهاى قرآن و اهل بیت(علیهمالسلام) و نیز صاحب نظران «زمان آگاه»، به آسیب زدایى ازبوستان پرفیض پرداخت.
این نوشتار کوتاه بر آن است تا، گوشهاى از این آفتها را براىخوانندگان گرامى بهویژه مبلغان ارجمند یادآور شود.
خود فراموشى
خود فراموشى یکى از نقاط آسیب پذیرى تبلیغات دینى است; سخنمبلغ در ابلاغ و تبیین معارف دینى، آنگاه در شنوندگان اثر ژرفو پایدار برجاى مىگذارد که گوینده خود نیز بهرهاى از اثراتپیامش برده باشد. در غیر اینصورت، نباید توقع توفیق چندانى رادر این مقصود داشت زیرا:
1) بیان از حرارت و احساس لازم، که ناشى از انس قلبى گوینده وتاثر او در حین عمل به آن مىباشد، خالى خواهد بود.
2) از آنجایى که گوینده، خود آن مسیر را در عمل نیازموده، بهخوبى نخواهد توانست الگویى عملى و راهکارى موفق، براى دیگرانترسیم کند.
3) مهمتر اینکه معقول و پسندیده نیست که دیگران را به نیکى ونیکو بودن دعوت و خود را فراموش کرد. چنانکه خداوند تبارک وتعالى در قرآن مجید، مىفرماید: (اتامرون الناس بالبر وتنسونانفسکم و انتم تتلون الکتاب) (3)
(آیا امر مىکنید مردم را به نیکى و خویشتن خویش را فراموشمىکنید! و در حالىکه کتاب را تلاوت مىکنید؟!) بنابراین باید با اجابت آیه کریمه;«فاستبقوا الخیرات» (4) همبه دعوت قرآن و هم به فرمایش قرآن ناطق، حضرت امام صادق(ع):«کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم»عمل کرده باشیم (5) .
سخنان باطل و ناروا
یکى دیگر از آسیبهاى تبلیغ دینى، دچار شدن به سخنان باطل وناروا است; که ناشى از مراجعه به منابع مطالعاتى و تحقیقاتىمنحرف و یا بر گرفتن مطالب از «افواه الرجال» مىباشد.
سخنان و شعارهاى زیبا ولى بى محتوا و منحرف فراوان در برخىکتب، نشریات و بیانها دیده و شنیده مىشود که ناشى از تراوشاتافکار شیطانى و اذهان گمراه و مسموماند که آنها را درترکیبهاى جذاب و قالبهایى مورد پسند و ظاهر فریب اظهارمىکنند. مبلغ لازم است در باره این نوع مطالب قدرت تشخیص،تفکیک و تحلیل داشته باشد. آیه شریفه ذیل ناظر به بیان اینآفت است;
(شیاطین الانس والجن یوحى بعضهم الى بعض زخرف القولغرورا...); (6)
شیطانهاى انس و جن بعضى بر بعض دیگر وحى مىکنند.
مبلغ همچنین باید از ایراد سخنان ناپخته و بدون مطالعه وبررسى در جوانب مختلف آن، پرهیز کند. زیرا ممکن است، دراینصورت پدیدهاى را که مهم و بزرگ استبراى شنونده کم اهمیت وکوچک جلوه دهد. و بهعکس چیزى کوچک و کم اهمیت را بزرگ و مهمجلوه دهد. قرآن مجید این نکته را نیز در این آیه شریفه موردتوجه قرار مىدهد که:
(ولاتقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفواد کل اولئککان عنه مسولا); (7)
(و پیروى مکن آنچه را که عالم به آن نیستى،همانا گوش و چشم و دل همگى مورد سؤال قرار خواهند گرفت).
چنانکه در جاى دیگر مىفرماید:
(وتقولون ما لیس لکم به علم وتحسبونه هنیئا وهو عند اللهعظیم) (8)
(و شما چیزى را با زبانهاىتان مىگویید که به آن علم ندارید وکار را سهل و کوچک مىپندارید در صورتى که نزد خداوند بسیاربزرگ است.) کسى که مردم را به سوى خدا مىخواند باید بینش خودشبه خدا بیشتر و کاملتر از آنها باشد. چنانکه پیامبر اکرم(ص)این گونه فرمودهاند:
«ادعو الى الله على بصیره انا و من اتبعنى»; (9)
(من و پیروانم، خلق را با بصیرت به سوى خدا فرا مىخوانیم).
استبداد به راى
یکى دیگر از آسیبهاى تبلیغات اسلامى خودمحورى است. چه بسیارکسانى که با انگیزههاى خیر و پاک راه تلاش دینى را برگزیدند وبه دلیل اجتهاد به راى در کام انحراف غلطیدند.
قرآن کریم مىفرماید:
(ولاتقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفترواعلى الله الکذب ان الذین یفترون على الله الکذب لایفلحون); (10)
(و شما نباید از پیش خود به دروغ چیزى را حلال و چیزى را حرامکنید و به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ بندید. آنان که برخدا دروغ بستند هرگز روى رستگارى نخواهند دید.)بسیارى از سختگیرىها، ناشى از جهل به دستورات اسلام است.
تحلیلهاى غلط
همچنانکه تحلیل درست و صحیح مسایل و حوادث نقش مهم و سازندهاىدر روشنگرى و رشد و شکوفایى فکرى و فرهنگى افراد جامعه دارد;پیشبینىهاى غلط و تحلیلهاى نادرست مسایل نیز موجب سردرگمى خودو دیگران خواهد شد.
تحلیل مسایل و پیشبینى حوادث آینده، اگر با علم و آگاهى نباشداشتباه از آب در مىآید. بنابراین تا روشن شدن جوانب یک مسالهنباید آن را تکذیب یا تصدیق کرد، خداوند متعال نیز به خاطرهمین کار منکران را سرزنش کرده و مىفرماید:
(بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولا یاتیهم تاویله کذلک کذبالذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبه الظالمین) (11)
[آنها از روى علم و دانش قرآن را انکار نمىکنند] (بلکه آنهاچیزى را تکذیب کردند که از آن آگاهى نداشتند. و هنوز واقعیتشبر آنان روشن نشده بود. پیشینیان آنها نیز اینگونه تکذیبکردند. پس ببین که عاقبت کار ظالمان چگونه بود.) مبلغ باید بهتحلیل مباحث و مسایلى بپردازد که:
1) اصل موضوع و جوانب آن کاملا برایش روشن و آشکار شده باشد2) قدرت و تسلط کامل بر طرح و بیان آن داشته باشد3) مخاطبانش توانایى درک و فهم آن را داشته باشند
تحریف معارف
اسلام دین کاملى است که در همه زمینهها دستورات، معیارها وطرحهاى عملى دارد. اما تشخیص صحیح آنها نیازمند شناخت و تسلطبر مبانى و منابع اصیل دینى است. بر مبلغ لازم است که در نقل وبیان آنچه به عنوان نظم اسلام مطرح مىکند تحقیقات دانشمندانبرجسته و مجتهدین جامع الشرایط را دیده باشد. تا مبادا قرآن وروایات را با راى و اندیشه خویش تفسیر کند; زیرا در اینصورتممکن است مطالب غیر دینى در دین داخل و یا متون اصیل اسلامى راتحریف کند.
از پیامبر اکرم(ص) در اینباره روایاتى نقل شده از جمله اینحدیثشریف که فرمود:
«من فسر القرآن برایه فقد افترى على الله الکذب»; (12)
(کسى که قرآن را با نظر خویش تفسیر نماید به تحقیق بر خداونددروغ بسته است).
مبلغ باید علاوه بر دقت در محتواى مطالبى که بیان مىکند باتحریفها و نسبتهاى ناروایى که افراد نادان بنام دین رواجمىدهند با روشى شایسته و پسندیده برخورد کند. چنانکه خداىسبحان فرموده:
(وان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب وما هو من الکتاب ویقولون هو من عند الله وما هو من عنداللهویقولون على الله الکذب وهم یعلمون); (13)
(در بین ایشان[یهود] کسانى هستند که هنگام تلاوت کتاب خدا زبانخویش را چنان مىپیچند که گمان مىکنید [آنچه را مىخوانند] ازکتاب[خدا] است.
در حالیکه از کتاب خدا نیست[حتى صریحا] مىگویند: آن از طرفخداستبا اینکه از طرف خدا نمىباشد و به خدا دروغ مىبندند. درحالى که آگاهند).
التقاط
مخلوط کردن حق و باطل با هم، التقاط است که گناهش کمتر ازتحریف نیست و گمراهى مردم را در پى دارد. چنانکه خداوند تبارکو تعالى به نقل از پیامبرش حضرت موسى(على نبینا و آله و علیهالسلام) در بازجویى از سامرى مىفرماید: (قال فما خطبکیا)(سامرى قال بصرت بما لم یبصروا به فقبضت قبضه من اثرالرسول فنبذتها و کذلک سولت لى نفسى); (14)
[موسى(ع) رو به سامرى کرد و] (گفت: تو چرا این کار را کردى؟!
گفت: من چیزى دیدم که آنها ندیدند من قسمتى از خاک جاى پاىجبرییل را گرفتم.
سپس آن را درون گوساله طلایى افکندم و اینچنین نفس من مطلب رادر نظرم جلوه داد).
حضرت على(ع) جملهاى دارند که به همین مطلب اشاره دارد ایشانمىفرماید:
«و لکن یوخذ من هذا ضغت و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولىالشیطان على اولیائه»; (15)
(و اما چون قسمتى از حق و قسمتى از باطل گرفته و در هممىگردد، در آن هنگام شیطان بر دوستان خود، تسلط پیدا مىکند.)بههنگام سخن، آن بزرگوار متوجه شد که حسن بصرى، گفتگوهاى اورا مىنویسد. پرسید:
چه مىنویسى؟
گفت: مطالب حکیمانه تو را یادداشت مىکنم و مطالبى هم از خودمبه آنها اضافه کرده و براى مردم سخنرانى مىکنم.
حضرت به او فرمود:
سامرى نیز همین کار را مىکرد. او مىگفت من آثار رسول را گرفتمو با هنر خودم درآمیختم و گوسالهاى ساختم که مردم را منحرفکنم.
به همین دلیل است که حضرت رو به مردم کرد و فرمود:
«اما ان لکل قوم سامریا و هذا سامرى هذه الامه»; (16)
(آگاه باشید که هر قومى یک سامرى دارد و این شخص، سامرى اینامت است!).
نوآورى
نوآورى در غیر امر دین عیبى ندارد. کسى در شعر یا هنر یافلسفه نوآور باشد، مانعى ندارد، اما نوآورى در دین جایز نیست، چون ما آورنده دین نیستیم، حتى امام هم آورنده دین نیست.
امام، وصى پیغمبر و خزانه علم او است. خود پیغمبر هم آورندهدین نیست. خدا به وسیله ملک و گاهى بدون وسیله ملک دین را بهپیغمبر وحى مىکند و پیغمبر نیز به مردم ابلاغ مىفرماید. (17) بنابراین نوآورى در دین غلط و بدعت و حرام است. اما استنباطکردن درست است. اخباریین خیال مىکنند اجتهاد نوآورى است.
مىگویند: اجتهادها همه بدعت است. حال آنکه اشتباه مىکنند زیرااجتهاد یعنى «حسن استنباط»; ممکن است مجتهدى مطلبى را از نواستنباط کند که قبلا خود او یا دیگران گونهاى دیگر استنباطمىکردهاند. این مسئله استنباط است نه آورندگى. (18) بنابرایننباید مطلق نوآورى را بدعت نامید. نوآورى یعنى:«ادخال فىالدین ما لیس فى الدین»;چیزى را که در دین نیست از خود جعل کردن!
تجدد گرایىهاى افراطى!
باید توجه داشت که پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدالدر هرکارى، خالى از دشوارى نیست. گویى همیشه راه اعتدال یک خطباریک است که اندک بىتوجهاى موجب خروج از آن است. این که درآثار دینى وارد شده که«صراط» از«مو» باریکتر است، اشارهبه همین نکته است که رعایت اعتدال در هر کارى، سخت و دشواراست. (19) بدیهى است که مشکلات جامعه بشرى نو مىشود و مشکلات نو،راه حل نو مىخواهد. «الحوادث الواقعه» جز پدیدههاى نوظهورىاست.
که حل آنها بر عهده حاملان معارف اسلامى است. بنابراین ضرورتوجود مجتهد در هر دوره، و لزوم تقلید و رجوع به مجتهد زندههمین است; والا در سلسله مسایل ثابت ولایتغیر میان تقلید اززنده و مرده فرقى نیست.
اگر مجتهد(یا مبلغى) به مسایل و مشکلات روز توجه نکند، او راباید در صف مردگان به شمار آورد. کوتاهى و زیادهروى از همینجا پیدا مىشود. (20)
گاه برخى آنچنان عوام زده هستند که تنها معیارشان سلیقه عواماست، عوام هم گذشته گراست و به حال و آینده کارى ندارد.
برخى دیگر که به مسایل روز توجه دارند و درباره آیندهمىاندیشند، متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه مىگذارند، سلیقه روز را معیار قرار مىدهند و به نام «اجتهاد آزاد» بهجاى آنکه اسلام را معیار حق و باطل زمان قرار دهند، سلیقه وروح حاکم بر زمان را معیار اسلام قرار مىدهند، مثلا مهریه نبایدباشد، چون زمان نمىپسندد، تعدد زوجات یادگار عهد بردگى زناست، پوشیدگى همین طور، اجاره، مضاربه و مزارعه یادگار عهدفئودالیسم است! و فلان حکم دیگر، یادگارعهدى دیگر. اسلام، دینعقل و اجتهاد است. اجتهاد، چنین و چنان حکم مىکند.
باید توجه داشته باشیم که حتى معیارهایى که دانشمندان روشنفکرو مترقى اهل تسنن، نظیر عبده و اقبال براى حل مشکلات جدیدارایه کردهاند، از قبیل تمایز قایل شدن میان عبادات و معاملاتو تعبیرهاى خاصى که آنها از اجماع، اجتهاد و شورا و غیرهکردهاند، و همچنین جهان بینى اسلامى که آنها عرضه کردهاند، بههیچ وجه براى ما که پرورده فرهنگ اسلامى پیشرفته شیعى هستیم،قابل قبول نیست و نمىتواند الگو قرار گیرد، فقه شیعه، حدیثشیعه، کلام شیعه، فلسفه شیعه، تفسیر شیعه، فلسفه اجتماعى شیعه،از آنچه در جهان تسنن رشد کرده بسى رشد یافتهتر و جوابگوتراست. (21)
مقایسه میان آنچه در طول تاریخ اسلام و بویژه سنوات اخیر ازجهان شیعه عرضه شده و آنچه از جهان تسنن عرضه شده است،مىرساند که نظریات شیعى به برکت پیروى از مکتب اهل بیت(علیهمالسلام) بسى عمیقتر و منطقىتر است.
به هر حال تجدد گرایى افراطى، که هم در شیعه و هم در سنى وجودداشته و دارد در حقیقت عبارت است از:
الف) آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست.
ب)پیراستن آن، از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن وباب طبع زمان کردن.
اینها آفتبزرگى براى نهضت اسلامى است. و وظیفه مبلغ آن است کهبا روشى مؤثر با تاثیرات ناشى از این آسیبها مبارزه کند. (22)
اوهام، خرافات و سنتهاى ناروا
بى تردید یکى از آسیبهاى تبلیغات اسلامى، رواج آداب و رسوم وسنتهایى است که بر خلاف تعالیم اسلام بوده و همواره سد راهگسترش این دین مبین بوده است. مبارزه با این سنتها و جانشینکردن سنتهاى الهى به جاى اوهام و سنتهاى نارواى اجتماعى،همواره باید مورد توجه مبلغ مسلمان باشد. علماى بزرگ اسلام هرجا که سنتهاى جاهلى سد راه تکامل جامعه مىشد، حتى به قیمتآبروى خویش با آنها مبارزه مىکردهاند. سنتشکنى وسیلهاى براىرشد جامعه در بستر تعالیم اسلام و ایجاد فضاى مناسب براى تعالىو ترقى فرهنگ و اندیشه در جامعه اسلامى است. البته در این راهگروهى همواره در مقابل حق جویان قرار دارند.
قرآن کریم در این باره مىفرماید:
(وکذلک ما ارسلنا من قبلک فى قریه من نذیر الا قال مترفوهاانا وجدنا آبائنا على امه وانا على آثارهم مقتدون قال اولوجئتکم باهدى مما وجدتم علیه آباءکم قالوا انا بما ارسلتمبه کافرون); (23)
(و همچنین ما هیچ رسولى پیش از تو در هیچ شهر و دیارىنفرستادیم جز آنکه اهل ثروت و مال آن دیار(به رسولان) گفتند:
ما پدران خود را بر آیین و عقایدى یافتیم و از آنها البتهپیروى خواهیم کرد. آن رسول ما به آنان گفت:«اگر من به آیینىبهتر از دین باطل پدرانتان شما را هدایت کنم، باز هم پدران راتقلید مىکنید؟» آنها پاسخ دادند: ما به آنچه شما به رسالتآوردهاید کافریم!)
غرور
در فراز و نشیب کارهاى تبلیغى همواره موفقیتها در کنار برخىناکامىهاى ظاهرى هستند. گاهى تمجید و تحسینها به دنبال یکسخنرانى جالب و مفید متوجه مبلغ مىشود و گاهى نیز مبلغ درکارهاى خود احساس موفقیت و کامیابى نمىکند. در هر دو صورت اوباید با تدبیر و تلاش به شناخت وظیفه و انجام آن، بپردازد.
ناتوانى علمى
از مهمترین عوامل موفقیت در تبلیغ دینى آگاهى و توانایى لازمدر بیان مسایل و موضوعات اسلامى است.
سخنورى که بدون علم و آگاهى از مطلبى در کرسى خطابه بحث مىکندو پیرامون آن سخن مىگوید، به ارزش کلام و شخصیتخود آسیبمىرساند. و خویشتن را با عوارض نامطلوب آن مواجه مىسازد. (24) چنانکه این نکته مهم، در کلام امیر بیان، حضرت على(ع) چنینآمده است که:
«لاتقل ما لاتعلم...»
(درباره چیزى که از آن اطلاع ندارى سخن مگوى...) (25)
وابستگى مالى به افراد ناصالح
تبلیغات اسلامى اگر آلوده به سودطلبى شد، بتدریج ارزش واقعیشرا از دست مىدهد و جذب کانونهاى قدرت مادى مىشود و در بهترینو مردمىترین شکلش به سوى عوامزدگى سوق پیدا مىکند.
بندگان زر و زیور نمىتوانند در تبلیغات براى خدا نقش سازندهاىداشته باشند. بزرگترین نقش آفرینان در این مسیر کسانى هستندکه خویشتن را از علقه این وابستگىها رهانیدهاند. مانند:
بزرگترین مبلغ تاریخ اسلام پیامبر اکرم(ص) است از قول قرآن کهمىفرماید:
(ما اسئلکم علیه من اجر، ان اجرى الا على رب العالمین) (26)
اى پیامبر، بگو: ( به خاطر رسالت و نبوت از شما اجر نمىطلبمبلکه اجر من بر پروردگار عالمیان است).
البته اگر مبلغان دینى بتوانند و سعى کنند براى تامین معاشخود فکر دیگرى بکنند و از راه تبلیغ، امرار معاش نکنند، درکار خود موفقتر و مؤثرتر عمل خواهند کرد، چرا که راههاى رزق وروزى در زندگى بسیار است. (27)
وابستگى مالى به افراد ناصالح به مرور زمان علاوه بر تاثیرمنفى بر روحیه مبلغ موقعیت و شخصیت اجتماعى و اخلاقى او را نیزدچار خطر انحراف و انحطاط خواهد کرد.
در تاریخ ادیان به بسیارى از عالمان و راهبان اهل کتاب برخوردمىکنیم که به اقطاب قدرت و ثروت نزدیک مىشدند تا از یکسو ازوجهه آنان استفاده کنند و از سوى دیگر از دنیاى آنان بهرهگیرند.
چنانکه در آیه زیر آمده است:
(ان کثیرا من الاحبار والرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطلویصدون عن سبیل الله...) (28)
(بسیارى از عالمان اهل کتاب و راهبان اموال مردم را به باطلمىخورند. و سد راه خدا مىشوند...)
ابهام در پیام
پیام تبلیغى مورد نظر باید از هرگونه ابهام و گنگ بودنپیراسته باشد تا مخاطب دچار سوء برداشت نشود، هر چه پیامروشنتر باشد، آرامش مخاطب در برداشت از مطالب بیشتر خواهدبود. (29)
رسول خدا(ص) در این مورد مىفرماید:
«انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدرعقولهم» (30) (ما گروه پیامبران، ماموریم که با انسانها به اندازه عقلهاشان سخن گوییم).
پرگویى
یکى از عواملى که موجب خستگى و کسالت مخاطبان مىشود، آن استکه مبلغ در بیان مقصود خویش بجاى استفاده از کلام مختصر وبلیغ، پرگویى کند.
از امام صادق(ع) روایتشده است که فرمود:
«قیل ما البلاغه؟، فقال(ع) من عرف شیئا قل کلامه فیه وانما سمىالبلیغ لانه یبلغ حاجته باهون سعیه» (31)
از امام صادق(ع) سؤال شد بلاغت چیست؟ فرمود: آنکه چیزى راشناختسخنش درباره آن کم مىشود. بلیغ نیز به همین خاطر چنیننام گرفته است، زیرا که با اندک تلاشى به مقصود خود نایلمىآید.
امام کاظم(ع) نیز در این باره فرمودهاند:
(هر کس با زواید سخن خود، شیرینى و زیبایىهاى حکیمانه سخن رامحو کند... گویا بر نابودى عقل خویش اقدام کرده است.) (32)
حضرت على(ع) فرمود:«خیر الکلام مالا یمل ولایقل» (33)
بهترین سخن آن است که نه کم باشد و نه ملال آور.
همچنین آن حضرت فرمودهاند:«قلیل یدوم علیک خیر من کثیرمملول» (34) اندکى که دوام دارد، بهتر است، از زیادى که ملال آورباشد.
سنت پیامبر گرامى(ص) هم سخنرانىهاى کوتاه و مفید بوده است. (35)
توجه به هدف تبلیغ
انسان در نقطه پایانى کمال خویش به جایگاهى مىرسد که جواررحمتخدا است. چنانکه قرآن مىفرماید:
(ان المتقین فى جنات ونهر فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر) (36)
محققا اهل تقوا در باغها و کنار نهرها منزل گزینند. درمنزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند با عزت و سلطنت جاودانىمتنعماند.
کمال نهایى انسان در رسیدن به قرب ربوبى است و آمدن انسان بهاین جهان براى تحصیل آمادگى جهت وصال به حق است. از این روتمامى کوششهاى تبلیغى باید در جهت تحصیل این آمادگى و کسبشایستگى براى رسیدن به لقاى الهى باشد. انحراف از این هدف کلىمىتواند موجب سردرگمى مبلغ و مخاطب شود.
اهداف فرعى و انحرافى، گرمى جلسه، خوش آمد مخاطب و بانى مجلس،جذب مریدان، کسب شهرت در خطابه و منبر و. .. در دراز مدتموفقیت مبلغ را در رسیدن به اهداف متعالى اسلام با خطر کاهشتاثیر مطلوب و خداى ناکرده تاثیر گذارى منفى در تبلیغشوندگان مواجه خواهد کرد.
مولى الموحدین حضرت على(ع) مىفرماید:«یثیروا لهم دفائنالعقول» (37) انبیا آمدند تا عقلهاى خفته را برانگیزند.
هدف، نشر قانون خدا است. مبارزه با ظلم است. دعوت به عدالت وتقوا است. اتمام حجت و ارشاد و امر به معروف و نهى از منکراست.
تبلیغ کار بسیار ارزشمندى است که اول مسوولیت آن از طرفخداوند بر عهده انبیا و اولیا و سپس بر عهده علماى ربانى است.
هدف تبلیغ در مکتب انبیا نجات مردم از طاغوتها، هواهاىنفسانى، جهل، تفرقه، شرک، دعوت به ایمان به خداوند و قانونآسمانى و معاد و... است. بنا به فرمایش قرآن محتواى تبلیغتمام انبیا یکى بوده است:(ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت) (38)
تندخویى و زود رنجى
اینها دو صفت است که از ارزش مبلغ دینى مىکاهد.
مردمى که گرد مبلغ جمع مىشوند گاهى اسباب آزردگى و دلسردى اورا فراهم ساخته و با اصرارها، نادانىها، خشنونتها، بدرفتارىهاو پرگویىهاى خویش، مبلغ را به ستوه مىآورند.
مبلغ دینى هر چه باشد یک انسان است و انسان از کارهاى ناپسندآزرده مىگردد و آزردگى خود را آشکار مىکند. و نیز انسان هرچهباشد به خشم مىآید و گاهى خشم خود را آشکار مىسازد.
در نتیجه خشم و آزردگى، مردم پراکنده مىشوند. چنانکه خداوندمتعال در قرآن کریم به پیامبر عظیم الشان و مبلغ کبیراسلام(ص) مىفرماید:
(فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا منحولک) (39) اى رسول رحمت، خدا تو را با حمتخویش با خلق مهربانو خوش خوى گردانید و اگر تندخو و سخت دل مىبودى، مردم از گردتو پراکنده مىشدند.
مردم از مبلغان توقع دارند که نیکوترین اخلاق را داشته باشند وبراى دیگران الگو و اسوه باشند، و به دیگر سخن، مردم انتظاردارند که مبلغ و نماینده مذهبى در صفات برتر و ملکات نیکوخلیفه و جانشین رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)باشد.
خشم على (ع)
داستان معروف امام على(ع) را شنیدهایم. آنحضرت در میدانجنگ«عمرو بن عبدود» حریف رزمى خود را نقش زمین مىسازد و روىسینه او مىنشیند. دشمن مغلوب که همه توان خود را از دست دادهو از هرگونه اقدامى ناتوان مانده است، آب دهان به طرفامیرالمؤمنین(ع) پرتاب مىکند. عمل خبیث و نگران کننده اوعلى(ع) را ناراحت مىکند تا سریعتر على(ع) کار او را تمام کند،اما امام(ع) تعلل مىکند و از روى سینه «عمرو» برمىخیزد،اندکى صبر مىکند و قدم مىزند، تا خشمش فرو مىنشیند آنگاه، سردشمن را«خالصا لوجه الله»، از بدن جدا مىکند. (40)
امام هم غضب مىکند; عصبانى مىشود، اینها جنبههاى بشرى است،اما در اثر تسلط بر نفس، خشم و غضب خود را مهار مىکند. و عملخود را با هواى نفس آمیخته نمىسازد، بلکه خالصا لوجه اللهدشمن دین را به نیستى مىکشاند. چنین رفتارى مىتواند براىافراد بشر درس عملى واقع شود. (41)
دامن زدن به اختلافات
بى شک در هر اجتماعى، اختلافاتى میان مردم آن بهوجود مىآید، کهگاه به لحاظ زمانى تا حدى هم ریشه دار و عمیق مىباشد.
و همچنین گاهى میان مسئوولین یک منطقه و یا یک شهر و...اختلافاتى وجود دارد.
البته وجود این تنشها و تقابلها بر حسب علت و انگیزه قابلبررسى و ریشهیابى است. اما مبلغ باید از دامن زدن به اینگونهنزاعها با هوشمندى و لطافت دورى گزیند. و اگر توانستباید آناختلافات را کاهش داده و جلوى گسترش آنها را بگیرد. مبلغ بایدبا نرمش و رفتارى منطقى مردم را به سوى راه راست هدایت کند.
گرایش برخى مبلغان به جناحها و گروههاى سیاسى باعث مىشود تامردم سخنان او را همواره حمل بر طرفدارى و تبلیغ جناح و گروهىکنند، که مبلغ خودش را منتسب به آن مىداند.
ساده لوحى، زود باورى و اعتماد به همه!
مبلغ نباید هر آنچه را مىشنود باور کند و به همه افراد اعتمادکند. البته نباید با سوء ظن برخورد کرد; بلکه سخن در این استکه به سادگى مطلب شنیده یا خواندهاى را نقل نکرده و عکس العملنشان ندهد.
قرآن مىفرماید:
(ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا) (42)
اگر فاسقى براى شما خبر آورد تحقیق کنید.
آشنایى با دانش آمارگیرى
آشنایى با مبانى آمارى و برآوردهاى عملکرد تبلیغاتى و نیزشیوههاى بررسى بازتاب در آموزههاى تبلیغى، نقش مهمى در پیشبردتبلیغ دینى دارد.
تبلیغ دینى یک خدمت آموزشى و تربیتى است.
قرآن کریم در این باره مىفرماید:
(ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کلاولئک کان عنه مسئولا. ) (43)
[اى انسان!] آنچه را که نسبتبه آن آگاهى ندارى دنبال مکن کهچشم و گوش و دل، همه مسوولند.)
متاسفانه دانش بشرى، تجارب اجتماعى و فرهنگى و پژوهشهاى علمىمعمولا در مراکز و موسسات پژوهشى و آموزشى رسمى، کتابخانهها،گزارشهاى رسمى دولتى و اسناد ادارى جمع آورى و معمولا بایگانىمىشود.
اگر نشر و تعلیم این آموزهها به طور مستمر در موسسات آموزشىرسمى وجود دارد، دایره آن بسته به محدوده عملکرد موسساتآموزشى رسمى و محدود است، در حالى که در نظام تبلیغ مىتوان ازاین دستاوردهاى علمى و پژوهشى براى گسترش فرهنگ و رشد اجتماعىاستفاده فراوانى کرد. (44)
همچنین کم اطلاعى و عدم بهرهگیرى از قالبهاى هنرى در جهتآمیختن تبلیغات و هنر را نیز مىتوان از جمله کمبودهاى تبلیغىاین زمانه دانست.
پىنوشتها:
1- الافه: عرض یفسد ما یصیبه; المصباح المنیر ج 1 ص29، الافه.
2- قال على (ع): لکل شىء آفه...; ر.ک میزان الحکمه، ج 1،الافات ح 514.
3- بقره(2):43.
4- بقره(2): 148 و 48، (پس پیشى گیرید در نیکىها).
5- اصول کافى، ج 2، ص 78.
6- انعام(6): 112.
7- اسرا (17):36.
8- نور(24): 15.
9- اصول کافى، ج 1، ص 44.
10- نحل(16):116.
11- یونس(10):39.
12- بحار الانوار، چاپ بیروت، موسسه الوفاء، ج36، ص227.
13- آل عمران(3): 78.
14- طه(20):95 و96.
15- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 5/137.
16- تفسیر نمونه، ج13، ص286، به نقل از تفسیر نور الثقلین،ج3، ص 392.
17- کتاب سیره نبوى، تالیف شهید مطهرى(ره) ص126 - 128 بهنقل از کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى به کوششعبدالرحیم موگهى، ص 184.
18- همان .
19- کتاب بررسى اجمالى نهضتهاى اسلامى در صد سال اخیر، ص 90 92، (به نقل از کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى(ره)عبدالرحیم موگهى. ص333 - 334.
20- همان.
21- کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى، تالیف عبدالرحیمموگهى، ص 334.
22- بررسى اجمالى نهضتهاى اسلامى در صد سال اخیر، به نقل ازکتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى(ره)، ص335.
23- زخرف(43):23 و 24.
24- روشهاى تبلیغ، مولف رضا على کرمى، ص123.
25- غرر الحکم، ص 828.
26- شعراء(26):127.
27- گامهایى در راه تبلیغ، تالیف علامه محمدحسین فضلالله،ترجمه دکتر احمد بهشتى ص89.
28- توبه(9): 34.
29- روشهاى تبلیغ، تالیف رضا على کرمى، ص33.
30- اصول کافى، ج 1، ص27.
31- تحف العقول، ص377.
32- اصول کافى، ج1، ص17.
33- غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، فصل29، حدیث23.
34- غررالحکم و دررالکلم، ج2، فصل 61، حدیث 28.
35- به نقل از قرآن و تبلیغ، حجهالاسلام والمسلمین محسن قرائتى،ص 94.36 قمر(54): 55 - 54.
37- نهج البلاغه، خطبه 1.
38- نحل(16):36.
39- آل عمران(3):159.
40- به نقل از کتاب روش تبلیغ و سخنرانى، تالیف احمد صادقىاردستانى، صص126 - 128.
41- همان.
42- حجرات (49):6.
43- اسراء(17):36.
44- مبانى تبلیغ، محمد حسن زورق، ص 40.