آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

پیش گفتار
در فرهنگ لغت‏به هر پدیده‏اى که مایه تباهى و فساد چیزى شود،آسیب یا آفت گفته مى‏شود. (1) یکى از پدیده‏هایى که مانند هر چیزدیگرى در معرض آسیب‏ها (2) قرار مى‏گیرد، تبلیغ دین و فعالیت‏هاى‏جانبى آن است. این آسیب‏ها در موقعیت و شرایط مختلف، متفاوت‏مى‏باشند.
با قطع نظر از این موقعیت‏ها و شرایط، شاهد لطمه‏ها و خطراتى‏هستیم که یک تبلیغ موفق را تهدید و در نهایت‏بازدهى و اثرمطلوب آن را کاهش مى‏دهد.
بر این اساس لازم است در وهله اول به آسیب‏شناسى تبلیغات دینى‏پرداخت و سپس با استفاده از رهنمودهاى قرآن و اهل بیت(علیهم‏السلام) و نیز صاحب نظران «زمان آگاه‏»، به آسیب زدایى ازبوستان پرفیض پرداخت.
این نوشتار کوتاه بر آن است تا، گوشه‏اى از این آفت‏ها را براى‏خوانندگان گرامى به‏ویژه مبلغان ارجمند یادآور شود.
خود فراموشى
خود فراموشى یکى از نقاط آسیب پذیرى تبلیغات دینى است; سخن‏مبلغ در ابلاغ و تبیین معارف دینى، آنگاه در شنوندگان اثر ژرف‏و پایدار برجاى مى‏گذارد که گوینده خود نیز بهره‏اى از اثرات‏پیامش برده باشد. در غیر این‏صورت، نباید توقع توفیق چندانى رادر این مقصود داشت زیرا:
1) بیان از حرارت و احساس لازم، که ناشى از انس قلبى گوینده وتاثر او در حین عمل به آن مى‏باشد، خالى خواهد بود.
2) از آنجایى که گوینده، خود آن مسیر را در عمل نیازموده، به‏خوبى نخواهد توانست الگویى عملى و راهکارى موفق، براى دیگران‏ترسیم کند.
3) مهم‏تر این‏که معقول و پسندیده نیست که دیگران را به نیکى ونیکو بودن دعوت و خود را فراموش کرد. چنانکه خداوند تبارک وتعالى در قرآن مجید، مى‏فرماید: (اتامرون الناس بالبر وتنسون‏انفسکم و انتم تتلون الکتاب) (3)
(آیا امر مى‏کنید مردم را به نیکى و خویشتن خویش را فراموش‏مى‏کنید! و در حالى‏که کتاب را تلاوت مى‏کنید؟!) بنابراین باید با اجابت آیه کریمه;«فاستبقوا الخیرات‏» (4) هم‏به دعوت قرآن و هم به فرمایش قرآن ناطق، حضرت امام صادق(ع):«کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم‏»عمل کرده باشیم (5) .
سخنان باطل و ناروا
یکى دیگر از آسیب‏هاى تبلیغ دینى، دچار شدن به سخنان باطل وناروا است; که ناشى از مراجعه به منابع مطالعاتى و تحقیقاتى‏منحرف و یا بر گرفتن مطالب از «افواه الرجال‏» مى‏باشد.
سخنان و شعارهاى زیبا ولى بى محتوا و منحرف فراوان در برخى‏کتب، نشریات و بیان‏ها دیده و شنیده مى‏شود که ناشى از تراوشات‏افکار شیطانى و اذهان گمراه و مسموم‏اند که آن‏ها را درترکیب‏هاى جذاب و قالب‏هایى مورد پسند و ظاهر فریب اظهارمى‏کنند. مبلغ لازم است در باره این نوع مطالب قدرت تشخیص،تفکیک و تحلیل داشته باشد. آیه شریفه ذیل ناظر به بیان این‏آفت است;
(شیاطین الانس والجن یوحى بعضهم الى بعض زخرف القول‏غرورا...); (6)
شیطان‏هاى انس و جن بعضى بر بعض دیگر وحى مى‏کنند.
مبلغ همچنین باید از ایراد سخنان ناپخته و بدون مطالعه وبررسى در جوانب مختلف آن، پرهیز کند. زیرا ممکن است، دراین‏صورت پدیده‏اى را که مهم و بزرگ است‏براى شنونده کم اهمیت وکوچک جلوه دهد. و به‏عکس چیزى کوچک و کم اهمیت را بزرگ و مهم‏جلوه دهد. قرآن مجید این نکته را نیز در این آیه شریفه موردتوجه قرار مى‏دهد که:
(ولاتقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفواد کل اولئک‏کان عنه مسولا); (7)
(و پیروى مکن آنچه را که عالم به آن نیستى،همانا گوش و چشم و دل همگى مورد سؤال قرار خواهند گرفت).
چنانکه در جاى دیگر مى‏فرماید:
(وتقولون ما لیس لکم به علم وتحسبونه هنیئا وهو عند الله‏عظیم) (8)
(و شما چیزى را با زبانهاى‏تان مى‏گویید که به آن علم ندارید وکار را سهل و کوچک مى‏پندارید در صورتى که نزد خداوند بسیاربزرگ است.) کسى که مردم را به سوى خدا مى‏خواند باید بینش خودش‏به خدا بیشتر و کامل‏تر از آن‏ها باشد. چنانکه پیامبر اکرم(ص)این گونه فرموده‏اند:
«ادعو الى الله على بصیره انا و من اتبعنى‏»; (9)
(من و پیروانم، خلق را با بصیرت به سوى خدا فرا مى‏خوانیم).
استبداد به راى
یکى دیگر از آسیب‏هاى تبلیغات اسلامى خودمحورى است. چه بسیارکسانى که با انگیزه‏هاى خیر و پاک راه تلاش دینى را برگزیدند وبه دلیل اجتهاد به راى در کام انحراف غلطیدند.
قرآن کریم مى‏فرماید:
(ولاتقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفترواعلى الله الکذب ان الذین یفترون على الله الکذب لایفلحون); (10)
(و شما نباید از پیش خود به دروغ چیزى را حلال و چیزى را حرام‏کنید و به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ بندید. آنان که برخدا دروغ بستند هرگز روى رستگارى نخواهند دید.)بسیارى از سختگیرى‏ها، ناشى از جهل به دستورات اسلام است.
تحلیل‏هاى غلط
همچنان‏که تحلیل درست و صحیح مسایل و حوادث نقش مهم و سازنده‏اى‏در روشنگرى و رشد و شکوفایى فکرى و فرهنگى افراد جامعه دارد;پیش‏بینى‏هاى غلط و تحلیل‏هاى نادرست مسایل نیز موجب سردرگمى خودو دیگران خواهد شد.
تحلیل مسایل و پیش‏بینى حوادث آینده، اگر با علم و آگاهى نباشداشتباه از آب در مى‏آید. بنابراین تا روشن شدن جوانب یک مساله‏نباید آن را تکذیب یا تصدیق کرد، خداوند متعال نیز به خاطرهمین کار منکران را سرزنش کرده و مى‏فرماید:
(بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولا یاتیهم تاویله کذلک کذب‏الذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبه الظالمین) (11)
[آن‏ها از روى علم و دانش قرآن را انکار نمى‏کنند] (بلکه آن‏هاچیزى را تکذیب کردند که از آن آگاهى نداشتند. و هنوز واقعیتش‏بر آنان روشن نشده بود. پیشینیان آن‏ها نیز اینگونه تکذیب‏کردند. پس ببین که عاقبت کار ظالمان چگونه بود.) مبلغ باید به‏تحلیل مباحث و مسایلى بپردازد که:
1) اصل موضوع و جوانب آن کاملا برایش روشن و آشکار شده باشد2) قدرت و تسلط کامل بر طرح و بیان آن داشته باشد3) مخاطبانش توانایى درک و فهم آن را داشته باشند
تحریف معارف
اسلام دین کاملى است که در همه زمینه‏ها دستورات، معیارها وطرحهاى عملى دارد. اما تشخیص صحیح آن‏ها نیازمند شناخت و تسلطبر مبانى و منابع اصیل دینى است. بر مبلغ لازم است که در نقل وبیان آنچه به عنوان نظم اسلام مطرح مى‏کند تحقیقات دانشمندان‏برجسته و مجتهدین جامع الشرایط را دیده باشد. تا مبادا قرآن وروایات را با راى و اندیشه خویش تفسیر کند; زیرا در اینصورت‏ممکن است مطالب غیر دینى در دین داخل و یا متون اصیل اسلامى راتحریف کند.
از پیامبر اکرم(ص) در این‏باره روایاتى نقل شده از جمله این‏حدیث‏شریف که فرمود:
«من فسر القرآن برایه فقد افترى على الله الکذب‏»; (12)
(کسى که قرآن را با نظر خویش تفسیر نماید به تحقیق بر خداونددروغ بسته است).
مبلغ باید علاوه بر دقت در محتواى مطالبى که بیان مى‏کند باتحریف‏ها و نسبت‏هاى ناروایى که افراد نادان بنام دین رواج‏مى‏دهند با روشى شایسته و پسندیده برخورد کند. چنانکه خداى‏سبحان فرموده:
(وان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب وما هو من الکتاب ویقولون هو من عند الله وما هو من عندالله‏ویقولون على الله الکذب وهم یعلمون); (13)
(در بین ایشان[یهود] کسانى هستند که هنگام تلاوت کتاب خدا زبان‏خویش را چنان مى‏پیچند که گمان مى‏کنید [آنچه را مى‏خوانند] ازکتاب[خدا] است.
در حالیکه از کتاب خدا نیست[حتى صریحا] مى‏گویند: آن از طرف‏خداست‏با اینکه از طرف خدا نمى‏باشد و به خدا دروغ مى‏بندند. درحالى که آگاهند).
التقاط
مخلوط کردن حق و باطل با هم، التقاط است که گناهش کمتر ازتحریف نیست و گمراهى مردم را در پى دارد. چنانکه خداوند تبارک‏و تعالى به نقل از پیامبرش حضرت موسى(على نبینا و آله و علیه‏السلام) در بازجویى از سامرى مى‏فرماید: (قال فما خطبک‏یا)(سامرى قال بصرت بما لم یبصروا به فقبضت قبضه من اثرالرسول فنبذتها و کذلک سولت لى نفسى); (14)
[موسى(ع) رو به سامرى کرد و] (گفت: تو چرا این کار را کردى؟!
گفت: من چیزى دیدم که آن‏ها ندیدند من قسمتى از خاک جاى پاى‏جبرییل را گرفتم.
سپس آن را درون گوساله طلایى افکندم و اینچنین نفس من مطلب رادر نظرم جلوه داد).
حضرت على(ع) جمله‏اى دارند که به همین مطلب اشاره دارد ایشان‏مى‏فرماید:
«و لکن یوخذ من هذا ضغت و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولى‏الشیطان على اولیائه‏»; (15)
(و اما چون قسمتى از حق و قسمتى از باطل گرفته و در هم‏مى‏گردد، در آن هنگام شیطان بر دوستان خود، تسلط پیدا مى‏کند.)به‏هنگام سخن، آن بزرگوار متوجه شد که حسن بصرى، گفتگوهاى اورا مى‏نویسد. پرسید:
چه مى‏نویسى؟
گفت: مطالب حکیمانه تو را یادداشت مى‏کنم و مطالبى هم از خودم‏به آن‏ها اضافه کرده و براى مردم سخنرانى مى‏کنم.
حضرت به او فرمود:
سامرى نیز همین کار را مى‏کرد. او مى‏گفت من آثار رسول را گرفتم‏و با هنر خودم درآمیختم و گوساله‏اى ساختم که مردم را منحرف‏کنم.
به همین دلیل است که حضرت رو به مردم کرد و فرمود:
«اما ان لکل قوم سامریا و هذا سامرى هذه الامه‏»; (16)
(آگاه باشید که هر قومى یک سامرى دارد و این شخص، سامرى این‏امت است!).
نوآورى
نوآورى در غیر امر دین عیبى ندارد. کسى در شعر یا هنر یافلسفه نوآور باشد، مانعى ندارد، اما نوآورى در دین جایز نیست، چون ما آورنده دین نیستیم، حتى امام هم آورنده دین نیست.
امام، وصى پیغمبر و خزانه علم او است. خود پیغمبر هم آورنده‏دین نیست. خدا به وسیله ملک و گاهى بدون وسیله ملک دین را به‏پیغمبر وحى مى‏کند و پیغمبر نیز به مردم ابلاغ مى‏فرماید. (17) بنابراین نوآورى در دین غلط و بدعت و حرام است. اما استنباطکردن درست است. اخباریین خیال مى‏کنند اجتهاد نوآورى است.
مى‏گویند: اجتهادها همه بدعت است. حال آنکه اشتباه مى‏کنند زیرااجتهاد یعنى «حسن استنباط‏»; ممکن است مجتهدى مطلبى را از نواستنباط کند که قبلا خود او یا دیگران گونه‏اى دیگر استنباطمى‏کرده‏اند. این مسئله استنباط است نه آورندگى. (18) بنابراین‏نباید مطلق نوآورى را بدعت نامید. نوآورى یعنى:«ادخال فى‏الدین ما لیس فى الدین‏»;چیزى را که در دین نیست از خود جعل کردن!
تجدد گرایى‏هاى افراطى!
باید توجه داشت که پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال‏در هرکارى، خالى از دشوارى نیست. گویى همیشه راه اعتدال یک خطباریک است که اندک بى‏توجه‏اى موجب خروج از آن است. این که درآثار دینى وارد شده که‏«صراط‏» از«مو» باریک‏تر است، اشاره‏به همین نکته است که رعایت اعتدال در هر کارى، سخت و دشواراست. (19) بدیهى است که مشکلات جامعه بشرى نو مى‏شود و مشکلات نو،راه حل نو مى‏خواهد. «الحوادث الواقعه‏» جز پدیده‏هاى نوظهورى‏است.
که حل آن‏ها بر عهده حاملان معارف اسلامى است. بنابراین ضرورت‏وجود مجتهد در هر دوره، و لزوم تقلید و رجوع به مجتهد زنده‏همین است; والا در سلسله مسایل ثابت ولایتغیر میان تقلید اززنده و مرده فرقى نیست.
اگر مجتهد(یا مبلغى) به مسایل و مشکلات روز توجه نکند، او راباید در صف مردگان به شمار آورد. کوتاهى و زیاده‏روى از همین‏جا پیدا مى‏شود. (20)
گاه برخى آنچنان عوام زده هستند که تنها معیارشان سلیقه عوام‏است، عوام هم گذشته گراست و به حال و آینده کارى ندارد.
برخى دیگر که به مسایل روز توجه دارند و درباره آینده‏مى‏اندیشند، متاسفانه سخاوتمندانه از اسلام مایه مى‏گذارند، سلیقه روز را معیار قرار مى‏دهند و به نام «اجتهاد آزاد» به‏جاى آنکه اسلام را معیار حق و باطل زمان قرار دهند، سلیقه وروح حاکم بر زمان را معیار اسلام قرار مى‏دهند، مثلا مهریه نبایدباشد، چون زمان نمى‏پسندد، تعدد زوجات یادگار عهد بردگى زن‏است، پوشیدگى همین طور، اجاره، مضاربه و مزارعه یادگار عهدفئودالیسم است! و فلان حکم دیگر، یادگارعهدى دیگر. اسلام، دین‏عقل و اجتهاد است. اجتهاد، چنین و چنان حکم مى‏کند.
باید توجه داشته باشیم که حتى معیارهایى که دانشمندان روشنفکرو مترقى اهل تسنن، نظیر عبده و اقبال براى حل مشکلات جدیدارایه کرده‏اند، از قبیل تمایز قایل شدن میان عبادات و معاملات‏و تعبیرهاى خاصى که آن‏ها از اجماع، اجتهاد و شورا و غیره‏کرده‏اند، و همچنین جهان بینى اسلامى که آن‏ها عرضه کرده‏اند، به‏هیچ وجه براى ما که پرورده فرهنگ اسلامى پیشرفته شیعى هستیم،قابل قبول نیست و نمى‏تواند الگو قرار گیرد، فقه شیعه، حدیث‏شیعه، کلام شیعه، فلسفه شیعه، تفسیر شیعه، فلسفه اجتماعى شیعه،از آنچه در جهان تسنن رشد کرده بسى رشد یافته‏تر و جوابگوتراست. (21)
مقایسه میان آنچه در طول تاریخ اسلام و بویژه سنوات اخیر ازجهان شیعه عرضه شده و آنچه از جهان تسنن عرضه شده است،مى‏رساند که نظریات شیعى به برکت پیروى از مکتب اهل بیت(علیهم‏السلام) بسى عمیق‏تر و منطقى‏تر است.
به هر حال تجدد گرایى افراطى، که هم در شیعه و هم در سنى وجودداشته و دارد در حقیقت عبارت است از:
الف) آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست.
ب)پیراستن آن، از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن وباب طبع زمان کردن.
این‏ها آفت‏بزرگى براى نهضت اسلامى است. و وظیفه مبلغ آن است که‏با روشى مؤثر با تاثیرات ناشى از این آسیب‏ها مبارزه کند. (22)
اوهام، خرافات و سنت‏هاى ناروا
بى تردید یکى از آسیب‏هاى تبلیغات اسلامى، رواج آداب و رسوم وسنت‏هایى است که بر خلاف تعالیم اسلام بوده و همواره سد راه‏گسترش این دین مبین بوده است. مبارزه با این سنت‏ها و جانشین‏کردن سنت‏هاى الهى به جاى اوهام و سنت‏هاى نارواى اجتماعى،همواره باید مورد توجه مبلغ مسلمان باشد. علماى بزرگ اسلام هرجا که سنت‏هاى جاهلى سد راه تکامل جامعه مى‏شد، حتى به قیمت‏آبروى خویش با آن‏ها مبارزه مى‏کرده‏اند. سنت‏شکنى وسیله‏اى براى‏رشد جامعه در بستر تعالیم اسلام و ایجاد فضاى مناسب براى تعالى‏و ترقى فرهنگ و اندیشه در جامعه اسلامى است. البته در این راه‏گروهى همواره در مقابل حق جویان قرار دارند.
قرآن کریم در این باره مى‏فرماید:
(وکذلک ما ارسلنا من قبلک فى قریه من نذیر الا قال مترفوهاانا وجدنا آبائنا على امه وانا على آثارهم مقتدون قال اولوجئتکم باهدى مما وجدتم علیه آباءکم قالوا انا بما ارسلتم‏به کافرون); (23)
(و همچنین ما هیچ رسولى پیش از تو در هیچ شهر و دیارى‏نفرستادیم جز آنکه اهل ثروت و مال آن دیار(به رسولان) گفتند:
ما پدران خود را بر آیین و عقایدى یافتیم و از آن‏ها البته‏پیروى خواهیم کرد. آن رسول ما به آنان گفت:«اگر من به آیینى‏بهتر از دین باطل پدرانتان شما را هدایت کنم، باز هم پدران راتقلید مى‏کنید؟» آن‏ها پاسخ دادند: ما به آنچه شما به رسالت‏آورده‏اید کافریم!)
غرور
در فراز و نشیب کارهاى تبلیغى همواره موفقیت‏ها در کنار برخى‏ناکامى‏هاى ظاهرى هستند. گاهى تمجید و تحسین‏ها به دنبال یک‏سخنرانى جالب و مفید متوجه مبلغ مى‏شود و گاهى نیز مبلغ درکارهاى خود احساس موفقیت و کامیابى نمى‏کند. در هر دو صورت اوباید با تدبیر و تلاش به شناخت وظیفه و انجام آن، بپردازد.
ناتوانى علمى
از مهم‏ترین عوامل موفقیت در تبلیغ دینى آگاهى و توانایى لازم‏در بیان مسایل و موضوعات اسلامى است.
سخنورى که بدون علم و آگاهى از مطلبى در کرسى خطابه بحث مى‏کندو پیرامون آن سخن مى‏گوید، به ارزش کلام و شخصیت‏خود آسیب‏مى‏رساند. و خویشتن را با عوارض نامطلوب آن مواجه مى‏سازد. (24) چنانکه این نکته مهم، در کلام امیر بیان، حضرت على(ع) چنین‏آمده است که:
«لاتقل ما لاتعلم...»
(درباره چیزى که از آن اطلاع ندارى سخن مگوى...) (25)
وابستگى مالى به افراد ناصالح
تبلیغات اسلامى اگر آلوده به سودطلبى شد، بتدریج ارزش واقعیش‏را از دست مى‏دهد و جذب کانون‏هاى قدرت مادى مى‏شود و در بهترین‏و مردمى‏ترین شکلش به سوى عوام‏زدگى سوق پیدا مى‏کند.
بندگان زر و زیور نمى‏توانند در تبلیغات براى خدا نقش سازنده‏اى‏داشته باشند. بزرگترین نقش آفرینان در این مسیر کسانى هستندکه خویشتن را از علقه این وابستگى‏ها رهانیده‏اند. مانند:
بزرگترین مبلغ تاریخ اسلام پیامبر اکرم(ص) است از قول قرآن که‏مى‏فرماید:
(ما اسئلکم علیه من اجر، ان اجرى الا على رب العالمین) (26)
اى پیامبر، بگو: ( به خاطر رسالت و نبوت از شما اجر نمى‏طلبم‏بلکه اجر من بر پروردگار عالمیان است).
البته اگر مبلغان دینى بتوانند و سعى کنند براى تامین معاش‏خود فکر دیگرى بکنند و از راه تبلیغ، امرار معاش نکنند، درکار خود موفق‏تر و مؤثرتر عمل خواهند کرد، چرا که راه‏هاى رزق وروزى در زندگى بسیار است. (27)
وابستگى مالى به افراد ناصالح به مرور زمان علاوه بر تاثیرمنفى بر روحیه مبلغ موقعیت و شخصیت اجتماعى و اخلاقى او را نیزدچار خطر انحراف و انحطاط خواهد کرد.
در تاریخ ادیان به بسیارى از عالمان و راهبان اهل کتاب برخوردمى‏کنیم که به اقطاب قدرت و ثروت نزدیک مى‏شدند تا از یکسو ازوجهه آنان استفاده کنند و از سوى دیگر از دنیاى آنان بهره‏گیرند.
چنانکه در آیه زیر آمده است:
(ان کثیرا من الاحبار والرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل‏ویصدون عن سبیل الله...) (28)
(بسیارى از عالمان اهل کتاب و راهبان اموال مردم را به باطل‏مى‏خورند. و سد راه خدا مى‏شوند...)
ابهام در پیام
پیام تبلیغى مورد نظر باید از هرگونه ابهام و گنگ بودن‏پیراسته باشد تا مخاطب دچار سوء برداشت نشود، هر چه پیام‏روشن‏تر باشد، آرامش مخاطب در برداشت از مطالب بیشتر خواهدبود. (29)
رسول خدا(ص) در این مورد مى‏فرماید:
«انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدرعقولهم‏» (30) (ما گروه پیامبران، ماموریم که با انسانها به اندازه عقل‏هاشان سخن گوییم).
پرگویى
یکى از عواملى که موجب خستگى و کسالت مخاطبان مى‏شود، آن است‏که مبلغ در بیان مقصود خویش بجاى استفاده از کلام مختصر وبلیغ، پرگویى کند.
از امام صادق(ع) روایت‏شده است که فرمود:
«قیل ما البلاغه؟، فقال(ع) من عرف شیئا قل کلامه فیه وانما سمى‏البلیغ لانه یبلغ حاجته باهون سعیه‏» (31)
از امام صادق(ع) سؤال شد بلاغت چیست؟ فرمود: آنکه چیزى راشناخت‏سخنش درباره آن کم مى‏شود. بلیغ نیز به همین خاطر چنین‏نام گرفته است، زیرا که با اندک تلاشى به مقصود خود نایل‏مى‏آید.
امام کاظم(ع) نیز در این باره فرموده‏اند:
(هر کس با زواید سخن خود، شیرینى و زیبایى‏هاى حکیمانه سخن رامحو کند... گویا بر نابودى عقل خویش اقدام کرده است.) (32)
حضرت على(ع) فرمود:«خیر الکلام مالا یمل ولایقل‏» (33)
بهترین سخن آن است که نه کم باشد و نه ملال آور.
همچنین آن حضرت فرموده‏اند:«قلیل یدوم علیک خیر من کثیرمملول‏» (34) اندکى که دوام دارد، بهتر است، از زیادى که ملال آورباشد.
سنت پیامبر گرامى(ص) هم سخنرانى‏هاى کوتاه و مفید بوده است. (35)
توجه به هدف تبلیغ
انسان در نقطه پایانى کمال خویش به جایگاهى مى‏رسد که جواررحمت‏خدا است. چنانکه قرآن مى‏فرماید:
(ان المتقین فى جنات ونهر فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر) (36)
محققا اهل تقوا در باغها و کنار نهرها منزل گزینند. درمنزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند با عزت و سلطنت جاودانى‏متنعم‏اند.
کمال نهایى انسان در رسیدن به قرب ربوبى است و آمدن انسان به‏این جهان براى تحصیل آمادگى جهت وصال به حق است. از این روتمامى کوشش‏هاى تبلیغى باید در جهت تحصیل این آمادگى و کسب‏شایستگى براى رسیدن به لقاى الهى باشد. انحراف از این هدف کلى‏مى‏تواند موجب سردرگمى مبلغ و مخاطب شود.
اهداف فرعى و انحرافى، گرمى جلسه، خوش آمد مخاطب و بانى مجلس،جذب مریدان، کسب شهرت در خطابه و منبر و. .. در دراز مدت‏موفقیت مبلغ را در رسیدن به اهداف متعالى اسلام با خطر کاهش‏تاثیر مطلوب و خداى ناکرده تاثیر گذارى منفى در تبلیغ‏شوندگان مواجه خواهد کرد.
مولى الموحدین حضرت على(ع) مى‏فرماید:«یثیروا لهم دفائن‏العقول‏» (37) انبیا آمدند تا عقلهاى خفته را برانگیزند.
هدف، نشر قانون خدا است. مبارزه با ظلم است. دعوت به عدالت وتقوا است. اتمام حجت و ارشاد و امر به معروف و نهى از منکراست.
تبلیغ کار بسیار ارزشمندى است که اول مسوولیت آن از طرف‏خداوند بر عهده انبیا و اولیا و سپس بر عهده علماى ربانى است.
هدف تبلیغ در مکتب انبیا نجات مردم از طاغوت‏ها، هواهاى‏نفسانى، جهل، تفرقه، شرک، دعوت به ایمان به خداوند و قانون‏آسمانى و معاد و... است. بنا به فرمایش قرآن محتواى تبلیغ‏تمام انبیا یکى بوده است:(ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت) (38)
تندخویى و زود رنجى
این‏ها دو صفت است که از ارزش مبلغ دینى مى‏کاهد.
مردمى که گرد مبلغ جمع مى‏شوند گاهى اسباب آزردگى و دلسردى اورا فراهم ساخته و با اصرارها، نادانى‏ها، خشنونت‏ها، بدرفتارى‏هاو پرگویى‏هاى خویش، مبلغ را به ستوه مى‏آورند.
مبلغ دینى هر چه باشد یک انسان است و انسان از کارهاى ناپسندآزرده مى‏گردد و آزردگى خود را آشکار مى‏کند. و نیز انسان هرچه‏باشد به خشم مى‏آید و گاهى خشم خود را آشکار مى‏سازد.
در نتیجه خشم و آزردگى، مردم پراکنده مى‏شوند. چنانکه خداوندمتعال در قرآن کریم به پیامبر عظیم الشان و مبلغ کبیراسلام(ص) مى‏فرماید:
(فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من‏حولک) (39) اى رسول رحمت، خدا تو را با حمت‏خویش با خلق مهربان‏و خوش خوى گردانید و اگر تندخو و سخت دل مى‏بودى، مردم از گردتو پراکنده مى‏شدند.
مردم از مبلغان توقع دارند که نیکوترین اخلاق را داشته باشند وبراى دیگران الگو و اسوه باشند، و به دیگر سخن، مردم انتظاردارند که مبلغ و نماینده مذهبى در صفات برتر و ملکات نیکوخلیفه و جانشین رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)باشد.
خشم على (ع)
داستان معروف امام على(ع) را شنیده‏ایم. آن‏حضرت در میدان‏جنگ‏«عمرو بن عبدود» حریف رزمى خود را نقش زمین مى‏سازد و روى‏سینه او مى‏نشیند. دشمن مغلوب که همه توان خود را از دست داده‏و از هرگونه اقدامى ناتوان مانده است، آب دهان به طرف‏امیرالمؤمنین(ع) پرتاب مى‏کند. عمل خبیث و نگران کننده اوعلى(ع) را ناراحت مى‏کند تا سریع‏تر على(ع) کار او را تمام کند،اما امام(ع) تعلل مى‏کند و از روى سینه «عمرو» برمى‏خیزد،اندکى صبر مى‏کند و قدم مى‏زند، تا خشمش فرو مى‏نشیند آنگاه، سردشمن را«خالصا لوجه الله‏»، از بدن جدا مى‏کند. (40)
امام هم غضب مى‏کند; عصبانى مى‏شود، این‏ها جنبه‏هاى بشرى است،اما در اثر تسلط بر نفس، خشم و غضب خود را مهار مى‏کند. و عمل‏خود را با هواى نفس آمیخته نمى‏سازد، بلکه خالصا لوجه الله‏دشمن دین را به نیستى مى‏کشاند. چنین رفتارى مى‏تواند براى‏افراد بشر درس عملى واقع شود. (41)
دامن زدن به اختلافات
بى شک در هر اجتماعى، اختلافاتى میان مردم آن به‏وجود مى‏آید، که‏گاه به لحاظ زمانى تا حدى هم ریشه دار و عمیق مى‏باشد.
و همچنین گاهى میان مسئوولین یک منطقه و یا یک شهر و...اختلافاتى وجود دارد.
البته وجود این تنش‏ها و تقابل‏ها بر حسب علت و انگیزه قابل‏بررسى و ریشه‏یابى است. اما مبلغ باید از دامن زدن به این‏گونه‏نزاع‏ها با هوشمندى و لطافت دورى گزیند. و اگر توانست‏باید آن‏اختلافات را کاهش داده و جلوى گسترش آن‏ها را بگیرد. مبلغ بایدبا نرمش و رفتارى منطقى مردم را به سوى راه راست هدایت کند.
گرایش برخى مبلغان به جناح‏ها و گروه‏هاى سیاسى باعث مى‏شود تامردم سخنان او را همواره حمل بر طرفدارى و تبلیغ جناح و گروهى‏کنند، که مبلغ خودش را منتسب به آن مى‏داند.
ساده لوحى، زود باورى و اعتماد به همه!
مبلغ نباید هر آنچه را مى‏شنود باور کند و به همه افراد اعتمادکند. البته نباید با سوء ظن برخورد کرد; بلکه سخن در این است‏که به سادگى مطلب شنیده یا خوانده‏اى را نقل نکرده و عکس العمل‏نشان ندهد.
قرآن مى‏فرماید:
(ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا) (42)
اگر فاسقى براى شما خبر آورد تحقیق کنید.
آشنایى با دانش آمارگیرى
آشنایى با مبانى آمارى و برآوردهاى عمل‏کرد تبلیغاتى و نیزشیوه‏هاى بررسى بازتاب در آموزه‏هاى تبلیغى، نقش مهمى در پیشبردتبلیغ دینى دارد.
تبلیغ دینى یک خدمت آموزشى و تربیتى است.
قرآن کریم در این باره مى‏فرماید:
(ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل‏اولئک کان عنه مسئولا. ) (43)
[اى انسان!] آنچه را که نسبت‏به آن آگاهى ندارى دنبال مکن که‏چشم و گوش و دل، همه مسوولند.)
متاسفانه دانش بشرى، تجارب اجتماعى و فرهنگى و پژوهش‏هاى علمى‏معمولا در مراکز و موسسات پژوهشى و آموزشى رسمى، کتابخانه‏ها،گزارش‏هاى رسمى دولتى و اسناد ادارى جمع آورى و معمولا بایگانى‏مى‏شود.
اگر نشر و تعلیم این آموزه‏ها به طور مستمر در موسسات آموزشى‏رسمى وجود دارد، دایره آن بسته به محدوده عمل‏کرد موسسات‏آموزشى رسمى و محدود است، در حالى که در نظام تبلیغ مى‏توان ازاین دستاوردهاى علمى و پژوهشى براى گسترش فرهنگ و رشد اجتماعى‏استفاده فراوانى کرد. (44)
همچنین کم اطلاعى و عدم بهره‏گیرى از قالب‏هاى هنرى در جهت‏آمیختن تبلیغات و هنر را نیز مى‏توان از جمله کمبودهاى تبلیغى‏این زمانه دانست.
پى‏نوشت‏ها:
1- الافه: عرض یفسد ما یصیبه; المصباح المنیر ج 1 ص‏29، الافه.
2- قال على (ع): لکل شى‏ء آفه...; ر.ک میزان الحکمه، ج 1،الافات ح 514.
3- بقره(2):43.
4- بقره(2): 148 و 48، (پس پیشى گیرید در نیکى‏ها).
5- اصول کافى، ج 2، ص 78.
6- انعام(6): 112.
7- اسرا (17):36.
8- نور(24): 15.
9- اصول کافى، ج 1، ص 44.
10- نحل(16):116.
11- یونس(10):39.
12- بحار الانوار، چاپ بیروت، موسسه الوفاء، ج‏36، ص‏227.
13- آل عمران(3): 78.
14- طه(20):95 و96.
15- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 5/137.
16- تفسیر نمونه، ج‏13، ص‏286، به نقل از تفسیر نور الثقلین،ج‏3، ص 392.
17- کتاب سیره نبوى، تالیف شهید مطهرى(ره) ص‏126 - 128 به‏نقل از کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى به کوشش‏عبدالرحیم موگهى، ص 184.
18- همان .
19- کتاب بررسى اجمالى نهضت‏هاى اسلامى در صد سال اخیر، ص 90 92، (به نقل از کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى(ره)عبدالرحیم موگهى. ص‏333 - 334.
20- همان.
21- کتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى، تالیف عبدالرحیم‏موگهى، ص 334.
22- بررسى اجمالى نهضت‏هاى اسلامى در صد سال اخیر، به نقل ازکتاب تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهرى(ره)، ص‏335.
23- زخرف(43):23 و 24.
24- روشهاى تبلیغ، مولف رضا على کرمى، ص‏123.
25- غرر الحکم، ص 828.
26- شعراء(26):127.
27- گامهایى در راه تبلیغ، تالیف علامه محمدحسین فضل‏الله،ترجمه دکتر احمد بهشتى ص‏89.
28- توبه(9): 34.
29- روشهاى تبلیغ، تالیف رضا على کرمى، ص‏33.
30- اصول کافى، ج 1، ص‏27.
31- تحف العقول، ص‏377.
32- اصول کافى، ج‏1، ص‏17.
33- غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، فصل‏29، حدیث‏23.
34- غررالحکم و دررالکلم، ج‏2، فصل 61، حدیث 28.
35- به نقل از قرآن و تبلیغ، حجه‏الاسلام والمسلمین محسن قرائتى،ص 94.36 قمر(54): 55 - 54.
37- نهج البلاغه، خطبه 1.
38- نحل(16):36.
39- آل عمران(3):159.
40- به نقل از کتاب روش تبلیغ و سخنرانى، تالیف احمد صادقى‏اردستانى، صص‏126 - 128.
41- همان.
42- حجرات (49):6.
43- اسراء(17):36.
44- مبانى تبلیغ، محمد حسن زورق، ص 40.

تبلیغات