عدل انبیایی از دیدگاه اولیائی
آرشیو
چکیده
متن
پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) که با همان انگیزه و هدف رسولان سلف مبعوث شده بود امام علی و فرزندانش نیز اساس حکومت خود را بر عدالت اجتماعی بنیان نهادند. بعد از قتل عثمان که مردم با اصرار و علیرغم میل باطنی امام او را به خلافت برگزیدند، امام فرمود:
«والله لو وجدته قد تزویج بهالنسا و ملک و به الاما لرددته فان حیالعدل سعد و من ضاق علیهالعدل فالجور علیه اضیق»[132] به خدا اگر ببینم که به مهر زنان یا بهای کنیزکان رفته باشد آن را باز میگردانم که در عدالت گشایش است و آن که عدالت را بر نتابد، ستم را سختتر یابد و به قول امام خمینی(ره) علیبنابیطالب چقدر در جنگها رفت در رکاب رسولالله بود تا آخر که رسولالله تشریف بردند بعد یک جنگ باطنی داشت که صلاح این میدید که باید اجتماع محفوظ بماند و باید آن استقرار پیدا بکند. آن روزی هم که بعد از مسائل ایشان، با او بیعت کردند آن روز هم مطلب خودشان را گفتند. اول برنامهشان را گفتند و مهمترین برنامه این بود که من حتی آن چیزهائی که صداق کردید از چپاولگریها برای زنهایتان، آن هم ازتان میگیرم».[133]
حکومت و ولایت برای حضرت امیر ارزشی نداشته همو قدر و منزلت حکومت را فینفسه کمتر از کفش وصلهدار کهنه میداند. مگر آنکه احقاق حقی کرده باشد در اندیشه اسلامی اساس، عدالت است نه حکومت. امام راحل دقیق و زیبا این اندیشه را توصیف میکند: «غدیر برای ایشان ارزش ندارد، آن که ارزش دارد خود حضرت است که دنبال آن ارزش غدیر آمده است خدای تبارک و تعالی که ملاحظه فرموده است که در بشر بعد از رسولالله کسی نیست که بتواند عدالت را به آن طوری که باید انجام بدهد. آن طوری که دلخواه است انجام بدهد مامور میکند رسولالله را که این شخص را که قدرت این معنا را دارد که عدالت را به تمام معنا در جامعه ایجاد کند و یک حکومت الهی داشته باشد، این را نصب کن نصب حضرت امیر به خلافت این طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که غدیر پیدا بشود و این که در روایات ما و از آن زمان تا حالا این غدیر را آن قدر تجلیل کردهاند. نه از باب این که حکومت یک مسالهای است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس میگوید که به قدر این کفش بیقیمت هم پیش من نیست، آن که هست اقامه عدل است... اگر گذاشته بودند که حضرت امیر سلامالله علیه حکومتی را که میخواهد بپا کند تمام انحرافات از بین میرفت و محیط صحیح و سالم میشد که آن وقت مجال برای همه اشخاص که دارای افکار هستند... هم پیدا بشود.»[134] درحرکت آفتاب آخرین عاشورا نیز که نقطه بلوغ گردش خون در شریان آرمان خورشیدی است هدف اصلی اقامه عدل بوده و یا من المظلومومن عبادک قیامهای شیعه نیز که در عصر امامت رخ نمود بر همین اصل استوار بود یکی از معروفترین قیامها شیعه قیام زید بن علی(ع) بود.[135] هدف قیام او را مورخان چنین نقل کردهاند «انا ندعو کم افی کتابالله و سنته نبیه صلیالله علیه و سلم و جهاد الظالمین و الدفع عن المستضعفین و اعطاء المحرومین و قسم هذا الفی بین اهله بالسواء»[136]
حسین بن علی بن حسن مثلث[137] معروف به صاحب فخ، که در سال 169 ه در روزگار هادی عباسی قیام کرد و به شهادت رسید، هدفش اجرای عدالت بود «ابایعکم علی کتابالله و سنته رسولالله صلیالله علیه و آله، و العدل فی الرعیته، و القسم بالسویه»[138]
ادریس بن عبدالله دائی صاحب فخ که موفق شد از دست هادی عباسی بگریزد و خود را بر دورترین نقطه جغرافیائی اسلام یعنی شمال آفریق– مراکش– برساند، و اساس اولین دولت شیعی را در تاریخ اسلام بنام ادریسیان یا ادارلله[139] بنیان نهد، به هنگام دعوت مردم مغربالاقصی، که عمده از بربرهای جدیدالاسلام بودند نیز چنین گفت «اعوکم الی کتابالله و سنته نبیه ولی العدل فی الرعیه و القسم بالسویه»
دیدگاه اجتماعی صاحبان این نهضتها، همه منطبق بر نظر جدشان امام علی بوده که قول ابو جعفر اسکافی «کان ممن قسم بالسویه و عدل فیالرعیه»[140]
امام امت نیز اساس حکومت اسلامی را احیای عدالت و سنتهای نبوی و علوی میدانستند و اهتمامشان به هر چه نزدیکتر شدن به این سنت اساسی بود.[141]
«ما میخواهیم اسلام را، لااقل حکومتش را به یک نحوی که به حکومت اسلام در صدر اسلام شباهت داشته باشد اجرا بکنیم»[142].
اسلام علوی، نه اسلامی که فقط در آثار و ابنیه، کاخهای مجلل شاهان و هنرهای زیبایش تصویر شده است. اسلامی که بسیاری از فرازهای تاریخیاش در پشت پرده امیال هواهای نفسانی تاریخنگاران مستور مانده، و بسیاری از آنچه اتفاق افتاده نوشته نشده است.
اسلامی که مبارزات عدالتخواهانه مردمش را، نه طغیان علیه حکومت که رسالت اصلی آنها میداند. اسلامی که اجرای احکام اسلامی و شریعت محمدی را در گرو اجرای عدالت میداند که «العدلحیاة الاحکام»[143].
مال و سرمایه در صورتی قوام جامعه است که در دست صالحان باشد. امام صادق میفرماید:
«ان من بقاء المسلمین و بقاءالاسلام، ان تصیر الاموال عن من یعرف فیها الحق و یصنع المعروف، و ان من فناء الاسلام و فناء المسلمین، ان تصیر الاموال فی ایدی من لا یعرف فیها الحق و لا یصنع المعروف» «مایه بقای مسلمانان و بقای اسلام، این است که اموال و ثروتها در نزد کسانی باشد که میدانند حق در کار مال و مالداری چیست، و همواره با آن اموال کار خیر میکنند. و مایه فنای اسلام و از بین رفتن مسلمانان این است که اموال در دست کسانی قرار گیرد که حق (تملک) را نمیدانند، و با آن کار خیر نمیکنند[144] و از سوی دیگر تعدیل در مال و سرمایه، اصل مسلم اعتقادی است. «اسلام تعدیل میخواهد، نه جلو سرمایه را میگیرد و نه میگذارد سرمایه آنطور بشود که یکی صد میلیارد دلار داشته باشدو برای سگش هم اتومبیل داشته باشد و شوفر داشته باشد و امثال ذالک و این یکی شب که میرود پیش بچههایش نان نداشته باشد.[145]
با این وجود در جامعه اسلامی، دیگر غنی مترف و مسرف وجود نخواهد داشت که پیامبر فرمود: «شرامتی الاغنیاء»[146] همین بحثی که امروز در جامعه اسلامی ما، تحت عنوان تهاجم فرهنگی و بروز مظاهر طاغوت مطرح است، به عقیده نگارنده ریشه در نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی دارد، آن را بر پیکر عظیم ماهوارههای خارجی یا بر گستره دشیهای فرهنگی و یا بر سر آنتنها، نباید جستجو کرد. آن را در داخل جامعه بیتوجه به پیشرفت خیرهکننده تکنولوژی ارتباطات میتوان یافت.
امام علی فرمود: «الرعیه لا یصلها الا العدل»[147] جامعه را چیزی جز اجرای عدالت اصلاح نمیکند مصیبت جامعه اسلامی، هرچه باشد، مهمتر از آن، زراندوزان مترف مسرف دلبسته به دنیاست که متأسفانه هم بر مالشان افزوده میشود و هم بر تعدادشان.[148]
در یک جامعه اسلامی چنانکه از یک سوی، بیشتر عدالت پیاده میشود که در آن وقت مردم بینیاز میشوند[149]، و از سوی دیگر اشرافیت کارگزاران حکومت به سادهزیستی مبدل شود، تهاجم فرهنگی رنگ میبازد. امام راحل«ره» فرمود: «مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد.»[150]
پیامبر«ص» به ابن مسعود فرمود: سیأتی من بعدی اقوام یاکلون طیبات الطعام و الوانها، و یرکبون الدواب و یتزینون بزینته المرأة لزوجها، ویتبرجون تبرج النساء و زیهم مثل زی الملوک الجبابره، هم منافقوا هذه الامة فی آخر الزمان... و یزخوفون المساجد، لیست همتهم الا الدنیا، عاکفون علیها معتمدون فیها....»[151]
فقیهان که در صف اول کارگزاران مملکتاند بایستی نگاهشان به فقه، همان «تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور»[152] و نگاهی تاریخی باشد. یعنی فقاهتشان و فقهشان منطبق بر واقعیتهای جامعه و با الهام از تاریخ اسلام باشد و به نص حضرت امام«ره» باور کنند که «زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند»[153]
برای فهم صحیح، گسترش و استواری دین خدا که اهتمام فقیهان است، عدالت اقتصادی و اجتماعی باید پیاده شود و مرز دو اسلامی که امام راحل مطرح فرمود یعنی اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی در همین راز نهفته است. در جامعه اسلامی مبتنی بر اسلام ناب محمدی، بدون عنایت به عدالت اجتماعی، تاکید بر ظواهر برخی از احکام– حتی قبله و نماز– سودی ندارد. در آن جامعه با حضور اغنیای مسرف که اشرار امت محمدی هستند، دم زدن از حقوق مستضعفان بیمعناست. در آن جامعه، عدالت و فقر ناسازگارند و حضور یکی دال بر عدم دیگری است زیرا «افضل قرة عین الولاة استقامة العدل فی البلاد»[154]، یعنی آنچه بیشتر دیده والیان بدان روشن است برقراری عدالت در شهرهاست. مدیران باید در تمام سطوح «من اهل البیوتات الصالحة و القدم فیالاسلام المتقدمة»[155] از خاندانهای پارسا که در مسلمانی (و اعتقاد به انقلاب اسلامی) قدمی بیشتر به سازماندهی اقتصادی است نه مالیات ستاندن و عوارض گرفتن،[156] در آن جامعه هم
مصادره اموال وجهه همت کارگزاران است، چرا که به قول «امام حسن عسگری(ع) اغنیاءهم یسرفون زاد الفقراء»[157] و هم مشاطره[158] اموال کارگزاران که پس از تصدی امور با برخی، چشمپوشیها و ناحقیها و یا اخذ هدایا! پشت خود را بستهاند[159]، مطلوب رئیس دولت است. شاید یکی از دلایل پیاده نشدن احکام خدا در جوامع اسلامی ترس از دشمنان باشد از تاریخ اسلام مثال و شاهد میآوردیم:
وقتی که دولت امویان اندلس در سال 422هـ منقرض شد و این منطقه وسیع و حساس جغرافیای اسلام در دست طوایف بربر و عرب افتاد و عصر ملوکالطوایف آغاز شد مورخان یکی از ویژگیهای این عصر را احساس حقارت مسلمانان در مقابل مسیحیان و ترس از آنها بر شمردهاند. این حزم اندلسی در «نقط العروس» چنین مینویسد: «میبینم که مسلمانان که از مسیحیان استمداد میکنند و به آنان امکان میدهند تا حرم مسلمانان را اسیر کنند و به بلاد خود برند گاه قطعهیی از خاک خود را به رغبت با ایشان میسپارند[160]... نتیجه این احساس حقارت و ترس از دشمنان تاریخی همانست که ابن حزم گزارش میدهد «مسلمانان در بعضی شهرهای شراب میفروشند.[161]
حضرت امام در جمع فقها و حقوقدانان شورای نگهبان فرمودند «ترسم از آن است که مبادا از حرفهای خارجی بترسیم و در پیاده کردن احکام خدا سستی کنیم»[162]...»
واقعیت این است که دشمنان انقلاب اسلامی اعم از مسیحیان و یهودیان تا گسترش آئین و اعتقادشان بر جهان اسلام دست از ما بر نمیدارند. این همان واقعیتی است «که خداوند به پیامبرش فرمود: «لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم».
در تایید این اصل قرآنی امام امت نیز در پیام تاریخی خود به مهاجرین جنگ تحمیلی چنین بیان داشت. «من باز میگویم همه مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان به خیال خام خودشان بیرون نبردند، آرام نخواهند نشست نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور»[163]
شاید این ترس و خوف از دشمن ریشه در زندگانی اشرافی و تجملپرستی داشته باشد همان گونه که ابن خلدون در نظریه فلسفی تاریخیش گفته است... رسوم تجملپرستی و مستغرق شدن در ناز و نعمت و تنپروری، شدت عصبیت را که وسیله غلبه یافتن است در هم میشکند و هرگاه عصبیت زایل گردد نیروی حمایت و دفاع قبیله نقصان میپذیرد... آن وقت ملتهای دیگر آنان را میبلعند و از میان میبرند»[164] والسلام
در تایید این اصل قرآنی امام امت نیز در پیام تاریخی خود به مهاجرین جنگ تحمیلی چنین بیان داشت. «من باز میگویم همه مسئولان نظام و مردم ایران باید بدانند که غرب و شرق تا شما را از هویت اسلامیتان به خیال خام خودشان بیرون نبردند، آرام نخواهند نشست نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شوید و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور»[163]
شاید این ترس و خوف از دشمن ریشه در زندگانی اشرافی و تجملپرستی داشته باشد همان گونه که ابن خلدون در نظریه فلسفی تاریخیش گفته است... رسوم تجملپرستی و مستغرق شدن در ناز و نعمت و تنپروری، شدت عصبیت را که وسیله غلبه یافتن است در هم میشکند و هرگاه عصبیت زایل گردد نیروی حمایت و دفاع قبیله نقصان میپذیرد... آن وقت ملتهای دیگر آنان را میبلعند و از میان میبرند»[164] والسلام