گرداب شهوت و گردباد شبهه ( هشدارهاى اجتماعى (5))
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
قال على (علیه السلام): «ایاک والوقوع فى الشبهات و الولوع بالشهوات فأنهما یقتادانک الى الوقوع فى الحرام و رکوب کثیر من الآثام ؛از فرو رفتن در شبههها دورى گزینید و از وابستگى و اسارت شهوتها بپرهیزید، زیرا این دو شما را به گرفتار شدن در گناه و ارتکاب معاصى مىکشانند.»(1) در این بیان نورانى امام على(ع) به دو هشدار بزرگ اشاره مىکند که هم اندیشه سوزند و هم جامعه سوز. یکى شبهه و دیگرى شهوت. "شبهه" فضاى فکر و اندیشه و تفکر آدمى را مه آلود مىکند و حق و باطل را بر او مشتبه مىنماید و بنیادهاى استوار فکرى و عقیدتى او را متزلزل و سست مىسازد. به همین جهت اسلام به "وقوف" و توقف در هنگام شبهه و شبهه آفرینها دستور داده و از "وقوع" و فرو رفتن نهى کرده و اعلام خطر نموده است.
شبهه گردبادى را مانند است که انسان را با خود مىبرد و او را در وادى و فضاى تاریک و نامعلومى رها مىسازد. همواره شبهه سازان شیطان صفت در برابر اندیشه و عقیده حق باوران سرعتگیر و دست انداز آفریدهاند تا حرکت شتابان آنان را کند سازند و شاید بتوانند در این میان و در این فرصت طعمهاى را به چنگ آرند و رهزن انسانهاى به راه افتاده شوند. وظیفه هر مسلمانى آن است که در فضاى شبهه به پناهگاههاى مطمئن و استوار پناهنده شود و با رجوع به آگاهان و عالمان خود را از خطر لغزش و سقوط نجات دهد و به سلاح "یقین" مسلح گردد. على(ع) در این زمینه مىفرماید: «انما سمیت الشبهة شبهة لأنها تشبه الحق فاما اولیاء اللّه فضیائهم فیها الیقین، ودلیلهم سمت الهدى، و اما اعداء اللّه فدعاؤهم فیها الضّلال، و دلیلهم العمى، فما ینجو من الموت من خافه، ولا یعطى البقاء من احبّه»(2) "شبهه" را از این رو شبهه نام نهادهاند که شباهت به حق دارد اما براى دوستان خدا نورى که آنان را در تاریکیهاى شبهه راهنمایى کند."یقین آنها" است و راهنماى آنها مسیر هدایت است ولى دشمنان خدا گمراهیشان آنها را به شبهات دعوت مىکند و راهنماى آنها کورى باطن است، آن کس که از مرگ بترسد هرگز به خاطر این ترس، از مرگ نجات نمىیابد، همانطور که هر کس مرگ را دوست دارد براى همیشه در این جهان باقى نخواهد ماند. گرداب شهوات راغب واژه شناس خبره در معناى شهوت گفته است: شهوت، کشش نفس به سمت و سوى چیزى است که آن را مىخواهد و این بر دو گونه است: 1- کشش راستین 2- کشش دروغین شهوت و کشش مثبت همان خواست ضرورى و طبیعى است که در وجود آدمى به ودیعت نهاده شده است (مانند شهوت طعام به هنگام گرسنگى، خواستن آب به هنگام تشنگى و خواستههایى از قبیل زن دوستى، فرزندخواهى و...) و اما کشش و شهوت دروغین و منفى آن است که انسان به چیزهایى عشق و علاقه داشته باشد و به سوى چیزهایى کشیده شود که نیاز ضرورى بدن و ساختار وجودى او نیست.(3) و در حوزه لهو و لعب و عیاشى قرار دارد. در بین شهوت، شهوت جنسى از همه بیشتر خودنمایى مىکند و به گفته روانکاوان: «غریزه جنسى از نیرومندترین غرایز انسان است، تاریخ معاصر و گذشته نیز تأیید مىکند که سرچشمه بسیارى از حوادث اجتماعى طوفانهاى ناشى از این غریزه بوده است.»(4) در قرآن کریم هم نسبت به این گونه شهوتها هشدار داده شده و خداوند مردم را از آنها نهى کرده است.
البته باید دانست که آنچه در اسلام نسبت به آن نکوهش شده و از انجام آن به شدّت نهى شده است «شهوت پرستى» است نه صرف علاقه به زن و فرزند و مال و ثروت و مانند آن، زیرا شریعت الهى هیچگاه بر خلاف قانون خلقت و آفرینش فرمان نمىدهد، آنچه در شریعت اسلامى از آن نکوهش و مذمت شده آن است که انسان از مرز اعتدال خارج شود و به افراط و یا تفریط گرفتار گردد. به برخى از آیات قرآن در این زمینه اشاره مىکنیم: «زیّن للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذّهب و الفضة و الخیل المسومة و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا و اللّه عنده حسن المآب».(5) محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن آزمایش و تربیت شوند ولى) اینها در صورتى که هدف نهایى آدمى را تشکیل دهند، سرمایه زندگى پست (مادى) است، و سرانجام نیک (و زندگى جاویدان) نزد خداست. گرچه ظاهر آیه شریفه شامل هوسهاى شیطانى و علاقههاى الهى و فطرى هر دو مىشود، اما قول درست قرآن است که بگوئیم: زینت دهنده این امور خداوند است که از طریق دستگاه آفرینش در نهاد و خلقت آدمى عشق و علاقه این امور را قرار داده تا آنان این سرمایهها را در مسیر خوشبختى و سعادت و سازندگى خویش به کار گیرند، البته گروهى از انسانها این سرمایهها را در مسیر نادرست و ضد تکاملى به کار مىگیرند و با دست خویش خود را در گرداب مادیات و شهوات جنسى گرفتار مىسازند و هرچه جلوتر مىروند در این باتلاق بیشتر فرو رفته و هنگامى به خود مىآیند که کار از کار گذشته و راه برگشت برایشان سخت و دشوار و گاه غیر ممکن مىشود. از این رو در جاى دیگرى از قرآن از آنهایى که استفاده بهینه و درست را از این غرایز و نعمتهاى خدادادى نکردهاند به عنوان «پیروان شهوتها و یا شهوت پرستان» یاد کرده است: «و یرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما»(6) اما آنها که پیرو شهواتند مىخواهند شما به کلى منحرف شوید.
شهوت پرستانى که در امواج گناهان غرق شدهاند و گرفتار بىبند و بارى همراه با آلودگى و نکبت و پستى شدهاند از مسیر خلقت دور افتاده و در پرتگاه و بیراهه گرفتار گردیدهاند. این گونه کسان به انواع جنایات جنسى مبتلا شده و جامعه انسانى را نیز ناامن و ناگوار ساختهاند. هشدارهاى پیشوایان معصوم(ع) پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و دست پروردگان مکتب آنان نسبت به این خطر اجتماعى و آفت و آسیب بزرگ بشرى هشدارها دادهاند و در کنار آن به راهکارهاى هدایتى و مثبت نیز اشاره نمودهاند که به برخى از آنها در این نوشتار اشاره خواهیم کرد. درگیرى عقل و نفس همواره بین عقل و نفس آدمى درگیرى و جدال و کشمکش وجود داشته و دارد. در این میدان جنگ، گاهى عقل غالب است و نفس مغلوب و گاهى به عکس، آن گاه که عقل اسیر نفس گردد و بعد حیوانى آدمى بر بعد عقلانى او غلبه کند انسان دچار خسارت و تباهى بزرگ مىگردد و شکست همراه با رسوایى و ذلت نصیب او شده است. اما اگر عقل بر نفس و هوا و هوس و شهوت غلبه کند گامى بزرگ در مسیر کمال و تکامل بشرى برداشته شده و این چنین انسانى به عنوان "مجاهد" در صحنه پیکار جهاد اکبر شناخته مىشود. على(ع) مىفرماید: «کم من عقل اسیر تحت هوى امیر»(7) چه بسا عقلى که اسیر گردیده و چه بسا هوسى که امیر شده است. و نیز مىفرماید: «قد احرقت الشهوات عقله و اماتت قلبه و اولهت علیها نفسه».(8) تمایلات نفسانى و شهوات، خرمن عقل وى را آتش زده و دلش را میراندهاند و او را واله و شیفته نفس خود کردهاند. و نیز فرمود: «من لم یملک شهوته لم یملک عقله.»(9) آن کس که مالک شهوت خود نباشد مالک عقل خویش نیز نخواهد بود. سقوط انسانیت انسان اگر بر اثر پیروى از شهوات از بزرگراه هدایت دور شود و در وادى وحشتناکى قرار گیرد که بیرون آمدن از آن به آسانى امکانپذیر نیست. على(ع) فرمود: «غلبة الشهوة تبطل العصمة و تورد الهلک».(10) پیروزى شهوت مصونیت فطرى و اخلاقى را از انسان مىگیرد و او را به وادى هلاکت مىکشاند. و یا فرمود: «من تسرّع الى الشهوات تسرّع الیه الآفات.»(11)
آن که با سرعت به سوى شهوات گام بردارد آفت به سرعت به سوى او مىآید. در فرهنگ دینى هشدارهاى شدید و بازدارندهاى در این زمینه به چشم مىخورد که توجه به آن سالک و عابد و عبد را از خواب غفلت و گرداب شهوت بیدار مىسازد امیربیان مولاى متقیان مىفرماید: «ایاکم و تحکم الشهوات علیکم...»(12) مبادا که شهوتها بر شما حاکم شوند (و شما را محکوم و مغلوب سازند.) و نیز مىفرماید: «ایاکم و غلبة الشهوات على قلوبکم...»(13) مواظب باشید (سیل) شهوتها (و لشکر خواستهها، خانه دلهایتان را تسخیر نکند) و بر شما غالب نشود. شهوتهاى گوناگون، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت قدرت و ثروت، شهوت جنسى هر کدام لشکرى خطرناک است که اگر به دژ مستحکم دل و جان آدمى راه پیدا کنند حقیقت و هویت آدمى را دگرگون مىسازند و از این موجودى که مىتواند به (اعلى علیین) گام بگذارد، موجودى پست و پلشت و ساقط شده در (اسفل سافلین) مىسازند خلوت دل نیست جاى صحبت اغیار دیو چو بیرون رود فرشته درآید دل جایگاه یار است، حرم امن الهى است، اگر شهوتها بر این جایگاه حمله ورشوند جاى فرشته وجود آدمى را دیو نفس مىگیرد و آدمى پستتر از حیوان مىشود. امکان لغزش براى همه طبقات جامعه وجود دارد هیچکس نمىتواند اطمینان داشته باشد که در زندگى بىلغزش به پیش خواهد رفت، غیر از معصومان همه در معرض لغزیدن و سقوط و تهاجم شیطانها هستند همه باید خود را بیابند، خود را رَصَد کنند تا در دام هوا و هوسها و شهوتها گرفتار نشوند. مقام معظم رهبرى در این زمینه سخنان راهگشا و هشدار دهندهاى دارند که به بخشى از آن اشاره مىکنیم: «گمان مصونیت را مطلقا در خودمان نباید راه بدهیم، یعنى هیچ کس نباید بگوید وضع ما که روشن است و مثلا در خط صحیح و در خط دین و خدا داریم حرکت مىکنیم و منحرف نمىشویم، نه چنین چیزى نیست. امکان لغزش و انحراف از خط مستقیم براى همه هست و همه هم وسیله اجتناب از این انحراف را دارند، یعنى این طور نیست که یک سرنوشت قطعى و حتمى وجود داشته باشد تا ما بگوییم هر کس در این راه حرکت مىکند ناگزیر باید لغزش پیدا کند، نه انسان مىتواند بدون لغزش و انحراف راه را ادامه دهد.اما مصونیت از انحراف هم تضمینى نیست... وسیله عدم انحراف و پرهیز از انحراف چیست؟
مراقبت از خود، باید مراقب بود، اگر از خود مراقبت کنیم منحرف نمىشویم، اگر از خود مراقبت نکنیم یا از ناحیه سستى و ضعف در پایهها و مبانى عقیدتى، انحراف به انسان روى مىآورد یا از ناحیه شهوات به انسان روى مىآورد حتى کسانى که پایهها و مبانى آنها محکم است، شهوات نفسانى برنگاه و بینش عقلى درست نسبت به خط و راه و هدف، غلبه مىیابد و انسان را منحرف مىکند که ما مواردش را دیدیم.» در این خصوص چند آیه در قرآن هست، اما این آیه که در مورد قضیه احد است خیلى انسان را تکان مىدهد، مىفرماید: «ان الذین تولوا منکم یوم التقى الجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ماکسبوا.»(14) یعنى کسانى که در ماجراى احد، دچار لغزش خسارتبار شدند و از میدان جنگ روبر گرداندند و این همه خسارت بر نیروى نو رسته اسلام و حکومت اسلامى وارد شد، علتش (ببعض ماکسبوا) بود، کارهایى بود که قبلاً سرخود آورده بودند. دل دادن به شهوات و هواهاى نفسانى، اثرش را این طور جاها ظاهر مىکند. آیه شریفه دیگرى مىفرماید: به اینها گفته شد انفاق کنید، ولى به تعهد خود عمل نکردند لذا انفاق بر قلب آنها مسلط شد: «فأعقبهم نفاقافى قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوا اللّه ما وعدوه»(15)
یعنى وقتى انسان نسبت به تعهدى که با خداى خود دارد، بىتوجهى نشان داد و خلف وعده کرد، نفاق بر قلب او مسلط مىشود، بنابراین اگر ما بىتوجهى کنیم و تن به شهوات و هواها بسپاریم ایمان مغلوب و عقل مغلوب مىشود و هوا و هوس غالب.»(16) صعود و پرواز انسانیت طیران مرغ دیدى تو ز پایبند شهوت بدر آى تا ببینى طیران آدمیت بسیارند کسانى که بر اثر پیروى از دستورات خداى علیم حکیم و آموزههاى پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم(ع) از دام و دانه گریختند و همه تعلقات مادى و شهوانى را از خود دور ساختند و سبکبار و سبکبال در آسمان فضایل انسانى به پرواز درآمدند و به معناى واقعى به آزادى و آزادگى دست یافتند. على(ع) مىفرماید: «من ترک الشهوات کان حراً»(17) آن که از شهوت بگذرد آزاده است. البته شرط رسیدن به این آزادى و آزادگى آن است که انسان اولاً معرفت شایسته نسبت به خدا پیدا کند و ثانیاً خود را به راهنمایان امین و ره طى کرده بسپارد و مرشد و مربى پخته و دلسوخته جستجو کند تا در پرتو هدایتهاى آنها ره بپیماید و به سوى مقصود و مقصد آهنگ حرکت کند. طى این مرحله بى همرهى خضر مکن ظلمات است به ترس از خطر گمراهى امام خمینى (ره) آن انسان حکیم خودساخته و از خود عبور کرده در کتاب شریف «چهل حدیث» مىنویسد:
«بندگى خدا گوهر گرانبهایى است که باطن آن آزادى در ربوبیت است به واسطه عبودیت حق و توجه به نقطه واحده مرکز به وانفسا و تمام قوا و سلطنتها در تحت سلطنت مطلقه الهیه، چنان حالتى در قلب پیدا مىشود که قهر و سلطنت بر همه عوالم کند و از براى روح حالت عظمت و رفعتى پیدا شود که جز در پیشگاه ربوبیت و آنها که اطاعت آنها اطاعت ذات مقدس حق است سر به طاعت احدى ننهد. ... اى بسا قدرتمندان و داراى سلطنتهاى ظاهره که از حریت و آزادى نفس و بزرگوارى و بزرگمنشى بویى نبرده و بنده ذلیل و عبد مطیع نفس و هوى هستند... سلسلههاى پیچ در پیچ شهوات و هواها را پاره کن و کُندِ قلب را بشکن و از اسارت بیرون بیا و در این عالم آزادانه زیست کن تا در آن عالم آزاد باشى و گرنه صورت این اسارت را در آنجا حاضر خواهى دید... انسان عاقل رئوف به حال خود باید به هر وسیلهاى که شده خود را از این اسارت خارج کند و تافرصت دارد و قواى او سالم است و حیات و صحت وجوانى برقرار است و قوا به کلى مسخر نشده، در مقابل آن قیام کند.» و در ادامه تازیانه سلوک را این گونه مىنوازد: «اى عزیز، با آن که این عالم دار جزانیست و محل بروز سلطنت حق نیست و زندان مؤمن است. اگر تو از اسارت نفس بیرون ایى و به عبودیت حق گردن نهى و دل را موحد کنى و زنگار دوبینى را از آیینه روح بزدایى و قلب را به نقطه مرکز به کمال مطلق متوجه کنى. در همین عالم آثار آن را به عیان مىیابى، چنان وسعتى در قلبت حاصل مىشود که محل ظهور سلطنت تامه الهیه شود واز تمام عوالم، فسحت وسعه آن بیشتر گردد: لایسعنى ارضى و لاسمائى بل یسعنى قلب عبدى المؤمن.»(18) از آنچه در این فصل از نوشتار آوردیم معلوم شد که:خطر شبهات فکرى و شهوات جنسى در زندگى فردى و اجتماعى خطر و آسیبى جدى و عمومى است، اگر خانوادهها و محیط اجتماعى مصونیت پیدا نکنند و پیشگیرى ننمایند، دود این آتشها دیر یا زود به چشمان خواهد رفت، این دو آفت و خطر آن اندازه ویرانگر است که على(ع) با شگفتى از آن یاد کرده و مىفرماید: «فیاعجبا و مالى لااعجب من خطأ هذه الفرق على اختلاف محجها فى دینها لایقتصون اثر نبى ولایقتدون بعمل رضى، ولایؤمنون بغیب(19) و لا یعفّون عن عیب، یعملون فى الشبهات و یسیرون فى الشهوات...» شگفتانگیز است! و چرا در شگفت نباشم از اشتباه امت اسلامى و گروههاى پراکنده با این دلائل مختلفى که بر مذهب خود دارند، نه گام جاى گام پیغمبرى مىنهند، و نه از عمل وصى پیغمبرى پیروى مىکنند، نه به غیب ایمان مىآورند. و نه خود را از عیب برکنار مىدارند. به "شبهات" عمل مىکنند و در گرداب "شهوات" غوطهورند. این هشدار همراه با تعجب و شگفتى امروز هم در جامعه دینى و اسلامى ما وجود دارد، مسلمانان با این پشتوانه فکرى، فرهنگى و معنوى که دارند، در عمل به گونهاى زندگى مىکنند و عمل مىنمایند که گویى به هیچ دین و آیینى پایبند نیستند چهره بازار و اداره و کارگاه و کارخانه اسلام راستین را نشان نمىدهد دشمن در استحاله فرهنگى جامعه ما پیشرفت کرده و بسیارى از ماها در خواب غفلت بسر مىبریم.
شهوت پرستى بستر تهاجم فرهنگى استکبار جهانى در جریان تهاجم فرهنگى نخست بستر سازى و فضاسازى مىکند آن گاه به آمال و آرزوهاى ننگین و انسانسوز خود مىرسد یکى از زمینههاى تهاجم فرهنگى، به راه انداختن جریان ابتذال جنسى و گسترش سکس و مسائل مربوط به غریزه جنسى است. سردمداران جریان استکبار جهانى براى گسترش سلطه خود بر کشورهاى دیگر، به ویژه کشورهاى مسلمان زیر ساختهاى عقیدتى و اخلاقى را سست و متزلزل مىسازند آنگاه به لشکر خود دستور حمله و تهاجم مىدهند. جریان اندلس نمونه بارزى از این سیاست شیطانى آنان است غیرتها را غارت کردن یکى از برنامههاى اصلى و اساسى آنهاست. اگر مسؤولان و رهبران جامعه دینى در برابر سیل سیاستهاى ضد اخلاقى و ضد انسانى مستکبران برنامهریزى عاقلانه و عالمانه نداشته باشند این سیل بنیاد ارزشهاى دینى را سست و خسارتهاى جبران ناپذیرى به دنبال خواهد داشت.
پىنوشتها:
1. غررالحکم و دررالکلم، آمدى، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 314. 2. نهج البلاغه، خ 28. 3. مفردات راغب، واژه "شها". 4. تفسیر نمونه، ج 2، ص 523. 5. سوره آل عمران، آیه 14. 6. سوره نساء،آیه 25. 7. نهج البلاغه، حکمت 211. 8. غررالحکم، ج 4، 487. 9. همان، ج 5، ص 416. 10. همان، ج 4،ص 383. 11. همان، ج 5، ص 327. 12. همان، ج 2، ص 324. 13. همان، ج 2، ص 326. 14. سوره آل عمران، آیه 155. 15. سوره توبه، آیه 77. 16. سخنرانى در جمع دولتمردان، 17/7/84. 17. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 20، ص . 18. چهل حدیث چاپ مؤسسه آثار، ص 258 - 256. 19. نهج البلاغه، خطبه 88.
شبهه گردبادى را مانند است که انسان را با خود مىبرد و او را در وادى و فضاى تاریک و نامعلومى رها مىسازد. همواره شبهه سازان شیطان صفت در برابر اندیشه و عقیده حق باوران سرعتگیر و دست انداز آفریدهاند تا حرکت شتابان آنان را کند سازند و شاید بتوانند در این میان و در این فرصت طعمهاى را به چنگ آرند و رهزن انسانهاى به راه افتاده شوند. وظیفه هر مسلمانى آن است که در فضاى شبهه به پناهگاههاى مطمئن و استوار پناهنده شود و با رجوع به آگاهان و عالمان خود را از خطر لغزش و سقوط نجات دهد و به سلاح "یقین" مسلح گردد. على(ع) در این زمینه مىفرماید: «انما سمیت الشبهة شبهة لأنها تشبه الحق فاما اولیاء اللّه فضیائهم فیها الیقین، ودلیلهم سمت الهدى، و اما اعداء اللّه فدعاؤهم فیها الضّلال، و دلیلهم العمى، فما ینجو من الموت من خافه، ولا یعطى البقاء من احبّه»(2) "شبهه" را از این رو شبهه نام نهادهاند که شباهت به حق دارد اما براى دوستان خدا نورى که آنان را در تاریکیهاى شبهه راهنمایى کند."یقین آنها" است و راهنماى آنها مسیر هدایت است ولى دشمنان خدا گمراهیشان آنها را به شبهات دعوت مىکند و راهنماى آنها کورى باطن است، آن کس که از مرگ بترسد هرگز به خاطر این ترس، از مرگ نجات نمىیابد، همانطور که هر کس مرگ را دوست دارد براى همیشه در این جهان باقى نخواهد ماند. گرداب شهوات راغب واژه شناس خبره در معناى شهوت گفته است: شهوت، کشش نفس به سمت و سوى چیزى است که آن را مىخواهد و این بر دو گونه است: 1- کشش راستین 2- کشش دروغین شهوت و کشش مثبت همان خواست ضرورى و طبیعى است که در وجود آدمى به ودیعت نهاده شده است (مانند شهوت طعام به هنگام گرسنگى، خواستن آب به هنگام تشنگى و خواستههایى از قبیل زن دوستى، فرزندخواهى و...) و اما کشش و شهوت دروغین و منفى آن است که انسان به چیزهایى عشق و علاقه داشته باشد و به سوى چیزهایى کشیده شود که نیاز ضرورى بدن و ساختار وجودى او نیست.(3) و در حوزه لهو و لعب و عیاشى قرار دارد. در بین شهوت، شهوت جنسى از همه بیشتر خودنمایى مىکند و به گفته روانکاوان: «غریزه جنسى از نیرومندترین غرایز انسان است، تاریخ معاصر و گذشته نیز تأیید مىکند که سرچشمه بسیارى از حوادث اجتماعى طوفانهاى ناشى از این غریزه بوده است.»(4) در قرآن کریم هم نسبت به این گونه شهوتها هشدار داده شده و خداوند مردم را از آنها نهى کرده است.
البته باید دانست که آنچه در اسلام نسبت به آن نکوهش شده و از انجام آن به شدّت نهى شده است «شهوت پرستى» است نه صرف علاقه به زن و فرزند و مال و ثروت و مانند آن، زیرا شریعت الهى هیچگاه بر خلاف قانون خلقت و آفرینش فرمان نمىدهد، آنچه در شریعت اسلامى از آن نکوهش و مذمت شده آن است که انسان از مرز اعتدال خارج شود و به افراط و یا تفریط گرفتار گردد. به برخى از آیات قرآن در این زمینه اشاره مىکنیم: «زیّن للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذّهب و الفضة و الخیل المسومة و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا و اللّه عنده حسن المآب».(5) محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن آزمایش و تربیت شوند ولى) اینها در صورتى که هدف نهایى آدمى را تشکیل دهند، سرمایه زندگى پست (مادى) است، و سرانجام نیک (و زندگى جاویدان) نزد خداست. گرچه ظاهر آیه شریفه شامل هوسهاى شیطانى و علاقههاى الهى و فطرى هر دو مىشود، اما قول درست قرآن است که بگوئیم: زینت دهنده این امور خداوند است که از طریق دستگاه آفرینش در نهاد و خلقت آدمى عشق و علاقه این امور را قرار داده تا آنان این سرمایهها را در مسیر خوشبختى و سعادت و سازندگى خویش به کار گیرند، البته گروهى از انسانها این سرمایهها را در مسیر نادرست و ضد تکاملى به کار مىگیرند و با دست خویش خود را در گرداب مادیات و شهوات جنسى گرفتار مىسازند و هرچه جلوتر مىروند در این باتلاق بیشتر فرو رفته و هنگامى به خود مىآیند که کار از کار گذشته و راه برگشت برایشان سخت و دشوار و گاه غیر ممکن مىشود. از این رو در جاى دیگرى از قرآن از آنهایى که استفاده بهینه و درست را از این غرایز و نعمتهاى خدادادى نکردهاند به عنوان «پیروان شهوتها و یا شهوت پرستان» یاد کرده است: «و یرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما»(6) اما آنها که پیرو شهواتند مىخواهند شما به کلى منحرف شوید.
شهوت پرستانى که در امواج گناهان غرق شدهاند و گرفتار بىبند و بارى همراه با آلودگى و نکبت و پستى شدهاند از مسیر خلقت دور افتاده و در پرتگاه و بیراهه گرفتار گردیدهاند. این گونه کسان به انواع جنایات جنسى مبتلا شده و جامعه انسانى را نیز ناامن و ناگوار ساختهاند. هشدارهاى پیشوایان معصوم(ع) پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و دست پروردگان مکتب آنان نسبت به این خطر اجتماعى و آفت و آسیب بزرگ بشرى هشدارها دادهاند و در کنار آن به راهکارهاى هدایتى و مثبت نیز اشاره نمودهاند که به برخى از آنها در این نوشتار اشاره خواهیم کرد. درگیرى عقل و نفس همواره بین عقل و نفس آدمى درگیرى و جدال و کشمکش وجود داشته و دارد. در این میدان جنگ، گاهى عقل غالب است و نفس مغلوب و گاهى به عکس، آن گاه که عقل اسیر نفس گردد و بعد حیوانى آدمى بر بعد عقلانى او غلبه کند انسان دچار خسارت و تباهى بزرگ مىگردد و شکست همراه با رسوایى و ذلت نصیب او شده است. اما اگر عقل بر نفس و هوا و هوس و شهوت غلبه کند گامى بزرگ در مسیر کمال و تکامل بشرى برداشته شده و این چنین انسانى به عنوان "مجاهد" در صحنه پیکار جهاد اکبر شناخته مىشود. على(ع) مىفرماید: «کم من عقل اسیر تحت هوى امیر»(7) چه بسا عقلى که اسیر گردیده و چه بسا هوسى که امیر شده است. و نیز مىفرماید: «قد احرقت الشهوات عقله و اماتت قلبه و اولهت علیها نفسه».(8) تمایلات نفسانى و شهوات، خرمن عقل وى را آتش زده و دلش را میراندهاند و او را واله و شیفته نفس خود کردهاند. و نیز فرمود: «من لم یملک شهوته لم یملک عقله.»(9) آن کس که مالک شهوت خود نباشد مالک عقل خویش نیز نخواهد بود. سقوط انسانیت انسان اگر بر اثر پیروى از شهوات از بزرگراه هدایت دور شود و در وادى وحشتناکى قرار گیرد که بیرون آمدن از آن به آسانى امکانپذیر نیست. على(ع) فرمود: «غلبة الشهوة تبطل العصمة و تورد الهلک».(10) پیروزى شهوت مصونیت فطرى و اخلاقى را از انسان مىگیرد و او را به وادى هلاکت مىکشاند. و یا فرمود: «من تسرّع الى الشهوات تسرّع الیه الآفات.»(11)
آن که با سرعت به سوى شهوات گام بردارد آفت به سرعت به سوى او مىآید. در فرهنگ دینى هشدارهاى شدید و بازدارندهاى در این زمینه به چشم مىخورد که توجه به آن سالک و عابد و عبد را از خواب غفلت و گرداب شهوت بیدار مىسازد امیربیان مولاى متقیان مىفرماید: «ایاکم و تحکم الشهوات علیکم...»(12) مبادا که شهوتها بر شما حاکم شوند (و شما را محکوم و مغلوب سازند.) و نیز مىفرماید: «ایاکم و غلبة الشهوات على قلوبکم...»(13) مواظب باشید (سیل) شهوتها (و لشکر خواستهها، خانه دلهایتان را تسخیر نکند) و بر شما غالب نشود. شهوتهاى گوناگون، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت قدرت و ثروت، شهوت جنسى هر کدام لشکرى خطرناک است که اگر به دژ مستحکم دل و جان آدمى راه پیدا کنند حقیقت و هویت آدمى را دگرگون مىسازند و از این موجودى که مىتواند به (اعلى علیین) گام بگذارد، موجودى پست و پلشت و ساقط شده در (اسفل سافلین) مىسازند خلوت دل نیست جاى صحبت اغیار دیو چو بیرون رود فرشته درآید دل جایگاه یار است، حرم امن الهى است، اگر شهوتها بر این جایگاه حمله ورشوند جاى فرشته وجود آدمى را دیو نفس مىگیرد و آدمى پستتر از حیوان مىشود. امکان لغزش براى همه طبقات جامعه وجود دارد هیچکس نمىتواند اطمینان داشته باشد که در زندگى بىلغزش به پیش خواهد رفت، غیر از معصومان همه در معرض لغزیدن و سقوط و تهاجم شیطانها هستند همه باید خود را بیابند، خود را رَصَد کنند تا در دام هوا و هوسها و شهوتها گرفتار نشوند. مقام معظم رهبرى در این زمینه سخنان راهگشا و هشدار دهندهاى دارند که به بخشى از آن اشاره مىکنیم: «گمان مصونیت را مطلقا در خودمان نباید راه بدهیم، یعنى هیچ کس نباید بگوید وضع ما که روشن است و مثلا در خط صحیح و در خط دین و خدا داریم حرکت مىکنیم و منحرف نمىشویم، نه چنین چیزى نیست. امکان لغزش و انحراف از خط مستقیم براى همه هست و همه هم وسیله اجتناب از این انحراف را دارند، یعنى این طور نیست که یک سرنوشت قطعى و حتمى وجود داشته باشد تا ما بگوییم هر کس در این راه حرکت مىکند ناگزیر باید لغزش پیدا کند، نه انسان مىتواند بدون لغزش و انحراف راه را ادامه دهد.اما مصونیت از انحراف هم تضمینى نیست... وسیله عدم انحراف و پرهیز از انحراف چیست؟
مراقبت از خود، باید مراقب بود، اگر از خود مراقبت کنیم منحرف نمىشویم، اگر از خود مراقبت نکنیم یا از ناحیه سستى و ضعف در پایهها و مبانى عقیدتى، انحراف به انسان روى مىآورد یا از ناحیه شهوات به انسان روى مىآورد حتى کسانى که پایهها و مبانى آنها محکم است، شهوات نفسانى برنگاه و بینش عقلى درست نسبت به خط و راه و هدف، غلبه مىیابد و انسان را منحرف مىکند که ما مواردش را دیدیم.» در این خصوص چند آیه در قرآن هست، اما این آیه که در مورد قضیه احد است خیلى انسان را تکان مىدهد، مىفرماید: «ان الذین تولوا منکم یوم التقى الجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ماکسبوا.»(14) یعنى کسانى که در ماجراى احد، دچار لغزش خسارتبار شدند و از میدان جنگ روبر گرداندند و این همه خسارت بر نیروى نو رسته اسلام و حکومت اسلامى وارد شد، علتش (ببعض ماکسبوا) بود، کارهایى بود که قبلاً سرخود آورده بودند. دل دادن به شهوات و هواهاى نفسانى، اثرش را این طور جاها ظاهر مىکند. آیه شریفه دیگرى مىفرماید: به اینها گفته شد انفاق کنید، ولى به تعهد خود عمل نکردند لذا انفاق بر قلب آنها مسلط شد: «فأعقبهم نفاقافى قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوا اللّه ما وعدوه»(15)
یعنى وقتى انسان نسبت به تعهدى که با خداى خود دارد، بىتوجهى نشان داد و خلف وعده کرد، نفاق بر قلب او مسلط مىشود، بنابراین اگر ما بىتوجهى کنیم و تن به شهوات و هواها بسپاریم ایمان مغلوب و عقل مغلوب مىشود و هوا و هوس غالب.»(16) صعود و پرواز انسانیت طیران مرغ دیدى تو ز پایبند شهوت بدر آى تا ببینى طیران آدمیت بسیارند کسانى که بر اثر پیروى از دستورات خداى علیم حکیم و آموزههاى پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم(ع) از دام و دانه گریختند و همه تعلقات مادى و شهوانى را از خود دور ساختند و سبکبار و سبکبال در آسمان فضایل انسانى به پرواز درآمدند و به معناى واقعى به آزادى و آزادگى دست یافتند. على(ع) مىفرماید: «من ترک الشهوات کان حراً»(17) آن که از شهوت بگذرد آزاده است. البته شرط رسیدن به این آزادى و آزادگى آن است که انسان اولاً معرفت شایسته نسبت به خدا پیدا کند و ثانیاً خود را به راهنمایان امین و ره طى کرده بسپارد و مرشد و مربى پخته و دلسوخته جستجو کند تا در پرتو هدایتهاى آنها ره بپیماید و به سوى مقصود و مقصد آهنگ حرکت کند. طى این مرحله بى همرهى خضر مکن ظلمات است به ترس از خطر گمراهى امام خمینى (ره) آن انسان حکیم خودساخته و از خود عبور کرده در کتاب شریف «چهل حدیث» مىنویسد:
«بندگى خدا گوهر گرانبهایى است که باطن آن آزادى در ربوبیت است به واسطه عبودیت حق و توجه به نقطه واحده مرکز به وانفسا و تمام قوا و سلطنتها در تحت سلطنت مطلقه الهیه، چنان حالتى در قلب پیدا مىشود که قهر و سلطنت بر همه عوالم کند و از براى روح حالت عظمت و رفعتى پیدا شود که جز در پیشگاه ربوبیت و آنها که اطاعت آنها اطاعت ذات مقدس حق است سر به طاعت احدى ننهد. ... اى بسا قدرتمندان و داراى سلطنتهاى ظاهره که از حریت و آزادى نفس و بزرگوارى و بزرگمنشى بویى نبرده و بنده ذلیل و عبد مطیع نفس و هوى هستند... سلسلههاى پیچ در پیچ شهوات و هواها را پاره کن و کُندِ قلب را بشکن و از اسارت بیرون بیا و در این عالم آزادانه زیست کن تا در آن عالم آزاد باشى و گرنه صورت این اسارت را در آنجا حاضر خواهى دید... انسان عاقل رئوف به حال خود باید به هر وسیلهاى که شده خود را از این اسارت خارج کند و تافرصت دارد و قواى او سالم است و حیات و صحت وجوانى برقرار است و قوا به کلى مسخر نشده، در مقابل آن قیام کند.» و در ادامه تازیانه سلوک را این گونه مىنوازد: «اى عزیز، با آن که این عالم دار جزانیست و محل بروز سلطنت حق نیست و زندان مؤمن است. اگر تو از اسارت نفس بیرون ایى و به عبودیت حق گردن نهى و دل را موحد کنى و زنگار دوبینى را از آیینه روح بزدایى و قلب را به نقطه مرکز به کمال مطلق متوجه کنى. در همین عالم آثار آن را به عیان مىیابى، چنان وسعتى در قلبت حاصل مىشود که محل ظهور سلطنت تامه الهیه شود واز تمام عوالم، فسحت وسعه آن بیشتر گردد: لایسعنى ارضى و لاسمائى بل یسعنى قلب عبدى المؤمن.»(18) از آنچه در این فصل از نوشتار آوردیم معلوم شد که:خطر شبهات فکرى و شهوات جنسى در زندگى فردى و اجتماعى خطر و آسیبى جدى و عمومى است، اگر خانوادهها و محیط اجتماعى مصونیت پیدا نکنند و پیشگیرى ننمایند، دود این آتشها دیر یا زود به چشمان خواهد رفت، این دو آفت و خطر آن اندازه ویرانگر است که على(ع) با شگفتى از آن یاد کرده و مىفرماید: «فیاعجبا و مالى لااعجب من خطأ هذه الفرق على اختلاف محجها فى دینها لایقتصون اثر نبى ولایقتدون بعمل رضى، ولایؤمنون بغیب(19) و لا یعفّون عن عیب، یعملون فى الشبهات و یسیرون فى الشهوات...» شگفتانگیز است! و چرا در شگفت نباشم از اشتباه امت اسلامى و گروههاى پراکنده با این دلائل مختلفى که بر مذهب خود دارند، نه گام جاى گام پیغمبرى مىنهند، و نه از عمل وصى پیغمبرى پیروى مىکنند، نه به غیب ایمان مىآورند. و نه خود را از عیب برکنار مىدارند. به "شبهات" عمل مىکنند و در گرداب "شهوات" غوطهورند. این هشدار همراه با تعجب و شگفتى امروز هم در جامعه دینى و اسلامى ما وجود دارد، مسلمانان با این پشتوانه فکرى، فرهنگى و معنوى که دارند، در عمل به گونهاى زندگى مىکنند و عمل مىنمایند که گویى به هیچ دین و آیینى پایبند نیستند چهره بازار و اداره و کارگاه و کارخانه اسلام راستین را نشان نمىدهد دشمن در استحاله فرهنگى جامعه ما پیشرفت کرده و بسیارى از ماها در خواب غفلت بسر مىبریم.
شهوت پرستى بستر تهاجم فرهنگى استکبار جهانى در جریان تهاجم فرهنگى نخست بستر سازى و فضاسازى مىکند آن گاه به آمال و آرزوهاى ننگین و انسانسوز خود مىرسد یکى از زمینههاى تهاجم فرهنگى، به راه انداختن جریان ابتذال جنسى و گسترش سکس و مسائل مربوط به غریزه جنسى است. سردمداران جریان استکبار جهانى براى گسترش سلطه خود بر کشورهاى دیگر، به ویژه کشورهاى مسلمان زیر ساختهاى عقیدتى و اخلاقى را سست و متزلزل مىسازند آنگاه به لشکر خود دستور حمله و تهاجم مىدهند. جریان اندلس نمونه بارزى از این سیاست شیطانى آنان است غیرتها را غارت کردن یکى از برنامههاى اصلى و اساسى آنهاست. اگر مسؤولان و رهبران جامعه دینى در برابر سیل سیاستهاى ضد اخلاقى و ضد انسانى مستکبران برنامهریزى عاقلانه و عالمانه نداشته باشند این سیل بنیاد ارزشهاى دینى را سست و خسارتهاى جبران ناپذیرى به دنبال خواهد داشت.
پىنوشتها:
1. غررالحکم و دررالکلم، آمدى، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 314. 2. نهج البلاغه، خ 28. 3. مفردات راغب، واژه "شها". 4. تفسیر نمونه، ج 2، ص 523. 5. سوره آل عمران، آیه 14. 6. سوره نساء،آیه 25. 7. نهج البلاغه، حکمت 211. 8. غررالحکم، ج 4، 487. 9. همان، ج 5، ص 416. 10. همان، ج 4،ص 383. 11. همان، ج 5، ص 327. 12. همان، ج 2، ص 324. 13. همان، ج 2، ص 326. 14. سوره آل عمران، آیه 155. 15. سوره توبه، آیه 77. 16. سخنرانى در جمع دولتمردان، 17/7/84. 17. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 20، ص . 18. چهل حدیث چاپ مؤسسه آثار، ص 258 - 256. 19. نهج البلاغه، خطبه 88.