ورود به دنیاى کودکان و نوجوانان را از معصومین علیهم السلام بیاموزیم
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
دوران کودکى و نوجوانى بهترین زمان براى تربیت و پایهگذارى زندگى سالم و سعادتمندانه فرزندان است، لذا این دوره از گذشته مورد توجه روان شناسان و صاحب نظران بوده، به طورى که هر روز تحقیقات دامنهدار و عمیقى پیرامون روانشناسى کودک و نوجوان صورت مىگیرد. انبوه نتایج علمى که امروزیان بدان دست یافتهاند، در سایه استعداد از تجربیّات گذشتگان و استفاده از فناورىهاى جدید تحقّق یافته است، با این حال پیوسته طرحها و نظریات جدیدى درباره تربیت، تغذیه، عادتها و رفتارىهاى کودکان و نوجوانان به دست مىآید که گاه به طور کامل ناقض نظریّات گذشته است، اما در قرنها پیش که هیچ یک از این زمینهها و امکانات پژوهشى وجود نداشته است، از سوى پیشوایان معصوم(ع) رفتارها وگفتارهایى در برخورد با کودکان و نوجوانان مشاهده شده است که محقّقان امروزى در ژرفاى آن درماندهاند، به طورى که ره یافتهاى جدید علم روانشناسى بر همه آنها مهر تأیید زده است.
لزوم رعایت محبّت براى ایجاد یک ارتباط عمیق و ریشهدار نخست باید توجه فزرند را به خود جلب کرد، به گونهاى که براى او این اطمینان قلبى حاصل شود که اوامر، نواهى، پندها و موعظههاى پدر و مادر از سرخیرخواهى است. حصول چنین هدفى با محبّت امکانپذیر است. نبىّ مکرم اسلام(ص) مىفرمود: «کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنها مهربان باشید.»(1) روش آن حضرت در خانواده این گونه بود که هر روز صبح دست محبت بر سر فرزندان خود مىکشید.(2) حضرت محمد(ص) در سیره تربیتى خود خاطر نشان نموده است همان طورى که کودک به آب، غذا و هوا احتیاج دارد، به محبّت و نوازش هم محتاج است، وى کودکان را مىبوسید، در آغوش مىگرفت و نوازش مىکرد. نقل مىشود که روزى مردى نزد پیامبر خدا(ص) آمد و گفت: من ده فرزند دارم که تاکنون هیچ یک از آنها را نبوسیدهام. همین که او از نزد رسول خدا(ص) دور شد، آن حضرت فرمود: این مرد از نظر من از دوزخیان است.(3) البته آن حضرت در سیره تربیتى خویش والدین را از زیادهروى در محبت و نوازش نهى مىکند، زیرا معتقد است طفلى که در حد متعادل از مهر و محبّت پدر و مادر بهره ببرد و از چشمه گواراى محبّت سیراب شود، روحى شاد و روانى با نشاط دارد، بنابراین در باطن خود احساس مهر و محبّت نمىکند و گرفتار عقدههاى درونى نیست، لذا در درون او گلهاى فضایل اخلاقى به آسانى شکفته مىشود و اگر در زندگى با موانعى مواجه نگردد، بشرى با فضیلت، انسان دوست و خدمتگزار خواهد شد. همبازى شدن با فرزندان یکى از راههاى پرورش شخصیّت فرزندان، شرکت بزرگ سالان در بازىهاى آنهاست. هم بازى شدن با کودک، روح و روانش را سرشار از مسرّت و شادى مىکند و اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمند بودن در وى تقویت مىگردد.
مطالعه در سیره عملى پیشوایان معصوم(ع) نشان مىدهد که آن بزرگواران توجه خاصّى به هم بازى شدن با کودکان داشتند. امام على(ع) مىفرماید: «کسى که کودکى دارد باید خود را به کودکى بزند.»(4) مرحوم علّامه مجلسى(ره) در ضمن نقل روایتى مىنویسد: پیامبر اکرم(ص) هر روز با نوهاش امام حسین(ع) بازى مىکرد. روزى آن قدر با او بازى کرد که عایشه به اعتراض گفت: چه قدر با او بازى مىکنى؟ حضرت فرمود: واى بر تو! چه طور او را دوست نداشته باشم در حالى که او میوه دل و نور چشم من است.(5) راز هم بازى شدن پیامبر(ص) با کودکان این بود که ایشان معتقد بودند که بچّههاى خردسال مفهوم زندگى و زنده بودن را به بازى مىشناسند، لذا همیشه مىفرمود: «بگذار فرزندت تا هفت سال بازى کند.»(6) این سفارش حکایت از آن دارد که حضرت بازى را نوعى ابزار سرگرمى و اتلاف عمر نمىدانست. هفت سال اول زندگى، دوره شناخت جهان پیرامون خود است. کودکان در این دوره با جهان و پدیدههاى اطراف خود بازى مىکنند و یاد مىگیرند که چگونه با این پدیدهها برخورد کنند، در همین دوره است که در پى بازى، حسّ بینایى و لامسه آنها بهتر به کار گرفته مىشود، ذهنشان قدرت ابتکار و روحشان اعتماد به نفس مىیابد. تقویت مبانى اعتقادى فرزند یادگیرى از مهمترین فرآیندهاى تربیتى است که از سنین کودکى شروع مىشود و به تدریج با بالا رفتن سن، استعدادها بیشتر شکوفا مىشود. کودک به دلیل وجود «حسّ تقلید» تلاش مىکند تا رفتارى را همسان با والدین خود بازسازى کند. این حس مىتواند کمک زیادى به او در یادگیرى کند. والدین باید از این حسّ قوى به سود فرزند خود بهرهبردارى کنند و با آموزشهاى ابتدایى کم کم زمینههاى آشنایى با تعالیم دینى و مبانى عقیدتى را در او به وجود آورند. امام جعفر صادق(ع) در این زمینه مىفرماید: هنگامى که کودک به سه سالگى رسید، «لااله الّا اللّه» را به او بیاموزید و او را رها کنید. وقتى هفت ماه دیگر گذشت «محمد رسول اللّه» را به او آموزش دهید سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آن گاه «صلوات فرستادن» را به او بیاموزید.
در پنج سالگى به او سمت راست و چپ را یاد بدهید و قبله را به او نشان دهید و بگویید سجده کند. آن گاه او را تا سن شش سالگى به حال خود رها کنید و فقط پیش روى او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش تمام شود. وقتى سن هفت سالگى را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به او تعلیم دهید و به او بگویید که نماز بخواند وقتى نه ساله شد، وضو گرفتن و نمازخواندن را خوب آموخته است.(7) نظارت مستمر در آموزش یکى از آسیبهاى تربیت دینى در خانوادهها، اکتفا کردن به روش سطحى و زودگذر است، در حالى که براى موفقیت در این مسیر لازم است تربیت تا آن جا استمرار یابد که در ذهن و ضمیر فرزند جاى گیرد. تکرار و استمرار سبب یادگیرى درست، سرعت عمل و کسب مهارت در هر زمینهاى مىشود. تحقیقات نشان داده است که روش تمرین و تکرار در یادگیرى مطالب و مفاهیم تأثیر دارد و براى تقویت و ایجاد رفتارى ثابت و عادتى استوار در کودک باید از مجراى «تکرار» وارد شد. عدم استمرار در تربیت دینى، تلاشها را در این عرصه عقیم مىسازد. پیشوایان معصوم(ع) روش غیر مستمر را نمىپسندیدند، مثلاً آنان در مورد قرائت قرآن به فرزندان خود به آموزش اکتفا نمىکردند، بلکه افزون بر آن با تشویق آنان را وادار مىکردند تا با قرآن انس بگیرند و به آن عادت کنند. امام صادق(ع) مىفرماید: «پدرم ما را جمع مىکرد و از ما مىخواست تا طلوع آفتاب ذکر بگوییم، هر کسى را که توان قرائت قرآن داشت، به خواندن قرآن و هر کس را که نمىتوانست به گفتن ذکر امر مىکرد.»(8) پیامبر گرامى اسلام(ص) بزرگ مربى مکتب اسلام در زمینه آموزش نماز و تکرار آن براى نوه گرامىاش حضرت امام حسین(ع) چنین رفتارى داشت. نقل مىشود:روزى پیامبر(ص) قصد خواندن نماز داشت و امام حسین(ع) در کنار جدّ بزرگوارش در صدد همراهى با آن حضرت بود. پیامبر(ص) تکبیر گفت و امام حسین(ع) نتوانست آن را تکرار کند. پیامبر(ص) تکبیر دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم را گفت، در نهایت براى هفتمین بار، تکبیر امام حسین(ع) صحیح ادا شد و نماز آغاز گردید.(9) این شیوه رفتار پیامبر(ص) مىتواند الگوى خوبى براى والدین و مربیّان باشد. آنان باید همانند رسول خدا(ص) مراحل رشد کودک را در نظر گرفته و سعى کنند با صبر و حوصله به نیازهاى فطرى کودکشان پاسخ دهند. پرهیز از انتقاد و سختگیرى براى دستیابى به تربیت دینى کودکان و نوجوانان نباید آنان را در معرض انتقاد و ایرادهاى فراوان قرار داد و آنان رابه صورت منفى با مذهب و ارزشها آشنا کرد. شخصیّت مذهبى کودک زمانى شکل مىگیرد که متناسب با خواستهها، روحیّات و کششهاى درونى او رفتار شود و آن در صورتى است که انگیزههاى مذهبى به همراه امید و احساس مثبت به او منتقل شود، نه با سختگیرى و انتقاد، زیرا انتقاد زیاد، فرزند را به سرکشى وا مىدارد و تذکّر فراوان موجب پیدایش لجاجت و مقاومت مىشود. امام على(ع) مىفرماید: «الافراط فى الملامة یسبّ نیران اللّجاج؛(10) زیاده روى در ملامت، آتش لجاجت را شعلهور مىکند.» انتظار از فرزندان در حدّ توان کودک و نوجوان داراى توانایى محدود و قادر بر انجام کارهاى سنگین و مشقّتآور نیست.
توقّعات بىجا از فرزندان علاوه بر این که در آنها عقده روانى ایجاد مىکند، خداى نخواسته موجب مىشود که کودک یا نوجوان راهها و حیلههایى براى فرار خود پیدا کند. و به دروغ متوسّل شود.(11) از مسائل مهم در پرورش مذهبى کودکان و نوجوانان این است که والدین آنها را از افراط و تفریط در عبادت و فعّالیتهاى مذهبى دور بدارند و هیچ گاه آنان را به عبادت زیاد مجبور نسازند. امام صادق(ع) فرمود: «هنگامى که جوان بودم و در عبادت بسیار مىکوشیدم، پدرم به من فرمود: کمتر از این اندازه عبادت کن، زیرا هنگامى که خداوند بندهاى را دوست بدارد با عبادت کم نیز از او راضى مىشود.»(12) هم چنین نبى مکرّم اسلام(ص) فرمود: «رحم اللّه من اعان ولده على برّه.قال: قلت کیف یعینه على برّه؟ قال یقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره و لا یرهقه و لا یخرق به؛(13) خداوند رحمت کند کسى را که در نیکى و نیکوکارى به فرزند خویش کمک کند. یکى از اصحاب سؤال کرد یا رسول اللّه! چگونه فرزند خود را در نیکى و نیکوکارى یارى نماییم؟ آن حضرت در جواب چهار دستور تربیتى بیان فرمود: آن چه را فرزند در قوّه و قدرت داشته و انجام دهد قبول کنید، آن چه را که انجامش براى کودک طاقت فرسا و سنگین است از او نخواهید، آن چه انجامش کودک را به طغیان و دروغ وادار مىسازد از او نخواهید و در برابر فرزند مرتکب اعمال احمقانه نشوید.» تأکید بر نکات مثبت تأکید بر نکات مثبت فرزندان، احساس عزّت نفس را در آنان بر مىانگیزاند. در سیره پیشوایان معصوم(ع) تأکید زیادى روى این مسئله، یعنى توجه مثبت به فرزندان و ایجاد یک فضاى ذهنى سرشار از خوش بینى شده است. حضرت على(ع) در این زمینه بر ضرورت برجسته سازى نکات و ویژگىهاى مثبت افراد به طور عام تأکید نموده و مىفرماید: «انّ کثرة الذّکر لحسن افعالهم تهزّ الشجاع و تحرّض النّاکل؛(14) یادآورى نقاط مثبت و کارهاى خوب افراد، موجب تحرّک اشخاص شجاع و برانگیختن افراد دل سرد و مسامحه کار به رفتار مثبت خواهد شد.» رعایت اعتدال تبعیض و بىعدالتى در رفتار والدین تلاشهایشان را بىحاصل مىسازد. بعضى از والدین فرزند کوچکتر یا مریض و یا آن که در سفر و دور از چشم است را بیشتر دوست دارند. اگر چنین باشد مسیر تربیت آنان به بىراهه مىرود. مردى با دو فرزند خود به محضر رسول خدا(ص) شرفیاب شد و یکى از فرزندان خود را بوسید و به فرزند دیگر اعتنا کرد. پیامبر(ص) وقتى این رفتار نادرست را مشاهده کرد، به او فرمود: چرا با فرزندان خود به طور مساوى رفتار نمىکنى؟ و نیز فرمود: بین فرزندان خود به عدالت رفتار نمایید همان طورى که مایلید فرزندان بین شما به عدالت رفتار کنند.(15) پدر و مادرانى که در اعمال علاقه و محبّت نسبت به فرزندان عدالت را مراعات نمىنمایند، عملاً آنان را تحقیر کرده و به شخصیّت آنها اهانت نمودهاند. این قبیل پدران و مادران با رفتار نادرست خود به طور غیر مستقیم به کودکان مىفهمانند که تنها برادر یا خواهر شما شایسته این همه احترام و محبّت است و در شما آن لیاقت و شایستگى نیست. بدون تردید این رفتار غیر عادلانه نتایج نامطلوبى در بر دارد. فرزندى که خود را تحقیر شده ببیند و احساس کند که مورد اعتنا و توجه پدر و مادر نیست، عقدهاى خواهد شد و نسبت به برادر و خواهر خود که مورد توجه بیشترى است، کینه پیدا مىکند و چه بسا ممکن است در خفا و پنهانى به او آزار و اذیّت برساند تا بدین وسیله عقده دل را خالى کند. مولاى متقیّان حضرت على(ع) مىفرماید: «دواى درد و عقده انسان حسود چیزى جز سلب نعمت از فرد مورد حسادت نیست.»(16) تقدیر و تشویق تشویق، استعدادهاى نهفته در نهاد آدمى را از قوّه به فعلیّت مىرساند و نیروى خلّاقیّت را در نهاد او شکوفا مىسازد. تقدیر از فرزندان و تشویق آنان به خاطر کارهاى پسندیدهاى که انجام میدهند، در تقویت اعتماد به نفس و روحیه خودباورى و در نتیجه عزّت نفس آنان تأثیر به سزایى دارد. اگر فرزند پس از انجام عملى مورد تحسین قرار گیرد، شیرینى تشویق در خاطره او باقى خواهد ماند و انگیزه او را در تکرار آن عمل قوىتر خواهد ساخت. روزى امام حسن مجتبى(ع) کودکى را دید که نان خشکى در دست داشت، لقمهاى از آن را مىخورد و لقمه دیگر را به سگى که در آن جا بود، مىداد. آن کودک فرزند یکى از بردگان بود. امام از او پرسید: پسرجان! چرا چنین مىکنى؟ کودک جواب داد:من از خداى خود شرم دارم که غذا بخورم و حیوانى گرسنه به من بنگرد و به او غذا ندهم، حضرت از روش و سخن زیباى او خرسند شد و دستور داد غذا و لباس فراوانى به او عطا کنند.
سپس وى را از اربابش خرید و آزاد نمود.(17) ایجاد سؤال در ذهن فرزندان یکى از مؤثّرترین روشهاى آموزشى این است که ذهن فراگیر بر تفکّر، تجربه، سؤال و کشف متمرکز شود و این فرایند از طریق طرح سؤالات مختلف و فرصت دادن به فراگیر براى یافتن پاسخ امکانپذیر است. اعتقاد علم روانشناسى بر این اصل است که در فرایند یاد دهى، وظیفه مربى خارج کردن ذهن فراگیر از حالت تعادل است و در واقع لازمه پیشرفت، خارج شدن از سازگارىهاى قبلى و تعادلهاى پیشین و ورود به سازگارىها و تعادلهاى جدید است. لذا اصل «تعادلجویى» که پیاژه آن را به عنوان کلید تحوّل روانى بشر قلمداد مىکند، حاکى از آن است که لازمه پیش روى به مراحل بالاتر رشد، تعادل جویى پى در پى است که به دنبال برهم خوردن تعادلهاى مراحل قبلى حاصل مىشود. پیاژه معتقد است که انسان به سبب نقصان حرکت مىکند تا خودش را کامل کند.(18) فراز ذیل از نیایش امام کاظم(ع) مؤیّد همین مطلب است که مىفرماید: «اللّهم لاتخرجنى من التّقصیر ولاتجعلنى من المعارین؛(19) خدایا! مرا از حالت احساس نقصان و کمبود خارج مکن و دین مرا عاریهاى قرار مده.»زیرا غفلت از نقصان و احساس کمبود، انگیزه حرکت و فعالیّت را از انسان سلب مىکند و پرسش باعث مىشود که کودک و نوجوان و حتّى بزرگ سال به نقصان خود پى برده و براى تکمیل آن حرکت کند، چون دین دارى و گرایش به دین یک امر درونى و قلبى است و باید به وسیله خود فرد کشف شود و آموزش هر اندازه که بیرونى باشد، ناپایدار خواهد بود.
پىنوشتها:
1. وسایل الشیعه، حرّ عاملى، ج 5، ص 126. 2. بحارالانوار، مجلسى، ج 23، ص 114. 3. مأخذ قبل، ج 15، ص 202. 4. همان، ج 5، ص 126. 5. بحارالانوار، ج 44، ص 260. 6. اصول کافى، کلینى، ج 2، ص 94. 7. وسایل الشیعه، ج 15، ص 193. 8. فروع کافى، کلینى، ج 2، ص 498. 9. بحارالانوار، ج 43، ص 307. 10. تحف العقول، ابن شعبه حرانى، ص 489. 11. تربیت فرزندان سالم و با نشاط، محسن غرویان، ص 43. 12. بحارالانوار، ج 47، ص 55. 13. همان، ج 23، ص 114. 14. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53، ص 574. 15. مأخذ قبل، ج 23، ص 113. 16. میزان الحکمة، محمدى رى شهرى، ج2، ص 423. 17. البدایة و النهایة، ابن کثیر دمشقى، ج 8، ص 38. 18. نقش خانواده در پرورش مذهبى فرزندان، سید حسین علیا نسب، همایش تقویت نظام خانواده و آسیبشناسى آن، سال 1386، ج 1، ص48-47. 19. اصول کافى، ج 2، ص 37.
لزوم رعایت محبّت براى ایجاد یک ارتباط عمیق و ریشهدار نخست باید توجه فزرند را به خود جلب کرد، به گونهاى که براى او این اطمینان قلبى حاصل شود که اوامر، نواهى، پندها و موعظههاى پدر و مادر از سرخیرخواهى است. حصول چنین هدفى با محبّت امکانپذیر است. نبىّ مکرم اسلام(ص) مىفرمود: «کودکان را دوست بدارید و نسبت به آنها مهربان باشید.»(1) روش آن حضرت در خانواده این گونه بود که هر روز صبح دست محبت بر سر فرزندان خود مىکشید.(2) حضرت محمد(ص) در سیره تربیتى خود خاطر نشان نموده است همان طورى که کودک به آب، غذا و هوا احتیاج دارد، به محبّت و نوازش هم محتاج است، وى کودکان را مىبوسید، در آغوش مىگرفت و نوازش مىکرد. نقل مىشود که روزى مردى نزد پیامبر خدا(ص) آمد و گفت: من ده فرزند دارم که تاکنون هیچ یک از آنها را نبوسیدهام. همین که او از نزد رسول خدا(ص) دور شد، آن حضرت فرمود: این مرد از نظر من از دوزخیان است.(3) البته آن حضرت در سیره تربیتى خویش والدین را از زیادهروى در محبت و نوازش نهى مىکند، زیرا معتقد است طفلى که در حد متعادل از مهر و محبّت پدر و مادر بهره ببرد و از چشمه گواراى محبّت سیراب شود، روحى شاد و روانى با نشاط دارد، بنابراین در باطن خود احساس مهر و محبّت نمىکند و گرفتار عقدههاى درونى نیست، لذا در درون او گلهاى فضایل اخلاقى به آسانى شکفته مىشود و اگر در زندگى با موانعى مواجه نگردد، بشرى با فضیلت، انسان دوست و خدمتگزار خواهد شد. همبازى شدن با فرزندان یکى از راههاى پرورش شخصیّت فرزندان، شرکت بزرگ سالان در بازىهاى آنهاست. هم بازى شدن با کودک، روح و روانش را سرشار از مسرّت و شادى مىکند و اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمند بودن در وى تقویت مىگردد.
مطالعه در سیره عملى پیشوایان معصوم(ع) نشان مىدهد که آن بزرگواران توجه خاصّى به هم بازى شدن با کودکان داشتند. امام على(ع) مىفرماید: «کسى که کودکى دارد باید خود را به کودکى بزند.»(4) مرحوم علّامه مجلسى(ره) در ضمن نقل روایتى مىنویسد: پیامبر اکرم(ص) هر روز با نوهاش امام حسین(ع) بازى مىکرد. روزى آن قدر با او بازى کرد که عایشه به اعتراض گفت: چه قدر با او بازى مىکنى؟ حضرت فرمود: واى بر تو! چه طور او را دوست نداشته باشم در حالى که او میوه دل و نور چشم من است.(5) راز هم بازى شدن پیامبر(ص) با کودکان این بود که ایشان معتقد بودند که بچّههاى خردسال مفهوم زندگى و زنده بودن را به بازى مىشناسند، لذا همیشه مىفرمود: «بگذار فرزندت تا هفت سال بازى کند.»(6) این سفارش حکایت از آن دارد که حضرت بازى را نوعى ابزار سرگرمى و اتلاف عمر نمىدانست. هفت سال اول زندگى، دوره شناخت جهان پیرامون خود است. کودکان در این دوره با جهان و پدیدههاى اطراف خود بازى مىکنند و یاد مىگیرند که چگونه با این پدیدهها برخورد کنند، در همین دوره است که در پى بازى، حسّ بینایى و لامسه آنها بهتر به کار گرفته مىشود، ذهنشان قدرت ابتکار و روحشان اعتماد به نفس مىیابد. تقویت مبانى اعتقادى فرزند یادگیرى از مهمترین فرآیندهاى تربیتى است که از سنین کودکى شروع مىشود و به تدریج با بالا رفتن سن، استعدادها بیشتر شکوفا مىشود. کودک به دلیل وجود «حسّ تقلید» تلاش مىکند تا رفتارى را همسان با والدین خود بازسازى کند. این حس مىتواند کمک زیادى به او در یادگیرى کند. والدین باید از این حسّ قوى به سود فرزند خود بهرهبردارى کنند و با آموزشهاى ابتدایى کم کم زمینههاى آشنایى با تعالیم دینى و مبانى عقیدتى را در او به وجود آورند. امام جعفر صادق(ع) در این زمینه مىفرماید: هنگامى که کودک به سه سالگى رسید، «لااله الّا اللّه» را به او بیاموزید و او را رها کنید. وقتى هفت ماه دیگر گذشت «محمد رسول اللّه» را به او آموزش دهید سپس او را رها کنید تا چهار ساله شود. آن گاه «صلوات فرستادن» را به او بیاموزید.
در پنج سالگى به او سمت راست و چپ را یاد بدهید و قبله را به او نشان دهید و بگویید سجده کند. آن گاه او را تا سن شش سالگى به حال خود رها کنید و فقط پیش روى او نماز بخوانید و رکوع و سجود را یادش دهید تا هفت سالش تمام شود. وقتى سن هفت سالگى را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به او تعلیم دهید و به او بگویید که نماز بخواند وقتى نه ساله شد، وضو گرفتن و نمازخواندن را خوب آموخته است.(7) نظارت مستمر در آموزش یکى از آسیبهاى تربیت دینى در خانوادهها، اکتفا کردن به روش سطحى و زودگذر است، در حالى که براى موفقیت در این مسیر لازم است تربیت تا آن جا استمرار یابد که در ذهن و ضمیر فرزند جاى گیرد. تکرار و استمرار سبب یادگیرى درست، سرعت عمل و کسب مهارت در هر زمینهاى مىشود. تحقیقات نشان داده است که روش تمرین و تکرار در یادگیرى مطالب و مفاهیم تأثیر دارد و براى تقویت و ایجاد رفتارى ثابت و عادتى استوار در کودک باید از مجراى «تکرار» وارد شد. عدم استمرار در تربیت دینى، تلاشها را در این عرصه عقیم مىسازد. پیشوایان معصوم(ع) روش غیر مستمر را نمىپسندیدند، مثلاً آنان در مورد قرائت قرآن به فرزندان خود به آموزش اکتفا نمىکردند، بلکه افزون بر آن با تشویق آنان را وادار مىکردند تا با قرآن انس بگیرند و به آن عادت کنند. امام صادق(ع) مىفرماید: «پدرم ما را جمع مىکرد و از ما مىخواست تا طلوع آفتاب ذکر بگوییم، هر کسى را که توان قرائت قرآن داشت، به خواندن قرآن و هر کس را که نمىتوانست به گفتن ذکر امر مىکرد.»(8) پیامبر گرامى اسلام(ص) بزرگ مربى مکتب اسلام در زمینه آموزش نماز و تکرار آن براى نوه گرامىاش حضرت امام حسین(ع) چنین رفتارى داشت. نقل مىشود:روزى پیامبر(ص) قصد خواندن نماز داشت و امام حسین(ع) در کنار جدّ بزرگوارش در صدد همراهى با آن حضرت بود. پیامبر(ص) تکبیر گفت و امام حسین(ع) نتوانست آن را تکرار کند. پیامبر(ص) تکبیر دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم را گفت، در نهایت براى هفتمین بار، تکبیر امام حسین(ع) صحیح ادا شد و نماز آغاز گردید.(9) این شیوه رفتار پیامبر(ص) مىتواند الگوى خوبى براى والدین و مربیّان باشد. آنان باید همانند رسول خدا(ص) مراحل رشد کودک را در نظر گرفته و سعى کنند با صبر و حوصله به نیازهاى فطرى کودکشان پاسخ دهند. پرهیز از انتقاد و سختگیرى براى دستیابى به تربیت دینى کودکان و نوجوانان نباید آنان را در معرض انتقاد و ایرادهاى فراوان قرار داد و آنان رابه صورت منفى با مذهب و ارزشها آشنا کرد. شخصیّت مذهبى کودک زمانى شکل مىگیرد که متناسب با خواستهها، روحیّات و کششهاى درونى او رفتار شود و آن در صورتى است که انگیزههاى مذهبى به همراه امید و احساس مثبت به او منتقل شود، نه با سختگیرى و انتقاد، زیرا انتقاد زیاد، فرزند را به سرکشى وا مىدارد و تذکّر فراوان موجب پیدایش لجاجت و مقاومت مىشود. امام على(ع) مىفرماید: «الافراط فى الملامة یسبّ نیران اللّجاج؛(10) زیاده روى در ملامت، آتش لجاجت را شعلهور مىکند.» انتظار از فرزندان در حدّ توان کودک و نوجوان داراى توانایى محدود و قادر بر انجام کارهاى سنگین و مشقّتآور نیست.
توقّعات بىجا از فرزندان علاوه بر این که در آنها عقده روانى ایجاد مىکند، خداى نخواسته موجب مىشود که کودک یا نوجوان راهها و حیلههایى براى فرار خود پیدا کند. و به دروغ متوسّل شود.(11) از مسائل مهم در پرورش مذهبى کودکان و نوجوانان این است که والدین آنها را از افراط و تفریط در عبادت و فعّالیتهاى مذهبى دور بدارند و هیچ گاه آنان را به عبادت زیاد مجبور نسازند. امام صادق(ع) فرمود: «هنگامى که جوان بودم و در عبادت بسیار مىکوشیدم، پدرم به من فرمود: کمتر از این اندازه عبادت کن، زیرا هنگامى که خداوند بندهاى را دوست بدارد با عبادت کم نیز از او راضى مىشود.»(12) هم چنین نبى مکرّم اسلام(ص) فرمود: «رحم اللّه من اعان ولده على برّه.قال: قلت کیف یعینه على برّه؟ قال یقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره و لا یرهقه و لا یخرق به؛(13) خداوند رحمت کند کسى را که در نیکى و نیکوکارى به فرزند خویش کمک کند. یکى از اصحاب سؤال کرد یا رسول اللّه! چگونه فرزند خود را در نیکى و نیکوکارى یارى نماییم؟ آن حضرت در جواب چهار دستور تربیتى بیان فرمود: آن چه را فرزند در قوّه و قدرت داشته و انجام دهد قبول کنید، آن چه را که انجامش براى کودک طاقت فرسا و سنگین است از او نخواهید، آن چه انجامش کودک را به طغیان و دروغ وادار مىسازد از او نخواهید و در برابر فرزند مرتکب اعمال احمقانه نشوید.» تأکید بر نکات مثبت تأکید بر نکات مثبت فرزندان، احساس عزّت نفس را در آنان بر مىانگیزاند. در سیره پیشوایان معصوم(ع) تأکید زیادى روى این مسئله، یعنى توجه مثبت به فرزندان و ایجاد یک فضاى ذهنى سرشار از خوش بینى شده است. حضرت على(ع) در این زمینه بر ضرورت برجسته سازى نکات و ویژگىهاى مثبت افراد به طور عام تأکید نموده و مىفرماید: «انّ کثرة الذّکر لحسن افعالهم تهزّ الشجاع و تحرّض النّاکل؛(14) یادآورى نقاط مثبت و کارهاى خوب افراد، موجب تحرّک اشخاص شجاع و برانگیختن افراد دل سرد و مسامحه کار به رفتار مثبت خواهد شد.» رعایت اعتدال تبعیض و بىعدالتى در رفتار والدین تلاشهایشان را بىحاصل مىسازد. بعضى از والدین فرزند کوچکتر یا مریض و یا آن که در سفر و دور از چشم است را بیشتر دوست دارند. اگر چنین باشد مسیر تربیت آنان به بىراهه مىرود. مردى با دو فرزند خود به محضر رسول خدا(ص) شرفیاب شد و یکى از فرزندان خود را بوسید و به فرزند دیگر اعتنا کرد. پیامبر(ص) وقتى این رفتار نادرست را مشاهده کرد، به او فرمود: چرا با فرزندان خود به طور مساوى رفتار نمىکنى؟ و نیز فرمود: بین فرزندان خود به عدالت رفتار نمایید همان طورى که مایلید فرزندان بین شما به عدالت رفتار کنند.(15) پدر و مادرانى که در اعمال علاقه و محبّت نسبت به فرزندان عدالت را مراعات نمىنمایند، عملاً آنان را تحقیر کرده و به شخصیّت آنها اهانت نمودهاند. این قبیل پدران و مادران با رفتار نادرست خود به طور غیر مستقیم به کودکان مىفهمانند که تنها برادر یا خواهر شما شایسته این همه احترام و محبّت است و در شما آن لیاقت و شایستگى نیست. بدون تردید این رفتار غیر عادلانه نتایج نامطلوبى در بر دارد. فرزندى که خود را تحقیر شده ببیند و احساس کند که مورد اعتنا و توجه پدر و مادر نیست، عقدهاى خواهد شد و نسبت به برادر و خواهر خود که مورد توجه بیشترى است، کینه پیدا مىکند و چه بسا ممکن است در خفا و پنهانى به او آزار و اذیّت برساند تا بدین وسیله عقده دل را خالى کند. مولاى متقیّان حضرت على(ع) مىفرماید: «دواى درد و عقده انسان حسود چیزى جز سلب نعمت از فرد مورد حسادت نیست.»(16) تقدیر و تشویق تشویق، استعدادهاى نهفته در نهاد آدمى را از قوّه به فعلیّت مىرساند و نیروى خلّاقیّت را در نهاد او شکوفا مىسازد. تقدیر از فرزندان و تشویق آنان به خاطر کارهاى پسندیدهاى که انجام میدهند، در تقویت اعتماد به نفس و روحیه خودباورى و در نتیجه عزّت نفس آنان تأثیر به سزایى دارد. اگر فرزند پس از انجام عملى مورد تحسین قرار گیرد، شیرینى تشویق در خاطره او باقى خواهد ماند و انگیزه او را در تکرار آن عمل قوىتر خواهد ساخت. روزى امام حسن مجتبى(ع) کودکى را دید که نان خشکى در دست داشت، لقمهاى از آن را مىخورد و لقمه دیگر را به سگى که در آن جا بود، مىداد. آن کودک فرزند یکى از بردگان بود. امام از او پرسید: پسرجان! چرا چنین مىکنى؟ کودک جواب داد:من از خداى خود شرم دارم که غذا بخورم و حیوانى گرسنه به من بنگرد و به او غذا ندهم، حضرت از روش و سخن زیباى او خرسند شد و دستور داد غذا و لباس فراوانى به او عطا کنند.
سپس وى را از اربابش خرید و آزاد نمود.(17) ایجاد سؤال در ذهن فرزندان یکى از مؤثّرترین روشهاى آموزشى این است که ذهن فراگیر بر تفکّر، تجربه، سؤال و کشف متمرکز شود و این فرایند از طریق طرح سؤالات مختلف و فرصت دادن به فراگیر براى یافتن پاسخ امکانپذیر است. اعتقاد علم روانشناسى بر این اصل است که در فرایند یاد دهى، وظیفه مربى خارج کردن ذهن فراگیر از حالت تعادل است و در واقع لازمه پیشرفت، خارج شدن از سازگارىهاى قبلى و تعادلهاى پیشین و ورود به سازگارىها و تعادلهاى جدید است. لذا اصل «تعادلجویى» که پیاژه آن را به عنوان کلید تحوّل روانى بشر قلمداد مىکند، حاکى از آن است که لازمه پیش روى به مراحل بالاتر رشد، تعادل جویى پى در پى است که به دنبال برهم خوردن تعادلهاى مراحل قبلى حاصل مىشود. پیاژه معتقد است که انسان به سبب نقصان حرکت مىکند تا خودش را کامل کند.(18) فراز ذیل از نیایش امام کاظم(ع) مؤیّد همین مطلب است که مىفرماید: «اللّهم لاتخرجنى من التّقصیر ولاتجعلنى من المعارین؛(19) خدایا! مرا از حالت احساس نقصان و کمبود خارج مکن و دین مرا عاریهاى قرار مده.»زیرا غفلت از نقصان و احساس کمبود، انگیزه حرکت و فعالیّت را از انسان سلب مىکند و پرسش باعث مىشود که کودک و نوجوان و حتّى بزرگ سال به نقصان خود پى برده و براى تکمیل آن حرکت کند، چون دین دارى و گرایش به دین یک امر درونى و قلبى است و باید به وسیله خود فرد کشف شود و آموزش هر اندازه که بیرونى باشد، ناپایدار خواهد بود.
پىنوشتها:
1. وسایل الشیعه، حرّ عاملى، ج 5، ص 126. 2. بحارالانوار، مجلسى، ج 23، ص 114. 3. مأخذ قبل، ج 15، ص 202. 4. همان، ج 5، ص 126. 5. بحارالانوار، ج 44، ص 260. 6. اصول کافى، کلینى، ج 2، ص 94. 7. وسایل الشیعه، ج 15، ص 193. 8. فروع کافى، کلینى، ج 2، ص 498. 9. بحارالانوار، ج 43، ص 307. 10. تحف العقول، ابن شعبه حرانى، ص 489. 11. تربیت فرزندان سالم و با نشاط، محسن غرویان، ص 43. 12. بحارالانوار، ج 47، ص 55. 13. همان، ج 23، ص 114. 14. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53، ص 574. 15. مأخذ قبل، ج 23، ص 113. 16. میزان الحکمة، محمدى رى شهرى، ج2، ص 423. 17. البدایة و النهایة، ابن کثیر دمشقى، ج 8، ص 38. 18. نقش خانواده در پرورش مذهبى فرزندان، سید حسین علیا نسب، همایش تقویت نظام خانواده و آسیبشناسى آن، سال 1386، ج 1، ص48-47. 19. اصول کافى، ج 2، ص 37.