شاخصه هاى جامعه مهدوى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه عصر امام(ع) پس از ظهور و قیام جهانىاش، براستى از درخشانترین و دوستداشتنىترین و زیباترین عصرها براى جهان، از آغاز آفرینش جهان و انسان است. و کاملاً بجا و درست است که نام عصر ظهور و جامعه مهدوى را «عصر حاکمیت نور و دانش و بینش» به مفهوم واقعى آن نام گذاریم، نه روزگارى را که ما در آن زندگى مىکنیم که براستى عصر تاریکىهاىِ جهل، انحراف، فجایع بیداد و گمراهى که عصر نگونسازى و اسارت انسان است. در جامعه مهدوى جهنّم زندگى، جاى خود را به بهشت نیکبختى و سعادت مىدهد و پژمردگى و افسردگىها، جاى خود را به طراوت و نشاط مىسپارد و امن و امان در همه ابعاد زندگى جهان گستر مىشود. فرشته عدالت بر سر بشریّت سایه مىافکند و ظلم و ستم یکسره نابود مىشود. آرى! اینها پرتویى از برکات نهضت آسمانى امام عصر(ع) و قیام اصلاحگرانه آن حضرت و دستاوردها و گامهاى اصلاحى و طرحهاى عمرانى و فرهنگ پر ارج و پیاده شدن مقرّرات عدالت آفرین و انسانساز خدا، به دست با کفایت مهدى موعود(ع) در جامعه مهدوى است. این روند فاجعه بار است که مقدّمه و زمینهاى براى نهضت نجات بخش امام زمان(عج) و قیام جهانى او و تشکیل جامعه و دولت مهدوى براى گسترش عدل و داد و زدودن آثار نکبت بار ستم و بیداد مىگردد. و از این رو زندگى انسانها که داراى ابعاد گوناگون و جلوههاى متنوّعى است با دستان با کفایت اصلاحگر بزرگ جهانى، با طرح و برنامه ریزى، تدبیر امور و تنظیم شئون همه جانبه، اصلاح خواهد شد، و تشکیل جامعه مهدوى ره آورد شکوهبار و وصفناپذیرى خواهد داشت. از انبوه روایات رسیده، این واقعیّت دریافت مىگردد که در پرتو قیام و حکومت عادلانه او دگرگونى عظیم و تغییر ژرف و گستردهاى در سراسر گیتى رخ مىدهد و چهره و محتواى زندگى در همه میدانها و جلوهها به صورت شکوهمندى تغییر مىیابد. در این مقام، برخى از ابعاد زندگى و شکوفایى و درخشندگى آن را در عصر حاکمیت آن اصلاحگر آسمانى و شاخصههاى جامعه مهدوى را به صورت فشرده از نظر مىگذرانیم. شاخصهها و ویژگىهاى جامعه مهدوى:
الف. اجراى کامل قوانین: از جمله عواملى که در نیکبختى یا نگونبختى اصلاح، سازندگى، تباهى و انحطاط جامعهها و تمدّنها نقش سرنوشت سازى دارد؛ قوانین و مقرّرات حاکم بر جامعه و تمدّن در ابعاد گوناگون حیات، بویژه حکومت و سیاست و قضاوت است. قوانین با همه انواع و اقسام آن، ابزارهاى جهت دهنده و دستگاههاى تربیت کنندهاى هستند که جامعه را بسوى ارزشها یا ضدّ ارزشها جهت مىدهند و بسوى نیکى و نیکبختى یا شرارت و نگونسازى سوق مىدهند. در این میان تنها قوانین و مقرّرات اسلام واقعى است که نیکبختى جامعه انسانى را در دنیا و آخرت تضمین مىکند. قوانین اسلام، احکام و مقرّرات راستین خدا به جز در زمان پیامبر(ص) و امیر مؤمنان على(ع) بطور کامل پیاده نشده، و فعلیّت همه آنها در عصر حضرت مهدى(عج) و جامعه مهدوى محقق خواهد شد. تمامى قوانین و مقرّرات بیگانه از اسلام و قرآن، در حکومت امام مهدى(عج) الغاء و دور ریخته مىشود، و هرگز بدانها عمل نمىگردد و بجاى آنها مقرّرات درخشان و زندگىساز برخاسته از قرآن و شیوه راستین پیامبر(ص) امور مردم را تدبیر و شئون کشور را تنظیم و در کران تا کران جامعهها همانگونه که شایسته و بایسته است، پیاده مىشود. و در واقع هدف حضرت مهدى، همان هدف بعثت خاتم الانبیاء مىباشد که در جامعه فعلى و قبل از جامعه مهدوى بواسطه فقدان شرائط و موانع خارجى تحقق نیافته و در جامعه مهدوى شرایط فراهم و موانع مرتفع خواهد شد. در جامعه مهدوى قوانین و مقرّرات، احکام الهى که از طریق وحى به پیامبر ابلاغ شده است بدون اضافه یا کم کردن، اجراء خواهد شد. و مدینه فاضله راستین که از دیرباز ساختن آن ذهن متفکران و اندیشمندان را به خود مشغول کرده است عملى خواهد شد. «حلال محمد(ص) حلال الى یوم القیامه و حرام محمد(ص) حرام الى یوم القیامه» قانون و دستورات حضرت مهدى(عج) همان قانونى است که پیامبر در مدینه و على(ع) در کوفه به دنبال اجراى آن بودند. همان قانونى است که نمونه کامل شایسته سالارى در حکومت کوفه دیده مىشود. قانون عدالت و قضاوت آن گرامى در جامعه مهدوى بسان داورى نیاکان پاک و پاکیزهاش، عادلانه، انسانى و بر اساس قرآن و آئین نبوى و حقّ و عدالت است. چرا که شریعت نبوى، تا قیامت استمرار دارد، و آنچه در شریعت جدّش و نیاکانش مطرود است، تا روز رستاخیزِ بزرگ، مطرود خواهد بود. و آنچه در نظام مدینه و کوفه، اجرا مىشد، در آرمانشهر مهدوى نیز اجرا خواهد شد و این همان چیزى است که از حدیث بالا فهمیده مىشود.
قوانین حاکم بر نظام و اجتماع مهدوى، قوانین اسلام است که از طریق وحى بر پیامبر بزرگ اسلام اعلام شده است. همگان به خصوص هیئت حاکمه در این خط مستقیم با احساس مسئولیت و تعهّد قدم برمىدارند. سلیقههاى شخصى یا گروهى خود را کنار گذاشته و به راست و چپ منحرف نشوند. چنانکه در حدیثى از پیامبر آمده است که مىفرماید: «بندهاى مؤمن نخواهد بود مگر اینکه هوى و خواست او تابع آنچه من آوردهام، باشد و از آن منحرف نشود»(1) جلوههاى بسیارى از این احساس مسئولیت و اداره اجتماع، بر طبق شریعت اسلام در حکومت و زندگى پیامبر(ص) و على(ع) دیده شده و امّا نمونه کامل آن در جامعه و دولت مهدوى بطور کامل، عملى خواهد شد. ب. عدل و ظلم و قوه قضائیه در جامعه مهدوى: اشاره شد که داورى و قضاوت آن گرامى در جامعه مهدوى، بسان داورى نیاکان پاک و پاکیزهاش، عادلانه و انسانى و بر اساس حق و عدالت است و با یک ویژگى از داورى آن عدالت پیشگان و نیاکانش، ممتاز مىشود. و آن ویژگى این است که آن حضرت در سیستم قضایى خویش بر اساس آگاهى و اطّلاعات خویش بر رخدادها و حوادث، داورى مىکند، از اینرو نه به انتظار گواهى گواهان مىماند و نه دلایل و مدارک و شواهدى که ادّعا را اثبات کند. سخن در اینجا بر دو محور دور مىزند: 1. نخست اینکه این روایت صحیح و جانبخش که در مورد امام مهدى(عج) و ره آورد حاکمیت او بطور متواتر از پیامبر گرامى و امامان معصوم، رسیده است، بارها تکرار شده است که مىفرمایند: «امام مهدى(ع) پس از ظهور خویش، جهان را سرشار از عدل و داد مىکند پس از آنکه از ستم و بیداد لبریز گردد.»(2) شایسته یادآورى است که این حدیث در مجموعههاى روایى ما صدها بار از راههاى گوناگون و چهرههاى مختلف روایت شده است به گونهاى که هیچ جایى براى شک و تردید در صحّت و درستى آن نمىماند. آرى! آن اصلاحگر بزرگى که مىخواهد ستم و بیداد را در همه میدانها و ابعاد و چهرههایش نابود سازد و ریشه و اساس آن را در هر نقطهاى که باشد و یا از هر انسانى سرزند از بیخ و بن برکند، و ظلم ریشه کن شده و عدالت حاکم شود، طبیعى است که از چنین عدالتگسترى نباید انتظار داشت که خود منتظر این باشد که مظلوم به او شکایت برد، یا آن پیشواى عدالت از مدّعى ستمدیده براى اثبات ادّعاى به حقّش که براى آن داور عدالت پیشه، روشن است دلایل، شواهد، اسناد و مدارک ارائه کند، هرگز! چرا که گاه ممکن است مظلوم براى اثبات بیدادى که بر او رفته یا حق که از او پایمال شده است ناتوان باشد یا نتواند ساختگى بودن بافتههاى ظلم را روشن کند. ممکن است ستم و بیداد در بسیارى از نقاط روى زمین واقع شود و مظلوم نتواند از بیدادى که بر او رفته است به امام عدالت و نجات، شکایت برد. و نیز امکان دارد انسانى مخفیانه و به ستم کشته شود و کسى از کشته شدن او آگاه نگردد و قاتل او را نشناسد و در نتیجه خون او پایمال گردد، در این صورت چگونه مىتوان گفت: «امام مهدى(ع) زمین و زمان را لبریز از عدل و داد مىسازد؟!» 2. از پیامبر گرامى(ص) روایت شده است که مىفرمایند: «مردم، من در میان جامعه، بر اساس دلایل و شواهد و سوگندها، قضاوت و داورى مىکنم نه بر اساس وحى و رسالت.»(3) شاید مفهوم ظاهرى روایت پیامبر این باشد که آن حضرت در میان مردم، بر اساس آگاهى و علم شخصى خویش داورى نمىکند. و داورى او با گواهى گواهان یا مدارک و مستندات دیگر شاید این شیوه پیامبر(ص) در داورى و قضاوت و عمل نکردن بر اساس آگاهى و اطلاع شخصى خویش، بدان جهت بود که اگر آن گرامى در داوریهاى خویش بر اساس آگاهى و اطّلاع شخصى قضاوت مىکرد، رفتار و عملکرد قضایى او در میان امّت سیره و سنّت مىشد و آنگاه بود که براى هر قاضى یا حاکمى دستاویز و بهانه مىگشت که در جامعه، بدون دلایل و مدارک قانع کننده به هر کس دلش خواست حدّ جارى کند و طبق تمایلات خویش حکم راند و آنگاه ادّعا نماید که به علم و اطّلاع شخصى خویش داورى نموده و قضاوت کرده است. و با این کار نظام دین و جامعه از هم گسیخته و هرج و مرج و خودکامگى در سیستم قضایى رواج یافته و معیارها و مقیاسهاى فقهى و حقوقى و عرفى دچار اختلال مىگشت. بر این اساس بود که پیامبر گرامى اسلام(ص) این راهها را براى قضات بدرفتار و حکومتهاى بیدادگر مسدود ساخت تا آنان نتوانند در میان مردم، طبق تمایلات جاهطلبانه و هواهاى خویش حکم رانند و آنگاه مدّعى گردند که بر اساس علم و آگاهى شخصى خویش حکم مىکنند.
و از این رو شخص پیامبر در محکمه عدالت حاضر مىشود، و به انتظار قضاوت مىنشیند و حتى به رأى او اعتراض نمىکند. و حال آنکه او علم شخصى داشته و یقین به حقانیّت خودش داشته.(4) و یا على(ع) بر طبق مدارک و مستندات، قضاوت و از سیره پیامبر پیروى مىکند، چرا که ترس از آینده و سیره و سنت شدن رأى با آگاهى شخصى معصوم، در میان غیر معصوم سنت و باب شود. امّا امام معصوم و پیشواى عدالتگسترى که هرگز چنین احتمالى در مورد او نمىرود و هیچ نوع اشتباه و انحرافى به ساحت مقدّس او راه ندارد، بر چنین انسان والایى زیبنده است که بر اساس آگاهى و اطّلاعات شخصى خویش به امور و رخدادها، داورى نماید و هرگز منتظر گواهى گواهان و اقامه دلایل و مدارک از سوى مدّعى نباشد و بر سوگندهاى دروغین از سوى طرفین، بهایى ندهد و آنچه حقّ و عدالت است آن را ملاک قرار دهد و بر اساس آن داورى نماید. و مطمئن است که حکومت بعد از خودش به دست غیر معصوم نمىافتد. با توجه به این دو نکته اساسى که: اوّلاً: امام مهدى(ع) اصلاحگر بزرگى است که زمین و زمان را سرشار از عدل و داد مىکند. و ثانیاً: علاوه بر تمامى آگاهیها و اطلاعات و معیارها، بر اساس آگاهى و اطّلاعات شخصى خویش، داورى و حکومت مىنماید. از این واقعیّت دریافت مىگردد که آن حضرت تبهکاران و آدمکشان و مجرمان را بر اساس عدالت و به منظور اصلاح جامعه به کیفر شایسته و عادلانه گناهانشان مىرساند، خواه آثار و دلایل و مدارک جرم موجود باشد و یا آن را از بین برده باشند و طبق موازین عادّى ثابت نشود و گواه و بیّنه اقامه نگردد. و بدین سان شرایطى پدید مىآید که هیچ کس جرأت ستم و قانونشکنى و گناه در خود نمىبیند و زمین از عدالت و آزادى و دادگرى و امنیت و رفاه و سعادت لبریز مىگردد. روایات بیانگر این واقعیّت، بسیار است که به جهت رعایت اختصار تنها به یک نمونه اشاره مىشود: امام باقر(ع) فرمودند:
«هنگامى که قائم ما قیام کند به سبک داود(ع) حکومت و داورى خواهد کرد و گواه و دلیل نخواهد خواست.»(5) حال این سؤال پیش مىآید که منظور از حکومت داود(ع) چیست؟ در جواب باید گفت که منظور شریعت و راه و رسم او نیست، چرا که همه شرایع و قوانین پیش از اسلام، با آمدن اسلام نسخ و پایان یافتند. بلکه منظور از این عبارت و عنوان، این است که مهدى موعود(ع) در جامعه مهدوى، بر اساس آگاهى و دانش خویش قضاوت مىکند، و قوه قضائیه آن حضرت بر پایه علم امامت حضرت استوار است. چنانکه حضرت داود(ع) پیامبر بزرگ خدا مدّتى طولانى اینگونه حکومت و داورى مىکرد. و حقایق و واقعیّات رخدادها و اختلافات، به اذن خدا براى او آشکار مىگشت، و بدین جهت بر اساس آگاهى و دانش شخصى خویش قضاوت کرده و به گفتار طرفین اختلاف و دعوا، اعتنا نمىکرد.(6) سؤال دیگرى که اینجا پیش مىآید، این است که امام مهدى(ع) چگونه مىتواند عدالت و دادگرى را در کران تا کران گیتى تحقق بخشد با اینکه مىدانیم آن گرامى در پرتو دانش و آگاهى خویش از مسائل و رخدادهاى منطقه و شهرى که اقامت دارد با خبر است و یا اینکه به شهرهاى دیگر دسترسى ندارد اگر چه علم هم داشته باشد. این سؤال را با روایتى از امام صادق(ع) پاسخ مىدهیم که مىفرماید:
وقتى قائم ما قیام کند به هر منطقه و شهرى فرستادهاى آگاه و کاردان و پروا پیشه گسیل مىدارد و به او مىگوید: «برنامه کار تو در کف دست توست. از این رو هر گاه کارى برایت پیش آمد که راه حلّ آن را نفهمیدى و قضاوت در آن را نشناختى به کف دستت نظاره کن و آنچه در آن یافتى، عمل نما».(7) در مورد این روایت سه احتمال بنظر مىرسد: 1- ممکن است روایت را معجزه بشناسیم و بگوییم فرستادگان آن اصلاحگر بزرگ آسمانى هنگامى که در مسائل و رخدادها بمانند بناگاه بر کف دست خویش احکام عادلانه و مورد نظر را نوشته شده و آماده خواهند یافت. 2- ممکن است منظور آن حضرت نوعى دستگاه شبیه بىسیم و ارتباطىِ بسیار پیشرفتهاى باشد که برخى از کارگزاران ویژه حضرت در اختیار دارند و دستورهاى صادره از مقام فرماندهى کلّ را همواره دریافت مىدارند چنانکه تصور این مطلب در جوامع امروزى، آسان مىباشد. امروز با وجود رایانه، اینترنت و انواع و اقسام وسایل ارتباطى، مىتوان در یک لحظه با سراسر دنیا ارتباط برقرار کرد. 3- و یا اینکه روایت، پیام و معناى دیگرى دارد که پس از ظهور آن حضرت به خواست خدا آشکار خواهد شد و اکنون براى ما ناشناخته است. کوتاه سخن اینکه امام مهدى(ع) با نمایندگان و حاکمان و قضاتى که براى کشورهاى سراسر جهان نصب فرموده و آنان را براى تدبیر امور و تنظیم شئون و حل مشکلات و رفع کشمکشها و تأمین امنیّت و نیکبختى جامعه بزرگ مهدوى در عصر ظهور، گسیل داشته بطور دائم در ارتباط است و آنان با فرماندهى و امامت آن اصلاحگر بزرگ جهانى و در پرتو دانش و عدالت او انجام وظیفه مىنمایند. و با اجراى سیستم قضائى واحد، در کران تا کران گیتى به عدالت واقعى رسیده و عدالت ادارى، اجتماعى و اقتصادى و قضائى بر جهان حاکم خواهد شد و ظلم و ستم و بیدادگرى از دنیا رخت برخواهد بست. انشاءالله. ج. رفاه و آسایش اقتصادى: بىشک از مهمترین مشکلات حیات انسان، مشکل اقتصادى و معیشتى و مسایل مربوط به آن همچون فقر، گرانى، محدودیّت تجارت و داد و ستد و تورّم، ناتوانى اقتصادى، تولید کم و تقاضاى بسیار و مسائلى از اینگونه که بیشتر آنها از ثمرات شوم اقتصاد ضد اسلامى حاکم بر جهان و به ویژه کشورهاى اسلامى است. آرى! این اقتصاد ضد اسلامى و ظالمانه است که به بحرانهاى اقتصادى در جوامع انسانى منجر مىشود. و این بخاطر سرکوبى مردم و پایمال ساختن آزادیها، مسدود ساختن راههاى معیشت براى مردم، تحمیل مالیات سنگین و تصاعدى بر تودهها و محروم ساختن بندگان خدا از مواهب زندگى و برکات و نعمتهایى است که خداوند آنها را به بندگانش ارزانى داشته و براى آنها مباح ساخته است.
شایسته است فراموش نکنیم که بیشتر جنایاتى که در جهان رخ مىدهد، از فقر مالى و نیاز و فلاکت سرچشمه مىگیرد. بیشتر جوانان بخاطر فشار و نیاز از تشکیل خانواده سرباز مىزنند و بسیارى از خانوادهها از فشار و فقر و عدم امکانات به تحدید نسل رضایت مىدهند. و اگر بگوییم که بیشتر مردمى که مىمیرند قربانى فقر و فلاکتند، سخنى به گزاف نگفتهایم. آرى اگر بخواهیم ضایعات و زیانهاى برخاسته از فقر را در جامعه انسانى بشماریم سخن به درازا مىکشد و شکل نوشته تغییر یافته و اگر بخواهیم از ابعاد گوناگون مسایل اقتصادى بحث کنیم، این نوشته طولانى و فقط در این بُعد از شاخصه جامعه مهدوى خلاصه مىشود، به همین جهت سخن را اینگونه خلاصه مىکنیم: از جمله اصلاحات گسترده و طرحهاى بزرگى که امام مهدى(ع) بدان قیام مىکند مسأله حلّ مشکلات اقتصادى در خانواده بزرگ بشرى است و این کار بزرگ و برنامه عظیم از راه پیاده کردن مقرّرات عادلانه و رهایىبخش و زندگىساز اقتصاد اسلامى خواهد بود از مهمترین و کارسازترین بندهاى آن عبارتند از: 1- اعطاى آزادىهاى گوناگون در امور اقتصادى و اجتماعى و فکرى و صنعتى بر اساس حق و عدالت اسلامى. 2- بهرهورى از مواهب و امکانات و نیروهاى طبیعت و فرصت و میدان دادن به دستها، مغزها و اندیشههاى توانا و سازنده و مبتکر بر اساس عقل و اندیشه. دسترسى به همه موارد ذکر شده به جهت اجراى دقیق تعالیم اسلامى عملى مىشود. اینک یک نمونه از روایات متعدّدى که نشانگر زندگى اقتصادى امام مهدى(ع) است را به جهت رعایت اختصار در پائین ذکر مىشود: پیامبر گرامى اسلام(ص) مىفرمایند: «به مهدى(ع) بشارتتان مىدهم... او ثروتها را درست و بطور مساوى تقسیم مىکند و به برکت او غنا و بىنیازى دلهاى امّت محمد(ص) را لبریز مىسازد و عدالت او همه را در برمىگیرد، تا آنجائى که دستور مىدهد ندا کنندهاى ندا کند که: «هان، اى مردم! هر کس نیاز مالى دارد بیاید و هرچه مىخواهد بگیرد.» و جز یک نیازمند، کسى نمىآید. آن یک نفر مىآید و امام مهدى(ع) به او مىگوید: «نزد خزانه دار برو تا آنچه مىخواهى به تو بدهد.» نزد خزانهدار مىرود و مىگوید: «من از سوى امام مهدى(ع) آمدهام تا به من کمک کنى و ثروتى به من بدهى.» خزانهدار مىگوید:
«آنچه مىخواهى بردار...» او آنقدر زر و سیم برمىدارد که نمىتواند ببرد، مقدارى از آن را برگرداند تا بتواند حمل کند و بقیّه را مىبرد. امّا وقتى از خزانهدار دور مىشود، پشیمان شده و مىگوید: «گویى من حریصترین فرد از امّت محمد(ص) هستم. همه براى دریافت مال دعوت شدند امّا جز من کسى نیامد». از این رو نزد خزانهدار برمىگردد و زر و سیم را پس مىدهد امّا خزانهدار نمىپذیرد و مىگوید: «ما چیزى را که بخشیدیم، دیگر نمىپذیریم».(8) این روایت و روایتهاى زیادى شبیه این روایت، همه بر رشد و شکوفایى اقتصادى جامعه مهدوى و غناى نفس مردم و عدم رغبت آنها در سایه تعالیم نجاتبخش اسلام به زیاده خواهى، احتکار و پسانداز است که هر کدام از این موارد، خود عامل بیمارى اقتصاد، و فقر عدهاى از مردم در سایه ثروت اندوزى بقیّه مردم مىباشد، که در جامعه مهدوى همه این بیمارىها از بین خواهد رفت. براى شاخههاى مختلف اقتصاد، روایات و بحثهاى زیادى در منابع ذکر شده است. که به جهت پرهیز از طولانى شدن مطلب به یک نمونه دیگر فقط اشاره مىشود. د. کشاورزى در جامعه مهدوى: زراعت و کشاورزى از منابع مهم ثروت ملّى و از موارد اساسى پاسخگویى به نیازهاى مادّى جامعه و از وسایل تأمین موادّ غذائى در جهان انسان و حیوان است و خداوند آب و خاک را در اختیار بشر نهاده است تا از امکانات و برکات زمین بهره گیرد. حضرت على(ع) هم فقرزدائى از جامعه را در گرو توسعه اقتصادى و از شاخههاى مهم آن، کشاورزى را بیان مىفرمایند. که به این مطلب قرآن نیز اشاره دارد. «آیا هیچ درباره آنچه کشت مىکنید اندیشیدهاید؟»(9) پس مىتوان توسعه کشاورزى را یکى از مهمترین عوامل رشد جامعه و نجات آن از فقر و فلاکت دانست.
از این رو هنگامى که امام مهدى(ع) ظهور مىنمایند سیستم زراعى و کشاورزى بطور کامل دگرگون مىگردد و به بهترین و زیباترین شکل و محتوا و برنامه، شکوفا مىگردد. امام مهدى(ع) با کمک گرفتن از تکنولوژى و ابزارهاى مهم کشاورزى، و با طرّاحى و تدبیر بىنظیر، به کشاورزى رونق داده و کشاورزى شکوفا و شکوهبار مىگردد. و از رهآورد این پیشرفت، روح حیات در همه نقاط بىشمار گیتى، حتى زمینهاى موات و کویرها، دمیده مىشود. و مردم در رفاه و آسایش و آرامش زندگى مىکنند. اینک نمونههایى از روایات در نشانگرى آن شرایط شکوهبار را از نظر مىگذرانیم. پیامبر گرامى مىفرمایند: «آبها در دولت مهدى(ع) فراوان مىگردد و زمین برکات خویش را چندین برابر مىسازد».(10) و امام على(ع) مىفرمایند: «انسان در عصر حاکمیت جهانى آن حضرت، هر آنچه از انواع دانههاى زراعى بر زمین بیافشاند، هفتصد برابر، برداشت مىنماید...»(11) طبیعى است که حضرت با ساختن سدّهاى فراوان آبها را مهار کردهاند و از رهآورد مهار آبها، زمینها آباد، و با مکانیزه کردن کشاورزى و گشوده شدن، درهاى رحمت الهى به روى زمینیان، به همه آنها دست مىیابد. و کشاورزى رونق گرفته و پیشرفته مىگردد. و علاوه بر ایجاد اشتغال، نشاط اجتماعى، انواع مواهب، نعمتها و امکانات زندگى شایسته و درخور شأن انسان بصورت وصفناپذیرى، در دسترس مردم قرار مىگیرد. مردم در عصر ظهور در زراعت و غرس انواع درختان آزادند و در راه تلاش و سازندگى آنان، موانع بازدارندهاى همچون مالیاتهاى ظالمانه و مقرّرات ضد انسانى قرار نمىدهند، و انسان هر چه قدر تلاش کند و زمینى را احیاء کند و به مزارع و باغات پرمیوه تبدیل کند، از آنِ خود اوست. چرا که در مکتب اسلام چنین وضع شده است. پیامبر اسلام مىفرمایند: «هر کس زمین مردهاى را زنده کند از آن خود اوست.»(12) و بدین سان انسان در جامعه مهدوى با انگیزه بیشتر، و نشاط زاید الوصفى به کار و تلاش و سازندگى مىپردازد و از این رهگذر نعمتهاى فراوانى نصیب انسان مىگردد. و جامعه مهدوى در آسایش و امنیت و صلح و صفا، بسر مىبرد. و مشکلات بزرگى در جامعه امروز، گریبانگیر بشر است. مثل، مشکل بیکارى، مسکن، فقر به برکت و تلاش و تدابیر حضرت مهدى(ع) از جامعه مهدوى رخت برمىبندد.
امام صادق(ع) مىفرمایند: «هنگامى که قائم آل محمد(ص) قیام نماید، خانههاى شهر «کوفه» به شهر «کربلا» متّصل مىشود و شهر بقدرى گسترش مىیابد که همه صاحب خانه مىشوند.»(13) بدینسان، این روایت، بیانگر این مطلب است که مردم زمینهاى خشک و سوزان و بیابانهاى بىآب و علف را إحیا و آباد مىسازند و بصورت خانههاى زیبا و پر شکوه و باغهاى پرطروات درمىآورند که یک نمونه آن، گسترش شایسته خانههاى کوفه تا نهر کربلا مىباشد، آن هم با آن مسافت بسیارى که اینک میان آن دو شهر وجود دارد. خلاصه سخن اینکه در جامعه مهدوى، آزادى کار، مسافرت، تجارت، نوآورى، ابداع و امکانات به همه مردم ارزانى مىگردد. و میدان کار و تلاش و ابتکار براى همه استعدادها فراهم مىشود. و سستى و تن پرورى و بیکارگى جاى خود را به کار و تلاش و نشاط و تحرّک مىدهد. امنیّت و آرامش در عصر و جامعه مهدوى در جهان معاصر جامعههاى انسانى، در شرایط سخت و طاقتفرسایى از نظر فقدان امنیّت و آرامش در ابعاد گوناگون حیات، زندگى مىکند. امّا در عصر ظهور امام مهدى(ع) ترس و دلهره در همه ابعادش نابود گردیده و امنیّت و آرامش بر کران تا کران کره زمین سایهگستر و حاکم مىشود. و امّا اینکه چگونه این امنیّت و آرامش بر سراسر گیتى و بر جان و دلها حاکم مىگردد؟ باید گفت که فقدان امنیّت به یکى از سه عامل ویرانگر زیر برمىگردد که در جامعه مهدوى از سه عامل فقر و محرومیت، ضعف ایمان و ضعف مدیریت خبرى نیست. آنچه از ذکر شاخصههاى جامعه مهدوى گذشت، نمونه کمى از شاخصههاى مختلف که در منابع مختلف به آنها اشاره شده، مىباشد. مسلماً معرفى جامعه مهدوى در یک مقاله کوتاه عملى نخواهد شد، و به تحقیق جامع و فرصت زیادى نیاز هست. چراکه جهت معرفى جامعه مهدوى و ذکر شاخصههاى آن، از منظرهاى مختلف سیاسى، اقتصادى، اجتماعى به خصوص خانواده، مسائل تربیتى، پیشرفت علم و دانش و تکنولوژى، حل مشکلات لا ینحل در جامعه مهدوى، از جمله، حل مشکل مسکن، بیکارى، رعایت حقوق متقابل و جامعه که هر کدام به تنهایى، نیاز به تحقیق و پژوهش کامل جهت تقویت ایمان و باورهاى منتظران حضرت، و شناخت ویژگىهاى جامعه موعود از نظر اسلامشناسى و شناخت چگونگى حکومت در آن و مسائل مهم دیگر، که مفید و ارزنده است. و از جهتى شناخت جامعه مهدوى براى تعیین سمت و سویى که جوامع باید بسوى آن داشته باشند، سودمند مىباشد.
امید که با شناخت مهدى موعود(ع) و جامعه او و خصوصیات آن حضرت در راستاى تحقق اهداف آن و زمینه سازى براى ظهور آن منجى عدالت خواه و عدالت گستر بیش از پیش تلاش و کوشش کنیم. انشاء الله
پىنوشتها:
1) علامه مجلسى، «بحار الانوار»، مؤسسه الوفا، بیروت، اوّل، 1404 ه . ق، ج 36، ص 356. 2) علامه مجلسى، «بحار الانوار»، مؤسسه الوفاء، بیروت، اوّل، 1404 ه . ق، ج 36، ص 358. 3) ثقة الاسلام کلینى، «اصول کافى»، دار الکتب الاسلامیه، تهران، اوّل، 1365 ش، ج 7، ص 414. 4) سید على اکبر قرشى، «خاندان وحى»، دار الکتاب الاسلامیه، تهران، 1368 ش، ص 245. 5) شیخ حرّ عاملى، «وسائل الشیعة»، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه . ق، اوّل، ج 18، ص 168؛ الکافى، ج 1، ص 397. 6) قزوینى، محمد کاظم، امام مهدى از ولادت تا ظهور، مترجم، على کرمى و سید محمد حسینى، الهادى، قم، 1378 ش، ص 725. 7) غیبت نعمائى، ص 319؛ بحار الانوار، ج 52، باب 21، ص 365. 8) کورانى، على، معجم الاحادیث الامام المهدى، مؤسسة المعارف الاسلامیه، اوّل، 1411 ه . ق، ج 1، ص 240. 9) واقعه/64. 10) بحار الانوار، ج 52، ص 216. 11) امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 728. 12) وسائل الشیعه، ج 17، ص 327. 13) بحار الانوار، ج 52، ص 337؛ شیخ مفید، «الارشاد»، کنگره شیخ مفید، قم، اوّل، 1413 ه . ق، ص 362.
الف. اجراى کامل قوانین: از جمله عواملى که در نیکبختى یا نگونبختى اصلاح، سازندگى، تباهى و انحطاط جامعهها و تمدّنها نقش سرنوشت سازى دارد؛ قوانین و مقرّرات حاکم بر جامعه و تمدّن در ابعاد گوناگون حیات، بویژه حکومت و سیاست و قضاوت است. قوانین با همه انواع و اقسام آن، ابزارهاى جهت دهنده و دستگاههاى تربیت کنندهاى هستند که جامعه را بسوى ارزشها یا ضدّ ارزشها جهت مىدهند و بسوى نیکى و نیکبختى یا شرارت و نگونسازى سوق مىدهند. در این میان تنها قوانین و مقرّرات اسلام واقعى است که نیکبختى جامعه انسانى را در دنیا و آخرت تضمین مىکند. قوانین اسلام، احکام و مقرّرات راستین خدا به جز در زمان پیامبر(ص) و امیر مؤمنان على(ع) بطور کامل پیاده نشده، و فعلیّت همه آنها در عصر حضرت مهدى(عج) و جامعه مهدوى محقق خواهد شد. تمامى قوانین و مقرّرات بیگانه از اسلام و قرآن، در حکومت امام مهدى(عج) الغاء و دور ریخته مىشود، و هرگز بدانها عمل نمىگردد و بجاى آنها مقرّرات درخشان و زندگىساز برخاسته از قرآن و شیوه راستین پیامبر(ص) امور مردم را تدبیر و شئون کشور را تنظیم و در کران تا کران جامعهها همانگونه که شایسته و بایسته است، پیاده مىشود. و در واقع هدف حضرت مهدى، همان هدف بعثت خاتم الانبیاء مىباشد که در جامعه فعلى و قبل از جامعه مهدوى بواسطه فقدان شرائط و موانع خارجى تحقق نیافته و در جامعه مهدوى شرایط فراهم و موانع مرتفع خواهد شد. در جامعه مهدوى قوانین و مقرّرات، احکام الهى که از طریق وحى به پیامبر ابلاغ شده است بدون اضافه یا کم کردن، اجراء خواهد شد. و مدینه فاضله راستین که از دیرباز ساختن آن ذهن متفکران و اندیشمندان را به خود مشغول کرده است عملى خواهد شد. «حلال محمد(ص) حلال الى یوم القیامه و حرام محمد(ص) حرام الى یوم القیامه» قانون و دستورات حضرت مهدى(عج) همان قانونى است که پیامبر در مدینه و على(ع) در کوفه به دنبال اجراى آن بودند. همان قانونى است که نمونه کامل شایسته سالارى در حکومت کوفه دیده مىشود. قانون عدالت و قضاوت آن گرامى در جامعه مهدوى بسان داورى نیاکان پاک و پاکیزهاش، عادلانه، انسانى و بر اساس قرآن و آئین نبوى و حقّ و عدالت است. چرا که شریعت نبوى، تا قیامت استمرار دارد، و آنچه در شریعت جدّش و نیاکانش مطرود است، تا روز رستاخیزِ بزرگ، مطرود خواهد بود. و آنچه در نظام مدینه و کوفه، اجرا مىشد، در آرمانشهر مهدوى نیز اجرا خواهد شد و این همان چیزى است که از حدیث بالا فهمیده مىشود.
قوانین حاکم بر نظام و اجتماع مهدوى، قوانین اسلام است که از طریق وحى بر پیامبر بزرگ اسلام اعلام شده است. همگان به خصوص هیئت حاکمه در این خط مستقیم با احساس مسئولیت و تعهّد قدم برمىدارند. سلیقههاى شخصى یا گروهى خود را کنار گذاشته و به راست و چپ منحرف نشوند. چنانکه در حدیثى از پیامبر آمده است که مىفرماید: «بندهاى مؤمن نخواهد بود مگر اینکه هوى و خواست او تابع آنچه من آوردهام، باشد و از آن منحرف نشود»(1) جلوههاى بسیارى از این احساس مسئولیت و اداره اجتماع، بر طبق شریعت اسلام در حکومت و زندگى پیامبر(ص) و على(ع) دیده شده و امّا نمونه کامل آن در جامعه و دولت مهدوى بطور کامل، عملى خواهد شد. ب. عدل و ظلم و قوه قضائیه در جامعه مهدوى: اشاره شد که داورى و قضاوت آن گرامى در جامعه مهدوى، بسان داورى نیاکان پاک و پاکیزهاش، عادلانه و انسانى و بر اساس حق و عدالت است و با یک ویژگى از داورى آن عدالت پیشگان و نیاکانش، ممتاز مىشود. و آن ویژگى این است که آن حضرت در سیستم قضایى خویش بر اساس آگاهى و اطّلاعات خویش بر رخدادها و حوادث، داورى مىکند، از اینرو نه به انتظار گواهى گواهان مىماند و نه دلایل و مدارک و شواهدى که ادّعا را اثبات کند. سخن در اینجا بر دو محور دور مىزند: 1. نخست اینکه این روایت صحیح و جانبخش که در مورد امام مهدى(عج) و ره آورد حاکمیت او بطور متواتر از پیامبر گرامى و امامان معصوم، رسیده است، بارها تکرار شده است که مىفرمایند: «امام مهدى(ع) پس از ظهور خویش، جهان را سرشار از عدل و داد مىکند پس از آنکه از ستم و بیداد لبریز گردد.»(2) شایسته یادآورى است که این حدیث در مجموعههاى روایى ما صدها بار از راههاى گوناگون و چهرههاى مختلف روایت شده است به گونهاى که هیچ جایى براى شک و تردید در صحّت و درستى آن نمىماند. آرى! آن اصلاحگر بزرگى که مىخواهد ستم و بیداد را در همه میدانها و ابعاد و چهرههایش نابود سازد و ریشه و اساس آن را در هر نقطهاى که باشد و یا از هر انسانى سرزند از بیخ و بن برکند، و ظلم ریشه کن شده و عدالت حاکم شود، طبیعى است که از چنین عدالتگسترى نباید انتظار داشت که خود منتظر این باشد که مظلوم به او شکایت برد، یا آن پیشواى عدالت از مدّعى ستمدیده براى اثبات ادّعاى به حقّش که براى آن داور عدالت پیشه، روشن است دلایل، شواهد، اسناد و مدارک ارائه کند، هرگز! چرا که گاه ممکن است مظلوم براى اثبات بیدادى که بر او رفته یا حق که از او پایمال شده است ناتوان باشد یا نتواند ساختگى بودن بافتههاى ظلم را روشن کند. ممکن است ستم و بیداد در بسیارى از نقاط روى زمین واقع شود و مظلوم نتواند از بیدادى که بر او رفته است به امام عدالت و نجات، شکایت برد. و نیز امکان دارد انسانى مخفیانه و به ستم کشته شود و کسى از کشته شدن او آگاه نگردد و قاتل او را نشناسد و در نتیجه خون او پایمال گردد، در این صورت چگونه مىتوان گفت: «امام مهدى(ع) زمین و زمان را لبریز از عدل و داد مىسازد؟!» 2. از پیامبر گرامى(ص) روایت شده است که مىفرمایند: «مردم، من در میان جامعه، بر اساس دلایل و شواهد و سوگندها، قضاوت و داورى مىکنم نه بر اساس وحى و رسالت.»(3) شاید مفهوم ظاهرى روایت پیامبر این باشد که آن حضرت در میان مردم، بر اساس آگاهى و علم شخصى خویش داورى نمىکند. و داورى او با گواهى گواهان یا مدارک و مستندات دیگر شاید این شیوه پیامبر(ص) در داورى و قضاوت و عمل نکردن بر اساس آگاهى و اطلاع شخصى خویش، بدان جهت بود که اگر آن گرامى در داوریهاى خویش بر اساس آگاهى و اطّلاع شخصى قضاوت مىکرد، رفتار و عملکرد قضایى او در میان امّت سیره و سنّت مىشد و آنگاه بود که براى هر قاضى یا حاکمى دستاویز و بهانه مىگشت که در جامعه، بدون دلایل و مدارک قانع کننده به هر کس دلش خواست حدّ جارى کند و طبق تمایلات خویش حکم راند و آنگاه ادّعا نماید که به علم و اطّلاع شخصى خویش داورى نموده و قضاوت کرده است. و با این کار نظام دین و جامعه از هم گسیخته و هرج و مرج و خودکامگى در سیستم قضایى رواج یافته و معیارها و مقیاسهاى فقهى و حقوقى و عرفى دچار اختلال مىگشت. بر این اساس بود که پیامبر گرامى اسلام(ص) این راهها را براى قضات بدرفتار و حکومتهاى بیدادگر مسدود ساخت تا آنان نتوانند در میان مردم، طبق تمایلات جاهطلبانه و هواهاى خویش حکم رانند و آنگاه مدّعى گردند که بر اساس علم و آگاهى شخصى خویش حکم مىکنند.
و از این رو شخص پیامبر در محکمه عدالت حاضر مىشود، و به انتظار قضاوت مىنشیند و حتى به رأى او اعتراض نمىکند. و حال آنکه او علم شخصى داشته و یقین به حقانیّت خودش داشته.(4) و یا على(ع) بر طبق مدارک و مستندات، قضاوت و از سیره پیامبر پیروى مىکند، چرا که ترس از آینده و سیره و سنت شدن رأى با آگاهى شخصى معصوم، در میان غیر معصوم سنت و باب شود. امّا امام معصوم و پیشواى عدالتگسترى که هرگز چنین احتمالى در مورد او نمىرود و هیچ نوع اشتباه و انحرافى به ساحت مقدّس او راه ندارد، بر چنین انسان والایى زیبنده است که بر اساس آگاهى و اطّلاعات شخصى خویش به امور و رخدادها، داورى نماید و هرگز منتظر گواهى گواهان و اقامه دلایل و مدارک از سوى مدّعى نباشد و بر سوگندهاى دروغین از سوى طرفین، بهایى ندهد و آنچه حقّ و عدالت است آن را ملاک قرار دهد و بر اساس آن داورى نماید. و مطمئن است که حکومت بعد از خودش به دست غیر معصوم نمىافتد. با توجه به این دو نکته اساسى که: اوّلاً: امام مهدى(ع) اصلاحگر بزرگى است که زمین و زمان را سرشار از عدل و داد مىکند. و ثانیاً: علاوه بر تمامى آگاهیها و اطلاعات و معیارها، بر اساس آگاهى و اطّلاعات شخصى خویش، داورى و حکومت مىنماید. از این واقعیّت دریافت مىگردد که آن حضرت تبهکاران و آدمکشان و مجرمان را بر اساس عدالت و به منظور اصلاح جامعه به کیفر شایسته و عادلانه گناهانشان مىرساند، خواه آثار و دلایل و مدارک جرم موجود باشد و یا آن را از بین برده باشند و طبق موازین عادّى ثابت نشود و گواه و بیّنه اقامه نگردد. و بدین سان شرایطى پدید مىآید که هیچ کس جرأت ستم و قانونشکنى و گناه در خود نمىبیند و زمین از عدالت و آزادى و دادگرى و امنیت و رفاه و سعادت لبریز مىگردد. روایات بیانگر این واقعیّت، بسیار است که به جهت رعایت اختصار تنها به یک نمونه اشاره مىشود: امام باقر(ع) فرمودند:
«هنگامى که قائم ما قیام کند به سبک داود(ع) حکومت و داورى خواهد کرد و گواه و دلیل نخواهد خواست.»(5) حال این سؤال پیش مىآید که منظور از حکومت داود(ع) چیست؟ در جواب باید گفت که منظور شریعت و راه و رسم او نیست، چرا که همه شرایع و قوانین پیش از اسلام، با آمدن اسلام نسخ و پایان یافتند. بلکه منظور از این عبارت و عنوان، این است که مهدى موعود(ع) در جامعه مهدوى، بر اساس آگاهى و دانش خویش قضاوت مىکند، و قوه قضائیه آن حضرت بر پایه علم امامت حضرت استوار است. چنانکه حضرت داود(ع) پیامبر بزرگ خدا مدّتى طولانى اینگونه حکومت و داورى مىکرد. و حقایق و واقعیّات رخدادها و اختلافات، به اذن خدا براى او آشکار مىگشت، و بدین جهت بر اساس آگاهى و دانش شخصى خویش قضاوت کرده و به گفتار طرفین اختلاف و دعوا، اعتنا نمىکرد.(6) سؤال دیگرى که اینجا پیش مىآید، این است که امام مهدى(ع) چگونه مىتواند عدالت و دادگرى را در کران تا کران گیتى تحقق بخشد با اینکه مىدانیم آن گرامى در پرتو دانش و آگاهى خویش از مسائل و رخدادهاى منطقه و شهرى که اقامت دارد با خبر است و یا اینکه به شهرهاى دیگر دسترسى ندارد اگر چه علم هم داشته باشد. این سؤال را با روایتى از امام صادق(ع) پاسخ مىدهیم که مىفرماید:
وقتى قائم ما قیام کند به هر منطقه و شهرى فرستادهاى آگاه و کاردان و پروا پیشه گسیل مىدارد و به او مىگوید: «برنامه کار تو در کف دست توست. از این رو هر گاه کارى برایت پیش آمد که راه حلّ آن را نفهمیدى و قضاوت در آن را نشناختى به کف دستت نظاره کن و آنچه در آن یافتى، عمل نما».(7) در مورد این روایت سه احتمال بنظر مىرسد: 1- ممکن است روایت را معجزه بشناسیم و بگوییم فرستادگان آن اصلاحگر بزرگ آسمانى هنگامى که در مسائل و رخدادها بمانند بناگاه بر کف دست خویش احکام عادلانه و مورد نظر را نوشته شده و آماده خواهند یافت. 2- ممکن است منظور آن حضرت نوعى دستگاه شبیه بىسیم و ارتباطىِ بسیار پیشرفتهاى باشد که برخى از کارگزاران ویژه حضرت در اختیار دارند و دستورهاى صادره از مقام فرماندهى کلّ را همواره دریافت مىدارند چنانکه تصور این مطلب در جوامع امروزى، آسان مىباشد. امروز با وجود رایانه، اینترنت و انواع و اقسام وسایل ارتباطى، مىتوان در یک لحظه با سراسر دنیا ارتباط برقرار کرد. 3- و یا اینکه روایت، پیام و معناى دیگرى دارد که پس از ظهور آن حضرت به خواست خدا آشکار خواهد شد و اکنون براى ما ناشناخته است. کوتاه سخن اینکه امام مهدى(ع) با نمایندگان و حاکمان و قضاتى که براى کشورهاى سراسر جهان نصب فرموده و آنان را براى تدبیر امور و تنظیم شئون و حل مشکلات و رفع کشمکشها و تأمین امنیّت و نیکبختى جامعه بزرگ مهدوى در عصر ظهور، گسیل داشته بطور دائم در ارتباط است و آنان با فرماندهى و امامت آن اصلاحگر بزرگ جهانى و در پرتو دانش و عدالت او انجام وظیفه مىنمایند. و با اجراى سیستم قضائى واحد، در کران تا کران گیتى به عدالت واقعى رسیده و عدالت ادارى، اجتماعى و اقتصادى و قضائى بر جهان حاکم خواهد شد و ظلم و ستم و بیدادگرى از دنیا رخت برخواهد بست. انشاءالله. ج. رفاه و آسایش اقتصادى: بىشک از مهمترین مشکلات حیات انسان، مشکل اقتصادى و معیشتى و مسایل مربوط به آن همچون فقر، گرانى، محدودیّت تجارت و داد و ستد و تورّم، ناتوانى اقتصادى، تولید کم و تقاضاى بسیار و مسائلى از اینگونه که بیشتر آنها از ثمرات شوم اقتصاد ضد اسلامى حاکم بر جهان و به ویژه کشورهاى اسلامى است. آرى! این اقتصاد ضد اسلامى و ظالمانه است که به بحرانهاى اقتصادى در جوامع انسانى منجر مىشود. و این بخاطر سرکوبى مردم و پایمال ساختن آزادیها، مسدود ساختن راههاى معیشت براى مردم، تحمیل مالیات سنگین و تصاعدى بر تودهها و محروم ساختن بندگان خدا از مواهب زندگى و برکات و نعمتهایى است که خداوند آنها را به بندگانش ارزانى داشته و براى آنها مباح ساخته است.
شایسته است فراموش نکنیم که بیشتر جنایاتى که در جهان رخ مىدهد، از فقر مالى و نیاز و فلاکت سرچشمه مىگیرد. بیشتر جوانان بخاطر فشار و نیاز از تشکیل خانواده سرباز مىزنند و بسیارى از خانوادهها از فشار و فقر و عدم امکانات به تحدید نسل رضایت مىدهند. و اگر بگوییم که بیشتر مردمى که مىمیرند قربانى فقر و فلاکتند، سخنى به گزاف نگفتهایم. آرى اگر بخواهیم ضایعات و زیانهاى برخاسته از فقر را در جامعه انسانى بشماریم سخن به درازا مىکشد و شکل نوشته تغییر یافته و اگر بخواهیم از ابعاد گوناگون مسایل اقتصادى بحث کنیم، این نوشته طولانى و فقط در این بُعد از شاخصه جامعه مهدوى خلاصه مىشود، به همین جهت سخن را اینگونه خلاصه مىکنیم: از جمله اصلاحات گسترده و طرحهاى بزرگى که امام مهدى(ع) بدان قیام مىکند مسأله حلّ مشکلات اقتصادى در خانواده بزرگ بشرى است و این کار بزرگ و برنامه عظیم از راه پیاده کردن مقرّرات عادلانه و رهایىبخش و زندگىساز اقتصاد اسلامى خواهد بود از مهمترین و کارسازترین بندهاى آن عبارتند از: 1- اعطاى آزادىهاى گوناگون در امور اقتصادى و اجتماعى و فکرى و صنعتى بر اساس حق و عدالت اسلامى. 2- بهرهورى از مواهب و امکانات و نیروهاى طبیعت و فرصت و میدان دادن به دستها، مغزها و اندیشههاى توانا و سازنده و مبتکر بر اساس عقل و اندیشه. دسترسى به همه موارد ذکر شده به جهت اجراى دقیق تعالیم اسلامى عملى مىشود. اینک یک نمونه از روایات متعدّدى که نشانگر زندگى اقتصادى امام مهدى(ع) است را به جهت رعایت اختصار در پائین ذکر مىشود: پیامبر گرامى اسلام(ص) مىفرمایند: «به مهدى(ع) بشارتتان مىدهم... او ثروتها را درست و بطور مساوى تقسیم مىکند و به برکت او غنا و بىنیازى دلهاى امّت محمد(ص) را لبریز مىسازد و عدالت او همه را در برمىگیرد، تا آنجائى که دستور مىدهد ندا کنندهاى ندا کند که: «هان، اى مردم! هر کس نیاز مالى دارد بیاید و هرچه مىخواهد بگیرد.» و جز یک نیازمند، کسى نمىآید. آن یک نفر مىآید و امام مهدى(ع) به او مىگوید: «نزد خزانه دار برو تا آنچه مىخواهى به تو بدهد.» نزد خزانهدار مىرود و مىگوید: «من از سوى امام مهدى(ع) آمدهام تا به من کمک کنى و ثروتى به من بدهى.» خزانهدار مىگوید:
«آنچه مىخواهى بردار...» او آنقدر زر و سیم برمىدارد که نمىتواند ببرد، مقدارى از آن را برگرداند تا بتواند حمل کند و بقیّه را مىبرد. امّا وقتى از خزانهدار دور مىشود، پشیمان شده و مىگوید: «گویى من حریصترین فرد از امّت محمد(ص) هستم. همه براى دریافت مال دعوت شدند امّا جز من کسى نیامد». از این رو نزد خزانهدار برمىگردد و زر و سیم را پس مىدهد امّا خزانهدار نمىپذیرد و مىگوید: «ما چیزى را که بخشیدیم، دیگر نمىپذیریم».(8) این روایت و روایتهاى زیادى شبیه این روایت، همه بر رشد و شکوفایى اقتصادى جامعه مهدوى و غناى نفس مردم و عدم رغبت آنها در سایه تعالیم نجاتبخش اسلام به زیاده خواهى، احتکار و پسانداز است که هر کدام از این موارد، خود عامل بیمارى اقتصاد، و فقر عدهاى از مردم در سایه ثروت اندوزى بقیّه مردم مىباشد، که در جامعه مهدوى همه این بیمارىها از بین خواهد رفت. براى شاخههاى مختلف اقتصاد، روایات و بحثهاى زیادى در منابع ذکر شده است. که به جهت پرهیز از طولانى شدن مطلب به یک نمونه دیگر فقط اشاره مىشود. د. کشاورزى در جامعه مهدوى: زراعت و کشاورزى از منابع مهم ثروت ملّى و از موارد اساسى پاسخگویى به نیازهاى مادّى جامعه و از وسایل تأمین موادّ غذائى در جهان انسان و حیوان است و خداوند آب و خاک را در اختیار بشر نهاده است تا از امکانات و برکات زمین بهره گیرد. حضرت على(ع) هم فقرزدائى از جامعه را در گرو توسعه اقتصادى و از شاخههاى مهم آن، کشاورزى را بیان مىفرمایند. که به این مطلب قرآن نیز اشاره دارد. «آیا هیچ درباره آنچه کشت مىکنید اندیشیدهاید؟»(9) پس مىتوان توسعه کشاورزى را یکى از مهمترین عوامل رشد جامعه و نجات آن از فقر و فلاکت دانست.
از این رو هنگامى که امام مهدى(ع) ظهور مىنمایند سیستم زراعى و کشاورزى بطور کامل دگرگون مىگردد و به بهترین و زیباترین شکل و محتوا و برنامه، شکوفا مىگردد. امام مهدى(ع) با کمک گرفتن از تکنولوژى و ابزارهاى مهم کشاورزى، و با طرّاحى و تدبیر بىنظیر، به کشاورزى رونق داده و کشاورزى شکوفا و شکوهبار مىگردد. و از رهآورد این پیشرفت، روح حیات در همه نقاط بىشمار گیتى، حتى زمینهاى موات و کویرها، دمیده مىشود. و مردم در رفاه و آسایش و آرامش زندگى مىکنند. اینک نمونههایى از روایات در نشانگرى آن شرایط شکوهبار را از نظر مىگذرانیم. پیامبر گرامى مىفرمایند: «آبها در دولت مهدى(ع) فراوان مىگردد و زمین برکات خویش را چندین برابر مىسازد».(10) و امام على(ع) مىفرمایند: «انسان در عصر حاکمیت جهانى آن حضرت، هر آنچه از انواع دانههاى زراعى بر زمین بیافشاند، هفتصد برابر، برداشت مىنماید...»(11) طبیعى است که حضرت با ساختن سدّهاى فراوان آبها را مهار کردهاند و از رهآورد مهار آبها، زمینها آباد، و با مکانیزه کردن کشاورزى و گشوده شدن، درهاى رحمت الهى به روى زمینیان، به همه آنها دست مىیابد. و کشاورزى رونق گرفته و پیشرفته مىگردد. و علاوه بر ایجاد اشتغال، نشاط اجتماعى، انواع مواهب، نعمتها و امکانات زندگى شایسته و درخور شأن انسان بصورت وصفناپذیرى، در دسترس مردم قرار مىگیرد. مردم در عصر ظهور در زراعت و غرس انواع درختان آزادند و در راه تلاش و سازندگى آنان، موانع بازدارندهاى همچون مالیاتهاى ظالمانه و مقرّرات ضد انسانى قرار نمىدهند، و انسان هر چه قدر تلاش کند و زمینى را احیاء کند و به مزارع و باغات پرمیوه تبدیل کند، از آنِ خود اوست. چرا که در مکتب اسلام چنین وضع شده است. پیامبر اسلام مىفرمایند: «هر کس زمین مردهاى را زنده کند از آن خود اوست.»(12) و بدین سان انسان در جامعه مهدوى با انگیزه بیشتر، و نشاط زاید الوصفى به کار و تلاش و سازندگى مىپردازد و از این رهگذر نعمتهاى فراوانى نصیب انسان مىگردد. و جامعه مهدوى در آسایش و امنیت و صلح و صفا، بسر مىبرد. و مشکلات بزرگى در جامعه امروز، گریبانگیر بشر است. مثل، مشکل بیکارى، مسکن، فقر به برکت و تلاش و تدابیر حضرت مهدى(ع) از جامعه مهدوى رخت برمىبندد.
امام صادق(ع) مىفرمایند: «هنگامى که قائم آل محمد(ص) قیام نماید، خانههاى شهر «کوفه» به شهر «کربلا» متّصل مىشود و شهر بقدرى گسترش مىیابد که همه صاحب خانه مىشوند.»(13) بدینسان، این روایت، بیانگر این مطلب است که مردم زمینهاى خشک و سوزان و بیابانهاى بىآب و علف را إحیا و آباد مىسازند و بصورت خانههاى زیبا و پر شکوه و باغهاى پرطروات درمىآورند که یک نمونه آن، گسترش شایسته خانههاى کوفه تا نهر کربلا مىباشد، آن هم با آن مسافت بسیارى که اینک میان آن دو شهر وجود دارد. خلاصه سخن اینکه در جامعه مهدوى، آزادى کار، مسافرت، تجارت، نوآورى، ابداع و امکانات به همه مردم ارزانى مىگردد. و میدان کار و تلاش و ابتکار براى همه استعدادها فراهم مىشود. و سستى و تن پرورى و بیکارگى جاى خود را به کار و تلاش و نشاط و تحرّک مىدهد. امنیّت و آرامش در عصر و جامعه مهدوى در جهان معاصر جامعههاى انسانى، در شرایط سخت و طاقتفرسایى از نظر فقدان امنیّت و آرامش در ابعاد گوناگون حیات، زندگى مىکند. امّا در عصر ظهور امام مهدى(ع) ترس و دلهره در همه ابعادش نابود گردیده و امنیّت و آرامش بر کران تا کران کره زمین سایهگستر و حاکم مىشود. و امّا اینکه چگونه این امنیّت و آرامش بر سراسر گیتى و بر جان و دلها حاکم مىگردد؟ باید گفت که فقدان امنیّت به یکى از سه عامل ویرانگر زیر برمىگردد که در جامعه مهدوى از سه عامل فقر و محرومیت، ضعف ایمان و ضعف مدیریت خبرى نیست. آنچه از ذکر شاخصههاى جامعه مهدوى گذشت، نمونه کمى از شاخصههاى مختلف که در منابع مختلف به آنها اشاره شده، مىباشد. مسلماً معرفى جامعه مهدوى در یک مقاله کوتاه عملى نخواهد شد، و به تحقیق جامع و فرصت زیادى نیاز هست. چراکه جهت معرفى جامعه مهدوى و ذکر شاخصههاى آن، از منظرهاى مختلف سیاسى، اقتصادى، اجتماعى به خصوص خانواده، مسائل تربیتى، پیشرفت علم و دانش و تکنولوژى، حل مشکلات لا ینحل در جامعه مهدوى، از جمله، حل مشکل مسکن، بیکارى، رعایت حقوق متقابل و جامعه که هر کدام به تنهایى، نیاز به تحقیق و پژوهش کامل جهت تقویت ایمان و باورهاى منتظران حضرت، و شناخت ویژگىهاى جامعه موعود از نظر اسلامشناسى و شناخت چگونگى حکومت در آن و مسائل مهم دیگر، که مفید و ارزنده است. و از جهتى شناخت جامعه مهدوى براى تعیین سمت و سویى که جوامع باید بسوى آن داشته باشند، سودمند مىباشد.
امید که با شناخت مهدى موعود(ع) و جامعه او و خصوصیات آن حضرت در راستاى تحقق اهداف آن و زمینه سازى براى ظهور آن منجى عدالت خواه و عدالت گستر بیش از پیش تلاش و کوشش کنیم. انشاء الله
پىنوشتها:
1) علامه مجلسى، «بحار الانوار»، مؤسسه الوفا، بیروت، اوّل، 1404 ه . ق، ج 36، ص 356. 2) علامه مجلسى، «بحار الانوار»، مؤسسه الوفاء، بیروت، اوّل، 1404 ه . ق، ج 36، ص 358. 3) ثقة الاسلام کلینى، «اصول کافى»، دار الکتب الاسلامیه، تهران، اوّل، 1365 ش، ج 7، ص 414. 4) سید على اکبر قرشى، «خاندان وحى»، دار الکتاب الاسلامیه، تهران، 1368 ش، ص 245. 5) شیخ حرّ عاملى، «وسائل الشیعة»، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه . ق، اوّل، ج 18، ص 168؛ الکافى، ج 1، ص 397. 6) قزوینى، محمد کاظم، امام مهدى از ولادت تا ظهور، مترجم، على کرمى و سید محمد حسینى، الهادى، قم، 1378 ش، ص 725. 7) غیبت نعمائى، ص 319؛ بحار الانوار، ج 52، باب 21، ص 365. 8) کورانى، على، معجم الاحادیث الامام المهدى، مؤسسة المعارف الاسلامیه، اوّل، 1411 ه . ق، ج 1، ص 240. 9) واقعه/64. 10) بحار الانوار، ج 52، ص 216. 11) امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 728. 12) وسائل الشیعه، ج 17، ص 327. 13) بحار الانوار، ج 52، ص 337؛ شیخ مفید، «الارشاد»، کنگره شیخ مفید، قم، اوّل، 1413 ه . ق، ص 362.