امامان برهان حق
آرشیو
چکیده
متن
از ویژگیهایى که در زیارت جامعه امامان علیهم السلام را به آن مىخوانیم «برهان» است...«نوره و برهانه و رحمة اللّه و برکاته» اینک باید ببینیم مقصود چیست؟ واژه برهان برخى واژه «برهن» که ریشه برهان است رباعى مجرد دانسته و «نون» را اصلى مىدانند و بعضى دیگر آن را از ریشه «بره یبره» دانسته و نون را زائد مىدانند. این دو قول را مصباح المنیر فیومى آورده است.(1) این تفاوت در ریشه تأثیرى در معناى آن ندارد زیرا که اکثر اهل لغت برهان را به معناى دلیل روشن گرفتهاند (2) راغب اصفهانى آنرا محکمترین دلیل گرفته است.(3) در صورتى که واژه برهان را از «بره یبره» بگیریم آنچنان که مؤلف «التحقیق» به آن گرایش دارد(4) برگرفته از سفید و روشن گشتن است.(5) و اشتقاق برهان از آن روست که با آن مدعا روشن مىگردد. واژه برهان در منطق برهان به عنوان یکى از صناعات خمس در منطق عبارت است از قیاسى که تشکیل یافته از یقینیات و قهراً نتیجه یقینى را در پى خواهد داشت. خواجه نصیر طوسى در اساس الاقتباس گوید: «برهان قیاسى بود مؤلف از یقینیات تا نتیجه یقینى از او لازم آید بالذات و به اضطرار زیرا لازم از مقدمات یقینى بالذات و بالاضطرار یقین بود.»(6) واژه برهان در قرآن این واژه در قرآن به معناى دلیل روشن و روشنگر است چه برگرفته از مقدمات یقینى باشد یا نه، با این خصوصیت برهان در قرآن وسیعتر از آن است که در منطق مطرح است، گرچه در نتیجه که مفید علم قطعى بودن است با آن یکسان است. این واژه 8 بار در قرآن آمده است.(7)
در 5 آیه برهان به معناى «حجت» است به عنوان نمونه: «و من یدع مع اللّه الهاً آخر لابرهان له....»(8) و هر کس معبود دیگرى را با خدا بخواند مسلماً هیچ دلیلى بر آن نخواهد داشت. مشرکان استناد به دلایل واهى همچون تقلید کورکورانه از نیاکان و خرافات دیگر دارند و برهان ندارند. «ام اتخذوا من دونه آلهة قل هاتوا برهانکم...»(9) آیا آنها جز خدا معبودانى براى خود انتخاب کردهاند بگو دلیل خود را بیاورید.(10) در برخى آیات «برهان» به معناى معجزه است که خود دلیلى بزرگ و یقین آور است به عنوان نمونه: «اسلک یدک فى جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء و اضمم الیک ضیاحک من الرهب فذانک برهانان من ربک الى فرعون و ملائه انهم کانوا قوماً فاسقین.»(11) دستت را در گریبان خود فرو بر هنگامى که خارج مىشود سفید و درخشنده است بدون عیب و نقص و دستهایت را بر سینهات بگذار تا ترس و وحشت از تو دور شود. این دو (یعنى معجزه عصا و ید بیضاء) برهان روشن از پروردگارت به سوى فرعون و اطرافیان اوست که آنان قومى فاسقند. در این آیه از دو معجزه حضرت موسى به صراحت به عنوان «برهانان» یاد شده است.(12) و در برخى از آیات از علم شهودى به عنوان برهان یاد شده است: «و لقد همّت به وهمّ بها لولا ان رأى برهان ربّه...»(13) آن زن قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را نمىدید قصد وى مىنمود.... «برهان ربّ» یوسف را از غلتیدن در وادى گناه رهانید این برهان همان دلیل روشن الهى است که نوعى علم شهودى است سؤال: آیا «معجزه» و «علم شهودى» از مقدمات یقینى نیست؟! پس چرا این موارد را برهان منطقى ننامیم؟! پاسخ آنکه: «آنچه قابل نقل و انتقال ذهنى و صالح براى نقد و گفتگوى علمى است و مىتواند در مواجهه با دیگران مطلبى را اثبات یا ابطال کند دانشى است که از راه مبادى عقلى یا مبانى نقلى یا تلفیقى از این دو حاصل شود و به صورت برهان منطقى یا جدال احسن درآید.
اما اگر به صورت علم شهودى، تجربه باطنى و مانند آن حاصل شود و واجد شرایط باشد تنها مىتواند مطلب را براى خود مشاهده گر و تجربه کننده مبرهن و مستدل کند و بدون تبدیل به علم حصولى قابل نقل و انتقال نیست یعنى نمىتوان به دیگرى گفت چون من در مشاهدات عرفانى و تجربیات باطنى ام چنین یافتم پس تو نیز بدان معتقد باش. آرى خودش مىتواند پس از عرضه مشاهدات و تجربیات خود بر وحى قرآنى یا سنت قطعى معصومان به محتواى آن یقین حاصل کند و به مضمون آن معتقد شود.»(14) امامان برهان خداوند امامان معصوم برهان خداوند هستند، آنان برهان توحید ذات مقدس ربوبى، برهان دین او هستند. در کتاب شریف اصول کافى بابى تحت این عنوان آورده است که: «ان الآیات الّتى ذکرها اللّه عزّ و جلّ فى کتابه هم الائمه» اینکه مراد به آیاتى که خداوند در کتابش فرموده ائمه علیهم السلام هستند. مقصود آن است تأویل برخى از آن آیات امامان معصوم(ع) هستند. داود رقى گوید از امام صادق(ع) پرسیدم مراد از این آیه چیست؟ «و ما تغنى الآیات و النذر عن قوم لایؤمنون»(15) ...آیات و انذارها به حال کسانى که بخاطر لجاجت ایمان نمىآورند مفید نخواهد بود.» امام صادق(ع) فرمود: «الآیات هم الائمه و النذر هم الانبیاء»(16) آیات امامان اند و بیم دهنده پیامبران. واضح است که امامان علیهم السلام آیات اللّه العظمى مىباشند، وظیفه پیغمبران بیم دادن مردم است از عواقب سوئى که برگناهانشان مترتب مىشود و وجود امامان و بیم دادن پیغمبران براى اهل ایمان و افراد شایسته سودمند و براى مردم سرسختى که ایمان نیاورند سودى ندارد. در روایتى دیگر ابوحمزه گوید به امام باقر(ع) عرض کردم قربانت گردم شیعه از شما تفسیر آیه: «عمّ یتسائلون عن النبأالعظیم»(از چه از یکدیگر مىپرسند؟ از خبر بزرگى مىپرسند)را مىپرسند حضرت فرمود:
«ذلک الىّ ان شئت اخبرتهم و ان شئت لم اخبرهم». اختیار این با من است اگر بخواهم تفسیر آنرا مىگویم و اگر نخواهم نه سپس فرمود: «ولکنى اخبرک بتفسیرها» ولى من تفسیرش را براى تو مىگویم. پرسیدم از چه از یکدیگر مىپرسند؟ «...فقال هى فى امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه و کان امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه یقول ماللّه عزّ و جلّ آیة هى اکبر منّى ولاللّه من نبأاعظم منّى..»(17) این آیه درباره امیرالمؤمنین على(ع) است آن حضرت مکرر مىفرمود خدا را آیهاى بزرگتر از من نیست و خدا را خبرى بزرگتر از من نیست. در روایتى آمده است: «روز جنگ صفین مردى از لشکر شام در حالى که سلاح بر تن پوشیده و قرآنى حمایل کرده بود و سوره عمّ یتسائلون عن النبأ العظیم را تلاوت مىکرد مولى على(ع) شخصاً به میدان او آمد و فرمود: «أتعرف النبأ العظیم الّذى هم فیه مختلفون» آیا مىدانى نبأ عظیمى که در آن اختلاف دارند چیست؟ امام فرمود: «انا و اللّه النبأ العظیم الّذى فیه اختلفتم و على ولایتى تنازعتم و عن ولایتى رجعتم بعد ما قبلتم...و یوم القیامة تعلمون ما عملتم» و اللّه آن نبأ عظیم منم که درباره آن اختلاف دارید و در ولایت من به نزاع برخاستهاید، شما از ولایت من بازگشتید بعد از آنکه پذیرفتید...و در قیامت خواهید دانست که چه عملى انجام دادهاید.(18)و (19). آرى بحق امیرمؤمنان على(ع) آیتى بزرگ از آیات الهى است امامان معصوم(ع) هم تجلّى آن حضرت هستند که ولایت در وجودشان جلوهگر شده است.» نقش آیه آن است که انسان را به «ذوالآیه» مىرساند. «ذوالآیة» ذات مقدّس ربوبى است. انسان وقتى در دریاى فضائل و کمالات مولى على(ع) سیر مىکند از این مخلوق وارسته مىتواند، خالق را بشناسد و درک کند که خداوند جامع جمیع صفات کمال و جلال است یعنى چه؟ وقتى مخلوق اینست پس خالق برتر از اندیشه و وهم و خیال است!! بزرگ مردى که در عرصه تمامى فضائل در قلّه بوده که خود فرمود:
«...ینحدر عنى السیل و لایرقى الىّ الطیر...»(20) سیل علوم از دامن کوهسار وجود من جارى است و مرغان دورپرواز اندیشهها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد.» بزرگ مردى که در عرصه زهد و ساده زیستى، عدالت و امانت دارى شجاعت،سخاوت،گذشت،عبادت و بندگى خداوند، علم و قضاوت و...و... در قلّه بود و فرزندان معصومش نیز در همین قلّه بودند.(21) در اینجا مناسب مىدانم این قلّه فضیلت را از زبان کسانى که همانند ما امامت حضرت را قبول ندارند یعنى بزرگان اهل سنّت نقل مىکنم: احمد حنبل پیشواى مذهب حنبلى مىگوید: «آن همه فضیلتها که براى على بن ابى طالب بوده و نقل شده براى هیچیک از اصحاب رسول اللّه نبوده است».(22) زمخشرى مؤلف تفسیر کشاف گوید: «من چه بگویم درباره مردى که فضایل او را دشمنانش از راه کینه جویى و حسد انکار کردند و دوستانش از ترس و بیم پنهان داشتند باز از این میان آنقدر فضیلتهاى وى انتشار یافت که خاور و باختر را گرفت...»(23) عبدالفتاح عبدالمقصود استاد دانشگاه اسکندریه گوید: «... امام برترین مردى است که مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید و اوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوى اخبار و گفتارش برآیند از هر چیزى براى آنان شعاعى مىدرخشد آرى او مجسمهاى از کمال است که در قالب بشریت ریخته شده است...»(24) این اعترافات تنها قطرهاى از دریاى اعترافات است...(25) آرى امام على(ع) و فرزندان معصومش برهان ذات مقدّس ربوبى هستند. در پایان این قسمت از زیارت جامعه رحمت و برکات ذات مقدّس ربوبى را نثار روح بلندشان مىنمائیم و رحمة اللّه و برکاته و آنگاه فصلى دیگر آغاز مىگردد. امید که توفیق حضور در فصول دیگر این گلستان معارف را بیابیم.انشاء اللّه.
پىنوشتها: - 1. المصباح المنیر، ج 1، ص 46 «و البرهان الحجة و ایضاحها و قیل النون زائدة و قیل اصلیة». 2. به عنوان نمونه بنگرید به اساس البلاغه، ص 21...«و البرهان بیان الحجة و ایضاحها» خلیل بن احمد نحوى العین، ج 4، ص 49، و قاموس فیروزآبادى، ج 4، ص 203. 3. مفردات راغب، ص 45، «...فالبرهان اوکدالادلة». 4. التحقیق ،ج 1، ص 283 (المطبعة الاعتماد تاریخ النشر 1385). 5. مفردات راغب، ص 45، نیز ر.ک المعجم، فقه الفقه، القرآن و سرّ البلاغه ج 5،ص 433 - 452. المنطق مظفر، ص 13 (انتشارات دارالعلم قم و فرهنگ علوم عقلى، ص 122). 6. اساس الاقتباس، ص 360. 7. در آیات ذیل: 1- سوره نساء، آیه 174. 2- سوره یوسف، آیه 24. 3- سوره المؤمنون، آیه 117. 4- سوره بقره، آیه 111. 5 - سوره انبیاء، آیه 24. 6- سوره نمل، آیه 64. 7- سوره قصص، آیه 75. 8 - سوره قصص، آیه 32. 8. سوره المؤمنون، آیه 117. 9. سوره انبیاء، آیه 24. 10. نیز بنگرید به سوره نمل، آیه 64، سوره بقره، آیه 111 و سوره قصص، آیه 75. 11. سوره قصص، آیه 32. 12. نیز بنگرید به سوره نساء، آیه 174. 13. سوره یوسف، آیه 24. 14. ادب فناى مقربان، ج 3، ص 119. 15. سوره یونس، آیه 101. 16. اصول کافى با ترجمه مرحوم حاج سید جواد مصطفوى ج 1، ص 297 (ناشر بنیاد رسالت (روزنامه رسالت)). 17. اصول کافى، ج 1، ص 207، نیز ر.ک مرآة العقول، ج 26، ص 415 و شرح ملاصالح مازندارنى بر اصول کافى، ج 5، ص 311. 18. تفسیر برهان، ج 4، ص 420 حدیث 9. بحارالانوار، ج 36، ص 2، با اندکى تفاوت، مرآة العقول، ج 2، ص 416. تفسیر نمونه، ج 2، ص 24 (چاپ سىام). 19. ر.ک احقاق الحق، ج 3، ص 484 تا ص 502. 20. نهج البلاغه، خطبه 3. 21. در اینجا دریغم مىآید که برخى از کتابهاى جامع پیرامون امیرمؤمنان على(ع) بویژه در سالهاى اخیر که به مناسبت سال امام على(ع) نگاشته شده، یاد نکنم: 1- موسوعة الامام على بن ابى طالب تألیف آقاى محمدى رى شهرى در یازده جلد که به فارسى به نام دانشنامه امیرالمؤمنین على(ع) ترجمه شده است. 2- الفصول المهمة در 5 جلد نگاشته شده است تألیف آقاى ناظم زاده قمى. 3- دانشنامه امام على(ع) در 13 جلد که به همت آقاى صادقى رشاد سامان یافته است. 4- امام على(ع) از نگاه دانشوران 3 جلد که به همت آقاى مهدى مهریزى و هادى ربانى سامان یافته است. 5 - حکومت نامه امام على(ع) 4 جلد که به همت آقاى کاظم قاضى زاده سامان یافته است. 22. المراجعات، ص 281. 23. زندگانى امیرالمؤمنین، ص 5. 24. تقریظ الغدیر، ج 6. 25. ر.ک به مقاله کلمات بزرگان و نویسندگان درباره على(ع) امام على(ع) از نگاه دانشوران ج 1، ص 207 تا 224. این مقاله برگرفته از حساسترین فراز تاریخ یا داستان غدیر ترجمه و نگارش جمعى از دبیران است.
در 5 آیه برهان به معناى «حجت» است به عنوان نمونه: «و من یدع مع اللّه الهاً آخر لابرهان له....»(8) و هر کس معبود دیگرى را با خدا بخواند مسلماً هیچ دلیلى بر آن نخواهد داشت. مشرکان استناد به دلایل واهى همچون تقلید کورکورانه از نیاکان و خرافات دیگر دارند و برهان ندارند. «ام اتخذوا من دونه آلهة قل هاتوا برهانکم...»(9) آیا آنها جز خدا معبودانى براى خود انتخاب کردهاند بگو دلیل خود را بیاورید.(10) در برخى آیات «برهان» به معناى معجزه است که خود دلیلى بزرگ و یقین آور است به عنوان نمونه: «اسلک یدک فى جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء و اضمم الیک ضیاحک من الرهب فذانک برهانان من ربک الى فرعون و ملائه انهم کانوا قوماً فاسقین.»(11) دستت را در گریبان خود فرو بر هنگامى که خارج مىشود سفید و درخشنده است بدون عیب و نقص و دستهایت را بر سینهات بگذار تا ترس و وحشت از تو دور شود. این دو (یعنى معجزه عصا و ید بیضاء) برهان روشن از پروردگارت به سوى فرعون و اطرافیان اوست که آنان قومى فاسقند. در این آیه از دو معجزه حضرت موسى به صراحت به عنوان «برهانان» یاد شده است.(12) و در برخى از آیات از علم شهودى به عنوان برهان یاد شده است: «و لقد همّت به وهمّ بها لولا ان رأى برهان ربّه...»(13) آن زن قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را نمىدید قصد وى مىنمود.... «برهان ربّ» یوسف را از غلتیدن در وادى گناه رهانید این برهان همان دلیل روشن الهى است که نوعى علم شهودى است سؤال: آیا «معجزه» و «علم شهودى» از مقدمات یقینى نیست؟! پس چرا این موارد را برهان منطقى ننامیم؟! پاسخ آنکه: «آنچه قابل نقل و انتقال ذهنى و صالح براى نقد و گفتگوى علمى است و مىتواند در مواجهه با دیگران مطلبى را اثبات یا ابطال کند دانشى است که از راه مبادى عقلى یا مبانى نقلى یا تلفیقى از این دو حاصل شود و به صورت برهان منطقى یا جدال احسن درآید.
اما اگر به صورت علم شهودى، تجربه باطنى و مانند آن حاصل شود و واجد شرایط باشد تنها مىتواند مطلب را براى خود مشاهده گر و تجربه کننده مبرهن و مستدل کند و بدون تبدیل به علم حصولى قابل نقل و انتقال نیست یعنى نمىتوان به دیگرى گفت چون من در مشاهدات عرفانى و تجربیات باطنى ام چنین یافتم پس تو نیز بدان معتقد باش. آرى خودش مىتواند پس از عرضه مشاهدات و تجربیات خود بر وحى قرآنى یا سنت قطعى معصومان به محتواى آن یقین حاصل کند و به مضمون آن معتقد شود.»(14) امامان برهان خداوند امامان معصوم برهان خداوند هستند، آنان برهان توحید ذات مقدس ربوبى، برهان دین او هستند. در کتاب شریف اصول کافى بابى تحت این عنوان آورده است که: «ان الآیات الّتى ذکرها اللّه عزّ و جلّ فى کتابه هم الائمه» اینکه مراد به آیاتى که خداوند در کتابش فرموده ائمه علیهم السلام هستند. مقصود آن است تأویل برخى از آن آیات امامان معصوم(ع) هستند. داود رقى گوید از امام صادق(ع) پرسیدم مراد از این آیه چیست؟ «و ما تغنى الآیات و النذر عن قوم لایؤمنون»(15) ...آیات و انذارها به حال کسانى که بخاطر لجاجت ایمان نمىآورند مفید نخواهد بود.» امام صادق(ع) فرمود: «الآیات هم الائمه و النذر هم الانبیاء»(16) آیات امامان اند و بیم دهنده پیامبران. واضح است که امامان علیهم السلام آیات اللّه العظمى مىباشند، وظیفه پیغمبران بیم دادن مردم است از عواقب سوئى که برگناهانشان مترتب مىشود و وجود امامان و بیم دادن پیغمبران براى اهل ایمان و افراد شایسته سودمند و براى مردم سرسختى که ایمان نیاورند سودى ندارد. در روایتى دیگر ابوحمزه گوید به امام باقر(ع) عرض کردم قربانت گردم شیعه از شما تفسیر آیه: «عمّ یتسائلون عن النبأالعظیم»(از چه از یکدیگر مىپرسند؟ از خبر بزرگى مىپرسند)را مىپرسند حضرت فرمود:
«ذلک الىّ ان شئت اخبرتهم و ان شئت لم اخبرهم». اختیار این با من است اگر بخواهم تفسیر آنرا مىگویم و اگر نخواهم نه سپس فرمود: «ولکنى اخبرک بتفسیرها» ولى من تفسیرش را براى تو مىگویم. پرسیدم از چه از یکدیگر مىپرسند؟ «...فقال هى فى امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه و کان امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه یقول ماللّه عزّ و جلّ آیة هى اکبر منّى ولاللّه من نبأاعظم منّى..»(17) این آیه درباره امیرالمؤمنین على(ع) است آن حضرت مکرر مىفرمود خدا را آیهاى بزرگتر از من نیست و خدا را خبرى بزرگتر از من نیست. در روایتى آمده است: «روز جنگ صفین مردى از لشکر شام در حالى که سلاح بر تن پوشیده و قرآنى حمایل کرده بود و سوره عمّ یتسائلون عن النبأ العظیم را تلاوت مىکرد مولى على(ع) شخصاً به میدان او آمد و فرمود: «أتعرف النبأ العظیم الّذى هم فیه مختلفون» آیا مىدانى نبأ عظیمى که در آن اختلاف دارند چیست؟ امام فرمود: «انا و اللّه النبأ العظیم الّذى فیه اختلفتم و على ولایتى تنازعتم و عن ولایتى رجعتم بعد ما قبلتم...و یوم القیامة تعلمون ما عملتم» و اللّه آن نبأ عظیم منم که درباره آن اختلاف دارید و در ولایت من به نزاع برخاستهاید، شما از ولایت من بازگشتید بعد از آنکه پذیرفتید...و در قیامت خواهید دانست که چه عملى انجام دادهاید.(18)و (19). آرى بحق امیرمؤمنان على(ع) آیتى بزرگ از آیات الهى است امامان معصوم(ع) هم تجلّى آن حضرت هستند که ولایت در وجودشان جلوهگر شده است.» نقش آیه آن است که انسان را به «ذوالآیه» مىرساند. «ذوالآیة» ذات مقدّس ربوبى است. انسان وقتى در دریاى فضائل و کمالات مولى على(ع) سیر مىکند از این مخلوق وارسته مىتواند، خالق را بشناسد و درک کند که خداوند جامع جمیع صفات کمال و جلال است یعنى چه؟ وقتى مخلوق اینست پس خالق برتر از اندیشه و وهم و خیال است!! بزرگ مردى که در عرصه تمامى فضائل در قلّه بوده که خود فرمود:
«...ینحدر عنى السیل و لایرقى الىّ الطیر...»(20) سیل علوم از دامن کوهسار وجود من جارى است و مرغان دورپرواز اندیشهها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد.» بزرگ مردى که در عرصه زهد و ساده زیستى، عدالت و امانت دارى شجاعت،سخاوت،گذشت،عبادت و بندگى خداوند، علم و قضاوت و...و... در قلّه بود و فرزندان معصومش نیز در همین قلّه بودند.(21) در اینجا مناسب مىدانم این قلّه فضیلت را از زبان کسانى که همانند ما امامت حضرت را قبول ندارند یعنى بزرگان اهل سنّت نقل مىکنم: احمد حنبل پیشواى مذهب حنبلى مىگوید: «آن همه فضیلتها که براى على بن ابى طالب بوده و نقل شده براى هیچیک از اصحاب رسول اللّه نبوده است».(22) زمخشرى مؤلف تفسیر کشاف گوید: «من چه بگویم درباره مردى که فضایل او را دشمنانش از راه کینه جویى و حسد انکار کردند و دوستانش از ترس و بیم پنهان داشتند باز از این میان آنقدر فضیلتهاى وى انتشار یافت که خاور و باختر را گرفت...»(23) عبدالفتاح عبدالمقصود استاد دانشگاه اسکندریه گوید: «... امام برترین مردى است که مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید و اوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوى اخبار و گفتارش برآیند از هر چیزى براى آنان شعاعى مىدرخشد آرى او مجسمهاى از کمال است که در قالب بشریت ریخته شده است...»(24) این اعترافات تنها قطرهاى از دریاى اعترافات است...(25) آرى امام على(ع) و فرزندان معصومش برهان ذات مقدّس ربوبى هستند. در پایان این قسمت از زیارت جامعه رحمت و برکات ذات مقدّس ربوبى را نثار روح بلندشان مىنمائیم و رحمة اللّه و برکاته و آنگاه فصلى دیگر آغاز مىگردد. امید که توفیق حضور در فصول دیگر این گلستان معارف را بیابیم.انشاء اللّه.
پىنوشتها: - 1. المصباح المنیر، ج 1، ص 46 «و البرهان الحجة و ایضاحها و قیل النون زائدة و قیل اصلیة». 2. به عنوان نمونه بنگرید به اساس البلاغه، ص 21...«و البرهان بیان الحجة و ایضاحها» خلیل بن احمد نحوى العین، ج 4، ص 49، و قاموس فیروزآبادى، ج 4، ص 203. 3. مفردات راغب، ص 45، «...فالبرهان اوکدالادلة». 4. التحقیق ،ج 1، ص 283 (المطبعة الاعتماد تاریخ النشر 1385). 5. مفردات راغب، ص 45، نیز ر.ک المعجم، فقه الفقه، القرآن و سرّ البلاغه ج 5،ص 433 - 452. المنطق مظفر، ص 13 (انتشارات دارالعلم قم و فرهنگ علوم عقلى، ص 122). 6. اساس الاقتباس، ص 360. 7. در آیات ذیل: 1- سوره نساء، آیه 174. 2- سوره یوسف، آیه 24. 3- سوره المؤمنون، آیه 117. 4- سوره بقره، آیه 111. 5 - سوره انبیاء، آیه 24. 6- سوره نمل، آیه 64. 7- سوره قصص، آیه 75. 8 - سوره قصص، آیه 32. 8. سوره المؤمنون، آیه 117. 9. سوره انبیاء، آیه 24. 10. نیز بنگرید به سوره نمل، آیه 64، سوره بقره، آیه 111 و سوره قصص، آیه 75. 11. سوره قصص، آیه 32. 12. نیز بنگرید به سوره نساء، آیه 174. 13. سوره یوسف، آیه 24. 14. ادب فناى مقربان، ج 3، ص 119. 15. سوره یونس، آیه 101. 16. اصول کافى با ترجمه مرحوم حاج سید جواد مصطفوى ج 1، ص 297 (ناشر بنیاد رسالت (روزنامه رسالت)). 17. اصول کافى، ج 1، ص 207، نیز ر.ک مرآة العقول، ج 26، ص 415 و شرح ملاصالح مازندارنى بر اصول کافى، ج 5، ص 311. 18. تفسیر برهان، ج 4، ص 420 حدیث 9. بحارالانوار، ج 36، ص 2، با اندکى تفاوت، مرآة العقول، ج 2، ص 416. تفسیر نمونه، ج 2، ص 24 (چاپ سىام). 19. ر.ک احقاق الحق، ج 3، ص 484 تا ص 502. 20. نهج البلاغه، خطبه 3. 21. در اینجا دریغم مىآید که برخى از کتابهاى جامع پیرامون امیرمؤمنان على(ع) بویژه در سالهاى اخیر که به مناسبت سال امام على(ع) نگاشته شده، یاد نکنم: 1- موسوعة الامام على بن ابى طالب تألیف آقاى محمدى رى شهرى در یازده جلد که به فارسى به نام دانشنامه امیرالمؤمنین على(ع) ترجمه شده است. 2- الفصول المهمة در 5 جلد نگاشته شده است تألیف آقاى ناظم زاده قمى. 3- دانشنامه امام على(ع) در 13 جلد که به همت آقاى صادقى رشاد سامان یافته است. 4- امام على(ع) از نگاه دانشوران 3 جلد که به همت آقاى مهدى مهریزى و هادى ربانى سامان یافته است. 5 - حکومت نامه امام على(ع) 4 جلد که به همت آقاى کاظم قاضى زاده سامان یافته است. 22. المراجعات، ص 281. 23. زندگانى امیرالمؤمنین، ص 5. 24. تقریظ الغدیر، ج 6. 25. ر.ک به مقاله کلمات بزرگان و نویسندگان درباره على(ع) امام على(ع) از نگاه دانشوران ج 1، ص 207 تا 224. این مقاله برگرفته از حساسترین فراز تاریخ یا داستان غدیر ترجمه و نگارش جمعى از دبیران است.