نقش اهل بیت علیهم السلام در تفسیر تابعین
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نقش اهل بیت علیهم السلام در تفسیر تابعین عبداللّه دانیالى مقدمه جایگاه و نقش اهل بیت علیهم السلام در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنى همزمان با نقش تأثیرگذار رسولخدا(ص) در تفسیر آیات قرآن و تربیت مفسران گران قدرى از صحابه، از حضرت على(ع) به عنوان صدرالمفسرین و آگاهترین اشخاص به ظاهر و باطن قرآن، شروع مىشود. على بن ابى طالب(ع) به عنوان یک شاگرد ویژه، که تمام مسائل وحى و شریعت را از رسول خدا(ص) آموخته بود، خود به تربیت مفسران پرداخت و به گونهاى در فرهنگ و دانش آن عصر نفوذ نمود که هیچ یک از صحابه داراى هر دانش و منصبى که بودند، خود را بىنیاز از وى نمىدیدند. بزرگترین مفسران صحابه پس از حضرت على(ع) مانند ابن عباس، ابن مسعود و ابى بن کعب، به علم بىنظیر آن حضرت اعتراف نمودهاند، بلکه در بسیارى از موارد، علم تفسیر خود را وامدار ایشان مىدانند. ابن عباس مىگوید: تمام آنچه را از تفسیر فرا گرفتم، از على بن ابى طالب(ع) است.(1) ابن مسعود با اتصال معنوى و رابطه فکرى با على (ع)، آموزههاى خود را متأثر از دانش و معلومات او مىداند و مىگوید: «من تفسیر را از على(ع) بر گرفتم و از او استفاده بردم و معلوماتم را بر او خواندم. بى شک على(ع) بهترین و دانشمندترین مردم پس از پیامبر خداست.»(2) افزون بر آن، این شیوه در خاندان اهلبیت علیهم السلام ادامه یافته و پس از عصر صحابه، در دورانهاى بعد نیز این تلاشها ادامه مىیابند و پیشوایان از اهل بیت علیهم السلام به افاضه علوم و گسترش فرهنگ قرآنى مىپردازند. خانواده على بن ابى طالب نیز این کار را انجام مىدادند و حتى حضرت زینب علیها السلام به بانوان قرآن مىآموخت. امام سجاد و امام باقر و سایر ائمه علیهم السلام ادامه دهنده این راه بودهاند. این نوشتار به نقش اهل بیت علیهم السلام در تفسیر تابعین مىپردازد. منظور از "تابعى" کسى است که صحابى را ملاقات کرده و ایمان به پیامبر آورده و در حال اسلام از دنیا رفته باشد(3) و منظور از «اهل بیت علیهم السلام» همانگونه که در آیه «تطهیر» (احزاب،33) مطرح شده است و روایات فراوانى از شیعه و اهل سنت آن را تأیید مىکند،
(4) پیامبر (ص)، على بن ابى طالب، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام است. اما در مفهوم گستردهترى، مطابق روایات، شامل چهارده معصوم علیهم السلام مىشود که در روایات نام تک تک آنها آمده است.(5) اما از آن رو که بیشتر روایات تفسیرى تابعین و مطالب رسیده از آنها در تفسیر(6) همزمان با امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام مىباشد، بدین جهت در این نوشتار نقش این سه امام در تفسیر تابعانى که هم عصر بودهاند، مورد بررسى قرار مىگیرد: افراد زیادى از تابعان که به تفسیر قرآن معروفند، دانش تفسیر خود را وامدار این امامان مىدانند. از جمله آنها مىتوان به سعید بن جبیر، طاووس یمانى، عطیه سعد عوفى، جابر بن یزید جعفى، محمد بن سائب کلبى، سدى کبیر، قتاده، زید بن اسلم و دهها شخصیت دیگر اشاره کرد. پیش از هر چیز، به برخى از مهمترین مبانى و اصولى که این امامان به شاگردان خود ارائه نمودهاند، اشاره مىشود. مبانى اهل بیت در تفسیر تابعین اهل بیت علیهم السلام داراى مبانى بسیار روشن و گویایى در تفسیر هستند. این مبانى در آموزه هایى که به شاگردان مکتب تفسیریشان ارائه دادهاند، نقش تعیین کننده و اثرگذار در فهم و برداشتهاى قرآنى دارند که مهمترین آنها عبارتند از: 1- تفسیر با امور علمى و قطعى شرح و توضیح کلام خداوند با امور ظنى و احتمالى منجر به تفسیر به رأى مىشود و از مصادیق سخن گفتن بدون علم درباره قرآن است که منجر به شبهه «افتراء على اللّه» خواهد شد. امام باقر علیه السلام در مکتب تفسیرى خود از تفسیر به این شیوه نهى نموده است: از جمله در سفارش به قتادة بن دعامه (117 ه.ق) از تابعین مدرسه عراق (که روایات فراوانى در تفسیر دارد) این مطلب را بیان داشته است. زید شحّام گوید:قتادة بن دعامه نزد ابوجعفر امام باقر(ع) آمد. امام فرمود:
اى قتاده، تو فقیه اهل بصره هستى؟ گفت: چنین مىپندارند، ابوجعفر فرمود: به من خبر رسیده است که تو قرآن را تفسیر مىکنى؟ قتاده گفت: آرى. امام به وى فرمود: با علم آن را تفسیر مىکنى یا با جهل؟ گفت: با علم. ابوجعفر علیه السلام فرمود: اگر با علم آن را تفسیر مىکنى، پس تو، تو هستى(که در همان رتبهاى هستى که گمان مىکنى). حال من از تو مىپرسم. قتاده گفت:بپرس. امام علیه السلام از معناى آیهاى سؤال نمود و او پاسخ ناصحیح داد و امام او را متوجه اشتباهش نمود و فرمود: واى برتو اى قتاده! اگر قرآن را از پیش خود(و با رأى و دیدگاه شخصى خود) تفسیر مىکنى پس به حقیقت، هم خود هلاک شدهاى و هم دیگران را هلاک کردهاى.(7) از این روایت استفاده مىشود که تفسیر باید بر اساس علم باشد و در غیر این صورت، اگر بر اساس رأى و دیدگاه شخصى باشد، موجب هلاکت خود مفسر و دیگران خواهد شد. 2- توجه به مسائل اعتقادى(بُعدِ توحیدى) آیات در برخى مواقع، ائمه علیهم السلام مخاطبان خود را به بُعدِ توحیدى آیات توجه مىدادند: در روایت است که عمروبن عبید(8) از امام باقر علیه السلام معناى غضب خداوند در آیه «و من یحلل علیه غضبى فقد هوى» (طه، آیه 81) را پرسید. حضرت فرمود: «هو العقاب یا عمرو، انه من زعم ان اللّه - عزّ و جلّ - زال من شىء الى شىء فقد وصفه صفة مخلوق...»(9) در روایت دیگرى آمده است: «کسى که گمان ببرد، چیزى مىتواند خداوند را تغییر دهد، کافر است».(10) امام باقر علیه السلام توحید حقیقى را بیان نموده و بعد توحیدى در آیات را مورد توجه قرار داده است. 3- توجه به بعد ولایى آیات جابر بن یزید جعفى (م 127 ه.ق) که از تابعان مدرسه عراق است، گوید: از امام باقرعلیه السلام درباره آیه شریفه «لئن قتلتم فى سبیل اللّه اومتم»(11) پرسیدم. امام باقر علیه السلام فرمود: اى جابر، آیا مىدانى منظور از «سبیل اللّه» در آیه چیست؟ پاسخ دادم: نه، نمىدانم، مگر این که از تو بشنوم.حضرت فرمود: "سبیل اللّه" على علیه السلام و فرزندانش مىباشد و آیه مىفرماید:کسى که در راه ولایت اینان کشته شود، کشته شده راه خداست و کسى که در ولایت (و با ولایت) اینان بمیرد، در راه خدا مرده است.(12) توجه به بُعدِ ولایى آیات نه تنها در این روایات، بلکه در بسیارى از سخنان ائمه اطهار علیهم السلام یک اصل حاکم بر تفسیر و فهم قرآن مىباشد. در روایتى، امام صادق علیه السلام مىفرماید: «ان اللّه جعل ولایتنا اهل البیت قطب القرآن و قطب جمیع الکتب، علیهایستدیر محکم القرآن.»(13)
4- جاودانه بودن قرآن قرآن کریم آخرین کتاب آسمانى براى هدایت بشر است، از این رو، باید قوانین آن به گونهاى باشند که تا روز قیامت بتوانند نقش هدایتگرى براى فرد و جامعه ایفا نمایند. لازمه این مبنا برخوردار بودن قرآن کریم از احکام جاودانه و انطباق با زمانهاى حال و آینده و نیز برخوردارى از باطنى عمیق است. بدین روى، امام باقر علیه السلام در روایتى مىفرماید: «اگر این طور باشد که وقتى آیهاى درباره قومى نازل شد، پس از آن که آن قوم مردند، آیه نیز بمیرد، چیزى از قرآن باقى نمىماند. ولى قرآن کریم تا آسمان و زمین هست، جارى است.»(14) همچنین امام صادق علیه السلام فرموده است: «قرآن تأویلى دارد که بسان روز و شب و مه و مهر در جریان است.»(15) امام سجاد علیه السلام و تفسیر قرآن على بن الحسین علیه السلام صاحب صحیفه کامله سجادیه، زبور آل محمد صلى اللّه علیه و آله، پس از واقعه کربلا ملجأ و پیشواى دینى و فکرى و معنوى شیعه در عصر خود بود. از لابه لاى تفاسیر شیعه و اهل سنت روایات تفسیرى فراوانى از ایشان به چشم مىخورد که مرحوم سید عبدالرزاق مقرم در کتاب الامام زین العابدین 21 مورد آن را نقل کرده است.(16) همچنین تفسیر معروف و مفصلى از «بسم اللّه الرحمن الرحیم» در تفسیر البرهان (ج 1، ص 45 و نیز ص 49) وجود دارد که امام علیه السلام تمام کلمات این جمله را به صورت بسیار زیبا و کامل تفسیر کرده است. در تفسیر نورالثقلین (ج 2، ص 272 و ج 5، ص 664) نیز مذاکرات تفسیرى بین امام سجاد علیه السلام و عباد بصرى نقل شده است. در ضمن روایتى از امام على بن الحسین علیه السلام نقل شده است:منظور از "قریه" در آیه شریفه «و کم قصمنا من قریة کانت ظالمة» (انبیاء، آیه 11) اهل قریه است. دلیل آن جمله بعد در همین آیه است: «و انشأنا بعدها قوما آخرین.» در این جمله تعبیر به "قوما" شده و این قرینهاى است بر این که اهل قریهاى نابود مىشود و قومى دیگر جاى آنها مىآید.(17) امام سجاد علیه السلام شاگردان بسیارى را در تفسیر تربیت نمود که برخى از شاگردان مکتب تفسیرى آن حضرت عبارتند از: 1. سعید بن جبیر(م 95 ه.ق) روایات فراوانى در کتابهاى تفسیرى شیعه و اهل سنت از وى نقل شده است. وى در سال 95 ه.ق در سن 49 سالگى به دست حجاج بن یوسف ثقفى به شهادت رسید.(18) مناظره او با حجاج معروف است.(19) از روایات استفاده مىشود که وى شیعه و از محبان اهل بیت علیهم السلام بوده و علت قتل وى را نیز همین دانستهاند. او پیرو امام زین العابدین علیه السلام بود و آن حضرت نیز وى را مىستود.(20) سعید بن جبیر اعلم تابعان و مفسران زمان خود بود و وثاقت او مورد اتفاق اصحاب صحاح سته اهل سنت و کتب اربعه شیعه مىباشد.(21) قتاده، که خود از مفسران به نام تابعان است، مىگوید:
چهار تن در موضوعات و مسائل گوناگون اعلم مردم زمان خود بودند: عطاء بن ابى ریاح در احکام و آیین دینى، سعید بن جبیر در تفسیر، عکرمه در تاریخ و سیره و حسن بصرى در حلال و حرام.(22) 2. سعید بن مسیب(م 94 ه.ق) ابومحمد سعید بن مسیب از مفسران معروف تابعان است. در کتابهاى رجال از شخصیت او تمجید شده و وى را از محبان اهل بیت علیهم السلام شمردهاند. کشى در رجال خود، در ضمن روایتى از امام کاظم علیه السلام او را حوارى امام على بن الحسین علیه السلام به شمار آورده است.(23) دانشمندان اهل سنت نیز او را ستودهاند. ابن خلکان او را "سید تابعان" و یکى از فقهاى سبعه مدینه مىداند.(24) در روایتى نیز امام صادق علیه السلام فرمودند: «سعید بن مسیب و قاسم بن محمد بن ابى بکر و ابوخالد کابلى از ثقات على بن الحسین علیه السلام بودند.»(25) در هر صورت، شیخ طوسى او را از اصحاب امام سجاد علیه السلام مىداند و فرموده: «از آن حضرت شنیده و روایت کرده است.»(26) محدث قمى نیز وى را حوارى امام سجاد علیهالسلام به شمار آورده است(27) و در نتیجه، مىتوان گفت: بعید نیست که او عمده علوم خود را از آن حضرت فرا گرفته باشد. بنابراین، روایاتى که درباره مذمت او وارد شده همه ضعیف و مردودند.(28) 3. طاووس بن کیسان(م 106 ه.ق) ابوعبدالرحمن طاووس بن کیسان همدانى از ایرانیان و یکى از مفسران معروف تابعان است.(29) روایاتى در فضایل و تقواى او بیان و ابن شهرآشوب،(30) شیخ طوسى و صاحب روضات الجنات او را از اصحاب امام سجاد علیه السلام معرفى نمودهاند.(31) 4. سدى کبیر(م 127 ه.ق) اسماعیل بن عبدالرحمن کوفى معروف به "سدى کبیر" از مفسران تابعى و در میان تابعان، از جمله افرادى است که بیشترین روایات تفسیرى را نقل کرده.(32) سدى از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام بوده است.(33) 5. زید بن اسلم عدوى(م 136 ه.ق) ابواسامه زید بن اسلم عدوى اهل مدینه و از مفسران تابعى است (34) و در کتابهاى تفسیرى شیعه و سنى روایاتى از او نقل شده. نام او در سند روایات اهل سنت آمده و او را از راویان صحاح سته برشمردهاند.(35) نام او همچنین در سند روایات شیعه، از جمله در فروع کافى (ج 6، ص 415) و بحارالانوار (ج2، ص 299 و ج 3، ص 8 حدیث 19) آمده است. ابن ندیم کتابى تفسیرى براى وى نقل کرده است.(36) در هر صورت، اهل سنت وى را از کبار تابعین و ثقه در روایات معرفى کردهاند.(37) علماى شیعه از جمله شیخ طوسى نیز وى را از اصحاب امام سجاد علیه السلام برشمردهاند. تعبیر شیخنشان مىدهد که او با امام سجاد علیه السلام همنشین بوده است.(38) آیة اللّه خوئى نیز وى را از اصحاب امام سجاد علیه السلام مىداند و مىنویسد: «و عدّه البرقى ایضا فى اصحاب السجاد و الصادق علیهما السلام.»(39) 6. ابوحمزه ثمالى(م 148 ه.ق) ابوحمزه ثمالى ثابت بن دینار کوفى از محبان اهل بیت علیهم السلام و از شیعیان خاص امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام است. وى صاحب تفسیرى مستقل بوده که با تأسف این تفسیر از بین رفته است.(40) امام رضا علیه السلام او را سلمان زمان خود معرفى کرده است.(41)(در برخى نسخهها، او لقمان معرفى شده است).(42) ابن ندیم در الفهرست(43) و آقا بزرگ تهرانى در الذریعه(44) و داوودى در طبقات المفسرین(45) وى را صاحب تفسیر معرفى کردهاند. وى روایت کننده «رساله حقوق» و «دعاى سحر ماه رمضان» معروف به «دعاى ابوحمزه ثمالى» از امام سجاد علیه السلام است. 7. عطاء بن سائب عطاء بن سائب ابومحمد ثقفى کوفى از پیشوایان حدیث است که روایات زیادى در کتب تفسیرى شیعه و اهل سنت دارد. آیة اللّه خویى روایت او را از امام على بن الحسین علیه السلام در مسأله «قضا» آورده، سپس فرموده است: «این روایت دلالت بر شیعه گرى او دارد.» سپس مىگوید:
«توثیقاتى که از او درباره احادیث پیشین او رسیده و پس از آن(از نظر فکرى) تغییر کرده است، شاید از آن جهت باشد که ابتدا از عامه بوده و سپس مکتب اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته است.»(46) 8. ضحاک بن مزاحم(م 105 ه.ق) ضحاک بن ابراهیم هلالى، از مفسران تابعین، آراء تفسیرى فراوانى در منابع شیعه و اهل سنت دارد، از جمله مجمع البیان طبرسى و تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر روایات وى را نقل کردهاند: وى داراى تفسیرى بزرگ است که مرجع تفسیر طبرى و طبرسى قرار گرفته است. ضحاک از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده مىشود.(47) امام باقر علیه السلام و تفسیر قرآن ابن ندیم در کتاب خود، الفهرست از کتاب تفسیر امام باقر علیه السلام نام مىبرد: کتاب الباقر محمد بن على علیه السلام(57 - 114) این کتاب را ابوالجارود زیاد بن منذر، رئیس فرقه جارودیه زیدیه، از آن حضرت روایت مىکند.(48) نجاشى و شیخ طوسى نیز از وجود تفسیرى براى ابوالجارود که آن را از امام باقر علیه السلام روایت مىکند، خبر دادهاند و این نقل داراى سند نیز مىباشد.(49) بسیارى از روایات ابوالجارود از امام باقر علیه السلام هم اکنون در تفسیر على بن ابراهیم قمى وجود دارند. شیخ آقا بزرگ تهرانى مىنویسد: «ابوالجارود، نامش زیاد بن منذر(م 150 ه.ق)، وى از آغاز ولادت نابینا بوده و طایفه زیدیه جارودیه منسوب به اوست. سه امام(امام زین العابدین، امام محمد باقر، و امام صادق علیهم السلام) را درک کرده است، اما در این تفسیرش از خصوص امام باقر علیه السلام روایت مىکند و این در زمانى بوده که از نظر مذهب، مشکل نداشته است. و احتمال این است که ابوالجارود تفسیر را با املاى امام باقر علیه السلام نوشته باشد.»(50) در هر صورت، چه ابوالجارود را موثق بدانیم یا ندانیم، اشکال این تفسیر این است که راوى آن مجهول است و اتصال سند و واسطههاى آن از على بن ابراهیم قمى، که اوایل قرن چهارم بوده تا ابوالجارود که فوت او 150 هجرى مىباشد، روشن نیست. امام باقر علیه السلام در عصر خود به توسعه علوم دینى از جمله تفسیر پرداخت و شاگردان فراوانى را تربیت نمود که برخى از شاگردان تفسیرى آن حضرت عبارتند از: 1. عطیه بن سعید عوفى(م 111 ه.ق) او از اصحاب امام باقر علیه السلام است که تفسیرى بزرگ در پنج جلد به او نسبت داده شده.(51) اگر این نسبت صحیح باشد، در آن زمان چنین تفسیرى با این حجم کم نظیر، بلکه بى نظیر بوده است. 2. عطاء بن ابى ریاح(م 114 ه.ق) وى از فقهاى نامدار مکه و فرزندان او (عبدالملک و عبداللّه و عریف) همه از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بودهاند.(52) او همان کسى است که حدیث "ولایت" را در آخرین بیمارى ابن عباس از وى نقل کرده است.(53) امام باقر علیه السلام در روایتى او را ستوده و ابونعیم او را در شمار تابعانى آورده که از امام باقر علیه السلام روایت کردهاند.(54) 3.ابان بن تغلب(م 141 ه.ق) ابوسعید بکرى کوفى، شیخ طوسى درباره او مىگوید: «ثقه و جلیل القدر و داراى منزلتى بزرگ است. او از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام بوده و از ایشان روایت کرده و نزد ایشان از جایگاه خاصى برخوردار است.»(55) هرگاه به مدینه مىآمد، حلقههاى درس دیگران به خاطر او تعطیل مىشد و «ساریة النبى» (ستونى در مسجد النبى) پیامبر صلى اللّه علیه و آله کنار آن مىنشست به وى واگذار مىشد.(56) البته این کار به فرمان امام باقر علیه السلام انجام مىگرفت. حضرت به او فرمودند: «در مسجد بنشین و فتوا بده، زیرا دوست دارم در میان شیعیانم مثل تو را ببینم.»(57) 4. جابربن یزید جعفى(م 128 ه.ق) جابر از مفسران تابعى و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود. شیخ طوسى او را از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام شمرده است.(58) سید حسن صدر مىنویسد:جابر بن یزید جعفى از پیشوایان حدیث و تفسیر است و آنها را از محضر امام باقر علیه السلام آموخته.(59) نجاشى مىگوید: جابر بن یزید جعفى عربى اصیل بود و به دیدار امام باقر و امام صادق علیهما السلام نایل آمد و در زمان امام صادق علیه السلام در سال 128 ه.ق درگذشت. او چند کتاب دارد که از جمله آنها تفسیر است.(60) از روایات استفاده مىشود که او از اصحاب سِرّ اهل بیت علیه السلام بوده است.(61) کشى از جابر نقل کرده است که گفت: امام باقر علیه السلام هفتاد هزار حدیث براى من روایت فرمود که آنها را براى احدى نقل نکرده و نخواهم کرد.(62) آراء تفسیرى جابر(مباحث کلامى و اعتقادى، دفاع از ولایت و بیان ناسخ و منسوخ) به نقل از امام باقر علیه السلام در تفسیر عیاشى(از جمله ج 1، ص 227، ح 61 و ص 330، و ح 148 و ص 59) آمده است. در تفاسیر دیگر نیز (از جمله البرهان سید هاشم بحرانى و نورالثقلین حویزى) روایات تفسیرى فراوانى از جابر نقل شده است. 5. شهر بن حوشب اشعرى(م 111 ه.ق) وى از مفسران تابعى، از امام ابوجعفر باقر علیه السلام روایت کرده که برخى از روایاتش از طریق ابوحمزه ثمالى است. کلینى در ابواب گوناگون کافى از جمله «الاشارة و النص على الحسن بن على» از وى روایت کرده است. آیة اللّه معرفت مىنویسد: طبرسى و على بن ابراهیم قمى بیشتر از طریق ابوحمزه به واسطه شهر بن حوشب از امام باقر علیه السلام روایت مىکنند.(63) 6. ابونضر محمد بن سائب کلبى (م146 ه.ق) وى از مفسران عالى قدر و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بوده است.(64)
امام صادق علیه السلام و تفسیر مکتب شیعه وامدار تحوّل فرهنگى است که امام صادق علیه السلام ایجاد نمود. افزون بر روایات فراوان در مسائل گوناگون اعتقادى، فقهى، اخلاقى و تفسیرى و پر بودن کتابهاى تفسیرى شیعه مانند تفسیر عیاشى، نورالثقلین، البرهان، تفسیر قمى و نیز مجمع البیان و تفسیر صافى از گفتارهاى ارزشمند این امام بزرگ، دو کتاب به نامهاى مصباح الشریعه و تفسیر جعفر الصادق در کتاب حقایق التفسیر القرآن به ایشان منسوبند. مصباح الشریعه تاکنون چندبار به چاپ رسیده است (در ایران توسط حسن مصطفوى و در بیروت با تحقیق على زیعور و توسط مؤسسه عزالدین للطباعة و النشر چاپ شده) ولى مانند بیشتر کتابهاى حدیثى به صورت سندى و نقل قولى به امام صادق علیه السلام منتسب شده است و ظاهر کلماتى که در آغاز هر باب با مدح و اعظام حضرت آمده، نشان مىدهند که این کتاب دست کم توسط حضرت صادق علیهالسلام نگارش نیافته است. بیشتر کتاب حاوى مضامین اخلاقى و نکات اعتقادى است، اما کلمات آن حضرت در کتاب حقائق التفسیر ابوعبدالرحمن سلمى(325 - 412) و دیگر کتابهاى منسوب به ایشان که بخش مشخصى از آن مباحث تفسیرى و تأویلى است به خوبى آشکار است و مطالب تفسیرى به نوعى عرفانى و بکر است و گرایش باطنى و رمزى دارد.(65) امام صادق علیه السلام شاگردان فراوانى تربیت کردند، به گونهاى که شاگردان آن حضرت را تا چهار هزار تن گفتهاند. اما شاگردان ایشان در تفسیر افزون بر افرادى مانند ابوحمزه ثمالى، جابربن یزید جعفى و عطاء بن ابى ریاح و حتى ابوالجارود - که پیش از این نام آنها ذکر شد و اصحاب دو یا سه امام بودهاند - شخصیتهاى دیگرى نیز در تفسیر ذکر گردیده است که برخى از آنها عبارتند از: 1.یحیى بن کثیر(م 105 ه.ق) ابونضر یحیى بن کثیر (م 105 ه.ق) که ابن حجر وى را از جمله راویان امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام مىشمارد و از برخى نقل کرده است که وى «به پیروى مذهب تشیع شهرت دارد»(66) در تفاسیر، نام او آمده است، از جمله در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه 25 سوره بقره که آیه شریفه «واتوا به متشابها» را تفسیر نموده است.(67) 2. شعبة بن حجاج (م 106 ه.ق) او از نخستین افرادى است که به تدوین مجموعههاى حدیثى پرداختند. شافعى گفته است: اگر شعبه نبود، روایت و حدیث در عراق شناخته نمىشد.(68) شیخ طوسى او را در زمره اصحاب امام صادق علیه السلام آورده است.(69) 3. سفیان بن عیینه(م 198 ه.ق) ابو محمد سفیان بن عیینه هلالى کوفى در سال 163 در مکه رحل اقامت افکند و همان جا ماند تا این که در سال 198 درگذشت. او از بزرگان سلف، از جمله امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام روایت کرده و بسیارى از بزرگان حدیث نیز از او روایت کردهاند. نجاشى مىگوید: «او نوشتهاى دارد که از گفتار جعفر بن محمد فراهم آورده است.» آن گاه سند خود را نسبت به آن نوشته، از وى بیان مىکند. شیخ طوسى و برقى او را از اصحاب امام صادق علیه السلام شمردهاند. مرحوم کلینى در کافى و شیخ طوسى در تهذیب و على بن ابراهیم قمى در تفسیرش از او روایت کردهاند.(70) 4. عبدالرحمن بن زید(م 182) عبدالرحمن بن زید بن اسلم عدوى، پدرش زید بن اسلم پیش از این از جمله اصحاب امام سجاد علیه السلام ذکر شد، اگرچه برقى، وى (پدر) را نیز از اصحاب امام صادق علیه السلام برشمرده است. اما مرحوم شیخ طوسى تنها عبدالرحمن بن زید را در شمار اصحاب امام صادق علیه السلام آورده است.(71) مرحوم کلینى در کتاب کافى در ابواب گوناگون از او روایت کرده است. افرادى همچون محمد بن فضیل بن کثیر ازدى از وى روایت کردهاند. شیخ مفید در رساله عددیه درباره او مىگوید:
او از فقیهان و سرآمد بزرگان است که حلال و حرام و فتوا و احکام از ایشان اخذ مىشود و راه طعنه بر آنان بسته است.(72) بحث تحول فرهنگى که امام صادق علیه السلام پدید آورد، خود جایگاه خاصى مىطلبد و نیاز به کتابها دارد. همچنین بررسى شاگردان ایشان تنها به موارد مزبور خلاصه نمىشود، بلکه افرادى همانند ابوبصیر یحیى بن ابوالقاسم اسدى (م 150 ه.ق) از اصحاب اجماع و ابان بن تغلب و محمد بن سائب کلبى و افراد فراوان دیگر را نیز مىتوان نام برد: حتى افرادى که مقدارى مسألهدار بودهاند: همانند قتاده و واصل بن عطاء نیز به نوعى از شاگردان آن حضرت به حساب مىآیند. برخى از افراد دیگر نیز، که از تابعان تابعین مىباشند، از جمله شاگردان امام صادق علیه السلام ذکر شدهاند که در مجموع، به همین مقدار اکتفا مىشود. نکات لازم در مکتب تفسیرى امام صادق علیه السلام: با بررسى روایات تفسیرى در منابع تفسیرى شیعه، مىتوان نکاتى را در این زمینه مطالعه کرد: 1. حجم روایات تفسیرى وارد شده از امام صادق علیه السلام قریب 12 روایت را تشکیل مىدهد. 2. بررسى زندگى راویان و وثاقت آنها با استفاده از کتب تاریخ و رجالى بحثى قابل توجه در کار تحقیق است. 3. امام صادق علیه السلام در تفسیر روشهاى گوناگونى داشتهاند. 4. مبانى تفسیرى ارائه شده از جانب آن حضرت بحثى قابل بررسى است.
پىنوشتها:
- 1. ذهبى، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 96. 2. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 89، ص 105. 3. شهید ثانى، الدرایة فى مصطلح الحدیث، ص 120 و 122. 4. جلال الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج 3، ص 603؛ احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 331؛ طبرى، تفسیر جامع البیان، ج 10، ص296. 5. صافى گلپایگانى، منتخب الأثر، ص 47 و 48. 6. برخى از محققان از جمله مرحوم مامقانى در مقیاس الهدایة فى علم الدرایة، ج 3، ص 312 و 313 عصر تابعان را از سال سى تا سال 180 ه.ق مىداند اما بیشترین روایات تفسیرى ما بین نیمه قرن اول تا نیمه قرن دوم مطرح بودهاند. 7. محمد بن یعقوب کلینى، روضه کافى، ص 142، ح 485. 8. عمروبن عبید بصرى از یاران و شاگردان حسن بصرى است که معتقد بود: مرتکب کبیره فاسق است. وى در سن 64 سالگى در سال 144 ه.ق فوت کرد. وى مناظراتى با برخى از افراد داشته، از جمله پرسشهایى از آیات قرآن از امام باقر علیه السلام نموده است. (ر.ک: محدث قمى، سفینة البحار، ج 2، ص 265، ماده "عمرو".) 9. حویزى، نورالثقلین، ج 3، ص 386. 10. محدث قمى، پیشین، ج 2، ص 265. 11. سوره آل عمران، آیه 157. 12. عیاشى، تفسیر عیاشى، ج 1، ص 202. 13. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 5. 14. همان، ص 11. 15. محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 23، ص 79. 16. سید عبدالرزاق موسوى مقرم، الامام زین العابدین، ص 289 و نیز ر.ک: عقیقى بخشایشى، طبقات مفسران شیعه، ج 1، ص 264. 17. حویزى، ج 3، ص 414. 18. محدث قمى، ج 1، ص 622. 19. کشى رجال کشى، مؤسسه آل البیت، ج 1، ص 335 و چاپ نجف، ص 110. 20. همان. 21. ر.ک: سید محمد باقر حجتى، سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص 45. 22. جلال الدین سیوطى، الاتقان، ج 4، ص 204. 23. کشى، اختیار معرفة الرجال، ج 1، ص 43. 24. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 2، ص 375. 25. محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، ص 393، باب «مولد الصادق علیه السلام» حدیث 10. 26. رجال طوسى، ص 90. 27. محدث قمى، ج 1،ص 623. 28. ر.ک: سیدابوالقاسم خوئى، معجم رجال حدیث، ج 8، ص 135. 29. محمد هادى معرفت، التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 343. 30. ر.ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج 5، ص 8 - 10. 31. مناقب آل ابىطالب، ج 4، ص 177. 32. محدث قمى، ج 2، ص 94. 33. ر.ک:خضیرى، تفسیر التابعین، ج 1، ص 302. 34. صدر، تأسیس الشیعه، ص 326. 35. ذهبى، ج 1، ص 126. 36. ابن حجر، ج 3، ص 342. 37. ابن ندیم، الفهرست، ص 366. 38. ذهبى. 39. طوسى، رجال، ص 114. اگرچه شیخ طوسى در زمره اصحاب امام صادق علیه السلام نیز نام وى را ذکر کرده است. 40. سید ابوالقاسم خویى، پیشین، ج 17، ص 335. 41. اگرچه اخیراً تفسیرى به نام ایشان با عنوان «تفسیر ابوحمزه ثمالى» منتشر شده که حاصل روایات منقول از ایشان است.(انتشارات دلیل، 1378). 42. نجاشى، رجال، ص 15 و 16. 43. سید ابوالقاسم خوئى، ج 21، ص 136. 44. الفهرست، ج 36. 45. آقا بزرگ طهرانى، الذریعه، ج 4، ص 252. 46. داودى، طبقات المفسرین، ج 1، ص 126. 47. سید ابوالقاسم خوئى، ج 11، ص 145 (ش 7688). 48. ر.ک:محمد هادى معرفت، ج 1، ص 460. 49. ابن ندیم، پیشین، ص 37. 50. نجاشى، ص 170، رقم 448؛ شیخ طوسى، الفهرست، ص 72، رقم 293. 51. آقا بزرگ طهرانى، ج 4، ص 251. 52. همان، ج 4، ص 282. 53. ر.ک:کشى، ص 188(چاپ نجف) و نیز ر.ک: محدث قمى، ج 2، ص 216. 54. محمد باقر مجلسى، ج 36، ص 287. 55. ابونعیم، حلیة الاولیاء، ص 188 و 311. 56. شیخ طوسى، ص 5 و 6. 57. نجاشى، ص 8. 58. همان، ص 7. 59. شیخ طوسى، ص 111 و 163. 60. صدر، ص 326. 61. اختیار معرفة الرجال، ص 192(چاپ مشهد)، ش 337. 62. ر.ک: ذهبى، ج 1، ص 465. 63. سید ابوالقاسم خویى، پیشین، ج 4، ص 21 - 17. 64. محمد هادى معرفت، پیشین، ج 1، ص 465. 65. مؤدب، روشهاى تفسیرى، ص 135. 66. ر.ک: سید محمد على ایازى، سیر تطور تفاسیر شیعه، ص 39 و 40. 67. ابن حجر، ج 11، ص 267، ش 538. 68. طبرسى، مجمع البیان، ج 1، ص 65. 69. ابن حجر، ج 4، ص 338. 70. شیخ طوسى، رجال، ص 218. 71. ر.ک: سیدابوالقاسم خوئى، ج 8، ص 157، ش 5236. 72. شیخ طوسى، رجال،ص 232، ش 138. 73. سید ابوالقاسم خوئى، ج 9، ص 328 و ج 17، ص 147، فصلنامه معرفت شماره 71.
(4) پیامبر (ص)، على بن ابى طالب، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام است. اما در مفهوم گستردهترى، مطابق روایات، شامل چهارده معصوم علیهم السلام مىشود که در روایات نام تک تک آنها آمده است.(5) اما از آن رو که بیشتر روایات تفسیرى تابعین و مطالب رسیده از آنها در تفسیر(6) همزمان با امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام مىباشد، بدین جهت در این نوشتار نقش این سه امام در تفسیر تابعانى که هم عصر بودهاند، مورد بررسى قرار مىگیرد: افراد زیادى از تابعان که به تفسیر قرآن معروفند، دانش تفسیر خود را وامدار این امامان مىدانند. از جمله آنها مىتوان به سعید بن جبیر، طاووس یمانى، عطیه سعد عوفى، جابر بن یزید جعفى، محمد بن سائب کلبى، سدى کبیر، قتاده، زید بن اسلم و دهها شخصیت دیگر اشاره کرد. پیش از هر چیز، به برخى از مهمترین مبانى و اصولى که این امامان به شاگردان خود ارائه نمودهاند، اشاره مىشود. مبانى اهل بیت در تفسیر تابعین اهل بیت علیهم السلام داراى مبانى بسیار روشن و گویایى در تفسیر هستند. این مبانى در آموزه هایى که به شاگردان مکتب تفسیریشان ارائه دادهاند، نقش تعیین کننده و اثرگذار در فهم و برداشتهاى قرآنى دارند که مهمترین آنها عبارتند از: 1- تفسیر با امور علمى و قطعى شرح و توضیح کلام خداوند با امور ظنى و احتمالى منجر به تفسیر به رأى مىشود و از مصادیق سخن گفتن بدون علم درباره قرآن است که منجر به شبهه «افتراء على اللّه» خواهد شد. امام باقر علیه السلام در مکتب تفسیرى خود از تفسیر به این شیوه نهى نموده است: از جمله در سفارش به قتادة بن دعامه (117 ه.ق) از تابعین مدرسه عراق (که روایات فراوانى در تفسیر دارد) این مطلب را بیان داشته است. زید شحّام گوید:قتادة بن دعامه نزد ابوجعفر امام باقر(ع) آمد. امام فرمود:
اى قتاده، تو فقیه اهل بصره هستى؟ گفت: چنین مىپندارند، ابوجعفر فرمود: به من خبر رسیده است که تو قرآن را تفسیر مىکنى؟ قتاده گفت: آرى. امام به وى فرمود: با علم آن را تفسیر مىکنى یا با جهل؟ گفت: با علم. ابوجعفر علیه السلام فرمود: اگر با علم آن را تفسیر مىکنى، پس تو، تو هستى(که در همان رتبهاى هستى که گمان مىکنى). حال من از تو مىپرسم. قتاده گفت:بپرس. امام علیه السلام از معناى آیهاى سؤال نمود و او پاسخ ناصحیح داد و امام او را متوجه اشتباهش نمود و فرمود: واى برتو اى قتاده! اگر قرآن را از پیش خود(و با رأى و دیدگاه شخصى خود) تفسیر مىکنى پس به حقیقت، هم خود هلاک شدهاى و هم دیگران را هلاک کردهاى.(7) از این روایت استفاده مىشود که تفسیر باید بر اساس علم باشد و در غیر این صورت، اگر بر اساس رأى و دیدگاه شخصى باشد، موجب هلاکت خود مفسر و دیگران خواهد شد. 2- توجه به مسائل اعتقادى(بُعدِ توحیدى) آیات در برخى مواقع، ائمه علیهم السلام مخاطبان خود را به بُعدِ توحیدى آیات توجه مىدادند: در روایت است که عمروبن عبید(8) از امام باقر علیه السلام معناى غضب خداوند در آیه «و من یحلل علیه غضبى فقد هوى» (طه، آیه 81) را پرسید. حضرت فرمود: «هو العقاب یا عمرو، انه من زعم ان اللّه - عزّ و جلّ - زال من شىء الى شىء فقد وصفه صفة مخلوق...»(9) در روایت دیگرى آمده است: «کسى که گمان ببرد، چیزى مىتواند خداوند را تغییر دهد، کافر است».(10) امام باقر علیه السلام توحید حقیقى را بیان نموده و بعد توحیدى در آیات را مورد توجه قرار داده است. 3- توجه به بعد ولایى آیات جابر بن یزید جعفى (م 127 ه.ق) که از تابعان مدرسه عراق است، گوید: از امام باقرعلیه السلام درباره آیه شریفه «لئن قتلتم فى سبیل اللّه اومتم»(11) پرسیدم. امام باقر علیه السلام فرمود: اى جابر، آیا مىدانى منظور از «سبیل اللّه» در آیه چیست؟ پاسخ دادم: نه، نمىدانم، مگر این که از تو بشنوم.حضرت فرمود: "سبیل اللّه" على علیه السلام و فرزندانش مىباشد و آیه مىفرماید:کسى که در راه ولایت اینان کشته شود، کشته شده راه خداست و کسى که در ولایت (و با ولایت) اینان بمیرد، در راه خدا مرده است.(12) توجه به بُعدِ ولایى آیات نه تنها در این روایات، بلکه در بسیارى از سخنان ائمه اطهار علیهم السلام یک اصل حاکم بر تفسیر و فهم قرآن مىباشد. در روایتى، امام صادق علیه السلام مىفرماید: «ان اللّه جعل ولایتنا اهل البیت قطب القرآن و قطب جمیع الکتب، علیهایستدیر محکم القرآن.»(13)
4- جاودانه بودن قرآن قرآن کریم آخرین کتاب آسمانى براى هدایت بشر است، از این رو، باید قوانین آن به گونهاى باشند که تا روز قیامت بتوانند نقش هدایتگرى براى فرد و جامعه ایفا نمایند. لازمه این مبنا برخوردار بودن قرآن کریم از احکام جاودانه و انطباق با زمانهاى حال و آینده و نیز برخوردارى از باطنى عمیق است. بدین روى، امام باقر علیه السلام در روایتى مىفرماید: «اگر این طور باشد که وقتى آیهاى درباره قومى نازل شد، پس از آن که آن قوم مردند، آیه نیز بمیرد، چیزى از قرآن باقى نمىماند. ولى قرآن کریم تا آسمان و زمین هست، جارى است.»(14) همچنین امام صادق علیه السلام فرموده است: «قرآن تأویلى دارد که بسان روز و شب و مه و مهر در جریان است.»(15) امام سجاد علیه السلام و تفسیر قرآن على بن الحسین علیه السلام صاحب صحیفه کامله سجادیه، زبور آل محمد صلى اللّه علیه و آله، پس از واقعه کربلا ملجأ و پیشواى دینى و فکرى و معنوى شیعه در عصر خود بود. از لابه لاى تفاسیر شیعه و اهل سنت روایات تفسیرى فراوانى از ایشان به چشم مىخورد که مرحوم سید عبدالرزاق مقرم در کتاب الامام زین العابدین 21 مورد آن را نقل کرده است.(16) همچنین تفسیر معروف و مفصلى از «بسم اللّه الرحمن الرحیم» در تفسیر البرهان (ج 1، ص 45 و نیز ص 49) وجود دارد که امام علیه السلام تمام کلمات این جمله را به صورت بسیار زیبا و کامل تفسیر کرده است. در تفسیر نورالثقلین (ج 2، ص 272 و ج 5، ص 664) نیز مذاکرات تفسیرى بین امام سجاد علیه السلام و عباد بصرى نقل شده است. در ضمن روایتى از امام على بن الحسین علیه السلام نقل شده است:منظور از "قریه" در آیه شریفه «و کم قصمنا من قریة کانت ظالمة» (انبیاء، آیه 11) اهل قریه است. دلیل آن جمله بعد در همین آیه است: «و انشأنا بعدها قوما آخرین.» در این جمله تعبیر به "قوما" شده و این قرینهاى است بر این که اهل قریهاى نابود مىشود و قومى دیگر جاى آنها مىآید.(17) امام سجاد علیه السلام شاگردان بسیارى را در تفسیر تربیت نمود که برخى از شاگردان مکتب تفسیرى آن حضرت عبارتند از: 1. سعید بن جبیر(م 95 ه.ق) روایات فراوانى در کتابهاى تفسیرى شیعه و اهل سنت از وى نقل شده است. وى در سال 95 ه.ق در سن 49 سالگى به دست حجاج بن یوسف ثقفى به شهادت رسید.(18) مناظره او با حجاج معروف است.(19) از روایات استفاده مىشود که وى شیعه و از محبان اهل بیت علیهم السلام بوده و علت قتل وى را نیز همین دانستهاند. او پیرو امام زین العابدین علیه السلام بود و آن حضرت نیز وى را مىستود.(20) سعید بن جبیر اعلم تابعان و مفسران زمان خود بود و وثاقت او مورد اتفاق اصحاب صحاح سته اهل سنت و کتب اربعه شیعه مىباشد.(21) قتاده، که خود از مفسران به نام تابعان است، مىگوید:
چهار تن در موضوعات و مسائل گوناگون اعلم مردم زمان خود بودند: عطاء بن ابى ریاح در احکام و آیین دینى، سعید بن جبیر در تفسیر، عکرمه در تاریخ و سیره و حسن بصرى در حلال و حرام.(22) 2. سعید بن مسیب(م 94 ه.ق) ابومحمد سعید بن مسیب از مفسران معروف تابعان است. در کتابهاى رجال از شخصیت او تمجید شده و وى را از محبان اهل بیت علیهم السلام شمردهاند. کشى در رجال خود، در ضمن روایتى از امام کاظم علیه السلام او را حوارى امام على بن الحسین علیه السلام به شمار آورده است.(23) دانشمندان اهل سنت نیز او را ستودهاند. ابن خلکان او را "سید تابعان" و یکى از فقهاى سبعه مدینه مىداند.(24) در روایتى نیز امام صادق علیه السلام فرمودند: «سعید بن مسیب و قاسم بن محمد بن ابى بکر و ابوخالد کابلى از ثقات على بن الحسین علیه السلام بودند.»(25) در هر صورت، شیخ طوسى او را از اصحاب امام سجاد علیه السلام مىداند و فرموده: «از آن حضرت شنیده و روایت کرده است.»(26) محدث قمى نیز وى را حوارى امام سجاد علیهالسلام به شمار آورده است(27) و در نتیجه، مىتوان گفت: بعید نیست که او عمده علوم خود را از آن حضرت فرا گرفته باشد. بنابراین، روایاتى که درباره مذمت او وارد شده همه ضعیف و مردودند.(28) 3. طاووس بن کیسان(م 106 ه.ق) ابوعبدالرحمن طاووس بن کیسان همدانى از ایرانیان و یکى از مفسران معروف تابعان است.(29) روایاتى در فضایل و تقواى او بیان و ابن شهرآشوب،(30) شیخ طوسى و صاحب روضات الجنات او را از اصحاب امام سجاد علیه السلام معرفى نمودهاند.(31) 4. سدى کبیر(م 127 ه.ق) اسماعیل بن عبدالرحمن کوفى معروف به "سدى کبیر" از مفسران تابعى و در میان تابعان، از جمله افرادى است که بیشترین روایات تفسیرى را نقل کرده.(32) سدى از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام بوده است.(33) 5. زید بن اسلم عدوى(م 136 ه.ق) ابواسامه زید بن اسلم عدوى اهل مدینه و از مفسران تابعى است (34) و در کتابهاى تفسیرى شیعه و سنى روایاتى از او نقل شده. نام او در سند روایات اهل سنت آمده و او را از راویان صحاح سته برشمردهاند.(35) نام او همچنین در سند روایات شیعه، از جمله در فروع کافى (ج 6، ص 415) و بحارالانوار (ج2، ص 299 و ج 3، ص 8 حدیث 19) آمده است. ابن ندیم کتابى تفسیرى براى وى نقل کرده است.(36) در هر صورت، اهل سنت وى را از کبار تابعین و ثقه در روایات معرفى کردهاند.(37) علماى شیعه از جمله شیخ طوسى نیز وى را از اصحاب امام سجاد علیه السلام برشمردهاند. تعبیر شیخنشان مىدهد که او با امام سجاد علیه السلام همنشین بوده است.(38) آیة اللّه خوئى نیز وى را از اصحاب امام سجاد علیه السلام مىداند و مىنویسد: «و عدّه البرقى ایضا فى اصحاب السجاد و الصادق علیهما السلام.»(39) 6. ابوحمزه ثمالى(م 148 ه.ق) ابوحمزه ثمالى ثابت بن دینار کوفى از محبان اهل بیت علیهم السلام و از شیعیان خاص امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام است. وى صاحب تفسیرى مستقل بوده که با تأسف این تفسیر از بین رفته است.(40) امام رضا علیه السلام او را سلمان زمان خود معرفى کرده است.(41)(در برخى نسخهها، او لقمان معرفى شده است).(42) ابن ندیم در الفهرست(43) و آقا بزرگ تهرانى در الذریعه(44) و داوودى در طبقات المفسرین(45) وى را صاحب تفسیر معرفى کردهاند. وى روایت کننده «رساله حقوق» و «دعاى سحر ماه رمضان» معروف به «دعاى ابوحمزه ثمالى» از امام سجاد علیه السلام است. 7. عطاء بن سائب عطاء بن سائب ابومحمد ثقفى کوفى از پیشوایان حدیث است که روایات زیادى در کتب تفسیرى شیعه و اهل سنت دارد. آیة اللّه خویى روایت او را از امام على بن الحسین علیه السلام در مسأله «قضا» آورده، سپس فرموده است: «این روایت دلالت بر شیعه گرى او دارد.» سپس مىگوید:
«توثیقاتى که از او درباره احادیث پیشین او رسیده و پس از آن(از نظر فکرى) تغییر کرده است، شاید از آن جهت باشد که ابتدا از عامه بوده و سپس مکتب اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته است.»(46) 8. ضحاک بن مزاحم(م 105 ه.ق) ضحاک بن ابراهیم هلالى، از مفسران تابعین، آراء تفسیرى فراوانى در منابع شیعه و اهل سنت دارد، از جمله مجمع البیان طبرسى و تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر روایات وى را نقل کردهاند: وى داراى تفسیرى بزرگ است که مرجع تفسیر طبرى و طبرسى قرار گرفته است. ضحاک از اصحاب امام زین العابدین علیه السلام شمرده مىشود.(47) امام باقر علیه السلام و تفسیر قرآن ابن ندیم در کتاب خود، الفهرست از کتاب تفسیر امام باقر علیه السلام نام مىبرد: کتاب الباقر محمد بن على علیه السلام(57 - 114) این کتاب را ابوالجارود زیاد بن منذر، رئیس فرقه جارودیه زیدیه، از آن حضرت روایت مىکند.(48) نجاشى و شیخ طوسى نیز از وجود تفسیرى براى ابوالجارود که آن را از امام باقر علیه السلام روایت مىکند، خبر دادهاند و این نقل داراى سند نیز مىباشد.(49) بسیارى از روایات ابوالجارود از امام باقر علیه السلام هم اکنون در تفسیر على بن ابراهیم قمى وجود دارند. شیخ آقا بزرگ تهرانى مىنویسد: «ابوالجارود، نامش زیاد بن منذر(م 150 ه.ق)، وى از آغاز ولادت نابینا بوده و طایفه زیدیه جارودیه منسوب به اوست. سه امام(امام زین العابدین، امام محمد باقر، و امام صادق علیهم السلام) را درک کرده است، اما در این تفسیرش از خصوص امام باقر علیه السلام روایت مىکند و این در زمانى بوده که از نظر مذهب، مشکل نداشته است. و احتمال این است که ابوالجارود تفسیر را با املاى امام باقر علیه السلام نوشته باشد.»(50) در هر صورت، چه ابوالجارود را موثق بدانیم یا ندانیم، اشکال این تفسیر این است که راوى آن مجهول است و اتصال سند و واسطههاى آن از على بن ابراهیم قمى، که اوایل قرن چهارم بوده تا ابوالجارود که فوت او 150 هجرى مىباشد، روشن نیست. امام باقر علیه السلام در عصر خود به توسعه علوم دینى از جمله تفسیر پرداخت و شاگردان فراوانى را تربیت نمود که برخى از شاگردان تفسیرى آن حضرت عبارتند از: 1. عطیه بن سعید عوفى(م 111 ه.ق) او از اصحاب امام باقر علیه السلام است که تفسیرى بزرگ در پنج جلد به او نسبت داده شده.(51) اگر این نسبت صحیح باشد، در آن زمان چنین تفسیرى با این حجم کم نظیر، بلکه بى نظیر بوده است. 2. عطاء بن ابى ریاح(م 114 ه.ق) وى از فقهاى نامدار مکه و فرزندان او (عبدالملک و عبداللّه و عریف) همه از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بودهاند.(52) او همان کسى است که حدیث "ولایت" را در آخرین بیمارى ابن عباس از وى نقل کرده است.(53) امام باقر علیه السلام در روایتى او را ستوده و ابونعیم او را در شمار تابعانى آورده که از امام باقر علیه السلام روایت کردهاند.(54) 3.ابان بن تغلب(م 141 ه.ق) ابوسعید بکرى کوفى، شیخ طوسى درباره او مىگوید: «ثقه و جلیل القدر و داراى منزلتى بزرگ است. او از اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام بوده و از ایشان روایت کرده و نزد ایشان از جایگاه خاصى برخوردار است.»(55) هرگاه به مدینه مىآمد، حلقههاى درس دیگران به خاطر او تعطیل مىشد و «ساریة النبى» (ستونى در مسجد النبى) پیامبر صلى اللّه علیه و آله کنار آن مىنشست به وى واگذار مىشد.(56) البته این کار به فرمان امام باقر علیه السلام انجام مىگرفت. حضرت به او فرمودند: «در مسجد بنشین و فتوا بده، زیرا دوست دارم در میان شیعیانم مثل تو را ببینم.»(57) 4. جابربن یزید جعفى(م 128 ه.ق) جابر از مفسران تابعى و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود. شیخ طوسى او را از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام شمرده است.(58) سید حسن صدر مىنویسد:جابر بن یزید جعفى از پیشوایان حدیث و تفسیر است و آنها را از محضر امام باقر علیه السلام آموخته.(59) نجاشى مىگوید: جابر بن یزید جعفى عربى اصیل بود و به دیدار امام باقر و امام صادق علیهما السلام نایل آمد و در زمان امام صادق علیه السلام در سال 128 ه.ق درگذشت. او چند کتاب دارد که از جمله آنها تفسیر است.(60) از روایات استفاده مىشود که او از اصحاب سِرّ اهل بیت علیه السلام بوده است.(61) کشى از جابر نقل کرده است که گفت: امام باقر علیه السلام هفتاد هزار حدیث براى من روایت فرمود که آنها را براى احدى نقل نکرده و نخواهم کرد.(62) آراء تفسیرى جابر(مباحث کلامى و اعتقادى، دفاع از ولایت و بیان ناسخ و منسوخ) به نقل از امام باقر علیه السلام در تفسیر عیاشى(از جمله ج 1، ص 227، ح 61 و ص 330، و ح 148 و ص 59) آمده است. در تفاسیر دیگر نیز (از جمله البرهان سید هاشم بحرانى و نورالثقلین حویزى) روایات تفسیرى فراوانى از جابر نقل شده است. 5. شهر بن حوشب اشعرى(م 111 ه.ق) وى از مفسران تابعى، از امام ابوجعفر باقر علیه السلام روایت کرده که برخى از روایاتش از طریق ابوحمزه ثمالى است. کلینى در ابواب گوناگون کافى از جمله «الاشارة و النص على الحسن بن على» از وى روایت کرده است. آیة اللّه معرفت مىنویسد: طبرسى و على بن ابراهیم قمى بیشتر از طریق ابوحمزه به واسطه شهر بن حوشب از امام باقر علیه السلام روایت مىکنند.(63) 6. ابونضر محمد بن سائب کلبى (م146 ه.ق) وى از مفسران عالى قدر و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بوده است.(64)
امام صادق علیه السلام و تفسیر مکتب شیعه وامدار تحوّل فرهنگى است که امام صادق علیه السلام ایجاد نمود. افزون بر روایات فراوان در مسائل گوناگون اعتقادى، فقهى، اخلاقى و تفسیرى و پر بودن کتابهاى تفسیرى شیعه مانند تفسیر عیاشى، نورالثقلین، البرهان، تفسیر قمى و نیز مجمع البیان و تفسیر صافى از گفتارهاى ارزشمند این امام بزرگ، دو کتاب به نامهاى مصباح الشریعه و تفسیر جعفر الصادق در کتاب حقایق التفسیر القرآن به ایشان منسوبند. مصباح الشریعه تاکنون چندبار به چاپ رسیده است (در ایران توسط حسن مصطفوى و در بیروت با تحقیق على زیعور و توسط مؤسسه عزالدین للطباعة و النشر چاپ شده) ولى مانند بیشتر کتابهاى حدیثى به صورت سندى و نقل قولى به امام صادق علیه السلام منتسب شده است و ظاهر کلماتى که در آغاز هر باب با مدح و اعظام حضرت آمده، نشان مىدهند که این کتاب دست کم توسط حضرت صادق علیهالسلام نگارش نیافته است. بیشتر کتاب حاوى مضامین اخلاقى و نکات اعتقادى است، اما کلمات آن حضرت در کتاب حقائق التفسیر ابوعبدالرحمن سلمى(325 - 412) و دیگر کتابهاى منسوب به ایشان که بخش مشخصى از آن مباحث تفسیرى و تأویلى است به خوبى آشکار است و مطالب تفسیرى به نوعى عرفانى و بکر است و گرایش باطنى و رمزى دارد.(65) امام صادق علیه السلام شاگردان فراوانى تربیت کردند، به گونهاى که شاگردان آن حضرت را تا چهار هزار تن گفتهاند. اما شاگردان ایشان در تفسیر افزون بر افرادى مانند ابوحمزه ثمالى، جابربن یزید جعفى و عطاء بن ابى ریاح و حتى ابوالجارود - که پیش از این نام آنها ذکر شد و اصحاب دو یا سه امام بودهاند - شخصیتهاى دیگرى نیز در تفسیر ذکر گردیده است که برخى از آنها عبارتند از: 1.یحیى بن کثیر(م 105 ه.ق) ابونضر یحیى بن کثیر (م 105 ه.ق) که ابن حجر وى را از جمله راویان امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام مىشمارد و از برخى نقل کرده است که وى «به پیروى مذهب تشیع شهرت دارد»(66) در تفاسیر، نام او آمده است، از جمله در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه 25 سوره بقره که آیه شریفه «واتوا به متشابها» را تفسیر نموده است.(67) 2. شعبة بن حجاج (م 106 ه.ق) او از نخستین افرادى است که به تدوین مجموعههاى حدیثى پرداختند. شافعى گفته است: اگر شعبه نبود، روایت و حدیث در عراق شناخته نمىشد.(68) شیخ طوسى او را در زمره اصحاب امام صادق علیه السلام آورده است.(69) 3. سفیان بن عیینه(م 198 ه.ق) ابو محمد سفیان بن عیینه هلالى کوفى در سال 163 در مکه رحل اقامت افکند و همان جا ماند تا این که در سال 198 درگذشت. او از بزرگان سلف، از جمله امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام روایت کرده و بسیارى از بزرگان حدیث نیز از او روایت کردهاند. نجاشى مىگوید: «او نوشتهاى دارد که از گفتار جعفر بن محمد فراهم آورده است.» آن گاه سند خود را نسبت به آن نوشته، از وى بیان مىکند. شیخ طوسى و برقى او را از اصحاب امام صادق علیه السلام شمردهاند. مرحوم کلینى در کافى و شیخ طوسى در تهذیب و على بن ابراهیم قمى در تفسیرش از او روایت کردهاند.(70) 4. عبدالرحمن بن زید(م 182) عبدالرحمن بن زید بن اسلم عدوى، پدرش زید بن اسلم پیش از این از جمله اصحاب امام سجاد علیه السلام ذکر شد، اگرچه برقى، وى (پدر) را نیز از اصحاب امام صادق علیه السلام برشمرده است. اما مرحوم شیخ طوسى تنها عبدالرحمن بن زید را در شمار اصحاب امام صادق علیه السلام آورده است.(71) مرحوم کلینى در کتاب کافى در ابواب گوناگون از او روایت کرده است. افرادى همچون محمد بن فضیل بن کثیر ازدى از وى روایت کردهاند. شیخ مفید در رساله عددیه درباره او مىگوید:
او از فقیهان و سرآمد بزرگان است که حلال و حرام و فتوا و احکام از ایشان اخذ مىشود و راه طعنه بر آنان بسته است.(72) بحث تحول فرهنگى که امام صادق علیه السلام پدید آورد، خود جایگاه خاصى مىطلبد و نیاز به کتابها دارد. همچنین بررسى شاگردان ایشان تنها به موارد مزبور خلاصه نمىشود، بلکه افرادى همانند ابوبصیر یحیى بن ابوالقاسم اسدى (م 150 ه.ق) از اصحاب اجماع و ابان بن تغلب و محمد بن سائب کلبى و افراد فراوان دیگر را نیز مىتوان نام برد: حتى افرادى که مقدارى مسألهدار بودهاند: همانند قتاده و واصل بن عطاء نیز به نوعى از شاگردان آن حضرت به حساب مىآیند. برخى از افراد دیگر نیز، که از تابعان تابعین مىباشند، از جمله شاگردان امام صادق علیه السلام ذکر شدهاند که در مجموع، به همین مقدار اکتفا مىشود. نکات لازم در مکتب تفسیرى امام صادق علیه السلام: با بررسى روایات تفسیرى در منابع تفسیرى شیعه، مىتوان نکاتى را در این زمینه مطالعه کرد: 1. حجم روایات تفسیرى وارد شده از امام صادق علیه السلام قریب 12 روایت را تشکیل مىدهد. 2. بررسى زندگى راویان و وثاقت آنها با استفاده از کتب تاریخ و رجالى بحثى قابل توجه در کار تحقیق است. 3. امام صادق علیه السلام در تفسیر روشهاى گوناگونى داشتهاند. 4. مبانى تفسیرى ارائه شده از جانب آن حضرت بحثى قابل بررسى است.
پىنوشتها:
- 1. ذهبى، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 96. 2. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 89، ص 105. 3. شهید ثانى، الدرایة فى مصطلح الحدیث، ص 120 و 122. 4. جلال الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج 3، ص 603؛ احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 331؛ طبرى، تفسیر جامع البیان، ج 10، ص296. 5. صافى گلپایگانى، منتخب الأثر، ص 47 و 48. 6. برخى از محققان از جمله مرحوم مامقانى در مقیاس الهدایة فى علم الدرایة، ج 3، ص 312 و 313 عصر تابعان را از سال سى تا سال 180 ه.ق مىداند اما بیشترین روایات تفسیرى ما بین نیمه قرن اول تا نیمه قرن دوم مطرح بودهاند. 7. محمد بن یعقوب کلینى، روضه کافى، ص 142، ح 485. 8. عمروبن عبید بصرى از یاران و شاگردان حسن بصرى است که معتقد بود: مرتکب کبیره فاسق است. وى در سن 64 سالگى در سال 144 ه.ق فوت کرد. وى مناظراتى با برخى از افراد داشته، از جمله پرسشهایى از آیات قرآن از امام باقر علیه السلام نموده است. (ر.ک: محدث قمى، سفینة البحار، ج 2، ص 265، ماده "عمرو".) 9. حویزى، نورالثقلین، ج 3، ص 386. 10. محدث قمى، پیشین، ج 2، ص 265. 11. سوره آل عمران، آیه 157. 12. عیاشى، تفسیر عیاشى، ج 1، ص 202. 13. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 5. 14. همان، ص 11. 15. محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 23، ص 79. 16. سید عبدالرزاق موسوى مقرم، الامام زین العابدین، ص 289 و نیز ر.ک: عقیقى بخشایشى، طبقات مفسران شیعه، ج 1، ص 264. 17. حویزى، ج 3، ص 414. 18. محدث قمى، ج 1، ص 622. 19. کشى رجال کشى، مؤسسه آل البیت، ج 1، ص 335 و چاپ نجف، ص 110. 20. همان. 21. ر.ک: سید محمد باقر حجتى، سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص 45. 22. جلال الدین سیوطى، الاتقان، ج 4، ص 204. 23. کشى، اختیار معرفة الرجال، ج 1، ص 43. 24. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 2، ص 375. 25. محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، ص 393، باب «مولد الصادق علیه السلام» حدیث 10. 26. رجال طوسى، ص 90. 27. محدث قمى، ج 1،ص 623. 28. ر.ک: سیدابوالقاسم خوئى، معجم رجال حدیث، ج 8، ص 135. 29. محمد هادى معرفت، التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 343. 30. ر.ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج 5، ص 8 - 10. 31. مناقب آل ابىطالب، ج 4، ص 177. 32. محدث قمى، ج 2، ص 94. 33. ر.ک:خضیرى، تفسیر التابعین، ج 1، ص 302. 34. صدر، تأسیس الشیعه، ص 326. 35. ذهبى، ج 1، ص 126. 36. ابن حجر، ج 3، ص 342. 37. ابن ندیم، الفهرست، ص 366. 38. ذهبى. 39. طوسى، رجال، ص 114. اگرچه شیخ طوسى در زمره اصحاب امام صادق علیه السلام نیز نام وى را ذکر کرده است. 40. سید ابوالقاسم خویى، پیشین، ج 17، ص 335. 41. اگرچه اخیراً تفسیرى به نام ایشان با عنوان «تفسیر ابوحمزه ثمالى» منتشر شده که حاصل روایات منقول از ایشان است.(انتشارات دلیل، 1378). 42. نجاشى، رجال، ص 15 و 16. 43. سید ابوالقاسم خوئى، ج 21، ص 136. 44. الفهرست، ج 36. 45. آقا بزرگ طهرانى، الذریعه، ج 4، ص 252. 46. داودى، طبقات المفسرین، ج 1، ص 126. 47. سید ابوالقاسم خوئى، ج 11، ص 145 (ش 7688). 48. ر.ک:محمد هادى معرفت، ج 1، ص 460. 49. ابن ندیم، پیشین، ص 37. 50. نجاشى، ص 170، رقم 448؛ شیخ طوسى، الفهرست، ص 72، رقم 293. 51. آقا بزرگ طهرانى، ج 4، ص 251. 52. همان، ج 4، ص 282. 53. ر.ک:کشى، ص 188(چاپ نجف) و نیز ر.ک: محدث قمى، ج 2، ص 216. 54. محمد باقر مجلسى، ج 36، ص 287. 55. ابونعیم، حلیة الاولیاء، ص 188 و 311. 56. شیخ طوسى، ص 5 و 6. 57. نجاشى، ص 8. 58. همان، ص 7. 59. شیخ طوسى، ص 111 و 163. 60. صدر، ص 326. 61. اختیار معرفة الرجال، ص 192(چاپ مشهد)، ش 337. 62. ر.ک: ذهبى، ج 1، ص 465. 63. سید ابوالقاسم خویى، پیشین، ج 4، ص 21 - 17. 64. محمد هادى معرفت، پیشین، ج 1، ص 465. 65. مؤدب، روشهاى تفسیرى، ص 135. 66. ر.ک: سید محمد على ایازى، سیر تطور تفاسیر شیعه، ص 39 و 40. 67. ابن حجر، ج 11، ص 267، ش 538. 68. طبرسى، مجمع البیان، ج 1، ص 65. 69. ابن حجر، ج 4، ص 338. 70. شیخ طوسى، رجال، ص 218. 71. ر.ک: سیدابوالقاسم خوئى، ج 8، ص 157، ش 5236. 72. شیخ طوسى، رجال،ص 232، ش 138. 73. سید ابوالقاسم خوئى، ج 9، ص 328 و ج 17، ص 147، فصلنامه معرفت شماره 71.