ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث ذبیح الله اسماعیلى در این مقال ابتدا نمونه هایى از آیات قرآن را در خصوصِ ضرورت نبوت مورد بحث قرار مىدهیم و سپس روایاتى چند را بررسى خواهیم کرد. قرآن از جنبههاى گوناگون به فلسفه بعثت و نبوت پرداخته است: گاهى انگیزه بعثت را تعلیم و تربیت بشر مىداند1 در بعضى آیات اتمام حجت بر بندگان (در اعمال خیر و خلاف آنان) به عنوان دلیل نبوت ذکر گردیده است2 چنان چه در برخى دیگر از آیات اجراى عدالت و قسط،3 نجات از ظلمتها و جهالتها4، تثبیت و تکمیل توحید5، تذکر و یادآورى6 و امثال آن7 به عنوان غرضهاىِ نبوت اشاره شده است. نکته مهم در باب ضرورت نبوت از نظر قرآن این است که قرآن بر نیاز بشر تکیه مىکند؛ مثلاً عدالت و تزکیه و تعلیم را یکى از محورهاى اساسى بعثت پیامبران معرفى مىکند. این خود نشان آن است که عدالت و یا تعلیم وتربیت نیاز محورى انسان است و گرنه دلیلى بر تاکید قرآن نبود، زیرا در صورتى که بشر به عدالت نیازى نداشته باشد و یا این احتیاج بدون رهبرى انبیا (از راه عقل و دانش بشرى مثلاً) برآورده شود، اصرار قرآن لغو و بیهوده مىنمود. تحلیل بحث این است که انسان همان طورى که براى بقاى خود نیازمند تغذیه و آب و هوا است و بدون آن حیات ندارد، عدالت و یا تعلیم وتربیت هم یک رکن اصلى زندگى بشر به شمار مىرود که بىآن هرگز براى افراد بشر زندگى مطلوب به دست نمىآید؛ به عبارت بهتر، انسان همه تلاش خود را بر این اساس پایه گذارى مىکند تا به زعم خویش به زندگى سعادت بخش دنیوى یا اخروى برسد. گرچه ممکن است در این مسیر مصادیق کاذبى را به عنوان سلامت و سعادت زندگى بپندارد؛ مثل این که تصور مىکند پول پرستى و ثروت خواهى و مانند آن یک کمال واقعى یا پایدار است. اما در هر حال به دنبال زیست بهتر و کمال برتر است و به یقین هر نوع زندگى را نمىخواهد. قرآن هم بر این اساس از زندگى مطلوب به حیات طیبه تعبیر فرموده است.8 و بدون شکّ از نشانههاى حیات طیّبه عدالت و یا تعلیم و تربیت به شمار مىآید، چرا که آن گاه حیات طیّبه به وجود مىآید که عدالت و تعلیم و تربیت صحیح در جامعه پدیدار گردد. نقش پیامبران الهى از این جا روشن مىشود که از هدفهاى اساسى آنان تحقق قسط و عدالت به دست خود مردم در جامعه است 9 پرسشى که در این جا مطرح است این که چگونه عدالت یکى از نیازهاى اساسى آدمیان است؟
پاسخ به این سؤال با چند مقدمه روشن مىشود: 1- این است که بشر به حکم ترکیب وجودى داراى امیال و غرایز گوناگون است. 2- از طرف دیگر تمام این امیال و غرایز به تنهایى قابل بهرهورى نیست یعنى احتیاج به همکارى همگانى افراد دارد. 3- عموم افراد انسانى همواره - به دلیل حس خودخواهى - درصدد بهره بردارى بیشتر و برتر از جوانب مختلف و منافع گوناگون است و چه بسا این حبّ ذات سبب نفوذ به حریم حقوق دیگران شود و آن هنگام است که هرج ومرج در جامعه رخ مىدهد و راه امنیت و آسایش که اصلىترین وسیله تأمین حیات است در معرض فنا قرار مىگیرد. آن چیزى که مىتواند عهده دار برخوردارى همگانى براساس معیارهاى درست زندگى گردد و از بروز نابرابرى جلوگیرى نماید، «عدالت» است ؛ نیازِ انسان به «عدالت» از همین جا روشن مىشود، زیرا تجربه طولانى زندگى بشر نشان داده است که هر گاه «عدالت» معیار زندگى و پیشرفت عمومى و تکامل فردى، بود زمینه رشد و تعالى افراد بشر فراهم آمد و «حیات طیّبه» پىریزى شد و آن هنگام که عدالت از صحنه زندگى انسان کنار رفت چهره قتل و غارت و فقر و فاقت رخ نموده است.10 تا این جا روشن شد که «عدالت» نیاز ضرورى بشر است.
سؤال دیگرى که به نظر مىرسد این است که : آیا انسان مىتواند خود به تنهایى و بدون رهبرى پیامبران «عدالت» را در جامعه بشرى برپا دارد؟ پاسخ این است که تحقق «عدالت» در همه شئون زندگى منوط به چند چیز است که نخست باید عدالت از ظلم به درستى بازشناسى شود؛ به عبارت دیگر، مصادیق مختلف هر یک مشخص گردد.11 مرحله دوم: قانون عدل بتواند جامع حقوق همه افراد در تمام زمینهها باشد. شرط دیگر آن این است که داراى مجرى عادل و دادگرى سالم باشد که هرگز به سمت و سوى تمایلات نفسانى و خواستههاى شخصى گرایش نداشته باشد.12 وقتى این شرایط را در نظر مىگیریم تنها در سایه مکتب انبیا و رهبرى آنان است - که به دلیل برخوردارى از وحى الهى و به دور بودن از لغزشهاى علمى و عملى - مىتوان به عدالتى جامع دست یافت. تعلیم وتربیت انسان از بعد تعلیم و تربیت - هم که یک نیاز اصلى و محور تکامل است - محتاج برنامه و نیازمند به هدایت الهى است، زیرا دانش محدود و عقل ناچیز او نمىتواند جامع همه راههاى پیشرفت باشد؛ به ویژه که دست خوش لغزش و خطا هم مىگردد، چرا که هم فکر و دانش شخصى و هم جمعى انسان در حال دگرگونى و اختلاف است .13 بشر براى رسیدن به کمال ،نخست باید داراى برنامهاى روشن باشد که بر معیارهاى جامع علمى و معرفتى استوار است که هیچ نقطه ابهامى ندارد. به طور قطع تنها علومى که از ناحیه پیامبران در اختیار آدمیان گذاشته شده است داراى چنین خصوصیت است که هم رشد فردى و هم تعالى اجتماعى را بىکم وکاست ارزانى مىنماید. چنان که از بعد تربیت روحى و معنوى هم - که در واقع زیربناى زندگى است - نیاز به الگویى مناسب و نمونهاى عینى و عملى دارد، زیرا تهذیب نفس و اخلاق بدون داشتن نمونه کامل عینى به دست نمىآید. این الگوى مناسب جز فرستادگان الهى نیستند، زیرا تربیت بر خلاف علم پیش از آن که جنبه صورى و ذهنى داشته باشد خاصیت عینى و درونى دارد14و تا نفوذ در اعماق وجود انسان پیدا نکند هرگز نمىتواند ابعاد رفتار آدمى را دگرگون ساخته و به شکل صحیح درآورد. و به همین جهت است که سیره عملى پیامبران به ویژه پیغمبر اسلام بیشترین تأثیر و نفوذ تربیتى را بر پیروان خود برجاى گذاشته است. در تاریخ زندگى رسول اکرم (ص) آمده است که ایشان به قدرى بر قلوب یارانش تسلط معنوى داشتهاند که آبِ دست او را براى تبرّک و شفا مىبردهاند 15 روان شناسان تربیتى امروز هم عقیده دارند که داشتن الگوى رفتارى مناسب از عوامل مهم رشد و تکامل شخصیت اخلاقى و تربیتى به شمار مىآید.16 تاریخ به غیر از مکتب و زندگى پیامبران، برنامهاى را سراغ ندارد که بتواند تا این اندازه در حیات معنوى و اخلاقى بشر تأثیر گذاشته باشد. این تأثیر فوق العاده ایشان به دلیل ارتباط با عالم الوهیت و برخوردارى از فضایل و کمالات غیبى است که توانست هم چنان نقش و نفوذ خود را - على رغم گذشت قرنهاى زیاد - در عرصه زندگى آدمیان تا به امروز حفظ نماید.17 و برهمین اساس است که قرآن سرلوحه برنامههاى انبیا را تربیت و تعلیم بشرى و شکوفایى کمالات نفسانى مىداند و مىفرماید: سرّ رسالت پیغمبران، بشارت و انذار است که در سایه آن ایمان و عمل صالح (همان صفات برجسته انسانى) بروز مىکند و ناامنى و نگرانى که عامل اصلى سقوط هر جامعه است رخت مىبندد.18 در آیه دیگر سرمشق گرفتن از پیامبر را در راه حفظ تعالى و نیل به سعادت ابدى یادآورى مىفرماید19 چنان که در مقامى دیگر از تزکیه و تعلیم به عنوان منّت خداوند متعال بر بندگان خود اشارت کرده است. 20 نبوت از نظر روایات دینى از آن جا که روایات اسلامى هم سوى قرآن و در راستاى تفسیر آن است نظیر قرآن به فلسفه رسالت انبیا پرداخته است که به ذکر نمونه هایى از آن مبادرت مىشود: از امام صادق - علیه السلام - روایت است که ایشان در پاسخ به سؤال یکى از زنادقه (منکران دین) پیرامون بعثت فرمود: از آن جا که خداوند عالم خالق هستى و برتر موجودات است و از سوى دیگر رابطه بندگان با خدا... بدون واسطه - ممکن نیست، باید سفیرانى در میان مردم باشند تا اوامر و نواهى الهى را به ایشان برسانند و انسانها را به مصالح و مفاسد امورشان آگاهى بخشند و عوامل تباهى و فنا را بشناسانند؛ اینان همان پیامبران هستند که با برخوردارى از علم و حکمت و اخلاق و تربیت الهى، برگزیده شدهاند... 21
در روایت دیگرى، على (ع) تأیید و تقویت عقل و احیاى فطرت و جلوگیرى از غفلت و یادآورى نعمت خداوند را به عنوان عوامل بعثت انبیا اشارت فرمود22. چنان که در کلامى دیگر رهایى انسانها از بت پرستى و یا بندگى شیطان و گرایش به سوى طاعت الهى را سبب رسالت پیغمبران ذکر نموده است.23 در توحید صدوق، به نقل از رسول گرامى اسلام، آمده است که پیامبران براى این برگزیده شدهاند تا بشر علاوه بر راهنمایى به سوى توحید و دورماندن از انحراف به غیر او؛ در برابر اعمالى که انجام مىدهد مسئول است و عذرى بر انجام خلاف و خطا یا ترک خیر و خوبى نداشته باشد.24 و هم از آن بزرگوار روایت است که فرمود: براى تکمیل مکارم اخلاقى و فضایل انسانى برگزیده شدهام.25 نتیجه بحث نکات برجستهاى که در این جمع بندى استفاده مىشود این است که گرچه هم در قرآن و هم در احادیث دینى به جنبههاى گوناگون علل بعثت انبیا اشارت رفته است ؛ مهمترین اصول تعالیم پیامبران از نظر قرآن و حدیث چند چیز است : الف) احیاى فطرت توحیدى انسان و گرایش او به سوى خداوند تعالى که محور اصلى کمال ابدى بشر است ؛ همان چیزى که هدف اصلى آفرینش انسان هاست.26 ب) تعالى روحى و معنوى یا تربیت نفسانى، بر اساس ایمان و عمل صالح که از ارکان مهم پیشرفت افراد بشر است.27 ج) برپایى عدل و قسط در میان مردم و آزادى بشر از قیود بندگى بت و شیطان به سوى پرستش خداوند هستى که در تکامل جامعه انسانى سهم به سزا دارد.28
پىنوشتها:
1 ) «هوالذى بعث فى الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة...» جمعه /2 - آل عمران /164. 2 ) «رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعدالرسل و کان الله عزیزاً حکیماً» نساء/165. 3 ) «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط...» حدید/25 . 4 ) «الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور...»ابراهیم /1. 5 ) «و لقد بعثنا فى کل امة رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت...» نحل /36 ونظیر آن در سوره انبیا / 25. 6 ) «و لقد یسّرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر» قمر/17و22و25و32و40 «فذکر انما انت مذکر» غاشیه / 21. 7 ) الذین یتبعون الرسول الامى الذى یجدونهم مکتوباً عندهم فى التوریة والانجیل...و یضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم...» اعراف / 157. 8 ) «من عمل صالحاً من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیبه و لنجزینّهم، اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» نحل / 97. 9 ) «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط...» حدید/ 25. 10 ) بارها در خبرهاى رسانههاى جهانى آمده است که قریب دو میلیارد از جمعیّت جهان زیر خط فقر زندگى مىکنند و در بعضى جوامع در هر دقیقه یک تجاوز، قتل و جنایت رخ مىدهد. 11 ) گفتنى است که «عقل» در این زمینه فقط اظهار نظر کلى مىکند واز بیان مصادیق گوناگون عاجز است. 12 ) قوانین بشرى، به دلیل آن که محصول فکر محدود و دانش ناچیز انسان است نمىتواند راه روشنى ارائه دهد.از این رو یا بر اساس منافع اکثریت شکل مىگیرد نه همه افراد و یا جامع تمام ابعاد زندگى نیست و به همین دلیل همواره در حالِ دگرگونى و تحول است. 13 ) اختلاف در برنامه ریزىها و تغییر قوانین به خصوص قوانین حقوقى نشان مىدهد که دانش بشر کافى نیست، از این رو مىبینیم علوم بشرى على رغم این همه پیشرفتى که دارد هنوز نتوانسته است معیار روشنى همگانى را براى زندگى ارائه کند. 14 ) و به همین دلیل است که قرآن خطاب به پیامبر اکرم مىفرماید: «و انّک لعلى خلق عظیم» قلم / 4. 15 ) منتهى الآمال، بخش وقایع سال ششم هجرى ،ص 75، چاپ اسلامیه، تاریخ چاپ 38 شمسى. 16 ) رجوع شود به کتب روانشناسى از جمله کتاب روانشناسى تربیتى ص 187، تألیف دکتر على شریعتمدارى. 17 ) لازم به یاد آورى است که آن چه تا امروز بشر از زندگى اخلاقى و تربیتى دارد و هر جا که سخن از حقوق انسانى و ارزشهاى اخلاقى مطرح است ریشه در تعالیم پیامبران دارد(ر. ک و استاد مطهرى، حکمتها و اندرزها، ص 12) 18 ) «و ما نرسل المرسلین الا مبشّرین و منذرین فمن آمن واصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» انعام / 48. 19 ) «لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله والیوم الآخر و ذکرالله کثیراً» احزاب / 21. 20 ) «لقد منّ الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین» آل عمران / 164. 21 ) اصول کافى ج / 1 باب الاضطرار الى الحجة حدیث / 1 و علل الشرایع ص120چاپ بیروت. 22 ) «... فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکر و هم منسىّ نعمته...» نهج البلاغه خطبه 1. 23 ) «فبعث الله محمداً(ص) بالحق لیخرج عباده من عبادةالاوثان الى عبادته و من طاعة الشیطان الى طاعته...» نهج البلاغه خطبه/147. 24 ) «... و بعث الیهم الرسل لتکون له الحجةالبالغة على خلقه... وابتعث فیهم النبیین مبشّرین و منذرین لیهلک من هلک عن بیّنة و یحیى من حىّ عن بیّنة و لیعقل العباد عن ربّهم ماجهلوه فیعرفوه بربوبیّته بعد ما انکروا و یوحدوه بعد ماعضدوا (او عندوا)، توحید صدوق، باب التوحید، حدیث 4 / 45، چاپ جامعه مدرسین و نظیر آن در نهج البلاغه خطبه 144و 147. 25 ) «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» کنزالعمال ج 11 / 31969ص 420؛ المیزان، ج 6، ص 308 (متن عربى) به نقل از تهذیب شیخ طوسى. 26 ) «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» ذاریات / 56 ونظیر آن در سوره نحل / 36، انبیا/ 25. 27 ) «و ما نرسل المرسلین الاّ مبشّرین و منذرین فمن آمن و اصلح فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون» انعام / 48 «قد افلح من زکیّها» شمس/9. 28 ) «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط...» حدید/ 25، «الذین یتبعون الرسول الامّى الذى یجدونهم مکتوباً عندهم فى التوریة والانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحلّ لهم الطّیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم...» اعراف / 57 «و لقد بعثنا فى کلّ امّة رسولاً ان اعبدوا الله واجتنبواالطاغوت...» نحل / 36.
پاسخ به این سؤال با چند مقدمه روشن مىشود: 1- این است که بشر به حکم ترکیب وجودى داراى امیال و غرایز گوناگون است. 2- از طرف دیگر تمام این امیال و غرایز به تنهایى قابل بهرهورى نیست یعنى احتیاج به همکارى همگانى افراد دارد. 3- عموم افراد انسانى همواره - به دلیل حس خودخواهى - درصدد بهره بردارى بیشتر و برتر از جوانب مختلف و منافع گوناگون است و چه بسا این حبّ ذات سبب نفوذ به حریم حقوق دیگران شود و آن هنگام است که هرج ومرج در جامعه رخ مىدهد و راه امنیت و آسایش که اصلىترین وسیله تأمین حیات است در معرض فنا قرار مىگیرد. آن چیزى که مىتواند عهده دار برخوردارى همگانى براساس معیارهاى درست زندگى گردد و از بروز نابرابرى جلوگیرى نماید، «عدالت» است ؛ نیازِ انسان به «عدالت» از همین جا روشن مىشود، زیرا تجربه طولانى زندگى بشر نشان داده است که هر گاه «عدالت» معیار زندگى و پیشرفت عمومى و تکامل فردى، بود زمینه رشد و تعالى افراد بشر فراهم آمد و «حیات طیّبه» پىریزى شد و آن هنگام که عدالت از صحنه زندگى انسان کنار رفت چهره قتل و غارت و فقر و فاقت رخ نموده است.10 تا این جا روشن شد که «عدالت» نیاز ضرورى بشر است.
سؤال دیگرى که به نظر مىرسد این است که : آیا انسان مىتواند خود به تنهایى و بدون رهبرى پیامبران «عدالت» را در جامعه بشرى برپا دارد؟ پاسخ این است که تحقق «عدالت» در همه شئون زندگى منوط به چند چیز است که نخست باید عدالت از ظلم به درستى بازشناسى شود؛ به عبارت دیگر، مصادیق مختلف هر یک مشخص گردد.11 مرحله دوم: قانون عدل بتواند جامع حقوق همه افراد در تمام زمینهها باشد. شرط دیگر آن این است که داراى مجرى عادل و دادگرى سالم باشد که هرگز به سمت و سوى تمایلات نفسانى و خواستههاى شخصى گرایش نداشته باشد.12 وقتى این شرایط را در نظر مىگیریم تنها در سایه مکتب انبیا و رهبرى آنان است - که به دلیل برخوردارى از وحى الهى و به دور بودن از لغزشهاى علمى و عملى - مىتوان به عدالتى جامع دست یافت. تعلیم وتربیت انسان از بعد تعلیم و تربیت - هم که یک نیاز اصلى و محور تکامل است - محتاج برنامه و نیازمند به هدایت الهى است، زیرا دانش محدود و عقل ناچیز او نمىتواند جامع همه راههاى پیشرفت باشد؛ به ویژه که دست خوش لغزش و خطا هم مىگردد، چرا که هم فکر و دانش شخصى و هم جمعى انسان در حال دگرگونى و اختلاف است .13 بشر براى رسیدن به کمال ،نخست باید داراى برنامهاى روشن باشد که بر معیارهاى جامع علمى و معرفتى استوار است که هیچ نقطه ابهامى ندارد. به طور قطع تنها علومى که از ناحیه پیامبران در اختیار آدمیان گذاشته شده است داراى چنین خصوصیت است که هم رشد فردى و هم تعالى اجتماعى را بىکم وکاست ارزانى مىنماید. چنان که از بعد تربیت روحى و معنوى هم - که در واقع زیربناى زندگى است - نیاز به الگویى مناسب و نمونهاى عینى و عملى دارد، زیرا تهذیب نفس و اخلاق بدون داشتن نمونه کامل عینى به دست نمىآید. این الگوى مناسب جز فرستادگان الهى نیستند، زیرا تربیت بر خلاف علم پیش از آن که جنبه صورى و ذهنى داشته باشد خاصیت عینى و درونى دارد14و تا نفوذ در اعماق وجود انسان پیدا نکند هرگز نمىتواند ابعاد رفتار آدمى را دگرگون ساخته و به شکل صحیح درآورد. و به همین جهت است که سیره عملى پیامبران به ویژه پیغمبر اسلام بیشترین تأثیر و نفوذ تربیتى را بر پیروان خود برجاى گذاشته است. در تاریخ زندگى رسول اکرم (ص) آمده است که ایشان به قدرى بر قلوب یارانش تسلط معنوى داشتهاند که آبِ دست او را براى تبرّک و شفا مىبردهاند 15 روان شناسان تربیتى امروز هم عقیده دارند که داشتن الگوى رفتارى مناسب از عوامل مهم رشد و تکامل شخصیت اخلاقى و تربیتى به شمار مىآید.16 تاریخ به غیر از مکتب و زندگى پیامبران، برنامهاى را سراغ ندارد که بتواند تا این اندازه در حیات معنوى و اخلاقى بشر تأثیر گذاشته باشد. این تأثیر فوق العاده ایشان به دلیل ارتباط با عالم الوهیت و برخوردارى از فضایل و کمالات غیبى است که توانست هم چنان نقش و نفوذ خود را - على رغم گذشت قرنهاى زیاد - در عرصه زندگى آدمیان تا به امروز حفظ نماید.17 و برهمین اساس است که قرآن سرلوحه برنامههاى انبیا را تربیت و تعلیم بشرى و شکوفایى کمالات نفسانى مىداند و مىفرماید: سرّ رسالت پیغمبران، بشارت و انذار است که در سایه آن ایمان و عمل صالح (همان صفات برجسته انسانى) بروز مىکند و ناامنى و نگرانى که عامل اصلى سقوط هر جامعه است رخت مىبندد.18 در آیه دیگر سرمشق گرفتن از پیامبر را در راه حفظ تعالى و نیل به سعادت ابدى یادآورى مىفرماید19 چنان که در مقامى دیگر از تزکیه و تعلیم به عنوان منّت خداوند متعال بر بندگان خود اشارت کرده است. 20 نبوت از نظر روایات دینى از آن جا که روایات اسلامى هم سوى قرآن و در راستاى تفسیر آن است نظیر قرآن به فلسفه رسالت انبیا پرداخته است که به ذکر نمونه هایى از آن مبادرت مىشود: از امام صادق - علیه السلام - روایت است که ایشان در پاسخ به سؤال یکى از زنادقه (منکران دین) پیرامون بعثت فرمود: از آن جا که خداوند عالم خالق هستى و برتر موجودات است و از سوى دیگر رابطه بندگان با خدا... بدون واسطه - ممکن نیست، باید سفیرانى در میان مردم باشند تا اوامر و نواهى الهى را به ایشان برسانند و انسانها را به مصالح و مفاسد امورشان آگاهى بخشند و عوامل تباهى و فنا را بشناسانند؛ اینان همان پیامبران هستند که با برخوردارى از علم و حکمت و اخلاق و تربیت الهى، برگزیده شدهاند... 21
در روایت دیگرى، على (ع) تأیید و تقویت عقل و احیاى فطرت و جلوگیرى از غفلت و یادآورى نعمت خداوند را به عنوان عوامل بعثت انبیا اشارت فرمود22. چنان که در کلامى دیگر رهایى انسانها از بت پرستى و یا بندگى شیطان و گرایش به سوى طاعت الهى را سبب رسالت پیغمبران ذکر نموده است.23 در توحید صدوق، به نقل از رسول گرامى اسلام، آمده است که پیامبران براى این برگزیده شدهاند تا بشر علاوه بر راهنمایى به سوى توحید و دورماندن از انحراف به غیر او؛ در برابر اعمالى که انجام مىدهد مسئول است و عذرى بر انجام خلاف و خطا یا ترک خیر و خوبى نداشته باشد.24 و هم از آن بزرگوار روایت است که فرمود: براى تکمیل مکارم اخلاقى و فضایل انسانى برگزیده شدهام.25 نتیجه بحث نکات برجستهاى که در این جمع بندى استفاده مىشود این است که گرچه هم در قرآن و هم در احادیث دینى به جنبههاى گوناگون علل بعثت انبیا اشارت رفته است ؛ مهمترین اصول تعالیم پیامبران از نظر قرآن و حدیث چند چیز است : الف) احیاى فطرت توحیدى انسان و گرایش او به سوى خداوند تعالى که محور اصلى کمال ابدى بشر است ؛ همان چیزى که هدف اصلى آفرینش انسان هاست.26 ب) تعالى روحى و معنوى یا تربیت نفسانى، بر اساس ایمان و عمل صالح که از ارکان مهم پیشرفت افراد بشر است.27 ج) برپایى عدل و قسط در میان مردم و آزادى بشر از قیود بندگى بت و شیطان به سوى پرستش خداوند هستى که در تکامل جامعه انسانى سهم به سزا دارد.28
پىنوشتها:
1 ) «هوالذى بعث فى الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة...» جمعه /2 - آل عمران /164. 2 ) «رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعدالرسل و کان الله عزیزاً حکیماً» نساء/165. 3 ) «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط...» حدید/25 . 4 ) «الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور...»ابراهیم /1. 5 ) «و لقد بعثنا فى کل امة رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت...» نحل /36 ونظیر آن در سوره انبیا / 25. 6 ) «و لقد یسّرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر» قمر/17و22و25و32و40 «فذکر انما انت مذکر» غاشیه / 21. 7 ) الذین یتبعون الرسول الامى الذى یجدونهم مکتوباً عندهم فى التوریة والانجیل...و یضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم...» اعراف / 157. 8 ) «من عمل صالحاً من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیبه و لنجزینّهم، اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» نحل / 97. 9 ) «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط...» حدید/ 25. 10 ) بارها در خبرهاى رسانههاى جهانى آمده است که قریب دو میلیارد از جمعیّت جهان زیر خط فقر زندگى مىکنند و در بعضى جوامع در هر دقیقه یک تجاوز، قتل و جنایت رخ مىدهد. 11 ) گفتنى است که «عقل» در این زمینه فقط اظهار نظر کلى مىکند واز بیان مصادیق گوناگون عاجز است. 12 ) قوانین بشرى، به دلیل آن که محصول فکر محدود و دانش ناچیز انسان است نمىتواند راه روشنى ارائه دهد.از این رو یا بر اساس منافع اکثریت شکل مىگیرد نه همه افراد و یا جامع تمام ابعاد زندگى نیست و به همین دلیل همواره در حالِ دگرگونى و تحول است. 13 ) اختلاف در برنامه ریزىها و تغییر قوانین به خصوص قوانین حقوقى نشان مىدهد که دانش بشر کافى نیست، از این رو مىبینیم علوم بشرى على رغم این همه پیشرفتى که دارد هنوز نتوانسته است معیار روشنى همگانى را براى زندگى ارائه کند. 14 ) و به همین دلیل است که قرآن خطاب به پیامبر اکرم مىفرماید: «و انّک لعلى خلق عظیم» قلم / 4. 15 ) منتهى الآمال، بخش وقایع سال ششم هجرى ،ص 75، چاپ اسلامیه، تاریخ چاپ 38 شمسى. 16 ) رجوع شود به کتب روانشناسى از جمله کتاب روانشناسى تربیتى ص 187، تألیف دکتر على شریعتمدارى. 17 ) لازم به یاد آورى است که آن چه تا امروز بشر از زندگى اخلاقى و تربیتى دارد و هر جا که سخن از حقوق انسانى و ارزشهاى اخلاقى مطرح است ریشه در تعالیم پیامبران دارد(ر. ک و استاد مطهرى، حکمتها و اندرزها، ص 12) 18 ) «و ما نرسل المرسلین الا مبشّرین و منذرین فمن آمن واصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» انعام / 48. 19 ) «لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله والیوم الآخر و ذکرالله کثیراً» احزاب / 21. 20 ) «لقد منّ الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین» آل عمران / 164. 21 ) اصول کافى ج / 1 باب الاضطرار الى الحجة حدیث / 1 و علل الشرایع ص120چاپ بیروت. 22 ) «... فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکر و هم منسىّ نعمته...» نهج البلاغه خطبه 1. 23 ) «فبعث الله محمداً(ص) بالحق لیخرج عباده من عبادةالاوثان الى عبادته و من طاعة الشیطان الى طاعته...» نهج البلاغه خطبه/147. 24 ) «... و بعث الیهم الرسل لتکون له الحجةالبالغة على خلقه... وابتعث فیهم النبیین مبشّرین و منذرین لیهلک من هلک عن بیّنة و یحیى من حىّ عن بیّنة و لیعقل العباد عن ربّهم ماجهلوه فیعرفوه بربوبیّته بعد ما انکروا و یوحدوه بعد ماعضدوا (او عندوا)، توحید صدوق، باب التوحید، حدیث 4 / 45، چاپ جامعه مدرسین و نظیر آن در نهج البلاغه خطبه 144و 147. 25 ) «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» کنزالعمال ج 11 / 31969ص 420؛ المیزان، ج 6، ص 308 (متن عربى) به نقل از تهذیب شیخ طوسى. 26 ) «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» ذاریات / 56 ونظیر آن در سوره نحل / 36، انبیا/ 25. 27 ) «و ما نرسل المرسلین الاّ مبشّرین و منذرین فمن آمن و اصلح فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون» انعام / 48 «قد افلح من زکیّها» شمس/9. 28 ) «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط...» حدید/ 25، «الذین یتبعون الرسول الامّى الذى یجدونهم مکتوباً عندهم فى التوریة والانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحلّ لهم الطّیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم...» اعراف / 57 «و لقد بعثنا فى کلّ امّة رسولاً ان اعبدوا الله واجتنبواالطاغوت...» نحل / 36.