آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

ضرورت رسالت از نظر قرآن و حدیث ذبیح الله اسماعیلى در این مقال ابتدا نمونه هایى از آیات قرآن را در خصوصِ ضرورت نبوت مورد بحث قرار مى‏دهیم و سپس روایاتى چند را بررسى خواهیم کرد. قرآن از جنبه‏هاى گوناگون به فلسفه بعثت و نبوت پرداخته است: گاهى انگیزه بعثت را تعلیم و تربیت بشر مى‏داند1 در بعضى آیات اتمام حجت بر بندگان (در اعمال خیر و خلاف آنان) به عنوان دلیل نبوت ذکر گردیده است‏2 چنان چه در برخى دیگر از آیات اجراى عدالت و قسط،3 نجات از ظلمت‏ها و جهالت‏ها4، تثبیت و تکمیل توحید5، تذکر و یادآورى‏6 و امثال آن‏7 به عنوان غرضهاىِ نبوت اشاره شده است. نکته مهم در باب ضرورت نبوت از نظر قرآن این است که قرآن بر نیاز بشر تکیه مى‏کند؛ مثلاً عدالت و تزکیه و تعلیم را یکى از محورهاى اساسى بعثت پیامبران معرفى مى‏کند. این خود نشان آن است که عدالت و یا تعلیم وتربیت نیاز محورى انسان است و گرنه دلیلى بر تاکید قرآن نبود، زیرا در صورتى که بشر به عدالت نیازى نداشته باشد و یا این احتیاج بدون رهبرى انبیا (از راه عقل و دانش بشرى مثلاً) برآورده شود، اصرار قرآن لغو و بیهوده مى‏نمود. تحلیل بحث این است که انسان همان طورى که براى بقاى خود نیازمند تغذیه و آب و هوا است و بدون آن حیات ندارد، عدالت و یا تعلیم وتربیت هم یک رکن اصلى زندگى بشر به شمار مى‏رود که بى‏آن هرگز براى افراد بشر زندگى مطلوب به دست نمى‏آید؛ به عبارت بهتر، انسان همه تلاش خود را بر این اساس پایه گذارى مى‏کند تا به زعم خویش به زندگى سعادت بخش دنیوى یا اخروى برسد. گرچه ممکن است در این مسیر مصادیق کاذبى را به عنوان سلامت و سعادت زندگى بپندارد؛ مثل این که تصور مى‏کند پول پرستى و ثروت خواهى و مانند آن یک کمال واقعى یا پایدار است. اما در هر حال به دنبال زیست بهتر و کمال برتر است و به یقین هر نوع زندگى را نمى‏خواهد. قرآن هم بر این اساس از زندگى مطلوب به حیات طیبه تعبیر فرموده است.8 و بدون شکّ از نشانه‏هاى حیات طیّبه عدالت و یا تعلیم و تربیت به شمار مى‏آید، چرا که آن گاه حیات طیّبه به وجود مى‏آید که عدالت و تعلیم و تربیت صحیح در جامعه پدیدار گردد. نقش پیامبران الهى از این جا روشن مى‏شود که از هدفهاى اساسى آنان تحقق قسط و عدالت به دست خود مردم در جامعه است 9 پرسشى که در این جا مطرح است این که چگونه عدالت یکى از نیازهاى اساسى آدمیان است؟
پاسخ به این سؤال با چند مقدمه روشن مى‏شود: 1- این است که بشر به حکم ترکیب وجودى داراى امیال و غرایز گوناگون است. 2- از طرف دیگر تمام این امیال و غرایز به تنهایى قابل بهره‏ورى نیست یعنى احتیاج به همکارى همگانى افراد دارد. 3- عموم افراد انسانى همواره - به دلیل حس خودخواهى - درصدد بهره بردارى بیشتر و برتر از جوانب مختلف و منافع گوناگون است و چه بسا این حبّ ذات سبب نفوذ به حریم حقوق دیگران شود و آن هنگام است که هرج ومرج در جامعه رخ مى‏دهد و راه امنیت و آسایش که اصلى‏ترین وسیله تأمین حیات است در معرض فنا قرار مى‏گیرد. آن چیزى که مى‏تواند عهده دار برخوردارى همگانى براساس معیارهاى درست زندگى گردد و از بروز نابرابرى جلوگیرى نماید، «عدالت» است ؛ نیازِ انسان به «عدالت» از همین جا روشن مى‏شود، زیرا تجربه طولانى زندگى بشر نشان داده است که هر گاه «عدالت» معیار زندگى و پیشرفت عمومى و تکامل فردى، بود زمینه رشد و تعالى افراد بشر فراهم آمد و «حیات طیّبه» پى‏ریزى شد و آن هنگام که عدالت از صحنه زندگى انسان کنار رفت چهره قتل و غارت و فقر و فاقت رخ نموده است.10 تا این جا روشن شد که «عدالت» نیاز ضرورى بشر است.
سؤال دیگرى که به نظر مى‏رسد این است که : آیا انسان مى‏تواند خود به تنهایى و بدون رهبرى پیامبران «عدالت» را در جامعه بشرى برپا دارد؟ پاسخ این است که تحقق «عدالت» در همه شئون زندگى منوط به چند چیز است که نخست باید عدالت از ظلم به درستى بازشناسى شود؛ به عبارت دیگر، مصادیق مختلف هر یک مشخص گردد.11 مرحله دوم: قانون عدل بتواند جامع حقوق همه افراد در تمام زمینه‏ها باشد. شرط دیگر آن این است که داراى مجرى عادل و دادگرى سالم باشد که هرگز به سمت و سوى تمایلات نفسانى و خواسته‏هاى شخصى گرایش نداشته باشد.12 وقتى این شرایط را در نظر مى‏گیریم تنها در سایه مکتب انبیا و رهبرى آنان است - که به دلیل برخوردارى از وحى الهى و به دور بودن از لغزش‏هاى علمى و عملى - مى‏توان به عدالتى جامع دست یافت. تعلیم وتربیت انسان از بعد تعلیم و تربیت - هم که یک نیاز اصلى و محور تکامل است - محتاج برنامه و نیازمند به هدایت الهى است، زیرا دانش محدود و عقل ناچیز او نمى‏تواند جامع همه راه‏هاى پیشرفت باشد؛ به ویژه که دست خوش لغزش و خطا هم مى‏گردد، چرا که هم فکر و دانش شخصى و هم جمعى انسان در حال دگرگونى و اختلاف است .13 بشر براى رسیدن به کمال ،نخست باید داراى برنامه‏اى روشن باشد که بر معیارهاى جامع علمى و معرفتى استوار است که هیچ نقطه ابهامى ندارد. به طور قطع تنها علومى که از ناحیه پیامبران در اختیار آدمیان گذاشته شده است داراى چنین خصوصیت است که هم رشد فردى و هم تعالى اجتماعى را بى‏کم وکاست ارزانى مى‏نماید. چنان که از بعد تربیت روحى و معنوى هم - که در واقع زیربناى زندگى است - نیاز به الگویى مناسب و نمونه‏اى عینى و عملى دارد، زیرا تهذیب نفس و اخلاق بدون داشتن نمونه کامل عینى به دست نمى‏آید. این الگوى مناسب جز فرستادگان الهى نیستند، زیرا تربیت بر خلاف علم پیش از آن که جنبه صورى و ذهنى داشته باشد خاصیت عینى و درونى دارد14و تا نفوذ در اعماق وجود انسان پیدا نکند هرگز نمى‏تواند ابعاد رفتار آدمى را دگرگون ساخته و به شکل صحیح درآورد. و به همین جهت است که سیره عملى پیامبران به ویژه پیغمبر اسلام بیشترین تأثیر و نفوذ تربیتى را بر پیروان خود برجاى گذاشته است. در تاریخ زندگى رسول اکرم (ص) آمده است که ایشان به قدرى بر قلوب یارانش تسلط معنوى داشته‏اند که آبِ دست او را براى تبرّک و شفا مى‏برده‏اند 15 روان شناسان تربیتى امروز هم عقیده دارند که داشتن الگوى رفتارى مناسب از عوامل مهم رشد و تکامل شخصیت اخلاقى و تربیتى به شمار مى‏آید.16 تاریخ به غیر از مکتب و زندگى پیامبران، برنامه‏اى را سراغ ندارد که بتواند تا این اندازه در حیات معنوى و اخلاقى بشر تأثیر گذاشته باشد. این تأثیر فوق العاده ایشان به دلیل ارتباط با عالم الوهیت و برخوردارى از فضایل و کمالات غیبى است که توانست هم چنان نقش و نفوذ خود را - على رغم گذشت قرن‏هاى زیاد - در عرصه زندگى آدمیان تا به امروز حفظ نماید.17 و برهمین اساس است که قرآن سرلوحه برنامه‏هاى انبیا را تربیت و تعلیم بشرى و شکوفایى کمالات نفسانى مى‏داند و مى‏فرماید: سرّ رسالت پیغمبران، بشارت و انذار است که در سایه آن ایمان و عمل صالح (همان صفات برجسته انسانى) بروز مى‏کند و ناامنى و نگرانى که عامل اصلى سقوط هر جامعه است رخت مى‏بندد.18 در آیه دیگر سرمشق گرفتن از پیامبر را در راه حفظ تعالى و نیل به سعادت ابدى یادآورى مى‏فرماید19 چنان که در مقامى دیگر از تزکیه و تعلیم به عنوان منّت خداوند متعال بر بندگان خود اشارت کرده است. 20 نبوت از نظر روایات دینى از آن جا که روایات اسلامى هم سوى قرآن و در راستاى تفسیر آن است نظیر قرآن به فلسفه رسالت انبیا پرداخته است که به ذکر نمونه هایى از آن مبادرت مى‏شود: از امام صادق - علیه السلام - روایت است که ایشان در پاسخ به سؤال یکى از زنادقه (منکران دین) پیرامون بعثت فرمود: از آن جا که خداوند عالم خالق هستى و برتر موجودات است و از سوى دیگر رابطه بندگان با خدا... بدون واسطه - ممکن نیست، باید سفیرانى در میان مردم باشند تا اوامر و نواهى الهى را به ایشان برسانند و انسان‏ها را به مصالح و مفاسد امورشان آگاهى بخشند و عوامل تباهى و فنا را بشناسانند؛ اینان همان پیامبران هستند که با برخوردارى از علم و حکمت و اخلاق و تربیت الهى، برگزیده شده‏اند... 21
در روایت دیگرى، على (ع) تأیید و تقویت عقل و احیاى فطرت و جلوگیرى از غفلت و یادآورى نعمت خداوند را به عنوان عوامل بعثت انبیا اشارت فرمود22. چنان که در کلامى دیگر رهایى انسان‏ها از بت پرستى و یا بندگى شیطان و گرایش به سوى طاعت الهى را سبب رسالت پیغمبران ذکر نموده است.23 در توحید صدوق، به نقل از رسول گرامى اسلام، آمده است که پیامبران براى این برگزیده شده‏اند تا بشر علاوه بر راهنمایى به سوى توحید و دورماندن از انحراف به غیر او؛ در برابر اعمالى که انجام مى‏دهد مسئول است و عذرى بر انجام خلاف و خطا یا ترک خیر و خوبى نداشته باشد.24 و هم از آن بزرگوار روایت است که فرمود: براى تکمیل مکارم اخلاقى و فضایل انسانى برگزیده شده‏ام.25 نتیجه بحث نکات برجسته‏اى که در این جمع بندى استفاده مى‏شود این است که گرچه هم در قرآن و هم در احادیث دینى به جنبه‏هاى گوناگون علل بعثت انبیا اشارت رفته است ؛ مهم‏ترین اصول تعالیم پیامبران از نظر قرآن و حدیث چند چیز است : الف) احیاى فطرت توحیدى انسان و گرایش او به سوى خداوند تعالى که محور اصلى کمال ابدى بشر است ؛ همان چیزى که هدف اصلى آفرینش انسان هاست.26 ب) تعالى روحى و معنوى یا تربیت نفسانى، بر اساس ایمان و عمل صالح که از ارکان مهم پیشرفت افراد بشر است.27 ج) برپایى عدل و قسط در میان مردم و آزادى بشر از قیود بندگى بت و شیطان به سوى پرستش خداوند هستى که در تکامل جامعه انسانى سهم به سزا دارد.28
 پى‏نوشت‏ها:
1 ) «هوالذى بعث فى الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة...» جمعه /2 - آل عمران /164. 2 ) «رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس على الله حجة بعدالرسل و کان الله عزیزاً حکیماً» نساء/165. 3 ) «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط...» حدید/25 . 4 ) «الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور...»ابراهیم /1. 5 ) «و لقد بعثنا فى کل امة رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت...» نحل /36 ونظیر آن در سوره انبیا / 25. 6 ) «و لقد یسّرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر» قمر/17و22و25و32و40 «فذکر انما انت مذکر» غاشیه / 21. 7 ) الذین یتبعون الرسول الامى الذى یجدونهم مکتوباً عندهم فى التوریة والانجیل...و یضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم...» اعراف / 157. 8 ) «من عمل صالحاً من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیبه و لنجزینّهم، اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» نحل / 97. 9 ) «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط...» حدید/ 25. 10 ) بارها در خبرهاى رسانه‏هاى جهانى آمده است که قریب دو میلیارد از جمعیّت جهان زیر خط فقر زندگى مى‏کنند و در بعضى جوامع در هر دقیقه یک تجاوز، قتل و جنایت رخ مى‏دهد. 11 ) گفتنى است که «عقل» در این زمینه فقط اظهار نظر کلى مى‏کند واز بیان مصادیق گوناگون عاجز است. 12 ) قوانین بشرى، به دلیل آن که محصول فکر محدود و دانش ناچیز انسان است نمى‏تواند راه روشنى ارائه دهد.از این رو یا بر اساس منافع اکثریت شکل مى‏گیرد نه همه افراد و یا جامع تمام ابعاد زندگى نیست و به همین دلیل همواره در حالِ دگرگونى و تحول است. 13 ) اختلاف در برنامه ریزى‏ها و تغییر قوانین به خصوص قوانین حقوقى نشان مى‏دهد که دانش بشر کافى نیست، از این رو مى‏بینیم علوم بشرى على رغم این همه پیشرفتى که دارد هنوز نتوانسته است معیار روشنى همگانى را براى زندگى ارائه کند. 14 ) و به همین دلیل است که قرآن خطاب به پیامبر اکرم مى‏فرماید: «و انّک لعلى خلق عظیم» قلم / 4. 15 ) منتهى الآمال، بخش وقایع سال ششم هجرى ،ص 75، چاپ اسلامیه، تاریخ چاپ 38 شمسى. 16 ) رجوع شود به کتب روانشناسى از جمله کتاب روانشناسى تربیتى ص 187، تألیف دکتر على شریعتمدارى. 17 ) لازم به یاد آورى است که آن چه تا امروز بشر از زندگى اخلاقى و تربیتى دارد و هر جا که سخن از حقوق انسانى و ارزش‏هاى اخلاقى مطرح است ریشه در تعالیم پیامبران دارد(ر. ک و استاد مطهرى، حکمتها و اندرزها، ص 12) 18 ) «و ما نرسل المرسلین الا مبشّرین و منذرین فمن آمن واصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» انعام / 48. 19 ) «لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله والیوم الآخر و ذکرالله کثیراً» احزاب / 21. 20 ) «لقد منّ الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین» آل عمران / 164. 21 ) اصول کافى ج / 1 باب الاضطرار الى الحجة حدیث / 1 و علل الشرایع ص‏120چاپ بیروت. 22 ) «... فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته و یذکر و هم منسىّ نعمته...» نهج البلاغه خطبه 1. 23 ) «فبعث الله محمداً(ص) بالحق لیخرج عباده من عبادةالاوثان الى عبادته و من طاعة الشیطان الى طاعته...» نهج البلاغه خطبه/147. 24 ) «... و بعث الیهم الرسل لتکون له الحجةالبالغة على خلقه... وابتعث فیهم النبیین مبشّرین و منذرین لیهلک من هلک عن بیّنة و یحیى من حىّ عن بیّنة و لیعقل العباد عن ربّهم ماجهلوه فیعرفوه بربوبیّته بعد ما انکروا و یوحدوه بعد ماعضدوا (او عندوا)، توحید صدوق، باب التوحید، حدیث 4 / 45، چاپ جامعه مدرسین و نظیر آن در نهج البلاغه خطبه 144و 147. 25 ) «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» کنزالعمال ج 11 / 31969ص 420؛ المیزان، ج 6، ص 308 (متن عربى) به نقل از تهذیب شیخ طوسى. 26 ) «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» ذاریات / 56 ونظیر آن در سوره نحل / 36، انبیا/ 25. 27 ) «و ما نرسل المرسلین الاّ مبشّرین و منذرین فمن آمن و اصلح فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون» انعام / 48 «قد افلح من زکیّها» شمس/9. 28 ) «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط...» حدید/ 25، «الذین یتبعون الرسول الامّى الذى یجدونهم مکتوباً عندهم فى التوریة والانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر و یحلّ لهم الطّیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم...» اعراف / 57 «و لقد بعثنا فى کلّ امّة رسولاً ان اعبدوا الله واجتنبواالطاغوت...» نحل / 36.

تبلیغات