آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۳

چکیده

مقدمه : امروزه عواملی از قبیل رشد شتابان جمعیت، افزایش فقر، کاهش شاخص های کیفیت زندگی، رشد سکونتگاه های غیررسمی (حاشیه نشینی)، آلودگی های زیست محیطی و غیره منجر به ناپایداری و کاهش زیست پذیری جوامع شهری شده است. بدین منظور طی دهه های اخیر، برنامه ریزان شهری راهکارهای گوناگونی را ارائه نموده اند که در این بین، بهره گیری از فضاهای زیرسطحی، مفهومی در حال ظهور است که طی سال های اخیر توجه زیادی را به خود جلب نموده است. داده و روش : هدف از انجام پژوهش حاضر ارائه مدل مفهومی فضای زیرسطحی زیست پذیر است. پژوهش حاضر از نوع کیفی و به لحاظ نوع شناسی "تک روشی موازی" است. لذا جهت تحلیل داده های کیفی از روش فرا ترکیب (تحلیل پایه) و تحلیل محتوا (تحلیل مکمل) به صورت هم زمان استفاده شده است. تحلیل پایه منجر به ارائه مدل مفهومی اولیه و تحلیل مکمل منجر به تبیین مؤلفه ها و کشف روابط علی– معلولی می گردد. روش جمع آوری اطلاعات، مطالعه اسنادی و مصاحبه نیمه ساختارمند می باشد. جهت تحلیل داده های کیفی و کدگذاری از نرم افزار Nvivo استفاده شده است. یافته ها : یافته های پژوهش حاکی از 4 مولفه بنیادی و کلیدی در ساختار مدل نهایی است که عبارتنداز: " فرهنگ- اجتماع"، "تاب آوری"، " محیط زیستی" و " کالبدی- بصری". بر اساس 4 مؤلفه کلیدی و در بخش دوم پژوهش، 458 ارجاع به دست آمد که با بازبینی متعدد و ادغام کدها بر اساس تشابه در طی چندین مرحله تلخیص داده ها، 24 کد اولیه و 4 کد محوری استخراج گردیده است. نتیجه گیری : مدل مفهومی منطبق بر الگوی دانه ستاره ای جهت تحقق فضای زیرسطحی زیست پذیر ارائه گردید. در راستای الگوی مذکور 4 مؤلفه کلیدی فرهنگ- اجتماع؛ کالبدی- بصری؛ تاب آوری و محیط زیستی به عنوان ساختار اصلی ارائه گردیدند. هرکدام از عوامل دارای زنجیره ای آشیانه ای و سلسله مراتبی هستند. مؤلفه های رنگ تعلق و هویت به عنوان درون مایه های بعد فرهنگ– اجتماع بوده و زیر درون مایه های مکان یابی با توجه به بحران های طبیعی، مدیریت بهینه بحران، کاهش درجه ریسک و خطر از طریق نوع کاربری ها، توجه به آسایش اقلیمی در سطوح زیرین و تنظیم دقیق تأسیسات در سطوح زیرین به ترتیب تکمیل کننده بعد تاب آوری در الگوی دانه ستاره ای می باشد.

Presenting a conceptual model of livable underground space using the basic theory (Case study: Mashhad City)

Introduction: Today, factors such as rapid population growth, increasing poverty, declining quality of life indicators, growth of informal settlements (marginalization), environmental pollution, etc. Have led to instability and reduced viability of urban communities. To this end, in recent decades, urban planners have proposed a variety of solutions, among which, the use of underground space, an emerging concept that has attracted much attention in recent years. Data and Method : The purpose of this study is to present a conceptual model of livable underground space. The present study is qualitative and typologically "parallel Monomethod. Therefore, in order to analyze qualitative data, meta-synthesis method (basic analysis) and content analysis (complementary analysis) have been used simultaneously. Basic analysis leads to the presentation of the initial conceptual model and complementary analysis leads to the explanation of components and the discovery of causal relationships. The method of data collection is documentary study and semi-structured interview. Nvivo software is used to analyze qualitative data and encode. Results : The results indicate that 54.9 percent of the area and 54 percent of the population of the ghaemshahr city is poor and very poor. Divorced women population is 2.5 times more divorced men which concentrate more in the center and north east of the city. Based on the results of regression and Pearson, from between the three dimensions of economic, social and physical, social poverty has the most impact on divorce. Also, the indicators of person density in the room, livelihood load and measure of general activity have an effective and significant role in divorce rate of ghaemshahr city. Conclusion : A conceptual model corresponding to the star grain pattern for the realization of livable subsurface space was presented. In line with the mentioned model, 4 key components of culture-community; Physical-visual; Resilience and environment were presented as the main structure. Each of the factors has nesting chains and hierarchy. The color components of belonging and identity are the themes of the culture-community dimension and the sub-themes of location according to natural crises, optimal crisis management, reducing the degree of risk and danger through the type of land uses, paying attention to climate comfort at lower levels and fine tuning facilities. The lower levels complement the resilient dimension in the star grain pattern, respectively.

تبلیغات