درمان ((غیرخطى)) و ریشههاى آن در منابع اسلامى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
هزاران سال است که «بیمارى» سلامت بشر را با خطر مواجه ساخته است. در این میان بشر کوشیده است تا با استفاده از شیوههاى مختلف درمانى، رنج ناشى از ابتلا به بیمارى را بر خود هموار کند. بشر هرگز خاطره تلخ شیوع گسترده طاعون، وبا، جذام و حصبه رابه فراموشى نخواهد سپرد. آیا بشر روزى خواهد توانست زندگى بدون «درد» و «رنج» را به تماشا بنشیند؟ روءیاى دستیابى به چنین جهانى بیش از هر چیز دیگر ذهن انسان را در طول تاریخ به خود مشغول داشته است. به راستى بیمارى چیست؟ منشأ بیمارى کدام است؟ و چگونه مىتوان رنج ناشى از ابتلا به بیمارى را بر خود هموار نمود؟ اکنون عامل بسیارى از بیمارىها شناخته شده و بشر با استفاده از ابزارهاى تشخیصى و دارویى توانسته است بسیارى از این بیمارىها را به کنترل خود درآورد. اکنون صحبت از ریشهکنى بیمارىهاى وحشتناکى مانند آبله، طاعون، وبا و فلج اطفال است.
در چنین اوضاعى که، دوران طلایى سیطره علم است، بایست شاهد انسان خوشبخت باشیم. دوران انسانهاى «واکسینهاى» که هیچگاه آلودگى میکروبى نمىتواند جسم آنها را دستخوش رنج و مشقت نماید؛ ولى آیا به راستى انسان امروز، انسان خوشبخت و سالمى قلمداد مىگردد؟
آمارها به خوبى نشان مىدهد به تناسب کاهش بیمارىهاى حاد و عفونى، دنیاى امروز شاهد افزایش انواع و اقسام بیمارىهاى مزمن، سرطان، نوروپاتىها، بیمارىهاى قلبى، دیابت، اسکیزوفرنى و نوروز مىباشد. این در حالى است که بشر توانسته با انواع و اقسام داروهاى صناعى و واکسنها، بیمارىهاى حاد و عفونى را تحت کنترل قرار دهد. آیا استفاده انسان امروز از واکسیناسیون، داروهاى ضدمیکروبى و... او را در معرض خطر ابتلا به اَشکال مزمن و پایدار آشفتگى قرار نداده است؟ آیا انسان امروز در وضعیت مناسبى از نظر سلامتى به سر مىبرد؟
1پزشکى رایج، محصول نگرش «خطى» به انسان
دانش غربى که بر اساس نگرش فلسفى «دکارت» مبنى بر تقسیم به روح و جسم پایه گذارى شده بود، با ارائه اصول سهگانه فیزیک نیوتن، وارد مرحله تجربى گردید. بر اساس قوانین فیزیک نیوتن، هر جسمى به حرکت مستقیم بر روى خط راست ادامه مىدهد مگر اینکه با نیروى برابر و مخالف با آن برخورد نماید. این اصول در ابتدا براى توضیح نیروهاى مکانیکى به کار مىآمد ؛ پس از آنکه «لوئى پاستور» توانست به کمک ابزارى به نام ذرهبین به مشاهده جانوران ریز ـمیکروارکانیسمـ بپردازد، وارد حیطه پزشکى گردید. پاستور در آن زمان بیمارى را ناشى از میکروب دانست. بعدها بر اساس قوانین نیوتن «فلمینگ» موفق به کشف مادهاى گردید که از پیشروى میکروب جلوگیرى مىنمود ونام آن را «آنتى بیوتیک» نهاد.
سبد پزشکى امروز پر از انواع و اقسام آنتىها است. «ضدمیکروب»، «ضد انگل»، «ضد ویروس»، «ضد قارچ»، «سرکوب کنندههاى ایمنى بدن»، «ضد دردها» و در نهایت «تیغ جراحى». در اینجا با همه علایم و نشانههاى بیمارى مبارزه مىشود. مهم پیدا کردن کانون بحران و عامل بروز اختلال است؛ آن وقت ساخت مادهاى که بتواند آن را سر کوب نماید، چیز سختى نخواهد بود.
در اینجا بایستى خاطر نشان ساخت که نگارش این متن به معناى مخالفت با کل پزشکى امروز نیست، چرا که این نحوه نگرش در پارهاى موارد همچون: جراحىهاى اورژانس، مامایى، دندان پزشکى و قلب، کاربرد حیاتى دارد؛ بلکه هدف اصلى از طرح این مقاله، بیان حقیقت بیمارى است.
مشابه فیزیک نیوتن که جهان و اجزاى آن را ماشین تصور مىکند، پزشکى رایج نیز انسان را مانند یک ماشین مورد مطالعه قرار مىدهد. در این نحوه نگرش، یک ماشین عبارت است از اجزاى تشکیل دهنده آن. از همین رور درک اجزاى تشکیل دهنده به درک «کل» منجر مىگردد. در این پزشکى بیمارى عبارت است از درست کار نکردن هر یک از اجزاى آن. تعریف درست کار نکردن اجزا نیز با توجه به بیولوژى سلولى انجام مىگیرد؛ به عنوان مثال: خون شخص از نظر بیوشیمى مورد مطالعه قرار مىگیرد و هر عدم تعادلى در اجزاى متشکل خون از نشانههاى بیمارى خاصى تلقى مىگردد. پزشک، در این شیوه کسى است که با مداخله فیزیکى مانند جراحى و یا شیمیایى (تجویز دارو) به تصحیح اختلالات اجزاى ماشین بدن مىپردازد. در این طرز نگرش، انسان «بدن» است و بدن «ماشین» است و «بیمارى» یعنى درست کار نکردن این اجزا. بىدلیل نیست که پزشکى رایج علاوه برتربیت پزشکانى که در زمینه هر جزء، از مهارت بیشترى برخوردارند، مىکوشد هر یک از این اجزا را به اجزاى کوچکترى تقسیم کند. پیدایش رشتههاى تخصصى و فوق تخصصى به همین دلیل صورت مىگیرد. اکنون دانش بیولوژى وارد رشتههاى درهم تنیده DNA گردیده و کدخوانى رمزهاى ژنتیک آغاز گردیده است.
در عصر کنونى، ژن بسیارى از مشکلات انسانى کشف گردیده است. ژن «چاقى»، ژن «لاغرى»، «کوتاهى قد»، ژن «دزدى» و ژن «سیگار کشیدن». آیا بشر در آتیه خواهد توانست با شناسایى و نابودى ژنهاى مشکلساز، بهشت گمشده خود را به تماشا بنشیند؟
انسان جدید و تغییر در نگرش خطى
نسل جدید فرهیختگان غربى، بیمارى را از زاویه دیگر مورد بررسى قرار مىدهند: در شرایط عادى غالب مردم درجاتى از عدم تعادل را تجربه مىکنند که میان کمترین و بیشترین در نوسان است. اینان افرادى هستند که آنها را ناراحت یا Dis-Eased به حساب مىآوریم. در این گونه موارد، آشفتگى خودش را به طرق مختلف متجلى مىسازد. ناگفته نماند توان بدن جهت حفظ این تعادل که به آن Homeostasis مىگوییم، به مکانیسم دفاعى که بهطور مداوم به محرکهاى داخلى و خارجى واکنش نشانى مىدهد مربوط مىشود. اگر محرک، قدرتمندتر از مقاومت طبیعى بدن باشد، کیفیتى از عدم تعادل به وجود مىآید که خودش را به صورت علایم و نشانههایى بروز مىدهد. این نشانهها اشتباهاً بیمارى نامیده مىشوند ؛ در حالى که واقعیت این است که آنها نشان دهنده و نتیجه تقلاى مکانیسم دفاعى بدن براى رسیدن به «تعادل» هستند.
2از این منظر، بیمارى چیزى جز واکنش ارگانیسم به محرک داخلى و خارجى نیست. در این صورت بایستى قابلیت مکانیسم دفاعى را در مقابله با محرک، محور اصلى «سلامت» فرد بدانیم.
بدیهى است اگر مکانیسم دفاعى به خوبى در مقابل میکرو ارگانیسم عمل نماید، شاهد تعادلى «پویا» با حداقل آشفتگى و حداکثر ثبات در ارگانیسم خواهیم بود. به بیانى دیگر در صورت توان بالاى مکانیسم دفاعى، شاهد بروز نشانههاى بیمارى به صورت خفیف خواهیم بود طبیعى است که این رویارویى حداقل آشفتگى را در بر خواهد داشت. در هر صورت، بیمارى عملکرد صحیح یک سیستم پویا را به نمایش مىگذارد. (تلاش در جهت رسیدن به تعادل). نکته در خور توجه اینکه این «تلاش» همه جنبههاى وجود انسان را دربر مىگیرد ؛ زیرا مکانیسم دفاعى تمام جنبههاى بیرونى و درونى وجود فرد را دربر گرفته است و مىکوشد تا بهترین دفاع را در هر لحظه خلق کند. پر واضح است که بهترین دفاع در مقابل یک موجود «بیگانه» محدود کردن آن در جانبىترین سطح وجود یعنى سطح «جسم» مىباشد.
«بیمارى» حرکتى به سوى «تعالى»
در اینجا این سوءال مطرح مىگردد که آیا دانش امروز توانسته است انسان را به درک درستى از خویش برساند؟ در حالى که دانش خطى انسان غربى، بیمارى را فرایندى «منفى» قلمداد مىنماید که بایستى از ابتلاى افراد به آن پیشگیرى نمود، و یا در صورت ابتلا، به سرعت با آن مقابله کرد. اسلام به عنوان یک دیدگاه «غیر خطى»، به گونهاى دیگر به انسان نگریسته است. در روایات ما آمده است:
بیدارى یک شب بیمار به سبب تب، بهتر است از عبادت یکساله.
در ایام بیمارى، خدا بر ملک امر مىفرماید که بر موءمن گناه ننویسد.
خیرى نیست در بدنى که بیمارى بهم نرساند. چنین بدنى طغیان بههم مىرساند.
بیمارى از براى موءمن پاک کننده است از گناهان، و رحمت الهى است.
بهشت منزلتى هست که هیچ کس به آن نمىرسد مگر اینکه بلایى به بدن او مىرسد .
اگر موءمن بداند که در مصیبتها چه ثوابى براى او هست، هر آینه آرزو مىکند که به مصیبت دچار شود.
جالب اینکه در اینجا، بیمارى نه تنها یک ویژگى «منفى» بلکه به عنوان واکنشى در جهت کنترل آشفتگى یا طغیان در بدن معرفى گردیده است. به معناى دیگر بیمارى نشانه «مثبتى» است از عملکرد سیستمى که بهطور مدام در تعامل با خود و جهان هستى است.
گو اینکه این دیدگاه، انسان را مجموعه بهم پیوستهاى مىبیند که دائماً در فعل و انفعال است. در اینجا تمامى نشانههایى که پزشکى رایج با آن به مقابله مىپردازد، مقدس و مثبت تلقى مىگردد:
موءمن چون تب کند، گناهان او چون برگ درختان فرو مىریزد.
نیکو دردى است تب. به هر عضو بهرهاى مىرساند از بلا. و خیرى نیست در کسى که به بلا مبتلا نشود.
3موضوعى که هرگز دانش غربى به آن نخواهد رسید، این است که چگونه بیمارى مىتواند در فرایند معنوى انسان و تعالى او به سوى حقیقت موءثر واقع گردد؟ در این صورت آیا نمىتوان بیمارى را واکنش وجود انسان به آنچه که مانع تعالى او مىگردد تلقى نمود؟ شما هنگامى مىتوانید اینگونه به بیمارى بنگرید که وجود انسان را «کاملاً پویا» بدانید. همان تعبیرى که فیزیک جدید از انسان و هستى دارد (جهان دینامیک). در این جهان، هیچ چیزى «ایستا» نیست. کل هستى در حال تعامل با خود مىباشد و یک چیز است، و هیچ چیزى جداى از چیز دیگر نیست. همان معنایى که در قرآن مجید به آن «نفس» گفته شده است (خلق داراى نفس واحده است).4 جالب اینکه نفس به معناى حرکت، باد، خون یا همان پویایى است.
انسان غربى و دستاوردهاى تجربى جدید
طب هومیوپاتى،5 دانشى است «کل نگر» که بشر به صورت تجربى به آن دست یافته است. «ساموئل کریستیان همانمن» پزشک آلمانى (1755ـ1843) به صورت تجربى دریافت که هرگاه مادهاى بتواند مجموعهاى از نشانههایى را در تعدادى فرد سالم ایجاد نماید، مىتواند آن مجموعه نشانهها را در فرد بیمار درمان نماید. در اصطلاح به چنین دیدگاهى درمان «مشابه» با «مشابه» مىگویند. در اینجا مجموع نشانههاى ایجاد شده در فرد سالم را با توجه به نوع ماده «اثبات شده» نامگذارى مىکنند. مثلاً فسفر، شقایق، آقونیطون و زنبور.
به نوعى دیگر هم مىتوان اصل حاکم بر این دانش تجربى را بیان نمود: مادهاى با مجموعهاى از علایم و نشانههاى منفى مانند ترس، عصبیت، زود رنجى، دردهاى استخوانى، تب و زکام مىتواند در درمان حالت شبیه خود کاملاً موءثر واقع گردد. به معناى دیگر از تداخل دو مقوله «منفى» کاملاً مشابه، پاسخ «مثبت» حاصل خواهد شد. به عنوان مثال یکى از داروهاى اثبات شده در این طب، گیاه «آقونیطون» است. اثبات اثرات فرم «رقیق شده» این گیاه بر روى افراد سالم، نشان مىدهد که این افراد پس از مدتى از نظر روحى و روانى به افرادى «عجول»، «جاه طلب» و «دمدمى مزاج» تبدیل مىگردند. این افراد همواره تحت فشار «زمان» زندگى مىکنند. زمان براى این افراد به سرعت مىگذرد. براى همین مىکوشند «تند» راه روند، «عجولانه» کار کنند و هر چیزى را «فورى» بخواهند. احساس هر گونه ممانعت و مخالفتى آنها را عصبى، مضطرب و بى قرار مىنماید. این افراد به همان میزان که در رانندگى بى محابا مىرانند، هنگامى که در کنار راننده مىنشینند، از «سرعت» و «تصادف» مىهراسند.
قرار گرفتن «در مسیر باد سرد به عنوان یک محرک خارجى» موجب بروز علایمى از قبیل تب ناگهانى، زکام، استخواندرد و گرفتگى عضلانى مىگردد. تجربه نشان داده است که در صورت عدم سرکوب این علایم با داروهاى شیمیایى، این افراد آرامش بیشترى را از نظر روحى و روانى در مقایسه با زمان قبل از بیمارى تجربه مىنمایند. به تعبیرى قرار گرفتن در مسیر باد سرد، موجب واکنش «مکانیسم دفاعى» بدن به «میکرو ارگانیسم بیمارى زا» مىگردد. اینکه واکنش مکانیسم دفاعى بدن چگونه موجب تبدیل نشانههاى «خُلقى منفى» به علایم و نشانههایى در سطح «جسم» مىگردد، موضوعى است که آن را بایستى در نحوه تقابل بین میکرو ارگانیسم و مکانیسم دفاعى انسان جستوجو کرد.
بدیهى است در صورت عدم واکنش مکانیسم دفاعى بدن به محرک خارجى، هیچ گونه نشانهاى از عدم تعادل در سطح جسم مشاهده نخواهد شد. وضعیتى که ما آنرا در افراد مبتلا به جنون مزمن (سایکوز) مشاهده مىنماییم. این افراد، على رغم زندگى در شرایط نامطلوب، از نظر بهداشت، تغذیه و اوضاع جوى به زندگى بسته خود ادامه مىدهند؛ بى آنکه کمتر نشانهاى از ابتلاى آنها به بیمارىهاى حاد شاهد باشیم. شرایطى که فرد سالم در آن به سهولت واکنش نشان مىدهد به نظر مىرسد مکانیسم دفاعى این افراد در واکنش به محرکهاى خارجى مانند سرما، گرما و آلودگىهاى محیطى قابلیت خود را از دست داده است.
به راستى انسان کیست؟
اکنون کاملاً ثابت شده است که بر خلاف نظریه پاستور، انواع گوناگون باکترىها و ویروسهایى که مىتوانند مسبب بیمارىهاى گوناگونى باشند، در بافت افراد سالم وجود دارد. بدون اینکه این افراد دچار عدم تعادل و آشفتگى گردند. به راستى تحت چه شرایطى میکرو ارگانیسم غیر بیمارى زا (فلور) به میکروارگانیسم بیمارىزا (پاتوژن) تبدیل مىگردد؟ آیا هر کسى که در مسیر باد سرد حرکت نماید، دچار علایم فوق خواهد شد؟ تجربه نشان مىدهد که پاسخ به این سوءال منفى خواهد بود. فقط حرکت در مسیر باد سرد ـ به عنوان محرک خارجى ـ مىتواند موجب واکنش مکانیسم دفاعى بدن به میکروبهایى گردد که اکنون دیگر بیمارىزا و مهاجم شناخته مىشوند.
در اینجا پاسخ قانع کنندهاى به این سوءال که چگونه میکرو ارگانیسم غیر بیمارىزا به بیمارىزا تبدیل مىگردد، داده نشده است. طب غربى در چند سده گذشته، بى تفاوت از کنار این موضوع گذشته است.
به نظر مىرسد تنها راه ممکن، بررسى به شیوه «کل نگرى» باشد که در این صورت بایستى همه مرزبندىها را برهم زد. حتى توضیح اینکه میکرب چیست، امرى سخت خواهد بود. قرآن به عنوان یک مقوله کل نگر، مىتواند در این زمینه کمک نماید:
پروردگار شما هرگز به شما ستم نمىنماید و این نفس شما است که به شما ستم مىنماید.
6آنچه که از خوبى به شما مىرسد از ناحیه پروردگار شما است و آنچه که از بدى به شما مىرسد از جانب نفس شما است.
7ما به نفس، میل به بدىها و خوبىها را الهام نمودیم.
8در اینجا نفس تمایلى «دوسویه» دارد: میل به «جاهطلبى»، «شهوت»، «تمایل به مجذوب شدن» حالت «نازله نفس» و کندن از آنچه انسان را به خود مشغول مىنماید، حالت «متعالى نفس» آدمى قلمداد گردیده است. نفس، همواره در پویایى است و این حرکت دوسویه را نهایتى نیست. کل نگرى در این اندیشه، در حدى است که نفس را مظهر اسم «مختار» پروردگار مىداند ؛ چرا که انسان به واسطه آن، بین آنچه که او را «به خود» و آنچه او را «از خود» مىخواند، یکى را انتخاب مىکند. مهم در اینجا واژه نیست. شما بایستى بپذیرید که هستى، یک چیز است و این یک چیز، همواره در پویایى و تبدیل است.
چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستى
صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستى
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
مىرود بالا همان با اصل خود یکتاستى
9«بیمارى» خانهتکانى بُعد «پویا»
در کلام امام معصوم(ع) جانب منفى نفس آدمى «شیطان» خوانده شده است: «نفس آدمى شیطان اکبر است» ؛ چه اینکه با شیطنت، انسان را از نفس خود دور مىسازد «میل به جاهطلبى»، «پرخاشگرى»، «مجذوب واقع شدن»، «قدرتطلبى» و «عدم اعتماد به نفس» ظهور مرحله بدوى نفس انسان در «ذهن» انسان مىباشد. در قرآن کریم آمده است:
ما آبى نازل کردیم که با آن خود را پاکیزه کنید و با آن آلودگىهاى شیطان را از بین ببرید.
10حتى آن هنگام که ایوب پیامبر به بیمارى مبتلا گردید، از رنجى که از ناحیه شیطان بدو رسیده بود به پروردگار خود عرض حال نمود.
11در کلام امام على(ع) نیز آمده است:
شیطان علاقه شدیدى به محیطهاى مرطوب، تاریک و چرب دارد.
12امام صادق(ع) در این باره فرمود:
کمینگاه شیطان براى تسلط بر فرزند آدم این است که به سرعت زیر ناخنهایش پنهان مىشود.
13در روایت دیگرى آمده است:
ناخنهاى خود را کوتاه کنید که شیطان بین گوشت وناخن در جریان است.
14امام صادق(ع) فرمود:
چون مردى با زنى زناکار نزدیکى کند شیطان به آلت او داخل شود .
15در کلام رسول(ص) خدا آمده است:
شیطان مانند خون در فرزندان آدم جارى است.
16پیدا است که در اینجا میکروب، صورت آن چیزى است که روایتهاى ما آنرا شیطان خوانده است. در این صورت، میکروب همان ظهور مرحله نازله نفس انسان در جسم انسان مىباشد. در صورتى که این دیدگاه را بپذیرید، شیطان، نفس و میکروب در طول یکدیگر قرار خواهند گرفت. به معناى دیگر با حذف صورت میکروب، اصل بیمارى در سطح نفس و پویایى به قوت خود باقى خواهد ماند. به نظر مىرسد تبدیل میکروب غیر بیمارى زا به میکروب بیمارى زا ناشى از تغییراتى است که در سطح پویاى فرد (نفس) صورت مىپذیرد. نفس را از آن جهت سطح پویا خطاب مىکنیم که تغییرات حاصل در این سطح، قابل انتقال به سطوح پایینتر یعنى «ذهن» و «جسم» خواهد بود.
در اینجا مىبینید که هیچ امر «غیر مقدسى» وجود ندارد حتى میکروب، بیمارى، شیطان و... همگى آفریده شدهاند تا انسان بتواند به تعالى دست یابد. گفتار پیشوایان دین از آنجا که انسان را در ارتباط با هستى معنا مىنمایند، بیش از هر چیزى مىتواند به روشن شدن موضوع کمک نماید.
حضرت محمد(ص) در این زمینه فرمود:
دستمال گوشتى را در خانه جاى ندهید که آرامگاه شیطان است.
17وقتى در زمینى از طاعون چیزى شنیدید به آن زمین نزدیک نشوید و اگر در آن زمین هستید از آن خارج نگردید.
18به اهل بلا نظر نکنید و بر آنها وارد نشوید و هنگام عبور به سرعت از کنار آنها بگذرید که آنچه به آنها رسیده است، به شما نرسد.
19امام صادق(ع) فرمود:
ظرف غذا را بپوشانید که شیطان آن را مىخورد و بر آن زهرابه مىریزد.
20پیدا است که در اینجا میکروب، همان صورت شیطان است. با این تفاوت که دراینجا محل ظهور میکرو ارگانیسم بیمارىزا آب فاسد، غذاى مانده و حیوان موذىاست.
هیچ نگرشى به اندازه عرفان، داراى وحدت و یکپارچگى در بیان دیدگاههاى خود نمىباشد. «هستى» یک چیز است و هر صورتى صاحب «نفس» است و هر گاه «صاحب نفس» از اعتدال خارج گردد، مىتواند محل ظهور میکروارگانیسم بیمارىزا باشد. تفاوت در اینجا است که ارگانیسم بیمارىزا از خارج به یک ارگانیسم در حالت تعادل تحمیل گردیده و منشأ ظهور میکروب بیمارىزا «نفس» ماده است. ناگفته پیدا است که در صورت توان بالاى میکروب بیمارىزا ممکن است فرد جان خود را در این معادله از دست بدهد. اینکه در آموزههاى دینى نظافت و پاکیزگى نشانه ایمان معرفى شده و از انسانها خواسته شده است که با دست خویش خود را به هلاکت نیفکنند، ناشى از همین موضوع است.
داروى شیمیایى، اخلال در «مکانیسم تبدیل»
اما به راستى چه باید کرد؟ در صورت ابتلاى خود و عزیزانمان به بیمارى، چگونه بایستى رنج ناشى از بیمارى را آسان نمود؟ آیا فوراً به نزد پزشک رفت و از داروهاى شیمیایى استفاده نمود یا آنکه چشم امید به مکانیسم دفاعى بدن دوخت تا در تقابل بین میکروب و ارگانیسم، کدامیک پیروز میدان خواهند شد؟
شک نیست که داروهاى شیمیایى، محرکى جهت تحریک مکانیسم دفاعى بدن انسان قلمداد مىگردند. از این رو، عکسالعمل این مکانیسم در مقابل این محرک خارجى شامل نشانههایى است که در پزشکى جدید به آن اثرات جانبى یا EffectSide مىگوییم. در بیان امام معصوم(ع) استفاده از هر محرک خارجى به منزله «تصرف» در بدن تلقى مىگردد.
امام موسى بن جعفر(ع) در این باره فرمود:
تا بیمارى به تو غالب نگردیده از دوا استفاده نکنى که آن در بدن تو تصرف مىکند.
به نظر مىرسد تصرف به معناى دخالت هر عامل خارجى براى کمک به مکانیسم دفاعى بدن مىباشد. اگر چنین معنایى را بپذیریم، در تقابل بین مکانیسم دفاعى و میکروب، چیزى عاید انسان مىشود که در صورت تصرف، انسان خود را از آن محروم مىسازد. بگذریم از اینکه در اینجا مراد از «دوا»، ماده طبیعى است و نه داروى صناعى.
امام صادق(ع) فرمود:
هر که صحتش بر بیماریش غالب باشد و معالجه کند من از او بیزارم.
تا بدن شما مىتواند با قواى طبیعى بر ضد مرض پیکار کند از استعمال دوا بپرهیزید.
21امام صادق(ع) استفاده از دوا را پس از غلبه بیمارى توصیه نموده و مىفرماید:
پیامبرى از پیامبران خدا بیمار شد. پس گفت: دوا نمىکنم تا آن که مرا درد داده است شفا بدهد. حق تعالى به او وحى فرستاد که تا دوا نکنى من شفا ندهم.
22حق تعالى دوا را فرستاده است و شفا را مىفرستد و هیچ دردى نیست مگر اینکه دوایى براى آن فرستاده است. مىبینید که در اینجا شفا امرى است مسبوق به دوا.
حضرت محمد(ص) در باره زکام فرموده است:
از زکام نترسید که این عارضه شما را از جزام محفوظ خواهد داشت.
23امام صادق(ع) در این زمینه فرمود:
زکام صنعتى از صنایع حق و لشکرى از سپاه خدا است که به سوى تو مىآید تا تو را از علت دیگرى نجات بخشد. اگر مىتوانى این حالت را به خود واگذار که در زکام منفعتهاى فراوان است.
24بر اساس روایتهایى که به دست ما رسیده است، همه ابناى بشر به «عرق جذام» مبتلایند. خداوند به واسطه زکام این عرق را دفع مىنماید.
امام صادق(ع) در این باره فرمود:
در هیچ یک از فرزندان آدم نیست مگر اینکه در او دو رگ است: یک رگ به سر که «خوره» را به حرکت در مىآورد و رگ دیگر بدنش که «پیسى» را به حرکت در مىآورد. پس چون رگ سر به حرکت درآید، خداوند زکام را بر او مسلط مىگرداند که دردهاى سر را مىکشد و چون رگ بدن را به حرکت درآورد، خدا جوش را به او مسلط گرداند که دردهاى بدن را وامىکشد. پس چون کسى جوش و زکام به هم رسانیده بایستى خدا را شکر کند.
رگ خوره یا عرق جذام همان «میازم سورا» در طب هومیوپاتى مىباشد که بشر به صورت تجربى به آن پى برده است.
توضیح اینکه «میازم» به معناى «داغ» یا «لکه» و «سورا» به معناى «جزام» مىباشد. بر طبق دستاوردهاى تجربى دانش هومیوپاتى، همه ابناى بشر در وجود خود داراى سورا مىباشند.
در روایات متعددى آمده است که زکام را نبایستى درمان کرد. جالب اینکه در بعضى از نقاط ایران مردم پس از ابتلا به سرماخوردگى، از ترشى، انگور و خربزه استفاده مىنمایند. توجیه مصرف این خوراکىها در حین سرماخوردگى، تشدید حالت زکام و کمک به بهبودى سریعتر علایم بیمارى است.
اجازه بدهید کلام دیگرى را از امام باقر(ع) براى شما نقل کنم. این جملات را در هیچجاى دیگرى نخواهید شنید! ایشان فرمود:
علاج تب به سه چیز است: قى، عرق و مسهل.
پزشکى «امروز» و بحران ناکارامدى
نیازى نیست گفته شود پزشکى امروز در مقام درمان یک فرد مبتلا به زکام و تب، چه داروهایى استفاده مىنماید. واضح است که در اینجا ما شاهد فعل و انفعال در بعد «پویایى فرد» با تبدیل ویژگىهاى خلقى به علایم و نشانه هایى مانند تب، زکام، خارش، اسهال، استفراغ و کهیر در سطح جسم خواهیم بود. استفاده از داروهاى سرکوبگر شیمیایى که در این مسیر ایجاد «اختلال» مىنماید، مىتواند در دراز مدت با عقب راندن بیمارى از سطح جسم به لایههاى عمقى وجود فرد، باعث پیدایش بى ثباتى پایدار و در نتیجه بروز مشکلات مزمن گردد.
شاید اصلىترین دلیل شیوع بیمارىهاى مزمن در جامعه ما، ناشى از مصرف سرسام آور داروهاى شیمیایى باشد. آمارهاى رسمى نشان مىدهد که نسخه هر پزشک ایرانى به طور متوسط، شامل چهار قلم دارو است که این میزان دو برابر استانداردهاى جهانى است.
با توجه به آنچه تا کنون گفته شد، حتى در حالتى که بدن به عفونت حاد میکروبى مبتلا است، درمان با آنتى بیوتیک توصیه نمىگردد؛ زیرا اولاً در کشاکش نبرد بین مکانیسم دفاعى و «میکروب»، آنتى بیوتیک به عنوان یک «محرک خارجى صناعى قدرتمند» بخشى از توان مکانیسم دفاعى بدن را به خود مشغول مىنماید. به خوبى مىدانید که عوارض جانبى ناشى از مصرف این داروها، بعضا از ابتلائات خود میکرو ارگانیسم خطرناکتر مىباشند.
ثانیاً دخالت آنتى بیوتیک در فرایند مقابله میکروب و مکانیسم دفاعى، موجب تضعیف مکانیسم دفاعى و تقویت بنیه میکروب در آتیه خواهد شد.
بىجهت نیست که به موازات پیدایش نسلهاى جدید میکروبهاى مقاوم به درمان، بشر در تلاش جهت کشف آنتىبیوتیکهاى جدید مىباشد.
بى تردید سالمترین شیوه براى کنترل بحران وکاهش میزان آشفتگى، افزایش توان مکانیسم دفاعى است.
امامموسىبن جعفر(ع) در باره درمان فردى که به دندان درد مبتلا بود، به شیوهاى از درمان اشاره مىنماید که در آن، دوا به صورت «رقیق شده» مورد استفاده قرارمى گیرد. با توجه به این شیوه است که هفتمین امام شیعه را بایستى پایه گذار دانش هومیوپاتى در جهان دانست. ایشان فرمود:
در صورتى که فردى به دنداندرد مبتلا گردید، تمام خیار حنظل (یا هندوانه ابوجهل) را گل بگیرد. سپس سرش را سوراخ کند وکاردى از آن سوراخ داخل کند و مغزش را بتراشد. سپس «سرکه» تندى را که از «شراب» به عمل آمده باشد، در آن سوراخ بریزد و بر آتش بگذارد که بسیار بجوشد. سپس دارو را هر وقت که احتیاج باشد، به قدر ناخنى برگیرد و بر دهان و دندان خود بمالد و اگر بخواهد آنچه که در میان حنظل است در شیشه یا ظرف دیگرى خالى کند و هر چند آبش بر طرف گردید سرکه بر رویش بریزد و هر چه کهنهتر شود نفعش بیشتر است.
آیا اگر روزى تمدن غرب چنین نوشتهاى را در متن یکى از کتابهاى خود مىدید، امروز ما آن را به عنوان سند عقلانیت بشر، در کتابهاى درسى خود نمىگنجاندیم؟
باور کنید بسیارى از رفتارهاى سنتى و حتى دینى ما بر اساس کلنگرى و مشابهت، معنا مىیابد، به عنوان نمونه مىتوان به نوشاندن آب طلا به فردى که دچار ترس ناگهانى شده یا استفاده از آب نمک درکسانى که از التهاب وخشکى ناحیه حلق رنج مىبرند و توصیه به مصرف شلغم در افراد مبتلا به سرماخوردگى وحتى غسل میت، در نگرش فقهى ما اشاره نمود.
هومیوپاتى به معناى (رنج مشابه) به ما مىآموزد که در میان همه آن چیزهایى که به نظر غیر مقدس به حساب مىآیند(رنج) نیز امرى کاملا مقدس محسوب مىگردد؛ چرا که به واسطه مادهاى که در فرد سالم ایجاد(رنج) مىنماید به درمان (رنج مشابه) در فرد(بیمار) مىپردازیم. در اینجا خلق هیچ چیزى بدون حکمت نیست. کم فایدهترین مخلوقات در بطن خود، سودمندترین مخلوق به شمار مىآیند. گو اینکه همه چیز براى انسان خلق شده است و انسان براى تعالى. همه هستى با شگفتىهاى خود در وجود انسان جمع است و انسان از آن ناآگاه.
دوائک فیک ولا تبصر
ودائک منک ولا تشعر
دوا در توست و تو نمىبینى
و درد از توست و تو نمىدانى.
پىنوشتها:
1. هومیوپاتى: علم شفابخش، جرج ویتولکاس، برنده جایزه نوبل پزشکى آلترناتیو، 1996 م.
2. همان
3. روایتهایى که در این بخش به آنها استناد شد و آنچه که پس از این بدون ذکر منبع مىآید، همگى از کتاب حلیة المتقین، باب نهم نقل شده است.
4. نساء، آیه 1؛ انعام، آیه 89؛ اعراف، آیه 189.
5. هومیوپاتى از دو واژه Homo به معناى «یکسان» و Pathy به معناى «درد و رنج» ترکیب یافته است. به آن طب «همدرد» نیز مىگویند؛ چراکه در اینجا«درد» با مادهاى «همدرد» با آن، درمان مىگردد.
6. یونس، آیه 44.
7. نساء، آیه 79.
8. شمس، آیه 70.
9. میرفندرسکى.
10. انفال، آیه 11.
11. ص، آیه 41.
12. ان الشیطان مولع بالغمر. پاک نژاد، سید رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 1، ص 66 یزد، بنیاد فرهنگى شهید پاک نژاد، 1361.
13. اِنّ اَستر و أخفى ما یسلط الشیطان من ابن آدم اَن صار یسکن تحت الأظافیر. همان، ص 71، به نقل از وسایل الشیعه؛ ج 2، ص 132، باب 80، ح 3.
14. قصوا أظفارکم فان الشیطان یجرى ما بین اللحم و الظفر. همان، به نقل از بحار الأنوار، و نهج الفصاحه، ح1456.
15. اذا زنى الرجل ادخل الشیطان ذکره. همان، ص 74، به نقل از بحار الأنوار.
16. ان الشیطان یجرى من ابن آدم مجرى الدم. همان، ص 72، به نقل از بحار الانوار و نهج الفصاحه، ح640.
17. لاتووا مندیل اللحم فى البیت فانه مربض الشیطان. همان، ص 64، به نقل از وسایل الشیعه.
18. اذا سمعتم به (الطاعون) فى الأرض فلاتقدموها و اذا وقع فى ارض و انتم بها فلاتخرجوا فراراً منه. همان، ص 78.
19. اقلوا النظر الى اهل البلاء ولا تدخلوا علیهم و اذا مررتم بهم فاسرعوا و امشوا لا یصبکم ما اصابهم. همان، ص 79، به نقل از بحارالأنوار.
20. لاتداعوا انیتکم بغیر غطاء فإن الشیطان اذا تغط الأنیة بزق فیها و اخذ ما فیها مما شاء. همان، ص 67، به نقل از وسایل الشیعه.
21. تجنب الدواء ما احتمل بدنک الداء فاذا لم یحتمل الداء فالدواء. بحار الأنوار، ج 59، ص 66، ح 14.
22. بحار الأنوار، ج 59، ص 66، ح 15.
23. همان، ص 185، ح 9.
24. همان، ص 183، ح 1.
25. الذریعة، ج 8، ص 180.
در چنین اوضاعى که، دوران طلایى سیطره علم است، بایست شاهد انسان خوشبخت باشیم. دوران انسانهاى «واکسینهاى» که هیچگاه آلودگى میکروبى نمىتواند جسم آنها را دستخوش رنج و مشقت نماید؛ ولى آیا به راستى انسان امروز، انسان خوشبخت و سالمى قلمداد مىگردد؟
آمارها به خوبى نشان مىدهد به تناسب کاهش بیمارىهاى حاد و عفونى، دنیاى امروز شاهد افزایش انواع و اقسام بیمارىهاى مزمن، سرطان، نوروپاتىها، بیمارىهاى قلبى، دیابت، اسکیزوفرنى و نوروز مىباشد. این در حالى است که بشر توانسته با انواع و اقسام داروهاى صناعى و واکسنها، بیمارىهاى حاد و عفونى را تحت کنترل قرار دهد. آیا استفاده انسان امروز از واکسیناسیون، داروهاى ضدمیکروبى و... او را در معرض خطر ابتلا به اَشکال مزمن و پایدار آشفتگى قرار نداده است؟ آیا انسان امروز در وضعیت مناسبى از نظر سلامتى به سر مىبرد؟
1پزشکى رایج، محصول نگرش «خطى» به انسان
دانش غربى که بر اساس نگرش فلسفى «دکارت» مبنى بر تقسیم به روح و جسم پایه گذارى شده بود، با ارائه اصول سهگانه فیزیک نیوتن، وارد مرحله تجربى گردید. بر اساس قوانین فیزیک نیوتن، هر جسمى به حرکت مستقیم بر روى خط راست ادامه مىدهد مگر اینکه با نیروى برابر و مخالف با آن برخورد نماید. این اصول در ابتدا براى توضیح نیروهاى مکانیکى به کار مىآمد ؛ پس از آنکه «لوئى پاستور» توانست به کمک ابزارى به نام ذرهبین به مشاهده جانوران ریز ـمیکروارکانیسمـ بپردازد، وارد حیطه پزشکى گردید. پاستور در آن زمان بیمارى را ناشى از میکروب دانست. بعدها بر اساس قوانین نیوتن «فلمینگ» موفق به کشف مادهاى گردید که از پیشروى میکروب جلوگیرى مىنمود ونام آن را «آنتى بیوتیک» نهاد.
سبد پزشکى امروز پر از انواع و اقسام آنتىها است. «ضدمیکروب»، «ضد انگل»، «ضد ویروس»، «ضد قارچ»، «سرکوب کنندههاى ایمنى بدن»، «ضد دردها» و در نهایت «تیغ جراحى». در اینجا با همه علایم و نشانههاى بیمارى مبارزه مىشود. مهم پیدا کردن کانون بحران و عامل بروز اختلال است؛ آن وقت ساخت مادهاى که بتواند آن را سر کوب نماید، چیز سختى نخواهد بود.
در اینجا بایستى خاطر نشان ساخت که نگارش این متن به معناى مخالفت با کل پزشکى امروز نیست، چرا که این نحوه نگرش در پارهاى موارد همچون: جراحىهاى اورژانس، مامایى، دندان پزشکى و قلب، کاربرد حیاتى دارد؛ بلکه هدف اصلى از طرح این مقاله، بیان حقیقت بیمارى است.
مشابه فیزیک نیوتن که جهان و اجزاى آن را ماشین تصور مىکند، پزشکى رایج نیز انسان را مانند یک ماشین مورد مطالعه قرار مىدهد. در این نحوه نگرش، یک ماشین عبارت است از اجزاى تشکیل دهنده آن. از همین رور درک اجزاى تشکیل دهنده به درک «کل» منجر مىگردد. در این پزشکى بیمارى عبارت است از درست کار نکردن هر یک از اجزاى آن. تعریف درست کار نکردن اجزا نیز با توجه به بیولوژى سلولى انجام مىگیرد؛ به عنوان مثال: خون شخص از نظر بیوشیمى مورد مطالعه قرار مىگیرد و هر عدم تعادلى در اجزاى متشکل خون از نشانههاى بیمارى خاصى تلقى مىگردد. پزشک، در این شیوه کسى است که با مداخله فیزیکى مانند جراحى و یا شیمیایى (تجویز دارو) به تصحیح اختلالات اجزاى ماشین بدن مىپردازد. در این طرز نگرش، انسان «بدن» است و بدن «ماشین» است و «بیمارى» یعنى درست کار نکردن این اجزا. بىدلیل نیست که پزشکى رایج علاوه برتربیت پزشکانى که در زمینه هر جزء، از مهارت بیشترى برخوردارند، مىکوشد هر یک از این اجزا را به اجزاى کوچکترى تقسیم کند. پیدایش رشتههاى تخصصى و فوق تخصصى به همین دلیل صورت مىگیرد. اکنون دانش بیولوژى وارد رشتههاى درهم تنیده DNA گردیده و کدخوانى رمزهاى ژنتیک آغاز گردیده است.
در عصر کنونى، ژن بسیارى از مشکلات انسانى کشف گردیده است. ژن «چاقى»، ژن «لاغرى»، «کوتاهى قد»، ژن «دزدى» و ژن «سیگار کشیدن». آیا بشر در آتیه خواهد توانست با شناسایى و نابودى ژنهاى مشکلساز، بهشت گمشده خود را به تماشا بنشیند؟
انسان جدید و تغییر در نگرش خطى
نسل جدید فرهیختگان غربى، بیمارى را از زاویه دیگر مورد بررسى قرار مىدهند: در شرایط عادى غالب مردم درجاتى از عدم تعادل را تجربه مىکنند که میان کمترین و بیشترین در نوسان است. اینان افرادى هستند که آنها را ناراحت یا Dis-Eased به حساب مىآوریم. در این گونه موارد، آشفتگى خودش را به طرق مختلف متجلى مىسازد. ناگفته نماند توان بدن جهت حفظ این تعادل که به آن Homeostasis مىگوییم، به مکانیسم دفاعى که بهطور مداوم به محرکهاى داخلى و خارجى واکنش نشانى مىدهد مربوط مىشود. اگر محرک، قدرتمندتر از مقاومت طبیعى بدن باشد، کیفیتى از عدم تعادل به وجود مىآید که خودش را به صورت علایم و نشانههایى بروز مىدهد. این نشانهها اشتباهاً بیمارى نامیده مىشوند ؛ در حالى که واقعیت این است که آنها نشان دهنده و نتیجه تقلاى مکانیسم دفاعى بدن براى رسیدن به «تعادل» هستند.
2از این منظر، بیمارى چیزى جز واکنش ارگانیسم به محرک داخلى و خارجى نیست. در این صورت بایستى قابلیت مکانیسم دفاعى را در مقابله با محرک، محور اصلى «سلامت» فرد بدانیم.
بدیهى است اگر مکانیسم دفاعى به خوبى در مقابل میکرو ارگانیسم عمل نماید، شاهد تعادلى «پویا» با حداقل آشفتگى و حداکثر ثبات در ارگانیسم خواهیم بود. به بیانى دیگر در صورت توان بالاى مکانیسم دفاعى، شاهد بروز نشانههاى بیمارى به صورت خفیف خواهیم بود طبیعى است که این رویارویى حداقل آشفتگى را در بر خواهد داشت. در هر صورت، بیمارى عملکرد صحیح یک سیستم پویا را به نمایش مىگذارد. (تلاش در جهت رسیدن به تعادل). نکته در خور توجه اینکه این «تلاش» همه جنبههاى وجود انسان را دربر مىگیرد ؛ زیرا مکانیسم دفاعى تمام جنبههاى بیرونى و درونى وجود فرد را دربر گرفته است و مىکوشد تا بهترین دفاع را در هر لحظه خلق کند. پر واضح است که بهترین دفاع در مقابل یک موجود «بیگانه» محدود کردن آن در جانبىترین سطح وجود یعنى سطح «جسم» مىباشد.
«بیمارى» حرکتى به سوى «تعالى»
در اینجا این سوءال مطرح مىگردد که آیا دانش امروز توانسته است انسان را به درک درستى از خویش برساند؟ در حالى که دانش خطى انسان غربى، بیمارى را فرایندى «منفى» قلمداد مىنماید که بایستى از ابتلاى افراد به آن پیشگیرى نمود، و یا در صورت ابتلا، به سرعت با آن مقابله کرد. اسلام به عنوان یک دیدگاه «غیر خطى»، به گونهاى دیگر به انسان نگریسته است. در روایات ما آمده است:
بیدارى یک شب بیمار به سبب تب، بهتر است از عبادت یکساله.
در ایام بیمارى، خدا بر ملک امر مىفرماید که بر موءمن گناه ننویسد.
خیرى نیست در بدنى که بیمارى بهم نرساند. چنین بدنى طغیان بههم مىرساند.
بیمارى از براى موءمن پاک کننده است از گناهان، و رحمت الهى است.
بهشت منزلتى هست که هیچ کس به آن نمىرسد مگر اینکه بلایى به بدن او مىرسد .
اگر موءمن بداند که در مصیبتها چه ثوابى براى او هست، هر آینه آرزو مىکند که به مصیبت دچار شود.
جالب اینکه در اینجا، بیمارى نه تنها یک ویژگى «منفى» بلکه به عنوان واکنشى در جهت کنترل آشفتگى یا طغیان در بدن معرفى گردیده است. به معناى دیگر بیمارى نشانه «مثبتى» است از عملکرد سیستمى که بهطور مدام در تعامل با خود و جهان هستى است.
گو اینکه این دیدگاه، انسان را مجموعه بهم پیوستهاى مىبیند که دائماً در فعل و انفعال است. در اینجا تمامى نشانههایى که پزشکى رایج با آن به مقابله مىپردازد، مقدس و مثبت تلقى مىگردد:
موءمن چون تب کند، گناهان او چون برگ درختان فرو مىریزد.
نیکو دردى است تب. به هر عضو بهرهاى مىرساند از بلا. و خیرى نیست در کسى که به بلا مبتلا نشود.
3موضوعى که هرگز دانش غربى به آن نخواهد رسید، این است که چگونه بیمارى مىتواند در فرایند معنوى انسان و تعالى او به سوى حقیقت موءثر واقع گردد؟ در این صورت آیا نمىتوان بیمارى را واکنش وجود انسان به آنچه که مانع تعالى او مىگردد تلقى نمود؟ شما هنگامى مىتوانید اینگونه به بیمارى بنگرید که وجود انسان را «کاملاً پویا» بدانید. همان تعبیرى که فیزیک جدید از انسان و هستى دارد (جهان دینامیک). در این جهان، هیچ چیزى «ایستا» نیست. کل هستى در حال تعامل با خود مىباشد و یک چیز است، و هیچ چیزى جداى از چیز دیگر نیست. همان معنایى که در قرآن مجید به آن «نفس» گفته شده است (خلق داراى نفس واحده است).4 جالب اینکه نفس به معناى حرکت، باد، خون یا همان پویایى است.
انسان غربى و دستاوردهاى تجربى جدید
طب هومیوپاتى،5 دانشى است «کل نگر» که بشر به صورت تجربى به آن دست یافته است. «ساموئل کریستیان همانمن» پزشک آلمانى (1755ـ1843) به صورت تجربى دریافت که هرگاه مادهاى بتواند مجموعهاى از نشانههایى را در تعدادى فرد سالم ایجاد نماید، مىتواند آن مجموعه نشانهها را در فرد بیمار درمان نماید. در اصطلاح به چنین دیدگاهى درمان «مشابه» با «مشابه» مىگویند. در اینجا مجموع نشانههاى ایجاد شده در فرد سالم را با توجه به نوع ماده «اثبات شده» نامگذارى مىکنند. مثلاً فسفر، شقایق، آقونیطون و زنبور.
به نوعى دیگر هم مىتوان اصل حاکم بر این دانش تجربى را بیان نمود: مادهاى با مجموعهاى از علایم و نشانههاى منفى مانند ترس، عصبیت، زود رنجى، دردهاى استخوانى، تب و زکام مىتواند در درمان حالت شبیه خود کاملاً موءثر واقع گردد. به معناى دیگر از تداخل دو مقوله «منفى» کاملاً مشابه، پاسخ «مثبت» حاصل خواهد شد. به عنوان مثال یکى از داروهاى اثبات شده در این طب، گیاه «آقونیطون» است. اثبات اثرات فرم «رقیق شده» این گیاه بر روى افراد سالم، نشان مىدهد که این افراد پس از مدتى از نظر روحى و روانى به افرادى «عجول»، «جاه طلب» و «دمدمى مزاج» تبدیل مىگردند. این افراد همواره تحت فشار «زمان» زندگى مىکنند. زمان براى این افراد به سرعت مىگذرد. براى همین مىکوشند «تند» راه روند، «عجولانه» کار کنند و هر چیزى را «فورى» بخواهند. احساس هر گونه ممانعت و مخالفتى آنها را عصبى، مضطرب و بى قرار مىنماید. این افراد به همان میزان که در رانندگى بى محابا مىرانند، هنگامى که در کنار راننده مىنشینند، از «سرعت» و «تصادف» مىهراسند.
قرار گرفتن «در مسیر باد سرد به عنوان یک محرک خارجى» موجب بروز علایمى از قبیل تب ناگهانى، زکام، استخواندرد و گرفتگى عضلانى مىگردد. تجربه نشان داده است که در صورت عدم سرکوب این علایم با داروهاى شیمیایى، این افراد آرامش بیشترى را از نظر روحى و روانى در مقایسه با زمان قبل از بیمارى تجربه مىنمایند. به تعبیرى قرار گرفتن در مسیر باد سرد، موجب واکنش «مکانیسم دفاعى» بدن به «میکرو ارگانیسم بیمارى زا» مىگردد. اینکه واکنش مکانیسم دفاعى بدن چگونه موجب تبدیل نشانههاى «خُلقى منفى» به علایم و نشانههایى در سطح «جسم» مىگردد، موضوعى است که آن را بایستى در نحوه تقابل بین میکرو ارگانیسم و مکانیسم دفاعى انسان جستوجو کرد.
بدیهى است در صورت عدم واکنش مکانیسم دفاعى بدن به محرک خارجى، هیچ گونه نشانهاى از عدم تعادل در سطح جسم مشاهده نخواهد شد. وضعیتى که ما آنرا در افراد مبتلا به جنون مزمن (سایکوز) مشاهده مىنماییم. این افراد، على رغم زندگى در شرایط نامطلوب، از نظر بهداشت، تغذیه و اوضاع جوى به زندگى بسته خود ادامه مىدهند؛ بى آنکه کمتر نشانهاى از ابتلاى آنها به بیمارىهاى حاد شاهد باشیم. شرایطى که فرد سالم در آن به سهولت واکنش نشان مىدهد به نظر مىرسد مکانیسم دفاعى این افراد در واکنش به محرکهاى خارجى مانند سرما، گرما و آلودگىهاى محیطى قابلیت خود را از دست داده است.
به راستى انسان کیست؟
اکنون کاملاً ثابت شده است که بر خلاف نظریه پاستور، انواع گوناگون باکترىها و ویروسهایى که مىتوانند مسبب بیمارىهاى گوناگونى باشند، در بافت افراد سالم وجود دارد. بدون اینکه این افراد دچار عدم تعادل و آشفتگى گردند. به راستى تحت چه شرایطى میکرو ارگانیسم غیر بیمارى زا (فلور) به میکروارگانیسم بیمارىزا (پاتوژن) تبدیل مىگردد؟ آیا هر کسى که در مسیر باد سرد حرکت نماید، دچار علایم فوق خواهد شد؟ تجربه نشان مىدهد که پاسخ به این سوءال منفى خواهد بود. فقط حرکت در مسیر باد سرد ـ به عنوان محرک خارجى ـ مىتواند موجب واکنش مکانیسم دفاعى بدن به میکروبهایى گردد که اکنون دیگر بیمارىزا و مهاجم شناخته مىشوند.
در اینجا پاسخ قانع کنندهاى به این سوءال که چگونه میکرو ارگانیسم غیر بیمارىزا به بیمارىزا تبدیل مىگردد، داده نشده است. طب غربى در چند سده گذشته، بى تفاوت از کنار این موضوع گذشته است.
به نظر مىرسد تنها راه ممکن، بررسى به شیوه «کل نگرى» باشد که در این صورت بایستى همه مرزبندىها را برهم زد. حتى توضیح اینکه میکرب چیست، امرى سخت خواهد بود. قرآن به عنوان یک مقوله کل نگر، مىتواند در این زمینه کمک نماید:
پروردگار شما هرگز به شما ستم نمىنماید و این نفس شما است که به شما ستم مىنماید.
6آنچه که از خوبى به شما مىرسد از ناحیه پروردگار شما است و آنچه که از بدى به شما مىرسد از جانب نفس شما است.
7ما به نفس، میل به بدىها و خوبىها را الهام نمودیم.
8در اینجا نفس تمایلى «دوسویه» دارد: میل به «جاهطلبى»، «شهوت»، «تمایل به مجذوب شدن» حالت «نازله نفس» و کندن از آنچه انسان را به خود مشغول مىنماید، حالت «متعالى نفس» آدمى قلمداد گردیده است. نفس، همواره در پویایى است و این حرکت دوسویه را نهایتى نیست. کل نگرى در این اندیشه، در حدى است که نفس را مظهر اسم «مختار» پروردگار مىداند ؛ چرا که انسان به واسطه آن، بین آنچه که او را «به خود» و آنچه او را «از خود» مىخواند، یکى را انتخاب مىکند. مهم در اینجا واژه نیست. شما بایستى بپذیرید که هستى، یک چیز است و این یک چیز، همواره در پویایى و تبدیل است.
چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستى
صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستى
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
مىرود بالا همان با اصل خود یکتاستى
9«بیمارى» خانهتکانى بُعد «پویا»
در کلام امام معصوم(ع) جانب منفى نفس آدمى «شیطان» خوانده شده است: «نفس آدمى شیطان اکبر است» ؛ چه اینکه با شیطنت، انسان را از نفس خود دور مىسازد «میل به جاهطلبى»، «پرخاشگرى»، «مجذوب واقع شدن»، «قدرتطلبى» و «عدم اعتماد به نفس» ظهور مرحله بدوى نفس انسان در «ذهن» انسان مىباشد. در قرآن کریم آمده است:
ما آبى نازل کردیم که با آن خود را پاکیزه کنید و با آن آلودگىهاى شیطان را از بین ببرید.
10حتى آن هنگام که ایوب پیامبر به بیمارى مبتلا گردید، از رنجى که از ناحیه شیطان بدو رسیده بود به پروردگار خود عرض حال نمود.
11در کلام امام على(ع) نیز آمده است:
شیطان علاقه شدیدى به محیطهاى مرطوب، تاریک و چرب دارد.
12امام صادق(ع) در این باره فرمود:
کمینگاه شیطان براى تسلط بر فرزند آدم این است که به سرعت زیر ناخنهایش پنهان مىشود.
13در روایت دیگرى آمده است:
ناخنهاى خود را کوتاه کنید که شیطان بین گوشت وناخن در جریان است.
14امام صادق(ع) فرمود:
چون مردى با زنى زناکار نزدیکى کند شیطان به آلت او داخل شود .
15در کلام رسول(ص) خدا آمده است:
شیطان مانند خون در فرزندان آدم جارى است.
16پیدا است که در اینجا میکروب، صورت آن چیزى است که روایتهاى ما آنرا شیطان خوانده است. در این صورت، میکروب همان ظهور مرحله نازله نفس انسان در جسم انسان مىباشد. در صورتى که این دیدگاه را بپذیرید، شیطان، نفس و میکروب در طول یکدیگر قرار خواهند گرفت. به معناى دیگر با حذف صورت میکروب، اصل بیمارى در سطح نفس و پویایى به قوت خود باقى خواهد ماند. به نظر مىرسد تبدیل میکروب غیر بیمارى زا به میکروب بیمارى زا ناشى از تغییراتى است که در سطح پویاى فرد (نفس) صورت مىپذیرد. نفس را از آن جهت سطح پویا خطاب مىکنیم که تغییرات حاصل در این سطح، قابل انتقال به سطوح پایینتر یعنى «ذهن» و «جسم» خواهد بود.
در اینجا مىبینید که هیچ امر «غیر مقدسى» وجود ندارد حتى میکروب، بیمارى، شیطان و... همگى آفریده شدهاند تا انسان بتواند به تعالى دست یابد. گفتار پیشوایان دین از آنجا که انسان را در ارتباط با هستى معنا مىنمایند، بیش از هر چیزى مىتواند به روشن شدن موضوع کمک نماید.
حضرت محمد(ص) در این زمینه فرمود:
دستمال گوشتى را در خانه جاى ندهید که آرامگاه شیطان است.
17وقتى در زمینى از طاعون چیزى شنیدید به آن زمین نزدیک نشوید و اگر در آن زمین هستید از آن خارج نگردید.
18به اهل بلا نظر نکنید و بر آنها وارد نشوید و هنگام عبور به سرعت از کنار آنها بگذرید که آنچه به آنها رسیده است، به شما نرسد.
19امام صادق(ع) فرمود:
ظرف غذا را بپوشانید که شیطان آن را مىخورد و بر آن زهرابه مىریزد.
20پیدا است که در اینجا میکروب، همان صورت شیطان است. با این تفاوت که دراینجا محل ظهور میکرو ارگانیسم بیمارىزا آب فاسد، غذاى مانده و حیوان موذىاست.
هیچ نگرشى به اندازه عرفان، داراى وحدت و یکپارچگى در بیان دیدگاههاى خود نمىباشد. «هستى» یک چیز است و هر صورتى صاحب «نفس» است و هر گاه «صاحب نفس» از اعتدال خارج گردد، مىتواند محل ظهور میکروارگانیسم بیمارىزا باشد. تفاوت در اینجا است که ارگانیسم بیمارىزا از خارج به یک ارگانیسم در حالت تعادل تحمیل گردیده و منشأ ظهور میکروب بیمارىزا «نفس» ماده است. ناگفته پیدا است که در صورت توان بالاى میکروب بیمارىزا ممکن است فرد جان خود را در این معادله از دست بدهد. اینکه در آموزههاى دینى نظافت و پاکیزگى نشانه ایمان معرفى شده و از انسانها خواسته شده است که با دست خویش خود را به هلاکت نیفکنند، ناشى از همین موضوع است.
داروى شیمیایى، اخلال در «مکانیسم تبدیل»
اما به راستى چه باید کرد؟ در صورت ابتلاى خود و عزیزانمان به بیمارى، چگونه بایستى رنج ناشى از بیمارى را آسان نمود؟ آیا فوراً به نزد پزشک رفت و از داروهاى شیمیایى استفاده نمود یا آنکه چشم امید به مکانیسم دفاعى بدن دوخت تا در تقابل بین میکروب و ارگانیسم، کدامیک پیروز میدان خواهند شد؟
شک نیست که داروهاى شیمیایى، محرکى جهت تحریک مکانیسم دفاعى بدن انسان قلمداد مىگردند. از این رو، عکسالعمل این مکانیسم در مقابل این محرک خارجى شامل نشانههایى است که در پزشکى جدید به آن اثرات جانبى یا EffectSide مىگوییم. در بیان امام معصوم(ع) استفاده از هر محرک خارجى به منزله «تصرف» در بدن تلقى مىگردد.
امام موسى بن جعفر(ع) در این باره فرمود:
تا بیمارى به تو غالب نگردیده از دوا استفاده نکنى که آن در بدن تو تصرف مىکند.
به نظر مىرسد تصرف به معناى دخالت هر عامل خارجى براى کمک به مکانیسم دفاعى بدن مىباشد. اگر چنین معنایى را بپذیریم، در تقابل بین مکانیسم دفاعى و میکروب، چیزى عاید انسان مىشود که در صورت تصرف، انسان خود را از آن محروم مىسازد. بگذریم از اینکه در اینجا مراد از «دوا»، ماده طبیعى است و نه داروى صناعى.
امام صادق(ع) فرمود:
هر که صحتش بر بیماریش غالب باشد و معالجه کند من از او بیزارم.
تا بدن شما مىتواند با قواى طبیعى بر ضد مرض پیکار کند از استعمال دوا بپرهیزید.
21امام صادق(ع) استفاده از دوا را پس از غلبه بیمارى توصیه نموده و مىفرماید:
پیامبرى از پیامبران خدا بیمار شد. پس گفت: دوا نمىکنم تا آن که مرا درد داده است شفا بدهد. حق تعالى به او وحى فرستاد که تا دوا نکنى من شفا ندهم.
22حق تعالى دوا را فرستاده است و شفا را مىفرستد و هیچ دردى نیست مگر اینکه دوایى براى آن فرستاده است. مىبینید که در اینجا شفا امرى است مسبوق به دوا.
حضرت محمد(ص) در باره زکام فرموده است:
از زکام نترسید که این عارضه شما را از جزام محفوظ خواهد داشت.
23امام صادق(ع) در این زمینه فرمود:
زکام صنعتى از صنایع حق و لشکرى از سپاه خدا است که به سوى تو مىآید تا تو را از علت دیگرى نجات بخشد. اگر مىتوانى این حالت را به خود واگذار که در زکام منفعتهاى فراوان است.
24بر اساس روایتهایى که به دست ما رسیده است، همه ابناى بشر به «عرق جذام» مبتلایند. خداوند به واسطه زکام این عرق را دفع مىنماید.
امام صادق(ع) در این باره فرمود:
در هیچ یک از فرزندان آدم نیست مگر اینکه در او دو رگ است: یک رگ به سر که «خوره» را به حرکت در مىآورد و رگ دیگر بدنش که «پیسى» را به حرکت در مىآورد. پس چون رگ سر به حرکت درآید، خداوند زکام را بر او مسلط مىگرداند که دردهاى سر را مىکشد و چون رگ بدن را به حرکت درآورد، خدا جوش را به او مسلط گرداند که دردهاى بدن را وامىکشد. پس چون کسى جوش و زکام به هم رسانیده بایستى خدا را شکر کند.
رگ خوره یا عرق جذام همان «میازم سورا» در طب هومیوپاتى مىباشد که بشر به صورت تجربى به آن پى برده است.
توضیح اینکه «میازم» به معناى «داغ» یا «لکه» و «سورا» به معناى «جزام» مىباشد. بر طبق دستاوردهاى تجربى دانش هومیوپاتى، همه ابناى بشر در وجود خود داراى سورا مىباشند.
در روایات متعددى آمده است که زکام را نبایستى درمان کرد. جالب اینکه در بعضى از نقاط ایران مردم پس از ابتلا به سرماخوردگى، از ترشى، انگور و خربزه استفاده مىنمایند. توجیه مصرف این خوراکىها در حین سرماخوردگى، تشدید حالت زکام و کمک به بهبودى سریعتر علایم بیمارى است.
اجازه بدهید کلام دیگرى را از امام باقر(ع) براى شما نقل کنم. این جملات را در هیچجاى دیگرى نخواهید شنید! ایشان فرمود:
علاج تب به سه چیز است: قى، عرق و مسهل.
پزشکى «امروز» و بحران ناکارامدى
نیازى نیست گفته شود پزشکى امروز در مقام درمان یک فرد مبتلا به زکام و تب، چه داروهایى استفاده مىنماید. واضح است که در اینجا ما شاهد فعل و انفعال در بعد «پویایى فرد» با تبدیل ویژگىهاى خلقى به علایم و نشانه هایى مانند تب، زکام، خارش، اسهال، استفراغ و کهیر در سطح جسم خواهیم بود. استفاده از داروهاى سرکوبگر شیمیایى که در این مسیر ایجاد «اختلال» مىنماید، مىتواند در دراز مدت با عقب راندن بیمارى از سطح جسم به لایههاى عمقى وجود فرد، باعث پیدایش بى ثباتى پایدار و در نتیجه بروز مشکلات مزمن گردد.
شاید اصلىترین دلیل شیوع بیمارىهاى مزمن در جامعه ما، ناشى از مصرف سرسام آور داروهاى شیمیایى باشد. آمارهاى رسمى نشان مىدهد که نسخه هر پزشک ایرانى به طور متوسط، شامل چهار قلم دارو است که این میزان دو برابر استانداردهاى جهانى است.
با توجه به آنچه تا کنون گفته شد، حتى در حالتى که بدن به عفونت حاد میکروبى مبتلا است، درمان با آنتى بیوتیک توصیه نمىگردد؛ زیرا اولاً در کشاکش نبرد بین مکانیسم دفاعى و «میکروب»، آنتى بیوتیک به عنوان یک «محرک خارجى صناعى قدرتمند» بخشى از توان مکانیسم دفاعى بدن را به خود مشغول مىنماید. به خوبى مىدانید که عوارض جانبى ناشى از مصرف این داروها، بعضا از ابتلائات خود میکرو ارگانیسم خطرناکتر مىباشند.
ثانیاً دخالت آنتى بیوتیک در فرایند مقابله میکروب و مکانیسم دفاعى، موجب تضعیف مکانیسم دفاعى و تقویت بنیه میکروب در آتیه خواهد شد.
بىجهت نیست که به موازات پیدایش نسلهاى جدید میکروبهاى مقاوم به درمان، بشر در تلاش جهت کشف آنتىبیوتیکهاى جدید مىباشد.
بى تردید سالمترین شیوه براى کنترل بحران وکاهش میزان آشفتگى، افزایش توان مکانیسم دفاعى است.
امامموسىبن جعفر(ع) در باره درمان فردى که به دندان درد مبتلا بود، به شیوهاى از درمان اشاره مىنماید که در آن، دوا به صورت «رقیق شده» مورد استفاده قرارمى گیرد. با توجه به این شیوه است که هفتمین امام شیعه را بایستى پایه گذار دانش هومیوپاتى در جهان دانست. ایشان فرمود:
در صورتى که فردى به دنداندرد مبتلا گردید، تمام خیار حنظل (یا هندوانه ابوجهل) را گل بگیرد. سپس سرش را سوراخ کند وکاردى از آن سوراخ داخل کند و مغزش را بتراشد. سپس «سرکه» تندى را که از «شراب» به عمل آمده باشد، در آن سوراخ بریزد و بر آتش بگذارد که بسیار بجوشد. سپس دارو را هر وقت که احتیاج باشد، به قدر ناخنى برگیرد و بر دهان و دندان خود بمالد و اگر بخواهد آنچه که در میان حنظل است در شیشه یا ظرف دیگرى خالى کند و هر چند آبش بر طرف گردید سرکه بر رویش بریزد و هر چه کهنهتر شود نفعش بیشتر است.
آیا اگر روزى تمدن غرب چنین نوشتهاى را در متن یکى از کتابهاى خود مىدید، امروز ما آن را به عنوان سند عقلانیت بشر، در کتابهاى درسى خود نمىگنجاندیم؟
باور کنید بسیارى از رفتارهاى سنتى و حتى دینى ما بر اساس کلنگرى و مشابهت، معنا مىیابد، به عنوان نمونه مىتوان به نوشاندن آب طلا به فردى که دچار ترس ناگهانى شده یا استفاده از آب نمک درکسانى که از التهاب وخشکى ناحیه حلق رنج مىبرند و توصیه به مصرف شلغم در افراد مبتلا به سرماخوردگى وحتى غسل میت، در نگرش فقهى ما اشاره نمود.
هومیوپاتى به معناى (رنج مشابه) به ما مىآموزد که در میان همه آن چیزهایى که به نظر غیر مقدس به حساب مىآیند(رنج) نیز امرى کاملا مقدس محسوب مىگردد؛ چرا که به واسطه مادهاى که در فرد سالم ایجاد(رنج) مىنماید به درمان (رنج مشابه) در فرد(بیمار) مىپردازیم. در اینجا خلق هیچ چیزى بدون حکمت نیست. کم فایدهترین مخلوقات در بطن خود، سودمندترین مخلوق به شمار مىآیند. گو اینکه همه چیز براى انسان خلق شده است و انسان براى تعالى. همه هستى با شگفتىهاى خود در وجود انسان جمع است و انسان از آن ناآگاه.
دوائک فیک ولا تبصر
ودائک منک ولا تشعر
دوا در توست و تو نمىبینى
و درد از توست و تو نمىدانى.
پىنوشتها:
1. هومیوپاتى: علم شفابخش، جرج ویتولکاس، برنده جایزه نوبل پزشکى آلترناتیو، 1996 م.
2. همان
3. روایتهایى که در این بخش به آنها استناد شد و آنچه که پس از این بدون ذکر منبع مىآید، همگى از کتاب حلیة المتقین، باب نهم نقل شده است.
4. نساء، آیه 1؛ انعام، آیه 89؛ اعراف، آیه 189.
5. هومیوپاتى از دو واژه Homo به معناى «یکسان» و Pathy به معناى «درد و رنج» ترکیب یافته است. به آن طب «همدرد» نیز مىگویند؛ چراکه در اینجا«درد» با مادهاى «همدرد» با آن، درمان مىگردد.
6. یونس، آیه 44.
7. نساء، آیه 79.
8. شمس، آیه 70.
9. میرفندرسکى.
10. انفال، آیه 11.
11. ص، آیه 41.
12. ان الشیطان مولع بالغمر. پاک نژاد، سید رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 1، ص 66 یزد، بنیاد فرهنگى شهید پاک نژاد، 1361.
13. اِنّ اَستر و أخفى ما یسلط الشیطان من ابن آدم اَن صار یسکن تحت الأظافیر. همان، ص 71، به نقل از وسایل الشیعه؛ ج 2، ص 132، باب 80، ح 3.
14. قصوا أظفارکم فان الشیطان یجرى ما بین اللحم و الظفر. همان، به نقل از بحار الأنوار، و نهج الفصاحه، ح1456.
15. اذا زنى الرجل ادخل الشیطان ذکره. همان، ص 74، به نقل از بحار الأنوار.
16. ان الشیطان یجرى من ابن آدم مجرى الدم. همان، ص 72، به نقل از بحار الانوار و نهج الفصاحه، ح640.
17. لاتووا مندیل اللحم فى البیت فانه مربض الشیطان. همان، ص 64، به نقل از وسایل الشیعه.
18. اذا سمعتم به (الطاعون) فى الأرض فلاتقدموها و اذا وقع فى ارض و انتم بها فلاتخرجوا فراراً منه. همان، ص 78.
19. اقلوا النظر الى اهل البلاء ولا تدخلوا علیهم و اذا مررتم بهم فاسرعوا و امشوا لا یصبکم ما اصابهم. همان، ص 79، به نقل از بحارالأنوار.
20. لاتداعوا انیتکم بغیر غطاء فإن الشیطان اذا تغط الأنیة بزق فیها و اخذ ما فیها مما شاء. همان، ص 67، به نقل از وسایل الشیعه.
21. تجنب الدواء ما احتمل بدنک الداء فاذا لم یحتمل الداء فالدواء. بحار الأنوار، ج 59، ص 66، ح 14.
22. بحار الأنوار، ج 59، ص 66، ح 15.
23. همان، ص 185، ح 9.
24. همان، ص 183، ح 1.
25. الذریعة، ج 8، ص 180.