آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

متن

هزاران سال است که «بیمارى» سلامت بشر را با خطر مواجه ساخته است. در این میان بشر کوشیده است تا با استفاده از شیوه‏هاى مختلف درمانى، رنج ناشى از ابتلا به بیمارى را بر خود هموار کند. بشر هرگز خاطره تلخ شیوع گسترده طاعون، وبا، جذام و حصبه رابه فراموشى نخواهد سپرد. آیا بشر روزى خواهد توانست زندگى بدون «درد» و «رنج» را به تماشا بنشیند؟ روءیاى دستیابى به چنین جهانى بیش از هر چیز دیگر ذهن انسان را در طول تاریخ به خود مشغول داشته است. به راستى بیمارى چیست؟ منشأ بیمارى کدام است؟ و چگونه مى‏توان رنج ناشى از ابتلا به بیمارى را بر خود هموار نمود؟ اکنون عامل بسیارى از بیمارى‏ها شناخته شده و بشر با استفاده از ابزارهاى تشخیصى و دارویى توانسته است بسیارى از این بیمارى‏ها را به کنترل خود درآورد. اکنون صحبت از ریشه‏کنى بیمارى‏هاى وحشتناکى مانند آبله، طاعون، وبا و فلج اطفال است.
در چنین اوضاعى که، دوران طلایى سیطره علم است، بایست شاهد انسان خوشبخت باشیم. دوران انسان‏هاى «واکسینه‏اى» که هیچ‏گاه آلودگى میکروبى نمى‏تواند جسم آنها را دستخوش رنج و مشقت نماید؛ ولى آیا به راستى انسان امروز، انسان خوشبخت و سالمى قلمداد مى‏گردد؟
آمارها به خوبى نشان مى‏دهد به تناسب کاهش بیمارى‏هاى حاد و عفونى، دنیاى امروز شاهد افزایش انواع و اقسام بیمارى‏هاى مزمن، سرطان، نوروپاتى‏ها، بیمارى‏هاى قلبى، دیابت، اسکیزوفرنى و نوروز مى‏باشد. این در حالى است که بشر توانسته با انواع و اقسام داروهاى صناعى و واکسن‏ها، بیمارى‏هاى حاد و عفونى را تحت کنترل قرار دهد. آیا استفاده انسان امروز از واکسیناسیون، داروهاى ضدمیکروبى و... او را در معرض خطر ابتلا به اَشکال مزمن و پایدار آشفتگى قرار نداده است؟ آیا انسان امروز در وضعیت مناسبى از نظر سلامتى به سر مى‏برد؟
1پزشکى رایج، محصول نگرش «خطى» به انسان
دانش غربى که بر اساس نگرش فلسفى «دکارت» مبنى بر تقسیم به روح و جسم پایه گذارى شده بود، با ارائه اصول سه‏گانه فیزیک نیوتن، وارد مرحله تجربى گردید. بر اساس قوانین فیزیک نیوتن، هر جسمى به حرکت مستقیم بر روى خط راست ادامه مى‏دهد مگر اینکه با نیروى برابر و مخالف با آن برخورد نماید. این اصول در ابتدا براى توضیح نیروهاى مکانیکى به کار مى‏آمد ؛ پس از آنکه «لوئى پاستور» توانست به کمک ابزارى به نام ذره‏بین به مشاهده جانوران ریز ـمیکروارکانیسم‏ـ بپردازد، وارد حیطه پزشکى گردید. پاستور در آن زمان بیمارى را ناشى از میکروب دانست. بعدها بر اساس قوانین نیوتن «فلمینگ» موفق به کشف ماده‏اى گردید که از پیشروى میکروب جلوگیرى مى‏نمود ونام آن را «آنتى بیوتیک» نهاد.
سبد پزشکى امروز پر از انواع و اقسام آنتى‏ها است. «ضدمیکروب»، «ضد انگل»، «ضد ویروس»، «ضد قارچ»، «سرکوب کننده‏هاى ایمنى بدن»، «ضد دردها» و در نهایت «تیغ جراحى». در اینجا با همه علایم و نشانه‏هاى بیمارى مبارزه مى‏شود. مهم پیدا کردن کانون بحران و عامل بروز اختلال است؛ آن وقت ساخت ماده‏اى که بتواند آن را سر کوب نماید، چیز سختى نخواهد بود.
در اینجا بایستى خاطر نشان ساخت که نگارش این متن به معناى مخالفت با کل پزشکى امروز نیست، چرا که این نحوه نگرش در پاره‏اى موارد همچون: جراحى‏هاى اورژانس، مامایى، دندان پزشکى و قلب، کاربرد حیاتى دارد؛ بلکه هدف اصلى از طرح این مقاله، بیان حقیقت بیمارى است.
مشابه فیزیک نیوتن که جهان و اجزاى آن را ماشین تصور مى‏کند، پزشکى رایج نیز انسان را مانند یک ماشین مورد مطالعه قرار مى‏دهد. در این نحوه نگرش، یک ماشین عبارت است از اجزاى تشکیل دهنده آن. از همین رور درک اجزاى تشکیل دهنده به درک «کل» منجر مى‏گردد. در این پزشکى بیمارى عبارت است از درست کار نکردن هر یک از اجزاى آن. تعریف درست کار نکردن اجزا نیز با توجه به بیولوژى سلولى انجام مى‏گیرد؛ به عنوان مثال: خون شخص از نظر بیوشیمى مورد مطالعه قرار مى‏گیرد و هر عدم تعادلى در اجزاى متشکل خون از نشانه‏هاى بیمارى خاصى تلقى مى‏گردد. پزشک، در این شیوه کسى است که با مداخله فیزیکى مانند جراحى و یا شیمیایى (تجویز دارو) به تصحیح اختلالات اجزاى ماشین بدن مى‏پردازد. در این طرز نگرش، انسان «بدن» است و بدن «ماشین» است و «بیمارى» یعنى درست کار نکردن این اجزا. بى‏دلیل نیست که پزشکى رایج علاوه برتربیت پزشکانى که در زمینه هر جزء، از مهارت بیشترى برخوردارند، مى‏کوشد هر یک از این اجزا را به اجزاى کوچک‏ترى تقسیم کند. پیدایش رشته‏هاى تخصصى و فوق تخصصى به همین دلیل صورت مى‏گیرد. اکنون دانش بیولوژى وارد رشته‏هاى درهم تنیده DNA گردیده و کدخوانى رمزهاى ژنتیک آغاز گردیده است.
در عصر کنونى، ژن بسیارى از مشکلات انسانى کشف گردیده است. ژن «چاقى»، ژن «لاغرى»، «کوتاهى قد»، ژن «دزدى» و ژن «سیگار کشیدن». آیا بشر در آتیه خواهد توانست با شناسایى و نابودى ژن‏هاى مشکل‏ساز، بهشت گمشده خود را به تماشا بنشیند؟
انسان جدید و تغییر در نگرش خطى
نسل جدید فرهیختگان غربى، بیمارى را از زاویه دیگر مورد بررسى قرار مى‏دهند: در شرایط عادى غالب مردم درجاتى از عدم تعادل را تجربه مى‏کنند که میان کمترین و بیشترین در نوسان است. اینان افرادى هستند که آنها را ناراحت یا Dis-Eased به حساب مى‏آوریم. در این گونه موارد، آشفتگى خودش را به طرق مختلف متجلى مى‏سازد. ناگفته نماند توان بدن جهت حفظ این تعادل که به آن Homeostasis مى‏گوییم، به مکانیسم دفاعى که به‏طور مداوم به محرک‏هاى داخلى و خارجى واکنش نشانى مى‏دهد مربوط مى‏شود. اگر محرک، قدرتمندتر از مقاومت طبیعى بدن باشد، کیفیتى از عدم تعادل به وجود مى‏آید که خودش را به صورت علایم و نشانه‏هایى بروز مى‏دهد. این نشانه‏ها اشتباهاً بیمارى نامیده مى‏شوند ؛ در حالى که واقعیت این است که آنها نشان دهنده و نتیجه تقلاى مکانیسم دفاعى بدن براى رسیدن به «تعادل» هستند.
2از این منظر، بیمارى چیزى جز واکنش ارگانیسم به محرک داخلى و خارجى نیست. در این صورت بایستى قابلیت مکانیسم دفاعى را در مقابله با محرک، محور اصلى «سلامت» فرد بدانیم.
بدیهى است اگر مکانیسم دفاعى به خوبى در مقابل میکرو ارگانیسم عمل نماید، شاهد تعادلى «پویا» با حداقل آشفتگى و حداکثر ثبات در ارگانیسم خواهیم بود. به بیانى دیگر در صورت توان بالاى مکانیسم دفاعى، شاهد بروز نشانه‏هاى بیمارى به صورت خفیف خواهیم بود طبیعى است که این رویارویى حداقل آشفتگى را در بر خواهد داشت. در هر صورت، بیمارى عملکرد صحیح یک سیستم پویا را به نمایش مى‏گذارد. (تلاش در جهت رسیدن به تعادل). نکته در خور توجه اینکه این «تلاش» همه جنبه‏هاى وجود انسان را دربر مى‏گیرد ؛ زیرا مکانیسم دفاعى تمام جنبه‏هاى بیرونى و درونى وجود فرد را دربر گرفته است و مى‏کوشد تا بهترین دفاع را در هر لحظه خلق کند. پر واضح است که بهترین دفاع در مقابل یک موجود «بیگانه» محدود کردن آن در جانبى‏ترین سطح وجود یعنى سطح «جسم» مى‏باشد.
«بیمارى» حرکتى به سوى «تعالى»
در اینجا این سوءال مطرح مى‏گردد که آیا دانش امروز توانسته است انسان را به درک درستى از خویش برساند؟ در حالى که دانش خطى انسان غربى، بیمارى را فرایندى «منفى» قلمداد مى‏نماید که بایستى از ابتلاى افراد به آن پیشگیرى نمود، و یا در صورت ابتلا، به سرعت با آن مقابله کرد. اسلام به عنوان یک دیدگاه «غیر خطى»، به گونه‏اى دیگر به انسان نگریسته است. در روایات ما آمده است:
بیدارى یک شب بیمار به سبب تب، بهتر است از عبادت یکساله.
در ایام بیمارى، خدا بر ملک امر مى‏فرماید که بر موءمن گناه ننویسد.
خیرى نیست در بدنى که بیمارى بهم نرساند. چنین بدنى طغیان به‏هم مى‏رساند.
بیمارى از براى موءمن پاک کننده است از گناهان، و رحمت الهى است.
بهشت منزلتى هست که هیچ کس به آن نمى‏رسد مگر اینکه بلایى به بدن او مى‏رسد .
اگر موءمن بداند که در مصیبت‏ها چه ثوابى براى او هست، هر آینه آرزو مى‏کند که به مصیبت دچار شود.
جالب اینکه در اینجا، بیمارى نه تنها یک ویژگى «منفى» بلکه به عنوان واکنشى در جهت کنترل آشفتگى یا طغیان در بدن معرفى گردیده است. به معناى دیگر بیمارى نشانه «مثبتى» است از عملکرد سیستمى که به‏طور مدام در تعامل با خود و جهان هستى است.
گو اینکه این دیدگاه، انسان را مجموعه بهم پیوسته‏اى مى‏بیند که دائماً در فعل و انفعال است. در اینجا تمامى نشانه‏هایى که پزشکى رایج با آن به مقابله مى‏پردازد، مقدس و مثبت تلقى مى‏گردد:
موءمن چون تب کند، گناهان او چون برگ درختان فرو مى‏ریزد.
نیکو دردى است تب. به هر عضو بهره‏اى مى‏رساند از بلا. و خیرى نیست در کسى که به بلا مبتلا نشود.
3موضوعى که هرگز دانش غربى به آن نخواهد رسید، این است که چگونه بیمارى مى‏تواند در فرایند معنوى انسان و تعالى او به سوى حقیقت موءثر واقع گردد؟ در این صورت آیا نمى‏توان بیمارى را واکنش وجود انسان به آنچه که مانع تعالى او مى‏گردد تلقى نمود؟ شما هنگامى مى‏توانید این‏گونه به بیمارى بنگرید که وجود انسان را «کاملاً پویا» بدانید. همان تعبیرى که فیزیک جدید از انسان و هستى دارد (جهان دینامیک). در این جهان، هیچ چیزى «ایستا» نیست. کل هستى در حال تعامل با خود مى‏باشد و یک چیز است، و هیچ چیزى جداى از چیز دیگر نیست. همان معنایى که در قرآن مجید به آن «نفس» گفته شده است (خلق داراى نفس واحده است).4 جالب اینکه نفس به معناى حرکت، باد، خون یا همان پویایى است.
انسان غربى و دستاوردهاى تجربى جدید
طب هومیوپاتى،5 دانشى است «کل نگر» که بشر به صورت تجربى به آن دست یافته است. «ساموئل کریستیان همانمن» پزشک آلمانى (1755ـ1843) به صورت تجربى دریافت که هرگاه ماده‏اى بتواند مجموعه‏اى از نشانه‏هایى را در تعدادى فرد سالم ایجاد نماید، مى‏تواند آن مجموعه نشانه‏ها را در فرد بیمار درمان نماید. در اصطلاح به چنین دیدگاهى درمان «مشابه» با «مشابه» مى‏گویند. در اینجا مجموع نشانه‏هاى ایجاد شده در فرد سالم را با توجه به نوع ماده «اثبات شده» نامگذارى مى‏کنند. مثلاً فسفر، شقایق، آقونیطون و زنبور.
به نوعى دیگر هم مى‏توان اصل حاکم بر این دانش تجربى را بیان نمود: ماده‏اى با مجموعه‏اى از علایم و نشانه‏هاى منفى مانند ترس، عصبیت، زود رنجى، دردهاى استخوانى، تب و زکام مى‏تواند در درمان حالت شبیه خود کاملاً موءثر واقع گردد. به معناى دیگر از تداخل دو مقوله «منفى» کاملاً مشابه، پاسخ «مثبت» حاصل خواهد شد. به عنوان مثال یکى از داروهاى اثبات شده در این طب، گیاه «آقونیطون» است. اثبات اثرات فرم «رقیق شده» این گیاه بر روى افراد سالم، نشان مى‏دهد که این افراد پس از مدتى از نظر روحى و روانى به افرادى «عجول»، «جاه طلب» و «دمدمى مزاج» تبدیل مى‏گردند. این افراد همواره تحت فشار «زمان» زندگى مى‏کنند. زمان براى این افراد به سرعت مى‏گذرد. براى همین مى‏کوشند «تند» راه روند، «عجولانه» کار کنند و هر چیزى را «فورى» بخواهند. احساس هر گونه ممانعت و مخالفتى آنها را عصبى، مضطرب و بى قرار مى‏نماید. این افراد به همان میزان که در رانندگى بى محابا مى‏رانند، هنگامى که در کنار راننده مى‏نشینند، از «سرعت» و «تصادف» مى‏هراسند.
قرار گرفتن «در مسیر باد سرد به عنوان یک محرک خارجى» موجب بروز علایمى از قبیل تب ناگهانى، زکام، استخوان‏درد و گرفتگى عضلانى مى‏گردد. تجربه نشان داده است که در صورت عدم سرکوب این علایم با داروهاى شیمیایى، این افراد آرامش بیشترى را از نظر روحى و روانى در مقایسه با زمان قبل از بیمارى تجربه مى‏نمایند. به تعبیرى قرار گرفتن در مسیر باد سرد، موجب واکنش «مکانیسم دفاعى» بدن به «میکرو ارگانیسم بیمارى زا» مى‏گردد. اینکه واکنش مکانیسم دفاعى بدن چگونه موجب تبدیل نشانه‏هاى «خُلقى منفى» به علایم و نشانه‏هایى در سطح «جسم» مى‏گردد، موضوعى است که آن را بایستى در نحوه تقابل بین میکرو ارگانیسم و مکانیسم دفاعى انسان جست‏وجو کرد.
بدیهى است در صورت عدم واکنش مکانیسم دفاعى بدن به محرک خارجى، هیچ گونه نشانه‏اى از عدم تعادل در سطح جسم مشاهده نخواهد شد. وضعیتى که ما آن‏را در افراد مبتلا به جنون مزمن (سایکوز) مشاهده مى‏نماییم. این افراد، على رغم زندگى در شرایط نامطلوب، از نظر بهداشت، تغذیه و اوضاع جوى به زندگى بسته خود ادامه مى‏دهند؛ بى آنکه کمتر نشانه‏اى از ابتلاى آنها به بیمارى‏هاى حاد شاهد باشیم. شرایطى که فرد سالم در آن به سهولت واکنش نشان مى‏دهد به نظر مى‏رسد مکانیسم دفاعى این افراد در واکنش به محرک‏هاى خارجى مانند سرما، گرما و آلودگى‏هاى محیطى قابلیت خود را از دست داده است.
به راستى انسان کیست؟
اکنون کاملاً ثابت شده است که بر خلاف نظریه پاستور، انواع گوناگون باکترى‏ها و ویروس‏هایى که مى‏توانند مسبب بیمارى‏هاى گوناگونى باشند، در بافت افراد سالم وجود دارد. بدون اینکه این افراد دچار عدم تعادل و آشفتگى گردند. به راستى تحت چه شرایطى میکرو ارگانیسم غیر بیمارى زا (فلور) به میکروارگانیسم بیمارى‏زا (پاتوژن) تبدیل مى‏گردد؟ آیا هر کسى که در مسیر باد سرد حرکت نماید، دچار علایم فوق خواهد شد؟ تجربه نشان مى‏دهد که پاسخ به این سوءال منفى خواهد بود. فقط حرکت در مسیر باد سرد ـ به عنوان محرک خارجى ـ مى‏تواند موجب واکنش مکانیسم دفاعى بدن به میکروب‏هایى گردد که اکنون دیگر بیمارى‏زا و مهاجم شناخته مى‏شوند.
در اینجا پاسخ قانع کننده‏اى به این سوءال که چگونه میکرو ارگانیسم غیر بیمارى‏زا به بیمارى‏زا تبدیل مى‏گردد، داده نشده است. طب غربى در چند سده گذشته، بى تفاوت از کنار این موضوع گذشته است.
به نظر مى‏رسد تنها راه ممکن، بررسى به شیوه «کل نگرى» باشد که در این صورت بایستى همه مرزبندى‏ها را برهم زد. حتى توضیح اینکه میکرب چیست، امرى سخت خواهد بود. قرآن به عنوان یک مقوله کل نگر، مى‏تواند در این زمینه کمک نماید:
پروردگار شما هرگز به شما ستم نمى‏نماید و این نفس شما است که به شما ستم مى‏نماید.
6آنچه که از خوبى به شما مى‏رسد از ناحیه پروردگار شما است و آنچه که از بدى به شما مى‏رسد از جانب نفس شما است.
7ما به نفس، میل به بدى‏ها و خوبى‏ها را الهام نمودیم.
8در اینجا نفس تمایلى «دوسویه» دارد: میل به «جاه‏طلبى»، «شهوت»، «تمایل به مجذوب شدن» حالت «نازله نفس» و کندن از آنچه انسان را به خود مشغول مى‏نماید، حالت «متعالى نفس» آدمى قلمداد گردیده است. نفس، همواره در پویایى است و این حرکت دوسویه را نهایتى نیست. کل نگرى در این اندیشه، در حدى است که نفس را مظهر اسم «مختار» پروردگار مى‏داند ؛ چرا که انسان به واسطه آن، بین آنچه که او را «به خود» و آنچه او را «از خود» مى‏خواند، یکى را انتخاب مى‏کند. مهم در اینجا واژه نیست. شما بایستى بپذیرید که هستى، یک چیز است و این یک چیز، همواره در پویایى و تبدیل است.
چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستى
صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستى
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
مى‏رود بالا همان با اصل خود یکتاستى
9«بیمارى» خانه‏تکانى بُعد «پویا»
در کلام امام معصوم(ع) جانب منفى نفس آدمى «شیطان» خوانده شده است: «نفس آدمى شیطان اکبر است» ؛ چه اینکه با شیطنت، انسان را از نفس خود دور مى‏سازد «میل به جاه‏طلبى»، «پرخاشگرى»، «مجذوب واقع شدن»، «قدرت‏طلبى» و «عدم اعتماد به نفس» ظهور مرحله بدوى نفس انسان در «ذهن» انسان مى‏باشد. در قرآن کریم آمده است:
ما آبى نازل کردیم که با آن خود را پاکیزه کنید و با آن آلودگى‏هاى شیطان را از بین ببرید.
10حتى آن هنگام که ایوب پیامبر به بیمارى مبتلا گردید، از رنجى که از ناحیه شیطان بدو رسیده بود به پروردگار خود عرض حال نمود.
11در کلام امام على(ع) نیز آمده است:
شیطان علاقه شدیدى به محیطهاى مرطوب، تاریک و چرب دارد.
12امام صادق(ع) در این باره فرمود:
کمین‏گاه شیطان براى تسلط بر فرزند آدم این است که به سرعت زیر ناخن‏هایش پنهان مى‏شود.
13در روایت دیگرى آمده است:
ناخن‏هاى خود را کوتاه کنید که شیطان بین گوشت وناخن در جریان است.
14امام صادق(ع) فرمود:
چون مردى با زنى زناکار نزدیکى کند شیطان به آلت او داخل شود .
15در کلام رسول(ص) خدا آمده است:
شیطان مانند خون در فرزندان آدم جارى است.
16پیدا است که در اینجا میکروب، صورت آن چیزى است که روایت‏هاى ما آن‏را شیطان خوانده است. در این صورت، میکروب همان ظهور مرحله نازله نفس انسان در جسم انسان مى‏باشد. در صورتى که این دیدگاه را بپذیرید، شیطان، نفس و میکروب در طول یکدیگر قرار خواهند گرفت. به معناى دیگر با حذف صورت میکروب، اصل بیمارى در سطح نفس و پویایى به قوت خود باقى خواهد ماند. به نظر مى‏رسد تبدیل میکروب غیر بیمارى زا به میکروب بیمارى زا ناشى از تغییراتى است که در سطح پویاى فرد (نفس) صورت مى‏پذیرد. نفس را از آن جهت سطح پویا خطاب مى‏کنیم که تغییرات حاصل در این سطح، قابل انتقال به سطوح پایین‏تر یعنى «ذهن» و «جسم» خواهد بود.
در اینجا مى‏بینید که هیچ امر «غیر مقدسى» وجود ندارد حتى میکروب، بیمارى، شیطان و... همگى آفریده شده‏اند تا انسان بتواند به تعالى دست یابد. گفتار پیشوایان دین از آنجا که انسان را در ارتباط با هستى معنا مى‏نمایند، بیش از هر چیزى مى‏تواند به روشن شدن موضوع کمک نماید.
حضرت محمد(ص) در این زمینه فرمود:
دستمال گوشتى را در خانه جاى ندهید که آرامگاه شیطان است.
17وقتى در زمینى از طاعون چیزى شنیدید به آن زمین نزدیک نشوید و اگر در آن زمین هستید از آن خارج نگردید.
18به اهل بلا نظر نکنید و بر آنها وارد نشوید و هنگام عبور به سرعت از کنار آنها بگذرید که آنچه به آنها رسیده است، به شما نرسد.
19امام صادق(ع) فرمود:
ظرف غذا را بپوشانید که شیطان آن را مى‏خورد و بر آن زهرابه مى‏ریزد.
20پیدا است که در اینجا میکروب، همان صورت شیطان است. با این تفاوت که دراینجا محل ظهور میکرو ارگانیسم بیمارى‏زا آب فاسد، غذاى مانده و حیوان موذى‏است.
هیچ نگرشى به اندازه عرفان، داراى وحدت و یکپارچگى در بیان دیدگاه‏هاى خود نمى‏باشد. «هستى» یک چیز است و هر صورتى صاحب «نفس» است و هر گاه «صاحب نفس» از اعتدال خارج گردد، مى‏تواند محل ظهور میکروارگانیسم بیمارى‏زا باشد. تفاوت در اینجا است که ارگانیسم بیمارى‏زا از خارج به یک ارگانیسم در حالت تعادل تحمیل گردیده و منشأ ظهور میکروب بیمارى‏زا «نفس» ماده است. ناگفته پیدا است که در صورت توان بالاى میکروب بیمارى‏زا ممکن است فرد جان خود را در این معادله از دست بدهد. اینکه در آموزه‏هاى دینى نظافت و پاکیزگى نشانه ایمان معرفى شده و از انسان‏ها خواسته شده است که با دست خویش خود را به هلاکت نیفکنند، ناشى از همین موضوع است.
داروى شیمیایى، اخلال در «مکانیسم تبدیل»
اما به راستى چه باید کرد؟ در صورت ابتلاى خود و عزیزانمان به بیمارى، چگونه بایستى رنج ناشى از بیمارى را آسان نمود؟ آیا فوراً به نزد پزشک رفت و از داروهاى شیمیایى استفاده نمود یا آنکه چشم امید به مکانیسم دفاعى بدن دوخت تا در تقابل بین میکروب و ارگانیسم، کدامیک پیروز میدان خواهند شد؟
شک نیست که داروهاى شیمیایى، محرکى جهت تحریک مکانیسم دفاعى بدن انسان قلمداد مى‏گردند. از این رو، عکس‏العمل این مکانیسم در مقابل این محرک خارجى شامل نشانه‏هایى است که در پزشکى جدید به آن اثرات جانبى یا EffectSide مى‏گوییم. در بیان امام معصوم(ع) استفاده از هر محرک خارجى به منزله «تصرف» در بدن تلقى مى‏گردد.
امام موسى بن جعفر(ع) در این باره فرمود:
تا بیمارى به تو غالب نگردیده از دوا استفاده نکنى که آن در بدن تو تصرف مى‏کند.
به نظر مى‏رسد تصرف به معناى دخالت هر عامل خارجى براى کمک به مکانیسم دفاعى بدن مى‏باشد. اگر چنین معنایى را بپذیریم، در تقابل بین مکانیسم دفاعى و میکروب، چیزى عاید انسان مى‏شود که در صورت تصرف، انسان خود را از آن محروم مى‏سازد. بگذریم از اینکه در اینجا مراد از «دوا»، ماده طبیعى است و نه داروى صناعى.
امام صادق(ع) فرمود:
هر که صحتش بر بیماریش غالب باشد و معالجه کند من از او بیزارم.
تا بدن شما مى‏تواند با قواى طبیعى بر ضد مرض پیکار کند از استعمال دوا بپرهیزید.
21امام صادق(ع) استفاده از دوا را پس از غلبه بیمارى توصیه نموده و مى‏فرماید:
پیامبرى از پیامبران خدا بیمار شد. پس گفت: دوا نمى‏کنم تا آن که مرا درد داده است شفا بدهد. حق تعالى به او وحى فرستاد که تا دوا نکنى من شفا ندهم.
22حق تعالى دوا را فرستاده است و شفا را مى‏فرستد و هیچ دردى نیست مگر اینکه دوایى براى آن فرستاده است. مى‏بینید که در اینجا شفا امرى است مسبوق به دوا.
حضرت محمد(ص) در باره زکام فرموده است:
از زکام نترسید که این عارضه شما را از جزام محفوظ خواهد داشت.
23امام صادق(ع) در این زمینه فرمود:
زکام صنعتى از صنایع حق و لشکرى از سپاه خدا است که به سوى تو مى‏آید تا تو را از علت دیگرى نجات بخشد. اگر مى‏توانى این حالت را به خود واگذار که در زکام منفعت‏هاى فراوان است.
24بر اساس روایت‏هایى که به دست ما رسیده است، همه ابناى بشر به «عرق جذام» مبتلایند. خداوند به واسطه زکام این عرق را دفع مى‏نماید.
امام صادق(ع) در این باره فرمود:
در هیچ یک از فرزندان آدم نیست مگر اینکه در او دو رگ است: یک رگ به سر که «خوره» را به حرکت در مى‏آورد و رگ دیگر بدنش که «پیسى» را به حرکت در مى‏آورد. پس چون رگ سر به حرکت درآید، خداوند زکام را بر او مسلط مى‏گرداند که دردهاى سر را مى‏کشد و چون رگ بدن را به حرکت درآورد، خدا جوش را به او مسلط گرداند که دردهاى بدن را وامى‏کشد. پس چون کسى جوش و زکام به هم رسانیده بایستى خدا را شکر کند.
رگ خوره یا عرق جذام همان «میازم سورا» در طب هومیوپاتى مى‏باشد که بشر به صورت تجربى به آن پى برده است.
توضیح اینکه «میازم» به معناى «داغ» یا «لکه» و «سورا» به معناى «جزام» مى‏باشد. بر طبق دستاوردهاى تجربى دانش هومیوپاتى، همه ابناى بشر در وجود خود داراى سورا مى‏باشند.
در روایات متعددى آمده است که زکام را نبایستى درمان کرد. جالب اینکه در بعضى از نقاط ایران مردم پس از ابتلا به سرماخوردگى، از ترشى، انگور و خربزه استفاده مى‏نمایند. توجیه مصرف این خوراکى‏ها در حین سرماخوردگى، تشدید حالت زکام و کمک به بهبودى سریع‏تر علایم بیمارى است.
اجازه بدهید کلام دیگرى را از امام باقر(ع) براى شما نقل کنم. این جملات را در هیچ‏جاى دیگرى نخواهید شنید! ایشان فرمود:
علاج تب به سه چیز است: قى، عرق و مسهل.
پزشکى «امروز» و بحران ناکارامدى
نیازى نیست گفته شود پزشکى امروز در مقام درمان یک فرد مبتلا به زکام و تب، چه داروهایى استفاده مى‏نماید. واضح است که در اینجا ما شاهد فعل و انفعال در بعد «پویایى فرد» با تبدیل ویژگى‏هاى خلقى به علایم و نشانه هایى مانند تب، زکام، خارش، اسهال، استفراغ و کهیر در سطح جسم خواهیم بود. استفاده از داروهاى سرکوبگر شیمیایى که در این مسیر ایجاد «اختلال» مى‏نماید، مى‏تواند در دراز مدت با عقب راندن بیمارى از سطح جسم به لایه‏هاى عمقى وجود فرد، باعث پیدایش بى ثباتى پایدار و در نتیجه بروز مشکلات مزمن گردد.
شاید اصلى‏ترین دلیل شیوع بیمارى‏هاى مزمن در جامعه ما، ناشى از مصرف سرسام آور داروهاى شیمیایى باشد. آمارهاى رسمى نشان مى‏دهد که نسخه هر پزشک ایرانى به طور متوسط، شامل چهار قلم دارو است که این میزان دو برابر استانداردهاى جهانى است.
با توجه به آنچه تا کنون گفته شد، حتى در حالتى که بدن به عفونت حاد میکروبى مبتلا است، درمان با آنتى بیوتیک توصیه نمى‏گردد؛ زیرا اولاً در کشاکش نبرد بین مکانیسم دفاعى و «میکروب»، آنتى بیوتیک به عنوان یک «محرک خارجى صناعى قدرتمند» بخشى از توان مکانیسم دفاعى بدن را به خود مشغول مى‏نماید. به خوبى مى‏دانید که عوارض جانبى ناشى از مصرف این داروها، بعضا از ابتلائات خود میکرو ارگانیسم خطرناک‏تر مى‏باشند.
ثانیاً دخالت آنتى بیوتیک در فرایند مقابله میکروب و مکانیسم دفاعى، موجب تضعیف مکانیسم دفاعى و تقویت بنیه میکروب در آتیه خواهد شد.
بى‏جهت نیست که به موازات پیدایش نسل‏هاى جدید میکروب‏هاى مقاوم به درمان، بشر در تلاش جهت کشف آنتى‏بیوتیک‏هاى جدید مى‏باشد.
بى تردید سالم‏ترین شیوه براى کنترل بحران وکاهش میزان آشفتگى، افزایش توان مکانیسم دفاعى است.
امام‏موسى‏بن جعفر(ع) در باره درمان فردى که به دندان درد مبتلا بود، به شیوه‏اى از درمان اشاره مى‏نماید که در آن، دوا به صورت «رقیق شده» مورد استفاده قرارمى گیرد. با توجه به این شیوه است که هفتمین امام شیعه را بایستى پایه گذار دانش هومیوپاتى در جهان دانست. ایشان فرمود:
در صورتى که فردى به دندان‏درد مبتلا گردید، تمام خیار حنظل (یا هندوانه ابوجهل) را گل بگیرد. سپس سرش را سوراخ کند وکاردى از آن سوراخ داخل کند و مغزش را بتراشد. سپس «سرکه» تندى را که از «شراب» به عمل آمده باشد، در آن سوراخ بریزد و بر آتش بگذارد که بسیار بجوشد. سپس دارو را هر وقت که احتیاج باشد، به قدر ناخنى برگیرد و بر دهان و دندان خود بمالد و اگر بخواهد آنچه که در میان حنظل است در شیشه یا ظرف دیگرى خالى کند و هر چند آبش بر طرف گردید سرکه بر رویش بریزد و هر چه کهنه‏تر شود نفعش بیشتر است.
آیا اگر روزى تمدن غرب چنین نوشته‏اى را در متن یکى از کتاب‏هاى خود مى‏دید، امروز ما آن را به عنوان سند عقلانیت بشر، در کتاب‏هاى درسى خود نمى‏گنجاندیم؟
باور کنید بسیارى از رفتارهاى سنتى و حتى دینى ما بر اساس کل‏نگرى و مشابهت، معنا مى‏یابد، به عنوان نمونه مى‏توان به نوشاندن آب طلا به فردى که دچار ترس ناگهانى شده یا استفاده از آب نمک درکسانى که از التهاب وخشکى ناحیه حلق رنج مى‏برند و توصیه به مصرف شلغم در افراد مبتلا به سرماخوردگى وحتى غسل میت، در نگرش فقهى ما اشاره نمود.
هومیوپاتى به معناى (رنج مشابه) به ما مى‏آموزد که در میان همه آن چیزهایى که به نظر غیر مقدس به حساب مى‏آیند(رنج) نیز امرى کاملا مقدس محسوب مى‏گردد؛ چرا که به واسطه ماده‏اى که در فرد سالم ایجاد(رنج) مى‏نماید به درمان (رنج مشابه) در فرد(بیمار) مى‏پردازیم. در اینجا خلق هیچ چیزى بدون حکمت نیست. کم فایده‏ترین مخلوقات در بطن خود، سودمندترین مخلوق به شمار مى‏آیند. گو اینکه همه چیز براى انسان خلق شده است و انسان براى تعالى. همه هستى با شگفتى‏هاى خود در وجود انسان جمع است و انسان از آن ناآگاه.
دوائک فیک ولا تبصر
ودائک منک ولا تشعر
دوا در توست و تو نمى‏بینى
و درد از توست و تو نمى‏دانى.
 پى‏نوشت‏ها:
1. هومیوپاتى: علم شفابخش، جرج ویتولکاس، برنده جایزه نوبل پزشکى آلترناتیو، 1996 م.
2. همان
3. روایت‏هایى که در این بخش به آنها استناد شد و آنچه که پس از این بدون ذکر منبع مى‏آید، همگى از کتاب حلیة المتقین، باب نهم نقل شده است.
4. نساء، آیه 1؛ انعام، آیه 89؛ اعراف، آیه 189.
5. هومیوپاتى از دو واژه Homo به معناى «یکسان» و Pathy به معناى «درد و رنج» ترکیب یافته است. به آن طب «همدرد» نیز مى‏گویند؛ چراکه در اینجا«درد» با ماده‏اى «همدرد» با آن، درمان مى‏گردد.
6. یونس، آیه 44.
7. نساء، آیه 79.
8. شمس، آیه 70.
9. میرفندرسکى.
10. انفال، آیه 11.
11. ص، آیه 41.
12. ان الشیطان مولع بالغمر. پاک نژاد، سید رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 1، ص 66 یزد، بنیاد فرهنگى شهید پاک نژاد، 1361.
13. اِنّ اَستر و أخفى ما یسلط الشیطان من ابن آدم اَن صار یسکن تحت الأظافیر. همان، ص 71، به نقل از وسایل الشیعه؛ ج 2، ص 132، باب 80، ح 3.
14. قصوا أظفارکم فان الشیطان یجرى ما بین اللحم و الظفر. همان، به نقل از بحار الأنوار، و نهج الفصاحه، ح1456.
15. اذا زنى الرجل ادخل الشیطان ذکره. همان، ص 74، به نقل از بحار الأنوار.
16. ان الشیطان یجرى من ابن آدم مجرى الدم. همان، ص 72، به نقل از بحار الانوار و نهج الفصاحه، ح640.
17. لاتووا مندیل اللحم فى البیت فانه مربض الشیطان. همان، ص 64، به نقل از وسایل الشیعه.
18. اذا سمعتم به (الطاعون) فى الأرض فلاتقدموها و اذا وقع فى ارض و انتم بها فلاتخرجوا فراراً منه. همان، ص 78.
19. اقلوا النظر الى اهل البلاء ولا تدخلوا علیهم و اذا مررتم بهم فاسرعوا و امشوا لا یصبکم ما اصابهم. همان، ص 79، به نقل از بحارالأنوار.
20. لاتداعوا انیتکم بغیر غطاء فإن الشیطان اذا تغط الأنیة بزق فیها و اخذ ما فیها مما شاء. همان، ص 67، به نقل از وسایل الشیعه.
21. تجنب الدواء ما احتمل بدنک الداء فاذا لم یحتمل الداء فالدواء. بحار الأنوار، ج 59، ص 66، ح 14.
22. بحار الأنوار، ج 59، ص 66، ح 15.
23. همان، ص 185، ح 9.
24. همان، ص 183، ح 1.
25. الذریعة، ج 8، ص 180.

تبلیغات