پزشکى در تمدن اسلام
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پیشینه علم پزشکى در اسلام به زمان پیامبر اکرم(ص) و خصوصاً در عهد دولت الهى ایشان در مدینه باز مىگردد. دستورات موءکد قرآن و توصیههاى فراوان پیامبر(ص) در خصوص رعایت بهداشت و نظافت که آنرا جزئى از ایمان دانسته است، مضاف بر احکام کثیرى که براى پاکى موءمن، طهارت، دورى از پلیدى و نجاست صادر گردیده است. بهطور کلى دستور العملهاى دینى براى مواجهه انسان با طبیعت، جامعه و خویشتن، افقى را فرا روى انسان هر عصر مىگشاید که توجه او را ضرورتاً به سلامت جسم و جان خویش معطوف مىدارد.
دسته بندى آیات و اخبار منقول از معصومین(ع) در زمینه موضوعات مذکور، به تدوین چندین کتاب مستقل و مفصل خواهد انجامید که البته بخشى از آن نیز صورت پذیرفته است. در این باب، توصیههاى موءکد بهداشتى و درمانى نبىاکرم اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) به صورت مجموعههاى پزشکى ویژهاى مدون شده که از آن میان طبالنبى، طب الصادق و طب الرضا مشهور است. البته تذکر این معنا بى مناسبت نیست که تعلیمات الهىِ اولیاى دین از آنجا که ناظر به سعادت دنیوى و اخروى انسان بوده است، لا جرم ناظر به سلامت جسمانى او نیز گردیده است؛ ولى تفکیک و تمایز شأن پزشک از شأن اولیاى دین در بسیارى از روایات مورد تأکید قرار گرفته و خود آن بزرگواران، براى تعلیم عملى پیروان خویش، به پزشکان مراجعه مىکردند. چنانچه «حارث بن کلده» پزشک معاصر رسول اکرم(ص) طرف توجه فراوان بود. حضرت و اولیاى دین بارها به مردمى که براى شفاى بیمارى خود ملتمس دعا بودند، توصیه مىکردند که علاوه بر دعا، حتماً به پزشک مراجعه نمایند. تأکید مکرر قرآن و عترت بر تعقل، تفکر، تدبر و آموختن علم از گهواره تا گور، موجب رغبت مسلمانان به علوممعنوى و مادى ـ از جمله پزشکى ـ گردید و نهضت عظیم تألیف و ترجمه کتب دینى و علمى را پدید آورد. فقط ترجمه کتب علمى از زبانهاى سنسکریت، پهلوى، یونانى، سریانى و عبرى ـ که کوشش همگانى وسیعى در مدت دویست و پنجاه سال(125 ـ 375). به شمار مىرود ـ بى سابقهترین حرکت فرهنگى را در تاریخ بشر رقم زد و طى آن، جمیع میراث مکتوب فرهنگها و تمدنهاى پیشین را به عالم اسلام منتقل نمود.
وجود دو حوزه بزرگ و معتبر پزشکى آن روزگار در جندىشاپور و اسکندریه که در مرکز میهن اسلام(دار الاسلام) قرار داشت، وصول به نتیجه مطلوب را بسیار آسان ساخت. از این رو، فراغت از ترجمه کتب پزشکى و تألیف مستقل آثار تخصصى در این زمینه در میان مسلمانان بسیار زودتر از سایر علوم صورت گرفت. پزشکان و مترجمان قرون اول و دوم، اغلب غیر عرب و مسیحى بودند؛ ولى رفته رفته جاى خویش را به مسلمانان داده و در پهنه امت نوخاسته اسلام مستحیل گردیدند. اولین ترجمه شناخته شده «تفسیر کتاب اهرن بن اعین» است که در عهد امویان یکى از اهالى بصره به نام ماسرجویه از سریانى به عربى برگردانید و مورد توجه فراوان قرار گرفت. در اوان دولت عباسى «ابن مقفع ایرانى» به ترجمه کتب طبى از پهلوى به عربى پرداخت و برمکیان نیز با تشویق مترجمان به ترجمه آثار علمى از زبانهاى خارجى، ـ خصوصاً متون سانسکریت ـ اهتمام ورزیدند. مشهورترین مترجم این دوران «حنین بن اسحاق» است که با مساعدت پسرش «اسحاق بن حنین» ترجمه متون معتبر یونانى و سریانى را عهدهدار شد. او علاوه بر ترجمه به کار طبابت نیز اشتغال داشت و یکى از پزشکان بزرگ عصر خود بود.
در بحبوحه ترجمه کتب طبى بیگانه به زبان عربى، نهال پزشکى اسلامى جوانه زد و نخستین اثر طبى اسلامى به نام فردوس الحکمة را على بن ربن طبرى در سال 236 هجرى تألیف کرد. شهرت طبرى نه تنها بابت تألیف این اثر عظیم، بلکه به سبب پروردن شاگرد نابغهاى است که بعدها شهرت جهانى یافت، شاگرد طبرى «محمد بن زکریاى رازى» نام داشت و او را به غلط «جالینوس العرب» لقب دادهاند، وى بزرگترین پزشک بالینى و تجربى عالم اسلامى و ایران است و آثار او و ابنسینا، بیشترین تأثیر را در تاریخ پزشکى شرق و غرب جهان داشته است. تا آنجا که مىدانیم، علم پزشکى در میان مسلمین وقتى که به قرن سوم و چهارم و محمد بن زکریاى رازى مىرسد، در اوج شکوفایى خویش است.
محمد بن زکریاى رازى در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، تألیف کتب مهم طبى خود را آغاز نمود. تعداد این تألیفات، آن گونه که ابوریحان بیرونى ذکر نموده، بیش از پنجاه و شش کتاب بزرگ و کوچک است. از این میان مهمترین آنها الحاوى است که دائرةالمعارف مفصلى در پزشکى محسوب مىشود. او بنا به گفته خود پانزده سال شب و روز را صرف این کتاب کرد، به طورى که این امر موجب ضعف بینایى و سستى عضلاتش گردید.
آنچه از متن عربى این کتاب باقى است در حدود نصف کتاب است. این کتاب را شاگردان رازى پس از او به دستور ابنالعمید از روى یادداشتهاى استاد مرتب نمودهاند. اهمیت اساسى آن، نخست به در بر داشتن اطلاعاتى است که تا عهد موءلف وجود داشته و دیگر آنکه رازى بسیارى از تجارب شخصى و یادداشتهاى بالینى خود را به آن افزوده است.
دیگر کتاب مشهور او المنصورى یا الطب المنصورى است که نسبت به کتاب الحاوى مختصرتر است. این کتاب در ده جزء تألیف شده است. الشکوک کتاب دیگر او است که در آن، ایرادهایى را بر جالینوس وارد دانسته است.
کتاب من لا یحضره الطبیب رازى به قول «ابن ابى اصبیعه» به «طب الفقراء» مشهور بوده و علت آن این است که در کتاب مزبور دستورهاى ساده و آسانى براى درمان بیمارىها آمده بود که بدون مراجعه به پزشک مىتوانستند از آن استفاده کنند. از دیگر کتب قابل توجه او برء الساعة است که شامل درمانهاى سریع براى بیمارىها است.
ازاهم کتب او باید الفاخرفى الطب دفع مضارالأغذیة، المدخل الصغیر و الفصول فى الطب را که به مرشد معروف است نام برد. جز اینها، کتب و رسالههاى دیگرى نیز هستند، که برخى در عین اختصار از نظر علم پزشکى حائز اهمیتاند.
پس از رازى، یکى از پزشکان برجسته قرن چهارم «ابوالحسن احمد بن محمد الطبرى» پزشک رکن الدوله دیلمى است. کتاب مشهور المعالجة البقراطیة از آن او است. پزشک دیگر قرن چهارم، «ابو منصور حسن بن نوح القمرى» است که از وى کتاب غنى و منى در دست است. دوران پیرى او مصادف با جوانى «ابن سینا» بود که وى چندى در خدمت ابو منصور بوده است.
از جمله بزرگان پزشکى پس از رازى «على بن عباس مجوسى اهوازى» پزشک عضد الدوله است. کتاب مشهور او کامل الصناعة فى الطب معروف به الطب الملکى است.
همچنین باید از «ابوسهل عیسى بن یحیى المسیحى الجرجانى» پزشک معاصر ابن سینا ـ که به قولى یکى از استادان او در پزشکى بود ـ نام برد. کتاب المأة فى الصناعة الطبیة اثر برجسته او است.
ابوعلى سینا پزشک بزرگ پایان قرن چهارم و آغاز قرن پنجم است که پزشکى ایران اسلامى را کمال بخشید و به آن نظم منطقى و علمى داد، وى رسالهها، جزوات و کتب متعدد پزشکى دارد که از آن میان فقط رسالة النبض، تشریح الاعضاء و رساله جودیه به فارسى است. کتاب قانون او اعتبار عظیمى به پزشکى ایران بخشید.
تا قرن پنجم در علم قرابادین و داروشناسى پیشرفتهاى بسیارى حاصل شد؛ از جمله آثار این بخش، کتاب قرابادین اثر «شاپور بن سهل گندیشاپورى» در قرن سوم است که به زبان عربى تألیف شده است. این کتاب، از اواخر قرن سوم تا قسمتى از قرن ششم در دکانهاى دارو فروشان و بیمارستانهاى متعدد مورد استفاده بود تا اینکه قرابادین «ابن التلمیذ» در قرن ششم، جاى آنرا گرفت.
اما کتاب قابل توجه در داروشناسى در قرن چهارم و پنجم الابنیة عن حقائق الادویة از «ابومنصور بن على هروى» است که به فارسى تألیف شده است.
از اواسط قرن پنجم تا ابتداى قرن هفتم چند اثر برجسته نوشته شده است که مهمترین آنها به فارسى است. پزشکان این عهد از آنچه در دوره ابن سینا انجام شد، پیشتر نرفتهاند؛ لیکن اهمیت آنان در آن است که با تألیفات مهم خود از راه ضبط بسیارى از اصطلاحهاى طبى فارسى متداول در آن زمان، زبان فارسى را رونق بخشیدهاند.
از پزشکان این دوره «شرفالزمان محمد ایلاقى» فیلسوف و پزشک نام آور آغاز قرن ششماست. او شاگرد «بهمنیار بن مرزبان» شاگرد ابن سینا بود و کتاب مهمش الفصول الایلاقیة است. این کتاب از روى کتاب اول قانون تلخیص و تنظیم شده و به عربى است.
از دیگر پزشکان این دوره «ابن ابى الصادق نیشابورى» ملقب به «بقراط ثانى» است. وى استاد سید اسماعیل جرجانى بود و کتاب شرح فصول بقراط او از بهترین شروح این کتاب شناخته شده است.
سیداسماعیل جرجانى بزرگترین پزشک قرن ششم، است که به قول «بیهقى» علم طب و سایر علوم را با تصانیف خود احیا کرد. کتاب ذخیره خوارزمشاهى او که به فارسى است، از زمان تألیف به بعد همواره جزء مهمترین کتب پزشکى به شمار مىرفته است. وى کتابهاى خفى علائى، الأغراض الطبیة، المباحث العلائیة و یادگار را نیز به فارسى نگاشته است.
در قرون هفتم و هشتم با اینکه بیشتر کتب پزشکى ایرانى، عربى است؛ اما تمایل به تألیف کتب فارسى نیز دیده مىشود. علاوه بر آن، نوشتن شروح بر کتابهاى معتبر پزشکى در این دوره بیشتر است؛ به طورى که چند کتاب معتبر در شرح قانون ابن سینا نگاشته شد که یکى از مهمترین آنها شرح قانون قرشى اثر «ابن نفیس قرشى» پزشک معروف قرن هفتم است. پس از ابن سینا کسى را همانند او نمىدانند. او بزرگترین پزشک مصر بود و الشامل را در هشتاد جلد نوشت که از مهمترین کتب پزشکى است. وى علاوه بر آن، قانون را مختصر نمود و موجز القانون نامید که چند تن از پزشکان از جمله «ابوالاسحق ابراهیم بن محمد سویدى» پزشک قرن هفتم، «سدید الدین کازرونى» پزشک قرن هشتم، «جمالالدین محمد بن الاقسرایى» پزشک قرن هشتم و «برهان الدین نفیس بن عوض کرمانى» در 841 هجرى قمرى بر آن شرح نگاشتند.
از دیگر شرحهاى قانون، التحفة السعدیة تألیف علامه «قطبالدین شیرازى» است که آنرا در سال 710 هجرى قمرى به پایان رسانید. این شرح نیز عربى است.
از دیگر پزشکان سرشناس قرن هفتم «نجیب الدین سمرقندى است» که تألیف مهم و ارزشمند او الأسباب و العلامات درباره بیمارىهاى جزئى و علت و درمان هر یک مىباشد. این کتاب به سبب شرح عربى که «برهانالدین نفیس بن عوض کرمانى» در سال 827 بر آن نوشت، معروفتر گردید. از نجیب الدین سمرقندى کتابهاى اصول ترکیب الادویة و الادویة المفردة و قوانین ترکیب الادویة القلبیة در داروشناسى نیز باقى مانده است.
از دیگر کتب داروشناسى این دوره، کتابى است عربى به نام ما لایسع الطبیب جهله از «سوف بن اسماعیل خویى» معروف به «ابن کبیر» که در سال 711 تألیف شد. کتاب معروف اختیارات بدیعى اثر فارسى داروشناسى در این عصر است که درباره ادویه مفرده و مرکبه است. نگارش این کتاب را «على بن حسین انصارى» معروف به «حاجىزین العطار» در سال 770 به پایان رساند.
تألیفات علماى قرن نهم، غالباً به فارسى و بیشتر شرح کتب قدیم یا جمع آورى مجموعه اطلاعات آثار پیشینیان است؛ از جمله شرح الاسباب و العلامات.
از موءلفان پزشک قرن نهم، «محمد بن علاء الدین بن هبة الله سبزوارى» معروف به «غیاث متظبب» است. وى داراى کتابى فارسى به نام قوانین العلاج یا شفاء الامراض و یا رساله در معالجات امراض بدن است که آنرا در سال 871 به پایان رسانیده است.
تشریح الابدان از دیگر کتب پزشکى فارسى است که به دست «منصور بن محمد بن احمد بن یوسف بن الیاس شیرازى» تدوین یافته است. او کتاب معتبر دیگرى به نام کفایة مجاهدیة دارد که به فارسى است و آنرا کفایه منصورى مىنامند. قسمت نخست این کتاب، پزشکى نظرى و قسمت دوم آن پزشکى عملى است.
در آغاز قرن دهم و پس از آن، علم پزشکى رونق پیشین خود را از دست مىدهد؛ اما آثارى نیز در این دوره به چشم مىخورد که مىتوان از دستور العلاج سلطانعلى گنابادى نام برد. این اثر، در سال 933 به فارسى تألیف گردیده است.
همچنین از پزشکان معروف این قرن «یوسف بن محمد بن یوسف طبیب هروى» مشهور به «یوسفى» است که براى آسان کردن علم پزشکى، چند منظومه فارسى در این موضوع سروده است؛ از جمله علاج الامراض که شامل 289 رباعى است. وى شرح این منظومه را جامع الفوائد نامیده است. یوسفى قصیدهاى در حفظ الصحة دارد که آنرا در سال 964 سرود. منظومه دیگرى از وى باقى است که فوائد الاخیار نام دارد و به سال 912 سرودهاست. رساله منظوم مأکول و مشروب نیز از او است.
کتاب جواهر اللغة که درباره واژهها و اصطلاحهاى پزشکى است، از دیگر آثار این دوره به شمار است.
از پزشکان این قرن، حکیم «علاءالدین تبریزى» است که کامل علائى را تألیف نمود. او در این کتاب واژهها و اصطلاحهاى پزشکى را با ترتیب الفبایى جمع کرده است.
«غیاثالدین منصور دشتکى شیرازى» حکیم و متکلم معروف این عهد نیز دو کتاب را با نام معالم الشفاء و الشافیة نوشت. همچنین «مظفر بن محمد حسینى شفایى کاشانى» معروف به «حکیم شفایى» از پزشکان این دوره است که چند کتاب در پزشکى و داروشناسى دارد؛ از جمله طب شفائى یا قرابادین شفایى.
«عماد الدین محمود بن مسعود بن محمود طبیب شیرازى» مشهور به «عماد طبیب» در پایان قرن دهم شهرت بسیار داشت. او کتابى در قرابادین و داروشناسى به عربى نوشت که المرکبات الشاهیة نام گرفت. از آثار دیگر او به فارسى مفرح یاقوتى، افیونیه و ینبوع است.
در همین دوره، کتابهایى نیز در هند تألیف شد که از آن میان معدن الشفاء سکندر شاهى تألیف «بهوبن خواص خان» و علاجات دار الشکوهى از «نور الدین عبدالله کلیم شیرازى»، قابل توجه است.
از پزشکان معروف قرن یازدهم تا نیمه قرن دوازدهم «کمال الدین گیلانى» نامبردار است که معاصر شاه عباس اول بوده و از وى کتابى در داروشناسى به نام جامع الجوامع باقى مانده است.
«محمد موءمن حسینى تنکابنى دیلمى»، معروف به «حکیم موءمن» نیز از پزشکان و دارو شناسان معروف شاه سلیمان صفوى است. کتاب معروف او تحفة الموءمنین نامدارد.
پزشک دیگرى که ساکن هند است ولى آثار فارسى دارد «میر محمد ارزانى بن میر حاجى مقیم» معروف به «شاارزانى» یا «میر محمد اکبر» است. طب الاکبر او ترجمهاى است از شرح اسباب و علامات «نفیس بن عوض کرمانى» با اضافاتى از کتابهاى دیگر. میرمحمد اکبر این ترجمه و تألیف را در سال 1112 به پایان رسانید. او کتاب میزان الطب را که مختصرى در پزشکى است، براى بهرهمندى شاگردانش تألیف نمود. به علاوه کتاب مجربات اکبرى در باب داروهاى مرکب، کتاب قرابادین قادرى ـ که آنرا در سال 1126 نوشت ـ از آثار برجسته و قابل ذکر او است.
در این عصر، داروشناسان دیگرى نیز دیده مىشوند که آثارى از خود بر جاى گذاشتهاند؛ مانند «مسیح الملک محمد یوسف و محمد شریف خان دهلوى» صاحب کتاب فارسى تألیفشریف. در این کتاب از داروهاى هندى در دامپزشکى اعم از ستورپزشکى و شکرهدارى(زیست و نگهدارى مرغان شکارى) یاد شده است. همچنین از این دوره کتب دیگرى در دست است که فرسنامهها از آن جملهاند. از موءلفان ایرانى که در هند به تألیف چنین کتابهایى مبادرت ورزیدهاند، «شیخ محمد بن ابوطالب زاهدى گیلانى» است که رساله فرسنامه خود را حدود سال 1127 درباره اسب، شناخت آن و بیمارىهایش نوشت.
«میرنظامالدیناحمد» نیز در سال 1071 به فرمان شاه عباس دوم کتابى به نام مضمار دانش به فارسى نوشت که درباره اسبان است.
بعد از دوران صفویه با فرا رسیدن عصر قاجاریه، رویارویى با پزشکى جدید قابل توجه است. تا قبل از تأسیس دار الفنون، تغییرى در تألیفات پزشکى این دوره دیده نمىشود؛ اما با تأسیس دار الفنون، استادانى در پزشکى به ایران مىآیند و در زمینه داروشناسى، دارو سازى، تشریح و آسیبشناسى به تألیف و ترجمه کتب جدید اهتمام مىورزند که مشهورترین آنها عبارتند از: دکتر «پولاک» اطریشى، دکتر «شلیمر» هلندى، دکتر «آلبوى» آلمانى و دکتر «تولوزان» فرانسوى.
از میان کتب اینان مىتوان به بدایع الحکمة دکتر تولوزان، شفائیة، سرالحکمة و زینة الابدان شلیمر فلمنکى و علاج الاسقام، زبدة الحکمة و تشریح بدن انسان از دکتر پولاک، اشاره نمود.
در همین دوره، برخى از پزشکان ایرانى که در غرب تحصیل کرده بودند، به تألیف و ترجمه کتاب پرداختند؛ازجمله «ابوالحسن خان» که کتاب درمانشناسى را نوشت. بسیارى از پزشکان، کتب استادان خود را در دارالفنون ترجمه کردند. در همین دوره، پزشکانى نیز بودند که با شیوه پزشکى غرب مخالفت مىورزیدند؛ از جمله «میرزا باباى شیرازى ملک الاطباء»که کتاب رساله جوهریة خود را در همین زمینه نگاشت.
مشهورترین پزشکان این دوره، پزشکان دربارى بودند؛ مانند «میرزا حکیم باشى»، پزشک نامدار ناصر الدین شاه که کتاب انوار ناصرى را در علم تشریح نوشت.
بدین ترتیب، پزشکى ایران مسیر خود را تا تحویل و تبدیل به پزشکى جدید طى مىکند و از آنچه روزگارى قوام تجربه تاریخى همه اقوام دارالاسلام به شمار مىرفت، جز خاطرهاى باقى نمىگذارد.
دسته بندى آیات و اخبار منقول از معصومین(ع) در زمینه موضوعات مذکور، به تدوین چندین کتاب مستقل و مفصل خواهد انجامید که البته بخشى از آن نیز صورت پذیرفته است. در این باب، توصیههاى موءکد بهداشتى و درمانى نبىاکرم اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) به صورت مجموعههاى پزشکى ویژهاى مدون شده که از آن میان طبالنبى، طب الصادق و طب الرضا مشهور است. البته تذکر این معنا بى مناسبت نیست که تعلیمات الهىِ اولیاى دین از آنجا که ناظر به سعادت دنیوى و اخروى انسان بوده است، لا جرم ناظر به سلامت جسمانى او نیز گردیده است؛ ولى تفکیک و تمایز شأن پزشک از شأن اولیاى دین در بسیارى از روایات مورد تأکید قرار گرفته و خود آن بزرگواران، براى تعلیم عملى پیروان خویش، به پزشکان مراجعه مىکردند. چنانچه «حارث بن کلده» پزشک معاصر رسول اکرم(ص) طرف توجه فراوان بود. حضرت و اولیاى دین بارها به مردمى که براى شفاى بیمارى خود ملتمس دعا بودند، توصیه مىکردند که علاوه بر دعا، حتماً به پزشک مراجعه نمایند. تأکید مکرر قرآن و عترت بر تعقل، تفکر، تدبر و آموختن علم از گهواره تا گور، موجب رغبت مسلمانان به علوممعنوى و مادى ـ از جمله پزشکى ـ گردید و نهضت عظیم تألیف و ترجمه کتب دینى و علمى را پدید آورد. فقط ترجمه کتب علمى از زبانهاى سنسکریت، پهلوى، یونانى، سریانى و عبرى ـ که کوشش همگانى وسیعى در مدت دویست و پنجاه سال(125 ـ 375). به شمار مىرود ـ بى سابقهترین حرکت فرهنگى را در تاریخ بشر رقم زد و طى آن، جمیع میراث مکتوب فرهنگها و تمدنهاى پیشین را به عالم اسلام منتقل نمود.
وجود دو حوزه بزرگ و معتبر پزشکى آن روزگار در جندىشاپور و اسکندریه که در مرکز میهن اسلام(دار الاسلام) قرار داشت، وصول به نتیجه مطلوب را بسیار آسان ساخت. از این رو، فراغت از ترجمه کتب پزشکى و تألیف مستقل آثار تخصصى در این زمینه در میان مسلمانان بسیار زودتر از سایر علوم صورت گرفت. پزشکان و مترجمان قرون اول و دوم، اغلب غیر عرب و مسیحى بودند؛ ولى رفته رفته جاى خویش را به مسلمانان داده و در پهنه امت نوخاسته اسلام مستحیل گردیدند. اولین ترجمه شناخته شده «تفسیر کتاب اهرن بن اعین» است که در عهد امویان یکى از اهالى بصره به نام ماسرجویه از سریانى به عربى برگردانید و مورد توجه فراوان قرار گرفت. در اوان دولت عباسى «ابن مقفع ایرانى» به ترجمه کتب طبى از پهلوى به عربى پرداخت و برمکیان نیز با تشویق مترجمان به ترجمه آثار علمى از زبانهاى خارجى، ـ خصوصاً متون سانسکریت ـ اهتمام ورزیدند. مشهورترین مترجم این دوران «حنین بن اسحاق» است که با مساعدت پسرش «اسحاق بن حنین» ترجمه متون معتبر یونانى و سریانى را عهدهدار شد. او علاوه بر ترجمه به کار طبابت نیز اشتغال داشت و یکى از پزشکان بزرگ عصر خود بود.
در بحبوحه ترجمه کتب طبى بیگانه به زبان عربى، نهال پزشکى اسلامى جوانه زد و نخستین اثر طبى اسلامى به نام فردوس الحکمة را على بن ربن طبرى در سال 236 هجرى تألیف کرد. شهرت طبرى نه تنها بابت تألیف این اثر عظیم، بلکه به سبب پروردن شاگرد نابغهاى است که بعدها شهرت جهانى یافت، شاگرد طبرى «محمد بن زکریاى رازى» نام داشت و او را به غلط «جالینوس العرب» لقب دادهاند، وى بزرگترین پزشک بالینى و تجربى عالم اسلامى و ایران است و آثار او و ابنسینا، بیشترین تأثیر را در تاریخ پزشکى شرق و غرب جهان داشته است. تا آنجا که مىدانیم، علم پزشکى در میان مسلمین وقتى که به قرن سوم و چهارم و محمد بن زکریاى رازى مىرسد، در اوج شکوفایى خویش است.
محمد بن زکریاى رازى در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، تألیف کتب مهم طبى خود را آغاز نمود. تعداد این تألیفات، آن گونه که ابوریحان بیرونى ذکر نموده، بیش از پنجاه و شش کتاب بزرگ و کوچک است. از این میان مهمترین آنها الحاوى است که دائرةالمعارف مفصلى در پزشکى محسوب مىشود. او بنا به گفته خود پانزده سال شب و روز را صرف این کتاب کرد، به طورى که این امر موجب ضعف بینایى و سستى عضلاتش گردید.
آنچه از متن عربى این کتاب باقى است در حدود نصف کتاب است. این کتاب را شاگردان رازى پس از او به دستور ابنالعمید از روى یادداشتهاى استاد مرتب نمودهاند. اهمیت اساسى آن، نخست به در بر داشتن اطلاعاتى است که تا عهد موءلف وجود داشته و دیگر آنکه رازى بسیارى از تجارب شخصى و یادداشتهاى بالینى خود را به آن افزوده است.
دیگر کتاب مشهور او المنصورى یا الطب المنصورى است که نسبت به کتاب الحاوى مختصرتر است. این کتاب در ده جزء تألیف شده است. الشکوک کتاب دیگر او است که در آن، ایرادهایى را بر جالینوس وارد دانسته است.
کتاب من لا یحضره الطبیب رازى به قول «ابن ابى اصبیعه» به «طب الفقراء» مشهور بوده و علت آن این است که در کتاب مزبور دستورهاى ساده و آسانى براى درمان بیمارىها آمده بود که بدون مراجعه به پزشک مىتوانستند از آن استفاده کنند. از دیگر کتب قابل توجه او برء الساعة است که شامل درمانهاى سریع براى بیمارىها است.
ازاهم کتب او باید الفاخرفى الطب دفع مضارالأغذیة، المدخل الصغیر و الفصول فى الطب را که به مرشد معروف است نام برد. جز اینها، کتب و رسالههاى دیگرى نیز هستند، که برخى در عین اختصار از نظر علم پزشکى حائز اهمیتاند.
پس از رازى، یکى از پزشکان برجسته قرن چهارم «ابوالحسن احمد بن محمد الطبرى» پزشک رکن الدوله دیلمى است. کتاب مشهور المعالجة البقراطیة از آن او است. پزشک دیگر قرن چهارم، «ابو منصور حسن بن نوح القمرى» است که از وى کتاب غنى و منى در دست است. دوران پیرى او مصادف با جوانى «ابن سینا» بود که وى چندى در خدمت ابو منصور بوده است.
از جمله بزرگان پزشکى پس از رازى «على بن عباس مجوسى اهوازى» پزشک عضد الدوله است. کتاب مشهور او کامل الصناعة فى الطب معروف به الطب الملکى است.
همچنین باید از «ابوسهل عیسى بن یحیى المسیحى الجرجانى» پزشک معاصر ابن سینا ـ که به قولى یکى از استادان او در پزشکى بود ـ نام برد. کتاب المأة فى الصناعة الطبیة اثر برجسته او است.
ابوعلى سینا پزشک بزرگ پایان قرن چهارم و آغاز قرن پنجم است که پزشکى ایران اسلامى را کمال بخشید و به آن نظم منطقى و علمى داد، وى رسالهها، جزوات و کتب متعدد پزشکى دارد که از آن میان فقط رسالة النبض، تشریح الاعضاء و رساله جودیه به فارسى است. کتاب قانون او اعتبار عظیمى به پزشکى ایران بخشید.
تا قرن پنجم در علم قرابادین و داروشناسى پیشرفتهاى بسیارى حاصل شد؛ از جمله آثار این بخش، کتاب قرابادین اثر «شاپور بن سهل گندیشاپورى» در قرن سوم است که به زبان عربى تألیف شده است. این کتاب، از اواخر قرن سوم تا قسمتى از قرن ششم در دکانهاى دارو فروشان و بیمارستانهاى متعدد مورد استفاده بود تا اینکه قرابادین «ابن التلمیذ» در قرن ششم، جاى آنرا گرفت.
اما کتاب قابل توجه در داروشناسى در قرن چهارم و پنجم الابنیة عن حقائق الادویة از «ابومنصور بن على هروى» است که به فارسى تألیف شده است.
از اواسط قرن پنجم تا ابتداى قرن هفتم چند اثر برجسته نوشته شده است که مهمترین آنها به فارسى است. پزشکان این عهد از آنچه در دوره ابن سینا انجام شد، پیشتر نرفتهاند؛ لیکن اهمیت آنان در آن است که با تألیفات مهم خود از راه ضبط بسیارى از اصطلاحهاى طبى فارسى متداول در آن زمان، زبان فارسى را رونق بخشیدهاند.
از پزشکان این دوره «شرفالزمان محمد ایلاقى» فیلسوف و پزشک نام آور آغاز قرن ششماست. او شاگرد «بهمنیار بن مرزبان» شاگرد ابن سینا بود و کتاب مهمش الفصول الایلاقیة است. این کتاب از روى کتاب اول قانون تلخیص و تنظیم شده و به عربى است.
از دیگر پزشکان این دوره «ابن ابى الصادق نیشابورى» ملقب به «بقراط ثانى» است. وى استاد سید اسماعیل جرجانى بود و کتاب شرح فصول بقراط او از بهترین شروح این کتاب شناخته شده است.
سیداسماعیل جرجانى بزرگترین پزشک قرن ششم، است که به قول «بیهقى» علم طب و سایر علوم را با تصانیف خود احیا کرد. کتاب ذخیره خوارزمشاهى او که به فارسى است، از زمان تألیف به بعد همواره جزء مهمترین کتب پزشکى به شمار مىرفته است. وى کتابهاى خفى علائى، الأغراض الطبیة، المباحث العلائیة و یادگار را نیز به فارسى نگاشته است.
در قرون هفتم و هشتم با اینکه بیشتر کتب پزشکى ایرانى، عربى است؛ اما تمایل به تألیف کتب فارسى نیز دیده مىشود. علاوه بر آن، نوشتن شروح بر کتابهاى معتبر پزشکى در این دوره بیشتر است؛ به طورى که چند کتاب معتبر در شرح قانون ابن سینا نگاشته شد که یکى از مهمترین آنها شرح قانون قرشى اثر «ابن نفیس قرشى» پزشک معروف قرن هفتم است. پس از ابن سینا کسى را همانند او نمىدانند. او بزرگترین پزشک مصر بود و الشامل را در هشتاد جلد نوشت که از مهمترین کتب پزشکى است. وى علاوه بر آن، قانون را مختصر نمود و موجز القانون نامید که چند تن از پزشکان از جمله «ابوالاسحق ابراهیم بن محمد سویدى» پزشک قرن هفتم، «سدید الدین کازرونى» پزشک قرن هشتم، «جمالالدین محمد بن الاقسرایى» پزشک قرن هشتم و «برهان الدین نفیس بن عوض کرمانى» در 841 هجرى قمرى بر آن شرح نگاشتند.
از دیگر شرحهاى قانون، التحفة السعدیة تألیف علامه «قطبالدین شیرازى» است که آنرا در سال 710 هجرى قمرى به پایان رسانید. این شرح نیز عربى است.
از دیگر پزشکان سرشناس قرن هفتم «نجیب الدین سمرقندى است» که تألیف مهم و ارزشمند او الأسباب و العلامات درباره بیمارىهاى جزئى و علت و درمان هر یک مىباشد. این کتاب به سبب شرح عربى که «برهانالدین نفیس بن عوض کرمانى» در سال 827 بر آن نوشت، معروفتر گردید. از نجیب الدین سمرقندى کتابهاى اصول ترکیب الادویة و الادویة المفردة و قوانین ترکیب الادویة القلبیة در داروشناسى نیز باقى مانده است.
از دیگر کتب داروشناسى این دوره، کتابى است عربى به نام ما لایسع الطبیب جهله از «سوف بن اسماعیل خویى» معروف به «ابن کبیر» که در سال 711 تألیف شد. کتاب معروف اختیارات بدیعى اثر فارسى داروشناسى در این عصر است که درباره ادویه مفرده و مرکبه است. نگارش این کتاب را «على بن حسین انصارى» معروف به «حاجىزین العطار» در سال 770 به پایان رساند.
تألیفات علماى قرن نهم، غالباً به فارسى و بیشتر شرح کتب قدیم یا جمع آورى مجموعه اطلاعات آثار پیشینیان است؛ از جمله شرح الاسباب و العلامات.
از موءلفان پزشک قرن نهم، «محمد بن علاء الدین بن هبة الله سبزوارى» معروف به «غیاث متظبب» است. وى داراى کتابى فارسى به نام قوانین العلاج یا شفاء الامراض و یا رساله در معالجات امراض بدن است که آنرا در سال 871 به پایان رسانیده است.
تشریح الابدان از دیگر کتب پزشکى فارسى است که به دست «منصور بن محمد بن احمد بن یوسف بن الیاس شیرازى» تدوین یافته است. او کتاب معتبر دیگرى به نام کفایة مجاهدیة دارد که به فارسى است و آنرا کفایه منصورى مىنامند. قسمت نخست این کتاب، پزشکى نظرى و قسمت دوم آن پزشکى عملى است.
در آغاز قرن دهم و پس از آن، علم پزشکى رونق پیشین خود را از دست مىدهد؛ اما آثارى نیز در این دوره به چشم مىخورد که مىتوان از دستور العلاج سلطانعلى گنابادى نام برد. این اثر، در سال 933 به فارسى تألیف گردیده است.
همچنین از پزشکان معروف این قرن «یوسف بن محمد بن یوسف طبیب هروى» مشهور به «یوسفى» است که براى آسان کردن علم پزشکى، چند منظومه فارسى در این موضوع سروده است؛ از جمله علاج الامراض که شامل 289 رباعى است. وى شرح این منظومه را جامع الفوائد نامیده است. یوسفى قصیدهاى در حفظ الصحة دارد که آنرا در سال 964 سرود. منظومه دیگرى از وى باقى است که فوائد الاخیار نام دارد و به سال 912 سرودهاست. رساله منظوم مأکول و مشروب نیز از او است.
کتاب جواهر اللغة که درباره واژهها و اصطلاحهاى پزشکى است، از دیگر آثار این دوره به شمار است.
از پزشکان این قرن، حکیم «علاءالدین تبریزى» است که کامل علائى را تألیف نمود. او در این کتاب واژهها و اصطلاحهاى پزشکى را با ترتیب الفبایى جمع کرده است.
«غیاثالدین منصور دشتکى شیرازى» حکیم و متکلم معروف این عهد نیز دو کتاب را با نام معالم الشفاء و الشافیة نوشت. همچنین «مظفر بن محمد حسینى شفایى کاشانى» معروف به «حکیم شفایى» از پزشکان این دوره است که چند کتاب در پزشکى و داروشناسى دارد؛ از جمله طب شفائى یا قرابادین شفایى.
«عماد الدین محمود بن مسعود بن محمود طبیب شیرازى» مشهور به «عماد طبیب» در پایان قرن دهم شهرت بسیار داشت. او کتابى در قرابادین و داروشناسى به عربى نوشت که المرکبات الشاهیة نام گرفت. از آثار دیگر او به فارسى مفرح یاقوتى، افیونیه و ینبوع است.
در همین دوره، کتابهایى نیز در هند تألیف شد که از آن میان معدن الشفاء سکندر شاهى تألیف «بهوبن خواص خان» و علاجات دار الشکوهى از «نور الدین عبدالله کلیم شیرازى»، قابل توجه است.
از پزشکان معروف قرن یازدهم تا نیمه قرن دوازدهم «کمال الدین گیلانى» نامبردار است که معاصر شاه عباس اول بوده و از وى کتابى در داروشناسى به نام جامع الجوامع باقى مانده است.
«محمد موءمن حسینى تنکابنى دیلمى»، معروف به «حکیم موءمن» نیز از پزشکان و دارو شناسان معروف شاه سلیمان صفوى است. کتاب معروف او تحفة الموءمنین نامدارد.
پزشک دیگرى که ساکن هند است ولى آثار فارسى دارد «میر محمد ارزانى بن میر حاجى مقیم» معروف به «شاارزانى» یا «میر محمد اکبر» است. طب الاکبر او ترجمهاى است از شرح اسباب و علامات «نفیس بن عوض کرمانى» با اضافاتى از کتابهاى دیگر. میرمحمد اکبر این ترجمه و تألیف را در سال 1112 به پایان رسانید. او کتاب میزان الطب را که مختصرى در پزشکى است، براى بهرهمندى شاگردانش تألیف نمود. به علاوه کتاب مجربات اکبرى در باب داروهاى مرکب، کتاب قرابادین قادرى ـ که آنرا در سال 1126 نوشت ـ از آثار برجسته و قابل ذکر او است.
در این عصر، داروشناسان دیگرى نیز دیده مىشوند که آثارى از خود بر جاى گذاشتهاند؛ مانند «مسیح الملک محمد یوسف و محمد شریف خان دهلوى» صاحب کتاب فارسى تألیفشریف. در این کتاب از داروهاى هندى در دامپزشکى اعم از ستورپزشکى و شکرهدارى(زیست و نگهدارى مرغان شکارى) یاد شده است. همچنین از این دوره کتب دیگرى در دست است که فرسنامهها از آن جملهاند. از موءلفان ایرانى که در هند به تألیف چنین کتابهایى مبادرت ورزیدهاند، «شیخ محمد بن ابوطالب زاهدى گیلانى» است که رساله فرسنامه خود را حدود سال 1127 درباره اسب، شناخت آن و بیمارىهایش نوشت.
«میرنظامالدیناحمد» نیز در سال 1071 به فرمان شاه عباس دوم کتابى به نام مضمار دانش به فارسى نوشت که درباره اسبان است.
بعد از دوران صفویه با فرا رسیدن عصر قاجاریه، رویارویى با پزشکى جدید قابل توجه است. تا قبل از تأسیس دار الفنون، تغییرى در تألیفات پزشکى این دوره دیده نمىشود؛ اما با تأسیس دار الفنون، استادانى در پزشکى به ایران مىآیند و در زمینه داروشناسى، دارو سازى، تشریح و آسیبشناسى به تألیف و ترجمه کتب جدید اهتمام مىورزند که مشهورترین آنها عبارتند از: دکتر «پولاک» اطریشى، دکتر «شلیمر» هلندى، دکتر «آلبوى» آلمانى و دکتر «تولوزان» فرانسوى.
از میان کتب اینان مىتوان به بدایع الحکمة دکتر تولوزان، شفائیة، سرالحکمة و زینة الابدان شلیمر فلمنکى و علاج الاسقام، زبدة الحکمة و تشریح بدن انسان از دکتر پولاک، اشاره نمود.
در همین دوره، برخى از پزشکان ایرانى که در غرب تحصیل کرده بودند، به تألیف و ترجمه کتاب پرداختند؛ازجمله «ابوالحسن خان» که کتاب درمانشناسى را نوشت. بسیارى از پزشکان، کتب استادان خود را در دارالفنون ترجمه کردند. در همین دوره، پزشکانى نیز بودند که با شیوه پزشکى غرب مخالفت مىورزیدند؛ از جمله «میرزا باباى شیرازى ملک الاطباء»که کتاب رساله جوهریة خود را در همین زمینه نگاشت.
مشهورترین پزشکان این دوره، پزشکان دربارى بودند؛ مانند «میرزا حکیم باشى»، پزشک نامدار ناصر الدین شاه که کتاب انوار ناصرى را در علم تشریح نوشت.
بدین ترتیب، پزشکى ایران مسیر خود را تا تحویل و تبدیل به پزشکى جدید طى مىکند و از آنچه روزگارى قوام تجربه تاریخى همه اقوام دارالاسلام به شمار مىرفت، جز خاطرهاى باقى نمىگذارد.