آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

متن

پیشینه علم پزشکى در اسلام به زمان پیامبر اکرم(ص) و خصوصاً در عهد دولت الهى ایشان در مدینه باز مى‏گردد. دستورات موءکد قرآن و توصیه‏هاى فراوان پیامبر(ص) در خصوص رعایت بهداشت و نظافت که آن‏را جزئى از ایمان دانسته است، مضاف بر احکام کثیرى که براى پاکى موءمن، طهارت، دورى از پلیدى و نجاست صادر گردیده است. به‏طور کلى دستور العمل‏هاى دینى براى مواجهه انسان با طبیعت، جامعه و خویشتن، افقى را فرا روى انسان هر عصر مى‏گشاید که توجه او را ضرورتاً به سلامت جسم و جان خویش معطوف مى‏دارد.
دسته بندى آیات و اخبار منقول از معصومین(ع) در زمینه موضوعات مذکور، به تدوین چندین کتاب مستقل و مفصل خواهد انجامید که البته بخشى از آن نیز صورت پذیرفته است. در این باب، توصیه‏هاى موءکد بهداشتى و درمانى نبى‏اکرم اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) به صورت مجموعه‏هاى پزشکى ویژه‏اى مدون شده که از آن میان طب‏النبى، طب الصادق و طب الرضا مشهور است. البته تذکر این معنا بى مناسبت نیست که تعلیمات الهىِ اولیاى دین از آنجا که ناظر به سعادت دنیوى و اخروى انسان بوده است، لا جرم ناظر به سلامت جسمانى او نیز گردیده است؛ ولى تفکیک و تمایز شأن پزشک از شأن اولیاى دین در بسیارى از روایات مورد تأکید قرار گرفته و خود آن بزرگواران، براى تعلیم عملى پیروان خویش، به پزشکان مراجعه مى‏کردند. چنانچه «حارث بن کلده» پزشک معاصر رسول اکرم(ص) طرف توجه فراوان بود. حضرت و اولیاى دین بارها به مردمى که براى شفاى بیمارى خود ملتمس دعا بودند، توصیه مى‏کردند که علاوه بر دعا، حتماً به پزشک مراجعه نمایند. تأکید مکرر قرآن و عترت بر تعقل، تفکر، تدبر و آموختن علم از گهواره تا گور، موجب رغبت مسلمانان به علوم‏معنوى و مادى ـ از جمله پزشکى ـ گردید و نهضت عظیم تألیف و ترجمه کتب دینى و علمى را پدید آورد. فقط ترجمه کتب علمى از زبان‏هاى سنسکریت، پهلوى، یونانى، سریانى و عبرى ـ که کوشش همگانى وسیعى در مدت دویست و پنجاه سال(125 ـ 375). به شمار مى‏رود ـ بى سابقه‏ترین حرکت فرهنگى را در تاریخ بشر رقم زد و طى آن، جمیع میراث مکتوب فرهنگ‏ها و تمدن‏هاى پیشین را به عالم اسلام منتقل نمود.
وجود دو حوزه بزرگ و معتبر پزشکى آن روزگار در جندى‏شاپور و اسکندریه که در مرکز میهن اسلام(دار الاسلام) قرار داشت، وصول به نتیجه مطلوب را بسیار آسان ساخت. از این رو، فراغت از ترجمه کتب پزشکى و تألیف مستقل آثار تخصصى در این زمینه در میان مسلمانان بسیار زودتر از سایر علوم صورت گرفت. پزشکان و مترجمان قرون اول و دوم، اغلب غیر عرب و مسیحى بودند؛ ولى رفته رفته جاى خویش را به مسلمانان داده و در پهنه امت نوخاسته اسلام مستحیل گردیدند. اولین ترجمه شناخته شده «تفسیر کتاب اهرن بن اعین» است که در عهد امویان یکى از اهالى بصره به نام ماسرجویه از سریانى به عربى برگردانید و مورد توجه فراوان قرار گرفت. در اوان دولت عباسى «ابن مقفع ایرانى» به ترجمه کتب طبى از پهلوى به عربى پرداخت و برمکیان نیز با تشویق مترجمان به ترجمه آثار علمى از زبان‏هاى خارجى، ـ خصوصاً متون سانسکریت ـ اهتمام ورزیدند. مشهورترین مترجم این دوران «حنین بن اسحاق» است که با مساعدت پسرش «اسحاق بن حنین» ترجمه متون معتبر یونانى و سریانى را عهده‏دار شد. او علاوه بر ترجمه به کار طبابت نیز اشتغال داشت و یکى از پزشکان بزرگ عصر خود بود.
در بحبوحه ترجمه کتب طبى بیگانه به زبان عربى، نهال پزشکى اسلامى جوانه زد و نخستین اثر طبى اسلامى به نام فردوس الحکمة را على بن ربن طبرى در سال 236 هجرى تألیف کرد. شهرت طبرى نه تنها بابت تألیف این اثر عظیم، بلکه به سبب پروردن شاگرد نابغه‏اى است که بعدها شهرت جهانى یافت، شاگرد طبرى «محمد بن زکریاى رازى» نام داشت و او را به غلط «جالینوس العرب» لقب داده‏اند، وى بزرگ‏ترین پزشک بالینى و تجربى عالم اسلامى و ایران است و آثار او و ابن‏سینا، بیشترین تأثیر را در تاریخ پزشکى شرق و غرب جهان داشته است. تا آنجا که مى‏دانیم، علم پزشکى در میان مسلمین وقتى که به قرن سوم و چهارم و محمد بن زکریاى رازى مى‏رسد، در اوج شکوفایى خویش است.
محمد بن زکریاى رازى در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، تألیف کتب مهم طبى خود را آغاز نمود. تعداد این تألیفات، آن گونه که ابوریحان بیرونى ذکر نموده، بیش از پنجاه و شش کتاب بزرگ و کوچک است. از این میان مهم‏ترین آنها الحاوى است که دائرة‏المعارف مفصلى در پزشکى محسوب مى‏شود. او بنا به گفته خود پانزده سال شب و روز را صرف این کتاب کرد، به طورى که این امر موجب ضعف بینایى و سستى عضلاتش گردید.
آنچه از متن عربى این کتاب باقى است در حدود نصف کتاب است. این کتاب را شاگردان رازى پس از او به دستور ابن‏العمید از روى یادداشت‏هاى استاد مرتب نموده‏اند. اهمیت اساسى آن، نخست به در بر داشتن اطلاعاتى است که تا عهد موءلف وجود داشته و دیگر آنکه رازى بسیارى از تجارب شخصى و یادداشت‏هاى بالینى خود را به آن افزوده است.
دیگر کتاب مشهور او المنصورى یا الطب المنصورى است که نسبت به کتاب الحاوى مختصرتر است. این کتاب در ده جزء تألیف شده است. الشکوک کتاب دیگر او است که در آن، ایرادهایى را بر جالینوس وارد دانسته است.
کتاب من لا یحضره الطبیب رازى به قول «ابن ابى اصبیعه» به «طب الفقراء» مشهور بوده و علت آن این است که در کتاب مزبور دستورهاى ساده و آسانى براى درمان بیمارى‏ها آمده بود که بدون مراجعه به پزشک مى‏توانستند از آن استفاده کنند. از دیگر کتب قابل توجه او برء الساعة است که شامل درمان‏هاى سریع براى بیمارى‏ها است.
ازاهم کتب او باید الفاخرفى الطب دفع مضارالأغذیة، المدخل الصغیر و الفصول فى الطب را که به مرشد معروف است نام برد. جز اینها، کتب و رساله‏هاى دیگرى نیز هستند، که برخى در عین اختصار از نظر علم پزشکى حائز اهمیت‏اند.
پس از رازى، یکى از پزشکان برجسته قرن چهارم «ابوالحسن احمد بن محمد الطبرى» پزشک رکن الدوله دیلمى است. کتاب مشهور المعالجة البقراطیة از آن او است. پزشک دیگر قرن چهارم، «ابو منصور حسن بن نوح القمرى» است که از وى کتاب غنى و منى در دست است. دوران پیرى او مصادف با جوانى «ابن سینا» بود که وى چندى در خدمت ابو منصور بوده است.
از جمله بزرگان پزشکى پس از رازى «على بن عباس مجوسى اهوازى» پزشک عضد الدوله است. کتاب مشهور او کامل الصناعة فى الطب معروف به الطب الملکى است.
همچنین باید از «ابوسهل عیسى بن یحیى المسیحى الجرجانى» پزشک معاصر ابن سینا ـ که به قولى یکى از استادان او در پزشکى بود ـ نام برد. کتاب المأة فى الصناعة الطبیة اثر برجسته او است.
ابوعلى سینا پزشک بزرگ پایان قرن چهارم و آغاز قرن پنجم است که پزشکى ایران اسلامى را کمال بخشید و به آن نظم منطقى و علمى داد، وى رساله‏ها، جزوات و کتب متعدد پزشکى دارد که از آن میان فقط رسالة النبض، تشریح الاعضاء و رساله جودیه به فارسى است. کتاب قانون او اعتبار عظیمى به پزشکى ایران بخشید.
تا قرن پنجم در علم قرابادین و داروشناسى پیشرفت‏هاى بسیارى حاصل شد؛ از جمله آثار این بخش، کتاب قرابادین اثر «شاپور بن سهل گندیشاپورى» در قرن سوم است که به زبان عربى تألیف شده است. این کتاب، از اواخر قرن سوم تا قسمتى از قرن ششم در دکان‏هاى دارو فروشان و بیمارستان‏هاى متعدد مورد استفاده بود تا اینکه قرابادین «ابن التلمیذ» در قرن ششم، جاى آن‏را گرفت.
اما کتاب قابل توجه در داروشناسى در قرن چهارم و پنجم الابنیة عن حقائق الادویة از «ابومنصور بن على هروى» است که به فارسى تألیف شده است.
از اواسط قرن پنجم تا ابتداى قرن هفتم چند اثر برجسته نوشته شده است که مهم‏ترین آنها به فارسى است. پزشکان این عهد از آنچه در دوره ابن سینا انجام شد، پیش‏تر نرفته‏اند؛ لیکن اهمیت آنان در آن است که با تألیفات مهم خود از راه ضبط بسیارى از اصطلاح‏هاى طبى فارسى متداول در آن زمان، زبان فارسى را رونق بخشیده‏اند.
از پزشکان این دوره «شرف‏الزمان محمد ایلاقى» فیلسوف و پزشک نام آور آغاز قرن ششم‏است. او شاگرد «بهمنیار بن مرزبان» شاگرد ابن سینا بود و کتاب مهمش الفصول الایلاقیة است. این کتاب از روى کتاب اول قانون تلخیص و تنظیم شده و به عربى است.
از دیگر پزشکان این دوره «ابن ابى الصادق نیشابورى» ملقب به «بقراط ثانى» است. وى استاد سید اسماعیل جرجانى بود و کتاب شرح فصول بقراط او از بهترین شروح این کتاب شناخته شده است.
سیداسماعیل جرجانى بزرگ‏ترین پزشک قرن ششم، است که به قول «بیهقى» علم طب و سایر علوم را با تصانیف خود احیا کرد. کتاب ذخیره خوارزمشاهى او که به فارسى است، از زمان تألیف به بعد همواره جزء مهم‏ترین کتب پزشکى به شمار مى‏رفته است. وى کتاب‏هاى خفى علائى، الأغراض الطبیة، المباحث العلائیة و یادگار را نیز به فارسى نگاشته است.
در قرون هفتم و هشتم با اینکه بیشتر کتب پزشکى ایرانى، عربى است؛ اما تمایل به تألیف کتب فارسى نیز دیده مى‏شود. علاوه بر آن، نوشتن شروح بر کتاب‏هاى معتبر پزشکى در این دوره بیشتر است؛ به طورى که چند کتاب معتبر در شرح قانون ابن سینا نگاشته شد که یکى از مهم‏ترین آنها شرح قانون قرشى اثر «ابن نفیس قرشى» پزشک معروف قرن هفتم است. پس از ابن سینا کسى را همانند او نمى‏دانند. او بزرگ‏ترین پزشک مصر بود و الشامل را در هشتاد جلد نوشت که از مهم‏ترین کتب پزشکى است. وى علاوه بر آن، قانون را مختصر نمود و موجز القانون نامید که چند تن از پزشکان از جمله «ابوالاسحق ابراهیم بن محمد سویدى» پزشک قرن هفتم، «سدید الدین کازرونى» پزشک قرن هشتم، «جمال‏الدین محمد بن الاقسرایى» پزشک قرن هشتم و «برهان الدین نفیس بن عوض کرمانى» در 841 هجرى قمرى بر آن شرح نگاشتند.
از دیگر شرح‏هاى قانون، التحفة السعدیة تألیف علامه «قطب‏الدین شیرازى» است که آن‏را در سال 710 هجرى قمرى به پایان رسانید. این شرح نیز عربى است.
از دیگر پزشکان سرشناس قرن هفتم «نجیب الدین سمرقندى است» که تألیف مهم و ارزشمند او الأسباب و العلامات درباره بیمارى‏هاى جزئى و علت و درمان هر یک مى‏باشد. این کتاب به سبب شرح عربى که «برهان‏الدین نفیس بن عوض کرمانى» در سال 827 بر آن نوشت، معروف‏تر گردید. از نجیب الدین سمرقندى کتاب‏هاى اصول ترکیب الادویة و الادویة المفردة و قوانین ترکیب الادویة القلبیة در داروشناسى نیز باقى مانده است.
از دیگر کتب داروشناسى این دوره، کتابى است عربى به نام ما لایسع الطبیب جهله از «سوف بن اسماعیل خویى» معروف به «ابن کبیر» که در سال 711 تألیف شد. کتاب معروف اختیارات بدیعى اثر فارسى داروشناسى در این عصر است که درباره ادویه مفرده و مرکبه است. نگارش این کتاب را «على بن حسین انصارى» معروف به «حاجى‏زین العطار» در سال 770 به پایان رساند.
تألیفات علماى قرن نهم، غالباً به فارسى و بیشتر شرح کتب قدیم یا جمع آورى مجموعه اطلاعات آثار پیشینیان است؛ از جمله شرح الاسباب و العلامات.
از موءلفان پزشک قرن نهم، «محمد بن علاء الدین بن هبة الله سبزوارى» معروف به «غیاث متظبب» است. وى داراى کتابى فارسى به نام قوانین العلاج یا شفاء الامراض و یا رساله در معالجات امراض بدن است که آن‏را در سال 871 به پایان رسانیده است.
تشریح الابدان از دیگر کتب پزشکى فارسى است که به دست «منصور بن محمد بن احمد بن یوسف بن الیاس شیرازى» تدوین یافته است. او کتاب معتبر دیگرى به نام کفایة مجاهدیة دارد که به فارسى است و آن‏را کفایه منصورى مى‏نامند. قسمت نخست این کتاب، پزشکى نظرى و قسمت دوم آن پزشکى عملى است.
در آغاز قرن دهم و پس از آن، علم پزشکى رونق پیشین خود را از دست مى‏دهد؛ اما آثارى نیز در این دوره به چشم مى‏خورد که مى‏توان از دستور العلاج سلطانعلى گنابادى نام برد. این اثر، در سال 933 به فارسى تألیف گردیده است.
همچنین از پزشکان معروف این قرن «یوسف بن محمد بن یوسف طبیب هروى» مشهور به «یوسفى» است که براى آسان کردن علم پزشکى، چند منظومه فارسى در این موضوع سروده است؛ از جمله علاج الامراض که شامل 289 رباعى است. وى شرح این منظومه را جامع الفوائد نامیده است. یوسفى قصیده‏اى در حفظ الصحة دارد که آن‏را در سال 964 سرود. منظومه دیگرى از وى باقى است که فوائد الاخیار نام دارد و به سال 912 سروده‏است. رساله منظوم مأکول و مشروب نیز از او است.
کتاب جواهر اللغة که درباره واژه‏ها و اصطلاح‏هاى پزشکى است، از دیگر آثار این دوره به شمار است.
از پزشکان این قرن، حکیم «علاءالدین تبریزى» است که کامل علائى را تألیف نمود. او در این کتاب واژه‏ها و اصطلاح‏هاى پزشکى را با ترتیب الفبایى جمع کرده است.
«غیاث‏الدین منصور دشتکى شیرازى» حکیم و متکلم معروف این عهد نیز دو کتاب را با نام معالم الشفاء و الشافیة نوشت. همچنین «مظفر بن محمد حسینى شفایى کاشانى» معروف به «حکیم شفایى» از پزشکان این دوره است که چند کتاب در پزشکى و داروشناسى دارد؛ از جمله طب شفائى یا قرابادین شفایى.
«عماد الدین محمود بن مسعود بن محمود طبیب شیرازى» مشهور به «عماد طبیب» در پایان قرن دهم شهرت بسیار داشت. او کتابى در قرابادین و داروشناسى به عربى نوشت که المرکبات الشاهیة نام گرفت. از آثار دیگر او به فارسى مفرح یاقوتى، افیونیه و ینبوع است.
در همین دوره، کتاب‏هایى نیز در هند تألیف شد که از آن میان معدن الشفاء سکندر شاهى تألیف «بهوبن خواص خان» و علاجات دار الشکوهى از «نور الدین عبدالله کلیم شیرازى»، قابل توجه است.
از پزشکان معروف قرن یازدهم تا نیمه قرن دوازدهم «کمال الدین گیلانى» نامبردار است که معاصر شاه عباس اول بوده و از وى کتابى در داروشناسى به نام جامع الجوامع باقى مانده است.
«محمد موءمن حسینى تنکابنى دیلمى»، معروف به «حکیم موءمن» نیز از پزشکان و دارو شناسان معروف شاه سلیمان صفوى است. کتاب معروف او تحفة الموءمنین نام‏دارد.
پزشک دیگرى که ساکن هند است ولى آثار فارسى دارد «میر محمد ارزانى بن میر حاجى مقیم» معروف به «شاارزانى» یا «میر محمد اکبر» است. طب الاکبر او ترجمه‏اى است از شرح اسباب و علامات «نفیس بن عوض کرمانى» با اضافاتى از کتاب‏هاى دیگر. میرمحمد اکبر این ترجمه و تألیف را در سال 1112 به پایان رسانید. او کتاب میزان الطب را که مختصرى در پزشکى است، براى بهره‏مندى شاگردانش تألیف نمود. به علاوه کتاب مجربات اکبرى در باب داروهاى مرکب، کتاب قرابادین قادرى ـ که آن‏را در سال 1126 نوشت ـ از آثار برجسته و قابل ذکر او است.
در این عصر، داروشناسان دیگرى نیز دیده مى‏شوند که آثارى از خود بر جاى گذاشته‏اند؛ مانند «مسیح الملک محمد یوسف و محمد شریف خان دهلوى» صاحب کتاب فارسى تألیف‏شریف. در این کتاب از داروهاى هندى در دامپزشکى اعم از ستورپزشکى و شکره‏دارى(زیست و نگهدارى مرغان شکارى) یاد شده است. همچنین از این دوره کتب دیگرى در دست است که فرسنامه‏ها از آن جمله‏اند. از موءلفان ایرانى که در هند به تألیف چنین کتاب‏هایى مبادرت ورزیده‏اند، «شیخ محمد بن ابوطالب زاهدى گیلانى» است که رساله فرسنامه خود را حدود سال 1127 درباره اسب، شناخت آن و بیمارى‏هایش نوشت.
«میرنظام‏الدین‏احمد» نیز در سال 1071 به فرمان شاه عباس دوم کتابى به نام مضمار دانش به فارسى نوشت که درباره اسبان است.
بعد از دوران صفویه با فرا رسیدن عصر قاجاریه، رویارویى با پزشکى جدید قابل توجه است. تا قبل از تأسیس دار الفنون، تغییرى در تألیفات پزشکى این دوره دیده نمى‏شود؛ اما با تأسیس دار الفنون، استادانى در پزشکى به ایران مى‏آیند و در زمینه داروشناسى، دارو سازى، تشریح و آسیب‏شناسى به تألیف و ترجمه کتب جدید اهتمام مى‏ورزند که مشهورترین آنها عبارتند از: دکتر «پولاک» اطریشى، دکتر «شلیمر» هلندى، دکتر «آلبوى» آلمانى و دکتر «تولوزان» فرانسوى.
از میان کتب اینان مى‏توان به بدایع الحکمة دکتر تولوزان، شفائیة، سرالحکمة و زینة الابدان شلیمر فلمنکى و علاج الاسقام، زبدة الحکمة و تشریح بدن انسان از دکتر پولاک، اشاره نمود.
در همین دوره، برخى از پزشکان ایرانى که در غرب تحصیل کرده بودند، به تألیف و ترجمه کتاب پرداختند؛ازجمله «ابوالحسن خان» که کتاب درمان‏شناسى را نوشت. بسیارى از پزشکان، کتب استادان خود را در دارالفنون ترجمه کردند. در همین دوره، پزشکانى نیز بودند که با شیوه پزشکى غرب مخالفت مى‏ورزیدند؛ از جمله «میرزا باباى شیرازى ملک الاطباء»که کتاب رساله جوهریة خود را در همین زمینه نگاشت.
مشهورترین پزشکان این دوره، پزشکان دربارى بودند؛ مانند «میرزا حکیم باشى»، پزشک نامدار ناصر الدین شاه که کتاب انوار ناصرى را در علم تشریح نوشت.
بدین ترتیب، پزشکى ایران مسیر خود را تا تحویل و تبدیل به پزشکى جدید طى مى‏کند و از آنچه روزگارى قوام تجربه تاریخى همه اقوام دارالاسلام به شمار مى‏رفت، جز خاطره‏اى باقى نمى‏گذارد.

تبلیغات