معرفى تسنیم، تفسیر قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
جایگاه قرآن
قرآن که کلید باب کنز مخفى است، بر شهپر مرغ هستى با ترنّم ترانه توحید نسیم دلفزایش را در آسمان پرستاره دلها و زمین پر زِ لاله قلبها مىگستراند و بانگ رساى ان هو إلاّ وحى یوحى(1)ى آن آغاز و انجام هستى را صلا مىدهد.
طلوع هور الهى در طور وجود قرآنى از سرادقات خاص رحمانى آغازیدن گرفته و چهره پرجلایش از پس هالههاى تجرّد و غمام مادیّت، به روشنى آفتاب و به وضوح مهتاب نمایان شده است.
خداوند عالم که از خزانه هدایت و مخزن سعادت، قبسى به طور موسى و طلعتى از آن به جان عیسى و بارقهاى به جودى نوح و نورى به قلب ابراهیم و اشراقى به همه صحف آسمانى داشته، اکنون همه درهاى هدایت و رحمت را گشوده است. اکنون تمامى کوهها طور است، بر همه سفینهها نوح است، همه نارها نور است و جمیع صحف کتاب مسطور.
آنچه بیضاى تورات موسى و فروغ انجیل عیسى و روشنى و جلاى صحیفه ابراهیمى و حدیث نور زبور داود بود و آنچه طلعتِ جلوه الهى در همه کتب بود از پرده غیب به در آمد. آرى بارقه بىبدیل وحى از بارگاه قداست درخشیدن گرفته، با شهاب ثاقب خود، ایثار وجود و نثار نور دارد. نورى که خود فروزان است و فروغ جوامع را نیز به همراه دارد.
جایگاه تفسیر
تفسیر که کشف حجاب است، آن حقیقتى را سزد که محجوب و مستور است و قرآن که خود نائره نور و بیضاى هر ضوء است نه تنها تفسیر را برنمىتابد، بلکه توضیح هر تفسیرى و کشف هر تأویلى با اشراق آن میسور است. آیا سزد که خورشید را محجوب بدانیم و داعیه پردهبراندازى از آن را در سر بپرورانیم؟ غافل از آن که مفسر، تفسیر و بساط اندیشهاش اگر بارقه حق در او باشد جلوه قرآنى است که دلربایى مىکند.
آرى همانگونه که فرط نور الهى جلوههاى حضور او را به غیب و ظهور او را به بطون مىکشاند، قرآن نیز که تجلّى اعظم اوست به حکم متکلم خویش درآمده و از شدت حضور و ظهور، حکم غیب و بطونى یافته است، همانگونه که امام عصر(ع) همواره در حضور است و غیب او به انسانها برمىگردد.
تفسیر تنها در جایى رخ مىنماید که حجابى باشد و چون این حجاب جز بر خویشتن انسانها نیست، این انسانِ محجوب است که یک یک اعمال، و تک تک اخلاق او بسان غشاوههاى آهنین سویداى وجودش را مىپوشاند؛ آنسان که انبوه ظلمت یکى پس از دیگرى فائق آمده و آیه ظلمات بعضها فوق بعض(2) را مصداق شده، شایسته است با رکوب بر فلک جاریه تفسیر او را از حضیض لجج غامره درآورده و به اوج انوار آسمانى قرآن رهنمون شد.
از این رو اولین مفسران حقیقى صحائف الهى، انبیاى عظام و اوصیاى کرام آنها هستند که در ضوء هدایت الهى، امتهاى فتاده در جیحون ظلمت را به ساحل نجات هادى بودند و با گستراندن سفره هدایت بساط غوایت را برچیده و حجابهاى انسانى را به کنارى زدند.
در طول تاریخ اسلام بسیار بودند فرزانگانى که با استضائه از فروغ وحى و استفاده از گوهر کلام ائمه(ع) توانستند راه سعادت را بنمایانند و با کشف غطا از سراپرده دیدگان قلبها، نمایشى دلپذیر ایجاد کنند و مردم را بر کنار این مائده الهى دعوت کرده و در نهایت، لمعه قرآنى بر جانشان بفشانند. گوارایشان باد حشر قرآنى و مبارک باد لبیک رحمانى!
یاد کنیم از چهره تابناک عرصه تفسیر، حضرت آیت اللّه علاّمه طباطبایى، که با اثر جاودانه خود زرّین ورقى در دفتر تفسیر نهاده، تا هم براى گذشتگان با تکمیل و تتمیم اندیشههایشان فخرى باشد و هم براى آیندگان با جهت دادن و افق روشن در جلوى دیدگان آنها نهادن، ذخیرهاى بوده و بزرگى و عزت بیافریند.
اکنون بشارت است آنان را که بر ساحل هدایت نشسته و تشنهکامان حقایق نوین که برهانى فرقانى را در پرتو عرفان قرآنى فراسوى خود مىنگرند. اکنون نوید سرور است کسانى را که براى گشودن عرصههاىمختلف اجتماع ناامید کنجى گزیده و یا به سراب اندیشههاى واهى پناه بردهاند.
اکنون چه گوارا است سنام معرفت الهى و زلال حقیقت قرآنى را در ساغر تفسیر تسنیم مشاهده کردن و از دست ساقى جواد نوشیدن. اکنون این آب زندگانى و رباط حیات انسانى است که از سحاب سمایى و مطر سماوى جارى است.
ویژگىهاى تسنیم
تفسیر دهاق تسنیم با خصیصهاى تازه و روشى نو که از ابداعات مؤلّف مفسّر است به خیل عظیم تفاسیر قرآنى پیوست، لیکن بررسى بلنداى شاهق و دامنه وسیع آن در گرو پرواز در ملکوت معنا و غوص در معارف و غور در ارزشهاى آن است؛ با مرورى اجمالى مىتوان به برخى از شاخصهاى روشن آن اشاره کرد.
یکم. گرچه این تفسیر هم از نظر اسلوب و هم از نظر ساختار اصلى، مشرب تفسیرى قیّم «المیزان» را پى مىگیرد، لیکن تفاوتهاى چشمگیرى در هر دو جهت آن مشاهده مىشود:
الف. مؤلّفه اوّلى و اصلى آن این است که جز از منظر قرآن به آیات نگریسته نشود و تار و پود همه علوم دستمایههاى مقدّمى آن در نظام فکرى قرآن طراحى و معمارى شده است و تفسیرى قرآنى محض عرضه شده است. مصنّف فرزانه آن مبناى حاکمیّت مطلقه قرآن بر قرآن و نفى هر نوع حاکمیّت و ولایت علمى بر قرآن را همواره مدّ نظر داشته و نور بصر دانسته، با تمام اعتقاد و باور بر این اسلوب قرآنى حرکت کرده است و اصرار ورزیدن و طرح هیچ علمى از علوم را مستقلاً در کنار وحى پسندیده ندانسته ضمن این که ارزشهاى دانشى را فروغ روشن وحى منوّر کرده تا هم شمس مضىء وحى نمایانده شود و هم قمر منیز سایر علوم که در پرتو وحى ضوئى یافتهاند، را به رخ بکشاند. از این رهگذر قالبهاى فقهى، کلامى، عرفانى و حکمى آن از قلب قرآنى بهره دارد و هرگز نه تنها محدودههاى تنگ این علوم وسعت دریاى معارف آیات الهى را تحدید نکرده، بلکه خود نیز از این قلزم فسیح وسعت یافته و صِبغه قرآنى گرفته است.
ب. جامعنگرى قرآن در همه عرصههاى انسانى حقیقت بارز دیگرى است که در این تفسیر به گونهاى شفاف نمایانده شده است. هنر قرآن نه تنها این است که قداست ارتباط عبد با مولا را در میدان عبادت ترسیم مىکند، بلکه مىخواهد تمامى روابط انسانى را عبادى کرده و عبودیت محضه را بر سراسر وجود انسانى حاکم گرداند و این جز با نفوذ آیات در زنجیرههاى رشته انسانى اعمّ از عقیده، فرهنگ، اقتصاد، سیاست و سایر شاخههاى آن امکانپذیر نیست و در این تفسیر این بنیان مستحکم قرآنى ظاهر مىشود. قطعا جامعه امروز اسلام، با فرهنگ و بینشى فراتر از همه دوران گذشته متوجّه خویشتن خویش شده و اسلامِ آزاد شده از قیدها، بدعتها، تحریفها، و نیرنگها را بازشناخته و به دنبال آن است تا حضور محسوس دین را از خاور اندیشه تا باختر عمل بازیابد.
ج. یکى از ممیّزههاى اصلى این تفسیر تدوین و نگارش آن در زمان تحقّق نظام اسلامى و آزادى دین است؛ فرصتى که علاّمه طباطبایى(ره) در زمان تألیف تفسیر قیّم خود نداشته و اهل نظر، نیزههاى توهّم و تیرهاى تخیّل نشان رفته به حقایق علوى معارف عرفانى را مشاهده مىکنند. حصارهاى کشیده شده و دیوارهاى ساخته شده قبل از انقلاب تا حدود قابل توجهى حوزههاى علمیه را نیز در برگرفته و اندیشههاى آسمانى امام خمینى(ره) که فراحوزه آن زمان بود این حصرها را شکست و علوم و معارف غنى اسلامى را از کنج زندان بدعت و انزواى حبس تحریف، رهانیده و یک فرصت بىبدیل براى مؤلف مفسر رخ نمود و استاد گرانمایه نیز با ارائه بهترین اسلوب بدون کمترین اضطراب، معارف مخفى شده المیزان را یکى پس از دیگرى تبیین کرده که امروزه حوزه علمیه با مشاهده بهترین معارف و زیباترین اسلوب، مشى اصیل خود را بعد از حدود بیست سال تدریس آن استاد فرزانه بازیافته و در آن گام نهاده است؛ ضمن آن که المیزان از این بُعد نیز در مسیر تکمیل و تتمیم خود قرار گرفته، مىرود تا نصاب جایگاه خویش را به دست آورد.
د. از خصایص ارزشمند این کتاب که مىتواند از این رهگذر نیز تکملهاى بر المیزان محسوب شود این که، طرح مباحث فقهى و تفسیر آیاتى که متضمّن احکام و حدود الهى است و در آن تفسیر شریف تعرضّى بدان نشده در دهاق تسنیم به صورت جامع و مبسوط مورد پردازش قرار گرفته که دو بهره اساسى را به همراه دارد. یکى از آن دو مهمّ و دیگرى اهمّ است. نکته مهم آن که، با زبان و مشرب تفسیرى علاّمه(ره) به این گونه آیات پرداخته شده که به حق مىتواند فضاى خالى آن را پر کند و نکته اهمّ آن که، فقه نیز در خدمت قرآن درآید. امروزه حوزههاى فقهى اسلام بدون توجه به آیاتى که متضمّن احکام و حدود الهى است به بهانه این که غالب آیات در صدد اصل تشریع است و عموم یا اطلاق ندارد، مسیر خود را تنها از منابع سنت، عقل و اجماع مىپیماید و از آغاز تا انجام فقه آن طور که شایسته بود از منبع اصیل دینى که تأمین کننده سایر منابع است، یعنى قرآن طرفى نبسته است و بدون شک این ضعف عمدهاى است که حوزههاى فقهى شیعه از آن در غفلت است. از طرفى ایجاد این فضا و راهبرد قرآن در ارکان فقه قطعا فقیه را به افق دیگرى آشنا کرده و آن را به حقیقت کتاب نزدیکتر مىکند و این ویژگى مهم نقطه آغازى است که مىتواند منشأ تحوّلى در آینده فقاهت شیعى بوده، نفوذ و رسوخ قرآن در این عرصه را نیز به همراه داشته باشد.
دوم. از نشانههاىبارز این تفسیر گشودن ابواب سپهر معارف و اسرار الهى است، که در قالب نکات و لطایف بدیع آورده شده است، که از مهمترین ذخایر قرآنى اشتمال آن بر بطون معانى و خبایاى نهایى است که طبق آن روایت معروف بر چهار مرحله وصف شده که البته هر یک از مراحل آن مواقف عدیدهاى دارد: کتاب اللّه على اربعة أشیاء: على العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق...(3)، این کتاب نیز با تأسّى به این سخن معصوم(ع) سه مرحله ظاهر دارد و تنها مرحله چهارم آن که مختص به انبیا و صاحبان اوّلى دفتر تشریع است به حضرات اقدس آنها احاله شده و سایر موارد نیز از بهرهگیرى کلمات همواره بدیع آنان به رشته تحریر درآمده است.
یکى از جلوههاى زیباى گذر و تحوّل زمان شفاف کردن وقایع پیشین است. المیزان صامت گرچه به نوبه خود بسیارى از حقایق را آشکار ساخته و بر مشکلات فراوان علمى فائق آمده امّا به اقتضاى محدودى که دارد پاسخ به تمامى شبهات بعد از خود را به صورت بالفعل و گویا ندارد و این المیزان ناطق است که مىتواند با فراهمآوردن زمینهها و شکوفا کردن آن، وى را استنطاق کند و آن را به سخن وادارد تا از حق خود دفاع کرده و اسرار درون را ظاهر نماید و بر اوهام باطل بشورد. مؤلّف معظّم این کتاب که تألیف نانوشته دیگرى از آن علاّمه کبیر است به خوبى توانسته این رسالت را به پایان ببرد و سخنگوى آن باشد و این نوشته شاهد این مدعا است.
سوم. با مرورى بر تفاسیر و تاریخ آن، این واقعیّت آشکار مىشود که هر مفسرى با ارائه مشرب خاص به آستان قرآن مىرود و مطابق ظرف خود از آن طرف مىبندد؛ اگر کاسه اندیشه با کجى و اعوجاج همراه باشد، گرچه قرآن خود صراط مستقیم است، لیکن نصیب او جز کجى و اَمْت نخواهد بود: یبغونها عوجا...(4) و اگر وعاء اندیشه مستقیم باشد، استقامت فکرى و عقیدتى ارمغان آن مفسّر خواهد بود. امتیاز و تفکیک این دو واقعیّت هنگامى میسور است که اندیشه غیرمستقیم شناسایى شود تا انحرافِ برداشت آن از قرآن نیز معلوم گردد.
از خصایص زنده تفسیر دهاق تسنیم تبیین مشربهاى مختلف تفسیرى اعمّ از کلامى، حکمى و عرفانى و نظایر آن است که با برشمارى نقصهاى جدّى برخى از آنها، راه صحیح و مَسلک مستقیم فکرى عرضه مىشود تا در سایه آن، برداشتِ مستقیم قرآنى نیز عائد گردد. البته این معنا در تفسیر دهاق تسنیم تنها براى خواصّ اهل نظر و اوحدى اهل بصر روشن مىشود.
چهارم. از نکات برجسته این تفسیر تبیین جایگاه هر یک از ثَقَل اکبر (قرآن) و ثَقَل اصغر (روایات) و نحوه ارتباط آن دو با یکدیگر در تفسیر قرآن است؛ مسلکى که در نوع تفاسیر شیعى از این منظر به آن پرداخته نشده است.
استاد مفسّر معتقد است که هر یک از ثقلین به نوبه خود کامل است؛ نه در قرآن نقصى است و نه در عترت منقصتى، بلکه هر یک به نوبه خود تامّ و صادق و مصدّق دیگرى است؛ زیرا هر دو از یک حقیقت جوشیده و از منبع فیض الهى تراوش کرده است. بنابراین، توجه به هر کدام دیگرى را به همراه دارد و بىعنایت به یکى هجر آن دیگر را به دنبال مىآورد. لیکن این بدان معنا نیست که عترت نقص قرآن و یا قرآن قصور عترت را ترمیم مىکند. از این رو هماهنگى کامل و تصدیق و تأیید متقابل در ثقلین مشهود است. بایستى قرآن را که تبیان هر چیزى است ابتدا با قطع نظر از هر کلام دیگر حتى روایات بازیابى کرد و همه قرآن را در یک آیه خاص دید و آن گاه تفسیر قرآنى محض عرضه شود. البته در این مرحله به هیچ وجه براى عقیده، اخلاق، احکام، حجّت نخواهد بود؛ زیرا تا عترت و عقل ضمیمه قرآن نگردد، نصاب حجیّت دینى کامل نمىشود. بر این اساس، در این کتاب قبل از توجه به هر علمى و کلامى حتى سخن معصوم(ع) مستقیما تنها به آیات الهى نگریسته مىشود تا تفسیر قرآن به قرآن محقّق گردد سپس به کلام عترت و روایات ائمه(ع) مستقلاً در کنار آیات توجّه مىشود تا اوّلاً هم در فهم معناى تفسیرى، مفسّر را سختتر بیندیشد و هم هماهنگى و تصدیق دو جانبه را احساس کند. نه آنگونه که روایات تحمیل بر آیات شود و ضمن محدود کردن مفاهیم قرآنى راه را بر اندیشه ببندد.
لذا بخش قابل توجّهى از روایات که در جهت تعیین مصداق و جرى و تطبیق صادر شده است، نباید فکر مفسر را به خود در پیچد و از کاوش در مفاهیم بلند آن باز بماند. این شیوه تفسیرى ضمن تثبیت پایگاه اوّل معرفتى دینى و ثقل اکبر، یعنى قرآن، پاسخ صحیح به آن دسته از روایاتى است که حجیّت روایات را در گرو عدم مباینت با قرآن دانسته و عرضه روایات به قرآن را بدین منظور توصیه مىکند.
از این رهگذر در ذیل مباحث روایى براى ارائه آمیختگى و امتزاج اندیشه قرآنى و روایى مباحث ارزشمندى با عنوان «اشاره» به قلم حضرت استاد(دام ظله) نگارش شده که بر غناى این تفسیر نیز افزوده است.
بدیهى است آنچه در پایان، ملاک اعتقاد و عمل قرار مىگیرد پیام هماهنگِ حقایق قرآنى با معارف روایى و براهین عقلى است که این، محصول جدایىناپذیرى ثقل اکبر و اصغر است که در حدیث شریف ثقلین آمده و تفصیل این قصّه در مقدّمه وزین مؤلف حکیم بر این کتاب در پیش روى خواننده است و همچنین در مباحث علوم قرآنى تبیین شده است.(5)
مناسب است در همین گذر اضافه شود که یکى از امتیازات بارز این کتاب اجتماع و طایفهبندى تقریبا همه روایاتى است که در معنا و فهم آیه مورد بحث کمک مىکند و مىتواند در جهت برافروختن و گداختن موضوع آیه هدایتى باشد و این امتیاز و برترى، حتى بر تفاسیر روایى، از نظر اهل نظر دور نیست.
پنجم. از برجستگىهاى آموزنده این تفسیر روش اخلاقى طرح مباحث آن است. بدون شک از نکات مهم قرآنى، ظهور ادب و اخلاق الهى است که در کلام و گفتار او تجلّى کرده و قرآن از این رهگذر مأدبه و جایگاه ادب است. از این رو از آن جا که ادب کلام نمایانگر ادب و اخلاق متکلّم است استاد فرزانه نیز با تخلّق به اخلاق قرآن اثر گرانسنگ خود تفسیر دهاق تسنیم را مظهر ادب قرآنى قرار داده و با آهنگ ادبى و نزاهتى آن در همه زمینهها سخن گفته و قلم زده است. لذا به رغم تعرّض صریح به مشربها، اقوال و اندیشههاى مختلف عرضه شده و نفى و طرد برخى از آنها با رعایت حریم علم و حرمت عالم حرکت کرده که این خود نمونهاى بارز از تفسیر عملى قرآن است و براى رهپویان و قرآنپژوهان قطعا نمونه رفتارى بسیار مناسبى خواهد بود.
ششم. از جمله امتیازات شایسته این تفسیر آن است که گرچه این کتاب محصول تراوشات اندیشه بلند و افکار ناب مؤلف حکیم آن است، لیکن از این جهت که غالب مباحث آن در حوزههاى درسى و در جمع وسیعى از فضلاى سختکوش حوزه بوده از اتقان علمى ویژه برخوردار و قابلیّتهاى فراوانى را در خود فراهم آورده تا بتواند پاسخگوى نظرات، شبهات و سؤالات مختلف باشد. از سوى دیگر نیز جمع خاصى از حاضران درس استاد و محقّقان ارزشمند با تلاش علمى جدّى خود همه مباحث آن را مورد مداقّه ویژه قرار داده و با حضور در جلسات خصوصى متعدّد در محضر استاد(دام ظلّه) هم از نظر محتوا و هم از نظر ساختار ظاهر، غالب مسیرهاى قرآنى و تفسیرى را پیمودهاند. لذا این اثر از این نظر به نوبه خود در خور توجه شایان است و خوانندگان گرانقدر باید با نگرش عمیق به آن نگریسته، با تأمّل در الفاظ، مفاهیم و جملات آن در فراگیرى و استفاده از آن بکوشند.
هفتم. ویژگىهاى دیگر این تفسیر قویم در این مقالت مجمل نمىگنجد. تنها ذهن وقّاد و ژرفنگر است که با غواصى در بحر معارف آن، مرجان جان و لؤلؤ دل مىیابد؛ امّا به عنوان تذکر چند مورد را یادآورى مىکند.
الف. این کتاب واجد دو خصیصه ارزشمند در صنعت تدوین است: اول. این که متن این کتاب به رغم اتقان و استحکام مطالب سعى شده به زبان فارسى روان با واژگان آشنا نگاشته شود تا زمینه بهرهورى بیشتر از آن فراهم آید. دوم. این که: عبارات، معانى و مضامین آن از ثقل و وزانت خاصّى برخوردار است. بنابراین، نه سادگى و روان بودن عبارت موجب آن مىشود که گمان شود این کتاب در سطح ابتدایى یا متوسط نگارش یافته و نه صلابت و برهانى بودن محتوا موجب این توهّم مىگردد که سنگینى مطلب مانع از دستیابى به مضامین والاى تفسیرى آن است.
ب. در این تفسیر سیره بر آن است که براى هر یک از آیات قرآنى، فصل جدایى از بحث تدوین شود تا هم جایگاه علمى و عملى آن آیه در قرآن امتیاز یابد و هم سهولت دسترسى به مضمون آیه خاص امکانپذیر باشد. البته در مواردى که پیوستگى دو یا چند آیه مانع تفکیک باشد، آیات مزبور با هم ذکر و تفسیر مىشود.
ج. گرچه بحثهاى دامنهدار ادبى و لغوى منشأ نکات بدیع و مبدأ لطایف دلپذیرى است، لیکن شرح و بسط وسیع آن خارج از طور بحث بوده و جز حدّ لازم و ضرورى که راهگشا بوده، از آن احتراز شده است.
د. قرآن که مشتمل بر الفاظ پرمغز و عبارات سراسر نغز است، هر یک از کلمات و جملات آن حامل بار معنوى فراوان و هر یک از آیات آن حاوى توانهاى وافر معرفتى است و چه بسیار است واژگان قرآنى که در هیچ یک از فرهنگهاى رایج جهان معادل ندارد و حتى زبان فارسى که نزدیکى فراوانى نسبت به فرهنگ عربى دارد نیز قدرت معادلسازى براى واژگان قرآنى ندارد. از این جهت بود که استاد مفسّر(دام ظلّه) «گزیده تفسیر» را به جاى ترجمه انتخاب فرموده که قبل از تفسیر آیه، خلاصه مباحث تفسیرى به صورت فشرده فراهم آمده و نشانه جهتگیرى در ساختار تفسیرى تفسیر و اندیشه آن مفسّر است.
فهرست اجمالى موضوعات چهار جلد
در بخش اول از جلد اول، پیش از پرداختن به تفسیر سوره حمد، مباحثى تحت عنوان پیشگفتار مفسر، در ده فصل ارائه شده است که به لحاظ اهمیت موضوع به آنها اشاره مىشود: فصل یکم. زبان قرآن کریم، فصل دوم. ویژگىهاى تفسیر قرآن، فصل سوم. تفسیر قرآن به قرآن، فصل چهارم. تفسیر قرآن به سنت، فصل پنجم. تفسیر قرآن به عقل، فصل ششم. تفسیر به رأى، فصل هفتم. جایگاه آراى مفسران و شأن نزول در تفسیر، فصل هشتم. شأن نزول، فضاى نزول و جوّ نزول قرآنى، فصل نهم. شبهات نوظهور و فهم قرآن، فصل دهم. اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت. این پیشگفتار حدود نیمى از جلد اوّل را به خود اختصاص داده است.
بخش دوم کتاب پس از ارائه مباحثى از قبیل: سوره حمد از دیدگاه قرآن و عترت(ع)، نامهاى سوره، مکان و ترتیب نزول، خطوط کلى معارف سوره به تفسیر سوره حمد پرداخته است.
جلد دوم که به تفسیر سوره بقره پرداخته، مباحثى را از قبیل: نامها و اوصاف سوره، تعداد و غُرَر آیات، خطوط کلى معارف سوره، هدف سوره، فضا، زمان و مکان نزول، موقعیت فرهنگى و اجتماعى مدینه پس از هجرت وزمان نزول سوره به عنوان پیشگفتار سوره بقره به بحث گذاشته است.
جلد سوم و چهارم نیز تفسیر سوره بقره را تا آیه 61 به انجام رسانده است. ارائه فهرست آیات، روایات، اشعار، اعلام، کتب و فهرست تفصیلى از دیگر ویژگىهاى این چهار جلد است.
سر نامگذارى به «دهاق تسنیم»
خداى سبحان که عالم و آدم را آفریده و مىپروراند و هر مربوبى را به کمال لایق آن سوق مىدهد، براى انسان نیز که آمیزه زیبایى از خاک تیره و روح خداست، افزون بر ارزاق مادّى، بهرههاى روحى و معنوى قرار داده و براى سیر معنوى و سلوک روحانى وى صراط مستقیم دین را ترسیم کرده و سلوک صراط را راه دستیابى به بهشت تن جنات تجرى من تحتها الأنهار(6) و جنّت جان فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر(7) قرار داده و چون آدمیان در سیر و سلوک خویش متفاوتند بهرههاى بهشتى آنان نیز گوناگون است؛ برخى همانند ابرار از شرابِ گواراى «رحیق مختوم» سیراب مىشوند که مُهر مشکین صیانت از باطل بر آن نهاده شده و از گزند هر آلودگى منزّه است و بهره مقربان، شراب چشمه تسنیم که قراح محض و صراحى ناب است مىباشد و این حدیث از رسول ختمى مرتبت نقل است که فرمود: تسنیم أشرف شراب فی الجنّة یشربه محمّد و آل محمّد و یُمزج لأصحاب الیمین و لسائر أهل الجنّة(8) که ساقى آن، ذات اقدس اله است: و سقاهم ربّهم شرابا طهورا(9) و ساغر آن، حقیقت نفیس معرفت و محبّت به اوست: انّ الأبرار لفى نعیم... یُسقون من رحیق مختوم ختامه مسک و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنیم عینا یشرب بها المقرّبون(10)
چشمه تسنیم ینبوع اعلایى است که شراب طهور ویژه مقربان الهى از آن مىجوشد و همه ارزش «رحیق مختوم» (شراب ابرار) بر اثر آمیزهاى است که از چشمه تسنیم دارد و از آن جا که اعتبار همه دانشها و از جمله حکمت، رهآورد هماهنگى با قرآن کریم است، مفسر حکیم(مد ظله العالى) با الهام از این معرفت قرآنى، اثر فلسفى خود، شرح حکمت متعالیه را «رحیق مختوم» و اثر پربهاى تفسیر خویش را «دهاق تسنیم» نام نهاده است. گرچه براى سهولت در تعبیر، به «تَسْنیم» نامیده مىشود.
«دهاق تسنیم» جام مالامال و پیاپى شراب خالص توحید و وحدت ناب است و آن را از ساقى جواد خواستن و از ولاى الوهى سرمستشدن گوارا است.
از آن جا که این تفسیر تشنگان چشمه توحید را با قدحهاى لبریز و پیاپى معرفتى خود سیراب مىکند و شراب مشابه و اُکُل متشابه آن جنّت عدن را به یاد مىآورد به حق شایسته است آن را دهاق تسنیم بنامیم که اسم، ظهور مسمّا و تجلّى حقیقت آن است.
اللهمّ اسقنى من الرحیق المختوم الّذی ختامه مسک و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون اللهمّ اسقنى من تسنیم عینا یشرب بها المقرّبون.(11)
آرى در تاریخ سراسر افتخار تشیّع، حیکمان، فقیهان، مفسّران و محدّثان شیعى با تحمل شدیدترین دشوارىها، اسلام عزیز را با همه وجود خود حفظ کرده تا نوبت به شخصیت منحصر به فرد عصر خود و یکتاى میدان ولایت، حضرت آیت اللّه العظمى امام خمینى(قد) رسید که او با ایثار و نثار صدها هزار شهید و جانباز و آزاده، نظام جمهورى اسلامى ایران را بنیان نهاد و مىرود تا سروش آسمانى و نداى غیبى اسلام عزیز را به گوش جهانیان و کوثر زلال آن را به لبان تشنه و جمال دلپذیر آن را به چشمان منتظر آنها برساند.
اکنون این تفسیر در شرایطى به طبع و نشر رسید که نظام مقدس اسلامى در سایه رهبرى حکیمانه و داهیانه مقام معظم رهبرى(دام ظله) به حیات پربار و بالنده خود ادامه مىدهد؛ رهبرى که خود پرچمدار حرکت عظیم قرآنى در بین امّت اسلامى است. این مرکز از ولىّ عزیز، ایام عزّت و پایدارى آن رهبر خردمند و این نظام مقدس الهى و موفقیت دولت و ملّت بزرگوار را مسئلت دارد.
________________________________________
1. سوره نجم، آیه 4.
2. سوره نور، آیه 40.
3. بحار، ج 98، ص 20.
4. سوره اعراف، آیه 45.
5. تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 1، (قرآن در قرآن).
6. سوره بقره، آیه 25.
7. سوره قمر، آیه 55.
8. بحار، ج 44، ص 3؛ علم الیقین، ج 2، ص 1253.
9. سوره انسان، آیه 21.
10. سوره مطففین، آیات 27 ـ 28.
11. بحار، ج 94، ص 266، دعاى روز 21 هر ماه.
قرآن که کلید باب کنز مخفى است، بر شهپر مرغ هستى با ترنّم ترانه توحید نسیم دلفزایش را در آسمان پرستاره دلها و زمین پر زِ لاله قلبها مىگستراند و بانگ رساى ان هو إلاّ وحى یوحى(1)ى آن آغاز و انجام هستى را صلا مىدهد.
طلوع هور الهى در طور وجود قرآنى از سرادقات خاص رحمانى آغازیدن گرفته و چهره پرجلایش از پس هالههاى تجرّد و غمام مادیّت، به روشنى آفتاب و به وضوح مهتاب نمایان شده است.
خداوند عالم که از خزانه هدایت و مخزن سعادت، قبسى به طور موسى و طلعتى از آن به جان عیسى و بارقهاى به جودى نوح و نورى به قلب ابراهیم و اشراقى به همه صحف آسمانى داشته، اکنون همه درهاى هدایت و رحمت را گشوده است. اکنون تمامى کوهها طور است، بر همه سفینهها نوح است، همه نارها نور است و جمیع صحف کتاب مسطور.
آنچه بیضاى تورات موسى و فروغ انجیل عیسى و روشنى و جلاى صحیفه ابراهیمى و حدیث نور زبور داود بود و آنچه طلعتِ جلوه الهى در همه کتب بود از پرده غیب به در آمد. آرى بارقه بىبدیل وحى از بارگاه قداست درخشیدن گرفته، با شهاب ثاقب خود، ایثار وجود و نثار نور دارد. نورى که خود فروزان است و فروغ جوامع را نیز به همراه دارد.
جایگاه تفسیر
تفسیر که کشف حجاب است، آن حقیقتى را سزد که محجوب و مستور است و قرآن که خود نائره نور و بیضاى هر ضوء است نه تنها تفسیر را برنمىتابد، بلکه توضیح هر تفسیرى و کشف هر تأویلى با اشراق آن میسور است. آیا سزد که خورشید را محجوب بدانیم و داعیه پردهبراندازى از آن را در سر بپرورانیم؟ غافل از آن که مفسر، تفسیر و بساط اندیشهاش اگر بارقه حق در او باشد جلوه قرآنى است که دلربایى مىکند.
آرى همانگونه که فرط نور الهى جلوههاى حضور او را به غیب و ظهور او را به بطون مىکشاند، قرآن نیز که تجلّى اعظم اوست به حکم متکلم خویش درآمده و از شدت حضور و ظهور، حکم غیب و بطونى یافته است، همانگونه که امام عصر(ع) همواره در حضور است و غیب او به انسانها برمىگردد.
تفسیر تنها در جایى رخ مىنماید که حجابى باشد و چون این حجاب جز بر خویشتن انسانها نیست، این انسانِ محجوب است که یک یک اعمال، و تک تک اخلاق او بسان غشاوههاى آهنین سویداى وجودش را مىپوشاند؛ آنسان که انبوه ظلمت یکى پس از دیگرى فائق آمده و آیه ظلمات بعضها فوق بعض(2) را مصداق شده، شایسته است با رکوب بر فلک جاریه تفسیر او را از حضیض لجج غامره درآورده و به اوج انوار آسمانى قرآن رهنمون شد.
از این رو اولین مفسران حقیقى صحائف الهى، انبیاى عظام و اوصیاى کرام آنها هستند که در ضوء هدایت الهى، امتهاى فتاده در جیحون ظلمت را به ساحل نجات هادى بودند و با گستراندن سفره هدایت بساط غوایت را برچیده و حجابهاى انسانى را به کنارى زدند.
در طول تاریخ اسلام بسیار بودند فرزانگانى که با استضائه از فروغ وحى و استفاده از گوهر کلام ائمه(ع) توانستند راه سعادت را بنمایانند و با کشف غطا از سراپرده دیدگان قلبها، نمایشى دلپذیر ایجاد کنند و مردم را بر کنار این مائده الهى دعوت کرده و در نهایت، لمعه قرآنى بر جانشان بفشانند. گوارایشان باد حشر قرآنى و مبارک باد لبیک رحمانى!
یاد کنیم از چهره تابناک عرصه تفسیر، حضرت آیت اللّه علاّمه طباطبایى، که با اثر جاودانه خود زرّین ورقى در دفتر تفسیر نهاده، تا هم براى گذشتگان با تکمیل و تتمیم اندیشههایشان فخرى باشد و هم براى آیندگان با جهت دادن و افق روشن در جلوى دیدگان آنها نهادن، ذخیرهاى بوده و بزرگى و عزت بیافریند.
اکنون بشارت است آنان را که بر ساحل هدایت نشسته و تشنهکامان حقایق نوین که برهانى فرقانى را در پرتو عرفان قرآنى فراسوى خود مىنگرند. اکنون نوید سرور است کسانى را که براى گشودن عرصههاىمختلف اجتماع ناامید کنجى گزیده و یا به سراب اندیشههاى واهى پناه بردهاند.
اکنون چه گوارا است سنام معرفت الهى و زلال حقیقت قرآنى را در ساغر تفسیر تسنیم مشاهده کردن و از دست ساقى جواد نوشیدن. اکنون این آب زندگانى و رباط حیات انسانى است که از سحاب سمایى و مطر سماوى جارى است.
ویژگىهاى تسنیم
تفسیر دهاق تسنیم با خصیصهاى تازه و روشى نو که از ابداعات مؤلّف مفسّر است به خیل عظیم تفاسیر قرآنى پیوست، لیکن بررسى بلنداى شاهق و دامنه وسیع آن در گرو پرواز در ملکوت معنا و غوص در معارف و غور در ارزشهاى آن است؛ با مرورى اجمالى مىتوان به برخى از شاخصهاى روشن آن اشاره کرد.
یکم. گرچه این تفسیر هم از نظر اسلوب و هم از نظر ساختار اصلى، مشرب تفسیرى قیّم «المیزان» را پى مىگیرد، لیکن تفاوتهاى چشمگیرى در هر دو جهت آن مشاهده مىشود:
الف. مؤلّفه اوّلى و اصلى آن این است که جز از منظر قرآن به آیات نگریسته نشود و تار و پود همه علوم دستمایههاى مقدّمى آن در نظام فکرى قرآن طراحى و معمارى شده است و تفسیرى قرآنى محض عرضه شده است. مصنّف فرزانه آن مبناى حاکمیّت مطلقه قرآن بر قرآن و نفى هر نوع حاکمیّت و ولایت علمى بر قرآن را همواره مدّ نظر داشته و نور بصر دانسته، با تمام اعتقاد و باور بر این اسلوب قرآنى حرکت کرده است و اصرار ورزیدن و طرح هیچ علمى از علوم را مستقلاً در کنار وحى پسندیده ندانسته ضمن این که ارزشهاى دانشى را فروغ روشن وحى منوّر کرده تا هم شمس مضىء وحى نمایانده شود و هم قمر منیز سایر علوم که در پرتو وحى ضوئى یافتهاند، را به رخ بکشاند. از این رهگذر قالبهاى فقهى، کلامى، عرفانى و حکمى آن از قلب قرآنى بهره دارد و هرگز نه تنها محدودههاى تنگ این علوم وسعت دریاى معارف آیات الهى را تحدید نکرده، بلکه خود نیز از این قلزم فسیح وسعت یافته و صِبغه قرآنى گرفته است.
ب. جامعنگرى قرآن در همه عرصههاى انسانى حقیقت بارز دیگرى است که در این تفسیر به گونهاى شفاف نمایانده شده است. هنر قرآن نه تنها این است که قداست ارتباط عبد با مولا را در میدان عبادت ترسیم مىکند، بلکه مىخواهد تمامى روابط انسانى را عبادى کرده و عبودیت محضه را بر سراسر وجود انسانى حاکم گرداند و این جز با نفوذ آیات در زنجیرههاى رشته انسانى اعمّ از عقیده، فرهنگ، اقتصاد، سیاست و سایر شاخههاى آن امکانپذیر نیست و در این تفسیر این بنیان مستحکم قرآنى ظاهر مىشود. قطعا جامعه امروز اسلام، با فرهنگ و بینشى فراتر از همه دوران گذشته متوجّه خویشتن خویش شده و اسلامِ آزاد شده از قیدها، بدعتها، تحریفها، و نیرنگها را بازشناخته و به دنبال آن است تا حضور محسوس دین را از خاور اندیشه تا باختر عمل بازیابد.
ج. یکى از ممیّزههاى اصلى این تفسیر تدوین و نگارش آن در زمان تحقّق نظام اسلامى و آزادى دین است؛ فرصتى که علاّمه طباطبایى(ره) در زمان تألیف تفسیر قیّم خود نداشته و اهل نظر، نیزههاى توهّم و تیرهاى تخیّل نشان رفته به حقایق علوى معارف عرفانى را مشاهده مىکنند. حصارهاى کشیده شده و دیوارهاى ساخته شده قبل از انقلاب تا حدود قابل توجهى حوزههاى علمیه را نیز در برگرفته و اندیشههاى آسمانى امام خمینى(ره) که فراحوزه آن زمان بود این حصرها را شکست و علوم و معارف غنى اسلامى را از کنج زندان بدعت و انزواى حبس تحریف، رهانیده و یک فرصت بىبدیل براى مؤلف مفسر رخ نمود و استاد گرانمایه نیز با ارائه بهترین اسلوب بدون کمترین اضطراب، معارف مخفى شده المیزان را یکى پس از دیگرى تبیین کرده که امروزه حوزه علمیه با مشاهده بهترین معارف و زیباترین اسلوب، مشى اصیل خود را بعد از حدود بیست سال تدریس آن استاد فرزانه بازیافته و در آن گام نهاده است؛ ضمن آن که المیزان از این بُعد نیز در مسیر تکمیل و تتمیم خود قرار گرفته، مىرود تا نصاب جایگاه خویش را به دست آورد.
د. از خصایص ارزشمند این کتاب که مىتواند از این رهگذر نیز تکملهاى بر المیزان محسوب شود این که، طرح مباحث فقهى و تفسیر آیاتى که متضمّن احکام و حدود الهى است و در آن تفسیر شریف تعرضّى بدان نشده در دهاق تسنیم به صورت جامع و مبسوط مورد پردازش قرار گرفته که دو بهره اساسى را به همراه دارد. یکى از آن دو مهمّ و دیگرى اهمّ است. نکته مهم آن که، با زبان و مشرب تفسیرى علاّمه(ره) به این گونه آیات پرداخته شده که به حق مىتواند فضاى خالى آن را پر کند و نکته اهمّ آن که، فقه نیز در خدمت قرآن درآید. امروزه حوزههاى فقهى اسلام بدون توجه به آیاتى که متضمّن احکام و حدود الهى است به بهانه این که غالب آیات در صدد اصل تشریع است و عموم یا اطلاق ندارد، مسیر خود را تنها از منابع سنت، عقل و اجماع مىپیماید و از آغاز تا انجام فقه آن طور که شایسته بود از منبع اصیل دینى که تأمین کننده سایر منابع است، یعنى قرآن طرفى نبسته است و بدون شک این ضعف عمدهاى است که حوزههاى فقهى شیعه از آن در غفلت است. از طرفى ایجاد این فضا و راهبرد قرآن در ارکان فقه قطعا فقیه را به افق دیگرى آشنا کرده و آن را به حقیقت کتاب نزدیکتر مىکند و این ویژگى مهم نقطه آغازى است که مىتواند منشأ تحوّلى در آینده فقاهت شیعى بوده، نفوذ و رسوخ قرآن در این عرصه را نیز به همراه داشته باشد.
دوم. از نشانههاىبارز این تفسیر گشودن ابواب سپهر معارف و اسرار الهى است، که در قالب نکات و لطایف بدیع آورده شده است، که از مهمترین ذخایر قرآنى اشتمال آن بر بطون معانى و خبایاى نهایى است که طبق آن روایت معروف بر چهار مرحله وصف شده که البته هر یک از مراحل آن مواقف عدیدهاى دارد: کتاب اللّه على اربعة أشیاء: على العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق...(3)، این کتاب نیز با تأسّى به این سخن معصوم(ع) سه مرحله ظاهر دارد و تنها مرحله چهارم آن که مختص به انبیا و صاحبان اوّلى دفتر تشریع است به حضرات اقدس آنها احاله شده و سایر موارد نیز از بهرهگیرى کلمات همواره بدیع آنان به رشته تحریر درآمده است.
یکى از جلوههاى زیباى گذر و تحوّل زمان شفاف کردن وقایع پیشین است. المیزان صامت گرچه به نوبه خود بسیارى از حقایق را آشکار ساخته و بر مشکلات فراوان علمى فائق آمده امّا به اقتضاى محدودى که دارد پاسخ به تمامى شبهات بعد از خود را به صورت بالفعل و گویا ندارد و این المیزان ناطق است که مىتواند با فراهمآوردن زمینهها و شکوفا کردن آن، وى را استنطاق کند و آن را به سخن وادارد تا از حق خود دفاع کرده و اسرار درون را ظاهر نماید و بر اوهام باطل بشورد. مؤلّف معظّم این کتاب که تألیف نانوشته دیگرى از آن علاّمه کبیر است به خوبى توانسته این رسالت را به پایان ببرد و سخنگوى آن باشد و این نوشته شاهد این مدعا است.
سوم. با مرورى بر تفاسیر و تاریخ آن، این واقعیّت آشکار مىشود که هر مفسرى با ارائه مشرب خاص به آستان قرآن مىرود و مطابق ظرف خود از آن طرف مىبندد؛ اگر کاسه اندیشه با کجى و اعوجاج همراه باشد، گرچه قرآن خود صراط مستقیم است، لیکن نصیب او جز کجى و اَمْت نخواهد بود: یبغونها عوجا...(4) و اگر وعاء اندیشه مستقیم باشد، استقامت فکرى و عقیدتى ارمغان آن مفسّر خواهد بود. امتیاز و تفکیک این دو واقعیّت هنگامى میسور است که اندیشه غیرمستقیم شناسایى شود تا انحرافِ برداشت آن از قرآن نیز معلوم گردد.
از خصایص زنده تفسیر دهاق تسنیم تبیین مشربهاى مختلف تفسیرى اعمّ از کلامى، حکمى و عرفانى و نظایر آن است که با برشمارى نقصهاى جدّى برخى از آنها، راه صحیح و مَسلک مستقیم فکرى عرضه مىشود تا در سایه آن، برداشتِ مستقیم قرآنى نیز عائد گردد. البته این معنا در تفسیر دهاق تسنیم تنها براى خواصّ اهل نظر و اوحدى اهل بصر روشن مىشود.
چهارم. از نکات برجسته این تفسیر تبیین جایگاه هر یک از ثَقَل اکبر (قرآن) و ثَقَل اصغر (روایات) و نحوه ارتباط آن دو با یکدیگر در تفسیر قرآن است؛ مسلکى که در نوع تفاسیر شیعى از این منظر به آن پرداخته نشده است.
استاد مفسّر معتقد است که هر یک از ثقلین به نوبه خود کامل است؛ نه در قرآن نقصى است و نه در عترت منقصتى، بلکه هر یک به نوبه خود تامّ و صادق و مصدّق دیگرى است؛ زیرا هر دو از یک حقیقت جوشیده و از منبع فیض الهى تراوش کرده است. بنابراین، توجه به هر کدام دیگرى را به همراه دارد و بىعنایت به یکى هجر آن دیگر را به دنبال مىآورد. لیکن این بدان معنا نیست که عترت نقص قرآن و یا قرآن قصور عترت را ترمیم مىکند. از این رو هماهنگى کامل و تصدیق و تأیید متقابل در ثقلین مشهود است. بایستى قرآن را که تبیان هر چیزى است ابتدا با قطع نظر از هر کلام دیگر حتى روایات بازیابى کرد و همه قرآن را در یک آیه خاص دید و آن گاه تفسیر قرآنى محض عرضه شود. البته در این مرحله به هیچ وجه براى عقیده، اخلاق، احکام، حجّت نخواهد بود؛ زیرا تا عترت و عقل ضمیمه قرآن نگردد، نصاب حجیّت دینى کامل نمىشود. بر این اساس، در این کتاب قبل از توجه به هر علمى و کلامى حتى سخن معصوم(ع) مستقیما تنها به آیات الهى نگریسته مىشود تا تفسیر قرآن به قرآن محقّق گردد سپس به کلام عترت و روایات ائمه(ع) مستقلاً در کنار آیات توجّه مىشود تا اوّلاً هم در فهم معناى تفسیرى، مفسّر را سختتر بیندیشد و هم هماهنگى و تصدیق دو جانبه را احساس کند. نه آنگونه که روایات تحمیل بر آیات شود و ضمن محدود کردن مفاهیم قرآنى راه را بر اندیشه ببندد.
لذا بخش قابل توجّهى از روایات که در جهت تعیین مصداق و جرى و تطبیق صادر شده است، نباید فکر مفسر را به خود در پیچد و از کاوش در مفاهیم بلند آن باز بماند. این شیوه تفسیرى ضمن تثبیت پایگاه اوّل معرفتى دینى و ثقل اکبر، یعنى قرآن، پاسخ صحیح به آن دسته از روایاتى است که حجیّت روایات را در گرو عدم مباینت با قرآن دانسته و عرضه روایات به قرآن را بدین منظور توصیه مىکند.
از این رهگذر در ذیل مباحث روایى براى ارائه آمیختگى و امتزاج اندیشه قرآنى و روایى مباحث ارزشمندى با عنوان «اشاره» به قلم حضرت استاد(دام ظله) نگارش شده که بر غناى این تفسیر نیز افزوده است.
بدیهى است آنچه در پایان، ملاک اعتقاد و عمل قرار مىگیرد پیام هماهنگِ حقایق قرآنى با معارف روایى و براهین عقلى است که این، محصول جدایىناپذیرى ثقل اکبر و اصغر است که در حدیث شریف ثقلین آمده و تفصیل این قصّه در مقدّمه وزین مؤلف حکیم بر این کتاب در پیش روى خواننده است و همچنین در مباحث علوم قرآنى تبیین شده است.(5)
مناسب است در همین گذر اضافه شود که یکى از امتیازات بارز این کتاب اجتماع و طایفهبندى تقریبا همه روایاتى است که در معنا و فهم آیه مورد بحث کمک مىکند و مىتواند در جهت برافروختن و گداختن موضوع آیه هدایتى باشد و این امتیاز و برترى، حتى بر تفاسیر روایى، از نظر اهل نظر دور نیست.
پنجم. از برجستگىهاى آموزنده این تفسیر روش اخلاقى طرح مباحث آن است. بدون شک از نکات مهم قرآنى، ظهور ادب و اخلاق الهى است که در کلام و گفتار او تجلّى کرده و قرآن از این رهگذر مأدبه و جایگاه ادب است. از این رو از آن جا که ادب کلام نمایانگر ادب و اخلاق متکلّم است استاد فرزانه نیز با تخلّق به اخلاق قرآن اثر گرانسنگ خود تفسیر دهاق تسنیم را مظهر ادب قرآنى قرار داده و با آهنگ ادبى و نزاهتى آن در همه زمینهها سخن گفته و قلم زده است. لذا به رغم تعرّض صریح به مشربها، اقوال و اندیشههاى مختلف عرضه شده و نفى و طرد برخى از آنها با رعایت حریم علم و حرمت عالم حرکت کرده که این خود نمونهاى بارز از تفسیر عملى قرآن است و براى رهپویان و قرآنپژوهان قطعا نمونه رفتارى بسیار مناسبى خواهد بود.
ششم. از جمله امتیازات شایسته این تفسیر آن است که گرچه این کتاب محصول تراوشات اندیشه بلند و افکار ناب مؤلف حکیم آن است، لیکن از این جهت که غالب مباحث آن در حوزههاى درسى و در جمع وسیعى از فضلاى سختکوش حوزه بوده از اتقان علمى ویژه برخوردار و قابلیّتهاى فراوانى را در خود فراهم آورده تا بتواند پاسخگوى نظرات، شبهات و سؤالات مختلف باشد. از سوى دیگر نیز جمع خاصى از حاضران درس استاد و محقّقان ارزشمند با تلاش علمى جدّى خود همه مباحث آن را مورد مداقّه ویژه قرار داده و با حضور در جلسات خصوصى متعدّد در محضر استاد(دام ظلّه) هم از نظر محتوا و هم از نظر ساختار ظاهر، غالب مسیرهاى قرآنى و تفسیرى را پیمودهاند. لذا این اثر از این نظر به نوبه خود در خور توجه شایان است و خوانندگان گرانقدر باید با نگرش عمیق به آن نگریسته، با تأمّل در الفاظ، مفاهیم و جملات آن در فراگیرى و استفاده از آن بکوشند.
هفتم. ویژگىهاى دیگر این تفسیر قویم در این مقالت مجمل نمىگنجد. تنها ذهن وقّاد و ژرفنگر است که با غواصى در بحر معارف آن، مرجان جان و لؤلؤ دل مىیابد؛ امّا به عنوان تذکر چند مورد را یادآورى مىکند.
الف. این کتاب واجد دو خصیصه ارزشمند در صنعت تدوین است: اول. این که متن این کتاب به رغم اتقان و استحکام مطالب سعى شده به زبان فارسى روان با واژگان آشنا نگاشته شود تا زمینه بهرهورى بیشتر از آن فراهم آید. دوم. این که: عبارات، معانى و مضامین آن از ثقل و وزانت خاصّى برخوردار است. بنابراین، نه سادگى و روان بودن عبارت موجب آن مىشود که گمان شود این کتاب در سطح ابتدایى یا متوسط نگارش یافته و نه صلابت و برهانى بودن محتوا موجب این توهّم مىگردد که سنگینى مطلب مانع از دستیابى به مضامین والاى تفسیرى آن است.
ب. در این تفسیر سیره بر آن است که براى هر یک از آیات قرآنى، فصل جدایى از بحث تدوین شود تا هم جایگاه علمى و عملى آن آیه در قرآن امتیاز یابد و هم سهولت دسترسى به مضمون آیه خاص امکانپذیر باشد. البته در مواردى که پیوستگى دو یا چند آیه مانع تفکیک باشد، آیات مزبور با هم ذکر و تفسیر مىشود.
ج. گرچه بحثهاى دامنهدار ادبى و لغوى منشأ نکات بدیع و مبدأ لطایف دلپذیرى است، لیکن شرح و بسط وسیع آن خارج از طور بحث بوده و جز حدّ لازم و ضرورى که راهگشا بوده، از آن احتراز شده است.
د. قرآن که مشتمل بر الفاظ پرمغز و عبارات سراسر نغز است، هر یک از کلمات و جملات آن حامل بار معنوى فراوان و هر یک از آیات آن حاوى توانهاى وافر معرفتى است و چه بسیار است واژگان قرآنى که در هیچ یک از فرهنگهاى رایج جهان معادل ندارد و حتى زبان فارسى که نزدیکى فراوانى نسبت به فرهنگ عربى دارد نیز قدرت معادلسازى براى واژگان قرآنى ندارد. از این جهت بود که استاد مفسّر(دام ظلّه) «گزیده تفسیر» را به جاى ترجمه انتخاب فرموده که قبل از تفسیر آیه، خلاصه مباحث تفسیرى به صورت فشرده فراهم آمده و نشانه جهتگیرى در ساختار تفسیرى تفسیر و اندیشه آن مفسّر است.
فهرست اجمالى موضوعات چهار جلد
در بخش اول از جلد اول، پیش از پرداختن به تفسیر سوره حمد، مباحثى تحت عنوان پیشگفتار مفسر، در ده فصل ارائه شده است که به لحاظ اهمیت موضوع به آنها اشاره مىشود: فصل یکم. زبان قرآن کریم، فصل دوم. ویژگىهاى تفسیر قرآن، فصل سوم. تفسیر قرآن به قرآن، فصل چهارم. تفسیر قرآن به سنت، فصل پنجم. تفسیر قرآن به عقل، فصل ششم. تفسیر به رأى، فصل هفتم. جایگاه آراى مفسران و شأن نزول در تفسیر، فصل هشتم. شأن نزول، فضاى نزول و جوّ نزول قرآنى، فصل نهم. شبهات نوظهور و فهم قرآن، فصل دهم. اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت. این پیشگفتار حدود نیمى از جلد اوّل را به خود اختصاص داده است.
بخش دوم کتاب پس از ارائه مباحثى از قبیل: سوره حمد از دیدگاه قرآن و عترت(ع)، نامهاى سوره، مکان و ترتیب نزول، خطوط کلى معارف سوره به تفسیر سوره حمد پرداخته است.
جلد دوم که به تفسیر سوره بقره پرداخته، مباحثى را از قبیل: نامها و اوصاف سوره، تعداد و غُرَر آیات، خطوط کلى معارف سوره، هدف سوره، فضا، زمان و مکان نزول، موقعیت فرهنگى و اجتماعى مدینه پس از هجرت وزمان نزول سوره به عنوان پیشگفتار سوره بقره به بحث گذاشته است.
جلد سوم و چهارم نیز تفسیر سوره بقره را تا آیه 61 به انجام رسانده است. ارائه فهرست آیات، روایات، اشعار، اعلام، کتب و فهرست تفصیلى از دیگر ویژگىهاى این چهار جلد است.
سر نامگذارى به «دهاق تسنیم»
خداى سبحان که عالم و آدم را آفریده و مىپروراند و هر مربوبى را به کمال لایق آن سوق مىدهد، براى انسان نیز که آمیزه زیبایى از خاک تیره و روح خداست، افزون بر ارزاق مادّى، بهرههاى روحى و معنوى قرار داده و براى سیر معنوى و سلوک روحانى وى صراط مستقیم دین را ترسیم کرده و سلوک صراط را راه دستیابى به بهشت تن جنات تجرى من تحتها الأنهار(6) و جنّت جان فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر(7) قرار داده و چون آدمیان در سیر و سلوک خویش متفاوتند بهرههاى بهشتى آنان نیز گوناگون است؛ برخى همانند ابرار از شرابِ گواراى «رحیق مختوم» سیراب مىشوند که مُهر مشکین صیانت از باطل بر آن نهاده شده و از گزند هر آلودگى منزّه است و بهره مقربان، شراب چشمه تسنیم که قراح محض و صراحى ناب است مىباشد و این حدیث از رسول ختمى مرتبت نقل است که فرمود: تسنیم أشرف شراب فی الجنّة یشربه محمّد و آل محمّد و یُمزج لأصحاب الیمین و لسائر أهل الجنّة(8) که ساقى آن، ذات اقدس اله است: و سقاهم ربّهم شرابا طهورا(9) و ساغر آن، حقیقت نفیس معرفت و محبّت به اوست: انّ الأبرار لفى نعیم... یُسقون من رحیق مختوم ختامه مسک و فى ذلک فلیتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنیم عینا یشرب بها المقرّبون(10)
چشمه تسنیم ینبوع اعلایى است که شراب طهور ویژه مقربان الهى از آن مىجوشد و همه ارزش «رحیق مختوم» (شراب ابرار) بر اثر آمیزهاى است که از چشمه تسنیم دارد و از آن جا که اعتبار همه دانشها و از جمله حکمت، رهآورد هماهنگى با قرآن کریم است، مفسر حکیم(مد ظله العالى) با الهام از این معرفت قرآنى، اثر فلسفى خود، شرح حکمت متعالیه را «رحیق مختوم» و اثر پربهاى تفسیر خویش را «دهاق تسنیم» نام نهاده است. گرچه براى سهولت در تعبیر، به «تَسْنیم» نامیده مىشود.
«دهاق تسنیم» جام مالامال و پیاپى شراب خالص توحید و وحدت ناب است و آن را از ساقى جواد خواستن و از ولاى الوهى سرمستشدن گوارا است.
از آن جا که این تفسیر تشنگان چشمه توحید را با قدحهاى لبریز و پیاپى معرفتى خود سیراب مىکند و شراب مشابه و اُکُل متشابه آن جنّت عدن را به یاد مىآورد به حق شایسته است آن را دهاق تسنیم بنامیم که اسم، ظهور مسمّا و تجلّى حقیقت آن است.
اللهمّ اسقنى من الرحیق المختوم الّذی ختامه مسک و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون اللهمّ اسقنى من تسنیم عینا یشرب بها المقرّبون.(11)
آرى در تاریخ سراسر افتخار تشیّع، حیکمان، فقیهان، مفسّران و محدّثان شیعى با تحمل شدیدترین دشوارىها، اسلام عزیز را با همه وجود خود حفظ کرده تا نوبت به شخصیت منحصر به فرد عصر خود و یکتاى میدان ولایت، حضرت آیت اللّه العظمى امام خمینى(قد) رسید که او با ایثار و نثار صدها هزار شهید و جانباز و آزاده، نظام جمهورى اسلامى ایران را بنیان نهاد و مىرود تا سروش آسمانى و نداى غیبى اسلام عزیز را به گوش جهانیان و کوثر زلال آن را به لبان تشنه و جمال دلپذیر آن را به چشمان منتظر آنها برساند.
اکنون این تفسیر در شرایطى به طبع و نشر رسید که نظام مقدس اسلامى در سایه رهبرى حکیمانه و داهیانه مقام معظم رهبرى(دام ظله) به حیات پربار و بالنده خود ادامه مىدهد؛ رهبرى که خود پرچمدار حرکت عظیم قرآنى در بین امّت اسلامى است. این مرکز از ولىّ عزیز، ایام عزّت و پایدارى آن رهبر خردمند و این نظام مقدس الهى و موفقیت دولت و ملّت بزرگوار را مسئلت دارد.
________________________________________
1. سوره نجم، آیه 4.
2. سوره نور، آیه 40.
3. بحار، ج 98، ص 20.
4. سوره اعراف، آیه 45.
5. تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 1، (قرآن در قرآن).
6. سوره بقره، آیه 25.
7. سوره قمر، آیه 55.
8. بحار، ج 44، ص 3؛ علم الیقین، ج 2، ص 1253.
9. سوره انسان، آیه 21.
10. سوره مطففین، آیات 27 ـ 28.
11. بحار، ج 94، ص 266، دعاى روز 21 هر ماه.