آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

متن

از عصر ائمه معصومین(ع) نوشتن جوامع حدیثى بین اصحاب رواج یافت. آنان احادیثى که به یک باب مربوط مى‏شد در یک کتاب تدوین مى‏کردند. این امر گسترش پیدا کرد تا به صورت جوامع کبیر حدیثى، در ابواب و موضوعات مختلف با نظمى خاص تجلّى نمود؛ مثلاً کتب اربعه، جوامع کبیر حدیثى بود که بیشتر جنبه فقهى و فتوایى داشت و احادیث مختلف و متنوع در آن‏ها جمع‏آورى شده بود.
شیخ طوسى(ره) در تهذیب، سعى در استقصاى احادیث فقهى داشت؛ به طورى که همه آن‏ها را از کتاب هاى دیگر استخراج کند و چیزى را وانگذارد، و در این راه بسیار موفق بود. امروزه حرکت علمى شیعه در حدیث پس از هزار سال هنوز به حرکت علمى شیخ طوسى(ره) نرسیده، در دوره صفویه تلاش‏هاى علمى خوبى شد، اما به دلیل عقب‏ماندگى فراوان علمى در حدیث باز هم نتوانست فى المجموع گامى جلوتر از حرکت علمى شیخ بردارد. گرچه علوم اسلامى از لحاظ صورى پیشرفت‏هاى فراوانى داشته اما پیشرفت‏هاى اساسى و زیربنایى نداشته و اگر داشت نظریه انسداد باب علم بین علما ایجاد نمى‏شد.
براى ایجاد یک حرکت جدید علمى در علوم دینى باید حرکت تحقیق و مطالعه و تألیف در علم حدیث را در جامعه زنده نمود که زیربنا و اساس کار علوم دینى است.
تحقیق و مطالعه در علم حدیث تنها وظیفه گذشتگان نبوده، و این چنین نیست که شیخ طوسى تمام برداشت‏ها و تحقیقات علم حدیث را انجام داده باشد، بلکه ایشان به فراخور عصر و توان خود در زمینه‏هاى خاصى که براى وى قابل تحقیق بود تلاش نمود، ولى در عصرهاى بعد از شیخ به فراخور نیازهاى جدید و کمبودهایى که احساس مى‏شد مى‏بایست یک حرکت‏هاى جدیدى صورت مى‏گرفت که تأمین کننده این نیازها باشد، اما به خاطر این که افراد توانمندى که تشنه و عاشق علم بودند در حوزه‏ها کم شدند و بعضى کوتاهى‏ها و اوضاع سیاسى و معیشتىِ نامناسب و عدم وجود امکانات، این کار صورت نگرفت، به طورى که هر چه ما از آن عصر فاصله گرفتیم دورى و بى‏خبرى ما از علم حدیث بیشتر شد، و باعث یک سرى انحرافات علمى و به تبع آن اعتراضات و ابحاث علمى تندى در حوزه‏هاى علوم دینى شد. بى‏خبرى نسبت به احوال و اخبار، و آثار وارده از اهل‏بیت(ع) آن چنان بود که بزرگانى امثال وحید بهبهانى(ره) با آن اطلاعات فراوان و عظمت علمى با وجود مخالفت شدید اخباریین قائل به نظریه انسداد باب علم مى‏شود. گرچه این نظریه از سوى جمهور متأخرین رد شد، اما فى الواقع نسبت به حال کثیرى از دانش‏پژوهان حوزوى این نظریه صادق بود و تشخیص این مجتهد بزرگ صحیح بود و فعلیت داشت، که حکایت از فاجعه عمیقى مى‏کند. عمده علماى متأخرین گرچه در این مسئله هم‏صدا با اخباریون شدند و مفهوما حکم به عدم انسداد باب علم دادند، اما به لحاظ مصداق همان سخن استاد وحید بهبهانى در حق عمده آن‏ها صادق است؛ یعنى به خاطر دورى و عدم انس آن‏ها اخبار و مسائل آن، باب علم در بعضى از مسائل بر آن‏ها بسته است.
پس از شیخ طوسى نوشتن جوامع کبیر و گسترده به دلایل مختلفى متوقف شد، تا در دوره صفویه به خاطر رونق علوم، از جمله علم حدیث، و احترام به علم و علما مجددا آغاز شد، که کتاب «وسائل الشیعه» و «بحارالأنوار» حاصل این دوره است. این دو کتاب با این که در عصر خود و تا امروز بى‏نظیر بوده اما با همه این‏ها، پاسخ‏گوى نیازهاى علمى و اجتماعى جامعه ما ـ على رغم انتظارات ـ نیستند.
پس از آن دوره بعضى از بزرگان در صدد برآمدند کتاب وسائل را تکمیل و برخى از کمبودهاى آن را جبران کنند که کار آن‏ها هم باارزش بود و نشانه عظمت تتبّع و نبوغ فکرى و علمى صاحبان آن‏ها بود. اما کارشان براى نیازهاى علمى و اجتماعى ما مؤثر نبود و نتوانست تحولى در حرکت علوم دینى ایجاد کند.
عالمان واقعى کسانى هستند که با آثار وارده از اهل‏بیت(ع) آشنا بوده و بى‏واسطه، قدرت و توانایى سیر در علوم و آثار وارده از اهل‏بیت(ع) را به صورت محققانه‏اى داشته باشند. براى این که یک تحرّک جدید و تکامل علمى در عرصه علوم اسلامى ایجاد شود باید دانش‏پژوهان علوم اسلامى در اخبار و احوال آن تحقیق و تأمّل همه‏جانبه‏اى داشته باشند و یک دوره مسائل علم حدیث را مطالعه کنند که بصیرت در علم حدیث، شرط اوّل بصیرت و پیشرفت در علوم دینى است. باید به این حقیقت اذعان کرد که استخراج و تنقیح مسائل اصول اخبار و احکام بر اساس استدلال‏هاى عقلى و منطقى به صورت یک قانون قطعى که جامع و مانع باشد امرى مشکل بوده، خصوصا که افراد، اطلاعات کامل از کل مسائل و جوانب موجود در آن‏ها را ندارند، و نتوانسته‏اند تمام آن‏ها را تأمّل کنند و یا به دست آن‏ها نرسیده و یا اگر تأمّل کرده‏اند ممکن است خیلى از جهات بر آن‏ها مخفى مانده باشد و با مرور گذرا متوجّه آن‏ها نشوند چون مسائل نامحدود و قدرت توجّه و وقت انسان محدود است لذا در این گونه مسائل اگر به صورت مصداقى برخورد شود خیلى بهتر واز اشتباه دورتر است، تا این که در پى تعیین و استخراج مفهوم باشیم.
آن چه امروز مورد نیاز شدید جامعه علمى ما است یک کتاب جامع در اخبار است که نیازهاى علمى و دینى و اجتماعى جامعه را برآورده کند و جواب‏گوىِ آرا و نظریه‏هاى فکرى باشد که معمولاً به خاطر ضعف اطلاعاتِ عمیق دینى، و آزادى افکار و ایجاد شبهه‏ها به وجود مى‏آید.
یکى از مشکلات اساسى کتاب‏هاى حدیث نداشتن ترتیب مناسب بر اساس معیارهاى علمى و فنى متناسب با این علم است که علامه مجلسى(ره) در مقدمه بحارالانوار به آن اشاره مى‏کند و آن را از عواملى که باعث ترک مراجعه به کتب اخبار مى‏شود برشمرده است. حجم بسیار زیاد کتب اخبار و اطلاعات بسیار فراوان و مختلف آن‏ها و عدم دسترسى آسان به همه آن‏ها و جداسازى اخبار فقهى از اخبار دیگر و تنظیم نسبتا مناسب اخبار فقهى در کتب اربعه همه از عواملى بودند که علاقه‏مندان را از مراجعه به کتاب‏هاى اخبار که ترتیبى نداشتند و اخبار مختلف در آن‏ها با یک دیگر ممزوج بودند بى‏نیاز کرد.
تدوین جامع کبیر در حدیث
از دوازده سال قبل در ضمن تحصیلات و تحقیقات در سایر علوم اسلامى در باره تدوین حدیث نیز تحقیق و تفحّص مى‏کردم و در نحوه تنظیم کتاب‏هاى حدیث تأمّل و دقت داشتم. افکار و نظریات مؤلفان علوم اسلامى را و آن‏هایى که تتبعات و تحقیقات داشته، و از استوانه‏هاى علمى جامعه اسلامى بوده‏اند، و اوضاع علمى را نقد مى‏کردند مطالعه مى‏نمودم، و از طرفى دیگر عقب‏ماندگى دینى در جامعه، دشوارى راه تحصیلات دینى، کندى حصول نتایج در ابحاث فقه و اصول، گسترده و طولانى شدن و نیز مبهم بودن بعضى از بحث‏هاى آن‏ها برایم بسیار رنج‏آور بود و علاج طلب مى‏کرد، اما در عین حال چاره‏جویى خیلى مشکل به نظر مى‏رسید چون این عرصه، جولانگاه دانشى‏مردانِ سترگى است.
پس از تحقیق به این نتیجه رسیدیم که از یک طرف، پیشرفت حرکت علم حدیث متناسب با پیشرفت‏هاى فقهى، اصولى، تفسیرى، کلامى و بعضى علوم دیگر نبوده است و از طرف دیگر، وابستگى شدید این علوم به علم حدیث به عنوان یک منبع غنى استنباط، مشکلاتى براى این علوم درست مى‏کرد و دامنه تحقیق در آن‏ها را محدود مى‏کرد. به هر جهت براى نمونه در چند مسئله دست به تحقیق زدم، و احادیث آن را استخراج کردم، از جمله در مسائلى از کتاب البیع و کتاب الحج و کتاب الطهارة و کتاب العلم، این کار صورت گرفت و در تمام آن‏ها نتایج موفقیّت‏آمیزى به دست آمد. البته امتحان این چند باب بر اساس استخراج جدید، در یک زمان نبود بلکه حدودا سه سال و در زمان‏هاى پراکنده طول کشید. کتاب العلم که تقریبا نصف مطالب این کتاب را شامل مى‏شد در یک جلد آماده چاپ گردید که به دلایلى از چاپ آن منصرف شدیم. عمده ابواب این کتاب را که استخراج کردم از طرف کسى استخراج نشده، البته بعضى مطالب دیگر هم به خاطر مسائلى خاص در لا به لاى آن استخراج کردم، که فهرست ابواب آن در پایان این مقاله خواهد آمد.
با قطعى شدن طرح جامع حدیثى به دلیل اهمیت فوق‏العاده آن، فعالیت‏ها و طرح‏هاى دیگر علمى را عمدتا متوقف کردم و یک سره به این کار مشغولم. با این طرح مى‏توان به نحوى کل کتاب‏هاى حدیث را تحقیق کرد و سعى ما در این طرح، و طرح مکمّل آن در برگیرى تمام احادیث موجود در کتاب‏هاى شیعه است، و حتى آن دسته از احادیثى که به ظاهر یا واقعا حجیّت ندارد در محل خاص و سبک خاصى آورده مى‏شود که براى متخصصان، قابل تأمّل و مراجعه باشد.
فعلاً چندین سال است که تدوین طرح را به دلایل مختلف از جمله تکمیل بعضى مطالعات در زمینه‏هاى معارف مختلف اسلامى و یافتن راه علاج مشکلات مختلف حدیث متوقف کردم، زیرا احادیث بسیارى هستند که از لحاظ ظاهر متن مشکلى ندارند امّا گاهى اسرار عمیقى در درون بعضى از آن‏ها نهفته است که بدون آگاهى از آن‏ها فهم صحیح‏شان اصلاً ممکن نیست لذا فرمودند: «انّ حدیثنا صعب مستصعب». بعضى از متتبعین در گذشته به خاطر بى‏اطلاعى از آن‏ها دچار لغزش شدند لذا در عمل به احادیث باید دسته‏بندى‏هایى کرد و معیارهایى داشت چنان چه متقدمین هم داشته‏اند. امّا جوامع متأخرین مثل بحارالانوار و وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل و جامع الأحادیث با احترام به اهداف و خدماتى که در عرصه اخبار اهل‏بیت(ع) انجام داده‏اند و امتیازهاى کم یا زیادى که داشته‏اند، باید گفت نتوانسته‏اند نیازهاى جوامع علمى و فکرى ما را به احادیث اهل‏بیت(ع) به نحو مناسبى برآورده سازند و بنده در مقدمه‏اى که در چهار سال پیش براى تدوین این جامع نوشتم به امتیازهاى و معایب و نواقص آن‏ها اشاره کردم. هم‏چنین بعضى از اعتراض‏هایى که به آن‏ها شده واز لحاظ علمى صحیح نبوده گوشزد کردم که در بخشى از این مقدمه با مقدارى از تصرّف آمده است.
جناب محدث معظم شیخ حر عاملى(ره) در وسائل سعى کرده که کتابش را بر اساس کتاب‏هاى فقهى مرتّب سازد که ترتیب بسیار با ارزشى است و باعث مقبولیت این کتاب در جوامع علمى و یافتن جایگاه با ارزشى در بحث‏هاى فقها شده است؛ به طورى که مصدر اخبار فقهى آن‏ها قرار گرفته، اما با وجود این داراى بعضى از کاستى‏ها است که باید رفع شود مانند:
1. بعضى از اخبارى را که مى‏توانند مستند فقهى احکام باشند در ابواب خود اصلاً نیاورده نظیر آن‏چه در کتاب‏هاى فقهى علامه و شهید اول دیده مى‏شود، که این احکام و فروع در شرایع و نافع و شرح‏هاى آن مورد اهمال واقع شده‏اند.
2. جدایى انداختن بین اخبارى که در موافقت یک حکم شرعى است و آن‏هایى که در ظاهر مخالف آن هستند، وى هر دسته از این اخبار را در باب خاصى آورده که نیاز نبوده است. گاهى فاصله زیاد بین دو باب باعث شده مراجعه کننده حکم هر بابى را مغایر باب دیگر استنباط کند و اطلاع پیدا نکند که اخبار مخالف این باب وجود دارد که حکم مسئله را تغییر مى‏دهد.
3. بعضى از تقطیع‏هایى که در اخبار انجام داده باعث شده بعضى از قرائنى که در شکل‏گیرى حکم مسئله مؤثر بوده از بین برود. البته اصل تقطیع امر صحیحى است و در نزد متقدمین از اصحاب ما وجود داشته چنان چه در کتاب‏هاى اربعه هم مشاهده مى‏شود و ایراد بعضى از متأخرین بر «وسائل الشیعه» در این مسئله صحیح نیست.
پس از شیخ حرّ عاملى(ره) دو کتاب دیگر نوشته شده که بناى تکمیل و تنقیح کار صاحب وسائل را داشته و آثار صددرصد مستقلى نبوده و به کار صاحب وسائل نمى‏رسد.
الف) «مستدرک الوسائل»: کار بسیار با ارزش و سودمندى بوده که سعى شده در این کتاب آن دسته از اخبار فقهى را بیاورد که در ابواب وسائل به آن‏ها استناد نشده است. البته این کار در چهارچوب همان ابوابى که صاحب وسائل استخراج کرده، صورت گرفته، و آن احکامى که صاحب وسائل بابى براى آن‏ها استخراج نکرده اخبار آن را هم ایشان بالتبع در یک باب جداگانه که نیازمندى‏ها آن را طلب مى‏کرده نیاورده است. هم چنین ایشان بر بعضى از منابعى که صاحب وسائل استفاده نکرده یا در دسترس ایشان نبوده اعتماد کرده است. باید گفت که کار ایشان همان کار صاحب وسائل است و از ابوابى که صاحب وسائل ذکر کرده تجاوز نمى‏کند؛ با این که زمینه زیادى براى ایشان بوده که یک کار مستقل و گسترده‏اى انجام دهد، اما انجام نداده است.
ب) «جامع احادیث الشیعه»: این کتاب در حقیقت کار مستقلى نیست که داراى محتوایى متفاوت با وسائل الشیعه باشد، بلکه بیشتر هدف این کتاب امر ظاهرى بوده است؛ یعنى تغییر بعضى از صورت‏هاى کتاب وسائل الشیعه. با این هدف، کیفیت آمدن احادیث را در ابواب مختلف وسائل تغییر داده و مطالب مستدرک را ـ که اخبارى مربوط به ابواب وسائل بوده و صاحب مستدرک آورده بود ـ به اخبار وسائل ضمیمه کرد و همه را در یک جا آورده است. البته زحمت این کار را خود صاحب مستدرک کشیده بود و کل ابواب اخبار مستدرک، جاى قرار گرفتن آن‏ها در وسائل در خود مستدرک معلوم شده، فقط صاحب مستدرک نخواسته بود آن‏ها را با هم ادغام کند، اما گردآورندگان این کتاب این کار را انجام دادند، البته به کار آن‏ها از لحاظ مبنایى اعتراضى نیست.
ترتیب وسائل بهتر و روشن‏تر از ترتیب این کتاب است و ادعاى این که ترتیب این کتاب عقلى است باعث رجحان این کتاب بر وسائل نمى‏شود، وانگهى ترتیب عقلى و منطقى همیشه رجحان ندارد بلکه گاهى مرجوح واقع مى‏شود به خاطر نامأنوس بودن براى مراجعه‏کنندگان و تخصیص و تقیید زیاد و به کارگیرىِ اصطلاحات صناعى و احتیاج به دقت و صرف فکر بیشتر و گرفتن وقت و افزودن ابهام‏ها. و این مانند تعریف‏هاى منطقى که براى بعضى از معانى شرعیه از طرف بعضى از فقها ارائه شده مانند تعریف‏هایى که فقها براى طهارت ـ از زمان شیخ طوسى تا امروزه ارائه داده‏اند و مرتّب در حال تغییر و مرزبندى آن بوده‏اند تا تعریف جامع و مانعى ارائه داده باشند و تا امروز هم نتوانسته‏اند ـ با تمام تلاش‏هاى عظیمى که قوى‏ترین مغزهاانجام داده‏اند ـ به چنین تعریفى دست یابند. فهمیدن معناى طهارت از تعاریف ارائه شده نه فقط ساده‏تر و روشن‏تر نمى‏شود بلکه مشکل‏تر و ابهام‏هاى آن را هم افزایش مى‏دهد.
وقتى که محصّلان علوم دینى از پرداختن به متون اصلى کتاب‏ها و اخبار اهل‏بیت(ع) صرف‏نظر کردند و خود را از برکات آن‏ها محروم کردند به رنجِ این بازى‏ها و خیالاتى که مسائل صناعى براى آن‏ها پیش آورد گرفتار آمدند.
بعضى از تغییراتى که صاحب کتاب «جامع احادیث الشیعه» در روش صاحب وسائل داده کار مراجعه به اخبار را مشکل کرده است؛ از جمله این کارها خلاصه‏کردن ِاحادیثى است که روایت متعدد دارند؛ یعنى بیش از یک روایتِ این گونه احادیث را ذکر نکرده و بقیه را به جاى بیان خصوصیات آن‏ها صرفا آدرس رمزى داده که در چه کتاب و چه محلّى از آن وجود دارد. در حالى که یک فقیه نیاز به مراجعه به اسانید آن روایات و دیدن اسامى راویانِ آن‏ها را دارد... .
هم‏چنین آوردن روایاتِ متعدد کتاب‏هاى قدما زمینه را مساعد مى‏کند تا بررسى شود که متقدمین از فقها چگونه در این مسئله فتوا داده‏اند، چون آوردن آن اخبار در کتاب‏هاى متقدمین دلالت بر فتواى صاحبان آن‏ها مى‏کرده است. هم‏چنین تلخیصِ بعضى از اخبار که متن مشابهى دارند در روایات مختلف و اشاره کردن به اختلاف متن آن‏ها به عبارت «نحوُهُ» براى فقیه کافى نیست چون مراجعه کننده مى‏خواهد خودش مستقیما متن را ببیند تا شخصا از کیفیت آن و مطالعه صاحب کتاب مطمئن شود و نوشتن «جا ء نحوه» در خیلى از موارد کافى نیست و چه بسیار اتفاق مى‏افتد که افراد هنگام مراجعه، نظر متفاوت دارند و اطمینانى که براى مراجعه کننده از مشاهده شخصى اتفاق مى‏افتد در بسیارى از اوقات از مراجعه دیگران صورت نمى‏گیرد و براى او اطمینان‏بخش نیست که دیگرى بگوید در این مورد جزئى روایات متعدد وارد شده و محل آن‏ها را ذکر کند.
در مورد آفت‏هاى دور شدن جامعه از اخبار، یادداشت‏هاى زیادى نوشته‏ام که امیدوارم بتوانم در ضمن یادداشت‏هاى آینده در مورد سیر تحولات علوم اسلامى به تدریج مرتب و تنظیم بشود.
گفتنى است که در طول تاریخ دانشمندان علوم اسلامى در موضوعات مختلفى که به اخبار و حدیث برمى‏گردد در لا به لاى کتاب‏هاى خود شرح‏ها و تحلیل‏هاى فراوانى نوشته و اخبار آن را تحلیل کرده‏اند، اما غالب آن‏ها ضعیف و ناقص هستند، چون زحمات آن‏ها حول یک کتاب جامع در حدیث نبوده است، اما بخشى از این تحلیل‏ها مى‏تواند مفید باشد یا بعضى جهت‏گیرى‏هاى آن‏ها که غلط است مى‏تواند راهنماى خوبى براى جهت‏گیرى‏هاى صحیح در این کتاب بزرگ باشد.
اما تدوین این کتاب کار گسترده‏اى است و احتیاج به واحدها و هیئت‏هاى مختلفى دارد که هر کدام یکى از جوانب آن کتاب را به عهده بگیرند، از همین رو ما از تمام افراد و مؤسسه‏هایى که مى‏توانند در این کار مدد رسانند استقبال مى‏کنیم.
بعضى از بخش‏هایى که افراد و مؤسسه‏ها مى‏توانند به ما کمک کنند به شرح زیر است:
1. واحد کشف اغلاط و تصحیفات و تحریفات در متون اخبار و تصحیح آن‏ها و تفسیر غریب اخبار که این واحد علاوه بر تصحیح و مقابله متون، مواردى از این گونه مشکلات که در ضمن کار به آن‏ها برخورد مى‏شود به آن‏ها ارجاع داده مى‏شود تا مراجعه کنند و مسئله را حل کنند.
2. واحد علم رجال، براى بررسى بحث‏هاى رجالى کتاب، اصلاح اسانید و رفع سقط و خلل آن‏ها.
3. واحد تاریخ و سیره و فضائل اهل‏بیت(ع) و آن‏چه به عامه مربوط مى‏شود و نسخه‏شناسى و تهیه نسخ چاپى و خطى.
4. واحد تفسیر و علوم قرآن.
5. واحد بررسى‏هاى اصولى و کلامى.
6. واحد تفسیر و تحلیل و شرح اخبار (که کار مراجعه به تحلیل‏هاى حدیثى کتاب‏هاى دیگر و انتخاب آن‏ها را به عهده دارد).
7. واحد ترتیب موضوعى احادیث به صورت الفبایى.
8. واحد مباحث فقهى.
امّا فهرست ابواب کتاب العلم را که در این راستا تألیف کرده‏ام به ترتیب ذیل است:
الفصل الاول فى احکام و قواعد کسب العلم و الحدیث و فضله و مایرتبط به و تقدّم الشیعة فى ذلک
باب أنّ منازل الناس على قدر ما یحسنون من علومهم(ع) و احادیثهم.
باب وجوب أخذ معالم الدین من حاملى علوم آل‏محمد(ع)
باب فضل التفقه و التدبر فى الکتاب و الحدیث
باب فضل مذاکرة علم آل‏محمد(ع) و مجالسة العلما ء و الحضور فى مجالس العلم و الحدیث
باب ترحم المعصومین(ع) على الذین یحیون امرهم و ینشرون حدیثهم و یتذاکرونها و امرهم بلقائهم فى بیوتهم للتقیة و مذاکرتها احیا ء للدین من الاندراس
باب ما جا ء عنهم(ع) من التأکید بکتابة الحدیث و طلب العلم و وجوب بذل العلم لاهله و حبسه عن غیره
باب قول النبى(ص) نضر اللّه‏ عبدا سمع مقالتى فوعاها و بلغها من لم یبلغه فربّ حامل فقه لیس بفقیه
باب انّ قلة الروایة مع الدرایة خیر من کثرة الروایة
باب من حفظ على امتى او من امتى اربعین حدیثا بعثه اللّه‏ یوم القیامة فقیها عالما
باب ترحم الرسول(ص) على خلفائه الذین یأتون من بعده فیتبعون سنته و یعلمونها الناس
باب قول اهل البیت(ع) ان على الائمة(ع) القا ء الاصول و علینا التفریع
باب تقدّم الشیعة فى العلم و الحدیث و التصنیف و کیفیة ذلک
باب فى بیان مقدار علم بعض اصحاب اهل البیت(ع) و تحمل الحدیث عنهم
باب انّ اهل البیت(ع) هم الذین روّجوا الاحادیث النبویّة و ان للشیعة مخازن عظیمة من هذه الاحادیث یفتقده الطوایف الاخرى من المسلمین و قلة بضاعة علما ء العامة من الاحادیث النبویة
باب أنّ عموم الشیعة کانوا فى الصدر الاول کالعامة فى الاحکام الى أن بین لهم الامام الباقر(ع) ما یحتاجون الیه من الاحکام و روى الناس عن أمیر المؤمنین(ع) عن اشیا ء کان لم یأمر بها و لا ینهى عنه الاّ نفسه و ولده
باب فى کیفیة روایة الحدیث عموما فى المتقدمین و فى المسجد الکوفة فى عصر الائمة(ع) مع وجود التقیة و کثرة مصنفات الاصحاب
باب فى کیفیة روایة الحدیث عموما فى المتقدمین و فى المجسد الکوفة فى عصر الائمة(ع) مع وجود التقیة و کثرة مصنفات الاصحاب
ما جا ء فى الحسن بن على بن فضال الکوفى
ما جا ء فى عظمة جابر الجعفى و مقدار علمه
ما جا ء فى ترجمة ابن ابى عمیر
الفصل الثانى فى المطاعن التى وردت من بعض الائمة(ع) فى حق بعض اصحابهم الذین رووا عنهم کثیرا والذى یستفاد منها فى علم الرجال و حجیة الاخبار
باب انّ علة ذم الامام بعض خواص اصحابه امثال زرارة ممن رووا عنه کثیرا الحرص على احتفاضهم من الاعدا ء
باب ما ورد من دس بعض المفسدین فى عصر الائمة(ع) من احادیث کاذبة فى کتب الاصحاب و تحذیر الائمة(ع) الاصحاب منها و بیان بعض اکاذیبهم
الفصل الثالث فى عظمة علم النبى و آله صلوات اللّه‏ علیهم و تفضیلهم على الآخرین
باب انّ علم اهل البیت(ع) و حدیثهم و امرهم صعب مستصعب لا یتحمله الاّ ملک مقرب او نبى مرسل او عبد امتحن اللّه‏ قلبه للایمان ذى الصدر المنیر و القلب السلیم و الاخلاق الحسن فمن عرف فزیدوه و من انکر فامسکوا و وجوب التحرز و التقیة عن الذین لا یستطیعون حمله و لا تعى حدیثهم الا صدور امینة و احلام رزینة... و تفاسیر مختلفة فى وجوه صعوبته و من کمال ایمان الرجل التسلیم لاحادیثهم و عدم الاکراه والاستبشاع منها عند عدم معرفة وجهها و وجوب عدم انکاره عند عدم احتماله والانکار هو الکفر باللّه‏ العظیم و ان من حدیثهم ما لا یحتمله ملک مقرب و لا نبى مرسل و لا عبد مؤمن غیرهم
باب علم آل محمد(ع) و تفضیلهم على الآخرین
باب ما جا ء عن کیفیة علم أئمة اهل البیت(ع) من القذف فى القلوب و النکت فى الاسماع و الرجم
باب انّ کل علم حقّ فى ایدى الناس فمن اهل البیت(ع) وصل الیهم
باب انّ لکل شى ء حدّ فى الکتاب و السنة و علمه عند أهل البیت(ع)
باب أنّ الاسرار التى اسرّها جبریل الى النبى(ص) هى عند أهل البیت(ع)
باب أنّ علم أئمة أهل البیت(ع) عن على(ع) عن رسول اللّه‏(ص) و ما جا ء حول کتاب على او الجامعة او الصحیفة التى باملا ء رسول اللّه‏(ص) و الجفر و مصحف فاطمة(س) و موارد استشهاد ائمة اهل البیت(ع) بها
الفصل الرابع فى علوم العامة و الاعتراض على مسالکهم العلمیة والابواب التى تناسب الاحتجاج علیهم
باب انّ الذین لم یتمسکوا بقول على و اهل البیت(ع) فى اختلاف الاصحاب خالفوا اقوال رسول اللّه‏(ص) و وصایاه فى حقهم اقضاکم على و ما ان تمسکتم بهم لن تضلوا و انهم عدل القرآن و لم یفترقا حتى یردا علیه الحوض و انّه باب مدینة علمه و انّه مع الحق و الحق معه و تمثیله ایّاهم بسفینة نوح من تخلف عنهم غرق و غیرها
باب تشنیع الامام أمیرالمؤمنین(ع) و ائمة اهل البیت(ع) على الذین انحرفوا عنهم و انکروا منزلتهم و لم یطیعونهم
باب ذم العلما ء و الفقها ء الذین تمسکوا بالقیاس لقلة بضاعتهم من علم رسول اللّه‏(ص) و استحیائهم من نسبة الجهل الیهم
باب حجّیّة ما ترویه العامة عن رسول اللّه‏(ص) عند توفیر الشرایط و کثرة الاحادیث التى انالها رسول اللّه‏(ص) فى الناس
باب عدم حجیّة کل ما ترویه العامة و أنّ بعض الصحابة کانوا یکذبون على رسول اللّه‏(ص)
باب علة اختلاف احادیث اهل البیت(ع) للأحادیث المرویة من قبل العامة عن الرسول(ص) و اختلاف احادیث الصحابة بعضها مع البعض عن رسول اللّه‏(ص)
باب علة وجوب الأخذ بما خالف العامة فى المتعارضات و مخالفة العامة لأمیرالمؤمنین(ع) و اهل البیت(ع) فى کثیر من الاحکام
باب أنّ حلال محمد حلال الى یوم القیامة و حرامه حرام الى یوم القیامة
باب تکفیر الامام الصادق(ع) و ذمه لمن خالف السنة
باب أنّ جماعة المسلمین هى العصابة التى تبعت الحق و ا ءن کانوا قلیلین و الفرقة هم اهل الباطل و ان‏کانوا کثیرین
باب أنّ من خلع جماعة المسلمین فقد خلع ربقة الایمان من عنقه و هى من المهلکات
باب انّ سبیل معرفة العلم الا ءلهى هو رسول اللّه‏(ص) و عترته(ع) من عرفهم عرفه اللّه‏ و من انکرهم انکره اللّه‏ [و عندهم مواد العلم و اصوله]
باب انّ علم الکتاب و السنة مودعة عند اهل البیت(ع) و لن یوجد علما صحیحا الا ما یکون مطابقا لکلامهم
باب أنّ احادیث أهل البیت(ع) و علومهم تنتهى الى رسول اللّه‏(ص)
الفصل الخامس: فى معاییر العمل بالحدیث و معرفة وجوهه و الابواب التى تناسب ان تقع مفاهیمها مقدمة لابواب التعارض
باب فى أنّ اخبارهم متشابها کمتشابه القرآن و محکما کمحکم القرآن فیجب ردّ متشابهه الى محکمه و عدم اتباع المتشابه دون المحکم
باب انّ لبعض کلماتهم معانى کثیرة و ربّما انصرف على سبعین وجها فیجب عدم ردّها بمجرد عدم معرفة وجهها و افقه الناس من عرف معاریض کلامهم
باب انّ من کذّب أهل البیت(ع) فقد کذب اللّه‏ و رسوله
باب النهى عن تکذیب الاحادیث المنسوبة الى النبى(ص) و آله(ع) و انکارها لمجرد عدم معرفة وجهها و الاحاطة بعلمها و من دون دلیل و ان کان رواته من غیر الشیعة و لا یکفى فى الردّ و التکذیب معرفة خلافه بل یجب العلم بعدم صحته، و انکار احادیث اهل البیت(ع) و فضائلهم هو الکفر باللّه‏ العظیم و عند عدم معرفة الحدیث یجب ردّ علمه الیهم و التوقف والتسلیم حتى یتبین الحق
باب رد الاخبار الى اللّه‏ سبحانه و رسوله(ص) و بیان الملاکات التى یجب توفرها فى اختلاف الأحادیث لحجیتها و لاجل العمل بها، منها العمل بالذى نعلم انه منهم وترک الذى نشک أن یکون منهم و ان اشتبه الامر علینا فى احد الاحادیث فیجب التوقف عن العمل به و ردّ علمه الیهم و استفسار شرحه منهم و التسلیم لهم [و عدم تکذیبه] و هذا یرتبط بعصر حضور الامام و التمکن من ملاقاته
باب معنى رد الاخبار الى اللّه‏ و رسوله(ص)
باب التسلیم و الرضا(ع) للّه‏ و للنبى والائمة(ع) من اهل البیت(ع) فى الأمور والحدیث و الانقیاد لهم و هو بمعنى الاقتناع بقضا ء اللّه‏ و أن لا یجدوا فى انفیهم حرجا مما قضى اللّه‏ و رسوله و آله و یسلموا تسلیما و هو من علائم کمال الایمان
زوائد الباب
باب انّ الائمة(ع) تارة کانوا هم السبب فى ایجاد الاختلاف بین الاصحاب تقیة عن الأعدا ء
الفصل السادس فى تعارض الأخبار
باب کیفیة الجمع فى المعنى بین الحدیثین المختلفین عن رسول اللّه‏(ص) و رفع التعارض و وجوب الجمع لرفعه
باب أنّ أحادیث اهل البیت(ع) موافقة مع الکتاب و السنة فکلما نسب الیهم لا یوافقهما فهو باطل و أن ملاک صحة أحادیثهم الکتاب والسنة
باب بیان بعض اسباب ایجاد التعارض الظاهرى او الواقعى فى الاخبار منها التقیة و منها الکتاب علیهم
باب الاخبار الطوال التى وردت فى بیان علاج التعارض الواقعى فى الاخبار و ذکر مرجحاتها منها الاخذ بالموافق للکتاب و السنة و احایث اهل البیت(ع) الاخرى منها متابعة الخبر المشهور بین الاصحاب فانه من الامور البینة التى لا شبهة و لا ریب فیه منها اخذ ما خالف العامة و منها الاخذ بما کان احوط و منها العمل بالذى یعلم أنه قولهم و تک الذى شک فیه أنّه منهم و لم یشابه کلامهم و منها اخذ الناسخ و ترک المنسوخ و ان احد المرجحات التى یجب ان یلاحظها العوام فى القضاة و اهل الحکم الفتوى عند التعارض الأفقهیة و الأورعیة و الاعدلیة و فى الخبر الأعدلیة و الاوثقیة
باب الترجیح بین المتعارضین بعرضها على الکتاب و السنة و أحادیثهم الاخرى
باب الترجیح بین المتعارضین بموافقتها للشهرة
باب الترجیح بین المتعارضین بالاخذ بالمخالف للقوم او ما کانوا الیه امیل فانّه لیس له مجرد طریقیة فى کشف الواقع بل له موضوعیة فى ذلک و اصل تعبدى فما هم من الحنیفیة على شى ء
باب الترجیح فى المتعارضین بالعمل بالذى یعلم أنه قولهم او یظهر انّه الحق من باب التعبد و ترک الذى شک فیه أنّه منهم و لم یشابه کتاب اللّه‏ و کلامهم و انّ احد المرجحات مشابهته لکلامهم و عدم مشابهته لکلام القوم لانّ ما لا یشابه قول الناس و لم یمیل الیهم یسکن النفس الى صحته فلا تقیة فیه و هو یدل على حجیة الظواهر و الظنون التى امر بها الشارع و هذا لیس من القیاس فى شى ء بل تعبد بأمر الشارع
باب انّ احدى المرجحات فى المتعارضین فى عصر الائمة(ع) کون الخبر احدث و ذلک لوجود التقیة الشدیدة و حفظا للاصحاب و ان کان الحکم حینئذٍ مخالف للحکم الواقعى و موافق للعامة و هذه الطائفة من الاخبار لا حجیة لترجیحاتها فى الظروف العادیة فى عصرنا
باب ان احد المرجحات التى یجب ان یلاحظها العوام فى القضاة و اهل الحکم و الفتوى عند التعارض الأفقهیة و الأورعیة
باب الاخبار الآمرة فى حل التعارض بوجوب ملاقة الامام و کسب علم المشتبه علینا منه و هذا عند حضور الامام و سهولة ملاقاته و لم یکن مجبورا على العمل امّا عند صعوبته او عدم حضور الامام و عدم امکان الانتظار فیجب العمل بالتراجیح و لا یجب علیه الاحتیاط المطلق و عند تکافؤ الخبرین و تعادلهما یختار احدهما من باب التسلیم و الامتثال و التعبد
باب التخییر بین المتعارضین عند عدم وجود مرجح و عدم التمکن الاعتیادى من الوصول الى الامام کأن کان فى بلد اخر، او لظروف التقیة او فى زمن الغیبة او عدم التمکن من ملاقاة احد اخر یمکن کسب العلم منه و کان لابد من العمل او الافتا ء فوظیفته التخییر الى ان یحصل العلم بذلک
باب نوادر المعانى المستفادة من بعض اخبار التعارض
باب وجوب الاحتیاط و التوقف و الکف عن صدور الحکم و الفتوى عند عدم العلم بالحکم الشرعى و وجوب الاحتیاط عند احراز الحکم مع الشک فى نطاق ذلک لعدم التفحص اللازم عن ذلک و عدم سؤاله اهله و عند هما اذا لم یحرز الحکم لا تجرى البرائة بالنسبة الى الموارد المشکوکة و ربما تجرى البرائة بعد الفحص و عدم العثور على امر یوجب الحکم الخاص فى ذلک
باب البرائة عن الحکم الشرعى و عدم وجوب الاحتیاط فى الموارد التى لم یبین الشارع شمول الحکم الشرعى لها و الشک فى ذلک و لم یرد دلیل على شموله لها
باب انّ الاصل فى الاشیا ء الاباحة و عدم الالزام بحکم وجودى او عدمى ما لم یؤتى فیها حکم خاص
باب ما ورد عن الشیخ فى العدّة فى شروط العمل باخبار الموثقین و الضعفا ء و مرجحاتها عند التعارض
الفصل السابع فى مظلومیة شیعة اهل البیت(ع)
باب ما لاقاه اهل البیت(ع) و شیعتهم من المظالم بعد رسول اللّه‏(ص)
باب التدابیر التى اتخذت فى عصر الامویین فى سبیل المنع عن نشر الحقایق و الاحادیث النبویة فى فضائل امیرالمؤمنین(ع) و الاسالیب الاعلامیة المقررة فى سبیل اضلال الجمهور و تحریف الحقایق و اختلاق احادیث کاذبة فى فضل رقبا ء اهل البیت(ع) للحط من منزلة اهل البیت(ع) عند الجمهور و محو اسم من یحب علیا و اهل بیته(ع) من الدیوان و لعن على(ع) على المنابر و سر تسمیته بابى تراب
باب بعض ما جا ء فى تعذیب الناس للتبرى عن على(ع)
باب ان بعض قضاة العامة کانوا لا یجیزون شهادة بعض کبار اصحاب ائمة اهل البیت(ع) لجرم متابعتهم لهم
باب التعریض للشیعة لاستعمالهم التقیة فى کلام سفیان بن عیینة مع الامام الصادق(ع)
باب بعض ما جا ء من التعرضات للشیعة لجرم متابعتهم لاهل البیت(ع) فى ترجمة ابن ابى عمیر
باب ما تعرض له الصحابة و التابعین من الظلم و القتل لجرم متابعتهم لاهل البیت(ع) و الرسائل المتبادلة بین الامام الحسین(ع) و معاویة
باب نبز شیعة اهل البیت(ع) و محبوهم بالرافضة من جانب الطواغیت و عمّالهم
باب انّ اعدا ء الشیعة اشرب قلوبهم لهم بغضا
الفصل الثامن فى بیان الحقایق و دعوة الناس الى الحق
باب فضل هدایة ضعفا ء الشیعة و افحام حجج النواصب و تبشیر الهداة و علما ء الشیعة بالثواب الاعظم و الجزا ء الاوفر
باب فضل هدایة الناس و وجوبه و دعوتهم لامر اهل البیت(ع) عند رجا ء القبول
باب وجوب بذل العلم و عدم کتمانه عن اهله الاّ عند التقیة
باب طرف من الاحادیث الواردة فى فضل تعلیم العلما ء الاحتجاج على النواصب
باب النهى عن مخاصمة العامة ودعوتهم لامر اهل البیت(ع) و ذم المخاصمة و عدم فائدتها غالبا و الهدایة تختص بمن یرجى منه الاجابة و لا یدخل فى هذل الامر الاّ من کتب اللّه‏ تعالى له
باب جواز الجدال فى الدین اذا کان جدالاً احسن و والنهى عن الجدال بغیر الاحسن بصورة عامة و للشیعة الغیر المتمکنین من الجدال الاحسن و تفسیر معنى الجدالین
باب فضل و ثواب من ترک المرا ء و الصراع
باب علة کراهة او حرمة المرا ء و الجدال و الصراع مع الخصم
و من ملحاقت هذا الفصل: باب انّ طینة الشیعة من طینة محمد(ص) و ذریته(ع) لذا قبلوا و تحمّلوا أمر الائمة(ع) و سرِّهم و کلٌ یسیر على طینته
الفصل التاسع فى ابواب القیاس
باب التشنیع على من یحکم برأیه و عقله و یترک الکتاب و السنة
باب انّ اهل البیت(ع) توارثوا العلم عن رسول اللّه‏(ص) و على(ع) کابر عن کابر و ما من شى ء الاّ جا ء حکمه فى الکتاب و السنة و لا یفتون الناس بشى ء من القیاس و الرأى
باب انّ السنة لا تقاس و انه لیس شى ء الا و قد جا ء به الکتاب و جا ءت به السنة و اتى رسول اللّه‏(ص) بما استغنوا به فى عهده و بما یکتفون به من بعده الى یوم القیامة و لم یضیع منه شى ء و علم ذلک عند اهل البیت(ع)
باب ذم القیاس و النهى عنه و انه بدعة فى دین اللّه‏ و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة ففى النار و شر الامور محدثاتها
باب انّ ذریعة اصحاب القیاس انّه ترد علیهم امور لا تعرف من الکتاب و السنة فى حین انّه اتاهم رسول اللّه‏(ص) بما یستغنون به فى عهده و ما یکتفون به من بعده کتاب اللّه‏ و سنة نبیه(ص)
باب اخر فى ذم اهل القیاس و انّ شرّ الامور محدثاتها

تبلیغات