ایدهای برای تشکیل جامعه مدنی جهانی
آرشیو
چکیده
متن
«در جهان گفتوگو» عنوان کتابی است به قلم هادی خانیکی که نشر هرمس به بازار کتاب عرضه کرده است. کتاب یک عنوان فرعی نیز دارد «بررسی تحولات گفتمانی در پایان قرن بیستم» تا خواننده را نسبت به آنچه قرار است در قریب به 500 صفحه پیش رو بخواند، آگاهتر کند. «در جهان گفتوگو» شکل شرح و بسطیافته پایاننامه دکترای هادی خانیکی است که در نخستین دوره دکترای علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و در شهریورماه 1381 با عنوان «گفتوگوی تمدنها و ارتباطات بینالملل» از آن دفاع شد.
رسالهای که پروفسور کاظم معتمدنژاد راهنمایی آن را برعهده داشته و دکتر مهدی محسنیان راد و دکتر محمد دبیرمقدم مشاورت آن را عهدهدار بودند. داوری این رساله را نیز دکتر حسین بشیریه و دکتر محمدحسین پناهی انجام دادند تا این نامهایآشنا، نشانهای باشد بر تام و تمام بودن پژوهشی که توسط هادی خانیکی انجام شده بود. نویسنده کتاب آن زمان مشاور فرهنگی سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت ایران بود و اکنون نیز عضوی از مجموعه موسسه بینالمللی گفتوگوی تمدنها به ریاست خاتمی، پس بیسبب نیست که خانیکی کتاب «در جهان گفتوگو» را به سیدمحمد خاتمی اهدا کرده است، با این عبارت: «تقدیم به سیدمحمد خاتمی که برای فروغ «گفتوگو» در این سامان خود «شمع» شد.»
جهان گفتوگو در شش فصل تدوین شده است. نویسنده پس از آنکه مساله گفتوگو را در فصل نخست کتاب واکاوی کرده، رویکردها و جهان جدید گفتوگو در جهان مدرن را نیز شرح داده تا خواننده را آماده کند که در فصل سوم کتاب با مقولههای اساسی در گفتوگوی تمدنها آشنا شود.
فصل سوم کتاب که یکی از مبسوطترین فصلهای آن است از ابتداییترین شکل انجام گفتوگو که همان برقراری ارتباط و صحبت است آغاز میشود تا به شالوده گفتوگوی تمدنها و فرهنگها در کلام خاتمی میرسد.
در این فصل خواننده در مرور سخنرانیهای خاتمی در مجامع بینالمللی و سازمان ملل متحد هنگام طرح نظریه گفتوگوی تمدنها با نویسنده همراه میشود و به ضرورت گفتوگوی اسلام و غرب میرسد. در فصل چهارم اما نویسنده مکاتب گوناگون تحلیل گفتمان را شرح داده تا مبتنی بر آن در فصل پنجم کتاب که مبسوطترین فصل کتاب هم هست، مفهوم گفتوگو را در تحولات سه دهه پایانی قرن بیستم بررسی کند. نویسنده برای سادهتر کردن این فصل، سه دوره مشخص تاریخی یعنی دوره جنگ سرد، دوره زوال دوران دوقطبی و دوره تنشزدایی را در نظر گرفته و نظریات و دیدگاههای صاحبنظران و کارشناسان را در متن این سه دوره بررسی کرده است.
از این رو فصل پنجم کتاب حاضر صورتی تئوریکتر از سایر فصول یافته و نویسنده در آن به نظریات صاحبنظرانی همچون «رنه مائو»، «مختار امبو»، «فدریکو مایور» و «ماتسورا» پرداخته است. بدین ترتیب است که خواننده آماده میشود تا در فصل پایانی کتاب رهیافتها و راهبردهای گفتوگویی را مطالعه کند. خواننده ایرانی کتاب احتمالا با پرسشی در ذهن آماده مطالعه فصل پایانی کتاب میشود و علاقه دارد تا دریابد که آیا نظریه گفتوگوی تمدنها در قالب یک نظریه تجویزی راهکاری عملی برای مقابله و برونرفت از نظریه «جنگ تمدنها» در قالب یک نظریه توصیفی به دست میدهد یا خیر؟
خواننده میتواند این پرسش را در گوشهای از ذهن باقی نگاه دارد و فصل ششم کتاب را بگشاید و در همان سطرهای اولیه هدف اصلی پارادایم گفتوگو را به قلم نویسنده بخواند: «درست است که پارادایم گفتوگوی تمدنها، بدیلی برای پارادایم برخورد تمدنها به شمار آمده اما واقعیت این است که نباید این پارادایم را محدود به معنای انجام گفتوگو برای یک کنش سیاسی و ممانعت از اعمال خشونت در عرصه جهانی دانست.»
و نهایتا اینکه نویسنده در صفحات پایانی کتاب چگونگی به فعل درآمدن کنش سیاسی مدنظر خویش در تعریف پارادایم گفتوگوی تمدنها را در شکلگیری یک «جامعه مدنی جهانی» در مقابل «نظام جهانی» میداند و مینویسد: «وجود جامعه مدنی بینالملل و دموکراسی جهانی است که میتواند سطح کنشگران گفتوگو را از حد دولت – ملتها فراتر ببرد.
در چنین جامعه بینالمللی که هم ماهیت و هم دامنه مشکلات و تهدیدها و نیز امکانات و فرصتها تغییر یافته، گفتوگوی تمدنها یکی از هنجارهای غالب است، زیرا راه نوین گریز از بنبستهای ممکن و دستیابی به ظرفیتهای جدید در گرو فهم و همکاری مشترک است و همکاری زمانی میسر میشود که از منظری نو و با پرسشهایی جدید به تمدنها و فرهنگها نگریسته شود... در این صورت میتوان پیشبینی کرد که ایده گفتوگوی تمدنها بتواند در سطح راهبردی به صورت یک نظریه و در سطح کاربردی به صورت یک الگوی سامانبخش برای نظام جهانی بهرغم سیطره فضاهای غیرگفتوگویی در عرصه سیاست بینالملل حضور یابد.»
رسالهای که پروفسور کاظم معتمدنژاد راهنمایی آن را برعهده داشته و دکتر مهدی محسنیان راد و دکتر محمد دبیرمقدم مشاورت آن را عهدهدار بودند. داوری این رساله را نیز دکتر حسین بشیریه و دکتر محمدحسین پناهی انجام دادند تا این نامهایآشنا، نشانهای باشد بر تام و تمام بودن پژوهشی که توسط هادی خانیکی انجام شده بود. نویسنده کتاب آن زمان مشاور فرهنگی سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت ایران بود و اکنون نیز عضوی از مجموعه موسسه بینالمللی گفتوگوی تمدنها به ریاست خاتمی، پس بیسبب نیست که خانیکی کتاب «در جهان گفتوگو» را به سیدمحمد خاتمی اهدا کرده است، با این عبارت: «تقدیم به سیدمحمد خاتمی که برای فروغ «گفتوگو» در این سامان خود «شمع» شد.»
جهان گفتوگو در شش فصل تدوین شده است. نویسنده پس از آنکه مساله گفتوگو را در فصل نخست کتاب واکاوی کرده، رویکردها و جهان جدید گفتوگو در جهان مدرن را نیز شرح داده تا خواننده را آماده کند که در فصل سوم کتاب با مقولههای اساسی در گفتوگوی تمدنها آشنا شود.
فصل سوم کتاب که یکی از مبسوطترین فصلهای آن است از ابتداییترین شکل انجام گفتوگو که همان برقراری ارتباط و صحبت است آغاز میشود تا به شالوده گفتوگوی تمدنها و فرهنگها در کلام خاتمی میرسد.
در این فصل خواننده در مرور سخنرانیهای خاتمی در مجامع بینالمللی و سازمان ملل متحد هنگام طرح نظریه گفتوگوی تمدنها با نویسنده همراه میشود و به ضرورت گفتوگوی اسلام و غرب میرسد. در فصل چهارم اما نویسنده مکاتب گوناگون تحلیل گفتمان را شرح داده تا مبتنی بر آن در فصل پنجم کتاب که مبسوطترین فصل کتاب هم هست، مفهوم گفتوگو را در تحولات سه دهه پایانی قرن بیستم بررسی کند. نویسنده برای سادهتر کردن این فصل، سه دوره مشخص تاریخی یعنی دوره جنگ سرد، دوره زوال دوران دوقطبی و دوره تنشزدایی را در نظر گرفته و نظریات و دیدگاههای صاحبنظران و کارشناسان را در متن این سه دوره بررسی کرده است.
از این رو فصل پنجم کتاب حاضر صورتی تئوریکتر از سایر فصول یافته و نویسنده در آن به نظریات صاحبنظرانی همچون «رنه مائو»، «مختار امبو»، «فدریکو مایور» و «ماتسورا» پرداخته است. بدین ترتیب است که خواننده آماده میشود تا در فصل پایانی کتاب رهیافتها و راهبردهای گفتوگویی را مطالعه کند. خواننده ایرانی کتاب احتمالا با پرسشی در ذهن آماده مطالعه فصل پایانی کتاب میشود و علاقه دارد تا دریابد که آیا نظریه گفتوگوی تمدنها در قالب یک نظریه تجویزی راهکاری عملی برای مقابله و برونرفت از نظریه «جنگ تمدنها» در قالب یک نظریه توصیفی به دست میدهد یا خیر؟
خواننده میتواند این پرسش را در گوشهای از ذهن باقی نگاه دارد و فصل ششم کتاب را بگشاید و در همان سطرهای اولیه هدف اصلی پارادایم گفتوگو را به قلم نویسنده بخواند: «درست است که پارادایم گفتوگوی تمدنها، بدیلی برای پارادایم برخورد تمدنها به شمار آمده اما واقعیت این است که نباید این پارادایم را محدود به معنای انجام گفتوگو برای یک کنش سیاسی و ممانعت از اعمال خشونت در عرصه جهانی دانست.»
و نهایتا اینکه نویسنده در صفحات پایانی کتاب چگونگی به فعل درآمدن کنش سیاسی مدنظر خویش در تعریف پارادایم گفتوگوی تمدنها را در شکلگیری یک «جامعه مدنی جهانی» در مقابل «نظام جهانی» میداند و مینویسد: «وجود جامعه مدنی بینالملل و دموکراسی جهانی است که میتواند سطح کنشگران گفتوگو را از حد دولت – ملتها فراتر ببرد.
در چنین جامعه بینالمللی که هم ماهیت و هم دامنه مشکلات و تهدیدها و نیز امکانات و فرصتها تغییر یافته، گفتوگوی تمدنها یکی از هنجارهای غالب است، زیرا راه نوین گریز از بنبستهای ممکن و دستیابی به ظرفیتهای جدید در گرو فهم و همکاری مشترک است و همکاری زمانی میسر میشود که از منظری نو و با پرسشهایی جدید به تمدنها و فرهنگها نگریسته شود... در این صورت میتوان پیشبینی کرد که ایده گفتوگوی تمدنها بتواند در سطح راهبردی به صورت یک نظریه و در سطح کاربردی به صورت یک الگوی سامانبخش برای نظام جهانی بهرغم سیطره فضاهای غیرگفتوگویی در عرصه سیاست بینالملل حضور یابد.»