نویسندگان:
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

پاسخ نجف لک‌زایی*، مدیر گروه فقه سیاسی پژوهشگاه علوم اسلامی به پرسش‌های شهروند امروز

کتاب‌هایی تحت عنوان اندیشه سیاسی علما بر چه اساسی از سوی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی‌منتشر می‌شود؟
مجموعه‌ای از دغدغه‌ها در انجام این کار وجود داشته است. در آغاز شروع این پروژه در سال 1373 عمدتاً نقد دیدگاه‌هایی که در زمینه زوال و فقدان اندیشه سیاسی در تاریخ اسلام و ایران ارائه شده بود، مدنظر قرار داشت.

اکنون معتقدیم که این آثار هم از جهت روشن شدن زوایای تاریک تاریخ اسلام و ایران ارزش دارد، زیرا شناخت تاریخ با اکتفا به وقایع نگاری‌ها و بدون تلاش برای فهم اندیشه‌های آفرینندگان وقایع اصطیاد نمی‌‌شود و هم به جهت محتوایی و نظری و ارایه اندیشه علما به صورت روشمند ارزش علمی‌دارد.
 
به اعتقاد ما اندیشمند مسلمان امروز که درصدد پاسخگویی به مسائل زمان خویش است، دغدغه‌های مشترک بسیاری با پیشینیان دارد و در صورتی که بخواهد متکی به هویت تاریخ خویش باشد، سخت نیازمند مطالعه راه طی شده آنان است و تأمل در فراز و نشیب تاریخی اندیشه‌های آنان برای او مغتنم خواهد بود. ما هنوز تا تدوین تاریخ اندیشه سیاسی متفکران مسلمان راهی طولانی در پیش داریم و از خدا می‌خواهیم که به ما توفیق دهد تا به انجام این مهم موفق شویم.

به اندیشه سیاسی کدامیک از عالمان سیاسی پرداختید؟
تاکنون اندیشه سیاسی عالمان ذیل منتشر شده است: سید جعفر کشفی، محقق اردبیلی، اخوان الصفا، خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ‌طوسی، فارابی، فیض کاشانی، محقق حلّی، محقق سبزواری، محقق کرکی، مسکویه، آیت‌الله مطهری، صدرالمتألّهین، علامه مجلسی، ابوالحسن عامری، جمال‌الدین محمد خوانساری، شهید ثانی، فاضل مقداد، ملااحمد نراقی، صاحب جواهر، علامه محمدتقی جعفری، نعمت‌الله جزایری، قطب‌الدین شیرازی، سهروردی، شهید مدرس، ابوالحسن مسعودی، علامه وحیدبهبهانی، ملامحمدمهدی نراقی، ابن‌ادریس حلی، میرزای قمی، نجم الدین رازی، قطب‌الدین رازی، میرسیدعلی همدانی، حاج ملاهادی سبزواری، آیت‌الله میرزا محمدحسین نایینی، آیت‌الله خویی، طبرسی و اندیشه سیاسی در گفتمان علوی.

ارزیابی شما از کتاب «اندیشه سیاسی آیت‌الله خویی» چگونه است؟
ویژگی مهم این کتاب این است که بسیاری از تصورات نادرست و ابهام آلودگی که دربارة اندیشه و عمل سیاسی ایشان، به‌ویژه در فضای سیاسی و مذهبی ایران مطرح بوده است، را تصحیح کرده است یا لااقل می‌توانیم بگوییم به تصحیح آنها می‌تواند کمک کند. مثلاً بسیاری از اهل تحقیق و مطالعه در حوزة اندیشه‌های سیاسی نمی‌دانستند که آیت الله خویی قائل به جهاد ابتدایی در عصر غیبت است، در حالی که این تحقیق به شکل مستند این مطلب را نشان داده است و همین طور قیاس کنید در دیگر حوزه‌ها.

آیا فکر نمی‌کنید، نیت نویسنده این است که به هر صورت ممکن آیت‌الله خویی سیاسی به نمایش گذاشته شود؟ اگر اینگونه نیست، پس چرا به وقایعی که به نوعی نشان‌دهنده عدم همراهی آیت‌الله خویی با انقلاب اسلامی‌ایران است، اشاره‌ای نشده است؟
طبیعتاً خواندن نیّت دیگران کار اینجانب نیست. اما با شناختی که از محقق دارم و نیز سیاست‌های پژوهشی که در پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی داریم، پاسخ منفی است. پژوهشگران ما مقید به لحاظ استانداردهای پژوهشی در کارهای خودشان هستند و در ضمن ارزیابی‌ها نیز بر همین ملاک‌ها نظارت می‌شود. البته ممکن است دستاوردهای پژوهشی را قابل نشر عموم ندانیم. در انجام پژوهش مورد بحث نیز محقق در تحقیق خود آزاد بوده است و چیزی از تحقیق انجام شده حذف نشده است و طبیعتاً اگر مطلبی در اثر حاضر نیست، یا اساساً چنان چیزی وجود نداشته و تصور نادرستی بوده است، یا این که محقق به آن دست نیافته است.
 
ضمن این که دستاورد پژوهش حاضر این است که آیت الله خوئی، به‌رغم تحمل فشارهای بسیار زیاد از سوی رژیم صدام، نه تنها حاضر به صدور فتوی در جهت تضعیف جمهوری اسلامی‌نشد، بلکه تضعیف جمهوری اسلامی‌را جایز نمی‌دانست. تأکید بر این نکته لازم است که فقهای بزرگ اسلام پیوسته براساس مستندات شرعی و ادله‌ای که دارند، اظهارنظر می‌کنند و همین مسأله هم یکی از عوامل اختلاف فتوی است. آیت‌الله خویی در بحث حکومت قائل به نظریه جواز تصرف فقیه است و این در کتاب به خوبی تبیین شده است، اما این نظریه در جهت تضعیف جمهوری اسلامی‌صادر نشده است، بلکه نظر فقهی وی بوده است.

این کتاب در مقابل سایر کتاب‌هایی که به اندیشه سیاسی علما پرداخته شده است، چه نقطه بارزی دارد؟
هرکدام از آثاری که در این زمینه منتشر شده‌اند، ویژگی خاص خودشان را دارند. اما این اثر به لحاظ حساسیتی که در پیرامون آیت‌الله خویی ایجاد شده بود و نیز به جهت ابهامات و تصورات نادرستی که دربارة ایشان در ایران و بلکه بخش عمدة جهان اسلام پدید آمده است، از اهمیت خاصی برخوردار است.

* رییس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی‌(وابسته به دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم)، از سال 83 تاکنون

زندگانی آیت‌الله
آیت‌الله العظمی سیدابوالقاسم موسوی خویی، از مراجع بزرگ تقلید معاصر است که تعداد کثیری از فقهای ارشد در حوزه‌های علمیه عراق، ایران و لبنان شاگردان‌اش بودند؛ حضرات آیاتی همچون سیدمحمد روحانی، سیدعلی سیستانی، حسین وحید خراسانی، میرزا جواد تبریزی،‌ سیدمحمد باقر صدر، میرزاعلی فلسفی،‌ محمد اسحاق فیاض و...

آیت‌الله خویی، فرزند یکی از علمای خوی به نام «سیدعلی‌اکبر» بود که از جریان دودستگی‌ها میان مشروطه‌طلبان و مخالفان آن ناراضی بود که از نجف به مشهد مهاجرت کرد و تا پایان عمر در مشهد، امامت جماعت مسجد گوهرشاد را برعهده داشت. (صص 19 و 18) «سیدابوالقاسم» پرورش‌یافته و دانش‌آموخته حوزه نجف بود: «در بدو ورودم به نجف اشرف (در سیزده سالگی) ادبیات و منطق و کتب اولیه فقه و اصول را نزد اساتید فن پی گرفتم، سپس وارد سطوح عالیه شدم، مکاسب مرحوم شیخ انصاری را از آیت‌الله حاج میرزا فرج‌الله تبریزی و جلد اول کفایه‌الاصول مرحوم آخوند خراسانی را از آیت‌الله سیدعلی کازرونی و جلد دوم کفایه‌الاصول را نزد آیت‌الله آقا میرزا محمود شیرازی به پایان رساندم.»
 
او علاوه بر فقه و اصول، تفسیر، رجال، اخلاق، فلسفه و عرفان، کلام و ریاضی را نیز در حد عالی فرا گرفت. اساتید برجسته او در این دوران؛ حضرات آیات شیخ فتح‌الله شریعت اصفهانی، محمدحسین نائینی، شیخ محمد حسین اصفهانی، ضیاءالدین عراقی، میرزاعلی‌آقا شیرازی، شیخ محمدجواد بلاغی، سیدحسین بادکوبه‌ای و... بودند. از میان این افراد شخصیت علمی و معنوی محمدحسین اصفهانی و نائینی تأثیر بیشتری بر او گذاشت.

او می‌گوید: «از درس فقه و اصول این دو بیشترین استفاده‌ها را نمودم... آیت‌الله نائینی آخرین استادی بود که همواره ملازم او بودم و لحظه‌ای از وی جدا نمی‌شدم.» (صص 18 و 19) او تنها یک بار برای مدت کوتاهی (سال 1368 ه.ق) حوزه علمیه نجف را به مقصد زیارت امام رضا(ع) ترک کرد که پس از زیارت و دید و بازدید از حوزه‌های علمیه مشهد، قم و تهران دوباره به کرسی تدریس در نجف بازگشت. (ص 20) و تا پایان حیاتش در عراق ماند. او پس از قیام شیعیان عراق علیه حکومت صدام حسین و سرکوب توسط گارد ریاست عراق، در اواخر سال 1369 هجری شمسی، در 29 اسفند 69 دستگیر و به بغداد منتقل شد. سپس یک سال به کوفه تبعید شد و در 17 مرداد 71 در همان شهر درگذشت. (ص 27)

تبلیغات