آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

شاید درباره عملکرد سیاسی امام علی(ع) نتوان زیباتر و رساتر از علی شریعتی سخن گفت. او در سخنرانی «پیروان علی و رنج‌هایشان» از امام علی(ع) به عنوان رهبری منحصر به فرد یاد می‌کند که سرنوشتی بر خلاف همه انسان‌ها برای خود رقم زده است؛ چرا که در زمان دوری از قدرت، مصلحت‌اندیش بود و زمانی هم که به قدرت رسید، انقلابی عمل کرد و شهادتی انقلابی داشت. این در حالی است که دیگران پیش از رسیدن به قدرت، انقلابی‌اند و وقتی که روی کار می‌آیند، مصلحت‌گرا می‌شوند.
 
امام علی‌(ع) در دوران سی ساله پس از پیامبر که جامعه اسلامی، دوره گذار را طی می‌کرد و دچار چالش‌های فراوان بود، بیش از دو دهه در قامت یک محافظه کار تمام عیار ظاهر شد تا دستاوردهای دوران پیامبر را در طوفان اختلافات داخلی و تهدیدات خارجی حفظ کند. با وجود آنکه به باور او، جامعه اسلامی‌پس از پیامبر نتوانسته بود در برابر تعصبات باقی مانده از دوران جاهلیت مقاومت کند و تسلیم ارزش‌های قومی‌و قبیله‌ای شده بود، اما همه این کجروی‌ها باعث نشد که او سیاست‌ورزی را کنار نهاده و انقلابی‌گری را پیشه کند چرا که به خوبی می‌دانست که کوچک‌ترین تزلزلی در حکومت مرکزی، به قیمت از دست دادن دستاوردهای حداقلی پیشین تمام خواهد شد. او در خطبه شقشقیه به محاسباتی اشاره می‌کند که او را به محافظه‌کاری فعال سوق داد: «و طفقت أن ارتئی بین أن أصول بید جذاء أو أصبر علی طخیة ... فرأیت أن الصبر علی‌هاتا أحجی» (در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پا خیزم یا در این محیط خفقان‌زا صبر پیشه کنم؟ ... پس از ارزیابی، بردباری را خردمندانه‌تر دیدم.)

با تأمل در این سخن می‌توان به هوشمندی، عملگرایی و واقع‌بینی امام علی(ع) در ارزیابی دقیقش از شرایط جدید پی برد. او در عین حال که مزایای گزینه مخالفت با حاکمیت جدید را نفی نمی‌کند، اما کنار آمدن با وضع موجود را عاقلانه‌تر می‌بیند. در طول این مدت نیز رفتار ساختارشکنانه‌ای از ایشان گزارش نشده است. از این رو می‌توان گفت که امیرالمؤمنین در عمل با یک سیاست‌ورزی و حسابگری عاقلانه به حداقل‌ها قانع شد و نخواست با آرمان‌گرایی انقلابی از خود قهرمان بسازد.
 
در دوره بیست و پنج ساله برکناری‌اش از قدرت، باز هم به سیاست‌ورزی ادامه داد و به مشاوری امین برای خلفای راشدین بدل شد. خلفا نیز با وجود آنکه از اختلافات مبنایی عمیق علی با خود آگاه بودند، اما باور داشتند که او آنقدر امین و قابل اعتماد است که می‌توان توصیه‌های او را بدون هیچ دغدغه‌ای عمل کرد. سیاست‌ورزی علی مستلزم کنار گذاشتن صداقتش نشده بود و همین ویژگی پیامبرگونه‌اش خاطر خلفا را آسوده می‌کرد. امام علی(ع) در دو جنگ ایران و روم با حضور مستقیم خلیفه دوم در جنگ مخالفت کرد. با وجود آنکه عمر بن خطاب مهمترین مخالف فکری و سیاسی‌اش بود، حاضر نشد که از غیبت وی در پایتخت اسلامی‌استفاده کرده و با اقدامی غافلگیرانه به حق خود برسد. او هر دو بار به شدت با خروج خلیفه از مدینه مخالفت کرده و احتمال کشته شدن وی در جنگ و بروز خلأ مدیریتی در مدینه را به وی یادآوری کرد.(خطبه‌های 134 و 146)

دلخوری شدید وی از شخصیت، دیدگاه و عملکرد خلیفه دوم که مخالف عمده‌اش بود، سبب نمی‌شد که کارنامه او را نادیده بگیرد.(خطبه 228) حتی در نصیحتش به خلیفه سوم، کارنامه دو خلیفه پیشین را به او یادآور می‌شود.(خطبه164) اما همه اینها سبب نمی‌شود که در اوج محافظه‌کاری، نگران انحراف نباشد. او از فرصت اعتماد نسبی خلفا به وی به عنوان مشاور بهره می‌گرفت تا در حد مقدور از روند کجروی و وارونه شدن ارزش‌ها بکاهد. با این حال می‌داند که ضعف‌های جدی مردم و حاکمان، کار را بر دلسوزان و عالمان متعهد دشوارتر کرده و خطر انحراف جدی‌تر شده است.
 
به مسلمانان در فرصت‌های گوناگون هشدار می‌دهد که اسلام در معرض وارونه شدن ارزش‌هاست و مقصر آن نیز سهل‌انگاری همه اقشار جامعه است.(خطبه‌های 103 و 108) پس از ترور خلیفه دوم نیز در برابر نابرابری موجود در شورای تعیین خلیفه، باز هم به وضع موجود رضایت داده و مصالح مهمتر را ترجیح می‌دهد و دست از سیاست‌ورزی برنمی‌دارد: «و الله لأسلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یکن جور الا علی خاصة» (به خدا سوگند تا هنگامی‌که اوضاع مسلمین سامان دارد و جز من به کس دیگری ستم نشود، به آنجه انجام داده‌اید گردن می‌نهم – خطبه 74)

در دوران انزوا، او به‌رغم جوان بودنش به مثابه یک سیاستمدار هوشمند از حداقل‌ها نمی‌گذرد تا به حداکثرها برسد و نیز در قامت یک روشنفکر و منتقد ظاهر می‌شود تا از اخلاق و قانون تخطی نشود. با این حال از هرگونه ریسکی که او را حتی اندکی به آرمان‌هایش نزدیک کند می‌پرهیزد. به ارزش رأی اکثریت به خوبی واقف است و آن را نادیده نمی‌گیرد: «و الزموا السواد الاعظم ... و ایاکم و الفرقة» (با اکثریت باشید و از تفرقه بپرهیزید - خطبه 127)

او به خوبی از پیامدهای هرج و مرج و آنارشیسم آگاه است و حکمرانی بد را بر فقدان حکومت ترجیح می‌دهد، چرا که برقراری نظم و امنیت و تدبیر اقتصادی و دفاعی جامعه برایش ارزش ذاتی دارد: «لابد للناس من امیر برّ أو فاجر یعمل فی أمرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الأجل و یجمع به الفیء و یقاتل به العدو و تأمن به السبل و یؤخذ به للضعیف من القوی» (مردم به یک زمامدار نیازمندند، چه خوب باشد و چه بد، برای اینکه در سایه حکومت، مؤمنان به وظایف خود پرداخته و کافران نیز بهره مند شوند، مردم در پناه حکومت زندگی کنند،مالیات جمع آوری شود، با دشمنان جامعه مقابله شود، امنیت برقرار شود و حقوق فرودستان از فرادستان ستانده شود.)

اما با استقبال و درخواست کم نظیر مردم و آغاز حکمرانی امام علی(ع)، دوران محافظه‌کاری اش به پایان می‌رسد و این همان تفاوت آشکاری است که به گفته شریعتی میان علی و همه انسان‌ها وجود دارد. لازمه یک حکمرانی پایدار، در نظر گرفتن برخی مصلحت‌ها و زیرپاگذاشتن برخی اصول اخلاقی است و این با انقلابی‌گری نمی‌سازد. همه انقلابی‌ها پس از رسیده به قدرت الزاماً تن به محافظه‌کاری‌هایی می‌دهند تا به گمان خود، اصل انقلاب و دستاوردهای آن را به باد ندهند. اما علی از همان آغاز خلافتش تن به هیچ مصلحت‌اندیشی ظاهری نمی‌دهد و در نهایت هم قربانی عدالتش می‌شود. برای بیشتر ماندن در قدرت، هیچ اصل دینی و اخلاقی را زیر پا نمی‌گذارد: «أتأمرونّی أن اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه؟» (آیا به من دستور می‌دهید که برای پیروزی خود بر مردم ستم کنم؟ - خطبه 126)

در برابر شورش عظیمی‌که خوارج به پا کردند و دست به اسلحه بردند، آنها را از حقوق شهروندی‌شان محروم نکرد، آنها را هم از تکفیر مسلمین و تندوری بر حذر می‌داشت؛ چرا که همچون پیامبر معتقد بود که ارتکاب جرم، سبب محرومیت مجرم از حقوقش (ورای عقوبتی که برایش در نظر گرفته شده) نمی‌شود: «أقام حق الله فیهم و لم یمنعهم سهمهم من الاسلام» (پیامبر هر مجرمی‌را طبق قاون الهی مجازات می‌کرد، ولی سهم اسلامی‌آنها را از بین نمی‌برد.)

شکوه عدالت و انسانیتش را در برخوردش با خوارج می‌شود دید. تا آنها دست به اسلحه نبردند، جنگ را آغاز نکرد. با مدارا و بزرگ منشی، بیشتر آنها را از طغیانگری منصرف کرد و پس از خواباندن شورش باقی آنها، از نزدیکانش خواست که دست از جنگ با خوارج بردارند، چرا که آنها طالب حق بودند و به خطا رفتند. شیخ عبدالله علایلی فقیه و روشنفکر عرب درباره خطبه 61 امام می‌گوید:«این سخن با لهجه صریح و صادقانه می‌رساند که علی تا چه اندازه دشمنان سیاسی خود را که دارای مبدأ و عقیده بوده‌اند محترم می‌شمرده است.» (پرتوی از نهج البلاغه،محمد مهدی جعفری،ج1،583)

ام المؤمنین عایشه را که رهبری نخستین شورش مسلحانه علیه حکومت مرکزی را به عهده گرفت، پس از شکستش محترم داشت و حسابرسی اعمال نادرستش را به خدا واگذار کرد. (خطبه 156) در شرح خطبه 43 آورده‌اند که علی در برابر عصیانگرانی که معرکه صفین را تضعیف کرده و متارکه جنگ می‌کردند ( و در هر حکومتی به عنوان خائن شناخته می‌شوند) با مهربانی برخورد کرد و با وجود در خواست برخی اصحابش مبنی بر بازداشت این خائنین فرمود:« اگر ما هرکس را به اتهامی‌توقیف کنیم، زندان‌هایمان پر می‌شود.
 
من برای خود جایز نمی‌دانم کسی را حبس یا کیفر کنم، مگر بعد از آنکه مخالفت آشکار کند.» (همان، ص 493) او تنها راه ایجاد گشایش در امور جامعه و مردم را رفتار عادلانه می‌دانست. (فأن فی العدل سعة – خطبه 15) بر این باور بود که در حکومت‌های ستمگر و مستبد، مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته‌ای نگران از دست دادن دین و معنویت خویش هستند و دسته‌ای دیگر نیز نگرانی‌های مادی و دنیوی دارند. (باک یبکی لدینه و باک یبکی لدنیاه) پس اینگونه حکومت‌ها عامل ایجاد اضطراب و دغدغه‌های مادی و معنوی و از بین رفتن امنیت روحی و جسمی‌مردم می‌شوند. نتیجه وضعیت به وجود آمدن شکاف و بی‌اعتمادی بین حکومت و مردم خواهد بود: «حتی تکون نصرة احدکم من احدکم کنصرة العبد من سیده» (در چنین جوامع استبدادی، رابطه بین مردم همانند رابطه برده و اربابش می‌شود که توأم با بی‌اعتمادی و ترس است – خطبه 98)

دانش و تجربه کم نظیر وی چاره مشکلات جامعه را در اصلاح توأمان حکومت و مردم می‌داند. به باور وی بین دولت و ملت رابطه متقابل مستحکمی‌برقرار است که بدون اصلاح یکی، دیگری اصلاح نخواهد شد: «فلیست تصلح الرعیة الّا بصلاح الولاة و لا تصلح الولاة الّا باستقامة الرعیة» (بدون اصلاح حاکمان، مردم اصلاح نمی‌شوند و حاکمان نیز تنها با درستکاری مردمان قابل اصلاحند - خطبه 216)

علی در دوران انزوایش در برابر حاکمان بود و در دوران حکمرانی‌اش نیز دشمن اصلی قانون‌شکنان. او سودای یک زندگی انسانی و معقول در سر داشت و برای رسیدن به آن از همه راه‌های مشروع بهره گرفت. گاه سیاست‌ورزی مصلحت‌گرایانه پیشه کرد و گاه همچون روشنفکری منتقد بود و در نهایت هم در قامت یک حاکم، تجربه قابل تأملی را در اختیار تاریخ گذاشت.

تبلیغات