چکیده

با فروپاشی امپراتوری ساسانی، بسیاری از مبانی نظری اندیشه سیاسی ایران شهری با چالش جدی مواجه شد. نظام فکری اعراب مهاجم به هیچ روی با سنت های سیاسی و آداب ملک داری ساسانیان سازگاری نداشت. پیشینه قومی و قبیله ای و اینک آموزه های اسلامی، فرهنگ سیاسی اعراب را از خصایصی برخوردار می نمود که آنان را از پذیرش مفاهیم سیاسی ایرانیان دور می ساخت. اما فتح ایران به دست اعراب و از میان رفتن وحدت سیاسی و سازمان دولتی ساسانیان به معنی نابود شدن اندیشه قوام یافته منسجم ایرانیان در حوزه سیاست و ملک داری نبود؛ بلکه این نظام فکری از طریق مبادی فرهنگی و با تلاش بخش های مختلف مردم در جریان بود. در این میان ایالت پارس به جهت نقشی که در تبیین و بازتولید مفاهیم و مبانی نظری اندیشه سیاسی ایران شهری ایفا نمود، اهمیتی بسزا دارد و این به دلیل موقعیتی بود که سرزمین مزکور در تاریخ و خاطره جمعی ایرانیان داشت. یافته های این پژوهش نشان می دهند که ماندگاری آیین زرتشت، روحانیت زرتشتی، اشراف و خاندان های بزرگ پارسی در این بخش از ایران زمین، موقعیت ممتازی را برای پویایی و بازآفرینی اندیشه ایرانی بدان بخشید. روش پژوهش در این تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای است .

تبلیغات