نامهای که به مرحوم سیداحمد آقا خمینی نوشتم
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در شماره 57 مجله شهروند امروز، صفحه 8، مطلبی تحتعنوان “چگونگی تصمیم امام برای سفر به فرانسه – پاسخی به صادق طباطبایی” درج شده است که در آن به مطالبی پرداخته شده است که نادرست هستند. در پاسخ به آنها و برای روشن شدن موضوع، صرفا بخشی از رونوشت نامهای که اینجانب در بهمن سال 1369 به مرحوم حاج احمدآقا خمینی نوشتهام را در ادامه میآورم: «برای روشن (شدن) ذهن جنابعالی و تجدید خاطرات گذشته ذکر برخی از نکات ضروری است. در اوایل شهریور ماه سال 1357 برادر عزیزم آقای دعایی از نجف تلفن زدند و اطلاع دادند که رهبر فقید انقلاب مصمم به ترک عراق هستند و از من خواستهاند که در صورت امکان هر چه زودتر به نجف بروم. اقدام برای تهیه مقدمات سفر مصادف شد با وقایع 17 شهریور و کشتار مردم در میدان ژاله و ضرورت اقدمات دفاعی و انجام تظاهرات اعتراض آمیز در واشنگتن علیه سیاست دولت آمریکا در حمایت از شاه و کشتار مردم. سپس محاصره بیت امام توسط عراق صورت گرفت، که خبرش را در انگلیس، در سر راه نجف دریافت کردم.
در اولین فرصت که از کاهش محدودیتها توسط آقای مهری از کویت مطلع شدم به بغداد و سپس نجف حرکت کردم. و از طریق آقای فاضل در هنگام نماز صبحگاهی در حرم مطهر مولای متقیان علیابنابیطالب(ع) از برنامه حرکت امام و ترک نجف مطلع شدم که بلافاصله به اتفاق ایشان به بیت رفته و به مسافرین آماده برای حرکت پیوستم. اگر خاطرتان باشد در ماشین آقای مهری، امام و شما در صندلی عقب و این بنده در صندلی جلو قرار گرفتیم. رهبر فقید انقلاب بعد از ذکر مقدمهای پیرامون فشارهای دولت عراق برنامه خود را برای سفر به کویت و از آنجا به سوریه بیان نمودند. بنده برای ایشان جریان تماس آقای قطبزاده با مقامات دولت سوریه و عدم استقبال آنان را از سفر احتمالی امام به دمشق، گزارش کرده و اضافه نمودم، که آقای قطبزاده برای تماس با مقامات الجزایری عازم آن کشور است. اما به نظر اینجانب حرکت به این کشورها نیز فایدهای دربر نخواهد داشت. وضع فشار و اختناق و مشکلات سیاسی در این کشورها اگر بیشتر از عراق نباشد کمتر هم نیست. و به فرض قبول و تحمل سفر و اقامت امام در کشورشان، محدودیتهایی فراوان اعمال خواهند کرد. و ارتباط ایشان با خارج و ایران حتی از سطح عراق هم کمتر خواهد شد. آنگاه نظرم را در مورد سفر به اروپا بیان نموده و توضیح دادم با توجه به نکات مختلف، فرانسه بر آلمان، ایتالیا، انگلیس و هر جای دیگر ترجیح دارد و مزایای اقامت در پاریس را، از جهت اهدافی که دارند، برشمردم.
ایشان این پیشنهاد را نه رد کردند و نه چیزی که علامت قبولی باشد، ابراز داشتند. در جریان سفر حوادثی در مرز عراق، در مرز کویت (در شهر مندلی، در ساختمان اداری گمرک مندلی)، سخنان مقام دولتی کویت، در بازگشت به مرز عراق، در شهر صفوان، در ساختمان اداری سازمان اطلاعات عراق در آن شهر ... رخ داد. در اواخر شب امام را به اتفاق جنابعالی و آقایان مرحوم املایی و فردوسیپور به بصره بردند. برای آقای مهری و اینجانب نیز در آن شب حوادثی رخ داد. تا روز بعد که مامورین عراقی بنده را نیز به هتل بصره منتقل ساختند در همان هنگام که در دفتر ساختمان اداری سازمان اطلاعات عراق در شهر صفوان در انتظار تصمیم مقامات عراقی در بغداد، ما را نگاه داشته بودند، اینجانب بار دیگر پیشنهاد خود را در مورد سفر به پاریس عنوان کردم. باز امام چیزی که حاکی از رد یا قبول باشد بیان ننمودند. روز بعد که مامورین عراقی اینجانب را با ماشین خود به هتل بصره آوردند، شخص جنابعالی اولین چیزی را که به من مژده دادید این بود که حضرت امام پیشنهاد شمارا برای سفر به پاریس قبول کردند. به همین دلیل رهبر فقید انقلاب عنوان کردهاند که بعد از مشورت با شما خودشان تصمیم گرفتند. معلوم است که جز ایشان کس دیگری نمیتوانسته است چنان تصمیمی را اتخاذ نماید، اما آیا معقول است که ایشان ... با کسی که از مسائل و اوضاع و احوال آن دیار اطلاعات وسیع دارد، و سالها نماینده ایشان و مورد وثوق و در تماسهای مختلف هر ساله حضوری و یا ارتباط مکاتبهای بوده است و خود ایشان از طریق آقای دعایی خواسته بودند که به نجف برود، هیچ صحبتی و مشورتی در مورد این سفر ننماید؟ این که چرا از مشورت با بنده برای این سفر صحبت نشده است پاسخش روشن است.
زیرا مورد نداشت. مشورت با پیشنهاد دهنده یک امر برای اتخاذ تصمیم معنا ندارد. نظر بنده را میدانستند و لزومی برای کسب نظر و مشورت در آن مرحله نبود. لابد به خاطر دارید که بعد از پرواز از بصره به بغداد، و توقف کوتاه در فرودگاه بغداد عراقیها ما را به هتل دارالسلام در بغداد بردند. در این هتل امام نظرات و شرایط خود را برای اقامت در پاریس، نظیر اجاره منزل برای اقامت و نه ورود به منزل هیچ فردی و ... سایر نکات مورد توجه بیان داشتند و از من خواستند که مطلب به دوستان پاریس منتقل گردد بنده از همان هتل دارالسلام با آقای حبیبی صحبت کردم و ضمن دادن خبر سفر به پاریس شرایط مورد نظر را توضیح دادم و اضافه کردم که اولا سعی کنند ورود به پاریس حتیالامکان بیسر و صدا صورت گیرد تا موجب ممانعت ورود نگردد، ثانیا حتما با وکیل حقوقی خود بیایند و به اضافه نکات دیگری که جزئیات آن در یادداشتهای سفر که در همان ایام به طور روزانه نوشته شده است منعکس میباشد و به ذکر تمامی آنها در اینجا نیازی نیست.
در اولین فرصت که از کاهش محدودیتها توسط آقای مهری از کویت مطلع شدم به بغداد و سپس نجف حرکت کردم. و از طریق آقای فاضل در هنگام نماز صبحگاهی در حرم مطهر مولای متقیان علیابنابیطالب(ع) از برنامه حرکت امام و ترک نجف مطلع شدم که بلافاصله به اتفاق ایشان به بیت رفته و به مسافرین آماده برای حرکت پیوستم. اگر خاطرتان باشد در ماشین آقای مهری، امام و شما در صندلی عقب و این بنده در صندلی جلو قرار گرفتیم. رهبر فقید انقلاب بعد از ذکر مقدمهای پیرامون فشارهای دولت عراق برنامه خود را برای سفر به کویت و از آنجا به سوریه بیان نمودند. بنده برای ایشان جریان تماس آقای قطبزاده با مقامات دولت سوریه و عدم استقبال آنان را از سفر احتمالی امام به دمشق، گزارش کرده و اضافه نمودم، که آقای قطبزاده برای تماس با مقامات الجزایری عازم آن کشور است. اما به نظر اینجانب حرکت به این کشورها نیز فایدهای دربر نخواهد داشت. وضع فشار و اختناق و مشکلات سیاسی در این کشورها اگر بیشتر از عراق نباشد کمتر هم نیست. و به فرض قبول و تحمل سفر و اقامت امام در کشورشان، محدودیتهایی فراوان اعمال خواهند کرد. و ارتباط ایشان با خارج و ایران حتی از سطح عراق هم کمتر خواهد شد. آنگاه نظرم را در مورد سفر به اروپا بیان نموده و توضیح دادم با توجه به نکات مختلف، فرانسه بر آلمان، ایتالیا، انگلیس و هر جای دیگر ترجیح دارد و مزایای اقامت در پاریس را، از جهت اهدافی که دارند، برشمردم.
ایشان این پیشنهاد را نه رد کردند و نه چیزی که علامت قبولی باشد، ابراز داشتند. در جریان سفر حوادثی در مرز عراق، در مرز کویت (در شهر مندلی، در ساختمان اداری گمرک مندلی)، سخنان مقام دولتی کویت، در بازگشت به مرز عراق، در شهر صفوان، در ساختمان اداری سازمان اطلاعات عراق در آن شهر ... رخ داد. در اواخر شب امام را به اتفاق جنابعالی و آقایان مرحوم املایی و فردوسیپور به بصره بردند. برای آقای مهری و اینجانب نیز در آن شب حوادثی رخ داد. تا روز بعد که مامورین عراقی بنده را نیز به هتل بصره منتقل ساختند در همان هنگام که در دفتر ساختمان اداری سازمان اطلاعات عراق در شهر صفوان در انتظار تصمیم مقامات عراقی در بغداد، ما را نگاه داشته بودند، اینجانب بار دیگر پیشنهاد خود را در مورد سفر به پاریس عنوان کردم. باز امام چیزی که حاکی از رد یا قبول باشد بیان ننمودند. روز بعد که مامورین عراقی اینجانب را با ماشین خود به هتل بصره آوردند، شخص جنابعالی اولین چیزی را که به من مژده دادید این بود که حضرت امام پیشنهاد شمارا برای سفر به پاریس قبول کردند. به همین دلیل رهبر فقید انقلاب عنوان کردهاند که بعد از مشورت با شما خودشان تصمیم گرفتند. معلوم است که جز ایشان کس دیگری نمیتوانسته است چنان تصمیمی را اتخاذ نماید، اما آیا معقول است که ایشان ... با کسی که از مسائل و اوضاع و احوال آن دیار اطلاعات وسیع دارد، و سالها نماینده ایشان و مورد وثوق و در تماسهای مختلف هر ساله حضوری و یا ارتباط مکاتبهای بوده است و خود ایشان از طریق آقای دعایی خواسته بودند که به نجف برود، هیچ صحبتی و مشورتی در مورد این سفر ننماید؟ این که چرا از مشورت با بنده برای این سفر صحبت نشده است پاسخش روشن است.
زیرا مورد نداشت. مشورت با پیشنهاد دهنده یک امر برای اتخاذ تصمیم معنا ندارد. نظر بنده را میدانستند و لزومی برای کسب نظر و مشورت در آن مرحله نبود. لابد به خاطر دارید که بعد از پرواز از بصره به بغداد، و توقف کوتاه در فرودگاه بغداد عراقیها ما را به هتل دارالسلام در بغداد بردند. در این هتل امام نظرات و شرایط خود را برای اقامت در پاریس، نظیر اجاره منزل برای اقامت و نه ورود به منزل هیچ فردی و ... سایر نکات مورد توجه بیان داشتند و از من خواستند که مطلب به دوستان پاریس منتقل گردد بنده از همان هتل دارالسلام با آقای حبیبی صحبت کردم و ضمن دادن خبر سفر به پاریس شرایط مورد نظر را توضیح دادم و اضافه کردم که اولا سعی کنند ورود به پاریس حتیالامکان بیسر و صدا صورت گیرد تا موجب ممانعت ورود نگردد، ثانیا حتما با وکیل حقوقی خود بیایند و به اضافه نکات دیگری که جزئیات آن در یادداشتهای سفر که در همان ایام به طور روزانه نوشته شده است منعکس میباشد و به ذکر تمامی آنها در اینجا نیازی نیست.