در نشریه پارتیزان ریویو، شماره ی پاییز ۱۹۳۹، مقاله ای به قلم کلمنت گرینبرگ با عنوان “آوانگارد و کیچ” به چاپ رسید، که چهار شماره بعدتر، در جولای-آگوست ۱۹۴۰، با مقاله ای گسترده تر پیرامون هنر مدرن، تحت عنوان “به سوی لائوکونی جدیدتر” پی گرفته شد. به عقیده من این دو نوشته، بستر تجربه بعدی گرینبرگ را به عنوان یک منتقد تکان داده و خطوط اصلی نظریه و تاریخ فرهنگ را از ۱۸۵۰، هم زمان با کوربه و بودلر ، پیاده نموده اند. گرینبرگ “آوانگارد و کیچ” را بدون هیچ تلاشی برای تلطیف نمودن خصومت نیش دار آن با سرمایه داری، به عنوان بخش آغازین مجموعه مقالات انتقادی-اش، هنر و فرهنگ در ۱۹۶۱، مجدداً به چاپ رساند. “به سوی لائوکونی جدیدتر” دوباره چاپ نشد، احتمالا چون نویسنده احساس می کرد که بحث های آن در برخی بخش های آخرش، به طور خاص تر شامل هنر و فرهنگ مقالات “دانشگاه” یا “سزان” برای مثال، یا پاراگراف های خلاصه ای پیرامون “انتزاعی، بازنمایانه و غیره”، مؤثرتر ساخته شده اند. مطمئن نیستم که نویسنده، کار درستی انجام داده که بخشی را از قلم انداخته است: این طور به نظرم می آید که در دفاع از هنر انتزاعی و فرهنگ آوانگارد، این شرافت مندانه، شفاف و به طور شگفت-انگیزی متعادل است؛ قطعاً بحث های آن مستقیما کوتاه، و گاهی تقریبا تحت اللفظی شده اند، در مطالعه نظری مشهورتری که در هنر و ادبیات (بهار ۱۹۶۵) با عنوان خالی از لطف “نقاشی مدرنیست” به چاپ رسیده است.